نام کتاب: ارامنۀ جلفای نو در عصر صفویه به کوشش: دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی، با همکاری کلیسای وانک (جلفای اصفهان) مشخصات نشر: تهران: سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، پژوهشکدۀ اسناد؛ اصفهان: کلیسای وانک (جلفای اصفهان) سال نشر: 1394ش |
آشنایی با خانم دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی نخستیـن بار در پـی انتـشار ترجـمـه ای از وی در شمارۀ 9و10نشریـۀ پیمان در 1379ش صـورت گرفت. این مقاله با عنوان «کوچ ناگزیر ارمنیان»، اثر ادموند هرزیک،[1] به دلایل و نحوۀ کوچ ارمنیان در دوران شاه عباس اول در سالهای1013 ـ 1014ق/ 1604ـ 1605م و افسانۀ اروپایی شاه عباس به استناد سفرنامههای پیترو دلاواله،[2] تاورنیه،[3] آراکل داوریژتسی،[4] شاردن[5] و نوشتههای فراوان دیگر میپردازد. شاید حاصل این پژوهش انگیزهای برای وی شد تا در1394ش، هم زمان با چهارصدمین سالگرد اسکان ارمنیان در جلفای اصفهان، کتابی را با عنوان ارامنۀ جلفای نو در عصر صفوی منتشر سازد. لازم می دانم که پیش از معرفی کتاب مختصری از شرح حال نویسنده را بیان کنم. دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی متولد اصفهان و هماکنون، نیز ساکن این شهر تاریخی است و به تدریس و تحقیق اشتغال دارد. وی در 1363ش با رتبۀ برتر وارد دانشگاه تهران و در 1367ش با مدرک کارشناسی در رشتۀ تاریخ فارغالتحصیل شد. در1371ش، از پایان نامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «مناسبات شاه اسماعیل و سلطان سلیم» در دانشگاه شهید بهشتی دفاع و بلافاصله، پس از بازگشت به اصفهان همکاری خود را با گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد، در سمت عضو هیئت علمی این دانشگاه، آغاز کرد. وی در 1373ش برای تحصیل در مقطع دکترا وارد دانشگاه شد. دکتر اعرابی هاشمی در بخشی از خاطرات خود میگوید: «پس از گذراندن امتحان جامع، طبق روال میبایست عنوان رسالۀ خود را انتخاب میکردم. موضوعات مختلفی در ذهن داشتم ولی میخواستم عنوانی را انتخاب کنم که روی آن کار نشده و تکراری نباشد. در همان سال ها، به یاد دارم که در یکی از روزهای اردیبهشت ماه 1375ش، که از ماه های زیبای اصفهان است و گردشگران داخلی و خارجی بسیاری به این شهر می آیند و اصفهان به راستی به یک شهر جهانی با زبان های مختلف تبدیل می شود، در حیاط کلیسای وانک، آقای مسن ولی سرحالی را دیدم که برای گردشگران به زبان فارسی و انگلیسی دربارۀ آثار تاریخی کلیسا توضیح می داد. بعد از اتمام کار، به دفترشان رفتم و کتاب جیبی کوچکی با موضوع ارمنیان از ایشان خریدم. به خانه آمدم و آن کتاب را خواندم. پس از آن، در کتابخانه های مختلف به سراغ کتاب های دیگر فارسی دربارۀ ارمنیان رفتم، کتاب هایی چون ایرانیان ارمنی[6] از اسماعیل رائین، صفحاتی از کتاب زندگانی شاه عباس اول[7] اثر نصرالله فلسفی و… تا آنکه متوجه شدم به صورت علمی و تخصصی روی موضوع ارمنیان به زبان فارسی کار نشده». شاید بتوان گفت که وقایع آن روز برای خانم اعرابی انگیزهای برای شروع کاری بزرگ و سخت تعهدآور شد. وی برای شروع کار نگرانی های بسیاری داشت که شامل دو دلیل عمده بود: 1. کمبود منابع فارسی. با توجه به اینکه عصر صفوی بیشتر دربرگیرندۀ جنگهای ایران و عثمانی و چگونگی مهاجرت ارمنیان به ایران