نویسنده: گابریل تیکیدچیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38

صحنه تمرین نمایش نامه کشتی پایداری،اثر شارل ویلدراک (سرکسیان پشت به تصویر است)

آنچه می خوانید گزارش گونه ای است از آغاز تا پایان کار یک گروه کوچک تئاتری ارمنی و مروری است بر احوال اعضای گروه که کار هنری خود را با شور و شوق سنین دبیرستانی آغاز کردند و بخت یارشان شد و از محضر استادی فاضل و پرحوصله چون شاهین سرکیسیان بهره مند شدند چنان که برخی از آنان به مراتب بالای این هنر دست یافتند.

راوی، گابریل تیکیدچیان، از مؤسسان گروه آرمن است. او که در اغلب نمایش های گروه شرکت داشت پس از پراکنده شدن گروه با تعدادی از آنان گروه دیگری را به نام شرانیک تشکیل داد و با همکاری آنان دو نمایش موفق به نام های درخت زردآلو و گدایان بزرگوار را به روی صحنه برد. در سال های اخیر نیز دو نمایش دیگر به نام های تله، اثر روبرت توما و شما این را هرگز فراموش نخواهید کرد، اثر ج.ب پرسلی، به کارگردانی وی، در باشگاه آرارات، اجرا شده است. در حال حاضر نیز، نمایش نامه های مادموازل ژولی، اثر اگوست استرینبرگ و خوشگذرانی، اثر آرتور شنیتسل، را در دست تمرین دارد که به زودی در باشگاه آرارات شاهد اجرای آن خواهیم بود. تیکیدچیان در نظر دارد در آینده نمایش نامهٔ همهٔ پسران من، اثر آرتور میلر و نمایش نامه ای از آگاتا کریستی را برای اجرا آماده کند.

در یک روز جمعه، در زمستان1336، با دوستم هاملت کارامیان به سینما رکس در خیابان لاله زار رفته بودیم. در راه برگشت، در کوچهٔ نوبهار خیابان قوام السلطنهٔ سابق به ناظم دبیرستانمان آقای واچه آتومیان برخوردیم.

از ما پرسید:

ـ کجا می رویم؟

و ما در جواب گفتیم:

منزل.

آن روز راجع به سینما چیزی نپرسید ولی روز بعد، در ساعت زنگ تفریح، صدایمان زد و پرسید:

ـ شما عضو باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات هستید؟

و ما در جواب گفتیم:

نه.

بعد از کمی مکث گفت:

ـ بیایید باشگاه و در گروه تئاتری پیشاهنگان، که تازه تأسیس شده، در نمایشی شرکت کنید. ما هم قبول کردیم.

اولین نمایش گروه شرلوک هولمز بود که بعد از مدتی تمرین به روی صحنه آمد و بعد از آن، نمایش نامه های تاجر کدو، شاگرد خیاط، ناوی کوچک، دُرک زشت، ویلهم تل و داوید ساسونی، حلقهٔ مرگ و چند نمایش نامهٔ دیگر اجرا شد. به جز ما دو نفر تمام اعضای گروه نمایش عضو باشگاه آرارات بودند ولی بعد از هر نمایش از تعداد اعضای باشگاه در گروه کاسته می شد و به جای آنها بچه های محل و رفقای دیگر ما جایگزین آنها می شدند تا اینکه بعد از سه نمایش دیگر باشگاه هیچ عضوی در گروه ما نداشت و تمام کارها را از ساختن دکور گرفته تا فروش بلیط خود اعضای گروه نمایش انجام می دادند. تماشاچیان ما می دانستند که هر روز جمعه ساعت30:2، در باشگاه آرارات، در کوچهٔ نوبهار، نمایش اجرا می شود. قیمت بلیط ده ریال بود و تالار باشگاه در آن زمان نزدیک به ششصد نفر گنجایش داشت و تماشاچیان روی صندلی های چوبی لهستانی نمایش را تماشا می کردند اما تالار همیشه پر بود از بچه ها و والدین آنها.

ماکت صحنه نمایش بازی عشق اثر آرتور شنیتسلر

با گذشت زمان، تجربهٔ ما در کار تئاتر بیشتر شد و آقای آتومیان از این بابت بسیار خوشحال بود. آخرین نمایشمان، حلقهٔ مرگ، آنقدر خوب اجرا شد که آقای آتومیان گفت از آن به بعد باید نمایش روزهای جمعه را یک بار ساعت ده صبح، برای بچه ها و یک بار هم شب، برای بزرگ تر ها، اجرا کنیم. قرار شد بعد از نمایش صبح گریم هایمان را پاک نکنیم و ظهر هم به حساب باشگاه به ما ناهار بدهند.

کارها به خوبی انجام می شد تا اینکه یک روز از دو نفر از اعضای هیئت امنای باشگاه شنیدیم که می گفتند ما به حساب باشگاه غذا می خوریم و حق الزحمه هم می گیریم. از آنها سؤال کردیم چه حق الزحمه ای؟ و آنها در جواب گفتند: ((خب، سرپرست گروه برای هر نمایش حدود سه هزار ریال هدیه می خرد و به شما می دهد)).

این مسئله باعث تعجب و ناراحتی ما شد چون اصلاً چنین چیزی نبود. در نتیجه، تصمیم گرفتیم دیگر با آقای آتومیان کار نکنیم و همین موضوع هم باعث برچیده شدن گروه شد.

مدتی گذشت و ما در فکر پیدا کردن کارگردانی برای گروه بودیم. در آن، زمان آقای روبن آقایان، که معلم نقاشی بود، نمایش هایی را در دبیرستان اجرا می کرد. با او دربارهٔ این موضوع صحبت کردیم. او گفت قصد دارد نمایشی را به روی صحنه ببرد و به تعداد زیادی بازیگر نیاز دارد. این تعداد بیشتر از افراد گروه ما بود. ما هم نتوانستیم اعضای گروه را از آنچه که بود بیشتر کنیم. به آقای آراماییس آقامالیان رجوع کردیم ولی او هم در آن موقع مشغول تهیهٔ فیلم در جست وجوی داماد بود و از قبول سرپرستی گروه ما عذر خواست. به این ترتیب، ضمن آنکه نمی توانستیم کاری برای گروه کنیم روی مراجعه به آقای آتومیان را هم نداشتیم. در یکی از روزهایی که در باشگاه جمع شده بودیم آقای هارپیک تَمرزیان را دیدیم. از ما پرسید چه کار می کنیم. ماوقع را برایش شرح دادیم اما او هم نتوانست کاری برایمان کند. من و هاملت غیر از رفتن به سینما گاهی اوقات هم به تماشای تئاترهای لاله زار می رفتیم و به همین دلیل هم با نام شاهین سرکیسیان آشنا بودیم. از آقای تمرزیان پرسیدیم سرکیسیان را می شناسند و او در جواب گفت خیلی خوب ولی سرکیسیان زبان ارمنی را خوب نمی داند و خیال هم نمی کند که سرپرستی گروه ما را قبول کند ولی چون استاد فن بیان است شاید قبول کند که با ما فن بیان کار کند.

به ترتیب از راست به چپ:گابریل تیکیدچیان،آراکس مارکاریان،شاهین سرکیسیان (نمایش کشتی پایداری)

جمعهٔ بعد، تمام اعضای گروه حاضر شدیم و آقای تمرزیان به اتفاق سرکیسیان به باشگاه آمد. سرکیسیان مردی بود مسن با اندامی لاغر و پالتویی کهنه که لبه های آستر آن از زیر پالتو دیده می شد. بعد از معرفی اعضای گروه، از ما پرسید تا آن موقع چه کارهایی کرده ایم و ما هم خلاصه ای از کارهایمان را برای او شرح دادیم. دیگر در این مورد صحبتی نکرد و فقط از ما خواست هر کداممان چند سطری از روی کتاب بخوانیم. کاری را که خواسته بود کردیم اما او همچنان ساکت بود. بالأخره، آن روز گذشت. جمعهٔ بعد، باز به دستور او هر کداممان مقاله ای را که مورد علاقه مان بود و تمرین کرده بودیم برایش خواندیم. آن روز، نگاهی به ما کرد و گفت یکی از آشناهایش نمایش نامه ای به زبان ارمنی دارد که شاید به درد ما بخورد. نمایش نامه را آوردیم و دو نفر از اعضای گروه مشغول خواندن و تمرین شدند ولی بقیه بی کار مانده بودند. هفتهٔ بعد، نمایش نامهٔ دیگری، که از زبان فرانسه ترجمه شده بود، برای آن عده از اعضای گروه که بی کار مانده بودند آماده شد و گروه مشغول تمرین شدند. بعد از دو هفته تمرین، سرکیسیان قبول کرد نمایشی را به روی صحنه ببریم و به این ترتیب در 1346 گروه تئاتر آرمن، در باشگاه آرارات، به وجود آمد و نمایش های خوشگذرانی اثر آرتور شینتسلر، کشتی پایداری اثر شارل ویلدراک، آرمِنوهی اثر شیروان زاده، فنا شدگان اثر هانری رنه لنورمان، چاخو اثر پادگانیان، شکار لالوار اثر واهان میراکیان، بانوی سپیده دم اثر آلخاندرو کازونا، دایی وانیا، خواستگاری و آوای قو اثر آنتوان چخوف، قفس یا روغن اثر یوجین اونیل و گدایان بزرگوار اثر بارونیان را اجرا کرد.

ولی با کمال تأسف موقع تمرین گدایان بزرگوار خداوند سرکیسیان عزیز را از ما گرفت؛ استادی متواضع و فروتن که در تمام عمر انسانی مانند او ندیدم.

قبل از نمایش اخیر، گروه آرمن در باشگاه آرارات تمرین می کرد و از اعضای آن به حساب می آمد و هر ماه هم سه هزار ریال بابت گروه می پرداخت. کار ما از لحاظ هنری با کار گروه های دیگر هنری بسیار متفاوت بود. ما با دکورها و لباس های طراحی شدهٔ آربی آوانسیان کار می کردیم و گروه هم بدون سوفلور بود. سرکیسیان ما را با تئاتر مدرن دنیا و با مکتب استانیسلاوسکی، پیتویف و آدامف آشنا کرده بود.

به مرور زمان گروه تماشاچیان خاص خود را پیدا کرد و توانست دخل و خرجش را در آورد. با وجود این ما قادر نبودیم ماهیانهٔ باشگاه را بپردازیم. به همین دلیل، بعد از مدتی رییس باشگاه از ما خواست روش کارمان را تغییر دهیم. نمایش سبکی را به روی صحنه ببریم تا بتوانیم درآمدی داشته باشیم که البته مورد قبول سرکیسیان واقع نشد و در نتیجه، در تابستان آن سال، گروه باشگاه را ترک کرد.

بعد از این وقایع، کارمان را در پارک شهر سابق با نمایش خوانی شروع کردیم ولی با سرد شدن هوا قرار شد هر هفته در منزل یکی از اعضا تمرین کنیم. در یکی از جلسات تمرین در منزل آوانسیان با آرشام یسایی، صاحب استودیو دماوند، آشنا شدیم.

او که سرگردانی ما را برای پیدا کردن یک تالار نمایش می دید پرسید اگر با مسئولان انجمن ایران و امریکا صحبت کند و آنها موافقت کنند، حاضریم در آنجا نمایش دهیم. ما جواب مثبت دادیم ولی بعید می دانستیم انجمن موافقت کند اما آنها موافقت کردند و ما تالار انجمن را پنج شب به قیمت شبی 2500 ریال اجاره کردیم.

به خاطر دارم شبی قبل از نمایش که از انجمن خارج می شدیم به آربی گفتم چطور می توانیم تماشاچیان را به این تالار بیاوریم در حالی که تا این زمان نمایشی جز به زبان انگلیسی در اینجا اجرا نشده و خیابان عباس آباد هم تا محل انجمن خاکی است.

با این حال نمایش گدایان بزرگوار آنچنان موفق اجرا شد که به جای پنج شب هفده شب به روی صحنه رفت.

بعد از درگذشت سرکیسیان، تنها کسی که در گروه ما تحصیلات دانشگاهی تئاتری داشت آربی آوانسیان بود. او حرفه ای بود و ما آماتور. او مشغول نمایش نامه هایی بود که مخاطبان بیشتری را به خود جلب می ساخت و با هنرپیشه ها و نمایش نامه نویس های معروف کار می کرد و طبیعی بود که وقت زیادی را با گروه ما صرف نکند که این موضوع هم یکی از دلایل از هم پاشیده شدن گروه ما بود. این را هم یادآوری کنم که گریم تمام نمایش ها را خانم آراکس ماکاریان، اولین زن ارمنی ایرانی تبار که این رشته را در فرانسه تحصیل کرده بود، به عهده داشت.

نمی دانم، شاید اگر باشگاه آرارات عذر ما را نمی خواست، این گروه تا به حال باقی می ماند و فعالان بیشتری را به جامعهٔ هنری تقدیم می کرد. به هر حال، اعضای گروه هر یک به سمتی پراکنده شدند و سرنوشت هر کدام را به راهی برد. در زیر شرح حال آنها را به ترتیب حروف الفبا ذکر می کنم:

ـ آربی آوانسیان از مؤسسان گروه ما بود که بعد از اتمام دورهٔ دبیرستان عازم انگلستان شد و پس از به پایان رساندن رشتهٔ کارگردانی به ایران بازگشت و شروع به ساخت فیلم شوهرِ آهو خانم کرد ولی مدتی نگذشت که با تهیه کنندگان فیلم دچار اختلاف شد و از ساختن آن صرف نظر کرد. پس از آن، فیلم قره کلیسا را ساخت و هم زمان با کار سینما، کارگاه نمایشی نیز در زمینهٔ تئاتر تأسیس کرد که در آنجا به تدریس می پرداخت. با آماده شدن تئاتر، شهر برای افتتاحیهٔ نمایش باغ آلبالو، اثر آنتوان چخوف، را به روی صحنه برد و بعد ناگهان نوشتهٔ بیژن مفید را به اجرا درآورد. او بعدها، سالن چهارسو را ایجاد کرد. آوانسیان با بسیاری از بازیگران خوب آن زمان و اکنون کار کرده است.

آربی مدتی بعد، در1351، فیلم چشمه را ساخت که در آن آرمان، جمشید مشایخی، مهتاج نجومی و پرویز پورحسینی شرکت داشتند. این فیلم به روال فیلم های فارسی آن زمان ساخته نشده بود و به همین علت مورد پسند همهٔ سینماروها قرار نگرفت ولی راهی برای فیلم های بعدی مانند مغول های پرویز کیمیایی و یک اتفاق سادهٔ شهید ثالث و دیگر فیلم ها گشود.

آوانسیان اکنون مقیم پاریس است و با دانشگاه کلمبیای امریکا درمقام استاد کارگردانی و با دانشگاه زبان های شرقی پاریس در مقام استاد ادبیات نمایشی ارمنی و نیز با گروه تئاتری ارمنی زبان همکاری دارد.

ـ سواک آوِدیسیان از دیگر مؤسسان گروه بود. صدای بسیار زیبایی داشت و اغلب در نمایش ها شرکت می کرد، از جمله در نمایش های گدایان بزرگوار، آرمِنوهی و دایی وانیا بازی درخشانی کرد. آوِدیسیان که در حال حاضر در امریکا اقامت دارد در حیطهٔ هنر کار نمی کند.

ـ ادوارد آرشامیان بعد از پایان تحصیلاتش در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی دانشگاه تهران عازم فرانسه شد و به تحصیلاتش ادامه داد. بعد از ازدواج در فرانسه، با همسر و دو فرزندش به ایران بازگشت. پس از درگذشت همسرش با فرزندان خود نزد مادرش، که در سوئد زندگی می کرد، رفت و اکنون در سوئد به نقاشی و بازی در نمایش های سوئدی مشغول است.

ـ سیرانوش آقاجانیان یکی از بهترین ها در دکلمهٔ قطعات ادبی بود و در نقش خود در نمایش های خوشگذرانی و فنا شدگان درخشید. او بعد از ازدواج صحنهٔ تئاتر را ترک گفت.

ـ آنوش الکسانیان هم بعد از ازدواج تئاتر را ترک کرد و به فعالیت در خلیفه گری ارامنه و بنیاد گلبنگیان پرداخت. او عضو گروه پیشاهنگان آرمن بود و در نمایش خوشگذرانی ایفای نقش کرد و اکنون در امریکا به سر می برد.

ـ سونیا امیریان در نمایش بانوی سپیده دم، اثر آلخاندرو کازونا، بازی درخشانی کرد. او با ادوارد بالاسانیان، اتللوی گروه تئاتر آناهیتا، ازدواج کرد و اکنون در ارمنستان و امریکا به سر می برد و از شاعران ارمنی است.

ـ دیانا پطروسیان فقط در اولین نمایش شرکت و پس از آن ازدواج کرد و صحنهٔ تئاتر را ترک گفت اما فرزندان او در عرصهٔ هنر فعالیت می کنند.

ـ آشوت حاجیان در اولین اثر گروه آرمن ظاهر شد و پس از آن به امریکا مهاجرت کرد و در آنجا به خوانندگی پرداخت.

ـ زنده یاد ایشخان خاچیکیان در چندین نمایش بازی خوبی ارائه داد و سپس، راهی فرانسه شد و تحصیل در رشتهٔ ادبیات ارمنی را در دانشگاه سوربن به اتمام رساند. سپس، به ایران برگشت ولی پس از مدتی در اثر ابتلا به سرطان درگذشت.

ـ زاغگوش زادوریان نیز در نمایش بانوی سپیده دم شرکت و پس از ازدواج تئاتر را ترک کرد و اکنون در امریکا به سر می برد.

ـ واروژ سورنیان در نمایش گدایان ظاهر شد و بعد از برچیده شدن گروه با چند تن از اعضا، در باشگاه چهارمحال، گروه تئاتری سرکیسیان را ایجاد کرد و در نمایش قرعه برای مرگ، اثر واهه کاجان، بهترین بازی خود را ارائه داد. گروه سرکیسیان همچنین نمایش خدایان کهن، اثر لئون شانت، را نیز در سالن چهارمحال به کارگردانی رولاند بولدی به روی صحنه بردند. سورنیان گهگاه نمایش های با ارزشی را از زبان انگلیسی به ارمنی ترجمه می کند و در عین حال سردبیر ماهنامهٔ ارمنی زبان هاندِس نیز هست.

ـ ژاسمن شالچیان در نمایش کشتی پایداری شرکت کرد و پس از ازدواج عرصهٔ هنر نمایش را ترک گفت.

ـ سوکرات شاهمیریان، ژرژ قریبیان و ماطووس شافرازیان در کشتی پایداری و خوشگذرانی شرکت کردند و دیگر به صحنه باز نگشتند.

ـ هاملت کارامیان با صدای رسا و زیبایش در اغلب نمایش های گروه آرمن شرکت داشت، از جمله در خوشگذرانی، آرمنوهی، فناشدگان و دایی وانیا که بهترین بازی های خود را ارائه داد. او هم اکنون در امریکا به سر می برد.

ـ زنده یاد شاوارش گریگوریان بعد از بازی در بانوی سپیده دم و قفس عازم امریکا شد و آنجا درگذشت.

ـ زنده یاد سروژ میربگیان در نمایش های بانوی سپیده دم، قوی تر، در راه و گدایان بزرگوار بازی کرد. او پس از پاشیده شدن گروه آرمن در بازی و کارگردانی نمایش های سایات نُوا، قرعه برای مرگ و زاغه نشینان ویلیام سارویان در تهران و امریکا شرکت داشت و عاقبت در امریکا بدرود حیات گفت.

ـ زنده یاد لوریک میناسیان، دختر آرمان، هنرپیشهٔ مشهور فیلم های جنایی ایران، یکی دیگر از اعضای گروه آرمن بود که در نمایش های بانوی سپیده دم، دایی وانیا، آرمنوهی و فنا شدگان بازی درخشانی ارائه داد. او همچنین گروه نوجوانان باشگاه چهارمحال را اداره می کرد و نمایش های بسیاری را برای کودکان به روی صحنه برد. در مجموعه های تلویزیونی و فیلم های ایرانی زیادی شرکت کرد که مشهورترین آن مجموعهٔ تلویزیونی کارآگاه شمسی و مادام است.

ـ زنده یاد ژِنیک مانوِلیان در نمایش بانوی سپیده دم شرکت داشت و به علت یک سانحهٔ رانندگی بدرود حیات گفت.

ـ اِلو نازلومیان در نمایش کشتی پایداری و آرمنوهی به ایفای نقش پرداخت و سپس، در باشگاه چهارمحال، نمایش دشمن مردم اثر ایپسن را کارگردانی کرد.

ـ میشا هایراپطیان از بهترین اساتید زبان و ادبیات ارمنی است. او با بازی در نمایش های قفس، دایی وانیا، خوشگذرانی و کارگردانی نمایش های دایی وانیا، چاخو، کشتی پایداری و روزنهٔ آبی و سرپرستی گروه ادبی باشگاه چهارمحال در عرصه تئاتر هم خوش درخشیده است. وی همچنین مترجم رسمی وزارت دادگستری از زبان ارمنی به فارسی است.

ـ رایموند هواکیمیان پس از بازی در نمایش گدایان بزرگوار به سمت کارگردانی فیلم کشیده شد و دو فیلم فارسی را کارگردانی کرد.

ـ هانری یگانیان در نمایش های کشتی پایداری، آرمنوهی، فنا شدگان و بانوی سپیده دم بازی کرد و سپس به کارگردانی نمایش میزهای جدا در باشگاه چهارمحال پرداخت و پس از آنها به استرالیا مهاجرت کرد.

بدین ترتیب سرکیسیان گروهی را به هنر تئاتر علاقه مند و حتی وابسته کرد و خود راهی دیار ابدی شد. امید آنکه روزبه روز بر تعداد این علاقه مندان افزوده شود و زندگی بهتری داشته باشند. تئاتر یعنی گوشه ای از زندگی.

پی نوشت ها:

1- تصاویر این مقاله همگی از کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران برگرفته شده است

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38
سال دهم | زمستان 1385 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

آوتیک ایساهاکیان

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 آوتیک ایساهاکیان، شاعر، نویسنده، فعال سیاسی و اجتماعی و عضو فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، در الکساندراپُل...

پلی به پهنای تاریخ

نویسنده: سیدحسین طباطبایی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 ((پلی به پهنای تاریخ)) سیدحسین طباطبایی حاوی خاطرات مبسوط همراهی وی با گروه شرکت کننده در دومین همایش پل فرهنگی...

هنر آوانس در ترجمه و تدوین سفرنامه برادران شرلی

نویسنده: احمد شعبانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 مقدمه هر چند سفرنامهٔ برادران شرلی، که در زمان شاه عباس کبیر به ایران آمد، این توفیق و نیک بختی را یافت که در عهد...

آناهیتا (ناهید) در اساطیر ایران

نویسنده: دکتر فریده معتکف فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 در ایران باستان، احترام به عناصر اربعه ـ خاک، هوا، آتش و آب ـ از اصول اعتقادی ایرانیان بود و حتی، ایزدانی را خاص...

ارمنیان و تئاتر رشت

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 استان گیلان از دیرباز به لحاظ مزایای ویژه اش به هند ایران و از دیگر لحاظ به مظهر کمال و جمال و طراوت و زیبایی...

نگاهی به تئاتر ارمنیان ایران

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 تاریخ برگزاری اولین نمایش ها در ارمنستان به دوران پیش از میلاد مسیح باز می گردد. پلوتارکوس، تاریخ نویس یونانی،...

آرمانگرایی در انزوا

نویسنده: غلامحسین دولت آبادی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 نزدیک به چهل سال است که از مرگ شاهین سرکیسیان می گذرد اما هنوز هم دربارهٔ او بحث و گفت وگو می شود و از...

پیرامون کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران

نویسنده: مینا رحمتی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران دارای چهار بخش است. بخش نخست به سیری کوتاه در تاریخچهٔ تئاتر نوین...

سرکیسیان و واگنر

نویسنده: لیدا بربریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 هر چند شاهین سرکیسیان را به حق به منزلهٔ بنیانگذار تئاتر نوین ایران می شناسند اما او در عین حال مترجم، مقاله نویس و...

پدر تئاتر نوین ایران

نویسنده: زاوان قوکاسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 نوشته ای برای جمشید لایق انتشار کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران، به کوشش جمشید لایق، شایستهٔ...

سفر شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران

نویسنده: علی اکبر علیراد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 فقط یک اتفاق باعث شد تا ویراستار کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران شوم. در نگاه اول، آنچه در کتاب...

بزرگ مرد تئاتر ایران

نویسنده: جمشید لایق فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 امروز کمتر انسانی پیدا می شود که زندگی خصوصی و کارش آمیختهٔ هم باشند چنان که رسیدگی به یکی مستلزم فراغت از دیگری...

شاهین سرکیسیان

نویسنده: آربی آوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 از روزی که تئاتر ایران شاهین سرکیسیان را از دست داد نزدیک به چهل سال می گذرد... زمان عملکرد دو گانه دارد، هم مخرب و...

سرکیسیان و هنر او

نویسنده: میشا هایراپطیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 شاهین سرکیسیان از بنیانگذاران تئاتر ملی ایران است. او با فکری پویا و بینش و برداشتی علمی و همخوان با معیارهای...

مراسم معرفی کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران و قدردانی از نویسندگان آن

نویسنده: آرتویت زهرابیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 چه بسیارند انسان های وارسته ای که تمام زندگی خود را بدون هیچ چشم داشتی وقف هنر کرده اند و تاریخ آنها را به دست...