اسکندر مقدونی پس از پیروزی سرنوشت ساز خود بر امپراتوری هخامنشی، در قرن چهارم پیش از میلاد، این واقعیت را دریافت که با اعمال قدرت نظامی نمی تواند بر سرزمینی به آن وسعت، با اقوام و ملل مختلف و فرهنگ های گوناگون، حکومت کند. هر چند در ابتدا برای حل این مشکل و به دست آوردن حمایت ساکنان سرزمین های گوناگون تدابیری اندیشید، از جمله تلاش برای تغییر طرز فکر یونانیان نسبت به مردم آسیا، که آنان را بربر می شمردند؛ پرستش خدایان مصر برای جلب حمایت کاهنان؛ پیروی از عادات ایرانیان؛ ازدواج با رکسانا، دختر یکی از اشراف سغد و بارسین، دختر داریوش سوم، با هدف خویشاوندی با اشراف ایرانی؛ دستور ازدواج ده هزار سرباز مقدونی با دختران ایرانی، به خدمت گرفتن اشراف ایرانی وفادر به وی در سمت های گوناگون؛ محول ساختن مسئولیت ادارۀ شهرها و ساتراپ ها به قهرمانان سپاهش و هر آنچه که می پنداشت سبب استحکام امپراتوری وی خواهد شد با این حال نتوانست امپراتوری یکپارچه و متحدی به وجود آورد که مردم آن از یک فرمانروایی واحد پیروی کنند و به علت اختلاف های فرهنگی بین بومیان و مهاجمان مناطق گوناگون امپراتوری وی به طور دائم در آشوب به سر می بردند. بنابراین، راه حل نهایی را در برپایی امپراتوری ای با یک فرهنگ مشترک[1] یافت. اسکندر برای رسیدن به این هدف در تمامی سرزمین های تحت سلطه فرهنگ هلنیسم[2] را به اجرا گذاشت و به این منظور، شهرهای متعددی به شیوۀ یونانی بنا کرد که آنها را پولیس می نامیدند. او همچنین بسیاری از مردم یونان و مقدونیه را به این شهرها کوچاند و در واقع، در زمان وی و جانشینانش، این شهرها تبدیل به کانون اصلی ترویج فرهنگ هلنی شدند. او همچنین از میان ساکنان سرزمین هایی که به تصرف درآورده بود، به ویژه در سن نوجوانی سربازگیری کرد و آنان را به شیوۀ مقدونی و یونانی[3] آموزش داد. نیز تمامی حاکمان بومی دست نشانده را وادار به پیروی از آداب و رسوم، زبان و آیین های مذهبی یونانی کرد. پس از درگذشت اسکندر، امپراتوری گستردۀ وی فروپاشید و به دست فرماندهانش به چندین مرکز قدرت جدید همچون یونان، مصر، ایران و بلخ تقسیم شد که به طور دائم با یکدیگر در جنگ بودند ولی از آنجایی که سیاست یونانی گرایی اسکندر را ابزاری مناسب برای تسلط بر سرزمین های تحت حکمرانی شان یافتند، همگی آنان شیوۀ رفتار وی را ادامه دادند. به ویژه، در ایران و مناطقی از غرب آسیا، که تحت فرماندهی سلوکوس نیکاتر[4] بود، به علت تنوع نژادی و فرهنگی، سیاست هلنیسم با شدت بیشتری دنبال شد. مورخان هیچگاه نتوانستند برای امپراتوری هلنی ای که در منطقۀ تحت سلطۀ سلوکوس نیکاتر، شامل بخش اعظمی از امپراتوری هخامنشی، بود نام مشخصی بیابد و به ناچار نام امپراتوری وی را به نام مؤسس آن امپراتوری، سلوکیان نام نهادند. در تمامی دوران حکمرانی سلوکیان(312 ـ 64 ق م) تکیه گاه اصلی آنان مقدونی ها، یونانی ها و همچنین ساکنان بومی ای بودند که از فرهنگ هلنی پیروی می کردند. برای تشویق ساکنان مناطق تحت سلطه به پیروی از فرهنگ هلنیستی، به آنان مقام و منصب داده می شد و آنان را برای فروش به بازارهای برده فروشی، که در زمان سلوکیان بسیار پر رونق بود، نمی بردند. به ظاهر هلنیسم توانسته بود به صورت فرهنگ غالب بر زبان، معماری، هنر و آیین های مذهبی نیمی از جهان آن روز، در محدودۀ جغرافیایی ای که از شمال تا کوه های قفقاز، از جنوب تا مصر و شمال آفریقا، از شرق تا مرزهای هند و چین و از غرب تا فرانسه و اسپانیا امتداد داشت، درآید و طبیعتاً یونانیان می بایستی به خود می بالیدند اما سیاست کوچاندن بی رویۀ یونانیان و مقدونی ها به سرزمین های دور دست آسیا و ندادن اجازۀ بازگشت آنان به سرزمین اجدادی شان، به خصوص در زمان حکومت سلوکیان، که از آنها به منزلۀ ابزاری برای حفظ حکومت خود بهره می بردند، فرجامی سنگین برای این دو ملت به دنبال داشت، به گونه ای که به علت خالی از سکنه شدن بسیاری از روستاها و شهرهای یونان و مقدونیه این دو ملت عملاً قادر به حفظ قدرت نظامی و اقتصادی خود از دوران پیش از لشکرکشی اسکندر مقدونی نشدند و نتوانستند در برابر هجوم همسایگان مقابله کنند و در نتیجه، استقلال خود را به مدت دو هزار سال از دست دادند. افزون بر اینکه دوران اوج شکوفایی هنر و معماری یونان، که پس از جنگ های سال 