امروزه، روابط بین الملل و سیاست خارجی معانی و گسترۀ وسیع تری نسبت به گذشته های دور یافته است. در گذشته، سیاست خارجی در رابطۀ چند کشور، دولت یا پادشاه با یکدیگر خلاصه می شد که از شئون و کیفیت خاصی نیز برخوردار نبود اما امروزه، در دنیای جهانی شده و به هم پیوسته، روابط بین الملل و سیاست خارجی جنبه های بسیاری را شامل می شود. سیاست خارجی فرهنگی یکی از این جنبه هاست که اهمیتی به مراتب بیشتر از دیگر ارکان سیاست خارجی ـ اعم از سیاست خارجی عمومی، آموزشی و غیره ـ دارد. در سیاست خارجی فرهنگی، زبان از اهمیتی فراوان برخوردار است. زبان ابزاری بسیار مهم در ایجاد ارتباط محسوب می شود و ارتباط خود نقشی پر رنگ در همکاری های اجتماعی دارد. اساساً، زندگی اجتماعی و مدنی بدون زبان و ایجاد فهم متقابل غیرممکن است. وجود و تکامل زبان در طول تاریخ موجب کمال بشری، دستیابی به دانش و شکل گیری تمدن مادی و معنوی بشر شده. در این نوشتار، به نقش زبان فارسی در سیاست خارجی فرهنگی ایران در کشورهای منطقۀ قفقاز جنوبی، با تأکید بر ارمنستان، پرداخته ایم. کشور ایران و زبان پارسی در میان کشورهای کهن و متمدن شرقی، که در طول تاریخ با ساکنان ارمنستان همزیستی داشته اند، جایگاهی ویژه دارد، چرا که ارتباط میان ایران و ارمنستان همیشگی و دارای فراز و نشیب های فراوان بوده است. این ارتباط و پیوستگی میان دو جامعه در حوزۀ زبان و ادبیات جلوه ای خاص یافته و نسبت به دیگر شئون دارای عمق مطالعاتی بسیاری است. اشتراکات لغوی و ذهنی ـ زبانی، ضرب المثل ها، اشعار، داستان ها و اسطوره های مشترک در زبان و فرهنگ پارسی و ارمنی به وفور یافت می شود. هدف از این نوشتار بررسی زبان شناسانۀ دو زبان پارسی و ارمنی نیست، بلکه تلاش داریم تا نقش زبان را در دستیابی به همگرایی، توسعه و صلح در حوزه های منطقه ای و بین المللی واکاویم. از آنجایی که عرصۀ روابط بین الملل صحنۀ تفاوت ها و گوناگونی هاست اشتراکات می تواند ملت ها و جوامع را به سوی همگرایی و توسعۀ پایدار رهنمون سازد. زبانهای پارسی و ارمنی ازخانوادۀ زبانهای هند و اروپایی هستند. بیگمان، باکندوکاوی ژرف دراین دو زبان، که پیشینه وخاستگاهی یگانه دارند، میتوان شباهت هایی فراوان میان آنهایافت. با توجه به همین اشتراکات زبان پارسی وارمنی است که در گذشته برخی از زبانشناسان بنام ازجمله وندیشمن، یطرمان، دلاکارد، فریوریج و میولر زبان ارمنی را، به مانند زبان اوستایی وپهلوی، از شاخههای زبان ایرانی می دانستند اما در قرن نوزدهم میلادی هاینریش هوبشمان، [1]زبان شناس نامی آلمانی، این نظریه را رد و ثابت کرد که زبان ارمنی شاخه ای مستقل از زبان های هندو اروپایی است. اشتراکات و شباهت های زبان پارسی وارمنی را می توان به چند دسته تقسیم کرد: -1 واژههایی که بدون تغییر از زبان پارسی وارد زبان ارمنی شدهاند. -2 واژههاییکه با اندکی دگرگونی آوایی ازپارسی به ارمنی راه یافتهاندکه البته، بیشتر آنها اسامی خاص هستند. اصل و ریشۀآنها پارسی اما تلفظ آنها ارمنی است. -3 واژههایی که ازیک زبان سوم در زبان فارسی و ارمنیراه