نویسنده:آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86 

در سال 575م، پیمان صلحی میان پادشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس منعقد شد. لیکن، از آنجایی که در مفاد آن اشاره ای به نواحی شرقی ‏سرزمین ارمنستان و سرحدات آن نشده بود سپاه ساسانی در جهت ابقای سیاست دیرینه پادشاهان خویش ـ که بر هدف کسب قدرت مطلق در مشرق زمین ازطریق ‏مطیع نگه داشتن سرزمین های هم جوار استوار بود ـ به سوی مرزهای شرقی ارمنستان، که در آن زمان با تکیه بر توان نظامی ایشخان ها(2) و سرداران محلی اداره می شد، لشکرکشی کرد.‏

ورود ارتش ساسانی به نواحی شرقی ارمنستان از سوی امپراتوری بیزانس به معنای اعلان جنگ بود. از این رو سپاهیان دو طرف، از سال 576 م در میدان های نبرد ‏رودرروی یکدیگر قرار گرفتند. این درگیری ها برخلاف تصور، بسیار طولانی شد و پیشنهادهای صلح دولت بیزانس نیز،  که به ‏هیچ وجه حاضر نبود از مواضع مورد نظر خود در این مناطق عقب نشینی کند، هرگز از سوی دولت ساسانی پذیرفته نشد. ‏

پس از گذشت چند سال و ناکامی سربازان بیزانس در نبردها، به دستور امپراتور در رأس فرماندهی ارتش تغییراتی داده شد و دو سردار نامی، موریکیوس(3) و نرسس(4)،‌ به فرماندهی ارتش منصوب شدند. این تغییرات شیوه لشکرکشی و سیاست گذاری نظامی بیزانس را متحول کرد چرا که با عملی شدن راه کارهای رزمی آنان، ‏میزان تحمل سربازان درشرایط طاقت فرسا و سخت جنگی افزایش یافت و ادامه درگیری ها و مقاومت لشکر پیاده نظام در طی نبردهای طولانی مدت امکان پذیر ‏شد. اگرچه این تغییرات برای سپاه بیزانس نتایج مثبتی به همراه داشت بسیاری ازسربازان ارمنی ای را که ناگزیر به خدمت در ‏دسته های نظامی این امپراتوری بودند، به کام مرگ کشاند. از سویی، از آنجایی که میدان این نبردها بخش هایی از خاک سرزمین ارمنستان بود پیامدهای ‏تلخ آن به تدریج شالوده ساختارسیاسی و اداری این سرزمین را متزلزل کرد و در نهایت، امنیت و آرامش جای خود را به هراس و تهدید داد، زندگی ‏روزمره ساکنان عملاً متوقف شد و کشور درآستانه ضعف اقتصادی و گسستگی سیاسی قرار گرفت.‏

این جنگ ها بیش از آنکه برسرنوشت ارمنستان تأثیر بگذارد رویدادهای آتی ایران ساسانی را رقم زد چرا که گذر زمان و فرسایشی شدن نبردها سبب ‏افزایش تلفات و مجروحان جنگی شد و در نهایت، ارتش ساسانی را خسته و فرماندهان آن را دچار تلاطم ذهنی کرد. بارزترین نتیجه آن طغیان بخشی ‏از سپاهیان ساسانی به رهبری بهرام چوبین(5) در برابر هرمز چهارم(6) (579ـ590م) بود(7) که در پی این طغیان بهرام و همراهانش موفق شدند بین ‏پادشاه وقت ساسانی، هرمز و فرزندش، خسرو(8)، که داعیه حکومت داشت، تفرقه ایجاد کنند. لیکن، خسرو، که از حمایت طغیانگران چندان مطمئن نبود، ‏تیسفون را ترک کرد و به مواضع سپاهیان بیزانس پناه برد تا از موریکیوس (582 ـ 602 م)، که در آن زمان بر مسند قدرت روم تکیه زده بود، درخواست ‏مساعدت نماید.(9) در مقابل، خسرو به وی قول داد که پس از رسیدن به مقام پادشاهی با اعمال نفوذ بیزانس در بخش هایی از اراضی تحت تصرف ایران، ‏از جمله قسمت های شرقی ارمنستان، موافقت خواهد کرد.‏

موریکیوس پیشنهاد خسرو را پذیرفت و برای کمک به وی سپاهی تازه نفس به شرق اعزام کرد. در ارمنستان نیز لشکری به قصد حمایت از خسرو به ‏فرماندهی ایشخان موشغ مامیگونیان(10) و سمباد باگراتونی(11)آماده پیوستن به ارتش بیزانس شد. در همین زمان، بهرام در تلاش بود تا سربازان و‏ فرماندهان  ارمنی را به سوی خود جلب کند. لیکن، در این امر توفیق نیافت. سرانجام، سپاه بهرام و لشکریان حامی خسرو با یکدیگر درگیر شدند که در پایان پیروزی و تاج و ‏تخت ازآن خسرو(590 ـ 628م) شد.(12) در نتیجه حمایت موریکیوس از خسرو صلح و آرامش بین ایران و بیزانس تا مدت ها برقرار ماند.(13) لیکن، اوضاع چندان به کام ‏ارمنیان تمام نشد چرا که نه تنها فرماندهان و سربازان ارمنی حاضر در این نبرد ازسوی حکومت بیزانس تقدیر نشدند بلکه موریکیوس تمام تلاش خود ‏را صرف دور نگاه داشتن ایشخان ها و سپاه ارمنی از نهادهای اداری و نظامی این سرزمین کرد و برای تحقق این سیاست مقدمات خروج کامل ‏دسته های نظامی ارمنی از خاک ارمنستان را فراهم آورد. وی با این نیت سپاهی 2,000 نفری از سربازان ارمنی تشکیل داد و آنان را به دو لشکر مجزا تحت ‏فرماندهی سمباد باگراتونی و موشغ مامیگونیان تقسیم کرد. قرار بر این بود که این دو لشکر در فواصل زمانی معین در تراکیا(14) مستقر شوند. به این ‏منظورسربازان تحت فرماندهی سمباد باگراتونی می بایست از مسیر سباستیا(15) به سوی قسطنطنیه حرکت می کردند تا از آنجا روانه تراکیا شوند. از سوی دیگر لشکر تحت ‏فرماندهی موشغ مامیگونیان نیز از مسیر متفاوتی به سوی مقصد مورد نظر در حرکت بود که ناگهان موشغ در میانه راه دچار تردید ‏شد و دستور توقف داد. سپس، به همراه سربازانش در تپه های اطراف محل برای مقابله با حملات احتمالی ارتش بیزانس مخفی شد و پس از ‏اینکه با واکنشی از سوی آنان مواجه نشد به ارمنستان بازگشت.‏

خبر نافرمانی موشغ مامیگونیان به سمباد باگراتونی رسید اما دیگر دیر شده بود و سربازانش در حال عبور از دروازه های قسطنطنیه بودند. لذا، وی چاره ای جز طغیان نداشت که بی نتیجه ماند و در نهایت دستگیر و محکوم به مرگ شد ‏اما پادشاه بیزانس به پاس مبارزات و موفقیت هایش در نبردهای پیشین به سمباد فرصت زنده ماندن داد. او محکوم به مبارزه با حیوانات درنده  ‏شد که در صورت برتری بر آنها بخشیده می شد. وی در هنگام اجرای حکمش آن قدر ایستادگی کرد که در پایان، با وجود زخم های بسیار  پیروز از میدان مبارزه خارج شد. مقاومت و شهامت این سردار ارمنی مورد تمجید پادشاه بیزانس قرار گرفت. او را بخشید و برای مدتی از نیات خود در قبال ‏ارمنستان چشم پوشی کرد.(16) مقارن این حوادث، مذاکرات طولانی بیزانس و پادشاهی ساسانی به پایان رسید و هردو طرف پس از توافقات صورت گرفته ‏در سال 591م ارمنستان را به دو بخش مجزای تحت حکومت خویش تقسیم کردند.(17) ‏

ارمنستان و دیگرسرزمین های واقع در شرق از 591م تا زمان مرگ موریکیوس در602م در صلح و آرامش به سر بردند. لیکن، این وضعیت ‏چندان پایدار نماند چرا که با کشته شدن موریکیوس وحمایت خسرو، پادشاه ایران، ازفرزند وی و تلاش هایش برای بازپس گیری تاج و تخت شاهی ‏بیزانس به نفع خاندان موریکیوس، که در دست فردی به نام فوکاس(602 ـ610م)(18) افتاده بود، جنگ هایی رخ داد(19) اما اوضاع بر وفق مراد خسرو پیش نرفت و به زودی، فوکاس ‏به دست یکی از دیگر مدعیان پادشاهی بیزانس به نام هراکلیوس(610 ـ 641م)(20) از سلطنت برکنار شد و نبردها از سر گرفته شدنداما این بار برتری ‏ازآن ایرانیان بود و سرداران ساسانی در میدان های نبرد پیروزی هایی  کسب کردند.‏

