نویسنده : دکتر طهمورث ساجدی


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72

چاپ جدیدی که از یکی از آثار قدیمی علی اصغر حکمت (1271ـ 1358ش) [2] ارائه شده غنیمتی است برای اهل ادب و نیز به طور اخص برای ‏پژوهشگران و علاقه  مندان ادبیات تطبیقی و گرایش تشابهات آن که هنوز جماعت دانشگاهیان را به خود مشغول می  کند و هنوز ‏هم آنان ادبیات تطبیقی را از این منظر بیشتر می‌شناسند و بیشتر به تحقیق آن می  پردازند.

تصویر روی جلد

حکمت تحقیق خود را با «سرآغاز» و  «مقدمه» شروع و سپس، اهم پژوهش های خود را در چهار بخش ـ خلاصه های تحلیلی ‏‏«رومئووژولیت»، «لیلی و مجنون به گفتۀ نظامی»، «مقایسۀ منظومۀ دو شاعر» و سرانجام «داستان لیلی و مجنون ‏در آداب زبان فارسی» ـ ارائه کرده است. از مباحث گیرای پژوهش های حکمت مقایسۀ دو اثر و سپس، بررسی داستان  هایی است که در ادب فارسی به تقلید ‏از لیلی و مجنون نوشته شده است که مؤلف اهمیت آنها را برای تاریخ ادبی ایران ضروری دانسته و به همین دلیل عالمانه آنها را در ‏اینجا گردآوری کرده است. ‏

ویراستار هم وظیفۀ خود دانسته تا بدواً یادداشتی را به «یاد ایرج افشار» اختصاص دهد و سپس همراه با مرور سال  شمار زندگی علی اصغر حکمت، مؤسس و اولین رئیس دانشگاه تهران و نیز مؤسس مدرسۀ عالی ادبیات و زبان  های ‏خارجی (1344)، در زندگی و آثار و افکار او سیر کند. در طول این بررسی، مباحث فراوانی یادآوری شده تا نام و خاطرۀ حکمت از خلال آثارش زنده ماند. وی با زبان  های انگلیسی و فرانسه آشنا بود و سوای ترجمۀ آثاری از این زبان  ها، ‏مقالاتی نیز به این زبان  ها منتشر کرده است. اما در هیچ جای آثار ذکر شدۀ او به چاپ اول کتاب با نام رمئو و ژولیت و لیلى و مجنون، مطالعه تطبیقى رمئو و ژولیت با لیلى و مجنون نظامى (طهران، بروخیم، 1317) و یا ‏حتی «1319» [3]اشاره  ای به عمل نیامده است.

در ادامه، با نگاهی به زندگی و آثار او، ‏متوجه می  شویم که در عنوان «موزۀ مردم  شناسی»، اصطلاح آن از معادل فرانسوی ‏Ethnographie‏ گرفته شده و این همان ‏بحثی است که صادق هدایت در مقالۀ «فُلکلر یا فرهنگ توده» مطرح کرده [4] و به جدّ خواسته بود بداند ‏که «مردم  شناسی» از چه اصطلاح فرانسوی ترجمه شده است، مضاف بر این که مدتی می  شد که اصطلاح Anthropologie‏ ‏به جای ‏Ethnologie‏ مورد استفادۀ اهل فن بود. البته، چون حکمت اذعان داشت که تأسیس «موزۀ مردم  شناسی» را آندره گُدار [5] فرانسوی به او القاء کرده بود، [6] این احتمال وجود دارد که اصطلاح «موزۀ مردم  شناسی» را نیز او القاء ‏کرده باشد. در هر حال، گُدار برای پهلوی اول وسیله  ای همچون آچارفرانسه [7] و برای صادق هدایت ‏وسیله  ای برای دست انداختن بود، [8] همان  طور که حکمت هم چنین وضعی برای او داشت. [9]

آثار ویلیام شکسپیر [10]در دهۀ 1300ش در ایران ترجمه و عملاً شناخته شد اما نخستین کتابی که در ایران از ‏زبان انگلیسی به فارسی برگردانده شده تاریخ اسکندر مقدونی است، که یک مأمور انگلیسی مقیم ایران، به نام جیمز ‏کمبِل، [11]آن را در 1288ق/ 1813م به دستور عباس میرزا ترجمه کرده. این برگردان به همراه دو ترجمه از آثار ولتر [12]در ‏یک مجلد، در1263ق/ 1847م، در تهران چاپ و منتشر شد. [13]در خصوص ترجمۀ آثار شکسپیر به فارسی سعید ‏نفیسی و عبدالله کوثری نیز نظرات جالبی دارند. [14]

