بیش از یکصد سال از فاجعۀ نژادکشی ارمنیان در موطن اصلی آنان، ارمنستان غربی در حوزۀ امپراتوری عثمانی میگذرد. نسلهای سوم و چهارم ارمنیان بازمانده از نژادکشی اکنون در سراسر دنیا پراکنده شده و هریک در محل زندگی جدید خود به کار و سازندگی ادامه میدهند. آنان به آداب و رسوم محل جدید کاملاً خو گرفته اند و چه بسا، برخی به زبان مادری خود نیز تکلم نمیکنند اما همگی خود را ارمنی میدانند و در یک حقیقت دردناک کاملاً با یکدیگر اشتراک دارند: نژادکشی سال 1915م و از بین رفتن بیش از 1/5 میلیون از آبا و اجدادشان. گواه این مطلب کتابها، مقاله ها، تحقیقات و اسناد متعددی است که در یک قرن گذشته بدون وقفه چاپ و منتشر شده و این روند همچنان ادامه دارد. به علاوه، اسناد فراوانی در بایگانی کشورهای گوناگون دنیا به ویژه کشورهایی چون آلمان، انگلستان، امریکا و … وجود دارد که بخش اعظم آنها بازگشایی نشده است. کتابهای فراوانی نیز در قالب رمان، با بهرهگیری از حقایق نژادکشی، چاپ و منتشر شده و در آینده نیز چاپ این گونه آثار ادامه خواهد داشت.[1] چندین فیلم سینمایی نیز بر اساس وقایع و فجایع صورت گرفته در آن سال ها، به ویژه در سالهای اخیر، تهیه شده و به نمایش درآمده است. [2] کتاب نژادکشی ارمنیان به روایت شاهدان عینی[3] نیز از جملۀ همین پژوهشها و کنکاشهای تاریخی است. نویسندۀ کتاب، ورژینه سوازلیان، در بازگو کردن بخش دیگری از قساوتهای عثمانیان در قبال ملتی صلح دوست تلاش فراوان کرده است. وی در بخش نخست کتاب میگوید: «کتـاب حـاضـر حـاصـل 55 سـال کـار شبانـهروزی در جـمعآوری بیش از هفتصـد خاطره از بازماندگان نژادکشی ارمنیان است. جا دارد از کلیۀ بازماندگان این نژادکشی تشکر و قدردانی کنم که به رغم تحمل لحظهبهلحظۀ رنجهای روحی ناشی از بازگو کردن خاطرات غمانگیز خود، با شجاعت و از خود گذشتگی دور از انتظار، در تدوین این مجموعه به من کمک کردند و هماکنون، در زمان انتشار این کتاب، بیشتر آنان در قید حیات نیستند ولیکن با اقدامات شجاعانۀ خود مرا یاری کردند تا آن را به نسلهای بعدی منتقل کنم. باشد که وجدان جهانی در مورد آن قضاوت کند».[4] پیش از معرفی این کتاب ارزشمند شرححال کوتاهی از نویسنده را تقدیم می کنیم. دکتر ورژینه سوازلیان در 1934م در اسکندریۀ مصر در یک خانوادۀ سنتی ارمنی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان محل تولد خود گذراند. در 1947م گارنیک سوازلیان، پدر ورژینه، به همراه خانواده به ارمنستان مهاجرت کرد. ورژینه در 1956م با مدرک عالی از دانشگاه دولتی خاچاطور آبوویان در رشتۀ ادبیات فارغالتحصیل شد. مدرک کارشناسی ارشد خود را در 1958م از “مؤسسۀ مانوک آبقیان”، وابسته به فرهنگستان علوم جمهوری ارمنستان، دریافت داشت و در 1995م، موفق به اخذ درجه دکترا در رشتۀ زبان و ادبیات ارمنی شد. او با شنیدن خاطرات غمانگیز پدر، مادر و نزدیکان خود خیلی زود و در 21 سالگی به فکر جمعآوری و ثبت خاطرات بازماندگان نژادکشی افتاد که بین سالهای 1915ـ1923م در امپراتوری عثمانی رخ داده بود. وی از 1955م به صورت جدی کار