نویسنده: عبدالرضا هوشن مهدوی


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39

در دسامبر1803، که فتحعلی شاه به ایروان رفته بود تا خان ها و سرکردگان منطقه را به ایستادگی در برابر تجاوز روس ها تشویق کند، داود، خلیفهٔ ارمنیِ کلیسای اِجمیادزین، که به تـازگی از سفر ایتالیا و ملاقات با پاپ برگشته بود، شمه ای دربارهٔ عظمـت ناپلئـون و پیروزی های درخشان وی در اروپا گفت و فتحعلی شاه را به نوشتن نامه ای به ناپلئون و هم پیمانی با فرانسه تشویق کرد.

نامهٔ فتحعلی شاه را دو بازرگان ارمنی پنهانی به فرانسه بردند و پاسخ آن را در فوریهٔ 1804 به تهران آوردند. ناپلئون در نامهٔ خود به برقراری روابط دوستانه میان دو کشور اظهار علاقه و پیشنهاد کرده بود که ایران و فرانسه از دو سو به روسیه حمله کنند و کار این دولت قلدر و زورگو را بسازند. مکاتبات ناپلئون و فتحعلی شاه ـ که در آرشیو وزارت امور خارجه موجـود است ـ زمینهٔ اتـحاد دو کشـور را فراهـم کرد و به امـضای عهدنامـهٔ فین کن اشتایـن در 4 مه 1807 انجامید.

شوربختانه، در نتیجهٔ تغییر سیاست ناپلئون و انعقاد پیمان تیلسیت با تزار روسیه ایران در جنگ در قفقاز تنها ماند و پس از شکست، ناگزیر از امضای عهدنامهٔ گلستان در 12 اکتبر 1813 و دست کشیدن از هفده شهر قفقاز گردید و از هر گونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان و مینگرلی و آبخازی و شیشنه (چچن) چشم پوشید.

فتحعلی شاه در نتیجهٔ ناآگاهی و خـوش باوری می پنداشت که خواهد توانست با ملایمت و دوستی روس ها را وادار به پس دادن بخشی از سرزمین ها در قفقاز کند. از این رو، در مه1814، میرزا ابوالحسن خان شیرازی را با دو زنجیر فیل و هدایای گران بها به روسیه فرستاد ولی تلاش های میرزا ابوالحسن به جایی نرسید. فتحعلی شاه نومید نشد و به تصور اینکه لویی هجدهم، پادشاه جدید فرانسه، قدرت و نفوذ ناپلئون را دارد و می تواند به سود او نزد روس ها اقدام کند در بهار 1816 یک شاهزادهٔ ارمنی به نام داودخان زادوریان را، که زبان فرانسه می دانست، به پاریس فرستاد و از پادشاه فرانسه درخواست میانجیگری کرد. میرزا داودخان در ژوئن 1816 به پاریس رسید اما لویی هجدهم، که خود دست نشاندهٔ متفقین بود، نمی توانست در چنین کار مهمی دخالت کند و نظر خود را به روس های پیروز بقبولاند. بنابراین به بهانهٔ اینکه سفیر ایران استوارنامه ندارد از پذیرفتن وی خودداری کرد و به نامهٔ فتحعلی شاه پاسخی نداد.

ده سال بعد، در ژوئن1826، که دورهٔ دوم جنگ های ایران و روسیه بی اعلام رسمی جنگ آغاز شده و عباس میرزا با یورش به سپاهیان روس توانسته بود لنکران و طالش را آزاد و قلعهٔ شیشه (شوشی) را محاصره کند، اهالی گنجه نیز قیام کردند، همهٔ سربازان در پادگان روسی آن شهر را کشتند و ارتش ایران به آسانی توانست آن شهر را بگشاید و مورد استقبال اهالی آن قرار گیرد. قیام و شورش به سراسر نقاط مسلمان نشین قفقاز سرایت کرد و کوه نشینان داغستان سربازان روس را مورد حمله و کشتار قرار دادند. ایرانیان در ظرف سه هفته توانستند بیشتر نقاطی را که بر پایهٔ عهدنامهٔ گلستان به روس ها تسلیم کرده بودند به کمک اهالی محل پس بگیرند.

