نویسنده: فرامرز طالبی

سرآغاز

روبرت واهانیان

اول بار نامش را در مجلۀ گیله وا دیدم، با مقاله ای نو در ادبیات معماری گیلان: «شهرسازی رشت». با همان مقاله نامش در ذهنم ماند و بعد از آن هرجا مقاله ای از او دیدم خواندم. یکی از ویژگی های مقاله های واهانیان دربارۀ شهرسازی و معماری تاریخی رشت استفاده از منابع مطبوعاتی تاریخی گیلان بود و هست. همیشه در این حسرت بودم که چرا پژوهندگان گیلان شناس ما کمتر به سراغ مطبوعات تاریخی گیلان می روند، منابعی بسیار ارزشمند برای نگارش تاریخ معاصر گیلان، از هر نگاه. واهانیان سراغ این منابع رفته است. از اولین روزنامۀ چاپی گیلان، خیر الکلام، منتشر شده در 1327 ق، گرفته تا روزنامه های محلی همین چند سال پیش.

روزی با دوستی به دفتر او رفتم. موضوع دیدار ما میراث فرهنگی گیلان بود. با گشاده رویی ما را پذیرفت. دفترش گویای نظمی است که نشان از انضباط فکری او دارد. همه چیز سرجایش، دیوارها پر از نقشه و عکس هایی از گیلان قدیم و…. چند بار پای سخنرانی هایش نشستم و او بود که هنگام نوشتن کتاب تئاتر گیلان (دانشنامۀ فرهنگ و تمدن گیلان، انتشارات ایلیا، 1389ش) مرا از سندهای بسیار گران بهایی از تئاتر گیلان، در مدرسۀ ارمنیان رشت، باخبر کرد، اسنادی که کمک فراوانی به مستند شدن تئاتر ایران نیز می کند و باز به دفترش رفتم و این بار با خواهشی برای ترجمۀ مقاله ای از روزنامه ای ارمنی زبان، سوغات سفرم از ارمنستان، زمانی که با گروهی از دوستانِ انجمن نمایشنامه نویسان ایران، به دعوت انجمن نمایشنامه نویسان ارمنستان، به آن کشور رفته بودیم.

از طرف سردبیر مجلۀ پیمان، خانم آراکلیان، به من پیشنهاد شد تا مهندس واهانیان را در مجله معرفی کنیم. پیشنهاد خوبی بود. پذیرفتم. روبرت واهانیان اگرچه یک گیلان شناس شناخته شده است پیش از آن یک معمار است و من هیچ از معماری نمی دانم. بنابراین، درست تر دیدم که متنی مثلاً به شیوۀ تاریخ شفاهی تهیه کنم. موضوع را با او در میان گذاشتم، پذیرفت. چند بار به دفتر کارش رفتم. پرسیدم، جواب داد، سراغ اسناد را گرفتم، روی میز گذاشت.

بی شک باید سپاسگزار مهندس روبرت واهانیان باشم که وقتش را بسیار گرفتم. او در آماده ساختن این متن به من یاری رساند، متنی که شما در دست دارید، تا چه قبول افتد.

روبرت واهانیان در یک خانوادۀ تقریباً مرفه و نامدار ارمنی در 1316ش (1937م) در تبریز به دنیا آمد. مادرش اهل تبریز بود و پدر از ارمنیان مهاباد. نسب مادر به خانوادۀ ملیک آدام[1] می رسد. پدر در یک تجارت خانۀ آلمانی در تبریز کار می کرد و مادر در دبستان اسدی تبریز معلم بود. در این زمان، جامعۀ ارمنیان تبریز کودکستان، دبستان، راهنمایی و نیز باشگاه فرهنگی ـ ورزشی داشت و دارای کتابخانه و مرکز اسناد معتبری نیز در طبقۀ دوم ساختمان خلیفه گری بود که هنوز هم هست.

واهانیان در یک دورۀ تاریخی و بحرانی به دنیا آمد. چهار پنج ساله بود که روس ها تبریز را بمباران کردند و آنها به ناچار مدت ها در زیرزمین خانه شان به سر بردند[2] تا اینکه پس از مدتی زندگی به روال عادی بازگشت.

در آن سال ها اغلب مادر رسیدگی به درس و مشق فرزندان را به عهده داشت و از آنجا که معلم موفقی بود در آموزش و پرورش فرزندان خود نیز چیزی را فروگذار نمی کرد.

واهانیان دوران مهدکودک و آمادگی را در ساختمانی واقع در محوطۀ وسیع خلیفه گری گذراند و دورۀ دبستان را، تا کلاس ششم، در دبستان ارمنیان تبریز، به نام اسدی درس خواند.

سپس، در دبیرستان فردوسی تبریز ثبت نام کرد، مدرسه ای همپای مدرسۀ شاهپور رشت و کالج تهران. این مدرسه دارای دبیرانی با سواد و عاشق بود که در رشد علمی و اجتماعی دانش آموزان تأثیر بسزایی داشتند.

واهانیان رشتۀ ریاضی را انتخاب کرده بود. در آن سال ها، با توجه به وجود دبیران کارآمد در دبیرستان فردوسی، رقابت تنگاتنگی بین دانش آموزان وجود داشت چرا که موفقیت در این دبیرستان می توانست جواز عبوری برای گذر از کنکور و رسیدن به دانشگاه باشد.

واهانیان در دوران تحصیل، در درس رسم فنی، در بین تمام دانش آموزان سر بود. او از نوجوانی علاقه ای فراوان به کارهای دستی داشت و با چوب ماکت انواع خودرو ها را می ساخت و آنها را رنگ می زد. خودش می گوید:« بعدها فهمیدم چیزهایی را که در کودکی در ذهن تجسم می کردم و می ساختم چه اندازه در طراحی هایم تأثیر گذاشت».

دورۀ دبیرستان هم زمان بود با نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332ش. در تبریز اوضاع اجتماعی به کل به هم ریخته بود. در آن زمان خانوادۀ واهانیان، مانند بیشتر ارمنیان، در شرایط مالی خوبی قرار نداشتند. واهانیان می گوید:« شرایط و اوضاع آن زمان و چگونگی فروپاشی بسیاری از نهادها و خانواده ها را امروز به سختی می توان تصویر کرد». او با تأکید بر وضعیت بد مالی خانواده اش می گوید: «آن روزها برای جوانی مانند من داشتن یک دوچرخه یا ساعت مچی آرزویی محال بود».

