نویسنده: ایساک یونانسیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
‏ تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس‏
«حافظ»‏

دربارۀ شاهین سرکیسیان

شـاهیـن ملیـک سرکـیسیـان در 1286ش/ 1907م از پـدری ارمنی، اهل تبریـز و مادری بلغاری در وارنای ‏بلغارستان یا به زعم برخی  ها در تبریز[1] چـشم به جـهان گشود. [2]او از کودکی به فرانسـه رفت و بعدها، به تحصیل در رشتـۀ ‏حقوق پرداخت. زندگی و آموزش طولانی مدت در پاریس سبب چـیرگی کم  نظیـر وی بر زبان و ادبیات و هنر فرانسه شد. او زبان آلمانی و روسـی را نیز از مادر آموخـت. مجـموع این آموزش  ها و همچنین، عشق پر ‏شور او به هنر تئاتر چشم  اندازی گسترده از فرهنگ، هنر و ادبیات جهانی را در برابر وی گشود.

شـاهیـن ملیـک سرکـیسیـان

سرکیسیان پس از بازگشت به ایران در 1315ش علاوه  بر اشتغال در بانک ملی، در سمت مترجم، با صادق هدایت آشنا و در نشریه  های ‏‏ژورنال دو تهران، ستارۀ تهران و مجلۀ نمایش نیز به منزلـۀ منتقد هـنری مشغول به کار شـد و هم  زمان همکاری خویش را با گروه  های تئاتری ‏نظیر فردوسی، سعدی وآناهیتا آغاز کرد.‏

سرکیسیان دربارۀ تئاتر ایران آن دوران می  گوید:

‏‏«وقتی به ایران برگشتم فکر نمی  کردم می  شود اصلاً در ایران تئاتری داشت. سی سال پیش اولین تئاتری که دیدم اینجـا ‏در تئاتر تهران بود. زمـان مرحـوم دهقان در لالـه  زار هفته  ای یک مرتبـه تئاتری داشتند با ارکستر و پیـش پرده  ای مثل همـان ‏تئاترهایی که یک وقتـی صد سال پیـش در اروپا در شهرستـان  ها اجـرا مـی  شد. مـا می  رفتیم… ولی وقتی کم کم تئاترها رونق ‏گرفت، امیدوار شدم که شاید بتوانم گام  هایی بردارم…  اولین نمایشنامه  ای که دیدم تأثیر عجیبی در من گذاشت. فکر ‏کردم پس می  شود… من هم یک روز تئاتر اجرا کنم؟»‏.[3]

اما این اجراها او را راضی نمی  کرد. شاهین، که در اروپا با تئاتر پیشرو دنیا آشنا شده بود، این اجراها را ‏تصنعی و غیر علمی می  یافت. از این رو، می  گوید:‏‏

« ولی یک چیز دیدم که کم است. خیلی مصنوعی است. نمی  دانم، ولی در فکر بودم. این تئاتری نبودن آنها… همیشه قیاس ‏نسبی می  کردم که به این نتیجه رسیدم که نباید یک عیب را با چیزی پوشاند…»‏. [4]

سرکیسیان به توصیۀ صادق هدایت و فروغ فرخزاد، همکاری با گروهی ‏از جوانان و هنرجویان علاقه  مند به تئاتر، از جمله علی نصیریان، فهیمه خجسته  کیا، جمشید لایق، عباس ‏جوانمرد، بیژن مفید و جعفر والی را شروع کرد و به تمرین نمایشنامه  هایی از ادبیات جهان و تشکیل ‏جلسات بحث و گفت و گو پیرامون مسائل مطرح در تئاتر معاصر و به طور کلی، هنر تئاتر پرداخت.‏

