نویسنده: گریگور قضاریان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70

نقاشی حرکتی است خلاقانه در جهت ترسیم دنیای درون و سهیم شدن آن با دیگران. مرمت یعنی ‏دمیدن روح دوباره و زنده کردن آثار هنری در آستانۀ مرگ و زدودن غبار تاریخ از گنجینه ‌های فرهنگی ‏یک کشور. استاد ستراک نظریان[1] ـ از نقاشان شناخته شده، از پیش  کسوتان هنر معاصر ایران و از مرمت‌ کاران ارمنی ‏ایرانی ـ هنرمندی است که در طول بیش از نیم قرن فعالیت توانسته است با آفرینش‌ های هنری خود چه ‏در زمینۀ نقاشی و چه در زمینۀ مرمت آثار، این دو قابلیت بارز خود را به نحوی شایسته به ‏ایرانیان، ارمنیان و جهانیان بشناساند.‏

استاد ستراک نظریان

مرمت نقاشی‌ های کلیسای وانک اصفهان در سال‌ های اخیر بر عهدۀ استاد نظریان بوده ‏است.‏ به بهانۀ این فعالیت ارزشمند و همچنین، آشنا شدن با دیگر فعالیت ‌های این هنرمند برای انجام ‏مصاحبه ‌ای مفصل با انبوهی از سؤالات با ایشان قرار ملاقات گذاشتم. در حین گفت و گو، متوجه ‏شدم که یک نقاش بهتر از هرگونه مصاحبۀ رسانه ‌ای می‌ تواند زندگی و فعالیت‌ های خود را به تصویر کشد. پس ‏قلم را به استاد سپردم تا با قلم خویش زندگی‌ نامۀ خود را بنویسد یا به عبارتی، همانند یک تابلوی نقاشی آن را به تصویر کشد.‏

استاد بزرگوار در این نوشتار، با قلم خویش ـ بخشی به زبان ارمنی و بخشی به فارسی ـ نحوۀ مرمت نقاشی ‌های ‏کلیسای وانک، ارزش جهانی نقاشی‌ های این بنای تاریخی، زندگی، نقاشی‌ ها و دنیای درون ‏خود را برای مخاطبان عزیز باز می گوید. تبدیل این نوشتار زیبا به شیوۀ پرسش و پاسخ مرسوم در مصاحبه ‌ها از جذابیت آن می ‌کاست.‏ بنابراین، تنها، بخش ‌های ارمنی را به فارسی ترجمه و مطالب استاد را دسته‌ بندی و تنظیم کردم. در این ‏نوشتار، استاد به قلم خویش، همچون دیگر آثار نقاشی اش، زندگی و دنیای درون خود را بر روی کاغذ ‏منعکس کرده، با این تفاوت که این بار، به جای قلم مو، قلم به دست گرفته است.‏

نوجوانی و دوران دانشجویی

من ستراک نظریان هستم، متولد 1938م/1317ش در روستای سینگرد از توابع شهرستان ‏فریدن در استان اصفهان.‏ ‏از دوران کودکی وارد دنیای نقاشی شدم. پدیده ‌های اطرافم را نقاشی می‌ کردم. هر چیزی که هیجانات ‏عاطفی من را بر می ‌انگیخت می ‌کشیدم. در ابتدا، برای نقاشی کردن از مداد استفاده می ‌کردم ولی بعد ها ‏وقتی که فرصت تعلیم نزد استاد گرانقدر، آقای بابکن یغیازاریان [2] را پیدا کردم و با ساخت بوم آشنایی ‏یافتم به نقاشی با رنگ روغن پرداختم. آقای بابکن در من انگیزه ایجاد می ‌کرد و با روحیه ‌ای که به من ‏می ‌بخشید شور و اشتیاق و عشق من نسبت به نقاشی بیشتر و بیشتر می‌ شد. در همان دوران اولیۀ ‏آموزش نقاشی بودم که یکی از اولین آثار من در انجمن اجتماعی ارمنیان در تهران به فروش رفت. مبلغ ‏هنگفتی از فروش این تابلو نصیب من شد. نفس به فروش رفتن این تابلو و مبلغی که به دستم رسیده ‏بود نقطۀ عطفی شد بر سر راه موفقیت‌ های آتی من.‏

برای تحصیل وارد مدرسۀ کوشش ارمنیان شدم. هم  زمان در آنجا این فرصت را یافتم که به شاگردی استاد ‏بزرگوار نقاشی جناب آقای هاروطیون میناسیان‏(1289ـ1381ش) [3] درآیم. این استاد بزرگوار بدون دریافت هیچ حق‌ الزحمه ‏و چشم  داشتی به من نقاشی آموخت. در تمام این دوران، خانمی مهربان حامی و مشوق من بودند که ‏نمی‌توانم نامی از ایشان نبرم، خانم ساتنیک آسریان[4]، از بانوان نیکوکار و خیر ارمنی. به دلیل این ‏دلگرمی ‌ها، حمایت ‌ها و تشویق ‌ها بود که روز به روز به آثار و تابلوهای نقاشی من افزوده می‌ شد. موضوعات ‏نقاشی من در آن دوران بیشتر مناظر طبیعی بود، البته، از موضوعات دیگری هم نقاشی می ‌کشیدم.‏

در 1951م، در سفری که آقای ژرژ ماردیکیان[5] به ایران داشتند، با ایشان آشنا شدم. آقای ماردیکیان ‏نقاشی ‌های من را پسندیدند و ابراز تمایل کردند که من برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ نقاشی عازم ‏خارج شوم. آرزو داشتم که برای تحصیل به ایتالیا روم. آقای ماردیکیان در کمال بزرگواری از این خواستۀ ‏من استقبال و هزینه‌ های من را تقبل کردند.‏

هم  زمان، که مقدمات سفر به ایتالیا را تهیه می ‌کردم، با حمایت انجمن خیریۀ بانوان ارمنیان تهران اولین ‏نمایشگاه نقاشی‌ های خود را در انجمن اجتماعی ارمنیان برپا کردم.‏ در آن زمان نوجوانی سیزده ـ چهارده ساله بودم.

