نویسنده: رافی آراکلیانس

موفقیت بزرگ جیوان گاسپاریان[1] در کنسرت مرکز باربیکن[2] لندن، در 28 سپتامبر 2012م (7 مهر 1391ش)، نشانگر پیروزی عشق به نوای دودوک و سنت های وطن بر سن و سال گاسپاریان بود.

سال ها پیش خبرنگاری از او پرسیده بود که آیا دودوک از جیوان گاسپاریان، جیوان گاسپاریان را ساخته یا جیوان گاسپاریان دودوک را به این جایگاه رسانده است؟ اما گاسپاریان هنوز هم پاسخی برای این پرسش ندارد.

«سر وصدای شهر و تیک تیک ساعت از یک سو زندگی هرروز ما را پر کرده است تا درهر لحظه یاد آور گذر زمان محدود ما باشد و از سوی دیگر سیلان نرم آوایی چون نوای دودوک جیوان گاسپاریان راهی به بعد نامحدود زمان می گشاید تا امواج روح نواز آن صدای ضربان گذر زمان را به فراموشی بسپرد.نوای دودوک آوای بی عیبی است در دنیای پر از عیب ما».

جرج کلینتون
ترانه سرا، نوازنده، رهبر ارکستر و
خوانندۀ شهیر معاصر امریکایی

زردآلو در گیاه شناسی

پیش از سلطۀ اقوام ترک زبان بر ارمنستان، ارمنیان دودوک[3] را تزیراناپوق[4] به معنی لولۀ زرد آلو، می نامیدند زیرا تکمیل ترین نوع این ساز اصیل و کهن ارمنی را از چوب درخت زرد آلو[5] می سازند.

زردآلو، نه فقط با ساز دودوک، بلکه با همۀ زوایای زندگی اجتماعی قوم ارمن عجین شده است. به سبب قدمت کاشت و پرورش این میوه در خاک ارمنستان اسم علمی آن را در گیاه شناسی پرونوس آرمنیاکا[6]یا آرمنیکا وولگاریس،[7] به معنی آلوی ارمنی یا میوۀ ارمنی گذاشته اند.

پِدانیوس دیوسوریدِس،[8] دارو شناس قرن اول میلادی در دانشنامۀ پنج جلدی گیاه شناسی و داروشناسی خود اشاره ای به نام یونانی آرمنیاکا[9] داشته است. نخستین بار گاسپار باووئین،[10] گیاه شناس سوئیسی قرن شانزدهم میلادی، لغت آرمنیاکا (armeniaca) را در کتاب خود، پیناکس تیتری بوتانیک[11] (ص442) به کار برد و آنچه را که ما زردآلو می گوییم، سیب ارمنی[12] نامید.

کارل لینیه،[13] گیاه شناس، جامعه شناس و جانورشناس سرشناس سوئدی نیز در 1753م در فرهنگ اسامی گیاهان[14] و در بخش رتبه بندی موجودات زندۀ[15] کتاب معروف خود، انواع گیاهان[16] از سیب ارمنی نام برده است.

فیلیپ دِپوئردِرله[17] (1773م)، گیاه شناس معروف اتریشی قرن هجدهم میلادی، گفته که نام این درخت میوه از نام کشوری که در آن می روید، که منطقه ای آسیایی به نام ارمنستان است، گرفته شده و میوۀ آن بعدها به اروپا راه پیدا کرده است. [18]

در 1962م، یک گروه باستان شناسی، طی حفاری های خود در اطراف معبد گارنی ارمنستان[19] و در میان آثار کشف شده از دوران سنگی به تعدادی هستۀ زرد آلو با عمر بیش از دوازده هزار سال و دودوک ساخته شده از قلم ساق پای لک لک، متعلق به هزارۀ اول پیش از میلاد، دست یافت.

مرکز گیاه شناسی واویلوف،[20] ارمنستان، قفقاز، چین، هند، کرانه های شمالی و جنوبی مدیترانه، شبه جزیرۀ آناتولی، مکزیک و شیلی را پرورشگاه اولیۀ این نوع گیاهان می داند.

لودون،[21] گیاه شناس اسکاتلندی قرن هجدهم میلادی، ارمنستان، قفقاز، حاشیۀ کوه های هیمالیا، چین و ژاپن را زادگاه زردآلو می داند.

اسکندر مقدونی و ژنرال لوکولوس رومی،[22] پایه گذار باغ های معروف رم، درخت زردآلو و توت سفید را، حدود یک صد سال پیش از میلاد مسیح، به یونان و روم بردند.

