![]() کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی
نام کتاب: کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی نویسنده: ابوالقاسم رادفر محل نشر: تهران انتشارات: طهورا سال نشر: 1393ش |
بدواً لازم است گفته شود که پدیدآور، دکتر ابوالقاسم رادفر، از شاگردان مرحوم دکتر جواد حدیدی، تطبیق گر فرانسه زبان دانشگاه مشهد، بودهاند و مبانی اولیه و بعدی ادبیات تطبیقی را نزد ایشان آموختهاند و سپس خود نیز به ادبیات تطبیقی و مطالعات تطبیقی پرداختهاند و حوزۀ تحقیقات خود را کشورهای اسلامی اختیار کردهاند. نکتۀ دیگر اینکه یکی از آرزوهای همیشگی حدیدی تهیۀ فهرستی از کتابها، مقالهها و رسالهها دربارۀ ادبیات تطبیقی و مطالعات تطبیقی بود که سرانجام بیماری مزمِنِ او تحقق آن را غیرممکن ساخت ولیکن رادفر با موفقیت آن را به انجام رساند. پدیدآور فهرست خود را تحت چهار عنوان جمعآوری و به شکل زیر ارائه کرده است:
در اغلب موارد، چکیدۀ مقالات بسیار سازنده است و به تحقیق کمک میکند. در جلوی عناوین این چهار موضوع تفکیک شده نشانۀ شماره داری وجود ندارد؛ لیکن پدیدآور عناوین کوتاه شدۀ این چهار موضوع را در آخر کتاب آورده و تا حد زیادی جبران مافات کرده است (ص748 ـ850). در پایان، در بخش «پیش درآمد منابع و مآخذ» (ص849ـ 855)، به جز ذکر منابع، از مشکلات خود در طول چاپ هم به صحبت پرداخته است. در هر حال، آنچه که از بررسی کلی این فهرست حجیم مشهود است، نگاه نو به گرایشهای فعلی ادبیات تطبیقی، مثل تأثیر و تأثر، تشابهات، توارد، مضمون شناسی، منبع شناسی، دریافت و یا استقبال از اثر نویسندهای، تصویرشناسی و ترجمه شناسی است. آنچه هم که در فرانسه، که صاحب مکتب خاص خویش است، تحت عنوان ادبیات تطبیقی بررسی و ارائه میشود، تقریباً در همین زمینهها است. در کنار اسامی نویسندگان و شعرایی همچون صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آل احمد، سیمین دانشور، ابراهیم گلستان، سید محمدعلی جمالزاده، نیما یوشیج، احمد شاملو، فریدون مشیری، قیصر امینپور و نیز شعرا و عرفای کلاسیک، ترجیحاً دربارۀ افراد و آثاری صحبت میکنیم که، به دور از تعاریف عدیدۀ ادبیات تطبیقی، به دنبال مضمون و گرایش خاصی رفتهاند و در مجموع آثار ارزشمندی پدید آوردهاند. این نکته نیز قابل ذکر است، تحقیقاتی که امروز در زمینۀ ادبیات فارسی ارائه می شود تا حد زیادی متأثر از ایران شناسی و خاورشناسی فراملی با صبغۀ اسلامی است و از این رو، ما نیز در بررسیهای خود این جوانب را مد نظر قرار میدهیم. چاپ متن و ترجمۀ شاهنامه، از قرن نوزدهم در اروپا مورد توجه مراکز ایران شناسی و خاورشناسی قرار گرفت. در انگلستان، که ایران شناسی آن ترجمۀ شاهنامه را تجربه کرده بود، شاعر انگلیسی ماتیو آرنولد،[2] در منظومهاش با نام رستم و سهراب (1853م)، دست به اقدام بیبدیلی زد و کاری کرد که صرفاً ممکن بود در حوزۀ عمل ایرانشناسانی چون فریدریش روکرت[3] آلمانی