آثار شکسپیر در ایران هم مترجمان شناخته شده   و خوب و هم مترجمان نه ‏چندان شناخته شده را به خود جلب کرد که در دهۀ نخست عصر حاضر به ترجمۀ آثار وی پرداختند، از جمله عزیزالله سامان که رومئو و ژولیت را با ‏عنوان گیرای رومئو و ژولیت یا لیلی و مجنون غرب [15] به فارسی برگرداند. احتمالاً، عنوان ‏این ترجمه مقایسۀ بین آثار شکسپیر و نظامی را به ذهن متبادر کرده و راه را برای ارائۀ یک اثر تطبیقی فراهم ساخته، ‏مضاف بر این که حکمت نیز در تیرماه همان سال خانه  نشین شده و به گفتۀخودش به فکر ترجمه و تحقیق ‏دربارۀ درام شکسپیر افتاده بود. [16]‏

در این دوران، از این درام  نویس دو چاپ انگلیسی شناخته شده در دسترس ایرانیان بود و مترجمان اغلب از آنها برای ترجمه ‏استفاده می  کردند، یکی از س.ک. ویلیامز [17] ‏و دیگری از چارلز لم [18]‏و خواهرش مِری. حکمت، در ترجمه  های خود از چاپ  های این برادر و خواهر، که به تلخیص آثار می  پرداختند، استفاده می  کرد. او، که هنگام سخن گفتن از خودش به سبک کلاسیک  های ‏فرانسه از سوم شخص استفاده می  کرد، دربارۀ نحوۀ کار خود این  گونه توضیح می  دهد: «اسلوبی که در انشاء این حکایت ‏پیش گرفت همان است که سابقاً در ترجمۀ قطعات تاجر ونیزی و حکایت دلپذیر و مکبث، پادشاه اسکاتلند، اتخاذ نموده؛ یعنی ‏خلاصۀ نمایش را به طرز افسانۀ منثور در پیروی از قصه  هایی که چارلز لم و خواهرش نوشته    اند بنگاشت و در آن، جابه  جا، ‏منتخباتی چند از دُرَرِ کلمات استاد که در اصل آمده است به فارسی ترجمه کرده و در آن جای داده و چون همیشه از این ‏ترجمه  ها هوسی دامنگیر بود که به شیوۀ متقدمین از اشعار فارسی استشهادی نماید در اینجا نیز از مثنوی لیلی و مجنون ‏حکیم نظامی گنجوی ابیاتی مناسب انتخاب کرد». [19]

اطلاعاتی که حکمت دربارۀ خاستگاه  های داستان رومئو و ژولیت در ایتالیا ارائه می  کند هنوز تا حد بسیاری معتبر است، مضاف ‏بر این که مورخان تاریخ ادبیات نگاری در ایتالیا، فرانسه و انگلستان مطلب جدیدی نیاورده  اند. موضوع داستان از مؤلفی ‏ایتالیایی به نام ماتئو باندِلو، [20]صاحب مجموعۀ نوول  ها، [21]گرفته شده است [22]و مترجمی فرانسوی آن را به زبان فرانسه ‏برگردانده و فردی انگلیسی هم آن را به زبان خود و به روایتی منظوم ترجمه کرده و تا حدی در شاخ و برگ   دادن به موضوع راه ‏اغراق را پیموده و شکسپیر نیز، در نوشتن درام پنج پرده  ای خود، در 1594م، از همین روایت منظوم استفاده کرده است. در ‏طول قرن، اجراهای آن در انگلستان و سپس، در اروپا با موفقیت فراوانی همراه بود و حکمت نیز، هنگام تحصیل در ‏پاریس، شاهد اجرای آن در این شهر بود [23]و از همان دوران به این درام فوق  العاده علاقه  مند شده بود. ‏

در اوایل قرن نوزدهم میلادی و در دورۀ احیای سلطنت در فرانسه و منازعۀ بین طرف  داران کلاسیسیسم و رمانتیسم، استاندال در ‏یک بررسی مقایسه  ای بی  سابقه بین شکسپیر انگلیسی و راسین فرانسوی هیچ تردیدی به خود راه نداده بود که طرف نویسندۀ ‏انگلیسی را گیرد و اثر او را امروزی و معرف مدرنیته بداند. وانگهی اجراهای پیاپی نمایش رومئووژولیت در انگلستان و ‏اروپا بر محبوبیت آن افزوده بود و در قرن بیستم میلادی نیز اقتباس  های سینمایی ارزش آن را دو چندان کرده بود، اما اوضاع بر ‏وفق مراد طرف  داران راسین نبود. استاندال در راسین و شکسپیر ‏ (1823ـ 1825م) [24]به رویارویی با لویی سیمون ‏اوژِه [25]طرف  دار کلاسیک  ها رفت [26] و بعدها، نیز رولان بارت، مؤلف کتاب دربارۀ راسین (1963)، [27]به رویارویی ‏باریمون پیکار [28]برخاست‏. [29]‏

داستان رومئو و ژولیت در شهر وِرونا‏ (به فرانسه وِرون) [30]در ایتالیا و در گرما گرم نفاق بین دو خانوادۀ بزرگ این شهر، یعنی ‏کاپولیت  ها [31]‏و مونتکی  ها، [32]روی می  دهد. در طول قرون وسطا و سپس در دورۀ رنسانس، عصر وقوع داستان، این خانواده  ها ‏همچنان در نفاق به سر می  بردند. شکسپیر مضمون نفاق بین دو خانوادۀ مهم وِرونا را با زندگی دو جوان در هم می  آمیزد که به  رغم نفاق ‏خانوادگی یکدیگر را دوست دارند و کشیشی از فرقۀ فرانسیسکن، [33] با نام لورانس، [34] آنان را مخفیانه به ازدواج هم در می  آورد. اما قتل نا  خواستۀ یکی از بستگان ژولیت به دست رومئو او را مجبور به ترک ‏وِرونا می  کند. در این فاصله، ژولیت، که به جبر ناگزیرر به ازدواج با مردی شده که از او تنفر دارد، در ‏جست و جوی راه  حل است. از این رو، با خوردن عصاره  ای خواب  آور خود را به مردن می  زند و طبق قرار به دست لورانس دفن می  شود. ‏رومئو، که از ماجرا با خبر می  شود، خود را به او می  رساند اما قبل از این که لورانس او را از اشتباه درآورد زهر می  خورد و می  ‏میرد. شخص سومی، که داستان را به سوی هیجان سوق می  دهد، همانا لورانس، نمایندۀ مذهب، است. حکمت در خلاصه  نویسی خود با مهارت، جابه  جا، اشعار زیبایی را در پس هر رویداد آورده است. در پایان، نیز خلاصۀ خود را ‏با این شعر به پایان می  رساند: ‏

خـفتنـد  به  نـاز  تا  قیـامـت
برخاست  ز راهشــان ملامــت ‏

بودند در این جهان به یک عهد
خفتند در آن جهان به یک مهد

در ادبیات تطبیقی یا به طور کلی در مطالعات تطبیقی، اولویت بحث و بررسی همواره با ترتیب تاریخی نویسندگان یا ‏موضوعات است، به  ویژه اگر از تأثیر و تأثر سخن به میان آید. بر این اساس، حکمت نیز می  بایست ابتدا بحث و ‏بررسی خود را با نظامی گنجوی (1141ـ 1209ق) آغاز می  کرد و سپس به شکسپیر می  پرداخت.

در 1303ش و سپس، ‏در 1314ش، سعید نفیسی پیشگام معرفی نظامی شد و در دو مقاله، «حکیم نظامی گنجوی» [35]و «نظامی در اروپا» [36]جزئیات بسیاری را دربارۀ زندگی و آثار او و نیز نقش ایران  شناسان و خاورشناسان ‏در چاپ و ترجمۀ آثار وی ارائه کرد. در حال حاضر، مقالۀ دوم، از منظر ادبیات تطبیقی، دارای گرایش «پذیرش»، ‏‏«دریافت» یا «استقبال اثری در یک کشور بیگانه» است و  از این نظر نفیسی پیشگام این گرایشِ ادبیاتِ تطبیقی در ایران محسوب می  شود زیرا افزون بر مقالۀ یاد شده مقالات دیگری نیز با این گرایش تألیف کرده است. ‏