یافتهاند. -4 واژههایی که هر دو زبان از زبان مادری به ارث بردهاند. ناگفته نماندکه در روند تحول زبان ارمنی، زبان وادب پارسی واژهها و اصطلاحات و ترکیبات و تعبیرات بسیاری در زمینههای گوناگون از ادبیات گرفته تا هنر، به زبان ارمنی بخشیده. این امر در رشد فرهنگ و غنیسازی واژگان زبان ارمنی بیتأثیرنبوده است. همان گونه که اشاره کردیم در طول تاریخ اشتراکات و وام گیری های بسیاری میان دو زبان پارسی و ارمنی وجود داشته و همچنان نیز ادامه دارد. وجود اسطوره ها و خدایان از نقاط مشترک در ادبیات پارسی و ارمنی است که نسبت به دیگر حوزه های زبان شناسی جلوه ای ویژه در این دو زبان دارد. از دیدگاه اسطوره شناسی تطبیقیآرامازد شباهت فراوانی با مقدس ترین خدای ایرانیان باستان و کتاب مقدس اوستا، یعنی اهورامزدا، دارد. گذشته از شباهت مفهومی تلفظ نام این دو ایزد به خودی خود بیانگر شباهت فوق العادۀ آنهاست که نباید آن را تنها بر حسب تصادف پنداشت. در میان اساطیر ارمنی، آرامازد بزرگ ترین ایزدان بود و پدر ایزدان ارمنی، پدرخدا، پدرایزد یا رب النوع پدر نامیده می شد. آرامازد آفرینندۀ زمان، ایزد آسمان و زمین و بخشایندۀ باروری و حاصلخیزی به زمین بود. در داستان سرایی و به ویژه، داستان های حماسی شباهت اثر گران سنگ شاهنامۀ فردوسی بزرگ و حماسۀ اسطوره ای ساسونتسی داویت یا داوود ساسونی ـ که به خاندان دلیران، خاندان بزرگان و پهلوانان ساسون نیز شهرت دارد ـ بسیار حائز اهمیت است. اساساً، شاهنامۀ فردوسی جایگاهی ویژه در میان ارمنیان و ساکنان قفقاز جنوبی دارد. بسیاری از مردم این منطقه با شاهنامه و فردوسی مأنوس هستند. همچنین، بخش هایی از شاهنامۀ فردوسی به زبان های ارمنی و گرجی ترجمه شده است. اصولاً، زبان نقش بسزایی در ارتباط و فهم متقابل در میان جوامع بشری ایفا می کند و حلقه ای جدایی ناپذیر در سیاست خارجی فرهنگی محسوب می شود. بنابراین، از آنجایی که زبان تبلور هویت شناخته می شود و دریک محیط فرهنگی، تکامل یافته است می تواند ابزاری مناسب برای گسترش سیاست خارجی و انتقال هویت و فرهنگ ملی باشد. در کشور گرجستان نیز، در همسایگی کشور ارمنستان در منطقۀ قفقاز، رد پای زبان غنی پارسی به روشنی دیده می شود. به سبب مناسبات نزدیک وتاریخی میان ایران و گرجستان شمار بسیاریواژۀ فارسی وارد زبان گرجی شده است. کلماتی مانندکوچه، پرده، مغازه، لوبیا، گمان، مزد، مسخره، پنجره و نامهایی مانند سهراب، طهماسب، گرگین، لیلا و کتایون از نشانه های نفوذ و قدرت زبان پارسی در این جوامع است. البته، این بدان معنا نیست که پارسی گویان یا فارسی زبانان می توانند با این کلمات مشترک به راحتی باگرجیها ارتباط برقرارکنند بلکه با این اشتراکات می توانند خود را در میان این جوامع بیابند و با آنها پیوند زنند. پس از سیطرۀ شوروی بر منطقۀ قفقاز و تلاش آن در راستای حاکم ساختن زبان روسی در این جوامع، شاهد رونق گرفتن زبان روسی در این منطقه نسبت به دیگر زبان های رایج در همسایگی قفقاز بودیم که هنوز هم آثار و نتایج آن در کشورها و جوامع یاد شده مشهود است. از