نویسنده: وارطان داویدیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33

تحقق حقوق ارامنه بر پایه های سور نیز استوار است

ادیب و نویسندهٔ فرانسوی، بنوا میشه[2]، در کتاب سقوط امپراتوری خودمحور مصطفی کمال موقعیت امپراتور خونخوار پس از آگاهی از امضای معاهدهٔ سِور را، که ساعت چهار بعد از ظهر روز دهم آگوست سال1920م از سوی نمایندگان محمد ششم صورت پذیرفت و بر سقوط حکومتش صحه گذاشت، چنین توصیف میکند:

((خبر امضای عهدنامهٔ سِور شب هنگام به آنکارا رسید. مصطفی کمال در تالار آموزشگاه کشاورزی با لباس های رسمی و فاخرش بر مبلی بزرگ لمیده بود. تاریکی هر لحظه بر تالار مستولی می شد. هیچ کدام از مستخدمان جرئت روشن کردن چراغ ها را نداشتند. مبادا خلوت امپراتور شکسته شود. او با شنل خاکستری رنگ و کلاه فیس خود هر لحظه بیشتر درمیان صندلی راحتی می لمید. شب فرا رسید. همه به آرامی و با صدای آهسته صحبت می کردند. اندکی بعد امپراتور خاکستری پوش در مزرعهٔ تاریک آموزشگاه نعرهٔ بلندی سر داد. گرگ خاکستری آنکارا خشم و اندوه خود را این چنین در فضای خاکستری مزرعه بروز داد. به تالار بازگشت. دستور بستن پنجره ها و روشن کردن چراغ ها را صادر کرد. چراغ های هر چه بیشتری را برای فرو نشاندن سایه هایی که تاریکی حاکم را دلگیرتر می ساختند روشن کردند. سپس دستور فراخواندن سریع عارف، عصمت پاشا و دیگر سپهسالارانش را داد. آنگاه، بیانیه ای صادر کرد… باید مبارزه کنیم، باید بجنگیم، باید در آخرین لحظات ترکیه را نجات دهیم اما همه چیز تمام شده بود و حاضران در تالار حیرت زده به امپراتوری می نگریستند که عاری از حکومت و ارتش و حامی بود اما همچنان با تکبر نخوت باری فرامین صادر می کرد…)).

استقلال جمهوری ارمنستان در 28 ماه مه1918م پس از انحلال دولت ماورای قفقاز اعلام شد. در چهارم ژوئن1918 م به موجب معاهدهٔ باطوم[3] دولت ترکیه دولت جدید ارمنستان را، که مرزهای آن به علت سازش پنهانی ترک ها با آذربایجانی ها به قسمتی از منطقهٔ ایروان و به منطقهٔ سوان محدود می شد، به رسمیت شناخت و بقیهٔ ارمنستان شرقی را ترک ها و آذربایجانی ها بین خود تقسیم کردند.

در ابتدای ماه ژوئن1918 م، نخستین دولت ارمنی، که از دوران حکومت سلسلهٔ باگراتونی ها در فلات ارمنستان به وجود آمده بود، در ایروان تشکیل شد. بیش از یک و نیم میلیون ارمنی جان خود را از دست دادند تا سرزمینی احیا شود و یک میلیون ارمنی در آن با فراغ بال زندگی کنند اما وضعیت طور دیگری رقم خورد.

با وجود همهٔ مشکلاتی که در راه استقرار و استحکام دولت جوان به وجود آمد دولت ارمنستان از سال 1918- 1920م به طور متوالی به دست مردان باتجربه و با کیاستی همچون هوانس کاجازنونی[4]، آلکساندر خادیسیان[5]، و هامو اوهانجانیان[6] اداره شد که به تدریج نظم و امنیت را برقرار کردند. راه های ارتباطی و مراسلاتی از نو ساخته شدند و سطح کشاورزی ارتقاء شگرفی یافت.

در آیین نخستین سالگرد استقلال ارمنستان، یعنی در 28 ماه مه سال1919 م، دولت ارمنستان بر اساس تصمیم مجلس شورای ملی و انجمن ارامنهٔ ترکیه الحاق ارمنستان غربی به جمهوری ارمنستان را اعلام کرد.