تشکیل این گروه، متشکل از هنرجویان هنرستان هنرپیشگی، در دهۀ خفقان  آور 1330ش آغاز کار شاهین ‏سرکیسیان در تئاتر بود. با تشکیل این گروه شاهین خانۀ خود را محل تمرین و پذیرایی از آنان کرد. در این خانه، نطفۀ تئاتر نوین ایران بسته شد، کار مهمی که نوشین[5] آغاز کرده بود. آنچه ‏شاهین در سرداشت این بود که به این هنرجویان نظریه  های تئاتری را آموزش دهد، آنان را با کارگردان  ها و نظریه  پردازان روز تئاتردنیا آشنا کند، نمایشنامه  های روز تئاتر دنیا را برای آنان بخواند و سپس، با ‏همین هنرجویان گروهی تأسیس کند تا بتواند این نمایش  های ارزنده را به روی صحنه برد. او حتی تا ‏آنجا پیش رفته بود که تالاری اختصاصی برای گروه دست و پا کند. سرکیسیان گمان می  برد که این روند به تولد ‏نمایشنامه  نویسانی ممتاز منجر خواهد شد که مسائل معاصر ایران را در نمایشنامه  های خود خواهند نوشت، ‏نمایشنامه  هایی که منعکس  کنندۀ روح ایرانی و روحیۀ ایرانیان باشد و از مسائل روز آنان سخن گوید تا در ‏نتیجه ایران نیز مانند کشورهای صاحب نام در عرصۀ تئاتر دارای نمایشنامه  نویسان ملی شود. اما شاهین هیچ  گاه با خود نیندیشید که آیا واقعاً شرایط برای این همه دگرگونی و نوآوری مهیاست یا نه. او در حالی در ‏رؤیاهای خود سیر می  کرد که در ایران آن زمان حتی یک تالار نمایش قابل قبول به لحاظ کیفیت و مناسب ‏برای تئاتر وجود نداشت. ‏

سرکیسیان سرانجام در 1335ش گروه تئاتر ملی را پایه  گذاری کرد.تشکیل این گروه را می  ‏توان به منزلۀ پایه  گذاری تئاتر نوین در ایران دانست. بسیاری از هنرمندان بنام تئأتر و سینمای ایران ‏فعالیت هنری خود را از این گروه آغاز کردند. این گروه بیش از صد نمایشنامۀ مشهور و غیر مشهور ‏خارجی را تمرین، تحلیل، روخوانی و بررسی کرد. با این همه، سرکیسیان برآن بود تا آثار ایرانی ‏را به روی صحنه آورد حال آنکه نمایشنامه  های ایرانی موجود پاسخ  گوی نیاز آنان نبود. از این رو، به ‏نوشته  های صادق هدایت روی آورد و دو نمایش محلل و مرده  خورها را، بر اساس داستان  هایی به همین نام از هدایت، به روی صحنه برد. همین ‏دو اجرا کافی بود تا بار دیگر توان و استعداد او در تئاتر آشکار شود.‏

دانش سرکیسیان دربارۀ تئاتر و به طور کلی مقولۀ هنر بسیار گسترده بود و همواره نیز در پی تکمیل این دانش و ارتقای هنر خود ‏بود اما شیوۀ نگرش او به زندگی و هنر و اصولی که در مقام یک هنرمند برای خود برگزیده بود با کار و ‏کردار زمانه و راه و رسم پست روزگار سخت در تعارض بود. او، که بسیاری از زنان و مردان گمنام ‏یا بنام تئاتر را به بازیگران و کارگردانانی سرشناس بدل ساخته و به عبارتی، آنان را در دامن هنر خویش ‏پرورده بود در شناخت مناسبات روزمره چنان ناتوان بود که گویی کودکی بیش نیست.‏

جدایی اجباری از گروه تئاتر ملی

سرکیسیان تا 1336ش با گروه تئاتر ملی همکاری کرد. او در این مدت اعضای گروه را با بزرگان تئاتر جهان مانند، استانیسلاوسکی،[6] چخوف،[7] پیراندللو[8] و استریندبرگ[9] آشنا ساخت و حتی، برای اصلاح بیان آهنگین رایج ‏در دهۀ1320ش تلاش بسیار کرد. اما به دنبال برخی ناملایمات از سوی گروهی از شاگردان خود، که ‏به مقام و منصبی در ادارۀ تئاتر رسیده بودند، از کار منع و به اجبار از این گروه جدا شد. او اندکی بعد، در ‏‏1339ش، به پیشنهاد مهندس هارپیک تمرازیان، از اعضای مؤسس باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات به این باشگاه پیوست و گروه تئاتر ‏‏آرمن را بنا نهاد.‏

سرکیسیان در همان زمان در مصاحبه  ای علت جدایی   خود را از گروه تئاتر ملی چنین بیان می  کند:

‏«برخلاف آنان که تئاتر روحوضی را تئاتر ملی می  دانند، باید بگویم من اصلاً آن را قبول ندارم. تئاترهای روحوضی بینش ‏تئاتری مردم را پایین می  آورند. من زمانی دست به این کار زدم، اما عواملی که خارج از اراده  ام بود مرا به این کار ‏واداشت. چون آدم  هایی که اطرافم بودند فکرم را منکر شدند و به تئاترهای روحوضی تکیه کردند و گفتند در ایران ‏نمی  شود تئاتر ملی را به مانند تئاتر مدرن اروپا اجرا کرد. اما عمل نشان داد که می  شود این کار را کرد و خوشبختانه ‏اندیشه  ام در این زمینه ریشه گرفت. ما حالا تئاتر ملی نداریم و گناه آن هم به گردن مدیران، کارگردانان و بازیگران است، ‏برای اینکه هیچ کدام حوصله و عشق این کار را ندارند که از راه اصولی دست به کارهای سخت و ملی بزنند‎‏»‏.[10]

روزنۀ آبی و مشکلات اجرای آن

در 1339ش، جوانی به نام اکبر رادی نزد شاهین سرکیسیان می‌رود و می‌گوید که او را شاملو پیش ‏او فرستاده است. اکبر رادی نمایشنامه  ای با نام روزنۀ آبی نوشته بود که شاملو پس از خواندن آن را ‏پسندیده و به سرکیسیان معرفی کرده بود. رادی خود دربارۀ این موضوع می  گوید:‏ ‏

«البته نمایشنامۀ من نظرگیر شده بود. این بود که شاملو پیشنهاد کرد چطور است این را بدهیم دست یک کارگردان؟ قبول ‏کردم و بعد، آشنایی با سرکیسیان. او در کل پذیرفته بود. البته، مکث‌هایی روی متن داشت که چندتایش را وارد دانسته ‏بودم، مثل حذف یکی از آدم‌ها و چندتایش را هم نه. ولی چیزی که او را گرفته بود فضای خاص نمایشنامه بود مثل اینکه ‏توی این فضا دنبال یک نوع پیوند عاطفی می‌گشت که آن غم غربت را چاره کند».[11]

سرکیسیان با عشق و وسواسی باور نکردنی بیش از یک سال از وقت خود را صرف طراحی و تمرین برای ‏اجرای این نمایش کرد اما در 1341ش نمایشنامۀ روزنۀ آبی و صلاحیت کارگردانی سرکیسیان از ‏طرف ادارۀ هنرهای دراماتیک رد شد. دست‌ نوشته‌های سرکیسیان نشان می‌دهد که علی نصیریان، که ‏شاگرد خود او بوده، پس از کسب سمت در ادارۀ تئاتر، نمایشنامۀ استاد خود را به دلیل سطح کیفی ‏پایین رد کرده بود.‏ پس از این ماجرا، سرکیسیان حدود یک سال از تمام محفل‌های تئاتری فاصله گرفت و پس از آن کار خود را با  گروه تئاتر ‏‏آرمن در باشگاه آرارات ادامه داد.‏

سرکسیان در حال آموزش

در 1345ش، سرکیسیان باردیگر تمرین نمایشنامۀ روزنۀ آبی را از سر گرفت. در همین زمان‏ محمدرضا اصلانی با او مصاحبه  ای کرد که سرکیسیان در این مصاحبه دربارۀ روزنۀ آبی می  گوید:‏ ‏

«روزنۀ آبی را من شش سال پیش خواندم. در آن زمان آقای رادی را نمی‌شناختم‎.‎ آن موقع من در حال تمرین بر روی نمایش کسب و کار خانم وارن بودم که یکی از روزها جوانی آمد و گفت از طرف ‏آقای شاملو می‌آیم. پیسی نوشته‌ام، می‌خواستم بخوانید. شنیده‌ام گروهی دارید ممکن است رویش کار کنید؟ گفتم چشم… یا ‏فوری تلفن کردم یادم نیست… . رفتم پیشش. بعد، با رادی صحبت کردیم بعد هم رفتیم خانۀ شاملو. شاملو خیلی پسندیده ‏بود. این مرا وادار کرد که بخوانم، برای اینکه شاملو آن زمان هیچ چیز را قبول نمی‌کرد. گفتم اگر شاملو واقعاً پسندیده، باید ‏خواند‎‎‏»‏.[12]

تمرین بر روی نمایشنامۀ روزنۀ آبی، که سرکیسیان آن را در 1339ش آغاز کرده بود، در 1345ش ‏ادامه یافت. در این مدت، شاگردان او بارها پراکنده شدند و باردیگر به دور او گرد آمدند. بارها بازیگران تغییر کردند و او بارها تمرین این نمایشنامه را با بازیگران جدید از سر گرفت و باردیگر کار ‏در نیمه راه رها شد.‏

