اشاره اطلاعات اندکی از شکلگیری دولت اورارتو در آخرین سدههای هزاره دوم پیش از میلاد و شهرهای مهم و پایتخت آن در دست است. حکومتی که از اتحاد قبایل مختلف جهت ایستادگی مقابل آشوریها شکل گرفت و نخستین بار در منابع آشوری قرن سیزدهم پیش از میلاد به عنوان اوروآتری آمده است. اورارتوها در آغاز سده نهم پیش از میلاد به دنبال منابع و منافع اقتصادی به شمال غرب ایران، به خصوص حوضه دریاچه ارومیه لشکر کشیدند و به این ترتیب، مناطق جنوب غرب، غرب، شمال غرب و شمال شرقی دریاچه ارومیه تحت سیطره آنها در آمد. توسعهطلبی اورارتوها موجب توسعه و پیشرفت صنعت فلزکاری به خصوص ساخت و تولید انواع سلاحهای تدافعی و تهاجمی شده و شاخههای تخصصی در میان صنعتگران شکل گرفت و یکی از انواع تجهیزات نظامی تدافعی ساخت گونههای مختلف تزیینی و شکلی کلاهخود بوده است. کلاهخودها به چند گروه شکلی از جمله گونه استاندارد با اشکال مخروطی، تیز خود و علمدار و گونه شانهدار قابل تقسیم و طبقهبندی است. این پژوهش به شیوه کتابخانهای و اسنادی، کلاهخودهای اورارتو را، براساس ویژگیهای شکل و تزیین، دستهبندی کرده و براساس موضوع نقش به دنبال شناخت آن برای طبقات جامعه است. همچنین، به معرفی دو نمونه موجود در مؤسسه فرهنگی موزهها پرداخته است. هدف تحقیق شناخت شاخصههای تکنیکی و فنی کلاهخود و کاربران آن در طول حکومت اورارتوهاست. برآیند پژوهش نشان میدهد کلاهخودها با ریختهگری، قالبگیری و لحیمکاری ساخته و پرداخته شده و به پشتوانه تجارت در سرزمین آناتولی رشد یافته و پس از ورود به شمال غرب ایران به لحاظ ساختار و شکل از نمونههای پیشین الگو گرفته است. |
شکلگیـری و گسترش فلـزکاری در میان اقوام گوناگون از مباحث مهم باستانشناسی و تاریخ هنر است. از میان مناطق مختلف جهان، آناتولی در کشف و به کارگیری فلز پیشروتر از دیگر سرزمینها بوده. وجود معادن و کانسارهای فلزات مختلف در این ناحیه در رشد و توسعه فلزکاری تأثیر داشته است. بیشتر نقاط ایران، به ویژه شمال غرب آن، دارای وضعیتی مشابه آسیای صغیر بود و ارتباطات تجاری، صنعتی و هنری با مناطق همجوار سبب رونق فلزکاری در آن شده بود. در آغاز سده نهم پیش از میلاد، با ورود لشکریان امپراتوری اورارتو به سرزمینهای شمال غرب ایران و حضور صنعتگران و فلزکاران غربی، انواع جدید از متون، تزیینات و شکلهای فلزی وارد این مناطق شد. توسعه نظامی و گسترش قلمرو موجب رشد فلزکاری و ساخت انواع سلاحهای تهاجمی و تدافعی شد و شاخههای تخصصی در زمینه ساخت جنگافزار به وجود آمد. ریختهگری، قالبگیری و لحیمکاری از صنایع و هنرهای رایج در این پادشاهی بود و فلزکاران این ناحیه در ساخت اشیای ظریفی چون سرپیکان، سنجاق قفلی زنجیردار، سرنیزه، چاقو، کلنگ، بیل، خیش، چنکگ سه شاخه، تبر، حلقه، اره، شمشیر و زره پولکدار مهارت داشتند. یکی از انواع تجهیزات دفاعی آنان کلاهخودهایی با اشکال و تزیینات متنوع است. فلز اصلی غالب در این کلاهخودها مفرغ است که با ریختهگری پرداخته شده است. ورقههای نازک مفرغ را با خمکاری یا پرچ به شکل مخروط در آوردهاند. سپس، هنرمند فلزکار با چکشکاری و قلمزنی نقش مورد نظر را بر سطوح بیرونی آن حکاکی کرده است. کلاهخودهای اورارتویی، که، در کاوشهای علمی به دست آمده و نمونههای موجود درموزهها، بیشتر به شکل مخروطی و نوکتیز است و نوع تزیینات، الحاقات و ابعاد آن با هم فرق دارد. در این پژوهش، ویژگی کلاهخودها را از نظر شکل، کاربرد، تزیینات و نوع نقشها و مفاهیم آنها بررسی خواهیم کرد. درباره استفادهکنندگان از این کلاهخودها نیز سخن خواهیم گفت.همچنین، دو نمونه از کلاهخودهای منتسب به پادشاهی اورارتو را که در مؤسسه فرهنگی موزههای بنیاد قرار دارد، با شیوه تطبیقی و مقایسهای معرفی میکنیم. تحقیق در دو موضوع فناوری ساخت و تزیینات و الحاقات کلاهخودها و تشریح و تفکیک نقشمایهها و مفاهیم آن صورت گرفته است. هدف پژوهش بررسی و تحلیل روشمند انواع کلاهخودها و استفادهکنندگان سنتهای هنری و فرهنگی در خلق و پردازش آنها و منشأیابی فناوری ساخت و تولید آنها و بررسی شکل و کاربرد آنهاست. بدین ترتیب، پژوهش حاضر در صدد ارائه شناختی دقیق و کامل از تأثیر اساطیرملی در ساخت کلاهخودهاست و با تأملی ژرف به بررسی و تحلیل، مفاهیم نقشمایهها میپردازد. این نقشمایهها تخیلات، باورها، آرمانها وجهانبینی سازندگانشان را آشکار میسازند. تاریخچه مطالعات درباره اورارتو نخستین مطالعات درباره اورارتوها را انجمن آسیایی فرانسه در 1827م در اطراف دریاچه وان آغاز کرد که به کشف و بررسی آثاری از سمیرامیس(3) منجر شد. این مطالعات را در 1824ـ 1844م کنسول فرانسه در موصل، در تپه کویونجیک(4) نینوا وخرابههای کاخ سارگون(5) ادامه داد. در1850م، هنری لایارد(6)، باستانشناس و دیپلمات انگلیسی، در شهر وان، به مطالعه خطوط میخی و آثار باستانی پرداخت و نقشه و بخشهایی از متن مربوط به سالنامههای آرگیشتی اول(7) (786ـ764قم) را منتشر ساخت. این کاوشها با بررسی قلعه کارمیر بلور (تیشبانی)(8) در 1930م ادامه یافت.(9) در 1956و1957م، در کاوش گورهای سنگی آلتینتپه، اشیای مفرغی فراوانی شبیه به اشیای کشف شده در صخره وان به دست آمد.(10) بین سالهای 1959ـ 1963م باستانشناسان ترکیه در معبد توپراققلعه دست به کاوش زدند. در 1964م، در این قلعه انبار مواد غذایی و استحکامات و گورستان اورارتویی کشف کردند.(11) در 1950م، در ارمنستان از محوطههای اورارتویی که در این کشور تحت کاوش قرار گرفتهاند کتیبههایی کشف شد که بر اساس آنها بانی محوطه آرگیشتی اول بوده است.(12) دژ آرماویر(13)، در ارمنستان محوطه دیگری است که در 1983م فوربس آن را همچون یک مرکز اقتصادی متعلق به دوره آرگیشتی اول تحت کاوش قرار داد.(14) پیـش از بررسی و کاوش در آذربایجـان، نقشبرجستههای آشوری سهم قابل توجهی در شناسایی محوطههای اورارتویی داشتند. با ورود باستانشناسانی چون کلایس، پیوتروفسکی، ماسکارلا و دایسون در دهه 1960م به بعد و کشف کتیبه و استلها، فعالیتهای باستانشناسان و زبانشناسان شـدت گـرفت. ماسـکارلا به همـراه کایلر یانگ و دایـسون در1967م با کاوش در عقربتپه ارومیه، سفالهای اورارتویی را به دست آوردند. کلایس در 1968م به بررسی آذربایجان پرداخت. برنی نیز در هفتوان مدارک اورارتویی یافت و با حفاری محوطه اختصاصی بسطام در 1969م پژوهش باستانشناختی اورارتو آغاز شد.(15) تاریخ سیاسی اورارتو از اتحاد قبایل مختلف برای ایستادگی در برابر تهاجمات آشور به وجود آمد.(16) نخستین بار در منابع آشوری قرن سیزدهم پیش از میلاد از آن با عنوان اوروآتری یاد شده است.(17) از دوران شکلگیری اورارتو در آخرین سدههای هزاره دوم پیش از میلاد اطلاعاتی اندک در دست است. حتی، مکان شهرهای مهم سگونیا، آرزاشکون و پایتخت نخستین شاهان اورارتویی مشخص نیست(18) ولی از متون آشوری میتوان نتیجه گرفت کشور اورارتو در مناطق کوهستانی جنوب و جنوب شرق دریاچه وان شکل گرفته است. (19) نخـستین بار درسالنامـه آشور ناصیرپال دوم(20) (884 ـ 859قم) نام اورارتو همچون کشور آمده.(21) اورارتو در این دوره به قدرت نظامی تبـدیل شده و به ناچار، از دولت آشور در توسعه قلمـرو الگو گرفته است.(22) شیوه حکومت فئودالی و همه چیز را خدای خالدی همچون خدای ملی تعیین میکرد و به نام وی معابد بسیاری ساخته شده است.(23) در خلال قرن نهم پیش از میلاد شمال غرب ایران تحت سیطره اورارتو قرا گرفت. آنان نواحی اطراف دریاچه ارومیه مانند حسنلو، بسطام، قلاتگاه، کـردلر تپه و عقربتپه را اشغال(24)کردند و آذربایجان غربـی کنـونی، به استثنای بخـش میاندوآب تا اهر، را تحت سیطره خود در آوردند.(25) کتیبههای اورارتویی کلهشین، تاشتپه و قلاتگاه نشان میدهـد که ایشپوئینی(26) (828 ـ810 قم) و منوا(27) (810 ـ 786 قم) در اواخر قرن نهـم پیش از میلاد، بین حدود 815 ـ 790 پیش از میلاد، در شمال غرب ایران حکومت میکردهاند و این منطقه تحت سیطره دولت اورارتو بوده است.(28) بر اساس کتیبههای موجود دولت اورارتو با دولت شهر حسنلو مناسباتی داشته است.(29) در آغاز سده هشتم پیش از میلاد، آرگیشتی اول( 786 ـ 764 قم)سرزمینهای ماورای قفقاز جنوبی را فتح کرد و قلمرو اورارتوها را از آناتولی تا آذربایجان ایران و ارمنستان رساند. به این ترتیب، رقابت پادشاهان آشوری و اورارتویی برای نفوذ درسرزمین مانا(30) و جنوب دریاچه ارومیه شدت گرفت.(31) در گورستان باستانی تول(32)، در شهرستان تالش(33) استان گیلان دستبند مفرغی به خط میخی اورارتویی کشف شده که نام پادشاه اورارتو (آرگیشتی یا ساردوری) بر آن نقش بسته و احتمالاً، هدیهای از سوی پادشاه به بانوی خفته در گورستان بوده.(34) ممکن است که این بانو فرمانروایـی محـلی بوده. این دستبـند، که به طور قطع به سده هشتـم پیش از میلاد تعلق دارد، حاکی از آن است که امارتنشین تول گیلان یا مریان(35) در آغازین سدههای هزاره اول پیش از میلاد قدرتی تأثیرگذار در سیاستهای منطقهای بوده و پادشاهان اورارتو به منظور حفاظت از متصرفات خویش ناگزیر به حمایت از آنان بودهاند.(36) این مدرک مستدل و مستند حضور واقعی یا فرهنگی اورارتوها را در مناطقی فراتر از آذربایجان تا کنارههای دریای کاسپین و حوزه فرهنگی تالش ثابت میکند. حمله سال 714 پیش از میلاد سارگون دوم(722 ـ 705 قم)به محوطههای اورارتویی واقع در سواحل غربی دریاچه ارومیه پایان نفوذ شاهنشاهی اورارتو برحوضه دریای خزر بود.(37) فلزکاری ویژگی اصلی تمدن اورارتو سطح عالی فلزکاری آن بود. اشیای فلزی اورارتویی به شمال سوریه، بیـنالنهـرین و حتی، دولت مـاد در ایران و آسیـای مقـدم غربـی تا دریای اژه صادر مـیشد.(38) در کتیبهها، از معادن نقره، طلا، مس، سرب، آهن و آرسنیک در ساخت اشیا نام برده شده.(39) اورارتوها معادنی غنی و صنعتگرانی متبحر داشتند.(40) ریختهگری، استحصال فلزات و تزییناتی به شیوه چکشکاری، قلمکاری و لحیمکاری از هنرها و صنایع تمدن اورارتو بود.(41) یادمانهای مفرغی متن کتیبه سارگون و برخی از اشیای مفرغی کشف شده مؤید استادی فلزکاران وگواه سطح عالی فلزکاری اورارتوست.(42) وجود معادن فراوان در این منطقه، بهویژه، در بخش مرکزی(43) آن و دریافت خراج ملل تابع به شکل فلز از عوامل پیشرفت فلزکاری بود. آثار پیشرفتهای از مفرغ تولید و کار با آهن نیز بیش از دیگر نقاط گسترش یافت.(44) اورارتوها دست به ساخت ظروف و وسایل خانگیای از جنس از مفرغ ومصنوعاتی آهنی چون تبر، چکش وآلات کشاورزی و صنعتی و جنگی زدند.(45) در کارمیربلور، اشیایی چون بیل، چنگگ، سه شاخه، تبر و حلقه واره آهنی به دست آمده است.(46) اشیای مفرغی با مصارف عمومی مانند دستبند، سنجاق، خنجر و نوک پیکان به صورت دو تکه قالبریزی شده. کمربندهایی نیز به دست آمده که از ورق مفرغی ساخته شدهاند و نقوش پیچکی و کلیشهای بر روی آنها حکاکی شده است.(47) براساس تحقیقات، استفاده از ابزار آهنی در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد در مرزهای شمالی اورارتو آغاز شد و سپس، به نقاط دیگر گسترش یافت.(48) اشیای مفرغی کتیبهدار در توپراک قلعه و کارمیر بلور، متعلق به سده هشتم و هفتم پیش از میلاد، مبنای محکمی برای گاهنگاری بود. در برخی از این کتیبهها محل ساخت نیز آورده شده.(49) آثار فلـزی از نظر سبـک به مصنوعات آشوری نزدیکاند اما با وجـود تأثیرپذیری، تقلیـدی صرف و کورکـورانه نیستند و از آثار آشوری قابل تمیزند.(50) احتمالاً، اورارتوها از معادن مس منطقه هینیس(51)، در جنوب شرقی ارزروم و غرب دریاچه ارومیه در منطقه موساسیر استفاده میکردند. معادن سرب و قلع نیز وجود داشت. سرب از سواحل شرقی دریاچه وان در شمال پایتخت، یعنی شهر توشپا و کوههای کردستان و قلع از سواحل شرقی دریاچه ارومیه درکوه سهند استخراج میشد.(52) کوههای غرب دریاچه ارومیه دارای منابع غنی آهن بود.(53) روابط مستمر با کشورهای همسایه سبک هنری مشخصی را به وجود آورد. فلزات را با روش گداخت از مواد کانی استخراج و به شمش تبدیل میکردند. سپس، آنها را به شکل اشیای مختلف درمیآوردند.(54) آثار فلزی اورارتویی در محوطههای باستانی شمال غرب ایران بیانگر استیلای اورارتو طی سده هشتم و هفتم پیش از میلاد بر ایران است. یافتههای حاصل از کاوش یا قاچاق در دو گروه وارداتی و تلفیقی قابل بحث و بررسی است. گروهی از آثار ساخت کارگاههای شرق آناتولی و قفقاز جنوبی است. گروهی نیز از نظر روش و شکل ساختاری تلفیقی ازهنر اورارتو با عناصر بومی و محلی است.(55) جنگ افزار شناسی اورارتوها تولید جنگ افزار کارآمد اقتدار آشور را دو چندان کرد. این موضوع سبب اتحاد اقوام همجوار و ظهور دولت اورارتو شد. پادشاهی اورارتو با تولید ابزارهای جنگی کارآمد گستره وسیعی از آسیای صغیر تا آذربایجان ایران را زیر سیطره خود در آورد.(56) جنگ افزارهای اورارتویی از لحاظ کاربرد به دو دسته تهاجمی و تدافعی تقسیم میشوند. کمان، تیرنوک آهنی، نیزه، سرنیزه، سرپیکان، انواع شمشیر و خنجر برای تهاجم و سپر، زره، کلاهخود و کمربند برای دفاع تولید میشد (تصویر2). در سالنامههای شلمانصر سوم(57) (859 ـ824 قم)، کمانداران ونیزهداران اورارتویی با ردای بلند و پیراهنهای آستین کوتاه نشان داده شدهاند.(58) درمتن سارگون دوم (722 ـ 705 قم)، شمار غنائم معبد خدای خالدی(59) موساسیر(60)، 25,212 سپر سبک و سنگین، 1,514 نیزه سبک و سنگین، 305,412 شمشیر سبک و سنگین و تعدادی کمان از جنس مفرغ یاد شده است.(61) این غنائم از شمار فراوان سلاحهای تدافعی و تهاجمی حکایت میکند که جنس غالب آنها مفرغ بوده. ابزارها و سلاحهای به دست آمده از کاوشهای توپراک قلعه و کارمیر بلور نشان میدهد که در ساخت سلاحهای جنگی از آهن استفاده میشده.(62) در سده هشتم پیش از میلاد، تجهیزات نظامی اورارتویی به جنگافزارهای آشوری شباهت پیدا کرد. این تجهیزات کتیبههایی به خط میخی دارند. دو زره جنگی که در کارمیربلور کشف شده، با پولکهای مفرغی کشیده (تصویر3) و بخش تحتانی مدور، شبیه زره آشوری است. تیردانهای مفرغی کارمیر بلور نیز، با تعدادی تیرهای نوک آهنی و نوشتهای از آرگیشتی اول و ساردوری دوم، به نوع آشوری شباهت دارد. بخشی از تیردان، که با پشت حمل کننده در تماس است، پوشش چرمی دارد.(63) از قـرن هشتـم پیـش از میلاد، چهارده سپر بزرگ تزییـنی با کتیبـه میخی در کارمیـر بلور به دسـت آمده که متعلق به آرگیشتی اول است. بخش مـرکزی آن برجسته است و حاشیه عریض و صافی دارد. تزییـن بخش مرکـزی حکاکی نقش شیر وگاو به صورت سه قسمت متحدالمرکز است.(64) یـراقآلات اسب مجـموعـه مفرغـی جالبـی شامل پیشانی بند، چشمبندهای پلاک مانند، دهنه (تصویر 4) و زنگوله با نوشتـههای میخی منتسب به شاهان اورارتویی است.