فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۸
چگونگی آغاز همکاری ارمنیان با نهضت مشروطیت
نویسنده: میکائل واراندیان / ترجمه : آرا اُوانسیان
اشاره
میکائل واراندیان مورخ، فیلسوف، روزنامه نگار و از چهره های فعال و برجستۀ فدراسیون انقلابی ارمنی داشناکسوتیون، است. وی مدت ها از نویسندگان فعال درنشریات متعدد اروپا و قفقاز بود و نویسندۀ مقالات بسیاری در روزنامه های معتبر ارمنی زبان و اروپایی طی سال های پایانی سدۀ نوزدهم و سه دهۀ نخست سدۀ بیستم میلادی بوده است.
او مؤلف کتاب های متعددی با مضمون های تاریخی، سیاسی و ادبی است. در جای جای این کتاب ها می توان به وضوح با دیدگاه و نظرات بدیع نویسنده ای آشنا شد که متأثر از اوضاع زمانه تفکر خود را پرورانده و به اندیشمندی آگاه و صاحب نظر بدل شده که در موارد مقتضی می تواند پاسخ درستی برای مسائل موجود بیابد و چشم انداز نوینی برای جامعۀ خویش ارائه دهد.
کتاب تاریخ فدراسیون انقلابی ارمنی داشناکسوتیون، اثر واراندیان، با موضوع تاریخ حزب داشناکسوتیون رویدادهای مربوط به این حزب را ثبت کرده و نقش بسیاری از چهره های تأثیرگذار در این وقایع را توصیف کرده است. این کتاب بر مبنای مستندات و مدارک متقن به نگارش در آمده و از آنجایی که نگارندۀ این اثر خود در بطن بسیاری از رویدادها حضور داشته و شاهد عینی حوادث بوده در بیان مطالب و شرح رویدادها دقت و جزئی نگری خاصی به کاربرده. در نتیجه، این کتاب در جایگاه مهم ترین منبع تاریخ این حزب ارمنی قرار گرفته است.
بخش هایی از کتاب تاریخ فدراسیون انقلابی ارمنی داشناکسوتیون به موضوع همکاری های ارمنیان با نهضت مشروطیت ایران اختصاص دارد که یکی از اساسی ترین و حساس ترین مقاطع فعالیت این حزب را با تمام جوانب و ابعاد آن توصیف می کند. نوشتار حاضر ترجمۀ بخش هایی از مباحث نخستین این فصل از کتاب (جلد دوم) است[۱] که واراندیان در آن به تبین دلایل و چگونگی پیوستن ارمنیان به نهضت مشروطیت در چارچوب اندیشه ها و فعالیت های داشناکسوتیون پرداخته است.
چرا در نهضت مشروطیت ایران شرکت کردیم؟ چگونه توانستیم دست به چنین خطری زنیم…؟ این سؤال در آن روزها محافل ارمنی و حتی، صفوف اعضای ما (حزب داشناکسوتیون) را بسیار برانگیخته بود. سؤالی که هنوز هم، هر از چند گاهی از سوی برخی، با لحنی پر از شگفتی و گلایه مطرح می شود.
اندکی به اوضاع حاکم بپردازیم. وضعیت ایرانیان ارمنی، موقعیت و ارزش اجتماعی آنان چه بود؟
بنابر آمار ما حدود هفتاد هزار ارمنی تقریباً در کلیۀ استان های این کشور اسلامی پراکنده بودند. انبوه ترین جوامع ارمنی در استان های آذربایجان و اصفهان سکونت داشتند، که مرکز یکی تبریز و دیگری اصفهان است. تهران، رشت، قزوین، شیراز و همدان در مرتبۀ دوم قرار داشتند. در بقیۀ شهر ها، نیز ساکنان ارمنی انگشت شماری به سر می بردند که همه جا به صورت ناهمگن پراکنده شده بودند و تقریباً، در این نواحی منطقۀ کاملاً ارمنی نشینی وجود نداشت.
