نویسنده: شاهن هوسپیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80

با رسمیت یافتن مسیحیت در ارمنستان، در ابتدای قرن چهارم میلادی، تغییری بزرگ در زمینه  های فرهنگی به خصوص ‏معماری و هنر  این کشور رخ داد به گونه  ای که هنر مسئولیت ارائۀ نمادهای دین جدید را، با هدف شناساندن و گسترش آن، بر عهده گرفت. در ‏نتیجه، آثار هنری جدیدی خلق شدند، که یکی از آنها خاچکار[1]  است. خاچکار یا همان چلیپاسنگ، در زبان ارمنی از دو ‏کلمۀ «خاچ» به معنی صلیب و «کار» به معنی سنگ تشکیل شده است. خاچکار هنری خاص ارمنیان است که نام آن نخستین بار در متون باستانی ارمنیان در قرن دوازدهم میلادی آمده. پیش از این تاریخ، از این سنگ  های منقش به صلیب با نام  های مختلف همچون « نشان»،[2] «خاچ»، ‏‏«آردزان»[3] و … یاد شده است. از دورۀ اورارتو تراشیدن آثاری شبیه به خاچکار، البته با کاربردی متفاوت، در فلات ارمنستان متداول بوده اما تراشیدن خاچکار به منزلۀ نماد مسیحیت در این سرزمین، ریشه در هزارۀ اول میلادی داشته. از آن ‏زمان تا کنون خلق این اثر منحصر به  فرد در بین ارمنیان با وقفه  هایی ادامه داشته و امروزه نیز هنرمندان سنگ  تراش ارمنی به خلق این آثار زیبا مشغول  اند. در واقع، ‏طی این سال  ها خاچکار تبدیل به نماد هویت ارمنیان، چه در سرزمین اجدادی و چه در چهارگوشۀ جهان، شده است.‏

خاچکار سنگ مسطح شده  ای است که به صورت عمودی، بنابر جهت  های جغرافیایی، در مکانی روباز قرار داده ‏می  شود. پشت سنگ، فاقد هرگونه نقش است و رو به سمت شرق دارد. روی سنگ، منقش است و مانند محراب کلیساهای ارمنی رو به ‏غرب قرار دارد. ارتفاع خاچکار دست کم دو برابر پهنای آن است. نقش اصلی خاچکار، یعنی صلیب، در قسمت وسط آن ‏قرار دارد و در پیرامون آن، نقش  های هندسی، گیاهی و گاهی نیز نقوش حیوانات، پرندگان، انسان و قدیسان حجاری می  شود. بیشتر ‏خاچکارها را بر روی صفه نصب می  کنند که نماد کوه جلجتا یا گلگتا[4] است. برخی صفه  ها دارای حجاری نیز هستند.‏

برای تراشیدن خاچکار ابتدا سنگ مناسب از جنس بازالت یا توف،[5] که فاقد هرگونه ترک باشد، بنابر اندازۀ خاچکار ‏مورد نظر انتخاب می  شود. در انتخاب نوع و رنگ سنگ، الویت با سنگ توف زرد مایل به قرمز است. در گذشته، پس از صیقل دادن ‏سطح سنگ، نخست طرح نقش  های مورد نظر را با ایجاد خراش بر روی سنگ مشخص و سپس، تراشیدن خاچکار را با چکش و قلم  ‏های فلزی در اندازه  های مختلف شروع می  کردند. پس از پایان کار، کلیۀ سطح حجاری شده با شن سابیده می  شد تا سطحی صاف ‏به وجود آید. هرچند توف سنگی نرم و کار بر روی آن آسان  تر از سنگ بازالت است احتمال شکستن آن هنگام ‏تراشیدن وجود دارد چنان که گاهی، در آخرین مرحلۀ تراش، سنگ می  شکست و در نتیجه، کار نیمه کاره رها می  شد. نمونه  ای از این نوع خاچکارهای نیمه  کاره، خاچکار موجود در دیر هریپسیمۀ مقدس شهر اجمیادزین است.‏

چنانچه هنگام تراشیدن نقش  ها پریدگی  ای جزئـی بر روی سنـگ به وجـود می  آمـد، آن را با ملات پودر سنگ مرمـت می  کردند. در شماری از خاچکارها، به ویژه در خاچکارهای متعلق به قرن دوازدهم میلادی، نقش  ها با رنگ قرمز رنگ  آمیزی شده  اند. این رنگ، به گفتـۀ گریـگور ‏داتـواتسی،[6] نشانـۀ قطرات خـونی است کـه از بـدن حـضرت مسیح بر روی صلیب ریخته.‏

جابه  جایی و نصب خاچکار نیز کاری دشوار بود زیرا در این مرحله نیز امکان شکستن آن وجود داشت. برای سهـولت حمـل زائده  هایی در پشت و کنار سنگ باقی می  گذاشتند و پس از نصب خاچکار آن را می  تراشیدند. در برخی از خاچکارها این زائده  ها باقی مانده است. بنابر سنتی که در بازسازی کلیساها، به ویژه در قرون وسطا، وجود ‏داشت تکه  های خاچکارهای خرد یا شکسته شده را در حین تراش در داخل دیوار کلیساها قرار می  دادند.[7]

باوجود نابودی گستردۀ خاچکارها ‏به دست متخاصمان، امروزه شمار این آثار هنری ـ  مذهبی، در کل فلات ارمنستان و دیگر نقاط جهان، که محل زیست ارمنیان بوده، به ده  ها هزار عدد می  رسد. خاچکارها دارای تنوع بسیار هستند به گونه  ای که دو ‏خاچکار را نمی  توان یافت که شبیه به یکدیگر باشند. برپایی هر خاچکار با هدفی خاص صورت گرفته و دربارۀ هریک از ‏آنها روایت  هایی موجود است که ریشه در اعتقادات مذهبی، حماسی و ملی ارمنیان دارد.‏

خاچکارها را به مناسبت های گوناگونی همچون پیروزی در جنگ، یادبود قدیسان، ساختن یک بنا، به تخت نشستن یک پادشاه یا حاکم، منصوب شدن یک جاثلیق، حفر یک آبراهه، انعقاد یک پیمان، یادبود کشته شدگان بلایی طبیعی یا جنگ و همچنین، برای ‏موارد اعتقادی همچون درخواست آمرزش از خداوند، بخشایش گناهان، نجات روح پس از مرگ و … برپا کرده  ‏اند. از قرن سیزدهم میلادی به بعد، نیز در مواردی برای آمرزش روح متوفا در کنار قبر وی خاچکار قرار داده اند. بر روی برخی از خاچکارها، ‏به ویژه در دوران قرون وسطا، کتیبه هایی حک شده که شامل اطلاعاتی در خصوص علت برپایی آن، تاریخ ساخت، ‏نام سفارش دهنده و نام استاد سنگ تراش است. این کتیبه ها اطلاعات تاریخی ارزشمندی دربر دارند. به همین دلیل، ‏باستان  شناسان آنها را «کتاب های سنگی»  می نامند.[8]

این کتیبه  های حک شده بر روی خاچکارها به دلیل کم عمق بودن حروف حجاری شده، به نسبت نقش  ها و بیشتر قرار داشتن در معرض تماس با عوامل طبیعی به مرور زمان و  بیشتر از نقش  های روی خاچکارها ساییده شده  اند چنان که گاه خواندن آنها به سختی صورت می  گیرد.‏

به دلیل تنوع گستردۀ نقش  ها، بنابر دوره  های زمانی گوناگون و موقعیت مکانی، ‏همچنین، تفاوت سبک استادان سنگ  تراش، بررسی کامل خاچکارها در یک مقاله امکان  پذیر نیست. بنابراین، برای آشنایی علاقه  مندان ‏در این نوشتار تنها  نگاهی کوتاه خواهیم داشت به تاریخچۀ شکل  گیری خاچکارو دوره  های تکامل آن و همچنین، اصول کلی به کار گرفته شده در طراحی نقش  های خاچکار. برای آشنایی بیشتر خوانندگان تصویر شماری از خاچکارهای هر دوره را نیز برای نمونه  ارائه کرده  ایم.‏ بررسی سبک استادان گوناگون و نمادهای مذهبی به کار گرفته شده در خاچکارها خود بحثی گسترده است که در حوصلۀ این گفتار نمی  گنجد.

در دنیای مسیحیت، حجاری نقش صلیب بر روی سنگ و یا تراشیدن صلیب  های سنگی از دیرباز متداول بوده است. در حالی که در بین ‏دیگر مذاهب مسیحیت به تصویر کشیدن قدیسان بر روی دیوار کلیساها از اهمیتی خاص برخوردار است در ‏کلیسای ارمنستان صلیب بیشترین اهمیت را دارد. به همین دلیل، حجاری نقش ‏صلیب بر روی سنگ در هیچ  یک از دیگر ملت  های مسیحی به اندازۀ ارمنیان گسترش نداشته است تا جایی که خاچکار، به دلیل اصول اعتقادی کلیسای ارمنستان و اختلاف مذهبی با کلیسای ‏غرب،نماد استقلال کلیسای ارمنستان محسوب می  شود.‏

کلیسای ارمنستان با مخالفت با تصمیمات کلیسای غرب،[9] درجلسه  ای در 554م، که در شهر دوین[10] برگزار شد، صلیب را نه تنها به ‏منزلۀ نماد مسیحیت بلکه به منزلۀ مظهر خود حضرت مسیح اعلام کرد. بر این اساس، بر روی شماری از خاچکارها حروف ‏ՅՍ /ՔՍ‎[11] (ه  س/ ک  س) حک شده که مخفف نام حضرت مسیح، یعنی هیسوس کریستوس، به زبان ارمنی است.‏

نصب صلیب یا نقش آن در محوطۀ روباز در سده های متمادی سیر تکاملی را طی کرد و در نهایت، در پایان ‏قرن نهم میلادی به صورت شکل نهایی و تکامل یافتۀ خود، یعنی خاچکار درآمد.خاچکار، پس از نصب، به دست روحانی و با آب مقدس ‏تعمید داده می شود. به این ترتیب و با در نظر گرفتن جهت جغرافیایی نصب آن، که همان جهت محراب کلیسای ارمنستان است، خود به تنهایی این ‏امکان را به وجود می آورد تا مؤمنان بتوانند در مقابل آن دست به دعا بردارند.به ویژه، خاچکارهایی که به نام قدیسان نام  گذاری ‏می شوند یا خاچکارهایی که تصاویری از قدیسان بر روی آنها نقش شده واجد چنین خصیصه ای هستند.‏

بنابر تجربه، بهترین راه برای نصب صلیب در محوطه  های روباز حجاری آن بر روی سنگ یا تراشیدن آن با سنگ به دلیل دوام طولانی آن است. همچنین، ارمنیان بر این باورند که سنگ از قدرت معنوی خاصی برخوردار است. این باور ‏پیشینه  ای طولانی در تاریخ کهن این قوم دارد. در دورۀ اورارتو، قبر پادشاهان را در داخل کوه می  تراشیدند و کتیبه  ها را بر روی ‏سنگ  های بزرگ مسطح حک می  کردند. همچنین، تعداد بسیاری کلیسا در دوره  های گوناگون در داخل کوه تراشیده شده است‏.[12]

پیش از دوران اورارتو، نیز سنگ احترامی خـاص نزد اجـداد ارمنیـان داشت. آنان برای حفاظـت از منابـع آبـی، سنـگ  های تراشیده شـده    ای را در انـدازه  های گوناگون و به صورت عمـودی در کنار رودخانه  ها و ‏دریاچه  ها نصب می  کـردند. ایـن سنـگ  ها را ‏به زبـان ارمنـی ویشاپاکار[13] می  نامند که به معنی سنگ اژدهاست. [14]

به گواهی آگاتانگغوس،[15] مورخ قرن پنجم میلادی، پس از آنکه در 301م مسیحیت دین رسمی ارمنستان اعلام شد، در مکان معابد ویران شده، دروازه  های شهرها، میـدان  ها، جـاده  های پررفـت و آمـد، مـکان  هایی که مسیحیان به شهادت رسیـده ‏بودنـد و بسیاری مکان  هـای دیگر، به نشانۀ پیروزی دین مسیحیت صلیب چـوبی نصب[16] و بر روی سنـگ افـراشت  ‏ها[17] یا همان ویشاپاکارها، تصویر صلیب حک می  شد.‏

البته، شایان ذکر است که حجاری سنگ  نبشته بر روی سنگ  افراشت  ها از دوران پیش از مسیحیت در ارمنستان متداول ‏بود چنان  که در دوران اورارتو بر روی برخی از آنها فرمان  های پادشاهان را حک می  کردند. برای نمونه می  توان به سنگ  ‏نبشتۀ قلعۀ گارنی[18] اشاره کرد. استفاده از سنگ  افراشت برای حک کتیبه در این دوران به علت نبود سنگ و یا ناتوانی تراشیدن ‏سنگ مناسب نبوده. بلکه، با در نظر گرفتن تقدس سنگ  افراشت  ها نزد مردم این منطقه با حک کتیبه بر روی آن خواستار نشان دادن تقدس مطالب حک شده بودند. این سنت تا سده  های نخست رسمیت یافتن مسیحیت نیز ‏حفظ شد.‏

اما علت اینکه در آغاز صلیب  ها را از چوب می  ساختند این بود که ساخت صلیب از چوب، به نسبت سنگ، بسیار راحت  تر و سریع  تر ‏بود و اینکه صلیب چوبی بیشتر با صلیب حضرت مسیح همخوانی داشت. از صلیب  های چوبی ‏تا کنون نمونه  ای یافت نشده است زیرا به گواهی گریگور آکانتسی،[19] مورخ قرن سیزدهم میلادی، این صلیب  ها در زمان حملۀ اعراب سوزانده ‏شدند. هم  زمان با ساخت صلیب  های چوبی تراشیدن نقش صلیب بر روی سنگ   در اندازه  های گوناگون نیز متداول بود که بعدها زمینه  ای برای تراشیدن خاچکار پس از پایان سلطۀ اعراب شد. به گواهی قیوند، مورخ قرن نهم میلادی، عرب  ها و به ویژه، یزید بن ‏عبدالملک، کوشیدند تا تمامی مظاهر مسیحیت را در ارمنستان نابود کنند. آنان علاوه  بر سوزاندن صلیب  های چوبی سنگ  های دارای ‏نقش صلیب را نیز خرد کردند. از این آثار، که نخستین خاچکارها محسوب می  شوند، نمونه  ای در دست نداریم زیرا امکان بازسازی ‏آنها، همچون کلیساها، پس از پایان دورۀ سلطۀ عرب  ها وجود نداشت.‏

هرچند تا کنون نمونه  ای از صلیب  های چوبی به دست نیامده متخصصان هنر ساخت خاچکار معتقدند که ‏صلیب  های چوبی دارای تزییناتی بود که برای به دست آوردن تصویری از آنها باید به گواهی  های مورخان و ‏باقی  ماندۀ صلیب  های سنگی مراجعه کرد که از سده  های نخست مسیحیت برجای مانده است.‏

پیش  تر گفتیم که کلیسای ارمنستان صلیب را به منزلۀ نماد حضرت عیسی مسیح ناجی، برگزید. ‏گریگور داتواتسی، فیلسوف ارمنی، می  گوید که بنابر اعتقادات کلیسای ارمنی هر یک از بازوان صلیب بیانگر یک نماد است. بازوی بالایی ‏نماد عشق، بازوی پایینی نماد تواضع، بازوی چپ نماد اطاعت و بازوی راست نماد شکیبایی محسوب می  شود. بنابراین، استفاده از نقش ‏صلیب در بین ارمنیان همواره اهمیتی خاص داشته و دارد. اما استفاده از نقش صلیب در خاچکار از ‏نیمۀ قرن نهم میلادی آغاز شد و تا رسیدن به این مرحله تغییراتی را پشت سر گذاشت. با توجه به اهمیت صلیب ‏به منزلۀ نقش اصلی خاچکار، در ادامه نگاهی کوتاه می  اندازیم به تغییرات این نقش در ارمنستان تا رسیدن به نقش صلیب معروف به صلیب ‏ارمنی.‏

هر چند نقش صلیب، در دوران پیش از مسیحیت، در میان اقوام هند و اروپایی نماد خورشید و عناصر چهارگانه و ‏دارای احترامی خاص بود در روم صلیب به وسیله  ای برای اعدام برده  های دارای جرم سنگین تبدیل شده بود. این مجازات مختص غیر رومیان بود و به دلیل اینکه مجرم ‏رنج بسیاری را بر اثر مصلوب شدن متحمل می  شد از آن برای اعدام رومیان استفاده نمی  کردند. تا اوایل قرن چهارم میلادی ‏صلیب همچنان وسیله  ای برای اعدام محسوب می شد. از این رو، پیروان حضرت مسیح صلیب را به منزلۀ نماد دین مسیحیت به کار نمی بردند. آنان برای این منظور ‏از تصویر ماهی، قایق، لنگر و به ویژه، برگ درخت خرما استفاده می کردند. به همین دلیل تا کنون هیچ تصویری از صلیب، متعلق به قرن اول تا اوایل قرن ‏چهارم میلادی، در مناطق سکونت مسیحیان به دست نیامده است. تا اوایل قرن چهارم میلادی مسیحیان دین خود را مخفی نگاه می داشتند. از اوایل قرن چهارم میلادی مسیحیان ‏شروع به استفاده از صلیب به منزلۀ نماد مسیحیت کردند. در نتیجه، به دستور کنستانتین کبیر،[20] به احترام حضرت مسیح، اعدام با ‏صلیب متوقف شد. بنا بر روایتی پس از آنکه کنستانتین در 312م در خواب صلیبی نورانی را دید و هم  زمان، مکان قرار گرفتن صلیب حضرت مسیح بر روی کوه جلجتا (گلگتا) به خواب ‏مادرش، سنت هلن، آمد، دستور داد تا صلیبی بر ‏روی این کوه برپا کنند. از آن زمان صلیب رسماً نماد مسیحیت  شد.‏

در سده  های نخست رسمیت یافتن مسیحیت در ارمنستان، ارمنیان از همان نقش صلیبی استفاده می  کردند که در دنیای مسیحیت متداول بود. به همین دلیل، شکل صلیب  های این دوره در ارمنستان، سوریه، فلسطین و قبطیان مصر شبیه به یکدیگر است.‏

در آغاز، در ارمنستان از نقش صلیب معرف به صلیب کنستانتین استفاده می  شد. یک نمونه از این صلیب هنوز بر روی ‏دیوار شمالی کلیسای اجمیادزین[21] وجود دارد. احتمالاً، این نقش هنگام مرمت کلیسا در قرن پنجم میلادی با حک جملۀ « به ‏تمامی زائران این کلیسا کمک کن»[22]‏ در داخل دیوار کلیسا جاسازی شده است. این نوع صلیب  ها دارای بازوان مساوی هستند که انتهای آنها کمی پهن  تر می  شود. در انتهای بازوی بالایی، زائده  ای وجود دارد و کل نقش صلیب در داخل یک دایره قرار گرفته. این دایره نماد تاج خاری است که هنگام مصلوب کردن حضرت مسیح بر سر او گذاشتند. در اوایل قرن چهارم میلادی، این نوع صلیب به همراه دو کبوتر بیشتر بر روی ‏سنگ قبر مسیحیان نقش می  شد.‏

در اواخر قرن چهارم میلادی، صلیب کنستانتین با اندکی تغییر به صورت صلیبی با بازوان مساوی، که با نام صلیب یونانی ‏معروف است، بر روی دیوار کلیساها نقش بست. حجاری این نوع صلیب در کلیساهای سدۀ چهارم تا هفتم ‏میلادی در ارمنستان با دیگر کلیساهای مسیحی متفاوت است. این تفاوت شامل پایۀ کوتاهی می  شود که در زیر بازوی پایینی صلیب قرار دارد. این پایه در خاچکارهای اولیه در زیر صلیب ‏نقش شده است.‏[23] [24]

شایان ذکر است که هنر دورۀ ساسانی نیز در تزیین شماری از این نوع صلیب  ها در ارمنستان  تأثیرگذار بوده است، چنان که در پایین تعدادی از صلیب  های یونانی نقش روبان حجاری شده. این روبان در واقع همان روبان حلقۀ سلطنتی است که در نقش  های ساسانی به چشم می  خورد.[25]

در بین بازوان برخی از صلیب  های این دوره از نقش  های گیاهی همچون برگ بادام، برگ خرما، گل زنبق و … استفاده ‏شده است. این نوع تزیینات گیاهی درسده  های بعدی نقش تزیینی در خاچکارها ایفا کردند.‏[26]

در همین دوره و به مرور زمان، از نوع دیگری از صلیب نیز استفاده شده که به صلیب یونانی شباهت دارد اما بازوی ‏پایینی آن بلندتر و به نام صلیب لاتینی معروف است. صلیبی که بعدها در کلیسای ارمنستان و همچنین، بر روی خاچکارها ‏استفاده شد شبیه صلیب لاتینی است با این تفاوت که انتهای هر یک از بازوان آن دو شاخه می  شود و در نوک ‏هر شاخه، گوشوارکی قرار دارد. این صلیب، که با نام صلیب ارمنی معروف است، بنابر روایتی شبیه به همان صلیبی است که سنت ‏هلن در مکان پیدا شدن صلیب حضرت مسیح در کوه جلجتا (گلگتا) نصب کرده بود.‏

از قرن هفتم میلادی، در حجاری صلیب نقش یک گوی در زیر آن اضافه شد. این گوی نماد زمین و ‏بیانگر حکومت حضرت مسیح بر روی آن است. این نقش بعدها با تغییراتی تبدیل به یکی ازنقش  های اصلی خاچکارها در هزارۀ دوم ‏میلادی شد.‏

بر سردر کلیسای مریم مقدس ‏متعلق به قرن هفتم میلادی،در روستای وسکه  پار،‏[27] نقش صلیبی وجود دارد که بر روی یک گوی قرار گرفته و از دو سمت گوی برگ  های درخت خرما خارج شده است. مورد دیگری که نقش این صلیب را جالب توجـه می  کنـد شکل بازوان آن است. با اضافـه شدن زائده  هایی خـمیده در دو طرف هریک از بازوها، آنها را ‏شبیه لنـگر کرده. در آغـاز مقاله، به این نماد به منزلۀ نشان مسیحیت در دوران پیـش از قـرن چـهارم میـلادی اشـاره کردیم. پـس از آنکـه ‏صلیب نماد مسیحـیت شد نقش لنـگر به منزلۀ نماد امید به کار رفت.‏

هم  زمان با تراشیدن نقش صلیب بر روی سنگ و دیوار کلیساها و ساخت صلیب  های چـوبی تراشیدن صلیب  های سنگی ‏و ساخـت صلیب  های ستون  دار نیز متداول بود. از آنجایی کـه ایـن مقالـه دربارۀ خاچـکار است بررسـی صلیـب  های سنـگی و ‏ستـون  دار را به فرصتی دیگر موکول می  کنیم اما به دلیل ارتباط آنها با ‏خاچکار نگاهی مختصر به آنها خواهیم داشت.‏

در سده  های پنجم تا هفتم میلادی تراشیدن صلیب با سنگ متداول بود. این صلیب  ها را یا به صورت مستقل بر روی زمین قرار می  دادند یا آنها را در اندازه  ای ‏کوچک  تر می  ساختند و بر روی ستونی نصب می  کردند. بیشتر این صلیب  ها را عرب  ها ویران ساختند و اکنون، نمونه  های بسیار اندکی از آنها برجای مانده است. ‏البته، پس از پایان دورۀ سلطۀ عرب  ها تراشیدن این نوع صلیب   از سرگرفته شد اما مانند خاچکار گسترش نیافت. نخستین صلیب  های ‏سنگی ستون  دار به شکل صلیب یونانی با پایه  ای بسیار کوتاه بودند. قدیمی  ترین صلیب به دست آمده از این نوع در روستای ‏یرنجاتاپ[28] قرار دارد و مربوط به قرن ششم میلادی است.‏

تراشیدن صلیب  های سنگی کاری دشوار بود و چون امکان شکسته شدنشان وجود داشت. بنابراین، تراش آنها با دقت و ‏صرف وقت فراوان صورت می  گرفت. پس از نصب صلیب به سادگی امـکان داشـت که بازوها بر اثر ضربـه بشکند. بنـابراین، برای تقـویت بازوها، از دو سـمت زیر بازوی پاییـنی تزییـنات برگ درخت خرما را شروع و آن را به انتهای دو بازوی افقی صلیب ‏متـصل می  کردند. به مـرور این نـوع تزییـنات از اجـزای مهم خاچکار شد.‏

با در نظر گرفتن اینکه همواره سمت نقش  دار خاچـکار روبه سمت غرب قرار داده می  شد، به احتمال فراوان، صلیب  های سنـگی را نیز در ‏همین جهت نصب مـی  کردند. به ویژه اینکه همانند خاچـکار فقـط یک سمت آنها دارای تزییـنات بود.‏

دستۀ دیـگری از صلیـب  های سنـگی، که از نظر اندازه بسیار کوچـک  تر از گـروه اول بودنـد، بر  روی ستونی سنـگی قـرار داده ‏می  شدند. این ستـون  ها، که آنها را به صورت سـاده یا حجـاری شده می  ساختند دارای سر ستون و ته ستون بوده و بر روی صفـه  ای ‏پلکانـی شکل قرار داده مـی  شدند. در بالای سرستون نیز صلیب سنگی کوچکی نصب می  کردند.‏

این گـونه از صلیب  های ستـون  دار نیز به دست عـرب  ها نابـود شد و اکنون، در مناطق گوناگون ارمنستان تنها صفه و قسمتی از ‏ستـون آنها، به صورت پراکنـده، وجود دارد. پس از پایان سلطۀ عرب  ها بر روی صفه برخی از صلیب  های ستون  دار خاچکار نصب شد.

از گروه صلیب  های ستون  دار گروهی منشعب شد که آنها را به صورت جفت در داخل بنایی ‏قرار می  دادند که خاص آنها ساخـته شده بود. از جـملۀ آنها می  توان به صلیـب  های ستـون  دار دیـر اودزون‏[29] اشاره کـرد، نمونـه  ای منحصر به فرد، برجـای مانده از قـرن ششم ‏میـلادی. این اثر هنری دارای یک صفـۀ بزرگ پلکـانی است. بر روی آن سـه ستون قـرار دارد که با دو قـوس به یکـدیگر ‏متصل است. در زیر هر یک از قوس  ها، یک ستون سنگی صلیب  دار قرار گرفته. در حال حاضر، صلیب روی ستـون  ها موجود نیست. ستـون  ها به صورت چـهارگوش ساخته شده و دارای حجاری  هایی با موضوع کتاب مقدس، زندگی حـضرت مسیـح و رسمیت یافتن ‏مسیحیت در ارمنستان است.‏[30]

در گروه صلیب  های ستون  دار، صلیب  های سنگی کوچکی بود که بر روی یک پایۀ چوبی بلند قرار می  گرفت وصلیب  های ‏پایه  دار نامیده می  شد. آگاتانگغوس در نوشته  های خود به این صلیب  ها اشاره کرده.  همچنین، تصویر آن در حجاری  های کلیسای مرن[31] موجود است.‏

هر چند تا کنون از این نوع صلیب موردی از دورۀ اولیۀ مسیحیت به دست نیامده اما در دوره  های بعدی و در حال ‏حاضر از نوع فلزی آن در مراسم مذهبی کلیساها استفاده می  شود. از قدیمی  ترین نمونه  های به دست آمده از این نوع، صلیب پایه  دار آشوت[32] ‏باگرادونی ‏ است.‏

به گواهی موسس کاغانکاتواتسی،[33] مورخ قرن هفتم و قیوند، مورخ قرن نهم میلادی، عرب ها در دورۀ سلطه بر ارمنستان (نیمۀ قرن هفتم تا اواخر قرن نهم میلادی)کلیۀ مظاهر ‏مسیحیت را در این کشور نابود کردند. به همین دلیل، خاچکاری از این دوره به دست نیامده است. اما بر اساس ‏بررسی های صورت گرفته آنچه که مسلم است اینکه اندیشۀ تراشیدن خاچکار، بر مبنای تعریفی که در ابتدای مقاله از آن ارائه کردیم، از پایان قرن ششم و ابتدای قرن ‏هفتم میلادی به وجود آمده است. زمینۀ پیدایش این هنر صلیب های حجاری شده بر روی سنـگ هایی در شکل هـای گـوناگون بوده. این حجاری ها به دسته های زیر تقسیم می شوند:‏

1.حـجـاری صلیـب بـر روی سنـگ  های تـراش نخـورده. در این نـوع خـاچـکارها، تنـها سطحـی را صاف مـی  کـردند کـه مـی  بایـست نقـش صلیـب برروی ‏آن حـجـاری می  شد. لازم به ذکر است که در قرن سیزدهم میلادی حجاری خاچکار بر روی صخـره ‏مجـدداً متداول شد کـه در صفحات آینده به آن خواهیـم پرداخت.‏

‏2. ‏حـجـاری صلیـب بـر روی سنـگ  های از قبـل تـراش خـورده، همـانند سنـگ افراشت  ها (یا همان ویـشاپاکـار) کـه پیـش  تر دربارۀ آن توضیح دادیم.‏[34]

‏3. ‏حـجاری صـلیـب بـر روی کتیبه  های دورۀ اورارتو و سنگ  های مرزی در دورۀ پادشاهی خاندان آرداشسیان. در این آثار، ‏نقش صلیب در سمتی حجاری شده که دارای کتیبه است.‏

‏4. ‏حجاری صلیب بر روی سنگ  های خوش  تراش بناهای ویران شده، مانند سنگ دیوار قلعۀ گارنی.‏

‏5. حجاری صلیب بر روی سنگ  های دایره  ای یا بیضی شکل. این نوع سنگ  ها بیشتر در قرن هفتم میلادی ‏تراشیده شده  اند و سبکی جداگانه را تشکیل دادند که به اندازۀ خاچکار گسترش نیافت اما امروزه به سبکی مورد پسند تبدیل شده و برخی استادکاران از این سبک استفاده می  کنند.‏[35]

ارمنستان در قرن نهم میلادی استقلال خود را بازیافت. به دنبال آن، پس از وقفه  ای نزدیک به یک  صد و پنجاه سال، به ‏علت ممنوعیت اعمال شده از سوی عرب  ها، حجاری صلیب بر روی سنگ و تراشیدن صلیب  های سنگی  باردیگرآغاز شد.