آرام گارونه[6]، از شاعران معاصر ارمنی ایران، که از این نمایشگاه دیدن کرده بودند در روزنامۀ ارمنی  ‏زبان آلیک، در مورد من و آثارم نوشتند که «… این نقاش نوجوان نه تنها توان بالایی در انتخاب رنگ دارد بلکه چگونگی تلفیق، هم  نوایی و ترکیب ‏رنگ ‌ها در کنار یکدیگر در آثار او حاکی از قابلیت فوق ‌العاده بالای این نقاش است. در آثار این نقاش ‏نوجوان، خورشید، آب و درختان بیننده را افسون می ‌کنند. آثار این نقاش عاری از هرگونه لکه‌ های تیره و ‏تار و ناخالصی است. این امر نمایانگر شفافیت روح و زلالی دنیای درون این نوجوان است».‏[7]

در 1952م، عازم ایتالیا شدم، ونیز. بلافاصله، در مدرسۀ موراد رافائیلیان[8]، وابسته به سازمان فرهنگی و ‏مذهبی مخیتاریان ‌های ارمنیان[9]، شروع به تحصیل کردم. پس از فارغ‌ التحصیلی از دبیرستان، بلافاصله وارد مدرسۀ هنرهای زیبای ونیز[10] شدم و چهار سال در رشتۀ نقاشی به تحصیل پرداختم. محیط و فضای ‏مدرسه فراتر از انتظارات من بود: مرکز استادان چیره ‌دست و ماهر، کانون تلاقی سبک ‌های مدرن و سنتی، ‏تنوع نقاشان، دنیایی از نقاشی و …‏ .

در مدرسۀ هنرهای زیبای ونیز رسم بر این بود که هر دانشجو خود می ‌بایست استاد نقاشی خود را انتخاب می‌ کرد و در ‏کارگاه همان استاد مشغول به آموزش می شد. دانشجو می ‌بایست استادی را انتخاب ‏می ‌کرد که سبک او را می ‌پسندید، دنیای درونش با دنیای استاد نزدیک بود و با روحیات و ‏احساسات استاد فاصلۀ زیادی نداشت. من نیز با در نظر گرفتن اولویت ‌هایم در انتخاب سبک استاد ‏کادورین[11] را انتخاب کردم، شخصیتی مهربان با ویژگی ‌های بارز یک انسان فرهیخته و نیکو، استادی آگاه ‏با دانش غنی کلاسیک در زمینۀ هنر نقاشی، نقاشی چیره‌ دست و مدرسی باتجربه. استاد کادورین سبک ‏خاص خودش را داشت، نقاشی ‌های مدرن ولی در عین حال بهره مند از پایه‌ های قدرتمند نقاشی ‏کلاسیک. کادروین هیچ گاه دانشجویانش را تشویق به دنباله ‌روی از سبک خود نمی‌ کرد بلکه برعکس ‏طوری در شاگردانش ایجاد انگیزه می‌ کرد که هر دانشجو با پشتکار و تلاش بتواند شخصیت خود را در ‏آثارش بروز دهد. به دانشجویان می‌ آموخت که چگونه با عواطف و احساسات درونی‌ شان صادق و وفادار ‏باشند و این گونه بود که هریک از ما می کوشیدیم تا سبک اصیل و خاص خود را خلق ‏کنیم.‏

اولویت من این بود که ابتدا تکنیک‌ های نقاشی خود را غنی ‌تر سازم. به این منظور شروع به تحقیق و ‏بررسی در آثار نقاشی استادان قدیمی و معاصر  ونیز کردم. ونیز معدن این گونه نقاشی ‌هاست. در موزه‌ ها، ‏کلیساها، ویلاها و کاخ‌ ها به وفور می‌ توان این آثار را مشاهده کرد. من با بازدید از آنها چگونگی به کارگیری ‏رنگ‌ ها، تلفیق آنها، نحوۀ طراحی و ساختارهای این شاهکارها را یکایک از نزدیک بررسی و مطالعه ‏می ‌کردم. معماری شگفت ‌انگیز ونیز هم مرا جذب می ‌کرد، پل‌ ها، کاخ ‌ها، کلیساها و بناهای باشکوهی که ‏منبع الهام هزاران نقاش بوده ‌اند و هستند. این عناصر نیز تأثیرات خود را در خلق آثارم داشتند.‏

در دوران دانشجویی، سعی کردم که در نمایشگاه‌ های گروهی در مستره[12] و شهرهای دیگر شرکت ‏کنم. در 1960م، در نمایشگاه بین‌ المللی نقاشان جوان، در پاریس، شرکت کردم و هفت اثر از خود را ‏به نمایش گذاشتم که دو تای آنها به فروش رفت. نقاشی‌ های من در این نمایشگاه تحسین مسئولان را ‏برانگیخت و موفق به کسب جایزۀ ویژه و جایزۀ نقدی از این نمایشگاه شدم. در 1961م، در نمایشگاه ‏دوسالانۀ تهران نیز آثار خود را به نمایش گذاشتم و یک جایزۀ ویژۀ نقدی از طرف وزارت فرهنگ آن زمان، برای یکی از آثار آبستره ‌ای[13] که کشیده بودم،‏ ‏به بنده اعطا شد.

در 1961م، با حمایت استاد بزرگوارم، آقای کادورین، آثار خود را در یک نمایشگاه خصوصی در ‏گالری بویلاکوا[14]، در ونیز، به نمایش گذاشتم که مورد استقبال و تجلیل قرار گرفت و یکی از تابلوهای من از ‏طرف شهرداری برای موزۀ هنرهای معاصر ونیز[15] خریداری شد که هم‌ اکنون نیز در همان جا نگهداری می ‌شود. ‏تابلویی بود با موضوع طبیعت بی‌ جان که همان سال نقاشی کرده بودم. به مناسبت برپایی این نمایشگاه ‏استاد کادورین، نقاشی ‌های من را این طور ارزیابی کردند که « … نظریان از کشوری با هنرهای سنتی ژرف و ‏غنی به ایتالیا پا گذاشته. وی توانسته است خود را در ونیز کشف و ابراز کند. همچون نهالی است که ‏در این خطه ریشه‌ های قوی دوانده. همانند آن شرابی است که انگور آن از نوع خاصی است که هر ‏چقدر بر قدمت آن افزوده شود کیفیت آن نیز مرغوب‌ تر خواهد شد».‏

در مورد همین نمایشگاه، روزنامه لانوته[16] در مقاله ای تحلیلی در مورد آثارم این  طور اظهارنظر کرد: ‏‏«…نظریان یکی از بهترین دانشجویان مدرسۀ ماست. در اولین نگاه متوجه می ‌شویم که او از شرق آمده ‏است. او با داشتن استاد چیره ‌دستی چون کادورین توانسته است استعدادهای درونی خود را به نحو ‏بایسته و شایسته ‌ای در معرض دید همگان قرار دهد…».‏

