نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62

سرزمین کیلیکیه[2] یکی ازسکونتگاه های کهن بشری است که نام آن در بسیاری ازمتون مربوط به دورۀ باستان به ثبت رسیده و به سبب موقعیت حساسش همواره در طول تاریخ مورد توجه فاتحان بوده.

پادشاه آشور، سلمانصر سوم، دریکی از کتیبه های خویش، متعلق به 834 ق م، اشاره ای به نبردهای خود و فتح این سرزمین کرده است. [3] در دورۀ حکومت هخامنشیان، کوروش، بنیان گذار این سلسله، موفق شد کیلیکیه را مطیع خویش سازد. [4] بر مبنای بخشی از همین متون اشاره شده اسکندر مقدونی این سرزمین را از جمله متصرفات خود می دانست و پس از او پادشاهان سلوکی آن را تحت حکومت خود در آوردند. سپس، عرب ها در پی فتوحاتشان در قرن هفتم میلادی بخش هایی از این سرزمین را تصاحب کردند که تا قرن دهم میلادی جزو محدودۀ سرزمین های فتح شدۀ آنها باقی ماند.

در نیمۀ دوم قرن دهم میلادی و در فاصلۀ سال های 963- 965م، امپراتوری بیزانس بسیاری از شهرهای مهم کیلیکیه را، که در دست عرب ها بود، به تصرف خویش در آورد. دیری نگذشت که با شکستن دیوار دفاعی عرب ها، در حدود کوه های توروس، سربازان بیزانسی موفق به پیشروی شدند و تمامی این سرزمین را جزو قلمرو امپراتوری بیزانس قرار دادند. [5]

از این مقطع به بعد متون تاریخی و جغرافیایی فراوانی وجود دارد که مملو از مطالبی دربارۀ کیلیکیه و حیات مردمان آن در دوران حکومت یونانی ها، عرب ها و امپراتوری بیزانس است و بر مبنای همین متون اطلاعاتی در مورد دلایل مهاجرت قوم ارمنی و چگونگی سکونت آنها در نواحی مختلف این سرزمین ذکر شده که امکان مطالعه و پژوهش های تاریخی دربارۀ نخستین نشانه های شکل گیری پادشاهی کیلیکیه را فراهم می سازد. [6]

لیکن تاریخ کیلیکیه در قرن یازدهم میلادی مصادف با یکی از مهم ترین رخدادهای تاریخ ملت ارمنی است: ظهور حکومتی ارمنی در سرزمین کیلیکیه که در اندک زمانی تبدیل به قدرتی مستقل با ابعاد نظامی، سیاسی و فرهنگی در خور توجهی شد به گونه ای که بخش اعظمی از حوادث مربوط به پادشاهی کیلیکیه درمتون تاریخی مورخان اروپایی هم روزگار آن در ذیل عنوان های بارون نشین جدید ارمنی، ارمنستان جدید یا ارمنستان صغیر[7] به نگارش درآمد و تا سده های بعد نیز مورد بررسی قرار گرفت. [8]

بر مبنای مطالعات جغرافیایی و بر اساس طبیعت حاکم بر کیلیکیه، که از تنوع خاصی برخوردار است، رشته کوه های توروس – که در قسمت های غرب، شمال و شرق این سرزمین گسترده است – همواره یکی از مهم ترین محافظان طبیعی این سرزمین بوده و در طی دوران پادشاهی کیلیکیه قلعه های مستحکم بسیاری را بر بلندای تپه های خود از گزند مهاجمان محفوظ داشته. [9]

جغرافی دانان، این سرزمین را به لحاظ طبیعی به چندین بخش تقسیم کرده اند. نوار غربی شامل ناحیه ای سنگلاخی است که با تپه های صخره ای کم ارتفاعی احاطه و در متون تاریخی با عنوان کیلیکیۀ سنگلاخی مشخص شده. بخش هایی از نوار شرقی نیز از دشت ها تشکیل و شمال شرقی با زنجیره ای از کوه ها و قله های نسبتاً مرتفع، که گاه بلندی آنها به 3,500 متر می رسد، پوشانیده شده. این بخش به کیلیکیۀ کوهستانی معروف است و در متون برخی مورخان ارمنی از آن با عنوان بام کیلیکیه یاد شده. قسمت های جنوب شرقی کیلیکیه را نیز کوه هایی کم ارتفاع احاطه کرده اند که بلندای قله های آن گاه به 2,000 متر می رسد. [10]

این سرزمین اگرچه از سه طرف در احاطۀ کوه ها قرار گرفته از جنوب به دریای مدیترانه منتهی می شود. نوار ساحلی پادشاهی ارمنی کیلیکیه پانصد کیلومتر وسعت داشت و در این مسافت نسبتاً طولانی شهرهای ساحلی و بندرهای بسیاری قرار گرفته بودند. شهرهای آیاس[11] و کوریکوس (گوریگوس) [12] از مهم ترین بنادری بودند که نقشی حیاتی در رونق اقتصادی و روابط سیاسی این پادشاهی ایفا می کردند.

آب و هوای کیلیکیۀ کوهستانی متغیر و از تابستان ها ی گرم و زمستان های بسیار سرد برخوردار است. در نواحی دشتی، معمولاً فصل بهار از آوریل[13] آغاز می شود و به دلیل وجود رودخانه ها و جویبارهای این بخش، که از کوه های توروس سرچشمه می گیرند و به دریای مدیترانه می ریزند، این منطقه ناحیه ای حاصلخیز محسوب می شود. جملگی این عوامل سبب رونق کشاورزی در حوزۀ پادشاهی کیلیکیه شده بود و محصولات متنوعی چون گندم، جو، برنج و پنبه در دشت های حاصلخیز آن کشت می شد. [14]

کیلیکیه از تنوع گیاهی فراوانی برخوردار است و وجود گونه های فراوانی از بوته های خود رو صحرایی، به ویژه در بخش کوهستانی آن، سبب گسترش دامداری در کوهپایه ها و تپه های منتهی به این نواحی شده. بر اساس اسناد موجود پرورش و تربیت اسب یکی از حرفه های رایج در بین مردمان ساکن درکیلیکیۀ کوهستانی بوده. همچنین، این سرزمین دارای معادن زیر زمینی فراوانی است و در بسیاری از متن های تاریخی و پزشکی به وجود چشمه هایی با خواص درمانی در این ناحیه اشاره شده. [15]

در قرون وسطا ساکنان سرزمین کیلیکیه را مردمانی ازقومیت های مختلف از قبیل ارمنیان، رومیان، آشوریان، یونانیان و اعراب تشکیل می دادند. بر طبق مطالعات تاریخی در قرن سیزدهم میلادی، کل جمعیت این سرزمین در محدودۀ پادشاهی ارمنی کیلیکیه بیش از یک میلیون نفر بوده که در نواحی مختلف این پادشاهی و در گستره ای در حدود چهل هزار کیلومتر مربع پراکنده بوده اند.

سرزمین کیلیکیه شهر های فراونی را در خود جای داده بود که بسیاری از آنها با دیوارها و قلعه هایی مستحکم محصور شده و علاوه بر استحکامات نظامی از امکانات اجتماعی و اقتصادی مکفی نیز برخوردار بودند. از این میان چهار شهر سیس، [16] آدانا، [17] آنازاربا، [18] مامستیا (مامیسترا) [19] از اهمیت اقتصادی و سیاسی بیشتری برخوردار بوده اند.

در بخش های کوهستانی قلعه هایی قرار داشت که از استحکامات و بنایی با ویژگی های نظامی خاص برخوردار بود. از مهم ترین این قلعه ها می توان به واهکا، [20] لامبرون (لامپرون)، [21] گوگلاگ[22] و کاپان[23] اشاره کرد.

ورود مهاجران ارمنی و تشکیل امارتی مستقل

امپراتوری بیزانس، در پی تصرفات خود در قلمرو سرزمین های ارمنی نشین، شناخت کاملی از اقتدار خود کامه ای که فئودال های ارمنی در مواضع نظامی، سیاسی و اقتصادی قلمرو خویش حاکم ساخته بودند به دست آورد. از این رو، به درستی از خطری که می توانست در آینده از جانب آنها منافع امپراتوری بیزانس را، در محدودۀ قلمرو این فئودال ها، تهدید کند آگاه شد. به این ترتیب، یکی از نخستین اقدامات بیزانس درهم شکستن قدرت یکپارچۀ خاندان های مذکور بود تا از این طریق هرچه بیشتر از کارآیی نظامی آنها در برابر سپاهیان بیزانس بکاهد و با ادغام آنها در بین لشگریان بیزانسی از مهارت و تجربیات نظامی گری ارمنیان در جهت منافع این امپراتوری و در برابر دشمنان آن بهره گیرد. [24]

محدوده امارت ارمنی کیلیکیه بر روی نقشه (1080 – 1199م)

پس از چندی، سیاست تهاجمی امپراتوری بیزانس، در مورد سکونتگاه های ارمنی نشین، آسایش و امنیت را در این نواحی از بین برد و سبب مهاجرت و کوچ اجباری بسیاری از ارمنیان به نواحی مختلف واقع در آسیای صغیر شد. بر اساس متون تاریخی ارمنی تقریباً از ابتدای قرن یازدهم میلادی جمعیت انبوهی از ارمنیان شهرها و روستاهای مختلف ارمنستان پس از حملات سپاهیان بیزانس مجبور به ترک دیار خویش شدند وبه سوی سرزمینی امن تر مهاجرت کردند. [25]

سرزمین کیلیکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، که نوید سرزمینی آرام و امن را می داد بیشتر مورد توجه مهاجران ارمنی قرار گرفت و روز به روز بر شمار ارمنیانی که به این سرزمین مهاجرت می کردند افزوده شد. به گونه  ای که در دهۀ چهل قرن یازدهم میلادی و در پی مهاجرت ها و سکونت ارمنیان در نواحی مختلف کیلیکیه چندین امیر نشین ارمنی در این ناحیه تشکیل شد که همگی آنها خاستگاهی فئودالی داشتند و متعلق به یکی از خاندان های بزرگ ارمنستان بودند. [26]

در اندک زمانی، این سیاست امپراتوری بیزانس در محدودۀ کیلیکیه به نتیجه رسید و مهارت های نظامی ارمنیان سبب حضور آنها در ارتش این امپراتوری شد.آنها با رشادت ها و شجاعت هایی که در طی نبردهای مختلف از خود نشان دادند توانستند مدارج مختلف را طی کنند و به مقامات والایی در سازمان نظامی بیزانس دست یابند.

پس از مدتی نه چندان طولانی و در اواخر نیمۀ نخست قرن یازدهم میلادی، سرداران نظامی ارمنی مسئولیت ادارۀ برخی قلعه های نظامی مهم کیلیکیه را در دست گرفتند و به این ترتیب، با شکل گیری نخستین نشانه های تمرکز و توسعۀ قدرت، امیرنشین هایی ارمنی به وجود آمد و زمینۀ لازم برای ایجاد امارتی مستقل و متحد را فراهم ساخت. [27]

بنا به روایت منابع تاریخی در اواخر سال 1080م شاهزاده روبن،[28] از امرای نامی ارمنی – که در قلعه ای در ناحیۀ شمال کیلیکیه اقامت داشت – به همراهی برخی دیگر از نجبای ارمنی و سپاهیان خود و به منظور دستیابی به حکومتی مستقل در برابر امپراتوری بیزانس قیام کرد و وارد نبردهایی سخت و طولانی با لشگریان بیزانس شد. او با تمامی امیرنشین های ارمنی، که در نواحی مختلف بخش کوهستانی کیلیکیه ساکن بودند، پیمان اتحاد بست و به یاری آنها توانست برخی از قلعه های واقع در بخش کوهستانی کیلیکیه را نیز ازآن خویش سازد و در نهایت، با رهبری مطلق خود حکومتی مستقل تشکیل دهد. این حکومت درآغاز عنوان امارت روبینیان را به خود اختصاص داد اما بعدها از آن با نام امارت ارمنی کیلیکیه یاد شد و البته در برخی منابع اروپایی به صورت بارون نشین ارمنی کیلیکیه نیز عنوان شده است.

شاهزاده روبن (1080 – 1095م)

روبن تا 1095م حکومت کرد و پس از او فرزندش، کنستانتین اول[29] (1095-1100م)، قدرت را درست گرفت. وی سیاست های پدر را به منظور تحکیم و ثبات هر چه بیشتر امارت تازه تشکیل شدۀ ارمنی کیلیکیه دنبال کرد و در اندک زمانی موفق شد قلعۀ واهکا[30] واقع در کیلیکیه کوهستانی را، که یکی از مهم ترین استحکامات امپراتوری بیزانس بود، تصرف کند. کنستانتین، قلعۀ واهکا را به دلیل اهمیت و حساسیت نظامی ای که داشت به منزلۀ مرکز حکومت خویش انتخاب کرد و به نبردهای خود به منظور توسعۀ قلمرو خویش در دو جبهه، در برابر امپراتوری بیزانس و نیز لشگریان سلجوقی، ادامه داد.

