نویسنده: آرمینه آراکلیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76

 وجدان من مرا به شهادت دائمی فرا می  خواند. من انعکاس فغان مظلومان بیابانم[1]
آرمین تئوفیل وگنرزندگی نامه[2]

آرمین تئوفیل وگنر

آرمیـن تئوفیل وگـنر[3](1886ـ 1978م)‎، حقـوق دان، نویسنده، شاعر، عکاس، ‏مدافع سخت  کوش حقوق بشر و یکی از شاهدان عینی جریان اولین ‏نژادکشی سدۀ بیستم، در 16 اکتبر 1886م، در ‏شهرالبرفلد / راینلند (ووپرتال) [4]آلمان‎‏ ‏چشم به جهان گشود. او در زمستان 1914 ـ 1915م، در آستانۀ جنگ ‏جهانی اول، داوطلبانه به گروه امدادگران پزشکی زمان جنگ ‏پیوست و عازم خط اول جبهه در لهستان شد و در نتیجۀ خدمات ارزنده  ‏اش در کمک به زخمی  های زیر آتش مفتخر به دریافت نشان صلیب ‏آهنین[5] ستاد فرماندهی ارتش شد.‏

آرمین تی وگنر در آوریل 1915م، در پی امضای پیمان اتحاد بین ‏آلمان و ترکیۀ عثمانی، به همراه رستۀ پزشکی به جبهۀ خاورمیانه ‏اعزام شد تا در ارتش ششم عثمانی، به فرماندهی فیلد مارشال ‏فون در گولتس، به خدمت ادامه دهد.‏

اخبار کشتار ارمنیان و شایعات وحشیگری های ارتش عثمانی تحت ‏لوای جنگ، او را برآن داشت که با استفاده از امکان مسافرت ‏افسران رستۀ پزشکی به اعماق آسیای صغیر، ردپای ارتش و ‏مزدوران عثمانی را در مسیر قسطنطنیه تا حلب و موصل دنبال کند و به ثبت وضبط وقایعی بپردازد که مقرر شده بود در خفای محض و ‏دور از انظار جهانیان اتفاق افتد.‏

آرمین تی وگنر در این دوران مجموعه  ای از اطلاعات، یادداشت  های خصوصی، نامه  ها، مدارک بی  شمار و صدها ‏عکس از اردوگاه  های تبعید ارمنیان جمع  آوری کرد؛ ‏مدارکی زنده و بسیار با ارزش که همۀ آنها گواه اولین نژادکشی برنامه  ریزی شدۀ قرن بیستم است.‏

صفحاتی از یادداشت های آرمین تی وگنر در خصوص آنچه در مقابل دیدگانش در صحراهای جنوب شرقی ترکیه عثمانی بر ارمنیان گذشت

عکس  برداری از هزاران صحنۀ دلخراش کشتار ارمنیان، انجام مصاحبه ‏های مکرر با آوارگان و محکومان به مرگ ارمنی در صحراهای ‏سوریه، یادداشت پیام آخر آنها به بازماندگان و ثبت تصاویری ‏از جنایات برنامه ریزی شدۀ ارتش عثمانی، نهایتاً خشم فرماندهان ‏عثمانی را برانگیخت تا جایی که بنا بر ‏درخواست آنها ستاد ارتش آلمان در ماه دسامبر همان سال، وادار به صدور حکم بازداشت ‏و احضار او به آلمان شد. ‏

با وجود ضوابط امنیتی شدید زمان جنگ و محافظت همه جانبه از او به هنگام بازگشت از ‏جبهه، وگنر توانست با مخفی کردن  بسیاری از فیلم  های ظاهر ‏نشدۀ عکسبرداری  هایش در زیر کمربند و پوشش ارتشی، مدارک زنده  ای از کشتار ارمنیان را به دنیای آزاد برساند.‏‎

آرمین تی وگنر طی نامه  ای سرگشاده خطاب به وودرو ویلسون، رئیس ‏جمهور وقت امریـکا، با عنـوان وصیت نامـۀ بیابـان،  به تفـصیل به ‏شرح جـنایات از پیش بـرنامه ریـزی شـدۀ  ترکیـۀ عـثمانـی پـرداخـت و در ‏‏23 فــوریۀ 1919م، بیانیۀ دادخواهی ارمنیان و درخواست تشکیل ‏دولت مستقل ارمنستان را به کنفرانس صلح ارائه داد.‏

