نویسنده: مهدی یاراحمدی و صادق کریمی


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66

اشاره

نبرد راندیا[3] یکی از سرنوشت  ساز ترین نبرد ها میان ایران و روم بود که تأثیرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عمیقی بر آسیای غربی، به ویژه، ارمنستان گذاشت. در نتیجۀ این نبرد اشکانیان موفق شدند شاخه  ای فرعی از سلسلۀ اشکانی را در سرزمین استراتژیک و ارزشمند ارمنستان مستقر سازند. بررسی تحلیلی رخداد های منتهی به نبرد راندیا در این مقاله کمک می  کند تا با استناد به وقایع  نگاری  های معاصر رومی و سکه  های کشف شدۀ پارتی به بررسی دقیق  تر علل و نتایج جنگ   های ایران و روم در 57 ـ 66م بپردازیم، نبرد هایی که به  رغم برتری پر هزینه و مقطعی استراتژیک و نظامی روم با پیروزی اجتماعی و سیاسی امپراتوری اشکانی به پایان رسید.

رخداد های تاریخ ایران باستان نه تنها در ایران بلکه در سرتاسر جهان در زمرۀ مهم  ترین رویداد های تاریخ بشر تلقی می  شود. دربارۀ این بخش از تاریخ ایران تاکنون مطالعات گسترده و فراوانی، به ویژه، در خصوص تاریخ دورۀ ساسانی صورت گرفته اما در مورد سلسله  های آغازین و میانی، به ویژه، در مورد سلسله  های میانی سلوکی و اشکانی به علت سکوت بیشتر منابع و از بین رفتن حجم انبوهی از آن ها اطلاعات موجود بسیار اندک است و در بسیاری از موارد آگاهی از رخداد های این دوران تنها وابسته به اطلاعاتی است که رومیان، مهم  ترین و مهیب  ترین رقیب سیاسی و نظامی اشکانیان، آن ها را ثبت و نگهداری کرده  اند. این منابع، به دلیل اختلاف  های موجود در آن ها به ویژه در ثبت دقیق نام افراد و مکان  ها، کمتر مورد توجه محققان ایرانی قرار گرفته  اند به گونه  ای که تاکنون تنها بخش  های مربوط به ایران برخی از این منابع ترجمه شده و در اختیار محققان قرار گرفته  است.

اما از آن جا که تاریخ در بستر زمان شکل می  گیرد و حوادثی که در طی زمان رخ می  دهند زنجیروار به یکدیگر وابسته  اند آگاهی از آن چه در ظاهر ارتباطی با ایران ندارد می تواند در روشن ساختن دلایل رفتار دولتمردان گوناگون و تصمیمات ایشان کمک فراوانی کند. نباید این نکته را به فراموشی سپرد که یکی از مهم  ترین اهداف تاریخ درس گرفتن از وقایع است و ثبت دقیق رخداد ها در بهره  گیری از نتایج آن ها نقش مهمی دارد.

تاریخ ایران در دورۀ اشکانیان، به علت حیات بسیار طولانی این سلسله و ساختار ملوک  الطوایفی آن، دارای پیچیدگی  های فراوانی است به گونه  ای که پژوهش در این بخش از تاریخ ایران، در میان محققان این رشته، به منزلۀ یکی از دشوار ترین بخش  های تحقیقاتی شمرده می  شود. کمبود شدید منابع مربوط به این مقطع از تاریخ ایران به اندازه  ای است که منابعی چون سکه  های باستانی در درجۀ اول اهمیت قرار دارد در حالی که سکه  های ضرب شدۀ مربوط به سلسله  هایی مانند ساسانیان، که پس از اشکانیان به روی کار آمده  اند، در درجۀ دوم قرار می  گیرد.

علاوه بر سکه  ها مهم  ترین منابع مکتوب موجود دربارۀ اشکانیان در سرزمین همسایگان هم مرز با آن، یعنی، ارمنستان و روم به نگارش درآمده است. در مورد منابع رومی در سطور فوق توضیحاتی دادیم اما در مورد منابع ارمنی می  توان ادعا کرد که هنوز بسیاری از آن ها به درستی مورد تحقیق پژوهشگران ایرانی قرار نگرفته  اند.

از مهم  ترین رویدادهای سیاسی ـ نظامی ایران در دورۀ اشکانیان درگیری  های ایران و روم است. این درگیری  ها با نبرد خونین حرّان در 53 پ  م آغاز شد. در این نبرد تعداد بسیاری از پرچم  های رومی و علامت های لژیون  های[4] آنان به دست ایرانیان افتاد که در بسیاری از ادارات مهم دولتی اشکانیان، به ویژه، در پایتخت اشکانیان آویخته شدند. بعدها، مارکوس آنتونیوس(83 ـ30پ  م ) [5] تلاش کرد تا با حمله به اشکانیان ضمن شکست آنان این پرچم  ها را بازپس گیرد اما نه تنها در نبرد های خود با فرهاد چهارم موفقیتی کسب نکرد، بلکه در حمله به سرزمین ماد از راه ارمنستان دچار خسارت  هایی سنگین و جدی شد. تا این که سرانجام آشوب  های داخلی سال  های پایانی حکومت فرهاد چهارم، مسئلۀ دشوار انتخاب جانشینی شایسته برای او و بسیج بزرگ قوای روم به رهبری امپراتور اکتاویوس اگوستوس (30 پ  م ـ 14م) و ولیعهد وی، تیبریوس، در ارمنستان کوچک و سوریه علیه اشکانیان سبب شد تا اشکانیان به ترک مجادله رضایت و پرچم  های رومیان را بازپس دهند. این اقدام موجب خوشحالی دولت روم و برگزاری جشن  های بزرگی از سوی این دولت شد و به دستور اکتاویوس سکه  های یادبودی برای بازپس  گیری پرچم  ها، از سوریه تا اسپانیا، ضرب شد.

نمونه ای از سکه های اکتاویوس اگوستوس به یادبود بازپس گیری پرچم های نبرد حران از اشکانیان،19 پیش از میلاد

بازپس  گیری پرچم  های رومی فرصت را برای افزایش ادعا های ارضی رومیان فراهم آورد، هر چند که آنان در این دوره درگیری  های شدیدی در نواحی دیگر، به ویژه، در شمال اروپا در ژرمانیا ماگنا داشتند. در سپتامبر سال 9 م، لوسیوس وروس، سردار رومی، در یک قدمی پیروزی بزرگ رومیان در ژرمانیا، در جنگل  های توتوبرگ در محاصرۀ ژرمن  ها قرار گرفت. او و سه لژیون هفدهم، هجدهم و نوزدهم روم قتل  عام و نابود شدند. نابودی سه لشکر روم، آن هم تنها در یک جنگ، فاجعه  ای بزرگ برای رومیان بود. این سه لژیون احتمالاً نزدیک به 10 درصد تمام قوای روم را در آن دوران تشکیل می  دادند و جایگزینی آنها بسیار دشوار و نیازمند صرف زمان بود. به هر صورت، این فاجعه سبب شد که رومیان در این دوره اقدامات مهمی علیه ایرانیان صورت ندهند و تنها به استفاده از فرصت  های سیاسی بسنده کنند. اوضاع به همین منوال به آرامی در شرق سپری شد اما در میانۀ قرن اول با درگذشت امپراتور کلودیوس و بر تخت نشستن فرزندش، نرون (54 ـ 61م)، نبردهای وی با اشکانیان در شرق، بر سر ارمنستان، آغاز شد، نبرد هایی که تنها نبرد خارجی عصر وی محسوب می  شود.

نرون امپراتوری نیمه مجنون بود که خود را در ردیف خدایان می  شمرد. او کوشید تا با گسترش قلمروی خود، افزون بر کسب ثروت  های جدید برای اقدامات پرخرجش، مردم روم را نیز مسحور فتوحات خود سازد و در ضمن، دل سناتور های آزمند سنا را نیز به دست آورد. او برای گسترش قلمروی خود گزینه  های زیادی پیش رو نداشت. در غرب، همۀ سرزمین  های شناخته شده زیر سلطۀ روم بود. در شمال، جایی که واروس، سردار رومی و لژیون های رومی قتل  عام شدند، هنوز داستان پیروزی ژرمن  ها بر رومیان بر سر زبان  ها بود و سربازان ژرمن، که این حماسه را خلق کرده بودند، با تعریف آن جوانان ژرمن را تشویق به حماسه  سازی  های مشابه می  کردند. کمی آن سوتر از ژرمن  ها، داشیا قرار داشت اما دست  اندازی به این سرزمین به اندازه  ای خطرناک بود که فتح آن نیازمند لژیون  های جدیدی همچون لژیون  های سه گانۀ ایتالیا و فرمانده  ای همچون تراژان بود، فرمانده  ای که هنوز مانند او در روم زاده نشده بود. در شرق، دولت پونتوس پس از یک قرن کشمکش جسورانه و همراه با سماجت به زانو درآمده بود و اگوستوس و سزار اندکی بعد تمامی شمال آفریقا را از مصر تا نومیدیا تصرف کرده بودند. اینک صحرای بزرگ مرز جنوبی رومی  ها بود. هرچند پاسگاه  های کوچک رومی تا دل صحرا پیش رفته بودند اما عبور از این سرزمین بسیار وسیع، که به اندازۀ خود امپراتوری بود، دشوارتر از آن بود که به توان به آن لشکر کشید. کمی آن سوتر، در شرق و پشت ایالت رومی آرابیا پترا،[6] در شبه جزیرۀ عربستان نیز بیابان و گرما هرگونه ماجراجویی را خنثی می  کرد. لشکرکشی آلیوس گالوس[7] به یمن، در 24 پ  م، نیز شکست خورده بود.

اما اشکانیان در این زمان در مشرق  ترین بخش قلمروی روم قرار داشتند و سرزمین  های ثروتمندی چون خوزستان، خراسان، پارس، میان رودان (بین النهرین) و طبرستان در اختیار ایشان بود، سرزمین  هایی که مرکز تولید ابریشم، پارچه، شکر، برخی کالا های تجملی مانند فرش  های زیبا و ارزشمند و مهم  ترین کالای صنعتی جهان باستان بود. آن سوی قلمروی اشکانیان هندوستان قرار داشت، سرزمین افسانه  های زنده که همواره مورد ستایش بازرگانان بود. آرزوی فتح این سرزمین بسیار ثروتمند رؤیایی شیرین برای هر سردار رومی بود اما لازمۀ فتح هندوستان حمله به اشکانیان و از بین بردن این دولت بود. به این ترتیب نرون، امپراتور روم، انگیزه  ای قوی برای لشکرکشی به شرق داشت.

از سوی دیگر، وقایعی چون نبرد حران و شکست  های مارکوس آنتونیوس نشان داده بود که اشکانیان، به منزلۀ وارثان دولت بزرگ هخامنشیان، آن اندازه قدرتمند هستند که بتوانند به خوبی از خود دفاع کنند. هرچند در دورۀ اگوستوس اشکانیان از نظر سیاسی و نظامی به ترک مجادله رضایت و پرچم  های رومی را بازپس دادند این نکته به معنی قابلیت فتح کامل سرزمین  های اشکانی نبود. اشکانیان همانند روم دارای مستعمرات و توابع بسیاری بودند که خود نشان از قدرت و اقتدار دولت اشکانی داشت. شاهنشاه اشکانی فردی شناخته شده برای رومیان بود که عنوان شاه شاهان را به خود اختصاص داده بود و از این نظر هماورد امپراتور روم به حساب می  آمد.