یا والنتین ژوکوفسکی[4] روسی قرار گیرد. در هر حال، در ایران، منظومۀ آرنولد توسط منوچهر امیری و با عنوان رستم و سهراب (ترجمه و مقایسه با رستم و سهراب شاهنامه) (1331ش) ترجمه و منتشر شد. داستان رستم و سهراب در انگلستان، به گونۀ دیگری نیز مورد توجه نویسندگان قرار گرفت، بهطوری که سوژۀ کوهولین ایرلندی، توجه ویلیام باتلرییتز،[5] نویسندۀ ایرلندی تبار انگلیس، را به خود جلب کرد. از حسن اتفاق پژوهشگری ایرانی از هندوستان، به نام جوانجی جمشید جی مدی، در بررسی تطبیقی خویش، تحت عنوان مقایسۀ حماسۀ کوهولین ایرلند و داستان رستم و سهراب فردوسی (1905م)، نخستین تحقیقات تطبیقی را در این زمینه انجام داد[6] و بدینسان راه را برای علاقمندان آن گشود. به علاوه، توجه به فردوسی و هزارۀ آن در ایرانِ سال 1313ش، موجباتی فراهم کرد تا مجموعهای از تحقیق و ترجمه در بخش «فردوسینامه» مجلۀ مهر منتشر شود، از جمله ترجمهای که مسعود فرزاد از «کوهولین: نمایشنامهای براساس روایت ایرلندی رستم و سهراب»، نوشتۀ ییتز[7] که ظاهراً چاپ اولیۀ آن با نام « کوهولین، رستم ایرلندی: درام انگلیسی، بیجا، بینا، بیتا» در 22 صفحه منتشر شده بود. [8] به دنبال آن فریدون وهمن، مقالۀ «رستم و سهراب و داستان های شبیه به آن در افسانه های دیگران»[9] را منتشر کرد[10] که در آن گفته شده بود داستان رستم و سهراب شباهتهای زیادی با داستان حماسی کوچولائین و کنلائوج ایرلندی دارد. [11] این چند اقدام، بهویژه ترجمههای فرزاد و امیری، که به مطالعات تطبیقی هم توجه داشتند، مفید واقع شد، به طوری که در دهۀ 1380ش، سوای این پژوهشهای مستقل، چندین تحقیق دانشگاهی در همایشها ارائه شد و سوژۀ کوهولین ایرلندی همچنان مورد توجه پژوهشگران آشنا به زبان انگلیسی قرار گرفت. [12]لازم به یادآوری است که کتاب بررسی تطبیقی رشد ادبیات،[13] اثر ه. مونرو چادویک و ن. کرشاو چادویک، سوای اینکه به ادبیات داستانی اروپا و به ادبیات تطبیقی میپردازد، ادبیات ایرلندی را نیز مورد بررسی قرار میدهد. داستان عشقی ورقه و گلشاه، تألیف عیوقی، شاعر معاصر سلطان محمود غزنوی (اوایل قرن پنجم قمری)، در بحر متقارب سروده شده و ظاهراً قدیمیتر از ویس و رامین اثر فخرالدین گرگانی است. داستان عیوقی شباهت زیادی با داستان عشقی لیلی و مجنون نظامی دارد و در حال حاضر دو روایت فرانسوی منظوم از آن که متعلق به قرن سیزدهم میلادی است، وجود دارد. احمد آتش، ایران شناس اهل ترکیه، نخستین بار به کشف ورقه و گلشاه نایل آمد و شرحی از آن را در مقالۀ «یک مثنوی گمشده از دورۀ غزنویان، ورقه و گلشاه»، در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران، ارائه کرد و ذبیح الله صفا هم چاپی از آن را با مقدمه و حواشی، در 1343ش، منتشر ساخت. [14] آتش و صفا معتقد هستند که نظیر مثنوی ورقه و گلشاه، در ادبیات قرون وسطای اسپانیا و فرانسه در داستان فلوآر و بلانش فلور[15] وجود دارد. یان ریپکا،[16] با