خود را آغاز کرد. دکتر سوازلیان تاکنون بیش از بیست جلد کتاب و پانصد مقاله نوشته و سخنرانیهای متعددی در کشورهای گوناگون از جمله یونان، فرانسه، ایتالیا، آلمان، امریکا، کانادا، لبنان، عراق، مصر و ترکیه ایراد کرده است. او از 1995م، به کمـک مـوزۀ ملی شهـدای نژادکـشی ارمنیان، از بازماندگان نژادکشی فیلمبرداری و در موارد بسیاری ترانههای غمانگیز محلی را به زبان ارمنی و ترکی ضبط کرده. کلیۀ این اسناد هماکنون در بایگانی موزۀ ملی شهدای نژادکشی ارمنیان در ایروان محفوظ است. دکتر سوازلیان همچنین برای ادامۀ تحقیقات خود به نقاط گوناگون جهان از جمله نیویورک و سانفرانسیسکو (1979م)، آتن (1984م)، لسآنجلس (1990م) و استانبول (1996 و 1997م) سفر کرده است. وی در زمان اقامت در استانبول در دیدار با خانمی سالمند توانست مجموعهای چهل صفحهای از خاطرات وی گرد آورد. او در بخش دیگری از مقدمۀ کتاب میگوید: « در 1999م طی سفری به پاریس برای سخنرانی در مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی (INALCO) به صورت کاملاً اتفاقی با یکی از بازماندگان نژادکشی به نام سرکیس ساریان، متولد 1911م آشنا شدم. اقدام به ضبط خاطرات و گرفتن عکس از ایشان کردم».[5] سوازلیان در 2001م طی سفری علمی به امریکا توانست در لسآنجلس از ”مرکز نگهداری سالمندان آرارات” بازدید و مجموعۀ خود را کاملتر کند. وی در 2002م نیز موفق به دریافت مجموعه ای بسیار مهم از سوریه شامل خاطرات شاهدان عینی عرب ساکن در مناطق دیرالزور و رقه[6] شد. دکتر سوازلیان در 2005م در دانشگاه کونکوردیا[7] واقع در مونترال کانادا مقالهای به نام «خاطرات بازماندگان از زبان خودشان» ارائه کرد. او در این سفر با استفاده از فرصت به دست آمده در شهرهای تورنتو، اتاوا و مونترال برای تکمیل مجموعه خاطرات بازماندگان نژادکشی در کتاب خود موفقیتهای چشمگیری به دست آورد. سوازلیان در بخش دیگری از کتاب چنین میگوید: « طی 55 سال تحقیق و گردآوری هفتصد مورد مصاحبه با بازماندگان فاجعه به این نتیجه رسیدم که این پیگیریها و پژوهش ها انتها ندارد زیرا وسعت و عمق فاجعه به اندازه ای گسترده است که مطمئناً هنوز افرادی هستند که چه در داخل خاک ارمنستان و چه در خارج از آن مورد سؤال قرار نگرفتهاند».[8] کتاب نژادکشی ارمنیان به روایت شاهدان عینی در یک جلد و حدود 880 صفحه به زبان ارمنی و به همت فرهنگستان ملی علوم ارمنستان در بخش تاریخ ملل و موزۀ ملی نژادکشی ارمنیان به چاپ رسیده است. دکتر ورژینه سوازلیان این کتاب را در دو بخش اصلی مشتمل بر موارد زیر نوشته است: ـ بخش اول 1. پژوهش های مستند تاریخی با توجه به خاطرات بازماندگان و شاهدان عینی 2. روند نژادکشی با استناد به خاطرات شاهدان عینی. ـ بخش دوم 1. بیش از سیصد خاطره با توجه به محل و تاریخ تولد 2. گفت و گوهای حضوری مؤلف (هفتاد گفت و گو) 3. بازگو کردن وقایع به صورت اشعار و آوازهای محلی (سیصد مورد). «مستحکمترین بخش افشای حقایق تاریخی، نقل و ثبت خاطرات شاهدان عینی وقایع است». بارویر سواک در ادامه گزیده ای از بخش های این کتاب را