زردآلو در فرهنگ و اجتماع

تمبر پستی منقش به تصویر زردآلو

همان گونه که تار خوب را از چوب درخت توت می سازند و استادان صنعتگر چوب درخت گلابی را برای ساختن کمانچه پیشنهاد می کنند دودوک ساخته شده از شاخه و چوب کهنه شدۀ ساقۀ درخت پنجاه تا شصت سالۀ زردآلو مرغوب ترین نوع این ساز بادی به شمار می رود. امروزه، شاید به دلیل وابستگی این ساز به چوب درخت زردآلو، حدود پنجاه نوع درخت زردآلو در خاک ارمنستان پرورش داده می شود و گاهی دودوک را لولۀ زردآلو[23] یا شیپور زرد آلو[24] نیز می نامند.

ارمنیان نه تنها خود را نخستین پرورش دهندگان زردآلو می دانند بلکه نام و تصویر آن را به خانه، اجتماع و باورهای خود نیز راه داده اند. جامعۀ هنرمندان ارمنی تنها جشنوارۀ بین المللی فیلم های سینمایی ارمنستان را وُسکِه تزیران یا زردآلوی طلایی[25] نامیده، تصویر زردآلو را در کنار طرحی از کوه آرارات، که خود نمادی از تاریخ و امید به آیندۀ ارمنیان است، بر روی تمبر پستی نقش کرده اند، رنگ نارنجی ـ طلایی زردآلو را در پرچم ارمنستان گنجانده اند و وصف درخت، شکوفه، میوه و حتی هستۀ زردآلو را درترانه های محلی و امروزی خود جای داده اند.

دودوک

دودوک در اندازه های مختلف

این سازبادی و چوبی قرن پنجمی ارمنیان، خویشان دوری در شرق دور دارد. گوآنزی[26] چینی، پیری[27] کره ای و هی چی ریکی[28] ژاپنی از نظرساختار، تعداد اکتاو، گام و نت شبیه ترین سازها به دودوک هستند.

دودوک از نظر فضای دمش هوا و ساختمان استوانه ای و نه مخروطی شکل لولۀ آن بیشتر شبیه ساز بادی ابوا[29] یا قره نی غربی است تا کلارینت و ساکسیفون.

موسس خورناتسی،[30] مورخ قرن پنجم میلادی ارمنستان، از این ساز به نام تزیراناپوق یاد کرده است. نام تزیراناپوق، در زمان استیلای اقوام ترک زبان بر ارمنستان، به دودوک،[31] که کلمه ای است عامیانه و احتمالاً از آهنگ نوای گوش نواز[32] این ساز گرفته شده، تغییر پیدا کرد. دودوک را در ترکیه و جمهوری آذربایجان بالابان،[33] در گرجستان دودوکی،[34] در روسیه و اسلوواکی دودکا،[35] در اوکراین دودوکا[36] و در ایران نرمِه نِی می نامند. یونسکو در 2005م موسیقی دودوک ارمنی را به منزلۀ شاهکار میراث معنوی و شفاهی بشریت[37] معرفی کرد.

معروف است که یک چشم ارمنیان در طول تاریخ همواره گریان و چشم دیگر خندان بوده است. غم و خوشی ارمنیان در نوای دودوک پژواکی کامل دارد. این ساز آواز داستان سرایان و نوازندگان محلی یا عاشق هایی[38] چون سایات نوُا (صیادِ نَوا)، هنرمند قرن نوزدهم میلادی و شعر شاعران ارمنی متأخر را همراهی کرده است.

نوای دودوک قرن های متوالی در جشن ها، مراسم عروسی، سوگواری ها و روزهای هولناک تاریخ با ملت ارمنی هم آوا بوده است. فرهنگ گذشته، حال و آیندۀ ارمنیان را نمی توان بدون ساز دودوک و سیلان نوای آن تصور کرد. آوای دودوک از قتلگاه دیرالزور[39] سوریه تا تبعیدگاه های دوران کمونیسم در سیبری[40] و از محراب کلیسا ها تا صحنۀ کنسرت های امروزی اروپا قدم به قدم همراه ارمنیان بوده است.

رد پای اجداد دودوک را، با قبول تفاوت هایی در ساختار آن، می توان در فرهنگ های کهن قفقاز، ماورای قفقاز، آسیای میانه و ایران پی گرفت اما صدای دودوک ارمنی، آهنگ کلام زبان ارمنی و حتی لهجۀ زبان مردمان ارمنستان را با خود دارد. صدای دودوک ارمنی انسان را ناخواسته به یاد زبان ارمنی می اندازد.

خیلی ها نوای دودوک، ساز کهن ارمنستان را، غمگین ترین نوای موسیقی در جهان می دانند اما برای خود ارمنیان این ساز معنای دیگری دارد. تاریخ پر فراز و نشیب آنها با نغمه های این ساز پیوند خورده و سال هاست که این ساز کوچک در دل موسیقی سنتی وکلاسیک آنها جای گرفته است.

