اشاره این مقاله با استفاده از دو بعد جانشینی و همنشینی، از مهمترین ابزارهای تحلیل متن در نشانهشناسی ساخت گرا، ضمن توصیف یکی از اعیاد ارمنی، که منسوب به تبرک انگور است، نشان خواهد داد که چگونه رویدادهای فرهنگی، تحت فشارهای عقیدتی، با فراموش کردن علت و فلسفۀ وجودی و صرف حفظ مراسم و آئین و آداب و رسوم برگزاری نه تنها جانشین رویدادهای فرهنگ غالب شدهاند بلکه با عجین شدن با آنها و جابهجایی زمانی توانستهاند آئینهای مربوط به خود را از زمانهای بسیار دور و در طول قرن های متمادی تا به امروز به صورت فرهنگ عامه حفظ کنند و زنده نگه دارند. |
اعیاد و رویدادهای فرهنگی را میتوان با بهرهگیری از آرای نشانهشناسان ساخت گرا از قبیل فردیناند دو سوسور،[3] بارت[4] و … و با اتکا به رابطۀ همنشینی و جانشینی، که نه تنها قادر به ساخت معنی بلکه قادر به ساخت معانی نمادین نیز هست، مورد بررسی قرار داد. در بین اعیاد ارمنیان، عید تبرک انگور، که تا به امروز نیز جزو اعیاد محبوب ارمنیان محسوب میشود، برای این بررسی انتخاب شده است. عید تبرک انگور هر سال در 15 اوت و چند روز بعد از عید ناواسارد طی مراسمی جشن گرفته میشود. قابل ذکر است برخی از اعیاد و جشنهای ارمنیان پیش از مسیحیت توانستهاند تجلی خود را در دین رسمی بیابند و از روزگار کهن تا به امروز با فرهنگ ارمنی عجین شوند و بقا یابند. از دین پیش از مسیحیت ارمنیان اطلاعات چندان دقیقی در دست نیست، هرچند محققان و مورخان به اعتبار آثار و بقایای یافت شده از برخی معابد به جای مانده آنها را منسوب به ایزدان متفاوت از قبیل آرامازد، والاترین خدایان ارمنیان در دورۀ پیش از مسیحیت، پدر همۀ خدایان و خالق زمین و زمان، سر منشأ باروری زمین و ایزدی معادل زئوس یونانیان و اهورامزدای پارسها، که نام خود را از ترکیب اسامی «آرا» شخصیت افسانههای ارمنی و بخش دوم نام اهورامزدا گرفته بود، میدانند. در دورۀ هلنیسم،[5] آرامازد در بین ارمنیان جایگاهی رفیع داشت. معبد اصلی آرامازد به عنوان مرکز فرهنگی ارمنیان دوران باستان، در شهر آنی واقع در ترکیه فعلی قرار داشت. این معبد در قرن سوم میلادی، بعد از پذیرش مسیحیت، از بین رفت ولی آثاری از آداب پرستش آرامازد تحت عنوان آمانور یا سال نو، که طبق تقویم قدیمی ارمنیان در روز بیست و یکم ماه مارس معادل اول فروردین به نام این ایزد از سوی مردم جشن گرفته میشد، تا به امروز نیز در بین برخی از اقوام قابل رؤیت است. آناهیت، الهۀ بارداری و باروری، یکی از محبوبترین الههها، بنابر برخی از روایات همسر و روایاتی دیگر دختر آرامازد است. واهاگن خدای رعد و برق، جنگ و نبرد و حامی جنگجویان است. آستغیک، معادل آفرودیت یونانیان و ایشتار بینالنهرین، خدای عشق، زیبایی و آب، همسر یا معشوقه واهاگن بود. جشن وارداوار منسوب به آستغیک در اواسط ماه تیر همراه با مراسمی مانند آبپاشان زرتشتیها هنوز هم در بین ارمنیان رواج دارد و جزو یکی از اعیاد بسیار محبوب ارمنیان محسوب میشود. نانه، معادل آتنای یونانی، دختر آرامازد است. آئین مربوط به بزرگداشت او بسیار شبیه آناهیت بود. واژه نانه (ننه) تا به امروز نیز برای خطاب مادربزرگها مورد استفاده قرار میگیرد که این موضوع نشانگر اهمیت این الهه در بین ارمنیان است. مهر، خدای خورشید، آسمان و نور، پسر آرامازد و برادر آناهیت و نانه است. معبد بازسازی شده این ایزد قدرتمند در محلهای به نام گارنی واقع در جمهوری ارمنستان هنوز پابرجاست. نازاریانتس، مورخ ارمنی، معتقد است که دین غالب در بین ارمنیان مهرپرستی بوده است. [6] یاکوپ پرینت، در کتاب نظام نوین اساطیر باستان، که در سالهای 1775 ـ 1776م نگاشته است، این ادعا را مطرح میکند که خورشیدپرستی کلید همۀ اساطیر عصر بتپرستی است. [7]شباهتهای اعتقادی در بین اقوام متعدد و تجلی آن به صورت خدایان متعدد با نامهای مشترک که از لحاظ زبانشناسی به آسانی قابل تبدیل و حتی جانشین شدن به یکدیگر هستند از قبیل آرامازد ارمنی به اهورامزدای پارسی