نویسندگان: دکتر علی نورالهی / سارا علی لو


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76

قوم باستان شناختی گورنگاره های ارمنیان شرق زاگرس مرکزی،(خمین، شازند، الیگودرز، سیرک و جلفا)‏

در مورد گورنگاره های ارمنیان ساکن در ارمنستان، سرزمین مادری (شرق ترکیۀ کنونی) و آران، باکو و نخجوان، یعنی مناطقی که این ‏مهاجران به دلایلی از آن کوچ کرده یا کوچانده شده اند، به علت تخریب عمدی و سازمان یافتۀ چلیپاسنگ ها از سوی دولت ‏آذربایجان اطلاعاتی اندک در دست است اما در مجموعۀ کتاب های مدارکی از معماری ارمنستان،[3] جلد مربوط به «خاچکار»،[4] ‏چاپ دانشگاه پلی تکنیک میلان، گور افراد عادی با صخره هایی ساده و نتراشیده، که آنها را به صورت ایستاده ‏کار گذاشته اند و همچنین، به صورت گورهایی با نقش صلیب نشان داده شده  اند که دو کبوتر یا کلاغ به صورت قرینه در بالای صلیب قرار گرفته و در اطراف ‏آن، دو گل شش پر با گلبرگ های نوک تیز نقش بسته که دایره ای آن را احاطه کرده. گورنگاره  های موجود در گورستان های تاریخی ارمنیان شامل تزیینات پرکار گل و گیاه و نقش صلیب و سوارکارانی است که صلیب در دست دارند اما کمتر شاهد نقوشی هستیم که روایتگر جنبه هایی از حیات فردی باشد. علاوه بر این طرح ها، پیکره هایی از اسب همراه با زین و یراق و همچنین قوچ هایی تراشیده شده از سنگ به منزلۀ سنگ  ‏گور در گورستان های ارمنستان به کار رفته است (تصویر1 و2)‏. [5]

در ایران، در شهرستان های خمین،[6] شازند (شاه زند)، استان چهارمحال و بختیاری، ‏جلفای اصفهان[7] و شهرستان الیگودرز (لرستان) [8] و مناطق دیگری که هنوز گورستان  هایی از ارمنیان در آنها برجای ‏مانده می  توان به مطالعۀ گورنگاره  های ارمنیان پرداخت. بررسی و مطالعۀ این گورنگاره  ها نشان می  دهد که جز صلیب، گل شش پر نوک تیز، سنگ  های نتراشیده و نامنظم و طرح  های گیاهی با نقش های استیلیزه ‏کمتر نقشی از سرزمین مادری ارمنیان در این سنگ  گورها مشاهده می  شود. در این گورنگاره  ها، علاوه بر نقش های یاد شده، به نقش  هایی برمی خوریم که ‏در نواحی شمال غرب ایران و سرزمین مادری ارمنیان (ارمنستان غربی، شرق ترکیۀ کنونی) دیده نمی  شود. این نقش  ها از نظر مطالعات فرهنگی و انسان  شناسی جالب  توجه است.

نقش های گورنگاره  های مناطق یاد شده شامل صلیب ـ که نشان دین و اعتقاد شخص متوفی و همچنین، ‏تعلق او به جامعۀ مسیحیت است ـ دایرۀ توپر، گل شش پر نوک تیز، گل نه پر، وسایل کار (مربوط به حرفۀ فرد)، ‏سوارکار در حال شکار، بساط چای، قلیان، قیچی و صحنه  های دیگر است که در گورنگاره  های لرستان ‏ارزش نمادی دارند.‏ البته، لازم به ذکر است که روابط متقابل فرهنگی و انسانی ارمنیان با طوایف لر تاکنون مورد پژوهش قرار نگرفته است.‏

از نقش  های حجاری شده برروی این گو  رها چنین می  توان نتیجه گرفت که این نقش  ها بازتابی از زندگی افراد و صاحبان گورهاست. طرح موضوعات مربوط به زندگی در گورنگاره  های طوایف لر نیز دیده می  شود. گورنگاره  هایی که موضوعات واقعی مربوط به زندگی روزمره در آنها به تصویر کشیده شده در میان طوایف لر پیشینه  ای طولانی دارد اما ‏با ورود ارمنیان به این نواحی و اقبالشان به این گورنگاره  ها و اقتباس از آنها این شیوه از حکاکی برروی سنگ  گور به نواحی وسیع  تری گسترش یافت. در میان ارمنیان، پیش از ورود به این نواحی، گورنگاره  هایی با سنگ  های ایستاده و منقش به نقش صلیب و نقش  های گیاهی و پرنده، بدون ‏توجه به زندگی روزمره، متداول بود.‏

اقتباس از موضوعات مربوط به زندگی روزمره در نواحی گوناگون دارای شدت و ضعف است. ‏در گورنگاره  های جلفای نو، شازند و الیگودرز پرداختن به این موضوعات پررنگ تر بوده و بخشی جدایی ناپذیر از گورنگاره  ها به حساب می  آید در حالی که در سنگ  گورهای شهرستان خمین (بخش کمره) کمتر از این موضوعات استفاده شده است. [9]

محققان تاکنون گورنگاره  ‏های ارمنیان ایران را به طور کامل مورد بررسی و مطالعه قرار نداده  اند. نخستین بار، علیرضا فرزین، در کتاب گورنگاره  های لرستان به اختصار به این موضوع پرداخته و سپس، پرویز تناولی در کتاب سنگ قبر اشاره  ای گذرا به آن داشته. بر این اساس، ‏نگارندگان این نوشتار کوشیده  اند تا ضمن ارائۀ مقدمه نخست به بررسی گورنگاره  های شازند، الیگودرز، سیرک بختیاری و جلفا و در ادامه، به بررسی نقوش ‏نمادین و ریشه  شناسی آنها از منظر قوم  باستان  شناسی بپردازند که ابزاری کارآمد در این دست مطالعات است.‏

تبارشناسی و چگونگی ورود ارمنیان به ایران

ارمنیان به تیره  ای از نژاد اوراسیایی ـ اوروپئونید[10] تعلق دارند و از اقوام هند و اروپایی به شمار می  روند. در مورد ‏سرزمین اصلی آنان در بین پژوهشگران اختلاف  نظر وجود دارد. گروهی سرزمین اصلی آنان را مرکز یا جنوب شرقی اروپا و برخی دیگر آن را در آسیا یا حوالی دریاچۀ آرال می  دانند اما آنچه مسلم است اینکه ارمنیان هم  زمان ‏با اقوام آریایی در هزارۀ اول پیش از میلاد به نواحی آسیای صغیر، شمال غرب ایران و فلات ارمنستان آمده و سکنا گزیده  اند. ‏هریک از دو گروه یاد شده در مورد منشأ ارمنیان نیز نظری خاص دارند. گروه نخست، منشأ ارمنیان کنونی را نتیجۀ ‏اختلاط اقوام هند و آریایی با ساکنان اولیۀ این مناطق یعنی هوریان، لوویان و هایاسا‏[11] می  دانند و گروه دوم بر آن  اند که ارمنیان از ‏آغاز در همین نواحی می  زیسته  اند. [12]

تصویر 3:نقشه محدوده مورد مطالعه و محل قرار گیری گورستان ها

ارمنیان و به طور کلی ساکنان ارمنستان ـ که در بخش وسیعی از آسیای صغیر تا سواحل دریای مازندران(کاسپین)، یعنی قفقاز و ‏شمال غرب ایران، همراه با دیگر اقوام می زیستند ـ دست کم از هزارۀ اول پیش از میلاد تا به امروز پیوندهای متقابل فرهنگی و ‏تاریخی فراوانی با اقوام و سرزمین ایران داشته و دارند. [13]در ‏دوره های مختلف نیز شاهد کوچاندن ارمنیان از سرزمین اصلی خود به نواحی داخلی فلات ‏ایران بوده ایم که مهم  ترین آنها در دوره  های ساسانی و صفوی روی داده است. نخستین مهاجرت ارمنیان در سدۀ ‏سوم میلادی به دست اردشیر ساسانی و سپس، در سدۀ چهارم میلادی به دست شاپور دوم، در پی لشکرکشی او به ارمنستان، صورت گرفت. ‏در طی این لشکرکشی  ها چندصد هزار ارمنی به خوزستان و نواحی جنوب غربی ایران کوچانده و اسکان داده ‏شدند. [14] کلیسای تشان،[15] در نزدیکی روستای کلگه  زار، که به دورۀ ساسانی تعلق دارد، یادگاری از این ‏دوران است. سلجوقیان و ایلخانیان نیز گروه هایی از ارمنیان را به ایران آوردند و آنان را در نواحی سلطانیه و ‏پیرامون آن اسکان دادند که تا به امروز نیز نام برخی از روستاهای این منطقه تغییری نکرده است از جمله روستای انجلین در نزدیکی ‏سلطانیه. تأثیر ارمنیان در صنایع دستی این نواحی به ویژه قالی  بافی هنوز باقی است. [16]

دومین کوچ بزرگ ارمنیان به ایران در سدۀ هفدهم میلادی و در زمان شاه عباس کبیر (996 ـ 1038ق) صورت گرفت که طی آن بخش بزرگی از ‏جمعیت نواحی شرقی ترکیه و اران و سرزمین ارمنستان، که تحت فشار حکومت عثمانی بودند، به نواحی مرکزی ایران (اصفهان، ‏استان مرکزی و چهارمحال و بختیاری و برخی نقاط دیگر) کوچانده شدند. [17] از آنجایی که این ارمنیان به ‏طایفه  ها و قبیله  های گوناگون تعلق داشتند و هریک دارای آداب و رسوم و شیوۀ معیشت خاص خود بودند در ‏سکونت  گاه  های جدید نیز مناطقی را برای اسکان خود برگزیدند که بیشتر با سرزمین اصلی آنان و جایی که پیش  تر با آن آشنا بودند هماهنگی داشت (تصویر3).‏

دلایل اسکان ارمنیان در شهرستان  های شازند، خمین و الیگودرز

هجوم گاه و بی  گاه طوایف لر به مناطق شازند، خمین و الیگودرز و غارت اموال و محصولات کشاورزی مردم سبب شده بود که این نواحی تقریباً خالی از سکنه شوند. بنابراین، در دورۀ قاجار، برای بهره  برداری از این زمین  های رها شده جمعیت جدید، یعنی ارمنیان، در این ‏نواحی اسکان داده شدند.‏

دلیل دیگر اسکان ارمنیان در این منطقه عوامل سیاسی و امنیتی بود. قاجار  ها، که حکومت زندیان را بر انداخته بودند همواره مورد تهدید لرها قرار داشتند که ‏نواحی مرکزی و تهران را تهدید می  کردند و حتی بارها استان مرکزی و مرکز آن را به تسخیر در آوردند. شاهان قاجار برای ‏جلوگیری از این امر ارمنیان را در کنارۀ دالان  های ورودی به نواحی مرکزی ـ یعنی شهرستان  های خمین، شازند و ‏الیگودرز ـ اسکان دادند تا راه نفوذ لرها را سد کنند زیرا ارمنیان با تساهل و تسامحی که داشتند در این امر موفق ‏بودند و لرها هیچ  گاه به این جمعیت  تازه اسکان یافته تعدی و تجاوزی نکردند. حتی، گروه  هایی از ارمنیان در نواحی الیگودرز ‏و ازنا در میان لرها ساکن شدند و با آنان مراودات فرهنگی و تجاری برقرار کردند. مؤید این موضوع سنگ  گورها و گورهای ‏ارمنیان در شهرستان  های الیگودرز و ازنای لرستان و چهارمحال و بختیاری است.‏

ارمنیان، که به کمک شاهان صفوی و شاهان بعدی ایران توانستند در نواحی مرکزی ایران اسکان یابند، از نظر مذهبی کاملاً ‏آزاد بودند و می توانستند آداب و سنن مذهبی خویش را به جا آورند و همچنین، آئین های تدفینی خاص خود را برگزار کنند. هرچند ‏ارمنیان در سرزمین مادری خود از پیکرۀ قوچ سنگی و اسب به منزلۀ سنگ  قبر استفاده می کردند اما در این نواحی و مناطق ‏اطراف به نقش های صلیب و نقوش انسانی به صورت نقش برجسته یا کنده کاری و نوشته  های ارمنی اکتفا کردند. این موضوع ‏می  تواند دست مایۀ مطالعه  ای دیگر قرار گیرد که از حوصلۀ این نوشتار بیرون است.‏

پس از کوچاندن ده  ها هزار ارمنی به دستور شاه عباس کبیر از جلفای ارمنستان به اصفهان و نواحی مرکزی ایران گروه بزرگی ‏از آنان در منطقۀ لرستان سکونت یافتند که تا حدود سی، چهل سال پیش نیز در آنجا زندگی می  کردند. این گروه برای انجام امور ‏مذهبی و آئین  های خاص خود حدود 41 کلیسا داشتند که با مهاجرت آنان به شهرهای بزرگی چون اصفهان، تهران و ‏نقاط دیگر بسیاری از روستاها و کلیساها رو به ویرانی نهاد و اکنون تنها تعداد انگشت  شمـاری از آنها به جای مانــده ‏است. [18]امروزه، در روستاهـای شاهپورآباد، سنگ  سفید، مغونک و ‏چند روستای دیگر در شهرستان الیگودرز گورستان  هایی متعلق به ارمنیان به چشم می  خورد که نشان می  دهد این روستاها در گذشته ارمنی  نشین بوده  اند.‏

منشأ برخی از نقش  های موجود برروی سنگ  قبرهای ارمنیان تاکنون نامشخص مانده است. به  ویژه، نقش  های مربوط به شغل افراد که نمونه  ‏های مشابه را نمی  توان در سنگ  گورهای نواحی شمال غرب ایران و حتی سرزمین مادری آنها، یعنی ارمنستان، یافت. اما با مطالعۀ ‏سنگ  گورهای لرستان، که دارای نقش  هایی از شیوه معیشت متوفی در زمان حیات است، می  توان دریافت که احتمالاً این شیوۀ حکاکی برروی سنگ  قبر متأثر از روابط متقابل فرهنگی با اقوام لر بوده به  ویژه اگر شیوۀ حکاکی یا تصویرسازی گذشته  نما از زندگی متوفی را در زمان حیات بر روی سنگ قبرهای ناحیۀ زاگرس مرکزی را در نظر بگیریم که بخش بزرگی شامل ‏استان لرستان، شمال خوزستان، بخش غربی استان ایلام و استان فارس، بوشهر و بخش  هایی دیگر را دربرمی  گیرد. ‏قدمت این نگاره  ها در این نواحی به بیش از چند قرن می  رسد.‏

گورستان ارمنیان شا زند

شهرستان شازند، واقع در جنوب غربی استان مرکزی، از جنوب به رشته  کوه  های ‏راسوند، از غرب به ارتفاعات ازنا در شازند و از شرق به تاکستان  ها و مزارع ‏کشاورزی منتهی می  شود که تا دامنه  های کوه سفید خانی کشیده شده است.‏ قلۀ شهباز، بلندترین قلۀ استان مرکزی، در رشته  کوه  های ‏راسوند قرار دارد. این شهرستان دارای آب و هوایی سردسیر و کوهستانی است.

گورستان ارمنیان شازند[19] در بخش شمالی شهر و در میان بافت مسکونی آن، در انتهای خیابان 15 خرداد، در مجاورت ادارۀ بنیاد شهید و امور ایثارگران ‏شهرستان شازند واقع شده است. [20]در شرق این گورستان، تاکستان  ها و مزارع کشاورزی قرار گرفته و جادۀ آسفالته  ای (برای دسترسی به منازل مسکونی واقع در شمال شهر) این گورستان را به ‏دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده است.

تصویر 4:نمایی از گورستان ارمنیان شازند

گورستان در جهت شمالی ـ جنوبی کشیده شده، دارای ‏مساحتی حدود150×100 متر است و بر دامنۀ تپه  ای کم ارتفاع، که امروزه به پارکی تفریحی بنام پارک سنگی تبدیل شده، واقع ‏شده است.‏

پیشینۀ این گورستان، با استناد به تاریخ های حکاکی شده بر روی گورها، ‏به دورۀ قاجار و پهلوی اول می رسد. اهمیت این گورستان به دلیل نگاره های حکاکی شده بر روی سنگ قبرهای آن است که ‏از نظر مطالعات قوم باستان شناختی و انسان  شناختی و بررسی زندگی روزمرۀ افراد متوفی در زمان حیات اهمیت ‏دارد (تصویر4)‏.

سنگ  گورهای حکاکی شده بیشتر متعلق به زنان و مردان است و برای کودکان و اطفال از سنگ  گورهای ساده، تراش نخورده و کوچک استفاده شده. با توجه به نقش  های حکاکی شده بر روی سنگ  گورها تا حدودی می  توان حرفه  ها و صنایع رایج در میان ارمنیان شازند را در آن زمان مشخص ساخت که شامل نجاری،کشاورزی و کشت غلات، قالی  بافی، خیاطی، شراب  گیری، امور ‏مذهبی(کشیش)، شکار و سنگ  تراشی است.

ـ انواع حجاری سنگ  گورها

در این گورستان 420 گور وجود دارد که همگی دارای سنگ گور هستند. این سنگ  گورها، که از سنگ های ‏دیوریت خاکستری ساخته شده اند، بر اساس نوع حجاری به چهار دستۀ کلی تقسیم می شوند:

تصویر 5:نقش کنده کاری شده صلیب ساده

دستۀ اول، سنگ گورهای ساده و بدون نقش هستند. این سنگ  گورها خود به دو گروه تقسیم می شوند: سنگ  گورهای دارای تراش منظم هندسی(مستطیلی) و سنگ  گورهای فاقد تراش و نامنظم. بر روی این دسته از سنگ  گورها هیچ  گونه نوشته ای وجود ندارد و سنگ ها را به همان شکلی که از ‏معدن آن، در کوه سفید خانی، آورده اند بر روی محل دفن قرار داده  اند. این دسته از سنگ قبرها بیشتر برای گور ‏کودکان استفاده شده است.‏

دستۀ دوم، سنگ گورهای بدون تراش و دارای شکل نامنظم هستند. بر روی این سنگ  گورها تنها نقش صلیبی به صورت کنده کاری یا کوبشی، برای ‏مشخص کردن دین صاحب گور، ایجاد شده است.‏

دستـۀ سـوم، سنـگ  گـورهای دارای تـراش منـظم و شکل هندسی هستنـد. این دستـه از سنـگ  گـورها در بخـش بالایـی، یعنـی محـل سـر متـوفی، ‏دارای نقش صلیب به شکل کنـده  کاری شـده یا نقش برجستـه است (تصویر5)‏.

دستـۀ چـهارم، سنگ  گـورهای دارای نوشتـه به دو زبـان ارمنـی ‏و فارسی هستند. این دسته در واقع پرکارترین سنگ  گورها از نظر کنده  کاری محسوب می  شوند. این سنگ  گورها همچنین، از نظر هنری و ‏مفاهیم اساطیری، دینی و انسان  شناختی مطرح شده در آنها نیز جالب توجه هستند. بیشتر سنگ  گورهای گورستان در این دسته ‏جای می  گیرند که دارای سنگ  نوشته  هایی به خط و زبان ارمنی هستند و در آن متوفی معرفی و سال تولد و وفات وی ذکر شده است. در برخی از سنگ  گورها، در کادرهای حاشیه  ای متن اصلی، که به زبان ارمنی است، عبارات و اشعار ‏فارسی و همچنین تاریخ تولد و مرگ متوفی، پیشۀ وی و جملاتی دربارۀ وداع و التماس دعای خیر از ‏دوستان و بازماندگان حک شده است. اشعار فارسی بیشتر بر موضوع یاد و یادآوری و فراموش نکردن متوفی از سوی دوستان و نزدیکان تأکید دارد ‏که این موضوع هم از منظر روان  شناسی و جامعه  شناسی قابل مطالعه است (تصویر6 ـ 24)‏.

ـ اندازۀ سنگ گورها

سنگ گورها اندازه  های بسیار متنوعی را در بر می  گیرند و به نظر می رسد که در انتخاب آنها معیار ‏خاصی مد نظر نبوده و به اندازۀ سنگ  هایی بستگی داشته که به همین منظور از معدن یا کوه آورده می  شد. به طور کلی، ‏بزرگ  ترین نمونه دارای 2/30متر طول،1/30 متر عرض و هفتاد سانتی  متر ضخامت است و کوچک  ترین آنها پنجاه سانتی  متر طول و سی سانتی  متر عرض دارد.‏

ـ مضامین حک شده روی سنگ  گورها

از آنجـا که بیشتر سنگ گـورهای دستۀ چهارم دارای نوشته و نقش برجسته است پرداختن به مضمـون تمامی آنها کاری گسترده نیاز دارد. بنـابراین، در اینـجا تنـها به معرفی مهـم ترین نقش ها می  پردازیم که شامل موارد زیر است:‏

  • نقـش صلیـب در بالای گـور، در میـان گیاهان، همراه با کبوتری نشسته بر روی آن‏
  • نقش صلیب به تنهایی
  • نقش صلیب در میان نقش  های گیاهی، همراه با کبوتری در بالای صلیب و نقش برجستۀ تمام قد مردی گل در دست. در ‏ کادر سمت راست صلیبی با پوشش کامل و تصویر جزئیات بدن‏
  • نقش صلیب با شاخه  ها و پره  های فرعی و چهار روبان مواج به صورت قرینه در دو طرف صلیب (در هر طرف دو روبان).‏
  • نقش زن در حالت دست به کمر زده، صلیبی در بالای سر زن، در کادری مثلثی و دو پرنده یا فرشته به صورت نقش ‏جغد[21] و نقش برجستۀ قیچی بسته که در بالای سر آنها نقش شده‏
  • نوشتۀ اصلی به خط و زبان ارمنی در کادر اصلی، در وسط سنگ  گور و نوشته و اشعار فارسی در کادرهای حاشیه  ‏ای
  • نقش پیاله و جام، سماور، استکان و نعلبکی ‏
  • فرشتگانی با کلاه مخروطی بال  دار شبیه به جغد در دو گوشۀ بالای سنگ قبر
  • نقش صلیب، قیچی، چاقو و دفتین قالی در بالای سنگ قبر
  • نقش برجستۀ مردی در حالت ایستاده و دست به کمر زده همراه با نقش بیل و داس (اشاره به کشاورز بودن صاحب سنگ قبر)‏
  • نقش مردی ایستاده با دست  های بلند کرده به سوی آسمان در کنار صلیب و جام
  • نقش صلیب در بالای سنگ  گور همراه با نقش کوزه و جام به صورت قرینه در دو طرف آن (اشاره به مراسم کلیسایی یا باداراک‏) و نقش فردی تبر به ‏دست (اشاره به حرفۀ هیزم  شکنی صاحب گور)‏
  • نقش تمام قد مردی با کلاه و لباس بلند با تسبیحی در دست‏
  • نقش تمام قد مردی با لباس بلند و کلاه استوانه  ای، دست به کمر زده با نقش تسبیح در سمت راست مرد
  • نقش تمام قد مردی با لباس بلند، تسبیح به دست، در میان نقش اره، تیشه و جام (اشاره به حرفۀ نجاری متوفی)
  • زنی ایستاده در محراب با قیچی و شانه‏
  • حجاری نقش زنی ایستاده در حالیکه بر روی شانه  های او نقش دو فرشته با بال  های گشوده ترسیم شده است. انگشتان دو دستش را روی شکم به هم قفل کرده در حالکیه لباس بلندی بر تن دارد و نقش دفتین بر روی دامن لباس و نقش قیچی بسته در سمت راست حجاری شده است.
  • صحنۀ شکارچی سواره با شمشیر در حال تعقیب بز کوهی
  • نیمرخ سوارکاری با تفنگ در حال شکار پرنده در کنار نقش سماور و جام  های پایه  دار‏
  • نقش متوفای زن با عبا و لباسی بلند که سر (جز صورت) و بدن وی را پوشانده  اند همراه با نقش صلیب بر روی سرش در ‏حالی  که یک نفر در جلو با بخوردانی در دست راست و شمعی در دست چپ وی را راهنمایی می  کند و شخصی با گل آفتابگردانی در دست راست به دنبال متوفی او را مشایعت می  کند. تصویر و نقش برجستۀ میانی از را هنما و ‏مشایعت کننده بزرگ  تر است.‏
  • نقش زن جوانی با موهای فرق باز کرده، دست به کمر زده، با تبسمی بر لب و دامنی بلند که نقش  های آن با ‏خطوط هندسی نشان داده شده و در دو طرف، درختچه  ای به صورت قرینه حکاکی شده که کبوتری بر روی آن نشسته. در زیر پای زن، چند سطر به خط و زبان ارمنی و در پایین این سنگ  نوشته  ها، قیچی بسته  ای به صورت نقش برجسته نقش ‏شده است.‏
  • نقش صلیب در بالا در احاطۀ نقش  های گیاهی و در پایین مردی با لباس اروپایی (کت و شلوار ) در حالی  که دست چپ ‏را در جیب کرده و با دست راست چیزی را نگه داشته و در دو طرف، نقش کبوتر نشسته بر روی برگ  های گیاه به صورت قرینه. در کادر پایین این سنگ قبر، نوشته  هایی به زبان ارمنی و فارسی حکاکی شده است.‏
  • نقش صلیب با نقش برجستۀ تبر و اره در دو طرف آن (اشاره به حرفه و شغل نجاری صاحب گور).‏
  • نقش زنی با موهای فرق باز کرده، لباس بلند و گل  های ‏‏نه  پر  قرینه در دو طرف شانه  . در سمت چپ سنگ  گور دفتین قالی و در سمت راست قیچی بسته و در دو طرف قسمت پایین،تصویر شش گل نه  پر (در هر طرف سه گل) ‏به صورت قرینه‏
  • مردی با لباس قاجاری در حال کشیدن قلیان‏
  • صلیب با شاخه و پره  های فرعی، احاطه شده با برگ کنگر و در میان محراب‏
  • مردی ایستاده با کلاه نمدی و تسبیحی در دست راست و بازی شکاری در دست چپ در داخل محراب.‏

بیشتر نقش هایی که اشاره کردیم در کادر بالا و پایین سنگ  گورها حجاری شده است و در کادر میانی و مرکز سنگ گور، به خط و ‏زبان ارمنی و در مواردی نیز به خط و زبان فارسی مشخصات فرد متوفی ذکر شده. نکته ای که باید به آن ‏اشاره  کنیم این است که تمام نقش  های انسانی به صورت استیلیزه و ساده طراحی شده و حرکتی در آنها دیده نمی  شود.

گورستان ارمنیان سیرک

قبایـل ارمنـی در سرزمیـن چهارمحـال و بختیـاری حـدود 350 سـال در کنـار ایـلات و قبـایل بختیـاری با مسالمـت ‏زندگی کردند. سرزمین اصلی این ارمنیان بخشی از استان کارین به نام باسن[22] بود که ‏امروزه جزو کشور ترکیه است. این گروه از ارمنیان پس از ورود به ایران در نواحی جلگه  ای اصفهان،[23] که تفاوت بسیاری با ‏سرزمین مادری آنان داشت، سکونت داده شدند. همین عامل سبب شد تا نتوانند با وضعیت جدید خو گیرند.  سرانجام، در پی شکوائیه  های پی در پی ‏ملیک دِر پطروس به شاه عباس کبیر،[24] شاه با حسن  نیتی که به ارمنیان داشت، به آنان اجازه داد تا در کوه  های چهارمحال و ‏بختیاری ساکن شوند. به این ترتیب، در پی صدور این فرمان اهالی باسن و شمار اندکی از ارمنیان شهرهای ‏وان، بیتلیس و موش به همراه سپاهیان شاه به راه افتادند و پس از سه تا چهار روز به کوه  های ‏بختیاری رسیدند. این قبایل ارمنی زیر نظر جلفای اصفهان و شورای خلیفه  گری آن بودند.‏ [25]

از آنجایی که این ارمنیان از قبل با محیط کوهستان دمساز بودند در نواحی کوهستانی چهارمحال و بختیاری چندین روستا تأسیس کردند. این روستاییان در به جای آوردن فرایض دینی و آئین های خود آزاد بودند.‏

در برخی از این روستاها، تعدادی گورستان ارمنی وجود دارد. از جملۀ این گورستان ها  گورستان روستای سیرک[26] ‏در پانزده کیلومتری جنوب شهرکرد و سه کیلومتری هفشی جان است. در حال حاضر، در این گورستان، که دور تا دور آن با درختان تبریزی پوشیده شده، حدود 150 سنگ گور سالم به جای مانده است. از میان آنها تعدادی دارای نقوش برجسته و تصاویر کنده کاری شده است. [27] به جرئت می توان گفت که زیباترین و مهم ترین گورهای متعلق به ارمنیان در مناطق ‏مرکزی ایران، به جز جلفا، از نظر انسان شناسی، مطالعات اجتماعی، نمادها و سیر تحول ‏پوشاک و گوناگونی لباس  های تصویر شده در گورنگاره ها  در گورستان سیرک قرار دارند.

سنگ  گورهای این گورستان به سه دسته تقسیم می  شوند: دستۀ اول، سنگ  گورهایی با تراش ‏منظم که حاشیۀ دیوارۀ کناری آنها شبیه به طرح  بندی شیر و شکری و قاب قالی با نقوش گل و گیاه کنده  کاری شده است. دستۀ ‏دوم، سنگ  گورهایی با تراش نامنظم که پرکار نیستند و تنها دو یا سه سطر به زبان و خط ارمنی بر روی آنها کنده  کاری شده ‏است. دستۀ سوم، صخره  های نتراشیده و بدون نوشته.

از نظر موضوعی نیز این گورستان دارای گورنگاره  های متنوعی است که در زیر به انواع نقش  ها و موضوعات ‏آنها خواهیم پرداخت (تصویر25ـ 28)‏.

  • نقش آهنگر با سبیل پر پشت و بلند و ریش در حالت نشسته و در حال کوبیدن سندان همراه با وسایل کارش. روبه  روی سر آهنگر دو دایرۀ ‏برجسته و پشت سر او تسبیح و مستطیلی با شش مربع کوچک  تر در داخل آن (احتمالاً به نشانۀ در) نقش شده (تصویر29)‏.
  • نقش فردی خوشحال با تسبیحی که در حال شمارش دانه  های آن است همراه با دو دختر با موهای باز در چپ و راست که بازوهای وی را ‏گرفته  اند(تصویر30)‏.
  • نقش مردی ایستاده با دستاری بر سر و سبیل پر پشت و بلند و ریش و تسبیحی در دست راست در حال کشیدن قلیان با دست ‏چپ. جزئیات لباس مرد، تعداد دکمه  های لباس و سرآستین  ها و دستار دور سر او بادقت کنده  کاری شده. مرد در درون محراب برروی چارپایه  ای ‏نشسته و با کادری، از تصویر خورشیدبانویی که در بالای سرش قرار دارد جدا شده و گرداگرد آن را نیز با کادری از نقوش ‏گیاهی تزیین کرده اند(تصویر32و33)‏.
  • نقش برجستۀ فردی ایستاده در درون محراب با تسبیحی در دست که جزئیات لباس و کلاه و ریش و سبیل او نیز حکاکی شده است. در یکی از این ‏گورنگاره  ها، احتمالاً مشکی نیز در سمت راست وی قرار دارد. یا نقش فردی در حالت ایستاده در محراب تزیین شده با گل هشت پر و گیاه ‏و تسبیح در دست چپ و درحال چیدن گل و یا فردی ایستاده در محراب با کلاه گرد نازک یا موی سر مرتب (تصویر34، 37و‏‏38).
  • نقش مردی ایستاده که در حال کشیدن قلیان است (تصویر37و39)‏.
  • نقش خورشید به تنهایی که برخلاف تصاویر متداول از خورشید با ریش و سبیل نشان داده شده است (تصویر37)‏.
  • نقش مرد ایستاده با ریش و سبیل و شب کلاه نازک و پوشش کپنک نمدی با جزئیات که قلیانی را با دو دست نگه داشته ‏است (تصویر42)‏.
  • نقش صلیب با پره های اضافی بر روی قسمت بالایی سنگ قبر پنج گوش بلند در میان محراب و برگ های کنگر و همچنین گورنگاره با ‏صلیبی که به شکل ساده کنده کاری شده است (تصویر31 و44).‏
  • نقش شخصی ایستاده در درون محراب با عصایی در دست راست که دو فرشته با بدن پرنده در دو گوشۀ محراب وی را نظاره می  کنند. احتمالاً، این گور و گور تصویر31را یک نفر حجاری کرده است (تصویر45)‏.
  • نقش زنی ایستاده با انگشت  هایی که روبه  روی شکمش آنها را به هم قلاب کرده با لباس بلند و روسری یا سربند و جزئیات لباس به صورت ‏کنده  کاری درداخل محراب. دو گیاه یا درخت نیز در دو طرف به صورت قرینه حجاری شده است (تصویر47)‏.
  • نقش زنی با جزئیات لباس و گردنبند و سربند که دهانش با بخشی ازسربند پوشیده شده و درحال چیدن گل لاله با دست راست است (تصویر 48)‏.
  • نقش کشیش خوشحال در حالت ایستاده درمحراب که دست راست را به کمر زده و کتابی نزدیک دست چپ او قرار دارد. جزئیات در این تصویر نشان داده نشده است(تصویر49).‏
  • نقش شخصی جنگجو با کلاهی لبه  دار، در حالی که تفنگی در دست چپ دارد و گرزی بر شانۀ چپش بسته  و نان فطیر (نشخارک) و کارد و شمشیری همراه با خشاب گلوله که از ‏کمرش آویخته است (تصویر50 ـ56)‏.
  • نقش سوارکاری که با لباس بلند درحال تاخت است(تصویر58)‏.

در این تصاویر همۀ مردان با سبیل  های پرپشت و بلند و ریش کوتاه تصویر شده  اندکه بیشتر یادآور چهرۀ پیروان اهل حق است. اما عکس  هایی که آرمین تی وگنر[28] در1915و 1916م از تبعیدیان ارمنی گرفته نیز مردان ارمنی را با سبیل  های پرپشت و بلند نشان می  دهد. همچنین در این عکس  ها، مردان و زنان و ‏کودکانی را با کلاه  ها و لباس  هایی شبیه تصاویر حجاری شده بر روی گورنگاره  ها می  بینیم که این ‏موضوع نشان از تعلق فرهنگی و شاید، خویشاوندی ارمنیان ساکن در نواحی کوهستانی چهارمحال و بختیاری با ساکنان باقی مانده در اطراف وان و شرق ترکیه دارد (تصویر60 ـ 63). ‏

به نظر می  رسد سنگ  تراشانی که این سنگ  گورها را طراحی کرده  اند بیشتر از نقش  های قالی الهام گرفته  اند یا خود ‏با این هنر آشنایی کامل داشته  اند زیرا بیننده در اولین نگاه متوجه و مجذوب طرح قالی مانند گورنگاره  ها می  شود. ‏نکتۀ جالب توجه دیگر اینکه بر روی بیشتر سنگ  گورها اثری از صلیب وجود ندارد در حالی که در بیشتر گورنگاره  ها ‏نقش خورشید و کشیشانی با سبیل پر پشت و بلند و ریش کوتاه حجاری شده است. تنها در برخی از سنگ  گورها شکل صلیب ‏آن هم به صورت کاملاً ساده (†) نشان داده شده است. همچنین، نقش فرشته با بدن پرنده (شاهاپت) [29] در بالای محراب در این گورها تبدیل به گل هشت پر با دو برگ دردو ‏طرف شده است(تصویر52 ـ 55). به نظر می  رسد بیشتر افراد دفن شده در این گورستان ارمنیانی باشند که پیرو آئین مهرپرستی بوده  اند. این آئین کهن تأثیر بسیار فراوانی بر دیگر ادیان داشته و بر اساس شواهدی که در بخش تبار‏شناسی به آن اشاره کرده  ایم در میان ارمنیان نیز نفوذ و رواج داشته است. در سنگ  گورهای سیرک، برعکس گورستان  های خمین و شازند و دیگر ‏مناطق خبری از نوشته  های فارسی نیست که شاید به دلیل محافظه  کاری فرهنگی این روستا و ساکنان ‏آن باشد.‏

گورستان ارمنیان قلعه ممکا و حاجی آباد

گورستان ارمنیان قلعه در پنجاه کیلومتری جنوب شهر کرد قرار دارد و نسبت به گورستان سیرک از اهمیت کمتری برخوردار است. امروزه، روستاهای این نواحی، مانند دیگر نواحی مورد مطالعه، از جمعیت ارمنی خالی شده است. حرکت ایران به سمت نوگرایی و روی کار آمدن رضا شاه و توجه وی به گسترش شهرها، راه  سازی، ساختمان  سازی و وجود کارخانه  ها و … روستائیان را به شهرها کشاند. ارمنیان نیز، همچون دیگر ایرانیان، به این پیشرفت  ها اقبال نشان دادند و جذب مراکز شهری ‏شدند. [30]

گورستان دیگری به نام حاجی آباد در 45 کیلومتری جنوب شهرکرد و در نزدیکی روستای حاجی آباد ‏قرار دارد. این گورستان دارای حدود سیصد گور است که به دو دستۀ ساده و حجاری شده تقسیم می  شوند.‏

گورنگاره  های جلفا

پرویز تناولی در کتاب سنگ  قبرها می  نویسد:

«آنچه مسلم است، در زمان ورود ارمنیان به اصفهان، مردم آن منطقه سبک گذاشتن شیر سنگی برروی گورها ‏را بنیان گذاشته بودند اما از انداختن تصاویر دیگر بر سنگ مزار حذر می  کردند. ارمنیان، اگرچه در سرزمین  های اجدادی ‏خود قوچ و اسب سنگی(با زین و یراق) را بر روی سنگ  قبرها حک می  کردند، اما از تصاویر انسانی به دور بودند[31] و روی قبرهایشان جز صلیب شکل دیگری نمی  گذاشتند. در قبرستان نورادوز،[32] که یکی از بزرگ  ترین و تاریخی  ترین قبرستان  های ارمنستان است و قدمت ‏برخی از سنگ قبرهایش به قرون وسطا می  رسد، هیچ سنگ  قبر تصویری، به سبک و سیاق سنگ  های جلفای اصفهان، ‏وجود ندارد و موضوع سنگ  قبرها بیشتر صلیب است که در انواع برجسته و سه بعدی ساخته و در جهت عمودی و گاه ‏افقی، روی قبرها کار گذاشته شده بود».‏[33]

حدود دو دهه پس از ورود ارمنیان به اصفهان شاهد ایجاد نقش  برجسته  های انسانی بر روی سنگ  قبرهای ارمنیان ‏هستیم. از این تاریخ به بعد آرام آرام تصاویر برجسته نخست بر روی سنگ  قبر نخبگان ارمنی (مانند جراحان، کاتبان) و سپس، بر روی ‏سنگ  گور مردم عادی (نانوا، نجار، خراط و آهنگر) متداول شد. در این ‏گورنگاره  ها، به نقش نمادین اشیا توجه نشده و این تصاویر تنها نشان  دهندۀ شغل صاحب گور در زمان حیات وی هستند.‏ بنابراین می  توان گفت پذیرش ایجاد گورنگاره  هایی که جنبۀ دنیوی داشته ابتدا از جانب نخبگان آغاز شده وسپس، در میان اقشار گوناگون جامعۀ ارمنی رواج یافته است.

موضوع گورنگاره های ارمنیان ایران در پنج گروه دسته  بندی می شوند: گروه اول، گورنگارۀ کشیشان و قدیسان ارمنی. در این گورنگاره  ‏ها صاحب گور با لباس کشیشی ایستاده در حالیکه تسبیح یا شیخک (صوفی) [34]صلیبی شکل در دست دارد. این گورنگاره  ها متعلق به کشیشان و راهبه  هاست. گروه دوم،گورنگارۀ نخبگان با وسایل کارشان، از جمله؛ جراح، کاتب، تاجر و دریانورد. گروه سوم، گورنگارۀ زنان که با ‏لباس های بلند تصویر شده  اند و جزئیات لباس آنها نیز حجاری شده. این زنان عموماً دارای حرفۀ بافندگی بوده  اند و در حال بافتن و نخ  ریسی ‏نشان داده شده  اند. گروه چهارم، گورنگاره  های متعلق به نوازندگان است که با سازهای مختلف نشان داده شده  اند. گروه پنجم، مربوط به ‏دیگر مشاغل است.‏

در این گورنگاره  ها، اصناف گوناگون به خوبی نشان داده شده  اند زیرا در دورۀ صفویه هر صنف دارای پوشاک خاص خود بود که آنها را از صنف  های دیگر متمایز می ساخت. در این گورنگاره  ها، سه نوع کلاه قابل ‏تشخیص است الف: شب کلاه نازک؛ ب: کلاه نمدی ساده؛ ج: کلاه نمدی با لبۀ برگشته. البته، در ‏کنار هریک از این افراد، که پوشاک خاص صنف خود را پوشیده اند، ابزار کار آنان نیز بر روی گورنگاره  ها حجاری شده ‏است‏.[35]

پیشینه نقش  ها و گورنگاره های تصویری در زاگرس ‏

بر اساس نقوش تصویری که از غارهای دوشه[36] و میرملاس[37] به دست آمده و شامل نقاشی  های رنگی مربوط به صحنه  های ‏شکار و جنگ و دیگر نقش  های حیوانی است که در منطقه یافت شده و قدمت آنها به دورۀ نوسنگی می  ‏رسد؛[38] سنگ  نگاره  های یافت شده در استان مرکزی(خمین) و نواحی مجاور آن که متعلق به دورۀ ‏پیش از تاریخ است؛[39] همچنین، ‏نقش برجسته های متعددی که در این مناطق متعلق به دوران تاریخی تمدن ایلام و ماد تا دورۀ ساسانی کشف شده نشان می  دهد که استفاده از تصویر و نقوش کنده و برجسته در میان اقوام ساکن در زاگرس از پیشینه ای ‏بسیار طولانی برخوردار بوده است وآنان برای تزیین گوردخمه  ها و کاخ  های خود و ثبت حوادث و ‏یادمان  های تاریخی و غیره از نقش برجسته و کنده  کاری استفاده می  کردند.‏ [40]

در ناحیۀ زاگرس مرکزی و جنوبی ـ شامل لرستان، ‏ایلام، کهکیلویه و بویراحمد و دیگر نواحی هم  جوارـ  گورستان  هایی متعلق به دورۀ پیش از تاریخ و همچنین، دوره  های مختلف تاریخی (مس سنگی، عصر مفرغ و آهن) وجود دارد مانند گورستان  های هکلان و دمگر پرچینه، گره زوره، کمترلان، بان ‏سورمه، گورستان خاتون بان و کتل گل گل، پاکل، چم ژی مومه، جوب گوهر، لما و چندین گورستان دیگر که ‏مورد کاوش باستان  شناسان قرار گرفته اند. در طی این کاوش  ها، اشیایی در گورها به دست آمده مانند بت های نذری، پیکره  های سفالی انسانی و ‏جانورسان، ظروف سفالی، زیورآلات، ظروف مفرغی، جنگ افزار و لوازم مربوط به اسب که ‏نشان دهندۀ اعتقاد به زندگی پس از مرگ در میان ساکنان باستانی این نواحی است. آنان با گذاشتن مواد غذایی و اشیای مورد استفادۀ متوفی ‏در زمان حیات در گور وی سفر به دنیای مردگان را برای او راحت  تر می  کردند. این باور در دوره  های بعد در شکل و شمایلی جدید نمود یافت ‏چنان  که در دورۀ اشکانی و با رواج دین زرتشتی دیگر مردگان را مانند گذشته در گورهای چارچینه  ای دفن نمی  کردند بلکه آنان را در ‏تابوت  های سفالی لعاب  دار قرار می  دادند و به جای دفن اشیا با آنان نقش  ها و تصاویری بر روی تابوت حک می  کردند. این باور به دنیای پس از مرگ در این نواحی همچنان ادامه یافت به گونه  ای که ردپای آن را می  توان در دورۀ بعد در نقش  هایی که بر روی استودان  ها[41] ایجاد شده و در دوره های بعدتر، در نقش های موجود بر روی سنگ گورها مشاهده کرد. گوردخمه های ‏بختیاری و گورنگاره های اسلامی نمونه  های عینیت یافتۀ این باور کهن هستند.‏

در سنگ قبرهای متعلق به سده  های میانی پس از ورود اسلام به ایران نیز از نقش  برجسته  های تسبیح و مهر و ‏شانه و برای زنان به طور خاص از قیچی و شانۀ دوطرفه (به منزلۀ نماد) برای نشان دادن ایمان و پرهیزگاری متوفی در گورنگاره بهره برده  اند.‏

با مطالعۀ زندگی این اقوام (ساکنان مناطق زاگرس مرکزی و جنوبی) متوجه می  شویم که جنگ  آوری و دلاوری؛ همچنین شکار، که نوعی تمرین نظامی به حساب ‏می  آمده؛ مهمان  نوازی و گشاده  دستی؛ عفت و پاک  دامنی؛ و ایمان و اعتقادات مذهبی در بین آنان همواره مایۀ تفاخر و ‏عملی پسندیده بود و تلاش داشته  اند تا با این عناوین شناخته شوند. بنابراین، پس از مرگ، بازماندگان متوفی برای نشان دادن این خصلت  های وی از زبان نماد بهره می  بردند. این نمادها ‏طیف وسیعی از نقش  ها را در بر می  گیرد. ارمنیان، که بسیاری از خصلت  های خویش را در این نمادها می  یافتند و حس نزدیکی زیادی با این نمادها در خود احساس می  کردند، در گورنگاره  های خویش از این نمادها بهره گرفتند و به این نمادها، در قالب سنن و رسوم خود، تجلی دوباره  ای بخشیدند.

بنابر شواهد و مدارک یاد شده نگارنده معتقد است که ریشۀ گورنگاره  های تصویری گورستان ارمنیان در شرق زاگرس به گورنگاره  های تصویری مناطق زاگرس مرکزی و جنوبی باز ‏می  گردد و الهام گرفته از زندگی روزمرۀ آنان است که برخی از آنها جنبه نمادی و ‏سمبلیک یافته  اند.

بنابر شواهد تاریخی ارمنیان نیز پس از ورود به نواحی داخلی ایران، از سمت همدان و شرق ‏لرستان به اصفهان راه یافتند. گروهی از این ارمنیان در طول مسیر، در این نواحی ساکن شدند و در نتیجه و با این نوع از گورنگاره  ها ‏آشنا شدند. آنان پس از استقرار در روستاها و نواحی دیگر از این نقش  ها، که علاوه بر ‏جنبۀ نمادین از جنبۀ بصری فوق  العاده  ای نیز برخوردار بودند، در سنگ  گور  های خود استفاده کردند. از جملۀ این نمادها می  توان به مواردی چون قوری و بساط چای، تسبیح، ‏سوار درحال شکار بزکوهی، قلیان، قیچی و شانه، و مراسم تدفین و مشایعت در گذشته و غیره را نام برد که در ‏گورنگاره  های لرستان و نواحی دیگر زاگرس مرکزی و جنوبی رواج فراوانی داشته است.‏

بررسی نقش  های نمادین

ـ قلیان: این نقش بر روی شماری از سنگ  گورهای ارمنیان شازند وجود دارد و بر روی گورهای ارمنیان الیگودرز ‏نیز گزارش شده است. نقش  برجستۀ قلیان، که به منزلۀ نمادی از مهمان  نوازی بر روی سنگ  قبرهای زاگرس مرکزی فراوان دیده می  شود، برای نشان دادن مهمان  نوازی متوفی در زمان حیات بر روی سنگ گور وی نقش می  شده زیرا در نزد لرها آماده کردن قلیان ‏برای مهمان امری پسندیده به شماره می رفته. این نقش بر اثر روابط گستردۀ میان ارمنیان با گروهای لر همسایه به سنگ  گورهای ارمنیان راه یافته است.‏

ـ غلام و قلیان: این نقش نیز بر روی شماری از سنگ  گورهای شازند و خمین دیده می  شود و در سنگ  گورهای ‏الیگودرز نیز گزارش شده است. معمولاً، در خانۀ کدخداها، بزرگان و متمولان غلام خانه از مهمانان پذیرایی می  کرده اما در گورنگاره  های ارمنی سیرک و جلفا قلیان در دست صاحب گور است که می  تواند نشان  دهندۀ ‏جایگاه اجتماعی و تمول وی باشد.‏

ـ بساط چای (قوری، استکان و نعلبکی): چای نوشیدنی ساده  ای بوده که تقریباً در هر خانه یافت می  شده و با آن از ‏مهمانان پذیرایی می  کردند. نقش بساط چای بر روی گورهای خمین و شازند و سنگ  گورهای ارمنیان ‏الیگودرز، نواحی گوناگون لرستان، غرب ایلام و دیگر نواحی مشاهده می  شود. چای و نوشیدن آن در ‏گذشته با آدابی خاص همراه بوده و از نمادهای مهمان دوستی و مهمان نوازی محسوب می  شد.‏

ـ محراب: محراب یا مهرابه از ویژگی  های ممتاز و کهن معماری مذهبی است که از گذشته  های دور تا کنون در هر ‏نیایشگاهی از جایگاهی خاص برخوردار بوده و مقدس  ترین مکان آن محسوب می  شده است. نقش  های ‏حجاری شدۀ محراب با سرستون  های منشور پلکانی بر روی سنگ  گورهای ارمنیان ـ که فقط متعلق به کشیشان است ـ نشانۀ تقدس و پاکی متوفی و کشیش بودن او در زمان حیات است.‏ [42]

ـ صلیب: صلیب از نشانه  های مقدس و نماد مسیحیان و یادآور مصلوب شدن حضرت مسیح است. در معماری ‏کلیساهای ارمنیان، صلیب در بالاترین نقطۀ محراب یا گنبد کلیسا قرار دارد و مسیحیان همواره به آن ادای احترام و سوگند ‏یاد می  کنند. نقش برجستۀ صلیب نشانۀ ارمنی بودن و اعتقاد متوفی به آداب و آئین مسیحیت است.‏ [43]

ـ گل و گیاه: در اغلب سنگ  گورهای ارمنیان، نقش گل و گیاه و میوه دیده می  شود که یا در دست انسان یا در ‏میان تصویرهایی شبیه به فرشتگان[44] قرار گرفته یا اینکه گویی گیاهی با گل  های شکفته از دستان و پشت متوفی ‏روییده است (تصویر35و36). این  نقش  ها نمایانگر باورهای مربوط به زندگی پس از مرگ است. در بخشی از یک سنگ  گور (در گورستان ارمنیان سفید خانی الیگودرز) نقش ریشۀ گیاهی ‏دیده می  شود که برروی آن چهار دایرۀ متحدالمرکز نقش شده که احتمالاً گیاه کائنات یا درخت زندگی است. گل این درخت به ستارۀ شش  پر داوود شباهت دارد که نشانه  ای از ترکیب شدن عناصر نرینه و مادینه، آب و آتش، زن و مرد و تاریکی ‏و روشنی (آگاهی و ناخود آگاهی) است. ادامۀ این گل به دانه  ای می  رسد که تازه روییده و جوانۀ آن از سه قسمت ‏تشکیل شده است. به نظر برخی این جوانه جوانۀ درخت مو است. سه برای ارمنیان عدد مقدس و عدد تثلیث و نشانه  ای از تولد و ‏رویش دوباره پس از مرگ است.‏ [45]

در اساطیر ایرانی، آفرینش انسان و پدیدار شدن او بر روی زمین پیوندی آشکار با گیاه دارد. شاید، بتوان این گمان را پذیرفت که ‏اسطورۀ آفرینش انسان با آغاز کشاورزی در میان ایرانیان پرداخته شده باشد. [46]آن اسطوره چنین است که نخستین انسان ‏کیومرث یا گیو مرتن (به معنای زندۀ میرا) نام داشت و لقب او گل شاه یا گزشاه (هر دو به معنی کوه) بود. وی پس از سی سال به دست اهریمنی کشته شد. ‏هنگام کشته شدن از نطفۀ او دو چکه بر زمین ریخت و در خاک فرو رفت. آن دو چکه چهل سال در دل زمین ‏بماند و پس از این زمان، گیاهی دو پایه، همچون ریواس (ریباس)، از خاک بر آمد. آن را مشی و مشیانه خواندند. پس از پنجاه سال، ‏ایشان را فرزندانی پدید آمد که همه را خوردند. تا آنکه ایشان را فرزندی پدید آمد که او را نخوردند و سیامک نامیدند.این نیای ‏همه آدمیان است. [47]

شاید اندیشۀ بر آمدن انسان از گیاه و زندگی دوباره از طریق رویش دوباره برگرفته از این اسطوره باشد که ریشۀ هند و ‏ایرانی دارد و در آن گیاه در واقع نماد انسان است.‏

در گذشته، ایلات بختیاری در کنار مرده شاخه ای از درخت مقدس قرار می  دادند. در دورۀ صفوی نیز پیشاپیش ‏مرده شاخۀ درخت یا نهالی برده می شد که بر شاخه های آن میوه  هایی آویخته بود. در میان بختیاری ها[48] نیز چنین آئینی وجود داشته است. [49]بر اساس گورنگاره  های گورستان سیرک این آئین در میان ‏ارمنیان سیرک و لرستان نیز رایج بوده که پیش  تر دربارۀ آن سخن گفتیم. [50]

ـ نشانه های مذهبی(ایمان، پاکی و عبادت): نقش صلیب، محراب، فرشتگان بال  دار با گیاهی در دست و فرشته با بدن ‏پرنده و کلاه مخروطی شبیه به جغد در گورنگاره  های ارمنیان از جمله نقش  هایی است که ایمان، نوع اعتقاد و پاک بودن ‏متوفی را در زمان حیات نشان می  دهد. چنین حجاری  هایی پیش از آنکه نمایشگر ویژگی  های مذهبی متوفی باشد ‏نمادهایی بازمانده از اندیشه  های کهن دینی و اعتقادی پیشینیان در ارمنستان هستند که بسیاری از آنها ریشه در فرهنگ ‏اساطیری قوم ارمن دارد. [51]

ـ قیچی بسته و شانۀ دو طرفه: نقش قیچی بسته و شانۀ دو طرفه در گورنگاره  های زنان ارمنی دیده می  شود. قیچی بسته ‏نشان پاکی، عفت و پاک  دامنی است که به صورت منفرد در پایین سنگ گور نشان داده شده است. شانۀ دو طرفه ‏نیز نماد آراستگی و پاکیزگی است. شانۀ یک طرفه به گورنگارۀ مردان اختصاص دارد و نشان تمیزی و آراستگی مردان است. نقش ‏قیچی بسته در گورنگاره  های شازند و خمین به کرات بر روی گورها تکرار شده اما در گورنگاره های سیرک تقریباً وجود ‏ندارد. آرایش موی سر به صورت تقسیم آن به دو بخش که هم نزد زنان طوایف لر و هم در میان زنان ارمنی دیده می شود شاید بر گرفته از پنداری کهن در ‏نزد اقوام باستانی ایران باشد که جهان و کار جهان را به دو گروه نیک (مزدایی) و بد (اهریمنی) ‏تقسیم می  کردند.‏ [52]

ـ دار قالی و وسایل مربوط به آن: دار قالی و وسایل مربوط به آن در گورنگاره  های زنان علاوه بر اینکه نشانی از حرفۀ قالی  بافی آنان در زمان ‏حیات است نمادی از تار پود زندگی  ای است که به دست این زنان بافته شده. در همۀ این گورنگاره ها، قالی ناتمام مانده که خود حکایت از تداوم زندگی و ادامۀ آن پس از مرگ دارد. این موضوع هم در گورنگاره های طوایف لر و هم در گورنگاره  های ارمنیان به چشم می  خورد. قالی نیمه  کاره همچنین نشانی از آرزوهایی است که بر آورده نشده است.‏

ـ خدای آفتاب (مهر یا میترا): در بسیاری از گورنگاره  های قلعه، حاجی آباد و حتی سیرک به نقش خورشید بر می  خوریم که بازمانده از آئین مهرپرستی و نشان  دهندۀ تداوم، تأثیر و نفوذ این آئین در فرهنگ و مذاهب بعد از خود است.

خورشید یکی از مراحل مهری است. در آئین مهرپرستی، منشاء گرما، یعنی آفتاب، عامل اصلی تداوم حیات، ‏میوه  دهی و باروری بوده است. رطوبت نیز در این آئین اهمیت زیادی داشته که منشاء آن را کرۀ ماه می  دانستند. همۀ ‏نیازهای زندگی توسط خورشید و ماه تأمین می  شده است. [53]

در مهرپرستی پرستش آفتاب با پرستش آتش همراه بود ‏زیرا آتش نیز گرمابخش محسوب می  شد و به انسان حیات می  بخشید. قدرت گرما و آتش در وجود خدای مهر تبلور می  یافت.‏

پرستش مهر، که در شرق و غرب از آسیای صغیر تا هندوستان رایج بوده، ریشه در ادیان اولیۀ آریایی  ها دارد.

این آئین در ارمنستان تا حدود سدۀ سوم میلادی هنوز رایج بوده است تا اینکه با کوشش  های گریگور روشنگر (هم  زمان با تیرداد، پادشاه اشکانی ارمنستان)، دین مسیحیت مورد پذیرش تیرداد قرار گرفته و دین رسمی ارمنستان اعلام می شود. در پی قبول مسیحیت به منزلۀ دین رسمی در ارمنستان، گریگور روشنگر، بانی کلیسای ارمنی، به قریۀ باگارایج می  رود و معبد مهر را ویران و گنج  های آن ‏را بین فقرا تقسیم و به جای آن کلیسایی بنا می  کند. [54] معبد مهر گارنی بازمانده ای از دوران مهرپرستی در ارمنستان است که تا امروز حفظ شده.‏ [55]

ـ کبوتر: کبوترنماد عشق، بهار، سادگی و خلوص، صلح، هماهنگی، امید و خوشبختی است. کبوتر را نشانۀ گوهر زوال  ناپذیری و روح ‏و اغلب به جهت زیبایی، سفیدی و آهنگ خوش آن را استعاره  ای از زن دانسته  اند. [56]

ـ کلاغ‎ :‎در آئین مهرپرستی، هفت مقام روحانی و در واقع، هفت درجۀ تشرف وجود دارد که مقام کلاغ اولین مرحله از این مراتب است و نخستین خدمتگزار محراب محسوب می  شود. ‏این افراد، زیرنظر پدر مقدس، پس از طی مراحلی به جرگۀ مؤمنان می  پیوستند. [57] کلاغ در اغلب باورهای کهن به منزلۀ قهرمانی خورشیدی (هدایتگر ارواح در دنیای تاریکی) و بیشتر به صورت خدا یا پیک خدا، راهنما، یا حتی راهنمای ارواح درسفر آخرشان ظاهر می شود و نقش هدایتگر ارواح را دارد. او بدون آنکه گم شود در ظلمات نفوذ می  کند‎.‎‏ کلاغ در عین حال نمادی از تنهایی است یا حتی بیش از آن؛ یعنی، نشانگر انزوای عمدی کسی است که ‏تصمیم گرفته در جایی بالاتر زندگی کند و این کار همانا پاگذاشتن در مسیر سیر و سلوک آئین مهری است که در آن برای رسیدن به مراحل بالاتر باید کمر به انزوا وچله  نشینی بست. [58] نقش کلاغ از ‏نقش های مشترک در گورنگاره های لرستان و ارمنیان مناطق مورد مطالعه است و نشان از ریشه های یکسان مهری ‏دارد.‏

تقسیم کار، تخصص و همیاری

نگاهی به وزن و حجم سنگ  گورهای ارمنیان، که همگی از سنگ های یکپارچه تراشیده شده  اند، نشان از آن دارد که تهیه و ‏تراش این سنگ ها کاری زمان بر و وقت گیر بوده و نیاز به مدیریت دقیق، نیروی کار فراوان، متخصص و ماهر (معدن کار، انتقال ‏دهنده، طراح و حجار) داشته است.‏

بنابراین، جدا کردن سنگ از معدن، انتقال آن به کارگاه یا محل تراش سنگ  ها و سپس، انتقال سنگ  های تراش  خورده به محل دفن و قرار ‏دادن آنها  بر روی گورها شامل یک چرخۀ کامل بوده که همیاری و هماهنگی بسیاری را می طلبیده که تنها با مدیریت ‏درست و وجود نیروی کار هماهنگ امکان پذیر بوده است. با توجه به محیط روستایی این مناطق به نظر می  رسد نوعی همیاری ‏بسیارگسترده بین ساکنان وجود داشته که نتیجۀ آن این سنگ  گورهای تراش  خوردۀ بسیار زیباست.‏

جمع  بندی

ارمنیانی که در دورۀ صفویه و پس از آن به ایران مهاجرت کردند به   رغم اشتراکات فراوان دارای خرده  فرهنگ  های خاص خود (شامل شیوه معیشت، لهجه، نوع پوشش و حتی اعتقادات) بودند. این خرده فرهنگ  ها سبب شد تا این طوایف ارمنی، پس از ورود به ایران، منطقه  ای را برای سکونت خود برگزینند که با خلقیات آنان و محل زیست ‏مادری  شان نزدیکی بیشتری داشت. بنابراین، آن دسته که در کوهستان زندگی کرده بودند نواحی بختیاری، ‏گروهی که شهری و تاجر پیشه بودند شهر اصفهان و گروه  های کشاورز دشت  های حاصل  خیز نواحی خمین و شازند را برای زندگی انتخاب کردند. این ‏گوناگونی، که ناشی از تفاوت  های منطقه  ای در میان مهاجران بود، خود را به شکلی در شیوۀ ایجاد گورنگاره  ها و سنگ  گورها بروز داد.‏

در سنگ  نگاره  های خمین و شازند، کمتر شاهد نقش  های انسانی هستیم در حالیکه در میان گورنگاره  های ‏جلفا و سیرک بختیاری این نقش  ها سهم عمده  ای دارد. علاوه بر نقش انسانی، نقش خورشید نیز در ‏میان نقش  های گورستان سیرک دیده می  شود که نماد مهر از خدایان ایران باستان و آئین مهرپرستی است، آئینی که از گذشته  های دور در میان ارمنیان نیز رواج و نفوذ داشته است. [59]نقش کبوتر وکلاغ نیز از دیگر نقوش مهری است که در گورنگاره  های ارمنیان خمین، شازند و دیگر مناطق به چشم می  خورد. این نقش  ها بر روی چلیپاسنگ  های ارمنستان و آران و سایر نواحی نیز دیده می  شود. در میان گورنگاره  های ارمنیان ایران، گور‏نگاره  های گورستان سیرک از نظر پوشش مردان و زنان منحصر به فرد است زیرا لباس ارمنیان آن دوران و جزئیات آن (دکمه  ها، یقه و کلاه ‏و کفش) را نشان داده. این گورنگاره  ها، که پرکارترین نوع سنگ  گورهای ارمنیان در ایران به شمار می  روند، در اولین نگاه یادآور طرح  ‏های قالی ارمنی هستند. تأثیرات فرهنگ پوشش بختیاری را نیز می  توان در نوع لباس ها، کلاه ها و گیوه در گورنگاره  ها ‏مشاهده کرد.‏

پیدایش نخستین سنگ  ‏گورهای ارمنیان در ایران به دورۀ صفویه و چند سال پس از اسکان آنها در ایران بازمی  گردد، یعنی زمانی که سنت ساخت گورنگاره  ها با موضوعات نمادی، شکار، عزا و جنگ در زاگرس مرکزی و جنوبی رواج کامل داشت. ارمنیان در سرزمین مادری خود برای ‏نشان دادن گورها از چلیپا سنگ  هایی با حجاری  های پر نقش و نگار گیاهی و اساطیری استفاده می  کردند اما پس از مهاجرت به ایران، سنگ  گورتراشان ارمنی به شیوۀ ساخت گورنگاره  های ایل  های هم  جوار گرایش یافتند که ایجاد گورنگاره  ها در میان آنان ریشه  ای عمیق داشت و از جنبۀ نمادی و آئینی برخوردار و بازتابی از شیوۀ معیشت و شغل افراد بود. شاید، دلیل این امر جدا ‏شدن آنان از فرهنگ مادری یا از دست دادن بسیاری از افراد ماهری بود که این نقش  ها را ایجاد می  کردند اما طی ‏مهاجرت از میان رفتند و ارمنیان را در این زمینه دچار خلأ ساختند.