480 ق م آغاز شده بود و به دورۀ کلاسیک معروف است، با آغاز لشکرکشی های اسکندر به آسیا به پایان رسید و یونانیان هیچگاه نتوانستند به شکوه آن دوره باز گردند. بر خلاف آنچه مورخان غربی سعی در نشان دادن آن داشته و دارند جهان گشایی اسکندر مقدونی برای این دو ملت پیامدهای ویرانگری به دنبال داشته که نیازمند بررسی عمیق تر است. در مناطق ایران و غرب آسیا، سلوکیان توانستند با ادامۀ سیاست اسکندر امپراتوری گسترده ای را، که مروج فرهنگ هلنی بود، جایگزین امپراتوری هخامنشی کنند ولی در واقعیت از آنجایی که ملت های تحت سلطه، خود دارای فرهنگی غنی بودند، هلنیسم، بر خلاف اروپا، که در آنجا فرهنگی برتر به حساب می آمد و نه تنها سبب ترقی فرهنگی ساکنان بومی آن قاره ـ همچون اتروسک ها[5] ـ شد بلکه پایه و اساس تمدن های دوران روم و بیزانس را فراهم آورد، در آسیا نتوانست جایگزین فرهنگ بومی شود و در نهایت، با در آمیختن با فرهنگ های گوناگون بومی به شکلی کاملاً متفاوت از صورت اصلی خود پدیدار شد، به گونه ای که در هر منطقه نوعی از فرهنگ هلنی به وجود آمد که با مناطق دیگر تفاوت داشت. زبان رسمی ارتباطات در این دوره یونانی بود که تحت تأثیر زبان هر منطقه تغییراتی در آن به وجود آمد. خدایان مورد پرستش، هرچند ظاهری یونانی داشتند، در ماهیت همان خدایان بومی بودند. در نهایت، اسکندر مقدونی و جانشینانش نتوانستند به هدف خود مبنی بر تشکیل یک امپراتوری اروپایی ـ آسیایی با فرهنگی واحد دست یابند. پس از سقوط حامی فرهنگ هلنیسم در آسیا، یعنی حکومت سلوکیان، فرهنگ هلنی با جذب در فرهنگ های بومی اندک اندک رنگ باخت تا آنجا که در دورۀ اشکانیان به طور کامل محو شد اما به هر حال در دوره ای از تاریخ، که مدت آن نیز کوتاه نبود، توانست در زمینه های گوناگون فرهنگی در کل منطقه تأثیر گذار باشد. برجسته ترین آثار به جای مانده از دوران اوج فرهنگ هلنی را می توان در سکه های ضرب شده در ایران، ارمنستان، کوماگنه[6] و سایر مناطق هم جوار، معماری شهرها و معابد و همچنین در هنر پیکرتراشی مشاهده کرد. از شهرهای این دوره، که تعداد آنها به بیش از هفتاد شهر می رسید، می توان هاترا[71] در عراق، تیگراناکرد[8] در ترکیه، پترا[9] در اردن، اروپوس[10] در ایران و بسیاری دیگر را نام برد و از پرستشگاه ها می توان به معابد آناهیتا در کنگاور، خورهه در استان مرکزی و مهر در گارنی اشاره کرد. با بررسی ویرانه های معبد آناهیتا در کنگاور، که از نمونه های معماری متأثر از فرهنگ هلنی در ایران است، تأثیر فرهنگ بومی بر فرهنگ هلنی بیشتر مشهود می شود؛ برای مثال، سکوی[11] مرتفع آن و طرز قرار گرفتن پلکان ها اقتباسی از معماری تخت جمشید است. [12] استفاده از ستون های کوتاه و طاق های ضربی روی ستون های دور تا دور پیرامون سکو نیز حکایت از تأثیر معماری بومی دارد. هرچند معبد آناهیتا دارای سبک معماری هلنی است، همان گونه که یادآور شدیم، جزئیات آن تفاوت هایی با این شیوه از معماری دارد. ستون های آن، که به ظاهر ترکیبی از سبک های معماری دوریک[13] در قسمت سر ستون و ایونیک[14] در قسمت ته ستون هستند، در مقایسه با ستون های معابد یونانی بسیار کوتاه تر و دارای تزیینات کمترند و بر روی ستون ها از شاه تیرهای[15] سبک یونانی، که مسطح هستند، استفاده نشده است. ستون های معبد آناهیتا بیشتر حالت سازه دارند تا نقش تزیینی که این نیز بر خلاف سبک معماری معابد یونانی است زیرا در معابد یونانی به علت استفاده از فضای داخلی معابد برای خدایان اجرای مراسم مذهبی در فضای بیرونی صورت می گرفت و به همین علت نیز تزیین نمای خارجی اهمیتی ویژه داشت و ستون نه تنها برای نگهداری سقف بلکه به منزلۀ عنصر اصلی تزیین به کار می رفت. مضاف بر اینکه در معماری هلنی نسبت قطر ستون به ارتفاع آن یک به چهار است در حالی که این نسبت در ستون های معبد آناهیتا سه به چهار است. از دیگر ویژگی های معماری هلنی، که در معبد آناهیتا رعایت نشده، طرز قرار گرفتن پلکان های آن است. در معابد یونانی پلکان ها را دور تا دور زیرسازی[16] یا در سر تا سر قسمت رو به روی رواق ورودی[17] قرار می دادند در حالی که این شیوه در سکوی اصلی معبد آناهیتا به چشم نمی خورد. هر چند ارمنستان به اشغال اسکندر مقدونی در نیامد و به گواهی استرابو[18] تلاش وی با شکست