ترجمـۀ متن کامـل وصیت نامۀ بیابان، این سند ماندنی، به ‏قلم ادوارد هاروتونیان، که در شمارۀ 51 فصلنامۀ پیمان به چاپ ‏رسیده، در پایان این بخش ارائه شده است.‏

آرمین تی وگنر، که طی دهۀ 1920م، به اوج شهرت نویسندگی  اش رسیده ‏بود، با انتشار کتاب پرفروش پنج انگشت بر تو [6] به ‏شهرت جهانی رسیـد. او در این کتـاب جنـجالی ظهور استالینیسم و ‏مشت آهنینش را به درستی پیش  بینی کرده بود. او در 1922م، در ‏کتابی به نام فریادی از آرارات[7] بـار دیگـر ‏ضرورت احـقاق حقوق ارمنیان بازمانده را مطرح کرد. ‏

تصویـر بیوه زن  هـا و دخترکان یتیـم ارمنـی آواره در بیـابان  های ‏سوریه و بین  النهرین، آن  چنان در ذهن او حک شده بود که نام ارمنی آنـوش[8] را برنـام آلمـانی دختـرش سیبـیل[9] افـزود. معروف ‏است کـه دردنامۀ ارمنیان در مسلخ عثمانی در تمام طول زندگی در ‏تقابل و تعامل با روح آزردۀ او باقی مانده بوده است.‏

انباشتی از خاطرات و احساسات، آرمین تی وگنر را بر آن داشت که ‏تا آخر عمر، تنها دختر خود، سیبیل وگنر را با نام ‏‏آنوش خطاب کند.‏

وگنر از اولین کسانی بود که به رفتار هیتلر نسبت ‏به یهودیان آلمان اعتراض کرد. او تنها نویسنده  ای بود که در آلمان  نازی با شهامت اعدام جمعی یهودیان به دست ‏دولتمردان وقت را محکوم کرد و حتی اقدام به انتشار نامۀ ‏سرگشاده  ای خطاب به هیتلر و اعلان اعتراض گسترده نسبت به عملکرد ‏دولت وی در قبال یهودیان کرد. گشتاپو، پلیس مخفی نازی، تنها ‏چند هفته پس از انتشار نامۀ گستاخانۀ  او، در 1933م، او را ‏دستگیـر و روانـۀ زندان کرد. وگنر پس از تحمل مشقات فـراوان در ‏هفـت زنـدان و بازداشتگـاه نـازی، سرانجـام در1934م، موفق شد ‏از بنـد فرار کنـد و در ایتالیا اقامت گزیند.‏

آرمیـن تـی وگنـر در سال هـای 1956 و 1962م، به ترتیب، مفتخر به ‏دریافت بالاترین نشان لیاقـت[10] از دولت فـدرال ‏آلمـان و جایـزۀ با ارزش ادوارد فـون در هایـدت[11] از شهرداری ووپرتال، زادگاه خود، شد.‏

‏او  بـخش بزرگی از زندگی خود را به دفـاع از حـقوق انسانی ‏ارمنیـان و یهودیان آواره و بازمانده از نژادکشی اختصاص ‏داد؛ به همین دلیل در 1967م، مفتخر به دریافت لقب انسان ‏نیکوکار ملت ها[12] از طرف یاد واشم[13] ‏اسرائیل شد و همچنین در 1968م، هنگامی که بنابر دعوت وازگن اول ‏خلیفۀ اعظم ارمنیان جهان به ایروان، پایتخت ارمنستان، سفر کرده ‏بود، نشان گریگور روشنگر، والاترین نشان کلیسای مرسلی ارمنیان، ‏را به پاس خدمات بی شائبه  اش به آوارگان نژادکشی ارمنیان ‏سال 1915م، در اجمیادزین، دریافت کرد.‏

یکی از خیابان  های اصلی ایروان در ارمنستان به هنگام حضور ‏رسمی او در پایتخت ارمنستان در 1968م،  همچون یکی از خیابان  ‏های منطقۀ نوی  گلوبسو[14] در شمال شهر برلین آلمان، به نام آرمین تئوفیل وگنر ‏نام  گذاری شده است.‏