است در منابع مربوط به این دوره کمتر به موضوع اسکان و مسائل اجتماعی و اداری ارمنیان پرداخته شده یا اصلاً اشارهای نشده است. 2. نگارش منابع ارمنی به زبان ارمنی قدیم. منابع ارمنی از لحاظ دادههای اجتماعی، اقتصادی و مذهبی بسیار غنی هستند اما به دلیل آنکه به زبان ارمنی قدیم نوشته شدهاند مطالعۀ آن حتی برای هم وطنان ارمنی نیز دشوار است. خوشبختانه، آقای کشیشیان، از استادان دانشکدۀ زبان ارمنی دانشگاه اصفهان، بخشهایی از کتاب سه جلدی یادداشتهای خطی ارمنی قرن هفدهم میلادی را، که به زبان ارمنی قدیم نوشته شده بود، برای وی ترجمه کرد و هم زمان فصلهایی از کتاب تاریخ اثر آراکل داوریژتسی نیز مورد استفاده قرار گرفت. خانم اعرابی اولین اطلاعات خود را دربارۀ ارمنیان از کلیسای وانک [دفتر کار لئون میناسیان[ دریافت کرد و پس از مطالعۀ کتاب های گوناگون به زبان فارسی مانند ایرانیان ارمنی و زندگانی شاه عباس اول به این نتیجه رسید که در زبان فارسی منابع کافی برای تحقیق در این زمینه وجود ندارد. به همین دلیل، به سراغ پژوهش های خارجی رفت. ابتدا، رسالۀ ادموند هرزیک را به زبان انگلیسی مطالعه کرد. این رساله، که نسخهای از آن در کلیسای وانک وجود داشت، تز دکترای هرزیک است. عنوان دقیق رسالۀ هرزیک، که در 1991م در دانشگاه آکسفورد انگلستان از آن دفاع کرد «تجار ارمنی جلفای نو، اصفهان در قرن هفدهم»[8] است که پس از کسب اجازه از مؤلف با عنوان «کوچ ناگزیر ارمنیان و افسانۀ اروپایی شاه عباس اول» در شمارۀ 9 و 10 پیمان چاپ شد. لازم به ذکر است که پایاننامۀ دکتر وازگن قوکاسیان، که تحت عنوان ظهور اسقف نشین جلفای جدید[9] در 1998م به صورت کتاب در امریکا به زبان انگلیسی به چاپ رسیده بود نیز برای غنیتر شدن رسالۀ دکترای خانم دکتر اعرابی بسیار مؤثر بوده است. دکتر اعرابی در بخش دیگری از خاطرات خود چنین میگوید: «به دنبال پیگیری مستمر در آرشیو کلیسای وانک حدوداً صد فرمان از پادشاهان صفوی مورد مطالعه قرار گرفت که این اسناد کمبود منابع صفوی را جبران میکرد. این اسناد را تماماً بازنویسی و استنساخ کردم و قسمتهایی از آنها را مورد استفاده قرار دادم و سرانجام در 1378ش توانستم از پایاننامۀ خود با عنوان ارامنۀ جلفای نو در عصر صفوی دفاع کنم». به جرئت میتوان گفت کتابی که سرانجام در 1394ش بر اساس آن پایاننامه و به همت سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران به چاپ رسید توانسته است بخش مهمی از نانوشتهها و حقایق تاریخی کوچ ارمنیان را در دورۀ شاه عباس اول بازگو کند. کتاب با مقدمۀ دکتر سیدرضا صالحی امیری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران شروع میشود: «گسترۀ ایران فرهنگی، اقوام و گروههای مختلف جمعیتی با زبانها و فرهنگهای متعدد را در خود جای داده است. این بستر عظیم تاریخی، که از نظر محدودۀ جغرافیایی از شمال آفریقا تا شمال شرق چین را در برگرفته، در دورههای مختلف و هم زمان با ظهور سلسلههای قدرتمند سیاسی، با گروهها و قومهای متعددی همسایگی و هم خویشی داشته است. یکی از این ملتهای کهن، که از دیرباز با تمدن ایران پیوند سیاسی و اندیشگانی داشته، جامعۀ ارمنیان است، گروهی که آغاز روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنان را میتوان حتی به هزارۀ اول قبل از میلاد مسیح باز گرداند. بر اساس نخستین