نویسنده:  دکتر مهدی علی اکبرزاده


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72

اشاره

نقش و تأثیر تاریخی ارمنیان به عنوان یکی از اقوام تأثیرگذار در فرهنگ و هنر ایران در هر تحقیقی اثبات شده ‏است. خصوصاً، در زمینۀ نقاشی حضور برخی نقاشان ارمنی نه تنها باعث رشد و تکامل نقاشی ایران شده است بلکه ‏تأثیرات مهمی در تغییر و تحول آن گذاشته است. برخی محققان و هنرمندان ایرانی حتی برخی تغییرات به وجود آمده در ‏نقاشی ایران را مدیون نقاشان ارمنی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند. این تأثیرگذاری خصوصاً از زمان استقرار ارمنیان در جلفای اصفهان ‏‏(جلفای نو)، یعنی بیش از چهارصد سال پیش، شکل گسترده و عمیقی به خود گرفته است. از قرن هفدهم وجود ارمنیان در ‏ایران و توانمندی  های ارتباطی آنان با مغرب زمین، چه از بعد تجاری و اقتصادی و چه از بعد فرهنگی و هنری، شرایط ‏خاصی را به وجود آورد تا ارمنیان ایرانی بتوانند تأثیرات مهم و اساسی در سرنوشت ایران به جای بگذارند به گونه ای که ‏نتیجۀ این اثرات به صورت کاملاً آشکار امروزه محسوس و مشهود است. این مقاله، که با استفاده از روش توصیفی ‏تحلیلی و با شیوه کتابخانه  ای گردآوری شده است، با نگاهی به تاریخ نقاشی ارمنیان ایران به تبیین جایگاه میناس، نقاش ‏ارمنی قرن هفدهم میلادی، در نقاشی ایران پرداخته است.

یافته‌های این مقاله گویای این مطلب است که میناس به عنوان یک نقاش ایرانی ارمنی در ورود نقاشی اروپایی به ‏ایران، چهره‌ نگاری‌های بزرگ اندازه با رنگ روغن، تعلیم استاد رضا عباسی و تأکید او بر حضور نقاشی در زندگی ‏اجتماعی، شخصیتی مؤثر در تاریخ نقاشی ایران به شمار می‌رود. هدف این مقاله بررسی جایگاه این نقاش گمنام در ‏تاریخ نقاشی ایران و آگاهی از توانمندی‌ها و تأثیرات او در شکل  گیری نقاشی ایران در قرن هفدهم میلادی است. ‏

مقدمه

برخی اسناد و شواهد تاریخی گویای این واقعیت است که ارمنیان ایران از دیرباز، آفرینندۀ ارزش  های فرهنگی و ‏هنری زیادی بوده‌اند. بخشی از این ارزش  ها را آنان با خود از ارمنستان به ایران آورده و در رشد و توسعه و نگهداری آنها ‏تلاش نموده‌اند. بخش دیگر حاصل تأثیرپذیری آنها از فرهنگ و هنر ایران زمین بوده و بخش دیگر نیز محصول ذهن ‏خلاق و تلاشگر آنان بوده است به طوری که فرهنگ و هنر جدیدی در ایران بنا کرده و سلایق و سبک  های نویی پدیدار ‏ساختند. هنرمندان ارمنی ایرانی، با تأثیر از فرهنگ و هنر ایرانی، گونه‌های مشترک خلاقانه را از ایرانیان برگرفته و ‏سازمان  دهندۀ فکر و ایده‌های هنری جدیدی شده‌اند. سابقۀ ارمنیان با فرهنگ تجدد و شکوفایی ایران آن  چنان گره ‏خورده است که بررسی مسیرگذر از جهان سنت به عالم معاصر، بدون ذکر نام شماری از ایشان، ورق نمی‌خورد. در ‏حوزه‌های مختلف، از آنجا که این دودمان از ایرانیان به سبب قرابت مذهبی با اروپاییان روابط نزدیک‌تری با مغرب زمین ‏داشتند، امکان انتقال فرهنگ و هنر و علوم مختلف را به ایران فراهم کردند. ‏

نقاشی، به عنوان یکی از هنرهای رایج در قرن  های هفدهم و هجدهم، در شکل‌گیری تعاملات بین اقوام ارمنی ایرانی ‏و ایرانیان غیر ارمنی نقش بسزایی داشته است. در همان دوره، با ارزش  گذاری در ترسیم پرده‌های بزرگ اندازه، خصوصاً، ‏در خانه‌های اعیان و کاخ‌ها فصل تازه‌ای از این اهتمام تاریخی به چشم می‌خورد. یکی از نقاشان مطرح در این دوره ‏میناس می  باشد، که با استعداد و توانمندی خاصی در تغییر نگرش جامعه به نقاشی و همچنین، ایجاد تبادل با مغرب ‏زمین موفق بوده است. ‏

مانیا قازاریان، در کتاب هنر نقاشی جلفای نو (اصفهان) سدههای هفدهم و هجدهم، ضمن ارائۀ مطالبی تاریخی و ‏مستند از نقاشان معروف ارمنی آن دوران، در یک بخش مجزا زندگی، آثار و جایگاه میناس را مورد بررسی قرار داده ‏است. در این کتاب، سبک کاری میناس و چگونگی تلفیق نقاشی ایرانی با اروپایی به طور مستند مطرح شده است. همچنین، ‏هراند قوکاسیان، نویسندۀ ارمنی، در مقاله‌ای با عنوان «هنر و فرهنگ ارمنیان ایران»، از میناس به عنوان نقاشی توانمند و ‏تحول‌نگر یاد کرده است. آندرانیک هوویان نیز، در کتاب هنرمندان ارمنی ایران، در بخش خاصی میناس نقاش را به ‏تفصیل مطرح کرده است. یکی از محققان معاصر ارمنی، لئون میناسیان، در مقاله  ای تحت عنوان استاد میناس نقاش ‏مشهور جلفا، ضمن معرفی کامل سبک و تکنیک‌های کاری میناس به بیان ویژگی‌های شخصیتی و هنری او پرداخته ‏است. همچنین، ایشان در مقالۀ دیگری با عنوان ذکر رضا عباسی در اسناد ارمنی به سندهای تاریخی و معتبر اشاره ‏می‌کند که آنها را در بایگانی موزۀ وانک یافته به طوری که در آنها جایگاه میناس در دربار شاهان صفوی هم‌عصرش مطرح ‏شده است. یکی دیگر از منابع مهم تحقیقی مطالعاتی است که خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس، با عنوان«مردم‌نگاری تاریخی هنر ‏در جلفای اصفهان»، انجام داده است و در آن، به تشریح جایگاه میناس به عنوان نقاش مشهور و مؤثر ارمنی پرداخته ‏است. همچنین، ایشان در مقالۀ دیگری با عنوان «تأثیر تجارت بر توسعۀ هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی»، با ‏اختصاص بخش خاصی به میناس، قلم قوی و توانمند او را در ثبت بیان طبیعی و زندۀ موضوعات مطرح کرده است. ‏مع‌الوصف، این مقاله ضمن بررسی جایگاه میناس در تاریخ نقاشی ایران، با مطالعه در سبک و تکنیک  های کاری، برخی ‏از تأثیرات ایشان را در سده‌های یاد شده مطرح می‌نماید. از جمله مواردی که در این تحقیق به آن پرداخته می‌شود ‏عبارت  اند از:‏

