فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۶۹
یرواند نهاپتیان،از بنیان گذاران مکتب نقاشی آبرنگ ایران
نویسنده: مهدی علی اکبر زاده
دکتر مهدی علی اکبرزاده در ۱۳۴۴ش، در شهرستان سلماس، در استان آذربایجان غربی، چشم به جهان گشود. ذوق هنری او راهنمای همیشگی وی در کسب معرفت و ارائۀ آن به نسل های بعد شد. مهدی علی اکبرزاده پس از طی مقطع کارشناسی در رشتۀ هنر با گرایش نقاشی و کارشناسی ارشد در زمینۀ علوم تربیتی موفق به ورود به مقطع تحصیلی دکتری در رشتۀ تاریخ هنر شد.
دکتر علی اکبرزاده در فاصلۀ سال های ۱۳۶۵ ـ ۱۳۹۳ش، با قبول مسئولیت های اجرایی و مدیریتی در مراکز گوناگون آموزشی و هنری، در سمت های، کارشناس نقد و بررسی کتاب وزارت آموزش و پرورش، قائم مقام مدیر عامل انتشارات تربیت، مشاور معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش، معاون پژوهشی دفتر تألیف و برنامه ریزی فنی و حرفه ای وزارت آموزش و پرورش، رئیس هنرستان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، رئیس دفتر ریاست و امور بین الملل دانشگاه هنر اسلامی تبریز، مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان آذربایجان شرقی، مدیرکل آموزش فنی و حرفه ای استان آذربایجان شرقی، معاون آموزشی دانشگاه نبی اکرم (ص) و مدرس دانشگاه فرهنگیان، دانش و توان خود را در اختیار نسل جدید قرار داد.
دکتر مهدی علی اکبرزاده، طی ۲۹ سال خدمت در دوائر آموزشی و اجرایی، خود را وقف تکامل و تعالی زیرساخت های علمی و کاربرد علوم مرتبط با زمینه های گوناگون هنری کرده است. بخشی از سوابق و اقدامات علمی دکتر علی اکبرزاده عبارت اند از:
عضویت در هیئت علمی دانشگاه نبی اکرم (ص) و تدریس در دانشگاه شهید رجایی تهران، دانشگاه فرهنگیان، دانشکدۀ شریعتی تهران، دانشگاه آزاداسلامی تبریز ، دانشگاه هنر اسلامی تبریز و مرکز آموزش عالی الزهرا (س)
تألیف و چاپ شش جلدکتاب با عنوان های اصول علمی تحقیق در هنر، رنگ و تربیت (دو نوبت چاپ)، رنگ در نقاشی کودکان، اصول و مبانی روش تحقیق در هنر، مجموعۀ داستان رایحه امید و تجربه
عضویت در کارگروه علمی همایش بین المللی بررسی راه های توسعۀ آموزش های فنی و حرفه ای دختران
عضویت در کارگروه های پژوهشی دانشگاه ها و وزارت آموزش و پرورش
رئیس اجرایی المپیادهای علمی استانی
برپایی نمایشگاه های مختلف از آثار هنری (نقاشی)
عضویت در هیئت نظارت بر تولید فیلم های آموزشی در وزارت آموزش و پرورش
کارشناس تخصصی کمیسیون تخصصی برنامه ریزی و تألیف گروه هنر پیش دانشگاهی
دبیری جشنواره های مختلف هنری در کشور
رئیس انجمن هنرهای تجسمی تبریز
مؤسس اولین هنرستان رشته سینما در کشور
مبتکر و مؤسس اولین خانۀ اسباب بازی در کشور
برگزارکنندۀ نخستین جشنوارۀ اسباب بازی های بومی و سنتی در کشور
مؤسس اولین مرکز آموزش سرگرمی های سازنده.