استادان سازندۀ دودوک، طی قرن ها، تحولی در ساختار آن به وجود آورده اند. دودوک امروزی دارای ده روزنه: هشت روزنه در سطح فوقانی و دو تای دیگر در طرف مقابل لولۀ دستگاه، است. دودوک هم به تنهایی و هم به صورت زمینه ساز موسیقی هم نوایان و هم در ارکسترهای سمفونیک نواخته می شود.

مارکار مارکاریان، نخستین مشوق جیوان گاسپاریان، همراه با استادان دیگری چون واچه هوسپیان، در دهۀ سوم قرن بیستم میلادی، بانی کلاسی جدید برای دودوک نوازان بودند. گاسپاریان، که از شاگردان همین کلاس بود، اجرای موسیقی شاد کهن و سنتی را به فهرست آهنگ های موسیقی دودوک افزود.

تنظیم صدای[41] دودوک ارتباطی مستقیم با فرهنگ منطقه ای دارد که در محدودۀ آن نواخته می شود، چرا که حتی اندازۀ ساز نیز در مناطق مختلف متفاوت است. این ساز، که قدمتی چند هزار ساله دارد، دارای سه اندازۀ کوچک (28 سانتی متر)، متوسط (33سانتی متر) و بزرگ (40 سانتی متر) است. دودوک فقط دارای یک اکتاو، دو گام و دو نت است.

در قرن بیستم میلادی، استادان موسیقی در ارمنستان تلاشی پیگیر برای یکسان سازی تنظیمات دودوک به عمل آوردند و تنظیم آن را، برخلاف نت های غربی،[42] درمقیاس دو نت در یک اکتاو (سوم یا چهارم) تعیین و تثبیت کردند. فن استفاده از انگشتان نوازنده نت های اضافی لازم برای نزدیک شدن به مقیاس هفت یا دوازده نت را به دست می دهد. اندازۀ ساز نیز در مناطق مختلف متفاوت است. در گذشته، دودوک را از استخوان و بعدها از نی می ساختند اما از قرن پنجم میلادی به این سو استفاده از چوب و نِی درساخت دودوک به صورت معیار در آمده است. رمز صدای غمناک و ویژۀ دودوک در استفاده از دو قطعه لولۀ هم محور، قطر بیشتر لوله و قدرت تنفسی فوق العادۀ نوازنده نهفته است.

قسمت بلند دودوک بسیار مرغوب را از چوب قدیمی درخت زردآلویی که میوۀ آن ترجیحاً هستۀ تلخی دارد و بخش دهنی آن را از نی ای[43] که در ساحل رودخانۀ آراکس[44] می روید می سازند. موسیقی دانان ارمنی برخلاف عقیدۀ همکاران غربی خود، که قدمت این ساز را 1500 سال اعلام کرده اند، تاریخ ظهور دودوک را قرن دوازدهم پیش از میلاد دانسته اند.

استفاده از دودوک در منطقۀ کوهستانی ارمنستان کنونی و دشت های ارمنستان تاریخی، در منطقۀ قفقاز و شرق شبه جزیرۀ آناتولی، به دوران پادشاهی تیگران کبیر،[45] پادشاه ارمنستان در 95 ـ 55 پیش از میلاد بازمی گردد.

دکتر مک کالم،[46] جامعه شناس، ردپای این ساز را بارها در دست نوشته های ارمنی قرون وسطا پی گرفته و آن را تنها ساز باقی مانده از قرن ها پیش  و نشان هویت ملت ارمنی می داند. جای شگفتی نیست که ارتباط تنگاتنگ میان حال و هوای معنوی ارمنیان با آوای دودوک تفاوت بین هنر نوازندۀ ارمنی تبار و نوازندۀ غیر ارمنی را کاملاً آشکار می سازد. در کنار تفاوت فرهنگی و موقعیت اجتماعی نوازنده فن نواختن و به ویژه، حرکت مداوم بخش انتهایی ساز در میان لب های نوازنده تفاوت بسیار بزرگی را در نوای پدیدآمده سبب می شود.

نوای دودوک حاوی تاریخ، روح سرزمین، احساسات، آرزوها و میراث ارمنیان است و به همین دلیل دودوک را ارمنی ترین ساز می دانند. مصطلح است که دودوک در میان لب های ارمنیان، تحت فشار هوای دمیده از شُش ارمنیان و متأثر از احساسات ارمنیان به زبان ارمنی حرف می زند. ارمنیان در حالی که صدای غمبار دودوک را به دلیل تاریخ تلخ کشتار اجداد خود در سال ها و قرن ها پیش  نزدیک به روحیۀ خود می دانند، در عین حال نواهایی مناسب با جشن ها را نیز از ساز محبوب خود انتظار دارند.

آرام خاچاطوریان،[47] یکی از سه موسیقی دان بزرگ دنیا در قرن گذشته، می گوید که دودوک تنها ساز نیست. دودوک احساس و روح دارد. این تنها دودوک است که نوایش اشک به چشمان من می آورد. جیوان گاسپاریان، معروف ترین نوازندۀ معاصر دودوک، معتقد است صدایی که از روزنه های ریز این ساز بیرون می آید آوای دردناک نالۀ اجداد مظلوم ارمنیان است.