در 1960م، از مدرسۀ هنرهای زیبای ونیز فارغ ‌التحصیل شدم. از آن تاریخ به بعد، دو سال مشغول ‏آموختن رشتۀ مرمت نقاشی ‌های رنگ روغن بر روی بوم، چوب و فرسک[17] (نقاشی‌ های دیواری) ‏شدم. در حین آموزش نظری، در همان مدت، با اساتید نامدار نیز کارهای عملی برروی تابلوهای موزه ‌ها و ‏روی نقاشی ‌های دیواری ویلاهای قدیمی اطراف ونیز انجام می دادم. در این دوره بود که مرمت مجموعه تابلوهای ‏موزۀ سن لازار ارمنیان[18] در ونیز به عهدۀ من سپرده شد. در این مجموعه، آثار نقاشان مشهور ارمنی و ‏ایتالیایی از قبیل آثار آیوازُوسکی[19]، خاچاتوریان[20]، ماخوخیان[21] و دیگران نگهداری می ‌شود. مرمت این ‏مجموعه تجربۀ بسیار باارزشی برای من شد.‏

بازگشت به ایران

در 1342ش/ 1963م به ایران برگشتم و در همان سال برای تدریس در دانشکدۀ معماری ‏دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) دعوت به همکاری شدم و تا زمان  بازنشستگی (1375ش)  مشغول به تدریس و همکاری با بخش مرمت دانشکده بودم. به موازات تدریس در ‏دانشکده به نقاشی و مرمت تابلوهای مجموعه‌ داران نیز می‌ پرداختم.‏

پس از بازگشت به ایران، نیز فعالیت هنری گسترده ‌ای را آغاز و در نمایشگاه ‌های گروهی فراوانی شرکت ‏کردم، از جمله نمایشگاه‌ های گروهی  ای که از سوی مراکز فرهنگی ایتالیا و ایالات متحده در آن زمان در ‏تهران برگزار می‌ شد. در همان دوران، ‏نمایشگاه آثار خود را در انجمن اجتماعی ارمنیان نیز برپا کردم. در نمایشگاه گروهی آثار نقاشان ‏ارمنی ایران در باشگاه ورزشی ـ فرهنگی آرارات تهران شرکت کردم (1368ش/1987م). نمایشگاهی ‏در موزۀ هنرهای معاصر تهران (1369ش/1988م) برگزار کردم و در 2001م نیز در نمایشگاه نقاشان معاصر منتخب ‏ارمنی در ارمنستان شرکت کردم.‏

دنیای درون نقاش

پس از پایان تحصیلاتم و سپری شدن دوران دانشجویی، عرصۀ هنر نقاشی برای من گسترش یافت. اکنون، ‏اولویت برای من این بود که یک شخصیت ویژه و خاص به آثارم بخشم. البته، آثار هر هنرمندی دارای ‏شخصیت خاص خود است و این ویژگی از دنیای درون، خلقیات، شخصیت ذاتی و ویژگی ‌های شخصی ‏هنرمند بر می‌ خیزد. دنباله‌روی از سبکی خاص هیچ  گاه منش من نبوده است. البته، در دوران دانشجویی ‏گهگاه از برخی سبک‌ ها پیروی می‌ کردم مانند امپرسیونیزم[22]، اکسپرسیونیزم[23]، رئالیزم[24] و آبستره ‏ولی به تدریج سبک خاص خودم در من شکل گرفت، به طوری که اکنون دیگر نمی ‌توانم بگویم که آثار ‏من از چه سبک خاصی پیروی می‌ کنند. ‏

نقاشی با رنگ ‌های تیره را دوست دارم. دوست دارم از رنگ‌ های غنی و پربار استفاده کنم، آن‌ها را در هم ‏ببافم، بیامیزم و از تلفیق آنها فضایی هماهنگ، متوازن و هارمونیک خلق کنم. فضاهای تیره و روشن و ‏شفافیت و غنای رنگ‌ ها از عوامل مهم برای ارزیابی یک اثر نقاشی هستند. اصولاً، در آثار من آبی تیره ‏جایگاه ویژۀ خود را دارد. از آبی تیره استفاده می ‌کنم و سپس، با رنگ ‌های گرم به آن غنا و جلوه می ‌دهم به گونه  ای که باعث خلق ارزش‌ های متضاد (‏کنتراست‏) شود. قرمزها، سبزها، خاکستری ‌ها و قهوه‌ای‌ های ‏تیره و روشن، لطیف و زمخت را در هم می ‌آمیزم. این فضاهای روشن و تیره با رنگ ‌های سفید، زرد، ‏نارنجی، سیاه و قهوه ‌ای تنیده می‌ شوند و اثری خلق می ‌شود. قرار دادن این رنگ‌ ها به صورت هماهنگ و ‏تطبیق آنها به صورت هم  نوا با یکدیگر از دنیای درون من برمی ‌خیزد. از مکنونات قلبی، از دلتنگی ‌ها، گاهی از حزن و اندوه ‏درون و گاه از امید و شور من به زندگی و نشانگر بی‌ پروایی، جسارت و تضاد هستند. به هر حال، همۀ ‏اینها نشئت گرفته از دنیای خاص درون من هستند.

موضوعات نقاشی ‌های من متنوع هستند: طبیعت ‏بی‌ جان، مناظر طبیعی، تک  چهره، نیمه آبستره، کلیساهای ارمنی، مناظر روستایی و غیره. اینها آثاری ‏هستند که من آنها را با چشم درون و چشم جان کشیده  ام، آثاری که مفاهیمی در آن نهفته است، ‏آثاری که نمایانگر انباشت احساسات و انبوه هیجانات در دنیای درون من هستند.‏

نقاشی‌ های من از همان دوران نوجوانی به فروش می‌ رفتند. هم ‌‌اکنون می‌ توان آنها را نزد مجموعه‌ داران، ‏افراد متفاوت و موزه‌ های فراوان در چهار گوشۀ جهان پیدا کرد، از  ایران گرفته تا ارمنستان، ایتالیا، آلمان، فرانسه، ‏کانادا و ایالات متحدۀ امریکا.‏

همان  طور که قبلاً عرض کردم یکی از تابلوهای من، با موضوع طبیعت بی‌ جان، در موزۀ هنرهای معاصر ونیز ‏نگهداری می‌ شود. در موزۀ سان لازار سازمان فرهنگی ـ مذهبی مخیتاریان ‌ها در ایتالیا، تعدادی از آثار من ‏موجود است. تابلویی دارم به نام منظرۀ جنگل که در 1342ش/ 1963م از سوی نخست  وزیری آن زمان از من خریداری شده و در موزۀ هنرهای زیبای سعدآباد تهران نگهداری ‏می ‌شود. یکی از آثار من به نام خانه ‌های روستایی در موزۀ ‏هنرهای معاصر شهر گیومری[25] در ارمنستان نگهداری می ‌شود. این تابلو را در 1986م کشیده بودم. ‏تابلوی دیگری از من با موضوع طبیعت بی ‌جان در موزۀ ارمنیان آرداک مانوکیان در تهران وجود دارد.‏

از آنجایی که به موازات نقاشی به مرمت آثار نقاشی نیز پرداخته  ام، متأسفانه، نتوانسته  ام آثار نقاشی فراوانی از ‏خود به یادگار گذارم.