ارائه خواهیم کرد. مقدمات آغاز نژادکشی ارمنیان نژادکشی ارمنیان در دوران زمامداری سران حزب اتحاد و ترقی، معروف به ترکهای جوان، طراحی و طی سال های 1915ـ1923م در کلیۀ نقاط ارمنینشین ترکیۀ عثمانی اجرا شد. در اثر این واقعه بیش از 1/5 میلیون انسان بیگناه به دست جلادان ترک از بین رفتند و بقیه در کوچی اجباری مجبور به ترک خانه و کاشانه و سرزمین آبا و اجدادی خود شدند. گروهی از این کوچ کنندگان به ارمنستان شرقی رفتند اما بخش عمده ای از آنان در نقاط گوناگون جهان از جمله سوریه، لبنان، یونان، فرانسه، ایالات متحده امریکا، کشورهای امریکای جنوبی و … آواره شدند. لازم به ذکر است که در دوران حکومت شوروی شمار قابل توجهی از بازماندگان نژادکشی از کشورهای مختلف به ارمنستان مهاجرت کردند و براى همیشه در آنجا مسکن گزیدند . دکتر سوازلیان در طول 55 سال پژوهش و پیگیریهای مداوم موفق به گفت و گو با برخی از این بازماندگان در نقاط گوناگون دنیا مانند سوریه، لبنان، مصر، یونان، فرانسه، کانادا، ایالات متحده امریکا و ترکیه شده که در بسیاری از موارد با شاهدان عینی یا بازماندگان آنان بوده است. از جملۀ این بازماندگان خانم ماریتسا پاپازیان متولد 1874م در سامسون (ترکیه) است. سوازلیان دربارۀ این گفت و گو می نویسد: «آنچه در این گفت و گوها به طور عمده به چشم میخورد غم و اندوه عمیق بازگوکنندگان خاطرات بود. در بسیاری از مواقع این اندوه از چنان شدتی برخوردار بود که ساعتها ادامه می یافت و گاهی ادامۀ مصاحبه مقدور نمیشد».[9] سربازان ارتش به همراه دزدان و جانیان آزاد شده از زندانها، به شرط قتل و غارت ارمنیان، به رهبری جنایتکاران دولت ترکهای جوان از آنچه توانستند در این پاکسازی قومی دریغ نکردند. خاطرات این افراد امکان تجزیه و تحلیل و ارزیابی فاجعه را از کلیۀ ابعاد علمی و تاریخی امکانپذیر میسازد زیرا این افراد، اعم از زن و مرد، در دوران نژادکشی در سنین متفاوت و دارای مشاغل گوناگون اعم از هنری، علمی، کشاورزی، پیشهوری و … بودهاند. با توجه به اینکه مصاحبه شونده ها در مناطق گوناگونی ساکن بوده اند گفت و گوها به زبانهای ارمنی فرانسه، انگلیسی، عربی، کردی صورت گرفته و عیناً بدون هیچ گونه تغییری بایگانی شده است. بازماندگان در بیان خاطرات خود ـ که حاکی از احساسات واقعی آنان مستقل از موقعیت اجتماعی، تحصیلات، سن، جنسیت است ـ همگی در یک مورد همنظر هستند: « انسان باید انسان باشد چه ترک چه عرب و چه …». یکی از مصاحبه شونده ها به نام آرداواز کرتاسیان می گوید: «ویلهلم اول، پادشاه آلمان، در ساخت جادۀ برلن ـ بغداد برای نفوذ به خاورمیانه کردهای تحت سلطۀ امپراتوری عثمانی را به منطقه گسیل داشت. ارمنیان آواره از نژادکشی مناسبتترین نیروی کار برای ساخت این جادۀ استراتژیک برای کمک به همپیمان آلمان، یعنی امپراتوری عثمانی، بودند. در واقع، این جاده به دست ارمنیان بخت برگشته ساخته شد و در این راه بسیاری از آنان در اثر سختی کار، گرسنگی و بیماری جان باختند».