فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۰

آبراهام گورگنیان،نقاش،محقق و مردم شناس ارمنی

نویسنده: زویا خاچاطور

آبراهام گورِگنیان
آبراهام گورِگنیان



اشاره

کمتر کسی است که به شهر سیاحتی اصفهان سفر نکرده باشد یا حتی راجع به آثار تاریخی آن چیزی ‏نشنیده باشد. اصفهان، به «نصف جهان» معروف است، با آثار تاریخی فراوانی که دارد در روزهای تعطیل مملو از مسافران ‏داخلی و خارجی است که همگی آن را با میدان نقش جهان، سی و سه پل و منار جنبانش می شناسند. بسیاری از آثار دیدنی اصفهان نیز از چشم گردشگران پنهان می ماند. البته، شاید این امر طبیعی باشد چرا که ‏برخی از آثار جنبۀ عمومی تری پیدا می کنند، شناخته شده تر هستند و در چشم مسافران از اولویت بیشتری برخوردارند‏ اما در این شهر خانه های تاریخی، مساجد ‏قدیمی، کلیساها، عصارخانه ها، کبوترخانه ها و موزه هایی نیز وجود دارند که اگرچه کمتر شناخته شده اند در خورتوجه هستند.‏

در این نوشتار کوشیده ایم به یکی ‏از بخش های ناشناخته و مهجور ماندۀ موزۀ کلیسای وانک اصفهان؛ یعنی غرفۀ «آبراهام گورگِنیان و سنگ قبر های ارامنه»اشاره شود. متأسفانه بیشتر ‏بازدیدکنندگان به دلایل متعدد توجه چندانی به این بخش از موزه نمی کنند. بنابراین، تلاش شده با ‏موقعیتی که پیش آمده زندگینامۀ کاملی از این هنرمند و آثار گران بهای او ارائه شود.‏

خانواده بزرگ گورگِنیان از مهاجرانی بودند که در اواخر قرن نوزدهم میلادی از ارمنستان به ایران نقل مکان ‏کردند. آبراهام در۱۳۲۶ق/ ۱۹۰۸م در تهران به دنیا آمد اما متأسفانه در همان سال های کودکی والدین خود را از ‏دست داد و به دلیل نداشتن سرپرستی مناسب در تهران به همراه برادرش، آرسن، به پرورشگاه کودکان ‏بی سرپرست ارمنی درجلفای اصفهان فرستاده شد.

دو برادر در بین سال های ۱۹۱۸ ـ ۱۹۲۶م در جلفا مشغول به تحصیل شدند و هم زمان با تحصیل با زبان و ‏فرهنگ ارمنی آشنا شدند.

پـس از پایـان تحصیـلات در ۱۳۰۵ش/ ۱۹۲۶م راه زنـدگی دو برادر از هـم جدا شد. آرسن در جلفا ‏به حرفۀ آموزگاری روی آورد و آبراهام به تهران بازگشت و در عکاس خانۀآنتوان سوروگین (۱۸۵۱ـ‏‏۱۹۳۳م)،عکاس ارمنی معروف دوران قاجار، به منزلۀ روتوش کار، مشغول شد.‏زندگی آبراهام با اشتغال به این کار و قرار گرفتن در فضای هنری تغییر یافت. در ‏عکاسخانه او با آندره، پسر آنتوان سوروگین، آشنا شد.‏ آندره سوروگین، با نام هنری درویش، مینیاتورسازی دارای سبک و عاشق شعر و ادبیات فارسی ‏بود. آندره تنها کارفرمای آبراهام نبود بلکه پس از مدتی تبدیل به دوست صمیمی و استادی مناسب برای آبراهام شد. آبراهام نیز، که دارای شخصیتی آرام و ‏کنجکاو بود و به هنر و مطالعه عشق و علاقه ای فراوان داشت، کوشید تا از این فرصتی که سرنوشت به ‏او هدیه کرده بود کمال بهره را ببرد.‏

