نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65

هوهانتس آیوازووسکی،تک چهره از خود،1874م

نیمۀ نخست قرن هجدهم میلادی همراه با مهاجرت شمار بسیاری از ارمنیان ساکن در محدودۀ امپراتوری عثمانی بود که به دلیل اوضاع نامناسب زندگی، ناشی از مسائل و مشکلات حاکم، مجبور به ترک کاشانۀ خود شدند[2] و به سوی سرزمین لهستان کوچ کردند، جایی که ارمنیان از قرن ها پیش و تقریباً، از اوایل سدۀ یازدهم میلادی در برخی از نواحی آن سکنا گزیده و مهاجرنشین هایی را تشکیل داده بودند. [3]

خاندان هایواز[4] (آیواز) [5] از جمله همین مهاجران بودند که در یکی از مهاجرنشین های ارمنی لهستان ساکن شدند و شروع به کار و فعالیت کردند. بعدها، در زمان حیات نوادۀ این خاندان، یکی از پسران جوان خانواده با نام کنستانتین،[6] به دلیل برخی اختلافات مالی با دیگر برادرانش، خانوادۀ خود را ترک کرد و برای به دست آوردن موقعیت بهتر برای کار و فعالیت و پس از گذشتن از سرزمین های اروپای شرقی سرانجام به کریمه[7] رفت و در شهرتئودوسیا[8] ساکن شد.

حضور ارمنیان در شبه جزیرۀ کریمه به قرن هفتم میلادی باز می گردد. [9] بر اساس سندی تاریخی مربوط به گزارش های سرداری بیزانسی، که به قرن هشتم میلادی باز می گردد، از حضور سپاهی از سربازان ارمنی در کریمه، سخن به میان آمده. در یکی از منابع مهم تاریخ ارمنی نیز حضور لشگریانی از ارمنیان در کریمه به ثبت رسیده است. [10] پس از سقوط پادشاهی ارمنی باگراتونی و در فاصلۀ سده های یازدهم تا سیزدهم میلادی مهاجران بسیاری به کریمه کوچ کردند و در نواحی مختلف آن ساکن شدند. لیکن، مهم ترین دورۀ مهاجرت ارمنیان به این ناحیه را باید از اواخر قرن هفدهم و در نیمۀ نخست قرن هجدهم میلادی دانست که بخش اعظمی از مهاجران را ساکنان ارمنی امپراتوری عثمانی تشکیل می دادند. از آن پس نیز تا اوایل قرن نوزدهم میلادی روند مهاجرت ارمنیان به این سرزمین ادامه داشت. مهاجران ارمنی پس از سکونت در شهرهای مختلف کریمه اقدام به توسعۀ شهرها و تأسیس و ایجاد مراکز مذهبی و فرهنگی از جمله کلیساها، مدارس و کتابخانه ها کردند. [11]

نمایی از کلیسای ارمنی سورپ گئورگ،واقع در تئودوسیا

بر مبنای اسناد موجود یکی از مهم ترین مهاجرنشین های کریمه شهرتئودوسیا بوده است. بنابر گزارش های رسمی شماری از بازرگانان اهل جنوآ، که مربوط به سال 1316م است، در این شهر سه کلیسای ارمنی وجود داشته که خود دلیل قانع کننده ای برحضور درازمدت ارمنیان در این شهر است. [12] بر اساس آخرین تحقیقات تا پایان قرن نوزدهم میلادی تعداد 24 کلیسای ارمنی در تئودوسیا به ثبت رسیده. [13]

ارمنیان این شهر نقش بارزی در رونق حرفه های مختلف و تجارت داشتند. آنها از طریق ارتباطات تجاری ای که با بازرگانان دیگرسرزمین ها برقرار کردند علاوه بر رشد تجارت تأثیری چشمگیر بر شکوفایی فرهنگی و هنری تئودوسیا بر جای گذاشتند و سبب تبادل فرهنگی این شهر با دیگر سرزمین ها شدند.

در اوایل قرن نوزدهم میلادی تئودوسیا شهر بندری کوچکی بود که از یک سو به دامنۀ رشته کوه ها می پیوست و از سوی دیگر به دریای بیکران منتهی می شد. این شهر از مدت ها پیش محلی برای ورود و خروج کالاها از طریق کشتی های تجاری بود و این امر سبب اهمیت تجارت در آن شده بود. به همین دلیل و به منظور گسترش و رونق تجارت، دولت روسیه قانونی تنظیم کرده بود که به موجب آن برای ورود کالاها به شهر مبلغی از تجار دریافت نمی شد و بازرگانان بدون پرداخت هزینه می توانستند کالاهای خود را به راحتی از نقاط مختلف دنیا وارد بازارهای شهر کنند. همچنین، به منظور سهولت در روند زندگی و فعالیت اقتصادی بازرگانانی که با سرمایه ای اندک به این شهر مهاجرت می کردند امکاناتی مانند زمین های رایگان در نظر گرفته شده بود که برای سکونت و ایجاد دکانی برای کسب و کار در اختیار تجار تازه وارد قرار می گرفت. از این رو، دیری نپایید که سواحل شهر پذیرای کشتی های تجاری بسیاری شد که از سرزمین های مختلف کالاهای گوناگونی را برای فروش به تئودوسیا می آوردند و به این ترتیب، شهر با شکوفایی اقتصادی فراوانی رو به رو شد.

در چنین شرایطی، کنستانتین به تئودوسیا رسید. تنها توشۀ او تجربیاتش و تسلطش بر چند زبان بود که نتیجۀ مسافرت های متعددش به کشورهای مختلف بود. اندوختۀ مالی ناچیزی نیز به همراه داشت که امیدوار بود با تکیه بر آن بتواند امکان فعالیت تجاری محدودی را برای خویش فراهم سازد و به گذران زندگی بپردازد.

چندی بعد و هم زمان با پیشرفت اقتصادی شهر، کسب و کار کنستانتین، که اکنون با نام خانوادگی آیوازووسکی[14] شهرت داشت، نیز رونق یافت و توانست با اندوخته ای اندک، مغازه ای کوچک و نیز خانه ای بر فراز یکی از تپه های شهر، که منظره ای بی نظیر به سوی دریا داشت، بخرد و با هریپسیمه،[15] دختری ارمنی، ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. مدتی بعد نخستین فرزندشان، گریگور،[16] و پس از او هم فرزند دومشان، گابریل، [17] به دنیا آمد.

تئودوسیا طبیعت بی نظیری دارد و در تابستان و ابتدای پاییز از آب و هوای مطلوبی برخوردار است. در روزهای آفتابی دریا آرام است و آبی بیکران آن با رنگ آسمان هماهنگی ملایمی ایجاد می کند اما گاهی هجوم ابرهای باران زا، همراه با رعد و برق های خوفناک و وزش بادهای تند که سبب تلاطم دریا و شکل گیری امواج سهمگین می شود، جوی دهشتناک بر فضای شهر حاکم می کند.

در آن روزگار، وقوع چنین طوفان های سهمگینی، به خصوص شب هنگام، خانواده های ماهیگیران را چشم انتظار می گذاشت و روشنایی فانوس ها از پشت پنجرۀ خانه های محقر آنها تا بازگشت ماهیگیران به دریا رفته همچنان سوسو می زد.

در یکی از این شب های طوفانی در 1817م، فرزند سوم خانوادۀ آیوازووسکی، که مقدر بود نقاشی بزرگ و مشهور شود، به دنیا آمد. نام او را هوهاننس[18] نهادند[19] اما اعضای خانواده اش او را اُننیک[20] صدا می زدند. خود او نامه هایی را که به زبان ارمنی نوشته با نام هوهاننس آیوازووسکی امضا کرده اما امضای بسیاری از نامه های رسمی و نقاشی هایش، که به زبان روسی است، با نام ایوان کنستانتینوویچ آیوازوفسکی[21] یا به صورت خلاصه،  ای. آیوازوفسکی است.

هوهاننس از پاییز 1825م در مدرسۀ ارمنیان، واقع در محدودۀ کلیسای سورپ سارکیس تئودوسیا، مشغول به تحصیل شد. این مدرسه امکانات محدودی داشت و در آن به جز مبانی دینی زبان های ارمنی و روسی، جغرافیا و تاریخ ارمنستان نیز تدریس می شد.9

از همان دوران کودکی هنر نقاشی جذابیتی خاص برای هوهاننس داشت و در عمق روح کنجکاو وی تمایلی شدید را برمی انگیخت که او را به طراحی بر روی صفحات کتاب ها و دفترچه های مدرسه اش وامی داشت. پس از آن، به سراغ کتابخانۀ پدرش رفت و دیری نگذشت که بر تمامی صفحات آن کتاب ها نیز تصاویری از کشتی ها و ساختمان ها نقش بست. گاهی هم که مداد و کاغذی نمی یافت با تکه های زغال یا گچ طرح هایی بر روی دیوار خانه می کشید. [22]

به زودی برادر بزرگ هوهاننس، گابریل، که هوهاننس بیشتر اوقات خود را در کنار او و در ساحل دریا به نقاشی می پرداخت، به قصد ادامۀ تحصیل خانه را ترک کرد و به مدرسۀ شبانه روزی ارمنیان مخیتار، در جزیرۀ سن لازارو[23] ونیز، رفت. دوری گابریل، که همدمی صبور برای هوهاننس بود و شاید، دربین اعضای خانواده اش بهتر از هر کسی ذوق او را در نقاشی درک می کرد، سخت او را متأثر ساخت.

پس از رفتن گابریل بخشی از مسئولیت های او به هوهاننس واگذار شد از جمله اینکه باید سفارش های سوزن دوزی را، که مادرش برای کمک به هزینه های خانواده می پذیرفت، به صاحبانشان می رساند. این موضوع سبب می شد که او زمان بیشتری را در ساحل دریا و در کنار اسکله بگذراند و علاوه بر تعمق و تمرکز بر جزئیات طبیعت دریا به پای صحبت ملوانان و بازرگانانی بنشیند که داستان های واقعی فراوانی از مردمان و مناظر سرزمین های دیگر و اتفاقاتی که در طول مدت دریانوردی آنها رخ داده بود تعریف می کردند. او با کنجکاوی فراوان به حرف های آنها گوش می داد و به دقت همۀ آنها را با جزئیاتشان به خاطر می سپرد. سپس، بر مبنای آنچه شنیده  بود طرح هایی می کشید. [24]

هوهاننس در نوجوانی با ممارست فراوان و بدون آنکه استادی داشته باشد نواختن ویلن را آموخت. علاقه اش به معماری هم سبب شد تا طرح هایی از ساختمان ها و بناهای متعدد ترسیم کند. چندی بعد طرح هایش مورد توجه یکی از معماران شهر قرار گرفت و به هوهاننس قول مساعد داد که دربارۀ جزئیات مربوط به حرفۀ معماری و طراحی بنا هر آنچه را که می داند به او بیاموزد. از آن پس هوهاننس بخشی از زمان خود را صرف آموختن نزد این معمارکرد و به صورت حرفه ای با چگونگی ترسیم و طراحی بنا ها آشنایی یافت.