روبرت، مانند دیگر هم سن و سال های ارمنی خود در تبریز، شیوۀ گذران اوقات تحصیلی و فراغت یکسانی داشت. تا مدرسه بود در مدرسه بودند و بعد از مدرسه، به ویژه در تابستان ها، در «باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات» تبریز سرشان گرم می شد. آن گونه که خودش به طنز می گوید: «برای سپری کردن اوقات فراغت وقت کم می آوردند».

در باغ خلیفه گری، همان گونه که گفتیم، جدا از تأسیسات ورزشی، کتابخانه و مرکز اسنادی بزرگ و غنی وجود داشت. هر فعالیتی مسئول ویژۀ خود را داشت و نوجوانان و جوانان ارمنی تبریز، در این محیط سالم ورزشی ـ فرهنگی، چیزی کم نداشتند. روبرت از همۀ امکانات این مکان فرهنگی استفادۀ فراوان برد، حتی، وارد دستۀ کُر خلیفه گری به نام ملیک تانگیان نیز شد، که در مناسبت های ویژه با دیگر اعضای این دسته برنامه اجرا می کردند. این دوره برای روبرت، هرچند بخشی از آن با فروپاشی موقعیت اقتصادی خانواده همراه شد، دوره ای طلایی بود و به او تجربه هایی آموخت که بی شک در هیچ کلاس درسی نمی توانست به آنها دست یابد. در این دوره بود که فیلم های خارجی، (عموماً هندی یا امریکایی) در تبریز به نمایش درمی آمد و روبرت آنها را می دید. در همین دوره بود که نوشته های موریس مترلینگ به زبان فارسی ترجمه می شد و روبرت عاشقانه آنها را می خواند. در همین دوره بود که کتاب پشت کتاب از کتابخانۀ خلیفه گری قرض می گرفت و آنها را در خانه می خواند. او به شناخت تاریخ دوران باستان، قرون وسطا و رُنسانس در اروپا علاقۀ بسیاری پیدا کرده بود. سال ها بعد، شادروان امیل هاکوپیان ریاست کتابخانه را به عهده گرفت، راهنمایی که همواره همراه جوانان بود و به آنان کمک می کرد تا برای رسیدن به آرمان هایشان از راه های سخت و دشوار نگذرند و این نعمتی برای روبرت و دیگران در تبریز بود.

دانشگاه تهران، رشتۀ معمــاری

روبرت واهانیان،دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران،سال اول،آتلیه ژنیا آفتاندیلیان،1338 – 1339ش

پس از پشت سر گذاشتن دورۀ تحصیلات متوسطه، در دبیرستان فردوسی تبریز، روبرت یک سال (1337 ـ 1338ش) در رشتۀ شبانۀ زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاه تبریز، درس خواند اما این آرمانی نبود که او در پی آن بود. سال بعد با تلاش بیشتر در کنکور سراسری سال تحصیلی (1338 ـ 1339ش) دانشگاه تهران شرکت کرد و در رشتۀ معماری قبول شد. حالا باید از تبریز به تهران می آمد. پدرش در 1337ش در جست و جوی کار به تهران آمده بود. روبرت یک سالی را در تهران گذراند تا اینکه سال بعد خانواده از تبریز به تهران کوچ کرد و روبرت در پناه خانواده قرار گرفت.

سالی که روبرت در دانشگاه تهران پذیرفته شد، این دانشگاه، به ویژه رشتۀ معماری آن، در شرایطی ویژه قرار داشت؛ به بیان دیگر، می توان گفت که این زمان آغاز شکوفایی آموزش معماری در ایران بود و دانشگاه تهران تنها دانشگاهی بود که رشتۀ معماری داشت ـ دانشگاه ملی چند سال بعد از آن، در این رشته دانشجو پذیرفت. استادان این رشته از برگزیدگان هنر معماری ایران بودند. رشتۀ معماری دانشگاه تهران با حضور و بر پایۀ برنامه ریزی آندره گُدار و ماکسیم سیرو و مهندس محسن فروغی شکل گرفت. [3] نظام آموزشی این دانشگاه در رشتۀ معماری برگرفته از نظام آموزشی مدرسۀ ملی هنرهای زیبای پاریس در فرانسه بود. این نظام آموزشی به نظام آتلیه ای نیز معروف بود بدین معنی که جدا از درس های تئوری، دانشجویان باید در یک فضای کارگاهی واحد به کار طراحی می پرداختند تا پس از فارغ التحصیل شدن بتوانند بلافاصله وارد بازار کار شوند. دانشجویان سال پایینی در این کارگاه ها از سال بالایی ها تجربه های علمی و عملی می آموختند. استادان در این آتلیه ها حضور می یافتند و از کارهای عملی دانشجویان مطلع می شدند و دیدگاه های اصلاحی یا تکمیلی خود را به آنان گوشزد می کردند. [4]

روبرت همچنین دانشجوی آتلیۀ ژنیا (یوگِنی) آفتاندیلیان بود. آفتاندیلیان از ارمنیان آستراخان روسیه بود که همسری روسی داشت و احتمالاً، خود از دانش آموختگان بوزار فرانسه بود. [5]

روبرت به همراه دیگر دانشجویان برای آشنایی با معماری ایران به سفرهای علمی هم می رفت و از معماری سنتی ایران عکس می گرفت و کروکی بر می داشت.

این دوره هم زمان است با اواخر دهۀ 30، زمانی که مهندس فروغی از ریاست دانشکده کناره گیری کرد و مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. سیحون، جدا از اینکه معمار صاحب سبکی بود، علاقۀ زیادی به امر تربیت معمار داشت. بدین معنی سیحون، پیش از اینکه استاد یا مدرس رشتۀ معماری باشد،خود دانشجویی تمام عیار بود. او بیش از همه روحیۀ پژوهشی داشت، سخت کوش بود و طنز والایی داشت. سیحون، جدا از ریاست دانشکده، آتلیه خود را نیز اداره می کرد.