در طی این جنگ ها تهاجمات سپاهیان بیزانس به سرحدات شرقی ارمنستان با پایمردی سمباد باگراتونی، که در رأس لشکریان ارمنی و سربازان ‏ساسانی مستقر در ارمنستان می جنگید، دفع شدند.لیکن، هراکلیوس با تحمل سختی فراوان مقاومت سپاهیان ساسانی در مناطق دیگر را درهم ‏شکست و پس از آنکه مواضعی در آسیای صغیر،غرب ارمنستان و بین النهرین به دست آورد به سوی تیسفون پایتخت پادشاهی ساسانی حرکت کرد. ‏خسرو با شنیدن خبر پیشروی سپاه بیزانس به سوی تیسفون آنجا را ترک کرد و مدتی بعد، در اثنای شورشی کشته شد.(21)

هم زمان با آغازپادشاهی قباد (627 ـ 629م )(22) پیمان صلحی میان ایران ساسانی و بیزانس منعقد شد. پیرو این پیمان هراکلیوس سیاست نوینی در ‏ساختار اداری ارمنستان به کار گرفت و از ایشخان های ارمنستان، داویت ساهارونی(23)، را انتخاب و در رأس اداره آن بخش از نواحی ارمنستان، که تحت حاکمیت بیزانس بود، منصوب کرد. او با انتصاب امیری از خاندان اشرافی ارمنستان سعی داشت تا برای مدتی ‏طولانی صلح را در سرتاسر اراضی این ناحیه از ارمنستان پایدار نگاه دارد. لیکن، حوادث بعدی مشرق زمین، که ساختار سیاسی حکومت ساسانی را تحت تاثیر ‏قرار داد، مقدمه وقوع رخدادهای دیگری در بخش های شرقی سرزمین ارمنستان شد.(24)

در 634م، سپاه اعراب با لشکریان هراکلیوس وارد جنگ شدند.در همین سال، لشکری از اعراب به فرماندهی ابوعبید ثقفی(25) در حدود سوریه پیشروی کرد که ‏با سپاهیان ساسانی مستقر در آنجا درگیر شد. سرانجام، در 637م و پس از کشته شدن رستم(26)، فرمانده سپاه ساسانی، لشکریان عرب بر ایرانیان فائق آمدند. حوادث بعدی نیز، یزدگرد(632 ـ 652م)، آخرین پادشاه ساسانی را از انجام هرگونه اقدامی باز داشت.(27) ‏

پس از شکست ارتش ساسانی، لشکریان عرب به سوی مرزهای ارمنستان حرکت کردند. هم زمان با ورود آنان به خاک ارمنستان به جز تعداد معدودی ازسربازان ساسانی، نیروی نظامی منسجمی به منظور دفاع از این سرزمین وجود نداشت. بیشترسربازان ‏ساسانی‌ درحال نبرد در سرحدات دیگر این پادشاهی بودند و خاندان های اشرافی و نجبای ارمنی نیز، متأثر از حوادث پیش آمده بر سرکسب قدرت با یکدیگر اختلاف داشتند. در نتیجه، سپاهیان عرب توانستند در مرزهای شرقی ارمنستان فتوحاتی کسب کنند.‏

متعاقب این رویدادها بخش های شرقی ارمنستان، که تحت حکومت ساسانی بود،  از ضعف سیاسی این حکومت بهره برد و از ‏تابعیت آن خودداری ورزید. ارمنستان حوزه بیزانس نیز به موازات تضعیف اقتدار این امپراتوری به صحنه رقابت های بزرگان خاندان های اشرافی ‏ارمنی تبدیل شد اما سرانجام تئودوروس رشتونی(28)، از سرداران و نجبای بانفوذ ارمنی این دوره، در جایگاه قدرت تکیه زد و با کمک نیروی نظامی ‏خویش توانست پس ازکسب پیروزی در جنگ های پی در پی در سال 639 م بخش های شرقی و غربی ارمنستان را متحد کند.‏

اگرچه این اتحاد سرزمین ارمنستان را درچهارچوب ساختارهای سیاسی به امیرنشینی نیمه مستقل بدل کرد(29) هرگز نتوانست آرامش و امنیت مرزهای این ‏سرزمین را تأمین کند. از این رو، ارمنستان بار دیگـر شاهد پیشروی سپاه اعـراب بود. تکرار این حـملات رشتونی را بر آن داشت تا برای بهبود اوضاع ‏به خلیفه وقت(30)پیشنهاد صلح دهد که در سال 652 م پذیرفته شد. این پیمان صلح بعدها در زمان معاویه (41ـ60 ق) تجدید شد ‏و ارمنستان در این دوران به یمن برقراری صلح و آرامش و اقدامات ایشخان گریگور مامیگونیان(661 ـ 685 م)(31) به سوی آبادانی و رونق اقتصادی ‏گام برداشت.(32) ‏‎‎

مجموعه رویدادهای ارمنستان در عصر خلافت اعراب فاصله چندانی با دوران حیات و فعالیت قوُند‎،‎ تاریخ نگار ارمنی سده هشتم میلادی، ندارد. ازاین رو، ‏متن نگاشته شده در ذیل نام وی، که با عنـوان کلی تاریـخ شناخته می شود و حـوادث ‏‎ ‎دو سده پرتلاطم ارمنـستان را به میراث نهاده، جایگاه خاصی در تاریـخ نگاری ارمنی و شناخـت و ادراک هرچه بیشتر رویدادهای سده های هفتم و هشتم ارمنستان همچنین ایران و سرزمین های هم جوارآن دارد. از ‏آنجایی که قوُند در یکی از دوره های پر رویداد تاریخ بشری و در سده ای که چهره مشرق زمین متأثر از شکل گیری خلافت اعراب دگرگون شده ‏ومرزهای جغرافیایی تغییر کرده بود می زیسته متن وی با موضوعیت تاریخ به جهت بررسی جزئیات و ابعاد گوناگون حوادث، منبعی ‏قابل تأمل است.(33)

از سرگذشت این تاریخ نگار ارمنی اطلاع چندانی موجود نیست. لیکن، بنا بر باور بسیاری از مورخان دوران زندگی وی سده هشتم میلادی بوده و اگر‏چه زادگاهش به درستی مشخص نیست عده ای بر مبنای حواشی قید شده در متن تاریخ قوُند احتمال می دهند که وی بخشی از دوران کودکی خود را در ‏ناحیه گوقتان(34) سپری کرده و دانش خویش را در مکتب خانه دیر دوین(35) کسب کرده است. بنابراین، در اینکه از روحانیان کلیسای ارمنی بوده و در ‏سلسله مراتب ‏این کلیسا جایگاه و مقام مذهبی داشته تردیدی باقی نمی ماند. ‏

از یادداشت نویسنده در پایان متن، مشخص می شود که وی نگارش این اثر را بنابه درخواست شاپوه باگراتونی (36)تقبل کرده، از این رو می توان یقین یافت که قوُند ‏ازخادمان و حامیان خاندان اشرافی باگراتونی بوده است.(37) برخی از محققان نیز بر مبنای محتوای شماری ازاسناد و نامه های دستگاه امپراتوری ‏بیزانس، که مؤلف در متنش ثبت کرده، این نظریه را مطرح می کنند که به احتمال زیاد وی دوره ای از حیات خویش را در مرکز امپراتوری بیزانس، یعنی ‏شهر قسطنطنیه و در یکی از نهادهای حکومتی این امپراتوری، که محل نگهداری اسناد و نامه های مذکور بوده، سپری کرده است.‏

با توجـه به روایـت های پایانیتاریخ قوُند می تـوان نتیجـه گرفت که مؤلـف نگارش این اثـر را در اواخر سده هشتم میلادی به پایان رسانده است.لیکن، ‏بنا به دلایلی نامعلوم تا دو سده پس از نگارش این متن در هیچ کدام از متون تاریخی ارمنی حتی اشاره ای به وجود کتاب وی نشده و نخستین تاریخ نگارانی که از او یاد کرده اند و یا بخش هایی از رویدادهای ذکر شده در متن وی را درکتب خویش بازنویسی کرده اند به سده یازدهم میلادی تعلق دارند.‏