[10] بسیاری از بازگوکنندگان خاطرات بر این عقیده بودند که ارمنیان و ترکها در کنار یکدیگر با همزیستی متقابل و با آرامش زندگی میکردند و هیچ گونه بغض و کینهای نسبت به مردمان عادی ترک و کرد نداشتهاند. [11] بازگوکنندگان خاطرات همواره سعی در بیان حقیقت در تمام ابعاد آن داشتند به گونه ایکه طبق سنت قبل از تعریف خاطرات خود ضمن کشیدن صلیب به صورت خود نزد خداوند قسم یاد می کردند که به جز حقیقت چیزی نگویند. [12] آنچه در بالا آمد بیانگر این واقعیت است که انسانها با حفظ خاطرات خود زنده هستند و به تبع آن، هیچ ملتی در دنیا بدون داشتن خاطرات فردی وجود ندارد. بابور ازدن،[13] پژوهشگر ترک، چنین میگوید: « ارمنیان توانستهاند بخش عمدهای از خاطرات بازماندگان نژادکشی را با مدارک کافی در کتابها و نوشتههای بی شمار منعکس کنند در حالی که ما ترکها رابطۀ خود را با گذشته کاملاً قطع کرده ایم و به طور مرتب در حال انکار آن هستیم». روند نژادکشی ارمنیان روایات شاهدان عینی دولت ترکیه از بدو تأسیس، با توجه به سیاستهای توسعهطلبانۀ خود، همواره برای از بین بردن ملتها و فرهنگهای کهن تحت سلطۀ خود کوشیده و به عبارتی سعی داشته است که «کشوری کاملاً ترک» به وجود آورد. گواه آن فتح قسطنطنیه در 1453م به دست سلطان محمد دوم و تغییر نام آن به استانبول و در پی آن، تسخیر کلیۀ اماکن مذهبی و فرهنگی دیگر اقوام و تغییر نام آنان است، چنانکه کلیسای جامع سنت صوفیا به مسجد ایاصوفیه تبدیل شد. در 1877ـ 1878م، به دنبال پایان یافتن جنگهای روس و عثمانی و با توجه به معاهدۀ سن استفانو،[14] دولت عثمانی به مصالحه با ارمنیان، حفظ فرهنگ، مذهب و آداب و رسوم آنان و تلاش برای رفاه و آسایش ایشان متعهد شد اما هرگز به تعهدات خود عمل نکرد. در 13 مه 1878م، در پی معاهدۀ برلن (بند 61) تعهدات دولت عثمانی کلی تر شد. امضای این معاهده کینه و نفرت سردمداران عثمانی را نسبت به ارمنیان بیشتر کرد و وضعیت زندگی و معیشت ساکنان ارمنستان غربی روز به روز وخیمتر شد، به طوری که در دوران زمامداری عبدالحمید دوم در1894ـ1896م، بیش از سیصد هزار تن از ارمنیان بیگناه ساکن منطقه با تیغ جلادان عثمانی از بین رفتند. در این خصوص یکی از شاهدان به نام ماسیس گوجویان، متولد 1910م، میگوید: «پدرم متولد 1865م در ارزروم بود. او بزرگ یک خاندان سنتی محسوب میشد و از افراد محترم، باسواد و صاحب نفوذ منطقه بود. جلادان برای تصاحب انگشتری پدرم انگشت او را قطع کردند و پس از آن، کلیۀ اموال خانواده را به تاراج بردند. این جلادان راهزنان و دزدانی بودند که به دستور سلطان برای از بین بردن ارمنیان از زندان آزاد شده بودند». هاکوپ گریگوریان، متولد 1903م، در منطقۀ ساسون، روستای تالوریک[15] نیز می گوید: « روستای ما در منطقه ای کوهستانی، با مناظر بکر، چشمههای فراوان و مردمانی زحمتکش و آرام واقع شده بود که شغل اصلیشان دامداری و باغداری بود. خانوادۀ من به همراه عمویم، کارو و خانوادهاش 25 نفر بودیم و در کمال صلح و آرامش زندگی میکردیم. در 1915م، قوای عثمانی به منظور انتقام از فداییان ارمنی به روستای ما حمله و کلیۀ اهالی را قتلعام کردند. از خانوادۀ ما تنها