روبرت در دانشگاه تهران و در رشتۀ معماری، وضعیت دیگری پیدا کرد. آن حس کنجکاوی، که از کودکی همراه او بود، حال در فضای علمی پیشرفتۀ زمان خود پاسخی در خور می گرفت. فقط رشتۀ معماری نبود که روبرت را سرشار می کرد دیدن کنسرت ها و نمایش های پیاپی، در تالار رودکی و تئاتر شهر تهران، یکی دیگر از برنامه های او بود. در همین دوران بود که هنگام نوشتن گزارش های علمی دانشکده متوجه شد که نیاز به بازآموزی بیش از پیش زبان و ادب پارسی دارد تا هم زبان فارسی خود را تقویت کند و هم بتواند به آسانی منابع مورد نیاز را، در متون تاریخی و معماری ایران، بخواند. از این رو، زمانی را برای بازآموزی زبان فارسی گذاشت. در پی آموزش و آشنایی با ادبیات ایران بود که کنجکاو ادبیات عرفانی ایران شد و این کنجکاوی پس از چندی به علاقه مندی فراوانی در او بدل شد که تا امروز هم با عشق و فرهیختگی بیشتر ادبیات عرفانی را پی می گیرد. او خود می گوید: «با اشتهایی سیری ناپذیر شروع به خواندن ادبیات عرفانی کردم. بعد از انقلاب نیز وقت بیشتری برای آن گذاشتم و در زمان جنگ تحمیلی، حتی زمانی که در تهران حملۀ هوایی می شد و در محل کار به پناهگاه می رفتیم، پناه من همین عرفان بود، چتری که زیرش خلوت می کردم و وقت خود را با متون عرفانی و غزلیات و دیوان های شاعران بزرگ سپری می کردم».

به دانشکدۀ معماری بر گردیم. در زمان ریاست سیحون، برای دریافت پایان نامۀ کارشناسی ارشد معماری باید هشت سال به دانشگاه می رفتند. با ورود نسل جدید استادانی که عمدتاً دانش آموختۀ دانشگاه های ایتالیا بودند، از جمله پرچم دار این نسل، شادروان دکتر محمد امین میرفندرسکی، آموزش معماری، با تأثیر از آموزه های معماری و شهرسازی ایتالیا، شکل دیگری به خود گرفت. در دورۀ دانشجویی روبرت واهانیان، دانشکدۀ معماری در گذر از یک تحول بنیادین بود[6].

هرچه بود این مهندس سیحون بود که در تربیت نسل جدیدی از معماران در دانشکدۀ هنرهای زیبا تأثیر گذاشت و واهانیان نیز یکی از صدها دانش آموختۀ این دورۀ دانشگاه تهران است.

شهرسازی

روبرت واهانیان در 1346ش از رشتۀ معماری دانشگاه تهران فارغ التحصیل و در بخش خصوصی مشغول به کار شد. در پائیز 1346ش دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دوره عالی رشتۀ شهرسازی را بنیاد نهاد و او ضمن اشتغال به کار این دورۀ پنج ساله را نیز طی کرد. از جمله استادانی که در آن روزها در رشتۀ شهرسازی تدریس می کردند می توان دکتر میرفندرسکی، دکتر اعتصام، دکتر طلا مینایی و در رشتۀ جمعیت شناسی دکتر امانی و در رشتۀ اقتصاد دکتر راسخ و چند تن دیگر را نام برد. در این دوره نیز واهانیان بهره های فراوان از استادان خود برد.

کار در شرکت ساختمانی

واهانیان پس از گذراندن دورۀ پنج سالۀ شهرسازی(1346ـ1351ش)، از 1351ش، با مهندس رضا انصافی،[7] از هم دانشکده ای های فارغ التحصیل 1346ش، در یک آتلیۀ دکوراسیون و معماری داخلی، به نام اوانگارد، همکاری کرد.

او با جدایی از مهندس رضا انصافی و پایه گذاری یک شرکت ساختمانی، تجربه ای دیگر را آغاز کرد. کار شرکت طراحی و ساخت مجتمع های بزرگ آموزشی بود. این شرکت توانست در تهران، خوانسار و رشت کارهای ساختمانی چندی از جمله هنرستانی صنعتی در خوانسار و مرکز آموزش کشاورزی شهید اشرفی اصفهانی در رشت را، به انجام رساند.

اقامــت در رشـــت

زمین لرزه و شهرداری رشت

واهانیان در 1366ش از کار در شرکت یاد شده دست کشید و در رشت اقامت دائم گزید و از آغاز 1369ش، به دعوت شهردار جوان رشت، برای همکاری با شهرداری، دعوت شد. هنوز با شهر رشت و ساختار شهرداری به درستی آشنا نشده بود که واقعۀ ناگوار زلزله 31 خرداد 1369ش گیلان رخ داد. او در این گیر و دار و ناخواسته مسئولیت اجرایی بازسازی برخی از ساختمان های مهم شهری را که از زلزله آسیب دیده بود، از جمله مدیریت بازسازی ساختمان شهرداری رشت را به عهده گرفت. خود وی می گوید: «با توجه به تجربه های علمی و عملی توانستم با دسترسی به نقشه ها و پای بندی کامل به اصالت معماری آن برج ساعت شهرداری را بازسازی کنم».

پس از وقوع زلزله مطالعات بسیاری از سوی نهادهای دولتی مانند استانداری، سازمان مسکن و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی و مرکز مقابله با سوانح طبیعی ایران، وابسته به بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، شروع شده بود. در این زمان، روبرت هم درگیر بازسازی برج ساعت و هم مشغول تدارک مقدمات برگزاری انتخابات نخستین دورۀ سازمان نظام مهندسی معماری و شهرسازی استان بود و نیز پاسخ گوی سازمان هایی که برای مطالعۀ بعد از زلزله در رشت حضور داشتند. آنها نقشه ها و آمار های شهری و مدارک بسیار دیگری را از شهرداری می خواستند. شهرداری، که به خاطر آسیب دیدگی ساختمان اصلی، دچار بحران شده بود به ناچار به جای دیگر انتقال یافته بود. اوضاع آن چنان درهم ریخته بود که دسترسی به مدارک مورد نیاز کارشناسان تقریباً غیر ممکن می نمود.