و زئوس یونانی و یا آناهیت ارمنی به ناهید پارسی و آرتمیس یونانی همچنین واهاگن ارمنی به ورِتر راگنای پارسی و یا آستغیک ارمنی به آفرودیت یونانی حکایت و پیامی جز شباهت همۀ انسانها و همانندی آنها طبق فرضیۀ همسانگرایان ندارد و در این راستا، میتوان سابقۀ قرابت ارمنیان و ایرانیان را از حیث جغرافیایی و فرهنگی، که به شهادت تاریخنگاران به هزارۀ اول قبل از میلاد میرسد، به گواه طلبید. چارچوب نظری نشانهشناسی یکی از کارآمدترین فرایندهای تحلیل متن است. تحلیل نشانهشناسی ساخت گرا قادر به شناسایی عوامل تشکیلدهنده یک نظام نشانهشناختی و همچنین، شناسایی روابط ساختاری دیگر از قبیل تقابلها، تشابهها، همبستگیها و یا روابط منطقی در یک متن یا رویداد فرهنگی ـ اجتماعی است. سوسور معتقد است ارزش نشانه، نشئتگرفته از رابطۀ همنشینی و جانشینی است. [8] او نشانه را به معنی واحدهای معنایی تنظیم کرد که از طریق دو بعد جانشینی و همنشینی به صورت دو محور عمودی جانشینی و محور افقی همنشینی نشان داده میشود. در محور عمودی یا محور جانشینی «انتخاب» و در محور افقی یا همنشینی «ترکیب» صورت میگیرد. معانی تمامی پیامها، ارزش خود را از طریق انتخاب اطلاعات موجود در محور جانشینی یا عمودی و ترکیب اطلاعات در محور همنشینی یا افقی است که مییابند. در محور جانشینی، نشانههایی که همۀ اعضای یک مقوله معین ولی در عین حال متمایز از یکدیگر هستند جای دارند. مانند حروف که هرچند متعلق به یک مقولۀ مشترک هستند ولی هر یک از آنها از یکدیگر متمایز هستند. بنابراین، خصوصیات و ویژگیهای مشترک عوامل یک مقوله و در عین حال خصوصیت تمایز آنها از یکدیگر، شرط قرار گرفتن در محور جانشینی است. در محور افقی، نشانهها در تعامل و ترکیب با یکدیگر قادر به تشکیل یک زنجیره هستند. هرگاه واحدها و یا عوامل در محور جانشینی انتخاب و با واحدها و عوامل دیگر ترکیب شوند، محور همنشینی شکل میگیرد. مهمترین جنبۀ محور همنشینی قوانین و یا قراردادهای صریح و ضمنی است که از طریق آنها ترکیب واحدها و عوامل تشکیل میشود، مانند قواعد نحوی و یا دستوری در زبان. نشانه میتواند به همراه دیگر نشانهها به شرط تعلق و تمایز (حروف و دستور زبان) در زمانهای متفاوت منجر به تغییر معنی در همبافت شود. [9] توایتس و دیگران[10] معتقدند ابعاد همنشینی به شکل و یا فرم (دال) و بعد جانشینی به معنی و محتوا (مدلول) میپردازد. باید خاطر نشان کرد که تحلیل نشانهشناسی یک متن یا رویداد از نقطه نظر ابعاد جانشینی و همنشینی نمیتواند به صورت مجزا و منفک صورت بگیرد بلکه باید آنها را به صورت یک نظام لاینفک در نظر گرفت. رولان بارت، روشی را برای تحلیل نشانهشناسی ارائه میدهد. او میگوید : «مهمترین قسمت تحلیل نشانهشناسی تقسیم متن به واحدهای معنیدار کمینه و سپس، دستهبندی این واحدها در مقولات جانشینی و نهایتاً، طبقهبندی کردن آنها در رابطههای نحوی مرتبط است».[11] مشترکات ایندره و رستم به مثابۀ رؤیای مشترک دو قدم میتواند بر اساس چارچوب نشانهشناسی ساختارگرایی در دو بعد جانشینی و همنشینی مورد تحلیل قرار گیرد. بنابر ادبیات به جایمانده از سانسکریت دو شخصیت رستم در شاهنامه و ایندره، خدای کهن دورۀ فرهنگ هند و ایرانی، قابل مقایسه با یکدیگر هستند. ایندره به طرز نامعمول از پهلوی مادر به گیتی آمد رستم نیز از پهلوی مادر زاده شد. ایندره در نوزادی چرخ خورشید را به حرکت درآورد رستم نیز در کودکی دلاوریها کرد. هم ایندره و هم رستم هر دو گرز خود را به ارث برده بودند. ایندره افشره گیاه هوم یا سومه را پیوسته مینوشید و رستم نیز در میخوارگی دلیر بود و غیره. [12] روش تحقیق روش تحقیق این مقاله اسنادی، تطبیقی و تحلیلی است. اسنادی است از آن نظر که با ارجاع به ادبیات قرون نوزده میلادی به زبان ارمنی، که حاوی ارجاعات مستقیم به اسناد و دستنوشتههای قرون پیشین است، اطلاعات وسیعی نه تنها در مورد نحوۀ اجرای مراسم و مناسک متفاوت بلکه گونهها، اشکال و اماکن اجرا و ارتباط اجراکنندگان، مردم و کارکردهای اجتماعی آنها را با رویدادهای فرهنگی مشخص میکند و به این ترتیب، زمینۀ تطبیق و مقایسه مراسم و مناسک را آماده میسازد. با به کارگیری ادبیات مربوط به نشانهشناسی ساخت گرا، سعی شده است تا الگویی برای تحلیل اعیاد پیش از مسیحیت و سپس، دورۀ مسیحی بر اساس مباحث مربوط به روابط همنشینی و جانشینی، که یکی از ابزار مهم تحلیل متن است، ارائه شود. جانشینی نمادهای رسمی و غیررسمی گریگور لوساووریچ (روشنگر) در قرن سوم میلادی قوم ارمنی را دعوت به دین مسیح کرد و از آن تاریخ اکثر ارمنیان خود را وابسته به کلیسای حواریون ارمنی و مذهب گریگوری میدانند که یکی از شاخههای مستقل دین مسیحی است. کوششهای گریگور روشنگر برای از بین بردن نظام و نمادهای اعتقادی مردم آن روزگار، به سبب مقاومتهای شدید که بر اثر علاقۀ برخی از ساکنان ارمنستان به اعتقادات دیرین خود به وجود آمده بود، چندان میسر واقع نشد. [13]به عنوان مثال، کلیساهای متعددی به نام حضرت مریم مقدس جانشین معابد آناهیت، الهۀ محبوب آن عصر، شد که توسط گریگور روشنگر ویران گشته بود. اگر آناهیت الهۀ برکت و باروری بود و در اعتقادات زن ارمنی به همین مناسبت جایگاه والایی داشت، این بار در اعتقاد نوین حضرت مریم جانشین چنین جایگاهی شد و مراسم جشن و سرور و همچنین، آوازها و عبادتها، که قبلاً منسوب به الهۀ آناهیت بود، با تغییرات جزئی به حضرت مریم نسبت داده شد.آناهیت نماد برکت دورۀ پیش از مسیحیت و حضرت مریم با همین ویژگی، هر دو به دلیل مؤنث بودن، سخت مورد توجه زنان ارمنی هر دو دوره بودهاند، به طوری که برای تحقق آرزوها و حل مشکلاتشان به آنها متوسل میشدند و همواره، برای بهروزی و کامیابی فرزند، همسر و خانواده و همچنین، باروری خود و بهرهوری محصول، دام و زمین به درگاه آنها رو میآوردند. جانشین شدن شخصیتهای محبوب هر دو دوره یا جانشین شدن شخصیتهای رسمی و غیررسمی، ممنوع و غیرممنوع تنها قسمتی از بازتاب مقاومت نظام اعتقادی مردم آن دوره بود. جابهجایی زمانی نیز در اجرای آئین مربوط به بزرگداشت هر دو شخصیت نیز میتواند یکی دیگر از بازتابهای این نوع مقاومتها محسوب شود. [14] استعاره و نامهای ایزدان واژۀ یونانی متافورا (metaphora) یا استعاره از دو جزء متا (meta) به معنی فرا و فرین (pherein) به معنی بردن یا انتقال تشکیل شده است. استعاره به حالتی خاص از فرایند زبانی اطلاق میشود که در آن جنبههایی از یک شیء به شیء دیگر و یا چیزی به چیز دیگر «فرابرده» یا «منتقل» میشود. استعارهای که به این شکل به وجود میآید برای استفادهکنندهاش چنان طبیعی به نظر میرسد که جنبۀ استعارهای آن را فراموش میکند؛ به عنوان مثال، نامهای ایزدان و الههها از این نوع است. در مورد نام ایزدبانو آناهیت « اَ» از عادات [ادات] نفی است و آهیت به معنی پلید و ناپاک در فرگرد 16 وندیداد فقرۀ 16 آهیت به معنی پلید و ناپاک به کار رفته پس آناهیتا به معنی پاک و منزه است. [15]نام واهاگن بنابر منابع ارمنی ریشه در زبان سانسکریت دارد. بخش اول آن «واه» به معنی آورنده و شعله و ستاره است. بخش دوم آن «آگنی» به معنی آتش است. نام ایزدبانو آستغیک به معنی ستارۀ کوچک در زبان ارمنی با همین معنی به کار گرفته میشود. [16]استعاره با هدف دستیابی به معانی جدید، دقیق و وسیع است که در زبان و به خصوص در زبان مجازی (زبانی که مقصودش همانی نیست که میگوید) ماندگار میشود. موجودیت استعاره تابعی از زمان، زبان و جامعه است و از آنجا که هیچکدام از این پدیدهها جنبۀ ایستا و ماندگار ندارند، استعاره نیز جنبۀ ماندگار ندارد و در برهههای متفاوت زمانی تغییر میکند و گاه انتقال این نوع مفاهیم از یک زبان به زبان دیگر مشکل و حتی غیرقابل ترجمه به نظر میرسد. بنابراین، کاربرد استعاره در جوامع گوناگون بر اساس تصور سخنوران یک گروه زبانی از یک پدیده جدید بر پایۀ تشابه با عنصری مأنوستر در گروههای زبانی دیگر متفاوت است. به این ترتیب، متوجه میشویم که واژگان چگونه معنی