خاچکارهای ‏سدۀ نهم و دهم میلادی را جداگانه بررسی می  کنیم زیرا به اعتقاد صاحب  نظران، در دورۀ استیلای عرب  ها به علت ممنوعیت طولانی مدت در مورد تراشیدن خاچکار ‏استادان سنگ  تراش مهارت خود را از دست داده ‏بودند. پس از استقلال، آنها نخست کوشیدند تا با تکرار آثار متعلق به دورۀ پیش از سلطۀ عرب  ها مهارت لازم را به دست آورند. سپس، شروع به خلق آثار ‏جدید کردند. به همین دلیل، می  توان خاچکارهای نیمۀ قرن نهم میلادی را به لحاظ سبک، تکرار خاچکارهای پیش از حملۀ عرب  ها دانست.‏

از نخستین خاچکارهای ساخته شده در نیمۀ قرن نهم میلادی می  توان خاچکار کلیسای ماستراتس[36] در روستای دزوراگیوغ[37] را نام برد ‏که طرحی بسیار ساده دارد. در این خاچکار، از صلیب لاتینی استفاده شده. در بالای سنگ، نقش خورشید و ماه قرار ‏دارد و خاچکار دارای قاب  بندی ساده است. وجود هر دو نقش خورشید و ماه در این خاچکار، که در شماری از ‏خاچکارهای بعدی نیز به صورت نمادین استفاده شده ، براساس روایتی از کتاب مقدس است. بنابر این روایت هنگام مصلوب کردن ‏حضرت مسیح ناگهان روز آفتابی تبدیل به شبی تاریک و ماه نمایان شد. استفاده از هردوی این نقش  ها اشاره به همین ‏واقعه دارد. از  دیگر  ویژگی  های خاچکارهای این دوره تفاوت پهنای آنهاست که در این خاچکار نیز به چشم می  خورد.‏

از آنجایی که هنرمندان همواره به دنبال کمال  اند در خاچکارهای این دوره تغییراتی داده شد. برای نمونه می  توان به ‏خاچکار دیر دغر[38] ‏اشاره کرد که در آن با حفظ تفاوت پهنا، سنگ کشیده  تر و در آن از صلیب ارمنی، بدون تزیینات، استفاده شده است.

از این ‏زمان نقش مظاهر طبیعت در تزیینات خاچکار راه یافت که در سده  های بعد نیز نقشی مهم در این زمینه داشت. در ‏خاچکارهای این دوره، از بازوی بالایی صلیب دو خوشۀ انگور و از بازوی پایینی آن برگ  های درخت خرما خارج شده. طرح  های به کار ‏رفته بسیار ساده و ابتدایی است. نقش صلیب با استفاده از یک پایه بر روی صفه قرار داده شده و از نظر قاب  بندی نیز میان آنها و خاچکار قبلی(خاچکار دیر دغر) تفاوت ‏وجود دارد به این معنا که در این نوع خاچکار  اطراف نقش  های حک شده روی سنگ بدون تراش باقی گذاشته شده است.‏

با افزایش مهارت استادان در تراشیدن خاچکار، بر روی تزیینات خطوطی اضافه شد که به آن ظـرافت بیشتـری بخـشیـد؛ بـرای مثـال، در ‏خـاچکار دیـر ماستـراتس خـطوطی کـه بر روی خوشۀ انـگور و برگ درخـت خرما حجـاری شد باعث ظریف  تر شدن نقش  های ‏گیاهی و به دنبال آن، زیباتر شدن خاچکار شده است.‏

در دوره  هـای بعد ظرافت نقـش  های روی خاچکار بیشتر و خاچکارها زیباتر شد. در خاچکار ‏روستای نورادوز،[39] به قسمت  هایی از خطوط روی نقش  ها عمق داده  اند. این کار سبب بیشتر شدن سایه  ها و در نتیجه، برجسته  تر ‏شدن نقش  های سطح خاچکار شده است.‏

خاچکارهای قرن نهم میلادی را نمی  توان تنها آغازی دوباره برای ساخت یک اثر هنری در نظر گرفت. اصرار در تراشیـدن ‏آنـها با تعداد بیشتـر نـمادی از پیروزی بر دشمنی بود که تمامی تلاش خـود را برای نابودی مظاهر دینـی ارمنیان به کار برد، وضعیتی شبیه به دوران رسمیت یافتن مسیحیت. همان  گونه که در ابتـدای قـرن چهارم میـلادی، با پیروزی مسیحیت ساخت صلیـب  های چـوبی و تراشیدن صلیـب بر روی سنـگ آغاز ‏شد، ‏در ایـن دوره نیز، از سنـگ  افراشت  ها برای تراشیـدن نقش صلیـب بر آنها استفاده شده. برای نمـونه می  توان به خاچکار روستای ‏هاتساراد[40] اشاره کرد که مربوط به قرن نهم میلادی است و بر روی سنگ  افراشت حجاری شده. در این خاچکار، نیز با ایجاد ‏خطوطی بر روی نقش  ها سعی شده تا ظرافت بیشتری به آن داده شود.‏

از نیـمۀ دوم قـرن نهـم میـلادی، سنـگ یادبـودهـای (ایستاسنگ) [41]دورۀ اورارتو و وضعیت قرار گرفتن آن بر روی زمین الگـویی برای ساخت خاچکار شد. این یادبودهای سنگی اورارتویی شامـل یک پایۀ سنگی مکعب مستطیل با ارتفاع گـوناگون و فاقد ‏هرگـونه نقش حجـاری شده  ای است کـه بر روی زمین قرار داده شده. سنـگ یادبود سنـگ مسطح ‏صیقـل داده شده  ای است که بالای آن قـوس دارد و در پاییـن آن، زبانه  ای هست که با آن بـه پایـه متصل می شود. ‏خاچـکارها را نیز بر همین اساس ساخـته  اند و در واقـع، خاچـکار دنبالۀ هنـر دورۀ اورارتوست که تا به امروز نزد ارمنیان ‏حفظ شده است.

بر روی شماری از خاچـکارهای سدۀ نـهم و دهـم میلادی، تاریخ حک شده. از میان خاچکارهای تاریخ  داری که تاکنون شناسایی شده، هشت مورد متعلق به قرن نهم میلادی است. تعداد خاچکارهای تاریخ  دار  متعلق به قرن دهم میلادی بیشتر است.‏

وجـود تاریـخ بـر روی خـاچـکارها در پیگـیری سیر تحول آنها به ما یاری می  رساند. چنان  که خاچکار ‏تاریخ نداشته باشد تعیین تاریخ آن به تجربه نیاز دارد، به ویژه اینکه گاه استادان سنگ  تراش از نقش  های سده  های قبل در آثار خود استفاده کرده  اند. در این صورت، بدون داشتن تجربۀ کافی، امکان اشتباه ‏در تعیین تاریخ خاچکار وجود خواهد داشت.‏

قدیمی  ترین خاچکارهای تاریخ  داری که از قرن نهم میلادی به دست آمده متعلق به 853 و 866 م در منطقۀ قراباغ[42] و سپس، خاچکار روستای هورتون[43] است که بنابر کتیبۀ روی آن در 876م تراشیده شده. این خاچکار در موزۀ شهر ‏ودی[44] نگهداری می  شود.

اما معروف  ترین خاچکار این دوره خاچکار ملکه کاترانیده،[45] همسر آشوت دوم باگرادونی، پادشاه ارمنستان است که در ‏روستای گارنی قرار دارد. بنابر کتیبۀ[46] روی آن، این خاچکار در 879م بر روی یکی از سنگ  های قلعۀ گارنی تراشیده شده است.‏

گفتنی است که در ارمنستان تاریخ روی بناها و خاچکارها، نه به صورت عددی بلکه با حروف الفبای ارمنی و ‏بر اساس تقویم ارمنی ذکر شده است. برای تبدیل آن به تاریخ میلادی باید بر اساس جدول ارائه شده عدد ‏‏551 را، که مبنای شروع این تقویم خورشیدی توسط کلیسای ارمنستان است، به رقم به دست آمده اضافه کرد؛ برای مثال، تاریخ ذکر شده در خاچکار ‏ملکه کاترانیده þՅԻԸþ است.‏Յ ‎ به معنای سیصد، ‏Ի‏ به معنای بیست و ‏Ը‏ به معنای هشت است. بنابراین،تاریخ ذکر شده 328 است که با اضافه کردن عدد ‏‏551 به آن تاریخ 879م به دست می  آید.‏

 ویژگی  های خاچکارهای قرن نهم و اوایل قرن دهم میلادی را به اختصار چنین می  توان برشمرد: طراحی ساده، قاب  بندی بدون ‏تزیینات و گاه بدون قاب  بندی، قوسی بودن قسمت بالای سنگ (مانند یادبودهای سنگی اورارتویی)، تفاوت پهنای سنگ چنان که در قسمت پایین باریک  تر از قسمت بالاست، خروج تزیینات خوشۀ انگور از بازوی بالای صلیب و برگ  های درخت خرما ‏از دو سمت بازوی پایینی و ادامه یافتن آنها به سمت بازوهای افقی صلیب و قرار داشتن نقش صلیب بر روی پایه و صفه که نماد کوه ‏جلجتاست و گاه همراه با طرح گل لوتوس (نیلوفر آبی) نقش شده است. صفۀ زیر پایۀ صلیب گاه دارای سه پله است که تفسیرهای گوناگونی در مورد ‏آن وجود دارد، مانند نماد تثلیث مقدس یا نشان امید، اعتقاد و عشق. از دیرباز قرار دادن نمادی بر روی صفه یا پایه به ‏صورت پله، تپه یا هر شکل دیگری، بیانگر تقدس آن نماد بوده است.‏

در حوزۀ جنوبی دریاچۀ سوان، در قرن نهم میلادی سبکی خاص در خاچکارها به وجود آمد که ویژۀ این منطقه است. در این سبک، گوی  های واقع در انتهای بازوهای صلیب به شکل گل لوتوس (نیلوفر آبی) درآمد و خطوط روی صلیب و دیگر تزیینات پیرامون آن ظریف‏تر شدند. صلیب روستای لیجک،[47] با ارتفاع حدود دو متر، نمونه  ای از این نوع خاچکار است.‏

با پیشرفت در تراشیدن خاچکار، به سبک روستای لیجک، نماد خورشید و ماه از حالت ساده در آمد و ‏دارای تزیینات شد و نقش  های روی خاچکار در داخل قاب  بندی قرار گرفت.خاچکار دیر ماکنیس، در محوطۀ دیر اجمیادزین، نمونه  ای از این نوع است. این خاچکار نیز به مانند دیگر خاچکارهای قرن نهم میلادی، طرحی ساده دارد. قسمت بالای سنگ پهن  تر از پایین آن است. در وسط سنگ، نقش صلیب ارمنی حک شده که بر روی پایه  ای قرار دارد. ‏پایه نیز بر روی گل لوتوس (نیلوفر آبی) واقع شده و شاخه  های برگ درخت خرما از آن بیرون آمده است. این شاخه  ها به سمت بازوهای افقی صلیب ‏امتداد یافته. گل لوتوس (نیلوفر آبی) نیز بر روی صفۀ سه پله  ای قرار گرفته. در قسمت بالای نقش صلیب سه دایره با نقش  های گوناگون به چشم می  خورد ‏که نماد خورشید، ماه و ستاره است. نقش  های روی سنگ در داخل قاب  بندی ساده  ای قرار دارد.‏

در پایان قرن نهم میلادی، خاچکارها کشیده  تر و به حالت مستطیلی نزدیک  تر شدند. خاچکار روستای ‏ماسریک[48] یکی از این نمونه  هاست. این خاچکار، به ارتفاع 1/3 متر و عرض 15/1 ـ 50/1 متر و ضخامت 35/0 متر، به دستور گریگور آدرنسحیان، حاکم منطقۀ سیونیک ارمنستان و آران، تراشیده شده. در پشت آن، نیز کتیبه ای به زبان ارمنی ‏وجود دارد‏.[49] در ابتدای کتیبه، تاریخ آن به صورت [50] ՅԼ حک شده است. در این خاچکار نخستین تلاش استاد سنگ  تراش برای ‏برجسته نشان دادن نقش صلیب در خاچکار به چشم می  خورد.‏

با پیشرفت در تراشیدن خاچکار استادکاران سنگ  تراش تزیینات بیشتری را در حجاری  ها به کار بردند. در ‏خاچکارهای اولیۀ این دوره، از بازوی بالایی صلیب تنها خوشۀ انگور خارج می  شد اما بعدها به آن شاخه، برگ و پیچک  های ‏درخت انگور نیز اضافه شد. در قاب  بندی خاچکارهای این  دوره  تزئینات  اولیه  مشاهده می  شود. چنان  که در بالای سنگ قاب  بندی ‏به صورت طاق  نما و در دو سمت آن، به صورت ستون  نما حجاری شده که شکل محراب کلیسا را به خود می  گیرد. ‏خاچکار دیر ماردیروس،[51] متعلق به قرن نهم میلادی، از این نوع  است.

در منطقۀ سیونیک[52] به جای شاخۀ انگور از نقش برگ خرما در دو سمت بازوی بالایی صلیب استفاده کرده  اند که ‏سبک خاص این منطقه محسوب می  شود. تأثیر این سبک را بعدها بر روی نقش  های تزیینی خاچکارها در قرن یازدهم میلادی می بینیم، که در صفحات ‏آتی به آن خواهیم پرداخت. در منطقۀ سیونیک، استفاده از این سبک تا قرن چهاردهم میلادی ادامه یافت. خاچکارهای دیر ماردیروس ‏وروستای سالی[53] از این نوع هستند. از نمونه  های جالب این سبک، خاچکار دیر داتو،[54] متعلق به قرن دهم میلادی، است. در این خاچکار، ‏برگ  های درخت خرما علاوه  بر بازوهای بالایی و پایینی صلیب از انتهای بازوهای افقی نیز بیرون آمده است. این سبک ‏قرار گرفتن برگ  ها الگویی برای خاچکارهای قرن یازدهم میلادی و تبدیل به یکی از مشخصه  های آنها ‏شد.‏

هرچند با گذشت زمان خاچکار به صورت مستطیل تغییر شکل می  یافت هنوز بالای سنگ پهن  تر از پایین آن بود، مانند خاچکار روستای نورادوز. در برخی از خاچکارهای این دوره، نقش پایۀ کوچک زیر صلیب حذف و به جای آن نماد ‏زمین، به شکل دایره و نیم دایره، همراه با نقش گل نمایان شده است.‏

با آغاز تغییر شکل سنگ خاچکار، به صورت مستطیلی،  قوس بالای خاچکار جای خود را به حجاری ‏طاق  نمای قوسی با دو ستون  نما داد، مانند خاچکار دیر تساخاتسکار. [55] ‏در این خاچکار، طاق  نمای قوسی همراه با تزیینات بر ‏روی دو ستون  نمای کناری قرار گرفته که حاشیۀ خاچکار را تشکیل می  دهند. طاق  نمای قوسی در بالای نقش صلیب به همراه دو ‏ستون  نما، که در سده  های دهم و یازدهم میلادی متداول  تر بود، در سدۀ سیزدهم و چهاردهم میلادی نیز مورد استفاده قرار گرفت.‏

تغییر بعدی مربوط به گوشوارک  های انتهای بازوهای صلیب است که از حالت ساده خارج شد و به شکل گل درآمد. ‏خاچکار دیر کوتاوانک[56] نمونه  ای از این نوع است. در زمان بازسازی کلیسا، این خاچکار را در دیوار آن قرار دادند. همچنین، با ظریف  تر شدن ‏تزیینات گیاهی، انگور به شکل واقعی خود شبیه  تر شد.‏

در این دوره، گوشوارک  ها از یکی به سه و در مواردی نیز به دو عدد تغییر یافت. در دوره  های ‏بعد، این گوشوارک  ها از حالت دایره خارج و به غنچۀ گل یا میوۀ درخت بادام تبدیل شدند.‏

قدیمی  ترین خاچکار تاریخ  دار، با سه گوشوارک، در سردر غربی کلیسای دیر داتو‏ قرار دارد که متعلق به پایان قرن ‏نهم میلادی است. این خاچکار، با دارا بودن کتیبه در دو سمت آن و پر بودن فضای پیرامون صلیب با نقش  های انگور و شاخه و برگ، نمونه  ای منحصر به فرد از این دوره به شمار می  آید. نکتۀ جالب دیگر دربارۀ این خاچکار وجود سوراخ در وسط هریک از ‏گوشوارک  هاست که ایجاد آن با ابزارهای آن دوره کاری دشوار بوده است. این سوراخ  ها در برخی خاچکارهای دوره  های بعد نیز به چشم می  خورند.‏

بر روی نقش صلیب خاچکار دیر داتو تزیینات گیاهی و هندسی حجاری شده است. استفاده از ایـن نقـش  ها بر روی ‏صلیب در قرن دهـم میـلادی رواج یافـت و در قـرن یازدهم، به کمال رسید.‏

نمـونـۀ دیـگری از نخـستیـن خـاچـکارهای دارای سـه گـوشوارک، خـاچکـار کلیـسای روستـای آروج[57] با تزیینـاتی بسیار ساده  تر از خاچکار دیر ‏داتـو است. ایـن خـاچـکار در 973م با کتیبه  ای دربارۀ مرمت کلیسا در داخل دیوار آن نصب شد.