گردآوری اسناد و مدارک و اهدای آنها به سازمان اسناد ملی ایران

چنانکه رفت واهانیان در شرایطی قرار گرفته بود که ناخواسته باید به درخواست های نهادهای فراوانی که پس از وقوع زمین لرزه در گیلان شروع به کار مطالعاتی کرده بودند، پاسخ می داد و از سوی دیگر، خود وی نیز برای مرمت بناهای آسیب دیدۀ شهرداری رشت به اسناد و مدارک فراوانی نیاز داشت. در این شرایط، با راهنمایی دکتر محمد تقی رزازی، مدیر وقت سازمان میراث فرهنگی گیلان و نیز استاد جعفر خمامی زاده، عضو هیئت مدیرۀ وقت کتابخانۀ ملی رشت و تنی چند از دوستان بر آن شد تا به هر شکل ممکن به مدارک فنی و مستندات شهری دست یابد.

روبرت برای جمع آوری سند تقریباً به بیشتر مراکز اسناد مراجعه کرد و توانست بسیاری از این اسناد را، پس از ماه ها و سال ها کار و تلاش، گرد آورد. او در این راه به منابع موجود در بایگانی مدرسه و کلیسای ارمنیان رشت و کتابخانۀ خلیفه گری ارمنیان آذربایجان شرقی در تبریز نیز مراجعه کرد و تقریباً تمامی نشریه های موجود در کتابخانۀ ملی رشت را،که شاید مشتمل بر حدود ده هزار صفحه می شد، با دقت خواند و از آنها یادداشت برداشت و در نهایت آرشیوی از اسناد شهری و شهرسازی را گرد آورد. او توانست به کلیۀ نقشه های قدیمی شهر رشت دست یابد. برخی از آنها را از مراکز اسناد گرفت و برخی را نیز خریداری کرد. نقشه های 1327ش نیز از جملۀ این اسناد بود. او پس از استفاده از این اسنادتمامی آنها را به سازمان اسناد ملی در تهران اهدا کرد.

آشنایی با فرهنگ گیلان

با ورود واهانیان به کتابخانۀ ملی رشت و استقبال استاد جعفر خمامی زاده از او و کمک به وی دریچۀ دیگری به روی روبرت گشوده شد. او، که در ابتدا برای گردآوری مدارک شهری به کتابخانه رفته بود، حال یکی از جدی ترین پژوهشگران گیلانی شده بود که با استفاده از منابع و پیش تر مطبوعات، به پژوهش روی آورده بود. واهانیان از آغاز فعالیت خود یکی از یاوران و دل سوزان کتابخانه شد. [8]

او، که با در دست گرفتن روزنامۀ خیرالکلام، چاپ رشت متوجه شده بود این روزنامه به زودی از بین خواهد رفت کمک کرد تا روزنامه به شکلی مطلوب بر روی کاغذ A4 زیراکس و در شش جلد صحافی شود تا هنگام مراجعۀ پژوهشگران این نسخه های جدید را در اختیار آنها قرار دهند و نسخۀ اصلی در گنجینه به سلامت بماند.

مرمت یک خانۀ تاریخی

پس از بازسازی برج ساعت شهرداری رشت، واهانیان درگیر مرمت بنای تاریخی دیگری در رشت شد، خانه ای قدیمی متعلق به نخستین شهردار رشت، حاج میرزا خلیل آقا، که امروزه به نام خانۀ خاندان اخوان ـ پورعباس، شهرت دارد.

قصۀ این خانه خود قصه ای عبرت انگیزی است، خانه ای که بیش از یک سده از عمر آن می گذرد. صاحبان خانه در 1381ش آن را با بساز ـ بفروشی غیر بومی قول نامه کردند. در ایران، تازه شوراهای اسلامی شهرها شروع به کار کرده بودند و این خانه نخستین ثمرۀ شورای اسلامی شهر رشت بود. نخستین اعضای شورای اسلامی شهر رشت هنگامی که خبر فروش این خانه را شنیدند عده ای را نزد صاحبان خانه فرستادند و از آنها خواستند تا خانه را به همان قیمت در اختیار شهرداری قرار دهند. این اتفاق افتاد و رئیس روابط عمومی آن زمان شورای شهر، شاعر معاصر، علی رضا پنجه ای، پیشنهاد کرد تا برای مرمت این خانۀ تاریخی از مهندس روبرت واهانیان دعوت شود و شورا هم پذیرفت.

واهانیان در آن زمان، به خاطر دلتنگی هایی که داشت، شهرداری رشت را ترک کرده بود. نخستین شورای اسلامی رشت با پیشنهاد های واهانیان موافقت کرد و او بار دیگر به خدمت شهرداری درآمد و برنامۀ خود را برای مرمت این بنای تاریخی آماده کرد.

این خانه، که در 1285 ش در محلۀ صیقلان رشت ساخته شده بود، جزو نخستین بناهایی بود که نقشه و مصالح آن به همراه مهندسان و استادکاران روسی با کشتی از روسیه به ایران آورده شده بود و در مدت یک سال آن را در دو طبقه ساخته بودند. [9] مهندس واهانیان کار بازسازی و مرمت خانه را از اواخر 1381ش آغاز و در 29 اسفند 1382ش به پایان رساند. سازۀ بنا، در طبقۀ همکف، آجری و در طبقۀ بالا، چوبی همراه با تیغه های آجری است و همۀ درها، پنجره ها و یراق های روسی آن سالم مانده است.

هنگام مرمت بنا واهانیان شخصاً تمام کارها را زیر نظر داشت. حتی برای تعویض چوب های پوسیده خود به کارخانۀ چوب بری می رفت و بالای سر استادکار نجار می ایستاد تا سفارشات همان گونه ساخته شود که او می خواست. برای خرید سفال سقف بنا هم خود به همراه استادکار سفال چین به لاهیجان و لنگرود رفت تا سفالی را که مورد نظرش بود بیابد. آن گونه که خود می گوید تمام تلاشش بر این بود که به اصالت معماری خانه و جزئیات اجرایی بنا وفادار بماند.

هم اکنون در رشت، خانۀ قدیمی خاندان اخوان ـ پورعباس، با مرمت مهندس واهانیان، بدل به یکی از جاذبه های گردشگری رشت شده و امروز خانۀ اعضای شورای اسلامی شهر است.

فعالیت های مطبوعاتی

واهانیان با در دست داشتن اسناد فراوانی از شکل گیری ساختار شهری رشت، به منزلۀ پژوهشگر شهرسازی و معماری تاریخی، نخستین مقاله های علمی خود را در مجلۀ گیله وا منتشر کرد.