لغوی خود را از دست میدهند و تبدیل به واژگان و معانی مستقل میشوند. گاهی به نظر میرسد استعاره توانایی گسترش زبان تا مرز بینهایت را دارد و قادر است برای تزیین، وضوح، ایجاز، ابراز عواطف، بزرگنمایی، کوچکنمایی و پرهیز از واژگان رکیک و واژگان تابو، از قبیل نام خدایان مورد استفاده قرار گیرد. استعاره میتواند برای معرفی و درک پدیدههای ناشناخته از طریق پدیدههای شناخته شده مورد استفاده قرار گیرد. استعاره، با به کارگیری واژگان و یا عباراتی، برای قیاس با پدیدهها، اشیا و مفاهیمی به غیر از معنی تحتالفظی و یا صریح همان واژگان و یا عبارات قابل استفاده است.
این مفهوم استعاره عبارت است از بیان یک چیز ناآشنا بر حسب چیزی آشنا و به کار بردن واژه و یا کلمهای برای چیزی به منظور توصیف چیز دیگری به سبب نوعی شباهت بین آنها و یا میان روابطشان با چیزهای دیگر. دو وجه در هر استعاره همیشه وجود دارد که عبارت است از چیزی که باید توضیح داده شود، پس ناآشنا و ناشناخته است چیز ناآشنا را فحوا، مفاد، نیت یا رویه[17] میخوانیم. در بعضی از ادبیات مربوط به این مبحث، میتوان آن را مستعارله[18] نامید و چیز آشنا و یا رابطهای که برای توضیح موضوع به کار گرفته میشود را ناقل، ترابر یا بردار[19] مینامیم که باز در بعضی از ادبیات مربوط به مبحث استعاره میتوان آن را مستعارمنه (metaphier) (با همان پسوند مشترک er در واژه signifier، دال یا نشانگر) نامید مثل بزرگراه اطلاعات و یا اطلاعات که هر دو استعاره اشاره به گردآوری اطلاعات از طریق رایانه دارد. برای درک استعاره پرش فکری یا ذهنی لازم است تا بفهمیم یک استعاره برای همانندی یا همانندسازی یا تشبیه چه چیزی آمده است؛ به عبارتی دیگر، در استعاره تعامل بین نیت و حامل، مستعارله و مستعارمنه وجود دارد. استعاره در نشانهشناسی در حکم یک دال است که برای ارجاع به مدلول به کار گرفته میشود ولی با این تفاوت که دال با مدلول رابطهای کاملاً قراردادی دارد. به اضافۀ اینکه دال همان چیزی نیست که لزوماً مدلول از آن استنباط میشود هر چند در این رابطه دال و مدلول باید یک نوع شباهت نسبی با خصوصیات و ویژگیهای نسبی داشته باشند تا برای شنوندگان و استفادهکنندگان استعاره قابل درک و تفسیر باشد، همان رابطهای که بین نیت و حامل یا مستعارله و مستعارمنه موجود است. آناهیت به عنوان یک استعاره از نظر پاک و منزه بودن دارای تشابهات نسبی با ایزدبانو است که «وظیفۀ او زاد و ولد و منبع همۀ باروریهاست، نطفه را پاک میگرداند، رحم همه مادگان را تطهیر میکند و شیر را در پستان مادران پاک میسازد».[20] همچنین، واهاگن نیز از نظر جنگجویی به مانند آتشِ خانمان برانداز و نوری برای مبارزه با تیرگیها و شکارچی قهار است و از این حیث نامی است در خور ایزد نبرد و حامی جنگجویان. استعارهها در زندگی روزمره چنان کاربرد عمومی مییابند که دیگر جنبه استعارهای خود را از دست میدهند. پس، میتوان به جرئت گفت که استعاره سبب رشد زبان میشود. استعاره اساس بر تشابه دارد. در استعاره، چیزی جانشین چیزی شبیه به چیز دیگری میشود که منظور است. استعاره در پی یافتن رابطۀ تشبیهی بین چیزهاست. استعاره در خدمت یافتن تشابهات و همانندیهای قابل درک است. [21] تبرک انگور از دیدگاه اسطوره تصورات و واژگان اسطورهای بیانگر رابطۀ انسان با جهان پیرامون اوست. همان طور که زندگی انسان در طی قرون متمادی در حال تغییر است صورت ظاهری اساطیر نیز تغییر میکند ولی صورت ساختار درونی آن اساساً به همان شکل حفظ میشود. در هر روایت اسطورهای، ترکیبی از اعتقادات خرافی و واقعیت دینی و همچنین، ترکیبی از بیم و هراسهای ساده و ادراک عمومی از جهان هستی وجود دارد. بنابراین، اسطوره این امکان را به محقق میدهد تا آن را از دیدگاههای متفاوت اقتصادی، دینی، اجتماعی ـ فرهنگی مورد بررسی قرار دهد. تاریخ یکی از این دیدگاههاست که اسطوره نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد. اسطوره در گذر تاریخی خود منبعی برای