تأثیرپذیری ارمنیان را از همسایگان می  توان در گورنگاره  هایی با طرح شکار و جنگجو با تفنگ و گرز و شمشیر و خنجر دید. ‏این گورنگاره  ها، البته با غنای بیشتر، بخش جدایی  ناپذیری از گورنگاره  های زاگرس مرکزی (بخش جنوبی استان کرمانشاه، غرب ‏و جنوب استان ایلام [شامل دهلران، دره شهر، غرب چرداول، هلیلان،بدره و میشخاص] و لرستان) و زاگرس جنوبی(استان ‏چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد، استان فارس، شمال استان خوزستان و بوشهر) را تشکیل می  دهد. در ‏گورنگاره  های زاگرس مرکزی نقش خورشید، آتش، سرو و کبوتر به چشم می  خورد که در بین گورنگاره  های ارمنیان و دیگر طوایف ‏این مناطق مشترک و ناشی از تأثیر و نفوذ آئین مهری در این مناطق است. ساکنان این بخش از زاگرس مرکزی ‏پیرو آئین اهل حق یا یارسان بوده  اند که می  توان آن را همان آئین مهری همراه با آموزه  های زرتشتی و اسلامی دانست. پیروان این مذهب دارای تساهل و تسامح فراوانی بودند و همین عامل سبب روابط فرهنگی متقابلی بین آنان و ارمنیان ‏شده بود. از نقش  های گورنگاره  های زاگرس می  توان به نمادهایی چون قلیان، شکارچی سواره، جنگجو، قیچی ‏بسته و دار قالی ناتمام اشاره کرد که بر گرفته از گورنگاره  های زاگرس مرکزی است و در گورنگاره  های ارمنیان نیز تکرار شده. روابط متقابل ارمنیان و ایل  ها و طوایف زاگرس مرکزی، که می  تواند ‏روشن  کنندۀ بسیاری از تأثیر و تأثرات فرهنگی باشد، تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است.‏

گورنگارۀ جالبی در میان سنگ  گورهای سیرک وجود دارد که شخصی را با یک باز شکاری در دست چپ نشان می  دهد. نکته  ای که از این گورنگاره می  توان فهمید این است که استفاده از باز شکاری برای شکار در میان مردمان زاگرس مرکزی بر عکس ‏آسیای میانه و حتی آسیای صغیر رواج چندانی نداشته است. احتمالاً، این شخص تعلیم دهندۀ باز شکاری و شغل آبا و ‏اجدادی وی تعلیم این پرنده بوده است.‏

در گورنگاره  های خمین و شازند نقش  برجسته  هایی از جام  ها به صورت قرینه و همچنین قرص  های دایره  ای برجسته حجاری ‏شده و اشاره به مراسم عشای ربانی باداراک دارند که در آن نشخارک (نان مقدس) و شراب توسط کشیش تقدیس می  شود.‏

در گورنگاره  های شازند و سیرک، می  توان اثراتی از زیست محیط گیاهی و جانوری را در سنگ  قبر  ها مشاهده کرد از جمله ‏برگ کنگر، گل لاله، لالۀ واژگون، درخت، پرنده، بزکوهی و غیره که از لحاظ مطالعات فرهنگی ـ ‏زیست محیطی ارزشمند است.‏

پی‌نوشت‌ها:

1- دکترای باستان  شناسی.

2- کارشناس ادارۀ کل میراث فرهنگی و گردشگری استان زنجان.

3- Paolo ‏‎Portoghesi, Documenti di Architettura Armena, Khatchkar (Milano: Instituto di Umanisticadella Facolta di ‎Architettura Politecnico di Milano, 1970).

4- خاچ به معنای صلیب است وخاچکار یا خاچیکار به چلیپاسنگ  ها یا سنگ  گورهایی ایستاده گفته می  شود که دارای حجاری  های زیبا و مسحورکننده و پرکار است. استفاده از این سنگ  گورها در ‏دوران باستان و سده  های میانی در ارمنستان و سرزمین های ارمنی  نشین رواج داشته. ر.ک: ‏باگرات اولوبابیان، «چلیپا سنگ یا خاچکار»، ترجمۀ ادوارد هاروتونیان، پیمان ، ‏س9، ش33 (پاییز 1384) : 26 ـ‏ 51.

5-  ibid. , p. 13,35,55&56

6- برای مطالعه در این زمینه ر.ک: علی ‏نوراللهی و غلام شیرزاد، «معرفی و تحلیل گورستان  های شهرستان خمین»، پیمان، س19، ‏ش72 (تابستان 1394) : 74 ـ 95.

7- برای مطالعه در این زمینه ر.ک:  پرویز تناولی، سنگ قبرها (تهران: یساولی، 1388).‏

8- برای مطالعه در این زمینه ر.ک: علیرضا فرزین، گورنگاره  های لرستان: پژوهشی مردم  شناختی در نقش و مضمون سنگ  گورهای لرستان (تهران : پژوهشکدۀ مردم  شناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ، 1384).

9- ‏نوراللهی؛ شیرزاد، همان  جا.

10- Eurasian-Europeonid

11- در مورد اینکه چرا ایرانیان این اقوام را به نام ارمنی و نه هایک می  شناختند باید به این مسئله توجه کرد که شباهت نام هایاسا در اسناد هیتی عصر مفرغ جدید با ‏های‎(Haii)‎، نامی که ارمنیان به خود اطلاق کردند و هایاستان، نامی که بر سرزمین جدیدشان نهادند، به این نظریه منجر می  شود که خاستگاه برخی از ارمنیان شمال منطقۀ ‏هوریان بوده و آنان احتمالاً در این منطقه جای گرفته بودند. هایاسا احتمالاً در درۀ علیای فرات، مابین ارزنجان و ارزروم، واقع بوده است. ظاهراً، گروه دیگری از ارمنیان نام ناحیۀ ‏آرم‎(Arm) ‎یا یورم‎(Urm) ‎را پذیرفتند. نام سرزمین یورم در اسناد اورارتویی وجود دارد و احتمال دارد که در دشت موش واقع بوده است. اگر آرم و یورم دقیقاً در این ناحیه قرار داشته، این ناحیه از هایاسا به ایرانیان نزدیک  تر بوده است. در این صورت، شاید این مسئله توجیهی باشد برای اینکه چرا منابع ایرانی و به دنبال آن، یونانیان در مورد این اقوام ‏صرفاً لفظ آرم‎(Arm) ‎را به کار برده  اند نه های‎ (Hai) ‎را.  نک: ‏علیرضا سلیمان‎زاده، «ریشه و خاستگاه ارمنیان»، پیمان، س 11،ش44 (تابستان 1387): 98.‏

12- نک:  ادیک باغداساریان، نگاهی به تاریخ ارمنیان (تهران: مؤلف، 1380)، ص8 ؛ سلیمان  زاده،  همان، ص 98 و99.‏

13- نک:  باغداساریان، همان، ص8 ؛ همو، تاریخ کلیسای ارمنی(تهران: مولف، 1380)، ص9ـ 15 ؛هراند پاسدرماجیان، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمد قاضی (تهران: زرین، 1369)،  ص118 و 119.‏

14-  باغداساریان،  تاریخ کلیسای ارمنی، ص5.

15- Teshan

16-  علی نوراللهی، «قوم باستان  شناختی بافت، نقش و رنگ در قالی زنجان»، فرهنگ زنجان، دور جدید، ‏ش40(بهار 1393): 204.‏

17- باغداساریان،  تاریخ کلیسای ارمنی، ص6.

18- فرزین، همان، ص105.

19- موقعیت جغرافیایی:‏‎‎N “61 . 0’56°33 و “40 . 7  ’24°49

20- دو گورستان دیگر متعلق به ارمنیان در شازند وجود دارد که یکی در نزدیک کلیسای هاکوپ مقدس و دیگری در روستای عباس آباد قرار دارد.‏

21- در اینجا این دو فرشته، که احتمالاً شاهاپت، فرشتۀ حفاظت از گورهاست، به صورت کاملاً ابتدایی و استیلیزه کنده  کاری شده اند، اما نمونۀ کامل آنها را می  توان در دو گوشۀ بالای سنگ  گورهای کلیسای وانک مشاهده کرد که دارای چهرۀ انسانی با بال پرنده هستند.

22- Bassen

23- از چگونگی مهاجرت ارمنیان شرق ترکیه  به چهارمحال و بختیاری سندی به این مضمون در دست است: «در سال1603م، شاه عباس ارمنیان را از یازده منطقۀ ارمنستان به ایران کوچ ‏داد.ارمنیان چهار محال از مناطق باسن، کارین و خنوس بودند ـ هرکدام با لهجه، آداب و رسوم و فن کشاورزی متفاوت» (آندرانیک ساریان،تاریخ ارمنیان چهار محال ‏بختیاری[تهران: نائیری،1980،] ص90و91).‏

24- بخشی از متن شکوائیه چنین است: «ما از کوهستان آمده  ایم و می  خواهیم در کوهستان زندگی کنیم» (ساریان، همان، ص89).‏

25- زویا خاچاطور،«پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری» ، پیمان، س11، ش 41 (پاییز ، 1386): 68 ـ82.

26- موقعیت جغرافیایی:‏‎‎ “5344 ’12°N32 و “1256 ’49°e50

27- تناولی، همان، ص98.‏

28-  Armin Theophil Wegner

وی در جنگ جهانی اول سرباز و یکی از اعضای تیم پزشکی آلمان بود که با عکس  های خود توانست ابعاد فاجعۀ نژادکشی ارمنیان به دست عثمانی  ها، طی سال های 1915ـ1916م، را به جهانیان ‏نشان دهد.‏

29- فرشتۀ محافظ گورها.

30- تناولی، همان  جا.‏

31- البته، این نظر درست نیست زیرا در گورنگاره های نخجوان ـ که تخریب شده ـ نقش های انسانی، در حالت نشسته بر روی چهارپایه، در میان نقش های گیاهی و همچنین، نقش سوار کار با شمشیری بر کمر دیده می  شود. ‏برروی قوچ  های سنگی منطقۀ نخجوان نیز نقش نوازنده بر روی تخت در حالی که چندین نفر در اطراف او احتمالاًً در حال آوازخوانی هستند ‏حجاری شده (ادوارد هاروتونیان، «آرگام ایوازیان، پژوهشگر نستوه سرزمین ممنوع»، پیمان، ‏ش30 [زمستان 1383]:36-48) و نشان می  دهد که استفاده از نگاره  های انسانی در سرزمین  های اصلی ارمنیان نیز پیشینه  ای طولانی داشته است.

32- Noradouz

33- تناولی، همان، ص100.‏

34- بزرگ ترین مهرۀ تسبیح که در اصطلاح به آن شیخک یا صوفی (در مناطق غرب ایران) گفته می شود. انتهای رشته  ای که مهره  های تسبیح را نگه می  دارد در داخل این مهره که دراز است جای می  گیرد در واقع این مهره محل ابتدا و انتهای رشتۀ نخ نگهدارندۀ مهره  هاست.

35- تناولی، همان، ص 92 ـ 97.‏

36- یکی از غارهای تاریخی استان لرستان است که در روستای کرشوراب، از توابع بخش چگنی خرم‌آباد، واقع شده.

37- واقع در کوه سرسرخن کوهدشت استان لرستان.