به گفتۀ نفیسی، نظامی پس از سعدی، فردوسی، حافظ و خیام، پنجمین سخن  سرای ایرانی است که از سوی خاورشناسان ‏شناخته شده است. انگلیسی  ها، آلمانی  ها و روس  ها پیشگام این مطالعات بودند. با این حال، مقالۀ دوم نفیسی هنگامی ‏منتشر شد که وحید دستگردی تصحیح و چاپ آثار نظامی را شروع کرده بود و مدتی بعد نیز آنها را تحت عنوان گنجینۀ ‏گنجوی [37]به چاپ رساند. وحید، که از مریدان و مقلدان نظامی بود [38]و حتی عنوان محفل ادبی خود را «انجمن حکیم نظامی» نهاده بود، پانزده سال از عمر خود را وقف ‏گنجینۀ ‏گنجوی کرده بود. اما آنچه مایۀ تعجب است اینکه حکمت در اثر خود نه از این کتاب و نه حتی از ‏نسخۀ انگلیسی اثر، که برای تحقیق در دست داشته، سخنی به میان نیاورده. در هر حال، وحید از آزادی  خواهان بود و با محافظه کاری ‏زندگی نمی  کرد و استعفایش از تدریس ادبیات فارسی در دارالفنون، یعنی داشتن منصب دولتی، مؤید این امر است. [39]

هرمان اته [40]معتقد است که نظامی، در بیان حقایق اخلاقی و از نظر پاکی احساسات و لطافت بیان و همچنین، از حیث عظمت و ‏مهارت در وصف طبیعت استاد سخن پردازی است و همین امتیاز والا او را استاد داستان رمانتیک ساخته. [41] از این رو، سبک خاص او، یعنی سبک داستان تاریخی، که جنبۀ رمانتیک دارد، او را در ردۀ نویسندگان رمانتیک قرار می  دهد. اته، که آلمانی بود، پارا فراتر نهاده و گفته:

«همان  طور که گوته، شاعر آلمانی، نخست احساسات تند جوانی را در خود ‏غلبه داد و سپس داستان ورتر [رنج  های وِرتِر جوان [42]] را نوشت، همان طور هم نظامی را مشاهده می  کنیم که در مخزن الاسرار ‏خود را در برابر منظومۀ خویش بی  طرف نگه می  دارد و اشخاص داستان را از لحاظ حکایت به حال خود وامی  گذارد و مانند یک ‏داستان نویس رئالیست خود را برای وصف حال و شرح عواطف قلبی و غم و شادی بشری و تقریر و تصویر شهوات پست و ‏بلند انسانی که هدف هنر است آماده می  سازد». [43]

همان طور که در رومئو و ژولیت اساس داستان بر خصومت بین دو خانواده استوار است، در لیلی و مجنون نیز، که نظامی آن را در‏ 584 ق/1188م سروده، اساس داستان بر خصومت شخصی دو خانواده نهاده شده. موضوع داستان دربارۀ عشق قیس عامری (که از شدت دلدادگی سر به جنون گذاشته و مجنون نام   گرفته) به لیلی (بنت سعد) است. ناکامی مجنون، که غزل  های عاشقانه می  سراید، داستان ‏زندگی او را به گونه  ای رقم می  زند که باید رنج و محنت بیند تا بشریت از ترانه  های شورانگیز او بهره  مند شود. [44]در هر حال، موضوع داستان دلدادگی دو بادیه  نشین است که نابخردی والدین تلخ  ترین سرنوشت را برای ‏آنان رقم می  زند. [45]مضامین کوتاه عربی، مانند همین داستان، در نزد ایرانیان، که قریحۀ داستان  سرایی دارند، چنین شکل ‏منسجم و ارزشمندی به خود می  گیرد. [46] زمانی هم که پیشنهاد به شعر درآوردن این داستان عاشقانه به نظامی داده شد او از اینکه ‏چنین داستان عامه  پسندی مقبول نیفتد تا اندازه  ای واهمه داشت. [47]

حکمت در تحقیقات خود با ذوقی که داشته است و روشی که به کار بسته داستان لیلی و مجنون را به خوبی تبویب کرده تا خواننده بیشتر با ‏جزئیات این عشق  نامه آشنا شود. این تبویب، که یکی از ابتکارات تطبیقی اوست و خواننده را به خوبی با موضوع ‏داستان مأنوس می  کند، به شرح زیر ارائه شده است: ‏