منابع بر جای مانده، قدمت حضور و سکونت صنعتگران و تاجران دیار ارمنستان در ایران را باید تا سدههای هفتم و هشتم قبل از میلاد دانست. پس از این دوران و هم زمان با قدرت یافتن اقوام آریایی در ایران زمین، این پیوند عمق و گسترش مییابد، تا آنجا که در عصر هخامنشیان، ارمنستان به استناد کتیبۀ بیستون ارمینا، یکی از ایالات امپراتوری ایرانی، محسوب میشده است. نشانههای دیگر این ارتباط عمیق را میتوان در نقشهای به جا مانده از نمایندگان ارمنی در نقوش تخت جمشید نیز جست و جو کرد. از دوران سلسلههای اشکانی و ساسانی، به سبب برافروخته شدن آتش رقابت بین دو امپراتوری ایران و روم، ارمنستان به عنوان یکی از مناطق مطرح در مخاصمات دو کشور درآمد، به طوری که بارها در خلال جنگهایی بزرگ به طرف پیروز تعلق گرفت. در دوره اسلام نیز، درگیریهای متعددی در پیوند با ارمنستان شکل گرفت. با این حال (به ویژه در دوران سلاجقۀ روم)، این منطقه به عنوان یکی از مراکز باروری فرهنگ و تمدن اسلامی ـ ایرانی توانست نقشی مهم در گسترش آیین و ادب پارس در شمال غرب فلات ایران ایفا کند. در تمام این سدهها، جنگها و رقابتهای موجود بین حکومتها، زمینهساز کوچهای متناوب بسیاری از ارمنیان به داخل فلات ایران شد تا زمان حکومت صفوی، به ویژه در دوران شاه عباس اول، مهاجرت عظیم بسیاری از اهل حرفه و هنر دیار ارمنیان به ایران اتفاق افتاد؛ رویدادی که نقطۀ عطفی را در تاریخ جدید ارمنیان ایران، در ابتدای قرن 17م. (11هـ) شکل داد. در نتیجۀ لشکرکشیهای شاه عباس و استمرار جنگ با عثمانیان بسیاری از ارامنه برای رهاندن خود از خسارتها و آسیبهای جنگ، با یاری مأموران حکومت صفوی، به ایران کوچانده و با تشکیل کوچنشین جلفا، در اصفهان و چند نقطۀ دیگر ساکن شدند، مهاجرتی که مقدمات اقامت دائم بسیاری از آنها را در ایران فراهم ساخت. ارمنیان مقیم ایران، در طول اقامت چهارصد سالۀ خود، توانستند مناسبات و روابط خود را با ایرانیان تقویت بخشند و با توجه به تعالیم اسلامی در احترام به دیگر ادیان الهی و فضای نسبتاً مساعدی که حاکمان برای زندگی اقلیتهای دینی در کنار دیگر مسلمانان فراهم کردند، توانستند یکی از زیرشاخههای تمدن ایرانی را به باروری و رشد برسانند. بی شک، پیوند همه جانبه و بستر چند صد سالۀ موجود در این حضور نیازمند بررسیهای متعدد فرهنگی، تاریخی و جامعهشناختی است، با این ضرورت در کتاب پیشرو سعی شده است بسیاری از زمینههای مربوط به زندگی و فعالیتهای جامعۀ ارمنیان از آغاز مهاجرت تا سکونت در ایران بررسی، تشریح و تحلیل شود. نویسنده کتاب ارامنۀ جلفای نو در عصر صفوی کوشیده است، با مراجعه به منابع معتبر تاریخی و با اتکا بر اسناد موثق باقی مانده در کلیسای وانک، پژوهشی شایسته را به علاقه مندان ارائه دهد. سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی، ضمن تقدیر از دقت علمی و زحمات پژوهشی سرکار خانم دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی، از دیگر همکاران بزرگواری که در آمادهسازی، ویرایش و چاپ این اثر ما را یاری نمودند سپاسگزاری مینماید. امید است آثار غنی و مستند دیگر از این دست، که گواه معتبری بر غنای فرهنگ و تمدن دینی ـ ملی این مرز و بوم است باشیم».