در سال1920 م، وضع اقتصادی به همت تلاش خستگی ناپذیر دهقانان ارمنستان بهبود کیفی و کمیِ محسوسی یافت. احساس استقلال بازیافته نزد همهٔ مردم ارمنستان آنان را برای احیای ارکان اساسی نظام حکومتی و اجتماعی و اقتصادی مصمم تر ساخته بود. حتی ارامنهٔ خارج از کشور نیز تحت تأثیر استقلال نویافته قرار گرفته بودند.

از این رو ارامنهٔ مهاجری که در پی قتل عام سال1915 م به نقاط مختلف دنیا کوچانده یا رانده شده بودند کمک های مالی و جنسی داوطلبانه ای برای میهن خود ارسال می داشتند. آنان حتی پا را فراتر گذاشتند و با صنعت و فناوری خود برای یاری به کشور اعلام آمادگی کردند و برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور نیز از هیچ کوششی فروگذار نکردند.

لوشنه[7]، نویسندهٔ کتاب ملت های ماورای قفقاز به هنگام جنگ و در برابر صلح (1921م، پاریس)، در تابستان1920 م پس از دیدار از جمهوری های ماورائ قفقاز در کتاب خود می نویسد: ((ارمنستان می بیند که آرامش به تدریج به کشورش باز می گردد و از مشکلاتش کاسته می شود. او امروز نسبت به تمام لحظات دو سال عمرش از هر زمان دیگری قوی تر است. تا آنجا که سرنوشتش به خودش وابسته است و با اعتماد به نفس این واقعیت را به اثبات رسانده که قادر به تأمین امنیت خود هست، اما این سرنوشت به قدرت های لجام گسیختهٔ بیگانه نیز وابستگی دارد))(ص196).

بهتر است اندکی به اوضاع سیاسی و نظامی دنیا و منطقه نیز در همان دوران بپردازیم. هنگامی که آلمان و متحدانش یعنی اتریش، هنگری (مجارستان)، بلغارستان و ترکیه در پاییز1918 م تسلیم شدند به نظر می رسید که قدرت های بزرگ فاتح عدالت را در مورد ارمنستان محقق سازند و به ترمیم خرابی ها بپردازند. از جمله برجسته ترین مورخان و سیاستمداران متفقین، بالفور، ر.پوالکاره، ژرژ کلمانو، لوید جورج، نپلووه آ.بریان، و رییس جمهور وقت امریکا، وودرو ویلسون[8]جملگی در اظهارات رسمی خود طی سال های1917 و1918م مسئلهٔ ارمنستان را در کنار مسائل آلزاس و لرن و لهستان و چکسلواکی در صف اول هدف جنگی متفقین قرار می دادند.

اما بعدها مشخص شد که همهٔ این وعده ها سخنانی بیش نبودند. بعدها وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلستان، روحیهٔ عمومی آن دوران و درماندگی های حیرت انگیزِ پیامد آن را چنین توصیف کرد: ((به نظر می رسید اکنون زمان آن رسیده که ارامنه عدالت و حق حیات در صلح و آرامش را در کانون نژادی خود بیابند. کسانی که فرمانروایان ظالم و دژخیمان ایشان بودند با جنگ یا انقلاب از پا در آمده بودند. قدرت های بزرگ فاتح متحد آنان بودند و بنا بود اجرای عدالت را تأمین کنند. به راستی غیرقابل درک به نظر می رسید که پنج قدرت بزرگ متفقین قادر به اعمال خود نباشند و با این اوصاف چنین هم شد، زیرا وقتی که دول فاتح در کنفرانس پاریس به مسئلهٔ ارمنستان رسیدند وحدت و اتفاق نظرشان به هم خورد، لشکریانشان مرخص شده و اسلحه را بر زمین گذاشته بودند و تصمیماتشان دیگر وزن و اعتباری نداشت وهمهٔ حرف ها توخالی بودند)).[9]

این درماندگی نتیجهٔ یک رشته حوادث غم انگیز و کم کاری های بعضی از قدرت های ذی نفع و نیز ناشی از عدم حضور یکی از متفقین اصلی یعنی روسیه در کنفرانس پاریس بود.