وضعیت اقتصادی آنان نیز درخشان نبود. ارمنیان روستانشین کشاورز به هیچ وجه قابل تمایز از همتایان مسلمان خود نبودند و هر دو به صورت یکسان تحت فشار و استثمار قرار داشتند. هر دو گروه غلام و بازیچۀ دست اربابان بودند. شیوۀ کشت و کار و طرز زندگی و معاش آن دو نیز به مانند هم خشن و بدوی بود. قشر بازرگانان اندک ارمنی نیز ضعیف بود.
تنها مزیت ارمنیان مدرسه های آنان بود. نهادهای آموزشی ارمنیان، به علت روش نوین و اروپایی تدریس، در مقایسه با مکتب های ابتدایی همسایه های مجاور خود در شهر های ایران واقعاً برتری چشمگیری داشتند.
در چنین وضعیتی، کاملاً طبیعی بود که عنصر ارمنی نیز همگام با همسایه های خود با شعف از مشروطیتی استقبال کند که اهالی تهران در۱۹۰۶م/۱۳۲۴ق[۲] به دست آوردند. همچنین، به همان اندازه امری طبیعی بود که وقتی محمد علی شاه ـ نمونۀ فرمانروای سفاک شرقی ـ عهد خود را برای «حفظ شرافتمندانۀ نظام مشروطه ای که پدرش اعطا کرده بود» شکست؛ مجلس به طور موقت تعطیل شد؛ رؤسای جنبش محکوم به مرگ شدند و در نتیجۀ اعمال این فشارها تبریز، مرکز آذربایجان، پرچم طغیان بر افراشت ـ گرایش عمیق عنصر ارمنی در همه جا به سوی انقلابیون و بر ضد شاه پیمان شکن و اقمار وی میل کند. [۳]
اما این گرایش مدتی طولانی آرام و به صورت علاقه ای افلاطونی باقی ماند. رهبران انقلابی ارمنیان در اغتشاش های خونین عمومی برای جانب داری مردد مانده بودند. نهادهای داشناکسوتیون در قفقاز نیز طبیعتاً مردد بودند اما با توجه به روند سهمگین شوندۀ رویدادها روز به روز روشن تر می شد که بی طرفی برای ارمنیان در شرایط نابسامان موجود توهمی غیرممکن است؛ شرایطی که در آن حتی نیروهای نظام استبدادی در حملات ضد شورش خود روستاهای ارمنی نشین را بی رحمانه تاراج و ویران می کردند و به ارعاب و آزار ارمنیان، که در آذربایجان و دیگر نقاط کشور وضعیتی کمابیش مطلوب برای خود ایجاد کرده بودند، می پرداختند.
در آن روزهای تاریخی، از لحاظ روان شناختی بی طرفی شکننده و بی دوام ارمنیان در حال تزلزل بود. در روزهایی که تمام تبریز با انجمن های[۴] خود به پا خاسته و یادآور ژاکوبن های انقلاب فرانسه بود، در زمانی که نیروهای استبدادی مرکب از شاهسون ها، قره پاپاخ ها، سواران قراچه داغی و حتی راهزنان خانه به دوش کرد سبعانه به شهر حمله می کردند و این شهر غیرقابل تسخیر و شکست ناپذیر ماه های متمادی مقاومت می کرد و مهاجمان را بادادن تلفات به عقب نشینی وا می داشت، بی طرفی دستخوش تزلزل می شد. وقتی عالم عثمانی نیز دستخوش تحرکات می شد و «حرّیت» خود را اعلام می کرد (ژوئن ۱۹۰۸م/ جمادی الاول ۱۳۲۶ق) و سبب تشویق مبارزان طغیانگر تبریز می شد، هنگامی که جامعۀ ایرانی استانبول با تشکیل «انجمن سعادت» تلگراف اعتراض و تهدید برای شاه می فرستاد و برای انقلابیون تبریز اعانۀ ملی جمع می کرد و هنگامی که داوطلبان کثیری مرکب از ترک، گرجی و غیره به کمک تبریز رزمنده می شتافتند، بی طرفی نقض می شد. از سوی دیگر، بر سر اختلافات مرزی قدیمی بین دولت ایران و عثمانی برخورد و مناقشه درگرفته بود. سلطان عبدالحمید اندکی پیش از پیروزی انقلاب عثمانی به این فکر افتاده بود که اذهان ملت خود را، که لبریز از نارضایتی و شور طغیان بود، به سوی دیگری معطوف سازد و با سوءاستفاده از ضعف ایران تصمیم به گسترش مرزهای امپراتوری ترکیۀ عثمانی گرفت. قشون عثمانی به سلماس حمله کرد و بی شک، در پی آن بود که نواحی مرزی را تصرف کند، نقاطی که انبوهی از ارمنیان در آن ساکن بودند و حزب داشناکسوتیون بیش از هفده سال قوای خود را از آن نقاط رهسپار واسپوراکان[۵] و تارون[۶] می کرد.