اطلاعات دقیقتری منظومۀ عیوقی و نظایر آن را در ادبیات سدۀ دوازدهم اسپانیا و فرانسه بررسی کرده و آن را شبیه فلوآر و بلانش فلور دانسته است. [17]سرانجام اینکه، فرانسویان معتقدند که داستان منظوم و منثور اوکاسن و نیکولِت،[18] که در نیمۀ اول قرن سیزدهم میلادی در شمال کشورشان سروده شده، دارای نشانهها و ویژگیهای داستان فلوآر و بلانش فلور است؛ اما فهرست ما نشان می دهد که علی رغم شروع تحقیقات دانشگاهی دربارۀ مقایسۀ ورقه و گلشاه و لیلی و مجنون، از 1354ش[19] و سپس تداوم آن در 1376ش،[20] در 1390ش، سه تحقیق دانشگاهی دیگر نیز انجام گرفته،[21] که یکی از آنها عمیقاً به محتوای داستان ورقه و گلشاه پرداخته است؛[22] لیکن به نظر نمیرسد که از روایات فرانسوی و اسپانیایی آن و یا حتی از تأثیر و تأثر آن در ادبیات قرون وسطای اروپا صحبتی به عمل آمده باشد. در ایران، توجه به معراج نامهها در دهۀ 1380ش، صورت گرفت[23] و از این رو، جا دارد بگوییم که توجه به آن در فرانسه، توسط خاورشناسان، از اواخر قرن نوزدهم انجام گرفت، مضاف بر اینکه نتایج باورنکردنی آن هنوز هم از امهات مطالعات تطبیقی در عصر نوین آن در ایران است. در واقع، در 1882م، آبِل ژان باتیست پاوه دو کورتِی،[24] استاد زبان ترکی در کُلِژ دو فرانس،[25] معراجنامه را براساس نسخهای اویغوری به زبان فرانسه ترجمه کرد. چند سال بعد، ایران شناس فرانسوی، آدرین بار تِلِمی،[26] که معرّفش در ایران صادق هدایت بود و ماتیکان گجستک ابالیش(1887م) را به فارسی ترجمه کرد، ارداویرافناک (1887م) را به فرانسه ترجمه و منتشر کرد. این معراج نامه نه فقط در فرانسه و اروپا که در نزد پارسیان هندوستان هم مورد توجه قرار گرفت. ادگاربلوشه،[27] ایران شناس فرانسوی، که نام و آوازهاش در ایران به دلیل مراودۀ علمی او با علامه محمد قزوینی معروف است، از راه دیگری وارد معراج نامهها و به تبع آن تحقیقات تطبیقی و منبع شناسی شد. او ابتدا مطالعهای مبسوط تحت عنوان «تحقیقات دربارۀ تاریخ دینی ایرانیان» (1898م) منتشر کرد و در بخشی از آن به عروج پیغمبر اسلام پرداخت؛ اما بعدها تحقیقات او دامنۀ وسیعتری یافت و در پی آن، کتاب معروف منابع شرقی کمدی الهی (1910م) را منتشر کرد که در نوع خود و به دلیل منبع شناسی کمدی الهی دانته الیگری،[28] عصر نوینی را در تحقیقات خاورشناسی و ادبیات مذهبی و به تبع آن در مطالعات تطبیقی رقم زد. البته، این تحقیقات با مطالعات تطبیقی کُنتِس داگو،[29] معروف به دانیل اشترن،[30] با عنوانگفت و گو دربارۀ دانته و گوته (1866م)،که تفسیری است دربارۀ کمدی الهی و فاوست، ربطی ندارد ولیکن اولین در نوع خود است. کشیش و خاورشناس اسپانیایی، میگوئل آسین پالاسیوس،[31] که به طور اخص به غزالی میپرداخت، ابتدا معاد اسلامی در کمدی الهی (1919م) و سپس تأثیر اسلام در کمدی الهی (1924م) را منتشر کرد. بعدها، پس از فوتش، آثار دیگری از او همچون دانته و اسلام (1927م) و ریشههای اسلامی