از خاچکارهای قرن دهم با سه گوشوارک در انتهای بازوها اما با طرح خاچکارهای قرن نهـم میلادی می  توان خاچکار دیر ‏تاناهاد[58] را نام برد. این خاچـکار را بر روی یـک سنگ یادبود متعلق به دورۀ اورارتو حجاری کرده  اند و اکنون، در موزۀ اربونی[59] شهر ایروان نگهداری می  شود.‏

از دیـگر خـاچکارهای زیبای قـرن دهم میـلادی مـی  توان به خاچـکاری در روستـای نورادوز، متعلق به 996م اشاره کرد که در موزۀ تاریخ ارمنستان نگهداری ‏می  شود. این خاچکار، که گویی بازگشتی به قرن گذشته با استفاده از مهارت  های قرن دهم است، از سبک منطقۀ ‏سیونیک پیروی می  کند. در این خاچکار، همچون نمونه  های مشابه در قرن نهم میلادی، قسمت بالای سنگ پهن  تر از پایین آن است. صلیب بر روی پایه  ‏ای قرار گرفته که از داخل گل لوتوس (نیلوفر آبی)خارج شده. از انتهای دو طرف بازوهای بالایی و پایینی صلیب برگ درخت خرما به ‏سمت بازوهای دو طرف گسترش یافته. انتهای هریک از برگ ها تزییناتی شبیه گوشوارک دارد. گوشوارک  های ‏انتهای بازوها صلیب به شکل گل است. صلیب در داخل قاب  بندی  ای با حجاری اشکال هندسی قرار دارد و قاب  بالای صلیب، با در نظر گرفتن ‏ویژگی  های خاچکارهای این دوره، قوسی شکل است. در سنگ  نبشتۀ پایین خاچکار، نام آن به صورت ‏‏«کریستاپوروس»، به معنای متعلق به کریستوس (مسیح)، آمده است.‏

گفتیم که تراشیدن خاچکارهای دایره  ای شکل پیش از حملۀ عرب  ها مرسوم بود. بعدها، در سدۀ نهم و دهم ‏میلادی باردیگر تراشیدن این گونه خاچکارها، البته نه به اندازۀ خاچکارهای چهارگوش، مرسوم و تعدادی بسیار محدودی از آنها ساخته شد. نمونه  ای از ‏این خاچکارها در روستای تالین[60] قرار دارد.‏

در پـایـان قـرن دهـم و ابتدای قـرن یازدهم میـلادی، زمینـۀ خـاچکار گودتر و نقـش صلیب برجسته  تر شد. خاچکار ‏روستای دزوراک[61] متعلق به 1017م از این نوع است.‏

در دو گـوشـۀ بالای ایـن خـاچـکار، که به سبـک منطقۀ سیونیک ساخته شده، نماد خورشید و مـاه نقـش بستـه و ‏حاشیـۀ آن با نقـوش هندسی تزییـن شـده است. در ایـن دوره، استـفاده از سبک منطقـۀ سیـونیک بیشـتر رایـج بوده است. در قرن ‏یازدهم میلادی، خاچکار اندک اندک شکل نهایی خود را  به دست آورد.‏

در خـاچـکارهای دورۀ ابتـدایی قرن یازدهم میـلادی قـوس  نما و ستـون  نمای اطراف صلیـب از حالـت ساده خـارج و دارای تزیینات مـی  شوند. ماننـد ‏خاچـکارهای روستاهـای نورادوز و دزوراک کـه معرفـی شدند. همچـنین، خاچـکار کلیسای هوانـس مقـدس در روستای بیـوراکان،[62] که در ‏آن تـمام پهنـای ستون نما ها و قـوس  نمای پیرامـون صلیب با تزیینات پوشانده شده است.‏

از نیمۀ نخست قرن یازدهم میلادی تعداد بـرگ  های درخـت خرما در زیر صـلیب افـزایش یافت. خاچـکار کلیسای هوانس ‏مقدس در روستای بیوراکان از نخستین نمونه  های آن است. برگ  های درخت خرما در این گونه خاچکارها به دو دسته تقسیم شده: دستۀ بالایی مانند نمونه  های قبلی به سمت بازوهای افقی صلیب امتداد دارد اما دستۀ پایینی به حالت افقی حجاری شده، که در ‏خـاچـکارهای بعدی تغییر شکـل می  دهـد. از آنجایی که رفته رفته تزیینات پایین صلیب افزایش یافت، بنـابراین، از ارتفاع صلیب کاستـه شد که ‏سبـک مختص این دوره است. خـاچـکار دیر هاقباد،[63] متعـلق به 1023م از نمونه  های جالب این نوع به شمار می  آید.‏

در خاچکار دیر هاقباد همۀ اصول خاچکارهای این دوره ـ شامل قاب  بندی با سقف قوسی، قرار داشتن صلیب بر ‏پایـه  ای که از یـک صفـۀ سه پله خـارج می  شـود و … ـ رعایت شده، با این تفاوت که دستۀ پایانی برگ  های درخت خرما را، به ‏شکلی متفاوت از خاچکار روستای بیوراکان، نه به صورت افـقی بلکه به صورت وارونه نقش کـرده  اند. در این حالت دو دستـه برگ ‏کاملاً  از یکدیـگر جدا شده و به صورت قرینـه در آمده  اند. از نکات جالـب توجه این خاچکار وجـود کتـیبه به جای تزییـنات در ‏قاب  بنـدی پیرامـون نقـش صلیـب و شـکل  های گـیاهی به جـای نمـادهای خـورشید و مـاه در مثلـث  های دو گوشـۀ ‏بالایی خاچـکار است. در این خاچـکار نیز به علت وجـود دو دسته برگ درخـت خـرما بازوی عمودی صلیب کوتاه  تر شده.‏ هرچند در خاچکار دیر هاقبـاد طرحی جدید برای نیمۀ پایینی برگ  ها به کار رفته مورد استقبال استادان سنگ تراش ‏قرار نگرفت و این طرح مختص این منطقه باقی ماند.‏

براساس طرح خاچکار دیر داتو، که در آن برگ  ها از بازوهای افقی صلیب نیز خارج می  شود، ‏طرحی جدید برای دستۀ برگ  های زیرین به کار گرفته شد. در این طرح، برگ  ها شکلی شبیه پاپیون به خود گرفته و دستۀ برگ  های پایینی، به صورت افقی، به پهنای بازوهای افقی صلیب است. این ‏سبک به مدت 150 سال دوام آورد و در همۀ خاچکارهای این دوره رعایت شد.‏

خاچکار دیر مریم مقدس در روستای بژنی[64] دارای این نوع تزیینات است. در این خاچکار دستۀ پایینی برگ درخت خرما به ‏صورت افقی قرار گرفته. برگ  های دستۀ بالایی نیز به صورت نواری درهم پیچیده که از تزیینات خاص این دوره است.

برای درک بهتر شکل برگ  های پایینی، که یکی از ویژگی  های مهم خاچکارهای این دوره است، تصویر خاچکار دیر ‏ماکراوانک[65] را ارائه کرده  ایم که در این سبک تراشیده شده. برگ  ها از دو سمت پایۀ صلیب بیرون آمده که بر روی صفه  ای سه پله قرار ‏دارد.‏

از خاچکارهای منحصر به فرد نیمۀ نخست قرن یازدهم میلادی، که دارای تمامی ویژگی  های این دوره است و با ‏ظرافت بسیار تراشیده شده، می  توان از خاچـکار دیر ختـسکونک[66] نام بـرد که به دسـت ارتش ترکیـه نابـود شد[67] و در حـال حاضـر، تنها چند تصویـر بی  کیفیت ‏از آن برجای مانده است. در پشت این خاچکار، تاریخ ‏ ՆՁ‏ ذکر شده که با 1031م مصـادف است. در ‏این نمونه، همۀ ویژگـی  های خاچکارهای قرن یازدهـم رعایت شده. به  علاوه طرح  های جـدیدی نیز در آن به کار رفتـه؛ در زیر صلیب، نقشی دایـره  ای به چشم می  خـورد و در دو سمت ‏حاشیۀ خاچکار نیز از نقش  های تزیینی مربع شکل استفاده کرده  اند. این خاچکار الگویی برای خاچکارهای بعدی با این ‏سبک شد.

از دیگر ویژگی  های منحصر به فرد این خاچکار قرار گرفتن آن در داخل سازه  ای به شکل محراب است. این سازه ‏از نخستین بناهایی به شمار می  آید که به این شکل ساخته شد و درسده  های بعد رواج بسیار یافت. ساخت چنین بناهایی تا سدۀ هفدهم و هجدهم میلادی ‏ادامه پیدا کرد. این نوع سازه  های محرابی شکل، که خاچکار درون آن قرار گرفته، دارای اهمیت مذهبی ویژه  ای هستند. دو خاچکار بزرگ دیر تساخاتسکار[68] با تأثیر از خاچکار ختسکونک تراشیده شده است.‏

در نیمۀ نخـست قرن یازدهم میـلادی، برآمدگی قرنیـز‏[69] مانندی با تزییـنات هندسی به بالای خاچکارها اضافه شد. این برآمدگی برای حفاظت از سطح ‏خاچکار در برابر تخریب عوامل طبیعی بود.‏

در بالای ورودی ساختمان آرامگاهی در دیر تساخاتسکار، دو خاچکار بزرگ وجود دارد. قرنیزهای این خاچکارها را، به علت بزرگی آنها، به طور جداگانه تراشیده و بر روی آنها قرار داده  اند. هرچند این خاچکارها مطابق با اصول قرن یازدهم میلادی ساخته شده  اند، خود سبب به وجود آمدن سبکی جدید با نام «تساخاتسکار»  در ساخت خاچکارشدند.‏

در آغاز، قرنیزهای بالای خاچکارها دارای تزیینات زیبای هندسی و گیاهی بودند اما در سده  های بعدی با ‏حجاری  هایی که بر روی آنها صورت گرفت اهمیت خاص مذهبی یافتند.‏

خاچکارهای دیر تساخاتسکار، که با تأثیر از خاچکار ختسکونک در 1041م تراشیده شده  اند، اهمیتی خاص دارند. علت آن است که در این خاچکارها، در عین رعایت سبک خاچکارهای قرن یازدهم میلادی، برای به کمال رساندن این هنر تلاش کرده  اند به گونه  ای که نقش  های ‏به کار  رفته در آنها سرمشقی برای خاچکارهای سده  های بعد شدند.‏