ـ آشنایی با شخصیت کاری میناس

ـ بررسی سبک و تکنیک های آثار میناس

ـ آشنایی با نظرات و استعدادهای خاص میناس

ـ بررسی برخی تأثیرات و ابداعات میناس.

در این پژوهش، از شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی استفاده شده و کلیۀ منابع اطلاعاتی به روش کتابخانه‌ای گردآوری شده ‏است.‏

نقش ارمنیان در تاریخ تحولات فرهنگی و هنری ایران

در قرن‌های هفدهم و هجدهم میلادی، جلفای اصفهان مهد علم و دانش ارمنیان ایران بود و در آن، جمع کثیری از ‏هنرمندان و دانش‌پژوهان گرد هم جمع می  شدند و به فعالیت  های هنری و فرهنگی می‌پرداختند. «در دهۀ سوم قرن ‏هفدهم، به سعی و اهتمام خلیفه خاچاطور کساراتسی (وفات 1646)، [3]پیشوای مذهبی ارمنیان جلفا، مکتب عالی ‏‏(مدرسۀ دینی) افتتاح شد. مکتبی که در تاریخ و تمدن و فرهنگ ارمنیان به منتهای شکوفایی رسید و نام دانشگاه به ‏خود گرفت. […] از مکتب خاچاطور کساراتسی افرادی فارغ التحصیل گردیدند که هرکدام منشأ خدمات شایسته ‏شدند و در تاریخ تمدن و فرهنگ ارمنیان، چهره  های درخشان به شمار می‌رفتند. آثاری که به دست هنرمندان ارمنی به ‏ویژه در زمینۀ نقاشی‌های دیواری و مینیاتور آفریده شده است به نوبۀ خود چشمگیر محسوب می‌شوند»‏‏.[4]‏

اما نقش تجار و بازرگانان ارمنی در ایجاد ارتباط با سایر کشورها و به تبع آن ایجاد زمینه‌های تأثیرگذاری و ‏ارتباطات هنری در سدۀ هفدهم نکتۀ حائز اهمیتی است. «بازرگانان ارمنی، حداقل پنجاه سال پیش از آنکه شاه ‏عباس صفوی گروه کثیری از ارمنیان را به مرکز ایران (اصفهان) کوچ دهد، از طریق شیراز با هندوستان و خاور دور ‏تجارت می‌کردند. پس از استقرار ارمنیان در جلفای اصفهان، بازرگانان ارمنی کالاهای ایران و هندوستان را به سراسر ‏جهان صادر می‌کردند»‏‏.[5] همچنین، «در میان کالاهای گوناگونی که از اروپا به ایران می‌آوردند پرده‌های رنگ ‏روغنی نیز وجود داشت. نه فقط ثروتمندان ارمنی بلکه شاه و درباریان صفوی خواستار چنین نقاشی‌هایی بودند. ‏همچنین، اغلب کلیساهای جلفای نو به روال اروپایی با دیوارنگاره‌های طبیعت  گرایانه تزیین شدند»‏‏.[6] وجود این ‏توانمندی در تجار ارمنی، ضمن اینکه طبق اسناد تاریخی مورد اطمینان شاه عباس نیز بودند، باعث برقراری ارتباطات ‏هنری ایران با کشورهای اروپایی شد. جالب اینجاست که «بازرگانان ارمنی در این زمان اغلب نقش هیئت‌های ‏نمایندگی سیاسی ایران در خارج را نیز ایفا می‌کردند زیرا به زبان  های خارجی و با رسم و رسوم اروپایی‌ها آشنایی ‏داشتند»‏.[7] بنابراین، در جریان بررسی نقش ارمنیان در تاریخ هنری ایران با رعایت انصاف می  توان اذعان داشت که مرور ‏هنر ایران بدون شناخت و ارزیابی هنرمندان ارمنی مقدور نیست. ‏

‏‏دکتر امیلیا نرسیسیانس،‎ ‎مردم‌شناس و پژوهشگری که هنر ارمنیان ایرانی را با عنوان «مردم‌نگاری تاریخی هنر در ‏جلفای اصفهان» مورد بررسی قرار داده است، این تأثیرگذاری فرهنگی و هنری را چنین شرح می  دهد: «تاجران متمول ‏ارمنی از خرج کردن پول برای زیستگاه خود ابا نداشتند؛ خانه  های مجللی برای خود احداث می‌کردند و در آن ‏پذیرای مقامات رسمی مملکت بودند . تجار متمول به اروپا سفر می‌کردند و از نزدیک با هنرمندان و آثار بزرگان نقاشی ‏اروپا آشنا می‌شدند. به علت وضع مالی می‌توانستند در خانه  های مزین به نقاشی زندگی کنند. جامعۀ مدنی تجار ارمنی ‏قدرت پشتیبانی قابل مقایسه و حتی فراتر از حمایت  های دربار صفوی را برای نقاشان قرن هفدهم جلفای اصفهان از ‏طریق ایجاد تقاضا برای آثارشان فراهم ساختند»‏‏.[8] ‏

در همین دوران، ‎اصفهان با سیمای شکوهمند، جمعیت زیاد و رونق اقتصادی بی‎  سابقه‌اش به مرکز تجمع بازرگانان، ‏جهان  گردان، سفیران سیاسی، مبلغان مذهبی‎ ‎و هنرمندان خارجی مبدل شده بود. در این شرایط بود که «نقاشی ایرانی ‏تأثیرات‎ ‎اروپایی را تجربه کرد. اثرپذیری از چند طریق صورت گرفت: آثار هنری‎ ‎اروپایی وارد شده به ایران و تماس ‏مستقیم با نقاشان اروپایی مقیم اصفهان،‎ ‎نقاشی ارمنیان ساکن جلفای نو و آثار نقاشان مکتب گورکانی هند‏[9] […]. با‎ ‎اوج ‏شکوفایی مکتب اصفهان به نقاشی  هایی برمی‌خوریم که در آنها کوشش برای‎ ‎نمایش حجم، عمق، نور و سایه دیده ‏می‌شود. این مقارن است با علاقۀ روز‎افزون به موضوعات اروپایی و کاربست رنگ روغنی در نقاشی  های بزرگ اندازه. ‏بخشی از نقاشی  های کاخ چهل ستون در این زمره‌اند»‏‏.[10]

در این دوران، که در تاریخ نقاشی ایران به فرنگی‌سازی یاد ‏می‌شود، نوعی الگوبرداری از آثار ناتورالیستی غربی انجام می‌گرفت که عمدتاً به صورت ناقص اجرا می‌شد ولی تلفیقی از ‏سنت  های شرقی در آنها نمایان بود. «به طوری که تلفیق سه نوع تکنیک و روش کار ـ شامل نقاشی سنتی، هنر ارمنی و ‏نقاشی اروپایی ـ نقاشی دوران صفوی را منحصر به فرد و متفاوت از سایر سبک  های هم  زمان جلوه می‌داد. این‎ ‎تفاوت‎ ‎به‎ ‎حدی‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎تشخیص‎ ‎آثار‎ ‎نقاشی‎ ‎این‎ ‎دوران‎ ‎از دوره‌های‎ ‎قبل‎ ‎و‎ ‎بعد‎ ‎از‎ ‎آن‎ ‎بسیار‎ ‎سهل‎ ‎است»‏.[11] بااین‎ ‎حال، نفوذ مستقیم ‏هنر اروپایی تنها علت ظهور این موج جدید نبود بلکه‎ ‎ارتباط با هند و حضور ارمنیان در جلفای نو نیز دراین امر تأثیر ‏داشت‎.‎ بنابراین، اعتقاد بر این است که «ارمنیان، به عنوان پل ارتباطی ایران و اروپا، در زمینه های تجاری و فرهنگی و …، ‏نقش انکارناپذیری ایفا کرده  اند»‏‏.[12]‏

میناس نقاش

میناس زهرابیان (تزاغگوق) [مشهور به میناس نقاش] یکی از نقاشان برجستۀ قرن هفدهم بود که آثارش گویای تأکید ‏بر ویژگی  های سنتی و شرقی در عین گرایش به اروپایی بودن آنها می‌باشد. تاکنون داستان  هایی در مورد میناس مطرح ‏شده است. آثار متعددی را به او نسبت می‌دهند که چه در زمان حیات نقاش و چه در سدۀ هیجده اجرا شده‌اند. اما ‏تنها منبع موثق و معتبری که اطلاعات نسبتاً کاملی از میناس ارائه می‌کند کتاب تاریخ ارمنیان آراکل داوریژتسی[13] ‏ یا ‏تبریزی (درگذشت 1670م)، مورخ روحانی ارمنی قرن هفدهم، است‏.[14] «او در فصل بیست و نهم کتاب خود دربارۀ ‏چهره‌های فرهنگی و هنری هم عصر خود سخن به میان آورده و مکان خاصی را به میناس اختصاص می‌دهد. از نوشتۀ ‏آراکل تبریزی چنین بر می‌آید که میناس در جلفای نو اصفهان زاده شده و از تبار جلفایی‌ها می‌باشد. پدرش، مگردیچ ‏زهرابیان، آموزگار مدرسۀ ارمنیان جلفا بود»‏ ‏.[15] همین  طور «وقتی تبریزی در 1622م کتاب تاریخش را به پایان می  رساند میناس در جلفای نو می‌زیسته است»‏.[16] نظر به اینکه در زمان پادشاهی شاه صفی (1629ـ1642م)، میناس ‏نقاش برجسته و تکامل یافته‌ای شده بود و در همان زمان، آثار بسیار هنرمندانه و باشکوهی را خلق کرده بود، بنابراین، به ‏نظر می‌رسد که در آن زمان «میناس جوانی با سن بیشتر از بیست سال بوده است. لذا، می  توان زمان تولد او را دهۀ نخست ‏سدۀ هفدهم میلادی و ربع آخر همان سده را زمان وفات او تخمین زد»‏.[17] ‏

‏آراکل داوریژتسی همچنین در مورد استاد نقاش منیاس می‌نویسد: «میناس در سفر خود به حلب شاگردی یک ‏نقاش فرنگی، احتمالاً ایتالیایی، را کرده است و به این طریق اولین نقاشی است که سبک اروپایی را وارد فرهنگ ایرانی ‏کرده است»‏.[18]

در کتاب هنرمند ایرانی و مدرنیسم، نیز پیرامون میناس چنین آمده است: «میناس از نخستین هنرمندانی ‏بود که شیوه و موضوعات نقاشی اروپایی را به ایران وارد کردند. او در جوانی زیر نظر یک معلم اروپایی، آموزش دید و ‏سپس، در جلفای نو اصفهان ساکن شد»‏‏.[19] ‏

میناس شخصیت هنری منحصر به فرد و متفاوتی نسبت به سایر نقاشان هم  عصر خود قلمداد می‌شد«به ‏گونه‌ای که آراکل در جایی از کتاب تاریخ خود میناس را افتخار و سربلندی ملت ایران معرفی می‌کند»‏‏.[20] میناس به ‏طور شگفت انگیزی شبیه آنچه را که در معرض دید قرار داشت سریعاً نقاشی می  کرد و نکتۀ مهم  تر اینکه، در ترسیم ‏خود، «حالات جسمی و روانی چهرۀ افراد نظیر شادی، خشم، ناراحتی، هیجان و … را نیز به تصویر می‌کشید»‏‏.[21] او ‏قادر بود که «اشکال را پر تحرک کرده، مجزا از همانندی‌ها، ویژگی‌های سنتی را مورد تأکید قرار دهد و در مواردی به ‏آن گویایی روان  شناسانه بخشیده و به شکل خطوط چهره ظرافت دهد»‏ ‏.[22] همچنین، او با حرکات متعادل به بطن اشیا ‏دست یافته، ظرافت عوامل پوست و پارچه را نشان دهد. « میناس قادر بود انسان چهل ساله را به صورت یک انسان ‏چهل ساله و یک نوجوان چهارده ساله را به شکل و شمایل جوان چهارده ساله به تصویر بکشد به نحوی که تماشاگر با ‏دیدن تصویر می‌توانست سنِ موضوع نقاشی را به درستی حدس بزند»‏‏.[23] دو نقاشی چهره منتسب به میناس، که در موزۀ ‏وانک اصفهان نگهداری می  شوند، تداعی  کنندۀ چهره  نگاری  هایی هستند که در قرن هفدهم در جلفای نو ‏سفارش داده می‌شدند. این دو اثر چهرۀ هاکوپجان و وسکان ولیجانیان (پدر و فرزند ثروتمند جلفای نو) را به تصویر ‏کشیده است. ‏