نیروهایش به فرماندهی مه نون و اسیر و کشته شدن وی به اتمام رسید و ارمنستان توانست استقلال خود را حفظ کند،[19] اما با در نظر گرفتن این واقعیت که فرهنگ هلنیسم در بزرگ ترین سرزمین غرب آسیا، یعنی ایران، رخنه کرده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ مناطق گوناگون آسیای صغیر گذاشته بود، بنابراین، آیین های مذهبی و معماری ارمنستان نیز با تأخیر ولی از اواخر دورۀ سلوکیان تحت تأثیر فرهنگ هلنیسم قرار گرفتند. در ارمنستان نیز، همچون دیگر مناطق آسیا، هلنیسم تحت تأثیر فرهنگ بومی قرار گرفت و در نهایت سبکی به وجود آمد که آن را هلنیسم ارمنی می نامند. از آثار به جای مانده از معماری دورۀ هلنیسم ارمنی معبد گارنی[20] است. الکساندر ساهینیان،[21] در کتاب معماری بناهای گارنی،[22] در مورد هلنیسم ارمنی می گوید که معمار ارمنی با جسارت آنچه را که می توانست در جهت تکامل معماری بومی نقش داشته باشد با دادن تغییرات در آن و بر اساس شرایط اقلیمی منطقه، نوع مصالح و فرهنگ بومی در معماری ارمنی به کار برده است. بررسی آثار برجای مانده از این دوره حکایت از آن دارد که هر آنچه هیئت حاکمه سازندۀ آن بوده اند مانند شهرها، معابد و کاخ ها تحت تأثیر فرهنگ هلنی قرار داشته اما خانه های روستایی و پرستشگاه های کوچکی که به دست مردم بنا شده بودند همچنان از معماری بومی پیروی می کردند. این واقعیت بیانگر آن است که پیروی از فرهنگ هلنی براساس نیاز روز حاکمان بوده و مردم عادی به فرهنگ بومی خود وفادار بوده اند. هرچند فرهنگ هلنی در ارمنستان، همانند ایران، تحت حمایت حکومت قرار داشت تأثیر فرهنگ بومی در بناهای گوناگون هلنی، همچون معبد گارنی، مشهود است. توکارسکی، [23] دانشمند و معمار روس، دربارۀ معبد گارنی می گوید که آن یک نمونۀ بسیار جالب از استادی معماران آن دوره است که می بایستی معبدی به سبک کاملاً هلنی می ساختند اما توانستند به گونه ای استادانه معماری ارمنی را در جزئیات بنا به کار برند. مقایسۀ ظاهری معبد گارنی با معابد هلنی بیانگر آن است که این بنا در کلیات نیز بیشتر به معابد هلنی منطقۀ غرب آسیا همچون پرگامون[24] و از نظر تزیینات نیز به بعلبک[25] شباهت دارد تا معابد هلنی ای که خاستگاه اصلی آنها سرزمین یونان است. قلعۀ گارنی، که معبد خدای مهر[26] ـ با معماری هلنی خود ـ در آن قرار دارد، در 27 کیلومتری شرق ایروان، پایتخت جمهوری ارمنستان، در بین کوه های گغاما،[27] در کنار روستای گارنی، قرار دارد. قلعۀ گارنی، در قرن سوم پیش از میلاد، در دورۀ استقلال ارمنستان و حکومت خاندان یرواندونی[28] بنا شد. البته، آثاری نیز از هزارۀ سوم پیش از میلاد در آن یافت شده که بیانگر سکونت انسان در آن در دورانی پیش از بنای قلعه است. همچنین سنگ نوشته ای از آرگیشتی اول (786 ـ 764 ق م)، [29] از دورۀ حکومت اورارتو، در این محل به دست آمده که در آن از اشغال منطقۀ گی آرنی آنی[30] یاد کرده که بیانگر وجود محل سکونت یا قلعه ای در محلی است که به اشغال وی در آمده. پلان قلعه به شکل مثلثی است که قاعدۀ آن در سمت شمال قرار دارد و با دیواری از سنگ های خوش تراش به ارتفاع 12 تا 14 متر و طول 314 متر محصور بوده و چهارده برج با پلان مربع شکل داشته است. دو ضلع دیگر قلعه به علت وجود دره های عمیق فاقد دیوار دفاعی است. عمق دره در سمت جنوبی به سیصد متر می رسد و کلیۀ بناهای اصلی قلعه در این قسمت قرار دارند. در زمان جنگ های ایران و روم، در قرن اول میلادی، قلعه به اشغال نیروهای روم به فرماندهی کوربولو[31] در آمد که آن را ویران کرد اما پس از عقد پیمان راندیا[32] در 62 م، نرون،[33] امپراتور روم، هزینۀ بازسازی قلعه را پرداخت[34] و تیرداد اول (64 ـ 76 م)، پادشاه ارمنستان، در 75 م اقدام به بازسازی قلعه و بنای ساختمان های کاخ و معبد مهر در آن کرد که سنگ نوشته ای نیز به زبان یونانی در این خصوص از وی به دست آمده است. تاکیتوس،[35] سناتور و مورخ رومی و موسی خورنی، مورخ ارمنی قرن پنجم میلادی، نیز در مورد جزئیات مرمت قلعه و بنای معبد مطالبی نگاشته اند. قلعۀ گارنی به منزلۀ اقامتگاه تابستانی پادشاهان ارمنستان از اهمیتی ویژه برخوردار بود و در قرن سوم میلادی، در کنار ساختمان کاخ، حمامی با سبک معماری بومی در آن احداث شد. کف حمام با سنگ های رنگی تزیین شده