هدف از تجاوز قوای عثمانی شاید خاموش کردن شعله های انقلاب ایران بود که تشویقی برای ترکان جوان به حساب می آمد. شایعاتی رواج داشت که محمد علی شاه نسبت به تجاوز ترک ها نظر خصمانه ای نداشته و شاید، حاضر بوده با چشم پوشیدن از یکی دو بخش و قریه نهضت آزادی خواهانه را خاموش کند.
تقویت نهضت آزادی خواهانۀ ایران ضروری بود و پیروزی آن موجب خنثی شدن دسیسه های عثمانی و پیشرفت در حل مسئلۀ ارمنیان می شد. ایران آزاد نه تنها نعمتی برای ایرانیان ارمنی بلکه تکیه گاهی برای حل مسئلۀ ملی ارمنیان در ترکیۀ عثمانی و قفقاز بود.
بر اساس این استدلال نهادهای ایرانی فدراسیون انقلابی ارمنی، داشناکسوتیون، به ویژه،کمیتۀ مرکزی آذربایجان به صورت سری با آزادی خواهان ایرانی رابطه برقرار کرده و به پیشنهادها و تقاضاهای آنان پاسخ مثبت داده بودند.
نهادهای قفقاز نیز طی جلساتی به بررسی روند نهضت مشروطیت ایران پرداخته بودند: شرکت کردن یا شرکت نکردن؟… مسئله ای ظریف، سنگین و پر مسئولیت بود. سرانجام، در یکی از جلسات شورای حزبی منطقه ای قفقاز در تفلیس ـ که زاواریان، هایرآبراهام، هامو اوهانجانیان، جاواخیان[۷] و دیگران همراه با ورامیان و نمایندۀ ایالت آذربایجان ـ حضور داشتند، هایر آبراهام گزارش دفتر مرکزی داشناکسوتیون را به سمع حضار رساند و پیرامون مسئلۀ تنش ترکیۀ عثمانی با ایران و روابط ارمنیان و ایرانیان سخن گفت و در جمع بندی، دیدگاه هیئت مدیره را از این قرار اعلام کرد که هنوز نمی توانیم موضع خود را در قبال تمامی این مسائل به صورت مشخص نهایی کنیم. ما یکی از اعضای حزب را به ایران اعزام کرده ایم و منتظر اطلاعات وی هستیم… . پیشنهادهایی به صورت خصوصی به حزب داشناکسوتیون شده که بنا به ضرورت اختفا اینجا دربارۀ آنها سخن نمی گوییم … گام هایی برای آماده سازی بستر همکاری برداشته ایم… و یک موضوع روشن است: ما نمی توانیم مردم را بی سرپرست، بی سلاح و بی دفاع به حال خود گذاریم.