جیوان گاسپاریان

جیوان گاسپاریان

جیوان گاسپاریان، موسیقی دانی که بیشترین سهم را در معرفی دودوک به دنیای خارج از ارمنستان داشته، در 1928م در روستای سولاگ، در حومۀ ایروان، متولد شد. از شش سالگی شروع به نواختن دودوک کرد و نخستین اجرای حرفه ای اش، تکنوازی در گروه رقص و آواز سنتی ارکستر سمفونیک تاتول آلتونیان،[48] موسیقی دان بزرگ ارمنستان، در 21 سالگی بود.

گاسپاریان در گفت و گویی با خبرگزاری بیبیسی، پیش از کنسرت خود با حسین علیزاده و گروه همنوازان، در سالن باربیکن لندن در 28 سپتامبر 2012م دربارۀ زندگی و اولین آشنایی اش با دودوک می گوید:

« تنها شش سال داشتم. مادرم فوت کرده و پدرم هم به جنگ رفته بود و من در یتیم خانه دوران کودکی سختی را می گذراندم.

در آن دوره جاهایی بود که مثل سینماهای امروزی فیلم نشان می دادند. از آنجا که فیلم ها صامت بودند سه نفر نوازنده زیر پرده می نشستند و با نواختن دودوک نمایش فیلم را همراهی می کردند.

اولین بار که صدای دودوک را شنیدم خیلی خوشم آمد. در میان آن سه نوازنده، استادی هم بود به نام مارکار مارکاریان. خود را به او رساندم واز او خواهش کردم که یک دودوک هم به من بدهد. خیلی خشن جواب داد که می خواهی چکار؟ برو درست را بخوان. مگر پدر و مادر نداری؟

روزی پیش او رفتم و پول ناچیزی را که از فروش ظرف و ظروف کهنۀ خانه به دست آورده بودم به او دادم. پول ها و دست کوچک عرق کردۀ مرا پس زد، دودوک ساده ای را از جیب در آورد، به من داد و گفت: ,برو بزن. تو احتمالاً آدم خواهی شد،.

از خوشحالی در پوست نمی گنجیدم. در طول زمستان یک لحظه دودوک را از لبانم دور نکردم و نواختن نخستین آهنگ را، که دِلِِ یامان[49] نام داشت، فرا گرفتم. بهار بعد، بار دیگر نزد استاد مارکاریان رفتم و از او خواهش کردم که به نواختن من گوش دهد.

گوش کرد و اشک از چشمانش سرازیر شد. دودوک بهتری به من داد و گفت: ,برو بزن. تو نوازندۀ چیره دستی خواهی شد،. این حرف استاد مشوق من شد تا درهفده سالگی به نواختن دودوک مسلط شوم».

گاسپاریان به نواختن دودوک ادامه داد و در 1947م، وقتی که نوزده سال داشت، از دست استالین، رئیس جمهور وقت شوروی، یک ساعت مچی جایزه گرفت. پس از آن، گروه های مختلف روسی از او دعوت به همکاری کردند و جیوان موفق شد تا صدای سازش را به گوش مردم بیشتری در خارج از مرزهای ارمنستان برساند.

در طی 25 سال همکاری با ارکستر سمفونیک تاتول آلتونیان، جیوان به غول حماسی دودوک تبدیل شد. او در 1957م، در همایش بزرگ موسیقی یونسکو در مسکو، با پنج هزار شرکت کنندۀ دیگر به رقابت پرداخت و در حالی که ساز کوچک چوبی او، دودوک، را هیچ یک از 47 داور مسابقه نمی شناختند برندۀ جایزۀ نخست شد. در سال های 1959، 1963، 1972 و 1980م چهار نشان طلای مسابقات یونسکو و در سال های بعد نیز شش نشان دیگر به گردن او آویخته شد.

گاسپاریان، که با وجود سال ها نوازندگی نت نمی دانست، در52 سالگی به دانشگاه رفت و پس از فارغ التحصیلی شروع به آموزش موسیقی کرد. او به منزلۀ مدرس دانشگاه موسیقی ارمنسـتان تاکنون بیش از هفتاد نوازندۀ دودوک را برای اجراهای حرفه ای تعلیم داده است.