‏«میناس غیر از چهره‌نگاری به نقاشی‌هایی با تم‌های مختلف، نگاره‌های طبیعی، مناظر، جانوران و گیاهان نیز ‏می‌پرداخت. او سعی می‌کرد، به کمک فنون گوناگون، به وسیلۀ رنگ روغن یا زغال روی کاغذ، چوب، مس، دیوار و پارچه ‏نقاشی کند. او با استادی تمام، طبق ذهنیات خود نقاشی می‌کرد»‏‏.[24] او همچنین «در تزیین کتب نیز مهارت داشت و از ‏طب عامیانه هم آگاه بود و با تمام دقت داروهایی را برای درمان زخم‌ها از گیاهان می ساخت»‏.[25] ‏

ویژگی‌های خاص آثار میناس باعث شده است تا آنها با آثار هنرمندان هم عصر خود متفاوت و در نوع خود ‏منحصربه فرد باشند. «میناس با جا دادن اشکال در وسط تابلو طرح آنها را دقیقاً مورد تأکید قرار می  داد. رنگ خاکستری ‏زمینه، سیاهی لباس  ها، سفیدی و سیاهی قبا، نقش  های ظریف شال کمر با جذابیت و سلیقۀ عالی در رنگ‌هایشان آثار ‏میناس را از سایر آثار نقاشان جلفا متمایز می‌کرد»‏.[26]

به نظر می‌رسد که سبک میناس در چهره‌نگاری و فضاسازی در سال‌های بعد مورد توجه سایر نقاشان قرار گرفته و ‏شیوه و « تکنیک میناس در آثار آنان به عنوان یک الگو مورد توجه قرار گرفته و توسط آنان تکرار شده است»؛[27] به ‏عبارت دیگر، «این روش چهره‌نگاری با روشنی و سادگی تزیینی رنگ  ها و گویایی متعادل و درون  گرایی روحی در هنر ‏ارمنی سال‌های بعد ادامه پیدا کرد»‏.[28] کما اینکه نقاشانی چون هوهانس مرکوز در همان عصر پیگیر چنین شیوه‌ای ‏بودند. ‏

‏«در نیمۀ نخست سدۀ هفدهم، گذری از مینیاتور به نقاشی روی پارچۀ ضخیم چارچوب شده در هنر نقاشی ‏جلفای نو مشاهده می‌شود. از سوی دیگر، تأثیر عمیق نقاشی اروپایی را نیز می‌بینیم که خصیصه‌های محدود اصول ابداع ‏دورنماها، روشنایی، اندازه  ها و ترکیب  ها را با خود به ارمغان می  آورد»‏.[29] این ویژگی‌ها، با تأثیر از سبک میناس و عقاید ‏هنری‌اش، در آثار هنری مرکوز نیز دیده می  شود. بسیاری از نقاشی‌ها و تزیینات دیوار‌های کلیسای وانک از آثار ‏ارزشمند هوهانس مرکوز است به طوری  که تبحر، هنر و استعداد او سبب تحسین بازدیدکنندگان از کلیسای وانک می  شود. ‏یکی از این آثار مهم و مشهور پردۀ چشم بی  خواب است.‏

بر روی دیوار سمت راست سکوی این کلیسا، مسیح کودک روی صلیب خوابیده و مریم مقدس نزد او نشسته است. تصویری متواضع و پیکری با رنگ و روی ارمنی که خداوند متعال، از درونِ ابرهای سفید، آنان را تقدیس ‏می  کند. در این تصویر شمعدان، نیزه، میخ  های تصلیب (ابزار شکنجه‌های بعدی مسیح) دارای جا و مکان مخصوص ‏می‌باشند. این ترکیب با نام چشم بی  خواب معروف است که در سدۀ پانزده میلادی به وجود آمده و سپس، در اروپا و ‏روسیه گسترش بسیار یافته است. در نمونه‌های اولیۀ آن، فرشته‌های بزرگ میکائیل و جبرائیل، که بعدها جایشان را به ‏مریم دادند، ظاهر می‌شوند. هوهانس مرکوز، با استفاده از ترکیب‌های همانند، واریانت ارمنی را خلق می‌کند و مریم را ‏وارد صحنه می‌کند و نیز، در سمت چپ نقاشی، دستمالی را با چهرۀ گویا و راسخ مسیح به تصویر می‌کشد. در زیر دستمال، ‏یک راهب زانو زده و دعا می‌کند که طبق روایات خود هوهانس مرکوز می‌باشد. نکات قابل توجه در این نقاشی زیبایی ‏ظرافت چهره و دست  های مریم و بدن مسیح، حالت مادی اشیا، سیاهی غلیظ شنل و کلاه مخصوص مرکوز و دستان دراز ‏کرده به سمت مسیح و همچنین، چهرۀ مختص به خود مرکوز با بینی شاهین‌مانند و ریش سفید، ابروان و چشمان سیاه ‏می‌باشند.