[10] در ادامه، گزارش ستاد مرکزی یادوارۀ چهارصدمین سالگرد اسکان ارمنیان در جلفای اصفهان درج شده. دراین بخش چنین آمده است: «گرچه سابقۀ سکونت ارامنه در ایران به چندین هزار سال قبل بر میگردد مورخان آن را به زمان یزدگرد سوم و حتی، پیش از آن نسبت میدهند. اما آنچه مسلم است سرآغاز رسمی سکونت و حضور ارامنه در ایران، براساس یافتههای تاریخی معاصر کشورمان، که مورخان ایرانی و خارجی نیز بر آن صحه میگذارند، سال 1603 میلادی یا 982 شمسی است. آراکل داوریژتسی (تبریزی)، تاریخنگار ارمنی ـ که موثقترین مورخ آن زمان به ویژه در تاریخ ارامنۀ جلفای اصفهان به شمار میرود ـ کوچاندن ارامنه را در سه مرحله یا گروه دستهبندی کرده است. وی گروه اول را راندگان مناطق متفرقه خوانده و دومین گروه را به سال 1603م راندگان ساکنان دشت آرارات و سومین گروه را به سال 1604م راندگان جلفاییان برشمرده است. هرکدام از این دستهبندیها یا مراحل مبحث و جایگاه جداگانه خود را در مقاطع مختلف تاریخ ارامنۀ ایران و اصفهان دارد. اما بر پایۀ تاریخ و روایات مستند و مکتوب و منابع مطالعاتی معتبر دنیا مسلم است که شاه عباس اول صفوی به دلایل گوناگون از جمله نظامی، سیاسی و اقتصادی، در آغاز قرن هفدهم میلادی و در بحبوحۀ جنگ با عثمانیان، برای عاری از سکنه گذاردن عقبۀ دشمن، ارامنه را از مناطقی که میتوانست از لحاظ تأمین توشۀ لشکریان مورد بهرهبرداری تدارکاتی و لجستیکی سپاهیان عثمانی قرار گیرد، به ویژه از ایروان، قرهباغ و…، با زور و تعدی و گاهی کاملاً غیرانسانی به ایران کوچانید و در مناطق مختلف کشور، اسکان داد. شاه عباس با در نظر گرفتن استعداد و تواناییهای ارامنه، به خصوص ارامنۀ جلفای نخجوان، در زمینههای اقتصادی، صنعتی، فناوریهای روز و به ویژه رونق بخشیدن به تجارت و بازرگانی خارجی و ایجاد روابط تجاری و اقتصادی با اروپا آنان را درنزدیک مرکز حکومت خود یعنی در سواحل جنوبی زایندهرود اسکان داد. ارامنۀ جلفای نخجوان زیستگاه جدید خود را به یاد سواحل رود ارس جلفای نو یا جلفای جدید نامیدند. ارامنه مدت بسیار طولانی، به درازای چهارصد سال، در مناطق مختلف ایران و جلفای اصفهان زندگی کردند و با وجود ستمهایی که در قرون مختلف بر آنان رفت و با تحمل مرارتهایی از قبیل پرداخت مالیات و خراجهای بسیار سنگین، اهانتها و هتک حرمتهای فراوان، یورشها و دستدرازیهای حکام صفوی و عوامل محلی آنان به مال و ناموس آنها و …، به تأسی از رفتار و شیوه نیاکان خود، از همه این ناملایمات با تساهل ناشی از بردباری و حسن نیت گذشتند و اوقات خود را با به کارگیری استعدادها و توانمندیهای ذاتی و موروثی صرف سازندگی، پیشرفت، خودکفایی اقتصادی و صنعتی کشور ایران نمودند و در راه آبادانی و رونق اقتصادی و تجاری ایران همۀ دشواریها را به جان خریدند. گزافه نیست اگر ادعا کنیم که یکی از مهمترین عوامل توسعه و گسترش تجارت و مبادلات خارجی ایران در دورۀ صفوی و رونق اقتصادی آن دوران بیتردید تجار و بازرگانان ارمنی بودهاند. ارامنه و ایرانیان، با داشتن اشتراکات بسیار در تمامی طول تاریخ، نه تنها همزیستی مسالمتآمیز مثالزدنی داشتهاند بلکه در برخی مقاطع تاریخی، با داشتن منافع مشترک سیاسی و منطقهای، در قالب یک مجموعۀ واحد از یکدیگر دفاع کرده و در برابر دشمن مشترک اتحادی ناگسستنی ایجاد نمودهاند. امروز، چهارصد سال از آن زمان میگذرد، چهارصد سال همنشینی دوستانه، تمدنساز، سازنده و بالنده! و قطعاً، گذشت زمان، مراودت