نویسنده: شاهن هوسپیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37

شهر ایروان، که در منابع ارمنی و ملل همسایه با نام های یِرِوان، ایروان، آریوان، آروان، اریوان، اروان، روان و… آمده است، بر روی دامنهٔ کوه های منتهی الیه شرقی دشت آرارات قرار گرفته و با داشتن ارتفاعی بین 865 الی 1390 متر از سطح دریا قاعدتاً باید دارای آب و هوای کوهستانی باشد ولی به علت تأثیرات آب و هوایی دشت آرارات تابستان هایی خشک و گرم و زمستان هایی بسیار سرد دارد. بارندگی در اردیبهشت به حداکثر و در مرداد به حداقل می رسد.

بخش مرکزی ایروان، که هزار متر از سطح دریا ارتفاع دارد، به شکل آمفی تئاتری است که با کوه های کم ارتفاع نورک[1]، کوند[2]، کاناکر[3] و کوزرن[4] احاطه و با شیبی ملایم به دشت آرارات متصل شده.

از میان شهر دو رودخانه عبور می کنند یکی هرازدان[5] و دیگری گِدیک[6]. هرازدان از دریاچهٔ سِوان سرچشمه می گیرد و پس از عبور از شهر، در دشت آرارات به رودخانهٔ ارس می ریزد. این رود در منابع اورارتو، ایلداران و در منابع فارسی، زانگو نامیده شده است. هرازدان طی قرن های متمادی بستر خود را در دل سنگ های بازالت حفر و درهٔ عمیقی به وجود آورده است. رودخانهٔ گِدیک در منابع فارسی کرخ بولاغ نامیده شده و به مراتب کوچک تر از هرازدان است. این رودخانه بارها طغیان کرده و باعث ویرانی شهر و کشته شدن تعداد زیادی از اهالی شده است. رودخانهٔ گدیک، که از چشمه های آب شمال شرقی شهر سرچشمه می گیرد، سالیان دراز منبع اصلی آب شرب اهالی بوده است.

ایروان بر روی لایه های رسوبی به جامانده از این دو رودخانه و لایهٔ ضخیمی از مواد مذاب کوه های آرارات و آراگاز بنا شده و دارای گسل های زلزله خیزی است که بارها باعث زلزله هایی به قدرت هفت الی هشت ریشتر شده و ویرانی های مهیبی از خود به جا گذاشته اند. در این مقاله به دو مورد از این ویرانی ها اشاره خواهیم کرد.

پوشش گیاهی منطقه همانند پوشش گیاهی دشت آرارات است به غیر بعضی از مناطق که دارای گیاهان کوهستانی اند. منطقهٔ حفاظت شدهٔ اِرِبونی در جنوب ایروان به علت وجود سه نوع گندم وحشی، از چهار نوع شناخته شده در جهان، دارای اهمیت بسیاری است.

از گذشته های بسیار دور، درختان میوه ای همچون انجیر، زردآلو، سیب، گلابی، توت و… در این شهر فراوان بوده اما درخت توت به علت علاقهٔ اهالی در همهٔ مناطق، به خصوص در محله کوند[7]، برای تولید ابریشم، به وفور کاشته شده است. این درختان با نهرهایی که در تمامی سطح شهر حفر شده بودند آبیاری می شدند. در زیر به تعدادی از این نهرها اشاره می کنیم.

نهر اومشینی[8]به طول بیست کیلومتر در زمان حکومت رؤسای دوم حفر شده که آب مورد نیاز باغ ها و مزارع غرب رودخانهٔ هرازدان را تأمین می کرده و تا شهر اجمیادزین فعلی امتداد داشته. این آب گذر در زمان حکومت صفویان مرمت و از آن تاریخ به آب گذر دالما معروف شد. نهر دیگر مامران است که تاریخ حفر آن مشخص نیست ولی در قرن یازدهم میلادی حاکم ارمنی شهر، آبیرات، آن را مرمت کرد و نام همسر خود را بر آن نهاد. این نهر از رود هرازدان در جنوب کاناکر آغاز می شد و پس از گذشتن از شهر و آبیاری باغ ها به دریاچهٔ مصنوعی ای که در زمان اورارتوها برای ذخیرهٔ آب در جنوب شهر فعلی حفر شده بود می ریخت. این نهر طولانی ترین آب گذر داخل شهر بود. نهر دیگری نیز در زمان حکومت صفویان در بخش شمالی شهر مرمت شد که به ابوحیات معروف است. این آب گذر از رودخانهٔ هرازدان آغاز می شده و پس از عبور از شهر به رودخانهٔ گِدیک می ریخته.

از منابع دیگر آب کشاورزی شهر دریاچهٔ مصنوعی ای است که اورارتوها حفر کرده اند. این دریاچه در زمان حکومت توخماخ خان مرمت و به اسم او نامگذاری شد و در حال حاضر، وارداوار نام دارد. البته، تعداد معدودی چشمه نیز در سطح شهر، به خصوص در مناطق مشرف به کوهستان، وجود داشته که به علت ساخت وساز از بین رفته اند.

از اوایل قرن نوزدهم میلادی، تحقیقات برای یافتن ریشهٔ نام شهر ایروان آغاز شد. هر چند نزد ارامنه و ملل همسایه داستان های مختلفی در خصوص نامگذاری این شهر وجود داشته ولی هیچ کدام مبنای علمی ندارد. در 1950 میلادی، کتیبهٔ آرگیشدی اول در قلعهٔ آرین بِرد[9] یا اِرِبونی[10] کشف شد. براساس این کتیبه، در 782 پ م، در منطقهٔ جنوبی شهر فعلی، قلعه ای به نام اِرِبونی برای نظارت بر منطقه بنا شده بود که ایربونی نیز خوانده می شد. با توجه به اینکه معنای این نام همان مفهوم یِرِوان در زبان ارمنی را دارد بدین ترتیب ریشهٔ نام شهر مشخص و تاریخ ذکر شده در کتیبه به طور نمادین مبنای بنای شهر ایروان در نظر گرفته شد هرچند که هزاران سال قبل از استقرار حکومت اورارتوها در منطقه محله هایی مسکونی در نقاط مختلف شهر از جمله درهٔ رود هرازدان، محله های فعلی آوان[11]، شنگاویت[12]، چهارباغ، نورک، خود ِقلعهٔ اربونی و همچنین مرکز شهر فعلی وجود داشته اند که طی تحقیقات باستان شناسی یا هنگام احداث بناهای جدید بقایای آنها از زیر خاک خارج شده است.

در ارتفاعات جنوب ایستگاه راه آهن، که در زمان حکومت خان ها به موخانات تپه[13] معروف بود، بقایای خانه هایی از دوران اورارتوها و قبل از آن کشف شده که احتمالاً بعد از احداث قلعهٔ اربونی اهالی آن به اطراف قلعهٔ جدید کوچ کرده اند. منطقهٔ دیگر، که متأسفانه هنوز به طور دقیق بررسی نشده، زیزِرناکابِرد[14] است که هنگام ساخت مجسمهٔ یادبود قتل عام ارامنه و مجتمع فرهنگی ورزشی کنار آن از دل خاک بیرون آمد.

یکی از سالم ترین مناطق مسکونی به جای مانده، که در حال حاضر بقایای آن به موزه ای روباز تبدیل شده، در محلهٔ شنگاویت، در ساحل شرقی دریاچهٔ ایروان، قرار دارد که شامل بقایای خانه های مسکونی متعلق به چهار دورهٔ مختلف سکونتی است. قدیمی ترین لایه مربوط به دورهٔ عصر حجر جدید (هشت هزار الی پنج هزار سال قبل از میلاد) است و لایهٔ بعدی مربوط به دوره های بعدی تا استقرار حکومت اورارتو در منطقه و لایهٔ بعد از آن مربوط به دورهٔ اورارتو و بالأخره لایهٔ مربوط به دورهای بعد از حکومت اورارتو قرار گرفته. مطالعاتی که روی این لایه ها صورت گرفته نشان می دهد که این منطقه از بدو تأسیس هیچ گاه متروکه نبوده و در زمان حکومت قاجار گوورکلسی[15] نامیده می شده.

همان طور که در بالا یاد کردیم این منطقه در قرن هشتم قبل از میلاد مورد توجه حکومت اورارتو قرار گرفت. آنان برای نظارت بر این منطقه و مناطق شمالی آن دو قلعه در محل شهر فعلی بنا کردند. اولی همان اربونی است که در جنوب شهر فعلی قرار داشته و مرکز اداری اورارتو در شرق دشت آرارات محسوب می شده و دارای مساحتی بالغ بر پنجاه هکتار بوده. در حال حاضر فقط قلعهٔ آن به مساحت سه هکتار برروی تپه ای به ارتفاع پانزده متر از سطح شهر به صورت سه گوش باقی مانده است. قلعهٔ اربونی از بخش های اداری، معابد خالدی و سوسی و کاخ حاکمان تشکیل شده است.

قلعهٔ دیگر تیشبانی[16] است که بقایای آن در محلهٔ چهارباغ فعلی در کنار رودخانهٔ هرازدان قرار دارد و در زمان روسا، پسر آرگیشتی، در 685 پ م بنا شده است. بعد از احداث این قلعه، مرکز اداری از قلعهٔ اربونی به مکان جدید منتقل شد. شهر چهل هکتار مساحت دارد. قلعهٔ محصور شده نیز مساحتی چهار هکتاری دارد و طبق بررسی های صورت گرفته دارای 140 اطاق بوده که تعدادی از آنها به شکل دو و سه طبقه بنا شده اند. در این قلعه، باج و خراج های جمع آوری شده را نگهداری می کردند. در 585 پ م هر دو قلعه به اشغال اقوام مهاجم سکیوت در آمد و قلعه و شهر تیشبانی دچار حریق و به کلی ویران شدند. در حال حاضر فقط بخش هایی از قلعه بر روی ارتفاعات مشرف به رودخانه و خیابان اصلی شهر و باقی ماندهٔ تعدادی از خانه های آن دوران به جای مانده است. در بررسی هایی که از 1939 میلادی در تیشبانی صورت گرفته، حدود 46 کتیبه به زبان اورارتویی، سلاح های مختلف و آثار سفالی ای از ملل همسایه یافت شده که نمایانگر ارتباطات تجاری این شهر با دنیای آن زمان است.

