نویسنده:رافی آراکلیانس


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84

آرام مانوکیان

« دوستان من، سوگ و گریه برای آنها نیست، آنها به مقام شهادت دست یافتند. سوگ و گریه برای ماست ‏که دم از شهادت می زنیم اما از رسیدن به آن هراسانیم».‏

این کلام آشنا بخـشی از سخـنان آرام مانوکیان در جـمع انبوه ماتم زدگانی بود که برای تشیـیع پیکرهای بی جان دو فدایی ارمنی، در شهر وان گرد آمده بودند. این سخن با فراستی ذاتی و اعتقاد راسخ به آرمان ‏انقلابی و برای تسکین لحظات بحرانی انتخاب شده بود، لحظاتی که ارمنیان و ارمنستان را یک بار ‏دیگر بر سر دوراهی مرگ یا زندگی قرار داده بود، لحظاتی تکراری در تاریخ پر فراز و نشیب ارمنیان ‏و ارمنستان.‏

تولد جمهوری ارمنستان کنونی و شکل گیری حیات دوبارۀ جمهوری قراباغ (آرتساخ کنونی) را نمی ‏توان بدون آرام مانوکیان، خطیب، رهبر، رزمنده، قهرمان جنگ وان، فعال سیاسی، فعال  اجتماعی، پاشای ‏ارمنستان غربی، دیکتاتور ارمنستان شرقی، بنیان گذار نخستین جمهوری ارمنستان و نخستین وزیر کشور این ‏جمهوری تصور کرد.‏

سرکیس هاروتیون هوهانسیان، که در 1909م نام انقلابی آرام مانوکیان را برای خود برگزید، در 19 ‏مارس 1879م در شهر شوشی قراباغ به دنیا آمد.[1] پدرش، هاروتیون، کارگاه کوچکی برای تعمیر اسلحه ‏در شوشی داشت و مادرش، سونا، همۀ فکر و ذکر خود را معطوف تربیت فرزندانش کرده بود. آنان پنج ‏خواهر و برادر بودند: سونا، سارا، هوهانس،کاراپت و سرکیس. سرکیس کوچک ترین آنان بود. او، که ‏در خانواده ای کم بضاعت به دنیا آمده بود، به کمک برادر خیاط خود در شوشی[2]به تحصیل پرداخت. ‏تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ آگولیاتس شهر به پایان رساند و در 1895م، برای ادامۀ تحصیل درمجتمع ‏آموزشی خلیفه گری قراباغ ثبت نام کرد.‏

در آن زمان، قراباغ و کل منطقۀ قفقاز در زیر یوغ امپراتوری روسیه قرار داشت. روحیۀ ضد استبدادی ‏در این مناطق به تدریج شکل آزادی خواهی به خود گرفته وشوشی رفته رفته به مرکزی برای رشد ‏افکار انقلابی تبدیل شده بود. آرام و گروهی از جوانان پرخروش هم سن و سال او خیلی زود جذب آرمان ‏فدراسیون انقلابی ارمنی(داشناکسوتیون)[3] شدند. خط مشی این حزب تازه تأسیس، با آرمان ملی گرایی ‏مردم تطابق کامل داشت و به سرعت،جای خود را در میان ارمنیان مناطق ارمنی نشینی که یا در ‏زیر یوغ امپراتوری روسیه بودند یا تحت سلطۀ امپراتوران عثمانی، باز کرد. آرام در همان سال ‏های مدرسه نبوغ مادرزادی خود را در رهبری نشان داد. خبرنامۀ دست نویسی به نام گوگون[4]، با پیام های ملی گرایانه و انقلابی، منتشر و بارها، در تجمعات اعتراضی شرکت کرد. او تا آنجا در ترویج افکار ‏ضد استبدادی و ضد استثماری پیش رفت که در پایان سال تحصیلی 1900ـ1901م همراه با دو تن از هم ‏کلاسی های همفکر خود از مدرسه اخراج شد.‏

آرام تحصیلات خود را در مدرسۀ خلیفه گری ایروان ادامه داد و در 1903م، با موفقیت به پایان رساند. ‏او در این برهه نیز آرام و قرار نداشت. روزنامۀ دیواری منتشر می کرد، سخنرانی می کرد، مبانی ‏انقلاب را برای هم قطاران خود تشریح می کرد و ارتباط با همفکران را در روستاهای اطراف عمیق ترمی ساخت.‏

آرام، که از 1901م خود را در اختیار آرمان هستۀ مرکزی حزب داشناکسوتیون قرار داده بود، پس از پایان ‏دورۀ تحصیلی به باکو رفت، به شهری که جمعیت فراوانی از ساکنان ارمنی را در خود جای داده بود. در ‏سال های آغازین سدۀ بیستم میلادی، این شهر به یکی از مراکزاصلی سیاسی ـ اجتماعی گروه های انقلابی ‏و دموکرات ارمنی در قفقاز تبدیل شده بود. آرام جوان خیلی زود در زمرۀ فعالان سیاسی این حزب که ‏سعی در ایجاد هماهنگی بین کارگران ارمنی منطقه داشتند در آمد. او در اجتماعات مبارزه طلبانه ای ‏مانند اعتصاب عمومی برای لغو فرمان امپراتور روسیه در خصوص ضبط دارایی های کلیساها به نفع ‏دولت شرکت فعال داشت. سازمان مرکزی فدراسیون انقلابی ارمنی که به توان چشمگیرآرام در تهییج ‏عموم برای برگزاری اعتصابات کارگری پی برده بود، مسئولیت گروه های سازماندهی برای تمرد مدنی ‏را به او واگذار کرد.‏

دو سال بعد، فدراسیون انقلابی ارمنی آرام را برای کسب تجربه ای خطرناک، در زمینۀ عبور از مرز ‏عثمانی و ورود به منطقۀ بحرانی واسپوراکان[5]، به قارص[6] فرستاد. قارص در آن روزها از مهم ترین مبادی ارسال اسلحه و مهمات به نواحی ارمنی نشین عثمانی به ویژه ساسون[7]بود. نخستین فعالیت ‏های آرام در قارص باز هم متکی بر تبحر او در سازماندهی از طریق تبلیغات و سخنرانی بود، تبحری ‏که ریشه در باور ذاتی او به همبستگی و مردم سالاری داشت.‏

روبن دِر ـ میناسیان[8]، انقلابی با سابقه، در بارۀ آرام می گوید:‏

« وقتی به قارص آمدم آرام را در میان حلقۀ هم رزمان با تجربه دیدم. همه به اوضاع اشراف داشتند و ‏همگی التهاب حاکم را احساس می کردند ولی وقتی که لازم بود که اوضاع را تشریح والتهاب را به ‏دیگران منتقل کنند زبان همه مانند چوب خشک می شد. بنابراین، بهتر دیدیم که این کار را به سرگئی[9]محول کنیم».

روبن دِر_ میناسیان(1882-1951 م)، فعال سیاسی، اجتماعی و سومین وزیر جنگ نخستین جمهوری ارمنستان

رسـانـدن پـیـام جـنبـش و تشـریـح هـدف انقـلاب برای عـموم چـنان اهمیتـی داشت که سازمان انقلابی شاخـۀ قارص ‏ادامۀ امـور تبلیـغ و انتشـار افـکار و جزئیات مـرام خود را در جامعه، برخـلاف تمایل آرام، به او سپـرد. اما آرام 24ساله نه برای تهیـیج مـردم بلکـه به امیـد عبـور از مـرز و ورود به خـاک عـثمانی به قـارص ‏آمـده بود. بنابراین، آنقـدر از خـود شکـیبایی نشان داد تا سرانجـام در سپـتامبـر1903م او را نیـز هـمـراه با یـک ‏گـروه 150 نفـری عـازم ارمنـستـان غـربـی کـردنـد. ایـن گـروه نـیـز، چـنانکـه در آن روزها معمـول بود، مسئـولیت ‏انتـقال نیرو، اسلحـه و مهـمات را به مناطـق ارمنـی نشین عثمانی بر عهده داشت و بر آن بود که مردم عادی ‏را برای رویارویی فزاینده با نیروهای ستمگر عثمانی، آماده سازد.‏

نخستین کوشش آرام با موفقیت همراه نبود. او در میانۀ راه بیمار شد و از رفتن باز ماند.‏

در مبارزه با نیروهای زبدۀ عثمانی شمار بسیاری از فداییان این گروه و بسیاری از یاران نزدیک ‏آرام جان خود را از دست دادند. شاید، همین واقعه محرکی مضاعف واقع شد تا آرام تصمیم نهایی خود را ‏برای عبور از مرز بگیرد. او قصد داشت تا خود را به قلب بحران برساند و شخصاً نظارت بر تدارکات ‏و تأمین امنیت منطقه را بر عهده گیرد. غم مرگ یاران از دست رفته لحظه ای رهایش نمی کرد و نمی توانست گناه زورگویان عثمانی درغارت و ویرانی چهل روستا در ساسون[10]را به فراموشی بسپارد و ‏تصویر کشتار پانزده هزارتن از اهالی آن را از ذهن بزداید.‏

 

زندگی سیاسی وانقلابی آرام مانوکیان

دوران فعالیت سیاسی ـ انقلابی آرام، از مبارزات او علیه استبداد روسیه در قفقاز گرفته تا دفاع از ساکنان ‏ولایت واسپوراکان در ارمنستان غربی و پس از آن پی ریزی جمهوری مستقل ارمنستان در ارمنستان ‏شرقی تا تشکیل نخستین دولت آن در ایروان، به تمامی نمایانگر ویژگی های یک رهبر پر توان است.‏

آرام در بحرانی ترین دوران تاریخ پر تلاطم سیاسی ـ اجتماعی ارمنیان در هر دو بخش شرقی و غربی ‏ارمنستان حضوری پررنگ داشت. ‏

شرکت درجنبش وان و جنگ بیست و هفت روزۀ ولایت واسپوراکان در ترکیه در1915م و همراهی ‏با مردمی که پس از شکست نیروهای ترک در ارمنستان غربی به نوعی خودباوری رسیده و فکر تأسیس یک ‏حکومت محلی و ایجاد نقشۀ راه ادارۀسرزمین خود را در ذهن می پروراندند از یک سو و اقدامات حیاتی ‏آرام برای رهبری جامعۀ جنگ زده در دوران پیش از اعلام استقلال جمهوری ارمنستان وپس از آن پی ریزی و تأسیس یک دولت نوپا در ارمنستان شرقی تا دوران بیماری و مرگ او در29 ژانویۀ1919م از ‏سویی دیگر، نیازمند نگاهی ریز بینانه تر است.‏

واسپوراکان، ارمنستان غربی، فوریۀ 1905 تا ژوئیۀ 1915م

آرام پس از عبور موفق از مرز عثمانی در 6 فوریۀ 1905م در وان[11]مستقر شد و در مقام رهبر تام‏الاختیار سازمان مرکزی فدراسیون انقلابی ارمنی(داشناکسوتیون) در  وان به تحکیم مبانی انقلاب و انجام ‏امور مربوط به تدارکات جنگی پرداخت. وی پرورش ذهن اجتماع و آماده ساختن آن رابرای خیزش، مقدم ‏بر توسل به اسلحه و طغیان احساسی می دانست. او باور داشت که اسلحه در دست کسانی که نیاز مبرم به ‏قیام را با تمام وجود احساس کرده اندچندین برابر کارایی خواهد داشت. ‏

آرام پس از ورود به خاک ارمنستان غربی، در نخستین گام، با اتکا بر تجربه و توان ذاتی خود در مدیریت ‏اجتماعی و در پیروی از خط مشی سازمان مرکزی حزب، اقدام به تجهیز نیروهای مردمی در 1906م ‏کرد. تنها ظرف یک سال، او توانست به اندازۀ کل دوران پانزده سالۀ گذشته نیرو، اسلحه و مهمات به ‏وان برساند. در اکتبر 1906م،پیش از عزیمت به وین به صومعۀتادئوس مقدس[12]در روستای ‏چالدران ایران رفت و توانست محموله ای شامل صدها قبضه تفنگ و قریب به صدهزار فشنگ را تهیه و از آنجا به وان منتقل کند. ‏در نتیجۀ تمهیدات آرام، سازمان انقلابی ارمنیان وان در 1908م ـ در آستانۀ جنبش سیاسی ملی ‏گرایان ترک و پیروزی قریب الوقوع حزب اتحاد وترقی ترکیه ـ دارای نیرویی مشتمل بر هزار مرد ‏مسلح در شهر و هزاران مرید در روستاهای اطراف بود. ‏

در 1907م، آرام به نمایندگی از فدراسیون انقلابی ارمنی(داشناکسوتیون) شاخۀ وان ـ واسپوراکان در ‏اجلاس مجمع عمومی حزب در وین شرکت کرد و فرصتی دیگر یافت تا در عین جوانی جهان بینی خود را ‏مطرح و آینده نگری و واقع بینی اش را نمایان سازد.  آرام در چنین نشست معتبری، که نقد و بررسی عملکرد سال های گذشتۀ سازمان را در دستور کار داشت، چون جامعه شناسی با تجربه ظاهر شده و اعلام کرده بود که باید برای پرهیز از خطاهای گذشته و تحریک ترک ها به خشونت و قساوت، از دست زدن به عملیات جدید و نشان دادن واکنش های احساسی اجتناب کرد و به آماده سازی کامل خود ‏پرداخت و نیز گوش به زنگ حوادث در روند سرسام  آور تغییرات سیاسی ماند.‏

آرام مانوکیان،وان،واسپوراکان،1906 م

آرام، در همان سال های نخست حضور در وان پشتکار، از جان گذشتگی و توان رهبری و سازماندهی ‏ذاتی خود را نشان داد. در نتیجۀ زحمات او حزب داشناکسوتیون در ولایت واسپوراکان، جایگاه ‏بالاتری در میان مردم ارمنستان غربی به دست آورد و خود او نیز در منطقه شهره شد. ارمنیان ‏واسپوراکان به پاس فعالیت های خالصانۀ او، به وی لقب پاشا دادند.‏

آرام خود را وقف جامعۀ ارمنی واسپوراکان کرده بود. او در تمام کارهای ولایت نقشی عمده داشت. ‏در مدرسه ها، اجتماعات، سازمان های ملی، رسانه ها، کلیساها، صومعۀ آقتامار در قلب دریاچۀ وان، ‏گرد همایی های جوانان و … حضور آرام احساس می شد. توان مدیریتی او را می شد در تمام شئون ‏زندگی از امور رفاهی و قضایی گرفته تا موضوعات نظامی و سیاسی مشاهده کرد. به منظور ایجاد نظم ‏اجتماعی در وان او به کمک همفکرانش موفق به تأسیس سازمان داوری زیرزمینی شد. در آن ‏دوران، فساد در دادگاه های عثمانی و عدلیه ها غوغا می کرد. رسیدگی به شکایات در این دادگاه ها ‏طولانی تر از صبر دادخواهان و توأم با رشوه گیری و اخاذی بود. در مقابل، در دادگاه های انقلابی آرام ‏و دوستان او در خفا، رسیدگی به دعاوی در عین رعایت عدالت با سرعت بسیار صورت می گرفت. ‏سرعت و عدالت این دادگاه ها سبب شده بود تا حتی ترک ها و کردهای ناحیه قوانین جاری مملکتی را ‏نادیده گیرند و به دادگاه های محلی ارمنیان گرایش پیدا کنند.‏