اقدامات رومیان در این دوره به گونه  ای است که صدور فرمان و جزئیات آن را از سوی شخص نرون منتفی می  سازد. نرون فرمانروایی بود که خود را هم  ردیف خدایان می  انگاشت. چنین فردی برای جنگ با یک دولت بزرگ اقدامات کوچکی صورت نمی  دهد. به نظر می  رسد که اگر او دستورات نظامی مستقیمی را صادر کرده بود، ارتش روم می  بایست حملۀ مستقیم و سنگینی را به سوی قلب اشکانیان در میان رودان (بین  النهرین) ترتیب می  داد. نگارنده معتقد است که هرچند دستور ابتدایی نبرد با شرق را نرون صادر کرده ابتکار اصلی نبرد در دست سردار وی، فرمانروای سوریه، گنائوس دومیتیوس کربولو،[8] بوده است.کربولو مدت  ها در شرق بود و نوع حملۀ وی نشان می  دهد که او در اقداماتش بسیار محتاط بوده است.

غیبت بلاش، برتری کربولو

به دنبال مرگ شاه ایبریایی ارمنستان، بلاش اول اشکانی (51 ـ 79 م) برادر کوچک  تر خود، تیرداد، را در 54م بر تخت پادشاهی ارمنستان نشاند. [9] این در حالی بود که رومیان در 20پ  م و در دورۀ اگوستوس در ارمنستان نفوذ و فرمانداری[10] از سوی خود در آن جا منسوب کرده بودند. این روند تا 37م ادامه داشت. در این دوره، چندین تن بر تخت فرمانروایی ارمنستان تکیه زدند که عمدتاً از بازماندگان خاندان آرداشسیان بودند. این فرمانروایان گاه تحت نفوذ ایران و گاه تحت نفوذ روم بودند و گاهی نیز مستقل عمل می  کردند. شاهن هوسپیان، پژوهشگر معاصر، در مقاله ای ارزشمند، اطلاعات دقیقی دربارۀ وضعیت سیاسی ارمنستان در این دوره، براساس سکه های رومی ضرب شده، ارائه داده است. [11]

در این دوره، روم اندک اندک کوشید تا نفوذ خود را در ارمنستان افزایش دهد. ارمنستان اهمیتی ویژه داشت زیرا تنها دولتی بود که هم  زمان به دو دریای سیاه و خزر راه داشت. دستیابی به این کشور به معنی تضمین ارتباط تجاری با چین، مهم  ترین و تنها تولید کنندۀ ابریشم خام در آن دوران، بود. به همین دلیل، ارمنستان صحنۀ رقابت میان ایران و روم شد. ایرانیان در این دوره به هیچ وجه علاقه نداشتند رومیان را، که دارای سیاستی همواره تهاجمی بودند، علاوه بر فرات در جای دیگری ببینند. همچنین، دستیابی روم به ارمنستان به این معنا بود که روم هر زمان اراده کند می  تواند ارتباط بین بین  النهرین و نواحی داخلی فلات ایران را مختل سازد یا با حملۀ هم  زمان به دو نقطه اشکانیان را به زانو درآورد. با این حساب، هرگز نباید جای پای رومیان در ارمنستان محکم می  شد. اشکانیان در فاصلۀ میان فروانروایی فرهاد چهارم تا حکومت بلاش اول در یک دوره فترت به سر می برد. این مسئله به معنی عدم برخورد نظامی قوی و جدی با دشمنان قدری همچون روم بود.

ریشۀ خصومتی که به نبرد راندیا منتهی شد از 20 پ  م و در دورۀ اکتاویوس شروع شده بود. اکتاویوس و تیبریوس، با کشاندن لژیون های رومی به شرق و تهدید اشکانیان، توانسته بودند ضمن بازپس  گیری پرچم  ها فرد مورد نظر خود را در ارمنستان بر تخت نشانند.[12] این فرد اگرچه لزوماً یک رومی نبود وابستگی سیاسی نزدیکی به روم داشت. این مسئله از دیدگاه تیسفون مسئله  ای توهین  آمیز محسوب می  شد اما به دلیل قدرت فراوان روم و تمرکز تمامی این قدرت در پس مرز های پرآشوب ایران مجادله بر سر این موضوع امکان  پذیر نبود. با گذشت زمان و مرگ اکتاویوس، ژرمانیکوس[13] جنگجو (سردار رومی) و سپس تیبریوس قدرت به دست کالیگولای[14] نیمه مجنون افتاد. پس از کالیگولا هرچند کلودیوس اول (54 ـ 68 م) بر تخت نشست اما او نیز درگیر مشکلات خود در غرب به ویژه در بریتانیا بود. به این ترتیب، آرامش طولانی در شرق به اشکانیان کمک کرد تا بر طبق روال پادشاهان خود در جایی که نمی توانند با سیاست پیش روند با کیاست به پیشروی بپردازند. آنان کوشیدند تا در 37م، پس از مرگ تیبریوس، شاهزاده ارد، پسر فرهاد چهارم، را که در روم به سر می برد بر تخت حکومت ارمنستان بنشانند. این اقدام دارای ارزش بسیاری بود زیرا:

  1. در این صورت نامزد حکومت بر ارمنستان از دودمان اشکانی بود. این مسئله حق جانشینی حکومت ارمنستان را برای اشکانیان محفوظ می داشت.
  2. با به حکومت رسیدن ارد در ارمنستان و فرمانروایی وی بر ناحیه ای در نزدیکی ایران این احتمال وجود داشت که بسیاری از مدعیان سلطنت بر جای خود بنشینند زیرا ارد، که از دودمان اصلی اشکانی بود، از هر فرد دیگری برای نشستن بر تخت شاهی ایران اولی تر بود و در صورتی که بدون ایجاد دردسر برای شاهنشاه اشکانی بر ارمنستان حکم می  راند حضور وی وزنه  ای مهم برای شاهنشاه در برابر مخالفان بود.
  3. از آن جا که نامزد سلطنت در روم پرورش یافته بود می  توانست مورد تأیید روم نیز باشد. به این ترتیب، قلمرو اشکانی در این جبهه آرامش خود را باز می  یافت. البته، این خطر همواره وجود داشت که روم با کمک ارد به اشکانیان حمله کند. برای مقابله با وقوع چنین مشکلی احتمالاً برنامۀ اشکانیان این بوده که وی را همواره با کشمکش  های داخلی مشغول نگاه دارند.