‏1) آغاز داستان لیلی و مجنون 2) خواستگاری لیلی برای مجنون 3) مسافرت مکه 4) حکم سلطان به قتل مجنون 5) ‏مکاتبۀ دو عاشق به زبان شعر 6) گریستن لیلی به یاد مجنون در بوستان 7) نامزدی لیلی 8) یاری نوفل به مجنون 9) ‏جنگ نوفل با قبیلۀ لیلی به هواداری مجنون 10) عتاب مجنون به نوفل 11) جنگ دوم نوفل 12) آزاد کردن آهوان 13) ‏مکالمه مجنون با زاغ 14) پیرزن و اسیر دریوزه 15) عروسی لیلی با ابن سلام 16) زفاف و عفاف لیلی 17) آگاهی مجنون ‏از عروسی لیلی 18) پدر مجنون 19) مجنون با وحشیان صحرا 20)شب تیره 21) رسول لیلی 22) خال مجنون و مادر ‏او 23) دیدار لیلی و مجنون 24) سلام بغدادی 25) مردن شوی لیلی 26) مردن لیلی 27) سوگواری مجنون در مرگ ‏لیلی 28) مرگ مجنون. ‏

در طول بررسی، حکمت متذکر می  شود که نظامی صرفاً به منابع عربی بسنده نکرده و خود نیز مبلغی بر تار و پود داستان ‏افزوده است. [48] از این رو، شکی به خود راه نمی  دهد که هرجا مؤلف از منابع عربی استفاده کرده آنها را متذکر ‏شود و هر جا که دست به ابتکار زده نیز یادآور شود. ‏

در مقایسۀ بین دو منظومه، حکمت سعی بلیغ کرده و موارد تطبیقی چندی را نشان داده است. او از ابتدا از بررسی ‏منابع دو منظومه سخن گفته و نوشته است که نظامی از منابعی که در قرن هشتم میلادی از «احیاء و قبایل نجد باقی مانده» [49]بهره برده و شکسپیر از اصل حکایتی ایتالیایی، که در قرن شانزدهم نوشته شده، اقتباس کرده است و در ‏نتیجه، هر دو از آثار اقتباسی است. هر دو نویسنده توصیفی جالب و گیرا از آداب، عادات و رسوم و طبایع قوم و ملت خود را ‏ارائه کرده  اند [50]و هر دو منظومه، علی رغم دوگانگی محسوسی که از حیث موطن و مذهب و مسکن و اقلیم و ‏مدنیت و آداب با یکدیگر دارند، ولیکن در حقیقت پرده از روی یک شاهد برداشته  اند و آن در واقع، «عاطفه محبت» [51] است که ابناء بشری در آن وحدت کامل و اشتراک دارند.‏

مع  الوصف، حکمت با دقت در جزئیات هم از موارد اشتراک این دو داستان منظوم سخن گفته [52] و هم مواقع ‏اختلاف آنها را نشان داده است. [53]در چند مورد تطبیقی، حکمت خوب عمل کرده و طرز فکر مقایسه  ای خود را ‏نشان داده است؛ برای مثال، آنجا که می  گوید حکایت نظامی سوزناک  تر است و داستان شکسپیر به طبیعت نزدیک  تر و از ‏مبالغه و اغراق دورتر [54]و یا ژولیت دختری مغربی است که در نهادش اطاعت محض وجود ندارد و لیلی دختری مشرقی و مطیع [55]‏است . حتی در نحوۀ بیان، دو داستان متفاوت  اند زیرا حکایت نظامی به روش نقل وقایع و ‏داستان  سرایی و داستان شکسپیر به شکل مکالمه و برای نمایش در صحنه است. [56] ‏

ظاهراً، یکی از خاورشناسان هم به تفاوت  های اساسی بین دو منظومه توجه داشته اما معلوم نیست در چه ‏تاریخی به این امر مبادرت کرده است. یان ریپکا می  گوید: «دونایوسکی، [57] در مقام مقایسۀ لیلی و مجنون با رومئو و ژولیت ‏برآمده و توجه خواننده را به تفاوت  های اساسی آنها جلب می  کند.» [58]اما این تفاوت  ها در لیلی و مجنون بیشتر ‏دربارۀ قضاوت پدر و مادر و عقیدۀ عمومی نسبت به این زناشویی غیر متعارف است. [59] شکی نیست که مقایسۀ بین ‏تحقیق حکمت با تحقیق دونایوسکی، آن هم با مدنظر قرار دادن اولویت کار محقق اول، خود می  تواند نتیجه  ای عالمانه برای ‏ادبیات تطبیقی به ارمغان آورد. ‏

