سال هجدهم | پاییز1393 | 264 صفحه

جهت مشاهده و ورق زدن صفحات
روی تصویر زیر کلیک کنید.

در این شماره می خوانید:


1- مقاله ها

2- چهر های علمی

3- تاریخ هنر

4- چهر های هنری

5- ادبیات

6- معرفی کتاب

7- باخوانندگان

سرمقاله[1]

شناخت فرهنگ ها نقطۀ آغازین پیوند ملت ها

فرهنگ از بنیادی ترین عوامل و عناصر تشکیل دهندۀ ملت  هاست. اگر ملت را، به منزلۀ یک کلیت خاصِ تاریخی ـ فرهنگی، زبانی و اجتماعی ـ سیاسی، عاملی حیاتی برای غنی سازی چند جانبۀ ‏فکری ـ معنوی و پیشرفت در نظر گیریم، که در آن بشر امکان گسترده ای برای شکوفایی فکری و ‏معنوی به دست می  آورد، آنگاه جایگاه واقعی فرهنگ در گذر تاریخ به گونه  ای بارزتر نمایان می  شود.‏

با چنین رویکردی فرهنگ مهم  ترین شناسۀ ملت محسوب می شود که با شناخت آن می  توان به ‏واقعیت های گذشته و روحیات کنونی آن ملت پی برد و دربارۀ آیندۀ آن اظهار نظر کرد.‏

بنابراین، نقطۀ آغازین در روند تکوین روابط میان ملل بی شک فرهنگ است به گونه  ای که در ‏اغلب موارد، بدون دستیابی به شناخت فرهنگی متقابل، امکان دستیابی به توافق های بلندمدت سیاسی یا ‏اقتصادی محدود شده و یا به طور کلی هر رابطه ای اساساً غیرراهبردی خواهد بود. ‏حتی، می توان گفت که بدون درک عمیق ملت  ها از فرهنگ یکدیگر صلح پایدار حاصل نخواهد ‏شد.‏

شاید، نمادین  ترین گواه این مدعا سازمان علمی، فرهنگی و تربیتى ملل متحد[2] ‏است که تنها چند ماه پس از تأسیس سازمان ملل متحد، یک سال زودتر از تأسیس صندوق کودکان ملل ‏متحد[3]، پنج سال زودتر از تأسیس کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان[4]، شانزده سال زودتر از تأسیس برنامۀ جهانی غذا،[5] ‎بیست سال زودتر از تأسیس ‏‏برنامۀ عمران ملل متحد[6] و سال ها زودتر از دیگر سازمان های وابستۀ سازمان ملل بنیان گذاری ‏شده است. آیا دلیل این امر این نیست که ملل جهان به جایگاه والای فرهنگ و اهمیت روابط فرهنگی ‏مابین ملل برای ممانعت از جنگ های فراگیر آینده پی برده  اند؟

عدالت اجتماعی از اصولی است که بدون احقاق آن دیگر ارزش های انسانی همچون آزادی و ‏مردم  سالاری به شدت خدشه  دار می  شوند. علی  رغم ادعاهای پیشرفت، انسان  گرایی، دموکراسی و حقوق ‏بشر ما در جهانی زندگی می کنیم که فقر اقتصادی، ناامنی اجتماعی، نبود رفاه، مناسبات سرمایه  داری و ‏نظام بازار به اصطلاح «آزاد» حاکم، در عرصه های گوناگون، بیداد می کند. ناهمگونی های بارز ‏اقتصادی، در سطوح ملی و بین المللی، نه تنها عاملی مهلک برای نابودی روح آزادی و خصیصۀ پیشرفت ‏انسان هاست بلکه شرایط را برای رشد و نمو انواع عقاید شیطانی مانند فاشیسم، نژادگرایی، افراطی  گری ‏دینی و تروریسم مهیا می سازد.‏ حتی، در مورد برقراری عدالت اجتماعی نیز فرهنگ در وهلۀ نخست موضوعیت پیدا می  کند. ‏

زمینۀ تحقق آرمان عدالت، دگرگونی روابط اجتماعی یا بهبود شاخص های اقتصادی نیست. بدون ‏بستر فرهنگی مناسب، صرف بهبود شاخص های اقتصادی، به برقراری اصل عدالت نخواهد انجامید. بدون ‏بالندگی فرهنگی، تلاش برای تغییرات عدالت محور در روابط اجتماعی بیهوده خواهد بود. بی  جهت ‏نیست که در کشورهایی که توسعۀ عدالت اجتماعی موفقیت چشمگیری داشته است فرآیند تدوین سیاست های فرهنگی و آموزشی جایگاهی مهم  تر از سیاست های اقتصادی و اجتماعی دارد.‏