اعتقادات و باورها و حتی، باورهای قدسی مردم آن دوره زمانی بوده است. فرهنگ هر قوم مبتنی بر اساطیری است که از لحاظ همان قوم جنبۀ قداست میتواند داشته باشد. اسطوره در هر جامعه و فرهنگ معنایی را که جهان فینفسه ندارد به ارمغان میآورد و به آشفتگی و پریشانی نظام سامان میبخشد و جهان را قابل فهم و معقول و مناسبتهای انسان با انسان و انسان با محیط را معنی میبخشد و تبدیل به منبعی امید بخش میگردد. اسطوره معنایی است لایتناهی با بازیهای بی شماری از تعبیرها و تأویلها. [22] اسطوره هم از نظر معنی و هم از نظر واژگانی هر بار که نقل شود نطفههای بقا و دوام، همراه با معانی منسوب به خود، را زنده میکند. موضوع اسطوره به آسانی گریبان و اندیشه انسان را رها نمیکند، هرچند گاه با جامهای نوین و صورتی جدید خود را نشان میدهد. نامهای آناهیت، آستغیک، واهاگن، نانه و … تا به امروز نیز به یاد صفات پسندیده و قدسی این ایزدان بر روی افراد گذاشته میشود، به این نیت که آنها قدرت اعجاز و توانایی این ایزدان را داشته باشند. انگور نمادی از خِرد، کشاورزی، سکر، مهماننوازی، باروری، جوانی و حیات جاودانه است. بنا بر روایتی اسطورهای هنگامی که کشتی نوح بعد از فروکش کردن آبها بر کوه آرارات نشست حضرت نوح با دیدن خاک حاصلخیز دشت آرارات تاکی را به رسم تبرک و شکرگزاری کاشت و دلیل گرامی داشتن گیاه انگور از سوی ارمنیان شاید همین روایت باشد. در ادبیات و تفکر اسطورهای، خون و شراب جانشین یکدیگر میشوند. آشامیدن شراب و دیگر مایعات قابل شرب از قبیل هوم، آب، شیر و غیره نمادی از پذیرش و جذب حیات و قدرت الهی است. انگور همواره تداعیگر یکی از خدایان محبوب اساطیر یونان و روم بوده است. [23] تعلق اسطورهها به زمان و مکانی معین، ناممکن به نظر میرسد چرا که [به] وجودآورندگان آنها انسانهایی بودهاند که در نقل و انتقالات و جابهجاییهای مکرر اسطورهها را نیز با خود حمل و به نسلهای دیگر همراه با تغییر و تحول در طول زمانهای متمادی منتقل کردهاند. «همان طور که فرهنگها با هم آمیخته میشوند اسطورهها نیز با هم میآمیزند و اسطورههای جدید را به وجود میآورند و تغییر جا و مکان میدهند».[24] باکوس[25] یا دیونیزوس[26] در اسطورۀ یونانی و رومی، نام خدای شراب و حاصلخیزی مزارع بوده است. باکوس فرزند زئوس و سیمل[27] دختر کادموس[28] بود. هرا[29]، که مخالف این وصلت زمینی بود، از سر حسادت موجبات از بین رفتن سیمل را فراهم کرد. زئوس، فرزند نارس سیمل را نگهداری کرد و موجب تولد مجدد او شد. باکوس در جوانی به شرق و هندوستان سفر کرد و نحوۀ کاشت تاک و میوههای دیگر را به اهالی آن سرزمین آموخت و سر راه خود به زادگاه خویش مریدان بسیار زیادی را به دست آورد. جشنوارۀ دیونیزوس از دو مراسم مجزا از هم تشکیل میشد: اولی، در تابستان و ماه اوت بعد از فصل برداشت محصول و دومی، در پاییز هنگام بذرپاشی برگزار میشد. [30]مفهوم تولد دوباره را در بسیاری از آئینهای مربوط به شروع سال جدید و باززایی طبیعت میتوان ملاحظه نمود که همراه با یک رویداد تناوبی مانند دور و نزدیک شدن خورشید نسبت به زمین، تغییر نسبت ساعات روز و شب و غیره جشن گرفته میشد. آئین ناواسارد در بین ارمنیان هم نمودی از آئینهای مربوط به باززایی طبیعت محسوب میشود. جابهجایی زمانی طبق اسناد قدیمی «ناواسارد»[31] یا سال نو ارمنیان پیش از مسیحیت در دو نوبت و در دو مراسم مجزا از هم برگزار میشد. اولین جشنواره در ماهی به همین نام در تقویم قدیمی ارمنی و مصادف با شهریور در تقویم ایرانی و اوت در تقویم مسیحی امروزی و جشنوارۀ دوم در آبان و یا نیمۀ دوم نوامبر برگزار میگشت. در جشنوارۀ اول، عموم مردم اعم از پادشاهان، کشاورزان و اقشار متفاوت دیگر همراه با رقص و آواز و موسیقی زرنا و دهل و انجام بازیهای متفاوت، اجرای مراسم قربانی و نمایشهای متعدد، تهیۀ خوراکیهای گوناگون در طی چند روز با شور و شادی تمام حضور مییافتند. [32] دین جدید تأثیر خود را بر روی این عید هم گذاشت و