پیش از این، اطلاعات مکتوبی از وضعیت ایروان، پس از سقوط حکومت اورارتو و استقرار حکومت های ماد و هخامنشی در ارمنستان، در دست نبود ولی طی بررسی های صورت گرفته در قلعهٔ اربونی مشخص شد که این مکان مرکز ساتراپ سیزده بوده و کاخ آپادانا و همچنین معبد اهورامزدا در آن بنا شده بود که این امر گواه بر اهمیت منطقه برای حکومت های ذکر شده است. در این دوران، اطراف قلعهٔ تیشبانی متروکه بوده ولی قلعه اربونی همچنان باقی و در شمال آن یعنی مرکز شهر فعلی خانه ها و باغ های اهالی گسترده بوده است.

در دورهٔ حکومت اشکانیان ارمنستان، ایروان به علت قرار گرفتن بر سر راه کاروان هایی که از شهرهای آرتاشات و دوین به حوزهٔ رودخانهٔ کور در رفت و آمد بودند اهمیت تجاری یافت. گواه این ادعا بقایای کلیسای بزرگی مربوط به قرن چهارم میلادی است که هنگام خاکبرداری محوطهٔ تئاتر مسکو، در خیابان آبُویان فعلی، از زیر خاک خارج شد ولی متأسفانه به علت احداث ساختمان تئاتر اثری از آن باقی نمانده است.

در دوران حکومت ساسانیان، نام ایروان، به صورت قلعه یا شهر، بیشتر ذکر شده است. ذکر نام اسقف اعظم ایروان در بین نام های روحانیانی که در 607 میلادی از سوی جاثلیق آبراهام برای شرکت در جلسه ای در شهر دوین گرد آماده بودند نمایانگر این موضوع است که ایروان شهری بزرگ یا مهم بوده چون منطقه ای می توانست اسقف نشین باشد که در حد یک شهر محسوب می شد.

از این دوران بقایای کلیسایی به نام مریم مقدس در محلهٔ آوان باقی مانده که در قرن پنجم میلادی بنا شده است. بقایای کلیسای دیگری نیز در محلهٔ آوان وجود دارد که در بین خانه ها محصور شده است. بقایای این کلیسا، که اهمیتی بسزا دارد، نه تنها بیانگر تاریخچهٔ شهر ایروان است بلکه نمودی از کشمکش های کلیسای روم و ارمنی است. در قرن ششم میلادی، ارمنستان بین روم و ایران تقسیم شد که مرز این دو حکومت از جنوب ایروان می گذشت. از آنجایی که موریک، قیصر روم، قصد الحاق کلیسای ارمنی به کلیسای روم را داشت دستور تأسیس اسقف نشین کلیسای کاتولیک را در ایروان داد. بدین ترتیب در محلهٔ فعلی آوان کلیسای جامع به همراه ساختمان های جانبی بنا و این مکان اسقف نشین کلیسای کاتولیک ارامنهٔ کل ارمنستان اعلام شد و تا زمان کشته شدن قیصر، به کار خود ادامه داد. انتخاب این مکان بدون علت نبوده و احتمالاً به سبب جمعیت زیاد یا مهم بودن منطقه به لحاظ قرار گرفتن بر سر راه بازرگانان انتخاب شده است. این کلیسا به علت معماری خاصی که دارد اثر عمیقی بر معماری ارمنی گذاشته است.

در زمان حملات اعراب به ارمنستان، طبق گواهی سامولآنزی، در 643 میلادی، شهر مورد هجوم اعراب واقع شد اما با مقاومت اهالی لشکریان عرب شکست سنگینی خوردند و مجبور به عقب نشینی شدند ولی بالأخره در 667 میلادی آن را اشغال کردند.

در دوران حکومت باگرادونی ها، سلجوقیان و زاکاریان ها (سده های نهم تا دوازدهم میلادی)، از این شهر به منزلهٔ مرکزی تجاری یاد شده که دارای حاکمانی ارمنی بوده است. پس از سقوط باگرادونی ها و در زمان حکومت منوچهر شادادیان بر شرق ارمنستان، این شهر به سردار ارمنی او، آبیرات، اهدا شد که وی آب گذر مامران را احیا کرد.

در منابع بیزانسی، به واقعه ای در این مکان اشاره شده که اهمیت فراوان دارد. واقعه از این قرار است که در زمان جنگ های حاکمان شادادیان با سپاه بیزانس حاکم ایروان، لئون تورنیک، علیه بیزانس می شورد. منابع بیزانسی از قلعهٔ شهر ایروان با نام خالیدون نام برده اند که ترجمهٔ زیزِرناکابِرت است. این مطلب از آن جهت اهمیت دارد که مکان قلعهٔ شهر را مشخص می کند که همان ارتفاعات محل قرار گرفتن مجسمهٔ یادبود قتل عام ارامنه است.

از دوران پایانی حکومت زاکاریان ها نیز تعدادی سنگ صلیب زیبا در محلهٔ کاناکر، کنار خیابان اصلی آن، باقی مانده است.با آغاز حملات مغول ها به منطقهٔ قفقاز، در 1258 میلادی، ایروان به اشغال آنان در آمد.

در زمان حکومت ایلخانان، به منظور فعال شدن بازرگانی در منطقه ادارهٔ شهر به تعدادی از ارامنهٔ با نفوذ ایروان سپرده شد که به آنان بارون می گفتند. در این خصوص سنگ نوشته ای نیز بر روی دیوار کلیسای کاتوغیگه به تاریخ 1264 میلادی وجود دارد. این کلیسا در حال حاضر در بین ساختمان های تقاطع خیابان های آ بُویان و سایات نُوا قرار گرفته است.

از زمان حکومت ابوسعید، به نام ایروان سکه ضرب شد که گواه بر اهمیت ایروان برای ایلخانان است. در زمان حکومت غازان خان و جانشینان وی، وضعیت شهر عوض شد و ادارهٔ آن مستقیماً تحت نظر حاکمان ایلخانی در آمد.

در 1319 میلادی، زلزلهٔ مهیبی تمامی بناهای شهر را ویران کرد. دامنهٔ این زلزله به حدی گسترده بود که به غیر از ایروان باعث ویرانی شهر آنی در همسایگی قارص و انهدام کامل قره کلیسا در منطقهٔ ماکو شد.

در 1377 میلادی، سپاهیان تیمور لنگ شهر را غارت و ویران کردند. چند سال بعد؛ یعنی، در 1386 میلادی بار دیگر سپاهیان مغول به رهبری توختامیش از کوه های قفقاز به سمت دشت آرارات سرازیر شدند و منطقه را آماج قتل و غارت قرار دادند. تیمور برای تنبیه توختامیش سپاه خود را به منطقه اعزام کرد و جنگ های خونینی بین آنان در گرفت که عواقب آن دو سال قحطی در دشت آرارات و متعاقباً ایروان بود. مورخ ارمنی، گریگور خلاتسی، تمامی این وقایع را به تفصیل نگاشته است. پس از مرگ تیمور لنگ، امپراتوری وی تجزیه شد و در منطقهٔ آسیای صغیر و فلات ارمنستان حکومت های قره قویونلو و آق قویونلو شکل گرفتند.

جهانشاه قره قویونلو (1437 ـ 1467م) در دوران حکومت خود برای بازسازی سرزمین های تحت حاکمیتش تلاش بسیار و قلمروی حکومت خود را به بخش های اداری جدیدی تقسیم کرد. در نتیجهٔ این تقسیم بندی دشت آرارات و مناطق همجوار آن منطقهٔ جدیدی را به نام چخورسعد به مرکزیت ایروان تشکیل دادند. حاکم این منطقه یعقوب بیگ و معاون وی اوربل وُسکانیان بود. در زمان حکومت جهانشاه قره قویونلو، به نام ایروان سکه ضرب کردند که نمایانگر اهمیت ایروان برای حکومت جهانشاه است.

وُسکانیان، که دستیار حاکم منطقه و نیز حاکم شهر بود، سعی کرد تا ایروان را بازسازی کند و در مدت کوتاهی موفق شد آن را به مرکزی تجاری در منطقه تبدیل کند ولی دیری نپایید که تمامی تلاش های وی به علت جنگ های بی پایان قره قویونلوها و آق قویونلوها نقش برآب شد. از وقایع مهمی که در دوران وُسکانیان اتفاق افتاد انتقال مقر جاثلیق ارامنه از شهر سیس در سیلیسیه به اجمیادزین در همسایگی ایروان است. بنا بر روایت توما مزوبسی در 1441 میلادی حدود سیصد نفر از روحانیان برجسته و خان های ارمنی کل ارمنستان برای انتخاب جاثلیق جدید گرد هم آمدند. آنان قبل از عزیمت به اجمیادزین در دیر آنانیای مقدس (کلیسای زُراوُر فعلی) ایروان جلساتی برای انتخاب جاثلیق تشکیل دادند.

در 1469 میلادی ایروان به اشغال آق قویونلوها در آمد و تا استقرار حکومت صفویه تحت سلطهٔ آنان باقی ماند.

با شکست آق قویونلوها از شاه اسماعیل صفوی در1502م، جنگ های طولانی ایران و عثمانی به مدت 222 سال آغاز و طی آن ایروان چهارده بار دست به دست شد.

پس از شکست شاه اسماعیل از سپاهیان عثمانی در جنگ چالدران در1514 م، ایروان به دست عثمانی ها افتاد اما چند سال بعد شاه طهماسب اول موفق به باز پس گرفتن آن شد.

با رسیدن قوای تازه نفس عثمانی به دشت آرارات، از1533 م جنگ های 222 ساله بین دو کشور آغاز شد و با شکست عثمانی پایان یافت و طبق عهدنامهٔ1554 م عثمانی از سلطه بر ایروان چشم پوشی کرد.

پس از خاتمهٔ جنگ با عثمانی، محمدخان معروف به تخماخ خان از سوی دربار صفوی حاکم منطقه شد. وی مرکز حکومت خود را ایروان قرار داد و آن را بازسازی کرد. تخماخ خان در کنار رود هرازدان عمارت مخصوصی برای خود ساخت که در سالیان بعد هستهٔ اصلی قلعهٔ معروف ایروان شد.

در 1578 میلادی، عثمانی با زیر پا گذاشتن عهدنامهٔ صلح به خان نشین ایروان حمله کرد. مصطفی لالابیگ، سردار عثمانی، موفق به اشغال ایروان شد ولی با نزدیک شدن قوای اصلی ایران عقب نشینی کرد.