او نخستین بار از طریق آندره با اشعار خیام، نظامی و سعدی و هنر مینیاتور ایرانی آشنا شد و بیشتر تحت تأثیر کارهای او، شعر و ادبیات و نقاشی هایش قرار گرفت. این ارتباط نزدیک آبراهام با آندره او را با دنیای هنر نقاشی آشنا ساخت. او پیش از این آشنایی چندانی با نقاشی و به ویژه، نقاشی ایرانی نداشت اما تحت تأثیر آندره سوروگین شروع به نقاشی وخلق اولین آثار هنری خود کرد.‏ با بررسی آثار هنری آبراهام گورگِنیان می توان زندگی هنری او را به سه دوره تقسیم کرد. البته، لازم به ذکر ‏است که او تا پایان زندگی هنری خود اصول اولیه، سبک و تنوع رنگی کارهای خود را حفظ کرد و تنها ‏موضوع و محتوا در آثار وی در برهه های گوناگون تغییر یافته است.

از نکات ظریفی که در کارهای گورگِنیان چشم نواز است استفاده از خط نستعلیق فارسی ‏در تابلوهایی با موضوعات ایرانی است و خط ارمنی در تابلوهای با مضمون ارمنی است.‏ سبک اولین دوران فعالیت هنری او مینیاتور با درون مایۀ عاشق و معشوق و تک موضوعی با قلم گیری های بسیار ساده و ‏روان و آناتومی قوی و استوار با الهام از ادبیات عارفانی است که کاملاً الهام ‏گرفته از ادبیات کلاسیک ایران و نزدیک به سبک نقاشی آندره سوروگین است.‏

در ۱۳۲۷ش/ ۱۹۴۸م گورگِنیان اولین نمایشگاه انفرادی خود را در تهران برپا و خود را به منزلۀ نقاش سبک مینیاتور ‏ معرفی کرد. سال بعد، به جلفا بازگشت و چندی در کنار خانوادۀ برادرش و آشنایان ‏زندگی کرد. بازگشت مجدد او را به اصفهان می توان شروع دوران دوم هنری وی به شمار آورد. چراکه این بار او با دیدی کاملاً هنرمندانه و متفاوت با جلفا و جلفا نشینان و هنر کتاب آرایی، تذهیب و ‏تشعیر نسخ خطی در کلیسای وانک ارتباط بر قرار کرد. او، در مدتی که در جلفا به سر می برد، شروع به ‏پژوهش در مورد وقایع تاریخی، مهاجرت ارمنیان، شخصیت های اجتماعی، سیاسی، مذهبی و هنری ‏خاص منطقۀ جلفا کرد.‏

گورگِنیان با مطالعۀ تاریخ جلفای اصفهان با وقایع و شخصیت هایی چون مهاجرت ارمنیان به ایران، شاهان صفوی،خواجه ها و کلانترهای ‏ارمنی و آداب و رسوم و آیین های آنها آشنا شد و شروع به طراحی از تمامی آنها کرد.‏با مشاهدۀ آثار این دوران با بعد دیگری از توانایی و استعداد آبراهام روبه رو می شویم. در این ‏دوران، ساختار تابلوها تغییر کرده و از حال و هوا و حس ایرانی کاملاً دورشده و مضامین شور حال ملی، ‏فرهنگی و قومی به خود گرفته است.‏ او در این مقطع زمانی بیشتر به منزلۀ مردم شناس ظاهر می شود تا نقاش و شروع ‏به طراحی از چهره ها و شخصیت های مذهبی با لباس و اشیای خاص آنان می کند و حتی وقایع مهمی مانند ‏مهاجرت ارمنیان و تأسیس کلیساها را به تصویر می کشد.‏