کمدی الهی (1933م) که یادآور تحقیق جانانۀ بلوشه است، منتشر شد. ایران شناس انگلیسی، رینولد الین نیکُلسون،[32] که نامش با چاپ متون مثنوی معنوی مولوی و ترجمۀ آن به زبان انگلیسی پیوند خورده است، از جنبۀ دیگری به آثار دانته پرداخته است. در واقع، او معتقد بود که ایرانِ قرون ششم و هفتم هجری/ دوازدهم و سیزدهم میلادی، به خاطر اشعار عرفانی سنایی، عطار و مولوی، عصر طلایی عرفان اسلامی است و سنایی هم پیشرو آن است. او افکار سنایی را با دانته، مؤلف کمدی الهی، مقایسه کرد و او را مقدم بر وی دانست و نتیجۀ تحقیقات خود را با عنوان یک ایرانی پیشقدم بر دانته (1936م) منتشر کرد. این مقالۀ مهم در 1945م، توسط مسعود فرزاد و در 1323ش، توسط عباس اقبال به فارسی ترجمه و منتشر شد. [33]در پی آن، توجه به سنایی و دو اثرش، حقیقۀ الحقیقه و سیر العباد و الی المعاد، فزونی یافت و حتی مقایسههایی بین اثر اخیر وی و بهشت گمشدۀ جان میلتون،[34] انگلیسی به عمل آمد. [35]توجه به سنایی و آثار او، در دهۀ 1380ش، سریعاً گسترش یافت و منجر به توجه بیشتر به آثاری چون حقیقۀ الحقیقه، ارداویراف نامه، کمدی الهی، رسالۀ الغفران ابوالعلاء معری و حتی رؤیای خنوخ و ارائۀ 36 مقاله در همایشها و پایان نامههای کارشناسی ارشد در دانشگاهها در این زمینه شد. [36] نویسندۀ معاصر، محمود دولت آبادی، پیش از نویسندگی و بعد از ورود مطلق به سلک اهل قلم، تجارب زیادی کسب کرده بود؛ با وجود این هرگز تصور نمیرفت که رمان ده جلدی کلیدر (1357ـ1363ش)، که حاصل این تجارب بود، هم ردیف با دهها اثر دیگر او باشد. رمانهای دیگر او مانند جای خالی سلوچ (1358ش) و سلوک (1382ش) نیز همواره مورد توجه پژوهشگران حوزۀ مطالعات تطبیقی بوده و هست. البته، در نیمۀ اول قرن بیستم میلادی و تا مدتهای مدید، رمانهای طولانی در فرانسه به تبع ادبیات روسی در قرن نوزدهم، باب روز شده بود و اکنون نیز چندین ترجمۀ نفیس فارسی از آنها را در اختیار داریم، از جمله رمان های ژان کریستف و جان شیفته، دو اثر معروف از رومن رولان،[37] با ترجمۀ به آذین (محمود اعتمادزاده) یا خانوادۀ تیبو، اثر روژه مارتن دوگار،[38] با ترجمۀ ابوالحسن نجفی. در هر حال، آنچه که تصور آن در ایران نمیرفت، شکلگیری و تحقق نوع ادبی رمانهای طولانی بود که آن نیز به لطف دولت آبادی در ایران به منصۀ ظهور رسید و جایگاه ادبیات معاصر ما را تحکیم بخشید. اما آنچه که کلیدر را وارد عرصۀ دانشگاهی، همایشها و حتی مجلات مستقل ادبی (راهنمای کتاب) کرد، بیشتر گرایش منبع شناسی ادبیات تطبیقی بود. از این رو، تا کنون بررسیهایی در این زمینه بین کلیدر و شاهنامه، خسرو و شیرین، حسنک وزیر و حتی مرزبان نامه صورت گرفته که در نوع خود گامی مثبت به سوی ادبیات تطبیقی در ایران پس از انقلاب یا به طور دقیقتر از سالهای 1380ش تا کنون بوده است. [39]اما در بعضی از تحقیقات فرامرزی یا جهانی شده، مضمون هستی شناسانۀ آثار مقایسه شده است؛ مانند بررسی تطبیقی سلوک، اثر دولت آبادی با مهمانی خداحافظی، اثر میلان کوندرا،[40] یا کلیدر با کلبۀ عمو توم اثر هریت بیچراستو[41] و یا حتی جای خالی سلوچ با خوشههای خشمِ جان استاین بک[42]. [43] آنچه که در ادبیات معاصر ایران چشمگیر است و بعضی از تحقیقات دانشگاهی اهمیت و جایگاه آن را به خوبی نشان میدهند، تنوع والایی است که در افکار و اندیشههای فروغ فرخزاد (1313ـ 1345ش) وجود دارد و وی را به شعرا و نویسندگان آنگلوساکسون، اروپا و آمریکای لاتین مرتبط میکند. در واقع، هیچ یک از نویسندگان و شعرای معاصر ایران تاکنون این حد با نویسندگان بزرگ جهان پیوند کاری نخورده اند. هیچ معلوم نیست که چگونه شاعره ای پر احساس مثل او مورد توجه یک ادیب درباری همچون شجاع الدین شفا قرار گرفته و او برای یکی از مجموعه اشعار وی به نام اسیر (1334ش)، مقدمه نگاشته. شفا در این مقدمه به جز بررسی مضمونی اشعار فرخزاد، او را با آلفونسیا استورنی،[44] شاعرۀ آرژانتینی، که خود او معرّف وی در ایران بوده، مقایسه کرده است. گردهاری تیکو[45] دربارۀ فروغ مینویسد: «اولین اثر وی، اسیر، در 1334ش/1955م، منتشر شد که مقدمهای از شجاع الدین شفا را با خود داشت. شفا از خوانندگان خواسته بود که بدون هر نوع داوری اخلاقی، اثر شعری فرخزاد را به بررسی بنشینند. وی اضافه کرده است که شعر او قابل مقایسه با اشعار امریکای لاتین خصوصاً شعرهای آلفونسیا استورنی است و بیشتر با احساس سر و کار دارد تا عقل و فکر. وی بیشتر به دنبال حرارت و هیجان است تا خوشبختی».[46] در ادامه و در توضیحات میخوانیم که استورنی، شاعرۀ آرژانتینی، که دست به خودکشی زد، از طریق شفا، که اشعارش را در اثری تحت عنوان شاعرهها ترجمه کرد و بدین سان، معرّف او در ایران شد، در نزد ایرانیان شناخته شد و فروغ هم به این ترجمه دسترسی پیدا کرد. [47] چند سال بعد، گلی ترقی با ترجمۀ اثری از شاعرۀ آمریکایی، سیلویا پلات،[48] با نام حباب شیشه (1352ش)، معرّف وی در ایران شد. آنچه که مایۀ تعجب شده، این است که در هیچ یک از تحقیقات تطبیقی که تا کنون انجام گرفته صحبتی از استورنی به میان نیامده است؛ ولیکن تعدادی مقاله و پایان نامه وجود دارد که در آنها پلات، امیلی دیکنسون[49] و آن سکستون امریکایی با فروغ مقایسه شدهاند. [50] برخی از محققان هم فروغ را با تی. اس. الیوت،[51] ژاک پرِوِر،[52] شارل بودلر[53] و گابریل کولِت[54] مقایسه کردهاند. [55] پس از برگزاری کنگرۀ بزرگداشت پروین اعتصامی در 1385ش، در دانشگاه اراک، اشعار او تا حد زیادی مورد توجه پژوهشگران دانشگاهی واقع شد و برخی از مضامین موجود در مجموعه اشعارش بررسی و نقد شد که شاید تا آن زمان شناخته شده نبود. تأثیر قرآن در آثار اعتصامی[56] یا مقایسۀ اندیشههای او با اندیشههای برخی از شاعران مانند سعدی،[57] اقبال لاهوری[58] و حتی نظامی[59] و فروغ فرخزاد[60] از جملۀ این تحقیقات و بررسی هاست. به لطف ترجمههای پدرش، یوسف اعتصام الملک، پروین از ادبیات غرب تأثیر گرفته بود[61] و شاید نخستین بار عبدالحسین زرین کوب بود که متوجۀ این تأثیرپذیری او شد. [62]به همین رو، خواننده با استقبال تمام به مطالعۀ کتاب سرچشمههای مضامین شعر امروز ایران[63] میپردازد که در آن مجموعهای از این نوع تأثیرات در نزد دهخدا، پروین، شهریار، م.