در کتاب تاریخ داوریژتسی، آمده است: «روزی شاه عباس صفوی هنگامی‎ ‎که در خانۀ خواجه سافراز فرزند خواجه ناظار (همان ‏کسی که خیابان اصلی جلفا یعنی‎ ‎خیابان نظر به اسم او است)، مهمان بوده است.‏‎ ‎شاه متوجه نقاشی  های بسیار زیبای‎ ‎دیوارها می  شود و از صاحب مجلس سراغ نقاش را می  گیرد. میناس به خواست شاه در مجلس‎ ‎حاضر می  شود. شاه ‏عباس از او می‌خواهد تا تصویر چهراز خان، یکی از ملازمان‎ ‎بسیار زشت روی او، را نقاشی کند.‏‎ ‎همه حضار متوجه ‏شیطنت شاه می  شوند. چهرازخان نیز در تمام مدت نقاشی دست از لودگی و شکلک در آوردن بر نمی‌دارد تا حواس ‏نقاش‎ ‎را بیشتر منحرف کند اما غافل از اینکه نقاش به واسطۀ همین رفتار او بهتر می‌توانسته‎ ‎به عمق خطوط چهرۀ او ‏پی ببرد. در خاتمۀ کار، حضار نتوانستند حیرت خود را از‎ ‎شباهت بی  حد و حصر تصویر به چهرۀ چهرازخان پنهان ‏کنند. همین واقعه باعث شد تا‎ ‎میناس پا را از دایرۀ محدود ارمنیان بیرون گذاشته و با نقاشی در خانه‌های اعیان و‎ ‎اشراف وارد جامعۀ بزرگ  تر شده و به شهرت برسد. معروف است که شاه به خاطر‎ ‎نقاشی فوق  العاده زیبا (از موضوع ‏یک باز و نگهبانش) میناس را مورد تفقد قرار می‌دهد‎ ‎و به او دوازده تومان انعام و یک خلعت اهدا می‌کند. ‎به غیر از ‏این می‌خواهد‎ ‎او را به مقام سربازان دربار برساند تا به این بهانه به او حقوق بدهد. میناس این‎ ‎افتخار را نمی‌پذیرد و ‏ترجیح می‌دهد به عنوان یک نقاش ساده در مدرسه‌اش شاگردان‎ ‎هنرمند تربیت کند و مانند گذشته با تزیین دیوارهای ‏خانه‌های ثروتمندان زندگی‎ ‎بگذراند»‏.[30] ‏

‎متأسفانه، به جز چند اثر منتسب به میناس از آثار نقاشی او چیزی باقی نمانده است. یکی از موارد«کتیبه‌ای است ‏که هنگام تعمیر گنبد کلیسای بتلهم جلفای نو اصفهان، در سال‎ ‎‏1970‏‎ ،‎یافت شده که [در آن] نام چند نقاش از جمله میناس، ‏ماردیروس‏[31] و آسدواتزادور،[32] که نقاشی‎ ‎دیوارهای کلیسا را به عهده داشته‌اند، نوشته شده است»‏‏. [33]

‏پس از آنکه میناس از حلب به اصفهان بازگشت، با توجه به شهرت او در نقاشی، ثروتمندان جلفای نو در تزیین ‏خانه‌ها و عمارت‌های خود او را دعوت کردند. همچنین، در ترسیم نقاشی‌های برخی کلیساها نیز میناس حضور داشته ‏است.‏

آثار به جا مانده از برخی از این عمارت‌ها و کلیساها، که برخی از آنها در طول زمان لطافت خود را از دست ‏داده‌اند و نیز برخی آثار دیگر ـ که سارکیس خاچاتوریان،[34]‏ کپی‌بردار مشهور ارمنی، از روی آنها کپی‌برداری کرده بود ـ قابل ‏انتساب به میناس می‌باشند. در کتیبۀ کلیسای بتلهم، آمده «تصاویر را میناس و ماردیروس و گل بته‌های آن را ‏آسدواتزادور نقاشی کرده‌اند»‏‏.[35] به این ترتیب، با توجه به اینکه میناس در نقاشی این کلیسا مشارکت داشته، به احتمال ‏زیاد نقاشی‌های خانۀ خواجه پطرس نیز از مجموعه آثار منتسب به او به شمار می‌روند.‏

‏«یکی ازخانه‌های مشهور جلفای‌نو خانۀ خواجه پطرس، از رجال سرشناس ارمنی عصر صفوی، بود. خانۀ ‏خواجه پطرس شباهت زیادی به خانۀ اعیان اصفهان در عصر صفوی دارد به طوری که نمای درونی آن از نمای بیرونی ‏زیباتر است. نام میناس در کتیبه‌ای در خانۀخواجه پطرس به چشم می‌خورد».‏[36] ‏در این کتیبه آمده: « در زمان ‏رهبری هاکوپ، جاثلیق مقدس، به سال 1668م مرمت خانه به دست ماتیوس میناس صورت گرفته. آرزوی من این ‏است که شما دوستان هنگام دیدن و لمس کردن این نقاشی‌ها ماتیوس و والدین و پدر و خواجه پطرس و نزدیکان او را ‏به یاد آورید‎.‎‏ در آن زمان، نقاشان دیگری از جمله هوهانس مرکوز، هاکوپجان، خواجه استپانوس احتمالاً در کشیدن ‏نقاشی‌های خانه خواجه پطرس مشارکت داشته‌اند» ‏.[37] ‏

داوریژتسی، در کتابتاریخ خود، برای نمونه تزیینات خانۀ سافراز را ذکر می‌کند که کار میناس بوده و بیان می‌کند که ‏‏«شاه صفی صفوی نخستین بار کار میناس را در خانۀ خواجه سافراز مشاهده و از میناس برای تزیین کاخ‌های خود ‏دعوت کرده است»‏‏.[38]

در بایگانی کلیسای وانک، سندی از شاه صفوی دربارۀ میناس وجود دارد. مضمون سند حاوی ‏اخطار شاه صفی(1611 ـ 1642م) به میناس و دعوت او به ادامۀ کار است که نقاشی یکی از کاخ  های شاه (کاخ چهل ‏ستون اصفهان) را نیمه‌کاره رها کرده و دست از کار کشیده بود.‏ [39](سند1)‏

‏«حکم عالی شد آنکه مسموع شد که نادرالعصری، استاد میناس نقاش، دست از کار اینجانب کشیده و جهت دیگران ‏نقاشی می‌کند و در باب تعلیم سعادت نصاب، استاد رضا، تغافل و تکاهل نمایند می‌باید که نوعی ننمایند که باعث خجالت ‏و شرمندگی ایشان شود و آنچه لازمۀ سعی و کوشش باشد به عمل آورند که فردا عذر مسموع نخواهد شد و اگر من بعد ‏اثر تغافل و کاهلی او ظاهر می‌شود بعرض نواب همایون اعلی رسانید ایشانرا با خانه کوچ بدین صوب خواهد آورد. ‏غرض که دیگر تقصیری ننموده تخلف جایز ندارد و در عهده شناسد». مهر: بنده شاه نجف شاهوردی.