حکمت در چهارمین بخش کتاب با نام «داستان لیلی و مجنون در آداب زبان فارسی» [60]عزم جزم می  کند تا از ‏تقلیدهایی که در ایران و کشورهای همسایه از لیلی و مجنون به عمل آمده فهرست منسجم و دقیقی ارائه کند تا اهمیت ‏همیشگی آن و نیز سهم خاورشناسان و ایران  شناسان را در چاپ و ترجمۀ آن  نشان دهد. این بخش را نیز باید ‏جزو ادبیات تطبیقی به حساب آورد، به  ویژه این که ترتیب تاریخی اقتباس  های تقلیدی اهمیت آنها را برجسته می  کند. ‏

در 1313ش، سعید نفیسی، پس از سفری که به گرجستان داشت، مقالۀ ارزشمند «ادبیات فارسی در گرجستان» [61]‏‏را نوشت و در آن از تأثیر ادبیات فارسی در ادبیات گرجی سخن راند. از جمله از شاعری گرجی، به اسم ‏شوتا روستاوِلی، [62]نام برد که در قرن دوازدهم ـ هم   عصر نظامی ـ می  زیسته و «سرایندۀ منظومۀ معروفی است که آن را پلنگینه ‏پوش باید ترجمه کرد. او در اشعار خویش بسیار افکار دارد که از سخن  سرایان ایران ملهم شده است». [63]

سپس، از ‏یکی از شعرای قرن هفدهم این کشور، به نام تیموراس اول [64]سخن می  گوید که مدت  ها در ایران عصر صفوی می  زیست و به ادبیات فارسی علاقه زیادی داشت و منظومه  ای تحت عنوان لیلی و مجنون سروده بود. [65]در هر حال، ‏حکمت دربارۀ روستاوِلی تحقیق کرده و ظاهراً متوجه شده بود که وی یک سال پس از نظامی اثر منظومی تحت عنوان سوار ‏پلنگینه پوش [66] نگاشته بود.‏ [67]

در ادامه، حکمت به چاپ  های لیلی و مجنون نظامی در هندوستان اشاره  ای مبسوط می  کند. چنانچه ‏فهرست مبسوط  تری از این چاپ  ها ارائه شود آن  گاه می  توان به جایگاه نظامی در هندوستان واقف شد. اگر سعید ‏نفیسی نظامی را پنجمین شاعر ایرانی دانسته که توجه خاورشناسان و ایران  شناسان را به خود جلب کرده است، دلیل آن را ‏نیز باید در چاپ آثار این شاعر به دست آنان در هندوستان جست و جو کرد.

از این منظر، لازم به تذکر است که نفیسی پیش از ‏حکمت به این امر پرداخت اما تحقیقات حکمت، در این مقطع، از جنس دیگری است. حکمت، مانند نفیسی، [68]‏‏در مورد اینکه جیمز اتکینسن [69] انگلیسی، مدرس زبان فارسی در هندوستان، را به ‏منزلۀ اولین فردی معرفی کند که به ترجمۀ منظوم لیلی و مجنون‏ (1836) [70]به زبان انگلیسی پرداخته، شکی به خود راه نمی  دهد. این ترجمه در لندن به چاپ رسید و بعدها ترجمه  های دیگری هم بر اساس آن منتشر شد. ‏

کار ارزشمند حکمت و توضیحات ویراستار در چاپ جدید نشان می  دهد که غنای ادبیات کلاسیک ایران بیش ‏از آن است که ادبیات تطبیقی در جهان بخواهد بدون آن به سیاحت خود بپردازد. این سیاحت با کلیله و دمنه شروع ‏شد و سپس، با شکل سادۀ آن، انوار سهیلی و  دیگر آثار تداوم یافت اما خاورشناسان و ایران  شناسان در دوره  های بعدی، زمینۀ ‏امر را از چاپ  های انتقادی گرفته تا ترجمه  ها و تفسیرهای وزین، در دست گرفتند. آنان میراثی بزرگ برای دوست  داران ادب فارسی برجا گذاشتند که امروز اثرات آن در ادبیات تطبیقی در دانشگاه  ها مشهود است. مخلص کلام اینکه ادبیات فارسی می  تواند ‏و باید از طریق ادبیات تطبیقی در جهان و آن هم به کمال شناسانده شده و موضوعی دانشگاهی محسوب شود. ‏

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و پژوهشکده زبان ملل (‏ReCeLLT‏)‏

2- علی اصغر حکمت، دو شاهکار ادبیات جهان: رومئووژولیت ویلیام شکسپیر و لیلی و مجنون نظامی گنجوی، به اهتمام هرمز همایون  پور (تهران: آگاه، 1393).‏

3-یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ترجمۀ عیسی شهابی(تهران: ‏علمی و فرهنگی، 1381)، ‏ ص 533.