او در 17 مـاه مه 1978م، در 92 سالگی در رم ایتالیا دارفانی ‏را بدرود گفت. ارمنیان در 1996م، بخشی از خاکستر وجود او را به ‏ارمنستان آورده و در محل دائمی یادبود اولین نژادکشی سدۀ ‏بیستم[15] در ایروان به خاک سپردند.‏

‏در 2003م، از سوی بنیـاد بین ‏المـللی فیلم، موسیقی و هنر  آرپـا در هالیوود جایزه  ای ویژه به نام آرمین تئوفیل وگنر، به یاد شخصیت بشردوست وی اختصاص یافت که هر ساله به فیلمی که بیشترین ‏سهم را در بیداری وجدان انسان و گرامی داشت حقوق انسان  ها ‏داشته، اهـدا می  شـود، تا آنچه بخـشی جدانشدنی از وجود ‏آرمین تئوفیل وگنر را تشکیل می  داده برای همیشه در اذهان ‏عمومی جای گیرد.‏

وصیت  نامۀ بیابان[16]

ترجمۀ ادوارد هاروتونیان

نامۀ سرگشادۀ آرمین تی وگنر خطاب به وودرو  ویلسون، رئیس جمهور ‏وقت امریکا‏،23 فوریۀ 1919م

آرمین تئوفیل وگنر به همراه دخترش،سیبیل آنوش وگنر

«آقای رئیس جمهور، در ژانویۀ سال گذشته، شما از ‏کنگرۀ ایالات متحده تقاضا کرده بودید تا خواستار آزادی همۀ ملیت  های غیر ‏ترک امپراتوری عثمانی شود. بدون تردید، ‏ارمنیان نیز در شمار آنان هستند. به نام ملت ‏ارمنی ‏است که من با شما سخن می  گویم. ‏

من، که در شمار معدود اروپاییانی هستم که شاهد عینی ‏کشتار دهشتناک مردم ارمنی بوده  اند، کشتاری که از شهرهای ‏شکوفا و دشت  های بارور آناتولی آغاز می  شد و در کناره  های ‏رود فرات و بیابان  های سنگلاخی بین  النهرین پایان می  یافت، ‏به خود اجازه می    دهم تا توجه شما را به صحنه  های محنت و ‏وحشتی متمرکز کنم که دو سال تمام از برابر چشمانم ‏می  گذشتند و هرگز نخواهم توانست آنها را فراموش کنم. ‏

من زمانی با شما سخن می گویم که دولت های متفق برای ‏کنفرانس صلح پاریس، که سرنوشت دهه های آیندۀ جهان را رقم ‏خواهد زد، آماده می  شوند. ‏

اما ارمنیان، در میان دیگر ملت  ها، ملتی کوچکند، حال ‏آنکه مذاکرات پیرامون دولت  های بزرگ و مؤثر دور خواهد زد ‏و احتمال می  رود تا در فضای سودجویانه و سلطه  گرایانۀ ‏کشورهای بزرگ اروپا سرنوشت این ملت ‏کوچک و به شدت ناتوان نادیده گرفته شود یا اهمیتی به آن ‏داده نشود و ارمنیان بار دیگر به فراموشی سپرده شوند ‏همچنان که اغلب در طول تاریخ این اتفاق افتاده است.

این ‏امر به راستی دردناک خواهد بود؛ زیرا هیچ ملتی در جهان ‏ستمی را که بر ارمنیان روا شده، متحمل نشده است. این ‏مسئلۀ جهان مسیحیت و مسئلۀ تمامی بشریت است. ‏

زمانی که در بهار 1915م، حکومت ترکیه برنامۀ دوزخی خود را ‏برای امحای دو میلیون ارمنی آغاز کرد، مردم فرانسه، ‏انگلستان و آلمان همگی درگیر کابوس خونین جنگ جهانی بودند. ‏بنابراین، هیچ  کس مستبدان بی  رحم ترک را از اعمال وحشیانه و تعصب  آمیز برحذر نداشت.