دکتر علی اکبرزاده در کنار همۀ این مشاغل و مسئولیت های گوناگون همراه فصلنامۀ پیمان نیز بوده و مقالات وزین متعددی از ایشان مانند «بررسی تأثیرات مارکار قرابگیان در هنرمعاصر ایران»، در شمارۀ ۶۰ و«سارکیس خاچاتوریان،نقاش نوآور ارمنی درجلفای اصفهان»، در شمارۀ ۶۵ فصلنامۀ پیمان به چاپ رسیده. در این شماره نیز، با مقالۀ «یرواند نهاپتیان، از بنیان گذاران مکتب نقاشی آبرنگ ایران» همراه پیمان و خوانندگان آن هستند. ایشان در حال حاضر مدیر کل فرهنگی و هنری وزارت آموزش و پرورش است.
در ۱۲۹۶ش (۱۹۱۶م)، جلفای اصفهان شاهد طلوعی زیبا در یکی از روزهای تاریخ هنری خود بود، طلوعی که نزدیک به یک قرن نه تنها جلفا بلکه جهان هنر نقاشی را روشنایی بخشید. یرواند نهاپتیان (۱۲۹۶ـ۱۳۸۶ش)، استاد مسلم آبرنگ، از پایهگذاران نقاشی آبرنگ ایران زمین محسوب می شود. ارتباط او با هنر و به خصوص رنگ آن چنان عمیق بود که زندگی خود را بدون وجود آنها خالی می دانست. او اعتقاد داشت که «زندگی اش با رنگ ساخته شده و زندگی، بدون رنگ و بدون هنر، تاریک و بی مفهوم است».[۱] ارتباط عمیق او با رنگ موجبات شکوفایی مکتب نقاشی آبرنگ ایران را فراهم آورد به گونه ای که نام یرواند نهاپتیان به منزلۀ یکی از بنیان گذاران این مکتب در تاریخ هنر ایران به ثبت رسید.
زندگی هنری یرواند را می توان به چند دوره تقسیم کرد:
دوره اول: شاید بتوان زمینه های وجود استعدادهای هنری را در یرواند در علاقه مندی و هنردوستی پدرش، هاراطیون، جست و جو کرد. پدر یرواند«درمحیطی هنری دیده به جهان هستی گشود و از همان اوان کودکی، گل های رنگ رنگ و متنوع و نقش های زیبایی که مادر و خواهر هنرمندش برروی قالی ها نقش می زدند ضمیر صاف و کودکانه اش را به خود جلب کرد».[۲] هاراطیون در ۱۲۹۶ش صاحب فرزندی شد که سراپا ذوق و استعداد و هیجان بود. بنابراین، «از هر موقعیت و مناسبتی برای تشویق فرزند و گرایش او به دنیای هنر سود می جست تا سرانجام در این راه توفیق یافت و یرواند کوچک عاشق و دلباختۀ نقاشی شد و از شش یا هفت سالگی استعدادهای نهفته اش شکوفا شد».[۳] به نظر می رسد که دوران شروع تحصیل و پایان آن برای یرواند توأم با سختی هایی بوده و تا شروع دورۀ دوم زندگی هنریاش، یعنی پانزده سالگی، مشقاتی را متحمل شده است. یرواند، پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در یکی از مدارس جلفای اصفهان، تحصیلات متوسطه را در کالج انگلیسی ها در اصفهان (دبیرستان ادب) آغاز کرد و پس از گذراندن دورۀ چهارسالۀ متوسطه، به دلیل فقر و تنگدستی خانواده، ناچار به ترک تحصیل شد. بنابر آنچه خود یرواند از زندگی اش بیان کرده «در شانزده سالگی (۱۳۱۱ش) به خوزستان می رود. یک سالی در شرکتی خصوصی به کار نقشه برداری پرداخته و بعد دو سال دیگر را در حسابداری شرکت نفت مشغول انجام وظیفه می شود. سپس، خدمت سربازی پیش می آید و پس از آن، به جلفای اصفهان مراجعت مینماید».[۴] با این توصیف، یرواند می بایست هنگام مراجعت به اصفهان حدوداً ۲۱ ساله می بوده.