یادداشت‌ها و نامه‌های سرکیسیان به آربی اُوانسیان، طراح صحنۀ روزنۀ آبی، نشان می‌دهد که تا چه حد ‏این نمایش را جدی گرفته بود و به اجرای آن امید و اعتقاد داشت. این جدیت و امید را در نوشته  ‏های او نیز می  توان سراغ گرفت.‏

8 خرداد 1345ش  ‏

‏ «اگر واقعاً شانس به من رو کند امکان دارد کار خوبی ارائه بدهم و تنها امید من همین روزنۀ آبی است. با سبک و ‏شیوه‌ای که در پیش دارم چه خواهد بود؟!».‏

نمونه ای از دست خط و طراحی میزانسن های شاهین سرکیسیان

24 خرداد 1345ش

‏«امیدوارم روزنۀ آبی به بهترین نحو روی صحنه بیاید. آن وقت خواهند دید چگونه می‌توان کار کرد و چطور می‌توان ‏نمایشنامه‌ای نشان داد» ‏.

21 شهریور 1345ش

‏«… به نظرم رفته رفته روزنۀ آبی برای خودش یک رنگ پیدا می‌کند. حالا باید ببینم تا کی و چگونه بتوانم آن را روی ‏صحنه بیاورم. کار بی‌نهایت مشکل است ولی امکان دارد که جلو برویم»‏.

2 آبان 1345ش

‏«تمرین‌های روزنۀ آبی روز به روز بهتر می‌شود. یعنی یک کاری شده و می‌شود. خیلی ایمان و امید دارم. چگونه ‏می‌توان‌تئاتر به‌وجود آورد؟ امیدوارم، تمام سدها را می‌توان شکست و یک کار نو و جالبی را از اول ساخت.»‏

4 آبان 1345ش(دو روز قبل از مرگ)

‏ «… کار خیلی مشکلی که من شروع کرده‌ام باید خوب تشخیص بدهم تا بتوانم از عهده آن خوب برآیم»‏.[13]

نمایش اندک اندک به روز اجرا نزدیک می  شد که سرکیسیان در 6 آبان 1345ش چشم از ‏جهان فرو بست. وی همۀ عمر پررنج خود را در راه تئاتر و اعتلای آن گذراند و در این راه خون دل ها خورد؛ به ‏ترجمۀ آثار نمایشی جهان از سه زبان مختلف پرداخت؛ بسیاری از اصطلاحات، مفاهیم و واژه های ‏تئاتری را که اکنون در نزد هنرمندان تئاتر کاملاً بدیهی و آشنا می نماید رواج و گسترش داد؛ و استعدادهای ‏بسیاری را از میان بازیگران ساده و گمنام کشف کرد و پرورش داد و آنان را به درجاتی پذیرفتنی در ‏بازیگری رساند اما سرانجام خانه نشین شد. دوام نیاورد و اندک زمانی پس از آن جان سپرد. سرکیسیان نه تنها ‏هرگز به جایگاهی که شایستگی آن را داشت دست نیافت بلکه به سبب همۀ ارزش  هایی که داشت مورد ‏رشک و حسد کسانی قرار گرفت که هیچ یک از این ارزش  ها را نداشتند. او چون رسم روزگار را نمی  دانست به آسانی بدل به ‏نردبان ترقی دیگران شد.‏

‏ پس از مرگ سرکیسیان، روزنۀ آبی همان گونه که خود وی آن را کارگردانی کرده بود، با نظارت آربی اُوانسیان، ‏از شاگردان او، به مدت چهار شب در انجمن ایران و امریکا، با همان میزانسن، به روی صحنه رفت. ‏هنگامی که سرکیسیان را در گورستان ارمنیان به خاک می  سپردند نسخه  ای از روزنۀ آبی را در ‏تابوت وی نهادند و این تنها چیزی بود که او با خود به گور برد.‏

سرکیسیان در طول بیش از سیزده سال سی نمایشنامه را ترجمه کرد و بیش از چهارده نمایش مدرن کوتاه و بلند را به ‏اجرا در آورد. وی همچنین نقش بسزایی در پیشرفت هنر تئاتر در میان ارمنیان ایران ایفا و کارگردانان و ‏بازیگران شاخص بسیاری، مانند آربی اُوانسیان و لوریک میناسیان، را تربیت کرد.‏