این گونه، ‏تمامی افراد یک ملت، مرد و زن و پیر و جوان، زن باردار و مادر و نوزاد را تنها با یک هدف ‏به بیابان  های عربستان راندند تا همگی از گرسنگی ‏بمیرند. ‏

ارمنی  ها را، که بیش از دو هزار سال در سرزمین خود ‏می  زیستند، از سراسر کشور، از کوهستان  های صخره  ای تا ‏مناطق ساحلی، به بیابان  ها تبعید کردند. ‏دلایلی هم که گفته می  شد واقعاً بی  پایه و مضحک بود. ‏

مردان را به طور گروهی می  کشتند، دست  ها و پاهایشان را به ‏زنجیر می  بستند و به رودخانه  ها پرتاب می  کردند یا از ‏پرتگاه  ها به زیر می  افکندند. زنان و دختران را به حراج ‏عمومی می  گذاشتند و می    فروختند. جوانان و سالخوردگان را ‏زیر ضربات وحشیانۀ تازیانه از خانه  ها بیرون می  راندند و ‏در نقاط دوردست به جاده  سازی می  گماردند. در شهرها تبعید ارمنی  ها ‏روز و شب ادامه داشت، مردم را نیمه عریان از بستر بیرون ‏می  کشاندند، در روستاها خانه  های آنان را آتش می  زدند، ‏کلیساها و معابد را ویران یا تبدیل به مسجد می  کردند، ‏کودکانشان را می  ربودند، احشامشان را می  دزدیدند، ‏دندان  های طلا را از دهانشان می  کشیدند و آخرین لقمه  ها را ‏از دستشان می  گرفتند. ‏

مأموران حکومتی و افراد نظامی، همسایگان و دیگر افراد انگار ‏همگی در ضیافت جنون  آمیز خون شرکت داشتند. آنها دختران را ‏از خوابگاه  ها برای ارضای شهوات حیوانی خود می  ربودند، ‏زنان باردار را از زایشگاه  ها به کوچه  ها می  کشاندند و ‏آنقدر تازیانه می  زدند که زمین رنگ خون می  گرفت. ‏

مردم وحشت  زده، که نگاه خود را از صفوف بی  پایان فراریان ‏زجر کشیده برمی  گرفتند، در کنار معابر اجساد ‏نوزادانی را می  دیدند که در فضولات حیوانات رها شده ‏بودند. دست  های بریدۀ کودکانی را می  دیدند که به التماس یا ‏ترحم به سوی جلادان دراز شده بود. ‏

کاروان  های تبعیدشدگان، که از کوهستان  های ارمنستان سرازیر ‏می  شد، در آغاز ده  ها هزار تبعیدی داشت؛ اما هنگامی که ‏به نزدیکی حلب می  رسید بیش از چند صد نفر از آنها باقی ‏نمانده بودند. دشت  ها پر از اجساد سیاه شده، متورم ، مثله ‏شده و عریانی بود که حتی لباس  هایشان نیز به سرقت رفته ‏بود. بوی تعفن مرگ در هوا موج می  زد. آب  های فرات پر از ‏اجسادی بود که به هم بسته شده بودند و می  رفتند تا طعمۀ ‏ماهیان شوند.‏

مأموران مسلح آنهایی را که زنده مانده بودند، مسخره ‏می  کردند، جلوی گرسنه  ها آرد می  پاشیدند و از اینکه ‏قربانیان از جلادان خود خرده  ریز التماس می  کردند، لذت ‏می  بردند. ‏

عشایر کُرد آنان را می  کشتند، مأموران غارت ‏می  کردند، به گلوله می  بستند، دار می  زدند، مسموم ‏می  کردند، سر می  بریدند، خفه می  کردند و در مانداب  ها ‏می  انداختند. آنها از بیماری  های عفونی، گرسنگی و تشنگی و از ‏حملۀ سگ  های وحشی جان می  باختند. ‏

کودکان از فرط گریه و فریاد در اشک  های خود غرق ‏می  شدند، مادران نوزادان خود را از پرتگاه  ها به زیر ‏می  انداختند، زنان باردار به حال جنون خود را به فرات ‏می  افکندند.