سال 1908م، با جنبش سیاسی ملی گرایانۀ ترک های جوان ترکیه مصادف بود. رهبران حزب ‏داشناکسوتیون، فعال ترین گروه نظامی ارمنیان در عثمانی، در آغاز شکل گیری این جنبش به امید دستیابی به عدالت و حقوق انسانی برای اقلیت های دینی، به طرف داری از جامعۀ ترک های جوان حزب ‏اتحاد و ترقی پرداختند، که دو سال پیش تر، در1906م اعلام وجود کرده بود. آرام نیز از همین سیاست ‏پیروی می کرد. بانیان جنبش ملی گرایانۀ ترکی و پان تورانیست ها[13]در بحبوحۀ درگیری با دربار ‏عثمانی، صلاح کار را در این دیده بودند که به کلیۀ گروه های آزادی خواه و انقلابی ساکن در سرزمین ‏عثمانی دست دوستی دهند. این جنبش در چرخشی پیش بینی نا پذیر در 1909م چهرۀ واقعی خود را عریان ‏ساخت و دور باطلی از تعصب و خشونت را آغاز کرد. شهروندان ارمنی و دیگر اقوام غیر ترک دیگر ‏با فشاری مضاعف در همۀ شئون زندگی از جمله آموزش اجباری زبان ترکی و نظارت سخت گیرانه تر بر کار ‏مدارس، روبه رو شدند. فعالیت های این جنبش در نهایت به کودتای 1913م و استقرار خودکامگی بلامنازع ‏حزب اتحاد و ترقی انجامید. از آن پس، به دنبال گسترش آرمان پان تورانیسم، ستمی بی حد و حصر و ‏بسیار شبیه به دست مایه های سلطان عبدالحمید دوم (سلطان سرخ) بر جامعۀ ارمنیان اسیر و دیگر اقلیت های مسیحی ترکیه تحمیل شد.‏

وان ، ولایت واسپوراکان، ترکیۀ عثمانی

شهر وان در ساحل شرقی دریاچۀ وان، قدمتی نزدیک به 2880سال دارد. در1914م، شهر وان از ‏دو بخش آیگستان[14] (باغستان) و کاقاکامِج[15] (مرکز شهر) تشکیل می شد. شهر جمعیتی نزدیک به چهل و ‏یک هزار تن داشت که از آن بین بیست و سه هزارنفر ارمنی و بقیه به طور عمده ترک بودند. جامعۀ ترک تبار وان بیشتر در فاصلۀ پنج، شش کیلومتری بین دو بخش یاد شده سکنا داشتند. شهر دارای هشت مسجد، ‏دوازده کلیسا، 25مدرسه و پنج چاپخانه بود که 25 نشریه به زبان ارمنی چاپ می کردند. شش مدرسه ‏متعلق به امریکایی ها و نه مدرسه متعلق به فرانسوی ها بود. وجود مسجد و کلیسا در کنار هم و استقرار ‏کنسولگری های آلمان، امریکا، فرانسه ، روسیه و ایتالیا و دفتر صلیب سرخ، از جو آرام شهر و همزیستی ‏مسالمت آمیز ساکنان آن حکایت می کرد.‏

پیش از آوریل 1915م، به دنبال اوج گیری برنامۀ نژادکشی ارمنیان، حدود هفتاد هزار ارمنی، که از خبر ‏کشتار دسته جمعی هم کیشان خود در دیگر نواحی ترکیه وحشت زده شده بودند، از روستاهای ولایت های همسایه به واسپوراکان و شهرعمده اش وان،که نزدیک تر به سرزمین امپراتوری مسیحی روسیه بود، ‏پناه آورده بودند. در طرف مقابل، ارتش عثمانی یک لشکر دوازده هزار نفری متشکل از مزدوران کرد و ‏سربازان ترک،مجهزبه تسلیحات کامل و توپخانه را بر اساس نقشۀ راهی که مولود برنامۀ نژادکشی ‏حکومت مرکزی بود، در اختیار والی واسپوراکان قرار داده بود تا در سکوت و در تب وتاب قتل و ‏غارت در روز موعود، در نزدیکی وان در انتظار فرمان مرکز بمانند.

کلارنس آشر، الیزابت بارووز و جودت بیگ

در دهۀ نخست سدۀ بیستم میلادی و به ویژه، در روزهای پیش از جنگ جهانی اول، مقامات سیاسی و ‏مبلغان مذهبی بسیاری ازاروپا و امریکا در ترکیۀ عثمانی حضور داشتند.کلارنس آشر[17]،پزشک امریکایی کانادایی تبار، یکی از معروف ترین آنان بود.‏ آشر، که از مبلغان سازمان امریکایی مأمور در خارج از کشور[18]به شمار می رفت، در 1898م برای انجام امور ‏خیرخواهانه به شهر خارپوت[19] (الازیگ کنونی) در جنوب شرقی عثمانی اعزام شده بود. اوبه ‏تفصیل از مشاهدات خود در ولایت واسپوراکان در روزهای پیش و پس از جنگ، یاد کرده است.‏

آشر، به محض ورود، حساسیت مقامات عثمانی را در مورد ارمنیان به چشم خود دیده بود. مقامات ‏گمرک از او خواسته بودند که آن صفحاتی از انجیلش را که حاوی نقشه بود پاره کند. دلیل این درخواست ‏ذکر نام ارمنستان در چند نقطه از نقشه های کتاب آسمانی مسیحیان اعلام شده بود. ‏

آشر در مجموعۀ یادداشت های خود، با نام یک پزشک در ترکیه و ماجراجویی های او در میانۀ جنگ ‏و صلح، نوشته که او را در آغاز به بیمارستان امریکایی ها در خارپوت و سپس، به یتیمخانۀ ارمنیان در ‏وان فرستادند، شهری که حکومت مرکزی در فوریۀ 1915م مقام ترکی به نام جودت بیگ[20]، برادر زن ‏انور پاشا[21]، وزیر جنگ ترکیه، را به جای والی میانه رو و صلح جوی پیشین منصوب کرده بود. ‏

جودت بیگ پس از انتصاب، برای ورود به وان، تا ماه مارس در خارپوت منتظر ماند تا ارتشی مرکـب ‏از هزاران سرباز ترک و کـرد و سنی های شمـال قفـقاز را با خود همـراه کند. پیش از ورود جـودت به ‏وان، در گیـری های پراکنده ای بین فداییان ارمنـی و سربازان ترک فراری از ارتش، پیش آمده و جودت ‏نیز تقصیرهمۀ آشـوب ها را متوجه ارمنیان وان دانستـه بود. درآن دوران سکوت، کمتر کسی از ساکنان ‏وان این احتمال را می داد که مأموریت ادامۀ برنامۀ نژادکشی به جودت محول شده باشد. با این حال، ‏همـه احساس می کردند در صورتی که جـودت به زور متـوسل شود راهی به جز مقابله به مثل و دفاع ‏مسلحانه برای مردم وان باقی نخواهد ماند.‏

اتفاقی کوچک آغازگر بحرانی بزرگ بود. ‏

جودت بیگ، والی واسپوراکان و فرماندۀ هنگ قصاب

جودت،که اصرار داشت ارمنیان را مسبب اقدامات آتی خود معرفی کند، در نخستین گام، پس از استقرار ‏در وان در 16 آوریل، دستور بازداشت یکی از بزرگان ارمنی شاتاخ[22] را صادر کرد. اهالی ارمنی ‏شهر، که نگران اعدام رهبر خود بودند، زندان را محاصره کردند و خواستار آزادی وی شدند. جودت ‏گروه کوچکی از نمایندگان ارمنی را برای مذاکره صلح به شاتاخ ، محل ستاد خود دعوت کرد، در حالیکه پیشاپیش، دستور قتل آنان را صادر کرده بود.‏

آشر، که با جودت بیگ آشنایی قدیمی داشت، به دیدار او رفت تا شاید سبب کاهش تنش به وجود آمده شود. ‏او از دیدار خود با والی، چنین یاد می کند:‏

« وقتی دراتاق کار او بودم فرمانده هنگ مخصوص والی که به هنگ قصاب معروف بود وارد شد و از ‏جودت پرسید که آیا او را احضار کرده است؟جودت گفت: ,بله، به شاتاخ برو و همه را درو کن،. بعد، رو ‏به من کرد و گفت که ,هیچ ارمنی ای را که قدش از این بلندتر باشد زنده نخواهم گذاشت،. وقتی ‏این را می گفت با دستش زانوی خود را نشانه گرفته بود».‏

هنگ قصاب، طبق اظهارات آشر بی نظم تر از تصور جودت بود. سربازان این هنگ به جای رفتن به ‏شاتاخ به شش روستا در دره ای نزدیک حمله کردند و هر که را توانستند از دم تیغ گذراندند. آشر از یکی ‏از بازماندگان کشتار شاتاخ، که برای معالجه به او پناه آورده بود شنیده بود که آن روز، مردانی با دشنه و ‏ساطور به گروه زنان و کودکان فراری هجوم برده و از چپ و راست، بدن این و آن را دریده بوده اند.‏

جودت برای پوشاندن جنایت و تظاهر به حسن نیت از جوانان ارمنی وان دعوت کرد که در برابر آزادی ‏چند تن از مقامات ارمنی زندانی، خود را برای خدمت به میهن به ارتش معرفی کنند. اما ارمنیان با دسیسه های فرماندۀ ترک آشنا شده و دیگر فریب نمی خوردند. در این مقطع آشر و سر کنسول ایتالیا مرتب نزد جودت می رفتند تا او را از واکنش ‏ارمنیان و خونریزی های بیشتر برحذر دارند. تلاش آشر و دوستان او فایده ای نداشت زیرا فرمان قتل عام ارمنیان از مرکز به دست والی وان رسیده بود. طبق این فرمان همۀ مردان ارمنی وان باید کشته و ‏دختران جوان و کودکان بین خانواده های ترک و کرد تقسیم می شدند. فرمان شخصی جودت هم این ‏بود: « اگر مسلمانی به خود اجازه داد که حتی یک نفراز ارمنیان را در خانۀ خود پناه دهد، اول خانۀ او را ‏بسوزانید، بعد آن ارمنی را در برابر دیدگان حامی خود بکشید و آخر سر، خود فرد مسلمان را به دار ‏بیاویزید».‏

آشر می نویسد که در روز دوشنبه،2 آوریل، سربازان جودت آرجش[23]، دومین شهر بزرگ واسپوراکان، ‏را اشغال کردند. به دستور فرماندۀ گروه، سربازان ترک، بزرگان شهر و دو هزار و پانصد تن ‏ازمردان شهر را به لب رودخانه راندند و همه را در گروه های پنجاه نفری سر بریدند. زنان، کودکان و ‏دارایی هایشان را نیز همچون غنیمت جنگی بین سربازان و سکنۀ ترک محل تقسیم کردند. ‏

آشر در یادداشت هایش همچنین اشاره به جنگ وان می کند و می نویسد که در دورۀتصدی جودت ‏بیگ قریب پنجاه و پنج هزارتن از مردم قحطی زدۀ واسپوراکان که نمی توانستند دست به اسلحه برند و از ‏خود دفاع کنند سلاخی شدند.‏

الیزابت بارووز[24]، همسر کلارنس آشر، نیز خاطرات خود را از روزهای جنگ وان به تفصیل ‏نوشته بود. پدر الیزابت این مجموعۀ یادداشت ها را در کتابی با نام برگی از زندگی یک شهید به هنگام ‏جنگ در سرزمین آرارات [25]، در 1917م در امریکا منتشر کرد.‏ الیزابت در یاداشت هایش این گونه از وان یاد کرده است:‏

« خانۀ تابستانی ما کنار دریاچۀ وان در ده مایلی شهر است. افق امشب هم مانند شب های دیگر، رنگ ‏روز گرفته. می دانیم که ترک ها خانه های پیرامون شهر را به آتش کشیده اند. جنگ بین نیروهای ترک ‏و مدافعان شهر که جودت آنان را یاغی می نامد به شدت ادامه دارد. خبر می رسد که روستاهای اطراف ‏را یکی پس از دیگری به آتش می کشند. مردان را تیرباران می کنند و زن ها و بچه ها را با خود می ‏برند. دو هفته از آغاز جنگ گذشته و به نظر می رسد که پیروزی با ارمنیان وان است. آنان به امید ‏رسیدن نیروهای کمکی و ارتش روسیه هستند. ما در خانه به بیش از صد خانوار آواره جا داده ایم. ‏صدای گریه و شیون بچه ها از هر کنج خانه و هر جا که سقفی دارد به گوش می رسد. همه گرسنه ‏هستند. کرد ها در اطراف شهر همه را می کشند یا به دست گرسنگی و بیماری می سپارند تا کار باقی ‏مانده را تمام کنند. کاملاً، آشکار است که قتل عام از روی برنامه ای از پیش طراحی شده صورت می گیرد. امروز، چهل زن و کودک زخمی را به بیمارستان ما آوردند. شنیده ایم که صومعۀ واراگ[26]را، ‏که به دو هزارکودک پناه داده بود، به آتش کشیده اند. از آنجا که برخی از سربازان ترک با این سلاخی ها مخالف اند، جودت کردهای محلی و تاتارهای قفقاز را با وعدۀ غنیمت و موقعیت بهتر پس از جنگ به ‏قصاب های هنگ خود افزوده است».‏

در آن فضای مملو از بیماری های واگیردار الیزابت نیزبه حصبه مبتلا شد و در 14 ژوئیۀ 1915م، در ‏چهل و دو سالگی در گذشت. شش مبلغ امریکایی دیگر نیز جان خود را در وان ازدست دادند.

کلارنس ‏آشر پیکر همسرش را در گورستان ارمنیان وان به خاک سپرد. او نیز در پایان جنگ بیست و هفت روزۀ ‏وان،پس از شانزده سال فعالیت بشردوستانه در ترکیه، در حالی که سخت بیمار و در حالت کما بود ‏وان را ترک گفت. چهارده مهاجر ارمنی پیکر نیمه جان آشر را روی تنها گاری خود قرار داده، همراه ‏خود از وان خارج کردند.‏

جنگ بیست و هفت روزۀ وان، ولایت واسپوراکان، ترکیه 1915م

در6 آوریل 1915م، واقعه ای عادی به انتظار بزرگ جودت بیگ پایان داد و جنگ وان را شعله ور ساخت، ‏جنگی تدافعی که قرار بود روند عادی نژادکشی را بر هم زده، تاریخ ساز شود.‏

غروب آن روز، گروهی از سربازان ترک به دو زن ارمنی، که در راه خانه هایشان در وان بودند، حمله ‏کردند. دو جوان ارمنی، که به کمک زنان رفته بودند مورد هدف قرار گرفته کشته شدند. ارمنیان نیز ‏گلوله را با گلوله پاسخ دادند. به گفتۀ دکتر آشر زرادخانۀ عثمانی ها که انتظار چنین واکنشی را از ارمنیان ‏نداشت، برای مدتی کوتاه خاموش شد. اما قطار عناد و انتقام به راه افتاده بود و ساعاتی بعد، در بامداد 7 ‏آوریل، توپخانۀ ارتش عثمانی بخش مسکونی آیگستان رابه توپ بست.‏

آرام مانوکیان این گونه از آن روزها یاد می کند:‏

« اوضاع مأیوس کننده بود. تنها دو راه پیش رو داشتیم. تسلیم شویم تا مانند گوسفندان ما را به مسلخ برند ‏یا اسلحه در دست گیریم و تا جان در بدن داریم بجنگیم. ما راه دوم را برگزیدیم» .‏

آرام می دانست که پیروزی تنها و تنها در گرو همبستگی ملی است. او در همان روز واقعه هستۀ ‏مرکزی شورای دفاع از شهر را بار دیگر با مشارکت هم حزبی های با تجربۀ خود و نظامیان کارکشتۀ ‏دیگر حزب های محلی، سازمان دهی کرد و خود نیز اسلحه به دست به گروه جنگجویان آیگستان پیوست.‏

ازروزهای آغازین جنگ جهانی اول، آرام بنا بر منش سازشگر خود، کوشید تا به هرطریق ممکن نظر مساعد ‏مقامات محلی ترک را جلب کند تا به نحوی از بروز هرگونه درگیری و ادامۀ کشتار ارمنیان جلوگیری ‏کرده باشد. اما هنگامی که همۀ درهای صلح و عدالت را بسته دید، به ناچار مسیر  دیگران را در پیش ‏گرفت و به نمایندگی ازحزب خود و پس از هماهنگی با دیگر نیروهای مسلح محلی، باتمام توان به سازماندهی عملیات ‏دفاعی شهر پرداخت. مدیریت او در فراهم آوردن تدارکات و آماده ساختن جامعۀ شهرنشین وان و ‏روستانشینان صدها آبادی پراکنده در سراسر واسپوراکان، برای رویارویی با خطرات بی نقص بود. این ‏عملکرد درخشان از روحیۀ مثبت، توان سخنوری، احساس مسئولیت، حضور ذهن و خلاقیت او ‏درایجاد همبستگی بین مردم منطقه حکایت می کرد.‏

آرام موفقیت را در نظم می دید. او رکن های بسیج مردمی، پشتیبانی، مراسلات و نظامیان نفوذی را باز سازی وحتی یک گروه از نوازندگان محلی[27]را برای تقویت روحیۀ جنگاوران بسیج کرد. راه اندازی ‏کارگاه های دوخت کفش و لباس برای تأمین نیازهای آنان، از نیازهای نظامی و جسمی گرفته تا نیازهای ‏روحی ، از جمله تمهیدات او بود. ‏

یک هفته پیش تر، در 1 آوریل 1915م، جودت بیگ با ارسال پیامی از مقامات ارمنی شهر برای مذاکرۀ ‏صلح تقاضای ملاقات کرده و متعاقب آن فرمانی را مبنی بر اجبار حکومت برای ملحق شدن چهار ‏هزارجوان ارمنی واجد شرایط شهر به ارتش عثمانی صادر کرده بود. آرام و شماری از دوستان هم حزب ‏وی در آغاز، قبول پیشنهاد جودت بیگ را راهی برای ادامۀ صلح و دلیلی برای پرهیز از کشتار ‏شهروندان دیده بودند. آنان در پاسخ به فرمان جودت پیشنهاد کرده بودند که به جای آن تعداد پانصد جوان به ‏ارتش عثمانی ملحق سازند و برای خریدن معافیت بقیۀ جوانان مبلغ متعارفی به خزانۀ جودت واریز کنند. این ‏پیشنهاد، به دلیل مخالفت گروهی مردم و قتل دو تن از رؤسای حکومت محلی در همان بین، به سرعت جای ‏خود را به هشیاری و تمایل به ایستادگی و رویارویی داده بود. آرشاک ورامیان[28]، عضو فدراسیون ‏انقلابی ارمنی و نمایندۀ ولایت واسپوراکان در مجلس ملی ترکیه و ایشخان[29]، خار چشم عشایر ‏غارتگر کرد و مدیر موفق در تربیت جوانان و روستاییان، دو رهبری بودند که با دسیسۀ عوامل جودت ‏بیگ در 3 و 4 آوریل، به دست عوامل نفوذی جودت بیگ به قتل رسیده بودند.‏

قتل دو شخصیت محبوب همه را متاثر و آمادۀ جنگ کرده بود. ‏

نوجوانان وان بیش از دیگران برای مرگ ایشخان، هم کلاسی آرام پاشا در شوشی قراباغ، گریسته بودند. ‏روبن دِر ـ میناسیان، در یادداشت های خود دربارۀ ایشخان چنین نوشته است:‏

« همـه در10 مه 1915م باور کـرده بودند که پس از شکـست نیـروهای جـودت بیگ ارمنستان کوچک به ‏استقلال رسیده است. وقتی از یکی از شاگردان کم سن وسال مدرسه پرسیدم که آیا مطمئن هستی که ‏کشوری به نام ارمنستان وجود دارد؟ گفت:آری، و وقتی از او سؤال کردم که آیا می توانی پادشاه آن را نام ‏ببری؟بلافاصله پاسخ داد، وانا ایشخان».‏

روز 4آوریل، دقیقه ها به سرعت می  گذشت. خطر در چند قدمی کمین کرده بود. شورای دفاع وان آرام یکاریان، نظامی با ‏تجربه از حزب آرمناکان، را به فرماندهی قوا انتخاب کرد و دفاع هردو بخش شهر را به ‏او سپرد. پیش تر، آرام مانوکیان و شورای دفاع شهر مواضع دفاعی و رزم آرایی جنگ را مشخص کرده ‏بودند. تمام طول خط دفاع به هفت بخش و 79 سنگر تقسیم شده بود. قرار بود ارمنیان با هزار و پانصد ‏سرباز، 505 تفنگ و 549 تپانچه در برابر ارتش دوازده هزار نفری جودت، مجهز به دوازده توپ جدید ‏ایستادگی کنند.‏

جنگ در 7 آوریل 1915م با شلیک سیصدگلوله از توپخانۀ جودت به طرف سنگرها و اماکن مسکونی ‏شهر در هر دو بخش کاقاکامج و آیگستان آغاز شد و 27 روز، تا 3مه1915م، ادامه یافت. ‏

تلفات نیروهای ارمنی در طول جنگ شصت کشته و حدود هفتاد زخمی ذکر شده در حالی که تنها طی سه ‏روز از شروع دوبارۀ برنامۀ نژادکشی، هزاران تن از شهروندان وان و روستاهای اطراف و ‏دیگر نقاط ولایت واسپوراکان، که درحلقۀ دفاعی قرار نگرفته بودند، به قتل رسیدند و بیش از صد آبادی ‏ارمنی نشین نیزغارت و ویران شد.‏

نیروهای جودت بیگ، که از محاصرۀ طولانی و بی نتیجه به تنگ آمده بودند، با دریافت خبر نزدیک ‏شدن نیروهای روس وسواره نظام آرارات، متشکل از فداییان ارمنی در 3مه 1915م، با به جای گذاشتن ‏بیش از هزار کشته عقب نشینی کردند. ‏

جودت بیگ، نگران از نتیجۀ جنگ، سه روز پیش از شروع عقب نشینی شهروندان ترک تبار وان را به خروج از شهر و ترک منطقه از طریق دریاچۀ وان ترغیب کرده بود.‏

روزسه شنبه،4 مه، صدای شادی و موسیقی از کاقاکامج به گوش رسید و انبوه مردم این بخش از ‏شهر برای در آغوش کشیدن همشهریان خود به سوی آیگستان هجوم بردند.مردم وان پس از سال ها ‏مرارت و اسارت برای نخستین بار به خودباوری و آزادی رسیده بودند.

هنوز چند روز بیشتر از پایان جنگ ‏نگذشته بود که سربازان، به تشویق آرام اسلحه را زمین گذاشتند و با وسایل آهنگری، بنایی، درودگری و ‏داس و خیش شروع به بازسازی خانه های مخروبه، کارگاه های ویران شده و مزارع سوختۀ ‏زادگاهشان کردند.‏

نجات هزاران شهروند وان تا حد زیادی مدیون آرام بود. همه، از پیر و جوان، از همفکران تا اعضای ‏حزب های مخالف و از کارمندان کنسولگری های خارجی تا مسئولان صلیب سرخ او را دوست داشتند و ‏تبعیت از او را وظیفۀ خود می دانستند. آرام در روزهای جنگ مشاور ارشد نظامیان بود و رهبر مردمی ‏واسپوراکان. بنابراین، طبیعی بود که در 7 مه1915م، از سوی ژنرال نیکلایف، فرمانده هنگ ‏بایزید لشکر چهارم قفقاز، به سمت والی واسپوراکان منصوب شده و با استقبال بی نظیر مردم مواجه ‏شود.‏

واسپوراکان آزاد شده و مردم به خود باوری رسیده بودند. موج شادی و غرور به سرعت در تمام نواحی ‏ارمنی نشین، از وان گرفته تا ایروان و تفلیس گسترش یافت و بزرگان مردمی مانند رُستوم و هوهانس ‏تومانیان، شاعر ملی ارمنیان، برای شرکت در شادی مردم به ارمنستان غربی آمدند.‏

اما تب شادی شهروندان وان چند روز بعد فروکش کرد و جای خود را به واقعیت های پس از جنگ داد.تلفات ‏ویرانگر جنگ بر مشکلات مردم اضافه شده بود. خانه های نیمه ویران، کمبود آذوقه، شیوع بیماری های واگیردار، حضور رقت آور ده ها هزار پناهنده و هرج و مرجی که امنیت شهر را به شدت تهدید می کرد آزادی به دست آمده را در سایه قرار داده بود. ‏      آرام، با اتکا به شم مدیریتی خود، بدون اتلاف وقت شروع به سازماندهی دوبارۀ دستگاه های اداری، امنیتی، ‏اقتصادی و قضایی ولایت کرد. ولایت واسپوراکان را از نظر اداری به چهارده بخش تقسیم و برای ‏ادارۀ امور داخلی آنها بخشدارانی را منصوب کرد. آرام، در انتخاب همکاران خود برای ادارۀ حکومت به ‏سوی همۀ فرهیختگان و بزرگان محلی، بدون در نظر گرفتن گرایش های حزبی و سیاسی، دست ‏دوستی دراز کرد.‏

نخستین هدف او حمایت از شهروندان در برابر تجاوز عشایر لجام گسیختۀ کردی بود، که از وان و ‏آبادی های آزاد شده گریخته بودند. درخواست های آرام از فرماندۀ نیروهای روس مستقر در وان، برای کمک در ‏جلوگیری از ورود کردها به مناطق آزاد شده با پاسخ منفی روبه رو شده بود. روس ها، به هر دلیل، از ‏مقامات ارمنی انتظار داشتند که برای بازگشت کردها به وان با آنان همکاری کنند. آرام نمی توانست شرکت ‏فعال کردها را در کشتار اهالی واسپوراکان و چپاول دارایی های آنان در پاییز و زمستان 1914م به ‏فراموشی سپارد. در نتیجه، برای تأمین امنیت چاره ای جز اتکا به نیروی خودی نداشت. برای این ‏منظور، او هزار تن از مردان داوطلب را برگزید و آنان را مسلح کرد تا مانع مزاحمت های مستمر کردها شوند. ‏

فعالیـت های آرام به امور اجرایی ختم نمی شد. او با وضع قوانین جدید و پیشنهاد روش های مناسـب برای ‏اجـرای آنها، بخـشی از وظایـف قوای مقنـنه و قضاییـه را نیز عهـده دار شـده بود.

او برای نظارت بر ‏انبارهای محدود اسلحه و مهمات و استفاده بهینه از آنها اقدام به تهیۀ شناسنامه برای سلاح های در ‏اختیار افراد و کسانی کرد که اجازۀ حمل اسلحه داشتند. ‏

فرماندۀ پیروز ارتش روسیه آشکارا از والی واسپوراکان انتظار تبعیت محض و همراهی با هدف های ‏پنهان امپراتوری روسیه را داشت در حالیکه آرام قصد داشت از این فرصت نادر و حمایت هر چند ‏ظاهری نمایندۀ روسیه برای مردم واسپوراکان و ایجاد حد اکثر آزادی برای آنان استفاده کند. او خوشنود ‏از وضعیت جدید، در نامه ای خطاب به امپراتور روسیه، از او تقاضا کرد که موافقت خود را برای ایجاد ‏ارمنستانی خودمختار، هر چند کوچک، در ولایت واسپوراکان تحت نظارت روسیه اعلام کند.‏

دوران سازندگی، آزادی و آرامش نسبی واسپوراکان عمری تنها هفتاد و دو روزه داشت.واحدهای هنگ قفقاز ‏در 13ژوئیه تخلیۀ شهر را آغاز کرده بودند. رفتن قوای روس به معنای بازگشت جودت پاشاها و ادامۀ ‏نژادکشی بود.آرام همان روز نامه ای با این مضمون برای ژنرال نیکلایف فرستاد:‏

« اطلاع پیدا کردیم که بنا به دلایل نامعلوم و نامفهوم قصد ترک وان را دارید. از آنجا که ما هم قصد ماندن ‏و دفاع از آزادی خود را داریم تقاضا می کنیم که اسلحه و مهمات کافی برای استفادۀ ما باقی گذارید. سلاح ‏سنگینی را که در انتقال آن با مشکل مواجه خواهید شد، به ما بسپارید و آنچه از مایحتاج ارتشیان را که ‏نیاز به بردن آن ندارید، دور نریزید».‏

پاسخ نیکلایف، این بار هم نا امید کننده بود. او ضمن تأیید بر تصمیم نیروهای روسیه برای عقب نشینی و ‏ترک وان، اعلام کرده بود که نمی تواند از اسلحه و مهمات سهمی برای آرام و سربازان او قائل شود. ‏نگران کننده تر این بود که نیکلایف به آرام هشدار داده بودکه صلاح در این است که زنان و کودکان ‏هرچه زودتر به قفقاز منتقل شوند.‏

بار سنگین تصمیم گیری برای ماندن و جنگیدن برای آزادی یا مهاجرت گروهی از سرزمین مادری بر ‏دوش شورای شهر و به ویژه آرام گذاشته شده بود. آرام می توانست حدس بزند که چرا نیروهای ‏نیکلایف جبهه راترک کرده اند. بعدها ـ وقتی چندین بار دیگر نیروهای روسیه وارد وان شدند و سپس، ‏آن را تخلیه کردند ـ روشن شد که سیاست روسیه تخلیۀ ارمنستان غربی از ارمنیان و سپس، سکنا دادن ‏جمعیت قزاق در این ناحیه و در نهایت الحاق آن به روسیه بوده است. آرام و اعضای شورای شهر بلافاصله ‏به باز نگری تصمیم خود پرداختند. آرام مخالف سرسخت تخلیۀ وان و عقب نشینی از مواضع بود. از ‏سوی دیگر، از اوج گیری نژادکشی در کلیۀ ولایت های ترکیه خبر داشت و سرنوشت تلخ ساکنان وان ‏را در صورت ماندن در شهر به روشنی تصور می کرد. شورای شهر رأی به مهاجرت گروهی ‏ساکنان داد اما آرام نمی توانست این موضوع را بپذیرد که ارمنیان این ناحیه برای همیشه مجبور به ترک ‏زادگاه خود شوند، بنابراین، با تمام توان کوشش می کرد که از تخلیۀ شهر وان و ولایت واسپوراکان جلوگیری کند ‏اما موج مهاجرانی که از شمشیر انتقام ترک های شکست خورده به وحشت افتاده بودند بزرگ تر از ‏توان آرام و همفکران او بود که شیفتۀ استقلال و بقای وطن نوپا بودند.‏

مهاجرت باید هرچه زودترآغاز می شد. ‏

اهالی وان، که پایان آرزوهای خود را به چشم می دیدند، با اندوه فراوان از فرمان تخلیۀ شهر و اجبار ‏سرنوشت برای ترک زادگاهشان اطاعت کردند.آنان خبر همراهی تمام ساکنان دو روستای شاتاخ و موکس ‏را با نیروهای روسیه برای فرار از واسپوراکان شنیده بودند. اهالی وان پنج، شش روز فرصت داشتند تا آذوقۀ ‏لازم را برای سفری طولانی با پای پیاده تدارک ببینند، با دست خود خانه های آبا و اجدادی شان و ‏دیگر اماکن را آتش زنند و به گروه مهاجران بپیوندند. باقی گذاشتن کوچک ترین امکان زندگی برای ترک ‏های جـنایت کاری که به یقیـن در اولین فرصت به شهرشان سرازیر می شدند می توانست خیانت محض باشد.‏

در همان روز آغاز مهاجرت، بنا بر تصمیم شورای شهر ششصد خانه و مغازه به دست خود اهالی به آتش ‏کشیده شد.‏

والی ترک وان پیش تر در1914م، فرمان جمع آوری و ضبط همۀ درشکه ها و گاری های شهر را به نفع ساکنان ترک ‏وان صادر کرده بود و آرام رنج مهاجرت کودکان و زنان را با پای پیاده بیش از غم ترک زادگاه، ‏احساس می کرد. او از این موضوع اطلاع داشت که جودت بیگ کردها را برای غارت اموال ارمنیان ‏تحریک کرده و بنابراین، خود را در میان برزخی از تصمیم گیری گرفتارمی دید. آرام مجبور بود در ‏بارۀ تقسیم نیروهای مسلح برای همراهی با مهاجران یا ماندن در وان و حفاظت از مردم باقی مانده و ‏خانه های نیمه ویرانشان تصمیم بگیرد. اوضاع با چنان شتابی تغییر می کرد که آرام و دوستان ‏همفکرش خیلی زود خود را در برابر هرج و مرج حاکم ناشی از ترس کشتار و تصمیم ساکنان برای ‏فرار، ناتوان دیدند. ‏

نخستین مهاجرت[30]گروهی ارمنیان وان و واسپوراکان در غروب روز یکشنبه، 18 ژوئیۀ 1915م، آغاز شد. در این ‏دور از مهاجرت، با تشخیص شورای شهرعمدتاً زنان، کودکان و مردان بالای هفتاد سال وان را ترک ‏کردند. آنان پس از طی مسیر از راه های گوناگون، سی و چهار روز بعد به مقصد، یعنی ارمنستان شرقی، ‏رسیدند. از گروه دویست و هشتاد و دو هزار نفری مهاجران، نزدیک به هشت هزار تن از گرسنگی، ‏تشنگی، بیماری، حملات مستمر کردهای غارت گر و ناتوانی در راه تلف شدند.‏

بنا بر تصمیم شورای دفاع شهر بیشتر مردان 17ـ  45 ساله مهاجرت نکرده بودند تا از بقایای شهر خود ‏محافظت کنند. قبیله های کرد، ساکنان قبلی ترک،که در بازگشت تدریجی خود به وان چشم طمعی نیز ‏به دارایی های هر چند ناچیز ارمنیان داشتند و قزاق هایی که پس از چندین بار تخلیۀ وان به حومه آن ‏بازگشته بودند، از آزار ساکنان و غارت خانه ها دست بر نمی داشتند. شاهدان می گفتند که امکان ندارد بر ترک اسب سوار قزاقی که شهر را ترک می کند، تکه ای قالی یا زیر انداز بسته نشده باشد.‏

آرام پس از شروع مهاجرت ساکنان وان در شهر ماند و با تمام توان خود به رهبری ادامه داد.‏

تخلیۀ کامل وان در 24 ژوئیۀ 1915م به انجام رسید و در نتیجه، آخرین قسمتی از سرزمین مادری ارمنیان ‏که پس از سقوط امیرنشین مستقل ملوک قراباغ به آزادی دست یافته بود، به دست عثمانی افتاد.‏

آرام خسته از جنگ و مبارزه و افسرده از تخلیۀ وان به اجبار از شهر خارج و به پیشنهاد استپان زوریان (رُستوم)[31] ، که در پی پیروزی نیروهای آرام به وان آمده بود، روانۀ تفلیس شد. آرام برای استپان ‏زوریان، احترام فراوان قائل بود. نزدیکان معتقد بودند که زوریان چنان برای آرام بزرگ و عزیز بود ‏که آرام برای ارمنیان ارمنستان شرقی و غربی. ‏

آرام تا دسامبر 1917م در تفلیس ماند. شورای ملی ارمنیان در تفلیس او را در این تاریخ به ایروان ‏در ارمنستان شرقی اعزام کرد تا با استفاده ازتجربیاتی که در ادارۀ وان و ولایت واسپوراکان اندوخته ‏بود زمینه ساز تأسیس و استقرارجمهوری ارمنستان شود.‏

ایروان، ارمنستان شرقی، دسامبر1917 تا مه1918م

آرام پس از ترک وان، فعالیت سیاسی ـ اجتماعی خود را در1916ـ1917م در دفتر مرکزی حزب فدراسیون ‏انقلابی ارمنی[32]و شورای ملی ارمنیان در تفلیس ادامه داد. شورای ملی را نمایندگان شهرهایی مانند ‏تفلیس، ایروان، باکو، نخجوان، باتومی و … که جمعیتی قابل ملاحظه از ارمنیان را در خود جای داده بود پنج ‏سال پیش تر تأسیس کرده بودند. این شورا با هدف بهره برداری سیاسی از شکست عثمانی در جنگ اول ‏بالکان[33]به نفع مسئلۀ ارمنی تشکیل شده و به همین منظور، از طریق مجتمع روحانی اجمیادزین با ‏مراکز مشابه در پاریس و سن پترزبورگ درارتباط بود.‏

شورا تا تثبیت انقلاب سوسیالیستی روسیه در اکتبر 1917م، به فعالیت خود ادامه داد.‏ شورای ملی ارمنیان در تفلیس و هیئت نظامی وابسته به آن در نشست 29 سپتامبر ـ 13 اکتبر 1917م، ‏آرام را برای رهبری تشکیلات اداری موجود در ایروان ورسیدگی به اوضاع متزلزل سیاسی و اجتماعی ‏ارمنستان شرقی انتخاب کرد. قرار بر این بود که وی ضمن رسیدگی به روابط بین اقوام ساکن در قفقاز ‏مانند ارمنیان، تاتارها، ترک ها و کردها در نخستین فرصت، امنیت جوامع ارمنی این منطقه را تأمین ‏کند. ‏

آرام در بحرانی ترین وضعیت ممکن پذیرای مسئولیتی سنگین شده بود. ‏

از سویی، استقرار نظام جدید درروسیه سبب شده بود تا همۀ جبهه های جنوب غربی (روسیه) از نیروهای روس تخلیه و ‏درنتیجه، نیروهای عثمانی برای جایگزینی آنها و دستیابی به سرزمین های بیشتر در شرق کشورشان ‏ترغیب شوند. از سوی دیگر،پایان قریب الوقوع جنگ جهانی اول و جابه جایی موج بزرگ ‏پناهندگان، تمام معادلات سیاسی منطقه را بر هم زده بود و اوضاع اجتماعی و به ویژه معیشتی مردم را دگرگون ‏می ساخت. ‏

ایجاد سامانۀ دفاعی و سازمان نظامی فعال برای پر کردن خلاء حاصل ازتخلیۀ جبهه ها از نظامیان ‏روس از اولویت ها بود. هرج و مرج ناشی از تغییرات سیاسی در منطقه و خطر تجاوز بیشتر ‏نیروهای ترک به ارمنستان شرقی آسایش ارمنیان ایروان را تا حد زیادی بر هم زده و استقرار حکومت ‏مردمی را با مشکلات متعدد روبه رو کرده بود. شورای ملی ارمنیان در تفلیس اطلاع داشت که هیچ دستگاه ‏حکومتی فعالی در ارمنستان شرقی برای مقابله با مشکلات وجود ندارد و تنها نهاد مدیریتی جامعه، ‏حکومت محلی ایروان است، که آن نیز تنها به شبحی از ساختار شورای ملی ارمنیان در تفلیس می ماند.‏

آرام، در 18 دسامبر 1917م در چنین اوضاع متغیر و متزلزل اجتماعی ـ سیاسی به ایروان رسید و با ‏استقبال پرشور ساکنان شهر روبه رو شد.‏

آرام که بنا بر شم مدیریتی خود خیلی زود از ابعاد مشکلات آگاه شده بود در نخستین گام، برای مدیریت ‏شهر شورایی جدید متشکل از شش شخصیت برجستۀ محلی تشکیل داد. آرام در مقام مغز ‏متفکر سازمان فدراسیون انقلابی ارمنی در ایروان، مصمم بود که از تمام اختیارات خود برای سامان دادن ‏به اوضاع اجتماعی پناهندگان و ساکنان این تنها شهر ارمنستان شرقی، بهره گیرد. ایروان در 1916 و ‏‏1917میلادی با وجود تمرکز اقشار گوناگون ارمنی در آن و نزدیکی به اجمیادزین، مرکز روحانیت ‏ارمنیان مرسلی، تنها یکی از شهرهای امپراتوری روسیه به حساب می آمد. آرام و همکارانش در ‏شورای شهر بر آن بودند که هم زمان با رویارویی با مشکلات رفاهی ساکنان ایروان، مسائل پناهندگانی ‏را که به شهر سرازیر شده بودند تحت نظارت مستقیم خود قرار دهند. آرام سال ها از نزدیک شاهد رنج ‏ارمنیان ارمنستان غربی بوده و ایروان را با همۀ مشکلاتش مأمن نهایی ده ها هزار مهاجری می دانست ‏که پس از روزها راهپیمایی مشقت بار از مرز عثمانی عبور کرده و در ایروان، نخستین آبادی خارج ‏از مرز عثمانی پناه گرفته بودند.‏

کوشش آرام برای ایجاد حداقل شرایط ممکن برای ادامۀ حیات پناهندگان به ماه ها قبل باز می گشت. او ‏پیش تر، در2 مه1916م در گردهمایی شوراهای ملی ارمنیان در باکو مشکلات ارمنیان ساکن در ایروان ‏و مهاجران رسیده از آن سوی مرز را به تفصیل شرح داده بود. او در همان ماه ، در سن پترزبورگ در ‏نخستین نشست مربوط به مشکلات اداری مهاجران نیز شرکت و سخنرانی کرده و تشکیل فوری سازمان ‏هایـی خاص برای رسیـدگی به وضع اسکان، معـیشت، بهداشت و سلامت و آمـوزش پناهندگان را ‏خواستار شده بود. تلاش های فرامرزی آرام برای تأمین نیازهای اولیۀ مال باختگان عثمانی و هماهنگی ‏انتظارات آنان با شرایط نامأنوس محیط جدید، ریشه در آگاهی کامل او از موانع ایجاد شده از سوی ‏مقامات امپراتوری روسیه داشت.‏

آرام حتی، در دسامبر1916م همراه با آندرانیک اوزانیان[34]،آرتاک داربینیان[35]و میرزاخانیان، که ‏همگی از مخالفان عقیدتی او بودند، تصمیم به برپایی نشستی با شرکت کلیۀ اندیشمندان ارمنستان غربی ‏داشت که با ممانعت مقامات امپراتوری روسیه روبه رو شد. فضای اجتماعی بازتری که در پی شکل گیری انقلاب ‏سوسیالیستی روسیه در فوریۀ 1917م در این کشور به وجود آمد، آرام و همفکرانش را بر آن داشت تا بار ‏دیگر از فرصت استفاده و اقدام به تشکیل گردهمایی ای با شرکت نمایندگان ارمنستان غربی کنند. گرد‏همایی در 2 ـ 11 مه1917م در ایروان باسخنرانی پر شور آرام بر پا شد. نتیجۀ آن تشکیل سازمان هایی ‏برای باز سازی اماکن اداری و رفاهی ارمنیان، ادارۀ جوامع آنان، تأسیس یتیمخانه ها و مراکز ‏آموزشی در ارمنستان غربی و ارسال وسایل کشاورزی و … به آن طرف مرز بود. ‏

گردهمایی نمایندگان ارمنستان غربی در ایروان، با یکی از شادترین لحظات زندگی آرام هم زمان ‏شد. یک روز پیش از افتتاح گردهمایی، آرام با کاتارینه زالیان، پزشک ارشد یتیمخانۀ شهر آرماویر، ‏ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سدا، تنها دخترشان بود.‏

سال ها بعد، کاتارینه در بستر مرگ به سدا تنها و ارثش گفته بود که:‏

« من سعادت دیدنش را نداشتم ولی تو دیر یا زود روزی را خواهی دید، که مردم یاد پدر قهرمانت را ‏گرامی خواهند داشت. امکان ندارد که ملت ارمنی خدمات بی نظیر آرام را فراموش کند. من در این شک ‏ندارم».‏

سدا مانوکیان در 2005 م در مسکو در سن هشتاد و هفت سالگی درگذشت.‏

آرام باوری عمیق به نیروی جماعت و مردم سالاری داشت. بارها، اعلام کرده بود که ارمنیان تنها ‏هستند، هیچ دولت خارجی ای نگران امنیت آنان نیست و تنها امید برای رهایی از مصائب اتکا به نیروی ‏و ارادۀ خود آنان است. او ایجاد نظم، هماهنگی و انسجام مردم تحت نظارت خود را از مهم ترین اسباب ‏رهبری می دانست. از همین رو، در همان سال نخست اقدام به انتشار نشریه ای اجتماعی ـ سیاسی با نام ‏آشخاتانک (به معنی کار) کرد. نشریه تا سپتامبر1919م ـ در آغاز سه روز یک بار و سپس، دو روز یک ‏بارـ منتشر می شد. چاپ نشریه در آن دوران در نقطه ای کم بضاعت از جهان که در گیر جنگ، قحطی و ‏جابه جایی دائم ساکنانش بود نیاز به ایمان و همتی والا داشت. آرام در آغاز به تنهایی و سپس با مشارکت ‏دوستان، سردبیری نشریه را نیز بر عهده گرفت. نشریۀ آشخاتانک، در واقع ادامۀ انتشار روزنامه ای به ‏همین نام بود که درسال های1905ـ 1915م در عثمانی چاپ و منتشر می شد. این نشریه بیانگر آرمان ‏فدراسیون انقلابی ارمنی و نمایانگر اوضاع ارمنیان مهاجر از ارمنستان غربی و ساکن در آن بود.‏

آرام، مسئولیت برپایی و سامان دهی یک حکومت ملی را بر پایۀ حکومتی محلی، به مرکزیت ایروان ‏پذیرفته بود، حکومتی که قرار بود پایه گذار نخستین جمهوری ارمنستان شود. او ایجاد امنیت و نظام ‏اداری را هدف اصلی خود می دانست.کمبود امکانات در ایروان از یک سو و خطر کشتار ارمنیان باقی ‏مانده در ارمنستان غربی به دست حکومت عثمانی و تجاوز نیروهای آن به قفقاز و ارمنستان شرقی به ‏دلیل فراخوان سربازان روس از جبهه ها در اکتبر 1917م، از سوی دیگر آرام را با مشکلات بیشتری ‏روبه رو کرده بود.‏

اقوام ساکن قفقاز در واکنـشی نسبت به سقـوط امپـراتوری روسیـه و تثـبیت انقـلاب سوسیالیستی شوروی،  در 15 نوامبر1917م، ‏کمیتۀ مشترکی متشکل از نمایندگان حکومت های محلی ارمنیان، گرجی ها و تاتارها (آذربایجانی های کنونی) به امید سر و سامان دادن به اوضاع منطقه شکل داده بودند. اما، این ‏سازمان مشترک خود را در برابر مشکلات عدیدۀ انسانی و مالی منطقه ناتوان و از انجام هر گونه اقدامی ‏مثبت عاجز می دید. ملت های قفقاز نیز که هریک در آن برهه گرفتار تنگناهای مالی، بیکاری و قحطی ‏خاص خود بودند، از کمیتۀ مشترک قطع امید کرده و هر کدام به ناچار چشم امید به حکومت های محلی ‏خود دوخته بودند، حکومت هایی که در آن مقطع کم رنگ و ناتوان به نظر می رسیدند. حکومت ‏محلی ارمنیان نیز بی رمق نشان می داد. این حکومت تا رسیدن آرام به ایروان چون بیماری ناتوان به حیات ‏خود ادامه داده و در ارتباطی ناپایدار با شورای ملی ارمنیان مستقر در تفلیس، به امید دریافت دستور کار و ‏فرمان از شورای ملی به انتظار نشسته بود.‏

آنچه آرام در دورانی شش ماهه، از دسامبر 1917تا مه 1918م، در ایروان انجام داد، می تواند الگویی برای ‏هر رهبر و مدیر اجتماعی امروزی باشد. آرام با اراده ای آهنین، واقع بینی مفرط، توان برنامه ریزی و ‏آینده نگری اعجاب انگیز، از خود گذشتگی و پشتکاری مثال زدنی کوشید تا جامعه ای مأیوس و خموده ‏را به تحرک وا دارد. او می دانست که با وعده های شیرین و اعلام فهرست وار آرزوهای شخصی، نمی ‏توان به احیای جامعه ای مرفه امید بست. از این رو، توجه خود را از روز آغازین، به سازماندهی دوایر ‏جدید حکومتی و احیای سازمان ها و کمیته هایی معطوف ساخت که در خمودگی به سر می بردند. ‏اقدامات آرام به مقدماتی برای تشکیل یک دولت شباهت داشت، چنان که حاصل زحمات او در تولد ‏نخستین جمهوری ارمنستان آزاد و مستقل، در پایان این دورۀ شش ماهه نمودار شد. آرام در کنار شورای ‏ایروان، که اختیاراتی مشابه یک حکومت ملی برای ادارۀ شهر داشت، مقدمات لازم را برای تشکیل ‏نیروی نظامی به منظور تأمین امنیت شهر در دستور کار خود قرار داد. جوانان بیست تا سی و دو ساله به ‏خدمت فرا خوانده شدند. شورای ایروان تمهیداتی در نظر گرفت تا غیبت نیروی کار خانواده ها آسیبی به ‏زندگی روزمره آنان وارد نسازد. تبلیغات مناسب وفهم عمومی و تأمین هزینۀ ارتش عمدتاً از سوی ‏روستاییان، سبب تشکیل هستۀ ارتش ملی و آمادگی کامل نخستین هنگ نیروی نظامی ارمنیان در مارس ‏‏1918م شد. ‏

آزار و اذیت مداوم اقوام تاتار هم مشکل دیگری بود که امنیت شهروندان ایروان را به خطر انداخته و ‏جوانان آمادۀ حضور در ارتش را نگران وضعیت خانواده هایشان کرده بود. با پیگیری های آرام و ‏دراستامات کانایان[36]، پایه گذار ارتش ارمنستان، ظرف تنها سه ماه ساکنان بیـش از پنجـاه روستای ‏تاتار نشیـن متعـهد به حفـظ آرامـش شدند. آرام، در گام بعـدی، کوشید این اقـوام را به مناطـق دیگر منتـقل سازد ‏تا فضای مناسـب برای سیل پناهندگانی که از ارمنستان غربی می آمدند، فراهم شود. ‏

دراستامات کانایان معروف به درو (1884_1956 م)

در نگاه آرام منـافع ملی اولویت محـض داشت. به هـمین دلیـل، او از همکاری با مخالفان عقیدتی یا ‏سیاسی رویگردان نبود. آرام برای پیشگیری از تجـاوز بیشتر نیروهـای ترک، پس از هماهنـگی با همۀ ‏فعالان سیاسی و اجتماعی پیـرامون خود، به مـذاکره با بلشویک ها[37]، نمایندگان حکومت روسیۀ جدید ‏که در ضدیت کامل با آرمان حزب داشناکسوتیون و اعتقادات خود او بودند، پرداخت.‏

اعدام انقلابی چلاخ گئورک (گئورک لنگ)، از اوباش منطقه، که با باج گیری و زورگویی های مداوم ‏مردم ایروان را به ستوه آورده بود و در کنار آن وضع قوانین سخت در برخورد با فراری ها، یاغی ها و کسانی که ‏با استفاده از نا بسامانی اوضاع با حملات مسلحانه به مال و حریم ناموس مردم تعدی می کردند، به شدت ‏بر محبوبیت آرام نزد مردم افزود. از سوی دیگر، نزدیک شدن ارتش متجاوز عثمانی به ایروان از سمت ‏غرب، تعرضات پراکندۀ گروه های مسلح تاتار از سمت شرق و تحرکات تهدیدآمیز گرجی ها از شمال مردم ‏را ترغیب کرد تا همۀ اختیارات حکومتی را به رهبری مورد اعتماد همگان بسپارند. آنان در24 مارس ‏‏1918م آرام را به رهبری مطلق جامعۀ خود برگزیدند و به او لقب « دیکتاتور» دادند. انتخاب فردی از ‏سوی مردم برای حکمرانی مطلق بر خود آنان با اختیارات تام یک دیکتاتور را می توان از اتفاقات نادر تاریخ ‏اجتماعی معاصر به شمار آورد. مرام و منش آرام و اوضاع سیاسی ـ اجتماعی آن روزها سبب این رخداد ‏شده بود. آرام بدون لقب نیز با تمام وجود در اختیار مردم بود. اوهیچ گاه از مقام خود برای منافع شخصی ‏استفاده نکرد و هیچ گاه خود را دیکتاتوری برتر از دیگران ندانست.‏

آن روز، جمعیت هیجان زده آرام را در خانه اش از تصمیم خود مطلع ساختند و او را روی دست به ‏جلوی ساختمان شورای شهر بردند. آرام، که در هر فرصتی یادآور اهمیت همبستگی مردم می شد، پس ‏از انتخاب از سوی مردم در نخستین سخنرانی خود، در مقام دیکتاتور، خطاب به انبوه مردم حاضر در ‏محل گفت:‏

« از انتخاب شما سپاسگزارم. این را هم امکان دیگری می دانم برای خدمت بیشتر به شما و میهنم. باید ‏بدانید که من بدون شما هیچم. قهرمان، خود شما هستید و اگر آماده باشید تا برای نجات وطن و جلوگیری ‏از نابودی آن به پا خیزید، آن وقت زحمات من و امثال من نیز به نتیجه خواهد رسید. گروه های اجتماعی ‏و نظامی به وظایف خود عمل خواهند کرد و من نقش هماهنگ کننده و شتاب دهنده را خواهم داشت. اما ‏مطمئن باشید از این پس از گناه کسی که در خدمت به میهنمان کوتاهی کند چشم پوشی نخواهم کرد. بدانید ‏که ملت ما برای گریز از نابودی زاده شده است. ما در کنار هم پیروز خواهیم بود، آماده نبرد یا با سپر، یا بر سپر.[38] بیایید به دنیا نشان دهیم، که ملت ارمنی حق آزادی و آزاد ‏زیستن را دارد. ‏

حالا یا هرگز».‏

خطری را که همه در ایروان آن را احساس می کردند ولی ناخودآگاه کوشش به نادیده گرفتن آن داشتند ‏در تابستان 1918م از سمت غرب نمایان شد. ‏

در 21مه، نیروهای ارتش ترک پس از چهار ماه پیشروی به سمت شرق، با تصرف روستای ‏ساردارآباد و ایستگاه سوق الجیشی آن[39]، به سی کیلومتری ایروان رسیده بودند. ‏

‏هنگامی که تنها یک شبانه روز، انفجار یک گلولۀ توپ و یا یک قطره زهر نا امیدی کافی بود تا قوم ‏ارمن از صفحۀ روزگار محو شود، آرام توانست از هیچ ارتشی بسازد و آن را به ساردارآباد برساند. ‏در وضعیتی که گروهی از مردم و برخی از مقامات عقب نشینی از جبهه ها، پیشنهاد مذاکره، تسلیم به ‏دشمن و حتی، تخلیۀ ایروان و کلیسای اجمیادزین را در ذهن می پروراندند تنها اراده و ایستادگی آرام ‏راه گشا شد.‏

او در جمع مردم ظاهر شد و خیلی کوتاه با آنان سخن گفت:‏

« قصد تکرار مکررات را ندارم. فرصتی هم برای ایراد سخنرانی باقی نمانده. من اینجا هستم برای ثبت نام ‏داو طلبان و اعزام فوری آنان به جبهه. من آنچه لازم بود گفتم. بقیه اش با شماست …».

هیجان مردم هنگامی به اوج خود رسید که مردی را که همگان را به ایستادگی تا آخرین قطرۀ خون فرا می خواند، در کنارشان ایستاده آمادۀ شهادت دیدند. آرام، آرام و قرار نداشت، یا با مردم بود یا در تماس ‏لحظه به لحظه با ستاد ارتش. سخنان خالصانه و مدبرانۀ آرام جایی برای رد درخواست او باقی نگذاشته ‏بود. ‏

معجزۀ آرام نه تنها ارتش متجاوز ترک را شکست داد بلکه آنان را واداشت تا در برابر ارمنستان آزاد ‏سرخم کنند. توان مدیریتـی آرام در تهییـج مردم برای دفاع از نامـوس ملی طی23 ـ 29 مه 1918م ارتـشی ‏متـشکل از همـۀ اقشار مـردم را راهـی جنـگ سرنوشـت ساز ساردارآباد کـرد.

ژنرال سیلیکیان[40]در جبهۀ ‏ساردارآباد و دراستامات کانایان در جبهۀ باش آباران[41]، فرماندهی مردم را بر عهده گرفتند تا بتوانند ‏از محدودۀ کوچکشان، از ایروان تنها شهرشان و از اجمیادزین، مرکز روحانی شان پاسداری کنند. ‏

محمـت وهیـب پاشا، پس از جنگ سـاردارآباد و قراکلیسا، اعتراف کرده بود، که ارمنیان اگر بخواهند ‏بهترین جنگاوران جهان اند. ‏

این پیروزی، پیروزی آرام و مـردم و پایه گذار نخـستین جمهـوری ارمـنستان شد. از این رو، تاریـخ ارمنیان ‏آرام را برای نقـش برجستـه اش در بنیـان حـکومـت آزاد ارمنستان، بنیـان گـذار جـمهـوری می شناسد.‏

گرجی ها اندکی پیش  از آن، در26 مه 1918م، تأسیس جمهوری دموکراتیک گرجستان را اعلام داشته و ‏حزب مساوات نیـز از طـرف اقـوام تـاتـار و تـرک شـرق قفقاز در 28مه 1918م سـرزمیـن ساکـنان خود ‏رامستقل اعلام کرده و نام آذربایجان را بر آن نهاده بود. بانیان کشور خودخواندۀ آذربایجان در محاسبات ‏خود، سهم ارمنستان از قفقاز را در کمترین حد ممکن پیشنهاد کرده بودند.‏

درپی اعلام استقلال دیگر کشورهای قفقاز، شورای ملی ارمنیان نیز در تفلیس در 28 مه 1918م، تأسیس ‏جمهوری مستقل ارمنستان را اعلام کرد.

مرزبندی جدید قفقاز غربی از نگاه حزب مساوات[42]

ایروان، پس از اعلام استقلال در28 مه1918م

انتقال هیئت دولت منتخب از تفلیس به ایروان، با مشکلاتی که مقامات گرجی بر سر راه آن قرار می ‏دادند با تأخیر روبه رو شد. از این رو، حفاظت از دستاوردهای ملت ارمنی و حفظ انسجام اداری تا دو ‏ماه بعد همچنان بر عهدۀ آرام باقی ماند. گرجی ها، که خود تنها چند روز قبل تأسیس جمهوری گرجستان ‏را اعلام کرده بودند، از استقلال ارمنستان خوشنود نبودند. استنباط عمومی از اوضاع سیاسی روز این ‏بود که ترکیه و هم پیمان آن، آلمان، در محاسبات خود قفقاز پس از جنگ را فقط به دو بخش گرجستان ‏و آذربایجان تقسیم و در بارۀ ارمنیان تنها تأمین سلامت جانی و امنیت آنان را ضمانت کرده اند.‏

این دو ماه دورانی طاقت فرسا و برزخی عذاب آور برای آرام بود. او از سویی شاهد رنج مردمی بود که ‏با بیماری های مسری، قحطی و مرگ دست و پنجه نرم می کردند و از سوی دیگر، نگران ‏تحرکات نظامی ارتش عثمانی مستقر در  مرز  بود. جنگ جهانی اول هنوز پایان نیافته بود و با اینکه بخش ‏بزرگی از نیروهای عثمانی پس از توقف در برابر دیوار ایروان، متوجه باکو و دیگر نواحی قفقاز ‏شرقی شده بود، فرماندهی ارتش پیروز ترک، شکست ساردارآباد را کوچک تر از آن می دانست که مانع ‏تجاوز مجدد ارتش خود به حریم شکنندۀ ارمنستان شرقی در روزهای آتی باشد.‏

در شرایط تأخیر در انتقال دولت به ایروان، آرام می بایست به تنهایی به حل مشکلات اجتماعی و ‏به موازات آن فراهم آوردن ملزومات برای تشکیل دولت آینده می پرداخت. وی مصمم بود، تا نظام دولت را ‏طراحی و پی ریزی کند. او برآن بود که از تجربه های دوران حکمرانی خود در واسپوراکان و دوران ‏ساماندهی ساختار مدیریتی ایروان بهره گیرد. مشکل در آن بود که بنای دولت هیچ گونه هماهنگی ای با ‏گرفتاری های مردم ایروان نداشت. عموم مردم اعلام استقلال را چاره ساز انبوه مشکلات خود و ‏شهرشان نمی دانستند. نیازها و خواسته های مردم رنجدیده و مضطرب و اولویت های مدیریتی هردو به ‏قوت خود باقی بودند، امادرابعادی به مراتب وسیع تر و با مسئولیتی بسیار سنگین  تر.‏

وضعیت ویژه نیازمند تصمیم گیری هایی ویژه بود. آرام ترسی از رویارویی با مشکلات را نداشت. او در ‏یکی از تصمیمات انقلابی خود، قانون ملی شدن گندم را وضع کرد و اجرای برنامۀ سهمیه بندی نان ‏شهروندان رادر انحصار شورای شهر قرار داد. قرار بر این منوال بود که هر کشاورز سهم گندم و آرد ‏خود و خانواده اش را بر دارد و اضافۀ آن را با نرخ متعارف در اختیار شورای شهر قرار دهد. شورای ‏شهر با اجرای این قانون کمبود نان سربازان و پناهندگان ناتوان و مشکل کمبود آذوقۀ شهروندان را تا حد ‏زیادی سامان بخشید. آرام قانون استثنایی دیگری نیز برای اجرای عدالت وضع کرد. بنا بر این ‏قانون پناهندگانی که در روستاها جای گرفته و از چراگاه ها و زمین های کشت استفاده می کردند، موظف ‏به پرداخت اجاره بهایی منصفانه به روستاییان صاحب زمین شدند تا آنان پناهندگان را مشکلی افزوده بر مشکلات خود به حساب نیاورند.