زاواریان نیز خاطر نشان کرد که دفتر مرکزی داشناکسوتیون منتظر دریافت گزارش نماینده ای است که عازم ایران شده و اینکه آزادی خواهان ایرانی به کرات خواهان رهنمودهای اعضای حزب ما شده اند. وی از عقیدۀ همکاری انقلابی ایرانی ـ ارمنی دفاع کرد و اظهار داشت که چنانچه کار بزرگی هم نتوانیم انجام دهیم لااقل پیوند و روابط دوستانۀ خود با عناصر انقلابی ایرانی را تحکیم خواهیم بخشید.
ولی با وجود این گفت و گوها هنوز تصمیم همکاری فعالانۀ داشناکسوتیون با نهضت مشروطیت ایران قطعی نشده بود. اعضای دیگری بودند که خواستار بی طرفی محض بودند اما اکثریت طرف دار همکاری بودند.
نیروهای انقلابی ایرانی در تبریز و نقاط دیگر به دلیل کمی تجربه و دارا نبودن سنت های انقلابی به راهنمایی های اعضای ما روی می آوردند و احترام و اعتبار فراوانی برای داشناکسوتیون قائل بودند. گاهی، حتی عقاید غلو شده ای در بارۀ قوای نظامی و راهکنش های رزمی آن داشتند. این عقاید را به طور عمده پس از جنگ ارمنی ـ تاتار( ۱۹۰۵ ـ ۱۹۰۶م) در قفقاز کسب کرده بودند، زمانی که فدراسیون انقلابی ارمنی، داشناکسوتیون در عملیات تدافعی توان رزمی و سازماندهی خوبی از خود نشان داده بود.
در اواخر دسامبر ۱۹۰۷م رستوم[۸] وارد تهران شد تا با محافل صاحب نفوذ مذاکره کند و با روحیات و گرایش های آنها از نزدیک آشنا شود. هوسپ میرزایان،[۹] که با روحیۀ ایرانی و وضعیت کشور به خوبی آشنا بود، او را همراهی می کرد. وی پس از هر جلسه با سه تن دیگر از افراد محلی نیز به مشورت می پرداخت که یکی از آنان دکتر استپانیان، رفیق قدیمی ما بود. مجلس در آن زمان حالت متزلزلی داشت. آزادی خواهان پس از ترورهای اخیر در اضطرابی مداوم به سر می بردند. شاه نیز روزهای پر از ترس و واهمه را سپری می کرد. از سوی ایرانی ها وثوق الدوله، نائب رئیس مجلس؛ مستشارالدوله، نمایندۀ تبریز؛ حاجی امین الضرب، نمایندۀ بازاریان تهران، که به عنوان ثروتمندترین فرد ایران و بازوی اقتصادی آزادی خواهان شناخته شده بود؛ حاجی معین التجار، فرد ثروتمند دیگری که مانند وی مخارج جنبش انقلابی را تأمین می کرد؛ حاجی میرزا ابراهیم آقا، نمایندۀ تبریز و سرکردۀ انجمنهای انقلابی؛ و سرانجام، آقا سید تقی زاده، با نفوذترین فرد و برجسته ترین ناطق مجلس، در مذاکرات شرکت می کردند. تقریباً، همۀ آنان به زبان فرانسه مکالمه می کردند. این گروه از اقشار گوناگون مجلس تشکیل شده بود و هستۀ معتبر هدایت نهضت آزادی خواهی را تشکیل می داد. مجتهدان؛ آقا سید عبدالله[۱۰] و آقا سید محمد،[۱۱] رهبران روحانی تهران نیز که سنگ بنا های مشروطیت محسوب می شدند، با آنان همگام بودند.