مقارن همین ایام سپاهیان صلیبی از سمت غرب به شرق در حال پیشروی بودند. آنان در هر سرزمینی که به تصرف در می آوردند امیر نشینی تأسیس می کردند و با تکیه بر همین سیاست توانستند تا 1270م بر متصرفاتشان در شرق حکومت کنند. [31]

در اوایل 1097م، دو لشگر از سربازان صلیبی وارد سرزمین کیلیکیه شدند. آنان از کنستانتین، حاکم امارت ارمنی کیلیکیه، درخواست یاری کردند و او به همراه برخی از امرای دیگر و لشگریان خود به سپاهیان صلیبی پیوست. هدف اصلی کنستانتین از همراهی با سپاهیان صلیبی به کارگیری نیروی مضاعف آنها در دسترسی به مواضع بیشتری در سرزمین کیلیکیه بود، سیاستی که خیلی زود مشخص شد کاملاً به نفع لشگریان صلیبی است و برای کنستانتین نتیجه ای مثبت به همراه نداشت.

سپاهیان صلیبی به کمک امرای ارمنی موفق شدند بسیاری از قلعه های واقع در دشت های کیلیکیه را ازآن خویش سازند. آنان سپس به پیشروی های خود در شرق ادامه دادند و در نهایت نیز امیر نشینی هم مرز با امارت ارمنی کیلیکیه ایجاد کردند که نقشی مهم درتعیین سرنوشت آتی این امارت ایفا کرد.

در نتیجۀ حملات سپاهیان صلیبی به شرق، که هم زمان در جبهه های مختلفی به نبرد می پرداختند، امپراتوری بیزانس فرصت بیشتری به دست آورد تا به توسعۀ متصرفات خود و باز پس گیری قلعه هایی که تحت حکومت امارت ارمنی کیلیکیه قرار داشت بپردازد و در اندک زمانی موفق شد تا بر نواحی واقع در دشت های کیلیکیه مسلط شود. پس از چندی نیز از شکست سختی که سپاهیان صلیبی در یکی از نبردهایشان با آن مواجه شدند به نفع خود بهره برد و توانست چندین قلعۀ مهم را در محدودۀ کیلیکیه فتح کند.

فتوحات بیزانس سبب شد تا سپاهیان صلیبی از امپراتوری بیزانس درخواست صلح کنند و برمبنای پیمانی تمامی دشت های کیلیکیه را به این امپراتوری واگذارند. به این ترتیب، جانشینان کنستانتین، که سیاست جدشان در همراهی با سپاهیان صلیبی به منظور استفاده از قدرت نظامی آنها برای کسب مستملکات بیشتر در کیلیکیه با ناکامی مواجه شده بود، باید به مقاومت خود در برابر امپراتوری بیزانس به منظور دستیابی به آنچه قبلاً ازآن آنها بود ادامه می دادند.

پس از کنستانتین فرزندش، توروس اول (1100- 1129م)، [32] زمام حکومت را در دست گرفت. او به منظور گسترش متصرفات خویش نبردهایی طولانی را آغاز کرد و موفق شد شهرهای سیس و آنازاربا را ضمیمۀ قلمرو خود سازد و حکومتی خودمختار تشکیل دهد که کاملاً مستقل از حکومت بیزانس عمل می کرد. توروس اول در اندک زمانی به آنچنان حکومت مقتدری دست یافت که در بسیاری از منابع از او به منزلۀ پادشاه کل سرزمین کیلیکیه یاد شده. [33] لیکن، در نیمۀ نخست قرن دوازدهم میلادی، در دورۀ جانشین توروس اول، یعنی لوون اول (1129- 1137م)، [34] امارت ارمنی کیلیکیه با حوادث ناگواری رو به رو شد. گروهی از لشگریان صلیبی در پی کسب متصرفات بیشتر و به قصد تصاحب شهر ها و قلعه های مهم واقع در دشت های کیلیکیه به این سرزمین لشگرکشی کردند. لوون در تمامی جنگ ها پیروز و مانع پیشروی آنها به محدودۀ قلمرو کیلیکیه شد. سپاهیان صلیبی، که خود را از لحاظ نظامی در برابر لشگریان لوون ناتوان می دیدند، با خدعه ای وی را به اسارت در آوردند و او در قبال آزادی خویش ناچار شد برخی از قلعه های مهم امارت ارمنی کیلیکیه، واقع در دشت های این سرزمین، را به آنها واگذار کند.

لوون اول (1129 – 1137م)

چندی بعد نیز امپراتوری بیزانس به قصد نابودی کامل امارت مذکور به نواحی کوهستانی لشگرکشی کرد و طی جنگ هایی طولانی و سخت موفق شد بسیاری از قلعه های مهم را به تصرف خویش در آورد. لوون نیز دستگیر و اسیر شد. در نتیجۀ این حملات، امارت ارمنی کیلیکیه برای مدت زمانی نه چندان طولانی استقلال خویش را از دست داد. [35]

در 1142م لوون، که در کنستانتینوپولیس[36] در اسارت به سر می برد، درگذشت اما فرزندش توروس موفق شد بگریزد و به کیلیکیه باز گردد. او توانست سربازان ارمنی را گردآورد وسپاهی متشکل ایجاد کند. سپس، نبردهای خود را در برابر امپراتوری بیزانس، به منظور باز پس گیری مواضع قبلی امارت ارمنی کیلیکیه، آغازکرد و در اندک زمانی موفق شد که تمامی قلمرو اجداد خویش را از زیر سلطۀ بیزانس خارج کند و حیاتی دوباره به این امارت دهد.

تقدیر بر این بود که توروس دوم (1142- 1169م) برای حفظ استقلال امارت مذکور تا پایان عمر خویش نبردهایی سخت و طولانی با امپراتوری بیزانس داشته باشد. او در طی دورۀ حکومت خود تمام نیروهای نظامی و سیاسی را به منظور مقابله با حملات این امپراتوری به کار گرفت.

پس از توروس دوم فرزند خردسالش، روبن دوم (1169-1170م)، جانشین پدر شد. لیکن چون کوچک تر از آن بود که به ادارۀ درست امور بپردازد توما بایل،[37] از نجبای دربار، نیابت امارت را در دست گرفت.

پس از گذشت یک سال، برادر توروس دوم، مله[38] (1170- 1175م)، که سرداری با کفایت بود و در زمان حیات برادرش امکان کسب پیروزی در بسیاری از نبردها با درایت نظامی و سیاسی او فراهم شده بود، زمام امور را در دست گرفت. او روبن و نایب امارتش، توما بایل، را از دستگاه حکومت دور و به هرومکلا[39] تبعید کرد. دیری نپایید که روبن در آنجا درگذشت و مله از مدعیان امارت رهایی یافت.

مله با توجه به تجربیاتی که در طی نبردهای خود در مورد سیاست های سپاهیان صلیبی و امپراتوری بیزانس به دست آورده بود پس از تصاحب قدرت، مهم ترین هدف خود را تلاش به منظور کسب استقلال کامل امارت ارمنی کیلیکیه قرار داد و در مدتی کوتاه موفق شد تمامی قلعه های واقع در دشت های کیلیکیه را از تسلط امپراتوری بیزانس خارج سازد و دیوار دفاعی قوی ای در برابر حملات لشگریان صلیبی ایجاد کرد تا مانع ورود آنها به محدودۀ قلمرو امارت خویش شود. او در 1173م شهر سیس را به منزلۀ پایتخت امارت ارمنی کیلیکیه برگزید که تا 1375م همچنان مرکزیت خود را حفظ کرد. مدت امارت مله بسیار کوتاه بود و او خیلی زود طی توطئه ای به دست جمعی از نجبا و بزرگان، که از ابتدا با شیوۀ حکومت او مخالف بودند، کشته شد.

طرحی از قلعه لامبرون،اثر ویکتور لانگلویس

پس از مله امارت به فرزند برادرش، روبن سوم (1175- 1187م)، رسید. روبن پس از اینکه زمام امور را در دست گرفت، برخلاف انتظارعده ای از نجبا، دستور قتل همۀ کسانی را که به گونه ای در قتل عمویش دخالت داشتند صادر کرد. مورخان بر این باورند که رویداد مذکور می تواند تأییدی برصحت آن دسته از اسناد تاریخی باشد که اقدامات مله را شایسته و در جهت تعالی امارت ارمنی کیلکیه توصیف کرده اند.

در ابتدای حکومت روبن سوم واقعه ای رخ داد که کاملاً به نفع امارت ارمنی کیلیکیه تمام شد و آن شکست سنگین سپاهیان بیزانس در برابر سلجوقیان مقیم آسیای صغیر بود. این رویداد سبب شد امپراتوری بیزانس برای همیشه از منافع خود در محدودۀ قلمرو کیلیکیه چشم پوشی کند و فرصتی کافی برای روبن فراهم کرد تا بر تعدادی از قلعه هایی که هنوز به دست سربازان بیزانسی اداره می شد تسلط یابد. لیکن هنوز به یکی از مهم ترین اهداف خود، که فتح قلعۀ عظیم و مستحکم لامبرون[40] بود، دست نیافته بود.

این قلعه مدت ها تحت حکومت خاندان ارمنی هتومیان قرار داشت که همواره دوستدار و طرفدار امپراتوری بیزانس بودند و از آنها حمایت می کردند. روبن سوم، به منظور فتح قلعۀ لامبرون، لشگری عظیم فراهم آورد و این قلعه را در محاصرۀ سپاهیان خود قرار داد. لیکن امکان ورود به داخل هیچ گاه فراهم نشد و پس از سه سال محاصرۀ بی نتیجه، در نهایت با خدعۀ امیر لامبرون – که پنهانی با دوک انطاکیه،[41] بوهموند،[42] دست به توطئه زده بود – روبن را از میدان جنگ و به قصد ملاقات دوستانه با دوک انطاکیه از اطراف قلعه دور کردند و به محض اینکه وی کارزار را ترک کرد و وارد انطاکیه شد نیروهای دوک بوهموند او را دستگیر و زندانی کردند. با وجود این، برادر روبن، لوون، که در غیاب او زمام را در دست گرفته بود، هرگز میدان جنگ را رها نکرد و با رشادت هایی که از خود نشان داد مانع پیشروی متحدان خاندان هتومیان و لشگریان دوک بوهموند در محدودۀ قلمرو کیلیکیه شد. [43]

ایجاد حکومت پادشاهی

در پی دستگیری روبن به دست دوک بوهموند مقرر شد لوون (1187 – 1219م)، ملقب به دوم، تا زمان آزادی برادرش قدرت را در دست گیرد. او توانست در اواخر 1203م قلعه و استحکامات لامبرون را نیز به تصرف درآورد و سرانجام با پیروزی هایی که به دست آورد به نبردهای طولانی دربرابر سپاهیان صلیبی و امیر لامبرون پایان بخشید.

روبن پس از آزادی از آنجایی که به سبب تحمل رنج های بسیار در دورۀ اسارت، روحش سخت آزرده شده بود به میل خود و به نفع برادرش، لوون دوم، از مسند قدرت کناره گرفت و در دِیری گوشۀ عزلت اختیار کرد. مدتی بعد نیز در همان دِیر درگذشت. به این ترتیب، لوون دوم حاکم مطلق امارت ارمنی کیلکیه شد. [44]

در زمان حکومت او امارت مذکور با تحولات بسیاری همراه بود و وارد مرحلۀ نوینی از حیات خویش شد. حکومت لوون از همان ابتدا با حوادث و رخدادهای پر تلاطمی همراه بود و در صحنۀ روابط سیاسی، با دولت های همسایۀ کیلیکیه به دشواری های بسیاری برخورد کرد.

در سرزمین های هم مرز با سرزمین کیلیکیه، تحولات چشمگیری رخ داده بود و سپاهیان صلیبی در پی نبردهای متوالی خود توانسته بودند به قدرت فراوانی دست یابند که در پی آن امپراتوری بیزانس نیز تضعیف شد. از سوی دیگر، قدرت های نوینی چون گرجستان نیز ایجاد شده بودند که قصد کشورگشایی داشتند و خطری جدی برای کیلیکیه به حساب می آمدند. جملگی این مسائل بر موقعیت امارت ارمنی کیلیکیه تأثیرگذار بود و سبب شد تا لوون دوم از درایت سیاسی و نظامی خود به شیوه ای خاص برای ادارۀ وضعیت موجود بهره گیرد.

دیری نپایید که حکومت ایوبی مصر به رهبری صلاح الدین،[45] که متصرفات فراوانی به دست آورده بود، در پی حملات خود متوجۀ کیلیکیه شد و نبردهای خود را برای تسلط بر بخش های مختلفی از این سرزمین آغاز کرد. پس از یک سال نبردهای طولانی سرانجام لوون دوم موفق شد تا سپاهیان مصری را شکست دهد و آنان را وادار به عقب نشینی از مرزهای کیلیکیه سازد.