نبوغ و زحمات مستمر گاسپاریان از دو جنبه حائز اهمیت است. نخست آنکه وی دودوک و آوای دودوک را از زندان سنتی و چهار دیواری نواهای قدیمی محلی آزاد کرد و دیگر آنکه جنبه ای امروزی به آن بخشید تا دیگر آن را سازی کم مایه نشمارند. تبحر و علاقۀ جیوان گاسپاریان، استاد مسلم دودوک، این ساز را به ارکسترهای بزرگ دنیا همچون ارکستر سمفونیک لندن،[50] گروه مشهور کوارتت زهی کرونوُس سانفرانسیسکو،[51] گروه موسیقی راه ابریشم درشهرکلن آلمان[52] و فیلارمونیک بروکسل،[53] در مراکز مشهور موسیقی مانند سالن کارنگی،[54] دانشگاه استنفورد امریکا،[55] سالن بِنا رویال در شهر سییتل امریکا،[56] مرکز ملی واشنگتن[57] و ارکسترهای رم، فلورانس، آمستردام و میلان راه داده است. تنظیم و اجرای بخش هایی از موسیقی متن فیلم های سینمایی برجسته و به یاد ماندنی ای چون دکتر ژیواگوُ،[58] الماس سیاه،[59] راه رفتن مرد مرده،[60] آخرین وسوسههای عیسی مسیح[61] ( برندۀ جایزه های متعدد سینمایی اسکار)، گلادیاتور[62]  و سیزده فیلم سینمایی دیگر نمونه ای از جاودانگی دودوک و همکاری‌ موفق و مستمر گاسپاریان با آهنگ سازان سرشناس سینمای امروز است.

گاسپاریان به همراهی هانس تسیمر،[63] آهنگ ساز معروف عالم سینما، در تنظیم موسیقی متن فیلم گلادیاتور از آهنگ ارمنی بردند یاری را که عاشقش بودم[64] استفاده و سال بعد، در 2001م، پس از نمایش بسیار موفق فیلم، آن را به صورت آلبومی جداگانه به دوستداران این موسیقی هدیه کرد.

گاسپاریان با تلفیق دودوک با نوای سازهای دیگر ملل ـ همچون تار استاد علیزاده از ایران، ویولن سل یوـ یوـ مای[65] امریکایی و ویولن یوری بشمت[66] روس و تنظیم نواهای جدید موفق شد تا دودوک را در مرکز توجه دوستداران موسیقی جهان جای دهد.

او در سال های 1963 و1977م، در ایروان، به ترتیب مفتخر به کسب عناوین استاد مسلم موسیقی ارمنستان و هنرمند موسیقی سنتی ارمنستان شد. محبوبیت او در سال های دهۀ 80 به اوج خود رسیده بود. موسیقی دان انگلیسی، برایان انو،[67] که در 1988م در کنسرت گاسپاریان مسحور نوای دودوک شده بود، جیوان را برای اجرای موسیقی به لندن دعوت کرد. نخستین آلبوم دودوک گاسپاریان با نام در این دنیا غمگین نخواهم بود[68] به منزلۀ ملکۀ دوست داشتنی آلبوم های روز شناخته و نام او از آن پس بیش از پیش در جهان موسیقی مطرح شد.

گاسپاریان و دودوک او حضوری مستمر در مجموعه کنسرت های معروف به 46664 [69] داشته اند. نخستین کنسرت از این مجموعه در ساحل یخ زدۀ شهر ترومسو[70] در نروژ و آخرین آنها در 2008 م، در جشن نودمین سالگرد تولد نلسون ماندلا[71] در هاید پارک[72] لندن برگزار شد.

در 2002م، در میان 350 هنرمند از هشتاد کشور جهان، جایزۀ دو سالانۀ ومکس[73] برای یک عمر زحمت در ارتقای کیفیت موسیقی، خلاقیت و موفقیت در صحنۀ موسیقی جهان به جیوان گاسپاریان تعلق گرفت.

او از دهۀ 80 میلادی تا کنون با هنرمندان شناخته شدۀ بسیاری همچون مایکل بروک،[74] زوکرو،[75] برایان می،[76] لایونل ریچی،[77] برایان انو، پیتر گابریل[78] حسین علیزاده (ردیف دان)، استینگ،[79] نصرت فاتح علیخان[80] (صوفی معروف پاکستانی)، لودوویکو آیناودی[81] (نوازندۀ ایتالیایی پیانو)، ساینخو[82] (موسیقی دان مغولستانی) و بسیاری دیگر همکاری داشته است.

استاد حسیــن علیزاده

استاد حسیــن علیزاده و جیوان گاسپاریان

حسین علیزاده و جیوان گاسپاریان، دو غول موسیقی اصیل و سنتی شرق، در13شهریور 1382ش، در کوشک احمد شاهی کاخ نیاوران، تلفیق موفقی از موسیقی و سازهای سنتی ایرانی و ارمنی را برای سه هزار تماشاگر مشتاق به اجرا درآوردند. در این اجرای مشترک، علیزاده و گاسپاریان هردو با بداهه نوازی روح جدیدی به کالبد موسیقی سنتی دمیدند.

