جلفای اصفهان چاپخانۀ کلیسای وانک جلفا شهرستانی است در مجاورت اصفهان، شهری که زمانی پایتخت ایران بوده است. در این شهرستان، ارمنیان دارای کلیسایی به نام سورپ آمناپرگیچ وانک[2] هستند. در دورۀ سلطنت شاه صفی، رهبر مذهبی ارمنیان جلفا، شخصی به نام اسقف خاچاطور کساراتسی[3] بود. وی تحصیلات عالی خود را در مدرسۀ عالی دینی و مذهبی منطقۀ سیونیک ارمنستان کسب کرده بود و به منزلۀ یکی از روحانیان تحصیل کرده و روشنفکر زمان خود شهرت داشت. او در عین حال روحانی ای فعال و پر چنب و جوش، با اعتقادات مذهبی عمیق و خداشناسی راستین و به دور از چشم داشت های مادی بود. در 1630م کساراتسی بنا به حکم کاتولیکوس موسس موقتاً از وظیفۀ رهبری دینی ارمنیان جلفا استعفا داد و همراه روحانی دیگری به نام سیمون به لهستان سفر کرد تا به برخی از مشکلات جامعۀ ارمنیان آن کشور در خصوص مسائل دینی آن دیار سر و سامان دهد. در راه بازگشت به ایروان به روحانی دانشمندی به نام ملیک سدک، که در بیابان های جزیرۀ لیم به اعتکاف و عبادت دائم مشغول بود، برخورد و به شاگری او در آمد زیرا طی مدتی که در اروپا به سر می بردند متوجه شده بودند که تا چه حد از نظر آشنایی با علوم جدید دنیای آن روز و مهارت در آن کم بضاعت هستند. پس از سپری کردن این دورۀ تحصیلی، روشنفکری مانند خاچاطور دیگر نمی توانست نسبت به روشنگری و بیداری ملت خود بی تفاوت بماند و هنگامی که بار دیگر بر کرسی رهبری دینی ارمنیان جلفا نشست، در کلیسای آمناپرگیچ جلفا، مقر خدمتگزاری خود، شاگردانی را گرد آورد تا برای تحصیل و آموزش و پیشرفت آنان بکوشد. این مدرسۀ دینی ـ که برخی آن را دانشگاه نام نهاده اند ـ شاگردان را موظف می کرد تا به صورت مستمر به بازخوانی و تفسیر معانی آثار دست نوشته و بررسی آنها بپردازند. خود کساراتسی نیز همواره وقتش را به مطالعۀ این کتاب ها اختصاص می داد و این چنین بود که در سراسر ارمنستان به منزلۀ یک روحانی دانشمند شناخته شد. خاچاطور کساراتسی، این روحانی روشنفکر، طی سفر خود به اروپا و با آشنایی نزدیکی که در این فرصت با کتاب های چاپی پیدا کرد، آرزوی بسط و توسعۀ صنعت چاپ را برای کتاب های ارمنی در میان جوامع ارمنی در سر می پروراند و علی رغم اینکه کوچک ترین شناختی با ترفندهای مختلف و پیچیدۀ این صنعت نوین نداشت همراه دانش آموزان خود اقدام به راه اندازی آن کرد و در این کار سیمون در حکم دست راست وی بود. آنها با یاری یکدیگر حروف ارمنی را طراحی و مرکب چاپ و حروف چاپی را آماده و خط آرایی کردند، در شرایط فقدان کاغذ دست به تولید کاغذ زدند، نمونه های چاپی را تهیه و آنها را ویراستاری کردند تا اینکه سرانجام موفق شدند در 1641م کتابی مذهبی به نام هارانتس وارک[4] را تنها در پانصد نسخه، با حروف بسیار درشت و صفحات دو ستونه، به چاپ رسانند. تحقق انتشار این کتاب حقیقتاً معجزه بود، یک شاهکار واقعی زیرا تمامی