نویسنده: لیدا بربریان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35

کومیتاس در سال های دانشجویی

هر شخصیت هنری در نزد ملت خود دارای ارج و منزلتی است ولی کار او زمانی ارزش واقعی پیدا می کند که صاحب نظران بر آن صحه گذارند. به خصوص اگر این افراد متعلق به کشورهایی باشند که هنر مورد نظر در آنجا پیشرفت چشم گیری داشته است.

این مقاله به بررسی زندگی کومیتاس و هنر او از همین دیدگاه می پردازد. هنرمندی که شخصیت او ابعاد متفاوتی داشت و تاریخ موسیقی او را به عنوان رهبر کُر، آهنگساز، محقق، مدرس، فلکلورشناس و گردآورنده و اصلاحگر موسیقی محلی ارمنی معرفی می کند.

کومیتاس پس از تحصیلات مقدماتی و فعالیت در زمینه موسیقی در ارمنستان و شهر تفلیس با دریافت بورس تحصیلی از خیّری به نام آلکساندر مانتاشیان در 27 سالگی عازم آلمان شد. او طی سال های1896 – 1899 در شهر برلن، هم زمان، درکنسرواتوار خصوصی ریچارد اشمیت و در دانشگاه سلطنتی فردریک ویلهم در رشتهٔ فلسفه موسیقی به تحصیل پرداخت. اساتید او عبارت بودند از ریچارد اشمیت، اوسکار فلایشر، بلرمان، فرید لندر و چند تن دیگر.

لازم به یادآوری است که از اواخر سدهٔ نوزدهم آهنگسازان رمانتیک اروپا توجه خاصی نسبت به موسیقی مشرق زمین نشان دادند ولی آثار آنها اکثراً جنبهٔ سازی داشت نه آوازی و هارمونی آن بر اساس سبک ادوار گذشته یا مدرن بود ولی کومیتاس از دیدگاه متفاوتی وارد عمل شد؛ از دیدگاه یک فردِ شرقی.

اجرای موسیقی فلکلور سازی در مشرق زمین، مِن جمله در ارمنستان، به عهدهٔ شمار معدودی از مردها بود که در موارد خاصی اجرا می کردند ولی موسیقی فولکلوریک آوازی در روستاهای ارمنستان تا قرن بیستم کاملاً فراگیر بود؛ مانند، آوازهای کشاورزی مربوط به مراحل مختلف آن، آوازهای اسطوره ای، حماسی و آوازهای مربوط به موضوع غربت که اجرای آن اکثراً به عهدهٔ مردان بود. آوازهای مختص زنان عبارت بودند از آوازهای مشاغل خانه؛ نظیر، هاون کوبی (از جنس سنگ)، دوشیدن گاو، تهیه کره از خیک، لالایی، آوازهای عزاداری، آوازهایی با متون مذهبی (خارج از کلیسا)، آوازه ای شوخ طبع، انتقادی و غیره ولی بعضی از آوازها مانند آوازهای مربوط به مراسم عروسی و نمونه های دیگر، هم مخصوص مردان بود و هم زنان.

در سده های پانزدهم و شانزدهم ارمنستان باختری پس از اینکه به دست ترکان عثمانی اشغال شد، تمام ارزش های فرهنگی خویش را به تدریج از دست داد. موسیقی نیز از این امر مستثنی نبود. هدف کومیتاس احیای موسیقی روستایی بود زیرا مللی که به کشاورزی روی آورده اند و تمدنی دیرینه دارند دارای ریشه های عمیق فرهنگی اند که پس از شناخت و تحقیق در مورد آنها، ارزیابی واقعی آنان ممکن می شود. کومیتاس با جمع آوری حدود چهارهزار آواز بومی و مقایسهٔ نمونه های مختلف آنها با یکدیگر و حک و اصلاح در آنها به نتایج درخشانی رسید که سبب تأیید و تحسین موسیقی دانان معروف شد.

چنان که گفتیم کومیتاس در آلمان درس خواند و تمام اصول آهنگسازی از جمله کنترپوان[1]، هارمونی[2]و فوگ[3] را آموخت.