بود که در بخش های باقی ماندۀ آن تأثیر هنر هلنی به صورت تصویر خدایان یونانی اقیانوس ها و دریاها به همراه نوشته هایی به زبان یونانی[36] به چشم می خورد. در301م، مسیحیت دین رسمی ارمنستان اعلام شد و کلیۀ معابد از جمله معبد اصلی مهر، که در منطقۀ درجان[37] قرار داشت، ویران یا تبدیل به کلیسا شد اما به علت نامعلومی معبد گارنی دست نخورده باقی ماند. موسی خورنی، در کتاب تاریخ ارمنستان، به استفاده از این معبد به منزلۀ کاخ خصوصی خسرواندوخت، خواهر تیرداد سوم (287 ـ330م)، پادشاه ارمنستان، پس از رسمی شدن دین مسیحیت در ارمنستان اشاره کرده اما در خصوص دلایل حفظ آن مطلبی نیاورده. در سده های چهارم و پنجم میلادی کمی دورتر از معبد، در سمت شمال غربی آن و در شرق ساختمان های کاخ، نمازخانۀ بسیار کوچکی به شکل بازیلیک بنا شد که ویرانه های آن هنوز در محل باقی است. در دورۀ تسلط ساسانیان بر ارمنستان، قلعه تبدیل به قرارگاه نظامی شد اما در 591م با تقسیم ارمنستان بین امپراتوری های ایران و روم قلعه به صورت پایگاه نظامی رومیان درآمد. با استقلال ارمنستان، در قرن نهم میلادی و پایان تسلط اعراب، به دستور حاکم وقت ارمنستان، آشوت باگرادونی اول (885 ـ890م)، قلعه بازسازی شد و دوباره مورد استفاده قرار گرفت و در این خصوص سنگ صلیبی نیز تراشیده شد که در حال حاضر در روستای کنار قلعه نگهداری می شود. در پایان قرن نهم میلادی، به دستور جاثلیق ماشتوتس یغیوارتسی[38] کلیسایی با پلان دایره ای شکل با قطر بیست متر در مجاورت معبد و نمازخانه بنا شد که بخشی از ویرانه های کاخ در زیر آن قرار گرفت. این کلیسا، که از سبک های منحصر به فرد در معماری ارمنی محسوب می شود، عمری طولانی نداشت و بر اثر حملات دشمنان و زلزله به طور کامل ویران شد و اکنون تنها سنگ های زیر بنای آن باقی مانده است. با سقوط پادشاهی باگرادونی در ارمنستان به دست امپراتوری بیزانس، در 1045م، قلعه چندین بار بین بیزانسی ها، سلجوقیان، گرجی ها و ارمنیان دست به دست شد تا اینکه در قرن سیزدهم میلادی مغول ها آن را اشغال و ویران کردند اما معبد مهر همچنان پا برجا باقی ماند تا اینکه بر اثر زلزلۀ مهیب 4 ژوئن 1679م به کلی ویران شد. معبد گارنی، که یکی از آثار به نسبت سالم به جای مانده از دوره هلنی در منطقه است، به علت اهمیت ویژۀ آن، در 1834م، مورد مطالعۀ فردریک دوبوو دِ مونپرکس،[39] دانشمند و جهانگرد فرانسوی، قرار گرفت. پس از وی، در 1909ـ1911م، نیکوغایوس مار،[40] باستان شناس روس، آن را مورد بررسی قرار داد. در1933 ـ 1934م نیکوغایوس بنیادیان، معمار ارمنی، برای بازسازی معبد مطالعاتی را آغاز کرد اما کار وی نیمه تمام ماند. در 1949م، مؤسسۀ باستان شناسی ارمنستان باردیگر بررسی بازسازی معبد را آغاز کرد و در نهایت مشخص شد بازسازی آن به علت وجود عمدۀ سنگ های معبد در محل ممکن است. پس از صرف زمانی طولانی برای مطالعۀ یک به یک سنگ ها، مرتب کردن آنها و تأمین بودجه سرانجام بازسازی معبد از 1969م، به سرپرستی ساهینیان، آغاز شد و طی شش سال کار مداوم و با صرف هزینه های سنگین معبد شکل اولیۀ خود را بازیافت. در زمان مرتب کردن سنگ های بنا برای شروع بازسازی مشخص شد که تعدادی از سنگ ها در محل نیست و تعدادی از آنها نیز بر اثر سقوط کاملاً خرد شده . بنابراین، جست و جو برای یافتن سنگ های مفقود شده آغاز و تعدادی از آنها در روستاهای اطراف یافت شد. از 24 عدد ته ستون معبد ده تای آن سالم به دست آمد، هشت تای آن مرمت شد و مابقی، که کاملاً خرد شده بود، از نو تراشیده شد. سر ستون ها از وضعیت بهتری برخوردار بودند و از بین آنها تنها یکی کاملاً خرد شده بود و یکی را نیز در اوایل قرن بیستم هیئت باستانشناسی روسی به موزه آرمیتاژ[41] منتقل کرده بود، که به جای آنها دو سرستون جدید تراشیده شد و بدین ترتیب، با استفاده از سنگ های جدید از همان جنس ولی با رنگ روشن تر و بدون تزیینات و با حک عدد بیست به لاتین (XX) به نشانۀ قرن بیستم میلادی، برای مشخص ساختن سنگ های جدید، سنگ های کسری بنا تکمیل شد. بررسی ها نشان داد که معبد از زمان ساخت تا هنگام ویرانی، به مدت شانزده قرن، مرمت نشده و اصالت اولیۀ خود را به طور کامل حفظ کرده بود. [42] مصالح به کار رفته در آن سنگ های خوش تراش بازالت به صورت خشکه چین بود که برای اتصال آنها به یکدیگر از بست های آهنی و سربی و در قسمت ستون ها از میله های برنزی استفاده شده بود. در بخش هایی از بنا نیز سنگ لاشه و ملات به کار برده شده، مانند سقف بنا که در آن از ملات و سنگ متخلخل آتش فشانی[43]برای سبک کردن سقف استفاده کرده اند. به منظور حفظ اصالت بنا، هنگام مرمت معبد، از همان نوع مصالحی استفاده شد که هنگام ساخت بنای اولیه به کار گرفته شده بود. جهــت جغرافیایی معبـــد شمالی جنوبی است که در کلیات به معابد یونانی شباهت دارد و در جزییات، همچون معبد کنگاور، متأثر از معماری بومی است. سکوی مستطیل شکل معبد دارای ابعــاد 11/5×15/7 متـر با ارتفاع 2/8 متر است که سنگ های سطح خارجی آن از سنگ های خوش تراش و خشکه چین با بست های فلزی تشکیل شده ولی در وسط آن سنگ های لاشه همراه با ملات به کار برده اند. سکو دارای نه ردیف پلکان است که هریک به ارتفاع سی سانتی متر در بخش شمالی و رو به روی رواق ورودی معبد قرار دارد. جهت پلکان ها و ورودی معبد به سمت دروازۀ اصلی قلعه است. همان گونه که در ابتدای مقاله یادآور شدیم معابد یونانی فاقد سکو یا دارای سکوهای کم ارتفاع هستند و استفاده از این نوع سکوی مرتفع در معبد گارنی ویژۀ معماری غرب آسیاست. از نه ردیف پلکان دو ردیف پایینی در دو سمت ضلع شمالی امتداد یافته و از چهار طرف کل سکو را محصور کرده است و پلکان های ردیف سوم تا نهم از دو سمت با سکوهایی محصور شده اند. احتمال دارد که بالای سکوهای دو طرف پلکان ها قربانگاه بوده. در بخش جلوی سکوها نیز تصویر اطلس[44] به صورت برجسته حجاری شده است. بر روی سکو و در چهار طرف آن در جمع 24 ستون به فاصلۀ 2/8 متر از یکدیگر (به غیر از ضلع شمالی) به صورت چهار ستون در هر یک از اضلاع شمالی و جنوبی و شش ستون در هر یک از اضلاع شرقی و غربی قرار دارند که اتاق یا فضای داخلی معبد[45] را از چهار طرف احاطه کرده اند. هر ستون از ته ستون، تنه (مشتمل بر چهار قسمت در جمع به ارتفاع 5/78 متر) و سرستون تشکیل شده. برای افزایش مقاومت ستون ها، در زیر فشار سنگین سقف، قطر تنۀ ستون ها در قسمت پایین 69/2 سانتی متر است، در ارتفاع 1/3 متری بیشتر می شود و به 70/4 سانتی متر می رسد و با حرکت به سمت بالا دوباره از قطر آن کاسته می شود و در قسمت سر ستون به 61 سانتی متر می رسد. ستون ها به شیوۀ یونیک تراشیده شده اند و بنابراین، از هر طرف دید مشابهی دارند و به ظاهر تمامی شرایط سبک معماری یونیک در ساخت آنها رعایت شده. البته، معماری بومی نیز در تراشیدن آنان مؤثر بوده و تنۀ ستون ها به دلیل این تأثیرپذیری بدون شیار ساخته شده. تفاوت دیگر ستون ها با معماری هلنی در بخش سر ستون هاست که هر چند تحت تأثیر معماری یونیک در چهار سمت دارای شکل حلزونی هستند اما در اثر پیروی از معماری بومی تزیینات هیچ یک از سرستون ها شبیه یکدیگر نیستند. ته ستون ها، که از سبک یونیک پیروی کرده ا ند، شامل یک پایۀ دایره ای شکل شیاردارند که با یک سنگ مربع شکل بر روی سکو[46] قرار گرفته اند. هر چند طریقۀ قرار گرفتن ستون های معبد گارنی شبیه به معابد هلنی است و حتی زوج بودن تعداد آنها نیز رعایت شده این موضوع در فاصلۀ بین ستون ها، در بخش ورودی، مورد توجه قرار نگرفته بدین صورت که در معابد هلنی فاصلۀ تمامی ستون ها با یکدیگر به غیر از دو ستون رو به روی در ورودی به یک اندازه است اما در معبد گارنی نه تنها فاصلۀ این دو ستون به نسبت معابد یونانی بیشتر است (3/10 متر) بلکه دو ستون دو طرف ستون های رو به روی ورودی نیز به نسبت فاصلۀ دیگر ستون ها (2/10 متر) دارای فاصله بیشتر هستند (2/95 متر) که این ویژگی سبب شده تا برخلاف معابد هلنی ورودی معبد گارنی کاملاً نمایان باشد. فضای داخلی معبد، که از چهار طرف با ستون ها محصور شده، دارای پلان مستطیلی شکل، به ابعاد 7/98 در 5/05 متر و با ارتفاع 7/9 متر، است. سقف آن نیز به شکل ضربی است و درنتیجه، با معابد یونانی، که دارای سقف مسطح با مصالح چوب هستند، تفاوت دارد. در وسط سقف معبد گارنی نورگیری قرار داده شده که نه تنها روشنایی فضای داخلی را تأمین می کند بلکه در ساعاتی از فصول سال نور آفتاب از طریق آن بر روی طاقچۀ محل قرار گرفتن مجسمۀ مهر می تابیده. استفاده از این نوع نورگیر ویژۀ معماری غرب آسیا بوده و در معابد یونانی مشاهده نمی شود. برای خارج ساختن آب بارانی که از طریق نورگیر به داخل می ریزد آبراهی مستطیل شکل در کف اطاق تعبیه شده که با مجرایی به قطر پنج سانتی متر آب باران را از سمت جنوبی سکو به بیرون هدایت می کند. سقف ضربی فضای داخلی معبد، که با سنگ های خوش تراش و بدون تزیینات ساخته شده، از نظر قدمت این نوع سازه در معماری ارمنستان دارای اهمیت است زیرا از زمان بنای این معبد تا رسمی شدن دین مسیحیت معابد بسیاری ساخته اما عمدتاً تخریب شدند و در نتیجه از چگونگی معماری آنها اطلاعی در دست نیست. هر چند شماری از آنها همچون معابد کاساخ،[47] یریروک[48] و دیکور[49] تبدیل به کلیسا شدند و همگی دارای سقف های ضربی با سنگ خوش تراش بوده اند اما تنها سقف ضربی سالمی که از این دوره باقی مانده مربوط به معبد گارنی است. تنها ورودی فضای داخلی در سمت شمال و در جهت پلکان ها باز می شود که دارای ارتفاع 4/68 متر و عرض 2/29 متر است. ورودی دارای سردر تزیین شده و تزیینات خارجی بوده و نوشته ای به زبان ارمنی، مربوط به 1291 م، بر روی دیوار شرقی ورودی آن حک شده که مربوط به دوران حکومت زاکاریان ها[50] است. در داخل اتاق و رو به روی ورودی، طاقچه ای با سقف شیب دار قرار دارد که محل مجسمۀ مهر بوده است. از سنگ های این قسمت فقط ده تای آنها به دست آمده. بنابراین، از آنجایی که چگونگی تزیینات این بخش مشخص نبود برای بازسازی آن از سنگ های بدون تزیین استفاده شد. نسبت های به کار رفته برای فضای داخلی معبد گارنی 1 به 1/5 است که با نسبت های معابد یونانی (1 به 3) تفاوت دارد. در معبد گارنی نه تنها از نسبت های معبد اورارتویی سوسی،[51] در قلعه اربونی،[52] استفاده شده بلکه ابعاد هر دو را نیز به یک اندازه در نظر گرفته اند. از دیگر تفاوت های فضای داخلی معبد گارنی با معابد یونانی استفاده نکردن از رواق با دو جرز پیشرفته در فضای خارجی به همراه دو ستون قرار گرفته در بین دو جرز است. در معبد گارنی اندازۀ دو جرز رواق ها 1/3 طول جرزهای معابد هلنی است و در بین دو جرز نیز ستونی قرار داده نشده. با در نظر گرفتــن فضـــای به نسبــت کوچک اتاق داخلی و ورودی بزرگ آن احتمالاً همچون معابد یونانی هنگام انجام مراسم مذهبی مردم در فضای بیرونی معبد می ایستادند و در داخل معبد مجسمۀ مهر، هدایا و غنائم جنگی اهدا شده به وی قرار داشته. پهنای دیوارهــای داخلی 0/9 متر و سنگ های ردیف بالایی آن، درست پیش از شروع سنگ های سقف ضربی، مستطیل شکل است که دارای ابعادی بزرگ تر از دیگر سنگ های به کار رفته در بنا هستند. یک سر این سنگ ها بر روی دیوار داخلی اتاقک و سر دیگر آنها بر روی سنگ های شاه تیر بالای ستون های خارجی قرار دارد و سطح زیرین آنها، که فضای بین دیوار اتاقک داخلی و ستون ها را تشکیل می دهد، با خطوط هندسی و شکل های گیاهی تزیین شده و بر خلاف سبک هلنی، که دارای تزیینات تکراری است، تزیینات یک شکل ندارد. بزرگ ترین قطعات از میان این سنگ ها در بخش رواق قرار دارند که دارای ابعاد 0/5 در 1/05 متر، پهنای 0/9 متر و وزن پنج تن اند. سطح خارجی این سنگ ها در بخش بالای شاه تیرها قرار دارد و کتیبه های[53] سقف[54] را تشکیل می دهد. هر چند قرار دادن سنگ های کتیبه بدین شکل باعث مقاوم شدن ستون ها می شود و در نهایت، بنا را مستحکم تر می سازد، با تخریب ستون ها یا اتاقک داخلی بخش دیگر بنا نیز به زیر کشیده می شود. استفاده از این نوع ساختار در معابد یونانی به چشم نمی خورد. در معابد یونانی، بر روی شاه تیرها یک ردیف سنگ تزیین شده در سطح خارجی برای کتیبه قرار می دادند و در پشت آن از مصالح سنگ و عمدتاً چوب برای پوشش زیرین سقف استفاده می کردند. به همین علت، نیز در برخی معابد یونانی همچون پارتنون با تخریب اتاقک داخلی ستون های اطراف آن همچنان پابرجا باقی مانده اند. از نظر تزیینات شاید زیباترین بخش معبد گارنی چهار طرف سقف آن باشد که تأثیر سبک یونیک در آن نمایان است. سقف شامل سه بخش است: نخستین ردیف سنگ های شاه تیر هستند که بر روی سرستون ها قرار دارند و به صورت مکعب مستطیل تراشیده شده و کمترین تزیینات را دارند. بخش زیرین این سنگ ها با دو ردیف خط موازی با تزیینات هندسی تزیین شده و در بالای خطوط در حاشیۀ پایینی سنگ های کتیبه با سه ردیف خط موازی با تزیینات گیاهی چهار طرف بنا را احاطه