آبراهام با عشق و علاقه ای که به هنر و میراث غنی نیاکان خود داشت و با این درایت که یک هنرمند ارمنی ‏وظیفۀ مهم تری در قبال این میراث فرهنگی دارد در صدد برآمد تا گامی بزرگ تر در جهت حفظ و نگهداری از ‏این آثار گران بها بردارد و با این نگاه شروع به فعالیت کرد. از مهم ترین کارهای او در این دوران می توان ‏ثبت و نقاشی سنگ قبرهای موجود در گورستان ارمنیان و محوطۀ کلیساهای جلفا را نام برد، سنگ قبرهایی متعلق به سال های ۱۶۰۰م ـ ۱۹۵۰م.‏

بیشتر این طراحی ها از آرامگاه های گورستان ارمنیان واقع در جنوب اصفهان صورت گرفته. این گورستان یکی از مهم ترین ‏قبرستان های تاریخی ایران با گنجینه ای ارزشمند از مقبره های مشاهیر و بزرگان است. گورستان با مساحت حدود ‏‏سی هکتار بر بام اصفهان، بر دامنۀ کوه صفه، قرار دارد و از غرب به خیابان صفه، از شرق به ‏دانشگاه اصفهان، از شمال به مرکز آموزش توپخانه و از جنوب به بیمارستان الزهرا محدود می شود.‏

این گورستان علاوه بر اینکه مکانی مذهبی و مقدس برای ارمنیان است مجموعه ای از آثار هنری شامل معماری، حجاری، خطاطی و گچ بری را نیز در ‏خود جای داده. این گورستان همچون دیگر گورستان ها تجلی گاه هویت، تاریخ، فرهنگ، تمدن و هنر ارمنی ـ ایرانی است و شناسنامه مشاهیر و بزرگان این سرزمین را پیش روی ما قرار می دهد تا آنجا که مزارپژوهی زمینه ای برای مطالعات اجتماعی و مردم شناسی فراهم می آورد و سبب ‏گسترش مطالعات تاریخی و فرهنگی اصفهان می شود.‏

‏«قدیمی ترین سنگ این قبرستان تاریخ ۱۵۵۱ میلادی را دارد. در طول تاریخ، این قبرستان لطمه های زیادی ‏دیده است. یکی از دردناک ترین آنها در سال ۱۹۳۶م/۱۳۱۵ش بود که رضا شاه به قصد بازدید از پادگان ‏نظامی غرب اصفهان به اصفهان سفر کرد. متأسفانه مسیر بازدید از میان قبرستان ارامنه می گذشت. برای ‏پرهیز از گذر رضا شاه از میان قبور جاده ای ساخته شد و تمام قبرهای مسیر جابه جا شد و در این حین ‏سنگ های با ارزش زیادی از بین رفت». [۳]

گورگِنیان با علم به این واقعیت که قبرهای باقی مانده نیز در خطر نابودی قرار دارند دست ‏به مطالعه ای دقیق و همه جانبه زد. معیار انتخاب او برای مستندنگاری در وهلۀ نخست نقوش و تزیینات خاص و زیبا و در مرحلۀ بعد ‏شخصیت های خاص بود.‏

اما با دیدی کلی می توان قبرهای انتخاب شده را چنین دسته بندی کنیم:‏

‏۱.‏قبرهای دارای نقوش و تصاویر خاص

‏۲.‏قبرهایی مربوط به مشاغل مردانه مانند نقاشی، آرایشگری، حلاجی، آهنگری، نانوایی، نجاری، کفاشی، مینیاتورسازی و …..‏

‏۳.‏قبرهای مربوط به مشاغل زنانه مانند، نخ ریسی، قالی بافی، مامایی و …

‏۴.‏قبرهای ارتشی ها

‏۵.‏قبرهای روحانیان

‏۶.‏قبرهای بازرگانان ‏

‏۷.‏قبرهای شهدا

‏۸.‏قبرهای خیران

‏۹.‏قبرهای مورخان

‏۱۰. قبرهای اروپاییان

با بررسی کوتاهی که روی این مجموعه صورت گرفت نمودار جالبی از حرفه ها طی ۳۵۰ ‏سال به دست آمد. دراین مجموعه۵۰ حرفه که از بدو ورود ارمنیان به جلفا رواج داشته و قشر صنعتگر و هنرمند ارمنی بدان اشتغال داشته معرفی شده است.