این پیروزی های سریع نظامی باعث خوشحالی فراوان زمامداران ایران شد ولی چون فتحعلی شاه تجربهٔ تلخی از ادامه دادن جنگ با روس ها داشت تصمیم گرفت از پیروزی هایی که نصیبش شده بود بهره برداری و هرچه زودتر با روس ها صلح کند. از این رو، در اوت1826، داودخان زادوریان را یک بار دیگر با عنوان سفیر فوق العاده به سن پترزبورگ فرستاد تا زمینهٔ گفت وگوهای صلح را فراهم کند.

به علت مخالفت ژنرال یرمولوف، فرماندهٔ سپاه روسیه در قفقاز، با عبور داودخان، سفیر ایران ناگزیر شد از راه عثمانی و لهستان عازم مأموریتش شود. در استانبول، داودخان با سفیر اتریش دیدار و از وی خواست اقدام کند تا دولت متبوعش میان ایران و روسیه میانجیگری کند. به پیشنهاد سفیر اتریش داودخان در 17 اکتبر 1826 نامه ای به پرنس مترنیخ، صدر اعظم آن کشور، نوشت و ضمن تشریح اختلافات ایران و روسیه تقاضا کرد دولت اتریش در این زمینه میانجیگری کند.

داودخان مدتی در استانبول منتظر پاسخ صدراعظم اتریش ماند ولی چون پاسخی نرسید ناچار عازم لهستان شد تا از آنجا به سن پترزبورگ برود. او نامه ای هم از عباس میرزا خطاب به پرنس کنستانتین، برادر تزار و نایب السلطنهٔ لهستان، داشت که میانجیگری وی را درخواست کرده بود.

در دسامبر1826، گراف نسلرود، وزیر خارجهٔ روسیه، به وسیلهٔ مأموران مرزی به آگاهی سفیر ایران رساند که چون گفت وگوهای مربوط به متارکهٔ جنگ را فرماندهان نظامی دو کشور آغاز کرده اند بنابراین آمدن وی به سن پترزبورگ ضرورتی ندارد و بدین سان جلو ورود داودخان به خاک روسیه را گرفت و داودخان به ایران بازگشت.

علت واقعی پاسخ منفی روس ها این بود که در همان هنگام ژنرال یرمولوف سازمان نظامی خود را به سرعت اصلاح کرده و از تأخیر عباس میرزا در تصرف قلعهٔ شیشه بهره گرفته و با نیرویی پنجاه هزار نفری و تازه نفس دست به حملهٔ متقابل زده بود. این یورش به شکست های پی در پی و هزیمت ارتش ایران به سوی ارس و گشوده شدن تبریز به دست نیروهای روسی و سرانجام امضای عهدنامهٔ ننگین ترکمن چای در 10 فوریهٔ 1828 انجامید.

* * *

میراز تقی خان امیرکبیر در دوران سه سالهٔ صدارتش (1848ـ1851) از جمله اقدامات اصـلاحـی کـه بـه عـمـل آورد، تـجـدیـد سـازمـان ارتـش بـود. از آن رو کـه از رفـت وآمـدهـای هیئت های نظامی فرانسوی و انگلیسی به ایران نتیجه ای به دست نیامده بود امیرکبیر تصمیم گرفت یک مدرسهٔ نظامی (پلی تکنیک) در تهران برپا و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بی طرف برای آموزش افسران و کارکنان در ارتش استخدام کند. بدین منظور طرح تائسیس دارالفنون را تهیه کرد و در تابستان 1851 جان داودخان ارمنی، مترجم دربار، را همراه با رفائیل خان آسوری به اتریش فرستاد تا از آن کشور که منافع مستقیم در ایران نداشت شماری معلم و مربی نظامی استخدام کند.

دولت انگلستان، که نمی خواست پای دیگر دولت ها به ایران گشوده شود، دست به کارشکنی زد و کلنل شیل، وزیرمختار آن کشور در تهران، بسیار کوشید تا امیرکبیر را از این فکر منصرف کند ولی امیر زیر بار نرفت و همین، وزیرمختار انگلیس را سخت ناخرسند کرد و سبب شد که کلنل شیل با ملکهٔ مادر شاه و دیگر توطئه گران بر ضد امیر هم داستان شود.

جان داود خان در وین ترتیب استخدام شش افسر اتریش را به عنوان مربیان نظامی داد و آن هیئت به ریاست کاپیتن کرشیش چند روز پس از برکناری امیرکبیر از مقام صدارت وارد تهران شد. امیر جان داودخان را فراخواند و گفت: ((به دستور من این نمسه ای های بیچاره به ایران آمده اند. اگر هنوز مقتدر بودم وسیلهٔ آسایش آنها را فراهم می کردم. حال می ترسم به آنها بد بگذرد. تو سعی کن به قدری که در قوّه داری زندگانی را برای آنها آسان کن)). پیش بینی امیر درست بود و هیئت اتریشی پس از قتل امیر مورد بی اعتنایی قرار گرفت و به محض اینکه مدت قراردادشان به پایان رسید به خدمتشان پایان داده شد و روانهٔ اتریش گردیدند.

جان داودخان در 1852 رایزن سفارت ایران در سن پترزبورگ شد و به روسیه رفت و در1859، پس از پایان مأموریت، به تهران بازگشت و چند ماه بعد، از سوی ناصرالدین شاه حامل نشان درجهٔ یک برای فرانسوا ژوزف، امپراتور اتریش، گردید. در بازگشت از وین نیز نشانی از امپراتور اتریش برای ناصرالدین شاه آورد و مترجم اول دربار شد.

از دیگر کارهای اصلاحی امیرکبیر تائسیس سفارت خانه های دائم در پایتخت های بزرگ جهانِ آن روز بود: لندن، سن پترزبورگ و قسطنطنیه. پس از کشته شدن امیرکبیر، اقدام به گشایش سفارت خانه در دیگر پایتخت های اروپایی دنبال شد ولی ناصرالدین شاه در فرستادن سفیر به کشورهای مسیحی با دشواری روبه رو شد. رجال سیاسی و کارمندان بلندپایهٔ وزارت امور خارجه رغبتی به رفتن به مأموریت در کشورهای مسیحی نشان نمی دادند و از بردن همسرانشان به آن کشورها اکراه داشتند. از این رو، ناصرالدین شاه ناچار شد از شخصیت های ارمنی و آسوری و حتی، ایتالیایی استفاده کند که به زبان های بیگانه مسلط بودند.

1- نامدارترین سفیر ارمنی میرزا ملکم خان ناظم الدوله است که هجده سال سفارت ایران در لندن را عهده دار بوده و برخی کسان او را ((پدر مشروطیت ایران)) خوانده اند. ملکم از ارمنیان جلفای اصفهان و پسر میرزا یعقوب (یاکوپ) بود که اسلام آورده و به مقاماتی نیز رسیده بود.

ملکم در 1833 میلادی در جلفای اصفهان زاده شده و پدرش در 1843 او را در ده سالگی به پاریس فرستاده بود. وی از هشت دانش آموزی بود ـ مانند میرزا حسین خان سپهسالار و برادرش یحیی خان ـ که به هنگام صدارت حاجی میرزا آقاسی برای تحصیل در رشته های گوناگون به فرانسه، ایتالیا و روسیه فرستاده شدند و چند تن از آنان بعدها به مقامات بالا رسیدند.

ملکم در پاریس پس از پایان تحصیلات متوسطه به آموختن فیزیک و مهندسی رو کرد و پس از بازگشت به ایران، در1853، نخستین خط تلگراف را در ایران دایر کرد و در دارالفنون، به معلمی و مترجمی پرداخت. سپس، در1855، مترجم وزارت امور خارجه شد و یک سال بعد، در نوامبر1856، در گرماگرم جنگ ایران و انگلیس بر سر مسئلهٔ هرات، همراه با هیئت نمایندگی ایران به ریاست فرّخ خان امین الملک غفاری برای مذاکره دربارهٔ قرارداد صلح با انگلستان به پاریس رفت. آن گفت وگوها به بسته شدن عهدنامهٔ صلح پاریس در 4 مارس 1857 و چشم پوشی ایران از هر گونه ادعا نسبت به هرات و افغانستان انجامید.

در این سفر، ملکم که افکار آزادی خواهی داشت به عضویت سازمان فراماسونری درآمد و پس از بازگشت به ایران، در اواخر صدارت میرزاآقاخان نوری، با اجازهٔ ناصرالدین شاه در تهران فراموشخانه را برپا کرد و شماری از اعیان و شاهزادگان و برخی از جوانان روشنفکر که در دارالفنون تحصیل می کردند وارد مجمع شدند و وی آنان را به آزادی خواهی و جمهوریت خواهی فرا می خواند. فراموشخانه هفت سال به گونهٔ پنهان دایر بود و داوطلبان ورود به مجمع و اعضای جمعیت مبلغی به عنوان حق عضویت می پرداختند و از آنان خواسته می شد که رازنگهدار باشند.

کم کم این راز پنهان آشکار شد و مطالب مطرح شده در انجمن به گوش ناصرالدین شاه رسید و از شنیدن آن بسیار نگران شد و بی درنگ فرمان برچیده شدن فراموشخانه و دستگیری اعضای آن را داد. در فرمان شاه آمده بود که در صورت تجدید فعالیت فراموشخانه مجازات های سختی دربارهٔ مؤسسان و اعضای آن اجرا خواهد شد. بدین سان ملکم خان و پدرش میرزا یعقوب سازمان فراموشخانه را برچیدند و ناصرالدین شاه به دارالفنون بدگمان و یکسره از این مرکز علمی دلسرد شد. ملکم خان را نیز به بغداد تبعید کردند ولی ملکم خان پس از چندی به پشتیبانی و پایمردی میرزا حسین خان مشیرالدوله، وزیرمختار ایران در عثمانی، مورد عفو قرار گرفت و به استانبول رفت. ملکم در سفارت ایران اقامت گزید و در نوامبر1863، مأمور کنسولگری در مصر شد و به قاهره رفت ولی از این مأموریت دلشاد نبود و پس از چندی به استانبول بازگشت و میرزا حسین خان او را به سمت مستشار سفارت منصوب کرد. هنگامی که میرزا حسین خان در 1871 به صدارت رسید ملکم را از استانبول فراخواند و مقام مشاور صدر اعظم را به او داد.

پیشرفت های ملکم از هنگام سفارت و صدارت میرزا حسین خان آغاز گردید. یک سال بعد، میرزا حسین خان به وی عنوان ((سفیر کبیر کل فرنگستان)) داد و با لقب ناظم الملک و نشان تمثال همایون از درجهٔ اول به لندن فرستاد ولی هنگامی که دانست دربارهای اروپایی چنین سمتی را به رسمیت نمی شناسند و ملکم را نمی پذیرند عنوان او را به وزیرمختاری در انگلستان تغییر داد.

یکی از مأموریت های ملکم این بود که دربارهٔ سفر ناصرالدین شاه به اروپا با دربارهای اروپایی گفت وگو کند و قرار پذیرایی از شاه را با دربارهای دیگر دولت ها بدهد. ملکم این مأموریت را به خوبی انجام داد و در همهٔ کشورهای اروپایی از شاه ایران پذیرایی باشکوه به عمل آمد.

مـلکم از 1872 تا 1891 بـه مـدت هجده سـال وزیرمـختـار ایـران در لنـدن بود و بـا مهـارت و زیـرکـی گزارش هـایی دربـارهٔ وضع حکومت در انگلستان و حاکمـیت قانون برای ناصرالدین شاه می فرستاد تا شاید او را به راهِ دادن آزادی های سیاسی و اصلاحات در ایران بیندازد.

وی در 1878 از سوی دولت ایران مأمور شرکت در کنگرهٔ برلین شد و پس از پایان مأموریت، به مقام سفیر کبیر، عنوان پرنس و لقب جناب اشرف دست یافت. ملکم در طول سفارت در لندن برادر خود، میکائیل خان، را که درجهٔ سرتیپی افتخاری داشت به سمت نایب اول سفارت گماشت و دو برادر خدمات شایانی به ناصرالدین شاه و دولت ایران کردند ولی در اواخر مأموریت در لندن، میان ملکم و میرزاعلی اصغرخان اتابک، صدراعظم وقت، برسر مسئلهٔ امتیاز بخت آزمایی اختلاف افتاد و اتابک ناصرالدین شاه را وادار ساخت حکم عزل ملکم را در مارس 1891 امضا کند. ملکم از بازگشت به ایران خودداری کرد و در لندن با کمک سیدجمال الدین اسدآبادی به انتشار روزنامهٔ قانون دست زد که در شماره های آن از حکومت قانون و مشروطیت طرفداری می شد و آنها را پنهانی به ایران می فرستاد که تائژیر بسزایی در روشنگری جوانان ایرانی داشت.