اما برخلاف آن چه اشکانیان در پی آن بودند فرماندهان لایق رومی تیبریوس، که در دورۀ کالیگولا نیز همچنان به خدمت خود ادامه می  دادند، نامزد مورد حمایت روم، یعنی مهرداد، برادر فراسمن، پادشاه ایبرها، را بر تخت نشاندند. [15] در 51م، مهرداد به دست برادرزاده  اش، رادامیستوس ایبریایی، برکنار و کشته شد. [16] این موضوع بهانه  ای به دست اشکانیان داد که از عدم محبوبیت اجتماعی رادامیستوس در ارمنستان استفاده و به سوی ارمنستان لشکرکشی کنند.

در این مقطع، ایران نیز عرصۀ کشمکش  های داخلی بود اما پس از یک مرحلۀ پرتنش  سرانجام حکومت به دست یکی از شاخه  های فرعی اشکانیان، به رهبری بلاش، افتاد. بلاش کوشید تا با انتساب افراد خانوادۀ خود در مناصب مهم از اختلاف آتی جلوگیری کند. مهم  ترین مورد، که در سرنوشت ارمنستان نیز بی  تأثیر نبود، انتخاب پاکُر، پسر بلاش، به سلطنت ماد بود. [17] به احتمال فراوان، او برای این کار حمایت بخش مهمی از خاندان  های هفت  گانۀ ایران را در این دوره به دست آورده بود. احتمالاً، برخورد بلاش با مسئلۀ ارمنستان نیز به همین صورت بوده. فرد مورد نظر بلاش برای ارمنستان، برادرش، تیرداد، بود که بعد ها با عنوان تیرداد اول بر تخت ارمنستان نشست.

از مسائل قابل توجه در مورد بلاش اول آن است که هرچند خود وی زرتشتی بود اما دین خود را به اتباع کشورش تحمیل نکرد. او با این کار، همچون گذشته، سیاست تسامح و تساهل اشکانیان را ادامه داد و به این ترتیب، توانست از توسعۀ اختلافات دینی در سرزمین ارمنستان جلوگیری کند.

گام اول بلاش برای استقرار اشکانیان در ارمنستان نظامی بود. تیرداد با یاری برخی بزرگان ارمنستان بر تخت فرمانروایی این کشور نشست و به این ترتیب، به ماجراجویی کوتاه ایبر ها در ارمنستان خاتمه داده شد.

نبردهای ایران و روم در عصر نرون صحنه اول نبرد (57-58م)

در پاسخ به این اقدام بلاش هنگامی که وی به سرزمین  های شرقی هیرکانی، در آن سوی دریای کاسپی، رفته بود، کربولو، سردار برجستۀ روم، از ژرمانیا احضار و به فرماندهی نیرو های نظامی در آسیا (سوریه و آناتولی) منصوب شد. [18] او پس از برقراری آرامش در ارتش مغشوش روم از موقعیت استفاده و عملیات نظامی خود را در شرق آغاز کرد. وی برای این اقدام لژیون  های چهارم سکایی، ششم آهن، سوم گل و دهم فرتنسیس[19] را در اختیار داشت. [20] این لشکر از حدود بیست هزار نیروی رومی و همین تعداد نیرو های غیر رومی شامل نیرو هایی از ارمنستان کوچک، پونتوس، ایبر و کوماژن فراهم آمده بود. [21] هدف کربولو از این اقدام بر تخت نشاندن نامزد مورد نظر روم، یعنی تیگران ششم، از نتیجه های آرکلائوس،[22] از خاندان سلطنتی کاپادوکیه، در ارمنستان بود.

تیرداد اول اشکانی در این مقطع از همیاری برادر قدرتمند خود، بلاش، برخوردار نبود و تنها به نیرو های محلی اکتفا کرد. ارمنیان در کنار شاه اشکانی با زیرکی و شجاعانه جنگیدند و در شمال، در جناح شرقی ارمنستان کوچک، پادگان های لژیون  های دوازدهم رعد و پنجم مقدونی رومیان را، که نقش ذخیرۀ استراتژیک کربولو را داشتند، غافل  گیر و زمین  گیر کردند اما کربولو در 58م با تمام قدرت وارد ارمنستان شد. مسیر حرکت وی به گونه  ای بود که ارتباط بین تیرداد و متحدان احتمالی او در اسروئن[23] و آدیابن[24] قطع شد و در نتیجه کربولو به نتیجۀ دلخواه خود رسید. او همچنین برای محاصرۀ تیگرانوکرتا،[25] در نزدیکی مرز روم، تلاشی نکرد تا به این ترتیب فرصتی برای اتحاد نیرو های آدیابن، آسروئن و ارمنستان بزرگ فراهم نیاورده باشد. کربولو در این مرحله مستقیماً به آرتاکساتا،[26] تختگاه ارمنستان، حمله و تیرداد اول را، پس از مذاکراتی ناموفق، وادار به عقب  نشینی از پایتخت کرد. کربولو پس از تصرف و غارت شهر به منظور تنبیه ارمنیان، برای هم پیمانی با اشکانیان، شهر را به آتش کشید.