آنها با هر مرگ ممکن در هر زمان و مکان ‏می  مردند. ‏

آقای رئیس جمهور، این ملت گرفتار ستم تصورناپذیری شده ‏است. من هر آنچه پیرامون این جنگ نوشته شده خوانده  ام. ‏از عمق وحشت  هایی که جهان تجربه کرده آگاهم. از ‏میدان  های جنگ که به کشتارگاه  هایی جهنمی بدل شده  اند، ‏کشتی  هایی که انفجار مین آنها را قطعه قطعه کرده است و از ‏بمباران   هوایی شهرهای بی  دفاع نیز خبر دارم؛ اما هیچ ملتی، ‏نه بلژیکی  ها، نه صرب  ها، نه انگلیسی  ها، نه روس  ها و نه ‏حتی آلمانی  ها، که خود نیز صدمات فراوانی از جنگ دیده  اند، ‏هیچ  کدام این ستم را، که بر ملت ارمنی رفته است، تحمل ‏نکرده  اند. شاید در روزگاران باستان چنین بدبختی  هایی ‏دامن  گیر اقوام وحشی شده باشد، اما اینجا سخن پیرامون ‏ملتی است با فرهنگی پربار و تاریخی غنی و شکوهمند که در ‏هنر، علم و ادب اندوخته  ای هنگفت دارد و چهره  های درخشان ‏و مردان نامی بسیاری را پرورده است. سخن پیرامون ‏مسیحیانی است که فرزندانشان در سراسر دنیا پراکنده  اند و ‏بخشی از آنان سالیانی دراز است که در کشور شما به سر ‏می  برند، ‏آقای رئیس جمهور. این مردم تقریباً به همۀ زبان  های دنیا ‏سخن می  گویند، زنان و دخترانشان عادت دارند بر صندلی ‏راحت، دور میزهایی با سرویس  های نفیس بنشینند، نه در ‏گودال  های حفر شده در ماسه  های بیابان. آنها بازرگانانی ماهر، ‏پزشکانی حاذق، دانشمندان، هنرمندان و دهقانانی پاکدل و خوشبخت بودند که ‏زمین را بارور می  کردند و تنها گناهشان آن بود که به ‏زبان خود تکلم می  کردند و به خدای خود ایمان داشتند. ‏

هر آن کس از حوادثی که در طی جنگ در آناتولی روی داده با ‏خبر است و سرگذشت ارمنی  ها را دنبال کرده، می  داند که همۀ ‏اتهامات دروغینی که به ارمنیان نسبت داده شده چیزی جز ‏تهمت  هایی ساختگی و وحشتناک نیست که دولتمردان فرومایه ‏برای کتمان اعمال غیرانسانی، شیطانی و ظالمانۀ خود ساخته ‏و پرداخته  اند؛ اما حتی اگر تهمت  ها پایه و اساسی نیز   می  داشت ‏مگر می  توانست ستم  هایی را که بر صدها هزار بی  گناه روا ‏شده توجیه کند؟

در این زمینه، تقصیری متوجه اسلام نیست. ذات همۀ ادیان ‏بزرگ بر درستکاری استوار است و اعمال برخی از مسلمانان ‏چنان است که ما از کردار برخی اروپاییان شرمسار می  شویم. ‏

من مردم عادی این کشور را نیز، که وجدانی پاک دارند، ‏متهم نمی  کنم؛ اما بر این باورم که حاکمان مستبد هرگز ‏نخواهند توانست مردم را خوشبخت کنند. آنها ترکیه را برای ‏همیشه از حق معنوی حاکمیت محروم می  کنند و در عین حال ‏اعتقاد ما را پیرامون استعداد آن کشور برای متمدن شدن از ‏بین می  برند. ‏

آقای رئیس جمهور، بی  طرفی من را باور کنید. من در مقام ‏یک آلمانی با شما سخن می  گویم. کشور من هم  پیمان ترکیه و در ‏نتیجه، یکی از مسئولان این اعمال دوزخی و انسان  ستیزانه ‏بود؛ اما در صدور مجوز برای این پاک  سازی نابخشودنی، تهمت را ‏نباید فقط متوجه آلمان کرد.

در ژوئیۀ 1878م، در پیمان ‏برلین، سراسر اروپا برای صلح و امنیت ارمنیان تضمین  های ‏امیدوارکننده  ای می  دادند. آیا این وعده  ها هرگز جامۀ عمل ‏پوشیده است؟ حتی قتل  عام  هایی که عبدالحمید شروع کرده بود ‏اروپا را بر آن نداشت تا یک آن از سیاست سودجویانه و ‏آزمندانۀ خود بازماند و از ارمنیان بی  پناه حمایت کند. در ‏پیمان آتش  بس میان ترکیه و دولت  های متفق، که ارمنیان ‏پراکنده در جهان بی  صبرانه در انتظارش بودند، از مسئلۀ ‏ارمنی تقریباً سخنی به میان نیامد.‏

آیا این بازی  های مفتضحانه تکرار خواهد شد و ‏ارمنیان بار دیگر درس سرخوردگی از تاریخ خواهند آموخت؟ ‏آیندۀ این ملت کوچک نباید به بهانۀ منافع و خودمحوری دول ‏بزرگ نادیده گرفته شود. آقای رئیس جمهور، عزت و شرف اروپا ‏را نجات دهید.‏

سرزمین  های ارمنیان در ترکیه اکنون تبدیل به مناطق ‏متروکی شده  اند که دو سوم سکنۀ آنها هرگز به آنجا باز نخواهند ‏گشت. عدم الحاق سرزمین  های ارمنیان در روسیه به استان  های ‏ارمنی  نشین آناتولی و کیلیکیه خطای بزرگی به شمار خواهد رفت؛ ‏حال آنکه با الحاق این سرزمین  ها حکومتی آزاد شده از یوغ ‏ترک  ها با دسترسی به دریا برای ارمنیان ایجاد خواهد شد. ‏

این کشور ناتوان است و به تنهایی نمی  تواند بر  پاخیزد. صنعت، تجارت و تولید آن در حال احتضار است. سکنۀ ‏نابود شده، هرگز به حال نخست برنخواهند گشت. جلادان حریص ‏خانه  های ارمنیان رانده شده و ثروت  هایی را که طی قرن  ها ‏فراهم شده بود غارت و تصاحب کرده  اند. آنها هزاران ارمنی ‏را تحت فشار مسلمان کرده  اند، هزاران کودک را ربوده  اند و ‏هزاران زن و دختر را به اسارت حرم  های ترکان در آورده  اند. ‏همۀ این مردم نیاز به آزادی تضمین شده دارند. به همۀ قربانیان آن ‏اعمال، به آنهایی که از بیابان  ها به زادگاه خود ‏بازخواهند گشت برای آنچه از دست داده  اند باید پرداخت ‏غرامت شود. یتیمان باید جمع  آوری و سرپرستی شوند. آنچه ‏امروز این مردم نیاز دارند محبت است، محبتی که مدت  ها از ‏آن محروم بوده  اند. اینها همه بازشناخت گناه همگی ما ‏می  تواند باشد. ‏

این نامه وصیت معنوی من است. هزاران قربانی از زبان ‏من سخن می  گویند. این تنها صدایی است که حق دارد در همۀ ‏زمان  ها به گوش  ها برسد. این صدای انسان  دوستی است». ‏

آرمین وگنر

برلینر تاگه بلات،[17] 23 فوریۀ 1919

پی‌نوشت‌ها:

1- زندگی نامۀ آرمین تی وگنر براساس اطلاعات و مطالبی که دکتر زاون خاچاتوریان، بنیان‌گذار و رئیس بنیاد آرمین تی وگنر امریکا، در اختیار ‏فصلنامۀ پیمان گذاشته و نیز مقالۀ «آرمین وگنر» به قلم ادوارد هاروتونیان، که در شمارۀ 51  فصلنامۀ پیمان (بهار 1389) چاپ شده، تنظیم و تألیف شده است. و نیز برای مطالعۀ بیشتر رک: خاچیک خاچر، «آرمین وگنر »، پیمان،  س10، ش35 (بهار 1385‏):  116 ـ 119.

تصاویر این نوشتار را دکتر زاون خاچاتوریان در اختیار فصلنامۀ پیمان گذاشته است.

2- ‏‏‎My conscience calls me to bear witness. I am the voice of the exiled who scream in the desert.