از آن به بعد ناواسارد به عنوان عید سال نو شناخته نشد اما جای خالی عید به خصوص در ماه اوت، که ماه وفور میوه و به خصوص انگور و اوج باردهی محصولات کشاورزی است، در زندگی کشاورز ارمنی خالی بود. لذا کلیسا روز 15 اوت (24 مرداد) مراسم یادداشت عروج حضرت مریم را جایگزین اولین جشنوارۀ ناواسارد کرد. اکنون، کلیسای ارمنی این رویداد را در روز یکشنبۀ هفتۀ دوم ماه اوت جشن میگیرد. چنین حسن تصادفی از نظر زمانی بهترین فرصت را برای زندگی هر چند کمرنگ جشن ناواسارد و تبرک و گرامیداشت محصولات نباتی به خصوص انگور، به مثابه نمادی از باروری در قالب رویداد دینی عروج حضرت مریم، پدید آورد که خود جانشین آناهیت، الهۀ فراوانی و باروری، شده است. [33] کلیسا با برگزاری نوبت دوم این عید به دلیل افراط در میخوارگی و مناسک دیگر در ارتباط با آن مخالفت جدی کرد به طوری که اکنون اثری از آثار این جشنواره باقی نمانده است. البته، مسیحیت جنبههای نمادین شراب (دیدن عکس رخ یار در پیاله) را، که حتی در ادبیات و عرفان بعد از اسلام ایران هم مورد تأکید است، حفظ نموده و آئین کریسمس هم جایگزین مراسمی شده است که مهرپرستان و پیش از آن پرستندگان آئین دیونیزوس نیز اجرا میکردند. ناواسارد: جشنوارۀ اول جشنوارۀ ناواسارد در معابد آناهیت، یکی از محبوبترین الهههای ارمنی، در اعتقادات پیش از مسیحیت در اواخر مرداد ماه هنگام رسیدن انگور برگزار میشد. تقدیس انگور و اختصاص جشنوارهای به آن در اقوام دیگر نیز با این باور که انگور نمادی است از باروری و برکت رواج داشت. انگور اصلیترین و فراوانترین میوۀ ماه مرداد است و این جشنواره به دلیل اعتقاد مردم به خواص منحصر به فرد آن تحت عنوان جشنوارۀ تبرک انگور یاد میشود. برخی از ارمنیان معتقدند که اولین سیب که آن هم نمادی است از مفهوم باروری و ماندگاری باید در تیر ماه و هنگام فرا رسیدن جشنی موسوم به «وارداوار» (آبپاشان) خورده شود و همچنین، معتقدند تا فرا رسیدن جشن تبرک انگور باید از خوردن انگور پرهیز کرد. این پرهیز هنوز هم در بین ارمنیان رواج دارد. استفاده از خوراکیهای ویژه به مناسبتهای متفاوت در بین ارمنیان نیز رایج است؛ به عنوان مثال، خوردن تخممرغ در عید پاک، شیربرنج در جشنی موسوم به «هامبارتسوم» یا «آقی بلیت»، که نوعی کلوچۀ شور مزه است برای تفأل در جشن «سارکیس مقدس» و غیره، از دیر باز در بین ارمنیان مرسوم بوده است. تاکستان کشاورزان در دورۀ مسیحیت در طی مراسم خاصی از طرف کشیش بازدید و تبرک میشد ولی امروزه با رواج شهرنشینی مردم انگور را به نیت تبرک به کلیسا میبرند و با گذاشتن خوشۀ کوچکی از انگور متبرک در کنار انگور و میوههای دیگر آنها را تبرک میدهند و سال پر برکتی را برای همه آرزو میکنند. ناواسارد: جشنوارۀ دوم ماه نوامبر در بین ارامنۀ شرق معنی خاصی دارد چرا که محصول کشاورزی، میوۀ باغها و همچنین علوفۀ کافی برای استفادۀ دام کاملاً جمعآوری شده است و به اصطلاح کشاورزان زمان «ناخراتوق» (به معنی ترک دام/گله) فرا رسیده است. ناخراتوق زمان استراحت کشاورزان، ستایش طبیعت و برگزاری جشن پاییزه است. [34] جشنوارۀ دوم یا جشنوارۀ پاییزه، جنبۀ خانگی و خانوادگی داشت. برای برگزاری آن شیرینیهای مختلف از قبیل «نازوک» و «گاتا» و معمولاً دو نوع غذا، «حلیم» و «کشکک»، که از بار گذاشتن گوشت قربانی همراه با گندم در تنور، تهیه میشد. «رافی»، نویسندۀ شهیر ارمنی، از اهالی سلماس، مینویسد که ارمنیان در این شب پاییزی، که اولین یکشنبۀ بعد از دهم نوامبر است در کنار یکدیگر جمع میشوند و شب زندهداری میکنند. ترس از «خلولیک»،[35] دیوی که کودکان را میدزدد، مانع خواب والدین و دیگر اعضاء خانواده است. عقیده بر این است که اگر کسی بتواند سوزنی در تن خلولیک فرو کند تا آخر عمر او را بنده و عبید خود خواهد ساخت ولی چنانچه مورد حمله واقع شود در آن صورت دچار بینوایی و بیچارگی خواهد شد. در دمدمههای صبح بر سر سفرهها، چراغهایی روشن میشد و با اعتقاد بر اینکه غذای تهگرفته به معنی داشتن سالی پر از گره و مشکل است حلیم و کشکک بدون هم زدن در تمام طول شب پخته میشد و اعضای خانواده با خوردن آن به استقبال عید میرفتند. اعتقاد به مغذی بودن این غذا به قدری بود که لبهای نوزادان را نیز به روغن آن آغشته میکردند. بعد از این صبحانۀ مفصل، اعضای خانواده آمادۀ دید و بازدید از خویشاوندان میشدند. نتیجهگیری اعیاد باستانی، که از سوی مردم برگزار میشده است، همواره در ارتباط با ستایش طبیعت و رابطۀ معنوی انسان با آن بوده است. اعیاد و جشنهایی که در بهار برگزار میشود همراه با اندیشۀ حاصلخیزی و برکت زمین است. اعیاد و جشنهایی هم هستند که از طریق آنها انسان آرزوهای خود را با توسل به مراسم خاص به طبیعت القا میکند. برافروختن آتش بر روی خاک سرد ماه فوریه در جشن «تیارنداراج» به منظور توانمندسازی، بیداری و گرم کردن زمین است تا زمین بار دیگر، دانههای بذر را در خود جای دهد و آنها را برای انسان بارور سازد. و یا در جشن «هامبارتسوم»، مراسم قربانی و توزیع آن در هفت مکان و پختن شیربرنج و ریختن آن در دشت و دمن همه به منظور بارور کردن زمین است. اجرای مراسم قربانی در سرچشمهها و نهرها به نیت جلوگیری از خشک سالی و آرزوی برکت است. جشنها صرفاً فرصتی برای گذراندن اوقات فراغت نبودهاند بلکه هرکدام از آنها با هدف و نیت خاصی برگزار میشدهاند. گستردگی این هدف بر نوع مراسم، خورد و خوراک، آوازها و بازیها و به طور کلی بر آئین اجرای آن تأثیر گذاشته است. [36] اجرای آئینها در نزد مردم گاه چنان از اندیشۀ اولیۀ جشنها پیشی گرفتهاند که با تحت تأثیر قرار دادن فلسفۀ وجودی شان باعث شدهاند تا آنها به بوتۀ فراموشی سپرده شوند. هر جشنی زمان، مکان، مراسم، آئین، مناسک و اصول خود را داشته و دارد. با تعمق در جشنها متوجه رابطۀ جانشینی و همنشینی میشویم. بنا بر شرایط خاص، امکان دارد مناسبتها، شخصیتها و مکانها در زمان جدید جانشین مناسبتها، شخصیتها و اماکن در زمان قدیم شوند و از طریق فشردگی، جابهجایی، نمادین و نمایشی شدن ترکیبی جدید در رابطۀ همنشینی ارائه کنند و کماکان اصول و اهداف خود را به نحوی دیگر پی گیرند. پینوشتها: 1- این مقاله پیش تر در نشریۀ پژوهش های انسان شناسی ایران، س1، ش1 (بهار و تابستان 1390): 121 ـ 133، به چاپ رسیده و از سوی نگارنده در اختیار فصلنامۀ پیمان قرار داده شده است. 2- استادیار گروه انسانشناسی دانشگاه تهران 3-Ferdinand de Saussure 4-Roland Barthes 5-همزیستی و ترکیب کیشهای متفاوت اقوام گوناگون، تحت تأثیر فرهنگ یونانی که بر اثر کشورگشاییهای گسترده از یونان تا مرزهای هندوستان توسط اسکندر مقدونی از اواخر قرن سوم پیش از میلاد شروع شده بود را عصر هلنیسم میدانیم. التقاط فرهنگی اقوام متفاوت منطقه و تأثیرپذیری آنها از فرهنگ یونانی ـ که شامل گروههای قومی متعدد از قبیل آسوریها، یهودیها، مصریها، پارسها، پارتها و ارمنیها نیز میشد ـ تأثیر بسزایی بر آئین، کیشها و نظام اعتقادی این مردم گذاشت. 6-ه. نازاریانتس، پرستش پیشین (تفلیس: بی نا، 1878)، ص 143. 7-ک. ک. روتون، اسطوره، ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیل پور (تهران: مرکز، 1378). 8- Ferdinande de Saussur,Course in General Linguistics, trans. Wade Baskin ( London: Fartana/Collins,[1916] 1974), p. 108 ; idib., Course in General Linguistics, trans. Roy Harris ( London: Duckworth,[1916] 1983), p. 102. 9- John Fisk, Introduction to Communication Studies(London: Routledge, 1982), p. 84 ; Leymore Varda Langhols, Hidden Myth Structure and Symbolism in Advertising(New York: Basic Books, 1975), p. 237; امیلیا نرسیسیانس، انسان، نشانه، فرهنگ (تهران: افکار،1387). 10- Tony Twaites, Lloyd Davis & Warwick Mules, Tools for Cultural Studies: An Introduction (South Melbourne: Macmillan, 1994), p. 143. 