هنرمند مرمت کار

همان  طور که عرض کردم پس از بازگشت به ایران به موازات تدریس در دانشگاه و نقاشی به مرمت آثار ‏نقاشی شده نیز می  پرداختم. بیش از نیم قرن می‌ شود که در زمینۀ مرمت آثار هنری نقاشی شده فعالیت ‏دارم. در این نیم قرن، شاید متجاوز از دو هزار اثر نقاشی به دست اینجانب مرمت شده و برخی از آن‌‌ ها از ‏نابودی حتمی نجات یافته است.‏[26]

کارهای قابل توجهی که انجام داده  ام عبارت  اند از: مرمت کلیۀ تابلوهای موزه ملک[27] از جمله برخی از آثار نقاش نامدار ایرانی، کمال ‌الملک، که در معرض خرابی قرار داشتند. ‏مرمت تابلوهای موزۀ هنرهای زیبای کاخ سعدآباد، مرمت نقاشی‌ های سقفی کاخ نیاوران و مجموعه ‏تابلوهایی از کاخ‌ های مختلف، مرمت مجموعه تابلوهای موزه‌ های متعلق به بنیاد مستضعفان در ساختمان ‏دفینه[28] که از 1358 ـ 1382ش به طول انجامید، مرمت تابلوهای نقاشی عصر قاجار در ‏موزۀ نگارستان[29] و مرمت نقاشی‌ های دیواری گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان.‏

گنجینه ‌ای به نام وانک

نقاشی ‌های دیواری کلیسای وانک مجموعه‌ ای بسیار منحصر به فرد است. این آثار ارزشمند جزو گنجینۀ ‏میراث فرهنگی ایران است که در نیمۀ اول قرن هفدهم میلادی به دست هنرمندان ارمنی خلق شده ‏است. ارمنیان جلفای اصفهان طی 1604 ـ 1605م به دستور شاه عباس از جلفای قدیم در ارمنستان به ‏ایران کوچ داده شدند. آنان پس از استقرار در کنارۀ جنوبی زاینده رود شروع به سازندگی کردند. ارمنیان جلفا، ‏که پشتوانۀ عظیمی از یک فرهنگ غنی و کهن داشتند، برای ساختن زندگی نوین و متمدن با مشکلات ‏زیادی برخورد نکردند. شکل ‌گیری هنر شهرسازی، معماری و هنرهای تجسمی به سرعت صورت ‌گرفت. ‏البته، ارمنیان تازه  وارد در برخورد با فرهنگ غنی ایرانی، تحت  تأثیر این فرهنگ نیز قرار گرفتند و سبک ‏آثار معماری و هنرهای تجسمی آنان دارای عناصری مشترک از هنر ایرانی و ارمنی است.‏

کلیسای وانک جلفای اصفهان بخشی از یک مجموعۀ بزرگ است که در آن ساختمان ‌های اداری، مقر ‏اسقف اعظم، کتابخانه، موزه، چاپخانه و برج ناقوس قرار دارد.‏ دیوارهای ورودی بخش سرپوشیدۀ کلیسا دارای تعدادی نقاشی مذهبی و تعداد زیادی نقاشی تزیینی ‏است که بیشتر آنها از بین رفته است. دیوارهای داخلی تماماً نقاشی شده. قسمت پایین دیوارها، تا ارتفاع ‏یک متر، با کاشی هفت رنگ کاشی  کاری شده (ازاره) [30] که دورتا دور دیوارهای تالار کلیسا را ‏در بر می ‌گیرد. بخشی از نقاشی ‌های داخل کلیسا ـ مانند نقاشی ‌های گنبدها، طاق ‌ها و حاشیه ‌ها ـ نقاشی‌ هایی ‏تزیینی است که در آنها عناصر گل و بوته و فرشتگان به کار رفته است.‏

روی دیوارها، در قسمت بالا و بلافاصله پایین گنبد اصلی یک ردیف نقاشی دیده می  شود که مربوط به داستان خلقت آدم و حواست.

برروی دیوارهای اصلی کلیسا، سه ردیف نقاشی به چشم می ‌خورد. در بالاترین ردیف دیوار، صحنه ‌هایی از ‏داستان ‌های عهد قدیم نقاشی شده. در ردیف دوم، نقاشی‌ هایی از زندگی حضرت مسیح کشیده ‏شده که از زمان تولد تا زمان به صلیب کشیده شدن حضرت را شامل می ‌شود. در ردیف سوم (پایین ‌ترین ‏ردیف)، صحنه ‌هایی از شکنجه‌ دادن گریگور مقدس[31] نقاشی شده است. در بین ردیف دوم و سوم، یک ‏حاشیۀ تزیینی طلاکاری شده نقش بسته که در آن تعدادی نقاشی‌ های گرد و کوچک  تر با موضوعاتی از ‏آیین و قوانین کلیسای ارمنی به چشم می‌ خورد. در محراب کلیسا، تابلویی بزرگ به اندازه 5×3 متر ‏نصب شده است، تکنیک کار شده در این تابلو از نوع رنگ روغن بر روی بوم و متعلق به سال ‌های نیمۀ اول قرن هفدهم ‏میلادی است. موضوع این تابلو عروج حضرت عیسی مسیح است.‏

تکنیک به کار رفته در بیشتر نقاشی‌ ها رنگ روغن برروی گچ است که بخش اعظمی از تزیینات آنها با ‏آب  رنگ، گواش و طلاکاری انجام گرفته. نقاشان آن دوره، قبل از نقاشی کردن، سطح گچ را با روغن ‏و رنگ روغنی سفید بوم ‌سازی می‌ کردند. سپس، طرح مورد نظر خود را برروی آن پیاده می ‌ساختند و آن را برای اجرای نقاشی ‏آماده می ‌کردند. نقاشان رنگ ‌های اصلی را اغلب خودشان می‌ ساختند. آنان ابتدا رنگ را به صورت پودر در می ‌آوردند. ‏سپس، آن را با روغن مخلوط می  کردند و به صورت خمیر در می ‌آوردند. رنگ ‌ها از مواد معدنی، گیاهی و حتی حیوانی تهیه ‏می‌ شد. گاهی نیز رنگ‌ های آماده، به وسیلۀ بازرگانان ارمنی، که در جادۀ ابریشم در رفت و آمد بودند، وارد می  شد و در ‏دسترس نقاشان قرار می ‌گرفت.‏

این احتمال نیز وجود دارد که نمونه ‌هایی از نقاشی‌ های این مجموعه به صورت طراحی دستی یا چاپ ‏دستی به دست نقاشان رسیده باشد و از آنها برای اجرای این نقاشی ‌ها استفاده کرده باشند زیرا در آن ‏زمان در اروپا نیز موضوعات مذهبی دائماً به وسیلۀ نقاشان تکرار می ‌شد. هرچه که باشد همۀ این ‏نقاشی ‌ها بیانگر مهارت و استادی نقاشان آن است.‏

با یک دید کارشناسانه می ‌توان تشخیص داد که این نقاشی ‌ها آثار هنرمندانی مختلف است زیرا ‏سبک ‌های مختلفی در آنها به کار گرفته شده. با وجود این، بین تمام نقاشی ‌ها هماهنگی و همخوانی کاملی وجود ‏دارد.‏

هیچ‌ یک از این آثار نقاشی امضا ندارد اما نام تعدادی از نقاشان، که بر روی این مجموعه کار کرده‌ اند، در ‏بعضی جاها ذکر شده است، از جمله نام نقاشانی چون میناس، مارگوس، دِرهوانس مرکوز و چند هنرمند ‏دیگر.‏

سبک نقاشی ‌های تزیینی کم و بیش از نقاشی ‌های تزیینی ایرانی الهام گرفته است. نقاشی‌ هایی که موضوعات مذهبی دارد به سبک غربی کشیده شده اما از رئالیزم و دینامیزم موجود در ‏سبک ‌های غربی به دور است. در اینجا، در تمام صحنه ‌ها فضای روحانی حاکم است. رنگ‌ های به کار رفته مانند ‏قرمز، زرد، نارنجی، سبز، آبی، اخرایی، بنفش و غیره فضایی شاد، دل‌ انگیز و هماهنگ را به وجود آورده است.‏

مرمت نقاشی‌ های وانک

مرمت نقاشی ‌های دیواری کلیسای وانک اصفهان از کارهای بسیار مهم و ارزشمندی است که من در طول ‏زندگی خود به آن دست زده ام زیرا این مجموعه یکی از کم ‌نظیرترین و ارزنده‌ ترین آثار موجود در کل خاورمیانه ‏است و هر ساله هزاران گردشگر را به سوی خود جذب می ‌کند.‏

در 1375ش، خلیفه ‌گری ارامنۀ اصفهان در ابتدا مرمت تابلوهای نقاشی موزۀ وانک و سپس ‏مرمت نقاشی‌ های دیواری کلیسای وانک را به اینجانب سپرد. در مرحلۀ اول، مرمت کلیۀ تابلوهای نقاشی ‏شده بر روی بوم متعلق به موزه را شروع کردم، که بیشتر آنها متعلق به نقاشان ارمنی سده  های هفدهم، هجدهم و نوزدهم میلادی بود. ‏تعدادی از این تابلوها در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند: چروک خورده، بسیار چرکین، دارای پارگی‌ ‏و با مرمت ‌های ناصحیح در گذشته. مرمت این تابلوها بسیار پرزحمت بود و با صرف وقت زیاد و طی چند سال صورت گرفت.[32]

و اما مرمت نقاشی‌ های دیواری کلیسای وانک. در مشاهدات اولیه از نقاشی ‌های داخل کلیسا، ‏یعنی قبل از شروع مرمت، فضایی چنان تاریک، چرکین و پوشیده از گرد و غبار وجود داشت که گویی ‏یک شیشۀ قهوه ‌ای تیره برروی سطح کلیۀ نقاشی ‌ها کشیده شده است. تشخیص رنگ ‌های اصلی مشکل به ‏نظر می ‌رسید. صدمات وارد شده و ریختگی رنگ ‌ها در جاهای مختلف بیانگر نفوذ رطوبت، تأثیرات گرمای شدید و همچنین بی ‌توجهی در حفظ و نگهداری آنها بود.‏

در حین آسیب‌ شناسی، متوجه شدم که در طول سه قرن و نیم گذشته این نقاشی  ها هرگز به طور اساسی ‏تمیز نشده‌. بارها و بارها برای زنده کردن نقاشی  ها و بخشیدن روح تازه به آنها، بدون تمیز کردن چرک ‌ها ‏و جلاهای قدیمی و کثیف، روغن ‌های نامرغوب به آنها زده شده است. در نتیجه، برروی سطح تابلوها به ‏تدریج لایه‌ های ضخیمی از جلاهای تیره  رنگ و کثیف انباشته شده بود و رنگ ها رفته رفته شفافیت و زنده ‏بودن خود را از دست داده بودند. در ادامۀ آسیب ‌شناسی، متوجه شدم که به نقاشی  های ردیف سوم تحتانی ‏‏(صحنه ‌های شکنجه گریگور مقدس) صدمات بسیاری به صورت عمدی وارد شده است. مشخص بود که با ‏ابزارهای فلزی خش‌ های عمیق و زخم‌ های بسیاری مخصوصاً به چشم ‌های صورت پرسوناژها وارد کرده ‌اند و ‏مرمت ‌های نادرست روی آنها صورت گرفته است.‏

قسمت‌ هایی از دیوارها، که در مجاورت پنجره‌ ها قرار داشت، در اثر رطوبت به شدت صدمه دیده بود. ‏نقاشی‌ های این قسمت ‌ها مانند پوست پیاز از بستر جدا شده و در حال ریزش بود. نقاشی ‌های گنبدها نیز در ‏اثر رطوبت و گرمای بسیار آسیب ‌های فراوانی دیده بود. رنگ ‌ها پوسیده، ترک خورده و در بسیاری جاها ‏ریخته یا در حال ریزش بود. آن مقدار که از دست من بر می ‌آمد به آنها رسیدگی کردم؛ یعنی، نقاشی ‌های تمام ‏دیوارهای مجاور از جمله نقاشی ‌های مربوط به عهد قدیم در ردیف اول، نقاشی ‌های مربوط به زندگی ‏حضرت مسیح در ردیف دوم و نقاشی‌ های مربوط به شکنجۀ گریگور مقدس در ردیف سوم و همچنین، ‏حاشیه ‌های طلاکاری شده و مزین را مرمت کردم. به ترتیب، سطوح آنها را تمیز و جلاهای تیره و کثیف ‏را لایه به لایه برداشتم تا اینکه رنگ ‌های اصلی لایه‌ های اصلی کاملاً تمیز، شفاف و درخشان، نمایان شد.‏ در مورد فضاهایی که رنگ‌ های آن در حال ریزش بود با تکنیک ‌های مخصوصی آنها را  استحکام‌ بخشی کردم ‏و مرمت ‌هایی رنگی به صورت موضعی با تکنیک‌ های جدید انجام دادم و در انتها نیز برروی نقاشی ‌ها یک لایه ‏جلای خارجی (وارنیش) نیمه مات زدم. تابلوی بزرگ محراب را از جای خود پایین آوردم و مرمت ‏اساسی کردم. این تابلو دارای پارگی ‌ها، زخم‌ های متعدد رنگی بود و سطح آن‌ پوشیده از چرک ‌ها ‏و جلاهای کثیف بود. کلاف تابلو شکسته و قابل استفاده مجدد نبود. البته، این تابلو را از کلاف خود ‏جدا و برروی یک کلاف بزرگ ‌تر مهار و سپس، آن را صاف و دوبله کردم و بعد، باردیگر تابلو را از ‏کلاف موقت آن جدا و روی کلاف سالم و جدید نصب کردم، چرک ‌ها و جلاهای کثیف را از سطح تابلو ‏برداشتم و آن را تمیز کردم و سپس، یک لایه ورنی نیمه‌ مات برروی آن زدم. نزدیک به دو سال، مشغول مرمت نقاشی‌ های دیواری کلیسای وانک بودم.‏