مقارن همین زمان فردریک بارباروس،[46] که رهبری دورۀ سوم جنگ های صلیبی را بر عهده داشت، نیروهای خود را در مرزهای کیلیکیه مستقر کرد. قصد او شکست سپاهیان صلاح الدین و باز پس گیری مواضع قبلی صلیبیون و فتح بیت المقدس بود که در تصرف صلاح الدین قرار داشت. علاوه بر این، او مصمم بود تا به نیت اصلی خود، که ایجاد حکومتی قدرتمند در شرق بود، نیز جامۀ عمل پوشاند.

سربازان بارباروس، در پی نبردهایی سخت و طولانی، خسته و گرسنه بودند و او نیاز داشت تا برای تأمین آذوقۀ کافی از لوون کمک گیرد. از این رو، نمایندگانی نزد او فرستاد و تقاضای یاری کرد و قول داد که در قبال همیاری های لوون به او تاج پادشاهی بخشد و حکومت او را به منزلۀ شاه کیلیکیه به رسمیت شناسد.

در چنین شرایطی لوون دوم محتاطانه عمل کرد و به ناچار پیشنهاد فردریک را به منظور همیاری نظامی با سپاهیان صلیبی پذیرفت. محققان براین باورند که این اقدام لوون در واقع ترفندی سیاسی بود تا از این طریق بتواند مرزهای کیلیکیه را از حملات آتی تمامی قدرت های واقع در محدودۀ امارت خویش دور نگاه دارد.

فردریک و سپاهیانش اگرچه برای مدتی توانستند بر برخی از مواضع صلاح الدین در شرق تسلط یابند اما دیری نپایید که با شکست های متوالی رو به رو و مجبور به عقب نشینی شدند و نتوانستند به وعده های خود در قبال همیاری لوون عمل کنند. [47]

صلاح الدین، در پی کسب پیروزی دربرابر سپاهیان صلیبی در 1193م، سفیرانی به نزد لوون دوم فرستاد و از او خواست تا سرزمین کیلیکیه را به او واگذارد و از امارت خویش صرف نظر کند. اما هنگامی که با پاسخ منفی لوون رو به رو شد سپاهیان خود را به قصد جنگ در مرزهای کیلیکیه مستقر کرد. نبرد آغاز شد اما مرگ صلاح الدین مانع از ادامۀ آن شد و سپاهیانش میدان جنگ را برای بازگشت به وطن ترک کردند. [48]

مرگ صلاح الدین ایوبی به نبردهای مصریان و کیلیکیه برای مدتی پایان داد اما هنوز امیر نشین انطاکیه، که تحت حکومت دوک بوهموند سوم قرار داشت، خطری جدی برای این سرزمین محسوب می شد.

لوون، که از نبردهای طولانی خسته شده بود و شرکت در جنگی دیگر را در توان سربازان خود نمی دید، به منظور آنکه فرصتی برای بازسازی ارتش خود بیابد از درایت سیاسی خویش در پایان دادن به مخاصمات امیر نشین دوک و امارت ارمنی کیلیکیه بهره گرفت. او پیمان صلحی با دوک بوهموند سوم بست که بر مبنای آن پیوندی خویشاوندی میان این امارت و امیرنشین انطاکیه ایجاد می شد و آلیس، برادرزادۀ لوون، به عقد پسر بوهموند درمی آمد. حاصل این ازدواج می بایست به نیابت امارت ارمنی کیلیکیه انتخاب می شد. دوک بوهموند نیز تعهد کرد که شماری از قلعه های کیلیکیه را که در تصرفش بودند به لوون دوم باز گرداند. [49] مقصود اصلی لوون از چنین اقدامی به گونه ای مطیع ساختن امیر نشین انطاکیه بود تا به تهاجمات آنها به محدودۀ سرزمین کیلیکیه خاتمه دهد.

در اندک زمانی لوون دوم توانست مرزهای قلمرو خویش را گسترش دهد و با اقداماتی که در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صورت داد به امارت ارمنی کیلیکیه رونق و شکوهی فراوان بخشید چنان که امارت مذکور در اوایل قرن سیزدهم میلادی به منزلۀ یکی از قدرت های شرق مطرح و زمینۀ لازم برای ایجاد حکومتی مستقل فراهم شد. با وجود این، لوون برای تثبیت قدرت یکپارچۀ خویش به اعتبار سیاسی و تاج پادشاهی نیاز داشت. [50]

او در ابتدا، به دلیل نزدیکی جغرافیایی و سیاسی به امپراتوری بیزانس، تصمیم گرفت با فرستادن نمایندگانی از امپراتور بیزانس تقاضای تاج پادشاهی کند اما در مذاکراتی که بین فرستادگان لوون و امپراتور بیزانس صورت گرفت نتیجۀ مثبتی کسب نشد. لوون به حفظ استقلال کلیسای سنتی ارمنی و مناسبات آن بسیار اهمیت می داد و این مسئله ای بود که از سوی امپراتوری بیزانس چندان قابل پذیرش نبود. به این ترتیب، او از کسب اعتبار سیاسی از جانب امپراتوری بیزانس منصرف شد و این بار با درخواست تاج پادشاهی سفیرانی به نزد پاپ روم کلستینوس سوم،[51] فرستاد.

پاپ از لوون دوم دعوت کرد که به منظور حل و فصل پاره ای از مسائل مذهبی در جلسه ای که با حضور مقامات بالای کلیسای کاتولیک و روحانیان ارمنی تشکیل می شد شرکت کند و در طی این جلسه اعلام داشت که تاج پادشاهی را تنها به صرف پذیرش برخی از مناسبات کلیسای کاتولیک به لوون دوم اعطا خواهد کرد. سرانجام، لوون در پایان جلسه برخی از شرایط پاپ را، به سختی، پذیرفت و متعاقب آن در 1195م و در طی مراسمی با شکوه در حالی که بسیاری از امرای سرزمین های همسایه یا نمایندگان آنها حضور داشتند تاج پادشاهی را بر سر نهاد.

بیشتر مورخان ارمنی از این واقعه به منزلۀ یکی از مهم ترین مقاطع تاریخ ملت ارمنی یاد کرده اند که بر اساس آن حکومتی یکپارچه و متحد در محدودۀ سرزمین کیلیکیه به وجود آمد و تا پایان حیات خود استقلال سیاسی خویش را دربرابر امپراتوری بیزانس و روم حفظ کرد. [52]

نقشه پادشاهی ارمنی کیلیکیه (1199 – 1375م)

از لوون دوم در منابع تاریخی به منزلۀ پادشاهی عادل یاد شده که با درایت بسیار بر سرزمین خود حکم می راند. او تحولات چشمیگری در سازمان نظامی و سیاسی پادشاهی کیلیکیه به وجود آورد و برای اشراف بیشتر بر تهاجمات احتمالی، مرزهای سرزمین را به چهار بخش تقسیم کرد و برای اداره هر بخش یکی از سرداران بی باک و شجاع خویش را برگزید. نیز اقدام به بازسازی و تحکیم دیوارها و حصارهای قلعه ها کرد که تأثیر فراوانی در حفاظت از شهرهای پادشاهی کیلیکیه داشتند. در نتیجۀ این اقدامات امنیت حاکم شد و در پی آن فرصت برای فعالیت های اقتصادی فراهم آمد که گسترش تجارت و داد و ستد را به همراه داشت.

لوون دوم به هنر، علم و کسب دانش بسیار اهمیت می داد و به دستور او و بر طبق سنت دیرینۀ کلیسای ارمنی مدارسی در جوار کلیساها و دِیر ها ایجاد شد. او عالمان، نقاشان مینیاتور و اهالی قلم را از سرزمین های مختلف دعوت کرد و امکانات لازم را برای فعالیت و تدریس آنها به وجود آورد.

لوون دوم در 1219م درگذشت اما تأسیس پادشاهی مستقل و پر جلال ارمنی کیلیکیه و اقدامات پر ثمر وی سبب شد تا از سوی مورخان ارمنی لقب محتشم را به خود گیرد و نامی نیکو از او بر صفحات تاریخ ملت ارمنی بر جای ماند. [53]

لوون دوم در اواخر عمرش دختر خود، زابل،[54] را به منزلۀ ولیعهد مشخص کرد. لیکن چون زابل برای ادارۀ امور کشور بسیار کوچک بود کنستانتین، امیر لامبرون، از خاندان هتومی و آدان،[55] امیر گاستون،[56] را به منزلۀ قیمان دختر خویش تا زمانی که به سن کافی برای حکومت برسد تعیین و وصیت کرد که زمینۀ لازم را برای ازدواج زابل با ولیعهد مجارستان فراهم آورند، ازدواجی که هرگز صورت نپذیرفت.

پس از مدتی، میان قیمان حکومت اختلاف نظر به وجود آمد که نتیجۀ آن حذف آدان از مسند حکومت بود و کنستانتین، دیگر قیم زابل، به تنهایی زمام امور را در دست گرفت. او به مدت شش سال مشغول جنگ هایی طولانی و دشوار با دیگر مخالفان و مدعیان قدرت بود. این نبردها وضعیت پادشاهی ارمنی کیلیکیه را با نابسامانی هایی همراه کرد و سبب ضعف سیاسی و نظامی حکومت شد. تضعیف این پادشاهی نه تنها باعث شد که انسجام داخلی کشور در آستانۀ فروپاشی قرار گیرد بلکه مرزهای این سرزمین را در برابر تهاجمات قدرت های خارجی آسیب پذیر کرد.

در1220م، لشگری عظیم به فرماندهی واهرام،[57] امیر کوریکوس، یکی از مدعیان قدرت، که تعدادی از امرای ارمنی و یونانی هم مرز با امیر نشین خویش را نیز با خود همراه نموده بود، موفق شد بسیاری از شهر ها و قلعه های مهم پادشاهی ارمنی کیلیکیه را تصرف کند اما کنستانین تمامی درایت و تجربیات نظامی خود را برای شکست واهرام به کار گرفت و در نهایت، در نبردی سخت و نابرابر سپاهیان واهرام شکست خوردند و مجبور به عقب نشینی شدند. [58]

یکی دیگر از مدعیان قدرت ریتا،[59] دختر ارشد لوون دوم، بود که به همسری یکی از امیران مجاور پادشاهی کیلیکیه در آمده بود و قصد داشت تا پسرش را به مقام پادشاهی کیلیکیه منصوب کند. لیکن تلاش ها ی سیاسی و نظامی اش نتیجه نداد و با مرگ او و پسرش تلاش هایش نیز برای دستیابی به مسند قدرت کیلیکیه پایان یافت.

سختی های کنستانتین هنوز تمام نشده بود و مقتدرترین مدعی حکومت دوک انطاکیه، روبن رایموند،[60] بود که تلاش های خود را برای کسب تاج و تخت کیلیکیه آغاز کرده بود. لوون دوم در دوران حیاتش پیمان بین خود و دوک انطاکیه را لغو کرده و در نتیجه یکی از مفاد آن، که واگذاری مقام نیابت سلطنت به روبن رایموند بود، نیز خود به خود منسوخ شد اما رایموند هیچ گاه فکر حکومت کیلیکیه را از خود دور نکرد و حتی در دوران حیات لوون چندین بار و به طرق مختلف قصد تصاحب قدرت را داشت.

پس از مرگ لوون دوم، اوضاع برای رایموند دشوارتر شد زیرا امارت انطاکیه با تهاجمات بسیاری رو به رو شد و رایموند که امکان مقاومت را در خود نمی دید، سرانجام به سوی سرزمین کیلیکیه گریخت و توانست به یکی از قلعه های حساس این پادشاهی دست یابد. او در حال تدارک لشگری عظیم برای مقابله با کنستانتین بود اما مقارن این تلاش ها نیروهای کنستانتین دست به حمله ای ناگهانی زدند و شمار بسیاری از سرداران و سپاهیان رایموند را به اسارت درآوردند.

کنستانتین پس از خاتمۀ تمامی نبردها و حذف مدعیان حکومت تصمیم گرفت انسجام گذشتۀ پادشاهی کیلیکیه را احیا کند. او در اندیشۀ ازداوج پسرش، هتوم، با شاهزاده خانم زابل بود اما بعد از شور با برخی از بزرگان کشور به این نتیجه رسید که برای حفظ منافع پادشاهی ارمنی کیلیکیه و مصلحت آن لازم است که زابل با فیلیپ،[61] نایب امارت انطاکیه، وصلت کند. فیلیپ در آن زمان شانزده سال بیشتر نداشت و این امر باعث می شد که همچنان کنستانتین به منزلۀ قیم حکومت و با اقتدار تام بر مسند قدرت باقی بماند. به این ترتیب، شاهزاده خانم زابل با فیلیپ ازدواج کرد. لیکن دیری نپایید که فیلیپ، با حمایت نجبا و بزرگان دربارش و با تکیه بر اختیارات پادشاهی خود، تمامی مواردی را که در پیمانی طی ازدواج با زابل پذیرفته بود نادیده گرفت و از هر شیوه ای در تضعیف قدرت کنستانتین و دیگر سرداران ارمنی استفاده کرد. این سیاست او خیلی زود با ناکامی مواجه شد زیرا امرای ارمنی، که هرگز اجازه نمی دادند تا از میزان قدرت آنها در کیلیکیه کاسته شود، بر او شوریدند، او را دستگیر و در دژ تیل[62] زندانی کردند. پس از چندی فیلیپ در همین دژ درگذشت.

توسعۀ قدرت

درپی این حوادث کنستانتین همۀ امرای کیلیکیه را در برابر امارت انطاکیه متحد کرد و پس از شکست آنها نه تنها توانست شاهزاده خانم زابل را باز ستاند بلکه خود نیز به منزلۀ قدرت مطلق زمام امور را در دست گرفت اما همچنان تخت پادشاهی کیلیکیه خالی ماند.

چندی بعد، کنستانتین بار دیگر بزرگان کشور را دعوت کرد تا در مورد واگذاری تاج پادشاهی کیلیکیه به فردی لایق تصمیمی جدی بگیرند. پس از مشورت فراوان امرای کشور به این نتیجه رسیدند که شاهزاده خانم زابل را به عقد هتوم، پسر کنستانتین، در آورند و تاج پادشاهی را نیز به او واگذار کنند. لیکن با مخالفت زابل رو به رو شدند که درخواست ازدواج با هتوم را رد کرده بود. مخالفت های زابل به جایی رسید که به بهانۀ دیدن مادرش، که در قبرس اقامت داشت، کیلیکیه را ترک کرد اما در میانۀ راه در یکی از قلعه های واقع در شهر سلوکیا،[63] که در دست جمعی از صلیبیان بود، به منزلۀ مهمان پذیرفته شد و پناه گرفت.

کنستانتین، که از این اقدام زابل بسیار خشمگین شده بود، لشگری فراهم آورد و قلعۀ محل اقامت او را محاصره کرد. نگاهبانان قلعه، که توان مقاومت نداشتند، خیلی زود تسلیم شدند و شاهزاده خانم زابل را به کنستانتین تحویل دادند. پس از چندی نیز زابل پیشنهاد ازدواج با هتوم را پذیرفت و به این ترتیب، هتوم (1226-1270م) [64] به منزلۀ پادشاه ارمنی کیلیکیه بر مسند حکومت تکیه زد و خاندان هتومیان بسیاری از مقامات مهم و حساس سیاسی و نظامی و مذهبی را ازآن خویش ساختند و قدرت مطلق در محدودۀ پادشاهی کیلیکیه در تسلط این خاندان قرار گرفت. [65]

هتوم در ابتدای سلطنت خود با تکیه بر درایت سیاسی خویش مقدمات صلح را با حکومت قونیه فراهم آورد تا از حملات احتمالی آنها خودداری کند اما چندی بعد با تهاجمات مغولان رو به رو شد که قصد داشتند تا با عبور از کیلیکیه به برخی از شهرها و بندرهای مهم مجاور این پادشاهی دست یابند. مقارن همین زمان پادشاهی کیلیکیه از سوی حکومت ممالیک مصر نیز تهدید می شد.

با در نظر گرفتن شرایط حاکم، هتوم که رویارویی با مغولان را به منفعت حکومت خویش نمی دانست، تصمیم گرفت با آنها پیمان صلحی منعقد کند. او سفیرانی به نزد گیوک خان[66] فرستاد تا مقدمات ملاقات با او و انعقاد قرار داد صلح آماده شود. گیوک خان پیشنهاد صلح را پذیرفت اما درخواست کرد که هتوم شخصاً برای عقد پیمان به نزد مغولان رود. هتوم مجبور بود برای جلوگیری از تهاجمات مغولان این تقاضا را بپذیرد. لیکن این ملاقات بلافاصله امکان پذیر نشد زیرا کیلیکیه با تهاجمات برخی از امرای همسایه مواجه شد و او می بایست با آنها مقابله می کرد و نمی توانست میدان نبرد را ترک کند. مدتی بعد نیز مرگ ملکه زابل پیش آمد که برای او واقعه  ای دردناک بود، از سویی هم او هیچ گاه قلباً راضی به ملاقات با مغولان و صلح با آنها نبود اما سر انجام با فشارهایی که خوانین مغول بر او و حکومتش وارد کردند و از آنجایی که بزرگان کشور مصلحت کیلیکیه را در صلح با مغولان می دیدند مجبور شد به ملاقات با منگوقا آن،[67] که در آن زمان سمت خان بزرگ مغولان را داشت، رود.

در این ملاقات هتوم پیمان صلحی با مغولان بست که بر پایۀ مفاد آن متعهد می شد سربازان کیلیکیه در برخی نبردهای مغولان در شرق به آنها یاری رسانند و در ازای آن مغولان نیز متعهد شدند از ورود به کیلیکیه و تصرف آن خودداری کنند و در هنگام تهاجم نیروهای خارجی به محدودۀ این سرزمین به پادشاه کیلیکیه کمک نظامی رسانند نیز تمامی کلیساهای واقع در این سرزمین را از پرداخت مالیات معاف کنند. [68]

اگرچه در آغاز هتوم از بستن چنین پیمانی با مغولان راضی نبود بعدها متوجه شد که این پیمان نتایج مثبت فراوانی را برای پادشاهی کیلیکیه به همراه خواهد داشت و سبب شد که ضمن حفظ استقلال پادشاهی خویش به متصرفات بیشتری دست یابد و قدرت خود را گسترش دهد.

رخدادهای بعدی نشان داد که هتوم چندان نیز به مفاد این پیمان پایبند نبوده و تا جایی که امکان داشته از درایت سیاسی خویش برای دور نگاه داشتن سپاهیانش از شرکت در جنگ های آتی مغولان بهره برده، چنان که در نبرد سرنوشت ساز هولاکو خان[69]مغول به منظور تصرف بغداد به بهانۀ اینکه درگیر جنگ با قبایل ترکی است که بخش هایی از پادشاهی کیلیکیه را مورد تاراج قرارداده اند از شرکت دراین جنگ سخت و همراهی لشگریان مغول خودداری ورزید.

لیکن هولاکو، که هیچ گاه جزئیات پیمان خود را با هتوم فراموش نکرده بود و پس از تسلط بر بغداد تصمیم داشت تا به فتوحات خود ادامه دهد نامه ای به هتوم فرستاد و از او خواست تا به پیمان خود پابیند بماند و در نبردهای آتی، لشگریان مغول را یاری دهد. به این ترتیب، هتوم به همراه سپاهیان خود به سربازان هولاکو پیوست و در فتوحات او در حلب و دمشق حضور یافت. اما هولاکو، که با برخی مشکلات داخلی و نبردهای غیرمنتظره رو به رو شده بود، مجبور به ترک میدان نبرد شد. هتوم نیز فرصت را مغتنم دانست و در نبردهای متوالی که در فاصلۀ 1256- 1262م رخ داد توانست به متصرفات بسیاری در مجاورت پادشاهی کیلیکیه دست یابد. [70]

جملگی این رویدادها سبب شد که حکومت ممالیک مصر نسبت به توسعۀ قدرت پادشاهی کیلیکیه و پیمان صلحی که میان آنها و مغولان وجود داشت بدگمان شود و آن را به منزلۀ خطری جدی که می توانست مرزهای این کشور را تهدید کند در نظر گیرد و ازاختلافات میان خوانین مغول، که پس از مرگ هولاکو به وجود آمده بود، استفاده کند. مسلماً پریشانی موجود بین سران مغول سبب شده بود که آنها بسیاری از پیمان های گذشتۀ خویش را فراموش کنند و دیگر امکان همیاری سپاهیان آنها با پادشاهی کیلیکیه از میان رفته بود. از این رو، مصریان مصمم شدند تا از شرایط موجود بهره برند و مواضعی را در سرزمین کیلیکیه ازآن خویش سازند.

آنان ابتدا با گسیل داشتن فرستادگانی از هتوم خواستند که برخی از قلعه های واقع در سرحدات را به آنها واگذار کند اما با سرباز زدن هتوم از این درخواست سپاهیان مصری نبردهای خود را آغاز کردند. آنها توانستند ابتدا بر انطاکیه مسلط شوند و سپس به سوی کیلیکیه حرکت کردند.

هتوم فرماندهی سپاهیانش را به دو فرزند خویش، لوون و توروس، سپرد و خود نیز به همراه جمعی از محافظان به قصد درخواست کمک به سوی مغولان شتافت اما پیش از آنکه بتواند از مغولان کمکی دریافت کند سپاهیان مصری موفق شدند در نبردی سنگین لشگریان کیلیکیه را شکست دهند. توروس کشته شد و لوون به اسارت درآمد و سپاهیان ارمنی متحمل تلفاتی فراوان شدند. سپاهیان مصری سیس را به تصرف درآوردند و به خزانۀ سلطنتی و بسیاری از شهرها و روستاهای کیلیکیه دست یافتند. [71] هتوم نیز که از دریافت کمک مغولان ناکام شده بود به کیلیکیه بازگشت و در چنین شرایطی تصمیم به صلح گرفت. او پذیرفت که برخی از قلعه های حساس نظامی در سرحدات کیلیکیه را در قبال آزادی پسرش، لوون، به مصریان واگذارد. مصریان نیز با قبول این شرایط صلح کردند و لوون، وارث تاج پادشاهی کیلیکیه، از اسارت آزاد شد و به کیلیکیه باز گشت. [72]

چندی بعد هتوم، که درپی شرایط دشوار و نبردهای طولانی بسیار خسته و بیمار شده بود، بزرگان کشور را به نزد خود فرا خواند و طی مراسمی تاج پادشاهی کیلیکیه را به فرزندش، لوون سوم (1270- 1289م)، واگذار کرد. خود نیزگوشۀ عزلت و عبادت را اختیار کرد و در دِیری ساکن شد و چندی بعد نیز در همان جا درگذشت.

لوون سوم، در ابتدای حکومت خویش و در عرصۀ سیاست داخلی، دست به اقداماتی زد. به فرمان او بسیاری از ویرانه های جنگ های قبلی در شهر های مهمی چون سیس ترمیم شدند، شماری از قلعه ها بازسازی شدند و استحکامات جدیدی بر آنها افزوده شد. او به منظور بهبود وضعیت اقتصادی پیمان هایی تجاری را با شاهزاده نشین های ونیز و جنوآ منعقد ساخت که بر مبنای آن متعهد شد تا امنیت لازم را برای کاروان های تجاری که از مسیرهای بازرگانی در داخل خاک کیلیکیه عبور می کردند، فراهم آورد و نیز مزایایی را برای تاجران به منظور سهولت در روند داد و ستد درنظر گیرد.

از دیگر اقدامات لوون سوم آزادی شماری از زندانیانی بود که سال های طولانی از حیات خود را در بند گذرانده بودند. او همچنین برخی از زمین داران بزرگ ارمنی را که در محدودۀ املاک خویش اقدام به توسعۀ قدرت کرده و ظلم بسیاری را در حق ساکنان این نواحی مرتکب شده بودند دستگیر و زندانی کرد. نیز برخی از امیران و شاهزادگان یونانی را، که در محدودۀ سرزمین کیلیکیه قلعه هایی را تصاحب کرده بودند و با ایجاد سپاهی منظم قصد به دست آوردن تاج و تخت پادشاهی را داشتند از صحنۀ سیاست خارج کرد. [73]

لوون سوم در ابتدای حکومت و در خارج از مرزهای کیلیکیه با مشکلات جدی رو به رو بود. تحولات به وجود آمده سبب شد که قدرت مغولان تضعیف شود و امارت انطاکیه که هم مرز با پادشاهی کیلیکیه بود و از گذشته در بسیاری از موارد نقش سپر حفاظتی را برای آن ایفا می کرد در آستانۀ فروپاشی قرار گرفت. در مقابل، حکومت ممالیک مصر قدرت بیشتری به دست آورد و به تدریج و با شکست صلیبیان در نبردهایشان روابط کیلیکیه و مصر بار دیگر رو به تیرگی نهاد.

لوون سوم خیلی زود دریافت که امکان بهبود روابط، با توجه به شرایط موجود و با در نظر گرفتن سیاست خارجی حکومت ممالیک مصر، که قصد پیشروی در برخی سرزمین های آسیای صغیر را از طریق کیلیکیه داشتند، وجود ندارد. بنابراین، تصمیم گرفت که با شماری از حکومت های غربی وارد مذاکره شود و از آنها درخواست حمایت کند. بر این مبنا نامه ای با محتوای درخواست کمک و حمایت از قدرت های اروپایی در اجلاس مذهبی ای که در لیون برای حل و فصل برخی مسائل مربوط به کلیسا های یونانی و رومی و بررسی وضعیت سپاهیان و ادامۀ نبردهای صلیبی برگزار شده بود ارائه کرد. متعاقب این درخواست لوون سوم چندین درخواست مشابه نیز مطرح کرد که در نتیجه سبب شد بر بدگمانی های مصریان افزوده شود و به بهانۀ اینکه کیلیکیه به مفاد پیمان صلح خویش با آنها پایبند نبوده حملات خود را آغاز کنند. البته، در این زمان هدف اصلی مصریان از تصرف کیلیکیه دسترسی آسان تر به قونیه بود که تهاجمات آنها منافع مصریان را تهدید می کرد و مصریان قصد داشتند تا از طریق کیلیکیه راهی برای تسلط بر قونیه پیدا کنند.

مصریان در نخستین حمله موفق شدند در بسیاری از نواحی سرزمین کیلیکیه پیشروی کنند و پس از آنکه بندر کوریکوس و قلعه های آن را به تصرف درآوردند به سوی سیس حرکت و آنجا را محاصره کردند. لوون سوم، که از کمک و همیاری حکومت های اروپایی نا امید شده بود، تنها راه چاره را ماندن در قلعه و مقاومت دربرابر سپاهیان مصری یافت. قلعۀ سیس، که ذخیره ای عظیم از مواد غذایی و ادوات جنگی را در انبارهای خود جای داده بود، توانست در مقابل محاصرۀ لشگریان مصری دوام آورد و لوون سوم در فرصتی مناسب، طی حمله ای ناگهانی مصریان را در حوالی قلعۀ سیس شکست داد و وادار به عقب نشینی کرد. به این ترتیب، نخستین حملۀ مصریان در دورۀ حکومت لوون سوم با ناکامی مواجه شد.

پس از استراحتی کوتاه، سپاهیان مصری حملات خود را از سرگرفتند اما این بار نیز پس از نبردهایی طولانی لشگریان کیلیکیه به فرماندهی سمبات اسپاراپت[74]موفق شدند آنها را شکست دهند. لیکن حکومت ممالیک مصر که به خوبی می دانست بدون تصرف کیلیکیه امکان پیشروی درآسیای صغیر تقریباً امری غیرممکن است، حمله به کیلیکیه به منظور تسلط بر آن را در اولویت قرار داد و سرانجام، در 1285م موفق شد در نبردی سنگین شکست سختی بر سپاهیان کیلیکیه وارد آورد.

در نتیجه این شکست لوون سوم مجبور شد پیمان صلحی با مصریان منعقد کند و متعهد شود که به مدت ده سال خراجی سنگین به آنها بپردازد. مصریان نیز متعهد شدند تسهیلات لازم را برای عبور کاروان ها از معابر تجاری تحت سلطۀ خویش فراهم سازند. اگرچه برخی از مفاد این پیمان سختی هایی را به همراه داشت و بر مشکلات پادشاهی کیلیکیه افزود فراهم آوردن زمینه های مساعد برای گسترش تجارت، که یکی از تعهدات مصریان را شامل می شد، فرصتی مناسب ایجاد کرد تا اوضاع اقتصادی، که در نتیجۀ جنگ های متوالی دچار ضعف و رکود شده بود بهبود، یابد.

دیری نپایید که در سایۀ آرامش و امنیت، داد و ستد رونقی دوباره یافت و درآمد بازرگانان چندین برابر شد و پادشاهی کیلیکیه به آنچنان ثروتی دست یافت که نه تنها توانست تمامی خسارت های بر جای مانده از نبردهای گذشته را جبران کند بلکه قلعه ها و استحکامات جدیدی نیز بنا کرد. [75]

علاوه بر این، بسیاری از دِیرها و کلیساها نیز بازسازی شد و مجموعۀ کلیسایی درازارک،[76] که مدارس هنری با زمینۀ آموزش کتابت و مینیاتور را در خود جای داده بود، با تحولاتی همراه و به مرکزی برای گرد آوری و رونویسی متون کهن ارمنی تبدیل شد. [77] لیکن این وضعیت چندان پایدار نماند و با مرگ لوون سوم بار دیگر پادشاهی کیلیکیه با دشواری های دیگری رو به رو شد.

پس از لوون سوم فرزندش، هتوم دوم (1289 – 1305م)، بر تخت پادشاهی کیلیکیه نشست. بنابر روایت مورخان ارمنی هتوم دوم پادشاهی با روحیۀ ناپایدار و ضعیف بود و به دلیل نداشتن درایت کافی درحل و فصل مشکلات سیاسی و نظامی به ویژه در رویارویی با حوادث و مهاجمان خارجی چندین بار از مسند قدرت کناره گرفت و تخت پادشاهی کیلیکیه را خالی گذاشت. [78]

در 1292م، لشگریان مصری به سوی کیلیکیه پیشروی کردند و موفق شدند شهر و قلعۀ هرومکلا را، که اسقف نشین و مرکز کلیسای ارمنی این پادشاهی محسوب می شد، به تصرف درآورند. بسیاری از مورخان ارمنی تصرف هرومکلا را واقعه ای غم انگیز و دردناک توصیف کرده اند که ضربه ای سنگین بر پیکرۀ پادشاهی کیلیکیه وارد کرد. از آن پس مرکزیت کلیسای ارمنی به سیس منتقل شد و این شهر عنوان اسقف نشین کلیسای ارمنی کیلیکیه را تا پایان حیات این پادشاهی حفظ کرد. [79]

در پی سقوط هرومکلا، مصریان در ادامۀ نبردهایشان موفق شدند بسیاری از شهرها و قلعه های دیگر کیلیکیه را نیز تصرف کنند و هتوم دوم ناگزیر شکست را پذیرفت. پس از مدتی نیز، از حکومت کناره گرفت و مسند قدرت را به برادرش توروس بخشید اما چند ماه بعد توروس نیز از حکومت کناره گرفت و در دِیری گوشۀ عزلت و عبادت اختیار کرد.

بزرگان کشور، که خلأ موجود در رأس قدرت را شایسته و به نفع پادشاهی کیلیکیه نمی دانستند، پس از مشورت تصمیم گرفتند بار دیگر هتوم دوم را به تخت پادشاهی بازگردانند. این اقدام بزرگان کشور سبب شد که بین دیگر برادران هتوم، که او را فرد لایقی برای حکومت نمی دانستند، اختلاف نظر پیش آید و به این ترتیب، کیلیکیه به مدت چهار سال درگیر اختلافات و جنگ های داخلی به منظور تصاحب قدرت شد و مدت کوتاهی نیز یکی از برادران هتوم دوم با عنوان کنستانتین دوم تاج پادشاهی را ازآن خویش کرد.

سرانجام، این نبردها به سود هتوم دوم خاتمه یافت و بار دیگر با درخواست بزرگان کشور تاج پادشاهی را پذیرفت. لیکن جنگ های داخلی سبب از هم گسستگی کشور شد.

مصریان از ضعف به وجود آمده استفاده کردند و حملات خود را به کیلیکیه از سر گرفتند. آنها توانستند بر بسیاری از قلعه ها و مواضع نظامی دست یابند و هتوم دوم مجبور به تسلیم شد و بار دیگر از قدرت کناره گیری کرد اما پس از مدتی با وساطت و درایت بزرگان پذیرفت که به مسند قدرت باز گردد. [80]

حملات مصریان به کیلیکیه در سنوات بعد نیز ادامه یافت و آنها در 3 130م، با لشگری منظم و منسجم به سوی مرزهای کیلیکیه حرکت کردند و در نهایت موفق شدند شهر آیاس را به محاصرۀ خود در آورند اما پس از مدتی با واکنش لشگریان کیلیکیه مواجه شدند و سرانجام، با پذیرش شکست عقب نشینی کردند. در خلال این نبرد، کمک سپاهیان مغول نقش مؤثری در پیروزی لشگریان کیلیکیه ایفا کرد. مغولان، که پیرو سیاست پیشینیان خود هنوز فکر تسخیر برخی از سرزمین های واقع در آسیای صغیر را در ذهن داشتند، به منظور کسب موفقیت در نبردهایشان به دنبال اتحاد با نیرویی خارجی بودند. آنها با در نظر گرفتن اهمیت نظامی کیلیکیه تصمیم گرفتند که پیمانی با پادشاه این سرزمین منعقد سازند و بر مبنای آن دو طرف تعهد کردند در صورت نیاز به کمک نظامی درطی نبردهای آتی یکدیگر را یاری رسانند.

تلاش برای بقای حکومت

پس از عقد پیمان اتحاد میان مغولان و پادشاهی کیلیکیه نبردهای گستردۀ آنان برای تصرف مواضع و نواحی مورد نظرشان آغاز شد. نیروهای نظامی کیلیکیه نیز، که متعهد به خدمت نظامی در کنار ارتشیان مغول شده بودند، ناگزیر در بسیاری از جنگ های آنها – که بسیار سخت و طولانی بود و تلفات و لطمات بسیاری به ارتش کیلیکیه وارد کرد – حضور یافتند.

در نتیجۀ این نبردها پادشاهی کیلیکیه، که به یکی از اهرم های قدرت مغولان برای کسب منافع آنها تبدیل شده بود، رو به ضعف نهاد و با مرگ غازان خان[81] نیز تمامی تعهداتی که مغولان به کیلیکیه داشتند به فراموشی سپرده شد. به این ترتیب، مرزهای کیلیکیه بیش از پیش در برابر تهاجمات مصریان آسیب پذیر شد و در فاصلۀ 1303 – 1305م چندین نبرد میان آنان رخ داد[82] اما در نهایت، در تابستان 1305م ارتش ممالیک مصر متحمل شکستی سخت از سپاهیان کیلیکیه شد. مقارن این رویدادها هتوم دوم برای همیشه از قدرت کناره گیری کرد و چون فرزندی نداشت بزرگان کشور تاج شاهی را بر سر برادزاده اش لوون چهارم (1305 – 1307م) گذاشتند و او را به منزلۀ پادشاه کیلیکیه برگزیدند. [83]

لوون چهارم در ابتدای حکومت خویش نمایندگانی به نزد پاپ کلمنت پنجم[84] فرستاد و از او درخواست کمک نظامی کرد. پاپ نیز پاسخ داد که اگر لوون برخی از رسوم و سنت های کلیسای کاتولیک را بپذیرد به درخواست کمک او جواب مثبت خواهد داد. به این منظور شورایی با حضور برخی روحانیان کلیسای کاتولیک و کلیسای ارمنی در سیس برگزار و طی آن مواردی به لوون تحمیل شد که استقلال کلیسای سنتی ارمنی کیلیکیه را تحت تأثیر قرار می داد. اگرچه لوون این موارد را پذیرفت با مخالفت و واکنش شدید بسیاری از مقامات کلیسایی ارمنی و بزرگان و نجبای کشور، که وفاداری و حفظ استقلال مذهبی را مهم ترین اصل قومیت و حکومت خویش می دانستند، رو به رو شد.

تصمیمات شورای مذهبی سیس عواقب ناگواری را برای ساختار سیاسی پادشاهی کیلیکیه رقم زد. گروه های مخالفی که برای حفظ استقلال دینی این سرزمین تلاش می کردند به رهبری بسیاری از سرداران و نجبا نبردهایی را با حکومت مرکزی و سپاهیان لوون چهارم آغاز کردند. همچنین لوون اعتبار خود را در میان روحانیان و مقامات کلیسای سنتی ارمنی، که نقش تعیین کننده ای در مناسبات اجتماعی این سرزمین ایفا می کردند، از دست داد و سبب بی اعتمادی و بدبینی آنها نسبت به خود شد. از سوی دیگر، در دورۀ حکومت الجایتو،[85] جانشین غازان خان، سیاست مغولان نسبت به کیلیکیه، با گسترش این دیدگاه که پادشاهی کیلیکیه متوجه کشورهای اروپایی شده و با آنها پیمان دوستی بسته، به کلی تغییر یافت و تصرف این سرزمین به منزلۀ یکی از اهداف آتی مغولان در نظر گرفته شد. پس از گذشت هشت ماه از اجلاس شورای سیس، مغولان با خدعه لوون و برخی مقامات درباری را به بهانۀ شرکت در جشن نزد خود کشاندند و او را به همراه جمعی از درباریان به قتل رساندند. سپس، به سرزمین کیلیکیه وارد شدند و پس از تصرف قلعۀ آنازاربا در آن اقامت گزیدند. چندی بعد، سپاهیان کیلیکیه به رهبری اُشین،[86] عموی پادشاه لوون، موفق شدند قلعه را بازپس گیرند و سپاهیان مغول را وادار به عقب نشینی کنند. پس از این نبرد، تلاش های بعدی برای بهبود روابط با مغولان به هیچ نتیجۀ مثبتی نرسید و این جنگ پایانی بر روابط دوستانه میان پادشاهی کیلیکیه و مغولان بود.

با خاتمۀ این رخدادها آرامشی نسبی در کشور حاکم شد و با درایت برخی بزرگان، اُشین (1308-1320م)،که شجاعت و دلیری خود را در نبردهای سخت دربرابر مغولان به اثبات رسانده بود، عنوان پادشاهی را ازآن خویش ساخت.

حملات مغولان به سرزمین کیلیکیه ادامه یافت و از آن پس هیچ اقدام جدی ای از سوی دو طرف برای بهبود روابط صورت نگرفت و البته، با گذشت زمان حکومت ممالیک مصر در رقابت با مغولان قرار گرفتند و به این ترتیب، روابط آنها رو به تیرگی نهاد و نبردهایی میان این دوجناح آغاز و سبب شد تا مدتی از تصرف کیلیکیه چشم پوشی کنند اما تهاجمات ترکمنان قونیه به کیلیکیه که از مدت ها پیش آغاز شده بود، همچنان ادامه داشت.

کیلیکیه با بحران شدید اقتصادی رو به رو و وارد دورانی دشوار شد. جنگ های پی در پی میان قدرت های واقع در شرق نا امنی راه های تجاری را در پی داشت و این مسئله تأثیری منفی بر روند داد و ستد و تجارت کیلیکیه گذاشت.

قدرت های اروپای غربی نیز تمام تلاش و توان خود را به کار بسته بودند تا با گسترش فرهنگ خویش جریانی متمایل به غرب را در کیلیکیه به وجود آورند. کلیسای کاتولیک سعی داشت تا به هر روشی کلیسای مستقل ارمنی کیلیکیه را به سوی خود جذب کند و آن را به تابعیت خود در آورد و از این طریق بر کیلیکیه و حکومت آن تسلط یابد. طولی نکشید که اُشین، متأثر از این سیاست کشورهای غربی، با تشکیل شورایی از بزرگان و روحانیان کیلیکیه خواست تا شرایط ارائه شده در شورای قبلی سیس از سوی کلیسای کاتولیک را بپذیرند. این اقدام او با واکنش های شدید نجبا و سرداران و روحانیان رو به رو شد و اُشین برای پایان دادن به این مخالفت ها دستور داد تا بسیاری از مقامات ارشد کلیسای سنتی ارمنی را دستگیر و زندانی کنند. این عمل خشم مردم را برانگیخت و این بار سیس محل تجمع شمار بسیاری از ساکنان این شهر شد که مخالفت خود را با اقدامات پادشاه ابراز می کردند. بر اساس منابع تاریخی در پی این رخدادها اُشین دستور سرکوبی این مخالفان و فرمانی مبنی بر تبعید برخی از روحانیان کلیسای ارمنی را به قبرس صادر کرد. در 1316م در شورایی دیگر، اُشین طی قراردادی کتبی برخی شرایط کلیسای کاتولیک را پذیرفت اما مخالفت ها همچنان ادامه یافت و مفاد این قرارداد هیچ گاه عملی نشد. [87]

پس از مرگ اُشین، فرزند نابالغش، لوون پنجم (1320- 1342م)، بر مسند قدرت قرار گرفت. او پنج قیم داشت که از میان آنها اُشین، امیر کوریکوس، که از مخالفان سیاست گرایش به غرب و از مدعیان کسب قدرت بود، موفق شد زمام امور را در دست گیرد و به شماری از اعضای خانوادۀ خود در دربار مقامات مهمی را واگذار کند. این امر سبب شد تا دیگر امیران کیلیکیه به مخالفت با او برخیزند و به این ترتیب، سال های نخست حکومت لوون پنجم با جنگ های داخلی مدعیان قدرت سپری شد که در نهایت هم با پیروزی اُشین به پایان رسید و او بسیاری از امیران خاندان لوسینیان[88] را، که یکی از مدعیان قدرتمند حکومت بودند و گرایشی عمیق به سیاست کشورهای اروپایی داشتند، وادار به ترک کیلیکیه کرد.

دورۀ حکومت لوون پنجم با تحولات بسیاری همراه بود. تضعیف و سقوط مغولان، آغاز جنگ های صد ساله[89] بین فرانسه و انگلستان و تنها ماندن کیلیکیه دربرابر مهاجمان خارجی در نتیجۀ عدم وجود درایت سیاسی از جمله اتفاقاتی است که پادشاهی کیلیکیه با آن رو به رو شد. [90]

از مهم ترین اقدامات لوون پنجم بهبود وضعیت اقتصادی کیلیکیه بود تا کشور توانایی کافی برای بازسازی لطمات و خسارات حاصل از نبردهای طولانی گذشته را به دست آورد. از این رو، اقدام به گسترش داد و ستد با بسیاری از کشورهای اروپایی کرد و پیمان های تجاری نوینی با برخی از مراکز بازرگانی اروپا منعقد ساخت. او بندر آیاس را به مرکزی برای ورود و خروج کالاهای بازرگانان اروپایی تبدیل کرد و از این طریق درآمد سرشاری را نصیب کیلیکیه ساخت.

تبدیل شدن بندر آیاس به مرکزی تجاری، که توقف طولانی مدت کشتی های تجاری اروپاییان را به همراه داشت و ثروت هنگفتی که از این طریق برای خزانۀ پادشاهی کیلیکیه حاصل می شد سبب شد تا بار دیگر توجه مصریان به این سرزمین معطوف شود.

در بهار 1322م، سپاهیان مصری به قصد تصرف بندر آیاس نبردهای متوالی ای را آغاز کردند. لشگریان کیلیکیه که از این اقدام مصریان غافلگیر شده بودند و توانایی لازم را برای مقابله با آنها نداشتند، مجبور به عقب نشینی شدند و آیاس به تصرف مصریان در آمد.

بی تردید شکست لشگریان کیلیکیه در برابر مصریان نشانۀ ضعف سیاسی و نظامی این پادشاهی در نتیجۀ جنگ های طولانی مدت و دشوار با مهاجمان خارجی و گسترش اختلافات داخلی بود.

تصرف آیاس به دست مصریان واکنش شدید قدرت های اروپایی را، که منافع اقتصادی خود را در خطر می دیدند، به همراه داشت و آنها با ارسال نامه ای از لوون و مقامات کلیسایی کیلیکیه خواستند تا این مسئله را به گونه ای حل کنند. لوون، که می دانست کشورش بیش از این توان مقاومت و شرکت در جنگ را ندارد، در 1323م از مصریان درخواست صلح کرد و پیمانی را با ممالیک مصر منعقد ساخت که بر اساس آن در ازای پرداخت غرامت سنگینی به مصریان آنها پذیرفتند ازمحدودۀ قلمرو پادشاهی کیلیکیه عقب نشینی و از حمله به این سرزمین خودداری کنند. علاوه بر این، به منظور جلب اعتماد مصریان و با وساطت روحانیان کلیسای ارمنی به آنها اطمینان داده شد که پادشاهی کیلیکیه هیچ تمایلی به اتحاد با کشورهای اروپایی و کلیسای کاتولیک ندارد. [91] لیکن اندکی بعد لوون پنجم ثابت کرد که گرایش شدیدی به اروپا و فرهنگ آن دارد و برای گسترش روابط با آنها از هیچ اقدامی دریغ نمی کند. [92]

عمیق تر شدن بحران و سقوط پادشاهی

بر اساس یکی از مفاد عهدنامۀ صلح لوون پنجم با مصریان او متعهد شد نیمی از درآمد تجاری حاصل از بندر آیاس را به آنها پرداخت کند. این امر سبب نگرانی قدرت های اروپایی شد. آنان هرگز قصد از دست دادن منافع و مقاصد خود را در شرق نداشتند و کیلیکیه را به منزلۀ تنها راه حل و کلید حفظ و توسعۀ قدرت خویش در آسیای صغیر می دانستند. آنان با در نظر گرفتن شرایط بحرانی ای که همۀ ابعاد و ساختار پادشاهی ارمنی کیلیکیه را فرا گرفته بود تصمیم گرفتند به حمایت ازآن بپردازند و در برابر درخواست  کمک و مساعدت لوون امکاناتی را برای پرداخت مبلغی به منظور بازسازی خسارت های بندر آیاس فراهم کنند. اما پس از مدتی پرداخت آن را متوقف ساختند و به لوون گوشزد کردند تا زمانی که شرایط تعیین شده در شوراهای مذهبی قبلی را از سوی کلیسای کاتولیک نپذیرد از کمک به او خودداری خواهد شد. از این رو، لوون تصمیم گرفت با حذف حامیان و طرفداران کلیسای سنتی ارمنی، که به حفظ استقلال آن وفادار بودند، زمینه های لازم را برای پذیرش شرایط قدرت های اروپایی در کیلیکیه فراهم آورد و در مسیر اجرای این سیاست اُشین و نزدیکانش را، که از حامیان حفظ استقلال کلیسای ارمنی بودند، دستگیر و فرمان کشتن آنها را صادر کرد. [93] سپس، طی فرمانی، امیر جیوان[94] و بوهموند از خاندان لوسینیان را، که از طرفداران استقرار سیاست و فرهنگ اروپایی در کیلیکیه بودند، از قبرس فراخواند و به مقامات بالای حکومتی منصوب کرد. [95]

در نتیجۀ این اقدامات زمینه های لازم برای پذیرش شرایط قدرت های اروپایی در کیلیکیه شکل گرفت و لوون با فرستادن نمایندگانی به اروپا سیاست تحکیم روابط با این کشورها را دنبال کرد. این امر سبب شد که مصریان با تکیه بر این باور که پادشاه کیلیکیه با نادیده گرفتن وعده ها و پیمان صلح خویش به اروپا متمایل شده بار دیگر لشگری به سوی این سرزمین روانه کنند.

نبردهای پی در پی مصریان در نقاط مختلف کیلیکیه به مدت سه سال ادامه پیدا کرد. آنها در بیشتر جنگ ها پیروز شدند و شمار بسیاری از شهرهای مهم را تصرف کردند. سپاهیان کیلیکیه متحمل تلفات سنگینی شدند و شمار بسیاری از سربازان آن به اسارت مصریان در آمدند. لوون پنجم درمانده از این نبردها در حالی که پادشاهی خویش را تنها و بدون هیچ حامی مورد اطمینانی می دید و از حمایت کشورهای اروپایی نیز نا امید شده بود بار دیگر چاره را در صلح یافت و نمایندگانی به نزد مصریان فرستاد. لیکن این بار مصریان، که اعتماد خود را به او از دست داده بودند، به درخواست صلح او وقعی ننهادند و فرستادگان وی را دستگیر و زندانی کردند و با ارسال نامه ای شرایط دشواری را برای صلح معین ساختند.

لوون، که چاره ای جز پذیرش شرایط مصریان نداشت، صلح را پذیرفت و بر مبنای آن بندر آیاس و سرزمین های اطراف آن را به مصریان واگذار کرد. نیز متعهد شد که به روابط خود با کشورهای اروپایی برای همیشه خاتمه دهد.

سیاست لوون در طی این نبردها، یعنی انتظار کمک و مساعدت از قدرت های غربی و عدم تلاش برای اتحاد نیروهای داخلی، مخالفت شدید امرا و بزرگان کشور را بر انگیخت و سبب شکل گیری جنگ های داخلی بر علیه پادشاه و حامیان او شد که در نهایت از هم گسستگی سیاسی کشور را به همراه داشت. متعاقب این حوادث مرگ نابهنگام لوون پنجم، در حالی که هنوز جوان بود و فرزندی نداشت تا وارث تاج و تخت پادشاهی وی شود، وضعیت سیاسی کیلیکیه را آشفته تر کرد. [96]

در نتیجۀ فشارهای جیوان لوسینیان، که زمام امور را در دست گرفته بود، بزرگان کشور پس از شور فراوان و با در نظر گرفتن شرایط موجود تصمیم گرفتند تا پیشنهاد او را بپذیرند و برادرش، گویدون،[97] را به منزلۀ پادشاه کیلیکیه انتخاب کنند. با این تصمیم پادشاهی کیلیکیه از خاندان هتومیان به لوسینیان انتقال یافت و گویدون در کلیسای سنتی ارمنی و با آداب و سنت های مربوط به آن طی مراسمی و به نام کنستانتین سوم (1343-1344م) [98] تاج پادشاهی را بر سر نهاد.

او از ابتدای حکومت خویش سیاست تمایل به قدرت های اروپایی را در پیش گرفت و اندکی بعد برای فراهم آوردن زمینه های لازم به منظور توسعۀ فرهنگ اروپایی در کیلیکیه اقداماتی را برای استفاده از زبان و خط لاتین به جای ارمنی صورت داد که با مخالفت شدید امرا و روحانیان ارمنی رو به رو شد. در اندک زمانی، شدت این مخالفت ها به حدی رسید که منجر به جنگ های داخلی شد و سرانجام، جمعی از مخالفان، به رهبری اُشین باگوران،[99] کنستانتین سوم را در قصر محل اقامتش به قتل رساندند و برادرش، بوهموند، نیز، که امارت کوریکوس را در دست داشت، به دست شماری از همین مخالفان کشته شد. [100]

با کشته شدن کنستانتین سوم یک بار دیگر تخت پادشاهی کیلیکیه خالی ماند. این بار با درایت شماری از امیران ارمنی تصمیم گرفته شد که آن را به کنستانتین چهارم (1345-1363م)، از خاندان نزرتسی،[101] واگذار کنند. [102]

اتفاقات داخلی کیلیکیه سبب شد که قدرت های غربی از حمایت های مالی و نظامی خودداری کنند و مصریان نبردهای خود را برای تصرف این سرزمین از 1345م از سر گرفتند. پس از نبردهای متوالی با سپاهیان مصری، ارتشیان کیلیکیه، که در قلعۀ کاپان پناه گرفته بودند، موفق شدند بر آنها غلبه و آنان را وادار به عقب نشینی کنند. لیکن نبردها در نواحی دیگر کیلیکیه همچنان ادامه یافت. مقارن این دوران از سوی پادشاه قبرس چندین ناوگان جنگی به بندر آیاس، که درتصرف مصریان بود، فرستاده شد تا به کمک سپاهیان ارمنی کیلیکیه امکان غلبه بر ارتشیان مصری و تسلط بر این بندر فراهم شود. سرانجام، پس از نبردی سخت ارتش متحد ارمنیان و ناوگان نظامی قبرس موفق شدند در اواخر پاییز 1347م مصریان را شکست دهند و بندر آیاس را به دست آورند. کنستانتین چهارم سعی کرد تا برای پایان دادن به نبردها پیمان صلحی با مصریان منعقد سازد اما موفق نشد و دیری نپایید که کشتی های مصری بندر آیاس را محاصره کردند و آن را بازپس گرفتند.

از 1348م سرزمین کیلیکیه در نتیجۀ نبردهای طولانی با مهاجمان خارجی و کشمکش های داخلی وارد دورانی سخت و دشوار شد. در نتیجۀ ضعف اقتصادی فقر گسترش یافت و قحطی و گرسنگی تمام کشور را فرا گرفت. این امر سبب کوچ بخش اعظمی از جمعیت ساکن در این سرزمین به سوی یونان و دیگر کشورهای اروپایی شد و به این ترتیب، دوران حکومت کنستانتین چهارم، که سراسر جنگ وآشوب بود، پیش از آنکه او بتواند جانشینی برای خود تعیین کند با مرگ وی به پایان رسید.

پس از اینکه تخت پادشاهی کیلیکیه به مدت دو سال خالی ماند بزرگان کشور، که به هیچ وجه وضع موجود را به مصلحت آن نمی دانستند، به این نتیجه رسیدند که به منظور بازگرداندن ثبات و تمرکز سیاسی باید کسی را در مقام پادشاه انتخاب و مسند قدرت را به او واگذار کنند. سرانجام، تصمیم گرفته شد که یکی از مقامات درباری را به نام کنستانتین، که خویشاوندی ای نیز با خاندان هتومی داشت، به پادشاهی انتخاب کنند.

کنستانتین پنجم (1365-1373م) وارث تاج و تخت سرزمینی شد که در زمان حکومتش بخش اعظمی از آن در تصرف مصریان بود و تلاش هایش به همراهی حکومت قبرس، تنها حامی او در بازپس گیری مواضع قبلی این پادشاهی، بی نتیجه ماند. اختلافات داخلی از سر گرفته شد و برخی از امرای کشور، که سیاست وابستگی به قدرت های اروپایی را دنبال می کردند، کوشیدند تا از طریق بیوۀ کنستانتین چهارم، ماریام،[103] با نفوذ در ساختار پادشاهی مقاصد خود را با جدیت ادامه دهند. در نتیجۀ مسائل به وجود آمده ماریام نامه ای به برخی از حکومت های اروپایی نوشت و در قبال پذیرش خواسته های آنها درخواست مساعدت نظامی کرد. اگرچه حکومت ونیز پاسخ مثبت به نامۀ او داد به سبب پاره ای مسائل به وجود آمده در روابط خارجی خود هیچ گاه عملاً نتوانست به این وعده جامۀ عمل بپوشاند.

مقارن این دوران، سپاهیان حکومت ممالیک مصر با لشگری عظیم و به قصد تصرف قلعه های واقع در نواحی کوهستانی کیلیکیه به سوی مرزهای این سرزمین حرکت کردند. اگرچه سرداران ارمنی در این جنگ رشادت های فراوان از خود نشان دادند نبردها سخت و طولانی بود و در نهایت، با کشته شدن لیپارید،[104] سپهبد لشگر ارمنیان، نبرد به سود مصریان خاتمه یافت و آنها توانستند وارد سیس شوند. لیکن موفق به تصرف قلعۀ آن نشدند و پس از مدتی نیز شهر را ترک کردند.

پس ازخروج مصریان از سیس شهر، که صدمات و خسارات جدی دیده و بخش اعظمی از آذوقۀ ساکنانش از دست رفته بود، با قحطی مواجه و ناگواری های بسیاری بر مردمانش تحمیل شد.

پس از پایان آخرین نبرد با مصریان، کنستانتین پنجم، که شرایط سخت کشور را درک کرده بود، تصمیم گرفت به هر شیوۀ ممکن با مصریان صلح کند اما مخالفان او به سرکردگی ملکه ماریام مانع او شدند و سرانجام، او را به اتهام خیانت به قتل رساندند و با فرستادن سفیرانی به قبرس از لوون لوسینیان[105] خواستند تا به منظور تصاحب تاج و تخت پادشاهی رهسپار کیلیکیه شود و تا زمان ورود او حکومت را موقتاً به ملکه ماریام واگذار کردند.

در حالی که لوون و همراهانش در تدارک مقدمات سفر به کیلیکیه بودند نبردهایی بین حکومت جنوآ و پادشاهی قبرس، که از دیرباز منافعشان در تقابل با یکدیگر بود، آغاز شد. نتیجۀ این جنگ ها به سود حکومت جنوآ به پایان رسید و بسیاری از درباریان حکومت قبرس از جمله لوون به اسارت ارتشیان جنوآ در آمدند. ملکۀ قبرس مجبور شد در ازای آزادی او مبلغ هنگفتی پرداخت کند و لوون را به همراهی یک صد سرباز، که از ماهرترین محافظان دربار قبرس بودند، روانۀ کیلیکیه کرد. این گروه راهی سخت را در پیش داشت و می بایست مسیری طولانی را دور می زد تا از سرزمین های تصرف شده به دست مصریان عبور کند اما سرانجام، با تحمل سختی های فراوان در اوایل پاییز 1374م وارد سیس شدند.

بزرگان و روحانیان ارمنی کیلیکیه از لوون خواستند تا بر اساس اصول و سنت های ارمنی و طی مراسم مربوط به این کلیسا تاج گذاری کند اما او با بیان این موضوع که به منظور جلب اعتماد کشورهای اروپایی باید بر اساس اصول کلیسای کاتولیک عنوان پادشاهی را دریافت دارد ابتدا از پذیرش درخواست آنها خودداری کرد و براساس آداب کلیسای کاتولیک مراسم تاج گذاری را به انجام رساند اما پس از اینکه با مخالفت شدید امیران و روحانیان ارمنی مواجه شد در مراسمی دیگر به وسیلۀ جاثلیق[106] کلیسای ارمنی کیلیکیه بار دیگر تاج پادشاهی را با عنوان لوون ششم (1374- 1375م) بر سر نهاد.

بدین ترتیب، لوون ششم پادشاه سرزمینی شد که محدودۀ آن شامل شهرهای سیس وآنازاربا و شماری از قلعه های کیلیکیۀ کوهستانی بود و درمحاصرۀ برخی امرای ترکمن و سپاهیان مصری قرار داشت و به سبب جنگ های طولانی از زمین های زراعی این ناحیه به مدت هشت سال محصولی به عمل نیامده و قحطی و گرسنگی سراسر سرزمین را فرا گرفته بود.

لوون ششم با فرستادن نمایندگانی از امیر ترکمنان، داوود بیگ،تقاضا کرد تا اجازۀ تهیۀ آذوقه از خارج از پادشاهی کیلیکیه فراهم شود لیکن طی توطئه ای که به دست مخالفان لوون شکل گرفت داوود بیگ دستور داد تا فرستادگان لوون را دستگیر کنند و به طور کلی از ورود آذوقه به سیس خودداری شود. پس از این واقعه، لوون با پیشنهاد صلح به داودد بیگ کوشید تا با تدبیری سیاسی کشورش را از این شرایط دشوار نجات دهد اما سپاهیان ممالیک مصر به رهبری ابوبکر در برابر این پیمان صلح مقاومت کرد و مانع پذیرش آن از سوی داوود بیگ شدند.

در زمستان 1375م، سپاهیان مصری سیس را، که دیگر رمقی برای مقاومت نداشت، تصرف کردند. خاندان سلطنتی به همراه جمعی از سپاهیان به قلعۀ سیس پناه بردند اما پس از چند ماه در بهار همان سال مجبور به تسلیم شدند و لوون ششم به همراه خاندان سلطنتی و بسیاری از امرا و مقامات کلیسای ارمنی به اسارت درآمدند و روانۀ قاهره شدند.

بر اساس منابع پس از اسارت لوون ششم امیران و ساکنان ارمنی کیلیکیه نبردها ی خود را بر ضد مهاجمان ادامه دادند و در نهایت، موفق شدند نوۀ کنستانتین سوم را در صدر حکومت کیلیکیه به جای حاکم پیشین، که از سرداران مصری بود، قرار دهند. اگرچه این حاکم دیگر استقلالی نداشت و کاملاً مطیع و فرمانبردار حکومت ممالیک مصربود این امر زمینۀ لازم را برای ادامۀ حیات برخی از امیرنشین های ارمنی در محدودۀ کیلیکیۀ کوهستانی فراهم آورد.

در خلال این حوادث لوون ششم نیز، که در قاهره در اسارت به سر می برد، به طور مخفیانه با ارسال نمایندگان و نامه هایی به کشورهای اروپایی درخواست وساطت و کمک برای آزادی خود و همراهانش را مطرح می کرد. در نهایت، پادشاه کاستیل[107] با فرستادن هدایای فراوان نزد سلطان مصر امکان آزادی لوون را از اسارت فراهم ساخت.

لوون ششم، به امید بازگشت به مسند پادشاهی کیلیکیه، یازده سال از عمر خود را صرف سفر به کشور های مختلف اروپایی و ملاقات با مقامات برجستۀ حکومتی و کلیسایی کرد اما نتیجه ای نگرفت و در اوج نا امیدی و بیماری، در 1393م، در پاریس درگذشت.[108]

امیرنشین های ارمنی نیز چند سالی توانستند موجودیت خویش را حفظ کنند لیکن در نهایت، به دلیل سختی گذران زندگی بخش اعظمی از ساکنان آن مجبور به ترک کیلیکیه و مهاجرت به کشورهای اروپای غربی از جمله ایتالیا و فرانسه شدند.

به این ترتیب، صفحه ای دیگر ازکتاب تاریخ ملت ارمنی، که توانست به مدت سه قرن در سرزمین کیلیکیه پادشاهی ای قدرتمند را به وجود آورد و اداره کند و دستاوردهای فراوانی داشته باشد که امروزه از سوی بسیاری از محققان به منزلۀ بخشی از میراث فرهنگی بشریت مورد توجه قرار گرفته، به پایان رسید. [109]

پی نوشت ها:

1ـ نوشتار حاضر به ارائۀ بخشی از تاریخ ملت ارمنی در حوزۀ کیلیکیه و حکومت شکل گرفته در آن اختصاص دارد. بدیهی است پادشاهی ارمنی کیلیکیه در طی حیات پرفراز و فرود خود با رخدادهای بسیاری رو به رو بوده که بازگویی آنها در صفحاتی اندک مقدرو نیست. بنابراین، با بررسی گذر حوادث به بیان بخش هایی از تاریخ این حکومت اکتفا کرده و پژوهش درمورد جنبه های سیاسی، نظامی و دستاوردهای فرهنگی آن را به مجالی دیگر واگذار می کنیم.

2ـ در ارمنی کیلیکیا (կիլիկիա) در لاتین سیلیسیا (Cilicia) و در ترکی استانبولی (kilikia). منطقه ای در جنوب فلات مرکزی آناتولی که در ساحل دریای مدیترانه و شمال جزیرۀ قبرس قرار گرفته و امروزه جزو کشور ترکیه است.

3ـ برای مطالعۀ بیشتر ر.ک:

Richard G. Hovannisian & simon Payaslian, Armenian Cilicia (Costa mesa, CA:Mazda Publishers, 2008).

4ـ ر. گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین (تهران: علمی و فرهنگی، 1372)، ص 137.

5ـ ر.ک:

  1. Chahin, The Kingdom Of Armenia (England: Curzon Press, 2001),P. 242 & 243

A.G.Abrahamyan, Hamarod Ourvagitz Hay Gaghtavayreri Badmootiun (Yerevan: Haybedhrad, 1964), P. 54 – 586ـ

Poker Hayk7ـ

Aghayan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia, 1976), Vol 3, P8ـ

  1.  

Parsamyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan: Haybedousmanghrad, 1962), p. 779ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 673 ; S. T. Yeremyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan10ـ

Haybedousmanghrad,1956), P. 242 & 243.

Ayas11ـ

درمتون قرون وسطا به صورت لاژازو (lajazoo) آمده.

Corycos(Gorigos)12ـ

تا پیش از تشکیل پادشاهی ارمنی کیلیکیه دو قلعۀ اصلی کوریکوس در محدودۀ قلمرو حکومت بیزانس قرار داشتند و در قالبی نظامی نقش اصلی را در تأمین امنیت کشتی های تجاری ایفا می کردند. این قلعه بعدها در محدودۀ پادشاهی کیلیکیه قرار گرفت و بر استحکامات آن افزوده شد.

13ـ اردیبهشت

Parsamyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan: Loois Heradarakchootiun, 1956), Vol. 2, P. 11014ـ

15ـ ر. ک:

Rouben Paul Adalian, Historical Dictionay of Armenia (United Kingdom: Scarecrow Press, 2010).

Sis5 . Adana16ـ

Anazarba 17ـ

در برخی متون آناوارزا (anavarza ) نیز ثبت شده. قلعۀ آنازاربا از قرن دهم میلادی تحت سلطۀ امپراتوری بیزانس بود. سپس جزو محدودۀ پادشاهی کیلیکیه قرار گرفت و بارها بازسازی و بر استحکامات آن افزوده شد.

Mamestia (Mamistra) 18ـ

Vahka 19ـ

Lambron (Lampron)20ـ

Gouglak 21ـ

Kapan22ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 672 – 675. 23ـ

24ـ ر. ک:

Aristakes Lastivertsi, Badmootiun, Targ. V.A. Gevorgyan (Yerevan:Hayastan, 1971); Arshag Alboyadjian. Badmootiun Hay Gaghtakanootian (Qahire: Nor Asdgh Debaran, 1955), Vol. 2, P. 484 &485.

25ـ ر. ک:

Mateos Oorhayetsi, Jamanakagerootiun, Targ. Hrach Bartikyan (Yerevan: Hayastan, 1973).

Parsamyan & Others, ibid,Vol. 2, P. 113 & 11426ـ

Rouben (1080 – 1095)27ـ

بر اساس منابع ارمنی او از نجبای ارمنی با خاستگاهی فئودالی بود و به یکی از خاندان های بزرگ باگراتونی یا آرتزرونی تعلق داشت.

Constantin I 28ـ

29ـ امروزه به قلعۀ فکه (feke) شهرت دارد.

30ـ نک:

Vahram’s Chronicle Of The Armenian Kingdom In Cilicia, During The Time Of The Crusades. Translated Charles Fried Neumann (London:Translation Found,1831).

Toros I 31ـ

Aghayan & Others , ibid, Vol.3, P.678 & 67932ـ

Levon I 33ـ

Parsamyan & Others , ibid, P.115-11734ـ

constantinopolis35ـ

قسطنطنیه.

Tovma Bayl 37ـ

Mleh38ـ

Hromkla39ـ

40ـ  قلعۀ لامبرون، مانند دیگر قلعه های واقع در کیلیکیه بر فراز کوه ها ساخته شده و براساس برخی مدارک تاریخی احتمالاً به دست یونانیان بنا و بعدها توسط لشگریان امپراتوری بیزانس تسخیر گردید. اداره و مالکیت این قلعه، به پاس شجاعت های خاندان هتومی، از سوی امپراتور بیزانس، به خاندان مذکور واگذار شد.

41ـ در منابع لاتین و ارمنی به صورت آنتیوک (Antioch) آمده.

Bohemond42ـ

از سرداران سپاه صلیبی که پس از تصرف انطاکیه امارتی تشکیل داد.

Aghayan & Others , ibid, Vol.3, P. 683 – 68543ـ

Parsamyan & Others, ibid, Vol 2, P. 125 &12644ـ

45ـ صلاح الدین یوسف بن ایوب (1138-1193م)، پایه گذار دولت ایوبیان در مصر و شام.

Frederick Barbaros46ـ

ملقب به ریش قرمز (1190- 1123م)، امپراتور آلمان و یکی از سرداران جنگ های صلیبی. نک: حسینعلی ممتحن،کلیات تاریخ عمومی، «تاریخ قرون وسطای اروپا» (تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1370) ص 603 – 673.

47ـ  ر.ک:

Vahan M. Kurkjian, A History Of Armenia (Losangeles:Indo European, 2008), P. 192 – 228.

Aghayan & Others, ibid, P.687 & 68948ـ

49ـ نک:

Johnathan Riley Smith, The Oxford History Of Crusades (New york: Oxford Universiy Press, 1999).

[1].2 S.T. Melik Bakhshyan, Hay Joghoverti Badmootiun Eskezbits minchev XVIII dari verje (Yerevan: Yerevani Hamalsarani 50ـ

Heradarakchootiun, 1975) , P. 523 &524.

Clestinus III51ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P..687- 69452ـ

53ـ  ر.ک: هراند پاسدرماجیان، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمد قاضی (تهران: زرین،1377) ص 246؛

Ghevond Alishan, Sisvan (Venedik: soorp Ghazar, 1885); M. Zoolalyan, Hay Joghoverti XIII – XVIII Dareri Badmootian Hartsere Esd Yevrobatsi Heghinakneri (Yerevan: HHGA Herad, 1990).

Zabel54ـ

Adan 55ـ

Gaston56ـ

یکی از قلعه های مهم کیلیکیه. در دوران حکومت پادشاهان بعدی ارمنی کیلیکیه این قلعه باقراس (baghras) نام گرفت و امروزه باگراس یا باکراس (bagras – bakras) نیز نامیده می شود.

Vahram57ـ

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P. 128 – 13058ـ

Rita59ـ

Rouben Raymond60ـ

او حاصل ازدواج آلیس، برادرزادۀ لوون دوم، با پسر بوهموند، دوک انطاکیه، بود.

Philip3 61ـ

Til 62ـ ـ

Selevkia63ـ

به صورت سلوکیا(Selukia) نیز آمده.

Hetoum64ـ

معروف به هتوم اول.

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 695 – 69965ـ

66ـ سومین خان بزرگ مغولان (639 – 647 ق).

67ـ جانشین گیوک خان (648 – 657 ق).

Parsamyan & Others , ibid,Vol 2, P. 134 – 13668ـ

69ـ خان مغول که اقدام به کسب متصرفاتی در ایران کرد (651 -663 ق).

70ـ ر.ک:

Bella Barseghyan, Hetoum A Arkan Mijnadari Hanjaregh Divanagede (Ejmiadzin: Mair Ator Soorp Ejmiadzin Heradarakchootiun, 2009).

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 710 -71371ـ

Parsamyan & Others, ibid, Vol 2, P. 136 &13772ـ

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P.13973ـ

Sembat Esparapet74ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 756 – 75975ـ

Drazark76ـ

77ـ نک:

Sirarpie Der Nersessian, Miniature painting In The Armenian Kingdom Of Cilicia From Twelfth To The Fourteenth Century (Washington D. C: Trustees For Harvard University, 1993).

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P. 14078ـ

Bakhshyan, ibid, P. 53579ـ

80ـ  برای مطالعه بیشتر نک:

Angus Donal Stewart, The Armenian Kingdom And Mamluks war And Diplomacy During the Reigns of Hetum II (1289-1307)(Netherland: Koninklijke Brill Nv, 2001).

81ـ از حکمرانان سلسلۀ ایلخانان مغول در ایران (694 – 703 ق).

Aghayan & Others , ibid, Vol.3, P.762 – 76582ـ

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P.14083ـ

Clement V84ـ

85ـ ملقب به سلطان محمد خدابنده، از حکمرانان ایلخان(703 – 716 ق).

Oshin86ـ

Aghayan & Others , ibid, Vol.3, P. 768 – 77087ـ

Lucinian88ـ

در فرانسه و متون لاتین، لوزینیان(lusignan). خاندانی با خاستگاهی فرانسوی که به منزلۀ سرباز در طی جنگ های صلیبی به شرق آمدند و سرانجام در قبرس امارتی تشکیل دادند که دولتشان آخرین حکومت لاتینی منبعث از صلیبیان در شرق بود. آنان پس از وصلت با شماری از شاهزاد گان پادشاهی ارمنی کیلیکیه موفق شدند با تکیه بر پیوند خویشاوندی شکل گرفته به مقامات والایی در دربار این پادشاهی دست یابند.

89ـ  نک: ممتحن، همان، ص 147 – 189.

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P.141 – 14290ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 772-77491ـ

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P. 14392ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 772-77493ـ

Jeivan94ـ

در متون فرانسه به صورت ژان(jean) آمده.

Bakhshyan, ibid, P. 53995ـ

Parsamyan & Others, ibid,Vol 2, P.144 -14596ـ

Gvidon97ـ

در متون فرانسه به صورت گی (guy) آمده.

98ـ در برخی منابع سال 1345 میلادی به منزلۀ تاریخ پایان حکومت او ثبت شده.

Oshin Bagouran99ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 776100ـ

Nzretsi101ـ

اگرچه در مورد خاستگاه این خاندان بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد مطابق بسیاری از اسناد آنها پیوندی خویشاوندی با خاندان ارمنی هتومیان داشته اند.

Parsamyan & Others, ibid, Vol 2, P. 145102ـ

Maryam103ـ

در متون فرانسوی ماری دو گوریگوس (Marie de Gorigos)، بیوۀ کنستانین چهارم که ظاهراً پس از مرگ همسرش همچنان در امور سیاسی فعال بود.

Liparied104ـ

سپهبد ارتش کیلیکیه که با مهارت نظامی ای که داشت به مدت بیست سال این سمت را حفظ کرد.

105ـ منابع ارمنی زادگاه لوون لوسینیان را کیلیکیه می دانند و بر این باورند که او پیوند خویشاوندی نزدیکی با کنستانتین سوم (گویدون لوسینیان) داشته که در پی مخالفت شدید امرای ارمنی با این خاندان و قتل او مجبور به ترک کیلیکیه و سکونت در قبرس شده است. (بر اساس منابع لاتین وی کاتولیکی معتصب و معتقد بود).

106ـ بالاترین مقام روحانی کلیسای ارمنی.

Castill107ـ

Aghayan & Others, ibid, Vol.3, P. 781-786108ـ

109ـ از دوران پادشاهی ارمنی کیلیکیه آثار با ارزشی در زمینۀ هنر کتابت و مینیاتور بر جای مانده که حاصل اندیشۀ هنرمندان صاحب سبک و خلاق آن بوده و از ارزش هنری بسیاری برخوردار است.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62
سال شانزدهم | زمستان 1391 | 272 صفحه
در این شماره می خوانید:

معماری گور دخمه ای در تمدن اورارتو

نویسنده: سمیرا اصغرپور سارویی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 مقدمه در این پژوهش، براساس مطالعات کتابخانه ای، بررسی یافته های باستان شناختی، داده های تاریخی موجود در...

نگاهی به تاریخ ارمنستان و بررسی به پاخاستن دودمان کهن باگرادونی

نویسنده: فرشید ابراهیم پور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 اشاره فرشید ابراهیم پور، کارشناس ارشد تاریخ، استاد پاره وقت تاریخ دانشگاه علمی کاربردی و پژوهشگر و کارشناس ارشد...

گریکور داتِواتسی

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 کلیسای ارمنی در قرن چهاردهم میلادی با خطر جدی از دست دادن استقلال خود مواجه شد. در این اوضاع و احوال، کسانی همچون...

مصاحبه ای که ناتمام ماند

نویسنده: دکتر شهرام امیری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 مصاحبه ای که نا تمام ماند (به یاد لئون میناسیان، پدر تبار شناسی ارمنیان جلفا) خیلی سریع گذشت. درست خاطرم هست...

وداع با محقق جلفای نو

نویسنده: روبرت بگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 در ابتدای سخن از سوی خودم و جامعۀ ارمنیان تسلیت عرض می کنم به خانواده و بازماندگان مرحوم لئون میناسیان، انسانی که...

لئون میناسیان،پژوهشگر فرهنگ و ادب ارمنی

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 لئون میناسیان پژوهشگر فرهنگ و ادب ارمنی، در 11 دی 1391ش/31 دسامبر 2012م، درسن 92 سالگی دیده از جهان فرو بست. او...

نیکول گالانداریان،موسیقی دان ارمنی ایرانی سده بیستم

نویسنده: آرمینه کاراپتیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 نیکول گالاندریان از آهنگ سازان برجستۀ موسیقی ارمنی است که سال ها در ایران فعالیت هنری داشته. او، که بیش از 32...

نژادکشی ارمنیان از دیدگاه دکتر اوغور اومیت اونگور

نویسنده: گریکور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 دكتر اوغور اومیت اونگور[1] ‌یا اوغور آنگونه، اندیشمند جوان ترک، كه من او را دوست خود می دانم، متولد 1980م در تركیه...

کودکستان البیس فراهیان 70 ساله شد

نویسنده: آیرینا نوراویان / روبینا گالستیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 ارمنیان ایران، که همواره آگاهی کاملی نسبت به اهمیت تعلیم و تربیت، در مقطع پیش دبستانی...

بزرگداشت پنجاهمین سالگرد تاسیس دانشکده آرمنولوژی

نویسنده: کارینه داودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 62 اشاره تاریخچۀ رشتۀ زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه اصفهان رشتۀ زبان و ادبیات ارمنی دانشگاه اصفهان در 1339ش در دانشکدۀ...