در این حکم، از ‏استاد میناس به عنوان نادر العصری نام برده شده است و این نشان از ارزش و جایگاه خاص او در دربار و جامعۀ هنری ‏آن دوره بوده و حکایت از اجرای آثار منحصر به فرد توسط او می‌باشد.‏

میناس علاوه بر نقاشی‌های متعددی که در خانه‌های خواجه‌های ارمنی و کلیساهای مختلف انجام داده شاگردانی را ‏نیز تربیت نموده که برخی از آنها خود در نقاشی ایران دارای تأثیرات بسیار زیادی بودند. «میناس در منزل خود مدرسۀ ‏نقاشی دایر کرده بود و به تعلیم نقاشی در دو سبک مینیاتور و نقاشی فرنگی مآب می‌پرداخت و شاگردانی را نیز در این ‏دو زمینه تربیت نموده است»‏‏.[40] یکی از این نقاشان استاد رضا عباسی نقاش مشهور عهد صفوی است که هم  دوره و ‏دستیار میناس بوده و شاگردی او را کرده است. «او تحت تأثیر نقاشان درباری ـ نظیر فیلیپس آنجل، وان هسلت هلندی و ‏یان لوکاس ـ بود و هم از طریق کارکردن با میناس با اسلوب نقاشی فرنگی آشنا شده بود»‏.[41] در سند اخیر ـ که تنها منبع ‏قابل استناد ولی معتبر محسوب می  شود ـ  به استاد میناس تأکید شده است که در تعلیم و تربیت استاد رضا تغافل ننماید. ‏این نکته ثابت می‌کند که استاد رضا مدتی نزد استاد میناس تعلیم دیده است ولی نکتۀ جالب توجه دیگر این است که در ‏حکم اشاره شده از رضا نیز به عنوان استاد نام برده شده است. لذا، چنین به نظر می‌رسد که رضا عباسی در دورۀ ‏میناس خود مسند استادی داشته ولی حضور در مکتب میناس و فعالیت در جوار ایشان ضرورت داشته است. ‏

همچنین، جایگاه میناس در بین سایر نقاشان عهد صفوی به حدی بود که محمد بیک، از وزیران سرشناس شاه عباس ‏دوم صفوی(1633ـ1666م)، در حکمی به همۀ نقاشان ابلاغ می‌کند که تابع میناس باشند و از دستورات او پیروی کنند.‏ [42]‏این حکم را خواجه سافراز نیز، که یکی از تجار مشهور جلفا بوده ، مهر کرده است‏.[43] (سند 2) ‏

‏«…[حرف اول را موش خورده و معلوم نیست] بنابر راستی و نیک نفسی نادر العصری، استاد میناس جلفایی، که ‏جماعت نقاشان جلفایی استاد میناس مذکور را استاد و ریش  سفید خود دانسته، از سخن و صلاح …. مومی الیه بیرون ‏نروند و استاد میناس مذکور را استاد …. خود دانسته از سخن و صلاح مومی  الیه بیرون نروند و از حرف مومی الیه ‏تجاوز ننمایند».

 در این سند، نیز استاد میناس به نادرالعصری و نیک نفسی مطرح شده است.‏

دورۀ صفویان یکی از پر تحول‌ترین دوره‌های تاریخ ایران در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، تجاری، بازرگانی و ‏فرهنگی به شمار می‌رود. میناس به عنوان هنرمندی تأثیرگذار توانست نقش مهمی در این عصر ایفا کند و در کنار سایر ‏افراد مؤثر، تحولاتی را در هنر نقاشی به وجود آورد. همان  گونه که اشاره شد از ابداعات و تأثیرگذاری‌های میناس در ‏نقاشی ایران قرن هفدهم گذر از مینیاتور به نقاشی روی پارچه (بوم) و بزرگ اندازه می‌باشد که در نقاشی جلفای نو ‏مشاهده می‌شود. همچنین، تلفیق نقاشی اروپایی و تأثیر آن در نقاشی ایران در همان دوره در آثار میناس مشاهده شده ‏است. همان دوره، «شماری از نقاشان ایرانی کوشیدند با استفاده از عناصر و ویژگی  های اروپایی و هندی آثاری ‏متفاوت از مکتب اصفهان پدید آورند. مسلماً، اینان در اسلوب رنگ روغنی مهارت کافی نداشتند. شاید، اجرای پرده های ‏بزرگ اندازه به نقاشان خارجی مقیم اصفهان و یا نقاشانی چون میناس سپرده می‌شد»‏.[44] از خصوصیات این نوع نقاشی ‏ابداعات دورنماها، روشنایی و نور، تغییر در اندازه‌ها و ترکیبات جدید می‌باشد. «میناس را جزو نقاشان تأثیرگذاری باید ‏دانست که نقاشی را به طور تخصصی و حرفه‌ای و متناسب با مفهوم زمانه مطرح می‌کنند»‏.[45] تلاش او باعث شده است ‏تا نقاشی با زندگی مردم آمیخته شود و یا اصلاً زندگی بدون حضور نقاشی خالی و بی  معنی جلوه نماید.‏

نتیجه گیری‏

یکی از تحولات مهم در تاریخ نقاشی ایران را می‌توان در قرن هفدهم در جلفای اصفهان جست و جو کرد. دوره‌ای که به ‏جهت ایجاد ارتباطات وسیع تجاری و فرهنگی بین ایران و اروپا از طریق تجار ارمنی فضای جدیدی در نقاشی ایران ‏به وجود آمد و تلفیقی از نقاشی سنتی، ارمنی و اروپایی شکل گرفت. اصفهان در عهد صفوی شاهد چنین تحولی در ‏نقاشی ایران بود. طبق اسناد موجود، میناس زهرابیان اولین نقاش توانمند ارمنی است که نقاشی اروپایی را وارد نقاشی ‏ایران کرد. توانمندی او در کار با رنگ روغن در بوم  های بزرگ اندازه، چهره‌نگاری‌های متفاوت با ارائۀ ‏شخصیت‌پردازی‌های روان  شناسانه، تأکید بر سایه روشن و پرسپکتیو و سه بعدی بخشیدن به تصویر و نهایتاً، جنبۀ عینی و ‏زمینی بخشیدن به تصویر آثار او را با نقاشان دوره‌های قبل و نقاشان هم  زمان خود متفاوت می‌کرد. چنین به نظر ‏می‌رسد که شاید یکی از مهم  ترین تأثیرات میناس در تاریخ نقاشی ایران تعلیم استاد رضا عباسی، نقاش نامی ایران، باشد ‏به طوری  که اسلوب نقاشی رنگ روغن را رضا عباسی از برخی نقاشان خارجی و هنگام کار با میناس فراگرفته بود. میناس ‏در قرن هفدهم نقاشی منحصربه فرد بود که هنر خود را به صورت حرفه‌ای و متناسب با نیاز جامعه و مفهوم زمان اجرا ‏می‌کرد. به همین جهت در دورۀ مورد اشاره با تلاش او نقاشی وارد زندگی خصوصی مردم شد و جایگاه ویژه‌ای در ‏زندگی فردی و اجتماعی پیدا کرد. حضور نقاشی در خانه‌ها، به عنوان عنصری لاینفک در زندگی انسان، یکی از ‏برجسته‌ترین تأثیرات نقاش در جامعه ایرانی محسوب می‌شود.‏

پی‌نوشت‌ها:

1-این مقاله پیش تر در فصلنامۀ علمی ـ پژوهشی انجمن ایرانی تاریخ (مطالعات تاریخ فرهنگی)، س5، ش 20 (تابستان 1393): 85 ـ 100 به چاپ رسیده و از سوی نگارنده در اختیار فصلنامۀ پیمان قرار داده شده است.

2-عضو هیئت علمی دانشگاه.

سپاس فراوان از همکار ارجمند، آقای توما گالستانیان، رئیس روابط عمومی خلیفه  گری ارامنۀ جلفای اصفهان، که عکس  های این مقاله را تهیه و در اختیار فصلنامۀ پیمان قرار دادند.

3- Khachatoor kesaratsi

4-هراند قوکاسیان، «هنر و فرهنگ ارامنۀ ایران»، ارمغان، ش5 (1352):348 .‏

5-آندرانیک هوویان، ارمنیان ایران (تهران: مرکز بین  المللی گفتگوی تمدن  ها و هرمس،1380)، ص276.‏

6-رویین پاکباز، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز (تهران: زرین و سیمین، 1386)، ص134.‏

7-ژانت د. لازاریان، دانشنامۀ ایرانیان ارمنی (تهران: مرکز بین  المللی گفتگوی تمدن  ها و هیرمند، 1382)، ص31.‏

8-امیلیا نرسیسیانس، «مردم نگاری تاریخی هنر در جلفای اصفهان»، ارائه شده در سمینار مردم نگاری هنر(اصفهان، 1385) ‏

http://www.esfclubs.com/forum/3882‎

9-نقاشی گورکانی، ‏هنر مربوط به امپراتوری گورکانیان (مغولان) هند که تحت حمایت همایون شاه ( میانۀ سدۀ شانزدهم میلادی) آغاز شد و ‏تحول آن تا زمان محمد شاه  گورکانی (نیمۀ نخست سدۀ هجدهم میلادی) ادامه یافت. ‏

10-پاکباز، همان، ص 132 و 133.

11-حسن کریمیان و مژگان جایز، «تحولات ایران عصر صفوی و نمود آن در هنر نگارگری»، دو‎ ‎فصلنامۀ‎ ‎مطالعات‎ ‎هنر‎ ‎اسلامی،‎ ‎ش7 (1386):‎ ‎ص65.‏

12- ژانت د. لازاریان، هنر معاصر ارمنستان (تهران : مؤسسۀ توسعۀ هنرهای تجسمی، 1380)، ص1. ‏

13- Arakel Davrizhetsi

14-کتاب تاریخ آراکل داوریژتسی در قرن هفدهم میلادی نوشته و در زمان حیات او چاپ شده است. چاپ اول در سال 1669م در آمستردام و ‏چاپ  های دوم و سوم در سال  های 1894 و 1896م‏‎ ‎در اجمیادزین به چاپ رسیده است.

15- آندرانیک هوویان، هنرمندان ارمنی ایران (تهران: فرهنگستان هنر، 1388)، ص9.‏

16-مانیا قازاریان، هنر نقاشی جلفای نو (اصفهان) سده  های 17و 18، ترجمۀ ادیک گرمانیک (تهران: هویک ‏ادگاریان، ‎‏1363)، ص23.‏

17-همان، ص29.‏

18-نرسیسیانس، همان.

19-کامران افشار مهاجر، هنرمند ایرانی و مدرنیسم (تهران: دانشگاه هنر، 1384)، ص34‏.

20-قازاریان، همان، ص 24.

21-همان، ص 26.

22-همان، ص 31.

23-لئو، مجموعه آثار (ایروان: انتشارات هایاستان، 1969)، ج2، ص431.‏

24-قازاریان، همان، ص 26.

25-لئون میناسیان، «استاد میناس، نقاش مشهور جلفا»، هنر و مردم، ش 179(1356): 29 و 30.‏

26- قازاریان، همان، ص 31.

27-همان  جا.

28-همان  جا.

29-همان  جا.

30-نرسیسیانس، همان.

31- Mardirous

32- Astvatzadour

33-هاروطون درهوهانیان، تاریخ جلفای نو، ترجمۀ لئون میناسیان و محمد علی موسوی فریدنی (اصفهان: زنده ‏رود، 1379)، ص567.‏

34-سارکیس خاچاتوریان (1886- 1947م)، هنرمند ارمنی از تأثیرگذاران و طرف  داران نقاشی مدرن در قرن بیستم بود. نقاشی‌ها و فعالیت  های ‏هنری او در تحول نقاشی ایران تأثیرات بسیاری گذاشته است. او در شهر مالاتیا، در ارمنستان غربی، به دنیا آمده بود و در مدرسۀ ‏ساناساریان ارزروم تحصیل کرده بود. البته، بنابه قول یکی از شاگردانش او در تبریز به دنیا آمده و تحصیلاتش را در نقاشی در رم ‏سپری کرده است. او با توصیۀ پروفسور آرتور پوپ‎  و ‎به دعوت دولت وقت ایران مابین سال  های 1929ـ1933م به اصفهان می  آید تا ‏نقاشی‌های کاخ‌ها و آثار باستانی اصفهان را مرمت و کپی‌برداری کند. او در کاخ چهلستون اصفهان به بازسازی نقاشی‌های با رنگ ‏روغن و همچنین، کپی تعدادی از آنها می‌پردازد. آثار تعمیرات خاچاتوریان در دوره‌های بعدی از روی نقاشی‌های چهل ستون پاک ‏شده است.‏

35-لئون میناسیان، «استاد میناس نقاش مشهور جلفا»، هنر و مردم، ش 179 (1356): 28 ـ 30.

36-روح الله سیدالعسگری،«خانۀ خواجه پطرس»، پیمان، س11، ش 40(تابستان 1386): 159 .‏

37-همان  جا.

38- Arakel Davrizhetsi, Badmootiun, Targ, ‎Varag Arakelean(Yerevan: Sovedakan Gerogh, 1988), p.286‎ .

39-اصل سند در بایگانی موزۀ کلیسای وانک اصفهان موجود است.

40-امیلیا نرسیسیانس، «تاثیر تجارت بر توسعه هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی»، جامعه‎ ‎شناسی‎ ‎هنر‎ ‎و‎ ‎ادبیات،‎ ‎س3‎ ‎، ش2 (1390): 69.‏

41-همان، ص 71.