استاد علیزده پیش از این اجرای مشترک گفته بود:« وقتی همکاری با گاسپاریان به من پیشنهاد شد نگاهم به دور دست خیره شد و صدای سحرانگیزی مرا به سوی خود کشاند. همان صدای آشنایی که حکایت جاودانگی عشق گاسپاریان است. هر نغمه ای را که یادآور شدیم برایمان آشنا بود. چه بنوازیم؟ شور؟ دشتی؟ چهارگاه؟ بیات شیراز؟ و یا…

همۀ این عناوین بار زیادی برایمان داشت. گویی از خاطرات سخن می گفتیم، از خاطراتی که قرن ها سرنوشت دو فرهنگ را رقم زده بود. موسیقی ایران و ارمنستان زبان مشترکی است که هر عبارت آن برای هر دو ملت آیینه ای از تاریخ ماست».

آلبوم مشترک حسین علیزاده، آهنگ ساز، پژوهشگر، ردیف دان و نوازندۀ برجستۀ موسیقی ایرانی و جیوان گاسپاریان، نوازندۀ سرشناس ارمنی، به نام به تماشای آبهای سپید یا نگاه بی پایان[83] درکنار چهار آلبوم دیگر از کشورهای هند، آفریقای جنوبی، تاجیکستان و اسکاندیناوی در 2006م نامزد دریافت جایزۀ معتبر بین المللی گرمی،[84] در رشتۀ موسیقی سنتی شد. جایزۀ گرمی این سال به آلبوم هنرمندان آفریقای جنوبی تعلق گرفت.

حسین علیـــزاده در مهر 1330ش در تهران متولد شد. به دلیل آشنایی با استاد هوشنگ ظریف، که در یکی از مدارس تهران به دانش آموزان موسیقی درس می داد، با موسیقی آشنا شد. هوشنگ ظریف، که متوجه استعداد او در موسیقی شده بود، او را به هنرستان موسیقی معرفی کرد. وی پس از پایان تحصیلات در هنرستان موسیقی در 1349ش به دانشکدۀ هنرهای زیبا دانشگاه تهران راه یافت و در گروه موسیقی این دانشکده از استادان برجستۀ موسیقی آن زمان بهره برد و در دو رشتۀ نوازندگی و آهنگ سازی فارغ التحصیل شد.

علیزاده هم زمان با تحصیل در دانشگاه نزد استادان موسیقی ایران نیز به آموزش موسیقی مشغول بود. استادان وی عبارت بودند از هوشنگ ظریف، علی اکبر شهنازی، احمد عبادی، نورعلی برومند، محمود کریمی، عبد الله دوامی، یوسف فروتن و سعید هرمزی. او در این زمان در ارکستر ایرانی تالار رودکی و ارکستر ملی ایران، به رهبری حسین دهلوی، به منزلۀ نوازندۀ تار عضویت داشت. طی سال های 1351 و 1352ش نیز با گروه های مرکز حفظ و اشاعۀ موسیقی از جمله شیدا و چاووش در جشن هنر شیراز به اجرای برنامه پرداخت. در 1355ش، به اتفاق پرویز مشکاتیان گروه عارف را تشکیل داد و برنامه های متعددی را در داخل و خارج از کشور به اجرا درآورد.

علیزاده بر خلاف بسیاری دیگر از هنرمندان، که فقط به اجرای موسیقی به شکل کاملاً سنتی آن می پردازند، نوآوری هایی در موسیقی داشته است. ابداع مقام داد و بیداد (گوشه داد از ماهور و بیداد از همایون)، آلبوم راز نو، با همکاری گروه هم آوایان و زمستان با صدای استاد شجریان و همچنین اجرای پلی فونیک آواز ایرانی (رازنو، آوای مهر و…) از جمله نوآوری های او هستند. اجرای کنسرت در ایران و خارج از ایران، عضویت در رادیو، همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و اجرای تکنوازی های بسیار، همگی از فعالیت های حسین علیزاده محسوب می شوند.

علیزاده پس از انقلاب برای تحصیل و تدریس به آلمان رفت و قطعۀ عصیان پایان نامه دورۀ آهنگ سازی وی است. پس از بازگشت به ایران، در 1367ش، به اجرای قطعات شورانگیز و ترکمن پرداخت که دریچه ای جدید به روی موسیقی ایران گشود.

تکنوازی ها و هم نوازی های او با ارشد طهماسبی، سخنرانی و اجراهای متعدد در ایران و خارج از ایران، ضبط آثار، اجرای ردیف میرزاعبدالله فراهانی، تدوین کتاب ده قطعه برای تار، انتشار کتاب های آموزشی، کاست های آموزشی، تدریس تار و سه تار، کار بر روی مقام ابداعی و اجرای کنسرت های داد و بیداد، ساخت موسیقی فیلم و… از جمله فعالیت های او در سال های پس از انقلاب است. استاد علیزاده تا 1384ش در قالب گروهی چهار نفره، همراه با محمد رضا شجریان، کیهان کلهر و همایون شجریان به برگزاری کنسرت و اجرای برنامه در کشورهای مختلف مشغول بود. علیزاده دارای دو فرزند به نام‌های صبا، نوازندۀ کمانچه و نیما، نوازندۀ رُباب و تار است که هم اکنون در گروه هم آوایان زیر نظر خود وی فعالیت دارند.