من زنده ماندم. من در 1917م به وسیله صلیب سرخ جهانی به منطقۀ موش منتقل و در آنجا متوجه شدم که از روستای ما به جز من یک نفر دیگر توانسته است جان سالم به در برد. سپس، در شهر خوی (واقع در ایران) و پس از آن در ارمنستان، درمنطقۀ دارآلاگاز[16] سکنا گزیدم. در 1928م ازدواج کردم و صاحب هشت فرزند شدم». نکتار گاسپاریان، متولد 1910م، در آردوین در خاطرات خود میگوید: «هشتاد سال از آن تاریخ میگذرد اما من هرگز مرگ پدر، مادر، دایی، مادربزرگ و اقوام نزدیکم را تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد».[17] در جـایی دیگر، ورگینـه گاسپاریان، متـولد 1912م، در آینتـاب میگوید: «ترکها جلوی چشمان من پدرم، گریگور؛ مادرم، دورو؛ برادرم، هاکوپ؛ و خواهرم، نوریستا را بیرحمانه کشتند. آیا این خاطرات قابل فراموشی است؟».[18] نویمزار ملکونی مرادیان، متولد 1883م، در موش می گوید: «شوهرم را در 1915م در موش کشتند. روز یکشنبه مصادف با جشن وارتاوار (عید آب پاشی) بود. صبح زود، خبر رسید کردها مردان ده را جمعآوری می کنند و با خود میبرند و زنها و بچهها را در انبارها جمع می کنند و به آتش میکشند. پنج بچه داشتم: گریگور، آرسن، سوسه، ساتنیک، کارام. چه کاری از دست من بر میآمد؟ تصمیم گرفتم فرار کنم. به آرامی از خانه خارج شدم و به همراه فرزندانم به طرفی رفتم. کردها متوجه شدند و ما را هم به همراه همسایگان در انبار خانهای جمع کردند و در را به رویمان بستند تا در فرصت مناسب آن را تخریب کنند. به همراه فرزندانم پا به فرار گذاشتم. از پنج فرزندم سه پسرم زنده ماندند. دخترم سوسه ناپدید شد و هرگز او را پیدا نکردم. دختر کوچک ترم ساتنیک نیز در راه فرار از بین رفت. او مرتب ناله میکرد: ,مادر، آب، آب…،». اعترافات تکان دهنده جون گیراگوسیان، وزیر امور خارجۀ جمهوری ارمنستان شوروی (1975ـ 1985م) در کتاب معروف خود با نام ترکهای جوان در مقابل دادگاه بشری مقاله ها و شواهد تاریخی فراوانی دال بر اعتراف زمامداران ترک دربارۀ فرمانها و دستورات قتلعام ارمنیان ارائه کرده است. در نوامبر 1918م، نشریات منتشر شده در استانبول مملو از اعترافات شجاعانۀ سردمداران حکومت عثمانی مانندطلعت، بها الدین شکیر و ناظم بود. در یکی از این فرمانها گفته شده: «لحظه به لحظه و نقطه به نقطه فرمان از بین بردن ارمنیان را پیگیری کنید» در همان نشریه، یکی از فرمانهای بها الدین شکیر خطاب به استانداران و فرمانداران در قالب شعر چنین آمده است: سلاحی به کار برده نشود ترانهها و اشعار متأثر از نژادکشی ارمنیان در طول سالهای زمامداری عثمانیان در مناطق ارمنینشین، با توجه به مظالم و جنایت های حاکمان عثمانی، چه پیش از فاجعۀ نژادکشی و چه پس از آن، ترانهها و اشعار فراوانی به وسیلۀ برخی شعرا و همچنین، مردم عادی سروده شد و بسان ترانههای غم در بین مردم گسترش یافت. هریک از این اشعار گویای غم و اندوه فراوان این مردمان ستمدیده است که بیدلیل طعمۀ ارمنی ستیزان عثمانی شدند. بخش عمدهای از کتاب حاوی اشعار و ترانههایی است که یا به وقایعنگاری پرداخته و بخشی از فجایع