گورگِنیان با تأکید بر موضوع اصلی یعنی سنگ قبرها، کوشیده تا به ارائۀ جزئیات بپردازد. تصویرها دو بعدی هستند و ‏بر خلاف عادت، آبرهام از تنوع رنگی در آنها پرهیز کرده. در این تصویرها با تونالیته ای از رنگ های سرد و ‏تکراری روبه رو هستیم. این موضوع در نگاه اول سبب می شود که این آثار برای بیننده، یک کار سادۀ گرافیکی و نه ‏چندان جذاب به نظر رسد اما با کمی دقت می توان به ارزش هنری، معنوی و تاریخی آنها پی برد چرا که این سنگ قبرها می تواند ‏منابع پژوهشی مناسبی برای مردم شناسان، مورخان، هنرمندان و …. باشد.این تصاویر (که به ‏احتمال زیاد اکنون اصل قبور آنها از میان رفته) بیانگر تنوع مشاغل و اصناف،آداب و رسوم، لباس ها، ‏شخصیت ها و طبقات اجتماعی جامعۀ ارمنیان جلفا و همچنین، نمایانگر معیارهای زیبایی شنا ختی ‏نقوش تزیینی در نزد هنرمندان حجار ارمنی در آن مقطع زمانی هستند.‏

تصاویر آبراهام گورگِنیان جلفا و جلفا نشینان را ثبت و به زیبایی آنها را جاودانه ساخته است. او پس از اتمام این طرح بزرگ مجموعۀ این تصاویر را، که شامل ۱۵۰ تصویر می شود، به موزۀ کلیسای وانک اهدا ‏کرد که هم اکنون نیز بخشی از آنها در غرفه ای در موزۀ این کلیسا نگهداری می شود.‏

او در مدت کوتاهی که در تهران اقامت داشت دست به تصویرگری کتاب نیز زد. تصویر ‏روی جلد کتاب ابو علی سینا نوشتۀ میرزاییان به زبان ارمنی گواه این ادعاست.

دورۀ سوم زندگی هنری گورگِنیان از ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸م و با دعوت پیشوای مذهبی ارمنیان ‏ارمنستان، جاثلیق وازگن اول، آغاز می شود. در این سفر، گورگِنیان نمونه کارهایی از جلفا را به ارمنستان برد و ‏به موزۀ اجمیادزین ارمنستان اهدا کرد‎.‎

او پنج ماه در ارمنستان ماند و در این مدت، بیشتر با فرهنگ و آداب و رسوم بومی ارمنیان ‏ارمنستان، به ویژه، ادبیات ارمنی و هنرمندان و شاعران ارمنی زبان مانند تومانیان و سایات نوا آشنا شد. حاصل پژوهش های او در این مدت آغاز فصل جدیدی را در موضوعات نقاشی های او رقم زد. از ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م سفرهای متعدد او به شهرها و کشورهایی چون بیروت، رم، بیت اللحم، وین و ایتالیا و واتیکان آغاز ‏شد. او در طول این سفرها به غیر از مطالعه و پژوهش نمایشگاه های انفرادی نیز ‏برگزار می کرد.

دومین نمایشگاه انفرادی گورگِنیان با مضامین ایرانی ـ ارمنی با ورود وی به بیروت برگزار شد. او در بیشتر ‏کشورهایی که در آنها اقامت می کرد، با کمک جمعیت ارمنی ساکن در آن، دست به برگزاری نمایشگاه هایی جهت ارائه و فروش آثار ‏هنری خود می زد. ‏

در ۱۳۴۴ش/ ۱۹۶۵م گورگِنیان به تهران بازگشت که هم زمان بود با تدرکات دولت برای جشن ‏های ۲۵۰۰ سالۀ پادشاهی ایران. این رخداد تأثیری مثبت بر خلق آثار وی در این دوران گذاشت.