دورۀ دوم: «سرکیس خاچاتوریان،[۵] نقاش معروف ارمنی، بین سال های ۱۳۰۷ـ ۱۳۱۲ش به توصیۀ پروفسور آرتور پوپ[۶] و به دعوت دولت وقت ایران از پاریس به اصفهان آمد تا نقاشیهای کاخها و آثار باستانی اصفهان را مرمت کند».[۷] «در حوالی سال های ۱۳۰۷ ۱۳۰۸ش، که در اصفهان مقدمات تأسیس هنرستان هنرهای زیبا را فراهم می کردند، … سرکیس خاچاتوریان کلاس نقاشی در کلیسای وانک دایر کرده بود»[۸] خود یرواند در شرح زندگیاش می گوید که مدتی را در کلاس درس خاچاتوریان به تحصیل نقاشی مشغول بوده. با توجه به تاریخ های یاد شده و نیز با عنایت به اهمیت دوران حضور یرواند در کلاس درس خاچاتوریان به نظر می رسد که او در حدود پانزده یا شانزده سالگی، در حوالی سال های ۱۳۱۰ ـ۱۳۱۱ش، این دورۀ مهم از زندگی هنری خود را سپری کرده باشد. مصطفی کاویانی نیز در مقالهای علمی و پژوهشی این مطلب را تأیید کرده که نهاپتیان هنگام حضور در کلاس سرکیس خاچاتوریان پانزده ساله بوده است. [۱۰] هنریاش، یعنی پانزده سالگی، مشقاتی را متحمل شده است. یرواند، پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در یکی از مدارس جلفای اصفهان، تحصیلات متوسطه را در کالج انگلیسی ها در اصفهان (دبیرستان ادب) آغاز کرد و پس از گذراندن دورۀ چهارسالۀ متوسطه، به دلیل فقر و تنگدستی خانواده، ناچار به ترک تحصیل شد. بنابر آنچه خود یرواند از زندگی اش بیان کرده «در شانزده سالگی (۱۳۱۱ش) به خوزستان می رود. یک سالی در شرکتی خصوصی به کار نقشه برداری پرداخته و بعد دو سال دیگر را در حسابداری شرکت نفت مشغول انجام وظیفه می شود. سپس، خدمت سربازی پیش می آید و پس از آن، به جلفای اصفهان مراجعت مینماید».[۱۱] با این توصیف، یرواند می بایست هنگام مراجعت به اصفهان حدوداً ۲۱ ساله می بوده.
دورۀ سوم: آغاز رسمی کار نهاپتیان به ۱۳۱۸ش، یعنی ۲۳ سالگی وی، بازمی گردد. این دوره از زندگی هنری یرواند از تجربه ها و آموخته های گوناگونی انباشته شده است. او در این دوره ضمن آنکه شیوه های مختلفی را تجربه کرد، از اساتید دیگری نیز بهره گرفت. «استادانی که ذوق و استعدادهای هنری نهفته او را پرورش دادند سبک و شیوۀ امپرسیونیسم را اساس کار خود قرار دادند».[۱۲]شاید، همین آموزشهای امپرسیونیستی و گرایش او به این شیوه در آن دوران بود که سبب شد تا از تاش های رنگی در آثار نقاشی اش (به ویژه در آغاز کار و در ادامه، حتی در شیوۀ رئالیستی) استفاده کند. او و سمبات درکیورقیان هر دو تاش می زدند و قلمی بسیار قوی داشتند، «مثلاً وقتی که تا امامزاده نرمی می رفتند و کار میکردند و برمیگشتند چند تاش خیلی قوی در کارها می زدند؛ یعنی مثلاً، یرواند اگر می خواست سنگی بکشد، آن را طراحی نمی کرد تا بعد سایه روشن بزند بلکه با تاش قلم لکه هایی می زد که این لکه ها در این نقطه معنای سنگ میدادند. اگر آن را در آسمان میگذاشتیم، پرنده و اگر در ساختمان قرار میدادیم، آجر معنا میدادند ولی در کنار هم یک فضای متمرکزی را به وجود میآورند که یک اثر هنری را تشکیل میداد».[۱۳] با این توصیف، «آثار آغازین یرواند، با توجه به تعلیمات و آموزشهایی که دیده بود، صبغۀ امپرسیونیسم داشت که برای اجتماع پیرامون او شیوۀ شناخته شده و تثبیت شده ای نبود و در نتیجه از آثار اولیۀ این هنرمند استقبال چندانی نشد و در نتیجه، یرواند شیوۀ واقع گرایی (رئالیسم) را برگزید».[۱۴]
از استادان مشهور دیگری که موجبات ارتقای هنری و شکوفایی یرواند را فراهم کردند، الکساندر نرسسیان،[۱۵] هنرمند نقاش ایتالیایی، بود. «او گذشته از نقاش بودن، دکوراتور قابلی بود و سال ها ریاست تئاتر سلطنتی رم را عهده دار بود».[۱۶] یرواند، در زمان جنگ جهانی دوم، در محضر الکساندر نرسسیان آموزش دید و آن چنان که خود می گوید از او بسیار آموخت.