و معاشرتهای روزمره و خودآگاهیهای متقابل فرهنگها و تمدنها تأثیر سازندۀ خود را بر روابط مردمان آن زمان گذارده و امروز پس از چهارصد سال، چهرهای کاملاً متفاوت و زیبا در مناسبات این دو قوم مشاهده میکنیم؛ مناسباتی که عملاً توانست به الگویی کارساز برای دیگر ملتها و اقوام بدل گردد. دستاوردهایی که طی این چهارصد سال به خوبی رخ نمود مناسبتی جهت یادآوری تاریخ و مرور آنچه مایه همبستگی و پیوند عمیق بین ایرانیان ارمنی مسیحی و ایرانیان مسلمان شده است فراهم آورد».[11] در بخش مقدماتی کتاب، دکتر اعرابی به صورت مفصل از منابع مورد استفاده جهت تدوین آن اسم برده است که شامل منابع ارمنی، گزارش های سیاحان اروپایی، متون فارسی و اسناد گوناگون موجود در اقصی نقاط دنیاست. وی با دسترسی به کتابخانه و اسناد و مدارک کلیسای وانک (در جلفای اصفهان) به کمک زنده یاد لئون میناسیان و اسناد موجود در مرکز اسناد ایروان (ماتناداران) توانسته تا حدودی به منابع ارمنی دسترسی یافته و از آنها بهره برد. سفرنامههای تاورنیه، رافائل دو مان،[12] دولیه دلاند،[13] ژان تونو،[14] جان فرایر،[15] سانسون،[16] یان اسمیت،[17] کرنلیوس دو برون،[18] کمپفر[19] و … از منابع خارجی مهمی هستند که نویسنده استفادۀ شایان توجهی از آنها کرده است. از دیگر منابع میتوان به وقایع نامۀ کارملیتها اشاره کرد که شامل 1376 صفحه و دو جلد است و بر اساس مدارک و گزارشهای مسیونرهای کاتولیک در ایران چاپ شده است. مؤلف در مورد منابع فارسی مورد استفاده چنین نوشته است: « در دورۀ صفویه تاریخ نویسی در ایران رشد چشمگیری داشته است. در این دوره، دادههای تواریخ عمومی چون تاریخ عالم آرای عباسی، اسکندر بیک ترکمان، تاریخ عباسی یا روزنامۀ ملا جلال منجم یزدی و روضۀ الصفویه میرزابیک جنابدی دربارۀ لشکرکشی شاه عباس به آذربایجان و ارمنستان بسیار زیاد است اما دربارۀ کوچیدگان ارمنی و اسکان آنها مطالب پراکنده و مختصر است. اسناد کلیسای وانک، با تلاش پیگیر مرحوم لئون میناسیان، زمان و محل سند طبقهبندی و فهرست آن به زبان ارمنی در سال 1983م/1362ش منتشر شده است. بزرگ ترین بخش مکتوبات غیرارمنی بخش فارسی است و مهم ترین قسمت آن اسناد و فرامین سلطنتی است. از میان این اسناد، حدوداً یکصد فرمان مربوط به شاهان صفوی است. این فرامین عمدتاً مربوط به مسائل مختلف ارامنه اعم از مناسبات آنها با حکومت، اختلافات و منازعات داخلی ارامنه ارتدکس با کاتولیکها و مسلمانان، فرمانهایی جهت واگذاری زمین، تأسیس کلیسا، کاهش مالیات و عوارض راهداری و تجارت است. اسناد فوق اهمیت بسیار دارد و وضعیت ارامنه را از دیدگاه رسمی بیان میکند. تعداد بسیاری از این فرمانها ,اصل، و مابقی ,رونوشت، است».[20] از دیگر منابع مورد استفاده اسناد موجود در موزۀ بریتانیاست. در این موزه، جزوهای مشتمل بر شماری از فرمان های پادشاهان ایران وجود دارد که تحت شمارۀ Or4935 ضبط شده است. این جزوه مجموعاً دارای 35 فرمان از پادشاهان صفوی و سلسلههای بعدی است که در بین سالهای 948ـ1383ق صادر شده. فرمان های مربوط به دورۀ صفویه در مجموع شامل شانزده فقره است. دکتر اعرابی در بخشی از کتاب به تاریخ جلفای قدیم از نگاه موسِس خورناتسی و لئو، تاریخ نگاران ارمنی، پرداخته و نوشته است: «جلفای قدیم در سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی در واقع شهر تجاری خودمختار و کوچک منحصر به فرد و بیهمتا بود که زیرنظر خواجهها اداره میشد».