نقشه مقایسه مرکز ایروان فعلی با محلات قدیمی آن

در 1583 میلادی، مجدداً قوای عثمانی به فرماندهی فرهاد پاشا با سپاهیان بزرگی به منطقه هجوم آوردند و این بار نه تنها ارمنستان بلکه آذربایجان و تبریز را نیز به اشغال خود در آوردند و به دستور فرهاد پاشا در محل کاخ خان ایروان اقدام به ساختن قلعه ای کردند. برای این منظور، اهالی شهر را به کار گرفتند و آنان را مجبور کردند کلیهٔ بناهای سنگی و کلیساهای شهر را ویران کنند تا از سنگ های آنها برای ساختن دیوارهای قلعه استفاده کنند، در مورد این واقعه نوشته ای در موزهٔ تاریخ ایروان تحت شمارهٔ 96 وجود دارد.

در1603م، قوای ایران به فرماندهی شاه عباس اول تمامی مناطق تحت اشغال عثمانی را بازپس گرفتند و قلعهٔ ایروان را نیز، پس از نه ماه محاصره، فتح کردند. دربارهٔ جنگ هایدرگرفته در ایروان هوانس ماکویی نوشته هایی از خود به جا گذاشته است.

یک سال بعد، قوای عثمانی به فرماندهی سینا پاشا وارد دشت آرارات شدند. در مقابل، شاه عباس به سمت جنوب رود ارس عقب نشینی کرد و به منظور در تنگنا قرار دادن قوای دشمن از نظر تهیهٔ مواد غذایی و احشام متوسل به سیاست دشت های سوخته شد. شاه عباس دستور داد تا کلیهٔ ارامنهٔ ساکن مناطق بین قارص تا نخجوان به داخل ایران کوچانده شوند. سپس، شهرها و روستاها را طعمهٔ حریق ساخت.

بازماندگان این کوچ بزرگ پس ازیک سال راه پیمایی در مناطق مختلف ایران از جمله پایتخت مستقر شدند. اهالی ایروان، که گروه دوم کوچندگان را به سرپرستی یلیاز سلطان خلیفه تشکیل می دادند، در اصفهان اقدام به بنای خانه های خود کردند ولی مجدداً در زمان شاه عباس دوم و به دستور وی به جنوب زاینده رود کوچ داده شده و در منطقهٔ جلفا خانه های جدید خود را بنا کردند. این محله هنوز هم به نام محلهٔ ایروانی ها معروف است. جزییات این کوچ را مورخ ارمنی، داوریژِتسی، به تفصیل نگاشته است.

مطابق عهدنامهٔ صلحی که بین ایران و عثمانی در1605 م به امضائ رسید ایروان به ایران بازگردانیده و امیر گوناخان حاکم آن شد. در این هنگام شهر به علت کوچ داده شدن اهالی جمعیت بسیار کمی داشت و مناطقی از آن همچون محلهٔ نورک کاملاً خالی از سکنه بود. لذا امیرگوناخان ارامنهٔ مناطقی همچون قارص، ارض روم، وان و نخجوان را به ایروان منتقل کرد. کلیهٔ اهالی روستایی به نام نوسر در نخجوان نیز به منطقهٔ نورک ایروان منتقل شدند، که بعدها به علت شغل اهالی به محلهٔ چورماکچی معروف شد.

در 1635 میلادی، سلطان مراد عثمانی مجدداً به ایروان حمله کرد. در این حمله قوای ایران شکست خوردند و به همراه حاکم وقت، طهماسب قلی خان، در قلعهٔ ایروان پناه گرفتند. اهالی شهر یک هفته به تنهایی در برابر قوای عثمانی مقاومت کردند ولی بالأخره شکست خوردند. عثمانی ها قلعه را محاصره و اشغال کردند و حاکم و اطرافیانش را به قتل رساندند.

با رسیدن قوای اصلی ایران و5/2ماه محاصرهٔ قلعه، قوای عثمانی شکست خوردند. معاهدهٔ صلحی در1639 م بین ایران و عثمانی منعقد و از طرف ایران کربلایی خان به حکومت ایروان منصوب شد. کربلایی خان در دوران حکومتش از تجارت حمایت کرد و به آن رونق بخشید. در نتیجه، ایروان از مسیرهای اصلی بازرگانی محسوب و جاده ای که از آن می گذشت به خان یولی معروف شد.

در این دوران، برای بهبود وضع تجارت کاروانسراهای متعددی در شهر بنا کردند که از آن جمله اند کارونسراهای گرجی با 78 حجره، جلفایی ها با 38 حجره، سالی، سوسوز، حاجی علی با چهل حجره و….

در دوران حکومت صفویان، ایروان همچون تعدادی دیگر از شهرهای مهم ایران دارای ضرابخانهٔ دولتی بود که در آن سکه های صفویان ضرب شد.

در 1650 میلادی، برای جلب رضایت و اعتماد ارامنهٔ منطقه به دستور دولت مرکزی تعدادی از ارامنهٔ معتمد شهر به سمت ملک یا خان منصوب شدند. اینان تحت نظر حاکم شهر مسئولیت جمع آوری خراج، رسیدگی به امور ارامنهٔ شهر و همچنین فرماندهی سپاهیان پیادهٔ متشکل از ارامنه را در زمان جنگ به عهده داشتند.

همگام با گسترش بازرگانی، اصناف مختلف نیز رونق یافتند. استادکاران اصناف یک شکل گرد هم آمدند و تشکیل صنف های مختلف را دادند که تعداد کل آنها بالغ بر نوزده صنف بود و هر کدام برای خود رهبری به نام پیر انتخاب کردند. هر صنف دارای پرچمی بود که در اعیاد مهم همچون عید ژانویه، عید پاک وغیره در خیابان ها گردانده می شد. تعدادی از این پرچم ها در موزهٔ تاریخ ایروان نگهداری می شود. وظیفهٔ اصلی هر صنف حمایت از اعضای آن، تعیین نرخ تولیدات، تنبیه فرد متخلف از تصمیمات و همچنین تلاش در جهت بهبود وضعیت شهر بود.

نمونه ای از پرچم اصناف

تعدادی از اروپاییانی که در سفر به پایتخت صفوی مدتی را در ایروان اطراق کرده بودند مطالب با ارزش تاریخی ای در مورد این شهر از خود به جا گذاشته اند. به خصوص اینکه برخی از این آثار مربوط به دوران قبل از زلزلهٔ مهیب 1679 میلادی اند و بعضی جزییات شهر را بیان می کنند.

از جملهٔ این اروپاییان شاردن است که در 1673 میلادی مدتی در ایروان اقامت کرد. وی در کتاب خود، مسافرت به قفقاز، شرح مفصلی از وضعیت شهر را بیان کرده است. شاردن از خانه های اهالی ایروان نوشته که به صورت یک طبقه و بین دیوارهای بلند و لابه لای درختان محصور بوده اند و در خصوص بقایای قلعه ای در بالای ارتفاعات زیزرناکابرت (محل فعلی مجسمهٔ یادبود قتل عام) اطلاعات ارزشمندی به دست داده است. این مطلب بر ادعای بیزانسی ها در قرن یازدهم میلادی در مورد قرار داشتن قلعهٔ ایروان در این ارتفاعات صحه می گذارد. شاردن در مورد اهالی شهر می نویسد مسلمانان به ندرت در محله های ارامنه خانه داشتند و اکثراً خانه های خود را در بین دیوارهای قلعه یا محله ای در کنار قلعه بنا کرده بودند.

او توجه خاصی به مناری نه چندان دور از قلعه و در کنار دیر سرکیس مقدس از خود نشان داده و به تفصیل در مورد آن نه تنها نوشته بلکه نقاشی ای نیز به یادگار گذاشته است. طبق اطلاعات وی ظاهراً منار مربوط به بقایای دیر یا قصری بوده با جملاتی به زبان ارمنی بر روی آن که متائسفانه به علت زلزلهٔ 1679 میلادی چیزی از آن باقی نمانده است.

آمدن شاردن به ایروان مصادف است با حکمرانی صفی قلی خان. شاردن در مورد وی نیز به تفصیل نوشته است که چطور حرمسرای خان از نظر تعداد زنان چیزی کمتر از حرمسرای شاه نداشته و در آن، از همهٔ ملل اطراف زنان زیبا را، که به زور به آنجا آورده بودند، نگهداری می کردند. ضمناً، خان عادت داشته تا هر روز شنبه در شهر بگردد و در صورتی که در مقابل خانه ای توقف می کرده صاحب خانه به رسم تشکر از الطاف خان می بایستی به وی پیشکشی گران قیمت اهدا می کرده که شاردن نیز از این لطف بی نصیب نمانده.

هر چند که حاکمان خان نشین ایروان از طرف دربار منسوب می شدند ولی به علت موقعیت حساس منطقه نسبت به خان های مناطق دیگر ایران دارای اختیارات بیشتری بودند. از آنجایی که این خان نشین بر سر راه اصلی بازرگانی قرار داشت خان های ایروان از عوارضی که بر کالاهای عبوری بسته می شد درآمد سرشاری نصیب خود می کردند. اکثر آنان از این فرصت استفاده می بردند، مناطق وسیعی در داخل ایران خریداری می کردند و تبدیل به مالکان عمده می شدند.

خان ایروان ملزم به پرداخت باج و خراج به دربار نبود بلکه وظیفه داشت با وجوهی که از اهالی گرد می آورد سپاهیان منطقه را تجهیز و نگهداری کند البته، خان ها برای حفظ موقعیت خود به بهانه های مختلف پیشکش های گران بهایی برای شاه می فرستادند که هزینهٔ آنها بر دوش اهالی بود. در دربار ایران، خان های ایروان دارای مقامی ممتاز بودند و لقب سردار یا بیگلربیگ را داشتند و می توانستند به نام پادشاه با همسایگان مذاکره کنند.

حکومت مرکزی به هیچ وجه در مسائل داخلی این خان نشین ها دخالت نمی کرد و به همین علت، خان ها بدون واهمه به خود اجازه می دادند تا به هر شکل که مایل اند با اهالی رفتار کنند. در واقع، کلام خان برای اهالی قانونی بی چون و چرا بود. خان ها خود را مختار می دانستند که به هر عملی دست بزنند تا جایی که در زمان حکومت پسر امیرگوناخان یعنی طهماسب قلی فرشان ملیک ست، جاثلیق ارامنه (رهبر مذهبی کل ارامنه)، را به علت مخالفت با طهماسب قلی به دستور وی در ملاء عام کتک زدند. خان های ایروان به علت موقعیت حساس خود بارها به سبب ضعف حکومت مرکزی سیاستی کاملاً مستقل در پیش گرفتند و حاکمیت بر این خان نشین ها برای مدتی موروثی شد.