42-اصل سند در بایگانی موزۀ کلیسای وانک اصفهان موجود است.‏

43-لئون میناسیان، «ذکر رضا عباسی در اسناد ارمنی»، آینده، س7، ش 9 و 10(1360):736‏

44-پاکباز، همان، ص 134.

45-قازاریان، همان، ص 31.

منابع:

افشار مهاجر، کامران. هنرمند ایرانی و مدرنیسم. تهران: دانشگاه هنر، 1384.‏

پاکباز، رویین. نقاشی ایران از دیرباز تا امروز. تهران: زرین و سیمین، 1386.‏

حسینی راد، عبد المجید. شاهکارهای نگارگری ایران. تهران: موزۀ هنرهای معاصر تهران، 1384. ‏

درهوهانیان، هاروطون. تاریخ جلفای نو. ترجمۀ لئون میناسیان و محمد علی موسوی فریدنی. اصفهان: ‏نشر زنده رود، 1379.

سیدالعسگری، روح الله. «خانۀ خواجه پطرس». پیمان. س11. ش 40. تابستان 1386: ‏‏159ـ167. ‏

قازاریان، مانیا. هنر نقاشی جلفای نو (اصفهان) سده  های 17و 18. ترجمۀ ادیک گرمانیک. تهران: ‏هویک ادگاریان، ‎‏1363.‏

قوکاسیان، هراند. «هنر و فرهنگ ارمنیان ایران». ارمغان. ش 5. 1352: 348 ـ 351.‏

کریمیان، حسن ؛ جایز، مژگان. «تحولات ایران عصر صفوی و نمود آن در هنر نگارگری». ‎مطالعات‎ ‎هنر‎ ‎اسلامی. ‎ش7.  1386: 65 ـ 88.‏

لازاریان، ژانت د. هنر معاصر ارمنستان. تهران: مؤسسۀ توسعۀ هنرهای تجسمی، 1380. ‏

ـــــــ . دانشنامۀ ایرانیان ارمنی، تهران: مرکز بین  المللی گفتگوی تمدن  ها و ‏هیرمند، 1382.‏

لئو. مجموعه آثار. ایروان: انتشارات هایاستان، 1969، ج2.

میناسیان، لئون. «استاد میناس، نقاش مشهور جلفا». هنر و مردم. ش 179. 1356: 28 ـ 30.

ــــــــ .  «ذکر رضا عباسی در اسناد ارمنی»، آینده. س7، ش 9 و 10. 1360: 734 ـ ‏‏737.‏

نرسیسیانس، امیلیا. «مردم نگاری تاریخی هنر در جلفای اصفهان» ارائه شده در سمینار مردم نگاری هنر (اصفهان ‏ 1385) (‎( www.esfclubs.com

ـــــــ . «تأثیر تجارت بر توسعۀ هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی»، جامعه‎  ‎شناسی‎ ‎هنر‎ ‎و‎ ‎ادبیات. ‎س3،‎ ‎ش2. 1390: 53 ـ 71.‏

هوویان، آندرانیک. ارمنیان ایران. تهران: مرکز بین  المللی گفتگوی تمدن  ها و انتشارات هرمس، 1380.‏

ـــــــ . هنرمندان ارمنی ایران. تهران: فرهنگستان هنر، 1388.

Davrizhetsi, Arakel. Badmootiun. Targ. ‎Varag Arakelean. Yerevan: Sovedakan Gerogh, 1988.‎

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72
سال نوزدهم | تابستان 1394 | 236 صفحه
در این شماره می خوانید:

گزارش لایه برداری و مطالعه نقش های دیواری کلیسای تاریخی هفتوان سلماس

نویسنده: هومن بخشایی / بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 شهرستان سلماس، از شهرهای به نسبت پر جمعیت آذربایجان غربی، ‏در شمال ارومیه و جنوب خوی قرار گرفته...

نگاهی به کلیسای تاریخی صلیب مقدس روستای مهلذان خوی

نویسنده: بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 خوی از شهرهای بزرگ استان آذربایجان غربی است که از شمال به ‏شهرستان چالدران و چایپاره، از جنوب به شهرستان سلماس،...

آرامگاه پادشاهان اشکانی ارمنستان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 اشکانیان پس از به قدرت رسیدن در ایران، در قرن سوم پیش از میلاد، سیاست سلوکیان را در قبال ارمنستان ادامه دادند،...

سیری بر کتاب سوق و اسکان ارمنیان در اسناد عثمانی

نویسنده: مسعود عرفانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 در یکصدمین سال یکی از بزرگ  ترین جنایت  های تاریخی علیه بشریت، یعنی کشتار بی  رحمانۀ ارمنیان به دست ترکان عثمانی،...

نقـد و بررسـی کتــاب دو شاهکار ادبیات جهان: رومئو و ژولیتِ ویلیام شکسپیر و لیلی و مجنونِ نظامی گنجوی، اثر علی اصغر حکمت

نویسنده : دکتر طهمورث ساجدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 چاپ جدیدی که از یکی از آثار قدیمی علی اصغر حکمت (1271ـ 1358ش) [2] ارائه شده غنیمتی است برای اهل ادب و نیز به...

بعد از آن مردادگران

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 مقدمه حوادث گاه با جزئیات در ذهن کودکان ثبت می  شوند آن چنان  که از گذر زمان هیچ آسیب نمی بینند. ‏در...

دربارۀ داستان مزرعۀ قِه قو

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 مقدمه نویسندۀ بزرگ ارمنی، آودیس آهارونیان،[2] از چهره های سرشناسی است که در مقطعی حساس از تاریخ ‏سیاسی،...

مزرعه قِه قو

نویسنده: آودیس آهارونیان / ترجمه هارپیک تمرازیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 دربارۀ نویسنده آوِدیس آهارونیان نویسنده و فعال اجتماعی ـ سیاسی ارمنی در 1866م در روستای...

جانشینی نمادها در گسترۀ زمان: تبـرک انگـور در نـزد ارمنیـان

نویسنده: دکتر امیلیا نرسیسیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 اشاره این مقاله با استفاده از دو بعد جانشینی و همنشینی، از مهم‌ترین ابزارهای تحلیل متن در نشانه‌شناسی ساخت ...

معرفی و تحلیل گورستان های ارمنیان شهرستان خمین

نویسنده: دکتر علی نوراللهی / غلام شیرزاد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 72 « مزار انسان، پیش از آنكه گویای مرگ انسان باشد، نشانۀ زندگی انسان استزیرا كه مرگ میوۀ زندگی، بخشی...