رستوم و هُوسپ میرزایان از طرف حزب داشناکسوتیون در این مذاکرات شرکت داشتند. طی پنج جلسه (ژانویۀ ۱۹۰۸م)، شماری از مسائل مهم بررسی شد. محتوای آنها در یکی از نامه های رستوم، به ضمیمۀ اسنادی به زبان فرانسه، به صورت مشروح ارائه شده که هر اندازه هم برای تاریخ حزب داشناکسوتیون جالب باشد ناچاریم در این مقاله از نقل آن صرف نظر و تنها به ذکر سطرهایی مختصر اکتفا کنیم. مسائل مطرح شده در دستور کار جلسات عبارت بود از:
امنیت روند طبیعی استقرار مشروطیت در مقابل دسیسه های شاه در آینده چه اندازه است؟
چه امیدواری هایی برای اخراج نیروهای ترک از خاک ایران وجود دارد؟
همیاری ما در چه زمینه باید صورت گیرد و خود آنان چه کمکی می توانند به ما کنند؟
نمایندگان ایرانی پاسخ می دهند:
شاه فقط قادر است فعالیت آزادی خواهان را کند سازد اما نمی تواند آن را نابود کند.
اگر دولت ترک به طور علنی تخلیۀ اراضی اشغالی را رد کند، جنگ اجتناب ناپذیر خواهد بود.[۱۲]
فدراسیون انقلابی ارمنی، داشناکسوتیون می تواند کمک محسوسی به آزادی خواهان ایران کند، از این قرار که از طریق روابط خود در اروپا و به ویژه، در فرانسه از حقوق ایران جوان دفاع کند زیرا احتمال می رود در فرانسه قرارداد پرداخت وام به ایران منعقد شود (از منابع خصوصی اطلاع یافتیم که فرانسه اعطای وام به ایران را بدون ضمانت روسیه نمی پذیرد).
همچنین، مشروطه خواهان ایران انتظار داشتند که در صورت وقوع جنگ داشناکسوتیون یک یا دو نظامی کارآمد و چند تن متخصص استفاده از سلاح های انفجاری را در اختیار آنان قرار دهد.
ایرانیان همچنین متعهد می شدند که حقوق و امتیازات ارمنیان را گسترش دهند و سرانجام، متعهد می شدند که بخشی از اراضی زراعی خالصه (شاهی) را در سلماس و مناطق مجاور آن در اختیار فراریان آوارۀ ارمنی قرار دهند.
روحیۀ دوستانۀ گرمی بر فضای جلسات حکم فرما بود. دوستان ایرانی ما متعهد می شدند ـ و این به ویژه برای دفاع از مردم مهم بود ـ ۱) نقل و انتقال نیروهای ما را در داخل خاک ایران تأمین و تسهیل کنند. ۲) انتقال اسلحه و مهمات را از خارج به ایران تسهیل کنند.
آنها همچنین، قول دادند که در تبلیغ برای ایجاد مسالمت بین عناصر ارمنی و ترک در ترکیه و قفقاز به ما یاری رسانند و در صورت لزوم، برای این تبلیغات مسالمت جویانه مأمور ویژه ای را (یک مبلغ آزادی خواه ایرانی) برای کمک به ما در ایجاد ارتباط با عناصر مشروطه طلب ایرانی در پایتخت عثمانی به استانبول فرستند.
رستوم و رفقای وی قول دادند که دفتر سیاسی شرقی داشناکسوتیون از ارتباط هایی که با محافل طرف دار ارمنیان در اروپا و به ویژه، در فرانسه دارد بهره برد و با هدف طرف داری از اعادۀ حقوق ایرانیان مطالبی را برای درج در مطبوعات غربی تهیه کند. این چیزی بود که بدون خواهش دوستان ایرانی نیز در صدد انجام آن بودیم.
اما مقدر بود که اندک زمانی پس از آن داشناکسوتیون نوع دیگری از کمک را به ایران پرشور ولی کم تجربه و غیر ماهر ارائه دهد: همکاری کاملاً رزمی و نظامی که از یک سو اریکۀ سلطنت محمد علی شاه مستکبر و اطرافیان او و کلیۀ قوای نظامی نظام استبدادی مرتجع را به هراس انداخت و از سوی دیگر، در میان عناصر مشروطه خواه تشنۀ آزادی موجی از شگفتی، تحسین و قدردانی را بر انگیخت.