به علت وضعیت جسمی خود، متأسفانه نتوانستم مرمت نقاشی گنبدها و سایر قسمت‌ ها را ادامه دهم و به ‏اتمام رسانم با این همه، از اقداماتی که صورت داده ام بسیار راضی هستم و خوشحالم که توانسته ام در جهت نگهداری آثار هنری و ارزشمند کلیسای وانک مفید باشم.‏ امیدوارم افرادی باشند که در آینده بتوانند باقیماندۀ کارها را ادامه دهند.‏

دربارۀ فعالیت هنری و آثار نقاشی من مقالات متعددی در رسانه ‌ها و کتاب ‌های مختلف در گوشه ‏و کنار جهان به چاپ رسیده است که از آن میان می ‌توانم به کتاب  ها و نشریات زیر اشاره کنم:‏

‎1.‎ Comune di Venezia Mostra Colletiva, 47a, 1960.‎

‎2.‎ Terzo Premio Mestre, 1960.‎

‎3.‎ Minosse Mostra Colletiva, 1960.‎

‎4.‎ Comune di Venezia Mostra Colletiva, 49a, 1961.‎

‎5.‎ Il Gazzettino, 21 Feb., 1961.‎

‎6.‎ La Notte, 18-19 Feb., 1961.‎

‎7.‎ La Voce di San Marco, 25 Feb., 1961.‎

‎8.‎ Minosse, 25 Feb., 1961.‎

‎9.‎ Alla Bevilaqua, «Nazarian»‎

‎10.‎ Il Giornale di Venezia

‏11.‏ آلیک، تهران، 28 اکتبر 1987م.‏

‏12.‏ آلیک، تهران، 12 نوامبر 1995م.‏

‏13.‏ آلیک، تهران، 8 ژوئن 1996م.‏ [33]

‏14.‏ ‏ آلیس ناواسارتیان، پل‌ های طلایی ایران ـ ارمنستان، لوس  آنجلس ـ گلندل: بی  نا،1997م.‏

‏15.‏ ‏ وارتگس در هاروطونیان، گلچینی از آثار نقاشان ایرانیان ارمنی (آلبوم نقاشی  ها)، بی  جا: بی  نا، 1999م.

‏16.‏ هنر معاصر ارمنستان، 2000م.‏

‏17.‏ دانشنامه ایرانیان ارمنی، به قلم ژانت لازاریان، تهران: هیرمند، 1382ش/ 2002م.‏

‏18.‏ آلیک، تهران، مه 2002م.‏

‏19.‏ فصلنامۀ هنر و ادبیات، «هاندس»، تهران، 2005م.‏

‏20.‏ ‏نقاشان جلفای نو، به قلم لئون میناسیان، جلفای اصفهان: بی  نا، 2006م.

گزیده هایی از مقالاتی که در رسانه  ها دربارۀ استاد ستراک نظریان به چاپ رسیده

‏«… نظریان با ذوق و قریحۀ خاصی واقعیت ‌ها را ترسیم می ‌کند. نمایش رنگ ‌ها در آثار او به شیوۀ ‏استثنایی و ارزشمند و فراتر از ارزش ‌های تصنعی و نمادین به اجرا در می ‌آید. این هنرمند برای ‏رسیدن به خواسته‌ هایش به چالش و مبارزه بر می‌ خیزد و در این راه به موفقیت‌ هایی نیز دست ‏می‌ یابد. انسان در تنهایی وجود حزن ‌انگیز خود غوطه‌ور است. این امر در نقاشی ‌های مناظر طبیعی ‏نظریان به وضوح نمایان است. در این مناظر، خانه ‌ها بر هم فشرده شده. انسان ‌ها در این ‏نوع خانه‌ ها زندگی می ‌کنند. در کاخ ‌ها هم زندگی می ‌کنند  اما تفاوتی ندارد انسان در یک کلیت ‏بزرگ ‌تر محو است. دیده نمی ‌شود. نظریان این ویژگی را به زیبایی ترسیم می ‌کند.‏

این هنرمند قصد خلق ادبیات ندارد. او فقط نگاه خود را از این جهان ‏نقاشی می ‌کند، آنچه را که در این زندگی وجود دارد. دنیای نظریان دنیایی است به روز، زنده و ‏واقعی…».‏ [34]

‏«… روح کاوشگر نقاش ستراک نظریان در آثار او به وضوح نمایان است، کاوش ‌هایی که نقاش ‏در آنها به دنبال آشکار ساختن و ابراز ویژگی‌ های منحصر به فرد است. این هنرمند قابلیت فوق‌العاده ‏بالایی در ابراز کردن دارد. می ‌توان گفت که نظریان پیام‌ آور ارزش ‌های شرق است. نقاشی ‌های وی مملو ‏از این ارزش ‌های غنی هستند…».‏ [35]

‏«… در نقاشی ‌های طبیعت بی ‌جان و مناظر طبیعی نظریان هیجانات عاطفی و احساسی نقاش به خوبی ‏بیان شده. این هنرمند با استفاده از رنگ‌ های مادی چنان فضاهایی خلق می ‌کند که به  گونه  ای ‏فوق ‌العاده ‌ای می ‌تواند دنیای معنویات را جلوه ‌گر و ابراز کند …».‏ [36]

پی‌نوشت‌ها:

1-‏Setrak Nazarian

2- Babken Yeghiazarian

3- ‏Haroutiun (Artoosh) Minassian

برای کسب اطلاعات بیشتر ر. ک: «چهره های معرفی ‏شده در نمایشگاه هنرمندان ارمنی»‏، پیمان، ش 64 (تابستان 1392): 36 ـ 135.