38- حمید ‏ایزد پناه، « نقاشی  های پیش از تاریخ در غارهای لرستان»، باستان  شناسی و هنر ایران، ‏ش3 (1348): 6 ـ13؛ همو، ‏« نقاشی  های غار دوشه در لرستان»، باستان  شناسی و هنر ایران، ش4(1348):53ـ57 ؛ همو،‏ آثار باستانی و تاریخی لرستان (تهران: آگاه، 1363)، ج1.‏

39- نک: خسرو پوربخشنده،«گزارش بررسی وشناسایی بخش فراهان سفلی(شهرستان اراک)»، بایگانی سازمان ‏میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری استان مرکزی (1376) (منتشر نشده)؛ همو، «نگاهی به نقوش صخره  ای فراهان(اراک)»، باستان پژوهی (دورۀ جدید) ش2 (1386):46 ـ50.‏

40- نک: ‏علی‌اکبر سرفراز و بهمن فیروزمندی، باستان  شناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی، اشکانی، ‏ساسانی(تهران: مارلیک،1375).‏

41- اَستودان یا ستودان که از دو بخش اَستو (هسته :استخوان) و دان (جایگاه) تشکیل شده‌است به معنی «جایگاه نگهداری استخوان» است. این جایگاه  ها، که در دین مزدیسنا بخشی از آئین مردگان شمرده می  شده، حفره‌هایی است که به صورت منتظم و چهارگوش یا نامنتظم و ساده‌ در درون کوه ایجاد می  شده  اند و استخوان مردگان را پس از پوسیدن اجزای غیر استخوانی به آنجا منتقل کرده و نگه می  داشتند.

42- فرزین، همان، ص81.‏

43- همان  جا.‏

44- فرشته  هایی با دو بال، که در گوشه  های سنگ  گورهای دیگر نواحی حجاری شده، در اینجا جای خود را به گل با شانزده پر که دو برگ در اطراف آن روئیده، داده است.

45- فرزین، همان، ص82.‏

46- ‏ اولین رید، انسان در عصر توحش، ترجمۀ محمود عنایت (تهران: هاشمی،1363)، ص 514.‏

47-‏ ‏حمزه بن حسن اصفهانی، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمۀ جعفر شعار (تهران: بنیاد فرهنگ ایران،1346)، ص62؛ بیژن شاهمرادی، «بریدن گیسوان در سوگواری  های بختیاری»، ایران  نامه، ش87 ـ 88 (پاییز و زمستان1384): 290؛ ‏مطهر بن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ  محمد رضا شفیعی کدکنی (تهران: بنیاد فرهنگ ایران،1349)، ج3، ص120.‏

48-‏ ‏این رسم  از گذشته در میان لرهای بختیاری، که امروزه در چهار محال بختیاری، خوزستان، اصفهان و نواحی مجاور ساکن هستند رواج داشته است (بنگرید به: شاهمرادی، همان، 288ـ 292).

49- شاهمرادی، همان  جا.‏

50- این رسم در میان سایر ایلات و طوایف زاگرس مرکزی(یعنی استان  های ایلام ، کرمانشاه و لرستان) نیز وجود داشته که برای حمل مرده به سمت گورستان و تشییع آن، بدن متوفی را  بر روی شاخه  های تازه درخت بلوط  می  گذاشته  اند که در اصطلاح به آن تَرم (Tarm) گفته می  شود.

51- فرزین، همان، ص80.‏

52- شاهمرادی، همان، ص 286.‏

53- باغداساریان، تاریخ کلیسای ارمنی، ص52.‏

54- گارون سارکسیان، «دودمان گریگور مقدس و نخستین رهبران دینی ارمنستان»، پیمان، ش27 (بهار 1383): 5 ـ21.

55- باغداساریان، همان  جا.‏

56- ‏ژان شوالیه و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی (تهران: جیحون،1383)، ج4، ص542.‏

57-‏ هاشم رضی، آئین مهر، میترائیسم (تهران: بهجت،1371)، ص 346.‏

58- ‏شوالیه و گربران، همان، ص582.‏

59- البته مهرپرستی و آئین آن بر روی همۀ ادیان تأثیر بسیاری داشته است.

منابع:

اصفهانی، حمزه بن حسن. تاریخ پیامبران و شاهان. ترجمۀ جعفر شعار. تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1346.‏

ایزدپناه، حمید. «نقاشی  های پیش از تاریخ در غارهای لرستان». باستان  شناسی و هنر ایران. ش3. 1348.‏‏

ـــــــ . «نقاشی  های غار دوشه در لرستان». باستان  شناسی و هنر ایران. ش4.‏ 1348.

ایزد پناه، حمید. آثار باستانی و تاریخی لرستان. تهران: آگاه، 1363، ج1.

باگرات، اولوبابیان. «چلیپا سنگ یا خاچکار». ترجمۀ ادوارد هاروتونیان. پیمان. ش33. پاییز 1384: 26ـ‏‏52.‏

باغداساریان، ادیک. نگاهی به تاریخ ارمنیان. تهران: مؤلف، 1380.‏

ـــــــ . تاریخ کلیسای ارمنی. تهران: مؤلف، 1380.‏‏

پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان. ترجمۀ محمد قاضی. تهران: زرین، 1369.‏

پوربخشنده،خسرو. «گزارش بررسی و شناسایی بخش فراهان سفلی(شهرستان اراک)». آرشیو سازمان میراث ‏فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی. 1376 (منتشر نشده).‏

ـــــــ . «نگاهی به نقوش صخره  ای فراهان(اراک)»، باستان  پژوهی (دورۀ جدید). ش2. 1386.‏

تناولی، پرویز. سنگ قبرها. تهران: یساولی، 1388.‏

رضی، هاشم. آئین مهر، میترائیسم. تهران: بهجت،1371.‏

رید، اولین. انسان در عصر توحش. ترجمۀ محمود عنایت. تهران: هاشمی،1363.‏

سارکسیان، گارون. «دودمان گریگور مقدس و نخستین رهبران دینی ارمنستان».پیمان. ش27. بهار 1383: 5 ـ23.

سرفراز،علی‌اکبر؛ فیروزمندی، بهمن. باستان  شناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی. ‏تهران: مارلیک، 1375.‏

شاهمرادی، بیژن. «بریدن گیسوان در سوگواری  های بختیاری». ایران  نامه. ش87 و 88. پاییز و زمستان1384: 283 ـ 300‏.

شوالیه، ژان؛ گربران، آلن. فرهنگ   نمادها. ترجمۀ سودابه فضایلی. تهران: جیحون،1383،‏ ج4.

سلیمان‎زاده، ‏علیرضا. «ریشه و خاستگاه ارمنیان». پیمان. س 11. ش44 . تابستان 1387: 88 ـ 102.

ساریان، آندرانیک. تاریخ ارمنیان چهارمحال و بختیاری. تهران: نائیری،1980.‏

فرهادی، مرتضی. موزه  های درباد، رساله  ای در باب مردم  شناسی هنر. تهران: دانشگاه علامه ‏طباطبایی، 1377.‏

فرزین، علیرضا.گورنگاره  های لرستان: پژوهشی مردم شناختی در نقش و مضمون سنگ گورهای لرستان. تهران: پژوهشکدۀ مردم  شناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، 1384.

مانوکیان، آرداک. «آئین  های کلیسا». ترجمۀ میشا هایراپتیان.پیمان. ش30. زمستان 1383: 25 ـ 35.

مقدسی، مطهر بن طاهر. آفرینش وتاریخ. ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1349.‏

نوراللهی، علی. «قوم باستان  شناختی بافت، نقش و رنگ در قالی زنجان». فرهنگ زنجان (دورۀ جدید). ‏ش40. بهار 1393: 204.‏

نوراللهی، علی‏؛ شیرزاد، غلام. «معرفی و تحلیل گورستان  های شهرستان خمین». پیمان. س19. ‏ش72. تابستان 1394: 74 ـ 95.

هاروتونیان، ادوارد. «آرگام ایوازیان، پژوهشگر نستوه سرزمین ممنوع». پیمان. ‏ش30. زمستان 1383 :36 ـ 48.

‏‎Portoghesi, Paolo. Documenti di Architettura Armena, Khatchikar. Milano: Instituto di Umanisticadella Facolta di ‎Architettura Politecnico di Milano, 1970

Bewley, R. H.  «The Cambridge University Archaeological Expedition to Iran 1969

Excavations in the Zagros Mountains: Houmian, Mir Malas, Barde Spid». Iran.  vol. 22. 1984: 1-38

geolocation.ws/v/P/75317460/armanian-cemetery-‎sirakshahrekordiran/en

www.shazand.blogfa.com/cat-6.aspx‎

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76
سال بیستم | تابستان 1395 | 264 صفحه
در این شماره می خوانید:

سکه های حاکمان ارمنی کیلیکیه

نویسنده: شاهن هوسپیان ارمنیان از معدود ملت هایی هستند که موفق شده اند حکومتی مستقل خارج از سرزمین اجدادیشان تشکیل دهند. آنها ‏طی قرون یازدهم تا چهاردهم میلادی توانستند...

کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی

نویسنده: دکتر طهمورث ساجدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 نام کتاب: کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی نویسنده: ابوالقاسم رادفر‏ محل نشر: تهران انتشارات: طهورا‏ سال نشر:...

به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت واهه خوجایان،موسیقی دان نامی ایرانی

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 در 12 آوریل 2003م/ 23 فروردین 1382ش، واهه خوجایان،[1] ویولنیست و رهبر ارکستر مجلسی شهر رِنو (رینو)‏، [2] در...

خاطراتی از نخستین فعالیت ها در زمینه موسیقی کلاسیک غربی در ایران

نویسنده: واهه خوجایان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 دربارۀ نویسنده واهه خوجایان(1308 ـ 1394ش) در‎ ‎‏28 آبان 1308ش، در تهران متولد شد. خوجایان نواختن ویولن را از خردسالی...

بازنگری بحران قراباغ و نقش جمهوری اسلامی ایران

نویسندگان: دکتر هادی آجیلی / منیره اخوان / مهدیه شادمانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 بحران قراباغ، مهم ترین و طولانی  ترین مناقشۀ باقی مانده پس ‌از فروپاشی شوروی در...

لیلان،مرکز روستاهای ارمنی نشین در شهرستان خمین استان مرکزی

نویسندگان: غلام شیرزاده / ابراهیم بداقی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 شهرستان خمین، که در جنوب غربی استان مرکزی واقع شده، از شمال به شهرستان اراک، از غرب ‏به شهرستان...

یک صحنه و دو پرده

نویسنده: آرمین تئوفیل وگنر / ترجمه: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 تئاتر در پرشیا اشاره:‏ آرمین تی وگنر، حقوق  دان، نویسنده، شاعر، عکاس، مدافع ‏سرسخت حقوق...

دکتر زاون خاچاتوریان،بنیان گذار بنیاد آرمین تئوفیل وگنر امریکا

نویسنده: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 زاون خاچاتوریان در 1325ش، در تبـریـز چـشم بـه جـهان گشـود، ‏پـس از طی دوران تحصیلات دبیرستان در رشتۀ طبیعی در...

آرمین تئوفیل وگنر ‎انسانی مبارز و مدافع سخت کوش حقوق بشر

نویسنده: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76  وجدان من مرا به شهادت دائمی فرا می  خواند. من انعکاس فغان مظلومان بیابانم[1]آرمین تئوفیل وگنرزندگی نامه[2]...

آرتساخ کجاست؟ قره باغ چیست؟ نگاهی گذرا به سه هزار سال از تاریخ

نویسنده: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 مقدمۀ مؤلف نگارش تاریخ کهن ناحیۀ کوچکی از جهان به نام آرتساخ سخت است چون ‏تاریخ آن برخلاف ابعادش وسعتی دارد به طول...