از چهارم ژوئن تا پایان اکتبر 1679 میلادی، ایروان بارها با زلزله هایی به قدرت هشت الی نُه ریشتر به لرزه درآمد. تمامی شهر ویران شد و تلفات جانی بسیاری به اهالی وارد آمد. زلزله به حدی قوی بوده که تمامی آب گذرهای شهر ویران و چشمه ها خشک شدند و تعداد زیادی از درختان از ریشه در آمدند. زاکاریا کاناکرتسی می نویسد مناطق کاناکر، نوراگاویت و نورک به کلی با خاک یکسان شدند. دیوارهای قلعه فرو ریخت وتمامی کلیساها و مساجد شهر ویران شد. این زلزله باعث شد تا بخش بزرگی از تاریخ شهر محو شود و اکنون قادر نباشیم در مورد بسیاری از سؤالات مربوط به دوران قبل از وقوع زلزله اطلاعات دقیقی به دست آوریم. به علت گستردگی ابعاد زلزله دشت آرارات و ایروان دو سال دچار قحطی شدند. این قحطی باعث از بین رفتن تعداد زیادی از اهالی منطقه شد.

پس از این ویرانی، به دستور حاکم شهر، زال خان، قلعه، آب گذرها و مساجد بازسازی شدند. ارامنهٔ شهر همراه با مرمت خانه های خود تعدای از کلیساهای ویران را نیز بازسازی کردند.

با حملهٔ افاغنه به ایران و شکست حکومت مرکزی از آنان، آشوب مملکت را فرا گرفت و خان های محلی سیاستی مستقل در پیش گرفتند. خان ایروان نیز از این امر مستثنی نبود. روس ها از وضعیت موجود استفاده کردند، از دربند گذشتند و سواحل دریای مازندران تا سواحل گیلان و مازندران را به اشغال خود درآوردند. این امر باعث نگرانی انگلیس و به خصوص، عثمانی شد. لذا سپاهیان عثمانی برای اشغال قفقاز وارد منطقه شدند و قصد پیش روی تا سواحل دریای مازندران را کردند.

عثمانی ها ابتدا به طرف خان نشین های ایروان حرکت کردند و در نزدیکی یِغوارد سپاهیان خان ایروان را شکست دادند و به سمت ایروان پیش آمدند. خان به قلعه پناه آورد و شهر را بی دفاع رها کرد. لذا اهالی در مقابل قوای دشمن مقاومت کردند و اجازهٔ ورود دشمن را به داخل شهر ندادند. بعد از چندین هفته درگیری و کشته شدن بیش از پانزده هزار سرباز عثمانی، آنان موفق به اشغال شهر شدند و دست به قتل عام اهالی زدند. سلطان احمد نیز به خاطر این موفقیت در ضرابخانهٔ شهر به نام خود سکه ضرب کرد. مقاومت اهالی شهر در مقابل سپاهیان عثمانی باعث شد تا خان های ارمنی قره باغ به فرماندهی داویدبیگ خود را آمادهٔ مقابله با عثمانی ها کنند و آنان را در کوهستان های منطقه شکست دهند و مانع پیش روی سپاهیان عثمانی از طریق قره باغ به طرف دریای مازندران شوند.

با به قدرت رسیدن نادرشاه در1735م، سپاهیان وی وارد قفقاز شدند. در چندین مرحله، سپاه عثمانی را شکست دادند و آنان را مجبور به عقب نشینی از خان نشین ایروان کردند. نادرشاه، که ارامنه را متحدی قابل اطمینان در مقابل عثمانی می دید، استقلال داخلی خان نشین های قره باغ را به رسمیت شناخت و خان ایروان را از خان های ارمنی نخجوان به نام موسی بیگیان با نام محمدقلی خان به سمت حاکم ایروان منصوب کرد و در ادامهٔ سیاست های دوران صفویه، به خان های ارمنی خان نشین ایروان اختیارات بیشتری اعطا کرد. این وضعیت تا دوران قاجار ادامه داشت.

در1745 م و در زمان لشکرکشی دوم نادرشاه به قفقاز، حسنعلی خان به سمت حاکم ایروان منصوب شد. بعد از کشته شدن نادرشاه، به علت ناآرامی های سیاسی در ایران حسنعلی خان سیاستی کاملاً مستقل در پیش گرفت و این وضعیت برای مدتی طولانی باقی ماند.

عباس میرزا

به علت نبود یک حکومت مرکزی مقتدر در ایران، خان های محلی نه تنها به شکلی کاملاً مستقل به حکومت خود ادامه می دادند بلکه برای توسعهٔ مناطق تحت حاکمیتشان به جنگ با یکدیگر نیز می پرداختند. یکی از مقتدرترین این خان ها آزاد خان، حاکم ماکو، بود که با حسنعلی خان درگیری داشت. در این بین، شورشیان لزگی نیز به خان نشین ایروان حمله کردند. از آنجایی که حسنعلی خان به تنهایی قادر به مقابله با دو دشمن نبود، دستِ دوستی به سوی حاکم گرجستان، تیموراز، دراز کرد و او به شرط قبول حاکمیتش بر خان نشین ایروان حاضر به کمک به حسنعلی خان شد.

بدین ترتیب، حسنعلی خان با قبول شرط و دریافت کمک از حاکم گرجستان موفق شد تا آزاد خان و لزگی ها را از مرز خان نشین خود دور کند.

کریم خان زند، که دست به گریبان هرج و مرج داخلی ایران بود، حاکمیت گرجستان را بر ایروان و همچنین موروثی بودن حکومت خان های ایروان را به رسمیت شناخت. بدین ترتیب، بعد از مرگ حسنعلی خان به ترتیب خلیل خان، حسنعلی خان و بالأخره حسینعلی خان در 1762 میلادی به حکومت ایروان رسیدند.

در 1779 میلادی، حسینعلی خان حاکمیت هراکل، حاکم گرجستان، را بر ایروان به رسمیت نشناخت و از دادن خراج به وی امتناع کرد. حاکم گرجستان نیز برای تنبیه او قلعهٔ ایروان را به مدت دو ماه محاصره کرد ولی چون نتیجه ای حاصل نشد پس از کشتار و غارت اهالی شهر به تفلیس بازگشت.

پس از مرگ حسینعلی خان در 1784 میلادی، پسرش، غلامعلی خان، مدت کوتاهی به حکومت ایروان رسید و پس از وی عمویش، محمدخان، حکومت ایروان را در دست گرفت.

آغامحمدخان قاجار، پس از به قدرت رسیدن، به منظور مطیع کردن خان نشین های مناطق قفقاز، که سالیانی طولانی به طور مستقل حکومت کرده بودند و همچنین تنبیه هراکل، حاکم گرجستان، که کشورش را به تحت الحمایگی روسیه در آورده بود، در1795 م با لشکری بزرگ از طریق قره باغ و قلعهٔ شوشی عازم تفلیس شد. خلیل خان جوانشیر، حاکم خان نشین قره باغ، با شکست از قوای ایران و از دست دادن قلعهٔ شوشی از در اطاعت در آمد و محمد خان، حاکم ایروان، نیز از ترس دچار شدن به سرنوشت خان همسایه سر به اطاعت آغامحمد خان قاجار گذاشت.

با تسلط دربار قاجار بر خان نشین ایروان، اختیارات خان های ارمنی بسیار محدود شد و آنها فقط اجازهٔ مداخله در مسائل داخلی ارامنه شهر را داشتند.

در این دوران، اکثر خان های ایروان برای افزایش درآمد خود به بهانه های مختلف شروع به اخذ عوارض گوناگون از کالاهای عبوری کردند. این امر باعث نوعی بی نظمی در مبالغ مطالبه شده از بازرگانان و لطمه به تجارت منطقه شد. همچنین برای سهولت کار خود منطقه و شهر را به مناطق کوچک تر و محلات مختلف تقسیم کردند و هر محله را به یک خان کوچک تر تحویل دادند که در مقابل آن وجهی را به منزلهٔ خراج دریافت می کردند. این خان ها مختار بودند تا به هر شکلی که می خواهند خراج پرداختی را از اهالی شهر وصول کنند. این مسئله باعث افزایش بی عدالتی، بالا گرفتن نارضایتی اهالی و در بعضی موارد اتفاقات خونینی شد. خاچاطور آ بُویان به تفصیل در مورد این وقایع نوشته است.

با آغاز حملات قوای روس به قفقاز، سرفصل جدیدی در تاریخ ایروان باز شد. قبل از پرداختن به این بخش از تاریخ ایروان نگاهی مختصر به تقسیم بندی شهر در زمان حکومت سلسلهٔ صفویه تا پایان دوران قاجار و زندگی اجتماعی اهالی آن می اندازیم.

در این دوران، شهر به سه منطقهٔ کلی تقسیم می شد: قلعهٔ سردار، شهر و حومه آن.

قلعهٔ ایروان یا قلعهٔ سردار، که در محل فعلی کارخانهٔ آرارات، در نزدیکی ساختمان فعلی شهرداری ایروان، در کنار رود هرازدان، قرار داشت، محل استقرار خان ایروان و اطرافیان وی بود. همان طور که ذکر کردیم قلعهٔ ایروان را عثمانی ها با محصور کردن کاخی که صفویان در این مکان ساخته بودند بنا کردند. قلعه دارای پلانی مربع شکل با دو ردیف حصار با مصالح خشت و آجر بود که از سه سمت محوطه بزرگی را محصور می کرد و از سمت غربی به علت مشرف بودن به درهٔ عمیق رود هرازدان فاقد حصار بود. در بین دیوارهای قلعه، پنجاه الی شصت برج نیم دایره برای دفاع بنا و در اطراف دیوارها خندقی به عمق پانزده الی بیست متر حفر شده بود که به هنگام جنگ آن را از آب پر می کردند.