در قرن یازدهم میلادی، در شهر ‏آنی،[70] تحت تأثیر خاچکار دیر داتو که در آن از انتهای چهار بازوی صلیب برگ  های درخت خرما بیرون زده، تعدادی صلیب به همین ‏شکل در اندازۀ کوچک  تر بر روی دیوار کلیساها تراشیدند. این روش سبب به وجود آمدن طرحی جدید شد که نخستین ‏بار در خاچکارهای ختسکونک و تساخاتسکار  به کار رفت.‏

در تزیینات حاشیۀ خاچکار اول، قاب  بندی  هایی مربع شکل  صلیب روی خاچکار را از سه طرف ‏احاطه کرده. هر مربع از دو نوار درهم تنیده تشکیل شده. این نوارها از بالا شروع می  شود و پس از تشکیل مربع اولی، بدون انقطاع مربع دومی و سومی و … را به همین صورت تا پایین خاچکار تشکیل می  دهد. در داخل هریک از مربع  ها، برگ ‏درخت خرما به صورت دو به دو در چهار جهت قرار گرفته که صلیب  های کوچکی را تشکیل می  دهد. چنان که ‏در ابتدای مقاله گفتیم هیچ  یک از خاچکارها شبیه یکدیگر نیست. این موضوع دربارۀ تزیینات مربع شکل نیز صدق می  کند ‏به گونه  ای که تزیینات خاچکار تساخاتسکار در کل شبیه یکدیگر به نظر می  رسد اما در جزئیات متفاوت است.‏

در خاچکار دوم، تزیینات حاشیه به طور کامل با خاچکار قبلی تفاوت دارد. هرچند مربع  ها به شکل خاچکار ‏قبلی است تزیینات داخل آن اشکال هندسی دارد. در سده  های بعد، این تزیینات در حاشیۀ خاچکارها ‏مورد استفاده قرار گرفت و با تحولی که در حجاری این تزیینات به وجود آمد زیبایی خاصی به خاچکارها بخشید.‏

خاچکارهای دیر تساخاتسکار، از نظر جایگاه نصب، وضعیتی خاص دارد. خاچکارها همواره یا در داخل دیوار بنا یا در محیطی بازقرار داده می  شد در حالی که خاچکارهای دیر تساخاتسکار را به طـور مستـقـل ‏در بالای ورودی بنـا نصـب کـرده  اند. متخـصصان این دو خاچـکار را، از نـظر زیبایـی و ظرافـت، با خاچکارهای قرن سیزدهم ‏میلادی قابل قیاس می  دانند.‏

با در نظر گرفتن سبک هر دو خاچکار آشکار است که هر دوی آنها را یک استادکار تراشیده است. در این ‏خاچـکارها، سنـگ به طور کامـل به شکل مستطیـلی درآمده و صلیـب نیـز در داخل قاب  بنـدی مستطیلی قـرار دارد. همـۀ خطوط استفاده ‏شـده به صورت نوارهـای درهـم تنیـده است که در کل این خاچـکارها را شبیـه به خاچـکارهای سدۀ دوازدهـم و سیزدهم ‏میلادی می  کند.‏

از دیگر نوآوری  هایی که در یکی از این خاچکارها به چشم می  خورد قرار دادن دایرۀ زیر صلیب در قاب  بندی مربع شکل است. این طرح نیز در خاچکارهای دوره  های بعد به کار رفته است. مورد جالب دیگر در این دو خاچکار تزیینات پیرامون صلیب ‏است که در آن از دو سبک متفاوت استفاده شده است. در یک خاچکار، خوشۀ انگور و برگ درخت خرما به کار رفته و در خاچکار دیگر، از سبک منطقۀ سیونیک پیروی شده یعنی تنها از برگ درخت خرما استفاده شده است.‏

همچون خاچکار دیر داتو در خاچکارهای دیر تساخاتسکار، نیز ، بر روی بازوهای افقی هر دو صلیب نقش  های هندسی و گیاهی وجود ‏دارد. بر روی بازوهای یکی از صلیب  ها از گل لوتـوس (نیلوفـر آبـی) و بر روی دیگـری از برگ درخـت خـرما استفاده شده است. این سبک از تزیینات ‏در سده  های بعدی به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت.‏

حـوادث پس از دهۀ هفتـاد در قـرن یازدهـم میـلادی تغـییراتی در وضعیـت خاچکارها به وجود آورد. تا آن زمان، در کلیۀ مناطـق ارمنستـان،  هنر تراشیدن خاچکار مسیر عادی ترقی را می  پیمود اما پس از تصرف کامل ارمنستان به دست ‏سلجوقیان، در 1071م، این پیشرفت متوقف شد. از این زمان وضعیتی خاص به وجود آمد که تا نیمۀ دوم قرن دوازدهم میلادی ادامه ‏یافت. بدین صورت که در مناطق تحت سلطۀ امیران سلجوقی خاچکار شروع به بازگشت به سبک سده  های گذشته کرد اما در مناطقی ‏که حالت نیمه مستقل داشتند و سلطۀ سلجوقیان در آنها کم  رنگ بود مسیر ترقی را پیمود. این موضوع سبب شد تا در یک دورۀ زمانی واحد، ساخت خاچکار در مناطق گوناگون ارمنستان، به لحاظ هنری، دچار اختلاف سطح شدید شود.‏

از خاچکارهای منطقۀ تحت سلطۀ سلجوقیان می  توان به خاچکار روستای آغیدو[71] اشاره  کرد که دارای سبکی بسیار ‏ساده و شبیه خاچکارهای قرن نهم است.‏

در مناطق خارج از سلطۀ سلجوقیان، خاچکار با وقفه  هایی مسیر تحول را طی می  کرد، اما به کنـدی زیرا به دلیل باج و خـراج سنگینی که بر مردم تحمیل شده بود وضعیت ‏اقتصادی کشور مناسب نبـود. در این برهـه، با تأثیـر از خاچکارهای ختسکونک و ‏تساخـاتسکار خاچکارهایی به همـان سبـک تراشیده مـی  شد. به کارگیـری طرح نـوارهای درهـم تنیـده در ایـن دوره رواج بیشتـری یافت و در ‏سـده  های بعد بسیار متداول شد.‏

نقش صلیـب خاچـکار دیر هاوتـس تار،[72] متعلق به 1081م، به صورت دو نوار بافته شده است که در حاشیۀ ‏آن کتیبـه  ای به زبان ارمنی حـک کرده  اند. از پایان قرن یازدهـم میلادی، سازندگان خاچـکار شروع به استـفاده از نقـش گیاهان گوناگـونی کردند که در یکـدیگر تنیـده ‏شده  اند. به باور متخـصصان این امر اتفـاقی نبوده  و دارای منشائی است. ‏بنابر متـون کهن در برخی اعیاد، با تنیدن گیاهان گوناگون، صلیبی می  ساختند و آن را در محراب کلیسا قرار می  دادند. هنوز هم، در برخی مراسم مذهبی، ‏این کار صورت مـی  گیرد. زیبایی این گیاهان درهم تنیده طرحی به استادان سنگ  تراش داد تا آن را در ‏خاچکارها نیز اجرا کنند. این سبک در حجـاری خاچکار، نخـستین بار در شـهر آنی دیـده شده است. از این نـوع خاچکار در دیوارهای کلیسای مرن نیز استفاده شده است.‏

بخـشی از خاچـکارهای نصـب شده در دیوارهـای کلیسای مـرن مربوط به پایان قرن یازدهم میلادی است. همان گونه ‏که در تصویر دیده می  شود خاچکارها دارای دو دسته برگ در زیر صلیب است. اصول خاچکارهای قرن یازدهم، شامل شکل ‏قاب  بندی و تزیینات در آنها رعایت شده. در قسمت  هایی از خاچکار نیز برگ درخت  خرما و بادام ‏در هم تنیده شده است.‏

در قرن یازدهم میلادی، نقش صلیب با نوارهای درهم تنیده را در مناطق گوناگون ارمنستان به  کار بـرده  اند. با ‏ظریـف  تر شدن این نقش کاربـرد آن در دوره  های بعد گسترش یافت. از دیگر  خاچکارهای دارای این طرح خاچکار روستای ‏آرتزوانیست[73] ‏است.‏

چنان  که در آغاز گفتیم در این مقاله کوشیدیم تا با ارائـۀ اطلاعاتی کلـی زمینۀ آشنایی خواننده را باخاچـکار فراهم آوریـم اما به منـظور تناسب حجـم آن برای فصلنامـه از بیان همـۀ موضوعات خـودداری کرده  ایم. مواردی همچون سبک  های مناطق گوناگون ارمنستـان، جزئیـات نقش  ها و ‏نمادها، حـکایت  های کتاب مقدس،جزئیات متن کتیبه  های روی خاچکارها و بسیـاری مطالب دیگر در این نوشتـار مجـال بررسی نیافت. بنابراین، مطالب باقی  مانده را که در حکم ‏دنبالۀ این مقالـه محسوب و از قرن دوازدهم میـلادی به بعد را شامل می  شود، در شمارۀ آتی پیشکش علاقه  مندان خواهیم کرد.‏

پی‌نوشت‌ها:

1- ‏Khachkar

2- در زبان ارمنی به معنای علامت است.‏

3- در زبان ارمنی به معنای مجسمه است.‏

4- کوهی که حضرت مسیح بر روی آن به صلیب کشیده شد.‏

5- Tufa

نوعی سنگ که در فلات ارمنستان به وفور یافت می  شود و هزاران سال از مصالح اصلی ساخت بناها در ارمنستان بوده. ‏این سنگ در آغاز و پس از استخراج از معدن نرم است اما به مرور در اثر مجاورت با هوا کم کم سخت می  شود.‏  

6- ر.ک: شاهن هوسپیان، «گریگور داتواتسی ‏»، پیمان، ش62 (زمستان 1391): 168 ـ182.         