دورۀ چهارم (اوج شکوفایی): یرواند پس از کسب تجربیات و آموزشهای لازم از اساتید مختلف، به ویژه، سرکیس خاچاتوریان و الکساندر نرسسیان و پس از اتمام جنگ جهانی دوم و به وجود آمدن برخی آزادی های اجتماعی و فرهنگی که طی آن نقاشی نیز رونق خاصی پیدا کرد پس از سال های پر التهاب جنگ به همراه سمبات درکیورقیان و تیگران بازیل، در ۱۳۲۵ـ ۱۳۲۶ش، مغازه ای را در خیابان چهارباغ اصفهان دایر کردند.
تأسیس هنرستان هنرهای زیبای اصفهان نیز موقعیت مناسبی را برای رونق بازار نقاشی فراهم کرد و «پای جهانگردان هم به اصفهان باز شد. جماعتی هم با ساختن منازل اعیانی و مجلل میل به خرید تابلوهای امثال آثار یرواند را پیدا کردند».[۱۷] در همین دوران، به دلیل آنکه خاچاتوریان اصفهان را ترک کرده بود و کار کپی برداری و مرمت آثار هنری اصفهان متوقف شده بود یرواند، به منزلۀ جانشین و شاگرد خاچاتوریان، برای کپی برداشتن از نقاشی های کاخ های صفوی انتخاب و به مدت دو سال به کپی برداری از آثار نقاشی کاخ ها مشغول شد. از این دوره میتوان به منزلۀ دورۀ اوج آشنایی یرواند با اصفهان و بناهای ارزشمند تاریخی آن نام برد. بیشترین آثار خلق شده به دست یرواند در این دوران شامل ابنیۀ تاریخی و مناظر اصفهان است. البته، اصفهان جایگاه خاصی در روح و روان یرواند داشت. به گونه ای که عشق وافر او به اصفهان سبب شده بود تا گفت و گوهای عاشقانه ای با این شهر داشته باشد و هر شنونده ای را با این گفت و گو ها ذوق زده کند. او همواره اصفهان را می ستود و در وصف آن چنین می گفت:
«دوست دارم میدان نقش جهان را، میدان کهنه را با کوچۀ هارونیه و مسجد علی و منار بلند و آسمانی اش را، دوست دارم کلیسای وانک و حضرت مریم را با صدای ناقوس پر طنینش که هر روز می نوازد. دوست دارم پل های رود را. پل های مارنان و سی و سه پل و خواجو و پل شهرستان را. دوست دارم دهکدۀ گورت را و برج های کبوترش را».[۱۸]
عشق و علاقۀ او به اصفهان این شهر را آن چنان در نظر وی برجسته و آراسته کرده بود که در کلیۀ آثارش از موضوعات موجود در آن بهره برده است. اصلاً، یرواند به جز اصفهان به دنبال موضوع دیگر نبود. به همین دلیل عقیده داشت که «آدم باید خیلی بیسلیقه باشد که در قلب اصفهان نشسته باشد بعد چشم بینا نداشته باشد که جهانی هنر را نبیند».[۱۹]
به جز استادان یاد شده، یرواند در دورهای از شکوفایی هنری اش، به مدت سه سال، هر روز نزد استاد مینیاتور ایران، حاج مصورالملکی (۱۲۷۹ ـ۱۳۵۶ش)، در محلۀ کاشی پزهای اصفهان، نقاشی مینیاتور را آموزش میدید. البته، بنابه گفتۀ خود وی «این کلاس ها مدتی در کالج تشکیل شد که او اولین شاگرد استاد مصورالملکی محسوب میشد».[۲۰] آموزش های مینیاتوری استاد، هم در نقاشی های آبرنگ و هم در نقاشی های رنگ روغن یرواند تأثیری خاص گذاشته است و میتوان ردپای مینیاتور ایرانی را در آثار آبرنگ یرواند به راحتی مشاهده کرد.