4-صادق هدایت، نوشته  های پراکنده، به کوشش حسن قائمیان (تهران: آزادمهر. 1385)، ص440.

5- André Godard

6-حکمت، همان، ص62.

7-ابراهیم صفائی، رضا شاه کبیر در آئینه خاطرات (تهران: اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1354)، ص96 و 256.

8-محمد قاسم زاده، روی جادۀ نمناک، دربارۀ صادق هدایت (تهران: کاروان، 1387)، ج2، ص153. ‏

9-همان، ص157. ‏

10- William Shakespeare (1594 ـ 1616)‎

11- James Campbell

12- Voltaire ‎

13-سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی، بزرگان ادب و کتاب  شناسی (تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود ‏افشار، 1390)، ص864.

14-جرمین گریر، شکسپیر، ترجمۀ عبداله کوثری (تهران: ماهی، 1390)، ص7. ‏

15-ویلیام شکسپیر، رومئو و ژولیت؛ لیلی و مجنون غرب، ترجمۀ عزیزالله سامان (تهران: مروج، 1317).

16- حکمت، همان، ص22.

17- C. K.Williams‎

18- Charles Lamb‎

19-همان، ص93 و 94.

20- Matteo Bandello

21- Nouvelles

22-همان، ص98.

23-همان، ص100.

24- Stendhal, Racine et Shakespeare (1823 – 1825).‎

25- Louis ـ Simon Auger

26- Stendhal, Racine et Shakespeare, Introduction de Bernard Leulliot, (Paris: Éditions Kimé 2005), p. 13.

27- Roland Barthes, Sur Racine (1963).‎‎

28- Raymond Picard

29- Roland Barthes, Œuvrescomplètes, Édition établie et Eric Marty(Paris: Éditions du Seuil, 1993)‎ Tome I, ‎p.983,et 1563. 30- Verona (Vérone)‎

31- Capuleti

32- Montecchi

33- Franciscain

34- Laurence ‎

35- نفیسی، همان، ص 415 ـ 436.

36- همان، ص 437 ـ 442.

37-وحید دستگردی، گنجینۀ گنجوی (تهران: مطبعه ارمغان، 1313ـ1316).

38-یحیی آرین  پور، از صبا تا نیما (تهران: شرکت سهامی کتاب  های جیبی، 1354)، ج 2، ص 425.‏

39-همان  جا.

40- Hermann Éthe

41-هرمان اِتِه، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ رضازاده شفق(تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356)، ص 71. ‏

42- Goethe, Les Souffrances du jeune Werther (1774).‎

43- همان  جا.

44-ریپکا، همان، ص 298.

45-همان  جا.

46-همان، ص 161.

47-همان، ص 161 و 298.

48-حکمت، همان، 139.

49-همان، ص 184.

50-همان، ص 182.

51-همان، ص 183.

52-همان  جا.

53-همان، ص 211.

54-همان، ص 186.

55-همان، ص 194.

56-همان  جا.

57- Dunajevskij

58-ریپکا، همان  جا.

59-همان  جا.

60-حکمت، همان  ، ص227.

61-سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی، در زمینۀ زبان و ادب فارسی (تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود ‏افشار، 1386)، ص 187 ـ 190.

62- Chotha Roustavéli

63-همان، ص 187.

64- Teymouras I

65-همان  جا.

66- Le Chevalier à la peau de panthère

67-حکمت، همان  ، ص227.

68- نفیسی، 1390، ص438.

69- James Atkinson

70- Nizami Ganjavi, Laili and Majnun; a Poem From the Original Persian Af  Nazami, Trns. by James Atkinson (London, Valpy,1836).‎

منابع:

‏آرین  پور، یحیی. از صبا تا نیما. تهران: جیبی، 1354، ج 2. ‏

اِتِه، هرمان. تاریخ ادبیات فارسی. ترجمۀ رضازاده شفق. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356. ‏

حکمت، علی  اصغر. دو شاهکار ادبیات جهان: رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر و لیلی و مجنون نظامی ‏گنجوی. به اهتمام هرمز همایون  پور. تهران: آگاه، 1393. ‏

دستگردی، وحید. گنجینۀ گنجوی. تهران: مطبعه ارمغان، 1313ـ1316.

ریپکا، یان. تاریخ ادبیات ایران. از دوران باستان تا قاجاریه. ترجمۀ عیسی شهابی. چ2. تهران: ‏علمی و فرهنگی، 1381. ‏

شکسپیر، ویلیام. رومئو و ژولیت؛ لیلی و مجنون غرب. ترجمۀ عزیزالله سامان. تهران: مروج، 1317.