در سرتاسرتاریخ قوُند از هیچ منبعی یاد نشده و از شیوه گفتار راوی می توان چنین استنباط کرد که بخشی ازحوادث بر اساس دیده ها و شنیده های ‏نگارنده و یا شاهدان عینی نقل شده اند. بنابر این استدلال، رویدادهای سده هشتم محتوای دقیق تر و جزئیات بیشتری نسبت به سده هفتم میلادی دارند ‏واگرچه مؤلف در متن خویش به منبعی اشاره نکرده شیوه نوشتار و سبکی که وی در روایت رویدادهای سه فصل نخست برگزیده است ‏شبیه و گاه تقلیدی بی چون چرا از آثار تاریخ نگاران سده های پیشین همچون آگاتانگغوس(38) و سبئوس(39) است که این امر دلیلی واضح بر این مدعاست ‏که قوُند بر منابع تاریخ نگاری ارمنی پیش از دوران خود نیزنظری افکنده(40) و به بازگویی رویدادهای ثبت شده در آنها پرداخته و البته در ‏مواردی با استفاده از اسناد و مدارکی که در دست داشته در تکمیل مشروح حوادث کوشیده است.آنچه در طی این سه فصل براهمیت متن تاریخ قوُند می افزاید استفاده ‏نویسنده از اسناد و نامه های بیزانسی و شماری از مدارک عربی و روایات آنها از رویدادهای سده هفتم میلادی و نبردهای سپاهیان عرب و فتوحات آنها در ارمنستان ‏است. ‏

‏ محتوای تاریخ قوُند درسه فصل نخست مشتمل بر روایت رخدادهای مربوط به چگونگی ورود سپاه اعراب به ایران و سپس، ارمنستان در دوران خلفای ‏راشدین است و از این رو، در شناخت رویدادهای واپسین سال های حکومت ساسانی نیز می تواند مفید واقع شود.(41) نگارنده در فصل دوم، که چگونگی پیشروی و گذر اعراب از مرزهای ارمنستان را روایت می کند، سرنوشت پادشاهی ساسانی را مدخل حوادث مشروح آتی قرار داده و این گونه ‏قصد داشته تا با طرح فروپاشی حاکمیت مقتدری که سده های متوالی با ارمنستان و مردمانش درارتباط تاریخی پیوسته بوده بر اهمیت این اتفاق در ‏شکل گیری رویدادهای بعدی موطنش تأکید کند. ازاین رو، در ابتدای روایات خود از این حادثه سخن می گوید:‏

‏« پس از گـذشت یک سال آنـها (42)قصد رویارویـی با پادشاهی پارس را کـردند. سپاهـی عظیم گردآوردند و آماده حمله به پادشاه پارس شدند که نامش هازگرد، نوه خسرو ‏بود. هازگرد نیز ارتش خود رابه نیت نبرد در برابر آنها متحد کرد. لیکن، تاب مقاومت نیاورد.‏ سپاهیانش، همگی از دم تیغ گذشتند و اما پادشاه را کشتند. (43) پس از آن پادشاهی پارس که 481سال(44) حکم فرمایی کرده بود سقوط کرد».

قوُند، پس ازشرح انحطاط پادشاهی ساسانی، توصیف می کند که لشکری از سپاه اعراب مستقر در ایران به سوی ارمنستان حرکت کرده و درناحیه ‏گوقتان و نخجوان، به فتوحاتی دست می یابند. سپس، این لشکر به دوشاخه تقسیم می شود. دسته ای که اسرایی به همراه داشتند از طریق کرانه جنوبی ‏ارس وجلفا(45) به موطن خویش بازمی گردند و دسته ای دیگر به سوی ناحیه آرداز(46)، که تحت حاکمیت بیزانس بود، روانه می شوند. آنگاه، به رویدادی ‏دیگر می پردازد و نقش ایشخان تئودوروس رشتونی را در قالبی حماسی روایت می کند که چگونه وی پس از شنیدن خبر ‏پیشروی لشکریان عرب با آگاه کردن سردار بیزانسی مقیم در آرداز از او می خواهد تا لشکریانش را برای رویارویی با سپاه اعراب آماده کند. لیکن، ‏هنگامی که با بی اعتنایی آن سردار مواجه می شود چاره را در جنگ می بیند. بنابراین، بی درنگ سربازان کم تعداد خود را جمع کرده در مسیر ‏لشکر اعراب بر فراز تپه ای کمین می کند. سپس، در حمله ای ناگهانی مانع پیشروی بخشی از لشکریان عرب به سوی نواحی داخلی ارمنستان می شود ‏اما در میانه های نبرد، به سبب نابرابری در تعداد سربازان و تسلیحات جنگی، ناگزیر صحنه کارزار را ترک می کند.‏

سپـس، قوُند با جست هنرمنـدانه ای به میـدان جنگ اعـراب و بیزانـس می رود و روایـت می کندکه هم زمان با مقاومت های ایشخان تئودوروس در کارزاری دیگر ارتش منسجم و قدرتمند بیزانس آخرین توان خود را در برابر لشکریان عرب از دست داده و تسلیم می شود. او با شرح جزئیات این نبردها، به منزله آخرین پیشروی های سپاه اعراب ‏در ارمنستان در طی دوران خلفای راشدین، فصل دوم را به پایان می رساند.‏

قوُند در فصل سوم کتاب درباره فتوحات سپاه اعراب درارمنستان سخن می گوید و اوضاع سیاسی این سرزمین را با در نظر گرفتن ساختاراجتماعی ‏توضیح می دهد. در مشروح روایت های وی به مضمون نامه تئودوروس رشتونی، امیر وقت ارمنستان، به هراکلیوس،  امپراتور بیزانس اشاره شده که ‏بر طبق آن ایشخان تئودوروس پس از شنیدن خبر پیشروی سپاه اعراب به ارمنستان از هراکلیوس درخواست مساعدت کرده و او نیزبه درخواست کمک ‏وی پاسخ مثبت داده ومتعاقب آن در رأس لشکری به سوی مرزهای ارمنستان عزیمت کرده است. لیکن، تا رسیدن هراکلیوس و سربازانش لشکر کم ‏تعداد ایشخان تئودوروس، که به منظور دفاع در سرحدات ارمنستان مستقر شده بودند، در برابرسپاه اعراب شکست سختی می خورند و از ادامه مبارزه باز ‏می مانند. لشکریان عرب نیز پس از غلبه بر ایشخان تئودوروس به سوی شهر دوین، که مرکز استحکامات نظامی وی بود، حرکت می کنند.‏

قوُند توضیح می دهد که شهر دوین‎ ‎به هنگام ورود سپاهیان عرب کاملاً بی دفاع بود. چرا که مردان آن همگی به قصد مقابله با لشکر اعراب به جنگجویان ایشخان ‏تئودوروس پیوسته بودند و به جز تعداد انگشت شماری از سربازان مستقر در برج های دیده بانی قلعه مرکزی، نیروی نظامی دیگری وجود نداشت. از ‏این رو، لشکریان عرب به سهولت استحکامات دوین را تصرف کردند و پس از کسب غنائم و تخلیه انبارتسلیحات از آنجا دور شدند.‏

‏ بعد از این رویداد، ارمنستان به مدت ده سال در آرامش به سر برد تا اینکه بار دیگر پیشروی اعراب به سـوی مـرزهای آن ازسر گـرفتـه شـد. سپاهیـان ‏عرب کـه پس از ده سال وارد سـرحـدات ارمنستان می شدند به منظور کسب فتوحات بیشتر شیوه جنگی خود را تغییر داده بودند. آنان، در ‏سه دسته مجزا به سوی واسپوراکان و قلعه های نظامی تارون(47) و گوگوویت(48) حرکت کردند.‏

قوُند در این بخش از روایات خویش درباره جنگ های اعراب و ارمنیان با تأکید بر مهارت جنگاوری سواره نظام عرب چهره ای حماسی به ایشخان ارمنستان، تئودوروس، بخشیده و او راقهرمان نبردی نابرابر معرفی می کند که در نتیجه آن لشکر 600 نفری اش موفق می شوند بر سواران پر‏تعداد سپاه اعراب پیروز شوند. سپس، درباره رویه کشورداری و تفکر سیاسی ایشخان تئودوروس سخن گفته که چگونه وی در خاتمه این نبرد با درایت و ‏ادراکی که از فضای کلی زمانه داشت پیشنهاد صلح به خلیفه وقت(49) می دهد که از سوی وی پذیرفته می شود و بر پایه این پیمان سپاهیان عرب متعهد می شوند تا مدت ها از ‏مرزهای ارمنستان دوری کنند. سپس، با ارائه تصویری اجمالی از فضای سیاسی و اجتماعی ارمنستان، فصل سوم ‏متن خویش را به پایان می رساند.(50)

فصل های بعدی تاریخ قوُند از عصر خلافت معاویه (41ق/ 661 م) وجانشینانش تا حکمرانی هارون الرشید (170ق/786 م)، یعنی خلیفه پنجم بنی عباس، را شامل ‏می شود. مؤلف در طی این فصل ها اشاراتی به نام خلفای اموی و عباسی و دوران حکمرانی آنان داشته و به موازات آن درباره آن دسته از ایشخان های ارمنی که حکومتشان ‏از سوی اعراب در ارمنستان به رسمیت شناخته شده، شیوه مملکت داری و اقدامات آنها نیزسخن گفته است.‏‎(51)

‏این بخش از متن تاریخ قوُند از فصل چهارم تا پایان بر مبنای نقل قول شاهدان و یا جستارها، شنیده ها و مشاهدات عینی نویسنده است.(52) مشروح این بخش در فصل ‏چهارم، در توصیف رخدادهای ارمنستان از زمان عقد پیمان صلح ارمنیان و اعراب تا پایان دوران خلافت معاویه خلاصه می شود. سپس، راوی با تشریح واقعه ای از ‏نخستین ارتباط رسمی دستگاه خلافت با بزرگان خاندان های ارمنی در زمان معاویه سخن می گوید که چگونه مقام خلیفه پس از به قدرت رسیدن با ارسال نمایندگانی نزد مقامات ‏مذهبی و امیران ارمنستان از آنان می خواهد تا خراج مقرری را به دستگاه خلافت بپردازند و به جهت پایداری صلح و ممانعت از حملات آتی، فرمان برداری خویش ‏را به شکل رسمی از دستگاه خلافت بنی امیه اعلام کنند.‏

متعاقب این پیغام روحانیان ارشد کلیسای ارمنی و امیران و بزرگان خاندان های اشرافی ارمنستان جلسه ای تشکیل می دهند و توافق می کنند تا ‏میزان خراج سالیانه تعیین شده از سوی معاویه را به وی و دستگاه خلافتش پرداخت کنند چرا که سرزمینشان به سبب درگیری ها، نبردها و کشمکش های گوناگون در ‏شرایط دشواری به سر می برد و شمار زیادی از خاندان های بزرگ و رعیت تابع آنان که اقتصادشان وابسته به زمین های زراعی بود، توان مقاومت نداشتند. سپس، به رسم احترام و اظهار فرمان برداری و به منظور رسمیت بخشیدن به این تصمیم، ایشخان گریگور، ارشد خاندان مامیگونیان را مأمور کردند تا به نمایندگی ‏از سایر خاندان ها و نجبای ارمنستان در دستگاه خلافت معاویه حضور یابد و شخصاً، خراج مقرر را به وی تسلیم کند. قوُند درباره جزئیات این ملاقات توضیحی نداده. ‏لیکن، از رضایت و خشنودی معاویه به سبب حسن رفتار ایشخان گریگور و تعیین وی در مقام حاکم ارمنستان و فرد معتمد دستگاه خلافت، سخن گفته است. ‏

مؤلف پس از شرح چگونگی انتصاب ایشخان گریگور به حکومت ارمنستان در چند جمله کوتاه به نام جانشینان معاویه تازمان خلافت عبدالملک بن مروان(65 ـ86 ق) ‏اشاره کرده و توضیح داده که چگونه سرزمین ارمنستان در طی سال های خلافت آنان در قالب حکومتی نیمه مستقل در صلح و به دور از نبردها به سوی آبادانی و ‏رونق اقتصادی گام برداشته و پس از رویکرد دوباره ای به اتفاقات مشرق زمین و سرزمین های هم جوار ارمنستان به ظهور ترکان و قدرت گیری آنان در مشرق زمین ‏اشاره کرده است. در نهایت نیز، فصل چهارم را با شرح کوتاهی ازتهاجمات خزرها(53) در ارمنستان و شکست ایشخان گریگور وکشته شدن وی در جریان این جنگ ها خاتمه داده.(54)

اندیشه و باورهای قوُند ازرویدادهای ارمنستان و برداشت وی از شیوه سیاست خلافت بنی امیه به وضوح در روایاتش قابل درک است. او درباره ‏چگونگی تبدیل ارمنستان به یکی از سدهای نظامی اعراب در برابر قدرت گیری و توسعه طلبی امپراتوری بیزانس صحبت می کند و تجدید پیمان صلح و ‏تفویض قدرت حاکمه را به یکی از ایشخان های سرشناس ارمنی از سوی دستگاه خلافت اموی سرآغاز عملی کردن این سیاست می داند.(55) سپس، برای ‏آنکه گریزش به حواشی، رشته روایاتش را پاره نکند، با قلمی هوشمندانه به ارمنستان و حوادث این سرزمین باز می گردد و واقعه مرگ ایشخان گریگور ‏و انتخاب آشوت باگراتونی(56)در مقام امارت ارمنستان را سرآغاز اتفاقات بعدی قرار می دهد و‏ درباره از سرگیری حملات امپراتوری بیزانس و سپاهیان اموی به ارمنستان، که گاه و بی گاه ‏سبب رویارویی آنان در سرحدات این سرزمین می شده، سخن می گوید. آنچه که در شرح این نبردها برای مورخان متأخر با ‏اهمیت و حتی، مهیج جلوه کرده جزئیات ثبت شده و شکل نگارش آن در تفسیر صحنه جنگ هاست. راوی در این بخش در فضای روشنی از اتفاقات، ‏ذهن خواننده را به عمق حوادث سوق می دهد و به او اجازه می دهد تا در دنیای قلم سحرانگیزش وقایع را از نزدیک حس کند.‏

‏ قدرت پردازش ‏نویسنده نه تنها در ثبت رویدادها بلکه در ترسیم تصویر روشنی ازجغرافیای مناطق به کمک وی آمده در نتیجه اطلاعات ارائه شده در این زمینه اعم ‏از آب و هوا، پوشش گیاهی و پراکندگی جمعیت های انسانی به گونه ای دقیق و ملموس است که این متن را به یکی از مهم ترین منابع مطالعاتی در زمینه ‏جغرافیای تاریخی مناطق شرق آسیای صغیر بدل می کند. از سویـی، در قسمـت هایی کـه مؤلـف اقدام به بررسی مقـاصد نظامـی خلفـای بنـی امیه بر اساس ‏چهارچوب زمانی دقیق در حوزه فتوحات آنان کرده است شیوه ای از تاریخ نگاری را به کار برده که بر طبق آن سعی کرده از طریق مطالعه اهداف ‏سیاسی و نیات نظامی قدرت های وقت و تشریح آنان و با ارائه تصویر واضح و مستندات مکفی به توصیف حوادث در ابعاد وسیع تری، فراتر از مرزهای ‏موطنش بپردازد که این شیوه نگارش با در نظر گرفتن دوره حیات و فعالیت قوُند از ویژگی های متن وی محسوب می شود.‏

شرح نبردهای اعراب در برابر خزرها از مهم ترین موضوعات دیگری است که تاریخ قوُند در مورد آن سخن رانده.(57) اریخ نگار در این بخش با ترسیم ‏حوزه فتوحات سپاهیان عرب سعی داشته بر لزوم حفظ سرحدات فتح شده توسط آنان تأکید کند. توصیف نبردهای دربند(58)و مناطق پیرامون آن با ذکر ‏دقیق محل نبردها و اشاره به خطوط مرزی ای که از منظر دستگاه خلافت اموی حفاظت از آنها پراهمیت بوده این بخش از تاریخ قوُند را به سندی ‏قابل توجه در بررسی تاریخ این جنگ ها تبدیل کرده است.(59)

سپاهیان عرب از اوایل سده هشتم میلادی به منظور تثبیت قدرت خویش در مرزهای شمالی قفقاز نبردهای متعددی را با ساکنان و بومیان این نواحی آغاز ‏کردند. این نبردها تا 125ق/ 743م ادامه یافت که در نهایت به شکست خزرها منتهی شد و اعراب توانستند دربند را به مهم ترین پایگاه نظامی دستگاه ‏خلافت در قفقاز تبدیل کنند.آنچهتاریخ قوُند در جریان تشریح این جنگ ها بر آن تأکید می کند کشته شدن شمار زیادی از سربازان ارمنی ای  است که ناگزیر ‏بودند در سواره نظام سپاه اعراب خدمت کنند. قوُند معتقد است که این امر در طی سال ها نبردهای متوالی سبب تضعیف قشون ارمنستان شد و خلافت ‏اموی از این طریق به یکی از اهداف خود، یعنی جلوگیری از افزایش توان نظامی ارمنستان، دست یافت. این سیاست در کنار افزایش میزان خراج، که ‏پرداخت آن برای امیران و بزرگان خاندان های ارمنی سخت و گاهی حتی غیرممکن بود، در نهایت، مخالفت شماری از خاندان های بزرگ ارمنستان را ‏به همراه داشت. ‏

از آنجایی که از ابتدای نفوذ بنی امیه در ارمنستان میزان قدرت سیاسی و نظامی یکی از خاندان های ارمنی اسباب به رسمیت شناختن امارتشان ازسوی ‏دستگاه خلافت را فراهم می کرد به تدریج این مخالفت ها علنی شد. نخستین واکنش آن نیز اعتراض شماری از امیران به شیوه نظام مالیاتی اعراب در ‏قالب دو جریان متضاد و در دو جهت مخالف بود که در طی آن هریک از این خاندان ها که نیت تصاحب قدرت را در سر می پروراندند به سمت یکی ‏از قدرت های مطرح دنیای آن روز سوق داده شدند و سرانجام، خاندان های مامیگونیان و باگراتونی، که از مدت ها پیش با نفوذ سیاسی و نظامی خویش توانسته بودند مالکیت خود را بر اراضی حاصلخیز ارمنستان گسترش دهند و از قدرت سیاسی و اقتصادی بیشتری نسبت به سایر خاندان های ‏ارمنی برخوردار بودند، وارد عرصه رقابت شدند. در نتیجه، خاندان باگراتونی، که در این زمان بیشتر مورد توجه امویان بود، ‏به سوی آنان گروید و مامیگونیان ها نقطه مقابل دستگاه خلافت، یعنی امپراتوری بیزانس را برگزیدند. متعاقب این جهت گیری ها، سیاست خلفای بنی امیه در ‏ارمنستان تغییر کرد و سرکوب خاندان های ارمنی مخالف با حکمرانی دستگاه خلافت در اولویت اقدامات آنان قرار گرفت.‏

مخالفت با دستگاه خلافت اموی به ارمنستان و خاندان های ارمنی محدود نمی شد بلکه از اوایل سده هشتم میلادی بسیاری از ملل تابع آنان، که درنتیجه سیاست های این خاندان در شرایط سختی ‏به سر می بردند، نارضایتی خویش را آشکار کردند.(60) در این زمان، اغلب مخالفان دستگاه حکومت بنی امیه در متصرفات شرقی، یعنی در ایران و خراسان که ‏صاحب تمدن و فرهنگ پر باری بود، می زیستند و هر زمان که فشار سپاهیان اموی در این ناحیه فزونی می یافت معترضان مخالفت خود را با دستگاه ‏خلافت بنی امیه با جدیت بیشتری ابراز می کردند. به تدریج، بر جمع مخالفان با بنی امیه افزوده و تمام ممالک تحت فرمان آنان دچار هرج و مرج شد.

بر این اساس بنی عباس که از مخالفان سرسخت دستگاه خلافت بنی امیه بودند فعالیت خود را بر ضد آنان گسترش دادند.‏ آنها برای به ثمر رساندن اقدامات خویش از نارضایتی ملل تابع و به ویژه، اهالی خراسان، که به سبب شرایط حاکم در آنجا برای مخالفت با بنی امیه ‏آمادگی بیشتری داشتند، بهره بردند. به زودی اهالی خراسان به دعوت عباسیان پاسخ مثبت دادند که نتیجه آن ظهور ابومسلم(61)در مقام سرکرده ‏مخالفان دستگاه خلافت اموی و تلاش ها و اعتراضات وی در جهت به ثمر رساندن مبارزاتش در فراسوی مرزهای خراسان بود.‏

قوُند در فصل 27 روایتگر واقعه قیام ابومسلم و سقوط خلافت بنی امیه است. او پس ازآنکه درباره خاستگاه بنی عباس و مهاجرت و سکونت آنها در ‏خراسان سخن می گوید به تشریح جنبش نوپای شکل گرفته به رهبری سرداری به نام ابومسلم(62)در این ناحیه در برابرخلافت بنی امیه مـی پردازد. در ‏روایات قـوُند ابومسلم فـردی متفکر با توانایـی های خـاص معرفی شده که با تکیـه بر همیـن توانایی ها در اندک زمانی موفـق می شود پیروان زیادی گـرد ‏خود جمع کند. سپس، با جذب نیروهای نظامی خراسان، که پیش تر در رکاب بنی امیه خدمت می کردند و جلب حمایت شمار زیادی از ساکنان ناراضی ‏این ناحیه، سپاهی متحد تشکیل می دهد و درکارزار نبرد، دربرابر لشکریان مروان(128ـ132ق)(63) صف آرایی  می کند.‏

قوُند به هنگام توصیف این رویداد در مقام وقایع نگاری آگاه ازجزئیات شکست لشکریان مروان و پیشروی سپاهیان ابومسلم تا آن سوی رودخانه ‏دجله و چگونگی تسخیر شهر آگوقا(64) و پیوستن ساکنان این شهر و اهالی بصره به سپاهیان پیرو ابومسلم صحبت کرده است. روایت وی از این رویداد یکسویه ‏نیست و هم زمان، درباره نقطه مقابل ابومسلم، یعنی مروان و سپاهیانش، نیز سخن رانده و از آخرین اقدامات وی پس از پیروزی های متوالی ‏ابومسلم گفته که دستور داده درهای خزانه خلافت را بگشایند و ثروت اندوخته در آنجا را بین سربازانش تقسیم کنند. سپس، لباس رزم بر تن کرده و در رأس سپاهی، در میدان نبرد ‏در برابر پیروان ابومسلم حاضر شده است.‏

درادامه، قوُند به نبردهای پی در پی مروان با مخالفانش اشاره می کند و در بخش پایانی، که چندان بی شباهت به داستان های حماسی ‏نیست، از شکست سپاه مروان سخن می گوید در حالی که متحمل تلفات فراوان شده(65) و سربازان خسته اش تاب مقاومت را از دست داده اند. او در این روایت با مرگ مروان، که به دست سپاهیان ‏پیروز ابومسلم کشته می شود، فرجام خلافت اموی را رقم می زند.‏

قوُند در سرآغاز فصل بعدی درباره چگونگی انتقال قدرت دستگاه خلافت ازامویان به خاندان بنی عباس توضیحی نداده و به ذکر نام عبدالله (132ـ136ق)(66) ، در مقام خلیفه ‏بعدی، بسنده کرده است اما سال های نخست خلافت عبدالله را به سبب سنگینی فشار بار مالیات ها، دوره پرمشقتی برای ارمنستان و ساکنانش دانسته و ‏درباره امیران و نجبای خاندان های بزرگ ارمنی ـ که ناگزیر به واگذاری اسب ها، دارایی های شخصی و حتی لباس های رسمی (67)خویش به ‏کارگزاران مالیاتی دستگاه خلافت عباسی شده اند ـ سخن گفته. سپس، با تأکید بر ناحیه خراسان به تشریح اوضاع سرزمین همسایه و بازگویی ‏شرایط دشوار زندگی ساکنان این ناحیه پرداخته است.(68)

از این پس، روایت های قوُند درباره چگونگی خیزش ارمنیان دربرابر خلافت عباسی است.ثبت حواشی رخدادها با ذکر زمان ، موقعیت دقیق ‏مکان ها،جزئیات جنگ ها، شیوه آرایش طرفین درگیر در نبرد، شمار سربازان و کشته ها، شخصیت های مؤثر در وقوع رویدادها و در نهایت، روابط سیاسی و ‏اجتماعی و تأثیر آنها بر اتفاقات آینده این باور را در نزد محققان ایجاد کرده که به احتمال زیاد مؤلف یا خود شاهد عینی بسیاری از این وقایع بوده و ‏یا آنها را بر پایه نقل قول و گفته های شاهدان دیگر نوشته است. آنچه مسلم است، نزدیکی زمانی رویدادها در شکل گیری افکار و تلاطمات فکری و ‏قضاوت های شخصی وی بی تأثیر نبوده اند.‏

ازین رو، بنا بر نظر شماری از مورخان شیوه نگارش مؤلف در فصل هایی(69)که وی به بازگویی چگونگی خیزش ارمنیان در برابر دستگاه خلافت عباسی ‏می پردازد با قسمت های پیشین تفاوت دارند. قوُند در نگارش این فصل ها اتفاقات را یا مختصر بیان کرده یا به توضیح مفصل حوادث با در نظر ‏گرفتن جزئیات و حواشی آن پرداخته است. در هر دو صورت، جریان و علل رویدادها کاملاً واضح و روشن است. لیکن، در لحن روایی نویسنده گونه ای ‏جدیت و بی پروایی احساس می شود که در فصل های پیشین محسوس نیست و اگرچه وی به وقوع تمامی رویدادها در قلمرو اراده خداوند ایمان دارد از ‏اظهار نظر و قضاوت شخصی درباره حوادث و علل آنان باز نمی ماند.‏

این شیوه از داوری و قضاوت هنگامی که نویسنده در مورد عاملان حوادث صحبت می کند به اوج می رسد. این امر، دلیل محکمی بر نگرش نه چندان ‏بی طرفانه نویسنده است و البته تنها ضعف تاریخ قوُند در فصل های نهایی نیست چراکه مؤلف در سرتاسر این بخش، از آثار فرهنگی و ‏تمدنی ارمنستان سخنی نگفته و از این روی درک فضای فرهنگی جامعه ارمنی در دوران خلفای بنی عباس را با خلائی تاریخی همراه کرده است. از سویی، متن قوُند در ‏توصیف رویدادهای توأم با رنج و آلام ملت ارمنی و ساکنان سرزمین های هم جوار از دیدگاهی بی طرفانه برخوردار نیست. در نتیجه، پذیرش فصل های ‏پایانی این اثردر مرتبت متنی منطبق بر ارزش های علم تاریخ نگاری در سایه ای از تردید قرار می گیرد. ‏

لیکن، شیوه نگارشی که در توصیف دردها و رنج های ساکنان ارمنستان و ملل همسایه به کار رفته نشان دهنده روح آزرده و احساسات عمیق اندیشمندی ‏است که نمی تواند نسبت به رخدادهای تلخ پیرامونش بی تفاوت بماند وسعی دارد از طریق قلم توانای خویش، که تنها ابزار تظاهرات روحی وی بوده، آن را به ‏گونه ای و شاید گاهی فراتر از مرزهای واقعیت به مخاطب خود انتقال دهد. این سبک از نگارش اگرچه به دور از ویژگی های علم تاریخ نگاری ‏به روایت حوادث می پردازد از آنجایی که قلم هنرمندانه نویسنده با روح و احساسات خواننده در ارتباط مستقیم است شیوه ای از نوشتار را ارائه می دهد که در ‏متن های ادبی سده هشتم میلادی بی همتاست.(70) ‏ قوُند از فصل سی و سوم به زمینه های شکل گیری خیزش ارمنیان در برابر خلافت بنی عباس می پردازد و در ذیل نام کارگزاران عرب و رویدادهای ‏دوران آنان در ارمنستان به شیوه های ابراز مخالفت ایشخان های ارمنی در برابر حکومت عباسی اشاره می کند و از این طریق، سعی دارد تا با تحلیل علل ‏پیدایش مخالفت ها تصویر روشنی از رویدادهای آتی به خواننده ارائه دهد.‏

از روایت های قوُند در این بخش چنین بر می آید که شیوه حکومت خلافت بنی عباس با دوره خلفای بنی امیه بسیار متفاوت بوده است و این تفاوت ‏ها در جایی که مؤلف از ساختار اداری این سرزمین در عصر خلفای عباسی سخن گفته کاملاً قابل درک است چرا که بر خلاف گذشته از حضور ایشخان ارمنی در  رأس حکومت خبری نیست و به جای وی صاحب منصبی در مقام جانشین و معتمد خلیفه عباسی تمام وظایف اداری، سیاسی و ‏نظامی دستگاه خلافت را برعهده گرفته.‏

‏ قوُند برای این مقام عنوان مشخصی تعریف نکرده اما در اغلب موارد وی را مأمور جمع آوری مالیات خطاب می کند. سپس، در مورد تهی شدن خزانه ‏خاندان های ثروتمند ارمنی و کوچ گروه هایی از آنان به خارج از مرزهای ارمنستان سخن گفته و این مسائل را ناشی از افزایش مالیات ها و تغییر ‏سیاست دستگاه خلافت عباسی دانسته است. او در طی نگارش این موضوعات از بررسی وضعیت سرزمین های نزدیک به ارمنستان نیز غفلت نکرده و بار ‏دیگر، همراه با تفسیر روشنی از اوضاع سیاسی ایران، ناحیه خراسان را به منزله یکی از پایگاه های مهم نظامی بنی عباس معرفی کرده است.‏‎(71)

نخستین پیامد تغییر سیاست کلی دستگاه خلافت عباسی آشفتـگی ساخـتار کشورداری ارمنستان بود که از مدت ها پیش براساس نظام فئودالی و قدرت گیری گاه به گاه یکی از خـاندان های بزرگ آن اداره می شـد. این شیوه اداره امور افـزون بر اینکه سبب تضعیف توان اقتصادی و نظامـی ‏خاندان های بزرگ ارمنی شد پایه های اقتـدار سیاسی آنان را نیز به شدت متـزلزل کرد. ازسویی امیران و خاندان های بزرگ ارمنی، که در طی سده های ‏متوالی تا پای جان از مرزهای ارمنستان حفاظت کرده بودند و با تکیه بر ثروت خانوادگی خود اداره این سرزمین را در قالبی نیمه مستقل در دست داشتند، ‏با تغییر رویه دستگاه خلافت مخالف بودند چرا که این شیوه از مملکت داری افزون بر اینکه تمامیت ارضی ارمنستان را تهدید می کرد جایی برای ‏عرضه قدرت آنان باقی نمی گذاشت.(72) ‏

قوُند در باب خیزش خاندان های بزرگ ارمنی ابتدا درباره تفاوت نظرها وفاصله عقیدتی امیران این خاندان ها و سپس، اتحاد آنان می گوید و معتقد ‏است که بزرگان خاندان های ارمنی به خوبی می دانستند راه سخت و شاید، غیرممکنی در پیش گرفته اند و می بایست در راه احقاق آن هر آنچه را ‏دارند فدا کنند. سپس، قوُند از نقشه ای سخن به میان آورده که گام نخست امیران در علنی کردن مبارزاتشان در برابر دستگاه خلافت است. بر طبق آن ‏قرار بر این بوده که امیران بزرگ ارمنستان به منظور ابراز نافرمانی از دستگاه خلافت از پرداخت خراج به مأمور مالیات خودداری کنند. لیکن، این ‏نقشه با اقداماتی که ایشخان خاندان مامیگونیان انجام داد کاملاً دگرگون شد و بزرگان خاندان ها را بر امواج حوادث ناخواسته ای سوارکرد و به سوی وقایع دیگری پیش برد. جریان از این ‏قرار بود که آرداوازد(73)، ایشخان خاندان مامیگونیان، که جنگاوری ماهر بود، بی توجه به تصمیمات و توافقات دیگر ایشخان ها برآن شد تا به ‏هر قیمتی نیت و شیوه خود در جریان این مبارزات را عملی کند و بدون هیچ مشورتی به همراه سواران کم تعداد خویش به سوی ‏شهر دوین، مهم ترین پایگاه نظامی اعراب در ارمنستان، حرکت کرد. در آنجا، به بهانه اینکه تمایل دارد به صفوف سپاهیان دستگاه خلافت ملحق شود ‏مجوز ایجاد لشکری متشکل از سربازان ارمنی و دسترسی به انبار جنگ افزارها و تسلیحات نظامی را از سوی فرمانده عرب مستقر در استحکامات این ‏شهر دریافت کرد و پس ازآنکه سپاهش را با بهترین امکانات موجود مجهز نمود مخفیانه از شهر خارج شد و به سوی ناحیه شیراک حرکت کرد. هدف ‏وی، تصاحب خزانه مأمور مالیات بود که به منظور جمع آوری خراج مقرر از مدتی پیش در این ناحیه به سر می برد. ‏

نقشه ای از ارمنستان کهن و ملل همسایه‏ شهر دوین و پیرامون آن بر روی نقشه مشخص شده اند.* ‏
Rouben Galichian, Hay Kartezagroutian Badmoutiune (Yerevan:Zangak, 2017).‎

آرداوازد در یکی از روستاهای شیراک مأمور مالیات و همراهانش را غافلگیر می کند و موفق می شود مالیات های جمع آوری شده را ازآن خود کند و از آنجایی ‏که می دانست این اقدام وی با واکنش فرمانده نظامی دستگاه خلافت روبه رو خواهد شد بی درنگ به سوی سرحدات گرجستان می تازد تا در یکی از ‏قلعه های مرزی آنجا پناه گیرد. ‏

به محض اینکه فرمانده نظامی اعراب از این واقعه مطلع می شود لشکری را برای بازگرداندن و دستگیری آرداوازد به مرزهای گرجستان اعزام می کندکه منجر ‏به درگیری طرفین در ناحیه سامتسخه(75) می شود و آرداوازد در میانه نبرد کارزار را ترک کرده و به همراه شماری از سربازانش و بخشی از دارایی های خزانه ‏مالیاتی به یگراتس‎(76)، در محدوده قلمروامپراتوری بیزانس، می رود.

قوُند با شرح این رویداد به صفحات پایانی کتابش نزدیک می شود که در طی آنها بارها بر نام بزرگان و سرداران نظامی ارمنستان و نقش آنان در پیروزی جنگ ها ‏وخروج از بحران ها و خطرات تأکید کرده است. همچنین، تفسیر مبسوطی از ورود ترکان به عرصه رقابت های ‏سیاسی و تاخت و تازهای آنان در مشرق زمین ارائه می دهد.‏‎(77)

در این صفحات، بار دیگر تناقض درسبک نگارش و بیان عقاید و نظرات مؤلف محسوس است. وی ابتدا از افکاری سخن می گوید که کاملاً همگن با عقاید خاندان باگراتونی است و ادامه مبارزات در برابر دستگاه خلافت را بدون ارائه تصویر روشنی از آینده سیاسی ارمنستان صحیح نمی داند. سپس، ‏با تفسیر شرایط موجود به نبود تسلیحات و نیروی رزمی کافی اشاره می کند و از اینکه بزرگان خاندان مامیگونیان بدون تأمل و اندیشه سیاسی تنها راه ‏چاره را در جنگ می دانند نا خشنود است. اما این دیدگاه چندان دوام نمی آورد و هنگامی که خود را در صفوف جنگاوران ارمنی و سرداران خاندان ‏باگراتونی که فارغ از باورهایشان درنبردی سرنوشت ساز(78)حضور دارند، می یابد افکارش کاملاً دگرگون می شوند.‏

این دگرگونی ساختاری روایات در صحنه های نبرد ارمنیان و اعراب، آنگاه که نگارنده به توصیف این جنگ ها با افقی باز و امیدوار به آینده می پردازد به ‏شیوه متفاوتی از نوشتار منتج می شود و بدین جهت تصویری که از آخرین جنگ های ارمنیان و عرب ها ثبت شده بی شباهت به داستان های ‏حماسی کهن ارمنی نیست که پایان نیکی دارند. لیکن، این سبک ادبی نیز تا به غایت چندان پایدار نمی ماند و به زودی، به قلمی آکنده از غم و اندوه و مناجات تبدیل ‏می شود که مدام از روزهای تیره و تار و سخت ارمنستان و شور بختی مردمانش سخن می گوید و در نهایت نیز، ساکنان این سرزمین را در ‏فضایی مملو از آلام ورنج های بی پایان، در حالی که همچنان در صحنه های کارزار در پیکارند رها می کند.(79) ‏

پی‌نوشت‌ها:

1-  نوشتار حاضر با استناد به متن تاریخ قوُند (Ghevond) به بررسی اجمالی رویدادهای ارمنستان و سرزمین های هم جوار آن در طی سده هفتم و هشتم میلادی می پردازد.

2- ایشخان (‏Ishkhan‏) به بزرگ و ارشد خاندان های اشرافی ارمنستان اطلاق می شده. این مقام صاحب اراضی، زمین های زراعی، لشکر نظامی و قدرت سیاسی بوده‏‏.‏

3- Flavius Mauricius Tiberus Augustus، در زبان ارمنی موریک (‏Morik‏). وی از سال 582 ـ602م در مقام امپراتور بیزانس حکمرانی کرده است.‏

4- Nersess‎، از سرداران ارتش بیزانس که خاستگاه ارمنی داشت.‏

5-  در منابع ارمنی واهرام چوبین (‏Vahram Choubin‏)آمده. او مرزبان ارمنستان و آتروپاتکان بود و از سوی هرمز چهارم، پادشاه ساسانی، فرماندهی کل نیروهای ایران را در جنگ مقابل امپراتوری ‏بیزانس بر عهده داشت.‏

6- در متون تاریخی ارمنی به صورت ورمیزد(‏Vormizd‏ ) آمده است. ‏

7-Parsamyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan:Loois Heradarakchootiun ,1965), vol.1,p.364&365.‎

8-  خسرو دوم، خسرو پرویز، پادشاه ساسانی که در فاصله سال های590 ـ 628م حکومت می کرد.‏

9-  عبدالحسین زرین کوب،تاریخ مردم ایران قبل از اسلام (تهران: امیر کبیر، 1388) ج،1،ص506 و507 . نیز برای مطالعه بیشتر نک: آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید ‏یاسمی (تهران: نگاه، 1387)، ص433 ـ  435.‏

10- Moushegh Mamigonian، امیر و سپهبد ارتش ارمنستان در اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم میلادی‏

11- Smbad Bagratouni، بزرگ خاندان باگراتونی در سده چهارم میلادی بوده است.خاندان باگراتونی در طی این سده بخش عظیمی از اراضی ارمنستان کبیر را درتملک خویش داشتند.‏

12-Parsamyan & Others, ibid. , p.365.‎

13- زرین کوب، همان، ص 510.‏

14- Trakia، ناحیه ای استراتژیک واقع درخاور شبه جزیره بالکان که در این زمان جزو قلمرو امپراتوری بیزانس بود.‏

15- ‏Sebastia، سیواس کنونی در ترکیه.‏

16-  ر.ک: Sebeos, Badmootiun, Targmanoutiun, Gourgen Khachateryan,Vano Yeghiazaryan(Yerevan: Zangak, 2004).‎

17- Parsamyan,ibid. , p.366&367.‎

18-Phocas

19-  زرین کوب، همان، ص 512.‏

20-  Heraclius

21- کریستین سن، همان، ص432 و 475.‏

22- درمتون تاریخی ارمنی به صورت کاواد (‏Kavad ‎‏) آمده است.‏

23-  Davit Saharuni، ایشخان و نجیب زاده ارمنی از خاندان ساهارونی‏

24- Parsamyan,ibid. , p.366 & 367.‎‎

25-  از سرداران سپاه اعراب در زمان خلافت عمر بن خطاب‏

26-  رستم فرخزاد هرمز سپهسالار کل ارتش ایران ساسانی در زمان یزدگرد سوم بود.‏

27-  زرین کوب، همان،ص531 و 532؛ کریستین سن، همان، ص484.‏

28- Teodoros Rshtuni، ایشخان و نجیب زاده ارمنی که در سال 628 م از سوی پادشاهی ساسانی به مقام مرزبانی ارمنستان منصوب شده بود.‏

29- Parsamyan,ibid. , p.367.‎

30-  منظور عثمان (23 ـ 35 ق) از خلفای راشدین است.‏

31- Grigor Mamigonian، نجیب زاده ارمنی و بزرگ خاندان مامیگونیان‏

32-Ghevond,Badmootiun,Targmanoutiun , Neratzoutiun, Tzanotagerootiun, Aram Der Ghevondyan(Yerevan:Gerogh ‎Heradarakchootiun,1982), p.7.‎

33- A. Der Ghevondyan, Ghevond, Hay Meshakooitei Neshanavor Gortzichner V-VXII Darer (Yerevan:Yerevani Hamalsaranei ‎Heradarakchootiun,1976), p.133.‎

34-  Goghtan، ناحیه ای واقع در استان سیونیک ارمنستان در سده هشتم میلادی

35- Dvin، از شهرهای کهن ارمنستان که در دوران نبردهای اعراب به منزله مرکز حکومت آنان در این سرزمین شناخته می شد و افزون بر پیشینه و اهمیت مذهبی، مجهز به قلعه و استحکامات نظامی و دفاعی پرتوان نیز بود . بنا بر نظر موسس خورناتسی، از مورخان نامی ارمنی، این شهر در سده چهارم میلادی و در دوران حاکمیت ساسانیان پایه گذاری شده. او دوین را واژه  ای پارسی به معنای تپه معرفی کرده است.‏

36- Shapooh Bagratuni، فرزند سمباد باگراتونی، نجیب زاده ارمنی و بزرگ خاندان باگراتونی‏

37- Manuk Abeghian, Hayots Hin Gerakanootian Badmootiun (Antelias- Lebanon:Armenian Liberary Of The Gulbenkian ‎Foundation,2004) p.450.‎ ـ,

38-  Agatangeghos، نویسنده کتاب تاریخ ارمنستان در سده چهارم میلادی

39-  Sebeos، مورخ ارمنی سده هفتم میلادی

40- Ghevond,ibid. , p. 3- 7

41- Abeghian,ibid. , p.451.‎

42- منظور سپاه اعراب است.‏

43-  قوُند در ارتباط با چگونگی کشته شدن یزدگرد توضیحی نداده است (بر مبنای منابع یزدگرد در مرو به دست آسیابانـی کـه به وی پناه داده بود کشته  شد).‏

44-  تاریخ قید شده توسط قوُند در ارتباط با سال های فرمانروایی ساسانیان صحیح نیست. محققان بر این باورند که قوُند این تاریخ را بر اساس حوادث توصیف شده در متن سبئوس و شماری از نامه های پادشاهان بیزانس، که بنا به دلایلی با یکدیگر تطابق نداشته اند، تخمین زده است.‏

45- . مقصود جلفای قدیم است. قوُند نخستین مورخ ارمنی است که به شهر جلفا اشاره کرده . به نظرمی رسد در این دوره جلفا به سبب قرار گرفتن در مسیر راه های تجاری دنیای آن روز به رونق ‏اقتصادی دست یافته و از این جهت، شهر مهمی بوده است.‏

46-  Ardaz، ناحیه ای در استان واسپوراکان ارمنستان کبیر بوده است.‏

47-  Taron‎، از نواحی ارمنستان کبیر که در دوران حملات اعراب به ارمنستان میدان نبردهای متعدد بوده است.‏

48-  Gogovit، منطقه ای در ارمنستان با ویژگی های جغرافیایی وسیاسی و مذهبی که زمانی صحنه جنگ های پادشاهان ساسانی و امپراتوری بیزانس بود.‏

 49- منظور قوُند از خلیفه وقت، عثمان(23ـ 35ق)  است.‏

50- Ghevond,ibid. , p. 23 & 24.7.

51- Abeghian,ibid.‎

52- Der Ghevondyan,ibid. , ‎ p. 135.

53-  خزرها یا خزران قومی ترک زبان و دارای خاستگاه قبیله  ای و عشیره ای بودند که تختگاه اولیه آنان در شمال شرقی قفقاز بود.‏

54-  Ghevond,ibid. , p. 24-27

55- Abeghian,ibid.‎

56- . Ashot Bagratouni، امیر ارمنستان از 685 ـ 689 م. وی با دستگاه خلافت اعراب پیمان صلحی منعقد کرد و در جهت آبادانی ارمنستان اقدامات فراوانی انجام داد.‏

57-  روابط میان اعراب و خزرها به شکل جنگ ها و لشکر کشی های دوره ای شروع شد و ادامه یافت.‏

58-. اعراب، دربند را خط مرزی فتوحات خود و خزرها قرار دادند و برای محافظت از خلافت در مقابل حملات خزرها در آنجا استحکاماتی بنا کردند.‏

59- Parsamyan,ibid‎. , p. ‎407& 408.‎

60- . دکتر عزیز الله بیات، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه (تهران: دانشگاه شهید بهشتی،1370 )، ص 114ـ 117.‏

61-  ابومسلم خراسانی، فرمانده نظامی ایرانی و رهبر جنبش سیاه جامگان که موفق به براندازی امویان و انتقال قدرت خلافت به خاندان بنی عباس شد.‏

62-  قوُند در متن خویش به صورت آبومسلیم (‏Abumslim‏) آورده است.‏

63- . مروان بن محمد بن مروان، آخرین خلیفه اموی‏

64-  Agogha، منظور شهر کوفه است. محققان بر این باورند که قوُند این شهر را بر اساس ریشه سریانی آن (َ‏Agola‏)به شکل آگوقا ذکر کرده .‏

65- . بر مبنای متن تاریخ قوُندتعداد تلفات سپاه مروان فقط در لشکر سواره نظام 300,000 نفر بوده است.‏

66-  ‏عبد الله سفاح ، نخستین خلیفه عباسی. پس از آنکه کوفه به تصرف آل عباس در آمد اهالی آن شهر با وی بیعت کردند.‏

67-  ‏‏این لباس ها بسیار فاخر و مختص اشراف و نجیب زادگان ارمنی بودند و ایشخان ها آنان را در اعیاد و دیدارهای رسمی با مقامات مذهبی یا سیاسی کشورهای دیگر بر تن می کردند.‏

68- Ghevond,ibid. ,‎ p. ‎104,105&1-3.‎

69- . به طور مشخص، از فصل سی و سوم تا پایان متن‏

70- ‎‎Abeghian,ibid‎,‎ p. ‎‎450-454‎

71- ‎‎Ghevond,ibid. ‎p. ‎‎‎111,112,163&164.‎

72- ‎‎Parsamyan,ibid. ‎‎,‎ p. ‎‎408 & 409‎.

73-  ‎‎Ardavazd

74-  ‏1. دوین، 2. نخجوان، 3. جلفای قدیم، 4. تبریز، 5. وان، 6 . ایروان، 7. واقارشاباد، 8. تفلیس، 9. کوه های قفقاز، 10. رود دجله، 11. رود فرات، 12. بغداد، 13. تیسفون، 14. اکباتان. مؤلف.‏

75- Samatskhe، ناحیه ای در ایبری

76-  Yegerats یا اگریسی( ‏Egrisi‏ )، منطقه ای خارج از خلافت اعراب و فرمان بردار بیزانس

77- 133-Ghevond, ibid. ‎p. ‎‎‎126

78-  منظور نبرد آردزنی(‏Ardzni‏) است که در 775م در مکانی به همین نام روی داد و در جریان آن، شماری از سرداران ارمنی به همراه سه هزار تن از سربازانشان کشته شدند. ر.ک:‏ibid. ‎p. ‎‎‎120

79- . قوُند درخاتمه روایات خویش تاریخ دقیقی ذکر نکرده لیکن ازمشروح حوادث آخرین فصل می توان دریافت که به احتمال زیاد نگارش این اثر در 786 م به پایان رسیده است.نک:‏Der Ghevondyan, ibid. , ‎p. ‎‎‎ ‎136 ـ139.‎

منابع:

بیات،عزیز الله، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه.تهران: دانشگاه شهید بهشتی،1370.‏

زرین کوب، عبدالحسین.تاریخ مردم ایران قبل از اسلام.تهران: امیر کبیر،1388،ج1.‏

کریستین سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان.ترجمه رشید یاسمی.تهران: نگاه، 1387.‏

Abeghian,Manuk. Hayots Hin Gerakanootian Badmootiun. Antelias Lebanon: Armenian Liberary Of The ‎Gulbenkian Foundation,2004.‎

Der Ghevondyan, A.; Ghevond. Hay Meshakooitei Neshanavor Gortzichner V-VXII ‎Darer. Yerevan:Yerevani Hamalsaranei Heradarakchootiun,1976.‎

Galichian,Rouben. Hay Kartezagroutian Badmoutiune.Yerevan:Zangak, 2017‎

Ghevond. Badmootiun.Targmanoutiun. Neratzoutiun. Tzanotagerootiun Aram Der ‎Ghevondyan.Yerevan:Gerogh Heradarakchootiun,1982

‎Greatrex, Geoffrey ; Lieu, Samuel N.C. The Roman Eastern Frontier and the Persian Wars, AD ‎363Ü630. London: Routledge, 2002.‎

Haykakan Sovedakan Hanragidaran.Yerevan:SSH Gidootiunneri Academia, 1977, vol. 3.‎

Parsamyan & Others. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan: Loois Heradarakchoo- tiun .1965,vol.1

Sebeos. Badmootiun. Targmanoutiun Gourgen Khachateryan,Vano Yeghiazaryan. Yerevan: Zangak, 2004

www.armenica.org

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86 

سال بیست و دوم  | زمستان 1397 | 196 صفحه
در این شماره می خوانید:

نگاهی به تاریخ شهر اجمیادزین

نویسنده: شاهن هوسپيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  شهر اجميادزين(1)، ‏ که نام اصلي آن واقارشاباد(2) است، در 16 کيلومتري غرب ايروان واقع شده است. از آنجايي که مقر...

انکار نژادکشی ارمنیان شرم آور است،گفت و گو با عایشه گونایسو، اندیشمند ترک

نویسنده:گريگور قضاريان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  اشاره               عايشه گونايسو(1) از فعالان حقـوق بشر در ترکيه و از بنيان گذاران کميسيون ضدنژادپرستي و...

مروری بر زندگی مارتیک دِر آوانسیان پـدر ارتـوپـدی فنـی ایـران

نویسنده:آرميک نيکوقوسيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  اشاره در 24 تير 1388ش، هواپيماي توپولف تي يو 154 شرکت هواپيمايي کاسپين، با پرواز شمارة 7908، رأس سـاعت‏‏ 11:33...

رونمایی از کتاب های تاریخ جمهوری ارمنستان (جلد1 و 2)، عملیات نِمِسیس و در سرزمین اشک و خون ‏

روابط عمومی موسسه ترجمه و تحقیق هور در13 اسفنـد1397ش، مراسم رونمايـي از سـه کتـاب تاريـخ جمهـوري ارمنستان (جـلد1و2)، عـمليات نِمِسيـس و در سرزميـن اشک و خـون در سالن...

یادی از شاعران، نویسندگان و مترجـمان ایرانـی ارمنـی

روابط عمومی موسسه ترجمه و تحقیق هور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  دوشنـبه، 24دي1397ش، مراسمـي با عنـوان يادي از شاعران، نويسندگان و مترجمان ايراني ارمنـي با ‏همـکاري...

چشمان پاتریشیا

دکتر قوام الدين رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  من هيچ قصد ندارم با اين داستان عقايدي را به شما تحميل کنم بلکه تنها سعي مي کنم که بازگو کنندة سخنان ‏دختري باشم...

هاروت گـوستانـدیان شاعری به غربت همیشگی رفته از کـرانـه بوشـهـر

نویسنده: واراند فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  شاعر، نويسنده و انديشمند پرماية ارمني، هاروت گوستانديان، در  1288ش/ 1909م در خانواده اي اصيل، در ‏بوشهر، چشم به جهان...

اشعــاری از هـوهانـس تومانیـان

ترجمه: اميک آلکساندری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  اميک آلکساندری، مترجمی در مسير شناساندن فرهنگ دو ملت ‏ گارون سرکسيان اميک آلکساندری در 1344ش در تهران زاده شد....

مطالعه نقش های دیواری کلیسای تاریخی هفتوان سلماس(بخش دوم)‏(1)

نویسندگان: بهروز خان محمدی(2) /  هومن بخشايی(3) فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  شهرستان سلماس، از شهرهاي به نسبت پرجمعيت آذربايجان غربي است که در شمال اروميه و جنوب خوي...

دکتر وارطان گرگوریان از تبـریـز تا نیـویـورک

نویسنده: ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 86  کودکي و نوجوانی دکتر وارطان گـرگوريان(1)، تاريـخ نگار، استاد دانشگاه، فعـال برجـستة مـديريتي، رئيس وقـت...