او آن چنان به نقاشی و خلق آثار هنری علاقه مند بود که تمام عمر خود را صرف آموزش نقاشی و خلق اثر هنری کرد. بنابراین، همواره توصیه می کرد که «یک نقاش، چنانچه استعداد داشته باشد، باید بیش از هشتاد سال قلم از دستش نیفتد تا به رموز کار آشنا شود».[۲۱] در واپسین روزهای عمر یرواند، که دیگر توانایی صحبت کردن نداشت، وقتی از او پرسیدند که آیا هنوز هم دوست دارید نقاشی کنید تنها قطرۀ اشکی از چشمانش سرازیر شد».[۲۲]
چرا آبرنگ؟
یرواند، که در شیوۀ رنگ روغن آموزش دیده و سیزده سال تمام از رنگ روغن در خلق آثار هنری خود بهره برده بود، بعدها به دلایلی آبرنگ را جایگزین رنگ روغن کرد. یکی از این دلایل ریشۀ جسمانی داشت. مدت طولانی کار با رنگ روغن یرواند را دچار نوعی حساسیت و ناچار به کنار گذاشتن رنگ روغن کرده بود اما از سوی دیگر هم اعتقاد داشت که: « با آبرنگ می شود روح طبیعت را آشکار ساخت».[۲۳] در بسیاری از آثار نقاشی آبرنگ یرواند، طبیعت جایگاهی خاص دارد. او ضمن آنکه سعی داشته تا در آثارش به طبیعت نزدیک شود «کوشیده تا ته مایه های رنگی را بسیار به رنگ های طبیعت نزدیک کند و بر هارمونی موسیقایی رنگ بسیار تأکید کند».[۲۴] این موضوع سبب شده است تا آثار وی بیننده را سرشار از امید، نشاط و زندگی کند.
یکی دیگر از علل گرایش یرواند به استفاده از آبرنگ توجه به مقتضیات زمان بود. او در این مورد می گوید:
«یکی از دلایلی که آبرنگ کار می کنم کوچک بودن ابعاد کار است. ساختمان ها این روزها کوچک شده. امکان تابلوی بزرگ رنگ روغن ساختن مثل گذشته و آویزان کردن آنها بر دیوارهای اتاق های کوچک نیست».[۲۵]
و ادامه می دهد:
«آبرنگ را شیشه محافظت می کند. خلاف آن، رنگ روغن بعد از سال ها زیر پوشش دود و خاک محو میشود. اما تابلو آبرنگ سال های سال پاک و پاکیزه باقی می ماند».[۲۶]
چنین به نظر می رسد که یرواند بسیار پایبند به ذوق و سلیقۀ علاقه مندان به هنر بوده است. او می کوشید تا آنچه را که مخاطب درخواست می کند بیافریند و آثارش را در اختیار آنها قرار دهد؛ به عبارت دیگر، یرواند اعتقاد داشت که: «می بایست با درخواست و سفارش مشتری نقاشی کرد».[۲۷] بنابراین، خود را واسطۀ بین ذوق خودش و مردم می دانست و می گفت: «من با تابلوهایم میان مردم و زیبایی نقوش ایجاد آشنایی و دوستی و الفت می کنم».[۲۸]
ویژگیهای خاص آثار یرواند نهاپتیان
تأکید بر جزییات موضوع
یکی از ویژگی های بارز و قدرتمند آثار یرواند توجه و تأکید بر جزییات معماری، تزیین بناها و شخصیت افراد است. این ویژگی مهم در آثاری نظیر نقاشی آبرنگ از مسجد شیخ لطف الله و کلیسای وانک کاملاً مشهود است. او خاطره ای از استادش، الکساندر نرسسیان، نقل می کند:
«همین استاد بزرگوارم نرسسیان، وقتی دید من خیلی روی آشکاری جزییات تکیه می کنم، گفت: ,یرواند داری چشمانت را ضایع می کنی. نگاهی عمومی و کلی به بناها بینداز،. گفتم: ,سعی کرده ام اما نتیجه اش خوب از کار در نیامده،. گفت: ,با هم کار می کنیم، یکی دیگری را سرانجام قانع خواهد ساخت،. عجبا! با هم روی مسجدشیخ لطف الله کار کردیم. دیدم نرسسیان غرق در آشکاری جزیی ترین نقش و نقوش کاشی ها شد. گفتم:, استاد تو هم که شیوه و سلیقۀ مرا دنبال می کنی،. گفت: ,حق با توست. هر بنایی شخصیتی دارد. این جزییات هم الگوی شخصیت بناست اگر چشم پوشی کردی بنایی بی هویت می شود، مثل آدم بی شناسنامه،».[۲۹]
شاید، این دقت نظر و توجه به جزییات ناشی از آموخته های قبلی یرواند از استادانی باشد که در دوره های اول زندگی هنریاش او را با شیوه ها و سبک هایی مانند امپرسیونیسم آشنا کردند و یا اینکه حاصل دقت نظر او در اجزای طبیعت پیرامونش برای یافتن هویت هریک از آنها باشد. به نظر می رسد که یرواند برای خلق هریک از آثارش دارای پشتوانه ای قدرتمند از مطالعات قبلی بوده. کما اینکه او بارها بر این ادعا تأکید کرده که برروی یکایک بناهای آثارش سال ها مطالعۀ شخصی داشته است. این مطالعات حتی دقایق و علت وجودی رنگ ها، کاشی ها، ستون ها، گنبدها و بسیاری از دیگر اجزای موضوعات را برای او آشکار می ساخت و نتیجۀ آن در آثارش متجلی می شد.
عدم پیروی از سبک های فرنگی و پایبندی به هویت ایرانی
در جزء به جزء آثار یرواند هویت ایرانی قابل رویت است؛ به عبارت دیگر، یرواند با خلق آثارش در جست و جوی هویت ایرانی بوده. او این اعتقاد را در تمامی آثارش حفظ کرده است. او حتی با وجود آموزش دیدن زیر نظر استادان اروپایی، مانند خاچاتوریان و نرسسیان، تمام ارادۀ خود را برای تثبیت هویت ایرانی به کار برده. آثار آبرنگ از کوچ عشایر، کاروان های کویری، مساجد، کلیساها، طبیعت دشت و بیابان، چهره های ایرانی، بازارها و محله های اصفهان، گلیم و سفال و گل و گلدان و … نشان از اهمیت او به ثبت و حفظ این هویت دارد. با این دیدگاه « او می خواست آثار تاریخی و میراث فرهنگی و باستانی ایران را، که یادگار گذشتگان و اجداد هنرمند ایران بوده اند، با نقاشی هایش ثبت و ضبط کند و در حقیقت پیام هنری نسل های گذشته و حاضر را به نسل های بعد و آینده برساند».[۳۰]
یرواند توانست «فضای فولکلوریک و زندگی روزمرۀ شرقی را دست مایۀ آثار خود کند»[۳۱] و در این کار به غایت موفق شد.
توجه به رنگ و جایگاه آن
در تمامی آثار یرواند، رنگ جایگاهی ویژه دارد؛ به عبارت بهتر، توجه به خصوصیت رنگ و به کارگیری آن در جای مناسب یکی از برترین ویژگی های آثار یرواند است. او بر این باور بود که یک اثر هنری صرفاً با رعایت تکنیک و اصول کار با آبرنگ نمی تواند کامل باشد. بلکه، شناخت رنگ ها و جای گذاری مناسب آنهاست که به یک اثر هنری روح می بخشد. یرواند در آثار خود با موضوع عشایر محو پوشش رنگارنگ لباس زنان عشایر شده و آنها را با جزییات تمام به تصویر کشیده است.