پس از کشته شدن ناصرالدین شاه در مه 1896 و تاجگذاری مظفّرالدین شاه، شاه جدید در 1900 برای نخستین بار به اروپا رفت. ملکم در پاریس به حضور شاه رسید و وی را راضی کرد کاری به وی بدهد. مظفّرالدین شاه او را ملقّب به ناظم الدوله کرد و به وزیرمختاری در ایتالیا گماشت. آخرین مأموریت ملکم نزدیک به نه سال طول کشید و وی در1908، در 77 سالگی، در لوزان سوییس، درگذشت.

2- نریمان خان قوام السلطنه، پسر سلیمان خان سهام الدوله و برادر جهانگیرخان، وزیر صنایع ناصرالدین شاه بود. او تحصیلات خود را در رشتهٔ نظامی در دارالفنون به پایان رساند و در 1852 به سمت نایب آجودانباشی منصوب گردید و پس از چندی، چون به زبان فرانسه مسلط بود در شمار مترجمان وزارت امور خارجه درآمد.

در1856، که جنگ ایران و انگلیس بر سر مسئلهٔ هرات آغاز شد و ناصرالدین شاه می خواست هرچه زودتر به این جنگ پایان دهد، نریمان خان به سمت نایب سفارت تعیین و همراه فرّخ خان امین الملک به پاریس فرستاده شد. پس از امضای عهدنامهٔ پاریس در 4 مارس1857، فرّخ خان نریمان خان را به تهران فرستاد تا عهدنامه را به امضای ناصرالدین شاه و صـدراعـظـم نـوری بـرسـانـد. شـاه و صـدراعـظـم بـی درنـگ عـهـدنـامـه را امـضـا و بـه وسـیلـهٔ جهانگیرخان سرتیپ، برادر نریمان خان، به بغداد فرستادند تا هرچه زودتر آن را با نمایندگان انگلیس مبادله کند.

پس از این مأموریت، نریمان خان به سرعت ترقی کرد و درجهٔ سرتیپی افتخاری یافت. در1859، که میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار بعدی) وزیرمختار در دربار عثمانی شد، نریمان خان با سمت مستشار سفارت با وزیرمختار به استانبول رفت و جز مدتی که در 1873 کنسول ایران در مصر بود تا سال 1880 با سمت مستشاری آن سفارت خدمت کرد.

یک سال بعد، نریمان خان به سمت وزیرمختار در اتریش منصوب شد و تا 1898 بـه مـدت 25 سـال بـا داشـتـن لـقـب قـوام الـسـلـطـنه در آن سـمـت بـاقی بـود. در اوت1891، ناصرالدین شاه ساختمان راه شوسه از جلفا به تهران را با میانجیگری نظرآقا وزیرمختار در پاریس و نریمان خان وزیرمختار در وین به یک شرکت بلژیکی واگذار کرد. نریمان خان به تهران آمد و برای به امضا رساندن قرارداد تلاش بسیار کرد و سپس، به محل مأموریتش برگشت و از این راه پول خوبی به جیب زد.

مخبرالسلطنه در سفرنامهٔ مکه می نویسد: ((قوّام السلطنه از ارامنهٔ مهاجر مردی است دست و دل باز و خوش پذیرایی که عیوب ملکم را ندارد)).

3- نـظرآقـا یمـین السـلـطـنه، کـاردار و سپـس وزیرمخـتار ایـران در پاریـس، هر چـند از آسوری های ارومیه بوده نامش بیشتر در شمار سفیران ارمنی در دوران قاجار آمده است. وی، که از کارمندان بلندپایهٔ وزارت امور خارجه بود، در 1828 میلادی، در ارومیه، زاده شد و در جوانی، به استانبول رفت و در مدرسهٔ کشیش های لازاریست، به تحصیل پرداخت و پس از فراغت از تحصیل، به تهران آمد و در مدرسهٔ دارالفنون، معلم تاریخ و جغرافیا شد.