7- Makenis

این دیر در روستایی هم نام در جنوب شرقی دریاچۀ سوان قرار دارد.‏

8- Bnunis

روستایی در استان سیونیک، واقع در جنوب ارمنستان‏.  

9- شورای کلسدون (Chalcedon) در اکتبر 451م.          

10- Dvin

11- عیسی مسیح.      

12-‏ برای اطلاعات بیشتر ر.ک: شاهن هوسپیان، « کلیساهای صخره  ای ارمنستان»، پیمان، ش 67‏ (بهار1393): 205 ـ 230.           

13- Vishapakar 

14- ‏ معرفی این سنگ  های حجاری شدۀ جالب را، که تعدادشان در ارمنستان ‏بسیار است، به فرصتی دیگر موکول می  کنیم.‏           

15- Agathangelos

16- آگاتانگغوس، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ گارون سرکسیان (تهران: نائیری،1380)، ص 123‏.         

17- Menhir 

18- ‏ برای اطلاعات بیشتر ر.ک: شاهن هوسپیان، « معبد گارنی»، پیمان، ش 60‏ (تابستان1391): 192 ـ 216.       

19- GrigorAkanetsi

20- Constantine the Great (‎272 ـ 337‎)      

21- کلیسای جامع کل ارمنیان جهان که در شهری به همین نام در غرب ایروان واقع است.‏

22- آرسن هاروطونیان، دیرها و کتیبه  های واقارشاباد (اجمیادزین: چاپ جاثلیقی اجمیادزین، 2016)، ص 42. ‏      

23- Dziranavor 

24- Ashtarak

شهری در شمال غرب ایروان.

25- Yereruk

کلیسایی متعلق به قرن چهارم میلادی واقع در غرب ارمنستان و نزدیک مرز ترکیه.

26- Yeghvard

کلیسایی به سبک بازیلیک، متعلق به قرن پنجم میلادی، واقع در  شهر یغوارد.

27- Voskepar

روستایی در شمال شرق ارمنستان.

28- Yerenjatap

این روستا در نزدیکی شهر آباران قرار دارد.

29- Odzun

30- Angeghagot

روستایی  در  شمال غرب شهر سیسیان.

31- Mren

کلیسایی متعلق به قرن هفتم میلادی در غرب ترکیۀ امروزی و نزدیک مرز ارمنستان.

32- پادشاه ارمنستان در نیمۀ نخست قرن دهم میلادی.

33- Movses Kaghankatvatsi

34- Areni

دیری در روستایی به همین نام در نزدیکی شهر یغیگنادزور.

35- این خاچکار در محوطۀ موزۀ شهر وان قرار دارد.‏

36- Mastrats

کلیسایی در روستای دزوراگیوغ.

37- Dzoragugh

روستایی در جنوب غربی دریاچۀ سوان.

38- Degher

دیری در دامنۀ جنوبی کوه آراگاتز.

39- Noraduz

روستایی در غرب دریاچۀ سوان که دارای خاچکارهای فراوان است.‏

40- Hatsarad

روستایی در غرب دریاچۀ سوان.‏

41- Stela

به لوح یا ستونی سنگی گفته می‌شود که بر روی آن متن و نگاره‌هایی به عنوان یادگار و یادبود فرد یا رخدادی مهم نقش شده‌باشد. در دوران‌های باستانی، به‌ویژه مصری‌ها، ایرانی‌ها، یونانی‌ها، و رومی‌ها از سنگ یادبود استفادۀ زیادی می‌کردند تا از این طریق رویدادهای مهم را ثبت کنند.

42- این خاچکارها در روستاهای واقوهاس و کولاتاک قرار دارند.‏ 

43- Hortun

روستایی متروکه در استان آرارات.

44- Vedi

45- Katranide

46- ԹՎԱԿԱՆՍ ՅԻԸ ՅԱՆՈՒՆ ԱՅ ԵՍ ԿԱՏՐԱՆԻԴԵ ՀԱ[Յ]ՈՑ ԹԱԳՈ[Ւ]Հ[Ի] ՈՐ ԿԱ[Ն]ԳՆԵ[Ա]Լ ԶՍՈՒՐԲ ýԽԱՉՍ Ի ԲԱԵԽՈՍՈՒԹԻ[ՒՆ] ԻՆԾ:ý

47- Lijk

روستایی در جنوب غربی دریاچۀ سوان.

48- Masrik

روستایی در جنوب شرقی دریاچۀ سوان.

49- ՅԼ: ԹՎԱԿԱՆՈՒՓԱՆ ՀԱՅՈՑ, ԵՍ ԳՐԻԳՈՐ ԱՏՐՆԵՍԵՀԵԱՆ, ՍԻՒՆԱՑ և ԱՂՎԱՆԻՑ ԻՇԽԱՆ ýԿԱՆԳՆԵՑԻ Զ/Ս/ՈՒՐԲ ՆՇԱՆՍ ԱՒԳՆԱԿԱՆ ՀԱՒԱՏԱՑԵԼՈՑ ՈՐՔ ԵՐԿՐՊԱԳԷՔ ՍՈՒՐԲ ԽԱ/Չ/ԻՍ ýՔՍԻ, ԶԻՍ ՅԱՂԱՒԹՍ ՅԻՇԵՍՋԻՔ:

50- مطابق جدولՅ ‎ به معنای300 و þԼþ به معنای 30 و در نتیجه، تاریخ حک شده330 است که با اضافه کردن عدد 551 به آن تاریخ 881 م به دست می  آید.‏   

51- Mardiros

واقع در روستایی به همین نام در استان وایوتس دزور ارمنستان.

52- جنوبی  ترین استان ارمنستان.       

53- Salli

روستایی در استان وایوتس دزور و شمال شهر یغیگنادزور.

54- Datev

دیری در نزدیکی شهر گوریس.

55- Tsakhatskar

دیری در نزدیکی روستای یغیگیس در منطقۀ وایوتس دزور.

56- Kotavank

واقع در روستای گِتاشِن، در جنوب غربی دریاچۀ سوان.

57- Aruj

روستایی در استان آراگاتسوتن و غرب شهر آشتاراک.

58- Tanahad

دیری در شمال شهر یغیگنادزور.

59- Erebuni

60- Talin

در منطقۀ غرب ارمنستان.

61- Dzorak

روستایی در جنوب دریاچۀ سوان.

62- Burakan

روستایی در شمال ایروان  در دامنۀ جنوبی کوه آراگاتس.

63- Haghbat

دیری در کنار شهر آلاوردی.

64- Bjni

روستایی در سیزده کیلومتری شهر هرازدان.

65- Makravank

دیری در حومۀ شهر هرازدان.

66- Khtskonk

در خط مرزی ترکیه و ارمنستان و داخل خاک ترکیۀ امروزی قرار دارد

67- برای اطلاعات بیشتر ر.ک: شاهن هوسپیان، « نابودسازی فرهنگی»، پیمان، ش 31 (بهار 1384‏) : 5 ـ 23.     

68- Tsakhatskar

واقع در  استان یغیگنادزور و در شش کیلومتری روستای یغیگیس.

69- ‎Protuberance‎

70- Ani

پایتخت ارمنستان در سدۀ دهم و یازدهم میلادی. این شهر در شرق ترکیۀ امروزی و بر روی خط مرزی ارمنستان قرار دارد.‏

71- Aghidu

روستایی در منطقۀ سیونیک.

72- Havuts Tar‏ ‏

دیری در منطقۀ کوهستانی شرق ایروان.

73- Artzvanist‏

روستایی در جنوب دریاچۀ سوان.

منابع:

پطروسیان، هاملت. خاچکار. ایروان: 2008م.

منابع تصاویر:

بایگانی شخصی سواک آروشاتیان.

بایگانی شخصی ساموئل کاراپتیان.

بایگانی شخصی شاهن هوسپیان

بایگانی شخصی هاملت پطروسیان.

Armenica.org

Khachkar.am

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80
سال بیست و یکم | تابستان 1396 | 217 صفحه
در این شماره می خوانید:

روایت نگارگران

نویسنده: دِرِنیک دِمیرجیان / ترجمۀ هاسمیک خاچاطوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80 دربارۀ نویسنده [1] گاه نویسنده  ای برای آنکه  در عرصۀ ادبی شناخته شود مسیر دور و دراز...

کـارو دردریـان، شاعـر فـریادها به مناسبت نودمین سال تولد وی

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80 سخن نویسنده قرن ما صدف نیست،‏ ماسه است ...‏ غزل نیست ...‏ حـماسـه اسـت ... کارو[1] برای نسل من و نسل های پیش از...

بررسی ویژگی‏های معماری ‏کلیساها

نویسنده: ناره دِرآوانسیان[1] / آلینا کریم ‏مسیحی[2] فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80 چکیده انسان از ابتدای خلقت گرایشی عمیق به عبادت داشته و ‏همواره حس پرستش‎ ‎با او همراه...

سفـر بـه ایــران خاطرات مارتیروس ساریان، نقاش نامی ارمنی

ترجمه: ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80 زندگی  نامه مارتیروس ساریان، هنرمند برجستۀ ارمنی، استاد نگارگری گل  ها و رنـگ  ها و تصویر  گـر طبیعت سرزمین...

شاهـنامـۀ ماتنـاداران نمونه ای از هنر عهد قاجار در مخزن ملی اسناد دست نویس ‏ارمنستان

نویسنده: دکتر ایوت تجریان / ترجمۀ رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80 دربارۀ نویسنده ایوت تجـریان در سـال 1354ش در تـهران به دنیا آمد و تحصیلات ‏ابتـدایی و...

نگاهی به مجموعۀ نسخه های خطی و اسناد تاریخی ماتناداران

نویسنده: مجید کریمی [1] فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 80 «ای خوانندۀ کتاب، از تو عاجزانه می خواهم به من قول دهی هنگامی که کتاب من را بر ‏می داری از آن مراقبت کنی و آن را...