آنجایی که ایران پیشینۀ تمدنی و همسایگی و ارتباط فرهنگی ـ زبانی بیشتری نسبت به روس ها در منطقه دارد تقویت زبان پارسی ضرورت می یابد. استفاده از ظرفیت ها و علائق جوامع منطقه نسبت به فراگیری زبان و ادب پارسی می تواند جایگاه ایران را تقویت کند و هویت مردم منطقه را نیز به آنان بازشناساند. براساس مطالعات میدانی نگارنده، به دلیل وجود حکومت های اقتدارگرا و وابسته به شوروی در منطقۀ قفقاز، بسیاری از نمادها و باورهای کهن ملی و فرهنگی ملت های قفقاز، که نزدیکی و ارتباط بسیاری با حوزۀ تمدنی ایران داشته اند، از بین رفته و به دست فراموشی سپرده شده است. از مهم ترین این میراث ها، که بی مهری های بسیاری به آن شده، همین زبان پارسی است. اما امروزه با توجه به پیشرفت و گسترش روزافزون دانش و فناوری و همچنین، آشنایی جوانان با ریشه های زبان و فرهنگ ملی خود علاقه و جاذبه نسبت به آموختن زبان پارسی و فراگیری اشعار شاعرانی مانند فروسی، سعدی، نظامی و غیره در منطقۀ قفقاز به روشنی به چشم می خورد. به عقیدۀ صاحب نظران زبان از مهم ترین ابزارهای قدرت نرم در سیاست خارجی و روابط بین الملل محسوب می شود. به طور کلی، آموزش زبان ملی در یک جامعۀ بیگانه یا یک فرهنگ متفاوت از مهم ترین ارکان سیاست خارجی فرهنگی محسوب می شود، چرا که آموختن و انتقال زبان ملی یک جامعه عشق و علاقه به فرهنگ و هویت آن سرزمین را نیز در پی دارد. بنابراین، باید از این فرصت ها بهره گرفت و با استفاده از سیاست خارجی فرهنگی و نقش زبان در راستای توسعه و صلح پایدار متکی بر فرهنگ گام برداشت. باید نسبت به تقویت قدرت ملی اقدام کرد آن هم در وضعیتی که فشارهای بسیاری علیه هویت و فرهنگ ملی ایرانیان وجود دارد. پینوشت: 1-. Heinrich Hübschmann (1848-1908) منابع: استپانیان، هراچ. «زبان وادبیات فارسی درارمنستان». هویس. ش 236. 21 اسفند 1395. آراکلیان، واهه. «نگاهی به تأثیرات متقابل زبان های ارمنی وفارسی». پیمان. ش 52. س14. تابستان 1389. چوگاسزیان،بابکن. «بازتاب افسانۀزال؛ قهرمان حماسی ایران درتاریخ ارمنستان». موُسِس خورناتسی. ترجمۀ هرمیک آقاکیان. پیمان. ش3 و 4. پاییز و زمستان1376. خاچریان، لئون. اساطیرملی ارمنیان. گلندل: بی نا، 2001. مدرسی، فاطمه. «مشترکات ومناسبات فرهنگی ایران وارمنستان». فرهنگ. ش 57، 1385. نعلبندیان،گ. م. «احیای واژههای نامفهوم وگمشدۀزبان فارسی بهکمک زبان ارمنی». ترجمۀ آرا هوانسیان بررسیهای تاریخی. س6. ش1. 1375. Dominique Schmutzer. «How Language Can Be a Form of Cultural Diplomacy». Cultural Diplomacy News. June 10 , 2016 «Persian Language Core of Cultural Diplomacy», online available: https://financial tribune.com/articles/art-and-culture/28443/, Wednesday, October 21, 2015. Sameh Aboul-Enein. «The Power of Languages in Diplomacy». UNOG Library Events Room B-135 Palais des Nations, Geneva, Tuesday, 21 February 2017. http://www.bbc.com/persian/world-38923522 |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81
|