نظرآقا در 1855 با سمت نایب دوم سفارت ایران در سن پترزبورگ به روسیه رفت و در1859، که حسنعلی خان امیرنظام گروسی به وزیرمختاری در پاریس و لندن رسید، نظرآقا را با سمت نایب اولی همراه خود به پاریس برد و تا1866، که امیرنظام با همهٔ اعضای سفارت به تهران بازگشت، نظرآقا در پاریس بود و سپس، در وزارت امور خارجه به کار پرداخت. سه سال بعد، به جای یوسف خان مستشارالدوله به سمت کاردار در پاریس منصوب و روانهٔ محل مأموریت شد. در1873، کارداری او تبدیل به وزیرمختاری گردید و سالیان دراز، وزیرمختار ایران در پاریس بود. نظرآقا در 1893 ملقّب به یمین السلطنه شد و بر روی هم نزدیک به 26 سـال با سـمـت هـای گونـاگـون در فـرانـسه مأموریت داشـت. نـظـرآقـا در 1904 در پـاریس درگـذشت.

4- آخرین سفیر ارمنی در دوران قاجار آوانس خان ماسحیان ملقّب به مساعدالسلطنه بود که چند سال ریاست دارالترجمهٔ وزارت امور خارجه را داشت و از 1900 تا 1906 نایب اول سفارت ایران در برلین بود و در1912، به وزیرمختاری در برلین رسید ولی در1915، که جنگ جهانی اول آغاز شده بود، از آن رو که آلمانی ها به علت ارمنی بودن آوانس خان به او خوشبین نبودند تغییر سمت او را از دولت ایران خواستند و دولت ایران آوانس خان را به تهران فرا خواند.

آوانس خان در دورهٔ ششم از سوی ارمنیان جنوب به نمایندگی در مجلس شورای ملی برگزیده شد ولی یک سال بعد، در شهریور1306، به وزیرمختاری ایران در لندن منصوب گشت. این مأموریت پس از آن صورت گرفت که دولت شوروی ژاک داوتیان ارمنی را با سمت سفیر به ایران فرستاد و انگلیسی ها برای اینکه ارمنیان را به سوی خود جلب و تعادلی در افکار آنان پدید آورند، به دولت ایران فشار آوردند که آوانسخان را به لندن بفرستد. آوانس خان تا شهریور 1308 در لندن انجام وظیفه می کرد و سپس، وزیرمختار در ژاپن شد ولی در میانهٔ سال1310خورشیدی به تهران فراخوانده شد و در راه بازگشت، در شهر خاربین، درگذشت.

آوانس خان احاطهٔ کاملی به زبان های ارمنی، انگلیسی، فارسی، فرانسه و آلمانی داشت و ترجمه هایی که از نوشته های شکسپیر کرده است از جمله آثار برجستهٔ ادبی در زبان ارمنی به شمار می رود. او همچنین برخی از آثار شکسپیر و سفرنامهٔ برادران شرلی به ایران را به فارسی ترجمه کرده و بخشی از شاهنامهٔ فردوسی را به زبان ارمنی به نظم درآورده است.

5- یک آوانس خان دیگر هم در وزارت امور خارجه خدمت می کرده که او نیز در زمرهٔ مترجمان بوده است. نامبرده از 1886تا 1892 میلادی سمت کنسولی ایران در ازمیر را عهده دار بوده و سپس ملقّب به منیع السلطنه شده و نزدیک به پانزده سال، از 1902 تا میانهٔ جنگ جهانی اول در1916، نایب اول سفارت ایران در استانبول بوده و در همان سال، درگذشته است.

پی نوشت ها:

1- این مقاله قبلاً در مجلهٔ اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، س21، ش 1 و 2 (مرداد ـ آبان1385):294 – 299به چاپ رسیده است.

2- استاد دانشگاه.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39
سال یازدهم | بهار 1386 | 168 صفحه
در این شماره می خوانید:

قربانی راه حق

نویسنده: واراند / ترجمه: سونا خواجه سری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 سیه بود چشمانت و بر سپیدی پیشانیت چو موجی بیرون جهیده بود گیس شفاف ابریشمینت آری این چنین اند...

قتل عمد

نویسنده: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 پاسی از نیمه شب گذشته بود. هلال باریک ماه که از آسمان آویزان شده بود، مرتب زیر تودهٔ ابرهایی که از غرب پدیدار می شدند،...

خاچیک خاچر و حال و هوایی به پسند کلاغ ها

نویسنده: حمید ودادی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 پیش گفتار خاچر و قصه هایش رویکردی دارند به باز پیوند حلقه های گسستهٔ زندگی؛ گسستی که در پی دگرگونی های تند زندگی...