پیوند عمیق با طبیعت
در بیشتر آثار نهاپتیان، پیوندی ناگسستنی با طبیعت مشاهده می شود. گویا روح و روان و حتی جسم یرواند غرق در طبیعت و زیبایی های آن بوده است. او به این طریق حقیقت زندگی را در آثار خود با تلفیق طبیعت به تصویر کشیده و راز زندگی با نشاط و پویا را به بیننده القا می کند. با وجود اینکه بسیاری از آثار نهاپتیان در حال حاضر در دسترس نیست اما با مطالعۀ آنچه موجود است می توان اشتیاق و عشق عمیق او را به طبیعت دریافت. یرواند، در تابلوی کاروان شتر، چنان طبیعت بیابان را با آبرنگ به تصویر کشیده که گویی رنگ خاک، در غروب یک روز گرم، حکایت آن روز را با همۀ وجود برای بیننده بازگو می کند. شتران با حرکتی آرام، که بیننده را نیز با خود همراه می سازد، یک زندگی طبیعی و توأم با آرامش را به ذهن مخاطب القا می کنند. به رغم همۀ این بیان های تصویری، زیبایی خاص تابلو با همۀ رنگ ها و شکل هایش جذبه ای بی نظیر را به وجود آورده است.
توجه به ذوق و سلیقۀ مخاطب
یرواند معتقد بود که یک هنرمند باید متناسب با خواست و سلیقۀ مخاطب به خلق اثر بپردازد. به همین دلیل بسیاری از آثار وی تحت تأثیر علاقۀ مشتریان کشیده می شد. او شاید از یک اثر، که مورد استقبال مشتریان قرار می گرفت، چندین بار کپی میکرد و در اختیار آنان قرار می داد. یرواند این تکرار را تجربه و تمرین می دانست. او خلق اثر را با علاقه و رضایت مردم پایدار و ماندنی قلمداد می کرد و آثار خود را به آنان اختصاص می داد. این عقیدۀ یرواند سبب شده است تا در حال حاضر شمار اندکی از آثار وی در دسترس باشد.
پینوشتها:
۱ـ عنایت الله نظری نوری، «یرواند قلمی سحرآمیز داشت»، تندیس، ش۷1 (1385):۲۰.
۲ـ مصطفی کاویانی، «معرفی چند چهرۀ درخشان هنر معاصر اصفهان»، مجلۀ علمی پژوهشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ش ۲۰و۲1 (1379): ۲۰۱.
۳ـ همان جا.
۴ـ سید محمود افتخاری، «که صیت گوشه نشینان زقاف تا قافست»، هنر، ش۲1(1370): ص۴۷.
Sarkis Khachatourian 5ـ
Arthur Upham Pope6ـ
۷ـ مهدی علی اکبرزاده، «سرکیس خاچاتوریان، نقاش ارمنی»، پیمان، ش۶۵ (پاییز ۱۳۹۲): ص۱۴۶.
۸ـ همان، ص۱۴۸.
۹ـ کاویانی، همان جا.
۱۰ـ ژانت د. لازاریان، دانشنامۀ ایرانیان ارمنی (تهران: هیرمند،۱۳۸۲)، ص۳۶۱.
۱۱ـ افتخاری، همان، ص۴۸.
۱۲ـ کاویانی، همان، ص۲۰۲.
۱۳ـ نادر مهذب نیا، «اصفهان مهد آبرنگ است»، اصفهان زیبا، ش۱۱۸5(1389): ص۷.
۱۴ـ کاویانی، همان جا.
Alexander Nersesyan 15ـ
۱۶ـ افتخاری، همان جا.
۱۷ـ همان جا.
۱۸ـ نظری نوری، همان جا.
۱۹ـ افتخاری، همان جا
۲۰ـ همان،ص۵۱.
www.ghaemiyeh.com21ـ
۲۲ـ حسن اسماعیل زاده و همکاران، «بوسه بر نقش»، تندیس، ش۲8(1383)، ص۱۷.
۲۳ـ همان، ص۴۹.
www.isfahaninfo.com 24ـ
۲۵ـ افتخاری، همان، ص۵۰.
۲۶ـ همان جا.
۲۷ـ نظری نوری، همان، ص۲۰.
۲۸ـ افتخاری، همان، ص۵۰.
۲۹ـ همان جا.
۳۰ـ نظری نوری، همان، ص۲۰.
۳۱ـ جواد مجابی، «هنر ارامنه»، تندیس، ش۱۳9(1387)، ص۱۳.