پس از تصرف آرتاکساتا یک نیروی امدادی کوچک ایرانی، که از آذربایجان به سوی ارتاکساتا می آمد، نیز به دست روم شکست خورد. پس از این پیروزی ها و به حکومت رسیدن تیگران ششم در ارمنستان کربولو به سوی تیگرانوکرتا، در شمال جبال توروس، رفت و آن شهر را نیز در 59 م به تصرف درآورد. کربولو در 60 م در حالی ارمنستان را ترک کرد که غرب این سرزمین به یک مستعمرۀ رومی تبدیل شده بود و با ارتشی شامل هزار لژیونر، سه کوهورت[27] و دو واحد سواره نظام آلایی (در مجموع شامل سه چهار هزار نفر) حمایت نظامی می شد. [28] اما در شرق ارمنستان وضعیت روم ناپایدار و احتمالا،ً هنوز برتری در آن با تیرداد و هوادارانش بود. از منظر اجتماعی چنین به نظر می  رسد که ارمنیان با هر معادلۀ رومی  ای برای حل مسئلۀ پادشاهی ارمنستان مخالف بوده  اند زیرا به رغم پیروزی  های کربولو در هنگام صلح شرایط بسیار خوبی به تیرداد پیشنهاد شد.

تیگران در اولین زمان ممکن و بدون در نظر گرفتن شرایط به آدیابن حمله کرد و به تهدید قلمروی ایران پرداخت. در مقابل، تیرداد نیز بلافاصله وارد صحنه شد و در ناحیۀ شرق ارمنستان، برتری خود را بار دیگر به اثبات رساند. پیش  بینی می  شد بلاش، که در شرق اوضاع را آرام کرده بود، راهی ارمنستان شود. کربولو به رغم تصرف دو پایتخت ارمنستان، به خوبی می  دانست که پیروزی بر بلاش بسیار دشوار و دور است. به همین دلیل، به تیرداد پیشنهاد صلح کرد و تاج پادشاهی را به او داد. [29]

بازگشت بلاش

بلاش، پس از پایان نبرد هایش در هیرکانی، به غرب بازگشت. برخی از مورخان رومی، که از صحنۀ این ماجرا ها به دور بوده  ا ند گزارش کرده  اند که بلاش درنبرد های خود در هیرکانی شکست خورده است. [30] متأسفانه، به علت کمبود منابع دقیق در این دوره نمی  توان به این اطلاعات بسنده کرد. محققان جدید از روی سکه  های ضرب شده با علامت هیرکانی در این سال  ها ثابت کرده  اند که بلاش در شورش  های شرقی پیروز شده. یکی ازدلایل این ادعا اقدامات سریع وی در غرب و ارسال ارتشی به ارمنستان است. چنین اقداماتی تنها در صورتی امکان  پذیر خواهد بود که وی با کسب پیروزی  ای بزرگ در شرق و اطمینان از برقراری آرامش در این منطقه اقدام به ترک آن کرده باشد. دلیل دوم، که احتمال بیشتری دارد، توقف ضرب سکه  های سارباناز شورشی در شرق است.

اولین اقدام بلاش در غرب زیر فشار قرار دادن مونوبائوس (یا موناسس)، پادشاه آدیابن، بود که به علت انجام ندادن اقدامات لازم در برابر ارتش کربولو (در 59م) مورد بازخواست قرار گرفت. [31] در گام بعدی، بلاش در سال 60 م با استفاده از ارتش اصلی اشکانی و همچنین، قوای کمکی آدیابن و برخی از اشراف وفادار به تیرداد شروع به اقدامات جنگی کرد. کربولو در برابر این تهدیدات لژیون  های دوازدهم رعد و چهارم سکایی را به ارمنستان فرستاد و خود در جبهۀ فرات در سوریه با لژیون  های سوم گل، ششم آهن و دهم فرتنسیس مستقر شد. این شیوه رهکنش (تاکتیک) خوبی بود و سبب تقسیم قوا در درون خاک روم و آمادگی لازم برای مقابله با ماجراجویی  های اشکانیان در جنوب غربی ارمنستان می  شد.

در مقابل، اقدام بلاش نیز بسیار زیرکانه بود. او پس از عبور از میان رودان (بین النهرین) وارد سوریه شد اما از فرات عبور نکرد. او با استقرار در بخش شرقی فرات کربولو را واداشت تا برای دفاع از سوریه با تمام ارتش جنوبی خود در منطقه بماند. در سوی دیگر میدان، کربولو تیگرانوکرتا را برای تیگران آرام کرده بود و تدارکات کافی را برای وی در نظر گرفته بود اما بلاش در حرکتی ماهرانه، در حالی که اردوی خود را در نصیبین مستقر کرده بود، به مونوبائوس دستور داد تا به تیگرانوکرتا حمله کند.

هرچند مونوبائوس با پیروزی  های اولیه به پشت دیوار های تیگرانوکرتا رسید ضدحملۀ رومی  ها سبب شد تا بخشی از سواره  نظام پارتی، که در نبرد های کوهستانی تخصص نداشتند، از ارتش مشترک روم و متحدان آسیایی آن شکست بخورند و به نصیبین عقب  نشینی کنند.

کربولو به خوبی می  دانست که این پیروزی موقتی است و بلاش در ارمنستان قدرت غالب است. او هنوز تیرداد را، که در شرق ارمنستان در حال تقویت خود بود، وارد صحنه نکرده بود. با ورود تیرداد به جبهۀ جنوبی وفاداری بسیاری از خاندان  های ارمنی از روم به ایران متمایل می  شد. تیگران در دراز مدت نمی  توانست در ارمنستان کاری را از پیش برد و در اندک زمانی مقهور سیاست  های اشکانی می  شد. به همین دلیل، کربولو سفیری به اردوی شاهنشاه فرستاد و خواستار مذاکره در باب صلح شد.