علیزاده به جز آلبوم به تماشای آبهای سپید، محصول همکاری با جیوان گاسپاریان، دوبار دیگر نیز برای آلبوم‌های فریاد و بی تو به سر نمیشود نامزد جایزۀ گرمی در بخش بهترین آلبوم سنتی جهان شده است.

یکی ازمهم‌ترین ویژگی‌های علیزاده منش مردمی و رفتار فروتنانۀ اوست. از علیزاده می‌توان به منزلۀ پدری برای موسیقی ایران یاد کرد که همواره، بدون جهت‌گیری‌های نامعقول و خصمانه، حفاظت از موسیقی و هنر ایران زمین را در سرلوحۀ فعالیت های خود قرار داده است.

استاد علیزاده بدون اینکه لحظه ای از فعالیت هنری دست کشد، همواره در ردیف اول موسیقی ایران پرتلاش و فعال حضور داشته و به تازگی نیز گروه دوستی را پایه گذاری کرده که شاید بزرگ‌ترین آرزوی هنردوستان در طول بیست سال اخیر بوده است. [85]

ارتــان تکیــن

ارتان تکین،[86] نوازندۀ معروف ترک، نخستین هنرمندی بود که به مناسبت قتل هراند دینک،[87] سردبیر ارمنی روزنامۀ آگوس،[88] چاپ استانبول، بالابان را غیر مستقیم به تزیراناپوق یا دودوک اصیل ارمنیان تبدیل کرد.

تکین هنگام معرفی و اجرای آهنگ و ترانۀ غریب اعلام کرد که این قطعه را تقدیم می کند به روح هراند دینک و همۀ آنهایی که طی نژادکشی 1915م جانشان را از دست دادند.

تکین در فیلم مستند ارمنیان ما را ببخشید، که در ترکیه تهیه شد، اعلام کرد که هراند دینک بر روی خاک کشور اجدادی اش زندگی می کرد درحالی که در آن غریب زیست و غریب مرد، در سرزمینی که خیلی ها هیچ ارتباطی با خاک آن ندارند ولی خود را مالک آن می شمارند.

تکین به یاد می آورد که در دوران کودکی در دهکدۀ زادگاهش، در غرب ترکیه، همراه پدرش امواج رادیو را برای شنیدن آوایی از دودوک پس و پیش می کرده است. او با لبخند به یاد می آورد که وقتی که نخستین بار به ایروان، پایتخت ارمنستان، سفر کرده بود سراغ سازمان مرکزی رادیو ایروان را گرفته بود تا نسخه های اصل موسیقی دودوک را از مسئولان رادیو ایروان بگیرد و به شوخی به او گفته بودند که همین خواستۀ تو نامت را هم اکنون از ارتان تکین با شایستگی به وارتان تکینیان تغییر داده است.

ارتان تکین از فعالان اجتماعی حرکت «ارمنیان ما را ببخشید» است که با هدف آشنا کردن مردم دنیا و به ویژه، خود ملت ترک با نژادکشی ارمنیان برپا شده است. شرکت کنندگان در این حرکت معتقدند که نژادکشی ارمنیان واقعاً به وقوع پیوسته، که دولت و ملت ترک باید این حقیقت تلخ را بپذیرند و آنچه را که به ارمنیان تعلق داشته به آنان بازگردانند.

ارتان تکین و بسیاری از همفکران او را دگراندیش و مخالف اهداف اجتماعی و سیاسی ترکیه خوانده اند ولی این گونه فشارها سبب گذشتن تکین ها از عقاید و باورهایشان نشده است. تکین خطاب به ارمنیان گفته است که من خود را برادر شما می دانم وصمیمانه آرزو دارم که شما هم روزی مرا برادر خود بدانید.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61
سال شانزدهم | پاییز 1391 | 280 صفحه
در این شماره می خوانید:

سکه های تیگران دوم

نویسنده: شاهن هوسپیان تیگران دوم[1] همان نقش را در تاریخ ارمنستان ایفا کرده است که کوروش برای ایران. بنابراین، به مناسبت هم زمانی سال 2010 م با دوهزار و صد و پنجاهمین...

سمبات دِر کیورقیان

نویسنده: ایساک یونانسیان سمبات دِر کیورقیان[1] در1292ش در خانواده ای ارمنی، در جلفای اصفهان، چشم به جهان گشود. پدرش هوانس و مادرش تاگوهی نام داشتند. سمبات در دو سالگی...