بدواً، پیمان ترک مخاصمه مودرس[10]، که انگلستان اصالتاً از طرف خود و نیابتاً از طرف متفقین در 30 اکتبر1918م با ترکیه امضاء کرد، نخستین نشانهٔ ترک ارمنستان بود. مسلماً، مواد این پیمان ترکیه را متعهد می کرد به اینکه تمامی اسرای جنگی و زندانیان سیاسی ارمنی را هم با همان عنوان اسیران جنگی متفقین آزاد کند و سرزمین ماورای قفقاز را نیز تخلیه کند اما این پیمان بر خلاف پیمان ترک مخاصمه ای که با آلمان و اتریش، هنگری و بلغارستان امضاء شد ترکیه را خلع سلاح نمی کرد. حتی از ترکیه هم نمی خواست که ارمنستان غربی را از سپاهیان ترک تخلیه و جنایتکاران جنگی ترک را به متفقین تسلیم کند. همان گونه که مورخ عرب، رهبانی، متذکر شده است این ترک مخاصمه در حقیقت نخستین قدم عقب نشینی متفقین در قبال ارمنستان بود.[11]

بدتر از همه آنکه وقتی کنفرانس صلح در پاریس تشکیل شد در میان نمایندگان قدرت های به اصطلاح متخاصم نمایندگانی هم از جمهوری های پاناما و لیبریا حضور یافته بودند ولی از کشور ارمنستان که خون های زیادی در راه آرمان های متفقین ریخته بود هیچ نماینده ای حضور نداشت.

ارامنه برای طرح خواسته های برحق خود دو هیئت نمایندگی به پاریس فرستاده بودند. اولی هیئت نمایندگی از طرف دولت جمهوری ارمنستان به ریاست آوِدیس آهارونیان[12] و دومی هیئت ملی ارمنی به نمایندگی از سوی ارامنهٔ ترکیه (ارمنستان غربی) و مهاجرنشینان به ریاست بوقوس نوبارپاشا[13] برای امضای توافق نامه مکرر و منضم در مورد حقوق اقلیت ها و تجارت.

نمایندگان ارمنی مجبور بودند بلادرنگ و آشکارتر از همیشه با خواسته های بعضی دول ذی نفع مبارزه کنند. دولت هایی که می کوشیدند هر چه را که هنوز می توانستند از تمامیت ارضی امپراتوری عثمانی نجات دهند و از پاره شدن آن جلوگیری کنند. کشوری (امپراتوری) که زمانی عرصه ای پربار و نافع برای سوداگری ها و بهره کشی های آنان بود. به قول یکی از سخنگویان آن دول که مقرر بود بعدها در جنگ جهانی دوم در همکاری با دشمنان کشورش جان خود را از دست بدهد ((از ترکیه تنها نیروهای خودش دفاع نمی کنند بلکه اتحادیهٔ ذی نفع هایی هم که چشم طمع به او دارند مراقبش است)).

در نظر این مردان، که فعالیتشان در محدودهٔ سیاست و امور تجاری بود، ارامنه بد کردند که درفاجعهٔ1915- 1918 م به یکباره نابود نشدند تا جای خود را به طرف های سوداگر آنان بدهند. در واقع عملیات این گروه تشکیل دهندهٔ تارو پود تاریخ مذاکرات صلح شرق معمول در بین پیمان ترک مخاصمهٔ مودرس و پیمان لوزان است.

ارامنه در کنفرانس صلح پاریس مدافع بزرگی چون وودرو ویلسون، رییس جمهور وقت امریکا، داشتند. او در واقع سنت و روش گلادستون[14] را دنبال می کرد. ویلسون می کوشید تا دولت امریکا را به دادن وکالت نامه ای برای مسئلهٔ ارمنستان راضی کند ولی با مخالفت مجلس سنا، که در آن نمایندگان طرفدار انزوای امریکا بسیار زیاد بودند، برخورد کرد.