بلاش از این اقدام خوش  وقت شد و پس از مذاکرات ابتدایی قرار بر این شد که سفیر ایران در 61 م به روم رود و مذاکرات را با امپراتور نرون ادامه دهد. کربولو تلاش کرد تا وضعیت ارمنستان را برای نرون به تصویر کشد. او می  دانست که توسعۀ مرز های روم در شرق متوقف شده است. عبور از شاهنشاهی اشکانی غیرممکن بود. او می  کوشید تا با بستن یک پیمان صلح مناسب از سویی نفوذ روم را در سرزمین بسیار حساس ارمنستان حفظ کند و از سوی دیگر، شاهنشاهی اشکانی را آرام نگاه دارد زیرا در سرزمین  های شرقی، به ویژه، در ناحیۀ یهودیه اندک اندک ناآرامی هایی در حال شکل  گیری بود و کمتر از ده سال بعد شورش بزرگ یهودیان شعله ور شد. [32] کربولو، که سرداری آبدیده بود، به خوبی بوی ناآرامی را در شرق حس می  کرد.

نقشه تحرکات ارتش اشکانی و لژیون های رومی در 60-62م

اما نرون در روم تصور درستی از وضعیت شرق نداشت. او معتقد بود که کربولو بیش از اندازه از قدرت اشکانیان واهمه دارد. به همین دلیل، فرماندهی بلامعارض وی را در شرق از او بازستاند و جبهۀ شمالی نبرد را به لوسیوس کاسینوس پیتوس،[33] کنسول پیشین روم (61م)، به منزلۀ فرماندار کاپادوکیه، سپرد. از نظر قانونی جایگاه پیتوس بالاتر از کربولو محسوب می  شد اما نرون قدرت را میان آن ها برابر تقسیم کرد و آن ها را همچون دو نیروی موازی در نظر داشت. او در ادامۀ اقداماتش سفیر ایران را دست خالی به نزد بلاش اول بازگرداند و لژیون پنجم مقدونی را به همراه پیتوس به شرق فرستاد.

از همان ابتدا رابطۀ میان این دو سردار رومی رقابت  آمیز بود. پیتوس خود را در جایگاهی بالاتر نسبت به کربولو می  دید و با تحقیر او پیروزی  هایش را ناچیز می  انگاشت. از سوی دیگر، کربولو، با توجه به نبرد هایش با تیرداد و بلاش، به خوبی از اوضاع منطقه باخبر بود و می  کوشید تا با هدایت لژیون های پیتوس عملیات گسترده  ای را علیه بلاش آغاز کند، کاری که پیتوس به هیچ  وجه مایل به انجام آن تحت فرمان کربولو نبود.

در حالی که کربولو در فرات باقی مانده بود پیتوس آخرین روز های سال 61م را صرف تصرف چند دژ مرزی کرد و برای زمستان به کاپادوکیه بازگشت. این زمان فرصت بسیار خوبی برای بلاش و جاسوسان توانمندش بود تا از اوضاع ارتش روم باخبر و آمادۀ عملیات تهورآمیز خود در 62م شوند.

سال 62م با اقبال اشکانیان آغاز شد. در ابتدا، بلاش به فرات حمله کرد، جایی که در آن کربولو با استقرار ناوگانی مجهز به منجنیق توانسته بود از مرز های روم پاسداری کند. [34] پس از چندین حملۀ پراکندۀ بلاش، پیتوس، که اطمینان داشت منطقۀ شمال از نیرو های ایرانی خالی است، شروع به پیشروی به سوی تیگرانوکرتا کرد. بلاش به یک  باره فرات را رها ساخت و به سوی تیگرانوکرتا تاخت و به صورت کاملاً غافلگیرانه آن را به تصرف ارتش اشکانی در آورد. سپس، با استقرار چند واحد کوچک در این منطقه، به سرعت راهی شمال غرب شد و به پیشواز ارتش پیتوس رفت که بی خبر از وقایع رخ داده به راحتی و آرامی و با همراهی لژیون  های دوازدهم رعد و چهارم سکایی در حال پیشروی به سوی تیگرانوکرتا بود. [35]

در یک نبرد شاید بتوان بدون ابتکار عمل پیروز شد اما بدون سرعت و جسارت پیروزی امکان  پذیر نیست. به این ترتیب، بلاش، که از این دو ویژگی به خوبی برخوردار بود، در بهار 62م، پیتوس را در کوهستان  های ارمنستان بزرگ، در نزدیکی راندیا، به دام انداخت. پیتوس کوشید تا از موقعیت جغرافیایی موجود، یعنی کوهستانی که در آن بودند، برای غلبه بر پارتیان بهره برد اما نیرو های ارمنی  ای که همراه اشکانیان بودند خانۀ خود را بهتر از پیتوس می  شناختند و به این ترتیب، به عامل مهمی در شکست پیتوس بدل شدند. این شکست به قدری سنگین بود که پیتوس درخواست صلح کرد و شرایط سنگین و خوار کنندۀ بلاش را پذیرفت. مهم ترین شرط بلاش بر تخت نشستن برادرش، تیرداد، در ارمنستان بود که بی  درنگ از سوی پیتوس پذیرفته شد.

پس از این رخداد ها ارتش پیتوس با خواری و شرمساری به سوی سوریه عقب  نشینی کرد. پیش از عقب  نشینی، ارمنیان سپاه ایران اردوگاه ارتش روم را آگاهانه و به گونه  ای تحقیر آمیز  غارت و سپاه اشکانی نیز پیتوس را به شکلی خوار کننده تا مرز ارمنستان دنبال کردند. هرچند کربولو در ادامه قرارداد صلح پیتوس را نپذیرفت و به تلاش  های خود برای یک پیروزی بزرگ ادامه داد اما خیلی زود فهمید که درگیری با تمام ارتش اشکانی، که خیال خود را از ناحیۀ ارمنستان آسوده کرده است، می  تواند وهمناک باشد. از سوی دیگر، لژیون  های شکست خوردۀ دوازدهم رعد و چهارم سکایی داستان  هایی هولناک از شاه اشکانی برای ارتش کربولو و لژیون  هایش تعریف می  کردند و قدرت اشکانیان را بیشتر از حد جلوه می  دادند، مسئله  ای که سبب تضعیف روحیۀ نظامی رومیان می  شد.

کربولو بار دیگر با بلاش وارد مذاکره شد و این بار پیشنهاد کرد که ارمنستان به صورت موقت به دست اشکانیان اداره شود تا قرارداد صلحی میان اشکانیان و روم بسته شود. بلاش بار دیگر نمایندۀ خود را به روم فرستاد اما این بار نرون از واقعۀ شکست راندیا فهمیده بود که نمی توان قدرت اشکانیان را در ارمنستان بی  اهمیت انگاشت. بنابراین، به توصیه  های کربولو توجه بیشتری نشان داد.

سکه نرون با یادبود پایان جنگ ایران و روم بر سر ارمنستان (دربسته،در پشت سکه،نماد در معبد ژانوس و بیانگر صلح است.)

بر طبق قرار صلح تیرداد بر تخت پادشاهی ارمنستان باقی ماند اما قرار بر این شد که تاج وی را نرون بر سر وی نهد. پارتیان با زیرکی پیش از تاج  گذاری تیرداد مراسمی در تیسفون برگزار کردند و تاج شاهی را از سوی بلاش بر سر تیرداد گذاشتند و سپس، وی را به روم فرستادند تا بار دیگر در روم تاج گذاری کند. به این ترتیب، اشکانیان توانستند شاخه ای از خاندان خود را در سرزمین بسیار مهم ارمنستان مستقر کنند، اقدامی که در سال های بعد مشکلاتی عدیده برای روم، حتی بیشتر از دورۀ ساسانیان، به همراه آورد. جالب است بدانیم در حالی که اشکانیان در 224 م در ایران سرنگون شدند اشکانیان ارمنستان همچنان تا قرن پنجم میلادی (428 م) به حیات خود ادامه دادند. اشکانیان ارمنستان نخستین سلسلۀ تاریخ جهان هستند که در 301م، یعنی بیست سال پیش از امپراتوری روم، مسیحیت را به منزلۀ دین رسمی خود پذیرفتند.

نرون به این دلیل که اقدام نهایی برای صلح از طرف او صورت گرفته بود خود را پیروز نبرد های اشکانیان و روم بر سر ارمنستان جلوه داد و در جشنی باشکوه برای خود مجسمۀ یادبود افتخار ساخت و به خود لقب امپراتور داد. [36] او همچنین برای به دست آوردن دل مردم ارمنستان و دیگر مسائل سیاسی دستور داد تا شهر به آتش کشیده شدۀ آرتاکساتا را به هزینه روم بازسازی کنند، البته با این شرط که شهر به نرویا تغییر نام یابد. این امر مورد پذیرش ارمنستان قرار گرفت. [37]

هر چند بلاش و تیرداد به آرزوی خود در سرزمین ارمنستان رسیدند اما دیگر بازیگر مهم این صحنه سرنوشتی ناراحت کننده داشت. کربولو، که در بازگشت از شرق به منزلۀ سرداری پرافتخار وارد روم شده و مورد حمایت نرون قرار گرفته بود، به دلیل کودتای نافرجام دامادش، لوسیوس آنیوس وینسیانوس،[38] در 66 م از چشم امپراتور افتاد. [39] به دنبال این اتفاقات کربولو برای آرام ساختن اوضاع به سفر رفت اما نرون کسانی را به نزد وی فرستاد و به آنان دستور داد تا او را مجبور به خودکشی کنند. [40] کربولو دو سال پس از بازگشت از شرق مجبور به خودکشی شد.

نتیجه

ضعف دودمان آرتاشسی در ارمنستان و همچنین نبود قدرتی برتر در حاشیۀ شمالی میان رودان (بین  النهرین) فرصت خوبی برای ایران و روم فراهم آورد تا در امور ارمنستان مداخله کنند و این سرزمین بسیار ارزشمند را ضمیمۀ قلمروی خود سازند. در این میان، هرچند رومی ها سریع تر اقدام کردند اما اشکانیان، که دارای وابستگی های بسیاری با ارمنیان بودند، در نهایت برادران هم  نژاد خود را متقاعد به همکاری با تیرداد، شاه اشکانی ارمنستان، کردند.

روم به  رغم پیروزی  های اولیۀ سردار پرتلاش خود، کربولو، به دلیل عدم استفاده از نظرات صائب و ارزشمند کارشناسانی که با منطقۀ ارمنستان آشنا بودند، با در پیش گرفتن سیاستی نادرست در قبال ارمنستان در نهایت شکست خورد. این نبرد ها، که از 57 ـ 63م ادامه داشت، به خوبی نشان داد که رود فرات مرز نهایی قدرت روم است و از سوی دیگر، به روم فرصت داد تا ایران را از دریای ارزشمند سیاه دور سازد و مانع از توسعۀ نظامی ایران در حاشیۀ این دریا شود.

منابع:

ولسکی، یوزف. شاهنشاهی اشکانیان. ترجمۀ مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس، 1383.

هوسپیان، شاهن. «تاریخ ارمنستان به روایت سکه  های رومی». پیمان. ش 58. بهار 1390: 247 ـ 262.

Bivar. «The Political History of Iran under the Arsacids: Continuation of conflict with Rome over Armenia», In William Bayne Fisher and Others, The Cambridge History of Iran. Cambridge University Press,1968.

Tacitus, Cornelius. Annals. Translation based on Alfred John Church and William Jackson Brodribb.New York: Macmillan, 1888.

Goldsworthy, Adrian. In the name of Rome: The men who won the Roman Empire. London: Phoenix, 2004.

Shotter, David. Nero. London: Routledge, 2005.

Dio, Cassius. Historia Romana (Loeb Classical Library edition).Massachusett: Harvard University Press, 1925.

www.wikipedia.org

پی نوشت ها:

1ـ دانشجوی دکترای تخصصی تاریخ اسلام دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران.

2ـ مدرس دانشگاه پیام نور اهواز.

Battle of Rhandeia3ـ

4ـ واحدی از سربازان رومی در دورۀ سزار و امپراتوری روم که شامل شش هزار سرباز بود.