[21] نویسنده به صورت مفصل به وقایع کوچاندن ارمنیان به جلفای نو پرداخته است. او چنین استدلال کرده که انگیزۀ شاه عباس از صدور فرمان کوچ ارمنیان در ابتدا صرفاً یک راهکنش نظامی بوده، یعنی به آتش کشیدن ارمنستان به منظور جلوگیری از پیشروی عثمانیها و در آن برهۀ حساس زمانی، هدف درازمدت تجارتی مورد نظر نبوده است. او در بخشی نیز به نوشته های ملا جلال، منجم دربار شاه عباس، اشاره کرده. ملا جلال به صورت واضح و مختصر هدف شاه عباس را از کوچاندن ارمنیان چنین توضیخ داده است: «حکم جهان مطاع نافذ شد که رعایای چخور سعد را بکوچانند تا بعد از جنگ به هر چه صلاح باشد و غرض دو چیز بود: یکی آنکه روسیه لشکری متفرق ظالم طبیعت اند، مبادا دست تعدی به رعایا دراز کنند، ثانی آنکه سردار چون الکه را خراب و بی آذوقه ببیند میل قلعه ساختن نکند».[22] مؤلف در بخش دیگری از کتاب به نوشته های پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی، که در فاصلۀ 1617ـ1623م/1026ـ1032ق در ایران بوده، در مورد علل مهاجرت ارمنیان اشاره کرده است: «شاه، دستور داده است این عده را از نقاط مختلف به اصفهان کوچ دهند تا در حوالی مرزهای مجاور ترکها نباشند. به طور کلی شاه تا حد امکان حوالی مرزها را از سکنه خالی کرد و آنها را به مرکز انتقال داده و سرزمینهای دیگر در اختیارشان گذاشته تا ابقای آنان در مملکت تضمین گردد و در عین حال شهر اصفهان بزرگتر و ثروتمند و زیبا شود».[23] در مورد علل کوچاندن ارمنیان به ایران سیاحان خارجی و منابع گوناگون ایرانی و ارمنی مطالب فراوانی گفتهاند. حاصل کلام آنکه شاه عباس با طرحریزی مهاجرت ارمنیان دو هدف، یکی کوتاهمدت و دیگری بلندمدت، را در نظر داشته است. هدف کوتاهمدت به تعبیری نظامی و راهکنشی بود. شاه عباس با این کار میخواست با خالی کردن این مناطق از سکنه مانع عبور سپاه عثمانی و حمله به ایران شود. به زعم او این اقدام نه تنها جلو پیشروی سپاهیان دشمن را میگرفت بلکه امنیت مناطق مرزی ایران را نیز در آینده تأمین و تضمین میکرد. اهداف اقتصادی و تجاری این مهاجرت در درازمدت اهمیتی خاص داشت. شاه عباس درصدد بود تا شمار ساکنان مناطق کم جمعیت مرکزی کشور را با گروههای مهاجر افزایش دهد و دیگر آنکه به وضعیت اقتصادی مملکت سر و سامان بخشد. وی میخواست به کمک طبقۀ بازرگانان ارمنی به توسعۀ تجارت خارجی ایران با کشورهای آسیایی و اروپایی پردازد و ایران را از وضعیت انفعالی خارج سازد و به این ترتیب، بتواند از طریق انتقال مرکز تجاری جلفای قدیم به ایران ضربۀ مهلکی به پیکر رقیب خود، عثمانی، وارد آورد و آن را از درآمد سرشار حاصل از حقوق گمرکی ابریشم ایران محروم سازد. این اندیشۀ شاه عباس سبب شد تا مناطق موجود در محور راههای تجاری میان ارزروم و تبریز را خالی از سکنه سازد. شاه از ارمنیان برای تجارت، صادرات ابریشم و روابط با کشورهای خارجی و از روحانیان مسیحی و اسقفها و کشیشان کاتولیک برای تحکیم روابط اقتصادی و سیاسی خویش با دولت های اروپایی بهره برد. به هرروی، به زعم جهانگردان خارجی در 1605م/1013ق بالغ بر سیصدهزار تن به ایران کوچانده شدند. از این تعداد اهل ادب، بازرگانان و ادبا به جلفای نو و بقیه به روستاهای ارمنینشین حومۀ اصفهان منتقل شدند. روستاییان ارمنی در ابتدا در پنج منطقۀ لنجنان، النجان، چغاخور (گندمان)، فریدن و بربروت سکنا گزیدند و به احتمال زیاد در مراحل بعدی به مناطق دیگری مانند کزاز، کمره، چاپلق، قراقان، ملایر و کرون نقل مکان کردند. در بخش دیگری از کتاب، از رفتار شاه عباس نسبت به ارمنیان سخن به میان آمده است. به گفتۀ آراکل داوریژتسی شاه عباس با ارمنیان رفتاری نیکو داشت و با آنان، به ویژه، با اهالی جلفا با عزت و احترام فراوان رفتار میکرد. مالیاتی که مسیحیان، به منزلۀ مالیات شاهی پرداخت میکردند، به قدری اندک بود که سبب خشنودی مسیحیان شده بود. ارمنیان در دورۀ شاه عباس از آزادیهای فراوانی برخوردار بودند و توانستند دوران شکوفایی را سپری کنند. شاهد این مدعا ساخت کلیساهای متعدد در این دوران است. به گفتۀ مؤلف، در آن دوران 24 کلیسا در جلفای نو وجود داشته است. در حال حاضر سیزده کلیسا در جلفای نو اصفهان وجود دارد که بیشتر آنها در نیمۀ اول قرن هفدهم میلادی ساخته شده است. به رغم محبتهای شاه عباس در بخشی از کتاب از رفتار خصمانۀ وی نسبت به ارمنیان نیز صحبت به میان آمده است: «در سال 1620م/1030ق شاه عباس از اصفهان خارج شد و به منطقۀ ارمنی نشین فریدن و بُربُروت رفت. وی با لباس مبدل به همراه تعدادی از لشکریانش وارد اولین روستای ارمنی نشین فریدن موسوم به داربنی گردید و با زنی روستایی شروع به صحبت کرد. آن زن، از وضعیت ارمنیان اظهار شکایت و ناراحتی نمود و علت همۀ این بدبختیها را شخص شاه دانست. شاه عباس، در اندرون خود از گفتههای زن ارمنی ناراحت گردید و درصدد انتقام برآمد. در همین اثنا، با کشیش روستا، موسوم به آودیک، روبه رو شد و دستور داد به زور اسلام آوَرَد و سپس به سپاهیانش فرمان داد تمام بلوک فریدن و بُربُروت را گشته، هرجا ارمنی یافتند مسلمانش کنند و خود به اصفهان بازگشت. به دنبال فرمان شاه، ستم زیادی بر ارامنه وارد شد، به طوری که تعداد زیادی از آنها خانه و کاشانۀ خود را رها کرده و به کوهها و بیابانها پناه آوردند و آنهایی که نمیتوانستند بروند، دچار اذیت و آزار فراوان شدند، از جمله اهالی روستای پارشیش که به گفتۀ آراکل، مورد ستم بسیار واقع شدند. اما در روستای پاهران، ساکنان آنجا به اتفاق کدخدا، هوری جان، به مقابلۀ نظامی با لشکریان شاه برخاستند. شاه عباس جهت تشویق ارمنیان، برای تغییر مذهب فرمان داد به هر کشیشی که مسلمان شود، چهل رأس گوسفند بدهند. به گفتۀ آراکل، این اعمال و وقایع، به مدت دو سال طول کشید تا آنکه فردی موسوم به گریگور، ساکن روستای خویگان سفلا، به همراهی هفت ارمنی دیگر، پولی گرد آورد و پیشکش دربار نمود و با نوشتن عریضههای متعدد سرانجام توانست از شاه فرمانی کتبی مبنی بر اینکه مسیحیان مناطق فریدن و بُربُروت آزادانه میتوانند به دین خود باقی بمانند، معالوصف شاه آنها را هزار تومان جریمه کرد و خسرو سلطان را مأمور وصول آن نمود».