کرده اند. بر روی شاه تیرها سنگ های کتیبه قرار دارند که دارای سه ردیف تزیینات هستند. از بالا تزیینات هندسی به شکل نواری دندانه ای قرار دارند که کل بنا را از چهار طرف احاطه کرده اند. این نوع تزیینات هندسی را در هنر دورۀ اورارتو نیز مشاهده می کنیم. [55] در زیر تزیینات هندسی نواری از حلقه ها وجود دارد و در داخل هر حلقه گویی قرار گرفته که نمادی از میوۀ درخت انار است و در تزیینات بناهای ارمنی به وفور از آن استفاده شده است و سرانجام پایین ترین ردیف، که پهن ترین تزیینات کتیبه را تشکیل می دهد و بر روی شاه تیر ها قرار دارد، شامل برگ درختان بلوط[56] و برگ بو[57] است که شاخه هایشان در یکدیگر تنیده و بر خلاف معماری هلنیستی تکرار نشده و در آنها حرکت احساس می شود. بخش سوم، پوشش بناست که به شکل شیب دار[58] ساخته شده و در قسمت شمالی و جنوبی آن تشکیل سه گوشی سنتوری[59] داده است. در بخش زیرین سنگ های قرنیز[60] نواری از تزیینات گیاهی به چشم می خورد که از چهار طرف بنا را احاطه کرده است. پوشش سقف از ورقه ای سفالی تشکیل شده و سنگ های انتهای بخش های شرقی و غربی[61] نیز، در بالای سنگ های قرنیز، با تصاویری از برگ درختان بلوط و برگ بو، شبیه به تزیینات به کار رفته در سنگ های کتیبه، تزیین شده. در بین این تزیینات و در هر سمت پانزده عدد سر شیر قرار داده شده است که باز هم بر خلاف سبک هلنی هیچ یک از شیرها شبیه به یکدیگر نیستند. سطح سنتوری های معبد گارنی نیز، بر خلاف سبک معماری هلنیستی، هیچ گونه تزیینی ندارند و تنها دو ضلع بالایی آنها[62] ادامۀ تزیینات برگ درختان بلوط و برگ بو اضلاع شرقی و غربی است و در زیر آن از سنگ های قرنیز با همان تزیینات گیاهی دور سقف استفاده شده. از دیگر تفاوت های سنتوری معبد گارنی با معابد هلنی ارتفاع آن است. ارتفاع سنتوری های هلنی کمتر است و به همین دلیل نیز نسبت به سنتوری های معبد گارنی کشیدگی بیشتری دارند. در چهار گوشۀ سقف و دو سمت نوک مثلث سقف، تزیینات گیاهی[31] با برگ درختان بلوط قرار داده شده که بر اثر سقوط، در زمان زلزله، اندکی از آنها سالم باقی مانده است. هرچند، در معماری دنیای باستان، معابد ستون دار را متعلق به سبک هلنی می دانند اما در مورد خاستگاه اصلی آنها جای سؤال وجود دارد زیرا معماران بومی غرب آسیا، پیش از هجوم فرهنگ هلنی، با معابد ستون دار آشنایی داشته اند. شاهد این مدعا معابدی از سده های هشتم و نهم پیش از میلادند که در منطقۀ شرق آسیای صغیر قرار داشته اند، همانند معابد آلتین تپه[64] و خالدی،[65] خدای اورارتو،که به نام موسسیر[66] معروف است. تصویر معبد موسسیر پس از فتح منطقه به دست سارگن دوم (722ـ 705 ق م)، در 714 ق م در کاخ دور شاروکین[67] نقش شده بود که در 1846م هیئت تحت سرپرستی ویلیام کنت،[68] زمین شناس انگلیسی، آن را پیدا کردند. با بررسی تصویر معبد موسسیر، که بیش از پانصد سال قبل از هجوم فرهنگ هلنی به منطقه بنا شده است، نه تنها پی به شباهت کلی آن به معابد هلنی می بریم، حتی برخی از ویژگی های معابد هلنی همچون زوج بودن تعداد ستون ها و فاصلۀ بیشتر دو ستون رو به روی ورودی معبد نیز در آنها به چشم می خورد که با در نظر گرفتن دیرینگی معبد موسسیر نسبت به معابد یونانی نیاز به بررسی بیشتر برای یافتن خاستگاه واقعی این نوع از معماری آشکار می شود. منابع: آراکلیان، مازمانیان.نگاهی به تاریخ معماری ارمنیان. ایروان: [بی نا]، 1964. بخش چهارم تاریخ یونان باستان. گردآورنده آودیه وی، مترجم وارازداد هاروطونیان. ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1982. تاریخ معماری ارمنیان. ایروان: انستیتوی فرهنگی علوم ارمنستان، 1996، ج1. ساهینیان، الکساندر. معماری بناهای گارنی. ایروان: [بی نا]، 1983. هاروطونیان، وارازداد. تاریخ معماری ارمنیان. ایروان: [بی نا] 1992. ـــــــ. معماری جهان قدیم. ایروان: لویس، 1978. http://www.ichodoc.ir http://armenianhouse.org http://www.armenica.org پی نوشت ها: Globalization 1ـ Hellenism 2ـ به معنی یونان گرایی. دورۀ اوج این مکتب از نیمۀ قرن چهارم پیش از میلاد آغاز شد و در نیمۀ دوم قرن اول پیش از میلاد به پایان رسید. 3ـ پلوتارک، حیات مردان نامی، ترجمۀ رضا مشایخ (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1346)، ج3، ص397 