خود می گوید: «ناخواسته به کار مرمت بناهای شهری مشغول شدم، ناخواسته به جرگۀ مهندسان مسئول، در سازمان نظام مهندسی استان گیلان، کشانده شدم و ناخواسته بر روی اسناد مربوط به تاریخ، جغرافیا، معماری و ساختار شهری رشت کار کردم و این پژوهش ها را در مطبوعات گیلان و تهران منتشر ساختم. بسیاری از این مقاله ها و یادداشت ها را در ماهنامۀ گیله وا در رشت و فصلنامۀ معمار و معماری و شهرسازی در تهران به چاپ رساندم». خوشبختانه این فعالیت ها هم چنان ادامه دارد.

نخستین نقشۀ شهر رشت

یکی از ارزشمند ترین اسناد فرهنگی تاریخی و علمی شهر رشت نقشۀ این شهر است که در 1249ش به دست ذوالفقارخان مهندس، سرهنگ توپخانه، در زمان حکمرانی میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله در گیلان، در زمان ناصرالدین شاه، تهیه شده است. واهانیان در سفری به همراه استادان جعفر خمامی زاده، فریدون نوزاد و مرحوم سید محمد تقی میرابوالقاسمی، در 1385ش، برای بررسی بیش از دو هزار سند دربارۀ «نهضت جنگل» به مرکز اسنادِ موسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران رفته بودند که با توجه به مطالعات و تخصص خود، سندی را در میان این اسناد می یابد که همان نقشۀ رشت در دورۀ ناصری بود. وی این سند را از مؤسسه درخواست کرد و چند سال بعد لوح فشردۀ آن در اختیار او قرار گرفت. وی پیش از دسترسی به این نقشه، در مقاله ای در مجلۀ گیله وا، از وجود چنین سندی خبر داده و اشاره کرده بود که این سند از جمله سندهای فنی و از میراث فرهنگی شهری است. گفتنی است ذوالفقار خان مهندس، سرهنگ وقت توپخانه، مقیم رشت بود. [10] واهانیان می گوید: «ذوالفقارخان، با کمک گرفتن از فرزندان اعیان و اشراف، 140 سال پیش در رشت، با دستگاه تئودولیت[11] و با وسواس ویژه، رشت را نقشه برداری کرد و یافته های خود را با وسواس تمام، در مدت نه ماه و چند روز، با ذکر کلیۀ جزئیات در نقشه آورده بود. امروز، شاید باورپذیر نباشد که نقشه های هوایی، با تمام ابزارهای علمی، نمی توانند آن کنند که ذوالفقارخان مهندس با نقشه برداری میدانی از شهر تهیه کرده است».

او می گوید: «به جزئیات گذران روزگاری که ذوالفقارخان در رشت بوده است دست یافته ام. میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله در یادداشت های روزانۀ خود در گیلان از ذوالفقارخان مهندس به تفصیل نوشته است».[12]

تاریخ گم شده

واهانیان به شدت علاقه مند و درگیر اسناد موجود در کتابخانۀ ملی رشت شد و چنانکه آمد بیشتر نشریه های گیلان را ورق به ورق و سطر به سطر خوانده و گاه یادداشت برداشته و گاه از آنها کپی گرفته و بخش بزرگی از این یادداشت ها، به صورت بسیار مرتب، در دفتر کار او قرار دارد. او می گوید: «جدا از نشریه های ارزشمند، به جا مانده از دورۀ مشروطیت گیلان، کتاب هایی از خاطرات و گزارش های سیاحان فرنگی از گیلان نیز در این کتابخانه وجود دارد و فراتر از آن، یادداشت های کنسول های روسیه و انگلستان مقیم رشت نیز در دست است». این اسناد و گزارش ها از ابتدا تا 1285ش تقریباً کامل است ولی عجیب این است که اسناد پانزده سالۀ رشت، از 1285 تا 1300ش، در دست نیست و شاید این امر اتفاقی نباشد. این سال ها هم زمان با دوران مشروطه و نهضت جنگل است یا این اسناد را از بین برده اند و یا اصلاً چنین اسنادی در کتابخانه ها گرد آورده نشده است. در هر صورت، تقریباً هیچ سند مهمی دربارۀ این دورۀ پانزده ساله در بایگانی های محلی وجود ندارد. برای پر کردن جای خالی رخدادهای این دورۀ پانزده سالۀ تاریخی تنها می توان به گزارش های ساعت به ساعت و روزانۀ کنسول های روسی و انگلیس مقیم رشت، که از محل مأموریتشان به لندن و سن پترزبورگ مخابره کرده اند و در این کتابخانه موجود نیست، مراجعه کرد.

نهضت جنگل، تدوین تقویم تطبیقی

با توجه به نبود اسناد پانزده سالۀ یاد شده، به ویژه در دورۀ نهضت جنگل، واهانیان برای گویا شدن اسناد گردآوردی شدۀ موجود دست به تدوین تاریخ تطبیقی زد. او می گوید که برای کامل کردن تاریخ پانزده سالۀ یاد شده با اسنادی با تاریخ میلادی و هجری قمری رو به رو هستیم که هم زمانی آنها برای ما دانسته نیست. از این رو، او دست به کاری ویژه زد. او می گوید:« مجبور شدم تقویم تطبیقی دویست سالهای را، بر اساس جدول های کتاب گاهشماری سه هزار ساله استادم، شادروان احمد بیرشک، به صورت روزشمار تهیه و رخدادهای نهضت جنگل را با استفاده از این تقویم تطبیقی، به صورت روزشمار، تنظیم کنم».[13] این تقویم آمادۀ چاپ است.

واهانیان مدت هاست که سخت درگیر شناخت نهضت جنگل است. وی می گوید: «معمولاً ارگان هر حزب و نهضت، هر چند چریکی، باید دیدگاه های خود را اطلاع رسانی کند. وقتی سراغ روزنامۀ جنگل، ارگان نهضت جنگل، رفتم متوجه شدم که کمتر اطلاعاتی دربارۀ رخدادهای نهضت در آن آمده است. به سراغ منابع دیگر رفتم، از جمله یادداشت های گریگور یقیکیان که هم زمان با نهضت جنگل در رشت حضور داشت. یقیکیان برخی از خبرها و اسناد دورۀ مشروطیت و دیدگاه هیئت اتحاد اسلام را، در روزنامۀ ارمنی زبان زانگ، چاپ تبریز، آورده. از این رو، به کتابخانۀ خلیفه گری ارمنیان در تبریز رفتم. بیش از چهار شماره از این روزنامه در کتابخانه نمانده بود».

واهانیان وقتی به امریکا می رود می شنود که نسخه هایی از این روزنامه (زانگ) در کتابخانۀ دانشگاه یو سی اِل اِی[14] موجود است ولی کسی را پیدا نمی کند که او را به آن کتابخانه برساند. از این رو، نمی تواند به این منابع دست یابد.

به هر ترتیب، او توانست روزشمار نهضت جنگل را با استفاده از منابعی چون یادداشت های باراتف، دنسترویل، سرلشکر کوپال و… گرد آورد. یادداشت های مأموران و مسئولان وقت دولت مرکزی در گیلان و یادداشت های یاران و نزدیکان نهضت جنگل نیز، از چشم او به دور نمانده است. [15]

نگرانی هـای ناخواسته

واهانیان

سال های سال کار بدون وقفه ناخواسته واهانیان را یکی از گیلان شناسان بنام کرده، پژوهشگری که به روش تحقیق پای بند است. او توانسته به کمک شهرداری و شورای اسلامی شهر رشت کتابخانه ای ویژۀ معماری و شهرسازی، هر چند کوچک، در شهرداری برپا کند، کتابخانه ای که در اختیار دانشجویان و دیگر علاقه مندان قرار دارد. او می گوید: «بسیاری از دانشجویان برای کار پایان نامۀ خود به شهرداری می آیند و کمک می گیرند. می دانم کارشان که تمام شد دیگر سراغ کتابخانه و پژوهش را نخواهند گرفت». او اغلب از کم علاقگی جوانان، به فرهنگ سرزمین خود ابراز نگرانی می کند.

ادبیات عرفانی ایران

واهانیان وقتی از ادبیات عرفانی ایران حرف می زند در نگاه اش غروری دیدنی به چشم می خورد. او می گوید: «در مجامع فرهنگی و ادبی، گران ترین چیزی که آموختم ادبیات عرفانی ایران است». او معتقد است ادبیات عرفانی ایران زیباترین و غنی ترین سخن عشق را در جهان سر داده است. سعدی، حافظ، مولوی، عطار و… شخصیت های جهانی هستند که برای همۀ زمان ها و همۀ مکان ها و همۀ فرهنگ ها سخنی نو دارند. او در ادامه می گوید:«خدا را هزار بار شکر می کنم که در ایران به دنیا آمده ام، با زبان غنی فارسی درس خوانده ام، با آن زندگی کرده ام و معنی عشق و عرفان را درک کرده ام». شادروان حسینعلی هروی، در آخرین کتاب خود، از واهانیان به منزلۀ یک مهندس ارمنی حافظ دوست یاد می کند. [16]

میراث واهانیــان

واهانیان بی هیچ ادعایی، در گوشه ای از کشورمان، رشت، زندگی می کند، با انبوهی از اسناد و تجربه و نگاهی علمی به معماری و شهرسازی رشت. آیا بهتر این نیست تا زمانی که او در این شهر زندگی می کند، که خدایش همواره زنده و سالم بدارد، دستاوردها و میراث فرهنگی او در جایی با افتخار نگهداری شود. آیا می توان در همان کتابخانۀ ملی رشت غرفه ای به نام او ساخت و یا در کتابخانه و سازمان اسناد ملی، که خوشبختانه به تازگی در رشت شروع به کار کرده است و یا…. چرا نباید جایی ویژه برای او تدارک دید؟ امیدوارم این موضوع به صورتی کارشناسانه مورد توجه اهل فرهنگ گیلان قرار گیرد.

رشت، پاییز 1391

پیوست

مقاله ها، سخنرانی ها و تشویق نامه ها

تلاش های پرثمر مهندس روبرت واهانیان به منزلۀ معمار، شهرساز و گیلان شناس همواره مورد توجه پژوهشگران و نیز مورد تشویق کارگزاران وقت بوده است. در زیر به برخی از این موارد اشاره می شود:

  1. مقاله های علمی

ـ «رشت و پیشینۀ تاریخی مقررات سیمای شهری»، معماری و شهرسازی، ش24 (پائیز 1372).

ـ «ره آوردی از سفر ترموپیل»، ره آورد گیل، ش1 ( 1374).

ـ «قدیمی ترین نقشۀ شهر رشت یک سند علمی است یا یک میراث فرهنگی؟»، گیله وا، ش 38 (آبان و آذر 1375).

ـ «آلفرد نوبل و رشت»، گیله وا، ش 40 و 41 (فروردین و اردیبهشت 1376).

ـ «تاریخچۀ قدیمی ترین نقشۀ شهر رشت (به روایت مجموعه اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله)»، گیله وا، ش54 (مهر و آبان 1378).

ـ «تاریخچۀ خاندان و تجارتخانۀ تومانیانس»، ره آورد گیل، ش 2 (پائیز 1378).

ـ «رشت را فراموش نکنیم»، گیله وا، ش55 (آذر و بهمن 1378).

ـ «نیکلا آدونتس»، پیمان، ش 9 و 10 (پائیز و زمستان 1378).

ـ «مدخلی بر معماری های باشکوه رشت»، گیله وا، ش 56 (فروردین 1379).

ـ «تصحیح تاریخ»، گیله وا، ش 57 (اردیبهشت و خرداد 1379).

ـ «در جست و جوی سناریوی مستند جنگل مه آلود»، گیلان ما، ش3 (تابستان 1380).

ـ «تأملی بر متن یک اعلان چاپ شده»، گیلان ما، ش 9 (زمستان 1381).

ـ «رشت قدیم» (مصاحبه با واهانیان)، فضیلت، س1، ش 2 (20 مرداد 1382).

ـ «جنبش جنگل در بستـــر تحولات ملی ـ منطقـــه ای »، گنجینۀ اسناد، ش55 (پائیز 1383).

ـ «بازسازی یک خانۀ قدیمی در رشت»، معمار، ش 42 (فروردین و اردیبهشت 1386).

ـ «وداع تلخ اهالی رشت با زادگاهشان»، گیلان ما، ش 3 (بهار 1387).

ـ «روزنامۀ جنگل در ادوار سه گانه سبز و سفید و سرخ»، گیلان ما، ش33 (بهار 1388).