[24] از دیگر موارد آزار و اذیت شاه عباس نسبت به ارمنیان، که در کتاب به آن اشاره شده، فرمان مسلمان کردن ارمنیان بختیاری و فریدن است. این فرمان موجب خشم ارمنیان جلفا شد آن چنان که بازرگانان ارمنی، که برای تجارت به عثمانی، شام و اروپا رفته بودند، در راه بازگشت مردد شدند و کار تجارت، که در دست ارمنیان بود، متوقف ماند. به همین سبب، شاه پس از اندکی از کار نسنجیدۀ خود پشیمان شد و دستور داد از آزار ارمنیان پرهیز کنند. در بخشهای دیگر کتاب، از نقش ارمنیان در پیشرفت و شکوفایی تجارت و توسعۀ آن به طور مفصل بحث و همچنین، از نقش ارمنیان در عمران و آبادی و ساخت بناهای فراوان به ویژه در جلفای نو یاد شده است. بخش پایانی کتاب اختصاص به فرمان های پادشاهان صفوی دارد که در کلیسای وانک موجود است. در این مجموعه، به فرمانهای متعدد شاهان صفوی در کلیۀ امور شهری، ملی، ساخت بناهای متعدد، کلیسا، میانجیگری در دعواهای شخصی بین مسلمانان و ارمنیان و موارد بسیار دیگری اشاره شده است. همچنین، در این بخش از منابع فراوانی نام برده شده که نویسنده در نگارش اثر خود از آنها بهره برده. شاید به جرئت بتوان ادعا کرد که این کتاب جامعترین تحقیق به زبان فارسی در مورد کوچ ارمنیان از جلفای قدیم به جلفای نو در اصفهان در عهد پادشاهان صفوی است. با تبریک به دکتر شکوهالسادات اعرابی هاشمی برای کوشش های وی در یافتن منابع و پیگیری و تدوین این کتاب با ارزش امید فراوان داریم که این اثر نه تنها مورد استفادۀ دانشپژوهان و دانشجویان ایرانی قرار گیرد بلکه عاملی باشد که در آینده پژوهشهای بیشتر و گستردهتری دربارۀ این واقعۀ تاریخی صورت گیرد و در اختیار عام گذارده شود. پینوشتها: 1-Edmund Herzig ادموند هرزیک متولد 1958م در انگلستان استاد تاریخ است که بین سال های 1998 ـ 2006م در دانشگاه منچستر کرسی ایران شناسی داشته. وی تحقیقات فراوانی درخصوص تاریخ ایران، ناحیۀ قفقاز و ارمنیان ایران انجام داده است. 2- Pietro Della Vale موسیقیدان و جهانگرد فرانسوی در قرن شانزدهم میلادی. 3- Jean Baptiste Tavernier بازرگان و جهانگرد فرانسوی در قرن هفدهم میلادی. 4- Arakel Davrizhetsi تاریخنویس ارمنی، متولد تبریز در 1590م. 5- Jean Baptiste Chardin جهانگرد فرانسوی، متولد 1643م و نگارنده ده جلد سفرنامه. 6- اسماعیل رائین، ایرانیان ارمنی (تهران: امیرکبیر، 1352). 7- نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول (تهران: علمی، 1375). 8-Edmund M. Herzig, «The Armenian merchants of New Julfa, Isfahan: a study in pre-modern Asian trade». Doctoral DPhil, University of Oxford, (1991). 9-Vazken S. Ghougassian, The emergence of the Armenian Diocese of New Julfa in the seventeenth century, (Atlanta: Scholars Press, 1998.). 10- شکوهالسادات اعرابی هاشمی، ارامنۀ جلفای نو در عصر صفوی، با همکاری کلیسای وانک جلفای اصفهان (تهران: سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، پژوهشکدۀ اسناد ـ اصفهان: کلیسای وانک [جلفای اصفهان] 1394)، سخن نخست. 11- همان، به مناسبت چهارصدمین سالگرد اسکان ارامنه در جلفای اصفهان. 12- Raphael Du Mans 13- Daulie Deslandes 14-Jean Thevnot 15- Jean Fryer 16-Sanson 17- Y. Smith 18- Cornelius de Brune 19- E. Kaempfer 20- همان، ص16 و 17. 21- همان، ص28. 22- همان، ص65. 23- همان، ص75. 24- همان، ص163 و 164. منابع: اعرابی هاشمی، شکوهالسادات. ارامنۀ جلفای نو در عصر صفوی. با همکاری کلیسای وانک جلفای اصفهان. تهران: سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران؛پژوهشکدۀ اسناد اصفهان: کلیسای وانک (جلفای اصفهان)، 1394. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 77
|