امید، خانلری، ادیب الممالک، بهار، رهی، ایرج میرزا، گلچین معانی، نیما یوشیج و سیداشرف الدین حسینی شناسانده شده است. مع الوصف، چنین به نظر میرسد که هنوز پروین ابعاد دیگری دارد و هنوز جامعیت آثار او به تمامی مورد بررسی قرار نگرفته است. آثار سهراب سپهری، شاعر و نقاش معاصر ایرانی ـ که پدربزرگش، محمد تقی سپهر، مؤلف ناسخ التواریخ، از دوستان بذلهگوی آرتور دو گوبینو،[64] شاعر، مورخ، محقق و دیپلمات فرانسوی، بود و از این رو، بر زبان فرانسه تسلط کامل داشت ـ در فهرست ما تنها یک بار در زمینۀ ادبیات تطبیقی ایرانی، با ابوسعید ابوالخیر مقایسه و بررسی شده[65] و در بقیۀ موارد، خارج از این حوزه مورد توجه قرار گرفته است. به ظاهر، او کشف جدید دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی است که عزم جزم کردهاند تا او را با شعرا و نویسندگان و هنرمندان انگوساکسون مقایسه کنند. در 1866م، منتقدان انگلیسی، دربارۀ کتاب شاعر امریکایی والت ویتمن،[66] برگهای علف (1855م) گفتند: «شاعر توانسته است خود را نه تنها با روح شعر فارسی بلکه با کلیۀ ویژگیها، لحن و خصوصیات آن آشنا سازد.» [67]معروف است که او در کتاب دیگرش با نام گذری به هند (1871م)، ترکیبی از شرق و غرب را مدنظر داشت. در هر حال، سپهری دوبار با ویتمن مقایسه شده است؛[68] بار اول دو شعر از این دو شاعر از منظر نقد فرمالیستی مورد توجه قرار گرفته و نقد شده و بار دوم شعر دیگری از ویتمن با شعر معروف سهراب صدای پای آب بررسی شده است. ظاهراً بین آثار سپهری و آثار نویسندگان و شعرای انگلیسی هم فکری و تشابهات بیشتری وجود دارد که باعث شده تحقیقات بیشتر به این سو متمایل شود. به همین خاطر است که مشاهده میشود آثار ویلیام بلیک،[69] ویلیام باتلر ییتز و جان کیتس،[70] با آثار سپهری مقایسه شده و مورد بررسی قرار گرفته. در دو مورد نا متعارف، آثار سپهری با آثار کریشنا مورتی[71] فیلسوف هندی و ژان پیاژه،[72] روان کاو و معرفتشناس سوئیسی، مقایسه شده است. [73]عقاید منتقد روس، ویکتور شکلوفسکی،[74] نیز با اشعار سپهری مورد مُداقه قرار گرفته است. [75] به علاوه، سپهری یک بار هم با بودلر[76] مقایسه و بحثهایی دربارۀ برخی از اندیشهها و مضامین شعری او به عمل آمده است. بدعت دیگری، که بیشتر در مقالات ارائه شده در همایش ها ملاحظه می شود، استفادۀ به جا و بحثِ آرای نظریه پرداز روس، بوریس توماشِفسکی،[77] برای اشعار نیما یوشیج[78] و نظریه پرداز دیگر روس، ولادیمیر پراپ،[79] برای تحلیل حکایاتی از کوشنامه است. [80] در 1384ش، یکی از پژوهشگران حوزۀ تطبیقی شعر میتراود