را به زبان شعر بیان میدارد و یا غم و درد ناشی از نابودی و تبعید پدران، مادران و اقوام گوینده را بازگو میکند. در زیر نمونه ای از ترجمۀ یکی از اشعار ارمنی را آورده ایم: پادشاه از تخت سلطنتی خود نظارهگر است بدون تردید این کتاب در آینده می تواند به منزلۀ منبعی غنی از مستندات واقعی مورد استفادۀ پژوهشگران و نویسندگانی قرار گیرد که به دنبال کشف حقایق در مورد نژادکشی ارمنیان هستند. باشد تا وجدان بیدار بشریت سرانجام مظالم وارد شده به ارمنیان را نه یک واقعه بلکه به عنوان یک فاجعه به رسمیت بشناسد. پینوشتها: 1- از جملۀ این آثار می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: کریس بوهجالیان، دختران قلعههای شنی، ترجمۀ رافی آراکلیانس (تهران: افکار، 1394)؛ سامانتا پاور، معضلی برخاسته از جهنم، ترجمۀ مارینا بنیاتیان (تهران: چشمه، 1386)؛ واهه کاچا، خنجری در این باغ، ترجمۀ دکتر قوام الدین رضوی زاده (تهران: مازیار، 1394). 2- مانند فیلم مادر ساخته آنری ورنوی و مزرعۀ چکاوکها ساختۀ ویتوریو تاویانی و پائولو تاویانی. 3- در متن این مقاله (در صفحات 84 و 85، 88 و 89) تصویر چند تن از شاهدان عینی، که در کتاب به چاپ رسیده، آمده است. 4- Verjine Svazlian, The Armenian Genocide Testimonies of the Eyewitness Survivors (Yerevan: Gitutiun,2011), p. 201. 5- ibid. p. 287. 6- دو ناحیه در سوریه که نجاتیافتگان نژادکشی ارمنیان در آنجا اسکان یافتند. 7- Concordia University 8- ibid. 9- ibid. p. 352. 10- برگرفته ازخاطرات آرداواز کرتاسیان (Ardavaz Kertasian) متولد 1901م در شهر آداپازار. خاطرۀ ش. 219 (. ibid. p.416). 11- برگرفته از خاطرات آراکل تاگویان(Arakel Tagoian ) متولد 1902م. او در بخشی از بیانات خود می گوید: «حتی کردها و ترکها به همراه ارمنیان در مراسم مذهبی شرکت میکردند و بیماران خود را برای شفا گرفتن به اماکن مذهبی ارمنیان میبردند» (ibid. p. 46. ). 12- بخشی از خاطرات لوریس آبکاری بابیکیان (Loris Abkari Babikian ): «اگر بیانات من به جز بازگو کردن حقیقت باشد، لعن و نفرین ابدی نثار من باد». خاطرۀ ش. 88 (. ibid. p.215). 13- Babur Ozden استاد دانشگاه، محقق و اقتصاددان ترک. 14- قرارداد صلح سن استفانو در پایان جنگهای روسیه و عثمانی (1877ـ 1878م) در 3 مارس 1878م در سن استفانو (یشیل کوی) در ترکیۀ امروزی به دست نیکلاس ایگنتیف و آلکساندر نلیدوف به نمایندگی از امپراتوری روسیه و صفوت پاشا به نمایندگی از حکومت عثمانی به امضا رسید. بر پایۀ این قرارداد منطقۀ بلغارستان (پس از پانصد سال سلطۀ عثمانی) و مناطق قارص، اردهان و باتومی در شمال شرقی عثمانی به روسیه واگذار شد. 15- Talvorik 16- Dar Alagaz 17- خاطرۀ ش.81 (. ibid. p.198). 18- خاطرۀ ش. 271 (. ibid. p.469). 19- به نقل از روزنامۀ ژاماناک، استانبول(11 نوامبر 1918). منابع: Svazlian, Verjine .The Armenian Genocide Testimonies of the Eyewitness Survivors. Yerevan: Gitutiun, 2011. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 79
|