(65) در میان جنگافزارهایی که از تمدن اورارتویی کشف شده کلاهخودها یکی از تجهیزات تدافعی است که به اشکال نسبتاً مشابه در تمام طول پادشاهی اورارتو و در تمام جغرافیای سیاسی آن در آناتولی، ارمنستان و آذربایجان ایران ساخته شده. در این نوشتار به گونهشناسی و معرفی دو نمونه نو یافته متعلق به مجموعه موزههای بنیاد مستضعفان خواهیم پرداخت. سربازان اورارتویی در اواخر سده نهم پیش از میلاد مانند سربازان آشوری دارای پوششی خاص بودند. از کلاهخود مخروطی شکل تا پایان دوران پادشاهی اورارتو بدون تغییر استفاده شده.(66) این کلاهخودها از جنس برنز و آهن بوده و نوع آهنی آن اغلب فاقد تزیین است.(67) در ساخت کلاهخودهای اورارتویی از کلاهخودهای نوکتیز متداول در آشور تقلید شده.(68) نمونهای از این نوع کلاهخود مخروطی، با فلز یک دست، در تپه حسنلو کشف شده است.(69) کلاهخود دیگری نیز در تپه حسنلو با جغه و بقایای منسوج یا الیاف گیاهی کشف شده که تا قسمت بناگوش را میپوشاند.(70) کلاهخود کشف شده در کارکمیش(71) به رغم داشتن گونهپوش به نمونههای حسنلو شباهت دارد.(72) کلاهخود اورارتویی، از نظر دارا بودن جغه و زائده باریک کنارگوش، شبیه نمونه حسنلو است. در تزیینات مفرغی دروازه بالاوات(73) جنگجویان اورارتویی با کلاهخود جغهدار نقش شدهاند اما نمونه واقعی آنها به دست نیامده است.(74) بر روی قطعات شکسته عاج نیز نقش سربازانی با کلاهخود جغهدار تا بناگوش نقش شده است.(75) از اواخر سده هشتم و اوایل سده هفتم پیش از میلاد، کلاهخودهای آهنی به صورت دو تکه، با قالبهای باز، ریختهگری شده. سپس، دو تکه را با لحیم و پرچ به یکدیگر متصل ساختهاند.(76) ذوب فلز و ریختن آن در قالب سخت و توخالی به منظور جامد کردن آن است.(77) ریختهگری با استفاده از قالبهای روباز و مومی صورت میگیرد که با یکدیگر جفت میشود.(78) آثار فلزی به دست آمده از اورارتوها حاکی از آن است که ریختهگری از فنون فلزکاری بوده که اورارتوها با آن آشنا بودهاند و آثار آنان کمترین تخلخل و ترک را دارد.(79) کلاهخودها را با قلمزنی سطوح بیرونی و چکشکاری سطح داخلی و ایجاد فرورفتگی تزیین کردهاند. هنرمند داخل کلاهخود را چکشکاری کرده و در نتیجه در نمای بیرونی نقش برجستهای شکل گرفته. سپس، با قلمزنی ملایم نقش را پرداخت کرده است(80) به نظر میرسد صنعتگران اورارتویی برای ایجاد نقش ابتدا آن را از پشت میکوبیدند و به سمت بیرون برجسته میکردند. سپس، از قسمت جلو، با نوک قلم، با ظرافت به خطوط طرح زاویه میدادند و آن را برجسته میکردند.(81) اورارتوها لبه کلاهخودهای مستعمل را تغییر میدادند. قسمت تحتانی را برش میزدند و وسط و زیر نوارها را برای بستن و آویختن پاره چرم سوراخ میکردند تا گردن و گوشها و چانه را محافظت کند.(82) ویژگی منحصر به فرد کلاهخودها نقشبرجستههای تجریدی آن است.(83) کلاهخودهای اورارتویی از نظر شکل و تزیینات به چند گونه و زیر گونه به شرح زیر تقسیم میشود: 1.کلاهخود علم دار ساخت و به کارگیری کلاهخودهای علمدار از سده نهم پیش از میلاد رواج یافت. این کلاهخودها دارای قطعهای مفرغی به شکل علم یا نماد است که از پشت تا به رأس آمده و سوراخهایی نیز برای نصب چرم محافظ گردن و گوش و چانه دارد. نمونههایی از آن در تپه حسنلو و توپراک قلعه کشف شده. نمونههایی نیز درموزه بریتانیا و لوور وجود دارد.(84) سربازان اورارتویی منقوش در دروازه بالاوات، متعلق به دوران شلمنصر سوم، کلاهخودهایی علمدار بر سر دارند. به نظر میرسد که در سده نهم پیش از میلاد این نوع کلاهخودها از سلاحهای سازمانی سربازان آرامو، پادشاه اورارتویی (860 ـ840 قم)، بوده است.(85) نمونهای از کلاهخود علمدار در موزه پیش از تاریخ اشتات زاملونگ وجود دارد(تصویر5)که نوارهای برجسته عمدهترین عنصر تزیینی آن است. یکی از نوارها پس از دور زدن لبه کلاهخود در قسمت پیشانی به سرهای یک افعی ختم می شود. در کنار میله علم و در حاشیه نقطه اتصال پرچها، دو نوار برجسته به صورت عمودی به چشم می خورد. در نقطه پرچ علم به کلاهخود سر مفرغی یک ورزا با چشمانی درشت و برآمده و لبانی منقبض نقش شده است.(86) 2-کلاهخود مخروطی کلاهخـودهای مخـروطی با چکـشکاری ورقههای مفرغـی ساخـته شدهاند. دورتادور این نـوع کلاهخود را نقشهای برجسته تجریدی احاطه کرده است.(87) صحنههای به تصویر کشیده شده از ثروت و اقتدار شاهان و حمایت خدایان نیرومند ازجنگاوران حکایت دارد.(88) تصویرسازی روایی است. هنرمند نمایش نیمرخ صحنهها را ترجیح داده و به تقارن گرایش دارد.(89) ظرافت و تناسب در نقشها رعایت نشده. جنگاوران با جامهای بلند و بدون ریش و خدایان و اشخاص مقدس با ریش تصویر شدهاند.(90) کلاهخودی از این نوع با ارتفاع 28 سانتیمتر از قاچاقچیان کشف شده که با شمارۀ ثبت 4437 در موزه آذربایجان نگهداری میشود (تصویر6). محل دقیق کشف آن در نواحی شمال غرب مشخص نیست.(91) کلاهخود با ریختهگری و قالبگیری ساخته شده و با روش چکشکاری و برجستهکاری از داخل آن را تزیین کردهاند. زائده قسمت فوقانی کلاهخود برخلاف نمونههای معمول اورارتویی است.(92) در دو طرف این کلاهخود، به صورت متوازن، نقش تجریدی افعیهایی با شیر(93) و نقشی نیز از نوک کلاهخود تا حد فاصل گروه مارها حک شده است. ته رنگ قرمز در بدنه آن نشانگر درصد بالای مس در آلیاژ مفرغ است.(94) کلاهخودهای کتیبهدار منسوب به آرگیشتی اول و ساردوری دوم نمونههای خوبی از هنر یادمانی اورارتویی است. در کلاهخودهای منسوب به آرگیشتی اول وساردوری دوم خدایان با ریش یا بدون ریش با لباس بلند و کلاه شاخدار در اطراف درخت مقدس ایستادهاند. در دست چپ، سطل و دست راست، میوه مقدس دارند که به نمادهای آشوری شبیه است. درختان مقدس جلوی کلاهخود با هشت مار و سر شیرهایی با دهان باز محاط شده. در بخش فوقانی و پشت کلاهخودها، نقش هشت ارابه جنگی اورارتویی با ده سوارکار ترسیم شده. تردیدی وجود ندارد که این کلاهخودها درکارگاههایی متفاوت ساخته شده زیرا ظرافت نقشها و دقت در حکاکی آنها متفاوت است.(95) کلاهخود برنزی آرگیشتی اول، که پیوتروفسکی در کاوشهای علمی خود در کارمیربلور آن را کشف کرد، اثری هنری از ابزار جنگی متعلق به اورارتوهاست که درمجموعه دائمی موزه تاریخی ایروان در ارمنستان نگهداری میشود(تصویر7). آرگیشتی اول بین سالهای 786 ـ 764 پیش از میلاد به مدت 32 سال در اوج قدرت حکومت کرد و کتیبه منسوب به او از چهارده لشکرکشی جسورانه و جاهطلبانه و قتل و غارت سخن میگوید. وی یکی از پانزده پادشاه اورارتو در طول سیصد سال حکمرانی از قرن نهم تا ششم پیش از میلاد است. آرگیشتی اول به دنبال توسعهطلبی با تهاجم بیرحمانه به تقویت امپراتوری پرداخت و با به بردگی گرفتن اسیران جنگی در ساخت قلعه، آبراه و جاده از آنان بهره برده و زمینه رشد اقتصادی را فراهم ساخت. کلاهخود یاد شده با نوک مخروطی متوسط به طور شگفتانگیزی زیباست. تصاویری از دوازده درخت احاطه شده با انواع خدایان گوناگون، که در دست راست سطل و در دست چپ سبـد میـوه دارند و مـارهای خـمیده با سـر شیـر، در حال ترسانـدن و تهـدید، به نشانه سحـر و جـادو برای مالـکان کلاهخـود، شر و بـدی را از آنان دور مـیسازند. در پشـت و دو طـرف کـلاه، تصاویـری از جنگجـویان و ارابـههایـی با اسب نقـش شده. بر لبـه کلاهخود نیز کتیبـهای وجـود دارد کـه آن را به خـدای خالـدی و همسرش(96)، آروبانی، هـدیـه کرده است. این کلاهخـود میراثـی از تمـدن اورارتـو و کـاری ارزشمنـد از هنـر نمـادگرایی است. الگـوهای پیچیده وحکاکیهای خوب آن نمونـهای عالی از مهـارت و خلاقیت اورارتو ها را به نمایش گذاشته.(97) نمونهای مشابه کلاهخود آرگیشتی در مجموعهای خصوصی در سوئیس وجود دارد که به شیوه برجستهکاری و کندهکاری تزیین شده. در قسمت جلو و پیشانی، به صورت عمودی نقش چهار مار خمیده منتهی به سر شیر، در دو طرف، قاب گرفته شده. در میان آن، نقش ایزدی به چشم میخورد که با بال مرکزی بر روی تختی به شکل گاو خوابیده نشسته و در دو طرف تخت، دو نفر زانو زدهاند. در دو سمت ایزد، هم سه نفر در حال حمل پیشکش و هدیه نقش شدهاند(تصویر8). در میان دو نوار تزیینی افقی در پشت و دو طرف، جنگاوران سوار بر ارابهها در حال تاخت و تاز و یورش نشان داده شدهاند. هر ارابه، دو جنگاور در حال تاخت سربازان دشمن را زیر پا لگدکوب کردهاند. نقشهای نوار دوم افقی، که نزدیک لبه کلاهخود ترسیم شده، صحنههای شکار شیر به دست سوارانی بر روی اسب و ارابه را با کمان و پیکان نشان میدهد. لبه با خط میخی ناخوانا تزیین و سوراخهایی در انتهای آن برای نصب بند چرم یا نمد تعبیه شده. بلندی کلاهخود 5/ 26 سانتیمتر است.(98) از ساردوری دوم، فرزند آرگیشتی اول، کلاهخودی با نقشمایههای مشابه در دست داریم. این کلاهخود نیز پرکار است و تصاویری از جنگجویان و اشکال نمادین بر آن نقش بسته(تصویر9). کلاهخود بهرغم شکستگی و نبود نوک آن همچنان زیبایی خود را حفظ کرده. این اثر باستانی در1950م وارد موزه ارمیتاژ شده. سپس، بعد از استقلال ارمنستان، به شماره ثبت 17761 آن را به آکادمی علوم ارمنستان تحویل دادند.(99) در شمـال کـرمانشاه و جـنوب سقـز، در کردستان سـه کلاهخود مخـروطی با تزییـنی عجیب از تصویر مار کشف شده که به قرن هشتم پیـش از میـلاد تعلـق دارد (تصویر10). قسمت میانـی این کلاهخـودها محـدب و بخش بالایی مقعـر و تابدار اسـت. از نوک به سمـت پیشانـی، یک نـوار پـهن برجستـه حک شده و تا محـل مارهای پیـچدار ادامه دارد. نقش مارها به سر قوچ یا گاو ختـم میشود. بر روی قـسمت میانـی یکی از مارها تصـویر خـورشید بالدار قرار دارد کـه در هـوا معلق است.(100) کلاهخـودهای اورارتویی دارای تزیین مار و کتیبه، متعلق به پادشاهان است.(101) میانگین ارتفاع کلاهخودهای مخروطی با نقشهای متقارن گروهی، به شکل مار خمیده با سر حیواناتی چون شیر، قوچ و گاو و جنگاروان و خدایان، اغلب کمتر از 30 سانتیمتر است. این گروه از کلاهخودها پرکارترین و تزیینیترین نوع کلاهخودهای اورارتوییاند که نقوش آن تلفیقی از اساطیر و باورهای مذهبی همراه با نمادهایی از توسعهطلبی جنگجویانهاند. تأثیر نقشمایههای آشوری بر این نقشها آشکار است. از این گروه کلاهخودها نمونههایی با ارتفاع بیشتر از 30 سانتیمتر نیز وجود دارد که قسمت مخروطی و لولهای شکل آن بیش از حد متعارف بلندی دارد. قسمت انتهایی کلاه با توجه به این بلندی اندکی کج شده و دارای انحنایی ملایم است. این کلاهخودها را میتوان در گروه کلاهخودهای مخروطی نوکدار دستهبندی و بررسی کرد. کلاهخود برنزی نوکداری به شماره ثبت134611در موزه بریتانیا وجود دارد که قسمت مخروطی و لولهای آن به دلیل بلندی بیش از اندازه اندکی کج شده است(تصویر11). بر روی لبه پایینی سوراخهایی برای چسباندن چرم یا نمد تودوزی تعبیه کردهاند. بر پیشانی کلاه، نقش متقارن معمول این دوره، یعنی مارهای خمیده با سر گاو، ترسیم شده. در میان قاب آن، نقشی بالدار با دوایری دکمهای شکل تزیین شده که میتواند نقشی اورارتویی از قرص خورشید مصری باشد. تزیینی افزوده با ردیفی از دوایر کوچک بریده در اطراف و بالای سرهای گاو که حرکت کرده و داخل نوک متوازن با شکل کلاهخود و نیز ردیفی از نقوش حلزونی کندهکاری شده نمایش داده شده است.(102) احتمالاً، این کلاهخود متعلق به سده نهم و هشتم پیش از میلاد در شمال غرب ایران است.(103) در شمال کرمانشاه، کلاهخودی با نوک بسیار بلند و کشیده و اندکی خمیدگی به دست آمده که تصویر شش مار کج شده به شکل عصا با سری به شکل گوسفند در دو طرف آن نقش شده. مارها را در دستههای سه تایی تصویر کردهاند و در میان این دو دسته مارها، نقشی شبیه به H خوابیده کنده شده (تصویر12).(104) کلاهخود با تاب بیشتر در نقشبرجستههای آشوری به خوبی مشهود است. این تغییر در کلاهخودها در فاصله زمانی آشور ناصیر پال دوم و شلمنصر سوم تا تیگلات پیلسر رخ داده. برحسب مقیاس آشوری این تحول بایستی در اول قرن هشتم شکل گرفته باشد. تزیین مارگونه یا میلههای منحنی در نمونههای آشوری وجود ندارد.(105) نمونهای مشابه در مؤسسه فرهنگی موزههای بنیاد به شماره ثبت 43954 وجود دارد که دارای نوک مخروطی بلند با اندکی خمیدگی است (تصویر13). رویه کلاه با لایهای ضخیم از زنگار پوشیده شده. بنابراین، نمیتوان با قاطعیت از دارا بودن یا نبودن نقش سخن گفت. شکل کلاه، با نوک بلند و قوس و برآمدگی پیشانی، آن را با نمونه موجود در موزه بریتانیا قابل قیاس کرده است. بیشک، با رسوبزدایی و برداشت زنگار از روی این اثر اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار خواهد گرفت. در قبـر شمـاره 2 گورستان مـیـانرودان(106)،کـلاهخـودی مفرغیـن به طـول26 و قطـر 20سانتـیمتـر کشـف شـد که بدنـه کـروی و نـوک دراز دارد. در امتداد طول به، نوار صخیــم چرمی دوخته شـده و بـقـایـای مـنسـوج در داخـل قـسمـت بـالای کـلاهخــود مشـهـود اسـت. ایـن کـلاهخـود از نظـر شـکل بـه نـمونههـای کشـف شـده در کـردستـان و اورارتـو شباهت دارد و میتوان تاریخ سده هشتم یا هفتم پیش از میلاد را برای آن پیشنهاد کرد.(107) کشف دستبند مفرغین با کتیبه به خط میخی اورارتویی در این منطقه ثابت میکند که اورارتوها در اینجا حضور واقعی و فرهنگی داشتهاند.کلاهخود کشف شده در میانرودان گویای این حقیقت است که اورارتوها در مقاطعی از تاریخ امپراتوری خویش تا این نواحی پیش آمده بودند. شواهد و مدارک باستانشناختی به دست آمده این فرضیه را تأیید میکند. باید در نظر داشت که تنها وجود یکی دو اثر نمیتواند مؤید حضور واقعی آنان باشد ولی حضور معنوی و فرهنگی آنها قطعی است. کلاهخود به دست آمده در این ناحیه از نظر شکل و طرح با نمونه موجود در مؤسسه فرهنگی موزهها نیز شباهت بسیار دارد و از نوع تیزخودهای مفرغین با نوک بلند است که به دلیل فشار سنگ تا حدودی تغییر شکل داده و اندکی پهن شده است. سنگهای بسیاری از بالا درون گور افتاده و سبب تغییر شکل و شکستگی این اثر باستانی شده است(تصویر14). 3-تیزخودها طی کاوشهای علمی نمونههایی از تیزخودها از انبارها و خزانهها و کارگاهها کشف شده است. تصاویر روی این خودها را به شیوه برجستهکاری نقش کردهاند. ورقه مفرغی را در کوره حرارت داده و کوبیدهاند. سپس، با پرچ و چکشکاری و قلمزنی آن را پرداختهاند. ورقهها با ریختهگری ساخته شده. شواهد نشان از آن دارد که با سه نوع چکش آنها را پرداختهاند.(108) در کاوش کارمیربلور، در 1953م، بیست تیزخود اورارتویی به دست آمده که چهار عدد آن کتیبه دارد و آرگیشتی اول و ساردوری دوم آنها را وقف خدایان اورارتویی کردهاند.(109) نقوش تیزخودها به دو دسته تقسیم میشوند: نقشهای متقارن تجریدی به شکل مارهای خمیده منتهی به سر شیر یا گاو و نقش صاعقه در قسمت پیشانی خود. تیزخودهای گروه اول، مانند کلاهخودهای مخروطی، به نقشهای متقارن تجریدی به شکل افعی یا مارهای خمیده با سر شیر، گاو یا قوچ مزین هستند. نقشها را به طور متوازن در گروههای سه یا چهارتایی در دو طرف پیشانی تیزخود ایجاد کردهاند. در وسط قاب، خدایان در میان درخت مقدس ترسیم شدهاند. تیزخودهای اورارتویی دارای نقشبرجسته درخت مقدس، متعلق به سده نهم پیش از میلاد، با کلاهخودهای نوکتیز آشوری و قفقاز جنوبی و آذربایجان قابل قیاس است. تصاویر این تیزخودها در نقوش برجسته کاخ آشور ناصیرپال دوم نیز به چشم میخورد.(110) در موزه هنرهای زیبای هیوستون امریکا، نیز تیزخودی از جنس مفرغ با نقشهای متقارن هفتگانه وجود دارد. این نقشها به سر شیر منتهی میشوند. در میان قاب، درخت زندگی به چشم میخورد که خدایان در دو طرف آن ایستاده و در حال انجام مراسم مذهبیاند. در زیر این نقشها، در یک نوار افقی کنده خطی مراسمی با حضور احتمالی شاه و بزرگان در حال برگزاری است. تنها، پادشاه نشسته و بقیه افراد به صورت ایستاده نقش شدهاند. لبه با سه نوار افقی برجسته تزیین شده است.(111) در 2013م، جورج مردیت تیزخودی مفرغی به ارتفاع 5/30 و قطر 7/ 19سانتیمتر را ـ به عنوان اثری موزهای ـ به افتخار کورنلیا لانگ، خرید(112) که شباهت بسیاری به نمونه موجود در موزه هیوستون دارد (تصویر15). در مجموعه سلاح و زره باستانی آکسل گوتمن(113)، در خانه حراج کریستیز در لندن تیزخودی به بلندی 5/26 سانتیمتر از جنس مفرغ معرفی شده(تصویر16). تزیینات این تیزخود شامل چهار مار خمیده منتهی به سر قوچ و و یک مار برجسته از نوک به سمت پایین با سر شیر است. در میان این قاب، قرص خورشید بالدار و یک کوه تصویر شده که در دو طرف آن دو نفر به صورت ایستاده در حال اجرای مراسم مذهبیاند.(114) تیزخودهای منقوش به نقش صاعقه، نماد خدای تیشبا با نقشهای هندسی و نوار برجسته برگرداگرد و افریزهایی در دو طرف تزیین شده است.(115) نقش صاعقه و آذرخش بسیار تکرار شده. شاید، نماد خدای توفان در اساطیر اورارتو باشد.(116) اگر صاعقه را نماد خدای تیشبا در نظر بگیریم، میتوان تیشبا را خدای حامی جنگاوران اورارتویی معرفی کرد.(117) نقش صاعقه نمادی از گوزن شاخدار (تصویر17)، درخت مقدس یا خورشید پنداشته شده است.(118) ایـن نقــش احـتـمالاً نمـادی نظامـی بوده و کلاهخـودی با تزییـنات فوقالذکر تنـها در اختیار افسران سـواره نظامـی بـوده کـه فـرماندهـی گـروهی از سربازان را برعـهده داشتهاند و بر سر داشتن کلاهخودی با این طرح بهترین راه شناسایی افسر مافوق بوده است.(119) سه خدای مهم اورارتویی به ترتیب قـدرت خالـدی، تیشبا و شیوینـی بودند. تیشبا، خـدای توفـان و تنـدر و رعـد، احـتمالاً همـان خدـای تشـوب هوریهاست.(120) در مـوزه رضا عبـاسی، تیـزخودی بـا نـقـش صـاعـقـه بـه ارتـفـاع 5/27 سانتـیمتر به شماره ثبت7040 وجـود دارد (تصویر18) که از قاچاقچیان کشف شده و محتمل است متعلق به نقطهای در شمال غرب ایران باشد.(121) نقش روی آن احتمالاً نمادی نظامی است که به گروه افسران تعلق داشته(122) و افسران هر دو رده پیادهنظام و سوارهنظام و حتی، پادشاه در مقام فرمانده ارشد از این نوع کلاهخود استفاده میکردند.(123) طرح صاعقه یا رعد را برخی از محققان رد کردهاند و معتقدند این تصویر نقش شاخ گوزن است. در میان یافتههای کارمیر بلور ارمنستان، نمونهای مشابه وجود دارد که دارای کتیبه پادشاهان اورارتویی است. نمونههایی دارای کتیبه از شاهان اورارتویی در دست است که مضمون دو نمونه از آن شرح دارایی منوآ و آرگیشتی است.(124) بهرغم نامشخص بودن محل کشف تیزخود موزه رضا عباسی با دقت در شکل اصلی و نحوه ساخت آن میتوان گفت که این اثر ساخته دست هنرمندان فلزکار اورارتویی است. با توجه به شکل و تزیین و تاریخگذاری نمونه مشابه در کارمیر بلور قدمت این خود به قرن هشتم پیش از میلاد میرسد.(125) 4.کلاهخود شانهدار کلاهخودهای شانهدار شامل دستهای از خودهای اورارتویی است که طرحی به شکل دندانههای شانه دارد. طرح از قسمت جلو آغاز میشود و تا قسمت پشت ادامه مییابد. شماری از این خودها دارای دو قطعه شانهبند باز است.(126) در موزه شرق باستان توکیو نمونهای کلاهخود شانهدار اورارتویی به شکل مخروطی وجود دارد که در پیشانی نقشبرجسته تجریدی به شکل دندانههای شانه به چشم میخورد و صحنه اصلی، روایت کلاسیک گیل گمش و دو گاو نر بالدار است. در کنارههای نقوش برجسته، شیران غران، شیـردال(گریفون)(127) و افعـیهای شیر سر دیده میشود. دورتا دور خـود سوراخهـایی برای نگهداری چرمینه محافظ و تسمه قرار گرفته است.(128) در موزه پیش از تاریخ اشتات زاملونگ آلمان دو نمونه از این کلاهخودها وجود دارد. بر روی آنها صحنه کلاسیک گیلگمش و گاوهای نر بالدار و ردیف شیران غران و جانوران اساطیری بالدار و افعیهای شیر سر دیده میشود.(129) 5.کلاهخود تاجدار(طُرهدار) کلاهخودهای اورارتویی از نظر شکل و تزیین تنوع بسیار دارند اما شکل کلی همگی آنها مخروطی است. کلاهخودهای تاجدار یک بخش الحاقی دارند که به این شکل کلی اضافه شده است. این تزیین متفاوت در تصویر سپاهیان اورارتو در میان نقشهای دروازه بالاوات دیده میشود. سربازان آشوری نیز با کلاهخودهای مخروطی تصویر شدهاند. احتمالاً، سربازان آرامو در اواسط قرن نهم پیش از میلاد از کلاهخودهای مفرغی با هلال الحاقی اضافه شده استفاده میکردند. مشابهی از این خودها در کاوشهای علمی به دست نیامده. نمونههای موجود در موزهها نیز اغلب دارای منبع نامشخص است.(130) در موزه رضا عباسی، کلاهخودی با طرحی منحصر به فرد به شماره ثبت 148وجود دارد که منسوب به اورارتوهای شمال غرب ایران است (تصویر20). در رأس بدنه مخروطی این کلاهخود هلال یا نیـمدایرهای شبیـه به تاج خـروس نصب شده. نمونهای مشابه آن در کاوشهـای علمـی به دست نیامده. تنهادر نقشبرجستههای آشوری و اورارتویی جنگجویان یا خدایان با چنین کلاهخودی نشان داده شدهاند.(131) بدنه اصلی این خودها ریختهگری شده و با کندهکاری و برجستهسازی و چکشکاری از داخل تزیین شده. قسمت الحاقی را ابتدا با ورقه مفرغی به شکل مستطیل به طول هلال تعبیه کردهاند. سپس، طرح اولیه روی آن طراحی شده. در مرحله بعد، با برش و حرارتدهی و خمکاری به شکل هلال درآمده. پایههای آن نیز به صورت استوانهای و مخروطی از سه نقطه به کلاهخود وصل شده است. هلال الحاقی به شکل نیمدایره دارای پایههای لولهای شکل توخالی است که از پایین به بالا به قطر آن اضافه میشود و قسمت میانی، ناودانی شکل است. نقشهای برجسته و کندهکاری شده قرینهسازی و فضای بین دایرهها با نوارهای عرضی پر شده است. دایرهها را به شکل گلهای چندپر بر گرداگرد کلاهخود نقش کردهاند. قسمت لبه، متنی به خط میخی و به نام ساردوری نوشته شده.(132) درباره این کلاهخود میتوان دو فرضیه را در نظر گرفت. اول آنکه وجود کتیبه میخی اورارتویی اصالت اورارتویی آن را به طور قطع تأیید میکند. این کلاهخود حاصل دست صنعتگران آناتولیایی با اصلیت اورارتویی است که در کارگاههای فلزکاری شرق آناتولی تولید شده و به دلیل حضور پادشاهان اورارتو در شمال غرب ایران همچون کالای وارداتی به این منطقه آمده است. فرضیه دوم آن است که با پذیرش انتساب آن به اورارتوها آن را محصول کارگاههای بومی شمال غرب ایران بدانیم که ضمن تأثیر از هنر و صنعت فلزکاری اورارتو(133) مضامین و عناصر بومی نیز در ساخت و نقشاندازی آن مؤثر بوده است.(134) در مجموعه مؤسسه فرهنگی موزههای بنیاد مستضعفان، کلاهخودی به شماره ثبت 4899وجود دارد که در بسیاری از ویژگیها به نمونه موجود در موزه رضا عباسی شبیه است. جنس آن مانند نمونه موجود در موزه رضا عباسی از مفرغ است ولی در مقایسه با آن نوک مخروطی کوتاهتر و بدنه پهنتری دارد. نقش یا نوشتهای بر سطح بیرونی آن به چشم نمیخورد. احتمال دارد رسوب و ساییدگی سطح بیرونی نقشها را پنهان کرده یا از بین برده باشد. قسمت الحاقی در رأس کلاهخود به شکل هلال یا نیمدایره در سه قسمت، شانهها و فرق سر، با پرچ و لحیم به کلاهخود وصل شده است. بر روی نوک کلاه، زائدهای مدور و دکمهای شکل حک کردهاند. بالای آن، شیاری برای چفت و بست هلال با جوش و لحیم تعبیه شده تا آن را در جای خود تثبیت کند. گرداگرد لبه، به فواصل تقریباً مشخص، سوراخ شده که احتمالاً برای گوش بند و الحاقات ایمنی بوده است(تصویر21). تاکنون در هیچیک از محوطههای باستانی اورارتویی از این نوع کلاهخود به دست نیامده ولی شواهد و اسناد بسیاری از اورارتوها و آشوریها بر جای مانده که کاربرد گسترده این نوع کلاهخود را اثبات میکند. در میان آثار مفرغی کشف شده در منطقه وان ترکیه کمربندی با نقشمایه سربازان و خدایان در دست است که کلاهخود تاجدار بر سر دارند(تصویر22). در نقشبرجستههای دروازه بالاوات، که بیشتر شرح جنگهای پادشاهان آشور و پیروزی آنان برحکومتهای همجوار است، سربازان اورارتویی با کلاهخود تاجدار و جنگافزار نشان داده شدهاند. بخشی از نقشهای دوره آشورنصیرپال سربازان اورارتویی را در حال فرار از جلوی کمانداران تیرانداز آشوری نشان میدهد که تعدادی از آنها در زیر پای اسبان لگدکوب شدهاند(تصویر23). در تصویری دیگر، سربازان نیزه به دست در حال فرار هستند. در بخشی دیگر از نقشبرجستههای دروازه بالاوات متعلق به دوره شلمنصر سوم در چند صحنه تصاویری از نبرد سربازان اورارتویی و آشوری و شکست و اسارت سربازان به چشم میخورد. در تمام این صحنهها، سربازان اورارتویی با کلاهخود تاجدار نمایش داده شدهاند(تصویر24). حاصل سخن اورارتوها با بنیاد حکومتی بر مبنای جنگاوری و توسعه نظامی در کمتر از یک قرن به امپراتوری بزرگ منطقه و رقیب سرسخت آشوریان تبدیل شدند. آنان قلمرو خود را از محدوده سواحل دریاچه وان تا شمال غرب ایران و ارمنستان گسترش دادند و از منابع موجود در این مناطق برخوردار شدند. توسعه نظامی زمینه رشد و رونق اقتصادی را با بهرهگیری از منابع خام و بازارهای جدید فراهم آورد. بیشتر شواهد و مدارک باستانشناختی و زبانشناختی بر سختکوشی و تلاش مضاعف و جاهطلبانه پادشاهان برای کسب قدرت گسترده و ثروت بیشتر تأکید دارد. اورارتوها طی سه قرن نهم تا هفتم پیش از میلاد، با گردآوری ارتشی قدرتمند، حملات نظامی بسیاری را ترتیب دادند و فتوحات و غنایم بسیاری به دست آوردند. کتیبه آرگیشتی اول گواهی مطمئن و معتبر برای اثبات این سخن است. این کتیبه از چهارده لشکرکشی بیرحمانه یاد و باافتخار، به کشتار مردم و غارت اموال و حیوانات اشاره میکند. حکومتی با چنین اندیشهای نیاز به ساخت انواع ادوات نظامی اعم از تهاجمی مانند شمشیر، خنجر، نیزه، پیکان، کمان و تدافعی مانند سپر، زره و کلاهخود داشت. منابع مکتوب و شواهد باستانشناختی بر این موضوع تأکید دارند. غنائم معبد خدای خالدی در موساسیر نمونهای از این شواهد است که حجم انبوهی از سلاحهای تدافعی و تهاجمی در آن به دست آمده. کلاهخود یکی از ابزارهای تدافعی که تنوع بسیاری در آن به چشم میخورد و از نظر شکل و طراحی و تزیینات مجموعهای کمنظیر است. طرحها و اشکال کلاهخودهای اورارتویی حکایت از تأثیر آشوریها دارد و شکل مخروطی آنها از اشکال رایج در کلاهخودهای آشوری است ولی با ویژگیهای بومی و محلی تلفیق شده و همین عامل آنها را از نمونههای آشوری متمایز ساخته. کلاهخودهای علمدار با قطعهای به شکل علم یا نماد در قسمت رأس، خودهای تاجدار با هلال یا نیمدایرهای مزین بر تاج کلاهدار قسمت رأس، کلاهخودهای مخروطی معمولی با ابعاد متوسط و تزیینات فراوان و خودهای نوکدار با بخش مخروطی بسیار بلند و تیز خود با نقشمایههای متنوع از انواع خودهای اورارتویی است. مهمترین امتیاز کلاهخودهای اورارتویی نقشمایهها و تصاویر قسمت پیشانی و پشت آن است. تصاویر روی این خودها، که آنها را با چکشکاری و قلمزنی نقش کردهاند، محلی برای هنرنمایی هنرمندان فلزکار شده. بسیاری از رویدادهای سیاسی بر روی این خودها تصویر شده. گویی صفحهای از تاریخ و اتفاقات آن روزگار بر پیشانی و ردیفهایی از پشت کلاهخود نقش بسته و برای آیندگان ثبت و ضبط شده است. این نقشها تصاویری از جنگآوریها و راهکنشهای نظامی و اعتقادات دینی و مذهبی را به نمایش گذاشتهاند. به همین دلیل، علاوه بر ابزار رزم صفحهای مصور از حقایق اعتقادی و اجتماعی و نظامی محسوب میشوند. پینوشتها: دارای دکترای باستانشناسی و کارشناس مؤسسه فرهنگی موزههای بنیاد مستضعفان کارشناس ارشد تاریخ و کارشناس بخش جنگافزار مؤسسه فرهنگی موزهها Samiram / Samiramis ، شهری بر روی صخرههای ساحلی دریاچه وان و منسوب به ملکه افسانهای آشور. kuyunjik Sargon Henry Layard Argishti I of Urartu تیشبانی یا قلعه تیشبانی، نام دیگر آن کارمیر بلور (ԿարմիրԲլուր)، به معنی تپه قرمز در زبان ارمنی، قلعهای است در کنار رود هرازدان در ارمنستان که توسط پادشاه اورارتو، روسای دوم، بنا شده است. بوریس پیوتروفسکی، تمدن اورارتو و باستانشناسی اورارتو پس از 1960، ترجمه حمید خطیب شهیدی(تهران: میراث فرهنگی و گردشگری کشور، 1383)، ص 18، 26 و 28. oktay Belli,The capital of Urartu: Van, Eastern Anatolia (İstanbul: net turistik yainlar A.S, 1989), p.45 taner Tarhan,«van castle and old city», Anatolian Studies(Journal of the British Institute at Ankara), Vol.xxxviii (1988): 206-207 Chahin,The Kingdom of Armenia(London: croom helm Ltd, 1987), p.74 Armavir، از نخستین پایتختهای ارمنستان و استان کوچکی در غرب ایروان امروز Thomas B Forbes, Urartian Architecture (Oxford: BAR International Series, 1983) کریم حاجی زاده و همکاران، تبیین فرهنگ هزاره دوم قبل از میلاد در شمال غرب ایران(تهران: سمیرا،1392)، ص 122. علی م دینچل و بلکیس دینچل، «زبان و نوشتار اورارتوی»، ترجمه بابک نیلوفری، باستان پژوه، س9، ش 15(بهار1386): 58 ـ 61. بهمن فیروزمندی، « نگرشی نو به سنگ ابسیدین در آسیای صغیر»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ش 4،دوره 59 (1387): 125. paul Zimansky, Ecology and empire: the structure of the urartian state (Chicago: the oriental institute,1985), p.48 حاجی زاده و همکاران، همان، ص 125. Ashurnasirpal II پیوتروفسکی، همان، ص 80. دینچل و دینچل، همان، ص 59. بهمن فیروزمندی، « معماری آلتین تپه در عهد اورارتو»، اثر، ش28(بهار1387): 123. حاجی زاده و همکاران، همان، ص 119. ولفرام کلایس، «دینخواه تپه»، ترجمه صمد علیون و علی صدرائی، در مجموعه مقالات تمدن های دشت سولدوز(اشنویه، نقده) (آذربایجان غربی: گنجینه هنر و میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی،1388)، ص10. Ishpuini Menua اسکار وایت ماسکارلا، حسنلو و مناسبات آن با دیگر مراکز تمدنی خاور نزدیک در قرن نهم ق.م، ترجمه صمد علیون و علی صدرائی( ارومیه و تهران: گنجینه هنر و میراث فرهنگی آذربایجان غربی،1389)، ص85 ؛ W. Muscarella, «Hasanlu in the Ninth Century B. C. and Its Relations with Other Cultural Centers of the Near East », American journal of archaeology,Vol. 75, no. 3 (July, 1971): 264. صمد علیون وعلی صدرائی، مجموعه مقالات شهر تاریخی حسنلو ( ارومیه و تهران: گنجینه هنر و میراث فرهنگی آذربایجان غربی،1389)، ج2، ص89. سرزمینی واقع در اطراف دریاچه ارومیه و بخشهایی از کردستان و آذربایجان. ماناها از حکومتهای محلی کوچک زاگرس بودند که در هزاره اول پیش از میلاد نقشی ارزنده در معادلات سیاسی و فرهنگی منطقه داشتند. هسته مرکزی دولت مانا با نواحی فعلی بوکان، سقز، شاهین دژ و سردشت همسان است و محوطههای زیویه(سقز)، زندان سلیملن(تکاب)، قلایچی(بوکان) و ربط(سردشت) مربوط به ماناها است. دولت مانا برای مقابله با چپاول و غارت منابع از سوی آشوریها و مبارزه با توسعهطلبی اورارتوها شکل گرفت و در فاصله زمانی843 ـ 593 پیش از میلاد حکمرانی کردهاند. حاجی زاده و همکاران، همان، ص 127. در روستای تول، در شهرستان تالش استان گیلان گورستان وسیعی متعلق به عصر آهن وجود دارد که طی سالهای1380 ـ 1383ش آن را کاوش کردهاند. ر.ک: محمدرضا خلعتبری، گیلان در عصر ایران(تهران: گوی، 1392). محمدرضا خلعتبری، کاوشهای باستانشناسی محوطه های باستانی تالش(تول گیلان) (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1386)، ص 24. صدرالدین طاهری، هنر و باستان شناسی عصر آهن ایران (تهران: سمیرا، 1394)، ص92. محوطه باستانی مریان شامل مجموعهای از گورستانهای تاریخی در 33 کیلومتری شهرستان هشتپردر بخش تالشان استان گیلان است. در کاوشهای 1378 ـ 1383ش آثاری ارزشمند از عصر آهن تا دوره ساسانی در این محوطه کشف شده است. ر.ک: خلعتبری، گیلان در عصر ایران، همان. خلعتبری،کاوشهای باستانشناسی محوطههای باستانی تالش(تول گیلان) ، همان، ص 14، 24، 27 و 28. یانا مدودسکایا، پایان حضور اورارتوها در حوضه دریاچه ارومیه، باستانشناسی آذربایجان، از دوره اورارتو تا شروع اشکانی، ترجمه محمد فیضخواه و صمد علیون (تهران: اختر، 1388)، ص194. Schachermeyer,«Tuschpa», reallexikon der vorgeschichte(Berlin: 1929), XII, p. 5 مریم دارا، «دیسک مفرغی کتیبهدار افسار اسب اورارتویی در موزه باستانشناسی آذربایجان شرقی»، زبان شناخت، س6، ش1(بهار و تابستان 1396): 65. رحیم رئیس نیا، آذربایجان در سیر تاریخ (تهران: مبنا، 1379)، ص180؛ گئورگی میلیکشویلی، زبان اورارتو، ترجمه حمیده بحرانیان (تهران: پازینه، 1387)، ص 15 ـ 21. علی اصغر میرفتاح و رضا صبوری نوجه دهی، فرهنگ اورارتو در شمال غرب ایران (ابهر: دانشگاه آزاد واحد ابهر،1390)، ص88. پیوتروفسکی، همان، ص 242. H .Quiring, Die enz grundlagen der alts ten eisenerzeugunl zeit scherift fur parktisehe geology (1933), heft 8, p. 128 A Taraev, Storija Drevnege Vostoka(Petersburg:1914), vol. II علی اصغر میرفتاح و رضا صبوری نوجه دهی، همانجا. پیوتروفسکی، همان، ص 236. همان، ص251. lanord M. France, Evolution de la technique du fer en Europe occid entale de la prehistoric au haut moyen age-nancy (1956), p. 27- 43 پیوتروفسکی، همان، ص 235. همان، ص 256. hinis همان، ص 236. N. van Loon, Urartian art : its distinctive traits in the light of new excavations (İstanbul: Nederlands Historisch – Archaeologisch Instituut, 1966), p. 327 پیوتروفسکی، همان، ص 257 و 269. میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 119. حاجی زاده و همکاران، همان، ص 119. Shalmaneser III، پادشاه آشور پیوتروفسکی، همان، ص 92 و 94. Khaldi، خدای اورارتو Musasir، شهری باستانی که امروزه در آذربایجان غربی قرار دارد. دولتهای آشور، اورارتو و مانا بر سر آن منازعه داشتند. موساسیر دارای معبدی کهن و مورد احترام اورارتویی بود. همان، ص 237. همان، ص 236. همان، ص 238. همان، ص 240. همان، ص 246. بهرام آجرلو و فرشید ایروانی قدیم، « صنعت مغفرسازی اورارتویی»، پیام باستانشناس، س4، ش7(بهار و تابستان،1386): 33ـ46. میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص90. پیوتروفسکی، همان، ص 237. ماسکارلا، همان، ص111. علیون و صدرائی، همان، ص95. Carchemish، شهری باستانی در ساحل فرات و از پایتختهای باستانی هیتیها و از شهرهای مهم دولت میتانی. ویرانههای آن در مرز ترکیه و سوریه و 100کیلومتری شهر حلب سوریه واقع است. رابرت هنری دایسون و اسکار وایت موسکارلا، گاهنگاری و اشارت تاریخی دورههای چهارم حسنلو، ترجمه صمد علیون و علی صدرائی(ارومیه و تهران: گنجینه هنر و میراث فرهنگی آذربایجان غربی،1389)، ص214. این روکش مفرغی با شش نوار دو ردیفه گزارشی تصویری و نوشتاری از جنگها و پیروزیهای شلمنصر سوم به مدیترانه و اورارتو است که مُلوان در1335 در حفریات بالاوات آن را کشف کرده. ر.ک: یوسف مجید زاده، «تاریخ و تمدن بینالنهرین»، هنر و معماری (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1388)، ،ج3، ص192. دایسون و ماسکارلا، همان، ص 214. ماسکارلا، همان، ص111. میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 90؛ Altan Çilingiroğlu, Urartu Krallığı – Tarihi ve Sanatı (Izmir: Yasar Egitim ve Kültür Vakfi, 1997), p.104 میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 114. سی گانتر؛ پل جت، فلزکاری ایران، ترجمه شهرام حیدرآبادیان(تهران: گنجینه هنر،1383)، ص 36. Önder Bilgi, Anadolu Dökümün Beşiği (İstanbul: Döktaş,2004), p.104 آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص35. Çilingiroğlu,ibid., p.116&117 آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص36. Hermann Born & Ursula Seidl, Schutzwaffen aus assyrien und urartu (Mainz,1995) آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص38. همان، ص36. همانجا. همان، ص37. Tufekci, Urartu dininin devlet yapısına ve sanata etkileri (Istanbul: M.A.Dissertation university of Istanbul, 1995), p.201 آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص35. Azarpay, Urartian art and artifact (Berkley: university of California press,1968), p. 27- 29 رضا صبوری نوجه دهی، « پژوهشی بر یافتههای فلزی اورارتویی در شمال و شمال غرب ایران»، پایاننامه کارشناسی ارشد ( ابهر: دانشگاه آزادی اسلامی واحد ابهر، 1387)، ص 286. میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 91. آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص37. میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 91 و 92. پیوتروفسکی، همان، ص 237. Arubani christies.com –urartian (bronze helmet) hermitagemuseum.org پتر کالمایر، مفرغهای قابل تاریخگذاری لرستان و کرمانشاه، ترجمه محمد عاصمی(تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور ،1376)، ص 145 و 146و تصاویر 89 ـ 91. میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 114. Britishmuseum.Org ancient.eu /Osama Shukir Muhammed Amin/29 November 2018 کالمایر، همان، ص 146. همان، ص 146و 148. محوطه میانرود در شهرستان رضوانشهر در بخش پرهسر واقع شده. در 1372ش، گورستان باستانی آن با انبوهی از آثار عصر آهن کاوش شد. ر.ک: خلعتبری، گیلان در عصر ایرانهمان. Mohammad Reza Khalatbari, Archaeological Investigations in Talesh,Gilan-2,Excavations at Vaske&Mianroud, (General office of Iranian Cultural Heritage Organization of Gilan, 2004), p. 129. آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص37. van Loon, ibid., p. 119. آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص38. tripadvisor.com.hk/ Museum of Fine Arts Houston mfah.org/art/detail/ Urartian Axel Guttmann christies.com ـ urartian (bronze helmet) آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص38. همان، ص 34. van Loon, ibid., p. 119 Born & Seidl, ibid میرفتاح و صبوری نوجهدهی، همان، ص 119. ancient.eu (mark carwright,« urartu-religion», 9 feb. 2018) میرفتاح و صبوری نوجهدهی، همان، ص 94. Reza Sabouri Nojedehi, «Taharnin Reza Abbasi Muzesinde iki Urartu Tunc Migferi », in Anadolu Demir Cag Sempozyumu (Edirne ـTurkye, 2010), VII میرفتاح و صبوری نوجهدهی، همان، ص 96. Born & Seidl, ibid میرفتاح و صبوری، همان، ص 96. آجرلو و ایروانی قدیم، همان، ص38 و تصویر19. Griffin، موجودی افسانهای با بدن شیر و سر عقاب (دال) و گوش اسب. تندیسهایی به شکل شیردال در معماری کاربرد زیادی دارند. همان، ص39. B.Warteke, Urartu dasreich am Ararat (Berlin, 1990), p.78 Çilingiroğlu, ibid., p. 16 میرفتاح و صبوری نوجه دهی، همان، ص 98. صبوری، همان، ص 293 و 294. میرفتاح و صبوری نوجهدهی، همان، ص 103. Sabouri, ibid منابع: آجرلو، بهرام ؛ فرشید ایروانی قدیم. «صنعت مغفرسازی اورارتویی». پیام باستانشناس. س4. ش7.بهار و تابستان1386: 33ـ46 پیوتروفسکی، بوریس. تمدن اورارتو و باستانشناسی اورارتو پس از 1960. ترجمه حمید خطیب شهیدی. تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور، 1383. حاجیزاده، کریم؛ کاظم پور، مهدی؛ و فراشی ابرقوتی، حسین. تببین فرهنگ هزاره دوم ق.م در شمال غرب ایران. تهران: سمیرا،1392. خلعتبری، محمد رضا. کاوشهای باستانشناسی محوطههای باستانی تالش(تول گیلان). تهران:سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور، 1385. ـــــــ . گیلان در عصر ایران. تهران: گوی، 1392. دارا، مریم. «دیسک مفرغی کتیبه دار افسار اسب اورارتوئی در موزه باستان شناسی آذربایجان شرقی». زبان شناخت. س6. ش1. بهار و تابستان 1396: صص 61 ـ 78. دایسون، رابرت هنری؛اسکار وایت، ماسکارلا. گاهنگاری و اشارت تاریخی دورههای چهارم حسنلو،ترجمه صمد علیون و علی صدرائی، ارومیه و تهران: گنجینه هنر و میراث فرهنگی آذربایجان غربی، 1389. دینچل، علی.م؛ دینچل، بلکیس. «زبان و نوشتار اورارتویی». ترجمه بابک نیلوفری. باستانپژوهی،س9. ش15. بهار 1386: 58 ـ 61. رئیسنیا، رحیم. آذربایجان در سیر تاریخ. تهران: مبنا،1379. صبوری نوجهدهی، رضا. «پژوهشی بر یافتههای فلزی اورارتوئی در شمال و شمال غرب ایران».پایاننامه کارشناسی ارشد. ابهر: دانشگاه آزادی اسلامی واحد ابهر،1387. طاهری، صدرالدین. هنر و باستانشناسی عصر آهن ایران. تهران: سمیرا، 1394. علیون، صمد؛ صدرائی، علی. مجموعه مقالات شهر تاریخی حسنلو. ارومیه و تهران: گنجینه هنر و میراث فرهنگی آذربایجان غربی، 1389. ج2. فیروزمندی، بهمن شیرجین. «معماری آلتینتپه در عهد اورارتو». اثر. ش 28. 1376: 125ـ 147. ـــــــ . «نگرشی نو به سنگ ابسیدین در آسیای صغیر». مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. ش4. دوره 59. 1387. کالمایر، پتر. مفرغهای قابل تاریخگذاری لرستان و کرمانشاه. ترجمه محمد عاصمی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376. کلایس، ولفرام. «دینخواه تپه». ترجمه صمد علیون و علی صدرائی. در مجموعه مقالات تمدنهای دشت سولدوز(اشنویه، نقده). آذربایجان غربی: گنجینه هنر و میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی، 1388. گانتر، سی، جت، پل. فلزکاری ایران. ترجمه شهرام حیدرآبادیان. تهران: گنجینه هنر، 1383. ماسکارلا، اسکار وایت. حسنلو و مناسبات آن با دیگر مراکز تمدنی خاور نزدیک در قرن نهم ق.م.ترجمه صمد علیون و علی صدرائی. ارومیه و تهران: گنجینه هنر و میراث فرهنگی آذربایجان غربی، 1389. مجید زاده، یوسف. «تاریخ و تمدن بینالنهرین». در هنر و معماری.تهران: مرکز نشر دانشگاهی،1388، ج 3. مدودسکایا،یانا. پایان حضور اورارتو ها در حوضه در دریاچه ارومیه. باستانشناسی آذربایجان، از دوره اورارتو تا شروع اشکانی. ترجمه محمد فیض خواه، صمد علیون. تهران: اختر، 1388. میرفتاح، علی اصغر ؛ صبوری نوجه دهی، رضا. « بررسی و مقایسه گونهشناختی یافتههای فلزی اورارتویی در شمال غرب ایران با نمونههای مشابه خارج از ایران». پیام باستانشناس. س5، ش10،پاییز و زمستان1387: 112ـ 129. ـــــــ . فرهنگ اورارتو در شمال غرب ایران. ابهر: دانشگاه آزاد واحد ابهر،1390. میلیکشویلی، گئورگی. زبان اورارتو. ترجمه حمیده بحرانیان. تهران: پازینه،1387. Azarpay,G. Urartian art and artifact. Berkley: university of California press,1968 Batmaz, Atilla. «War and identity in the early history of Urartu». Ancient near east ern studies. 2012. supplement 39. p.23-50 Belli, oktay. The capital of Urartu: Van, Eastern Anatolia. İstanbul: net turistik yainlar A.S,1989 Bilgi, Önder. Anadolu Dökümün Beşiği. İstanbul: Döktaş, 2004 Born, Hermann ; Seidl, Ursula. Schutzwaffen aus assyrien und urartu. Mainz,1995 Chahin,M. The Kingdom of Armenia. London: croom helm Ltd, 1987 Ciligoglu, A. Urartu kralligi tarihi ve sanati. Izmir: Yasar Egitim ve Kültür Vakfi,1997 Forber, S. ; Thomas, B. Urartian architecture. Oxford: Bar International, Series Y, 1983 France, lanord. Evolution de la technique du fer en Europe occid entale de la pre- historic au haut moyen age. nancy,1956. Iravani Ghadim, Farshid. Anadolu’da Urartu Savaş Aletleri Bezeme Sanatı. Istanbul: Istanbul Universitesi 2007 Khalatbari, Mohammad Reza. Archaeological Investigations in Talesh,Gilan-2, Excavations at Vaske&Mianroud.General office of Iranian Cultural Heritage Organization of Gilan, 2004. Muscarella.O.W. «Hasanlu In the century B.C, And its relation with other cultural centers of the neareast». American journal of archaeology. vol.75. no.3. Jul.,1971: 263-266. Quiring,H. Die enzgrundlagen der altsten eisenerzeugunl zeitscherift fur park-tisehe geology. 1933. heft 8 Sabouri Nojedehi, Reza. «Taharnin Reza Abbasi Muzesinde iki Urartu Tunc Migferi».in Anadolu Demir Cag Sempozyumu. Edirne: 2010 Schachermeyer. «Tuschpa». reallexikon der vorgeschichte. Berlin:1929, vol.XII Taraev,B.A. Storija Drevnege Vostoka. Petersburg:1914, vol. II Tarhan, taner. «van castle and old city». Anatolian Studies(Journal of the British Institute at Ankara). Vol.xxxviii.1988 Tufekci,T. Urartu dininin devlet yapısına ve sanata etkileri. Istanbul: M.A Dissertation university of Istanbul, 1995 van Loon, M. N. Urartian art : its distinctive traits in the light of new excavations İstanbul: Nederlands Historisch – Archaeologisch Instituut, 1966 Warteke, R.B.Urartu dasreich am Ararat. Berlin, 1990 Zimansky, paul. Ecology and empire: the structure of the urartian state. Chicago:the oriental institute,1985. www.ancient.eu www.alamy.com/urartian-god www.britishmuseum.Org www.christies.com ـ urartian www.hermitagemuseum.org www.iranatlas.info www.mfah.org/art/detail/ Urartian www.nomadexhibitions.com www.tripadvisor.com.hk |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 90-89سال بیست و سوم |پاییز و زمستان 1399 | 214 صفحه
|