همچنین قلعه دارای دو دروازه در دو سمت شمال و جنوب به نام های باب شیروان و تبریز قاپوسی بود که در بالای آنها نقش بزرگ شیر و خورشید قرار داشت. راه مخفی ای نیز به درهٔ کناری وجود داشت که درب آن در داخل کاخ بود.

قلعهٔ ایروان را در واقع می توان شهری در درون شهری دیگر دانست چون به غیر از ساختمان های مختلف کاخ، اقامتگاه خان و ساختمان سه طبقهٔ حرمسرای وی، با حمام مجزا و استخر آن، خانه های متعددی نیز در بین دیوارهای قلعه بود که جمعاً هشتصد خانوار در آنها سکونت داشتند. در وسط قلعه، میدانی بود که اطراف آن مغازه های متعددی قرار داشت. تعدادی از این مغازه ها متعلق به ارامنه بود ولی ارامنه حق سکونت در قلعه را نداشتند و با غروب آفتاب و پیش از بسته شدن دروازه ها، می بایستی مغازه های خود را تعطیل و قلعه را ترک می کردند. در محوطهٔ قلعه، دو مسجد وجود داشت که یکی را سردار عثمانی، رجب پاشا، در 1725 میلادی برای سنی ها بنا کرده بود و مسجد دیگر را، به نام مسجد جامع عباس میرزا، حسین خان قاجار در اواخر تسلط قاجار بر شهر ساخته بود. پس از آنکه قوای روس قلعه را تصرف کردند، مسجد عثمانی به کلیسای ارتدکس روس تبدیل و بعد از مدتی ویران و کلیسای روس در محل آن بنا شد ولی مسجد عباس میرزا تا زمان تخریب قلعه پا برجا بود.

در ادبیات ارمنی قرن نوزدهم میلادی، قلعهٔ ایروان مظهر ظلم و ستم است. نویسندهٔ معروف ارمنی، خاچاطور آبویان در اثر ادبی خود، زخمی بر ارمنستان، قلعه را همچون هیولایی به تصویر کشیده که هر گونه عدالت خواهی ای را در خود خفه می کند.

از بناهای داخل کاخ، که مورد توجه اروپاییانی که به دیدار خان رفته بودند قرار گرفته، کاخ معروف به ایوان شیشه بند است. این کاخ در 1798 میلادی به دستور محمد خان بنا شد. طبق روایت لینچ، کاخ در واقع ایوانی بزرگ مشرف به رودهرازدان و کوه آرارات بوده که تمامی دیوارها و سقف آن آیینه بندی شده بوده و از دیوارهای آن عکس حسین خان و برادرش، حسن خان قاجار، فتحعلی شاه و همچنین عباس میرزا آویزان بوده و در وسط تالار حوضی از سنگ مرمر با چهار فوارهٔ آب و در مقابل آن، محل جلوس خان قرار داشته است.

در پای قلعه، پلی برای عبور از رودخانه قرار داشت معروف به پل قرمز یا خواجه پلو با دو طاق ضربی شکل که هنوز هم باقی است.

در فاصلهٔ بین ساختمان های شهر و قلعه، محوطه وسیعی به صورت میدان قرار داشت که آن را قانتار می نامیدند. در این میدان، دو ترازوی بزرگ بود که با آنها کالاهای مختلف را وزن می کردند و برای این کار به خان عوارض می پرداختند. در قسمت شمالی میدان نیز، مغازه های متعدد در کنار یکدیگر قرار گرفته بود.

در منطقهٔ محصور بین ارتفاعات اطراف شهر و شمال قلعه، دو محله وجود داشت یکی به نام دامیر بولاغ که اهالی آن اکثراً مسلمانان بودند و دیگری محلهٔ ارمنی نشین که شهر یا محلهٔ آرارات نامیده می شد و بزرگ تر از محلهٔ کناری بود. شوپن، که در اوایل تسلط روس ها به ایروان سفر کرده، نوشته است در محلهٔ مسلمان نشین شش مسجد و در محلهٔ ارمنی نشین نیز شش کلیسا وجود داشته.

به غیر از مساجدی که در قلعه قرار داشت، مساجد شهر عبارت بودند از مسجد زال خان در محوطهٔ فعلی میدان ساخاروف، نوروز علی بیک در خیابان آرام فعلی، حاجی امام وردی در خیابان تیگران فعلی، حاجی جعفر بیک، محمد سرتیپ خان در خیابان جمهوری فعلی و بالأخره مسجد حسین علی خان یا کبود که هنوز هم سرپاست.

تعدادی از این مساجد دارای مدارس مذهبی بودند که علمایی همچون عبدالکریم ایروانی، عبدالقاسم ایروانی، علی اصغر ایروانی و عبدالحسین ایروانی را تحویل جامعهٔ مسلمانان دادند.

از مساجد مهم ایروان مسجد کبود بود که در پشت مغازه های میدان قانتار قرار داشت و امروزه در خیابان ماشتوس روبه روی بازار ایروان قرار گرفته. این مسجد، که در 1765 میلادی به دستور حاکم شهر، حسینعلی خان، بنا شد، دارای سبک معماری ایرانی است. مسجد مناری به ارتفاع 24 متر دارد و در محوطهٔ آن 28 حجره برای طلبه ها و همچنین کتابخانه قرار داشته. مسجد کبود تا 1951 میلادی فعال بود و پس از آن تبدیل به موزه شد ولی پس از استقلال ارمنستان با همکاری ایران مورد مرمت قرار گرفت و درحال حاضر تحت نظر سفارت جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان فعالیت مجدد خود را به صورت مرکزی مذهبی، علمی و فرهنگی آغاز کرده است.

از کلیساهای مهم شهر می توان به کلیسای سرکیس مقدس در کنار درهٔ رود هرازدان اشاره کرد که در حال حاضر خلیفه گری ارامنهٔ ایروان در آن قرار دارد. این کلیسا، که بازماندهٔ چندین کلیسای ویران شدهٔ پس از زلزلهٔ 1679 میلادی است، در1976 میلادی کاملاً بازسازی شد. شاردن می نویسد در این مکان سه کلیسا در کنار هم و بازماندهٔ کاخ های قدیمی به همراه مناره ای مرتفع وجود داشته است.

در داخل محلهٔ ارمنی نشین، در خیابان آبویان فعلی، در محل ساختمان تئاتر مسکو، یکی از قدیمی ترین کلیساهای شهر به نام بغوس بِدروس مقدس قرار داشت که براساس مطالعات صورت گرفته در حین تخریب کلیسا تاریخ بنای آن به قرن پنجم میلادی برمی گردد. این کلیسا دو بار در 1131 و 1778 میلادی مرمت شد. دیوارهای داخلی این کلیسا منقّش بوده. این نقاشی ها به شش دورهٔ مختلف متعلق بوده اند که آخرین آنها مربوط به قرن هجدهم میلادی است. در حال حاضر، بخشی از این نقاشی ها در موزهٔ تاریخ ارمنستان نگهداری می شود.

در قرن دوازدهم یا سیزدهم میلادی، کلیسایی به نام کاتوقیگه در شهر بنا شد که بازماندهٔ آن امروزه بین ساختمان های تقاطع خیابان های سایات نُوا و آبویان قرار دارد. در محل فعلی ساختمان اُپرا نیز، کلیسای گِدسِمان قرار داشت که در پایان قرن دوازدهم میلادی بنا شده بود.

در انتهای غربی خیابان تومانیان و در میان ساختمان های مرتفع، دِیر معروف زوراور (آنانیای مقدس) قرار دارد. این دیر، که مدفن یکی از شاگردان بدروس مقدس از حواریون حضرت مسیح است، از دیرباز زیارتگاه ارامنه بوده. دیر زوراور، که از دوران تسلط ساسانیان از مراکز مذهبی، علمی و فرهنگی ارامنه محسوب می شد، تا 1930 میلادی فعال بود سپس تبدیل به موزه شد و پس از استقلال ارمنستان، مجدداً فعالیت خود را به منزلهٔ مکانی مذهبی آغاز کرد.

پس از استقرار حکومت شوروی در ارمنستان، ده ها جلد کتاب دست نویس به زبان ارمنی از کلیساهای ایروان جمع آوری شد که در حال حاضر در موزهٔ کتاب های دست نویس ماشتوس نگهداری می شود.

به غیر از حمام کاخ، در محلهٔ آرارات سه حمام، در دامیربولاغ یک حمام و در کوند نیز پنج حمام عمومی به سبک معماری ایرانی وجود داشته که در حال حاضر اثری از آنها باقی نمانده است.

بین محلهٔ ارمنی نشین و ارتفاعات کوند، باغ مخصوص خان قرار داشت که خانلق باغ نامیده می شد و در بین دیوارهای بلند محصور بود و کسی اجازه ورود به آن را نداشت.

مناطق حومهٔ ایروان جملگی ارمنی نشین بودند که در حال حاضر محله های مختلف ایروان را تشکیل می دهند.

در سمت غربی شهر، منطقهٔ کم ارتفاع کوند، قرار داشت که به فارسی آن را تپه باشی می گفتند. خانه های این منطقه برعکس دیگر مناطق ایروان از سنگ ساخته شده بود و اکثر ثروتمندان و خان های ارمنی در آنجا خانه های بزرگی داشتند. امروزه، اکثر اهالی این منطقه بازماندگان قتل عام ارامنه در ارمنستان غربی اند که بین سال های 1915ـ 1918 میلادی به این منطقه پناه آورده اند. کلیسای قدیمی هوانس مگردیچ مقدس نیز در این منطقه قرار دارد که پس از زلزلهٔ 1679 مجدداً در 1710 میلادی بازسازی شد و در حال حاضر، در کنار خیابان بارونیان قرار گرفته.

در شمال منطقهٔ کوند، تپه های کم ارتفاعی قرار دارند که محله های جنوب خیابان مارشال باقرامیان را تشکیل می دهند. در گذشته، قبرستان قدیمی شهر به نام کوزرن برروی این تپه ها واقع بود. این قبرستان به علت قرار داشتن مدفن اسقف هوانس کوزرن، که در قرن یازدهم میلادی به خاک سپرده شد و بعدها مدفنش تبدیل به زیارتگاه شد، بدین نام معروف شده است. هنگام تخریب این قبرستان به غیر از سنگ قبرهای مربوط به قرن دوازدهم میلادی به بعد سنگ قبرهای متعددی نیز مربوط به قرن های چهارم الی هفتم میلادی در آن یافت شد.