ـ «بوی جوی مولیان»، معماری و شهرسازی، ش 105 (بهار 1391).

ـ «رشت، خاستگاه اولین مقررات سیمای شهری»، فرهنگ و معماری.

ـ «رشت، روزی روزگاری»، گیله وا، ش120 (خرداد و تیر 1391).

  1. سخنرانی های علمی

ـ «زلزلۀ 31 خرداد 1369 رودبار»، ارائه شده در نخستین همایش معاونان عمرانی شهرداری های کشور در شیراز (شیراز، تابستان 1370).

ـ «نقش ژئومورفولوژی و هیدرولوژی در شکل گیری ساختار شهری رشت»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، تابستان 1372).

ـ «تأثیر معماری گیلان و مازندران در معماری تاریخی کاخ چهلستون اصفهان»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، تابستان 1374).

ـ «جنبش جنگل در تقویم تاریخ»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، زمستان 1385).

ـ «مرمت خانۀ اولین شهردار رشت»، ارائه شده در موزۀ میراث روستایی گیلان (سراوان رشت، بهار 1386).

ـ «واژگان و مصراع های یونانی در غزلیات مولانا»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، زمستان 1386).

ـ «تاریخچۀ تأسیس بلدیۀ رشت»، ارائه شده در مراسم یکصدمین سال تأسیس انجمن شهر و بلدیه رشت (رشت، مجتمع خاتم الانبیاء، آذر 1387).

ـ «اسناد و روایات جنگل»، ارائه شده در مجتمع خاتم الانبیاء (رشت، آبان 1388).

ـ «تبلور ویژگی های معماری دوران سلجوقی و ایلخانان مغول، در معماری گنبد سلطانیه»،

ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، پاییز 1390).

ـ «رشت خاستگاه اولین مقررات سیمای شهری در ایران»، ارائه شده در شهرداری تهران به مناسبت روز جهانی شهرسازی (تهران، زمستان 1390).

  1. دعوت ها و تشویق نامه ها

ـ تقدیر و تشویق به خاطر مدیریت طرح مرمت و بازسازی برج تاریخی ساعت شهرداری رشت، 12 تیر1370، شهرداری رشت.

ـ تقدیر به خاطر تلاش برای حفظ و حراست از مواریث فرهنگی کشور، 28اردیبهشت1372، سازمان میراث فرهنگی گیلان.

ـ دعوت از طرف مدیریت ارشاد اسلامی گیلان برای سفر به تهران، به منظور بررسی اسناد نهضت جنگل،1 مهر 1375.

ـ تقدیر به خاطر شرکت در نخستین همایش بازشناسی نهضت جنگل و میزبانی مدعوان مرکز ایران شناسی ارمنستان، ایروان، 20 مهر1381، شورای اسلامی رشت.

ـ لوح تقدیر برای تحقیق و پژوهش در عرصه های فرهنگی و تاریخی رشت، 21 مهر1381،

شهرداری رشت و شورای اسلامی رشت.

ـ لوح تقدیر برای احراز مقام بهترین مهندس ناظر معماری سال، به خاطر مرمت ساختمان اولین شهرداری رشت، اسفند 1381، سازمان نظام مهندسی ساختمان استان گیلان.

ـ لوح تقدیر و تشکر به خاطر اهدای دو نقشۀ قدیمی از رشت به سازمان اسناد ملی ایران، 5 مرداد 1383، معاونت اسناد و کتابخانۀ ملی ایران.

ـ لوح تقدیر و تشکر به خاطر اهدای قدیمی ترین نقشۀ شهر رشت به شهرداری، 30 آذر 1383، شهرداری رشت.

ـ دعوت به ارمنستان و شرکت در نخستین همایش بین المللی تالش شناسی، 2 خرداد 1384، مرکز ایران شناسی دانشگاه دولتی ارمنستان در ایروان.

ـ لوح تقدیر به مناسبت بزرگداشت مهندسان پیش کسوت، 16خرداد 1384، مؤسسۀ آموزش عالی جابربن حیان.

ـ لوح تقدیر به خاطر اهدای عکس شهرداران سابق رشت به شهرداری، 6 تیر 1384، روابط عمومی شهرداری رشت.

ـ لوح تقدیر به مناسبت زادروز شیخ بهایی ـ روز معمار، 3/2/1385،سازمان نظام مهندسی ساختمان استان گیلان.

ـ لوح تقدیر به مناسبت احراز سمت ریاست گروه تخصصی معماری برای سومین بار، شهریور 1385، سازمان نظام مهندسی گیلان.

ـ لوح تقدیر و احراز مقام خادم فرهنگی، در همایش تجلیل از خادمان میراث فرهنگی گیلان (به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران)، 14 آذر1387، سازمان میراث فرهنگی و استانداری گیلان.

ـ لوح تقدیر و احراز عنوان مهندس پیش کسوت برگزیدۀ گیلان، به خاطر بیش از چهل سال تلاش در راه آبادانی کشور، 6 اسفند 1390، سازمان مهندسی ساختمان استان گیلان.

پی نوشت ها:

1ـ برای آشنایی با ملیک آدام نک: باکور کاراپتیان، گفتمان صد ساله (تهران: ناییری، 1986)، ص71 ـ 88؛ میرزا یوسف قراباغی، تاریخ صافی، تصحیح و مقدمه از حسین احمدی (تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران،1390)، ص 165 ـ 172.

2ـ برای اوضاع نابسامان تبریز در آن سال ها، نک: حمید ملازاده، سیری در کوچه های خاطرات (تبریز: ارک، 1373).

3ـ نک: کتاب ماه هنر، ش167، ص 35.

4ـ برای جزئیات بیشتر نک: علی اکبر صارمی، تار و پود و هنوز(تهران: هنر معماری قرن، 1389).

5ـ برای آشنایی با ژنیا آفتاندیلیان نک: مجلۀمعماری (ضمیمۀ روزنامۀ همشهری)، ش 16.

6ـ علی اکبر صارمی، همان.

7ـ برای آشنایی با رضا انصافی نک: مجلۀ معماری و شهرسازی، ش 105 (اردیبهشت 1391 ).

8ـ نک: جعفر خمامی زاده، تاریخ کتابخانه های گیلان (تهران: پارسایان، 1379 )، ص 97 و 219.

9ـ نک: مجلۀ معمار، ش 42( فروردین و اردیبهشت 1386).