در این مبحث، حفظ هویت فرهنگی تنها یک روی سکه را تشکیل می  دهد. روی دیگر آن رشد، ‏پویایی و نوآوری فرهنگی است. در دنیایی که ارتباطات رشدی شتابان دارد، فرهنگ هر ملتی ناگزیر در ‏مراودۀ گسترده با سایر فرهنگ ها قرار می گیرد. همانند تمامی نظام  های باز که در تبادل انرژی با ‏جهان خارج هستند فرهنگ ها نیز، به منزلۀ نظام های نوعاً باز، بر نظام های فرهنگی دیگر ‏تأثیر می  گذارند و متقابلاً از آنها تأثیر می  پذیرند. در این شاه  راه عظیم تبادل فرهنگی، ملت  ها علاوه بر حفظ ‏آثار فرهنگی خود موظف به انجام مورفوژنیسیس یا ریخت زایی و خلق شکل های نوین برای ارائۀ محتوای ‏فرهنگی خود هستند. بدون چنین خصیصۀ ماهوی ای، نظام های فرهنگی به طور عمده در حالت انفعالی قرار ‏می  گیرند و در نهایت، رو به اضمحلال می  گذارند.‏

ملت ارمنی با تاریخ مدنیتی در حدود چهارهزار سال یکی از کهن  ترین ملل جهان است که خصیصۀ ‏ریخت زایی فرهنگی را همچون بسیاری از ملت های دیگر حفظ کرده است. یکی از اولین دستاوردهای ‏این خصیصه ابداع خط ارمنی است که به وسیلۀ آن زبان کهن ارمنی با ناب  ترین ریشه  های سانسکریت ‏خود حفظ شد و رواج پیدا کرد. همچنین، اولین چاپخانۀ سنگی ایران، که به دست ارمنیان جلفای اصفهان در قرن ‏هفدهم میلادی تأسیس شد، نقشی بی  بدیل در غنای اندیشۀ جمعی ارمنیان ایفا کرده و از هویت فرهنگی آنان در مقابل هجمۀ تبلیغاتی میسیونری  های گوناگون غربی صیانت کند. موسیقی استرادای ارمنی نیز، که از ‏اواسط قرن بیستم میلادی تاکنون رشدی فراگیر داشته است، توانست از شعر و کلام موزون ارمنی در ‏برابر ضربات مهلک تسونامی موسیقی پاپ و جاز غربی حراست  کند.‏

مظاهر ریخت زایی فرهنگی در فرهنگ ایرانی نیز فراوان است. نظم ادبی شاید یکی از بزرگ  ترین ‏قالب های بی نظیری است که تاکنون فرهیختگان ایرانی توانسته  اند به وسیلۀ آن  علاوه بر حفظ زبان، سطح ‏دانایی دینی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی مردم را ارتقا بخشند. از این رو، تصادفی نیست که نظم فارسی ‏به زبان های بی شماری ترجمه شده و می  شود. موسیقی اصیل ایرانی، دستگاه ها و آلات منحصربه فرد آن ‏از جمله تار، تمبور، نقاره و غیره نیز در همین زمره قرار دارند. در سال های اخیر، همچنین شاهد ‏گسترش سینمای ایرانی بوده  ایم که در دنیای پرهیاهوی هالیوودی راه اشاعۀ ارزش های انسانی و معنوی ‏را بر خود هموار نموده است. ‏

فرهنگ به صورت عام از مشترکات تاریخی و ریخت زایی فرهنگی، به ویژه، از مهم  ترین بنیه  ‏های همسان فکری میان تمدن  های ایرانی و ارمنی است. اگر شناسایی متقابل فرهنگی درک ما را از ‏کیفیت تأثیرپذیری و تأثیرگذاری دو فرهنگ نمو دهد، آنگاه تفکر مشترک و تبادل تجربیات در حوزۀ ‏ریخت زایی فرهنگی می  تواند میزان بالندگی، نوآوری و استقامت فرهنگی طرفین را افزایش دهد. ‏و این بابی است که در روابط متقابل این دو تمدن کهن منطقه، ناگزیر، باید آن را گشود.‏

پی نوشت ها:

  1. سرمقالۀ این شماره به قلم دکتر کارن خانلری نگاشته شده است.‏

UNESCO 2.  

‎‎‏UNICEF 3.                        

UNHCR 4.                                                                             

‎‎WFP 5.                                            

UNDP 6.