مهتاب نیما یوشیج را با ظرافت بررسی کرده و جنبۀ تأثیرپذیری او را نشان داده است. [81]در 1385ش و سپس در 1390ش، تطبیق گر دیگری مضمونی از نیما را با دو اسم متفاوت خود، آن هم در دو مقالۀ متفاوت ارائه کرده است،[82]روشی که به هیچ وجه قابل قبول نیست و هیچ نفعی هم در آن مشاهده نمیشود. زبان و فرهنگ ما به سرزمینهای دوردست رفته و یا اینکه مورد توجه سرزمینهای دوردست قرار گرفته است. از این رو، در این نوشتار، مقالاتی را در زمینۀ ادبیات تطبیقی ارائه کردیم که نشان دهندۀ غنای زبان و فرهنگ ایرانی هستند. در هر حال، آنچه که ارائه شد و تقریباً تعداد متنابهی که مورد بررسی قرار گرفت، شامل کشورها و مناطقی همچون چین، ژاپن، یونان، فرانسه، انگلیس، آلمان، امریکا، هند، مصر، بنگال، رومانی، پنجاب، تاجیکستان، ارمنستان، گرجستان، بوسنی، اوکراین، کنیا (سواحیلی)، سوریه، عراق، صربستان، ویتنام، روسیه، قرقیزستان، یمن، پاکستان و آرژانتین بود. این آمار نشان میدهد که گسترش زبان و فرهنگ ایرانی هنوز راهی طولانی را باید بپیماید و همچنان باید امیدوار باشد که در سایر نقاط دنیا مستقر شود. سرانجام اینکه اغلاط چاپی کتاب به گونهای نیست که متن را نامفهوم کند ولیکن تعداد زیاد آنها ممکن است که چنین وضعیتی را پیش آورد، به ویژه اینکه در مواردی قلم عوض میشود و ایتالیکها هم فراموش میشود. اگر کتاب به چاپ دوم برسد، که خواهد رسید و تکمیل هم خواهد شد، حتماً لازم است که این اغلاط صحیح شود و قلم گزینی صحیح هم اکیداً اعمال شود. پینوشتها: 1- طهمورث ساجدی، دانشگاه تهران / مرکز پژوهشی زبان ملل (ReCeLLT) 2- Mathew Arnold (1812-1888) 3- Friedrich Rückert (1788-1869) 4- Valentin Zhukovsky (1858-1918) 5- William Butler Yeats (1865-1939) 6- ابوالقاسم رادفر، کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی (تهران: طهورا، 1393)، ص43. 7- همان، ص53. 8- محسن ناجی نصرآبادی، فهرست کتاب های فارسی شدۀ چاپی از آغاز تا سال 1370 (مشهد: بنیاد آستان قدس رضوی، 1380)، ج3، ص2040. 9- فریدون وهمن،« رستم و سهراب داستان های شبیه به آن در افسانه های دیگران»، سخن، س18، ش 1(خرداد 1348): 24ـ36. 10- رادفر، همان جا. 11- همان جا. 12- همان ، ص 93، 124، 130، 201، 249، 270، 347 و 685. 13- ه. مونرو چادویک؛ ن.کرشاو چادویک، رشد ادبیات: ادبیات باستان اروپا، ترجمۀ فریدون بدره ای (تهران: علمی و فرهنگی، 1376)، ج1. 14- ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران (تهران: فردوس، 1366)، ج 1، ص601. 15- Floire et Blanchefleur 16- Jan Rypka 17- یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، مترجم عیسی شهابی (تهران: علمی و فرهنگی، 1381)، ص256. 18- Aucassin et Nicolette 19- رادفر، همان، ص676. 20- همان، ص732. 21- همان، ص324، 343 و 600. 22- همان، ص343. 23- همان، ص70 و 732. 