کارهای مربوط به چاپ آن را دانش آموزان با تلاش و کوشش جمعی و امکاناتی که خود فراهم کرده بودند انجام داده بودند. بنابراین، این کار، در عین حال، نمی توانست از عیب و نقص های عمده برکنار باشد. در مورد انتشار این کتاب یادداشتی به شرح زیر در صفحات پایانی کتاب می خوانیم: « نسبت به ایرادهای این کتاب گذشت داشته باشید زیرا این کار را نزد هیچ کس نیاموخته بودیم و شاید با پیشرفت های بعدی نتیجۀ بهتری به دست آید» و حقیقت جز این هم نبود. یک سال بعد، کتاب دیگری به نام آتنین ژاماگیرک[5] (نخستین نمونۀ چاپی این کتاب) در همین چاپخانه به طبع رسید که از نظر شکل ظاهری، در مقایسه با کتاب اول، دارای حروف کوچک تر و زیباتر و چاپی منظم تر و مرتب تر بود و بخش هایی از آداب انجام مراسم کلیسایی را شامل می شد. کتاب آتنین ژاماگیرک مزین به تصاویر زیبایی از حروف ارمنی به شکل پرندگان و تزیینات قوسی شکل به سبک ارمنی است که احتمال می رود کار میناس، نقاش اهل جلفا، باشد که در زمان خود هنرمندی پر آوازه بود. امروزه، از این دو کتاب نسخه های نادری موجود است. ما این دو صفحه را از کتاب ژاماگیرک، از مجموعۀ شخصی اسقف اُرمانیان، بازنویسی کرده ایم و چند خط زیر را نیز از بخش یادداشت همان کتاب آورده ایم: «… زیرا خاچاطور هر روز آثار چاپی را در میان ملل لاتین مشاهده می کرد و آرزو داشت که ارمنیان نیز از این نعمت برخوردار باشند. باید همراه ذکر نام این پدر مقدس و شاگردان پاک سرشت او نام های سیمون، داویت، مگردیچ، باقداسار و بقیه را ذکر کنیم و نیز وارتاپت هوهانس را، که به کشورهای لاتین سفر کرد تا از آنها بیاموزد و به ارمنستان بازگردد این صنعت را به ارمنیان بشناساند». هوهانس وارتاپت جوقایتسی هوانس وارتاپت جوقایتسی در 1643م تنها کتاب ساقموس را با تحمل مشقات بسیار به چاپ رساند. وی پس از کسب مهارت در فن چاپ به جلفا بازگشت ولی با خبر شد که اسقف خاچاطور دارفانی را وداع گفته است. کار چاپ کتاب نیز دیگر شور و شوق گذشته را نداشت و دانش آموزان کلیسای وانک اشتغال به این صنعت را کاری بیهوده می پنداشتند اما سرنوشت برای وارتاپت سخت کوش و پر تلاش مبارزه و پیکار مداوم را رقم زده بود. در همین شرایط نامساعد بود که وی اقدام به چاپ کتاب های بیشتری کرد تا نام آن روحانی عالی مقام را جاودانه سازد و درس عبرتی به دانش آموزان بی سواد داده باشد. وی در 1647 کتاب بارزاتومار، تألیف آزاریا و در 1650م کتاب عهد عتیق را در برنامۀ چاپی خود قرار داد که کتاب اخیر نیمه تمام ماند. پس از مرگ خاچاطور کساراتسی مسند رهبری مذهبی جلفای اصفهان مدتی خالی ماند و تنها یکی از شاگردان وی به نام داویت، که پیش تر نام وی را ذکر کردیم، بر این مسند نشست. مخالفت ها و خصومت ها علیه هوهانس به قدری بالا گرفت که وی مجبور به ترک جلفا و رفتن به اجمیادزین شد. او در آنجا به مدارج بالاتری در روحانیت دست یافت، راهی جلفای