پینوشتها:
1- Michael Varandian, H.H.Dashnaktsootian Badmootiun (Tehran:Varandian Heradarkchootiun,1981), vol.2, p.۲۵۵ ـ ۲۶۵.
۲- در ژوئیۀ ۱۹۰۶م/ربیع الثانی۱۳۲۴ق بیش از ده هزار معترض ایرانی در ضدیت با استبداد عین الدوله در سفارت انگلستان متحصن و خواستار عزل صدراعظم وتأسیس « عدالت خانه» (مجلس) شدند. هم زمان با آن آزادی خواهان به تبلیغات پرشور برای مشروطیت دست زدند. پس از اندک زمانی، مظفرالدین شاه سراسیمه طبق فرمانی یک دارالشورا ـ مجلس ـ به کشور « اعطا» کرد. مظفر الدین شاه در ژانویۀ ۱۹۰۷م/ ذی القعده۱۳۲۴ق در گذشت و فرزند وی محمد علی بر تخت نشست و شروع به دسیسه چینی بر ضد مجلس کرد. در فوریۀ ۱۹۰۸م/ ذی الحجه ۱۳۲۵ق دو نارنجک به سوی شاه پرتاب شد ولی سوء قصد ناکام ماند. اعلیحضرت خشمگین دست به کار ارعاب نمایندگان ملت و مبارزه با آنها شد. در ژوئن همان سال (۱۳۲۶ق) قوای دولتی تحت فرماندهی لیاخوف، کلنل روس، کاخ مجلس را محاصره کرد و به توپ بست. انقلابیون شجاعانه سینه سپر کردند و شکست خوردند. گروهی از رهبران نهضت دستگیر شدند و به فرمان شاه زیر شکنجه جان باختند. انقلاب در تهران مهار شد ولی پیروزمندانه در تبریز سربلند کرد.
۳- در آن زمان، بنابر تصمیم اتخاذ شده از سوی نشست عمومی حزب داشناکسوتیون در وین مقرر شده بود: «با توجه به اینکه ممکن است جنبش فعلی ایران در ذات خود به پدیدۀ اجتماعی عظیمی برای بیداری عمومی در ایران و مشرق زمین تبدیل شود و با در نظر گرفتن بسط و گسترش آن، هم از دیدگاه بشری و هم از دیدگاه ارمنی، پدیدۀ مطلوبی است.
ـ نشست عمومی حزب به نهادها و افراد حزبی در ایران مأموریت می دهد که با استفاده از تمام امکانات خود به توسعۀ این جنبش یاری رسانند و در روند بیداری ایرانیان روحیۀ آزادی خواهی، مردمی و کارگری نشأت گرفته از اهداف داشناکسوتیون را ایجاد کنند».
۴- کمیته ها و باشگاه های مخفی انقلابی.
۵- مناطق اطراف دریاچۀ وان.
۶- حدوداً، واقع در محدودۀ استان موش ترکیۀ کنونی.
۷- شماری از شخصیت های داشناکسوتیون.
۸- از بانیان فدراسیون انقلابی ارمنی، داشناکسوتیون.
۹- از چهره های ارمنی حاضر در همکاری های ارمنیان با نهضت مشروطیت ایران و نخستین نمایندۀ ارمنیان در مجلس شورای ملی.
۱۰- سید عبدالله بهبهانی.
۱۱- سید محمد طباطبایی.
۱۲- سرانجام قوای ترک تحت فشار روسیه و انگلستان از ایران خارج شدند.
منابع:
Varandian, Michael. H.H.Dashnatsootian Badmootiun. Tehran:Varandian Heradarkchootiun,1981.vol.2