صفائی، ابراهیم. رضا شاه کبیر در آئینه خاطرات. تهران: ادارۀ کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1354.‏

قاسم زاده، محمد. روی جادۀ نمناک، دربارۀ صادق هدایت. تهران:کاروان، 1387. ‏

گریر، جرمین. شکسپیر. ترجمۀ عبداله کوثری. تهران: ماهی، 1390. ‏

نفیسی، سعید. مقالات سعید نفیسی، در زمینۀ زبان و ادب فارسی. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود ‏افشار، 1386.  ‏

ـــــــ . مقالات سعید نفیسی، بزرگان ادب و کتاب  شناسی. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود ‏افشار، 1390.  ‏

هدایت، صادق. نوشته  های پراکنده. به کوشش حسن قائمیان. تهران: آزادمهر، 1385. ‏

Barthes, Roland. Œuvrescomplètes. Édition établie et ‎Eric Marty. Paris: Éditions du Seuil, Tome I

Nizami Ganjavi, Laili and Majnun; a Poem From the Original Persian Af Nazami, Trns. by James Atkinson. London, Valpy,1836

Stendhal‏ ‏. Racine et Shakespeare. Introduction de Bernard Leulliot. Paris: ‎Éditions Kimé,‎ 2005

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72
سال نوزدهم | تابستان 1394 | 236 صفحه
در این شماره می خوانید:

گزارش لایه برداری و مطالعه نقش های دیواری کلیسای تاریخی هفتوان سلماس

نویسنده: هومن بخشایی / بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 شهرستان سلماس، از شهرهای به نسبت پر جمعیت آذربایجان غربی، ‏در شمال ارومیه و جنوب خوی قرار گرفته...

نگاهی به کلیسای تاریخی صلیب مقدس روستای مهلذان خوی

نویسنده: بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 خوی از شهرهای بزرگ استان آذربایجان غربی است که از شمال به ‏شهرستان چالدران و چایپاره، از جنوب به شهرستان سلماس،...

آرامگاه پادشاهان اشکانی ارمنستان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 اشکانیان پس از به قدرت رسیدن در ایران، در قرن سوم پیش از میلاد، سیاست سلوکیان را در قبال ارمنستان ادامه دادند،...

سیری بر کتاب سوق و اسکان ارمنیان در اسناد عثمانی

نویسنده: مسعود عرفانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 در یکصدمین سال یکی از بزرگ  ترین جنایت  های تاریخی علیه بشریت، یعنی کشتار بی  رحمانۀ ارمنیان به دست ترکان عثمانی،...

بعد از آن مردادگران

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 مقدمه حوادث گاه با جزئیات در ذهن کودکان ثبت می  شوند آن چنان  که از گذر زمان هیچ آسیب نمی بینند. ‏در...

دربارۀ داستان مزرعۀ قِه قو

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 مقدمه نویسندۀ بزرگ ارمنی، آودیس آهارونیان،[2] از چهره های سرشناسی است که در مقطعی حساس از تاریخ ‏سیاسی،...

مزرعه قِه قو

نویسنده: آودیس آهارونیان / ترجمه هارپیک تمرازیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 دربارۀ نویسنده آوِدیس آهارونیان نویسنده و فعال اجتماعی ـ سیاسی ارمنی در 1866م در روستای...

تبیین جایگاه میناس،نقاش ارمنی،در تاریخ نقاشی ایران

نویسنده:  دکتر مهدی علی اکبرزاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 اشاره ‏ نقش و تأثیر تاریخی ارمنیان به عنوان یکی از اقوام تأثیرگذار در فرهنگ و هنر ایران در هر تحقیقی...

جانشینی نمادها در گسترۀ زمان: تبـرک انگـور در نـزد ارمنیـان

نویسنده: دکتر امیلیا نرسیسیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 اشاره این مقاله با استفاده از دو بعد جانشینی و همنشینی، از مهم‌ترین ابزارهای تحلیل متن در نشانه‌شناسی ساخت ...

معرفی و تحلیل گورستان های ارمنیان شهرستان خمین

نویسنده: دکتر علی نوراللهی / غلام شیرزاد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 « مزار انسان، پیش از آنكه گویای مرگ انسان باشد، نشانۀ زندگی انسان استزیرا كه مرگ میوۀ زندگی، بخشی...