قدیم شد و طی مبارزاتی که در راه حفظ و صیانت از حقوق ملت ارمنی در پیش گرفته بود کشته شد. پس از آنکه هوهانس وارتاپت وانک را ترک کرد، کار چاپ کتاب به مدت 37 سال متوقف ماند. در 1687م، با تلاش های شخصی رهبر مذهبی ارمنیان جلفا، اسقف استپانوس، یک بار دیگر چاپ کتاب های جدید از سر گرفته شد. این بار هدف از این کار به طور مشخص ترویج و انتشار کتاب های مقدس به منظورخنثی کردن تبلیغات منفی طرف داران پاپ علیه ارمنیان بود. در همان سال اول دو کتاب منتشر شد. در 1688م نیز، کتاب مذهبی دیگری از همین چاپخانه بیرون آمد. سپس به مدت 192 سال چاپخانۀ وانک مجدداً بدون فعالیت ماند. در 1844م، تاجری ارمنی تبار، ساکن جاوه، به نام مانوک هوردانانیان یک دستگاه چاپ به وانک اهدا کرد که آن هم تنها پس از گذشت 36 سال مورد استفاده قرار گرفت. دلیل این وقفۀ طولانی شرایط نامساعد سیاسی حاکم بر کشور بود. در 1880م، کتاب تاریخ جلفای نو به قلم هاروتیون در هوهانیانس، از اهالی جلفا، که منشی شورای ریاست همین وانک بود، به چاپ رسید. در 1892م، کتاب سخنان و کارهای اسقف خاچاطور منتشر شد و در 1903ـ 1907م نیز، صورت اعانات جمع آوری شده برای وانک و نشریۀ نورجوقایی لرابر به چاپ رسید. تبـریــز – چاپخانۀ مدرسۀ آرامیان ارمنیان تبریز طبق اطلاعات موجود بین سال های 1898ـ1903م شماری کتاب کلیسایی و گزارش هایی مربوط به فعالیت های لساران، انجمن خیریۀ بانوان و جمعیت های ضد الکل (در تبریز و سلماس) در این چاپخانه به چاپ رسیده است. – چاپخانۀ خلیفه گری ارمنیان آذربایجان طی سال های 1903ـ1904م، علاوه بر انتشار کتاب هایی مشابه آنچه ذکر شد این چاپخانه کتاب هایی نیز به شرح زیر به چاپ رسانده است: کارما (1903)، مجموعه آثار، راز ویوکالا، دسته گل هایی به زبان خارجی، سیاست استعماری، رؤیاها (1904)، ماسک ها، عشق مادرانه، فرزند دیتسین (1905)، سرگشته ها (1906). بیشتر این کتاب ها از آثار نویسنده ای ارمنی به نام آتورپت است. در حال حاضر(1912م) این چاپخانه ماهنامۀ آقاقان را به چاپ می رساند. چاپ نشریۀ آراوُت، که در همین چاپخانه منتشر می شد، به دنبال وقوع انقلاب مشروطه در ایران متوقف شده است. تهـــران –چاپخانه آندریاس بیک نظریانس این چاپخانه دو هفته نامه هایی به نام شاویق(1894ـ1896م) و آستق آرولیان(1896م) را منتشر کرده است. – چاپخانه پاروس چاپخانۀ پاروس کتاب هایی به زبان ایتالیایی به نام وطن پرست، اثر نورداو (1904م)، درویش نابینا (1908م) و دزد دریایی(1911م) را به چاپ رسانده است. منابع: پایگاه اینترنتی ماتناداران ایروان(www.matenadaran.am)، بخش کتاب های آن لاین. پی نوشت ها: 1ـ بخش «تاریخ صنعت چاپ ارمنیان در ایران»، از کتاب تیپ و تار، اثر تئودیک. Amenapergich vank 2ـ Khachatoor Kesaratsi 3ـ Harants Vark 4ـ Atenin Jhamagirk 5ـ |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 61
|