نویسنده: دکتر کارن خانلری


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60

مقدمه

در27 مه 1918م کشوری به نام «آذربایجان» اعلام استقلال کرد. شماری از شواهد و مدارک تاریخی مؤید آن  است که لفظ «آذربایجان» به تدبیر سردمداران حکومت «اتحاد و ترقی» ترکیۀ عثمانی به سران «حزب مساوات»، یعنی طلایه داران استقلال سرزمین های شرقی قفقاز، در 1918 م دیکته شده. هدف حکومت «اتحاد و ترقی» از اطلاق این نام به ایالت شروان آن روز، که در گذشته های دورتر آلبانیای قفقاز نیز نامیده می شد، چیزی جز ایجاد بستر سیاسی و حقوقی برای الحاق خطۀ آذربایجان به جمهوری نوپای به اصطلاح «آذربایجان» به منظور تحقق بلندمدت رویای «توران بزرگ» نبود.

جمهوری آذربایجان پس از حدود دو سال، در آوریل 1920م به اشغال لشکر یازدهم ارتش سرخ شوروی در آمده و استقلال خود را از دست داد. چند سال بعد، در دهۀ 1930م، این جمهوری در ترکیب اتحاد جماهیر شوروی به «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجانی» تغییر نام داد. برخلاف دو همسایۀ دیگر قفقاز، یعنی «جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجی» و «جمهوری شوروی سوسیالیستی ارمنی»، که طبق اصل «تعیین سرنوشت ملی» از نوع لنینیستی مظهر «آزادی بخشی» دو ملت گرجی و ارمنی انگاشته می شدند، «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجانی» براساس منشور اعلام موجودیت خود یک «جمهوری انترناسیونالیستی» متشکل از زحمتکشان مسلمان، روس، ارمنی و یهودی تلقی می شد (شاید به همین دلیل است که جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان تاکنون از وراثت حقوقی «جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجانی» سرباز زده و براساس منشور استقلال 1991م خود را فقط وارث «جمهوری آذربایجان 1918ـ 1920» می داند). حکومت شوروی به خوبی می دانست که اطلاق لفظ «خلق آذربایجان» به تاتارهای قفقاز از دیدگاه اتنولوژیکی(قوم شناسی) خطایی فاحش بیش نیست و به کارگیری آن مستلزم تحریف همه جانبۀ مقولات تاریخی و جغرافیایی است. با وجود این حفظ نام «آذربایجانی» در قالب نوعی «جمهوری انترناسیونالیستی»، به نوبۀ خود امکان تجزیۀ آذربایجان را از ایران فراهم می کرد. شوروی فرصت این تعدی را در اواخر جنگ جهانی دوم به دست آورد و با اتمام جنگ آن را از کف داد.

حال این سؤال پیش می آید که آیا به لحاظ تاریخی خطه ای موسوم به «آذربایجان» در مناطق شمالی رود ارس وجود دارد و آیا این سوءتفاهم تاریخی سنخیتی با خطۀ آذربایجان، آذرپادگان، آترپاتاکان یا آتورپاتنه، که یکی از کهن ترین سرزمین های ایران زمین است، دارد؟

در تعاملات تاریخی در این باب، رسم رایج در بین تاریخ دانان پان ترکیست باکو این است که استدلال های مبتنی بر منابع و مأخذهای گوناگون ایرانی، روسی، اروپایی و ارمنی را مغرضانه و یک جانبه می انگارند و طبعاً آنها را مردود می دانند. از این رو، هدف ما در این مقاله ارائۀ تعریفی تاریخی و جغرافیایی از خطۀ آذربایجان براساس منابع رسمی ترکی و اطلس های چاپ شده در دوران حکومت عثمانی است تا شاید برخی شواهد “غیرمغرضانه” و “بی طرف” مطابق با ذائقۀ تاریخ دانان پان ترکیست در معرض داوری خوانندگان و پژوهشگران قرار گیرد.

اطلس ها و متون دولتی عثمانی به مثابۀ اسناد رسمی

یکی از متقدمان دانش جغرافیا و نقشه نگاری در امپراتوری عثمانی پیری رئیس است.وی، که نام اصلی اش حاجی محی‌الدین پیری بن حاجی محمد است، بین سال های 1465ـ1470م به دنیا آمد و در 1554 یا 1555م وفات یافت. پیری رئیس، که در سمت دریاسالار نیروی دریایی عثمانی وظیفۀ تدوین نقشۀ دریاها را به عهده داشت، نقشه‌هایش را در مجموعه‌ای به نام کتاب بحریه[1] نگه می‌داشت. این مجموعه، که در 1513م منتشر شده، در 1929م از مدارک کاخ توپکاپی استانبول کشف و استخراج شد. [2] به تازگی نیز «موزۀ هنری والتر»[3] آن را به صورت دیجیتالی ارائه کرده است. در کتاب بحریه به همراه شماری از گردآوری های پیری رئیس، نقشۀ دریایی «بحر خزر» نیز ترسیم و برخی از سرحدات ساحلی آن مشخص شده (تصویر 1). [4]

در سرحدات جنوب غربی این نقشۀ دریایی، همسایۀ شمالی گیلان، که در واقع موقعیت جغرافیایی امروزی جمهوری آذربایجان را نشان می دهد، تحت نام «مملکت شروان» آمده است (تصویر2) و همان طـوری که مشــاهده می شود در حوالی باکو هیچ نشانه ای از «آذربایجان» وجود ندارد.

یکی دیگر از نقشه نگاران معروف عثمـانی کاتب چلبی نام دارد. وی، که نام اصلی اش مصطفی حاجی خلیفه، در 1638م در استانبول به دنیا آمد و در 1688م وفات یافت. او در نوجوانی وارد لشکر عثمانی شد و در طی سیزده سال به طور مداوم در لشکرکشی‌های امپراتوری عثمانی به سمت شرق این امپراتوری و جنگ با ایران و لشکرکشی به همدان و محاصرۀ بغداد حضور داشت. [5]

در یکی از نقشه های کاتب چلبی نقشۀ ایران با تقسیم بندی های مملکتی دورۀ سلطنت صفویه به چشم می خورد (تصویر3).

در سرحدات شمال غربی ایران در این نقشه (تصویر 4)، خطۀ آذربایجان تحت نام «مملکت ازربیجان» در جنوب رود ارس (نهر ارس) تصویر شده است، که در آن شهرهای تبریز، اردبیل، صوفیان، قره داغ (قره طاق)، جلفا (جولاهه یا جولافه)، خوی، مرند و غیره نیز دیده می شوند.

نقشۀ بعدی ابراهیم متفرقه (1674 ـ 1745م) ادیب، محقق و سیاست ‌مدار دورۀ عثمانی است. او در 1674م در ترانسیلوانی در خانواده‌ای که اصالتاً مجار بودند به دنیا آمد و پس از اسارت به دست ترکان عثمانی به اسلام گروید. نام اصلی مجاری وی مشخص نیست. او نخستین مسلمانی است که چاپخانه‌ای با حروف سربی عربی در استانبول دایر کرد. وی در این چاپخانه چندین کتاب تاریخی از جمله جهان نما، اثر کاتب چلبی، را به چاپ رساند. متفرقه در 1745م چشم از جهان فروبست. [6] از جمله نقشه های چاپ شده توسط ابراهیم متفرقه نقشه ای با تیتر «ممالک ایران» است که پهنۀ گسترده ای از سرحدات ایران دورۀ صفویه را به نمایش می گذارد (تصویر 5).

در یک نقشۀ رسمی با عنوان «المملکته العثمانیه»، که در 1311ق به زبان عربی تدوین و در بیروت چاپ شده است (تصویر 7)، [6] موقعیت فعلی جمهوری آذربایجان، تحت نام «شیرفان»، واقع در «روسیا» قید شده و از «ازربایجان» واقع در «بلاد العجم» کاملاً تفکیک شده است (تصویر 8). نکتۀ حائز اهمیت در این نقشه این است که محدودۀ قراباغ تحت نام «کراباخ»، با مرز طبیعی رود کور، از «شیرفان» جدا شده است. جالب این است که نقشه نگار، که حتی ایران را «بلاد العجم» نامیده است، به شیروان لفظ آذربایجان اتلاق نکرده است.

درنقشۀ دیگری نیز، که ممهور به مهر موسسۀ ویکتور اَدویل[7] بوده و احتمالاً در اواخر قرن نوزدهم میلادی برروی پارچه چاپ شده است (تصویر 9)، [8] موقعیت فعلی جمهوری آذربایجان تحت نام «شیروان» قید شده و همچنین محدودۀ قراباغ تحت نام «قره باغی» با همان مرز طبیعی رود کور با «شیروان» تصویر شده است (تصویر 10).

احمد رفعت افندی مشهور به یاقلیکچی زاده، نویسنده و مورخ دولتی عثمانی در استانبول زاده شد (تاریخ تولد وی مشخص نیست). وی در جوانی به استخدام وزارت خزانه داری عثمانی و سپس نیروی دریایی ارتش این کشور درآمد. از خدمات دولتی وی همچنین عضویت در کمیسیون اصلاحات عثمانی در دورۀ تنظیمات (دورۀ پیش از حوریت) است. کتاب سِجِلِ عثمانی (استانبول) و لغات تاریخیه و جغرافیه (استانبول) از آثار مهم وی و از نخستین دانشنامه های رسمی امپراتوری عثمانی محسوب می شوند. رفعت افندی در 1895م درگذشت. [9]

در صفحۀ 139 جلد اول کتاب لغات تاریخیه و جغرافیه (تصویر 11)، تألیف احمد رفعت افندی 1299 ق، در مقابل واژۀ «آزربایجان» (تصویر 12) آمده است:

«این سرزمین در شمال غرب ممالک ایران، در مجاورت روسیه و دولت علیه[10] واقع شده است. مرکز آن شهر تبریز و دیگر شهرهای مشهور آن خوی، سلماس، اردبیل، عجان و مراغه است…». [11]

در صفحات 139و140 جلد چهارم این کتاب (چاپ 1300 ق) نیز در مقابل واژۀ «شیروان» (تصویر 13) آمده است:

«ولایتی واقع در روسیۀ آسیایی و در غرب دریای خزر. این ولایت از شمال به داغستان، از جنـوب به رودهـای قور[12] و اریـوان،[13] از غرب به گرجستـان و از شرق به دریای خزر محدود می شود…». [14]

شمس‌الـدین سامـی فراشـری، فـرزند خالد بیگ، نویسنده، فرهنگ‌نویس و فیلسوف آلبانیایی، در 1850م در فراشر از توابع یوآنینای آلبانی به دنیا آمد(تصویر 14). در 1277م به مدرسۀ قیمنازیه[15] در یوآنینا رفت و آموزش‌های ابتدایی را فراگرفت. وی در یوآنینا زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی، یونانی و نزد معلمان خصوصی فارسی و عربی را آموخت. از اوان جوانی جایگاه برجسته‌ای در ادبیات عثمانی به دست آورد و به اصلاح زبان ترکی یاری رساند. پس از پایان مدرسه، در 1872م، به استانبول رفت و منشی ادارۀ سانسور و وزارت امور داخلی عثمانی شد. سپس به عضویت کمیسیون محمولات نظامی، که به منظور تسهیل حمل و نقل تدارکات نظامی در جنگ روسیه و عثمانی بنیاد شده بود، درآمد. چندی به روزنامه‌نگاری روی آورد. وی در استانبول روزنامه‌ای به نام ترجمان شرق و در طرابلس روزنامه‌ای به نام طرابلس گراپ منتشر کرد. سلطان عبدالحمید دوم وی را به عضویت کمیتۀ بازرسی نظامی، که برای نظارت نزدیک بر ارتش تشکیل شده بود، درآورد و او تا پایان زندگی در این سمت باقی ماند. خانۀ وی در ارن‌کوی استانبول انجمنی مهم برای بحث‌های ادبی و علمی شد. از شمس‌الدین سامی فراشری 42 کتاب به چاپ رسیده است که از مهم‌ترین آنها می توان به فرهنگ جامع لغات تاریخ و جغرافیا (قاموسالاعلام، استانبول) و قاموس ترکی (استانبول) اشاره کرد که از آثار مهم وی محسوب می شوند. او در 1904م درگذشت. [16]