قبرستان کوزرن

در کنار ساحل رود هرازدان و در جنوب محلهٔ کوند، روستای زوراگیوغ قرار داشت. این روستا را بازماندگان روستاییان دشت آرارات، که از کشتار ارتش عثمانی جان سالم به در برده بودند، در 1723 میلادی بنا کردند و امروزه، محله ای به همین نام در این مکان وجود دارد.

در ارتفاعات شرقی شهر، منطقهٔ نورک قرار دارد که به محلهٔ چورماکچی نیز معروف بوده. قبل از زلزلهٔ 1679 میلادی، تعداد زیادی کلیسا در این محله وجود داشته که بر اثر زلزله ویران شدند و فقط دو کلیسا مورد بازسازی قرار گرفتند. یکی از این کلیساها به نام مریم مقدس زیارتگاه ارامنهٔ منطقه بوده که به همراه دیگر کلیسا در 1930 میلادی تخریب شد ولی از آنجایی که برای اهالی مکانی مقدس بود پس از استقلال ارمنستان مجدداً کلیسای جدیدی در این محل بنا شد.

از دیگر مناطق شهر منطقهٔ کاناکر است که برروی ارتفاعات شمال شهر قرار گرفته و دارای دو کلیساست که بعد از زلزلهٔ 1679 میلادی بازسازی شده اند. هر دو کلیسا در 1930میلادی به انبار تبدیل شدند اما پس از استقلال ارمنستان مجدداً فعالیت خود را از سر گرفتند.

در جنوب ایروان، روستای بزرگ نوراگاویت[17] قرار داشت که اکثر اهالی آن کشاورز بودند. امروزه، این منطقه یکی از محلات شهر است. نوراگاویت ده کلیسا داشت که نشانگر جمعیت زیاد آن است. تمامی این کلیساها در زلزلهٔ 1679 میلادی ویران شدند و تلفات انسانی بسیاری به بار آمد. از آن میان تنها دو کلیسا بازسازی شد: کلیسای گئورگ مقدس که در حال حاضر اختصاص به ارامنه دارد و کلیسای کوچک کنار آن که مورد استفادهٔ روس های مقیم شهر است.

در اواخر حکومت خان ها، اقتصاد ایروان شامل صنایع کوچک کارگاهی بود. صنایع کوچک به وسیلهٔ یک استادکار و یک یا دو شاگرد در کارگاه ها و مغازه هایی که در سطح شهر پراکنده بودند انجام می شده. این کارگاه ها عمدتاً در اطراف میدان ها و گذرگاه های اصلی شهر تمرکز داشتند. شیشه گری و ساختن توپ و باروت از جملهٔ این صنایع بودند که مستقیماً تحت نظارت خان قرار داشتند و به طوری که جیمز موریه می گوید هیچ کس اجازهٔ ورود به این کارگاه ها را نداشت. از آنجایی که تعدادی از این کارگاه ها احتیاج به نیروی مکانیکی داشتند در کنار دو رود جاری قرار گرفته بودند تا از نیروی محرکهٔ آب استفاده کنند. از بزرگ ترین این مجموعه ها نُه آسیاب کنار یکدیگر در جوار پل خواجه پلو بودند که نیروی کارگاه چرمسازی را تأمین می کردند.

صادرات مهم ایروان پارچه های رنگ آمیزی شده و چرم بود. تولید و صادرات چرم به حدی زیاد بود که پوست تولیدی منطقه کفاف نیاز کارگاه ها را نمی داد و در نتیجه، از مناطق دوبایازیت، ماکو، نخجوان و سایر مناطق پوست وارد می کردند. عوارض دریافتی از این دو صنعت و همچنین صابون سازی درآمد سرشاری را نصیب خان ها می کرد.

از آنجایی که ایروان برسر راه بازرگانان کشورهای دور و نزدیک قرار داشت حدود بیست صراف تحت نظارت خان در این شهر فعالیت می کردند. شرح مفصل عملکرد آنان را شوپن بیان کرده است.

به غیر از صنعتگرانی که در کارگاه ها مشغول به کار بودند صنعتگران دورگردی نیز وجود داشتند که در شهر می گشتند.

همان طوری که در بالا ذکر کردیم پس از آنکه هراکل، حاکم گرجستان، حاکمیت روس ها را بر این منطقه پذیرفت آغا محمدخان قاجار برای بازپس گیری گرجستان از روس ها و تحت فرمان آوردن خان های قفقاز در1795 م با ارتشی بزرگ به قفقاز لشکر کشید و تفلیس و شهرها و روستاهایی را که بر سر راهش بودند دستخوش غارت و حریق کرد و ده ها هزار تن از اهالی منطقه را کشت.

در همین سال، با مرگ کاترین، تزار روس، دربار این کشور دچار تنش شد. در نتیجه، آنها نتوانستند به هم پیمان خود یاری رسانند. به این ترتیب تا 1801 میلادی و به تاج و تخت رسیدن الکساندر اول وضعیت در قفقاز آرام ماند.

الکساندر، که سیاست های پطر و کاترین را در خصوص اشغال منطقهٔ قفقاز در پیش گرفته بود، وارد جنگ با ایران شد. این جنگ ها 28 سال طول کشید و به غیر از لطمه های سنگین مالی باعث نابودی هزاران آبادی و کشته شدن تعداد زیادی از اهالی منطقه شد.

در 1804 میلادی، برای جلب رضایت گرجی ها، تزار سرداری گرجی به نام سیسانوف را فرماندهٔ عملیات علیه قوای ایران کرد. سپاهیان سیسانوف بدون هیچ گونه مقاومت جدی ای تا نزدیکی اجمیادزین پیش روی کردند و در آنجا، با ارتش ایران روبه رو شدند. پس از درگیری ای خونین، بخشی از ارتش ایران در میان دیوارهای دیر اجمیادزین پناه گرفتند و مابقی به ایروان عقب نشینی کردند.

به دستور حاکم وقت از هر خانوار ارمنی شهر یک نفر را گروگان به داخل قلعه آوردند تا مبادا ارامنه گرجی ها را سرمشق خود قرار دهند. قوای سیسانوف بعد از سه روز جنگ بی نتیجه با قوای ایرانی محصور در اجمیادزین به سمت قلعهٔ ایروان حرکت و آن را محاصره کردند. آنان از مردم شهر خواستند تا با قوای روس همکاری کنند که در غیر این صورت آنان را تنبیه خواهند کرد. محاصرهٔ ایروان بی نتیجه بود. در نتیجه، قوای سیسانوف پس از غارت اهالی بی دفاع شهر عقب نشینی و در سر راه خود، دِیر اجمیادزین را نیز به تلافی شکست خود غارت کردند. خان نیز به نوبهٔ خود تلافی ناموفقیت هایش را بر سر اهالی شهر در آورد و تعدادی از آنان را به جرم همکاری با قوای روس سربرید و تعدادی از خانوارها را نیز از شهر تبعید کرد.

دربار ایران به علت نارضایتی از عملکرد خان ایروان در مقابل قوای روس به جای وی ابتدا مهدی قلی خان و سپس محمدخان مراغه ای را به سمت حاکم ایروان منصوب کرد. یک سال بعد نیز، فتحعلی شاه حسین قلی خان قاجار، حاکم قزوین، را که از اقوام نزدیکش بود به حاکمیت ایروان برگزید و او نیز برادرش، حسن خان، را معاون خود کرد.

آخرین حاکم ایروان حسین قلی خان قاجار

حسین قلی خان، بدون توجه به وضعیت حساس منطقه، نارضایتی شدید اهالی و خطر روس ها، همچون خان های قبلی سعی در افزایش درآمد خود داشت. این امر باعث ظلم به اهالی و بالا گرفتن نارضایتی آنان و به خصوص، نارضایتی از ظلم هایی شد که برادر حسین قلی خان در حق اهالی روا می داشت. از این وضعیت عمال روس به خوبی استفاده و خود را ارتش آزادی بخش ملل قفقاز از جور و ظلم خان های محلی معرفی کردند.

پس از پایان جنگ اول روس و فرانسه در اروپا، قوای روس در پاییز 1808 میلادی به فرماندهی ایوان گودویچ از دو جبهه دست به حمله علیه ایران زدند. آنها در مناطق شکی، شیروان و مغان به موفقیت هایی دست یافتند ولی نتوانستند با محاصرهٔ قلعهٔ ایروان آن را فتح کنند. در نتیجه، پس از سه ماه مجبور به عقب نشینی شدند. این بار نیز حاکم ایروان همچون دفعهٔ قبل تعدادی از ارامنهٔ شهر و همچنین جاثلیق را، برای نظارت و مهار ارامنهٔ مناطق دیگر، در قلعه گروگان گرفت که البته جاثلیق به علت بیماری در قلعه درگذشت.

با آغاز مذاکرات صلح، عهدنامهٔ گلستان منعقد و تمامی مناطق فعلی جمهوری آذربایجان از ایران جدا شد.

با شروع جنگ های روس و فرانسه در اروپا منطقه آرامشی نسبی به خود دید. عباس میرزا سعی بسیاری کرد تا اعتماد مردم منطقه را جلب و بر اعمال خان ها نظارت کند ولی عملکرد غلط خان ها در بین اهالی قفقاز آنچنان تأثیر منفی ای به جا گذاشته بود که تلاش های وی بی ثمر ماند. از طرف دیگر روس ها نیز وعدهٔ استقلال کامل را به اهالی قفقاز، به خصوص ارامنه و گرجی ها، می دادند.

روس ها به این واقعیت واقف بودند که راه تحت اختیار درآوردن قفقاز تصرف قلعهٔ ایروان است و تا زمانی که آن را تصرف نکنند قادر به غلبه بر منطقهٔ قفقاز نخواهند بود. لذا پس از پیروزی بر فرانسه در جنگ لایپزیک و سرکوب شورش های ارتش روس بالأخره نیکلای اول آمادهٔ حملهٔ نهایی به قفقاز شد. عباس میرزا، پس از آزاد شدن از درگیری های دربار ایران، عهدنامهٔ گلستان را بی اعتبار اعلام کرد و وارد خاک جمهوری آذربایجان فعلی شد، تا تفلیس پیش رفت و با ارتش مجهز روسیه، که وارد منطقه شده بودند، درگیر شد. در جنگ های 1826 میلادی، قوای عباس میرزا در اکثر جبهه ها شکست خورد و وی مجبور به عقب نشینی شد.