زمانی فکر می کردند که ممکن است کیلیکیه[15] تبدیل به کشور خودمختار تحت قیومیت فرانسه شود. ارامنه ای که از قتل عام سال1915م جان سالم به در برده بودند و در سال1919 م به کیلیکیه برگشته بودند چنین راه حلی را می خواستند اما مظهر اصلی مسئلهٔ ارمنستان همان جمهوری ارمنستان قفقاز و مطالبات آن نسبت به شهرها و ولایات مرزی ترکیه بود.

ای. بنسن، مؤلف کتاب هلال و صلیب آهنین (1918م، لندن)، در حین انعقاد عهدنامهٔ ترک مخاصمه گفته بود: ((چون ارامنه از تمام ملت های دیگرِ تابع امپراتوری عثمانی جسورتر و ستم دیده تر و رنج کشیده تر هستند متفقین کار آزادسازی خود را از آنان شروع خواهند کرد و اول به آنان خواهند پرداخت)).

اما اینچنین نشد. در تمامی طول سال1919 م، قدرت های بزرگ نسبت به متحدین خود، که در بحرانی ترین لحظات جنگ در کنارشان بودند، بی علاقگی نشان دادند. ارامنه می خواستند که استقلال دولتشان را به رسمیت بشناسند و تسلیحاتشان را تأمین کنند اما هیچ کدام از اینها تحقق نیافتند و در تمامی طول سال1919 م تنها گندم امریکایی آن هم از سوی بنیاد خیریهٔ خاور نزدیک به ارمنستان ارسال شد و هیچ دولتی کمترین کمکی به کشور نوپای ارمنستان ارسال نکرد.

رییس جمهور امریکا، ویلسون، به امید آنکه به مرور زمان بر مخالفت نمایندگان انزواطلب مجلس سنای امریکا در مسئلهٔ دادنِ وکالت به او چیره خواهد شد در تعویق حل مسئلهٔ ارمنستان سهیم بود. فقط در پایان ژانویه1920 م بود که متفقین استقلال جمهوری ارمنستان را دوفاکتو شناختند.

در آوریل1920 م در کنفرانس سان رِمو[16]، نخست وزیران انگلستان، فرانسه و ایتالیا (لوید جورج، میلران و ونیتی) سرانجام به مطالعهٔ مفاد قرارداد صلح با عثمانی پرداختند و در مورد مسئلهٔ ارمنستان تصمیم به ایجاد یک دولت ارمنی شامل قسمتی از ایالات طرابوزان و ارزروم و وان و بتیلیس گرفتند. این طرح در یازدهم ماه مه همان سال به هیئت نمایندگی عثمانی در ((که دورسه)) (وزارت امور خارجهٔ فرانسه) تسلیم شد.

در ژوئیهٔ1920 م در کنفرانس شپا[17]، متفقین به پیشنهادهای متقابل ترکیه پاسخ دادند. یادداشت متفقین که به امضای میلران، خست وزیر فرانسه، در 17 ژوئیه فرستاده شد در مورد ارمنستان شامل عبارت ذیل است:

((ارامنه در شرایط توحش و بی رحمی بی سابقه ای قتل عام شده اند. به هنگام جنگ هنرنمایی های دولت عثمانی اعم از کشتار و تبعید و بدرفتاری با زندانیان از هنرنمایی های سابقش در این گونه تبهکاری ها نیز فراتر رفته است. برآورد می شود که از سال1914 م به این طرف دولت عثمانی تحت عنوان بی اساس شورش قریب به هشتصد هزار نفر ارمنی را از زن و مرد و کودک قتل عام و بیش از دویست هزار نفر یونانی و دویست هزار نفر ارمنی دیگر را نیز تبعید و یا از خانه و کاشانه شان آواره کرده است. دولت ترکیه نه تنها به سرپیچی از انجام وظیفهٔ خود که حمایت از اتباع غیرترک امپراتوری در برابر غارت و جور و تعدی و قتل نفس باشد اکتفا نکرده، بلکه دلایل متعددی در دست است که ثابت می کند خود او مسئولیت رهبری و سازماندهی وحشیانه ترین حملات به توده هایی را که وظیفهٔ حمایت از آنان را بر عهده داشته به گردن گرفته است… به همین دلیل متفقین نمی توانند هیچ تغییری در مواد قرارداد مربوط به ایجاد یک ارمنستان آزاد بدهند)).

در 22 ژوئیهٔ1920 م، شورای سلطنت در قسطنطنیه به اتفاق آرائ (جز یک رأی) به امضای قرارداد رأی داد.

سرانجام در دهم آگوست1920 م، تشریفات امضای قرارداد صلح بین ترکیه و متفقین در تالار پذیرایی سِور[18] صورت پذیرفت. آودیس آهارونیان از طرف جمهوری ارمنستان،که نه تنها به رسم دوفاکتو بلکه حقاً و واقعاً به رسمیت شناخته شده بود، معاهدهٔ سِور را امضا می کرد. معاهده ای که دو مادهٔ مهم از نظر ارمنستان در آن ذکر شده بود.

مادهٔ88 : ((ترکیه اعلام می دارد که همان گونه که قدرت های متفق قبلاً شناخته شده اند، ارمنستان را به منزلهٔ یک کشور آزاد و مستقل می شناسد)).

مادهٔ89 : ((ترکیه و ارمنستان و همچنین سایر قدرت های امضا کنندهٔ قرارداد موافقت می کنند که مسئلهٔ تعیین مرزهای بین ترکیه و ارمنستان در ولایات وان، طرابوزان، ارزروم و بتیلیس به حکمیت رییس جمهور امریکا گذاشته شود و تصمیمات او را در این مورد بپذیرند و نیز بر هر گونه مقرراتی که برای دست یافتن ارمنستان به دریا و برای غیرنظامی کردن سرزمین های عثمانی وصل به ارمنستان تصویب شود صحه بگذارند)).

چند ماه بعد در 22 نوامبر1920 م، وودرو ویلسون، رییس جمهور امریکا، رأی حکمیت خود دایر بر واگذاری قسمت اعظم ولایات وان (که ارامنه تا سال1914 م جمعیت مطلق آن را تشکیل می دادند) و ارزروم و بتیلیس (که ارامنه تا سال1914 م اکثریت نسبی را داشتند) و قسمتی از ولا یت طرابوزان برای تأمین دست یابی دولت جدید به دریا را صادر کرد. اما چندی نگذشت که حوادثی مانع از اجرای موارد منعقده در معاهدهٔ سِور شد.

وقتی کنفرانس جدیدی در نوامبر سال1922 م در لوزان سوییس تشکیل شد تا تجدید نظری در مفاد قرارداد سِور به عمل آورد وضعیت به طرز عجیبی به سود ترکیه تغییر کرد. بنا به عبارات نوشتهٔ وینستون چرچیل: ((ارتش های متفقین در1918 م روی میز کنفرانس صلح پیروزی کامل و مطلق بر ترکیه پیدا کرده بودند لیکن در طول مدت چهار سال سیاستمداران سعی داشتند که این پیروزی به شکست تبدیل شود)).

پس از پیروزی ارتش ملی ترکیه تغییر یافتن مفاد قرارداد سِور به نفع ترکان در لوزان اجتناب ناپذیر بود. در واقع، حوادثی که پیش آمده بود ثابت کرده بود که معاهدهٔ سِور قابل اجرا نیست زیرا یکی از مهم ترین طرف های ذی نفع یعنی روسیه در حین انعقاد قرارداد غایب بود! و همکاری وی برای اجرای مفاد قرارداد، به ویژه در تشکیل یک دولت ارمنی مستقل که تا ارزنجان گسترش یافته باشد، ضرورت داشت.

با این وجود، هنگامی که متفقین در لوزان حضور یافتند یک وسیلهٔ فشار اصلی روی ترکیه باقی گذاشتند و آن شهر قسطنطنیه بود که هنوز در اشغال قوای آنان قرار داشت. آنان اگر هم تصمیم گرفته بودند که امتیازات بیشتری در مورد مرزهای ارمنستان به دولت ترکیه بدهند این خود یک تعهد اخلاقی و شرافتی بر ذمهٔ متفقین بود که برای صدها هزار ارمنی ساکن ارمنستان غربی، که بر جاده های تبعید آواره می گشتند، قطعه زمینی که بتوانند آبرومندانه در آن زندگی کنند تأمین کنند.

لیکن در لوزان که نه جای انعقاد معاهده بلکه محل تنظیم معامله بود قدرت های بزرگ بیشتر در بند این بودند که تملک ایالت موصل یا گرفتن امتیازات معادن و راه آهن و غیره را برای خود تأمین کنند، نه اینکه از متحد فداکار خویش در جنگ جهانی اول جانبداری کنند. همهٔ پیشنهادهای مربوط به حل وفصل مسئلهٔ ارمنستان، پس دادن مناطق گارس (قارص) و وان، و برقراری یک کانون ملی ارمنی در کیلیکیه با بی اعتنایی متفقین و ناسازگاری دولت ترکیه مواجه شد.

سرانجام، همان گونه که وینستون چرچیل اشاره کرده است در معاهدهٔ لوزان، که بین ترکیه و متفقین صلح مجددی برقرار می کند، تاریخ بیهوده به دنبال کلمهٔ ارمنستان می گردد.

بار دیگر ثابت شد که سیاست هم نسبت به شرم و ننگ و هم به شرف و افتخار هیچ گونه احساسی ندارد.

حال وظیفهٔ آینده است که نشان دهد دراین مورد خاص چندان هم در برابر واقعیات بی تفاوت نبوده و حل مسئلهٔ ارمنستان همچنان یکی از شرایط اصلی استقرار یک صلح پایدار در خاور نزدیک و منطقهٔ قفقاز است.

باید متذکر شویم که امیدهای کسانی که در لوزان به خیال کسب امتیازات اقتصادی به ارمنستان1920م خیانت کردند برآورده نشده است و ترکیهٔ جدید همهٔ بدهی های امپراتوری عثمانی را رد کرده و درهای کشور خود را برروی مقاطعه کاری های بیگانه بسته است.

پس از آن، تلقین کنندگان معاهدهٔ لوزان فرصت تفکر دربارهٔ نتایج این سیاست را یافتند که می خواست شرافت را فدای نفع مادی کند و در پایان کار متوجه شد که هر دو را نیز فدا کرده است.

معاهدهٔ سِور که در دهم آگوست1920م به امضاء رسید وظیفهٔ ترسیم مرزهای جمهوری ارمنستان را، که مورد توافق دو طرف قرار گرفته بود، به وودرو ویلسون، رییس جمهور امریکا، واگذار کرد. بنابراین، جز اراضی ارمنستان شرقی، که330 , 71کیلومتر مربع وسعت داشت، ارمنستان غربی دارای بیش از000 , 90کیلومتر مربع و جمعاً دارای370 , 161کیلومتر مربع مساحت می شد.

امضاء کنندگان معاهدهٔ سِور عبارت بودند از نمایندگان کشورهای ایتالیا، بلژیک، یونان، لهستان، پرتغال، رومانی، حجاز (عربستان) و ملوک پادشاهی سربرستی[19]، کرواسی و سلوِونیا[20]، انگلستان، فرانسه، ژاپن، ارمنستان و ترکیه. از سوی جمهوری ارمنستان آوِدیس آهارونیان و از سوی ترکیه حمید پاشا، توفیق بیگ و خلیل بیگ عهدنامهٔ تاریخی سِور را به امضاء رساندند. ریاست جلسه بر عهدهٔ آ.میلران[21]، نخست وزیر فرانسه، بود.

به اعتقاد حقوق دانان 85 سال پس از انعقاد معاهدهٔ سِور این پیمان برای ارامنه و ارمنستان دارای اهمیت تاریخی می باشد. نخست آنکه پس از استقلال جمهوری ارمنستان در سال1918م، برای اولین بار، دولت ترکیه جمهوری ارمنستان را به رسمیت شناخت. اهمیت این موضوع بیشتر در این است که سه سال قبل از استقلال جمهوری ارمنستان، ترکیه به قصد امحاء کامل ارامنه در1915 م دست به قتل عام گستردهٔ ارامنه زده بود. با وجودی که مفاد معاهده کاملاً به اجرا گذارده نشد اما پیمان سِور قطعاً می تواند در مذاکرات سیاسی آینده مورد استفاده قرار گیرد.

منابع:

آرشیو روزنامهٔ ارمنی زبان آلیک.

پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان. ترجمهٔ محمد قاضی. تهران:[بی نا]،1366.

چرچیل، وینستون. بحران جهانی. لندن:[بی نا]،1929، ج5.

دایره المعارف مسئلهٔ ارمنی. ایروان:1996.

رهبانی. مردان خردمند شرق و غرب. نیویورک:[بی نا]،1922.

وراتسیان، سیمون. جمهوری ارمنستان. تهران:[بی نا]،1982، ج3.

پی نوشت ها:

1- Sevre

2-  Benuo Miehet

3-  Batoom

4-  Hovhannes Kajaznooni                                 

5-  Alexandr Khadisianسسسس

6-  Hamo Ohanjanian

7-  Le Chesnais

8-  Woodrow Wilson

9- وینستون چرچیل، بحران جهانی، (لندن:1929 )، ج5، ص407.

10- مودرس، محل امضای پیمان ترک مخاصمه انگلیس و عثمانی بود.

11- مردان خردمند شرق و غرب (نیویورک:1922).

12-  Avedis Aharonian

13-  Boghos Noobarpasha

14- Gladston، سیاستمدار انگلیسی مدافع حقوق ارامنه

15-  Cilicia

16-  SanRemo

 17-  spa

18-  Sevre

19- Serbresti

20-  Slovenia

21- A. Millerand

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33
سال نهم | پاییز 1384 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

بار دیگر با سیلوا کابودیکیان

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 سیلوا کابودیکیان، شاعر بلندآوازهٔ ارمنی را در شمارهٔ 30 فصلنامه معرفی کرده ایم. او اکنون هشتادوششمین سال عمر را...

چالو

نویسنده: هاماسدق/ ترجمه: آقاسی ژ. هوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 چالو اندکی پیرتر از متولی باشی کلیسا بود لیکن مانند او عینک نداشت. گوش هایش مانند دو برگ پهن...

مترجمان

نویسنده:  ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 پیشینهٔ تاریخی ارمنیان گویای این واقعیت است که خط و زبان جایگاه والایی در فرهنگ آنها دارد. سال جاری...

حوادث ۱۲۹۶-۱۲۹۷ آذربایجان

گردآوری و ترجمهٔ: دکتر کارن خانلری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 حوادث 1296 - 1297 آذربایجان از دیدگاه نشریهٔ ارمنی زبان آیگ،چاپ تبریز(ارگان فدراسیون انقلابی ارامنه...

شاعری در غربت

نویسنده: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 هفت هشت ماه پیش یکی از شعرای ارمنی از لبنان با پست الکترونیکی پیام تسلیتی برایم فرستاده بود که در آن از مرگ لئوناردو...

آیین مهر و تاثیر آن بر فرهنگ ایرانی، اسلامی

نویسنده: گارگین فتایی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 مهر در ایران ایران جایگاه ادیان مختلفی همچون مهرپرستی، زرتشت، مانوی، مزدکی، صابئین[1]، یهود و اسلام بوده است ولی از...

مختصری در باب تاریخ فلسفه ارمنی

نویسنده: شانت باغرامیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 مقدمه در این مقاله، سعی کرده ایم نظری اجمالی به تاریخ فلسفه ارمنی از آغاز تا پایان قرن دهم میلادی بیفکنیم و به...

مروری بر کلیساهای ارامنه استان آذربایجان غربی

نویسنده: نادره شجاع دل فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 اشاره در شماره های 23و 27 فصلنامهٔ پیمان، در مقاله های ‹‹مروری کلی بر کلیساهای جلفای اصفهان›› و ‹‹بررسی کلیساهای...

خاچکار

نویسنده: باگرات اولوبابیان/ ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 33 اشاره باگرات اولوبابیان، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، در سال 1925 در منطقهٔ خودمختار...