3- Armin Theophil Wegner

4- Elberfeld / Rhineland (Wuppertal)‎

5- Iron Cross

6- Fünf Finger über Dir (Five Fingers Over You)

7- Der Schrei von Ararat

8- آنوش نامی بسیار مصطلح درمیان جامعۀ زنان ارمنی است که در لغت به معنی شیرین است. آنوش وگنر در ‏‏24 ژوئیۀ ‏‏2016م، دارفانی را وداع گفت.‏

9- Sibylle Anusch Wegner (Stevens)‎

10- Highest Order of Merit

11- Eduard-Von-der-Heydt prize

12- Righteous Among the Nations‎

13- Yad Vashem  ‎

14- Neuglobsow

منطقه  ای در شمال شهر برلین که آرمین وگنر در دهۀ 1920م در آن سکونت داشته است.

15- Tsitsernakabert  ‎

تسی  تسرناکابرت، مجتمع یاد وارۀ نژاد کشی 1915م در ایروان.‏

16- ادوارد هاروتونیان، «آرمین وگنر»، پیمان، ش51 (بهار 1389): 98-106.

‎17-  Berliner Tageblatt

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76
سال بیستم | تابستان 1395 | 264 صفحه
در این شماره می خوانید:

سکه های حاکمان ارمنی کیلیکیه

نویسنده: شاهن هوسپیان ارمنیان از معدود ملت هایی هستند که موفق شده اند حکومتی مستقل خارج از سرزمین اجدادیشان تشکیل دهند. آنها ‏طی قرون یازدهم تا چهاردهم میلادی توانستند...

کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی

نویسنده: دکتر طهمورث ساجدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 نام کتاب: کتاب شناسی توصیفی ادبیات تطبیقی نویسنده: ابوالقاسم رادفر‏ محل نشر: تهران انتشارات: طهورا‏ سال نشر:...

به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت واهه خوجایان،موسیقی دان نامی ایرانی

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 در 12 آوریل 2003م/ 23 فروردین 1382ش، واهه خوجایان،[1] ویولنیست و رهبر ارکستر مجلسی شهر رِنو (رینو)‏، [2] در...

خاطراتی از نخستین فعالیت ها در زمینه موسیقی کلاسیک غربی در ایران

نویسنده: واهه خوجایان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 دربارۀ نویسنده واهه خوجایان(1308 ـ 1394ش) در‎ ‎‏28 آبان 1308ش، در تهران متولد شد. خوجایان نواختن ویولن را از خردسالی...

بازنگری بحران قراباغ و نقش جمهوری اسلامی ایران

نویسندگان: دکتر هادی آجیلی / منیره اخوان / مهدیه شادمانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 بحران قراباغ، مهم ترین و طولانی  ترین مناقشۀ باقی مانده پس ‌از فروپاشی شوروی در...

لیلان،مرکز روستاهای ارمنی نشین در شهرستان خمین استان مرکزی

نویسندگان: غلام شیرزاده / ابراهیم بداقی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 شهرستان خمین، که در جنوب غربی استان مرکزی واقع شده، از شمال به شهرستان اراک، از غرب ‏به شهرستان...

قوم باستان شناختی گورنگاره های ارمنیان شرق زاگرس مرکزی

نویسندگان: دکتر علی نورالهی / سارا علی لو فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 قوم باستان شناختی گورنگاره های ارمنیان شرق زاگرس مرکزی،(خمین، شازند، الیگودرز، سیرک و جلفا)‏‏ در...

یک صحنه و دو پرده

نویسنده: آرمین تئوفیل وگنر / ترجمه: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 تئاتر در پرشیا اشاره:‏ آرمین تی وگنر، حقوق  دان، نویسنده، شاعر، عکاس، مدافع ‏سرسخت حقوق...

دکتر زاون خاچاتوریان،بنیان گذار بنیاد آرمین تئوفیل وگنر امریکا

نویسنده: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 زاون خاچاتوریان در 1325ش، در تبـریـز چـشم بـه جـهان گشـود، ‏پـس از طی دوران تحصیلات دبیرستان در رشتۀ طبیعی در...

آرتساخ کجاست؟ قره باغ چیست؟ نگاهی گذرا به سه هزار سال از تاریخ

نویسنده: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 76 مقدمۀ مؤلف نگارش تاریخ کهن ناحیۀ کوچکی از جهان به نام آرتساخ سخت است چون ‏تاریخ آن برخلاف ابعادش وسعتی دارد به طول...