تصویر 14: شمس‌الـدین سامـی فراشـری در کنار همسرش امینه

در صفحۀ 67 جلد اول فرهنگ جامع لغات تاریخ و جغرافیا (تصویر 15)، تألیف شمس‌الدین سامی، در مقابل واژۀ «آذربایجان» (تصویر 16) آمده است:

« این ولایت در محدودۀ شمال غرب ایران واقع شده است که از شرق به ولایت گیلان و ساحل دریای خزر، از شمال به مرز روسیه و ایران، رود ارس، منتهی می شود. از غرب به مرز عثمانی، یعنی استان بایزید و کردستان، محدود می شود».[17]

گفتنی است که شمس الدین سامی در ریشه یابی واژۀ «آذربایجان» به ریشۀ یونانی آن؛ «آتروپاتنه» و «آتروپاتوس»، ریشۀ پهلوی آن؛ «آتروپاتکان» و ریشۀ ارمنی آن «آدربادگان»، نیز اشاره می کند. [18]

لازم به ذکر است که در صفحۀ 178 جلد چهارم همین فرهنگ واژۀ «آزربایجان» مترادف «آذربایجان» دانسته شده است. [19]

در صفحۀ 2853 جلد چهارم این فرهنگ (چاپ 1311 ق) نیز در مقابل واژۀ «شروان» (تصویر 17) آمده است:

«{در اصل با فتحۀ ش، در محاوره با کسره} سرزمین فققازی واقع در محدودۀ ساحل غربی دریای خزر و رشته کوه های قفقاز. رود کور تا دریا در پایین آن و قصبۀ شماخی در مرکز آن بوده است. در دورۀ تسلط روسیه ایالت باکو به آن ملحق شد».[20]

نکتۀ حائز اهمیت در این مأخذ آن است که در تعریف حد جنوبی شروان رود کور و سرزمین قراباغ قید شده است. [21]

تصویر 18: عبدالرحمن شرف بیگ

عبدالرحمن شرف بیگ، وقایع نگار، مورخ و سیاست مدار معروف عثمانی، در 1853م در استانبول متولد شد(تصویر18). وی یکی از نخستین دانش آموختگان رشتۀ تاریخ و جغرافیا در عثمانی محسوب می شود. او مدیر مدرسۀ ملکیه و سپس مدیر دبیرستان گالاتاسرای استانبول بود. وی همچنین اولین بنیان گذار مدارس دوزبانۀ ترکی ـ فرانسوی در عثمانی است. پس از پیروزی «حوریت» در 1908م، به سمت سناتوری و در 1909 به سمت وقایع نگار رسمی امپراتوری عثمانی منصوب شد و این سمت را تا 1922م حفظ کرد. در 1910م انجمن تاریخ عثمانی را بنیان نهاد. عبدالرحمن شرف، در کنار وظایف رسمی و دولتی خود، در فعالیت های مختلف علمی شرکت می کرد و نویسندۀ بسیاری از کتاب های درسی عثمانی بود. پس از اعلام جمهوری در ترکیه، در 1923م، به نمایندگی مجلس ملی ترکیه انتخاب شد. کتاب های تاریخ دولتی عثمانیه، تاریخ دول اسلامیه، تاریخ عصر حاضر، منشأ جنگ حاضر و جغرافیای عمومی از آثار مهم عبدالرحمن شرف و از متون رسمی تاریخی ـ جغرافیایی امپراتوری عثمانی محسوب می شوند. او در 1925م درگذشت. [22]

در صفحۀ 81 جلد اول جغرافیای عمومی (تصویر 19)، تألیف عبدالرحمن شرف بیگ، در مبحث «قفقاز» به صورت تفصیلی به معرفی ایالت های قفقاز پرداخته شده و در مورد «شیروان» آمده است:

«مرکز این ولایت باکو و شهرهای مشهور آن شکی و شماخی می باشند. شماخی سه چهار دهۀ قبل در اثر زلزله به کلی ویران شده.» (تصویر 20). [23]

لازم به ذکر است که در طول تاریخ، شهر شماخی چهار بار به ترتیب در سال های 1191، 1667، 1859 و 1902م دچار زلزله شده. [24] عبدالرحمن شرف بیگ احتمالاً به زلزلۀ مهیب 1859م اشاره دارد که بر اثر آن شماخی متحمل خسارات بسیار شد و مرکز ایالت شیروان از آن پس به باکو انتقال یافت.

نتیجه

بر اساس مدارک ارائه شده از قرن شانزدهم میلادی تا پیش از اعلام موجودیت جمهوری «آذربایجان»، در 1918م، تمامی اسناد رسمی امپراتوری عثمانی موقعیت جغرافیایی این جمهوری را شروان یا شیروان خوانده و در هر حال، هیچ کدام لفظ «آذربایجان» را به آن نسبت نداده اند. در عین حال، در تمامی این اسناد رسمی امپراتوری عثمانی لفظ «آذربایجان» به خطۀ جداناپذیر کشورمان، یعنی خطۀ آذربایجان یا همان سرزمین آترپاتاکان، آذرپادگان یا آتورپاتنه، اطلاق شده است.

این اسناد تاریخی، با توجه به منابع آن، یعنی منابع دولت عثمانی و وارث حقوقی آن، یعنی دولت کنونی ترکیه، که همواره با حمایت همه جانبۀ مالی و معنوی خود سرمنشأ مطمئنی برای متفکران و تاریخ پردازان پان ترکیست بوده و هست، به خوبی بیانگر این موضوع است که به کار بستن لفظ «آذربایجان» برای جمهوری «آذربایجان» حاوی نیات و اهداف کوتاه مدت و بلندمدت راهبردی و ژئوپولیتیک در خصوص تمامیت ارضی کشورمان است.

منابع:

رفعت افندی، احمد. لغات تاریخیه و جغرافیه. استانبول: [بی نا]،1299 ، ج1.

سامی فراشری، شمس‌الدین. فرهنگ جامع لغات تاریخ و جغرافیا.استانبول: [بی نا]، 1306 و 1311، ج1و4.

شرف بیگ، عبدالرحمن. جغرافیای عمومی.استانبول: [بی نا]، 1323  )، ج1.

http://fa.wikipedia.org/wiki

http://www.uslanmam.com/dini-bilgiler

http://en.wikipedia.org/wiki/Piri_Reis

fa.wikipedia.org/wiki

www.thedigitalwalters.org/Data/WaltersManuscripts/W658/data/W658/sap/W658_000758_sap.jpg

پی نوشت ها:

fa.wikipedia.org/wiki1ـ

http://en.wikipedia.org/wiki/Piri_Reis2ـ

The Walters Art Museum3ـ

www.thedigitalwalters.org/Data/WaltersManuscripts/W658/data/W658/sap/W658_000758_sap.jpg4ـ

fa.wikipedia.org/wiki5ـ

fa.wikipedia.org/wiki6ـ

http://ja.wikipedia.org/wiki/%E3%83%95%E3%82%A1%E3%82%A4%E3%83%AB:Osmanli_Ortadogu.jpg7ـ

Victor Advielle8ـ

http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Carte_du_Caucase_en_turc_(19th_century).jpg9ـ

10ـ برگرفته از: http://www.uslanmam.com/dini-bilgiler

11ـ منظور دولت عثمانی است.

12ـ احمد رفعت افندی، لغات تاریخیه و جغرافیه (استانبول: بی نا،1299 ق)، ج1، ص 139.

13ـ منظور رود کور است.

14ـ منظور احتمالاً رود ارس است.

15ـ همان، ص 139 و 140.

gymnasium 16ـ

17ـ برگرفته از: http://fa.wikipedia.org/wiki

18ـ شمس‌الدین سامی فراشری، فرهنگ جامع لغات تاریخ و جغرافیا (استانبول: بی نا، 1306ق)، ج1،ص67.

19ـ همان. 3. همان، ج4، 178.

20ـ همان، ص2853.

21ـ همان.

22ـ برگرفته از: http://tr.wikipedia.org/wiki، و همچنین http://ca.wikipedia.org/wiki.

23ـ عبدالرحمن شرف بیگ، جغرافیای عمومی(استانبول: بی نا،1323  ق)، ج1، صفحۀ 81.

24ـ برگرفته از:http://en.wikipedia.org/wiki/Shamakhi_Rayon

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60
سال شانزدهم | تابستان 1391 | 204 صفحه
در این شماره می خوانید:

معبد گارنی

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 اسکندر مقدونی پس از پیروزی سرنوشت ساز خود بر امپراتوری هخامنشی، در قرن چهارم پیش از میلاد، این واقعیت را دریافت که...

آوارایر،طعم شکست در بوی پیروزی

نویسنده: مهدی یاراحمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 بسیاری از متخصصان تاریخ جهان باستان هنگام توصیف قلمروی سیاسی شاهنشاهی ایران در دورۀ باستان تمایل دارند تا فلات...

سرزمین و تاریخ پارس به روایت موسس خورناتسی

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 آثار مُوْسس خورناتسی[1] در زمرۀ مهم ترین کتاب هایی است که به ویژه، در زمینۀ تاریخ وجغرافیا، از ارزش بسزایی برخوردار...

بررسی تاثیرات مارکار قرابگیان در هنر معاصر ایران

نویسنده: مهدی علی اکبرزاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 مقدمــه جدال بین هنرمندان نوگرا (مدرن) و طبیعت گرا (دانش آموختگان مدرسۀ کمال الملک) در دهۀ 20 شمسی به حدی بود...

سرسکه های یافته شده از دوره صفوی در ارمنستان

نویسنده: آرمینه ظهرابیان / مترجم: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 اشـاره آرمینه ظهرابیان در 1958م در ایروان، پایتخت ارمنستان، چشم به جهان گشود. تحصیلات...

پژوهش های باستان شناسی و باستان ژئوفیزیکی در قره کلیسا

نویسنده:  بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 از همان نخستین روزهای حضور در مجموعۀ جهانی قره کلیسا، در شهریور 1387ش، بارها از بقایای حصار واقع در شمال غربی...

نژادکشی ارمنیان در نوشته های پژوهشگران و نویسندگان ایرانی

نویسنده: گریکور آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 ایرانیان دربارۀ رویدادهای اوایل قرن بیستم در ارمنستان غربی تحت سلطۀ امپراتوری عثمانی اطلاعاتی جسته و گریخته دارند...

جک گورکیان،معروف به “دکتر مرگ”

نویسنده: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 «كاشكی سرنوشت پدران ما شباهتی داشت به سرنوشت یهودیان در روزهای جنگ جهانی دوم چرا كه اگر یهودیان را فقط در اتاق های...

پیشینه فرش های ارمنی و بازتاب نماد و انگاره در اصالت نقش های آن

نویسنده: آرمینه آ.کاراپتیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 60 ارمنیان، که جزو نخستین پیروان رسمی مسیحیت (از 301م) هستند، میراث کهن انگاره ها و نمادهای فرهنگ و سنت خود را با...