او موفـقیت را در صداقـت کلام مسئـولان و همبستگی ‏مردم می دانست. ازاین رو، انتشار روزنامه ای دولتی را با نام خبرنامۀ شورای شهر آغاز کرد تا عموم ‏مردم را در مسیر اجرای قانون در کنار خود داشته باشد و از تشویش اذهان و پخش اخبار ‏نادرست جلوگیری کند. ‏

کوشش بی نتیجه برای پنهان ساختن خطر مسلم تهاجم دشمن، درگیری هر روزه با مشکلات فراوان ‏انسانی با امکاناتی بسیار محدود و خسته شدن از انتظار برای تشکیل رسمی دولت آرام را مجبور کرد تا ‏در نهایت برای تسریع در محقق ساختن وعده ها دست به تهدید شورای ملی ارمنیان در تفلیس زند.‏

هشدار آرام کارساز واقع شد و در غروب 19ژوئیۀ1918م، او، درو و ژنرال نازاربگیان[43]، رئیس وقت ‏ستاد ارتش در حومۀ ایروان، از رئیس منتخب دولت جدید و وزیران هیئت موقت دولت استقبال کردند.‏

افسردگی رهبران جدید در بدو ورود به ارمنستان شرقی، قابل درک بود. آنان در حومۀ لم یزرع پایتخت آتی کشور نمونه ای کوچک از ‏ذلت را دیده بودند. بوی اجساد مردگان در گرمای طاقت فرسای نیمۀ تابستان، شبح پناهندگانی که ‏گرسنگی و ضعف توان حرکت را از آنها سلب کرده بود و ویرانه هایی که مشکل می شد نام سرپناه بر ‏آنها نهاد نمی توانست مایه ای برای امیدواری باشد. اشباح زنده از چند دانۀ گندم و علف های کمیاب ‏تغذیه می کردند، امکانی که با فرا رسیدن فصل سرما از دست می رفت. به طعنه گفته می شد که ترک ها ‏زمین کافی و آماده برای راه اندازی یک گورستان بزرگ را برای ارمنیان تدارک دیده اند.‏

هوهانس کاجازنونی

آرام در میان چنین کابوسی سکان کشور را به دست گرفته و زمینه را برای تشکیل دولت فراهم آورده ‏بود.‏

نخستین نشست رسمی دولت با شرکت شوراهای ملی ارمنیان تفلیس و ایروان در حضور هوهانس ‏کاجازنونی[44]، اولیـن رئیس منتـخب دولت ارمنستان برگـزار شد. آرام در همـان جلسۀ نخـست حکومـت ‏قانونی خود را به دولت تحویل داد و آمادگی خودرابرای خدمت به آن اعلام کرد.‏

نخستین دولت ارمنستان

آخرین دورۀ زندگی سیاسی ـ اجتماعی آرام مانوکیان با انتصاب او به مقام وزیر کشوردر 26 ژوئیۀ1918م ‏شروع شد و با مرگ وی در 29 ژانویۀ 1919م، به پایان رسید.‏

نوشته های تاریخ نگاران و یادداشت های به جای مانده به قلم دولتمردان ربع اول سدۀ بیستم میلادی ‏حاوی مطالبی به نسبت اندک از این دوران کوتاه زندگی آرام است. دوعامل را می توان دلیل این کاستی ‏دانست. نخست تغییر  رویکرد عثمانی در قبال ارمنستان غربی و محدودۀ ارمنستان شرقی و دوم اختلاف ‏شدید شخصیت های سیاسی آن دوران در تعریف ساختار دولت و حکومت جمهوری نوپای ارمنستان. ‏ترکیۀ عثمانی پس از قبول شکست در ساردارآباد و با نزدیک شدن پایان قریب الوقوع جنگ جهانی از ‏میزان فشار خود بر ارمنستان غربی کاسته و تمایل خود را برای تجاوز به ارمنستان شرقی به گونه ای محسوس ‏کاهش داده بود. در نتیجه، برای آرام آزادی خواه، همچون دو دهۀ گذشته، موضوع چندانی برای مبارزه با ‏تجاوز و استثمار باقی نمانده بود. در داخل کشور نیزمخالفان سیاسی با طرز فکر متفاوت خود، خواسته ‏یا ناخواسته، وظایف و دایرۀ اختیارات آرام را به تدریج محدود می کردند.با این حال آرام، تا زمان مرگ ‏در مقام وزارت کشور باقی ماند و برگ درخشان دیگری حاکی از شعور اجتماعی و از جان گذشتگی را ‏برای وارثان خودباقی گذاشت.‏

آرام به طور رسمی تنها، وزیر کشوربود اما عملاً مسئولیت های اجرایی امور مربوط به فرهنگ، ‏ارتباطات، تأمین اجتماعی، مدیریت شورای شش نفرۀ ایروان و نیروی انتظامی نیز برعهدۀ او گذاشته ‏شده بود. دلیل سپردن این همه مسئولیت به او محبوبیت وی نزد مردم و اشراف کامل او به نیازهای واقعی ‏کشور و روش تأمین آنها بود. آرام عملاً دولتی در داخل دولت و در خدمت آن بود. ‏

روبن دِرـ میناسیان موقعیت آرام را در دولت چنین تشریح کرده است: ‏

«‏ آرام در مقام وزیر کشور حکم ماشین اجرایی هیئت دولت را دارد. او مجموعه ای از آرمان فدراسیون ‏انقلابی (داشناکسوتیون) و مرام دولت مداری است.آرام به تنهایی نمایندۀتمام آرزوهای ارمنیان و اهداف دولت ارمنستان ‏است. آرام همه چیز است …».

ژنرال سیلیکیان هم در پاسخ به برخی از نظامیان ارشد، که آرام را خیلی هم مناسب جایگاه فرماندهی نظامی ‏نمی دانستند، گفته بود: ‏

« شما آرام را نمی شناسید. در وضعیت کنونی او تنها فرد شایستۀ مقام فرماندهی نظامی است. مطمئن باشید که ‏من هیچ گامی را بدون مشورت با آرام بر نخواهم داشت و اگر مرا به این مقام انتخاب کنید دفتر کارم را در محل ‏کار او برپا خواهم ساخت. هیچ درجۀ نظامی ای نمی تواند بیش از آنچه آرام بر دوش ما می گذارد، بر مقام ‏ما بیفزاید. کسی شایسته تر از او نیست…».

هر نقطۀ عطفی در حیات سیاسی جوامع، حتی اگر آغازگر دوره ای درخشان باشد، همراه با اضطراب، بی ‏ثباتی مقطعی و هرج و مرج است. آرام در چنین وضعیتی سکان اصلی دولت را در هدایت کشور به دست ‏گرفته بود. او پرداختن به وظایفی را که منجر به رفاه مردم می شد، مانند همیشه در اولویت می دانست. ‏امنیت جان و مال مردم برای او از اهمیت اجتماعی و سیاسی بسیاری بر خوردار بود. آرام اعلام کرده بود که ‏اگر تاچند روز پیش لازم بود همه را مسلح کنیم، اکنون زمان جمع آوری سلاح فرا رسیده است. پیشنهاد او برای ‏محدود کردن امکان حمل اسلحه، در 29 اوت1918م، مورد قبول دولت واقع شد و با رأی مجلس جنبۀ قانونی ‏پیدا کرد. صدور اجازۀ حمل اسلحه برای افراد امین، در روستاهایی که در معرض تجاوز اقوام تاتار و ‏ترک بودند، از وسعت دید آرام حکایت می کند. ‏

مبارزه با سوء استفاده از مقام از سوی برخی از مسئولان، جدای از مقام و منزلتشان، گویای عدل و ‏انصاف آرام بود. هدف از برقراری ضوابط سخت گیرانۀ قانونی، تثبیت وضع معیشتی مردم وتأمین ‏نیاز های اولیۀحدود پنجاه هزارکودک یتیم و صدها هزار پناهنده به جمهوری نوپا بود. ‏

با تصمیم وی برای مبارزه با قحطی و فساد ناشی از آن محصول پنبه و سیب زمینی و تولیدات نمک و ‏مشروب نیز ملی اعلام شد. در این مورد نیز مانند طرح نان، روستاییان و سکنۀ شهر مجاز بودند به ‏میزان مصرف خود مقداری از محصول خود را نگه داشته و بقیه را به نرخ منصفانه به دولت بفروشند. ‏آرام، که در مدتی کوتاه مشکلات روزمرۀ مردم را لمس کرده بود، واردات اقلام مورد نیاز عموم را آزاد ‏و صادرات موادی را که بخشی از آذوقۀ لازم را فراهم می ساخت ممنوع اعلام کرد. ‏

آرام در میان جامعه می زیست و از ارزش بالایی که استقلال به دست آمده در قلب تک تک مردم ‏داشت با خبر بود و به نمایش گذاشتن ارزش های ملی را محرکی برای میل به زندگی و بهبود آن در ‏روزهای بحرانی می دانست. از این رو، در13 سپتامبر1918م به تمام ادارات و مراکز دولتی دستور داد ‏که از همان روز پرچم سه رنگ ارمنستان را بر بام ساختمان های خود افراشته نگه دارند. همچنین، ‏دستور داد تا متن کلیۀ تلگرام هایی که بنا بر عرف تنها به زبان روسی مخابره می شدند به زبان ارمنی نیز ‏ترجمه شوند. ‏

این دستورها نشانگر اهمیتی است که آرام برای عرق ملی، به منزلۀ نیروی محرکۀ مردم قائل بود. ‏

برای شناخت رویکرد اجتماعی این دولتمرد بزرگ می توان به دو خصیصۀ بارز او اشاره کرد. نخست ‏برداشت او از قانون و قانون مداری در زمانی که منافع ملت و دولت در میان است و دیگر،توان او برای ‏تسامح و از خود گذشتگی هنگام کار گروهی. آرام منافع مردم را در اولویت می دانست و حاضر بود ‏برای حفاظت از آن هر قانونی را که مردم و کشورش در نتیجۀ اعمال به آن متضرر می شدند، با ‏مسئولیت خود، زیر پا گذارد. به دار آویختن چلاخ گئورک یکی از آن موارد بود. سازش او با همه، برای ‏حفظ منافع مردم و کشور، تا آنجا پیش رفته بود که دوستان و حتی، مخالفان عقیدتی اش برقراری رابطه با ‏ترک ها را نیز در موارد ضروری به او محول کرده بودند. ‏

در این زمینه، می توان مکاتبات او را با محمد علی پاشا، نمایندۀ امپراتور عثمانی و به ویژه، دیدارش ‏را با خلیل کوت پاشا، فرماندۀ قشون ترک در قفقاز، یاد آور شد. خلیل پاشا، آرام را از دوران حکومتش در ‏وان می شناخت. ارتباط این دو رهبر، که دشمن یکدیگر بودند در روزهایی اتفاق افتاد که تنها چند ماه به ‏پایان جنگ جهانی اول باقی مانده بود و دولت ارمنستان در مذاکرات خود با حکومت عثمانی، بر افزایش ‏مساحت کشور نوپای ارمنستان، که درآن روزها تنها یازده هزارکیلومتر مربع وسعت داشت، اصرار می ورزید. هم زمان با مذاکرات هیئت نمایندگی دولت ارمنستان ، که زیر نظر شورای ملی در تفلیس ‏صورت می گرفت، آرام نیز در ایروان می کوشید تا از آشنایی های قدیم خود برای مذاکره با مقامات ‏ترک استفاده کند. مراودات آرام با خلیل پاشا، فرماندۀ لشکر ششم عثمانی که به پان تورکیسم معتقد و ‏مسئول کشتار هزاران شهروند ارمنی قفقاز بود نمایانگر دید آرام در فراتر انگاشتن منافع ملت از هر میل ‏و سلیقۀ شخصی است. ‏

خلیل پاشا، پیش از پایان جنگ جهانی اول در اواخر ژوئیه، طی پیامی تمایل خود را برای ملاقات با آرام ‏در ایروان ابراز داشته بود. روبن دِر ـ میناسیان در یادداشت هایش نوشته که خلیل پاشا در مذاکرات ‏پیشین با آرام، با گذاشتن شرایطی، اعلام کرده بود که با افزایش مساحت ارمنستان مخالفتی ندارد. شرایط ‏از این قرار بود که ارمنستان می بایست از طرفی از نوار جنوبی کشور خود در مرز با ایران صرفه نظر می کرد، راه دستیابی به شرق قفقاز و منطقۀ ترک و تاتار نشین آن را برای همیشه به ترکیه واگذار ‏می کرد واز طرفی دیگر به جناح ترکیه و همراهانش در برابر روس ها ومتفقین می پیوست. این ‏مذاکرات به ظاهر دوستانه به سرانجام نرسید. تنها، در نتیجۀ آن خلیل پاشا از روی خیرخواهی و احترام ‏به آرام، چهارصد تن آرد به ایروان فرستاد و فرمان داد تا اقوام تاتار از نواحی مرزی در غرب ارمنستان ‏خارج شوند. ملاقات رسمی خلیل پاشا و آرام با وساطت نمایندۀ آلمان، در 31 اوت 1918م، در ایروان ‏صورت گرفت.آرام، برای حفظ منافع دولت و مردم خود حاضر به ملاقات با جلاد ملت خود نیز بود. از ‏این رو، در ایستگاه راه آهن ایروان با برگزاری تشریفات رسمی به استقبال خلیل پاشا و نمایندگان آلمان ‏و اتریش رفت که همراه او به ایروان آمده بودند. مذاکرات حضوری نمایندگان کشورهای پیروز(تا آن ‏تاریخ) با مقامات دولتی ارمنستان و روحانیان عالی رتبۀ اجمیادزین این بار نیز حاصل چندانی نداشت.‏

چند روز پس از نشست ایروان، در اکتبر 1918م آرام تلگرامی محرمانه از خلیل پاشا دریافت داشت. ‏فرماندۀ ترک این بار،تقاضا کرده بود که در مکانی دور افتاده در اطراف ایروان مخفیانه با آرام دیدار ‏کند. آن شب خلیل پاشا با روحیه ای کاملاً متفاوت آرام را در آغوش کشید. اوبا حالی افسرده از شکست ‏نیروهای ترک در جبهه های متعدد و دستور عقب نشینی کامل آنان از جبهه شرق خبر داد. خلیل پاشا به ‏آرام گفت که صلاح در این است که نیروهای ارمنی در اولین فرصت مواضعی را که ارتش عثمانی در ‏آلکساندراپول (گیومری کنونی) ترک کرده به اشغال خود در آورند. او همچنین از ‏آرام خواسته بود که به هر طریق ممکن مانع انتقام گیری ارمنیان از شخص او در راه بازگشت به ‏ارزروم[45]شود.‏

آرام به خلیل پاشا اطمینان داده بود، که سربازان ارمنی هیچ گاه از پشت دشمن فراری را هدف قرار نمی دهند. او همچنین، در مقابل تحویل مهمات ارتش عثمانی که در قارص انبار شده بودند به نیروهای ارمنی، ‏چهار تن از سربازان خودرا مأمور مشایعت فرمانده ترک تا مواضع نیروهای عثمانی در ارزروم کرد.‏

در اواخر ماه اوت، ژنرال حلیل پاشا، مرد پر نفوذ عثمانی و عموی انور پاشا به مقامات ارمنی اطلاع ‏دادکه شماری ازپناهندگانی که چندین ماه در محاصرۀ نیروهای ترک گرفتار مانده بودند می توانند به ‏حومۀ ایروان منتقل شوند و همچنین آن دسته از پناهندگانی که خانه و کاشانۀ خود را در خاک عثمانی ‏رها کرده بودند اجازه دارند که آزادانه به زادگاه خود باز گردند. به دنبال تحولات پس از آتش بـس و در ‏پی فرمان خلیـل پاشا به افسران خود، برای تخـلیۀ نواحـی شمال و شمال شرقی ارمنستان، در5 اکتبر ‏‏1918م، دولت ارمنستان بلافاصله دراستامات کانایان (درو) را مأمور تصرف مناطق یاد شده کرد. ‏

نیروهای ترک در22نوامبر 1918م، آلکساندراپول و در دسامبر همان سال، اطراف ایروان را نیز تخلیه ‏کردند و نیروهای ارمنی با تصرف این نواحی پانزده هزار و پانصدکیلومتر مربع دیگر به مساحت ‏ارمنستان افزودند.‏

در نواحی آزاد شده، سربازان ارمنی شاهد صحنه های وحشتناکی شده بودند. غنی ترین ناحیۀ ارمنستان ‏به بیابانی بی آب وعلف تبدیل شده بود. ترک ها شهرها و روستاها را غارت کرده بودند. آنان از ‏چهارپایان، طیور، محصولات زراعی، اسباب وآلات کشاورزی،گاری و درشکه، گرفته تا اثاث خانه ها، پنبه، آذوقۀ موجود در انبارها ودر و چهارچوب پنجرۀخانه هارا نیز با خود برده بودند. تمام ‏ساختمان های عمومی را درآلکساندراپول منفجر کرده و خانه ها را آتش زده بودند. خیابان های شهر در ‏زیر آوار پنهان شده بود.سربازان ترک پس از شش ماه اشغال تنها شبحی از زندگی را باقی گذاشته ‏بودند. ارتشیان ترک مستقر در شمال ایران نیز به نوبۀ خود، در مسیر عقب نشینی، آنچه را نیز که دیگر ‏نظامیان عثمانی رها کرده و رفته بودند، با خود بردند. ‏

ارمـنیان منطقـه که روزهای خوش گذشته را به خاطر داشتند، مصـداق کلام ویکتور هوگو، نویسنده و ‏شاعر شهیر فرانسه را به چشم می دیدند. هوگو در شعری گفته است: ‏« باز خون، باز غارت … ترک ها از اینجا گذشته اند …» .

آرام مانوکیان

آرام مانوکیان

ملت ارمنی در سدۀ بیستم میلادی دارای شخصیت های برجستۀ بسیاری بود، شخصیت هایی که در ‏لحظات بحرانی مبارزه با ارادۀآهنین، نبوغ در رهبری و سازمان دهی، جرأت در تصمیم گیری، ‏مسئولیت پذیری، پشتکار، تسامح، واقع بینی و جهان بینی خاص به یاری ارمنیان شتافتند. اگر فـداکاری ‏تا سرحـد از جـان گذشتگی و فـروتنی را نیز به این صفات اضافه کنیـم، شاید بتوانیـم شخصیت آرام ‏مانوکیان را تا حدی نمایان سازیم. عملکرد او در رهبری ای که مبنی بر ملی گرایی بود، با اوضاع سیاسی ـ اجـتماعی امروز جهان تطابـق ‏بسیار دارد. کاوش در زوایای آن مـی توانـد راهنمای دولتمردان کنونی و حتی راه گشای مراودات سیاسی ‏با دولت هایی باشد که مرزهای خود را از روی بغض و کینه بر روی یکدیگر می بندند و قوانین همزیستی ‏مسالمت آمیز رازیر پا می نهند.‏

در بحبوحۀ جنگ جهانی اول، در ارتفاعات ارمنستان آتش مبارزات ارمنیان در دو نقطۀ شعله ور شد، دو ‏نقطه ای که دو پیروزی را برای ملت ارمنی به ارمغان آورد. یکی در ارمنستان غربی، در خاک عثمانی ‏و دیگری220 کیلومتر دورتر در ارمنستان شرقی، در خاک روسیه. این دو نقطه در سدۀ ‏بیستم شاهد خیزش ارمنیان مبارز برای نفی اسارت، نیل به استقلال و پیروزی بر بغض و کینۀ سلاخان ‏و زورگویان بود. ‏

این دو وان و ایروان بودند.‏

تنها کسی که موفق شد آن دو نقطه را بر هم منطبق کند و تنها کسی که توانست شعلۀ دو خیزش، دو پیکار ‏و دو پیروزی را به یک نقطۀ درخشان در تاریخ ارمنیان تبدیل کند، آرام مانوکیان بود.‏

آرام مرکز ثقل هردو جنگ وان و ایروان بود. اوهمۀ صفات خوب قوم ارمنی را یکجا در خود ‏داشت. او کسی بود که همه در روزهای جنگ و خون، دور او را با اشتیاق گرفتند. اوکسی بود که روح ‏زندگی را به کالبد رنج کشیدۀ ملت ارمنی دمید. او کسی بود که امید و اراده را به همگان باز گرداند. او ‏کسی بود که توانست در لحظات سرنوشت ساز ملت ارمنی، فلسفۀ شهادت را برای همگان آشکار سازد.‏

آرام مانوکیان کسی بود که زنده ماندن و نمردن را به یکایک مردم خود آموخت.‏

حضور چنین شخصیتی را در دو نقطۀ جدای از هم،که در آتش ظلم می سوختند، نمی توان تصادفی ‏دانست. او نبرد وان را به پیروزی رساند تا ارمنیان پس از شش سده اسارت به خودباوری برسند.

این ‏تصادفی نبود که سه سال بعد او توانست با غلبه بر نیروهای برتر دشمن نخستین جمهوری ارمنستان را ‏بنا نهد. مردم داری، عرق ملی و از جان گذشتگی بی حد آرام تنها در نقطه ای می توانست شکوفا شود که ‏ملت اسیر آن برای آزادی می جنگید. این توان رهبری و نظام فکری منسجم آرام بود که او را به سوی وان ‏در ارمنستان غربی و ایروان در ارمنستان شرقی راند.‏

سرنوشت فـرصت زیادی برای ادامۀ خدمات بی نظیـر آرام به او نداد. او در دسامبـر1918م، ماننـد صدو ‏پنجاه هزار تن از همشهریان خود، به حصبه مبتلا شد و به دنبال چهل روز درد و رنج در بستر بیماری، در ‏‏29 ژانویه 1919م ، دار فانی، همسر و تنها فرزند چهار ماهۀ خود و ملت ارمنی را وداع گفت.‏

تندیس آرام مانوکیان ، نصب در 18 ژوئیۀ 2018 م ، به مناسبت صدمین سال تاسیس نخستین جمهوری ارمنستان، ایروان، ارمنستان

ایروان برای آرام گریـست. مردم ایروان تابـوت آرام را بر روی دست مشایعـت کردند تا برای آخرین بار ‏همـراه کسی باشند که در تلـخ ترین روزها رهبری سرزمین و مردم خود را به او سپرده و شیرین ترین ‏روزهایشان را با او جشن گرفته بودند.‏

در تاریخ ارمنیان، فراوان نیستند فداییانی که توانستند نبرد خود را به پایان رسانند و پیروزی را در ‏آغوش گیرند. ‏

آرام سازمان داد، جنگید، به زندان افتاد، پای چوبۀ دار رفت و به آغوش مردم بازگشت تا در مقام ‏خوشبخت ترین مبارزان، پیروزی نهایی را با مردمش جشن گیرد و خود را در تاریخ ارمنستان ‏جاودانه سازد.‏

پی‌نوشت‌ها:

  1. 1. محل تولد آرام مانوکیان در برخی از منابع، روستای زِیوا، در بخش کاپان، درجنوبی ترین ناحیه ارمنستان کنونی، مجاور مرز ایران، ذکر شده است.
  2. 2. شهر شوشی در دوران استیلای ایران برقفقاز تا 1828م و پس از آن تا پایان دوران استثمار روس در این ناحیه در 1923م، مرکز حکومت نیمه خودمختار آرتساخ بود.‏
  3. 3. فدراسیون انقلابی ارمنی معروف به حزب داشناکسوتیون. در تابستان 1890م، توسط کریستاپور میکائلیان، سیمون زاواریان و استپان زوریان (معروف به ‏رُستوم) در تفلیس تأسیس یافت. آرام مانوکیان نخستین فرستاده حزب به قفقاز غربی برای تهیه مقدمات تأسیس نخستین جمهوری ارمنستان بود.‏
  4. 4. گوگون در زبان ارمنی غنچه معنی می دهد.‏
  5. 5. ‏ واسپوراکان، که در زبان ارمنی معنی سرزمین اشراف یا سرزمین بزرگان می دهد، هشتمین و بزرگ ترین استان ارمنستان کبیر بود. محققان این منطقه را که ‏در جنوب شرقی ترکیه، شرق دریاچه وان و شمال غربی ایران قراردارد، گهواره قوم ارمن می دانند. واسپوراکان که در اواخر سده نهم میلادی، تحت حکومت شاهان ‏باگرادونی به اوج شکوفایی خود رسید،توسط خلفای عباسی در 908م، پادشاهی واسپوراکان نامیده شد. این سرزمین طی سده های بعد بارها بین امپراتوری روم ‏شرقی، مغول ها، ترکان سلجوقی، قبایل قراقویونلو و آق قویونلو و شاهان صفوی و افشار و در نهایت عثمانی دست به دست شد. واسپوراکان و شهر عمده اش، ‏وان، به دلیل نزدیکی به مرزهای روسیه، ایران و عثمانی و همچنین موصل نفت خیز، همواره از اهمیت سوق الجیشی برخوردار بوده است.‏ ارمنیان این ولایت که در حال حاضر استان وان نامیده می شود، در حین برنامه نژادکشی کشته یا تبعید شدند و اینک کردها اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند.
  6. 6. بخش و شهر قارص در شرقی ترین نقطه ترکیه، در مرز شمال غربی جمهوری ارمنستان کنونی واقع شده است. این شهر، که نظام اداری آن در 1878م به فرمان ‏آلکساندر دوم، امپراتور روسیه، سازمان یافته بود، طی سال های 1828ـ 1878م سه بار بین عثمانی و روسیه دست به دست شد. در آوریل 1919م ‏فرماندهان بریتانیایی این شهر را از نیروهای ترک تخلیه و دولت ترکیه آن را به جمهوری ارمنستان تازه تأسیس واگذار کرد. این ناحیه، در اکتبر 1920م بار ‏دیگر به دست ارتش ترکیه اشغال و ساکنان ارمنی آن اخراج شدند. در جریان تحولات اخیرحدود دوازده هزارارمنی (بیشتر مرد) کشته شدند. سرانجام، طبق ‏قرارداد منعقد شده بین روسیه و ترکیه در مارس 1921م، قارص به جز بخش بسیار کوچکی از آن که به استان شیراک ارمنستان ملحق شد، به تملک ترکیه در آمد.‏
  7. 7. شهرکى کوهستانى در جنوب شرقى ترکیه کنونى در ولایت بیتلیس. بیش از شصت هزارتن از ساکنان ارمنى ساسون در ربع آخر سده نوزدهم

و دهه نخست سده بیستم میلادى مدام در معرض ظالمانه ترین تعرضات ارتش عثمانى و اقوام کرد محلى بودند.

  1. عضو حزب داشناکسوتیون از سال 1902م (تولد1882م در منطقه جاواخک گرجستان ـ وفات در 1951م، در پاریس). فعال شهیر و بسیار معتبر در جنبش ‏آزادی خواهانه ارمنیان و تأسیس نخستین جمهوری ارمنستان و سومین وزیر جنگ ارمنستان. روبن تحصیلات عالی خود را در مسکو به پایان برد و در 25 ‏سالگی به قفقاز بازگشت. او در 1904م به قارص، در آن سوی مرز عثمانی، رفت تا در فعالیت تجهیز ارمنیان شرکت کند.‏
  2. 9. ‏ سرکیس هاروتیون هوهانسیان که اغلب با نام کوتاه سرگئی خطاب می شده است. در تاریخ نوین ارمنستان او را از زمان حضورش در ارمنستان غربی با نام ‏آرام مانوکیان می شناسند.‏
  3. ناحیه ای در جنوب دریاچه وان،که در 1919م شامل شهرک ساسون و 539 روستا در اطراف شهر بود. ساسون جمعیتی متشکل از ارمنیان و کردها داشت که شامل بیش از چهل طایفه کرد غیر مسلمان و ارمنی زبان بود. اقوام کرد که برای سال ها در کنار ارمنیان منطقه زندگی مسالمت آمیزی را سپری می کردند، در طی نژادکشی 1915م به تحریک حکومت مرکزی به کشتار همسایگان ارمنی و غارت اموال آنها پرداختند. تنها پانزده هزار تن از شصت هزار ارمنی ناحیه جان سالم به در بردند.
  4. 11. شهر وان در زمان پادشاهی ساردوری اول پادشاه اورارتو در ‏‎854‎‏ ـ‏‎822‎‏ ق م بنا نهاده شد. وان در ساحل شرقی دریاچه وان، یکی از شش استان ارمنسان ‏غربی به شمار می رفت. این شهر زمانی مرکز ولایت واسپوراکان و مقر بارگاه سلسله آرتزرونی بود. وان در تاریخ به نام های دیگری چون توشبا و بیاینا ‏نیز شناخته می شده. ترک ها پس از اشغال کامل آن در 1915م، کلیه آثار و یاد مان های تاریخی ارمنیان را نابود کردند. ساکنان وان را در اوائل سده بیستم ‏متشکل از ارمنیان، کردها، ترک ها، آسوری هاو کولی ها، حدود چهل و یک هزارتن (بیست وسه هزار ارمنی)تخمین زده اند.‏
  5. 12. صومعه قرا کلیسا، در 20 کیلومتری روستای چالدران، در استان آذربایجان غربی. مورخان بنای آن را در اوائل سده چهارم تخمین زده اند.‏
  6. Pan Turanism، ایدئولوژی ملی گرایانه ای است که بر اساس آن کلیه اقوام و ملت هایی که به زبان ترکی سخن می گویند باید در قالب یک ملت درآمده و تحت یک ‏رهبری واحد متحد شوند.‏
  7. Aigestan، یکی از دو بخش شهر وان. بخش بزرگ تر و مسکونی که به دلیل وجود باغ های فراوان با این نام (باغستان) شناخته می شد.‏
  8. Kaghakamej‎‏‏یا مرکز شهر. بخش کوچک تر شهر وان که محل استقرار کنسولگری های خارجی و دفاتر اداری وان بود.‏
  9. 16. با سپاس از آقای ناربه داوودیان برای همکاری در برگردان و تنظیم نقشه های این مقاله
  10. Clarence Douglas Ussher‏(1870ـ 1955م)، پزشک امریکایی کانادایی تباری که در زمان جنگ وان در محل حاضر و شاهد کشتار پنجاه و پنج هزار تن از ارمنیان در ولایت بود. مورخان ‏یادداشت های او را، که به صورت کتابی سی و پنج صفحه ای به چاپ رسید، از دقیق ترین مدارک مربوط به اوضاع منطقه در 1915م می دانند. ‏او در 1919م، به قسطنطنیه رفت و کوشش کرد تا از دولت عثمانی اجازه بازگرداندن یتیمان ارمنی تبعید  شده یا فراری از شهرهارا به محل سکونتشان، ‏بگیرد. این حرکت، که در زمان بازگشتش به امریکا هم مطرح بود، به دلیل تأسیس جمهوری جدید ترکیه به فراموشی سپرده شد. فیلم سینمایی آرارات  به ‏کارگردانی آتوم اگویان، بر اساس کتاب حاوی یادداشت های دکتر آشر در کانادا ساخته شده است.‏

American Board of Commissioners for Foreign Missions (ABCFM)‎. 18

  1. Harput‏یا خاربرت (به زبان ارمنی)، یکی از شش ولایت ارمنی نشین در محدوده عثمانی. این ولایت که در شرق دریاچه وان قرار دارد، قبل از نژادکشی ‏ارمنیان در ترکیه دارای شصت و پنج هزار تن از ساکنان ارمنی بود. ‏
  2. ‏(Cevdet Bey‏) Djevdet Bey‎، یکی از رهبران حزب اتحاد و ترقی و والی وان در زمان اجرای نژادکشی ارمنیان. کلارنس آشر او را مسبب قتل ‏بیش از پنچاه و پنج هزار ارمنی در وان می داند.‏
  3. Enver Pasha‏ ‏(1882ـ1922م)، رهبر جنبش ترکان جوان، فرمانده قشون ترکیه در جنگ های بالکان و جهانی اول و وزیر جنگ پس از کودتای 1913م و تأسیس جمهوری ‏ترکیه.‏
  4. 22. Shatakh ‏، شهری در ولایت وان در 40 کیلومتری جنوب دریاچه وان. در اوایل سده بیستم میلادی پنجاه و هفت روستا از نود و پنج روستای اطراف این شهر ارمنی نشین بودند. ساکنان ‏ارمنی شاتاخ یا طعمه نژادکشی سال 1915م، شدند یا به ارمنستان شرقی پناه بردند. این شهر در حال حاضر کردنشین است.‏
  5. 23. Arjesh ‏، شهری در شمال شرقی دریاچه وان در ولایت وان. این شهر پس از نژادکشی 1915م توسط نیروهای روس اشغال و نهایتاً در 1 آوریل 1918م، به خاک ترکیه ‏ملحق شد.‏
  6. Elizabeth Freeman Barrows Ussher ‏( 1873 ـ 1915م)، او که در عثمانی در یک خانواده مبلغ مذهبی به دنیا آمده بود، نوجوانی خود را در امریکا به سر برد. او در 1909م بوستون را به ‏قصد خاور نزدیک ترک کرد و پیش از آغاز جنگ و اقامت در وان، به تفلیس و سپس، برای شرکت در مراسم تعمید جاثلیق کلیسای ‏مرسلی ارمنیان، ماتئوس ایزمیرلیان جانشین مگردیچ خریمیا ن (خریمیان هایریک) به اجمیادزین ‏رفت.

In the Land of Ararat, a Sketch of the Life of Mrs. Elizabeth Freeman Barrows Ussher, Missionary to Turkey      and a Martyr of the Great War .‎25

  1. Varag Monastery‎‏، صومعه واراگ، واراگاوانک به ارمنی. ساخت سده هفتم میلادی در 9 کیلومتری جنوب شرقی دریاچه وان.‏
  2. 27. گروه موسیقی« فانفار» به رهبری خاچاتور پوچیکیان ، که با اجرای موسیقی نظامی به کمک روحی نظامیان در شهر و سنگرها می شتافت.
  3. (‏Onik Derdzakian‏)Arshak Vramian‎‏‏‎(1870ـ 1915م)، فعال سیاسی عضو جنبش آزادی خواهی ارمنیان و از اعضای حزب داشناکسوتیون و وکیل ولایت واسپوراکان در مجلس ملی ترکیه. او در 4 ‏آوریل 1915م طی دسیسه والی وان به قتل رسید.‏
  4. 29. nikoghayos (Nikol) Boghosian ‎ ‏‏(تولد شوشی قراباغ 1883م ـ وفات شاتاخ، وان 1915م)، معروف به وانا ایشخان (بزرگِ شهر وان). از هم رزمان آرام مانوکیان که همراه سه تن از فداییان ارمنی ‏طی دسیسه جودت بیگ، در خواب به قتل رسید. او ناشر دو روزنامه زیرزمینی در وان بود.‏
  5. 30. نیروهای یگان های گوناگون روسیه تا ماه دسامبر 1917م، حداقل دو بار دیگر به وان وارد شدند و در هر خروج آنها تعدادی از بازماندگان ارمنی به ‏سوی ارمنستان شرقی مهاجرت کردند. آخرین مهاجرت گروهی در 28 مارس 1918م، اتفاق افتاد. دولت خودخوانده ارمنیان به رهبری کوستی ‏هامبارتسومیان، اداره جامعه و شهر وان را در فاصله چند بار حضور موقت نیروهای روس در وان در سال های 1915ـ 1918م، بر عهده گرفته بود.‏
  6. 31. از فعالان سیاسی اجتماعی بنام. او در کنار کریستاپور میکائلیان و سیمون زاواریان از بنیان گذاران حزب داشناکسوتیون به شمار می رود. رُستوم، ده روز پیش از ‏مرگ آرام مانوکیان به دلیل ابتلا به بیماری حصبه در 52 سالگی دارفانی را در تفلیس وداع گفت. ‏
  7. 32. بیورو یا بالاترین نهاد اجرایی حزب داشناکسوتیون که تا 1918م در تفلیس، گرجستان مستقر بود.
  8. 33. جنگ بالکان، خیزش مردم کشورهای یونان، مونته نگرو، صربستان و بلغارستان علیه امپراتوری عثمانی بود که پنج سده کشورهایشان را اشغال کرده بود. ‏این جنگ در سال های 1912 و 1913م منجر به شکست عثمانی و تجزیه بخش اروپایی آن شد.‏
  9. Andranik Ozanian‏‏، آندرانیک توروسی اوزانیان (1865ـ1927م)، آندرانیک پاشا، از مبارزان ارمنی که تجربه جنگی خود را در ارتش بلغارستان در مقابله با نیروهای ‏عثمانی به دست آورد و سال ها در خاک ارمنستان غربی علیه زورگویان ترک مبارزه کرد. او در تضاد فکری با آرام مانوکیان بود. آرام اصرار در تأسیس ‏حکومتی پایدار داشت در حالی که آندارنیک پاشا، در آن مقطع، ادامه برخورد نظامی با قوای پایان ناپذیر ترک را ترجیح می داد. تاریخ او را مبارزی ‏احساسی و آرام را میانه رویی دولت مدار معرفی می کند.‏
  10. ArtakDarbinian‎‏‏‏(1878ـ1950م)، فعال نظامی و فرهنگی از حزب رامکاوار‏
  11. 36. Drastamat Kanayan (1884ـ1956م)، معروف به درو(Dro )، فعال سیاسی اجتماعی، سرهنگ تمام، نخستین سازمان دهنده ارتش ارمنستان، فرمانده نیروهای مردمی در جنگ ‏سرنوشت ساز باش آباران و وزیر جنگ نخستین جمهوری ارمنستان در1920م.  در جنگ جهانی دوم فرمانده ارتش یازده تا سی و سه هزار نفری ارمنیان ‏زیر پرچم آلمان نازی. این لشکر را ارتش آلمان از آن دسته سربازان اسیر ارمنی  تشکیل داده بود که حاضر بودند علیه ارتش سرخ شوروی برای ‏آزادسازی ارمنستان تحت استیلای شوروی بجنگند.‏
  12. Bolshevik ، شاخه افراطی حزب کارگری سوسیال ـ دموکرات روسیه. حزب بلشویک در 1903م، چهارده سال قبل از انقلاب کمونیستی تشکیل شده و توسط لنین رهبری ‏می شد.‏
  13. 38. عبارتی تمثیلی است گویای آنکه رزمنده یا سپر به دست از کارزار بازمی گردد یا پیکرش را بر سپر نهاده بازمی گردانند.
  14. 39. شهرکی در جنوب غربی ایروان در استان آرماویر، سال 1918م‏
  15. 40. ژنرال مووسِس سیلیکیان، (1862ـ 1937م)، قهرمان ملی ارمنستان، سرهنگ ارتش روسیه
  16. 41. روستایی در استان آباران در 50 کیلومتری شمال غرب ایروان. یکی از سه جبهه نبرد در جنگ نیروهای مردمی ایروان با ارتش ترک ‏.

42 . با سپاس از آقای دکتر روبن گالچیان برای تهیه این نقشه

  1. 43. توماس نازاربگیان، (1855ـ1931م) ، ژنرال ارتش روسیه و پس از آن فرمانده کل قوای ارتش ارمنیان هنگام جنگ های ماه مه 1918م و رئیس ستاد ‏ارتش نخستین جمهوری ارمنستان.‏
  2. 44. Hovhannes Kajaznuni ‏ (1868ـ 1938م)، فعال سیاسی اجتماعی، نویسنده ، مهندس معمار، نخستین رئیس دولت جمهوری ارمنستان‏
  3. 45. کارین سابق (تا 1950م)‏

منابع:

آواکیان، سوفیا. کاقاکاکان لیدری دیمانکاری آراج. بی جا: بی نا، بی تا. ص ‏‎25‎‏ ـ31‏. (با سپاس از خانم

آرپی عجمیان برای تأمین این منبع)

هوشاپاتوم های هقاپوخاکان داشناکسوتیان1890ـ1950. بوستون: انتشارات دفتر  فدراسیون

انقلابی ارمنی، چاپخانۀ هایرنیک، ‏‏1950. ص 464 ـ467.‏

هاروتیونی هاروتیونیان، آشوت. وقایع نگار نظامی (1911 ـ1986م) . مهاجرت جمعیت وان ـ واسپوراکان

در ژوئیۀ 1915. بی جا: بی نا، بی تا.

وراتسیان، سیمون. جمهوری ارمنستان. تهران: آلیک، 1982. ص 120 ـ 137،178 ـ181و 197ـ 199‏.

هوانسیان، ریچارد. جمهوری ارمنستان، 1819ـ 1918م، (The Republic of Armenia). برکلی:

انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، برکلی. ج1. ‏‏1971م، ص 58 ـ60 و147ـ 148‏ .

مجموعه خاطرات، آرام. تهران: سیپان،1969. ص 451 ـ453 و 483ـ487.‏

کتابخانۀ دیجیتالی دانشگاه امریکایی ارمنستان(هایاستانی آمریکیان هامالساران). بخش جنگ در

‏شهر(‏www.digilib.am).

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 

سال بیست و دوم |تابستان 1397 | 264 صفحه
در این شماره می خوانید:

در مسیـر شـکل گیـری نخستین جمهوری ارمنستان(1918م)‏

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 سال های آغازیـن سدۀ شانزدهـم میلادی، مشرق زمیـن شاهـد ظهور دو قدرت بزرگ بود که بر سرزمین های گسترده ای اشراف داشتند...

‏نخستین جمهوری ارمنستان و دستـاوردهـای آن ‏(1918ـ1920م)‏

نویسنده: ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84   1 .‏ دوران سلطۀ بیگانگان و اسارت (سده های یازدهم تا چهاردهم - 1918م) با حملۀ امپراتوری روم شرقی به ارمنستان...

بررسـی ساخـتار سیـاسی جمهوری ارمنستان (1918ـ1920‏م)

نویسنده:آرام شاه نظریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 اشاره جمهوری ارمنستان در طول عمر كوتاه دو و نیم سالۀ خود با اوضاع جغرا سیاسی، سیاسی و اجتماعی ‏بسیار دشوار و...

سقوط جمهوری ارمنستان از منظر سیاست خارجی

نویسنده:دکتر کارن خانلری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 پیشگفتار پس از طی روند سیاسی ـ تاریخی بسیار پیچیده و نابسامانی های پس از جنگ جهانی اول، ‏انقلاب مردم سالارانۀ...

بوقوس نوبار پاشا

نویسنده:رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 ای.جی.بی یو.[1] ، انجمن کل خیریۀ ارمنیان، 112 سال پیش، در روز عید پاک، ‏15 آوریل 1906م در شهر قاهره ‏در امپراتوری...

روح آزادی

نویسنده:آودیس آهارونیان / ترجمۀ دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 اشاره     ‏ دربارۀ آودیـس آهارونیـان، انسانی چـند بعدی که در مقطعـی حساس از...

بازگـشـت

نویسنده:روبن هوسپیان / ترجمۀ ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 اشاره                         روبن هوسپیان (1939ـ2016م)، داستان  نویس، فیلم  نامه  نویس،...

دولت ها و شخصیت های تأثیر گذار در نخـستیـن جمـهوری ارمنسـتان

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 یادداشت نویسنده‏ از آقای آرا آوانسیان، دوست عزیز و گرامی ام، که در ترجمۀ بخش هایی از منابع ارمنی این مقاله از...