11- Roland Barthes, Elements of Semiology,trans. Annette Lavers & Colin Smith (London:Jonathan Cape, 1967), p. 203; Langhols, ibid. , p. 157; Levi Strauss, Structural Anthropology, trans. Claire Jacobson & Brooke Grundfest Schoepf (Hamondsworth: Penguin, 1972), p. 94. 12-مهرداد بهار، از اسطوره تا تاریخ (تهران: چشمه، 1376). 13-آندرانیک هُوویان، ارمنیان ایران (تهران: هرمس، 1384). 14- Allen Grant, The Evolution of the Idea of God (London: Grant Richards, 1904), p. 127. 15-عصمت عرب گلپایگانی، اساطیر ایران باستان: جنگی از اسطورهها و اعتقادات در ایران باستان (تهران: هیرمند، 1376). 16-آبغیان، دائرۀ المعارف ارمنی شورایی،ج2، ص 302. 17- tenor 18- metophrand 19- vehicle 20-عرب گلپایگانی، همان. 21-نرسیسیانس، همان. 22- جلال ستاری،اسطوره در جهان امروز (تهران: مرکز، 1374)، ص 70 و 71 . 23- J. C. Cooper, An Illustrated Encyclopedia of Traditional Symbols (London: Thames and Hudson Ltd, 1990), p. 139. 24-ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران (تهران: سازمان تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاهها، 1375)، ص 5. 25- Bacchus 26- Dionysus 27-Semele 28- Cadmus 29- Hera 30-ف. ژیران و آ. و. پیر، اساطیر روم و سلت، برگردان محمد شکری فومشی (تهران: کاروان، 1384). 31- Navasard 32-س کامالیانتس، جشن ناواسارد (تفلیس: بی نا، 1896)، ص190. 33-Alviella de Goblet, The Migration of Symbols (London: A. Constable and C,n.d), p. 176. 34-نازاریانتس، همان، ص92. 35- Khelvelik 36-هرانوش خاراطیان، جشنهای قوم ارمنی (ایروان: هازاراشن، 2005)، ص 201. منابع: آموزگار، ژاله. تاریخ اساطیری ایران. تهران: سازمان تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاهها، 1374. بهار، مهرداد. از اسطوره تا تاریخ. تهران: چشمه، 1376. روتون، ک. ک. اسطوره. ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیل پور. تهران: مرکز، 1378. ژیران، ف؛ آ. و. پیر. اساطیر روم و سلت، برگردان محمد شکری فومشی. تهران: کاروان، 1384. ستاری، جلال. اسطوره در جهان امروز. تهران: مرکز، 1374. عرب گلپایگانی، عصمت. اساطیر ایران باستان: جنگی از اسطورهها و اعتقادات در ایران باستان. تهران: هیرمند، 1376. نرسیسیانس، امیلیا . انسان، نشانه، فرهنگ. تهران: افکار، 1387. هُوویان، آندرانیک. ارمنیان ایران. تهران: هرمس، 1384. ـ منابع ارمنی آبغیان، دایرۀ المعارف ارمنی شورایی، ج2، 1985، ض302. خاراطیان، هرانوش . جشنهای قوم ارمنی، ایروان: هازاراشن، 2005. کامالیانتس، س. جشن ناواسارد. تفلیس: [بی نا]،1896. نازاریانتس، ه. پرستش پیشین. تفلیس: [بی نا]، 1878. Barthes, Roland. Elements of Semiology. trans. Annette Lavers & Colin Smith. London: Jonathan Cape, 1967. Cooper, J. C. An Illustrated Encyclopedia of Traditional Symbols. London: Thames and Hudson Ltd., 1990. Fisk, John. Introduction to Communication Studies. London: Routledge, 1982. Grant, Allen. The Evolution of the Idea of God, London: Grant Richards, 1904 Goblet, Alviella (de). The Migration of Symbols. London: A. Constablr anac, [n.d], 1894 Langhols, Leymore Varda. Hidden Myth Structure and Symbolism in Advertising, New York: Basic Books, 1975. Saussur, Ferdinande (de). Course in General Linguistics. trans. Wade Baskin. London: Fartana/Collins, [1916] 1974. Course in General Linguistics. trans. Roy Harris. London: Duckworth, [1916] 1983. Strauss, Levi (1972), Structural Anthropology, (trans. Claire Jacobson & Brooke Grundfest Schoepf), Hamondsworth: Penguin. Twaites, Tony; Davis Lloyd; Mules Warwick. Tools for Cultural Studies: An Introduction.South Melbourne: Macmillan, 1994. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72
|