جشن رونمایی کتاب حال و هوایی به پسند کلاغ ها

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 روز پنجشنبه، دهم اسفند1385، جشن رونمایی کتاب حال و هوایی به پسند کلاغ ها، دومین مجموعه داستان خاچیک خاچِر به زبان...

کاربرد بد در زبان ارمنی و فارسی

نویسنده: گارگین فتایی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقدمه بُد به معنی صاحب و خداوند و پسوندی است که به آخر اسم ملحق می شود. در اوستا، معادل پئیتی به معنی مولا و صاحب و...

ارمنیان و مادها

نویسنده: آریی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقالهٔ تحقیقی زیر مجالی برای پرداختن به ریشه های روابط تاریخی ارمنیان و ایرانیان در محدودهٔ تمدن باستانی مادهاست....

انجامه های ارمنی سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی / هفتم و هشتم هجری

نویسنده: رابرت بدروسیان / ترجمهٔ: محسن جعفری مذهب فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 از سدهٔ دهم میلادی/ چهارم هجری انجامه های نسخه های ارمنی منبع بسیار مهمی برای تاریخ...

نود و دومین سالگرد نژاد کشی ارمنیان

نویسنده: گئورگ وارطان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 به نام خداوند حافظ جان ها و روان ها با عرض سلام و خیر مقدم حضور مدعوان و همکاران محترم برای شرکت در این محفل دوستانه...

مراسم یادبود ۲۴ آوریل

نویسنده: آرتین بابایانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 روز سه شنبه بیست وهشتم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و شش، در محل انجمن اجتماعی ارامنه، مراسم یادبود نود و دومین...

موسیقی کلیسای ارمنی

نویسنده: تنی یعقوبیان مقدم فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 موسیقی نشانهٔ جنبش و زندگی است موسیقی زبان احساسات و عواطف است موسیقی بیان زیبایی و انسانیت است..... انسان از...

کلیسای هریپسیمه مقدس

نویسنده: ایرج افشار (سیستانی) فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ایران دارای جایگاه جغرافیایی و طبیعیِ ویژه و دهش های خدایی بسیاری است که در درازنای تاریخ بهره گیری چندان...

مسیحیت در شعر فارسی

نویسنده: قمر آریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 دوستان عزیز، خانم ها و آقایان سلام. بسیار متأسفم که علی رغم علاقهٔ قلبی نتوانستم در جمع شما حضور پیدا کنم. بیماری اخیر...

ارمنستان در سرآغازین فاجعه قرن بیست

نویسنده: داوود هرمیداس باوند فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقدمه قتل عام یا کشتار جمعی رویدادی است زاییدهٔ تفکرات غیرانسانی و اندیشه های پلید که در گذر تاریخ به اشکال...

زندگی تراژیک یک روزنامه نگار آزاده

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ((البته که می ترسم. اگر بخواهیم روراست باشیم، باید بگویم که من هر روز خدا را در نگرانی و تشویش به سر می برم. تا حالا...

شورش علیه هویت ترک

نویسنده: تانر آکچام / ترجمه: فرزانه قوجلو فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 من ترک هستم. هراند[3] ارمنی بود. من نویسنده ای در آگوس[4] هستم. هراند خودِ آگوس بود. هراند فقط...

گفت و گو با دینک

ترجمه: مارینا بنیانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ((من این حق را دارم تا در سرزمینی بمیرم که در آن زاده شده ام))....

تحولات سیاسی در ترکیه، آینده ترکیه در اتحادیه اروپا، ترکیه و مسئله ارمنی

نویسنده: هراند دینک /ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 قبل از هر چیز می خواهم در مورد دورانی صحبت کنم که ترکیه به جمهوری تبدیل شد. در مورد اینکه...

کبوتری که در درونم نگران است

نویسنده: هراند دینک /ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ابتدا از تصمیم دفتر دادستان عمومی شیشلی برای تحقیقات مقدماتی از من، به اتهام اهانت به هویت...

زندگی نامه هراند دینک

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 هراند دینک در 15 سپتامبر1954 میلادی در یک محلهٔ ارمنی نشین به نام چاوش اغلو[1] در مالاتیا[2] به دنیا آمد. پدرش،...