24- Abel ـ Jean ـ Baptiste Pavet de Courteille (1821-1889) 25- Collège de France 26- Adrien Barthèlemy (1859-1949) 27- Edgar Blochet (1870-1937) 28- Dante Alighieri (1265-1321) 29- Comtesse d’Agoult (1805-1875) 30- Daniel Stern 31- Miguel Asin Palacios (1871-1924) 32- Reynold Alleyne Nicholson (1868-1945) 33- همان، ص349، 352 و 500. 34- John Milton (1608-1674) 35- همان، ص183. 36- همان، ص 60، 90، 123، 135، 167، 183، 185، 231، 233، 226، 281، 306، 311، 326، 327، 332، 349، 352، 381، 408، 425، 441، 476، 482، 542، 559، 571، 598، 691، 699، 701، 704، 709، 714 و 724. 37- Romain Rolland (1866-1944) 38- Roger Martin du Gard (1881-1958) 39- رادفر، همان، ص549، 607، 610، 703 و 720. 40- Millan Kundera (1929-…) 41- Harriet Beecher ـ Stowe (1811-1896) 42- John Steinbeck (1902-1963) 43- همان، ص 70، 446 و 68. 44- Alfonsina Storni (1892-1938) 45- Girdhary Tikku 46- یعقوب آژند، ادبیات نوین ایران (تهران: امیرکبیر، 1363)، ص 199. 47- آژند، همان، ص 215. 48- Sylvia Plath (1932-1963) 49- Emily Dickinson (1830-1886) 50- رادفر، همان، 90، 110، 287، 325، 488، 659 و 699. 51- T.S. Eliot(1888-1965) 52- Jacques Prévert (1900-1977) 53- Charles Baudelaire (1821-1867) 54- Gabrielle Colette (1873-1954) 55- رادفر، همان، ص 86، 316 و 723. 56- همان، ص 248 و 298. 57- همان، ص 324. 58- همان، ص 318. 59- همان، ص 641. 60- همان، ص 617 و 650. 61- همان، ص 335. 62- عبدالحسین زرین کوب، شعر بی دروغ، شعر بینقاب (تهران: علمی،1372)، ج7، ص 239. 63- رادفر، همان، ص 206. 64- Arthur de Gobineau (1816-1882) 65- همان، ص 602. 66- Walt Whitman (1819-1892) 67- ویلیس ویگر، تاریخ ادبیات آمریکا، ترجمۀ حسن جوادی (تهران: امیرکبیر، 1355)، ص174. 68- رادفر، همان، ص126و 234. 69- William Blake (1757-1827) 70- John Keats (1795-1821) 71- Krichnamaurti (1895-1986) 72- Jean Piaget (1896-1980) 73- رادفر، همان، ص321، 451 و 452. 74- Victor Chklovski (1893-1981) 75- همان، ص 456. 76- همان، ص 362. 77- Boris Tomachevsky (1890-1957) 78- همان، ص 309. 79- Vladimir Propp (1895-1970) 80- همان، ص 393 و 416. 81- همان، ص 148. 82- همان، ص 626 و 537. منابع: آژند، یعقوب. ادبیات نوین ایران(ترجمه و تدوین). تهران: امیرکبیر، 1363. درودیان، ولی الله. سرچشمههای مضامین شعر امروز ایران. تهران: نی، 1385. زرین کوب، عبدالحسین. شعر بی دروغ، شعر بینقاب. تهران: علمی، 1372. ج7. صفا، ذبیح الله. تاریخ ادبیات در ایران. تهران: فردوس، 1366. ج 1. ناجی نصرآبادی، محسن. فهرست کتاب های فارسی شدۀ چاپی از آغاز تا سال 1370 (زیر نظر). مشهد: بنیاد آستان قدس رضوی، 1380. ج3. ویگر، ویلیس. تاریخ ادبیات آمریکا. ترجمۀ حسن جوادی. تهران: امیرکبیر، 1355. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76
|