4- ‏Satenik Assirian

5- George Mardikian‎ (1903 – 1977)

رستوراندار معروف ارمنی ساکن سانفرانسیسکو که به دلیل علاقۀ فراوانی که به فرهنگ ‏و ادبیات ایران داشت اولین ‏رستوران سنتی ایرانی را به نام «عمر خیام» در این شهر دایر کرد. ماردیکیان متولد بایبورد در ترکیه و از بازماندگان نژادکشی ‏ارمنیان بود که به ایالات متحدۀ امریکا مهاجرت کرده بودند.‏

6- ‏Aram Garone (1905 – 1974)

7- آرام گارونه، آلیک (19 اوت 1952/28مرداد 1331).

8- ‏‏Murad Rafaelian

مدرسۀ شبانه روزی در جزیرۀ سن لازارو ‏‎(San Lazzaro)‎، یکی از جزایر ونیز. ‏این مدرسه در 1836م به دست سازمان فرهنگی ـ مذهبی مخیتاریان ها تأسیس شد و یکی از مراکز مهم فرهنگی، هنری و آموزشی در دنیا محسوب می شود. در این مرکز ‏آموزشی، به غیر از مشاهیر ارمنی، افراد مشهوری از ملت های دیگر نیز تحصیل کرده اند، از جمله ‏دکتر هوبشمان، زبانشناس، ایرانشناس و ارمنیشناس آلمانی.‏

9- ‏‏‏Mechitarists / ‏Mechitarist Order

سازمان فرهنگی ـ  مذهبی ارمنیان کاتولیک، واقع در جزیرۀ سن لازارو در ونیز . این سازمان، که در 1701م تأسیس شد، یکی از مراکز مهم مذهبی ـ فرهنگی دنیا محسوب می  شود. این سازمان ‏مجتمعی مشتمل از موزه، کلیسا، مراکز آموزشی، پژوهشی و مطالعاتی و چاپخانه است. آثار ‏منتشر شده از سوی این سازمان در زمینۀ متون تاریخی ارمنی، یونان باستان و لاتین از زمرۀ ‏فعالیت های مهم این مجموعۀ عظیم مذهبی ـ فرهنگی به شمار می آید. تارنمای این سازمان ‏جهانی عبارت است از: ‏www.mechitar.com‏ .‏

10- ‏‏‏‏Accademi di Belle Arti di Venezia

تأسیس در 1750م‏. تارنمای این مدرسه عبارت است از: ‏www.accademiavenezia.it.‏

11- ‏Giuseppe Cadorin

12- ‏Mestre

بخش مرکزی و مهم قسمت خشکی در ونیز.

13- Abstract Art

هنر انتزاعی یا هنر مجرد. زبان دیداری اشکال، فرم ها، رنگ ها و خطوط که برای مفاهیم به کار ‏می رود. در نقاشی انتزاعی ابعاد واقعی، ‏سایه روشن ها، رنگ ها و غیره صورت و شکل طبیعی برای آن ندارند.‏

14- ‏‏Bevilaqua

15- ‏‏‏Venice Modern Art Museum/Palazzo Grossi‎  (www.palazzogrossi.it)

16- ‏‏‏La Notte

17- Fresco

نقاشی بر روی دیوار، گچ یا سقف.‏

18- San Lazzaro degli Armeni

کل جزیرۀ سن لازارو یا قازار مقدس متعلق به سازمان مذهبی مخیتاریست  هاست و ‏یک موزه نیز جزو این مجموعه است.‏

19- ‏Ivan Aivazovsky (1817 -1900)

نقاش ارمنی که به نام هُوانس آیوازوسکی نیز معروف است. شهرت وی برای نقاشی  هایش از دریاها و آب هاست.‏

20- ‏Sarkis Khachaturian (1895 -1984)

ر.ک: مهدی علی اکبرزاده، «سارکیس خاچاتوریان، نقاش نوآور ارمنی در جلفای اصفهان»، پیمان، ش65 (پاییز 1392): 145 ـ 155.

21- ‏Vartan Makhokhian (1869 – 1903)

نقاش ارمنی متولد ترابوزان ترکیه. ر.ک: آرپی مانوکیان، «فرانسه، خاستگاه  نقاشان مترقی ارمنی»، پیمان، ش53 (پاییز ‏‏1389): 82 ـ 106.‏

22- Impressionism

دریافتگری. نام جنبشی هنری قرن نوزدهم میلادی. نقاشی های این شیوه مبتنی بر نشان دادن، ‏دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیده های زودگذر با به کار بردن نقاط یا لکه های رنگی ‏تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزش های نور خورشید است.‏

23- ‏Expressionsism

هیجان نمایی. نام یک جنبش مدرن هنری که ابتدا در شعر و سپس در نقاشی ایجاد شد. از اوایل قرن‏‏ بیستم میلادی، هدف اصلی این مکتب نمایش درون و عواطف بشر بوده است. در این روش هنرمند برای القای هیجانات ‏شدید خود از رنگ های تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره می گیرد. ‏اکسپرسیونیزم به نوعی اغراق در رنگ ها و شکل هاست.‏

24- ‏Realism

واقع گرایی. نمایش چیزها به شکلی که در زندگی روزمره هستند، بدون آرایش یا تعبیر افزوده ‏شده.‏

25- ‏‏Gyumri

دومین شهر بزرگ جمهوری ارمنستان، پس از ایروان(پایتخت) و مرکز استان شیراک در  بخش شمال غربی ارمنستان.‏

26- ‏کتابخانه و موزۀ ملی ملک در 1316ش به دست حسین آقاملک تأسیس شد. این موزه و کتابخانه امروزه جزو ‏موقوفات آستان قدس رضوی است. در این موزه و کتابخانه این مجموعه، نسخه  های خطی، سکه و ‏نشان، منسوجات، آثار نقاشی و فرش، مطبوعات و نشریات قدیمی و نفیس نگهداری می شوند. ‏بیشتر تابلوهای این موزه متعلق به دوران قاجار و پهلوی است گرچه تابلوهای مربوط به ‏دوران های دیگر نیز در موزه نگهداری می شود. برای اطلاعات بیشتر به تارنمای موزه به نشانی زیر مراجعه ‏فرمایید. ‏

www.malekmuseum.org

27- ‏بنیاد مستضعفان و جانبازان در 1368ش، به منظور حفاظت از آثار و اشیای ‏تاریخی و هنری مصادره شده از اماکن مختلف، موزۀ دفینه را تأسیس کرد.

28- باغ ـ موزۀ نگارستان، واقع در شمال غرب میدان بهارستان، دارای مجموعه ای نفیس از آثار دوران ‏قاجاریه است.‏

29-نقاشی سمت چپ تصویری است که از چهرۀ کریم  خان زند کشیده شده است. استاد نظریان به ‏منظور مرمت این نقاشی در ابتدا شروع به تمیز کردن این تابلو کردند اما رفته رفته مشخص شد که ‏نقاشی دیگری در زیر چهرۀ کریم  خان وجود دارد. احتمالاً نقاشی قبلی متعلق به چهرۀ یک ‏شخصیت نظامی روس بوده که توسط یک نقاش اروپایی یا روسی کشیده شده است. اینکه نقاشی اولیه چگونه سر از ایران درآورده و چرا چهرۀ کریم  خان زند بر روی آن کشیده شده مشخص نیست. این تابلو هم اکنون به همین شکل در موزۀ ملک در تهران نگهداری می شود.‏

30- ‏‏Dado

آن قسمت از دیوار اتاق یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین باشد. از کف زمین تا فاصلۀ ‏یک متر بالاتر. این قسمت را اصولاً برای محافظت ساختمان و ‏دیوارها در برابر عوامل جوی و اقلیمی، مانند رطوبت، آجرکاری یا کاشی کاری می کردند.‏

31- ‏‏‏Saint Gregory the Enlighter ‏‎/‎‏ ‏Saint Gregory the Illuminator‏ ‏

گریگور روشنگر یا گریگور لوساوُریچ (ولادت در حدود 257م) بنیان  گذار شاخۀ گریگوری دین ‏مسیح یا کلیسای حواری ارمنی یا به اختصار کلیسای ارمنی که قدیمی ترین کلیسای ملی دنیا ‏محسوب می شود. ‏

32- این نقاشی متعلق به چهرۀ قولوس (فیلیفوس یا فیلیپ) قدیس، یکی از حواریون عیسی مسیح، ‏است. استاد نظریان برای مرمت این اثر ابتدا آن را صاف کردند و سپس، متوجه شدند که ‏هاله اطراف سر این قدیس در دوران بعدی با رنگ آبی پوشانده شده است تا با زمینه یکی ‏شود. چرایی این موضوع مشخص نیست. به هر حال، استاد نظریان این تابلو را به شکل اصلی ‏خود (یعنی با هاله اطراف سر) مرمت کردند. این اثر اکنون در کلیسای وانک قرار دارد.‏

33- مقالات متعددی در روزنامۀ آلیک، در دهه های چهل و پنجاه میلادی، هنگامی که ‏نقاشی نوجوان بودم دربارۀ من چاپ شده است.‏

34- لانوته ‏‎(La Notte)‎‏ ( 18 و 19 فوریۀ 1961م).

35- مینوسه ‏‎(Minosse)‎‏(25 فوریۀ1961م).

36- آلیس ناواسارتیان،  پل های طلایی ایران ـ ارمنستان (لوس آنجلس: 1997م).‏

منابع:

«چهره‌ های معرفی ‏شده در نمایشگاه هنرمندان ارمنی»‏. پیمان، ش 64 . تابستان 1392:  36  ـ 135.

لانوته ‏‎(La Notte)‎‏. 18 و 19 فوریۀ 1961م.

مانوکیان، آرپی . «فرانسه، خاستگاه  نقاشان مترقی ارمنی». پیمان. ش53. پاییز ‏‏1389: 82  ـ 106.‏

مینوسه ‏‎(Minosse)‎‏. 25 فوریۀ1961م.

ناواسارتیان، آلیس.  پل ‌های طلایی ایران ـ ارمنستان. لوس‌آنجلس: [بی نا]،1997م.‏

www.malekmuseum.org

www.palazzogrossi.it

www.mechitar.com

www.accademiavenezia.it

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70
سال هجدهم | زمستان 1393 | 304 صفحه
در این شماره می خوانید:

کلیسای وانک اصفهان و جایگاه آن در گردشگری بین المللی و ایران

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 اشاره گردشگری پدیده ای اجتماعی و اقتصادی است که نقش آن را در دنیای مدرن امروز نمی توان نادیده ‏گرفت.‏ از منظر...

معماری مجموعه کلیسای وانک اصفهان

نویسنده: واروژان آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 در این نوشتار می کوشیم تا سبک نوین و بی بدیلی را که در عرصۀ ‏معماری ارمنی پدید آمده و ریشه در فرهنگ والای جلفای...

بناها،یادواره ها و تندیس های واقع در محوطه کلیسای وانک اصفهان (دیر آمناپرکیچ مقدس)

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 کتابخانه و مرکز اسناد و نسخ خطی‎ ‎ در بخش شمالی دیر آمناپرکیچ مقدس، روبه روی کلیسای هُوسِپ آرِماتاتسی مقدس، در مجاورت ساختمان موزه،...

خلیفه گری ارامنه اصفهان و جنوب ایران و نهادهای وابسته

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 مقدمه نهادهای کلیسایی، که ادارۀ امور دینی و اجتماعی جوامع گوناگون ارمنیان پراکنده در جهان را بر عهده دارند، خلیفه گری نامیده می ‏شوند. در...

تاریخچه کلیسای وانک اصفهان (دیر آمناپرکیچ مقدس)

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 در زمان شاه عباس اول (996- 1038 ق / 1587 – 1629م) دور جدید جنگ های ایران و عثمانی آغاز و سپاه ایران در1012ق/ 1603م...

سیصد و پنجاهمین سالگرد احداث کلیسای وانک اصفهان (دیر آمناپرکیچ مقدس)

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 اشاره با کوچ اجباری ارمنیان میراث هنری ارمنی نیز به مکان جدید منتقل شد. هنرمندان ارمنی در جلفای نو با بهره گیری از میراث ‏هنری سرزمین آبا...

چگونگی سکونت ارمنیان در جلفای نو

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 هم زمان با سال های پایانی سدۀ پانزدهم میلادی مشرق زمین شاهد ظهور دو قدرت سیاسی نوین بود: امپراتوری عثمانی که در اوج...

موزه کلیسای وانک اصفهان

نویسنده: زویا خاچاطور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 تاریخچۀ موزۀ کلیسای وانک قدمت موزۀ کلیسای وانک، البته نه در شکل و وسعت کنونی آن، به بیش از صد سال، یعنی، سال های...

همایش «کلیسای وانک،نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 به مناسبت سیصدوپنجاهمین سالگرد تأسیس کلیسای هوسپ آرِماتاتسی دیر آمناپرکیچ مقدس (کلیسای ‏وانک) جلفای اصفهان، به دعوت شورای خلیفه  گری...

مراسم سیصد و پنجاهمین سالگرد ساخت کلیسای وانک در جلفای نو اصفهان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 مراسم سیصد و پنجاهمین سالگرد ساخت کلیسای وانک در جلفای اصفهان به همت خلیفه  گری ارامنۀ اصفهان در تاریخ 26ـ 29 مهر 1393ش/ 18ـ21 اکتبر...