نظرات سرکیسیان در مورد شیوۀ کارش

سرکیسیان در طراحی و میزانسن  های خود بیشتر به فضاسازی و محیط اجتماعی و تاریخی نمایشنامه ‏توجه داشت تا به حرکت. او برآن بود تا حرکت را با ایجاد فضا، از طریق رنگ آمیزی های صحنه ای ‏و استفاده از وسایل و امکاناتی غیر از حرکت و نمایش بازیگر، به بیننده منتقل کند. خود در زمانی ‏گفته بود: ‏

«من نمی خواهم از کسی تقلید کنم. از بعضی کارگردان  ها هم الهام گرفته  ام که می توانم از استانیسلاوسکی و گاستون باتی ‏و ژرژ پیتویف نام ببرم، اما در حقیقت الهام نگرفته  ام. آنچه را که به روحیه  ام نزدیک تر بوده پذیرفته  ام.میزانسن  های من ‏نخست به حال درونی  ام بستگی دارند، آنگاه به خود پیس… زمانی که در خیابان راه می  روم رنگی، تخیل مرا به کار می  ‏اندازد و باعث می  شود از این رنگ میزانسنی یا حرکتی به وجود بیاورم. پرده  ای که اندکی کج آویزان شده سبب الهام من ‏می  شود. من هرگز نمی  توانم چیزی را با سرعت خلق کنم. هریک از نمایشنامه  ها دیر زمانی در من زیسته  اند…؛ مثلاً، دایی ‏وانیا نزدیک به ده سال در تخیل من بود… من به ادبیات جهانی اعتقاد دارم… بگذارید راهی که در پیش گرفته  ام ادامه دهم ‏و به تکامل برسانم. همین برای من کافی است. بقیه را دیگران انجام خواهند داد… . اگر می خواهید کاری کنید،کار شایسته ‏کنید. فرق نمی  کند در پاریس باشد یا تهران، مهم انجام کار درست است… . سعی کنید سطح تئاتر را بالا ببرید… اگر بگویم ‏تئاتر زندگی من است، حرف پیش  پا افتاده  ای زده  ام تئاتر مدرسه است. عامل پیشرفت یک ملت است…»‏. [14]

پی‌نوشت‌ها:

1- در مورد محل تولد سرکیسیان اختلاف  نظر وجود دارد. برخی وارنای بلغارستان، گروهی تبریز و ‏عده  ای نیز تفلیس را محل تولد وی دانسته  اند.‏

2- برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد زندگی شاهین سرکیسیان ر.ک: پیمان، س10، ش38 (زمستان1385).

3- آلیک (19مرداد1393).

4- همان  جا.

5- منظور عبدالحسین نوشین (1285 ـ 1350ش)، نمایش  نامه  نویس و کارگردان تئاتر است.

6- ‏Konstantin Sergeievich Stanislavski

7-‏Anton Pavlovich Chekhov

8- ‏Luigi Pirandello

9- Johan August Strindberg

10- «شاهین سرکیسیان روزنه‌ای رو به امید»،یادداشت دولت‌آبادی برای سالروز درگذشت بنیانگذار تئاتر ملی، شبکه خبری فرهنگ و هنر (آبان 1394).

http://farhangohonar.ir/detail/31904

11- محسن ظهوری، «دردسرهای نخستین اجرای روزنه آبی»،برگرفته از کتاب شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران، گردآوری غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی زیر نظر و به اهتمام جمشید لایق (تهران: هدف صالحین، 1384).

12-«گفتگوی محمد رضا اصلانی با شاهین سرکیسیان»،بازار ویژه هنر و ادبیات، ش 25 (آبان 1345).

13- آربی اُوانسیان،«شاهین سرکیسیان و تئاتر از خلال یادداشت  هایش،»، مصاحبه با صدرالدین زاهد و رضا قاسمی (پاریس: بی  تا).

14- شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران. گردآوری غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی. زیر نظر و به اهتمام ‏جمشید لایق. تهران: هدف صالحین، 1384‏‎.‎

منابع:

اُوانسیان، آربی. «شاهین سرکیسیان و تئاتر از خلال یادداشت  هایش» (مصاحبه با صدرالدین زاهد و رضا قاسمی). پاریس: بی  تا.

