فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷

التیام و احیاء 

نویسنده: اروین استاوب / رافی آراکلیان

مقدمه

روابط اجتماعی ناسالم در قرن بیستم، نسل کشی ارمنیان در آغاز قرن، قتل عام یهودیان در آلمان، مجارستان و لهستان در اواسط و کشتار مردمان توتسی در رواندا و نیز بوسنیایی ها در اواخر قرن، همه حاکی از خوی وحشی و برتری طلب نهفته در سینهٔ برخی اقوام است.

برای جلوگیری از تکرار جنایات می باید علل بیداری خوی ددمنشانه را در گروه های عامل، و نیز احوال معلول را در جوامع مظلوم و رفتار اقوام ناظر بر اعمال جنایت را بررسی و تحلیل کرد.

دلجویی واقعی و صمیمانه از جوامعی که پدرانشان قربانی جنایات شده اند، می تواند مانع بیداری خوی خونریزی نزد اقوام و باعث آشتی بیش از پیش ملت ها شود.

اثر نسل کشی و قتل عام در روحیهٔ بازماندگان

روحیهٔ شخصی و اجتماعی تک تک افراد گروه هایی که قربانی وحشت ناشی از جنایات اجتماعی شده اند، و نیز بازماندگان و حتی مردمی که تاریخشان آغشته به خون اجدادشان است، عمیقاً و در حالاتی گوناگون، متأثر از زخم های التیام نیافته است. روانکاوی این جوامع، وجود اختلالات روانی بعد از حادثه[۲] را آشکار می سازد.

این اختلالات شامل اضطراب، رعشه های غیرمتعارف درونی، آماده باش بی دلیل درونی، گریز از گذشته و نگرانی است. این گونه اختلالات روانی ارثی هستند و می توانند از نسلی به نسل های بعد منتقل شوند.

شک در خویشتن خویش از دیگر آثار به جای مانده از نسل کشی ها و قتل عام هاست. تقریباً بدون استثنا سؤال از خویشتن خویش، و این که من کیستم، ما که بودیم و چه اشکالی داشتیم که محکوم واقع شدیم، نزد آحاد چنین اقوامی مشهود است. آنان حتی اگر با استدلال و منطق و استناد به واقعیات بتوانند خود را مظلوم و بی گناه بدانند، باز این قربانیان خشونت، در عمق درون خود به دنبال اشکال خود خواهند گشت.

نتیجهٔ مستقیم این شک، بروز حس آسیب پذیری است. اگر یک بار دچار نسل کشی شده اند، پس بار دیگر ممکن است….

عدم همدردی اقوام ناظر و عدم اطمینان به دنیای بی تفاوت، آنها را در لاک تردید، ترس و حالت دفاعی محبوس می کند و باعث تقویت حس آسیب پذیری می گردد.

توجه نداشتن به آثار به جای مانده در روحیات جوامع قربانی می تواند به سادگی باعث وقوع جنایات دیگری شود که خود بار دیگر نمک بر زخم های التیام نیافته خواهد پاشید.

رشد هر جامعه منوط به رشد آحاد آن جامعه است و رشد هر انسان معمولی پس از ارضای نیازهای اولیه نظیر غذا، سرپناه و امنیت، به ارضای نیازهای معنوی چون حسِ ‹‹کسی بودن›› و پالایش روحی وابسته است.

اعمال ددمنشانه، افراد جامعه و مسلماً خود جامعه را در پله های اولیهٔ رشد، که همانا تقلا برای ارضای نیازهای اولیه است، متوقف می سازد و از این طریق نیز به تعالی روح انسان، در تعریف کلی، آسیب وارد می کند.علت و معلول جنایات و نیازهای سرکوفته به روحیهٔ بازماندگان مستقیم نسل کشی ها محدود نمی شود، چرا که شخصیت و هویت فردی عمیقاً وابسته به ریشه های نژادی، قومی، و دینی است. نسل های بعدی قربانیان و آنهایی که از نظر جغرافیایی دور از واقعه بوده اند، نیز محکوم به لمس تنش های روحی هستند.انتقال سینه به سینهٔ وقایع تاریخی، نسل های بعدی را اسیر اختلالات روانی بعد از حادثه می سازد. زخم روحی پدران و مادران به صورت اصرار بیش از اندازه در حمایت از فرزندانشان در مقابل وحشتِ همیشه زنده، مانع رشد معنوی نسل های بعد می شود. از طرفی سکوت اولیا و ترس از بازگو کردن وقایع و گفت وگو و حلاجی تاریخ نه چندان دور نیز حس بدبینی نسبت به همسایگان، تمایل به گوشه گیری و روحیهٔ دفاعی و انتقامجویی را جایگزین آرامش روحی می کند.

نگاهی به خانواده های ارمنی و یهودی نشان می دهد که روابط خانوادگی نزد آنها عموماً بسیار نزدیک است و کودکان از طرف اولیا شدیداً حمایت می شوند. این حالت همیشه هم باعث زندگی آرام نمی شود، بلکه در مواردی نیز سبب بروز تنش ها و حرکات غیرعادی در نسل جدید می گردد.هر چند غیر عادی به نظر می رسد، ولی این آثار ظریف و بعضاً خشن و انتقامجویانه همگی از اختلالات یاد شده سرچشمه گرفته اند.

دردها و راز بقا

دردهای بزرگ اجتماعی، در کنار آثار منفی به جای گذاشته، بروز خصوصیت های مثبتی را نیز باعث می شوند.

قدردانی از هر تک روز زندگی دوباره برای نجات یافتگان، هشیاری، اتکا به خویشتن و خطر پذیری نزد نسل های بعدی، از جمله این آثار مثبت به شمار می آیند.این خصایص را نزد اغلب ارمنیان می توان یافت. آنها اغلب به شغل های انفرادی و شخصی روی می آورند و ترجیحاً از صنعت و هنر و دید شخصی استفاده می کنند، اغلب خطر پذیرند، از شروع کردن از صفر رویگردان نیستند و به استقبال خطر می روند.ظهور و طی مراحل پیش بینی و فرار از خطر نامریی، کوچ از نقطه ای به نقطهٔ دیگر، شروع زندگی دوباره، همت فوق العاده برای ایجاد و استحکام برج و باروی خانواده را می توان در تاریخ و نیز زندگی روزمرهٔ ارمنیان مشاهده کرد. نباید نشست و منتظر حوادث (اغلب ناگوار) بود. باید جنبید، جابه جا شد و شروع کرد.این گونه بودن و این گونه زیستن ذات وجود اغلب اقوامی است که در تاریخشان نقشی از دردهای بزرگ اجتماعی دیده می شود.نباید از نقش اقوام همدرد در روند تحول معنوی نسل های بعدی غافل ماند. کمک و همراهی اقوام ناظر و بی طرف در اوج جنایات قومی مسلماً در تسکین روحی نسل های بعدی اثری فراوان دارد.اگر پالایش روح جامعهٔ انسانی مد نظر است، اگر آسایش معنوی تک تک انسان ها مورد نظر است، و اگر آشتی اقوام را از عوامل مؤثر در تحول مثبت معنویات می دانیم، می باید برای هنر شفاعت قومی مرتبت بزرگ تری قائل شد.

دلجویی

شناخت، باور، همدردی و حمایت از سوی خانواده جهانی.

اعلام انزجار جهان از جنایات انجام شده و قبول درد تجربهٔ تلخ و غیرقابل تحمل آنچه اتفاق افتاده، بازماندگان نسل کشی و وارثان بعدی آن را به این باور راستین می آورد که در عمق و سرچشمهٔ جنایات، خطایی از آنها سر نزده و ایشان نیز چون دیگران از حقوق کامل زندگی برخوردار بوده اند و دیگر دلیلی برای تکرار آن وجود ندارد.اوج مثبت دلجویی اجتماعی، شناخت و قبول جنایت از سوی خود عامل آن است که نظیر آن را کمتر دیده ایم. به دلیل گریز از واقعیت و انکار عاملان جنایت است که کمترین دلجویی جهانیان، اثری شفابخش بر روحیهٔ قوم مظلوم خواهد داشت.

دولت وقت امریکا در قتل عام رواندا نه فقط اقدامی در جهت جلوگیری از وقوع جنایت نکرده بود، بلکه شاید با سیاست خود تأخیری را نیز در اعزام نیروی پاسدار صلح سازمان ملل باعث شد. بازماندگان قوم بزرگ توتسی، امریکا را مسبب مستقیم قتل عام نمی دانستند، ولی وقتی که رئیس جمهور وقت امریکا به هنگام یکی از سفرهایش در توقفی بسیار کوتاه در فرودگاه کیگالی، بابت سکوت دولتش از مردم رواندا عذرخواهی کرد، تأثیر آرامش بخش آن چنان اثری مشهود در تسکین آلام توتسی ها داشت که پس از طی سال ها هنوز در گفت وگو و زندگی روزانهٔ آنها جایگاه خاص خود را دارد.

اگر شناخت نسل کشی و ابراز همدردی اثری آن چنان مثبت دارد، انکار واقعیت و حتی سکوت در مورد آن از سوی جامعهٔ جهانی، قوم مظلوم را به واکنشی خشن و انتقام جویانه برای اژبات حقیقت تحریک می کند. در نتیجه بخشی از نیرویی که در سازندگی جهان، در آشتی هر چه بیشتر ملت ها و در جهت تکامل فرهنگی می باید به کار رود، بدین سان از خانوادهٔ جهان سلب می شود.جامعهٔ بین الملل تا اواسط قرن بیستم نیز به تکیه بر سیاست پیشگیری از تکرار جنایات از طریق شناخت وقایع مشابه، توجه کافی نداشت. اگر دادگاه نورنبرگ تشکیل نمی شد، شاید که همین آرامش شکنندهٔ جهانی را هم نمی داشتیم.

چرا صرب ها را به خشونت می شناسند؟ شاید نیم نگاهی به ستمی که در قرن چهاردهم از سوی سپاه ترک بر ایشان رفت و حکومت استبدادی عثمانی در قرون بعدی، جوابی برای این سؤال باشد.

تسکین آلام اقوام، هم پربهاتر از دلجویی از اشخاص است و هم تشنهٔ اقدام در سطح بین الملل.

این اثر آرامش بخش و روحیهٔ سازنده را می توان به سادگی نزد ارمنیان، پس از هر شناخت واقعیت نسل کشی از سوی دولت های جهان دید و با تأیید اخیر سازمان ملل در خصوص اعلام نودمین سالگرد نسل کشی ارمنیان در سال ۲۰۰۵ میلادی به عنوان سال یادآوری نسل کشی ها و جنایات قومی، می توان به آینده امیدوارتر شد.

تشکیل کمیته ای برای اژبات حقایق از سوی سازمان ملل گام بعدی در تکمیل کار کمیته های مشابه تشکیل شده در کشورها، از آفریقای جنوبی تا ارثانتین و بلژیک، خواهد بود.

نیاز به آشتی

اهمیت آشتی هنگامی بارزتر می گردد که اقوام عامل و معلول در کنار یکدیگر به زندگی ادامه می دهند. چه زخمی بزرگ تر برای جامعهٔ بین الملل، وقتی توتسی ها در رواندا، صرب ها با بوسنی ها در قلب اروپا و ارمنیان با ترک ها در غرب آسیا، در قهر و ستیز پنهان، در همسایگی زندگی می کنند.

از آنجا که عامل جنایت پیشه معمولاً از قبول واقعیت ابا دارد و طرف مظلوم نمی تواند بدون عذرخواهی واقعی و صادقانهٔ همسایهٔ ظالم دردهای خود را تسکین دهد، آشتی در غباری از تاریکی پنهان می شود و دنیا لحظاتی بیشتر را در سیر کوشش برای نیل به آرمان والای بشری از دست می دهد.دولت کنونی ترکیه با رد واقعیت نسل کشی در زمان امپراتوری عثمانی، نه فقط با تسکین ندادن زخم باز ارمنیان گامی را در جهت آشتی بر نداشته است و آنها را ناخودآگاه در ترس از تکرار جنایت نگاه می دارد، بلکه سنگر تبرئهٔ خود را با شرم از واقعیت عنوان نشده و درد قدیمی حاصل از آن، به حصار انزوا تبدیل کرده و دولت و کشورش را مردود خانواده جهانی ساخته است.بستن مرز با ارمنستان، مبارزه طلبی از کردها، و تحریک تجزیه طلبی در قبرس، همه و همه سیاست هایی هستند که منطقه و دنیا را از آشتی ملت ها دورتر و انزوای ترکیهٔ اروپایی را در خود اروپا باعث شده اند.

جامعه شناسی و شناخت مشکلات عاملان و معلولان نسل کشی ها و قتل عام ها، تنها راه حل پایان خصومت ها را در تشکیل کمیتهٔ اژبات حقایق از سوی سازمان ملل، اعلام نظر و اقدام حقیقی دور از روابط و ضوابط سیاسی و اقتصادی از سوی جامعهٔ بین الملل می بیند.

پی نوشت ها:

۱- استاد دانشگاه روانشناسی دانشگاه ماساچوست امریک

Post Traumatic Stress Disorder (PTSD) 2-

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید