نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42

مقالهٔ حاضر گذری کوتاه به مقطعی دیگر از تاریخ مشترک ارمنیان و ایرانیان است. حکومت سلوکی و روابط و مناسبات این حکومت با ارمنستان بخش اصلی مباحث این نوشتار را شامل می شود. در این مقاله کوشیده ایم تنها وقایعی را مورد بررسی قرار دهیم که تاریخ دو قوم ارمنی و ایرانی را به یکدیگر متصل می سازد و از شرح تاریخ مفصل این دو ملت در مقطع زمانی مورد نظر خودداری کرده ایم.

تأثیرات حملهٔ اسکندر بر ارمنستان و ایران

اسکندر طی کشورگشایی های خود به سمت شرق، ایران را تصرف کرد و پس از عزل داریوش سوم، پادشاه هخامنشی، از اریکهٔ سلطنت به حکومت این سلسله در ایران پایان داد. سپس، با تصرف اکثر نواحی قلمرو پادشاهی هخامنشی به منزلهٔ قدرتی مطلق و مقتدر وارد عمل شد.[2]قلمرو فرمانروایی عظیمی که او به وجود آورده بود از رودخانهٔ دانوپ تا سواحل رودخانهٔ گنگ و از دریای سیاه تا بخش هایی از آسیای صغیر را شامل می شد و سرزمین بابل در مرکز آن قرار داشت. [3]

چنانکه می دانیم ارمنستان نیز تا پیش از حملهٔ اسکندر از جمله ایالت های دولت هخامنشی بود و جزوی از قلمرو این حکومت به حساب میآمد و حتی در آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر مقدونی سپاهیان ارمنی به فرماندهی سرداران خویش حضوری موثر داشتند[4]اما پس از شکست نیروی نظامی هخامنشیان در برابر سپاه اسکندر ارمنیان و سپاه آنان نیز، که دچار صدمات فراوانی شده بودند، مجبور به بازگشت شدند. اطلاعات ما از اتفاقاتی که در این دوره؛ یعنی، زمان حملهٔ اسکندر در ارمنستان رخ داده بسیار اندک است و آنچه وجود دارد مربوط به اسناد و مدارک مکتوب مورخان یونانی و رومی است. کامل ترین اطلا عات مربوط به این وقایع را می توان در مکتوبات و اسنادی یافت که به دست پولی بیوس[5] به ثبت رسیده اند.[6]

سکه مربوط به اسکندر مقدونی

در مورد چگونگی موفقیت ارمنستان در حفظ استقلال سیاسی و ارضی خود طی لشکرکشی های اسکندر اتفاق نظر قطعی بین مورخان وجود ندارد اما تقریباً در اکثر منابع به این موضوع اشاره شده که جنگ عظیم اسکندر با ایرانیان تا مرزهای ارمنستان کشانده شد و حتی اسکندر سپاهی را به فرماندهی منون به شهرک اسپر [7] گسیل داشت که از ارمنیان شکست سختی خوردند و مجبور به عقب نشینی شدند.[8]

برخی منابع نیز به ورود ارتش مقدونی به ارمنستان و قفقازاشاره کرده اند اما بررسی های جدید حاکی از آن است که این موضوع نمی تواند صحت داشته باشد و تاریخ نگارانی که در نوشته های خود به این مسئله پرداخته اند، در واقع، اطلاعات و آگاهی های لازم را در مورد موقعیت جغرافیایی سرزمین های آن زمان نداشته و قفقاز را با پاروپامیس هندوستان[9] اشتباه گرفته اند.

مجموعه اسناد موجود حکایت از آن دارند که ارمنستان پس از فروپاشی فرمانروایی هخامنشیان به دست اسکندر هیچ گاه مطیع قدرت مقدونی نشد.[10]

اسکندر در ادامه فتوحات خود از سند عبور کرد و پادشاه هند را مغلوب ساخت. او قصد داشت از رودخانهٔ گنگ نیز عبور کند اما با مخالفت شدید سربازانش، که به شدت خسته و بیمار بودند، مواجه شد و به ناچار راه بازگشت را در پیش گرفت. هنگامی که به صحرای بلوچستان رسید مصأب بسیاری به سراغ وی آمد. در این ناحیه او بیمار و دچار اختلالات روانی شدید شد. در بابل بیماری اش به اوج رسید و در نهایت او را از ادامه حیات باز داشت.[11]

تجزیهٔ متصرفات اسکندر و ارمنستان در آغاز حکومت سلوکیان

اسکندر هیچ گاه فرصت نیافت تا جانشینی لایق برای ادامهٔ حکومت خود برگزیند به همین سبب پس از مرگ وی سردارانش، که مردانی جاه طلب بودند، برای تصاحب سرزمین های فتح شده به دست او به نبرد با یکدیگر پرداختند. با این حساب، تجزیهٔ متصرفات اسکندر امری قطعی بود. بنا بر اسناد و مدارک موجود از اولین مذاکرات سرداران اسکندر به منظور تقسیم سرزمین های او نام ارمنستان در فهرست اسامی ممالک فتح شده به دست اسکندر نیامده و این امر سندی قطعی برای اثبات این مدعاست که ارمنستان برخلاف ایران، که هم زمان با سقوط دولت هخامنشی مطیع اسکندر و دولت مقدونی شد، توانست تمامیت ارضی و استقلال خود را حفظ کند.

بر این اساس، اکثر مورخان ارمنی بر این باورند که پس از فروپاشی سلسلهٔ هخامنشیان اورنتس[12]از خاندان یرواندونی، که والی ایالت ارمنستان در این دوره و از سرداران ارمنی حاضر در نبرد گوگمل بود، خود را پادشاه مستقل ارمنستان کبیر[13] معرفی کرد.[14] میتراوسدس[15] دیگر سردار ارمنی، نیز که او هم در نبرد گوگمل حاضر بود، دولت مستقل دیگری در شمال غربی سرزمین وسیع ارمنستان[16]تشکیل داد که به ارمنستان صغیر شهرت یافت.[17] این بخش از ارمنستان هم زمان با حملات ارتش مقدونی به نواحی کاپادوکیه به فرماندهی اومئنس[18]به دست نیروهای مقدونی تصرف شده و جزو قلمرو اسکندر قرار گرفت.البته، پس از مدتی بار دیگر استقلال خود را باز یافت.[19]

در این دوره، بخش دیگری از ارمنستان، که جنوب غربی این سرزمین را تشکیل می داد، زوپک نام داشت. این سرزمین زمانی جزوی از ارمنستان کبیر بود اما به دلایل مختلف از آن جدا شده و فردی به نام آرشام از خاندان یرواندونی بر آن حکومت می کرد.[20]

آخرین تصمیمات سرداران اسکندر سرزمین های او را به سه بخش تقسیم کرد. به این ترتیب، آنتی گون فرمانروای مقدونیه، بطلمیوس پادشاه مصر و سلوکوس حاکم ایران، بخش هایی از آسیای صغیر، سوریه و بین النهرین شد.[21] سلوکوس در نواحی تحت فرمانروایی خود حکومتی جدید تأسیس کرد که به پادشاهی سلوکیان معروف شد. از آنجایی که ارمنستان در دوران پادشاهی هخامنشیان تحت سلطهٔ این سلسله و بخشی از قلمرو ایران هخامنشی بود مسلماً به منزلهٔ جزوی از این سرزمین می بایست در اختیار سلوکوس قرار می گرفت لیکن چنان که پیش تر اشاره کردیم چنین نشد و ارمنستان گرچه در این دوره به بخش هایی مجزا تقسیم شد، که هر یک جداگانه اعلا م موجودیت کردند؛ هیچ یک از این بخش ها به اطاعت دولت سلوکی در نیامدند.[22]

پس از آنکه سلوکیان به منزلهٔ جانشین هخامنشیان بخش اعظمی از متصرفات آنها را تصاحب کردند سیاستی را در پیش گرفتند که پیش از آن هیچ یک از اسلافشان به آن توجه ای نداشتند و آن عبارت بود از وحدت پادشاهی سلوکی با وجود تنوع ملل و تمدن های مختلف اما آنان هیچ گاه به این هدف دست نیافتند. عوامل مختلفی همچون جنگ های متعدد، تلاش برای مطیع نگاه داشتن ملل مغلوب و اختلافات شدید میان مقامات درباری، که اغلب موجب کشته شدن تعدادی از آنها می شد، مسألی بودند که از همان ابتدای شکل گیری این دولت؛ یعنی، از زمان فرمانروایی سلوکوس مقدمات انقراض آن را فراهم آوردند.[23] برخی منابع بر این باورند که ارمنستان کبیر و زوپک در روزگار سلوکوس اول در محاصرهٔ سلوکیان بودند و بنابراین چاره ای جز اطاعت از دولت سلوکی نداشتند اما برخلا ف این نظر، اکثر منابع بخش های مختلف سرزمین ارمنستان را دراین دوران به صورت حکومتی مستقل معرفی کرده اند لذا با قاطعیت می توان گفت شاهان ارمنی در این روزگار خود مختاری داخلی خود را کاملاً حفظ و شاید به باور برخی از مورخان ارمنی تنها به پرداخت خراجی اندک به دولت سلوکی کفایت کرده اند[24] با وجود این نام ارمنستان کبیر و زوپک هیچ گاه در فهرست ممالک خراج گذار سلوکیان در این دوره ثبت نشده است.[25]

ارمنستان در دوره ٔ جانشینان سلوکوس

عصر جانشینان سلوکوس آغاز دوران ضعف و تجزیهٔ دولت سلوکی است. عواملی که پیش تر به منزلهٔ عوامل مؤثر در سقوط سلوکیان از آنها نام بردیم در این دوره به تدریج شدت یافتند. حملات مکرر سلوکیان به ارمنستان به قصد تصاحب این سرزمین عامل دیگری بود که به روند انقراض این سلسله سرعت بخشید. سلوکیان طی تهاجمات خود به ارمنستان گاه دچار شکست و گاه نیز موفق به کسب پیروزی هایی می شدند که البته چندان چشمگیر نبود. این حملات از همان ابتدای تأسیس سلسلهٔ سلوکیان آغاز شده بود اما جانشینان سلوکوس با جدیت بیشتری آن را پی گرفتند. اطلاعات ما از این دوره ناکافی و مبهم است و هنوز در بین مورخان در مورد حوادث این برهه و آنچه که در این مقطع از تاریخ بر ارمنستان گذشته است اتفاق نظری وجود ندارد.

از سنگ نبشته های مربوط به دوران سلطنت آنتیوخوس اول[26]چنین برمیآید که در آن دوران در ارمنستان کبیر هنوز حکمرانی ارمنی قدرت را در دست داشته است. شماری از مورخان معتقدند او پادشاهی مستقل بوده اما برخی دیگر از محققان وی را حاکمی مطیع دولت سلوکی می دانند. آنچه در این خصوص می توان اظهار داشت اینکه اسناد مربوط به این دوره برای ارأهٔ نظری قطعی در این مورد کافی نیست.[27]

از وقایع دوران سلطنت آنتیوخوس دوم (261-246 ق م) و شرح جنگ ها و متصرفات این دوره نیز چنین بر می آید که ارمنستان در این زمان جزو مستملکات سلوکیان نبوده و حتی نام آن در حاشیهٔ حوادث این دوران در اسناد و مدارک سلوکی ذکر نشده است.[28]

شرح جنگ های پادشاه بعدی سلوکی، یعنی، سلوکوس دوم (246-226 ق م) حاکی از آن است که بیشترین توجه این پادشاه معطوف به سرکوبی شورش هایی بوده که در بخش های مختلف فرمانروایی وی از جمله سوریه صورت گرفته بود. اسناد مربوط به این دوره این مطلب را به اثبات می رسانند که بخش های وسیعی از آسیای صغیر از جمله ارمنستان به صورت مستقل و جدای از فرمانروایی سلوکیان حکومت می کرده اند تا اینکه حکومت به سلوکوس سوم (226-223 ق م) می رسد. اولین اقدام او در ابتدای سلطنتش لشکرکشی به سمت آسیای صغیر و ممالک ارمنستان به قصد تصرف این مناطق بود. به این منظور وی در رأس سپاهی عظیم به سوی این نواحی حرکت کرد و حتی موفق شد از کوه های توروس نیز عبورکند اما پس از چندی بر اثر خیانت تعدادی از سردارانش کشته شد و از ادامه راه باز ماند.[29]

بر اساس اطلا عات موجود در منابع مختلف این دوران می توان نتیجه گرفت حکمرانان ارمنی ارمنستان کبیر و زوپک در این مقطع همواره در برابر دولت سلوکی ایستادگی کرده اند و حتی برای تضعیف آن دولت دست به اقداماتی جدی نیز زده اند. اتحاد با سایر ممالک و همسایگان علیه دولت سلوکی از سیاست های خاص حکمرانان ارمنی بر ضد سلوکیان بود.[30]

آنتیوخوس سوم و سلطهٔ دولت سلوکی بر ارمنیان

آنتیوخوس سوم (223-187 ق م) بعد از برادرش به تخت سلطنت نشست. او در ابتدای سلطنت خود با مشکلات بسیاری رو به رو بود. در شرق قلمرو وی دولت نوپای پارت به تدریج نفوذ پیدا می کرد و ممالک سلوکیان را یکی پس از دیگری ازآن خود می ساخت. در مغرب نیز دولت روم از طریق شبه جزیرهٔ بالکان در حال پیش روی به طرف شرق بود. به این ترتیب، آنتیوخوس سوم از همان ا بتدای سلطنتش می دانست جنگ های بسیاری در پیش رو خواهد داشت زیرا تنها راه مطیع ساختن این ملت ها نبرد و شکست دادن آنها بود.[31]

در این دوره در زوپک، آرشام حکومت را در دست داشت. او در منازعات سلوکوس سوم با دشمنانش در کناراو قرار گرفت و به صور مختلف اورا همیاری کرد. هدف آرشام از این اقدام به درازا کشیده شدن این جنگ ها و ضعف هرچه بیشتر دولت سلوکی بود. اما پیروزی ازآن آنتیوخوس سوم شد و او پس از غلبه بر دشمنانش بر تخت سلطنت نشست.

تصرف ارمنستان و زوپک جزو اولین اهداف آنتیوخوس سوم بود. او لشگری فراهم آورد و به سوی زوپک به راه افتاد. در این زمان، خشایارشا، فرزند آرشام، حاکم زوپک بود. او در ابتدا با مشاهدهٔ سپاه آمادهٔ آنتیوخوس قصد فرار از صحنهٔ نبرد داشت اما مشاورانش او را از این کار باز داشتند و به او یادآور شدند این عمل وی باعث خواهد شد تا ارتش سلوکی به راحتی پایتخت سرزمین زوپک، آرشاماشات[32]، را تصرف کند. سرانجام خشایارشا تصمیم گرفت تا نمایندگانی به نزد آنتیوخوس سوم بفرستد و از او تقاضای صلح کند. آنتیوخوس نیز با تعیین خراجی معین و ابقای او بر حکومت زوپک پیشنهاد صلح را پذیرفت.

آنتیوخوس، که در این دوره سیاست ازدواج خاندان های شاهی را دنبال می کرد، خواهر خود، آنتیوکیس، را به همسری خشایارشا درآورد و از این طریق پیمان خود را با زوپک مستحکم تر ساخت و سلطهٔ خود را بر آن بیشترکرد. آنتیوخوس سوم پس از سلطه بر زوپک متوجه دیگر نواحی تحت فرمانروایی خویش شد اما در حالی که او مشغول نبرد با حکمرانان دیگر ممالک برای تصرف نواحی آنان بود اتفاقاتی ناخوشایند در ارمنستان روی داد. خشایارشا به دست همسرش، آنتیوکیس کشته شد. برخی از مورخان بر این باورند که آنتیوکیس همسر خود را به فرمان برادرش، آنتیوخوس سوم کشت تا حکومت سلوکی با اقتدار بیشتری به سلطهٔ خود بر زوپک ادامه دهد. از این تاریخ آنتیوخوس، زاره[33]را حاکم زوپک ساخت.[34]

پس از کشته شدن خشایارشا اتفاقات و دگرگونی هایی نیز در سایر بخش های ارمنستان؛ یعنی، ارمنستان کبیر و صغیر روی داد. ارمنستان کبیر با تحریک و حمایت آنتیوخوس سوم مورد هجوم آرتاشس واقع شد که بر ناحیه ای در نزدیکی آرتاشات، پایتخت ارمنستان کبیر، سلطه داشت. منابع ارمنی از جمله نوشته های موُسس خورناتسی[35] اطلاعات کاملی دربارهٔ این جنگ ارائه کرده اند. بنابر گزارش این منابع آرتاشس در این نبرد توانست با جلب نظر سرداران یرواند، پادشاه ارمنستان کبیر و با همراهی نیروی نظامی ای که در اختیار داشت پس از کشته شدن یرواند به این ناحیه دست یابد. با این پیروزی سلوکیان بر ارمنستان کبیر نیز چیرگی یافتند.[36]

ارمنستان صغیر هم در این دوران تحت سلطهٔ سلوکیان اداره می شد و آنتیوخوس خواهر زاده خود، مهرداد، را حاکم این ناحیه ساخته بود. به این ترتیب، تمامی بخش های ارمنستان تحت سیطرهٔ دولت سلوکی قرار داشت.[37]

ارمنیان مخالف دولت سلوکیان

سکه مربوط به سلوکوس چهارم

آنتیوخوس سوم در ادامهٔ سیاست کشورگشایی اش سرانجام از دولت روم، که در آن زمان قوی ترین دولت غرب به حساب میآمد، شکست خورد و مجبور به پذیرش پیمان صلحی شد که براساس آن بخش اعظمی از آسیای صغیر را از دست می داد.[38]

بنابر آنچه از اسناد مربوط به این دوران، به ویثه، از نوشته های استرابون[39] برمی آید ظاهراً از ممالک ارمنستان فقط مهرداد، حاکم ارمنستان صغیر، به همراه نیروهای خود در نبردهای آنتیوخوس شرکت داشته و آرتاشس و زاره پس از شکست آنتیوخوس از رومییان به جانبداری از روم پرداختند و خود را پادشاهان دولت هایی مستقل معرفی کردند. به گفتهٔ دیودور سیسیلی[40] ارمنستان صغیر نیز با پادشاهی مهرداد دولتی مستقل اعلام شد و به این ترتیب، ارمنیان در حالی که فقط یک دهه از سلطهٔ سلوکیان برآنها می گذشت توانستند استقلال ممالک خود را بازیابند.[41]

از این دوران به بعد نقش آرتاشس، پادشاه ارمنستان کبیر، در گسترش مرزهای ارمنستان و یکپارچه ساختن سرزمین های آن اهمیتی خاص می یابد. اوتصمیم گرفت تمامی ممالک ارمنیان را به یکدیگر متصل سازد و این امر جز از طریق تصرف آنها امکان پذیر نبود. آرتاشس موفق شد بخش های عظیمی از ممالک ارمنی نشین را از آن خود سازد حتی بخش های بزرگی از ارمنستان صغیر و نیز قسمت هایی از زوپک را به تصرف خود در آورد. سپس، ممالک چند تکهٔ ارمنیان را به یکدیگر پیوند داد و سرزمین یکپارچهٔ ارمنستان را بوجود آورد. اگرچه ارمنستان دراین دوران با کوشش های آرتاشس تبدیل به قدرتی نیرومند شده بود هنوز دولت سلوکی تهدیدی جدی برای آن به حساب میآمد.[42]

در دوره های بعد و در زمان سلطنت آنتیوخوس چهارم (175-164 ق م)، باز پس گیری ممالک ارمنستان که توسط آرتاشس به صورت دولتی متحد در آمده بودند، مهم ترین هدف این پادشاه را تشکیل می داد.

آنتیوخوس چهارم برای حمله به ارمنستان در جست جوی فرصتی مناسب بود که پیش روی نیروهای ارمنی به فرماندهی آرتاشس در مرزهای ارمنستان و سلوکیان و تصرف ناحیهٔ تموریک[43]این فرصت را در اختیار او قرار داد.

منابع یونانی معتقدند جنگ را آنتیوخوس چهارم شروع کرد و آرتاشس در این نبرد شکست خورد. آنان حوادث مربوط به این نبرد را به شکلی ضد و نقیض گزارش کرده اند[44] اما تحقیقات اخیر مورخان که براساس مقایسهٔ منابع موجود صورت گرفته مبین این مطلب است که آرتاشس آغازگر نبرد بوده و اگرچه سپاهیان آنتیوخوس توانستند در این جنگ صدمات فراوانی به نیروهای وی وارد سازند در نهایت او به پیروزی دست یافت و سپاه سلوکیان را شکست داد.[45]

آنتیوخوس چهارم یک سال پس از این نبرد درگذشت اما آرتاشس سیاست ضد سلوکی خود را در دوران جانشینان او نیز ادامه داد.

تیگران دوم و سقوط سلوکیان

پس از آرتاشس دو پادشاه دیگر در ارمنستان حکومت کردند که در دوران فرمانروایی آنها حوادث مهمی در ارتباط باسلوکیان اتفاق نیفتاد تا اینکه حکومت به تیگران دوم رسید.

تیگران دوم از ابتدای سلطنت در صدد پیوند ممالک مختلف ارمنستان و تشکیل ارمنستانی واحد و مستقل بود. او در نخستین اقدامش برای دستیابی به این منظور دست به تصرف زوپک زد که علی رغم تلاش های فراوان پادشاهان قبلی هنوز کاملاً در اختیار ارمنستان قرار نگرفته بود. پس از آن به اندیشهٔ تصرف نواحی بیشتر و دورتری افتاد.

سلوکیان در این زمان به سبب جنگ های متعدد با پارت ها دچار ضعف فراوان شده و بسیار آسیب پذیر بودند و از طرف دیگر تجزیهٔ دولت آنها در این دوره شدت بیشتری یافته و سرزمین آنها به سوریه، فنیفیه[46] و بخش هایی از کیلیکیه[47]محدود شده بود.

تیگران پادشاهی جهانگشا بود و خیلی زود توانست بخش هایی مهم از ممالک آن زمان از جمله کیلیکیه، قسمت شمالی بین النهرین و در نهایت سوریه را ازآن خود سازد. تقریباً در پایان دورهٔ سلطنت آنتیوخوس دوازدهم، پادشاه سلوکی، تیگران به پشت دروازهٔ قلمرو سلوکیان رسید.[48]

هدف اصلی او تصرف سوریه بود که تحت سلطهٔ سلوکیان قرار داشت. پارت ها نیز، که در این دوره قدرت خود را توسعه داده بودند، برای تیگران مانعی جدی محسوب می شدند زیرا بخش هایی از سرزمین سلوکیان را به تصرف خود درآورده بودند و تیگران برای رسیدن به عمق قلمرو سلوکی ابتدا باید آنها را پشت سر می گذاشت. او طی چند نبرد بر پارت ها فأق آمد و پس از تصرف اکباتان، از مستملکات پارت ها، به رودخانهٔ دجله رسید که اکنون تنها مانع او برای تصرف قلمرو سلوکیان بود.

در نبرد تیگران با سلوکیان ارتش سلوکی عقب نشینی کرد. تیگران پس از مدتی موفق شد تعداد زیادی از نیروهای سلوکیان را به سوی خود جلب کند و بالأخره بر سلوکیان پیروز شود و تمامی سوریه را ازآن خود سازد.

دربارهٔ فتح سوریه به دست تیگران گزارش های متفاوتی وجود دارد. بر اساس برخی از اسناد تاریخی اهالی سرزمین سوریه با میل و رغبت تیگران را به سرزمین خود دعوت و او را پادشاه اعلام کرده اند اما برخی دیگر از منابع بر آن اند که او با اعمال زور و طی جنگ های متعدد موفق به شکست سپاهیان سلوکی شد. نظری که امروزه بیشتر مورد تأیید مورخان قرار دارد آن است که تمامی این نظرات می توانند درست باشند و تیگران در شرایطی که سوریه دچار هرج و مرج و اختلاف شدید درباریان به قصد تصاحب قدرت بوده می توانسته هوادارانی را ازآن خود کرده باشد و شاید در برخی از مواقع نیز مجبور به سرکوبی مخا لفانش بوده است.[49]

سکه مربوط به تیگران بزرگ

از سکه هایی که با تمثال و نام تیگران بین سال های 74 – 73 ق م [50] در دمشق ضرب شده می توان نتیجه گرفت تیگران در این سال ها پادشاه مطلق سوریه بوده است. او این ناحیه را یکی از ایالت های قلمرو خویش اعلام و یکی از سردارانش را به حکومت این ایالت منصوب کرد.

فتوحات تیگران به فتح سوریه ختم نشد و او خیلی زودی ناحیهٔ کیلیکیه را نیز به تصرف خود درآورد. بر اساس نوشته های استرابون تیگران به راحتی توانست بر سپاهیان سلوکی پیروز شود و کیلیکیه را، که جزو قلمرو سلوکیان بود، تحت سلطهٔ خویش درآورد. او حتی فینقیه را نیز فتح کرد.

اکنون تیگران تبدیل به پادشاهی قدرتمند شده بود که زمام سلطنت سلوکی را در دست داشت. او شهری بنا نمود که تیگراناکرت[51] نام گرفت. این شهر استحکام و قدرت دفاعی بالایی داشت و حتی می توانست تهدیدی جدی برای دولت نوپای پارت باشد که فکر حکومت بر همهٔ این سرزمین ها را در سر می پروراند.

سازمان اداری و سیاسی که تیگران برای ادارهٔ سرزمین های تحت سلطهٔ خود بنیان نهاد برگرفته از اصول فرهنگ هلنی[52] و نظام کشورداری هخامنشی بود. او علاوه بر تیگراناکرت شهرهای دیگری نیز تأسیس کرد و تعداد زیادی از ارمنیان را به اجبار از سرزمین های اصلی ارمنستان به این شهرها کوچاند و آنان را مجبور به سکونت در آنها کرد. هدف تیگران ایجاد سرزمینی با قدرت و یکپارچه بود.

او در زمینهٔ تجارت و گسترش آن نیز دست به تلاش های فراوانی زد. ایجاد راه های تجاری جدید، که به سوریه ختم می شد، به زودی تجارت این ناحیه را رونق بخشید. تقریباً تمامی منابع تاریخی اذعان دارند دوره ای که تیگران برمسند قدرت سلوکیان و در مقام پادشاه حکم می رانده دورانی صلح آمیز و سرشار از نعمت و رفاه بوده است.[53]

اما سلطنت مقتدرانهٔ تیگران چندان طولانی نشد. اندکی پس از آنکه وی زمام سلطنت سلوکی را در دست گرفت رومیان راه خود را به سمت شرق باز کردند و فتح متصرفات تیگران را جزو اهداف اصلی خود قرار دادند. پارت ها نیز، که سلطنت تیگران را به نفع خود نمی دانستند، مخصوصاً اینکه او بخشی از سرزمین های آنان را تصرف کرده و قصد تصرف نواحی دیگری از سرزمینشان را نیز داشت از فرصت استفاده کردند و گاهی به منزلهٔ متحد رومی ها و زمانی نیز به طور مستقل علیه ارمنستان وارد جنگ شدند.

طی جنگ های سخت و درازمدتی که بین تیگران ورومی ها در گرفت بخش اعظمی از ذخایر مادی ومعنوی ارمنستان به تاراج رفت. در نهایت نیز تیگران از روم درخواست صلح کرد و با این درخواست بخش اعظمی از متصرفات خود از جمله سوریه و کیلیکیه را به آن دولت واگذار کرد.[54]

برخی منابع معتقدند آنتیوخوس سیزدهم، آخرین پادشاه سلوکی، بعد از خروج تیگران توانست به مدت یک سال بر مسند حکومت سلوکی تکیه زند پس از آن با توسعهٔ قدرت روم از یکسو و قدرت پارت ها از سوی دیگر دولت سلوکی از صحنهٔ تاریخ محو شد.[55]

زمستان1386

پی نوشت ها:

1- کارشناس ارشد تاریخ، محقق و مدرس دانشگاه.

2- ر. گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلا م، ترجمهٔ محمد معین (تهران: علمی و فرهنگی،1372)، ص124-247.

3- حسن پیرنیا، ایران باستان (تهران: نشرعلم،1373)، ج1،1633 -1760.

4- برای اطلاع از حوادث مربوط به این دوره ر.ک: آرپی مانوکیان، ((ارمنیان و دولت باستانی هخامنشی))، پیمان، س11، ش 41(پاییز1386): 90 -101.

5- POLIYBIUS

مورخ یونانی، کتاب تاریخ عمومی وی مشتمل بر قریب چهل مجلد بوده که قسمت بزرگی از آن نابود گردیده. اکثر آثار پولی بیوس به تاریخ کشور روم می پردازد اما برخی از مباحث آن نیز به کشورهای مشرق زمین از جمله ایران و ارمنستان مربوط است.

6- آقایان و دیگران، تاریخ قوم ارمنی(ایروان: آکادمی علمی ارمنستان شوروری،1371) ج1، ص500.

7- SPER

این شهر در شمال غربی ارمنستان کبیر و در نزدیکی سواحل دریای سیاه قرارداشت.

8- ه. ماناندیان، نقدی بر تاریخ ملت ارمنی (ایروان: آکادمی علمی ارمنستان شوروری،1944)، ج1، ص124.

9- نام قدیم سلسله جبال هندوکش.

10- آقایان، همان، ج1، ص 502-504.

11- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمهٔ احمد آرام (تهران: اقبال،1343)، ج6، ص126.

12- Orontes

13- این دولت در منابع ارمنی هایک بزرگ معرفی شده.

14- ماناندیان، همان، ص 92و93.

15- Mitraousdes

16- منابع ارمنی این دولت را با نام هایک کوچک معرفی کرده اند.

17- آقایان، همان، ص 505و506.

عده ای از مورخان براین باورند که تقسیم سرزمین ارمنستان به دو قسمت در دورهٔ سلطه سلوکیان بر این کشور صورت گرفته اما بررسی های اخیر نشان می دهد این تقسیم بندی مدت ها پیش از تأسیس حکومت سلوکی وجود داشته است.

18- Eumenes

19- پارسامیان و دیگران، تاریخ ملت ارمنی (ایروان: انتشارات علمی ارمنستان،1963)، ج1، ص155.

از این تاریخ به بعد اطلاعات ما در مورد ارمنستان صغیر بسیار ناچیز و ناکافی است و مورخان هنوز نتوانسته اند از سرنوشت این بخش از ارمنستان اطلاعاتی کامل و قطعی به دست آورند.

20- همان، ص155و156.

21- آلبر ماله و ژول ایزاک، تاریخ ملل شرق و بونان، ترجمهٔ هژیر (تهران: ابن سینا،1342)، ج2، ص325.

22- هراند. پارسرماجیان، تاریخ ارمنستان، ترجمهٔ محمد قاضی (تهران: زرین،1377)، ص33.

23- گیرشمن، همان، ص 256و257.

24- ماناندیان، همان، ص 102 و103.

25- پیرنیا، همان، ج 3، ص 2064-2066.

26- Antioches

پادشاه سلوکی (281-262ق م) که پس از پدرش سلوکوس اول به سلطنت رسید.

27- آقایان، همان، ص511.

28- ماناندیان، همان، ص. 108 -107

29- پیرنیا، همان، ص 2075-2080.

30- آقایان، همان، ص 512- 516.

31- پیرنیا، همان، ج3، ص2080.

32- Arshamashat

نام این شهر پس از دورهٔ مذکور در اسناد و مدارک موجود به صورت شمشاط ذکر شده است.

33- Zareh

34- گ.خ. سارگسیان، ((آنتیوخوس سوم سلوکی و دولت های ارمنی))، نشریهٔ دانشگاه ایروان، ش 1(1969):47 و50.

35- خورناتسی در منابع فارسی به موسی خورنی معروف است. نوشته های او حاوی مطالبی مهم دربارهٔ تاریخ ارمنستان و حتی بخش هایی از تاریخ ایران است.

36- گ. آ. تیراتسیان، ((مستنداتی دربارهٔ تاریخ ارمنستان موسس خورناتسی و جغرافیای استرابون))، نشریهٔ ماتناداران، ش 6(1962)18.

37- سارگسیان، همان، ص55.

38- پیرنیا، همان، ج3، ص2087.

39- وی در 50 ق م در یکی از ایالت های آسیای صغیر متولد شد. کتاب جغرافیای او در برگیرندهٔ اطلاعاتی مهم دربارهٔ ممالک واقع در آسیای صغیر آن دوره و به ویژه ایران است.

40- کتابی در موضوع تاریخ به زبان یونانی دارد که در آن بیشتر از نوشته های دیگر مورخان استفاده کرده اما بخش هایی از آن در خصوص مناسبات ایران با دیگر ملل حائز اهمیت فراوان است.

41- آقایان، همان، ص 530-532.

42- پارسامیان، همان، ص163-166.

43- Tmurik

تموریک،که استرابون از آن با عنوان تامونیتیس نام برده، ناحیه ای ارمنی نشین در آن دوران بوده است.

44- آقایان، همان، ص 534و535.

45- گ. خ. سارگیسیان،ارمنستان دوران هلنیستی و موسس خورناتسی (ایروان: آکادمی علوم ارمنستان،1966)، ص186 -188.

46- Phoenicia

ناحیه ای که در سواحل شرقی دریای مدیترانه واقع بوده.

47- Cilicia

عنوان ناحیه ای که در کنار دریای مدیترانه، در قسمت جنوب شرقی آسیای صغیر، قرار داشته.

48- ه. ماناندیان تیگران دوم و روم (ایروان: آکادمی علوم ارمنستان،1940)، ص26-31.

49- همان، ص51.

50- تیگران بین سال های83- 69 ق م در سوریه حکومت می کرده و در منابع ایرانی، نام او در ردیف شاهان سلوکی ذکر شده است.

51- Tikranakert

پیرنیا آن را قلعه تیگران می نامد.

52- هلن از کلمه هلاس یونانی مشتق شده و به معنی یونان مانند است و به دوره ای از تاریخ یونان (350تا 146 ق م) اطلاق می شود که یونانیان از لحاظ فرهنگی در جایگاه بالایی قرار داشتند.

53- آقایان، همان، ص 566- 568.

54- آقایان، همان، ص 597-589.

55- پیرنیا، همان، ج3، ص 2280-2277

منابع:

آقایان و دیگران. تاریخ قوم ارمنی. ایروان: آکادمی علمی ارمنستان شوروی،1971،ج1.

پارسامیان و دیگران. تاریخ ملت ارمنی. ایروان: انتشارات علمی ارمنستان،1963، ج1.

پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان. ترجمه محمد قاضی. تهران: زرین،1377.

پیرنیا، حسن. ایران باستان. تهران: نشر علم،1373، ج2و3.

تیراتسیان، گ.آ. ((مستنداتی درباره تاریخ ارمنستان موسس خورناتسی و جغرافیای استرابون)). نشریه ماتناداران. ش6.1962.

دورانت، ویل. تاریخ تمدن. ترجمه احمد آرام. تهران: اقبال،1343، ج6.

سارگسیان، گ، خ. ارمنستان دوران هلنیستی و موسس خورناتسی. ایروان: آکادمی علمی ارمنستان،1966.

سارگسیان، گ، خ. ((آنتیوخوس سوم سلوکی و دولتهای ارمنی)). نشریه دانشگاه ایروان. ش1.1969.

گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه ٔ محمد معین. تهران: علمی و فرهنگی،1372.

ماله، آلبر؛ آیزاک، ژول. تاریخ ملل شرق و یونان. ترجمهٔ هثیر. تهران: ابن سینا،1342، ج2.

ماناندیان، ه. تیگران دوم و روم. ایروان: آکادمی علوم ارمنستان،1940.

ماناندیان، ه. نقدی بر تاریخ ملت ارمنی. ایروان: آکادمی علمی ارمنستان شوروی،1944، ج1.

مانوکیان، آرپی. ((ارمنیان و دولت باستانی هخامنشی)). پیمان. س11. ش41. پاییز1386:90-101.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42
سال یازدهم | زمستان 1386 | 136 صفحه
در این شماره می خوانید:

انگاره های ارمنی

نویسنده: وارتگس پطروسیان / ترجمه: ورژیک محمودی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 اسکیزهای ارمنی از مهم ترین نوشته های وارتگس پطروسیان (1923ـ 1994)، نویسندهٔ ارمنی، است. این...

نقش وسپوهران و دهقانان در ساختار سیاسی ایران

نویسنده: شهرام امیری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 مقدمه بدون شک، ساختار اصلی حیات اشراف بزرگ ایرانی در عصر باستان بر دو عنصر مالکیت و خون استوار بود و تمامی تحولات...

نخستین فضاهای زیستی و عبادی ارمنیان

نویسنده: حسن کریمیان و آرمینه مارقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 به دنبال رشته جنگ هایی سرنوشت ساز میان ایران و عثمانی، در حد فاصل سال های 1602 تا 1620 میلادی شاه...

هازاراشن

نویسنده: بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 در ادامهٔ مبحث گستردهٔ کلیساهای تاریخی ارمنیان در آذربایجان، در شماره های پیشین فصلنامهٔ پیمان، چند کلیسا را...

بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد موسسه هور

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 مؤسسهٔ ترجمه و تحقیق هور، که در1361 ش با هدف شناساندن هر چه بیشتر فرهنگ، ادبیات، تاریخ و تمدن غنی ارمنیان به...

دنیای گوسان سایات نُوا

نویسنده: سایات بابومیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 ارمنستان در قرون وسطا به لحاظ ا وضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وضعیت چندان مناسبی نداشت. از نظر سیاسی استقلال خود را...

سایات نُوا،هنرمندی برای تمام نسل ها

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 بیش از 150 سال است که زندگی پر رمز و راز سایات نُوا مورد تحقیق و پژوهش بسیاری از محققان و دوستداران او قرار...

موسیقی سایات نُوا

نویسنده: الیپس مسیحی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 42 از قرن هفدهم میلادی به بعد در هنر موسیقی مردمی ارمنی طبقهٔ جدیدی از موسیقیدانان معروف به آشوق ها ظاهر شدند. آشوق ها...