‏«دردسرهای نخستین اجرای روزنۀ آبی»، حیات نو، دی 1384.

رادی، ‏اکبر. «شکست روزنۀ آبی از دیدگاه من». کتاب نمایش. دی 1346‏.

رهسپار،مهرداد. «شاهین سرکیسیان و روزنه آبی»،جهان نو. آبان و بهمن 1345‏.

شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران. گردآوری غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی. زیر نظر و به اهتمام ‏جمشید لایق. تهران: هدف صالحین، 1384‏‎.‎

«شاهین سرکیسیان روزنه‌ای رو به امید». یادداشت دولت‌آبادی برای سالروز درگذشت بنیانگذار تئاتر ملی. شبکه خبری فرهنگ و هنر. آبان 1394 (http://farhangohonar.ir/detail/31904)

«گفتگوی محمد رضا اصلانی با شاهین سرکیسیان»، بازار ویژه هنر و ادبیات. ش 25. آبان ماه 1345‏.

میثاق، کاوه. «مرگ در پاییز،یادی از شاهین سرکیسیان». چیستا. ش52. آبان1367.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77
سال بیستم | پائیز 1395 | 350 صفحه
در این شماره می خوانید:

سکـه های خلفای عرب ضرب شده در ارمنستان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 در نیمۀ اول قرن هفتم میلادی، قبایل عرب که دین اسلام آنان را متحد کرده بود، موفق شدند در سال 15ق/636م امپراتوری...

سیری در کتاب ارامنه جلفای نو در عصر صفوی

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 نام کتاب: ارامنۀ جلفای نو در عصر صفویه به کوشش:  دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی، با همکاری کلیسای وانک (جلفای...

رونمایی از مجموعه روزنه آبی،نکوداشت شاهین سرکیسیان،پایه گذار تئاتر نوین ایران

روابط عمومی موسسه ترجمه و تحقیق هور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 شنبه 25 دی ماه 1395ش تالار نمایش کومیتاس باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات تهران میزبان ‏مراسم نکوداشت...

اندیشه های نقاش نور و سایه و رنگ

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 ادمـان آیـوازیـان هنـرمنـدی است کـه در نقاشی هـای وی، نیـاز بـه شناخـت طبیعت وجه غالـب را دارد. این نیاز در او...

رنگ های سرزمین مادری ام،نمایشگاه آثار نقاشی و معماری داخلی اِدمان آیوازیان در فرهنگسرای نیاوران

نویسنده: آرا اوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 روزهای دوازدهم تا بیستم شهریور ماه امسال(1395ش) تالار نمایشگاه  های فرهنگسرای نیاوران پذیرای ‏علاقه  مندان آثار...

اِدمان (ادیک) آیوازیان،نخستین نقاش ایرانی عضو موسسه نقاشان سلطنتی انگلستان

نویسنده: لیدا بربریانترجمه از متن ارمنی: واراند فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 در بیـن نقاشان معمار ارمنـی ایران، ادمان آیوازیان جایگاهـی ویژه دارد. آشنایـی با شرح حـال...

بارون کنستانتین موراد گئادوسُون

نویسنده: دکتر طهمورث ساجدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 خاورشناسی علمی فرانسه و نیز مكتب تاریخی آن در نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی مدیون افرادی بود كه با فراگیری ‏زبان...

پروفسور مانوئل بربریان،چهره ای ماندگار در لرزه شناسی،زمین لرزه ها و دانش زمین ساخت در ایران

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 اشاره یکی از رسالت‌های مهم فصلنامۀ پیمان معرفی چهره‌های ادبی، علمی، هنری و فنی ارمنیان ایران و بیان تأثیرگذاری...

هامو واسیلیان،پژوهشگر،مولف و ناشر کتاب های اطلاع رسانی و کتاب شناسی ارمنیان و ایرانیان ارمنی

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 در روزگار ما، با تولید انبوه اطلاعات و نیاز جامعه به اطلاعات گوناگون در همۀ زمینه  ها، روز به روز ضرورت...

واژه های ایرانی میانه غربی در کلیسای ارمنی

نویسنده: آنوشیک ملکی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77 ارمنستان نخستین کشور و ارمنیان نخستین ملتی هستند که دین مسیح را رسماً پذیرفته  اند. مسیح ‏به ‏شاگردانش فرمود:‏‎ ‎‏«پس...