و 426. Seleucus Nicator (358-281bc) 4ـ Etruscans 5ـ اقوام ساکن در شبه جزیرۀ ایتالیا که در شکل گیری امپراتوری روم سهم بسزایی داشتند. Commagene 6ـ ناحیه ای در منطقۀ آدیامان ترکیه. Hatra 7ـ Tigranakert 8ـ Petra 9ـ Europus 10ـ شهر ری کنونی. Platform 11ـ 12ـ سیف الله کامبخش فرد، باستان شناسی و هنر ایران، ش9و10 (زمستان 1381): 14؛ محمدرضا تقوی دیلمی، معماری، شهرسازی و شهرنشینی ایران در گذر زمان (تهران: فرهنگسرا، 1366)، ص81 و 98. Doric 13ـ خاستگاه این شیوه از معماری، که دوریک یا دوراسی نام دارد، سرزمین اصلی یونان است. Ionic 14ـ خاستگاه این سبک منطقه غرب آسیای صغیر (ترکیۀ کنونی) است. Architrave 15ـ Stereo bate 16ـ Portico 17ـ Strabo 18ـ تاریخ نگار و جغرافی دان یونانی (63 ق م ـ 27 م). 19ـ استرابو، کتاب یازدهم، فصل چهاردهم، بخش نهم. Garni20ـ 21ـ (1910ـ1982م). وی سرپرستی مرمت بناهای تاریخی بسیاری را در ارمنستان به عهده داشته است. 22ـ الکساندر ساهینیان، معماری بناهای گارنی(ایروان: بی نا، 1983). Nikolai Tokarski 23ـ Pergamon 24ـ در شمال ترکیه. Baalbek25ـ در لبنان. 26ـ مهر یا به زبان ارمنی می هِر (میترا در نزد ایرانیان) خدای خورشید، نور و حقیقت بود و ارمنیان آن را فرزند آرامازد (اهورامزدا در نزد ایرانیان) خدای خدایان می پنداشتند. تاریخ تولد می هِر 22 دسامبر بود و از آنجایی که ارمنیان برای او احترام ویژه ای قائل بودند در تقویم دورۀ پیش از مسیحیت هشتمین روز هر ماه و هفتمین ماه سال را به نام وی نام نهاده بودند. Geghama 27ـ Yervandouni 28ـ نام خاندان حاکم بر ارمنستان پس از دورۀ حکومت اورارتوها و پیش از دورۀ حکومت آرداشسیان ها. 29ـ فرزند منوآ، از حاکمان اورارتو و بنیان گذار شهر اربونی یا همان ایروان کنونی. Gyarniani 30ـ Gnaeus Domitius Corbulo 31ـ Rhandia 32ـ ناحیه ای در جنوب شرقی ترکیۀ کنونی. Nero Claudius Caesar Augustus Germanicus 33ـ امپراتور روم از 54 ـ 68 م. 34ـ شاهن هوسپیان، «تاریخ ارمنستان به روایت سکه های رومی»، پیمان، ش58 (زمستان1390): 247 ـ 262. Publius Cornelius Tacitus (56-117) 35ـ ΜΗΔΕΝ ΛΑΒΟΝΤΕΣ ΗΡΙΑΣΑΜΕΘΑ ΚΑΝΕΝΑ ΝΕΚΡΟ ΔΕ ΜΑΣ ΕΔΩΣΕ Η ΘΑΛΑΣΣΑ ΟΥΤΕ Ο ΩΚΕΑΝΟΣ36ـ Derjan 37ـ ارزنجان کنونی واقع در خاک ترکیه. Mashtots I Yeghivardtsi 38ـ آرامگاه وی در نمازخانۀ کنار معبد گارنی قرار دارد. Friedrich Dubois de Montpereux (1748-1849) 39ـ Nicoghayos Marr (1864-1934) 40ـ Hermitage 41ـ واقع در سنت پترزبورگ روسیه. 42ـ ک. هوانسیان، مرمت آثار باستانی ارمنستان (ایروان: بی نا،1978)، ص124. Pumice 43ـ Atlas 44ـ از اساطیر یونان باستان که به دلیل جانبداری از غول ها در برابر خدایان، زئوس او را محکوم کرد تا گنبد آسمان را بر دوش کشد. Naos 45ـ Stylobate 46ـ Kasakh 47ـ در نزدیکی آباران، در ارمنستان. Yererouk 48ـ در غرب ارمنستان و نزدیک مرز ترکیه Dekor 49ـ این کلیسا در شرق ترکیه، درنزدیکی مرز ارمنستان، قرار دارد که در 1956م، به دست ارتش ترکیه تخریب شد. 50ـ زاکاره و ایوان زاکاریان دو برادر با اصلیت ارمنی بودند که فرماندهی ارتش گرجستان را در زمان ملکه تامارا (1184ـ1213م) به عهده داشتند و مناطق جنوب قفقاز را از تسلط سلجوقیان خارج کردند. Sousi 51ـ Erebouni 52ـ این قلعه در 782 ق م به دستور آرگیشتی اول بنا شده و در جنوب ایروان واقع است. Frieze 53ـ Entablature 54ـ 55ـ سیمون همایاکیان، مذهب در دورۀ حکومت پادشاهی وان (ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان،1990). 56ـ در یونان از شاخ و برگ درخت بلوط (oak) برای قهرمانان حلقه های تزئینی می ساختند. 57ـ در یونان از شاخ و برگ درخت برگ بو (laurel) برای برندگان مسابقات ادبی و هنری حلقه های تزئینی می ساختند. Tile 58ـ Tympanum 59ـ Cornice 60ـ Horizontal Sima 61ـ Raking Sima 62ـ Acroterion 63ـ Altintepe 64ـ واقع در منطقه ارزروم ترکیه. Khaldi 65ـ Musasir 66ـ احتمالاً در منطقۀ کردستان عراق قرار داشته که در اوایل قرن نهم پیش از میلاد توسط پادشاهان اورارتو بنا شده است. Dur Sharrukin 67ـ خسروآباد فعلی در عراق. William Kennett Loftus (1820-1858 ac) 68ـ |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60
|