دوست من روبرت واهانیان

نویسنده: م.پ.جکتاجی دوست خوبم، روبرت واهانیان، تا به امروز چندین و چند مقاله نوشته و به من سپرده است كه همه را در ماهنامۀ تخصصی گیلان شناسی، گیله وا، چاپ كرده ام، بیشتر...

روبرت واهانیان،معمار و گیلان شناس

نویسنده: فرامرز طالبی سرآغاز اول بار نامش را در مجلۀ گیله وا دیدم، با مقاله ای نو در ادبیات معماری گیلان: «شهرسازی رشت». با همان مقاله نامش در ذهنم ماند و بعد از آن...

نگاهی به زندگی و آثار علمی دکتر مگردیچ تومانیان

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان ریاضیات نوعی زبان علمی است. مهندسان، فیزیک دانان و سایر دانشمندان به طور دائم از این علم بهره مند می شوند. سایر کارشناسان نیز، که به مطالعۀ...

نگاهی به روابط عرب ها و ارمنیان از گذشته تا حال

نویسنده: نیکولای هوُهانیسیان / ترجمه مسعود احمدی و تورج خسروی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 خلاصه ای از فعالیت ها و آثار نویسنـده نیكولای هوْهانیسیان، در 1930م، در...

برگی از زندگی من

نویسنده: آراکس آوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 اشاره افسوس که بسیار کم از خودش نوشته. خاطراتش را می خوانم و می گویم که حیف کاش بیشتر نوشته بود ولی خاصیت...

دیاسپورا،کتاب،مهاجرت

نویسنده: روبرت صافاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 حکایت پانصد سالگی کتاب چاپی ارمنی حکایت بیمار سالخوردۀ رو به موتی است که برایش جشن تولد می‌گیرند و بزرگش می‌دارند...

گذر تاریخ با نائیری

نویسنده: دکتر داریو فرینی / ترجمه دکتر مهرداد مومنی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 سال 1335ش است. ارمنی ها هم مثل بقیۀ مردم سرگرم کار و زندگی شونن و می گذرونن! من نیستم؛...

مروری کوتاه بر تاریخچه سالنامه های ارمنی

نویسنده: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 تألیف و تدوین سالنامه ها، که بخشی جداگانه از ادبیات ارمنی است، با توجه به محتوای آنها ـ که به طور عمده...

نشریات ارمنی زبان در خدمت کودکان

نویسنده: لیا خاچیکیان مطالبی که از سوی اولیای تربیتی كودكان برای مطالعه در اختیار آنها قرار می گیرد همواره دارای اهمیتی ویژه بوده است و از اصلی ترین برنامه های زیرساختی...

دکتر آلکساندر آتابگیان و دو ماهنامه هاماینک

نویسنده: آرمن بیگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 دربارۀ نشریه ای به نام هاماینک،[1] که ظاهراً در رشت چاپ می شده، دیدگاه های متفاوتی از سوی محققان و دست اندرکاران...

نگاهی به تاریخچه مطبوعات ارمنیان ایران

نویسنده: آرمن بیگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 تاریخچۀ نشریه ها و روزنامه های ارمنی زبان از شهر مدرس در هندوستان آغاز شده است. در نیمۀ دوم قرن هیجدهم میلادی، شمار...

وُسکان یِروانتسی

نویسنده: هاسمیک خاچاطوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 «چون کتاب عشق است عزیزم  اما دشمنان ما آن را نفهمیدند» وُسکان یرِوانتسی به خاطر آرمان والای خود با فدا کردن...

تاریخ صنعت چاپ ارمنی در ایران

نویسنده: تئودیک / ترجمه آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 جلفای اصفهان چاپخانۀ کلیسای وانک جلفا شهرستانی است در مجاورت اصفهان، شهری که زمانی پایتخت ایران...

تئودیک،نخستین محقق در زمینه تاریخ صنعت چاپ ارمنی

نویسنده: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 تئودوروس لاپجینجیان (تئودیک) مؤلف، نویسنده و ناشری پرکار بود. او در 5 مارس 1873م، درمحلۀ اسکیوتاری قسطنطنیه...

تاریخچه صنعت چاپ ارمنیان

ترجمه: آنوشیک ملکی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 قدیمی ترین پیوند ارمنیان با صنعت چاپ به قرن چهاردهم میلادی و به زمانی بازمی گردد که ناخدای ارمنی اهل ونیز، آنتون...

به مناسبت پانصدمین سال صنعت چاپ ارمنی

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 جاثلیق اعظم آرام اول، رهبر حوزۀ دینی کیلیکیه، پس از نام گذاری سال های گذشته به نام موضوعات مختلف، سال2012م را نیز که مصادف است با پانصدمین...

ماتناداران و میراث خطی مورخان ارمنی

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61 ماتناداران[2] در معنای لغوی به مجموعه ای اطلاق می شود که مکانی برای نگاهداری اسناد، متون خطی و کتا ب های دست نویس...