5ـ از نجبای روم، پسر عم و سردار سزار. ـ و

Arabia Petraea6ـ

Aelius gallus7ـ

gnaeus domitius corbulo8ـ

Bivar, «The Political History of Iran under the Arsacids: Continuation of conflict with Rome over Armenia», In William9ـ

Bayne Fisher, and Others, The Cambridge History of Iran( Cambridge University Press,1968), p. 79 .

10ـ  در آن دوران برای برخی مناطق پروتکتور منصوب می  شد که همان فرماندار عالی سیاسی و نظامی منطقه بود.

11ـ شاهن هوسپیان، «تاریخ ارمنستان به روایت سکه  های رومی»، پیمان، ش 58 (بهار 1390):247.

12ـ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ جزئیات این دوره ر.ک: هوسپیان، همان.

germanicus13ـ

Caligula14ـ

Bivar, ibid, p. 76.15ـ

Bivar, ibid, p. 79.16ـ

17ـ یوزف ولسکی، شاهنشاهی اشکانیان، ترجمۀ مرتضی ثاقب فر (تهران: ققنوس،1383)، ص 185.

Cornelius Tacitus, Annals, Translation based on Alfred John Church and William Jackson Brodribb (New York: 18ـ

Macmillan, 1888), vol. XIII, p. 7&8.

Legio X Fretensis19ـ

Adrian Goldsworthy, In the name of Rome: The men who won the Roman Empire (London : Phoenix, 2004), p. 312.20ـ

21ـ ولسکی، همان، ص 186.

Herod Archelaus22ـ

Osroena23ـ

نام دولتی بود نیمه ‌خودمختار در شمال میان‌ رودان، در نزدیکی شانلی ‌اورفه در ترکیۀ کنونی.

Adiabene24ـ

نام دولتی باستانی بوده در منطقۀ آشور به پایتختی آربلا (اربیل کنونی).

Tigranocerta (Tigranacert)25ـ

Artaxata (Artashat)26ـ

Cohort27ـ

واحد نظامی در روم باستان معادل یک دهم لژیون. ـ و

Tacitus, ibid., vol. XIV, p. 26.28ـ

29ـ  ولسکی، همان.

Tacitus, ibid., vol. XIII, p. 37.30ـ

در این مورد برخی از مورخان مانند شیپمان و دوبوا از تاسیتوس پیروی کرده  اند اما روال ضرب سکه  های سارناباز، شهربان شورشی و سکه  های بلاش نشان از پیروزی بلاش دارد.

Goldsworthy, ibid., p. 319.31ـ

David Shotter, Nero (London: Routledge,2005), p. 40&41.32ـ

lucius Caesennius Paetus33ـ

Tacitus, ibid., vol. XV, p. 9.34ـ

ibid., p. 7.35ـ

Cassius Dio, Historia Romana(Loeb Classical Library edition)(Massachusett:Harvard University, 1925), vol. 23, p. 4.36ـ

37ـ  هوسپیان، همان، ص 247.

Lucius Annius Vinicianus38ـ

Cassius Dio,ibid.,vol. 17, p. 5&6.39ـ

Shotter, ibid.,p. 72.40ـ

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66
سال هفدهم | زمستان 1392 | 296 صفحه
در این شماره می خوانید:

با خوانندگان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 برقراری ارتباط با خوانندگان همواره از اهداف فصلنامۀ پیمان بوده و هیئت تحریریه برآن است که از این پس، در صفحات محدود خود، منعکس کنندۀ آن...

داستان های محلی و ریشه یابی های مردمی از چند اسم مکان در ارمنستان

نویسنده: بهارک مهدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 «جای  نام» یا «اسم  مکان»[2] عبارت است از نام  های گیتا شناختی و جغرافیایی مانند نام کشور ها، شهر ها، دریا ها، رود ها،...

بررسی سیر معماری کلیسای مریم مقدس تبریز

نویسنده: آرموند سیمونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 فلات ایران از هزاران سال پیش درتاریخ ها و فرهنگ های گوناگون به منزلۀ مهد تمدن و سرزمین ادیان خوانده شده است....

در شب سرد زمستانی با استپان زوریان

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 استپان زوریان،[1] نویسندۀ نامدار ارمنی، که پیوسته و فروتنانه از نوشتن شرح حال خود به بهانۀ خودداری از...

دکتر ادنا زینلیان

نویسنده: دکتر حسین فرخی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 وقتی صدای گرم او را از تلفن شنیدم و برایم گفت که قرار است مراسم بزگداشتش را در خانۀ هنرمندان برگزار کنند نا...

قالی یتیمان ارمنی

نویسنده: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 مادامی كه تركیه به نژادكشی ارمنیان در 1915م اعتراف نكرده و دولت امریكا[2] آمادگی لازم را به دست نیاورده است تا با...

انجمن دانشگاهیان ارمنی ایران هفتاد ساله شد

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 در سال  های دهۀ1320ش در محدودۀ خیابان  های استاد نجات  اللهی و سپهبد قرنی، که آن روز  ها در حاشیۀ شمالی تهران...

بررسی ریشه شناختی واژه های آرامازد،اهورامزدا و ماشتوتس

نویسنده: آنوشیک ملکی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 آریایی  ها، که  در اصطلاح  آن  ها  را  اقوام  هند  و  اروپاییان  می  نامند،  در  حدود  دو  هزار  سال  پیش  از  میلاد ...

تاریخ نگاری ارمنی

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 پرورش و رشد دیدگاهی متفاوت دربارۀ چگونگی بررسی رشته   های مختلف علمی، همراه با تکیه بر توانایی   ها و درایت مدرسان...

تاریخچه و معماری کلیسای مریم مقدس تهران

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 66 کلیسـای مریم مقـدس تهـران و مجتمع آموزشی ـ فرهنگی پیرامون آن اشـاره زندگی اجتماعی جوامع ارمنی از گذشته های دور...