10ـ نک: گیله وا، ش 38 و 54.

11ـ دوربین مخصوص نقشه برداری.

12ـ نک: عبدالحسین نوایی، با همکاری نیلوفر کسری، اسناد میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله (گزیده اسناد گیلان) (تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران،1377).

13ـ برای روزشمارجنبش جنگل در تقویم. نک: فصلنامۀ گنجینه اسناد، ش 55.

U.C.L.A14ـ

15ـ نک: مصطفی فرض پور ماچیانی، گیلان مهر (رشت: حرف نو، 1390).

16ـ نک: حسینعلی هروی، جستارهای پژوهشی و نوشته های خاطراتی(تهران: امیرکبیر، 1384).

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61
سال شانزدهم | پاییز 1391 | 280 صفحه
در این شماره می خوانید:

سکه های تیگران دوم

نویسنده: شاهن هوسپیان تیگران دوم[1] همان نقش را در تاریخ ارمنستان ایفا کرده است که کوروش برای ایران. بنابراین، به مناسبت هم زمانی سال 2010 م با دوهزار و صد و پنجاهمین...

جیوان گاسپاریان،دودوک

نویسنده: رافی آراکلیانس موفقیت بزرگ جیوان گاسپاریان[1] در كنسرت مركز باربیکن[2] لندن، در 28 سپتامبر 2012م (7 مهر 1391ش)، نشانگر پیروزی عشق به نوای دودوك و سنت های وطن...

سمبات دِر کیورقیان

نویسنده: ایساک یونانسیان سمبات دِر کیورقیان[1] در1292ش در خانواده ای ارمنی، در جلفای اصفهان، چشم به جهان گشود. پدرش هوانس و مادرش تاگوهی نام داشتند. سمبات در دو سالگی...

دوست من روبرت واهانیان

نویسنده: م.پ.جکتاجی دوست خوبم، روبرت واهانیان، تا به امروز چندین و چند مقاله نوشته و به من سپرده است كه همه را در ماهنامۀ تخصصی گیلان شناسی، گیله وا، چاپ كرده ام، بیشتر...

نگاهی به زندگی و آثار علمی دکتر مگردیچ تومانیان

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان ریاضیات نوعی زبان علمی است. مهندسان، فیزیک دانان و سایر دانشمندان به طور دائم از این علم بهره مند می شوند. سایر کارشناسان نیز، که به مطالعۀ...

نگاهی به روابط عرب ها و ارمنیان از گذشته تا حال

نویسنده: نیکولای هوُهانیسیان / ترجمه مسعود احمدی و تورج خسروی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 خلاصه ای از فعالیت ها و آثار نویسنـده نیكولای هوْهانیسیان، در 1930م، در...

برگی از زندگی من

نویسنده: آراکس آوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 اشاره افسوس که بسیار کم از خودش نوشته. خاطراتش را می خوانم و می گویم که حیف کاش بیشتر نوشته بود ولی خاصیت...

دیاسپورا،کتاب،مهاجرت

نویسنده: روبرت صافاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 حکایت پانصد سالگی کتاب چاپی ارمنی حکایت بیمار سالخوردۀ رو به موتی است که برایش جشن تولد می‌گیرند و بزرگش می‌دارند...

گذر تاریخ با نائیری

نویسنده: دکتر داریو فرینی / ترجمه دکتر مهرداد مومنی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 سال 1335ش است. ارمنی ها هم مثل بقیۀ مردم سرگرم کار و زندگی شونن و می گذرونن! من نیستم؛...

مروری کوتاه بر تاریخچه سالنامه های ارمنی

نویسنده: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 تألیف و تدوین سالنامه ها، که بخشی جداگانه از ادبیات ارمنی است، با توجه به محتوای آنها ـ که به طور عمده...

نشریات ارمنی زبان در خدمت کودکان

نویسنده: لیا خاچیکیان مطالبی که از سوی اولیای تربیتی كودكان برای مطالعه در اختیار آنها قرار می گیرد همواره دارای اهمیتی ویژه بوده است و از اصلی ترین برنامه های زیرساختی...

دکتر آلکساندر آتابگیان و دو ماهنامه هاماینک

نویسنده: آرمن بیگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 دربارۀ نشریه ای به نام هاماینک،[1] که ظاهراً در رشت چاپ می شده، دیدگاه های متفاوتی از سوی محققان و دست اندرکاران...

نگاهی به تاریخچه مطبوعات ارمنیان ایران

نویسنده: آرمن بیگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 تاریخچۀ نشریه ها و روزنامه های ارمنی زبان از شهر مدرس در هندوستان آغاز شده است. در نیمۀ دوم قرن هیجدهم میلادی، شمار...

وُسکان یِروانتسی

نویسنده: هاسمیک خاچاطوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 «چون کتاب عشق است عزیزم  اما دشمنان ما آن را نفهمیدند» وُسکان یرِوانتسی به خاطر آرمان والای خود با فدا کردن...

تاریخ صنعت چاپ ارمنی در ایران

نویسنده: تئودیک / ترجمه آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 جلفای اصفهان چاپخانۀ کلیسای وانک جلفا شهرستانی است در مجاورت اصفهان، شهری که زمانی پایتخت ایران...

تئودیک،نخستین محقق در زمینه تاریخ صنعت چاپ ارمنی

نویسنده: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 تئودوروس لاپجینجیان (تئودیک) مؤلف، نویسنده و ناشری پرکار بود. او در 5 مارس 1873م، درمحلۀ اسکیوتاری قسطنطنیه...

تاریخچه صنعت چاپ ارمنیان

ترجمه: آنوشیک ملکی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 قدیمی ترین پیوند ارمنیان با صنعت چاپ به قرن چهاردهم میلادی و به زمانی بازمی گردد که ناخدای ارمنی اهل ونیز، آنتون...

به مناسبت پانصدمین سال صنعت چاپ ارمنی

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 جاثلیق اعظم آرام اول، رهبر حوزۀ دینی کیلیکیه، پس از نام گذاری سال های گذشته به نام موضوعات مختلف، سال2012م را نیز که مصادف است با پانصدمین...

ماتناداران و میراث خطی مورخان ارمنی

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 ماتناداران[2] در معنای لغوی به مجموعه ای اطلاق می شود که مکانی برای نگاهداری اسناد، متون خطی و کتا ب های دست نویس...