گورگِنیان در آغاز کار آثارش را با نام و نام خانوادگی خود و بعدها با حروف اختصاری امضا می کرد. ‏او ذکر تاریخ و محل خلق اثر را در تمامی تابلوهای خود ضروری می دانست چراکه خود را علاوه بر ‏هنرمند شخصی وفادار به هنر و فرهنگ آن منطقه نیز می دانست.گورگِنیان تحصیلات دانشگاهی در زمینۀ هنر نداشت و تنها ‏با دقت و تجربه ای که ضمن کار روتوش کسب کرده بود دست به خلق شخصیت هایی زنده و طبیعی می زد‎.‎

شاید، یکی از مهم ترین ویژگی های شخصیت گورگِنیان این بود که به ارزش هنر ارمنی و ایرانی ‏کاملاً وقوف داشت، شباهت ها را می شناخت و به تفاوت ها احترام می گذاشت.‏ او در طراحی کمپوزیسیون معمولاً از چیدمان هنر ایرانی و فضای شرقی استفاده می کرد و با تجربه ای ‏که در کار روتوش داشت با دقت تمام اجزا، وسایل، لباس ها و چهره ها را به تصویر می کشید. همواره از رنگ های پختۀ شرقی استفاده می کرد و تا پایان عمر به تکنیک آبرنگ و گواش، که ‏یاد آور نقاشی و نگار گری ایرانی است، وفادار ماند.‏

در ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷م گورگِنیان باردیگر به لبنان سفر کرد اما به دلیل جنگ های داخلی، مجبور شد که به مصر و از ‏آنجا به قبرس نقل مکان کند و سرانجام، در ۱۴ اوت ۱۹۹۱م در آسایشگاهی در قاهره دار فانی را وداع گفت.

آبراهام گورگِنیان هرگز ازدواج نکرد و تشکیل خانواده نداد. او بیشتر عمر خود را به ‏پژوهش و سفر و دور از جلفا گذراند اما همواره دوستدار جلفا و جلفانشینان باقی ماند. مرحوم لئون ‏میناسیان در کتاب هنرمندان و نامداران ارمنی جلفا می نویسد: «گورگِنیان در روزهای آخر عمر خود نامه ای به اقوام و ‏نزدیکان خود نوشت و علاقۀ خود را نسبت به اینکه پس از مرگش در جلفا به خاک سپرده شود ‏اعلام کرد اما متأسفانه نامه بعد از فوت وی به جلفا رسید».‏

روحش شاد و نامش همیشه ماندگار باد.

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱- تشکر ویژه از خانوادۀ گورگِنیان برای ارائۀ عکس ها و اطلاعات و همکاری صمیمانه در تهیۀ این نوشتار. ‏

۲- کارشناس ادارۀ کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اصفهان.‏

۳-هوشنگ مظاهری، سی صد تصویر (اصفهان: مؤلف، ۱۳۹۰‏)، ص۶۹.

منابع:

بابائیان، آنی. «استاد نقاشی جلفا نو آبراهام گورگنیان». هاندس. ش ۱۴. تابستان۲۰۰۶.

مظاهری، هوشنگ. سی صد تصویر. اصفهان: مؤلف، ۱۳۹۰‏.

میناسیان، لئون. هنرمندان و نامداران ارمنی. جلفا:[بی نا]، ۲۰۰۴.

منابع تصویر:

تصاویر سنگ قبرها از آرشیو کلیسا وانک.

تصاویر هنرمند از آرشیو خانوادگی گورگنیان.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۰
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید