گریگور نارکاتسی، یکی از درخشانترین چهره های ادب ارمن، در ولایت واسپوراکان[2] ارمنستان، در روستایی واقع در ساحل جنوبی دریاچه وان متولد شد. چون بخش اعظم زندگی او در دیر نارک (نارکاوانک) [3] که یکی از مراکز مهم علمی – فرهنگی آن عصر ارمنستان به شمار می رفت سپری شد به نارکاتسی (یعنی اهل نارک) شهرت یافت. پیرامون زندگی نارکاتسی اطلاعات ناچیزی برجای مانده است. پدرش اسقف خسرو آنزواتسی [4] که از روحانیون و نویسندگان بنام وقت بود به جهت اختلاف عقیده با جاثلیق آنانیا موکاتسی[5] (946-965) رهبر دینی وقت، به فرقه گرایی متهم و از مقام خود خلع شد. معاصرانش از او به عنوان «مردی متواضع و دانشمند» یاد کرده اند. اما فرزندش ستودن پدر را جایز نشمرده و در توصیف او تنها به عبارت «کسی که سخت پیرو دستورات خداوند است» بسنده کرده و خود را در عرصۀ ادبیات حتی شایستۀ شاگردی پدر ندانسته است. گریگور از اوان کودکی به همراه برادر بزرگترش در دیر نارک نزد عموی مادرش آنانیا نارکاتسی[6]که از طرف مورخین همعصرش «فیلسوف بزرگ ›› لقب گرفته بود، به فراگرفتن علوم متداول آن زمان پرداخت. پس از پایان تحصیلات به جرگۀ روحانیت درآمد و بقیۀ عمر خود را ضمن ادای وظایف دینی، وقف ادبیات و تعلیم و تربیت شاگردانش کرد و توانست یکی از استادان مشهور دیرنارک شود. اما همانند پدر و معلمش به سبب داشتن افکار روشنفکرانه مورد خشم برخی از رهبران دینی قرار گرفت و به پیروی از فرقۀ «تندراکیان» [7]متهم شد، به طوری که مجبور به نوشتن برائتنامه و محکوم کردن این جنبش گردید. ارمنستان از اواخر سدۀ نهم میلادی، پس از براندازی دو و نیم قرن سلطۀ اعراب و بازیابی استقلال، چندی از آرامش سیاسی و اجتماعی برخوردار شد. اما همزمان با آغاز توسعۀ شهرها و پیشرفت های صنعتی و بازرگانی، اختلافات طبقاتی شدت گرفت و سبب بروز نارضایی ها و شورش های تشکل یافته دهقانی شد. در پی این اختلافات جنبش مذهبی- اجتماعی تندراکیان نیز شکل گرفت و رفته رفته در سراسر ارمنستان گسترده شد و به خصومت ها و پیکارهای شدید بین طبقات عوام و خواص منجر گردید. پیروان جنبش تندراکیان تحت پوشش عقاید مذهبی خاص خود علیه کلیسا و رهبران دینی و حکمرانان فئودال وقت به مبارزه برخاستند و خواهان آزادی های اجتماعی و سیاسی و مذهبی شدند. سران دین و طبقۀ حاکم نیز، متقابلاً به مبارزه با آن ها برخاستند و آنان را به شدت سرکوب کردند. برخی از مورخان، پیروان این جنبش را منفور و مروج فحشا خوانده و شایستۀ آن ندانسته اند که دربارۀ خصوصیات و اعمالشان شرحی بنگارند. نارکاتسی در چنین شرایط سیاسی و اجتماعی می زیست و با آنکه راهب و تارک دنیا بود و دور از بطن جامعه قرار داشت، اما نمی توانست نسبت به اوضاع اجتماعی مردم ستمدیده بی تفاوت بماند و چون قادر نبود که انقلاب درونی خود را به طور صریح و آشکار بیان کند، در قالب شعر زبان به اعتراض گشود و از تضادهای موجود در جامعه سخن گفت، بی آنکه هرگز از اعتقادات پاک مذهبی خود دور شود و دچار کج اندیشیهای فرقه ای گردد. پس شور و انقلاب درونی او به صورت مرثیه ای عارفانه و صوفیانه متجلی شد. در متون قدیمی نقل شده است که مخالفان نارکاتسی با توطئه چینی قصد محاکمه و آزار وی را داشتند. اما او به طور معجزه آسایی نجات یافت و این سبب شد که او را جزو قدیسان بشمارند و روایات افسانه ای پیرامون او و اعمال قدیس گونه اش سینه به سینه نقل کنند. گریگور نارکاتسی در سال 1003 میلادی چشم از جان فرو بست و در صحن دیر نارک به خاک سپرده شد. مقبرۀ وی قرن ها زیارتگاه اهل ایمان و تقوا بوده است. از نارکاتسی آثار ادبی قابل توجهی برجای مانده است. مهمترین اثر او منظومۀ دیوان مرثیه یا سوگنامۀ نارک است که شاعر در سال های آخر عمر به رشتۀ تحریر در آورد. این اثر در ادبیات ارمنی به نارک نیز مشهور است. منظومۀ نارک مشتمل بر 95 باب و متجاوز از ده هزار بیت است و هر باب با سر فصل «از اعماق قلب سخن با خدا» آغاز میشود. از دیگر آثار نارکاتسی اشعار مذهبی او به نام سرودهاست. «سرود تولد مقدس»، «سرودحضرت مریم»، «سرود رستاخیز»، «سرود عروج»، «سرود کلیسا» و «تفسیر غزل های سلیمان» چند عنوان از سرودهای اوست. وی نوعی مدیحه سرایی را که در ادبیات ارمنی «گنج» نامیده می شود ابداع کرده است. نارکاتسی شاعری است عارف. از دید او تنها ذات کامل و بی نقص، خداوند است و معتقد است که انسان برای رسیدن به ذات لایزال خداوندی باید با عشق و امید و ایمان خود را به کمال برساند و خویشتن را از گناهان و خواهش های نفسانی پاک سازد و به جاودانگی بپیوندد. بنابه اعتقاد نارکاتسی، خداوند در تمامی پدیده های جهان حضور دارد. طبیعت، نور و زیبایی، خدا را متجلی می سازد. مدح و ستایش روشنایی و زیبایی طبیعت به منزلۀ ستایش پروردگار است و تلاش برای درک این نور و زیبایی به منزلۀ تلاش برای نزدیکتر شدن به خداوند است. بر اساس این اصول اعتقادی است که برای اولین بار در ادبیات ارمنی، نارکاتسی به وصف زیبایی های طبیعت می پردازد و پایه گذار رستاخیز ادبی در فرهنگ ارمنیان در سده های میانه می گردد. نام دیوان مرثیه یا سوگنامه، برای چنین اثری در نگاه اول تعجب انگیز می نماید. اما هنگامی که خواننده با محتوای این منظومۀ عرفانی آشنا می شود و به عمق آن پی می برد، مناسبت آن را نیز در می یابد. این شاعر عارف که تمامی وجودش را عشق به خداوند فرا گرفته است، از طریق مناجات با خدا می کوشد تا نفس خود را از بار گناهان پاک سازد، ولی هر چه در این اندیشه پیش می رود، احساس می کند که بار گناهانش سنگین تر شده است و روزنۀ امیدی که گاهگاه در دلش نور افشانی می کند، بدل به یأس می گردد، شک و تردید وجودش را فرا می گیرد و این سؤال برایش پیش می آید که آیا انسان ناچیز فانی می تواند به جهان بیکران باقی بپیوندد؟ آیامی تواند رمز و عظمت هستی را در یابد؟… و بدینگونه شاعر در تلاطم روحی غوطه ور می شود و خود را خوارتر و زبونتر می بیند. این سرگردانی، دنیای درون او را دچار تضادهای تلخ و رنج آور می گرداند و او می کوشد تا با دعا و نیایش خالصانه، از این رنج جانسوز رهایی یابد. منظومۀ نارک که حدود هزار سال از آفرینش آن می گذرد، قرن های متمادی الهام بخش شعرای ارمنی بوده و تفسیرهای زیادی پیرامون آن نوشته شده است. متن اصلی کتاب به زبان قدیم ارمنی است. بیش از 150 نسخۀ خطی از آن در دست است که قدیمی ترین آن مربوط به قرن دوازدهم میلادی است. در قرن اخیر این منظومه چندین بار به زبان ارمنی جدید برگردانده شده است، همچنین به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، فرانسه، روسی، ایتالیایی، فارسی[8]، عربی و ترکی ترجمه شده است. کتاب نارک قرن ها به عنوان کتاب دعا و شفا در میان عامۀ مردم رواج داشته است و هنوز قطعاتی از آن را به عنوان دعای شفا دهنده بر بالین بیماران می خوانند. پینوشتها: 1- Grigor Narekatsi 2- Vaspurakan 3- Narekavank 4- Andzevatsi 5- Anania Mokatsi 6- Anania Narekatsi 7- جنبش تندارکیان Tondraki (سدۀ 9-11م) حرکتی مذهبی-اجتماعی بود که از ناحیۀ تندراک ارمنستان شروع شد و در آغاز هدف آن رهایی از یوغ اعراب بود سپس متوجه فئودالها و روحانیون شد. 8- «سوگنامۀ نارک» ترجمۀ آزاد ماتیان، در سال 1366 توسط مترجم در تهران به چاپ رسیده است. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 9 و 10سال سوم | پاییز و زمستان 1378 | 161 صفحه
|