طرح های هوهاننس به صورتی اتفاقی به دست شهردار وقت تئودوسیا، آلکساندر ایوانوویچ کازانچف، رسید که فردی تحصیل کرده و آگاه بود و توجه او را جلب کرد. ابراز تمایل فراوان کازانچف به ملاقات با هوهاننس نقاش نوجوان را به ساختمان شهرداری تئودوسیا کشاند و در آنجا، شهردار پس از تقدیر از هوهاننس به او جعبۀ آبرنگی هدیه داد. خوشحالی هوهاننس بی اندازه بود زیرا اکنون می توانست ترکیبی از رنگ های مختلف را به نقاشی هایش بیفزاید. [25]

چندی بعد کازانچف از او خواست تا به تدریس نقاشی و مصاحبت با پسر نوجوانش بپردازد. از آن پس، زندگی هوهاننس وارد مرحلۀ نوینی شد و زمینۀ ارتباطات اجتماعی با افراد تحصیل کرده و فرهنگی شهر، که تأثیر فراوانی در رشد فردی او داشتند، فراهم شد. از سوی دیگر، به کتابخانۀ شخصی کازانچف، که مملو از کتاب هایی با مضامین ادبی و جغرافیایی و سفرنامه های سیاحان و دریانوردان نامی بود، نیز دسترسی یافت و با مطالعۀ دقیق آنها بر اطلاعات علمی خود افزود. همچنین امکان فراگیری دانش های مختلف از معلمان خصوصی فرزندان خانوادۀ کازانچف نیز، که بیشتر آنها دانش آموختۀ مدارس عالی اروپا بودند، برای او فراهم آمد. [26]

هوهاننس در همین سال ها نامه ای به برادرش گابریل نوشت و در آن طرحی از مکانی ترسیم کرد و در گوشه ای از آن با نوشته ای کوتاه آن را به برادرش هدیه کرد. این طرح، که تاریخ آن مربوط به 1829م است، قدیمی ترین اثری است که با نام هوهاننس آیوازووسکی به ثبت رسیده.

کازانچف در 1830م به مقام استانداری منصوب شده و با خانواده اش به شهر سیمفروپل[27] نقل مکان کرد و البته، هوهاننس را نیز همراه خود برد. سیمفروپل شهری به نسبت بزرگ بود که ارتباطات نزدیکی با شهرهای مهم روسیه از جمله مسکو و پترزبورگ داشت و ازلحاظ فرهنگی یکی از مهم ترین شهرهای کریمه به حساب می آمد.

پس از ورود به این شهر هوهاننس موفق شد به کمک خانوادۀ کازانچف و برخی از شخصیت های مهم ساکن سیمفروپل و با گذراندن امتحانات ورودی، در 1831م، وارد مدرسۀ روسی[28] شهر شود. هوهاننس در این مدرسه علاوه بر هنر طراحی و نقاشی علومی چون ریاضیات، منطق، جغرافیای جهان و زبان های لاتین، فرانسه و آلمانی را نیز فراگرفت. تحصیل در این مدرسه و زندگی به همراه خانوادۀ کازانچف در خانه ای مجلل، که تمام امکانات رفاهی در آن موجود بود، سبب شد تا هوهاننس آرامش و رفاه لازم را برای تقویت استعدادهای نهفتۀ خویش در اختیار داشته باشد.

هوهاننس پس از ساعات مدرسه زمانی طولانی در اتاق خود به مطالعۀ کتاب ها و مجلاتی می پرداخت که به تازگی در مسکو و پترزبورگ به چاپ رسیده بود. بخشی از زمان خود را نیز صرف آموختن علمی موسیقی و نواختن ساز مورد علاقه اش، ویلن، می کرد. او به کمک معلمان موسیقی  فرزندان خانوادۀ کازانچف خواندن نت های موسیقی را فراگرفت و علاوه بر آهنگ های مردمی آثار بسیاری از موسیقی دانان کلاسیک را نیز می نواخت اما همچون گذشته بیشتر زمان خود را صرف نقاشی و طراحی از موضوعات مختلف می کرد.

دیری نپایید که در مدرسه به منزلۀ دانش آموزی کوشا و ممتاز، که استعداد فراوانی در هنر و به خصوص نقاشی داشت، شناخته شد و خبر موفقیت های او به گوش خانواده اش در تئودوسیا رسید. از این رو، پدرش طی نامه ای از مدیر مدرسه خواست تا با دادن معرفی نامه ای امکان ثبت نام پسرش در آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ فراهم شود. در پی این درخواست معرفی نامه ای مشتمل بر نتایج درخشان هوهاننس همراه با نمونه هایی از نقاشی ها و طراحی های او به منظور ارزشیابی به آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ فرستاده شد.

پس از چندی خبر قبولی هوهاننس به منزلۀ هنرجوی بورسیه در آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ سبب خوشحالی خانواده های کازانچف و آیوازووسکی شد. در این میان خوشحالی هوهاننس وصف ناپذیر بود زیرا که سرانجام می توانست به تحصیل در زمینۀ هنر مورد علاقه اش بپردازد.

هوهاننس پس از خداحافظی با دوستان و خانواده اش، که برای دیدار او به سیمفروپل آمده بودند، به سوی پترزبورگ حرکت کرد. اثر آبرنگی از او به تاریخ 1833م با نام منظره ای از یکاتریناسلاو[29] باقی مانده که حاکی از خاطرات پر شور هنرمند نوجوان خودساخته ای است که ارادۀ قاطعی را برای دستیابی به اهدافش در خود پرورانده بود. [30]

پس از روزهای متوالی حرکت بدون توقف، کالسکۀ هوهاننس عصر روز 21 اوت 1833م به پترزبورگ رسید و او طبق سفارش کازانچف در خانۀ یکی از اقوام وی ساکن شد. پترزبورگ برای هوهاننس مکانی شگفت انگیز و سرشار از آثار هنری متعدد بود. خیلی زود معماری ساختمان ها و تزیینات به کاررفته در آنها توجه هوهاننس را جلب کرد. او ساعت هایی طولانی با دقت تمام به جزئیات به کاررفته در آثار معماری این شهر خیره می شد و طرح هایی از آنها می کشید. [31] چندی بعد با شروع دورۀ آموزشی وارد آکادمی هنرهای زیبا شد. در آن زمان، آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ تنها مؤسسۀ آموزش عالی روسیه بود که به تدریس حرفه ای هنرهایی چون نقاشی، معماری و مجسمه سازی می پرداخت.

در اندک زمانی استادان این آکادمی به استعداد نهفتۀ هوهاننس در بهره گیری مناسب از رنگ ها و خلق آثاری از مناظر طبیعی، به خصوص، دریا پی بردند. در آن زمان در روسیه، شمار نقاشانی که به خلق آثاری با مضمون منظره هایی از دریا می پرداختند بسیار اندک بود. بنابراین، استادان این آکادمی تمام تلاش خود را برای پروراندن استعداد و علاقۀ هوهاننس به نقاشی از مناظر دریایی به کار بردند. از این رو، برخی محققان تاریخ هنر بر این باورند که تبحر و مهارت بی نظیر آیوازووسکی در نقاشی از مناظری از این دست و اینکه او تبدیل به استاد مسلم این شیوه شده امری تصادفی نبوده بلکه نتیجۀ دقت نظر استادانش در کشف استعدادهای بی نظیر او در طی دوران تحصیل در آکادمی هنرها زیبا بوده است.

پس از آنکه استادان هوهاننس به این جنبه از ذوق و استعداد او پی بردند تعلیم مبانی الهام از طبیعت و طراحی از مناظر دریایی به شیوۀ رمانتیسیسم[32] را مبنای آموزش به هوهاننس قرار دادند. او می بایست شیوۀ درک مناظر در قالب دورنما را به صورت حرفه ای می آموخت و با استفاده از خلاقیت خویش و ترکیب رنگ ها به منظره ای از دریا در نقاشی هایش جان می بخشید. آشنایی با آثار دیگر نقاشان و بررسی و تحقیق در مورد سرگذشت و شیوۀ کار و خلاقیت آنها از دیگر مواردی بود که بخشی از اوقات تحصیل هوهاننس را به خود اختصاص می داد. به این ترتیب، تقریباً تمام وقت آیوازووسکی به آموختن و نقاشی کردن می گذشت. دیری نپایید که تحولی خاص در طرح های هوهاننس، که هنرجوی ممتاز آکادمی بود، پدید آمد و از سال دوم حضورش در آکادمی آثار پیشرفت و تکامل در نقاشی هایش ظاهر شد.

در1835م، واقعه ای در زندگی تحصیلی آیوازووسکی رخ داد که تأثیری چشمگیر بر سرنوشت هنری او گذارد. در این سال، نقاش فرانسوی، فیلیپ تاننر،[33] به دعوت خانوادۀ سلطنتی روسیه، که سفارش های بسیاری برای خلق آثاری با موضوع مناظری از دریا به وی داده بودند، به پترزبورگ آمد. تاننر پس از ورود به پترزبورگ و شروع به کار، درخواست کرد که دستیاری برای کمک به او به کارگاهش بفرستند. از این رو، از سوی خاندان سلطنتی نامه ای به مدیر آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ نوشته و از او خواسته شد چنانچه در میان هنرجویان فردی باشد که مهارت و لیاقت دستیاری و شاگردی نقاش فرانسوی را داشته باشد فوراً معرفی شود. مدیر آکادمی نیز بی درنگ آیوازووسکی را انتخاب کرد و او از روز بعد در کارگاه نقاشی تاننر مشغول به کار شد.

فیلیپ تاننر، پس از مشاهدۀ نقاشی های آیوازووسکی، استعداد هنری او را درک و کشیدن طرح هایی از مناظر پترزبورگ را به او محول کرد و خود بر اساس این طرح ها دست به خلق نقاشی های اصلی خود زد.

تاننر در دورانی که آیوازووسکی دستیارش بود تمامی وقت خود را صرف انجام سفارش هایش می کرد و بنابراین، زمانی برای آموزش آیوازووسکی نداشت. با این حال، هوهاننس با دقت نظر فراوان از هر فرصتی برای آموختن و درک جزئیات سبک نقاشی او، به خصوص، در خلق مناظری از دریا بهره برد. [34]

آیوازووسکی سال های تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ را با موفقیت بی نظیری سپری کرد و در اواخر دورۀ تحصیل با چند اثر در نمایشگاه نقاشان روس، که در پترزبورگ برگزار شده بود، شرکت کرد. اولین حضور او در عرصۀ اجتماعی هنر نقاشی روسیه با تشویق و تقدیر بسیاری از استادان و منتقدان هنر نقاشی و مطبوعات همراه شد. چند اثر او با نام های کشتی ها در کرونشتات[35] و تالابی در حوالی پترزبورگ از جمله آثاری بودند که مورد توجه منتقدان هنری قرار گرفتند و مباحث بسیاری در مورد آنها مطرح شد.

آیوازووسکی در 1837م، با تکیه بر استعداد و توانایی هایش و کار و کوشش سخت در طی دوران تحصیل، موفق شد دورۀ تحصیلی شش ساله را در چهار سال به اتمام رساند. کسب نشان طلای آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ، به منزلۀ هنرجوی ممتاز، او را مغرور نساخت بلکه سبب شد که به کار و ممارست بیشتری بپردازد و به توصیۀ استادانش برای کسب تجربۀ بیشتر به کریمه بازگشت. استعداد او در نقاشی از مناظر دریا سبب شد که به منزلۀ عضو ثابت آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ تعیین شود و علاوه بر اینکه مبلغی به صورت ماهانه به او پرداخت می شد[36] آکادمی متعهد شد که هزینۀ سفرهای او را نیز از محل خرید آثارش تأمین کند.

به این ترتیب، او پس از چند سال به خانه اش در تئودوسیا بازگشت. پدرش پیر شده و بیمار بود و به سختی از عهدۀ انجام کارها بر می آمد. ازاین رو، بیشتر مسئولیت های خانه بر عهدۀ مادر بود. برادر بزرگش، گریگور، در دفتر کشتی رانی تئودوسیا مشغول به کار بود و خواهر کوچکش نیز تحصیل می کرد. از دیگر برادرش گابریل، که همدم کودکی اش بود، نیز همین قدر اطلاع داشتند که تحصیلات خود را در آکادمی مخیتاریان سن لازارو به پایان رسانده و پس از طی مدارج مختلف روحانیت، مقام وارتابد[37] را کسب کرده است. [38]

آیوازووسکی با گذر از شهرهای بندری مختلف کریمه و شرکت در برخی از سفرهای دریایی کشتی های نظامی روسیه تجربیات فراوانی از مناظر دریا در موقعیت های گوناگون کسب کرد و طی 1839 -1840م دست به خلق چند اثر دیگر زد. در ساحل دریا، شب مهتابی و یالتا [39] از مهم ترین آثار این دوران است.

از میان نقاشی های این دوره اثر در ساحل دریا، که منظره ای از دریای متلاطم را در فصل پاییز به تصویر کشیده و مربوط به دورۀ حضور و فعالیت آیوازووسکی در تئودوسیاست، توجه محققان تاریخ هنر را به خود جلب کرده. در این اثر، در ساحل دریا مردی با لباس شرقی، که احتمالاً از ساکنان ارمنی تئودوسیا است، در حالی که بر عصای بلندی که در دست دارد تکیه زده و خورجینی بر دوش دارد با حالتی آرام در ساحل ایستاده و به دریا خیره شده است. در دوردست ها، افق با آبی تیره رنگی دیده می شود و امواج دریا در ردیف هایی متوالی و ممتد به سوی ساحل در حرکت هستند. دو مرغ دریایی سفید رنگ بر فراز آب ها در حال پروازند. دریا هنوز طوفانی نشده اما انباشت ابرهای تیره در آسمان خبری از بارش باران تا ساعاتی دیگر دارد. کشتی هایی با بادبان های جمع شده نیز در نزدیکی ساحل دیده می شوند که به نقاشی شوری خاص بخشیده است.

آیوازووسکی در این اثر، نسبت به آثار قبلی اش، موفقیت بیشتری در ترسیم و نمایش دریای متلاطم و طبیعت آسمان و محصور کردن لحظه ای اتفاقات و تغییرات فصلی داشته که نشان از اوج درک واقع گرایانۀ وی از مناظر طبیعی و خلق اثری زنده و باورپذیر درچهارچوب های هنر نقاشی دارد. جملگی این عوامل تأیید و تأکیدی بر مهارت و استادی نقاش جوانی است که در23 سالگی به توانایی های خارق العاده ای در خلق آثاری از مناظر واقعی دریا دست یافته بود.

در اواخر1840م و با اتمام دورۀ معین شدۀ حضور و فعالیت هنری آیوازووسکی در کریمه، که از سوی آکادمی هنرهای زیبا برای او در نظر گرفته شده بود، هوهاننس به پترزبورگ باز گشت. در پترزبورگ، پس از رایزنی های بسیار، اعضا و استادان آکادمی تصمیم گرفتند که او را به همراه یکی دیگر از اعضای آکادمی به منظور کار و تحقیق در آثار نقاشی هنرمندان مشهوری که به خلق مناظری از دریا پرداخته بودند به یکی از مراکز هنر نقاشی آن زمان، یعنی ایتالیا، بفرستند.

بدین ترتیب، آیوازووسکی راهی این سرزمین شد و پس از گذشتن از برخی از شهرهای اروپایی به ونیز رسید، شهری که به گفتۀ خود آیوازووسکی و بنابر آنچه که در خاطراتش نوشته تأثیری شگرف بر حیات هنری او بر جای گذارد.

ونیز از جزیرۀ سن لازارو، محل اقامت برادرش، گابریل، دور نبود. بنابراین، به محض رسیدن به این شهر، پس از چهارده سال دوری، به قصد دیدار از همدم و مشوق دوران کودکی اش روانۀ سن لازارو شد.

گابریل، پس از پایان تحصیلاتش و کسب مقام وارتابد، در مرکز تحقیقات روحانیان مخیتار به منزلۀ محقق و پژوهشگر فعالیت می کرد. [40] او با علاقۀ فراوان هوهاننس را با کتابخانه و متون تاریخی ارمنی موجود در آن، که با نقاشی های مینیاتور مزین شده بود، آشنا کرد. آیوازووسکی پس از سپری کردن یک روز کامل در این جزیره و کشیدن طرح هایی به ونیز بازگشت.

در ونیز، پس از آنکه امکان آشنایی با بسیاری از هنرمندان نقاش و نویسندگان مشهور را به دست آورد روانۀ فلورانس و سپس رم شد. شهرت و آوازۀ او، طی اقامتش در ناپل، سبب شد که سفارش های بسیاری برای خلق آثاری از مناظر دریا دریافت کند و در طی دو ماه فزونی تعداد نقاشی هایی که به تصویر کشیده بود سبب شد که در 1841م شماری از آنها را در نمایشگاه رم ارائه دهد. این نمایشگاه هر ساله به قصد نمایش آثار هنرهای تجسمی در این شهر برگزار می شد و مکانی مناسب برای معرفی هنرمندانی بود که در ابتدای مسیر هنری خویش قرار داشتند.

آثار معدودی که آیوازووسکی در نمایشگاه رم به نمایش گذاشت نگاه نافذ منتقدان و استادان هنر نقاشی را به سوی خود جلب کرد و تقریباً، همگی بر این نظر صحه گذاشتند که آیوازووسکی نخستین نقاشی است که توانسته در به تصویر کشیدن آسمان و دریا تحولی چشمگیر به وجود آورد. شهرتی که او در پایان برگزاری این نمایشگاه کسب کرد سبب دعوت وی به واتیکان از سوی پاپ گریگور شانزدهم شد. در طی حضورش در واتیکان یکی از آثار خود را که در نمایشگاه رم مورد توجه فراوان قرار گرفته بود هدیه داد و مفتخر به دریافت نشان طلای واتیکان گردید، نشانی که تنها به افرادی خاص اعطا می شد.

چند ماه بعد، آیوازووسکی بار دیگر به ناپل، که مناظر دریایی آن توجهش را جلب کرده بود، بازگشت و در آنجا کارگاهی کوچک دایر کرد. بر اساس اسناد مربوط به گزارش های یک محقق هنری روس، که در آن زمان در ایتالیا حضور داشته، تا پایان زمستان 1842م تعداد هفده اثر از آیوازووسکی به ثبت رسیده که موضوع همگی آنها مناظری از دریا بوده.

روح هنری بلندپرواز آیوازووسکی که برای خلق آثاری از این دست نیازمند دیدار از مناظر مختلف طبیعی و دریاهای متعدد بود مانع از آن شد که او خود را در محدودۀ شهرهای ساحلی ایتالیا محبوس سازد. بنابراین، در نیمۀ بهار 1842م طی سفرهایی به سویس، هلند و در نهایت لندن رفت. وجود باراندازهای قدیمی در لندن، که مکانی مناسب برای خلق آثار مورد علاقۀ او بود، سبب شد که اقامتش در این شهر اندکی به درازا کشد. آیوازووسکی پس از خلق آثاری از مناظر این شهر آنها را به نمایشگاهی در پترزبورگ فرستاد و به مسؤلان نمایشگاهی در هامبورگ نیز قول مساعد داد که تعدادی از آثارش را برای نمایش به محل نمایشگاه هامبورگ ارسال کند.

در اواخر تابستان، لندن را به قصد پاریس ترک گفت و طی مدت یک ماه اقامت در این شهر با برخی از نقاشان بزرگ و شیوۀ نقاشی آنها آشنا شد. در آن زمان، پاریس یکی از مراکز مهم هنرهای تجسمی، به ویژه، نقاشی بود و هنرمندان این شهر مبدع و مبتکر سبک های نوینی بودند. حس پیشرفت و ترقی نهفته در وجود این نقاش جوان روحیۀ رقابت او را بر انگیخت و طی نامه ای از مدیر آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ خواست تا امکان نمایش برخی از آثارش در پاریس فراهم شود.

از آنجایی که آیوازووسکی می دانست این درخواست باید مورد شور و رایزنی استادان و اعضای آکادمی قرار گیرد و زمان دریافت پاسخ از پترزبورگ طولانی خواهد شد تصمیم گرفت از تمام وقت خود برای کار و فعالیت بیشتر استفاده کند تا در صورت پاسخ مثبت آکادمی چهرۀ هنری شایسته ای از خود در پاریس ارائه دهد. بدین ترتیب، سفرهایش به شهرهای بندری اروپا ادامه یافت.

او به مارسی رفت و سپس، به ناپل و ونیز بازگشت و پس از چند ماه کار و طراحی در ونیز برای فراغت و رفع خستگی بار دیگر به جزیرۀ سن لازارو سفر کرد. این بار، هنرمند نقاش، که در اروپا شهرتی کسب کرده بود، از سوی روحانیان ارمنی مخیتار با گرمی پذیرفته و به مناسبت ورود او مهمانی ناهاری تدارک دیده شد. او در دومین دیدارش از سن لازارو بیشتر وقت خود را صرف مطالعه دربارۀ متون تاریخی ارمنی و مینیاتورهای موجود در کتابخانه کرد. اقامت آیوازووسکی در سن لازارو و در کنار برادرش، گابریل و جمعی از روحانیان ارمنی پیرو مکتب مخیتار روح حساس او را، که متأثر از غبار غربت و کار بی وقفه خسته و آزرده شده بود، آرامش بخشید و آمادگی کافی را در او برای ادامۀ فعالیت فراهم ساخت.

آیوازووسکی چندی بعد به ونیز بازگشت و هم زمان با بازگشتش نامه ای از پترزبورگ، مبنی بر اجازۀ شرکت در نمایشگاه پاریس، دریافت داشت. او بی درنگ به سوی پاریس حرکت کرد و در نمایشگاهی که در محل موزۀ لوور در تاریخ 1843م برگزار شده بود سه پرده از نقاشی های خود را به نمایش گذاشت. او تنها نقاش از روسیه بود که آثارش را در این نمایشگاه ارائه می کرد. [41]

در پایان نمایشگاه آیوازووسکی از سوی آکادمی سلطنتی هنرهای زیبای پاریس برای ارائۀ بهترین آثار نقاشی مفتخر به دریافت نشان طلا شد[42] و از سوی استادان و منتقدان هنری مقالات بسیاری در وصف هنر او و تشویق وی در مطبوعات به چاپ رسید. علاوه بر مطبوعات فرانسوی و روسی برای نخستین بار مطبوعات ارمنی نیز با بهره گیری از مقالات چاپ شده در اروپا مطالب فراوانی برای شناساندن او به جامعۀ هنری و فرهنگی ارمنی به نگارش درآوردند.

آیوازووسکی پس از مدتی اقامت در پاریس و خلق چند اثر دیگر آنها را برای فروش به نمایشگاهی ارائه کرد و خود بار دیگر راهی لندن شد. اما این بار اقامت او در این شهر طولانی نشده و به پرتقال رفت. اقامت او در شهرهای ساحلی این کشور، بر کرانۀ اقیانوس اطلس، تجربیات نوینی از آفرینش هنری با موضوع طبیعت اقیانوس برای وی به همراه آورد و سبب پرورش خلاقیت او شد که نتیجۀ آن کشف موضوعات نو برای خلق آثار بعدی اش بود.

او پس از مدتی اقامت در پرتقال به قصد ادامۀ فعالیت هنری و به منظور کسب تجربۀ بیشتر راهی اسپانیا شد. در این سفر کشتی آنها با طوفان سهمگینی رو به رو شد. ناخدا برای حفظ جان مسافران و به منظور سبک کردن وزن کشتی مجبور به بریدن ستون بادبان ها شد و سرانجام با تحمل دشواری فراوان موفق گردید کشتی را به بندر لیسبون رساند. اما از آنجایی که طوفان سبب تأخیر در رسیدن به موقع کشتی به مقصد شده بود احتمال غرق شدن آن قوت گرفت و در نهایت، شایعاتی مبنی بر مرگ آیوازووسکی منتشر و سبب شد تا نمایشگاهی که آیوازووسکی پیش از سفر برخی از آثارش را در اختیار آنها قرار داده بود نقاشی های وی را به قیمت گزافی بفروشد.

طوفانی که آیوازووسکی در این سفر گرفتارش شد تأثیر فراوانی بر وی گذاشت. خود او در بخشی از خاطراتش به این موضوع اشاره کرده که خوفناکی طوفان مانع از آن نشده که او زیبایی های طبیعت دریای خشمگین را برای خلق آثاری از این دست به خاطر نسپارد.

در اسپانیا، او تقریباً در تمام شهرهای بندری و مراکز فرهنگی اقامت کرد و به مطالعۀ آثار هنری، به ویژه، نقاشی هنرمندان این سرزمین پرداخت. نیز، طرح های فراوانی از مناظر دریا و بناهای شهرها ترسیم کرد به گونه ای که تمام صفحات کتابچۀ کوچکش، که سفرنامه ای شامل خاطراتش از این دوران بود، از طرح های متعدد و مناظر مختلف پر شد.

آیوازووسکی با کوله باری از تجربه های جدید در نقاشی از مناظر دریا به ایتالیا بازگشت. بنابر نوشته های خود وی در دفترچۀ خاطراتش او تا پایان 1843م موفق به خلق پنجاه اثر با ابعاد بزرگ شد که تقریباً تمامی این آثار در موزه های معتبر جهان و تعداد اندکی نیز در میان نقاشی های مجموعه داران شخصی موجود است.

در میان نقاشی های این دوره از حیات هنری آیوازووسکی اثری با نام راهب ها در ونیز به هنگام عصر در نزد محققان تاریخ هنر ارمنی به دلیل موضوع آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این اثر، چند راهب ارمنی پیرو مکتب مخیتار، ساکن در جزیرۀ سن لازارو، به تصویر کشیده شده اند. یکی از آنها، که راهبی سالخورده است، بر صخره ای تکیه زده و به دورنمایی از شهر ونیز خیره مانده. در نزدیکی او بر روی صخره، کتابی ضخیم قرار دارد و دو راهب  دیگر، یکی نشسته و دیگری ایستاده، در حال گفت و گو با یکدیگرند. فضای نقاشی پایان یک روز تابستانی را نشان می دهد و خورشید با آخرین پرتوهای گرم خود زردی خاصی به دریا بخشیده است.

نقاش در این اثر بیشترین توجه مخاطب را به سوی دو راهب در حال گفت و گو متمرکز می کند. محققان تاریخ هنر بر این باورند که او این تصاویر را از روی چهرۀ راهبان دِیر سن لازارو کشیده که یکی از آنها احتمالاً برادرش، وارتابد گابریل و دیگری آبباهایر[43] سوکیاس سومالیان[44] است. آیوازووسکی کوشیده تا با خلق چهره هایی آرام از راهبان سن لازارو روحیۀ مهربان و متفکر آنها را به بیننده منتقل کند.

معنای خاصی نیز در عمق کتاب ضخیمی که بر روی صخره ها قرار گرفته نهفته است و نقاش با کشیدن کتاب به این شکل خواسته بر اهمیت پژوهش های علمی و فرهنگی روحانیان ارمنی سن لازارو، که خود از نزدیک شاهد آن بوده، تأکید کند. [45]

این اثر به جز ارزش های هنری ای که در خود دارد از آنجایی که بخشی از فرهنگ ارمنی را به تصویر کشیده از ارزشی تاریخی نیز برخوردار است و بی تردید می توان آن را در ردیف آن دسته از اسنادی قرار داد که بخش هایی از تاریخ مذهبی و فرهنگی ارمنیان را، با به تصویر کشیدن برخی از چهره های حاضر در زمان خود، ماندگار ساخته اند. این اثر همچنین اهمیت حضور و فعالیت علمی و فرهنگی جمع اندکی از راهب های ارمنی مخیتار را – که به دور از زادگاه خویش به امر پژوهش، تحقیق و تحریر آثاری گران مایه اشتغال داشته اند – آشکار ساخته است.

آیوازووسکی در اوایل 1844م با چند اثر جدید در نمایشگاه دیگری در پاریس شرکت کرد. این بار در پاریس او با نقاشان ارمنی بسیاری آشنا شد که بیشتر آنها از کنستانتیناپولیس[46] برای نمایش نقاشی های خود به پاریس آمده بودند. البته، بخشی از آنها نیز هنرجویانی بودند که از مراکز آموزش هنری پاریس فارغ التحصیل شده بودند یا به تحصیل اشتغال داشتند.

چند اثر نقاشی از دریا و مناظر کنستانتیناپولیس و ازمیر، که به دست هنرمندان ارمنی این شهر به تصویر کشیده شده بود، توجۀ آیوازووسکی را جلب کرد و او را به اندیشۀ سفر به آن دو شهر انداخت که در آن زمان جزو مهاجرنشین های مهم ارمنی واقع در محدودۀ امپراتوری عثمانی بودند.

با پایان یافتن دوره ای که آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ برای آیوازووسکی تعیین کرده بود او به روسیه بازگشت و در اوایل تابستان 1844م به پترزبورگ رسید. به محض رسیدن آیوازووسکی از سوی نمایندۀ تزار[47] به او اطلاع داده شد که برای استعداد و خلاقیتش در هنر نقاشی مفتخر به دریافت نشان درجۀ سوم آننا[48] شده است. [49] مدیر آکادمی نیز آیوازووسکی را مطلع ساخت که او توانسته به بالاترین درجۀ آکادمی در رشتۀ نقاشی دست یابد[50] و از سوی تزار نیز موضوعاتی برای خلق چند اثر نقاشی در نظر گرفته شده که او باید در وقت تعیین شده آنها را تحویل دهد. بدین ترتیب، آیوازووسکی برای انجام دادن سفارش های تزار در پترزبورگ اقامت گزید.

با انتشار خبر دریافت بالاترین درجۀ علمی آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ، آیوازووسکی عضویت ثابت آکادمی های هنرهای زیبای سه کشور اروپایی یعنی ایتالیا، فرانسه و هلند را به صورت افتخاری دریافت کرد. پس از آن نیز اطلاع یافت که به او اجازه داده شده به منظور خلق آثار هنری خود در هر زمانی که مایل باشد در سفرهای نظامی کشتی های روسی شرکت کند. به این ترتیب، فرصت مناسبی برای او فراهم شد تا از نزدیک شاهد چگونگی و جزئیات عملیات نظامی کشتی های جنگی باشد و تجربیات فراوانی برای خلق آثاری با موضوع نبردهای دریایی کسب کند.

در پاییز 1844م و هم زمان با برگزاری نمایشگاه سالانۀ نقاشی پترزبورگ، آیوازووسکی چند پرده از آثار نقاشی خود را، که شامل موضوعاتی از مناظر دریایی اسپانیا و ایتالیا در شب بود، به نمایش گذاشت و تا پایان آن سال علاوه بر اینکه نقاشی های سفارشی خاندان سلطنتی را به پایان رساند چند اثر نیز با موضوع دریای طوفانی خلق کرد.

با آغاز سال 1845م آیوازووسکی طی نامه ای رسمی ازمسئولان آکادمی خواست تا برای خلق نقاشی هایی از دریا اجازۀ سفر به کریمه به او داده شود اما با وجود موافقت مسئولان آکادمی به دلیل سرما و یخبندان شدید زمستانی نتوانست به این سفر رود تا اینکه چند ماه بعد مأموریتی از سوی آکادمی به مقصد کنستانتیناپولیس برای او در نظر گرفته شد. در طی این مأموریت او می بایست علاوه بر اقامت در این شهر و خلق نقاشی هایی از مناظر آن مدتی را نیز در کریمه به سر می برد و آثاری نیز از مناظر برخی از شهرهای ساحلی آن ترسیم می کرد و همگی آنها را در موعد تعیین شده به آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ تحویل می داد.

در نیمه های بهار 1845م آیوازووسکی به خانه و شهر زادگاهش، تئودوسیا، رسید. مادر و خواهرش تنها و بااندک پس انداز پدرش که دیگر در قید حیات نبود، به سختی روزگار می گذراندند وگریگور، برادر بزرگش، نیز مدت ها بود که دور از خانواده به سر می برد. بنابراین، آیوازووسکی، که خود را موظف به کمک به مادر و خواهرش می دانست، بخشی از معاش خود را به آنها اختصاص داد و مسئولیت زندگی آنها را بر عهده گرفت. اما مأموریتی که برای وی تعیین شده بود امکان اقامت بیشتر را به او نمی داد. به این ترتیب، او پس از مدتی مادر و خواهرش را ترک گفت و به سوی برخی از شهرهای ساحلی کریمه حرکت کرد. برخی محققان هنری بر این باورند که این دوره از زندگی آیوازووسکی سرآغاز مرحلۀ نوینی در حیات هنری او محسوب می شود.

چندی بعد امکانات سفر به کنستانتیناپولیس فراهم شد و او در تابستان همان سال به این شهر سفر کرد. به محض ورود آیوازووسکی به شهر مطبوعات ارمنی زبان با زیرنظر گرفتن جزئیات اقامت و فعالیت او مطالب و اخبار متعددی از حضور وی در مکان های مذهبی و فرهنگی ارمنیان این شهر چاپ کردند.

آیوازووسکی خود نیز خاطراتش را از این سفر، به همراه طرح هایی از مناظر و برخی وقایع، به ثبت رسانده است. در میان این صفحات نقاشی ای نیز مربوط به مهمانی ناهاری به دعوت پادشاه عثمانی، سلطان عبدالمجید(1839 – 1861م)، به افتخار حضور برخی از افراد خاندان سلطنتی و مقامات بلندپایۀ روسیه، که آیوازووسکی نیز در میان آنها حضور داشته بود، بر جای مانده. آنچه بر اهمیت این نقاشی می افزاید طراحی از چهره های برجسته و مهم حاضر در این مهمانی است که ارزش تاریخی ویژه ای به این اثر می بخشد.

آیوازووسکی در دست نوشته هایش بارها شکوه مناظر کنستانتیناپولیس را ستوده و آنها را بسیار تأثیرگذار توصیف کرده. او طی اقامتش در این شهر مناظر متعددی از آن را به تصویر کشید که از آن میان حدود 25 اثر بر جای مانده است. موضوع این نقاشی ها عبارت اند از مناظری از سواحل شهر، اسکله و جزیره های آن و مردمانی که در آن دوره در این شهر زندگی می کرده اند. شماری از این نقاشی ها مناظری از محله های ارمنی نشین کنستانتیناپولیس و ساکنان ارمنی آن را به تصویر کشیده اند. ثبت بخشی از وقایع مربوط به زندگی اجتماعی ساکنان ارمنی این شهر، در چهارچوب قاب نقاشی، علاوه بر اینکه مهارت و جزئی نگری نقاش را در خلق آثار این چنینی به نمایش می گذارد از اهمیت تاریخی نیز برخوردار است و سندی ارزشمند برای درک بهتر حیات اجتماعی ارمنیان این شهر دردورۀ مورد نظر محسوب می شود. [51]

امضایی که آیوازووسکی با عنوان «آیواز افندی»[52] و به زبان روسی در گوشۀ یکی از نقاشی های مربوط به این دوره بر جای گذارده نشان دهندۀ لقبی است که ساکنان ارمنی کنستانتیناپولیس به سبب احترام خاصشان نسبت به او به وی داده بودند.

آیوازووسکی در اوایل 1846م به زادگاهش، تئودوسیا، بازگشت. از ابتدای ورود به تئودوسیا بنای یک ساختمان و کارگاهی در مجاورت آن فکر وی را به خود مشغول کرد. بنابراین، با هزینۀ شخصی و با همراهی برخی از مقامات شهرداری شروع به احداث ساختمانی کرد که تا پایان سال ساخت آن به اتمام رسید. این خانه و کارگاه مجاور آن تا پایان عمر آیوازووسکی به محل اصلی اقامت و فعالیت وی تبدیل شد. به ویژه، کارگاه مکانی برای بازدید و رفت و آمد نقاشان، هنرمندان و چهره های برجسته ای بود که عمق ارزش آثار او را درک کرده بودند و به قصد آموختن و دیدار از این هنرمند نامی به آنجا مراجعه می کردند.

آیوازووسکی، به محض بازگشتش، تصمیم گرفت نمایشگاهی دائمی از آثارش در تئودوسیا برپا کند. از آنجایی که چنین کاری نخستین بار بود که در این شهر صورت می پذیرفت مستلزم صرف هزینه و کار بسیار بود اما با تلاش های او و حمایت یکی از افسران نیروی دریایی روسیه نمایشگاه وی گشایش یافت و او در مراسم افتتاحیه دوازده پرده از نقاشی هایش را به نمایش گذاشت. [53]

در تابستان 1848م، اتفاقی زندگی آیوازووسکی را با تغییر همراه ساخت. او، که برای تدریس نقاشی به فرزندان یکی از خاندان های اشرافی پترزبورگ به این شهر دعوت شده بود، در این خانه با جولیا گروس،[54] معلمی اسکاتلندی تبار که به تازگی از انگلستان به روسیه آمده بود و وظیفۀ تعلیم و تربیت فرزندان این خاندان را برعهده داشت، آشنا شد. آیوازووسکی پس از مدتی به او پیشنهاد ازدواج داد و با قبول درخواستش برای برپایی مراسم جشن عروسی به همراه جولیا به تئودوسیا بازگشت و در یکی از کلیساهای ارمنی این شهر ازدواج کرد. [55]

آیوازووسکی در پاییز 1848م برای نمایش آثار جدیدش به پترزبورگ رفت اما از آنجایی که بارها از سوی مسئولان و هنرجویان آموزشگاه عالی نقاشی و مجسمه سازی مسکو برای برپایی نمایشگاهی از نقاشی هایش در این شهر دعوت شده بود تصمیم گرفت مدتی را در مسکو اقامت کند. این نمایشگاه، که برای نخستین بار آثار او را در مسکو به نمایش می گذاشت، مورد توجه و استقبال بازدید کنندگان قرار گرفت. در روزهای پایانی نمایشگاه نیز آیوازووسکی اجازه داد تا برخی هنرجویان روگرفتی از آثار وی را به تصویر کشند. پس از اتمام نمایشگاه مسکو، آیوازووسکی مدتی را نیز در پترزبورگ گذراند و سپس، به تئودوسیا بازگشت.

طی دو سال بعد، آیوازووسکی سی اثر جدید خلق کرد که شماری از آنها را در 1850م درنمایشگاه اُدسا با مقاصد خیرخواهانه و به منظور کمک به افراد تهیدست این شهر به نمایش و فروش گذاشت. [56]

در بین این نقاشی ها، اثر معروف موج نهم، که منظره ای از دریای طوفانی در صبحگاه را به تصویر کشیده، از نگاه محققان تاریخ هنر از اهمیت و ارزش ویژه ای برخوردار است. آیوازووسکی در این اثر به جز چند موج، جزئیات چندانی را به نمایش نگذاشته اما یکی از این موج ها، که نهمین آنها محسوب می شود، با چنان قدرتی در حال حرکت به تصویر کشیده شده که تنها با همان یک موج می توان میزان سهمگینی امواج دریای طوفانی را احساس کرد. موج نهم، متأثر از نخستین اشعه های صبحگاهی، با روشنایی خاصی و بسیار بلندتر از سایر امواج به سوی کشتی شکستگانی که بر روی تکه چوبی قرار گرفته اند در حال حرکت است و هرآن امکان بلعیده شدن آنان را در نظر بیننده قوت می بخشد.

اگرچه در این اثر دریا طوفانی و مرگ بار به تصویر کشیده شده نقاش تمام سعی خود را به کار بسته تا با نشان دادن روحیۀ همکاری کشتی شکستگان و مبارزۀ آنان، به گونه ای منحصر به فرد، امید را ماندگار سازد. یکی از آنها در آب فرورفته و دیگری در حالی که خود در معرض خطر قرار دارد و امکان غرق شدنش محتمل است دست او را به قصد نجات محکم در دست خویش فشرده و فردی دیگر در حالی که بالاتر از همه ایستاده، به امید نجات، دست و صورت خود را به سمت افق، جایی که اشعه های خورشید به سختی از لابه لای ابرهای تیره به سطح دریا می رسند، متمایل کرده است.

اگرچه در نگاه نخست دهشتی که متأثر از دریای طوفانی کشتی شکستگان را فراگرفته به خوبی احساس می شود مهارت نقاش در پروراندن امید در چهارچوب قاب نقاشی به اندازه ای شگفت انگیز است که در نهایت نجات آنها برای هر بیننده ای حتمی و باورپذیر است. در این اثر خشم طبیعت و در مقابل آن اراده و روحیۀ مبارز انسان به خوبی نمایش داده شده و نقاش کوشیده تا انسان را در قالب قهرمانی شکست ناپذیر که با شجاعت خویش در برابر سختی ها و غرق شدن ایستادگی می کند به تصویر کشد. بدین ترتیب، آیوازووسکی با به نمایش گذاردن دریای طوفانی و موجی مرگ بار قصد نمایش پایان زندگی را نداشته بلکه نیت اصلی او ثبت شکوه و عظمت روح انسانی در کمک به دیگران، امید و پشتکار برای ادامۀ زندگی بوده، خصوصیاتی که خود همواره در طول حیاتش آنها را پرورانده و قوت بخشیده. بهره گیری از رنگ های روشن و زنده در ترسیم نور خورشید که در نهایت با رنگ ملایم صورتی بر سطح دریا متمرکز می شود علاوه بر اینکه بیانگر ویژگی های مکتب رومانتیسیسم است نشانی است از ملایمت و عطوفتی که پس از موج نهم بر دریا حاکم خواهد شد.

موج نهم از نگاه محققان و منتقدان تاریخ هنر بزرگ ترین اثر آیوازووسکی در نیمۀ نخست حیات هنری اوست. این پرده در زمان خود اثری بدیع و بی همتا بوده زیرا علاوه بر نمایش مهارت و استادی خالق آن در خلق منظره ای از دریا محتوای واقع گرایانۀ آن، که با شیوۀ رومانتیسیسم نمایش داده شده، ارزش هنری فراوانی به آن بخشیده. [57]

برخی از محققان تاریخ هنر بر این باورند که آیوازووسکی با تکیه بر روح خلاق خویش محتوای این اثر را در تخیل خویش پرورانده و سپس، آن را با مهارت تمام برروی بوم نقاشی به تصویر کشیده اما مطالعه و جست و جو در خاطرات و دست نوشته های او حاکی از آن است که محتوای این اثر برگرفته از حادثه ای واقعی بوده.

آیوازووسکی سال ها قبل، زمانی که در پاریس اقامت داشت، شرح چنین حادثه ای را دریکی از روزنامه ها خوانده بود. او در بخشی از خاطرات خویش بیان کرده که قصد دارد اثری دربارۀ حادثه ای واقعی در مورد گروهی کشتی شکسته به تصویر کشد که در طوفانی به دوراز سواحل آفریقا گرفتار شده و پس از45 روز در حالی که بر تکه چوبی از کشتی شکسته شناور بودند به دست یک کشتی فرانسوی نجات یافتند.

با در نظر گرفتن این موضوع که نقاش این اثر را برمبنای حادثه ای واقعی به تصویر کشیده در بیان جزئیات جانب امانت را رعایت کرده و از آنجایی که واقعۀ مذکور در سواحل آفریقا اتفاق افتاده احتمال داده که کشتی شکستگان باید مردمانی متعلق به همان قاره بوده باشند و بنابراین، در طراحی لباس های آنها این موضوع را لحاظ کرده.

اینکه نقاش از همان سال های نخست حیات هنری خویش حوادث واقعی را به ذهن می سپرده تا روزی بر مبنای آنها دست به خلق اثری زند نشان دهندۀ روحیۀ واقع گرای هنرمندی است که در زمان خود از تفکری خاص برخوردار بوده.

بر اساس اسناد موجود در بایگانی آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ در فاصلۀ 1851 – 1852م پانزده اثر نقاشی از آیوازووسکی به ثبت رسیده و او با همین مجموعه در نمایشگاهی در مسکو شرکت کرده است. مقارن برگزاری این نمایشگاه آیوازووسکی از سوی تزار روسیه به سفری در دریای سیاه دعوت شد.

در1853م، وقوع رخدادی طبیعی در تئودوسیا سبب خلق اثری بی نظیر به دست آیوازووسکی شد. در این سال خورشید گرفتگی ای روی داد که در آسمان نواحی مختلف کریمه قابل رؤیت بود. آیوازووسکی بلافاصله طرح هایی را از این رخداد طبیعی ترسیم کرده و بر مبنای آن دست به خلق اثری با عنوان خورشیدگرفتگی در کریمه زد. این اثر علاوه بر ارزش هنری از اهمیت علمی بسیاری نیز برخوردار بود. بنابراین، آیوازووسکی بی درنگ آن را به انجمن جغرافی دانان پترزبورگ هدیه کرد. دریافت چنین اثری، که یک رخداد طبیعی بی نظیر را با مهارت تمام به ثبت رسانده بود، اعضای انجمن جغرافی دانان پترزبورگ را به وجد آورد و سبب شد که پس از مدتی به اتفاق، آیوازووسکی را به عضویت افتخاری انجمن جغرافیدانان روسیه درآورند.

تا پایان 1853م آیوازووسکی نه تنها به منزلۀ هنرمندی مشهور بلکه به منزلۀ فردی معتمد و انسانی خیرخواه در بین عموم مردم شناخته شده بود. او در حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی ساکنان تئودوسیا بسیار کوشا بود و برای برطرف ساختن پاره ای از مشکلات ارمنیان این شهر با مقامات روحانی کلیسای ارمنی اجمیادزین نامه نگاری می کرد. آنها نیز با شناختی که از او به دست آورده بودند برای حل مسائل موجود همکاری نزدیکی با وی داشتند.

زندگی آرام آیوازووسکی با شروع جنگ های کریمه دچار تلاطم شد اما او با داشتن روحیه ای که از هر فرصت و واقعه ای برای خلق و ثبت اثری هنری بهره می برد این بار نیز آرام ننشست و بر اساس وقایع و حوادث روی داده در نبردهای دریایی روسیه دست به خلق چندین اثر نقاشی زد. به تدریج، بر تعداد آثار آیوازووسکی با موضوعات مربوط به نبردهای دریایی کریمه افزوده شد و او تصمیم گرفت که آنها را در نمایشگاه سواستاپل،[58]  که با موضوع جنگ برگزار شده بود، به نمایش گذارد. این نمایشگاه با استقبال بی نظیری همراه شد و مهارت آیوازووسکی در ثبت لحظه هایی که توپخانۀ ناوگان روسی در حال شلیک بود و به تصویر کشیدن کشتی هایی که دچار حریق شده بودند نظر منتقدان را به خود جلب کرده و بار دیگر ارزش های هنری او را ستودند.

به تدریج و با تشدید نبردها و افزایش حملات به تئودوسیا، ساکنان شهر ناگزیر به ترک آن شدند. آیوازووسکی نیز به همراه همسر، دختران و مادر پیرش تئودوسیا را به مقصد خارکوف[59]  ترک کرد. او به محض رسیدن به این شهر با حمایت برخی از دوستان و آشنایانش در خانه ای اقامت گزیده و بلافاصله اتاقی را به منزلۀ کارگاه خود آماده ساخت و به نقاشی پرداخت. او در این دوره از حیات هنری خویش علاوه بر خلق آثاری با موضوع نبردهای دریایی با تکیه بر خاطرات گذشته پرده هایی نیز با مضامین مناظری از سواحل، دریا ها و بنادر اروپایی به تصویر کشید. [60]

آیوازووسکی در سال هایی که روسیه درگیر جنگ بود بخش اعظمی از درآمد خود را، که از فروش آثار نقاشی به دست آورده بود، صرف کمک به خانواده هایی کرد که سرپرست خود را درجنگ از دست داده بودند. [61]

در اواخر 1856م، آیوازووسکی از پاریس خبری دریافت کرد مبنی بر اینکه برادرش، گابریل، مدتی است که در پاریس اقامت دارد و در آنجا مسئولیت چاپ نشریه ای علمی و فرهنگی را به دو زبان فرانسوی و ارمنی را بر عهده گرفته. [62] دریافت این خبر سبب شد که آیوازووسکی به قصد ملاقات برادر در اوایل 1857م به پاریس سفر کند.

او پس از رسیدن به پاریس و دیدار با برادرش بی درنگ مشغول کار شد و در طی اقامتش در پاریس 25 اثر آفرید که از این میان هفت پرده را در نمایشگاهی در پاریس به نمایش گذاشت. شهرت آیوازووسکی سبب شد که به دیدار ناپلئون سوم،[63] پادشاه وقت فرانسه، رود و پس از مدتی نیز به پیشنهاد آکادمی هنرهای زیبای فرانسه مفتخر به دریافت نشان لژیون[64] شد.

پس از مدتی اقامت در پاریس، آیوازووسکی به همراه گابریل به کنستانتیناپولیس و از آنجا به پترزبورگ رفت. او قصد داشت تا برای تحقق نیت برادرش مبنی بر تأسیس چاپخانه و یک مرکز آموزشی متعلق به ارمنیان در تئودوسیا تمام سعی و تلاش خود را به کار برد. بنابراین، به جمع آوری مبالغی از توانگران ارمنی پرداخته و خود نیز بخشی از مخارج را تأمین کرد و موفق به کسب اجازۀ تأسیس چاپخانه و آکادمی ای از دولت روسیه شد که می بایست به مدیریت و سرپرستی برادرش اداره می شد.

در 1861م آیوازووسکی به سبب بیماری سخت همسر و دختر سومش مجبور شد که آنها را برای درمان به آلمان بفرستد و خود مدتی تنها در پترزبورگ بماند. [65] آیوازووسکی به سبب نارضایتی همسرش، که دیگر مایل به بازگشت و اقامت در تئودوسیا نبود، با مشکلات خانوادگی دیگری رو به رو شد. امکان ترک تئودوسا، که خانه و کارگاهش در آنجا قرار داشت، هم تقریباً امری غیرممکن بود. بنابراین نمی توانست به خواستۀ همسرش پاسخ مثبت دهد. سرانجام نیز جولیا برای همیشه او را ترک کرد و به همراه دخترانش به اُدسا رفت. در تمام این دوران، آیوازووسکی، که به سختی دوری دخترانش را تحمل می کرد، برای سازگاری با وضعیت پیش آمده تمام وقت خود را در کارگاهش و با نقاشی کردن می گذراند. بر اساس نوشته های خود وی او در این مدت ده پردۀ نقاشی کشیده اما بنا به دلایلی نامعلوم هیچ یک از آنها موجود نیست. [66]

در اواخر 1865م، آیوازووسکی نامه ای به پترزبورگ فرستاد مبنی بر درخواست اجازۀ تأسیس آموزشگاهی هنری در تئودوسیا. مسئولان و اعضای آکادمی هنرهای زیبای پترزبورگ پس از مطالعۀ جزئیات برنامه ای که آیوازووسکی ضمیمۀ نامه اش کرده بود به خواستۀ او پاسخ مثبت دادند و پس از تأیید تزار اجازۀ تأسیس این آموزشگاه به او واگذار شد.

بدین ترتیب، با تدریس در این آموزشگاه آیوازووسکی فعالیت آموزشی خود را آغاز کرد. در تاریخ فرهنگ ارمنی این آموزشگاه نخستین آکادمی هنری در نوع خود است که به آموزش هنر نقاشی به شیوه ای علمی و در این سطح هنری پرداخته.

ادارۀ آموزشگاه و تعلیم هنر نقاشی به جمعی هنرجوی نوجوان، که مسائل تربیتی آنها نیاز به توجه بسیار داشت، اگرچه کاری تازه در زندگی آیوازووسکی بود مانع از فعالیت او در کارگاه شخصی اش نشد. او تا پایان 1865م چند اثر دیگر نیز با موضوع مناظری از دریا همراه با خلاقیت همیشگی خاص خود آفرید که تعدادی از آنها بر جای مانده است.

در اوایل 1869م آیوازووسکی، که به تازگی شماری از آثار خود را در نمایشگاهی در تفلیس ارائه داده بود، برای پاره ای کارهای شخصی به پترزبورگ رفت. در آنجا با خبر شد که هیئتی روسی به مناسبت بازگشایی آبراهۀ سوئز قصد مسافرت به مصر را دارد و این امکان نیز فراهم شده تا در صورت تمایل برخی شخصیت های برجستۀ علمی و هنری نیز هیئت مذکور را همراهی کنند. شور و علاقۀ آیوازووسکی به نقاشی از مناظری نو سبب شد که نامش را در فهرست اعضای هیئت اعزامی به مصر به ثبت رساند.

آیوازووسکی در پاییز همان سال به همراه هیئت روسی و پس از عبور از دریای مدیترانه به مصر رسید و در مراسم بازگشایی آبراهۀ سوئز شرکت کرد. اثر معروف آبراهۀ سوئز و چند نقاشی دیگر با موضوع مناظری از دریا و نیز آثار باستانی مصر دستاورد این سفر آیوازووسکی است.

او از اوایل 1872م بار دیگر به برخی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، ایتالیا و اتریش سفر کرد و آثار خود را در برخی از نمایشگاه ها ارائه کرد. پس از بازگشت نیز با روحیۀ بهتری که نتیجۀ تقدیرها و ستایش های منتقدان هنری و هنرمندان مشهور بود به خلق آثاری جدید مشغول شد.

او از طریق آشنایی ای که با یکی از معماران مشهور ارمنی کنستانتیناپولیس، سارکیس بالیان،[67] داشت به سفارش سلطان عبدالعزیز (1861 – 1876م) چند پردۀ نقاشی کشیده بود. همین امر سبب شد که سلطان طی دعوت نامه ای رسمی و برای دیدار استاد او را به کنستانتیناپولیس فرا خواند. آیوازووسکی دردست نوشته های خود، که به 1874م باز می گردد، خاطر نشان کرده که پس از ورود به کاخ سلطان از سوی او به مهمانی در کاخ محل اقامتش دعوت و مورد تقدیر او واقع شده.

همچنین در طی اقامتش در کنستانتیناپولیس استادی و شایستگی اش در نقاشی از سوی چهره های فرهنگی ارمنی این شهر ستایش و نامه های فراوانی، مبنی بر بزرگداشت مقام هنری اش، از سوی بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و معلمان ارمنی به او ارسال شد.

او پس از بازگشت به تئودوسیا به خلق آثار دیگری همت گمارد[68] که از آن میان می توان به اثر معروف صبحگاه مه آلود در خلیج ناپل اشاره کرد.

نقاش در این اثر با سبکی شگفت رطوبت هوا را در صبحگاه به تصویر کشیده. افق نمایانگر روشنایی خورشید در حال طلوع است و در پایین نقاشی تصاویر مردمانی نقش بسته که زندگی روزمرۀ خود را در ساحل دریا و ظاهراً، با فروش خواربار آغازمی کنند. ترکیب طبیعت و انسان، با استفاده از رنگ های مناسب، این اثر را با واقع گرایی بسیاری همراه ساخته و در نظر اول در تخیل هر بیننده ای حضور آنی در طبیعت را القا می کند. [69]

فعالیت هنری آیوازووسکی در دهۀ هفتاد قرن نوزدهم میلادی تقریباً با حفظ شیوۀ قبلی اش در نقاشی مناظری از دریا و با تکیه بر موضوعات و محتواهای قوی و معنی دار ادامه یافت اما چند سال بعد در 1881م، پس از سفرهای فراوان و شرکت در نمایشگاه های متعدد، تصمیم گرفت تا دست به خلق منظره ای از دریای سیاه با شیوه ای متفاوت از آثار قبلی اش و هرچه نزدیک تر به واقعیت زند. او برای به تصویر کشیدن منظره ای از دریای سیاه، در لحظه ای که موج ها نشان دهندۀ سر آغاز طوفانی در دریا هستند، شروع به نقاشی کرد. یک روز کامل را به طراحی و رنگ آمیزی پرداخت اما در پایان روز متوجه شد آنچه به تصویر کشیده تفاوت چندانی با دیگر آثارش از لحاظ سبک ندارد. نیت اصلی او حبس وسعت و گستردگی دریای سیاه در چهارچوب قاب نقاشی در قالب و سبکی واقع گرایانه بود. بنابراین، از روز بعد برروی بوم دیگری کار خود را از سر گرفت.

خلق پردۀ نقاشی دریای سیاه هفته ها به طول انجامید اما در پایان با تقدیر و ستایش هنرمندان و منتقدان هنری جهان همراه شد. این اثر، که دریای بیکرانی را به نمایش گذاشته، با به تصویر کشیدن ابرهای خاکستری رنگ در آسمان و حرکت امواج در سطح دریا، وزش بادی را تداعی می کند که به تدریج سبب تلاطم دریا و حرکت شدیدتر امواج می شود. جزئی نگری و ظرافتی که با استفاده از رنگ سبز در ترسیم موج ها به کار رفته به قدری دقیق است که طبیعت واقعی آن در همان نگاه نخست برای بیننده قابل درک و باور است.

این اثر از سوی بسیاری از منتقدان هنری و هنرمندان آن زمان مورد تقدیر و ستایش قرار گرفت و سبب شهرت هرچه بیشتر آیوازووسکی به منزلۀ نقاشی شد که در این دوره از حیات هنری خویش با دور شدن از رمانتیسیسم موفق به خلق مناظری واقع گرایانه از دریا شده است.

در اوایل 1882م، آیوازووسکی با بانویی ارمنی به نام آننا مگردیچ بورنازیان[70] در کلیسای ارمنی شهر سیمفروپل ازدواج کرد. چنان که خود وی در دست نوشته هایش اشاره کرده ازدواج با آننا آن چنان آرامشی به زندگی اش بخشید که علاوه بر گذران بی دغدغۀ دهه های پایانی زندگی اش خوشبختی و آسودگی خاطری بی پایان برایش به ارمغان آورد و تأثیری فراوان بر وی نهاد چنان که با تمرکز و علاقۀ بیشتر به نقاشی می پرداخت.

در 1887م، مراسم بزرگداشت با شکوهی به مناسب پنجاهمین سال فعالیت هنری آیوازووسکی با حضور هنرمندان و نمایندگانی از مدارس عالی و موزه های هنری کشورهای مختلف اروپایی در پترزبورگ برگزار شد. ده سال بعد نیز، در مراسم مشابهی به مناسبت شصتمین سال فعالیت هنری او از مقام استادی وی تقدیر به عمل آمد.

آیوازووسکی در 1898م اثری با عنوان در میان امواج را به تصویر کشید. آنچه در این اثر در نگاه نخست نظر بیننده را به خود جلب می کند منظره ای از دریایی گسترده است. بخش اعظم بوم با آن چنان مهارتی از امواج خروشان پوشانده شده که وسعت دریا را قابل درک می سازد و بخش دیگر آن آسمانی است که ابرهای تیره آن را فراگرفته اند. حرکت امواج با هماهنگی خاصی طراحی شده و رنگ هایی که نقاش در این اثر به کار برده یکی از مهم ترین عناصری است که آن را منحصر به فرد جلوه می دهد. مهارتی که آیوازووسکی در بهره گیری مناسب از رنگ ها، برای هرچه واقعی تر نشان دادن مناظر طبیعی، کسب کرده بود نه تنها در این اثر بلکه در تمام نقاشی های این دوره از حیات هنری  وی دیده می شود.

او در دورۀ پایانی حیات هنری اش به سبب بیماری و به توصیۀ پزشکان به مانند گذشته امکان حضور در نمایشگاه هایی را که به صورت معمول در مراکز مختلف فرهنگی و هنری آن زمان برگزار می شد نداشت اما به همراهی تعدادی از دوستانش آثار خود را در چند نمایشگاه ارائه کرد و اگرچه کهولت و بیماری جسم او را سخت آزرده بود اما با اراده ای وصف ناپذیر همچنان به کار خویش ادامه می داد و حتی برای کشیدن طرح هایی از مناظر، به محض بهبودی، قصد سفری دوباره به برخی از شهرهای ایتالیا را داشت.

اما جسم بیمارش با روحیۀ سرشار از ذوق و بردباری او همراهی نکرد و در یکی از روزهای بهاری 1900م در حالی که پس از کار روزانه و اتمام بخش هایی از نقاشی پردۀ جدیدی با نام انفجار کشتی بر روی صندلی راحتی خود در کارگاهش تکیه داده بود و منتظر مهمانانش بود درگذشت. [71] خبر مرگ او بی درنگ در سرتاسر دنیا منتشر شد و بسیاری از روزنامه ها و مطبوعات دربارۀ او مقالات و مطالب فراوانی نوشتند.

ناقوس کلیساهای تئودوسیا تا زمان خاک سپاری آیوازووسکی سه روز متوالی به صدا در آمدند و در روز خاک سپاری انبوهی از مردم، پس از همراهی تابوتش در گذر از کوچه های شهر، آن را در حیاط کلیسای سورپ سارکیس ارمنیان تئودوسیا به خاک سپردند. [72]

در طی بیش از شصت سال فعالیت هنری، آیوازووسکی موفق به خلق شش هزار اثر نقاشی شد که بخش اعظمی از آنها به موضوع مناظری از دریا تعلق دارد. [73] او دریا را در ساعات مختلف شبانه روز و در وضیعت های متفاوت به تصویر کشیده است. ثبت لحظه ای طوفان از علائق اصلی او در نقاشی مناظر دریایی بود. [74]

منابع:

Abrahamyan. A.G. Hamarod Ourvagitz Hay Gaghtavayreri Badmootiun. Yerevan :Haybedhrad, 1964

Acharyan, Hrachia. Hay Gaghtakanootian Badmootiun.Yerevan: Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002

Alboyadjian, Arshag. Badmootiun Hay Gaghtakanootian. Qahire : Nor Asdgh Debaran, 1955, Vol. 2

Барсамовa, H.C. Иван Константинович Айвазовский. Москва:  Издательство «Искусство», 1971

Ghazaryan, M. Aivazovsky «Haykakan Sovedakan Hanragidaran». Yerevan:Haykakan SSh Gidootiunneri Academia, 1974, Vol. 1

Parsamyan & Others. Hayastane XIX Dari Arajin Kesin.Yerevan: yerevani Hamalsarani Heradarakchootiun, 1960, Vol. 7

ـــــــــــ. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan: Loois Heradarakchootiun, 1967, Vol. 3

Sargesyan, Minas. Hovhannes Ayvazovsky. Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia Heradarakchootiun, 1967

ـــــــــــ. Metz Tzovanekarichi Kyanke. Yerevan: Anahid, 1990

Michaelyan,V. Ghrimi Haykakan Gaghooti Badmootiun. Yerevan: Haykakan SSR GA Heradarakchootiun, 1964

Vagner, L. A.;Greigorovich, N.S. Ayvazovsky kyanke. Targ. Margarit Terzyan.Yerevan: Loois, 1989

Барсамовa, H.C. Иван Константинович Айвазовский. Москва:Издательство «Искусство», 1971

Sargesyan, Minas. Hovhannes Ayvazovsky. Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia Heradarakchootiun,1967

Vagner, L. A.;Greigorovich, N.S. Ayvazovsky kyanke. Targ. Margarit Terzyan.Yerevan: Loois, 1989

پی نوشت ها:

1ـ نوشتار حاضر نگاهی اجمالی بر سرگذشت و آثار نقاش مشهور دریاها ، هوهاننس آیوازووسکی (ایوان آیوازوفسکی) دارد .لازم به توضیح است که این نقاش ارزشمند علاوه بر به تصویر کشیدن مناظری از دریا آثار فراوانی نیز با موضوعات دیگر در کارنامۀ هنری خود به یادگار گذاشته است لیکن به دلیل اینکه شهرت او بیشتر به سبب خلاقیت و مهارت بی بدیل وی در خلق آثاری با طبیعت دریا بوده ترجیح داده شد که در معرفی آثار او به بحث پیرامون این جنبه از توانایی های بی شمار وی در هنر نقاشی پرداخته شود. در ضمن، انتخاب عنوان این نوشتار اشاره ای است به لقبی که از سوی بسیاری از محققان تاریخ هنر به این هنرمند شهیر داده شده.

Minas Sargesyan, Metz Tzovanekarichi Kyanke (Yerevan: Anahid, 1990), p.62ـ

Hrachia Acharyan, Hay Gaghtakanootian Badmootiun (Yerevan:Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002), p. 1152ـ

Haivaz 3ـ

Aivaz 4ـ

Konstantin 5ـ

Crimea 6ـ

در زبان ارمنی، قریم (Ղրիմ).

Theodosia 7ـ

این شهر با اسم فئودوسیا (Feodosiya ) نیز نامیده می شود. بر اساس متون ارمنی در گذشته به کافا (Kaffa) نیز شهرت داشته. شهری است بندری در ساحل دریای سیاه که در شبه جزیرۀ کریمه قرار دارد.

Sargesyan, ibid, p. 8 ; Arshag Alboyadjian, Badmootiun Hay Gaghtakanootian (Qahire: Nor Asdgh Debaran, 1955),8ـ

Vol. 2, p. 355.

A.G.Abrahamyan, Hamarod Ourvagitz Hay Gaghtavayreri Badmootiun (Yervan: Haybedhrad, 1964), p. 161 – 1639ـ

Sargesyan, ibid, p. 6 – 810ـ

Abrahamyan, ibid, p. 162 – 16311ـ

Sargesyan, ibid, p. 812ـ

برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ مهاجرنشین های ارمنی کریمه نک:

  1. Michaelyan, Ghrimi Haykakan Gaghooti Badmootiun (Yerevan: Haykakan SSR GA Heradarakchootiun, 1964).

Aivazovsky 13ـ

Heripsimeh 14ـ

Grigor 15ـ

Gabriel 16ـ

Hovhannes 17ـ

18ـ سندی متقن در مورد سال تولد هوهاننس آیوازووسکی در بایگانی کلیسای ارمنی سورپ سارکیس تئودوسیا موجود است و بر روی سنگ قبر او نیز تاریخ 17 ژوئیه حک شده.

Onnik 19ـ

8Иван Константинович Айвазовский 20ـ

  1. A . Vagner & N. S. Greigorovich, Ayvazovsky Kyanke,Targ, Margarit Terzyan (Yerevan: Loois, 1989), p. 9; Minas21ـ

Sargesyan, Hovhannes Ayvazovsky (Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia Heradarakchootiun, 1967), p. 5 – 6.

Sargesyan, Metz Tzovanekarichi Kyanke, p. 10. 22ـ

San lazaro (Lazzaro)23ـ

در ارمنی سورپ قازار (Սուրբ Ղազար). جزیرۀ کوچکی در نزدیکی ونیز.

Vagner & Grigorovich, ibid, p. 19 – 2124ـ

Sargesyan, ibid, p. 1325ـ

Vagner & Grigorovich, ibid, p. 34 – 36 26ـ

Simferopol 27ـ

28ـ این مدرسه، که در 1812م تأسیس شده بود، از قدیمی ترین مراکز آموزشی کریمه محسوب می شد.

Yekaterinoslav 29ـ

شهری واقع در اوکراین.

Sargesyan, ibid, p. 13 – 1830ـ

Vagner & Grigorovich, ibid, p. 55 & 5631ـ

Romanticism 32ـ

سبکی که در هنرهای تجسمی به خصوص نقاشی با کنار گذاردن کلاسیسیسم (classicism) حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد.

Philip Tanner 33ـ

نقاش فرانسوی که در خلق آثاری با مضمون مناظری از دریا شهرت داشت.

Sargesyan, ibid, p.19 – 2534ـ

Kronshtadt35ـ

شهری بندری در روسیه، در نزدیکی پترزبورگ.

Sargesyan, Hovhannes Aivazovsky, p. 6 – 8 ; Parsamyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan: Loois 36ـ

Heradarakchootiun, 1956),Vol. 3, p. 368 – 369.

Vartabed 37ـ

روحانی درجه دار (پدر روحانی دِیر).

Sargesyan, Metz Tzovanekarichi Kyanke, p. 42 & 4338ـ

Yalta39ـ

از شهرهای کریمه درکرانۀ دریای سیاه.

40ـ روحانیان پیرو مکتب مخیتار در جزیرۀ سن لازارو مرکزی برای پژوهش های مذهبی و علمی در زمینۀ زبان و تاریخ ارمنی ایجاد کرده و آثار علمی ماندگاری بر جای گذارده اند.

Sargesyan, Metz Tzovanekarichi Kyanke, p. 52 – 8541ـ

  1. Ghazaryan. Haykakan Sovedakan Hanragidaran (Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia), Vol.1, p. 35042ـ

[1] .1Abbahayr 43ـ

پدر روحانی ارشد دِیر.

Sookias Somalian 44ـ

زبان شناس، محقق و مترجم. وی از روحانیان درجه دار دِیر و پیرو مکتب مخیتار در جزیرۀ سن لازارو بوده. از او آثار بسیاری از جمله فرهنگ لغات ارمنی به ترکی وبالعکس و نیز ترجمه هایی از زبان ایتالیایی بر جای مانده است.

45ـ در فاصلۀ سال های 1830-1840م روحانیان پیرو مکتب مخیتار آثار فراوانی را ترجمه و تحریر کرده اند که از میان آنها می توان به تاریخ مختصر روسیه، اثر گابریل آیوازیان (برادر هوهاننس آیوازووسکی)، اشاره کرد.

46ـ قسطنطنیه.

47ـ تزار وقت روسیه، نیکولای اول (1825 – 1855م).

Anna48ـ

Sargesyan, ibid, p. 86 – 10649ـ

Ghazaryan, ibid, p. 35050ـ

51ـ کنستانتیناپولیس از مهاجرنشین های قدیمی ارمنیان بوده است. نک:

Acharyan, ibid, p. 589 – 648

Efendi 52ـ

از عنوان هایی بوده که به نشانۀ احترام به معنی آقا، جناب و سرکار در دورۀ امپراتوری عثمانی به کار می رفته است.

Sargesyan, ibid, p.106 – 12753ـ

Julia Grevs 54ـ

Vagner & Grigorovich, ibid, p. 206 – 20955ـ

Sargesyan, ibid, p. 147 – 15056ـ

Sargesyan, Hovhannes Aivazovsky, p.12 – 1657ـ

Sevastapol58ـ

به صورت سباستاپل (Sebastapol) نیز آمده. از شهرهای واقع در کریمه.

59ـ از شهرهای واقع در اوکراین.

Sargesyan, Metz Tzovanekarichi Kyanke, p. 153 – 170; Parsamyan & Others, Hayastane XIX Dari Arajin Kesin 60ـ

(Yerevan: Yerevani Hamalsarani Heradarakchootiun, 1960), Vol. 7, p. 195.

Ghazaryan, ibid, p.35061ـ

62ـ در سال های مورد بحث گابریل آیوازیان با ترک جزیرۀ سن لازارو و مکتب مخیتاریان به کلیسای سنتی ارمنی پیوسته بود و به منزلۀ روحانی درجه دار در این کلیسا مشغول به خدمت بود.

Napoleon III63ـ

Légion64ـ

Sargesyan, ibid,170 – 20765ـ

Vagner & Grigorovich, ibid, p. 22866ـ

Sarkis Balian67ـ

Sargesyan, ibid, p.207-26068ـ

Sargesyan, Hovhannes Aivazovsky, p.18 & 1969ـ

Anna Megerdich Boornazian70ـ

71ـ تاریخ مرگ آیوازووسکی بر روی سنگ قبرش 19 آوریل ثبت شده.

Sargesyan, Metz Tzovanekarichi Kyanke, p. 285 – 290 & 393 – 42672ـ

Ghazaryan, ibid, p. 350 73ـ

Sargesyan,Hovhannes Aivazovsky, p. 1274ـ

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65
سال هفدهم | پاییز 1392 | 222 صفحه
در این شماره می خوانید:

دیدگاه های ویلیام گلادستون در کتاب سیاه

نویسنده: گریگور آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 اشاره كتاب سیاه به قلم آلبرت ایسویان، در 2011م، به مناسبت نزدیک شدن به یادوارۀ یك صدمین سال نژادكشی ارمنیان به...

سکه شاپور دوم با نقش صلیب

نویسنده: دکتر آرمینه ظهرابیان / ترجمه: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 در  293م،  پیمان  نصیبین  بین  ایران  ساسانی  و  روم  منعقد  و  براساس  آن  به  مدت ...

سکه های ساسانی ضرب شده در ارمنستان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 با  سقوط  حکومت  اشکانیان  و  قدرت  گرفتن  ساسانیان  در  ایران  فصلی  جدید  در  روابط  ایران  با  ارمنستان  آغاز ...

آبیگ آواکیان،چهره پرداز ستم دیدگان

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 زندگی  آبیگ  آواکیان[1]  در  یکی  از  بحرانی  ترین  دوران  های  تاریخ  ایران  و  به  گفتۀ  هراند ...

سارکیس خاچاتوریان،نقاش نوآور ارمنی در جلفای اصفهان

نویسنده: مهدی علی اکبرزاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 سارکیس خاچاتوریان[2] (1886ـ 1947م)، هنرمند ارمنی، از تأثیرگذاران و طرف داران نقاشی مدرن در قرن بیستم بود. نقاشی...

نگاهی به زندگی و آثار دکتر آرمن کُچاریان

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 در  پی  چاپ  سلسله  مقالاتی  در  فصلنامۀ  پیمان  دربارۀ  استادان  و  محققان  دانشگاهی  جامعۀ  ارمنیان  ایران ...

نژادکشی ارمنیان در پرتو احکام صادر شده دادگاه محاکمات ترک های جوان

نویسنده: دکتر نیکلای هوهانیسیان / ترجمه گارون سارکسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 دربارۀ نویسنده پروفسور نیکلای هوهانیسیان چهره  ای سرشناس در عرصۀ تاریخ، خاورشناسی و...

لردبایرون در دیر ارمنیان مخیتاریست

نویسنده: آرپنا مسروپیان / ترجمه آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 یادداشت مترجم  «خدا با زبان ارمنی با دنیا سخن راند».  لرد بایرون جرج گوردون بایرون،[1]...

اتحادیه دینی و فرهنگی مخیتاریست ها

نویسنده: کلارا آبولیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 در 7 فوریۀ 1676م در زمان حکومت محمد چهارم، امپراتور عثمانی، در سباستیای آسیای صغیر، کودکی به دنیا آمد که او را...

انقلاب اجتماعی

نویسنده: دکتر کارن خانلری / ترجمه روبرت بگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 65 « ما انقلاب را نیافریده ایم، انقلاب ما را آفریده است ».               ...