پاسکویچ

قوای روس به فرماندهی پاسکویچ قلعهٔ ایروان را محاصره کردند و در اکتبر1827، موفق به اشغال قلعه شدند که بر اثر آتش ممتد توپخانه تبدیل به تپه ای بزرگ از ویرانه ها شده بود. روس ها پس از اشغال ایروان به سمت جنوب حرکت کردند و پس از گذشتن از رود ارس، شهرهای تبریز و اردبیل را تحت اشغال درآورند و سپس، آمادهٔ حرکت به سمت قزوین شدند. در این حین، مذاکرات صلح آغاز و طبق عهدنامهٔ ترکمنچای رود ارس مرز تعیین شد.

پس از خاتمهٔ جنگ، نیروهای روسیه در ایروان مستقر شدند و قلعهٔ نیمه ویران شهر را تبدیل به پادگان نظامی کردند. آنها حرمسرا را به جای بیمارستان نظامی، مسجد عثمانی را به جای کلیسای ارتدکس و بخش های پابرجای کاخ ها را نیز به جای ستاد فرماندهی مورد استفاده قرار دادند.

طبق مادهٔ چهارده عهدنامهٔ ترکمنچای تبعهٔ دو کشور، در صورت تمایل، چهار ماه فرصت داشتند تا به داخل مرزهای طرف مقابل مهاجرت کنند. بدین ترتیب، اکثر اهالی مسلمان ایروان به جنوب رود ارس مهاجرت کردند و عمدتاً، در تبریز ساکن شدند و ارامنهٔ مناطق مختلف آذربایجان، به خصوص خوی، ماکو، سلماس، ارومیه و مراغه، نیز به شمال رود ارس مهاجرت کردند. روس ها، که به نتایج اقتصادی سنگین مهاجرت ارامنه از این مناطق برای دولت ایران واقف بودند، با تبلیغات گسترده ارامنهٔ آذربایجان را به مهاجرت تشویق کردند. هرچند عباس میرزا تلاش بسیاری کرد تا جلوی مهاجرت آنان را بگیرد ولی کثیری از ارامنه منطقهٔ آذربایجان را ترک کردند و گروهی از آنان در ایروان مستقر شدند.

در اولین سال استقرار روس ها در ایروان، شوپن به این شهر مسافرت کرد و نوشته های بسیاری از خود بر جای گذاشت.

به گفتهٔ شوپن ایروان شهری بود همچون دیگر شهرهای آسیا با خیابان هایی پر پیچ وخم و تنگ که در زمان بارندگی به علت گِل و لای به سختی می شد از آنها عبور کرد. خانه ها از آجر و خشت ساخته شده بودند با دیوارهایی بلند و درب چوبی کوچکی برای ورود به حیاط وسیع بنا. به علت وجود دیوارهای بلند و درختان زیاد امکان رؤیت داخل خانه به هیچ وجه وجود نداشت و در مقابل درب ورودی حیاط نیز، دیواری کشیده بودند تا در صورت باز بودن درب خانه کسی نتواند داخل خانه را ببیند. این دیوار را بیشتر برای پنهان ساختن فضای داخلی خانه از دید عمال خان می ساختند زیرا اگر آنان زن زیبایی را در خانه ای می دیدند وی را به جبر از خانواده اش جدا می کردند یا اگر وضعیت خانه ای را مناسب می یافتند به بهانه های مختلف از صاحب خانه باج و خراج می گرفتند. به خاطر وجود درختان بسیار تمامی خانه ها و حتی، دیوارهای آنها در لابه لای درختان مخفی بودند که با رسیدن فصل خزان و ریختن برگ درختان شکلی اندوهگین به خود می گرفتند. شوپن در نوشته های خود جزییات کاخ سردار را به تصویر کشیده همچنین در مورد کلیساها و مساجد شهر نیز مطالبی نوشته و تعداد مغازه های ایروان را 851 مغازه برشمرده است.

روس ها برعکس وعده هایی که داده بودند نه تنها به ملل قفقاز استقلال ندادند بلکه ارمنستان را یکی از استان های امپراتوری خود اعلام و یک گرجی به نام الکساندر جاوجاوزن را به فرماندهی شهر منصوب و دو معاون یکی از ارامنهٔ شهر به نام ملک ساداک و یک نفر از مسلمانان شهر به نام محمدخان سرتیپ برای وی تعیین کردند.

فرمانداری ایروان زمین های باغ خان را برای ساختن خانه به ارامنهٔ مهاجری که از ایران آمده بودند اختصاص داد ولی ارامنه ای که قادر به ساختن خانه نبودند در کارونسرای حاج علی سکونت داده شدند. براساس آمار موجود، 1715 نفر از ارامنهٔ ایران در ایروان ساکن شدند.

مطابق آمارهایی که روس ها تهیه کرده اند در 1832 میلادی سکنهٔ کل ایروان، بدون در نظر گرفتن حومهٔ آن، شامل 792 خانوار در محلهٔ شهر یا آرارات، 622خانوار در کوند و 322 خانوار در دامیربولاغ می شد که اکثراً مسلمان بودند.

تا پایان حکومت قاجار بر ایروان، شهر فاقد مدرسه بود و مدارس در واقع مکتب خانه هایی بودند که در محوطهٔ بعضی مساجد قرار داشتند. در 1832 میلادی، به همت خاچاطور آبویان، نویسندهٔ معروف ارمنی، اولین مدرسه برای کودکان ارمنی در ایروان افتتاح شد.

روس ها، با در نظر گرفتن حساسیت استراتژیک ایروان، آن را ستاد اصلی خود برای مقابله با همسایگانشان، ایران و عثمانی، قرار دادند. این امر باعث شد نه تنها نظامیان روس بلکه عمال دولتی امپراتوری نیز به این شهر سرازیر شدند و کم کم خانواده های روس نیز در ایروان استقرار یافتند. از آنجایی که این خانواده ها برای انجام فرایض مذهبی خود کلیسا نداشتند لذا روس ها مسجد عثمانی را تخریب و به جای آن کلیسای بوگرو را، با الهام از معماری کلیسای ویچنسی ویل رودوندوی ایتالیا، بنا کردند. این کلیسا عمر زیادی نکرد و در 1864 میلادی، هنگام بنای ساختمان جدید پادگان نظامی آن را تخریب کردند.

در 1837 میلادی، نیکلای اول، تزار روس، برای بازدید از قلعهٔ ایروان، که روسیه برای فتح آن متحمل تلفات و هزینه های سنگینی شده بود، به ایروان آمد و مدت کوتاهی در آن اقامت کرد.

از آنجایی که ایروان فاقد امکانات شهری آن زمان بود احتیاج به تغییرات بسیاری داشت بنابراین در 1856 میلادی اولین طرح بازسازی شهر آماده شد و به اجرا در آمد. در بخشی از محوطهٔ روبه روی قلعه، پارک بزرگی ایجاد و بلواری نیز در کنار آن کشیده شد. بعد از بلوار نیز خیابان دیگری به نام خیابان قلعه تا نزدیکی شهر ساختند و به دنبال آن خیابان آستافیان، که امروزه به نام آبویان معروف است، کشیده شد که تا داخل محلهٔ آرارات ادامه داشت.

در 1860 میلادی، در خیابان فعلی امیریان، کلیسای باشکوه گریگور مقدس و در میدان شاهومیان فعلی نیز، کلیسای روسی با پنچ گنبد به نام تزار نیکلای بنا شد و چون شهر امکانات فرهنگی نیز نداشت در 1879 میلادی اولین ساختمان تئاتر شهر، در کنار کلیسای بغوس بِدروس مقدس، ساخته شد.

کلیسای روسی نیکلایو

در پنجاه سال اول استقرار روس ها، وضعیت اقتصادی ایروان نسبت به سال های قبل بهبود یافت که رونق اقتصادی را در پی داشت. علت این امر امنیت نسبتاً بالای جاده های شمال رود ارس بود که بازرگانان را ترغیب به گذر از این منطقه و قاعدتاً داد و ستد در ایروان می کرد ولی از آنجایی که دولت روسیه ایروان را منطقه ای مرزی و در واقع، جبههٔ جنگ می دانست و نگران حملهٔ ایران یا عثمانی به این منطقه و همچنین شورش اهالی برای جدا شدن از خاک امپراتوری بود بنابراین برای وابسته کردن منطقه از نظر اقتصادی به روسیه می بایستی از رشد اقتصادی آن جلوگیری می کرد. به این منظور و برای به رکود کشاندن اقتصاد شهر عوارض سنگینی بر کالاهایی که از ایروان می گذشت بستند. این امر باعث شد بازرگانان کالاهای خود را بیشتر از طریق باکو و تفلیس، که عوارض بسیار کمتری داشتند، عبور دهند. بدین ترتیب، ایروان با رکود اقتصادی گسترده ای روبه رو و عرصه برای بازرگانان روس باز شد تا کالاهای خود را به این شهر سرازیر کنند.

از آنجایی که مواد اولیه و نیروی کار در ایروان ارزان بود تعدادی از سرمایه گذاران روس مانند شوستوف اقدام به تأسیس کارخانه های کوچکی در سطح شهر کردند که محصولات این کارخانه ها به روسیه و سپس، به اروپا صادر می شد.

با افزایش جمعیت شهر، حومه های آن کم کم تبدیل به محلات شهر شدند مانند نورک که از 1887 میلادی یکی از محلات شهر اعلام شد. ارتباط با روسیه و از آن طریق با اروپا پای مظاهر اروپایی را به شهر گشود و در پایان قرن نوزدهم میلادی، شهر دارای رستوران و هتل به سبک اروپایی شد.

تا 1896 میلادی، ایروان یازده مدرسه و دو مرکز تربیت معلم داشت. در این سال، به فرمان تزار، برای دور کردن ارامنه از فرهنگ و زبان خود، کلیهٔ مدارس ارامنه را تعطیل و دانش آموزان را مجبور کردند تا از مدارس روس زبان دولتی استفاده کنند. متعاقب آن، در 1905 میلادی، به علت افزایش فشارهای سیاسی و اجتماعی بر ارامنه درگیری هایی بین آنان و نیروهای دولتی و عوامل آنها آغاز شد که در بعضی مناطق ارمنستان به درگیری های مسلحانه انجامید و دامنه های آن به ایروان نیز کشیده شد. این وضعیت تا 1911 میلادی و بازگشایی مجدد مدارس و کاهش فشارها ادامه داشت.

در اوایل قرن بیستم، در شهر لوله کشی آب آشامیدنی و تراموا با اسب کشیده شد. در همین زمان، اولین نیروگاه برق برروی رودخانهٔ هرازدان آغاز به کار کرد که صرفاً برای تهیهٔ برق کارخانه متعلق به شوستوف بود. تا آغاز جنگ جهانی اول، شهر دارای خط تلفن، مدرسهٔ دخترانه، راه آهن و غیره شد.

در1913 میلادی، در همسایگی پادگان نظامی روس ها، در محلهٔ کاناکر، کلیسای روسی به نام مریم مقدس بنا شد که هنوز هم پابرجاست.

با آغاز جنگ جهانی اول، ایروان عملاً مبدل به پادگانی نظامی شد. تمامی مدارس به بیمارستان و بعضی از ساختمان های عمومی نیز به انبار ارتش تبدیل شدند. چندی از شروع جنگ نگذشته بود که سیل بازماندگان قتل عام ارامنه از مناطق تحت سلطهٔ عثمانی به ارمنستان شرقی سرازیر شد. تنها در ایروان چهل هزار پناهنده، که اکثراً کودکان یتیم بودند، گرد آمدند. شهر فاقد امکانات کافی برای خدمات رسانی به آنها بود و فقط نوزده پزشک داشت که اکثراً در خدمت ارتش بودند. سیل پناهندگان و امکانات کم شهر باعث به وجود آمدن مشکلاتی جدی برای اهالی شهر شد.

با وقوع انقلاب اکتبر 1917روسیه و پاشیده شدن شیرازهٔ ارتش تزاری، سربازان ارتش روس بی نظمی های جدیدی را در شهر به وجود آوردند و وضعیت ادارهٔ شهر را مشکل تر ساختند لذا برای مهار اوضاع شهر و ایجاد امنیت گروه های داوطلبی از ارامنه تشکیل شدند.

پس از پایان جنگ جهانی اول و استقلال ارمنستان، از مِی 1918 میلادی ایروان پایتخت جمهوری ارمنستان اعلام شد. دولت جمهوری ارمنستان برای بازسازی شهر و تبدیل آن به شهری مدرن از معمار معروف ارمنی، آلکساندر تامانیان، خواست تا طرح جدید شهر را تهیه کند. عمر جمهوری نوپای ارمنستان چندان طولانی نبود و در دسامبر 1920 میلادی، پس از حملهٔ ارتش ترکیه به مرزهای غربی آن، ارتش یازدهم سرخ این کشور را کاملاً تحت اشغال خود درآورد و پس از عقد پیمان مسکو، بین شوروی و ترکیه در 1921 میلادی، ایروان مرکز جمهوری سوسیالیستی ارمنستان اعلام شد.

در 1924 میلادی، تامانیان طرح بازسازی شهر را ارائه کرد که از 1927 میلادی به مرحلهٔ اجرا گذاشته شد. در ابتدا، ساختن میدان اصلی شهر (هراباراک) و ساختمان های دولتی آغاز و دو سال بعد بنای ساختمان اُپرا شروع شد و به همین شکل کار بازسازی شهر ادامه یافت.

در1930، به فرمان حاکمان کرملین تغییرات اساسی ای در طرح تامانیان داده شد. بر اساس طرح تامانیان در اطراف تمامی بناهای قدیمی شهر می بایستی فضای سبز به وجود می آمد تا این بناها، که تاریخ شهر ایروان را به نمایش می گذاشتند، به زیبایی در معرض دید قرار گیرند ولی از آنجایی که استالین مبارزهٔ خود را علیه دین و مظاهر آن آغاز کرده بود دستور تخریب بناهای مذهبی در کل شوروی را صادر کرد. در ایروان نیز، کلیساهای بغوس بِدروس، گورگ مقدس، کاتوقیگه، نیکلایو، قبرستان کوزرن و غیره بدون در نظر گرفتن حتی ارزش تاریخی آنها تخریب و ساختمان های جدیدی در محل آنها بنا شدند. هر چند این امر اعتراضاتی را در پی داشت ولی هرگونه مخالفتی با تبعید به سیبری سرکوب می شد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، بازسازی شهر با سرعت بیشتری شروع شد. اهالی تصور می کردند بعد از خاطرهٔ تلخ تخریب بناهای قدیمی شهر در1930 میلادی این عمل دیگر تکرار نخواهد شد ولی سخت در اشتباه بودند زیرا تا زمانی که استالین در رأس کار بود این عمل نمی توانست متوقف شود. به این ترتیب، به بهانهٔ عریض کردن خیابان امیریان کلیسای زیبای گریگور مقدس را با انفجار تخریب و به جای آن مدرسهٔ چارِنس فعلی را بنا کردند.

در 1960 میلادی، به دنبال اعتراضات مردم ایروان بالأخره کرملین مجبور شد با بنای مجسمهٔ یادبود قتل عام ارامنه برروی ارتفاعات زیزرناکابرت موافقت کند. پس از خاتمهٔ جنگ جهانی و شتاب گرفتن روند سازندگی، با بنای دو پل بزرگ، ورزشگاه هرازدان، اماکن عمومی مختلف، سالن های تئاتر، ساختمان های دانشگاه های مختلف، موزه های متعدد، مترو، فرودگاه و غیره چهرهٔ شهر کاملاً عوض شد و از ساختمان های قدیمی آن کمتر بنایی به جا ماند.

در 1991 میلادی، طی همه پرسی ای ارمنستان از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد و به صورت کشوری مستقل به پایتختی ایروان درآمد. در آن هنگام، مساحت ایروان و حومهٔ آن بالغ بر 230 کیلومتر مربع و دارای جمعیتی بیش از یک میلیون نفر بود.

پس از استقلال ارمنستان، بناهای جدیدی نیز در این دوره ساخته شدند. از شاخص ترین آنها کلیسای بزرگ گریگور مقدس است، که به مناسبت هزار و هفتصدمین سال اعلام مسیحیت به منزلهٔ دین رسمی ارامنه بنا شده، و نیز ساختمان جدید شهرداری که نقوش دیوارهای آن از تاریخ گذشتهٔ این سرزمین و پایتخت های قبلی ارمنستان حکایت دارد.

منابع:

دایره المعارف چهار جلدی ارمنستان.

زاکویان. سیواسلیان. ایروان من. ایروان:[بی نا]،2002.

سیمونیان. هاکوپیان. ایروان2750. ایروان:[بی نا]،[بی تا].

شاه عزیز، یرواند. ایروان قدیم. ایروان:[بی نا]،2003.

ماروتیان، تیران. کلیسای آوان. ایروان:[بی نا]،1976.

وارطانیان، سرگئی. پایتخت های ارمنستان. ایروان:[بی نا]،1995.

هاروطونیان، وارازداد. کلیساهای ایروان. ایروان:[بی نا]،[بی تا].

هیئت کلیسای زوراور ایروان. از داتواسی تا داتواسی. ایروان:[بی نا]،2002.

www.eter.am

www.wikipedia.org

پی نوشت ها:

1- Nork

2- Kond

3-  Kanaker

4- Kozern

5- Hrazdan

6-  Gedik

7-  Kond

8-  Umeshini

9-  Arinbert

10-  Erebouni

11-  Avan

12-  Shengavit

13-  Mukhanat tepe

14-  Zizernakabert

15-  Gavour Kalesi

16-  Tayshebani

17-  Noragavit

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37
سال دهم | پاییز 1385 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

نامه های تبریک

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 مدیر محترم فصلنامهٔ پیمانسلام بر شمااینکه پیمان ده ساله شد جای خوشبختی من و شما است. چه کسی باور می کرد که پیمان در یک چشم به هم زدن (!)...

تجلیل از پیمان

نویسنده: روبرت مارکاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 فصلنامهٔ پیمان دهمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت. انتشار پیمان در دهمین سالگرد خود ارزش قدردانی دارد زیرا که...

فهرست مقاله های منتشر شده در سی و شش شماره فصلنامه پیمان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 گزارش ها و رویدادها شمارهٔ1، بهار1375 ـ دیدار رهبر دینی ارامنه، جاثلیق آرام کشیشیان از ایران ـ تأسیس رشتهٔ زبان و ادبیات ارمنی در دانشگاه...

انگاره های ارمنی

نویسنده: وارتگس پطروسیان، ترجمه: ورژیک محمودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 اشاره وارتگس پطروسیان در 1923 میلادی در آشتاراک ارمنستان دیده به جهان گشود. پس از پایان...

عمومی سلمانی

نویسنده: ویلیام سارویان،ترجمه:جامی شکیبی گیلانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 اشاره ((مایلم آن قدرت جهانی را ببینم که این قوم را نابود می کند، این قوم مردم بی اهمیت را،...

پیمان و یک دهه تلاش

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 پیمان در آغاز یازدهمین سال انتشار شوق پیروزی، ذوق مبارزه و سنگینی مسئولیت درهم آمیخته اند. دراین سرآغاز، ارادهٔ خود را برای رویارویی با...

گورستان ارامنه تبریز و کلیسای شوغاگات مقدس

نویسنده: نادره شجاع دل فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 کلیسای شوغاگات مقدس[2] را سیمون منوچهریان، مدیر کارخانهٔ چرم سازی، در 1940م/1319ش در گورستان ارامنهٔ تبریز ساخت....

ارمنیان و صنعت چاپ ایران

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 با بررسی تاریخ دو ملت کهن ایرانی و ارمنی و سابقهٔ تاریخی و فرهنگی شان به جایگاه خاص آنها در بین سایر ملت های...

زمان ما تاریخ ماست

نویسنده: باکرات اولوبابیان،ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 زبان ما تاریخ ماست. این سخن نغز از نویسنده و زبان شناس شهیر آلمانی یاکوپ گریم است. دهه های...

ابداع خط ارمنی،تبلور هزار و ششصد سال هویت و فرهنگ

نویسنده: روبرت بگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 مقدمه جدای از اینکه ارامنه ملیّت چه کشوری را دارند و شهروند چه حکومتی هستند، زبان ارمنی برایشان ارزشی ویژه دارد و...

تجلیل از پیمان

نویسنده: روبرت مارکاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 فصلنامهٔ پیمان دهمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت. انتشار پیمان در دهمین سالگرد خود ارزش قدردانی دارد زیرا که...