محور قرار دادن موسیقی آوازی کومیتاس را برآن داشت که آثار باخ به خصوص قطعات آوازی او را بسیار مطالعه کند. می دانیم که آثار باخ بر اساس پلی فنی (چند صدایی) بنا شده که کمال آن در کرال ها و فوگ های او متجلی است. اگرچه کومیتاس این آثار را به خوبی می شناخت ولی از تکرار آن خودداری نمود[4]. او به نوعی کنترپوان و هماهنگی ساده خاصی که با روحیهٔ موسیقی یک صدایی ارمنی همخوانی داشت روی آورد و به آن عمق بخشید. به عبارت دیگر به تفکر ((زیبایی ناشی از ضرورت)) جامهٔ عمل پوشانید. برای مثال می توانیم از گروه آوازهای کشاورزی به نام لُرو گوتان یِرگ[5] (آوازهای شخم زنی لُری) نام ببریم. این آواز که در روزهای آغازین بهار حین شخم زنی سر داده می شود برای کشاورز لحظهٔ سرنوشت سازی است زیرا آیندهٔ محصول کشاورزی، وضع اقتصادی و بود و نبود دهقان به محصول کشاورزی او وابسته است، آواز با نام خدا شروع می شود و ملودی آن حالت نیایش و استغاژه به خود می گیرد. ریتم کُند آواز هماهنگی کامل با حرکت چارپایان و گاو آهن دارد. اگر وارد یک دشت پهناور شوید که چهار روستایی با چهار گاوآهن هم زمان در آن کار کنند و هر کدام برای خود آواز شخم زنی سر دهند، از چهار محل متفاوت آوازها را (که فواصل آنها دور و نزدیک است) می شنوید. یعنی یک پلی فنی طبیعی. کومیتاس بر همین اساس آوازهای شخم زنی را برای گروه کُر و خواننده سولو تنظیم نمود، موسیقی ابتدا با تک خوانی تنور[6](قبل از کلام به صورت نت مداوم) بردون[7] آغاز می شود بعد سوپرانو به گوش می رسد و متعاقب آن باس و آلتو با نگه داشتن نت های مداوم فضا را همچون وسعت طبیعت پر می کنند. صدای تک خوان در زمینهٔ همین صداها شنیده می شود و همچنین پژواک موسیقی از کوه ها به گوش می رسد. حالتی که فضای بی انتهای دشت تا افق های دور دست را به تصویر می کشد. این آوازها نظیر موسیقی مذهبی تأثیر خلسه آور، عرفانی و عمیقی روی شنونده می گذارند.

کومیتاس به آوازهای مراسم عروسی نیزتوجه خاصی داشت و آنها را هر چند جدا از هم ولی به شکل تسلسلی، به صورت یک قطعه ارائه کرد. آوازهای مراسم عروسی در گذشته فقط به مفهوم رقص نبود. این نوع آوازها ارتباط مستقیمی با لحظات متفاوت این سنت داشت از قبیل ((مداحی شادوماد)) همراه با پوشاندن لباس های دامادی، آوازهای ((دعا و نیایش)) به درگاه خداوند و تقدیم صلیب به داماد، ((آوازهای آرزوی خوشبختی)) و دعوت مادر داماد برای شرکت در مراسم، ((آوازهای دوستان عروس)) که همراه او از شب قبل تا صحر خوانده می شد، ((آوازهای وداع عروس)) از پدر و مادر و قدردانی از زحمات آنان و بالأخره جشن و پایکوبی که در آن ((آوازهای شوخ طبع)) در ارتباط با میهمان ها (بدون آزردن حاضران) اجرا می شد. متن این آوازها اطلاعات جالبی از سنن و آداب گذشتگان به دست می دهد. کومیتاس با جمع آوری این آوازها و حک و اصلاحشان آنها را برای دستهٔ کُر و خواننده سولو تنظیم کرد و به حالت سؤال جواب نوعی کنترپوان و پلی فنی متفاوت از شکل شناخته شده به آنها بخشید. این اقدامات و دیگر آثار او باعث تعجب و سردرگمی اساتیدش شد، در عرصه تدریس آنها این نخستین بار بود که یک دانشجوی برخاسته از مشرق زمین در آوازهای کُر قوانین غیرقابل تغییر پلی فنی را با دیدگاه جدیدی پیاده می کرد. متعاقب این اقدامات در محافل موسیقایی بحث هایی پیش آمد که آیا نوشتن این نوع پلی فنی جایز است یا خیر[8]. کومیتاس تصمیم گرفت مسائل مزبور را روشن کند. او که عضو ((مجمع بین المللی موسیقی)) بود در سال 1899 زمانی که کنسرواتوار را به پایان می رساند با همکاری استاد تاریخ موسیقی دانشگاه برلن، اوسکار فلایشر، و با تشکیل گروه کُر کوچکی از خواننده های آلمانی به ایراد یک سخنرانی به زبان آلمانی برای اعضای ((مجمع بین المللی موسیقی)) شعبهٔ آلمان همراه با ارائهٔ نمونه های تصنیفات خود پرداخت و با خواننده های چهار نفره این تصنیفات را به گوش مدعوان رساند. اسکار فلایشر، که ریاست ((مجمع بین المللی موسیقی)) را به عهده داشت، بعدها چنین اظهار نظر کرد:

((در سال 1899 در مجمع بین المللی موسیقی شعبه برلن، کومیتاس یک سخنرانی دربارهٔ موسیقی فولکلوریک و مذهبی ارمنی ایراد کرد. آن روز یک روز فراموش نشدنی برای همهٔ ما بود. چنین سخنرانی ای در مجمع ما بی سابقه بود. من مطمئن هستم که در مجامع دیگر حتی در پاریس چنین سخنرانی ای ایراد نشده است)).

ریچارد اشمیت نیز که در این جلسه حضور داشت با مخاطب قرار دادن کومیتاس چنین اظهار نظر کرده است:

((شما لحن مخصوص به خود را ایجاد کرده اید. لحنی که مانند خط قرمز مشخصی درتمام آثار شما جلب نظر می کند. این را من لحن موسیقی ارمنی می نامم چون تا به حال در هیچ اثر دیگری به آن برخورد نکرده ام)).

البته، ((لحن)) مورد نظر ریچارد اشمیت منحصر به سبک آهنگسازی کومیتاس نبود بلکه ریشه آن را در مدهای[9] موسیقی ارمنی باید جست وجو کرد که کومیتاس با مطالعه زیاد آنها را کشف کرد و به کار گرفت.

موسیقی دان و رهبر ارکستر آلمانی هم که در جمع حضور داشت افزود: ((کومیتاس استاد بی نظیری است. هارمونی او بسیار جا افتاده و رنگین است. من فکر می کنم به جز او کس دیگری نمی توانست آن نت ها و آکوردها را به آن نحو عالی تسلسل دهد)).

آلیوش ملیشار

موسیقیدان و رهبر ارکستر


سخنرانی کومیتاس انعکاس وسیعی در روزنامه ها پیدا کرد و آگهی سخنرانی دوم او نیز به چاپ رسید. کومیتاس پس از اتمام تحصیلات به کشورهای دیگر اروپا سفر کرد، پدران روحانی مخیتاریان، مقیم شهر وین شرایط مناسبی برای او فراهم آوردند. کومیتاس سخنرانی دیگری برای اعضای ((مجمع بین المللی موسیقی)) شعبهٔ وین ایراد کرد که همچون سخنرانی قبل همراه با اجرای موسیقی بود. در خاتمه، پرفسور موسیقی و دبیر ((مجمع بین المللی موسیقی))، ماکس زایفرد، چنین اظهار نظر کرد:

((برای من افتخار بزرگی است که از طرف “مجمع بین المللی موسیقی” شعبه شهرمان یعنی وین از شما، برای کنسرت و سخنرانی جالبی که دربارهٔ تاریخ موسیقی ارمنی ایراد کردید، تشکر کنم.

شنیدن این موسیقی و سخنرانی برای تمامی ما بسیار جالب و شگفت انگیز بود و خاطرهٔ آن هیچ وقت از ذهن مدعوان محو نخواهد شد)).

در سدهٔ گذشته، وین پایتخت جهان موسیقی محسوب می شد. طبیعتاً، این شهر اساتید بسیاری را دیده بود ولی کومیتاس گویا با دیگران فرق داشت چرا که نبوغ او چشمگیر بود. ویلن اگون، استاد موسیقی در دانشگاه وین، دربارهٔ او گفته است:

((استعداد عجیب کومیتاس شگفت انگیز است. او آوازهای محلی را بسیار خوب شناخته و آنها را با مهارت و نرمش عجیبی تنظیم کرده است. من با شنیدن و مطالعهٔ این آوازها به این نتیجه رسیدم که کومیتاس در تنظیم و پلی فنی چهره منحصر به فردی است)).

توماس هرمان، استاد موسیقی، نیز دربارهٔ او گفته است:

((کومیتاس درخشان ترین استاد در موسیقی محلی ارمنی است. تحقیقات او بسیار وسیع اند و تمام آنهایی که مایل اند به تنظیم موسیقی ارمنی بپردازند اول باید کارهای کومیتاس را عمیقاً مطالعه کنند)).

کومیتاس پس از دریافت درجه مذهبی

فعالیت های کومیتاس فقط در زمینهٔ موسیقی روستایی محدود نمی شد. او در ارمنستان پیش از عظیمت به برلن به جرگهٔ روحانیون پیوسته بود و توجه خاصی نسبت به موسیقی مذهبی داشت. او توانست با جمع آوری بسیاری از نمونه های آوازهای مذهبی چه به صورت شفاهی، که در کلیساهای دور افتادهٔ ارمنستان اجرا می شد، و چه به صورت نت نویسی جدید ارمنی[10]، ثبت شده بود، و پس از مطالعات زیاد بر روی این آوازها و بر اساس آنها موسیقی ((پاتاراگ)) (به معنای نیایش)، موسیقی مذهبی مخصوص روز یکشنبه و اعیاد به معنی (قربانی بدون خون) را بنویسد. این موسیقی از طرف صاحب نظران مقام شامخی یافت. کومیتاس قطعاتی از ((پاتاراگ)) را در اکثر کنسرت های خود می گنجاند.

باخ عقیده داشت هر جا موسیقی مذهبی هست خداوند درآنجا حضور دارد و ما قادریم با موسیقی با پروردگار ارتباط برقرار کنیم.

شاید تحت تأثیر این نوع تفکر بود که در پایان یکی از اجراها در کلیسای ارامنهٔ شهر وین پ.آدلی گفته بود:

((من نمی دانم اگر خداوند صدای شما ارمنیان را نشنود به صدای چه کسی باید گوش فرا دهد؟))

کومیتاس پس از بازگشت به ارمنستان دوباره عازم اروپا شد و بین سال های1905 – 1907 کنسرت ها و سخنرانی هایی در پاریس، ژنو، لوزان و برن برگزار کرد. در یکی از این کنسرت های او، که در پاریس ترتیب یافت، شخصیت های معروفی حضور داشتند مانند مدیر اپرای گراند، موسیقیدان و نویسندهٔ مشهور رومان رولان، کلود دبوسی، لویی لالوا، پل کیون، بورکو تیوکادرن و چهره های هنری و ادبی سرشناس دیگر.

اجرای آواز ((آندونی)) تأثیر عمیقی بر حضار گذاشت. روزنامه ها دربارهٔ این کنسرت نوشتند.

کلود دبوسی به طرف صحنه قدم برداشت و همه با احترام به او راه دادند. پس از اینکه او جلوی کومیتاس قرار گرفت زانو زد، انتهای فراجه (لباس مذهبی) او را گرفت و به لب هایش فشرد و با صدای بلند گفت: ((پدر کومیتاس! من در مقابل نبوغ شما سر تعظیم فرود می آورم)) و درحالی که نفس های حضار بند آمده بود به طرف جمعیت برگشت و گفت: ((اگر کومیتاس فقط “آندونی” را می نوشت باز کافی بود که جزء معروف ترین آهنگسازان دنیا محسوب شود)).

نشریه های معروفی از قبیل لومرکون موزیکال[11]، لوموند موزیکال[12]، گاید موزیکال[13] و لکوریر[14] مقاله های تحسین آمیزی به کومیتاس اختصاص دادند.

حضور کومیتاس در پاریس و سبک منحصر به فرد او توجه محافل علمی موسیقی را به خود جلب کرد. از او دعوت کردند تا در ((مدرسهٔ عالی علوم رومن رولان)) سخنرانی و کنسرتی ترتیب دهد. در این مراسم چهره های سرشناس موسیقی حضور داشتند. آرمدی کاستو، رییس انجمن موسیقی دانان فرانسه، چنین اظهار عقیده کرد:

((موسیقی ارمنی غنی و شاعرانه است. آوازها و ملودی های رقص نواحی مختلف می تواند موضوع بحث و تحقیق گران بهایی برای محافل ادبی و موسیقی باشد. این تألیفات به راستی مبنای خوبی برای مطالعات محققان و مورخان است و کومیتاس اولین کسی است که این درها را برای آنان گشوده است)).

ذکر نام مورخان به این دلیل است که برخی از این آوازها بنا به شواهدی قدمتی بس دیرینه دارند و ارتباط آنها با اسطوره ها و حوادث تاریخی مشهود است.

تنوع موسیقی ارمنی و ارائهٔ آنها به وسیلهٔ کومیتاس شنونده ها را بر آن داشت تا هر یک تحت تأثیر برنامه ای که در آن روز ارائه شده بود موسیقی ارمنی را ارزش یابی کند. مثلاً، ریتم های مختلط سرزنده آوازهای رقص ارمنی که بسیار تأثیرگذارند. لویی لالوا، استاد موسیقی دانشگاه سوربن، را به چنین اظهارنظری واداشته اند:

((ملودی های رقص های ارمنی آن قدر طبیعی، چابک و زنده هستند که می توانند به خوبی بازگوکنندهٔ تمام حالات روحی باشند. برای من چیزی دلپذیرتر از این ملودی ها وجود ندارد. نمی دانم اگر کس دیگری غیر از کومیتاس این نغمات را تنظیم می کرد چه نتیجه ای حاصل می شد چون مهارت و سلیقهٔ والای او در موفقیت و کارش کاملاً روشن است)).

سخنرانی و کنسرت کومیتاس و همکارانش در شهرهای سوئیس از قبیل ژنو، زوریخ، لوزان و برن سبب نشر مقاله های تحسین انگیز فراوانی در روزنامه ها شد. کازت د لوزان[15]نوشت: ((کومیتاس پدیده است، او افسون می کند)).

گروه کُر سیصد نفری (گوسان) در اسلامبول 1910

در موفقیت های کومیتاس، شخصیت او به منزلهٔ فردی مذهبی، محقق، خواننده، رهبر گروه کُر، مدرس و آشنا با فلسفه موسیقی نقش به سزایی داشت. او در یک سالگی مادرش را از دست داده بود و در دوازده سالگی پدرش را ولی شرایط سخت زندگی سبب تزکیه نفس او شد و از او شخصیتی ممتاز ساخت. ارتباط او با موسیقی نیز چنین بود. او موسیقی ارمنی را، که ریشه ای کهن و هزارساله داشت ولی در اثر حوادث ناگوار تاریخی هویتش به خطر افتاده بود، از عوامل تأثیرگذار منفی خارجی زدود و آنها را پاک و منزه کرد. به همین دلیل استاد دانشگاه سوربن، فردریک ماکلر، دربارهٔ او گفت:

((آثار خلاقه کومیتاس از تعیین هر ارزشی بالاتر هستند. او توانست موسیقی ارمنی را از تأثیرات موسیقی ملل دیگر بری کند. او اولین آهنگسازی بود که توانست هارمونی مخصوصی ایجاد کند که با موسیقی ملت ارمنی کاملاً موافق است.این هارمونی برای گوش های ما طنین بسیار نرم و شیرینی دارد که توأم با حالات شاعرانه و بازگوی طبیعت زیبا هستند. همان طبیعتی که در آثار کومیتاس یکی از عوامل قوی تزیینی است)).

کومیتاس پس از بازگشت به ارمنستان در 1910 عازم اسلامبول شد. شهری که ارمنیان در پیشرفت آن، از نظر فرهنگ و صنعت، نقش به سزایی داشتند. کومیتاس از ارامنهٔ ساکن این شهر گروه کُری شامل سیصد نفر به نام گوسان[16] ترتیب داد و شروع به برگزاری کنسرت هایی کرد. آوازهایی که در این کنسرت ها اجرا می شد غیر از موسیقی روستایی و مذهبی شامل آوازهای شهری نیز بود، متن این آوازها تنوع موسیقی روستایی را نداشت و اشعار آن بیشتر دارای جنبه های میهن پرستانه بود. متن آوازهای شهری بر خلاف آوازهای روستایی، که نتیجهٔ کار جمعی بود، شاعر و آهنگساز مشخص داشت. خود کومیتاس نیز مصنف این نوع آوازها بود و گاهی هم همچون گذشته به اصلاح و حک قطعاتی که قبلاً تصنیف شده بود می پرداخت که البته به نتایج درخشانی نیز می رسید.

موسیقی دان آلمانی، فرانس کارل انترس، که در این سال ها در اسلامبول به سر می برد و از نزدیک با کومیتاس آشنایی داشت گفته است:

((موسیقی ارمنی نه تنها جالب است بلکه دارای زیبایی های خاصی نیز هست. نواختن و خواندن با استادی در اسلامبول برای من یک موفقیت بود. این استاد کومیتاس نام داشت. او مردی شریف، عاقل و موسیقی دانی توانا بود. آشنایی با او فرصت مناسبی بود که بتوانم از نزدیک با آوازهای ارمنی، که این مرد به طرز احسن آنها را جمع آوری کرده بود، آشنا شوم و دربارهٔ آن تحقیق کنم. در کنسرتی که رهبری گروه کُر آن به عهدهٔ کومیتاس بود، حضور داشتم. باید اذعان کنم که دقت در کار رهبری و صداهای تمیزی که در آن برنامه شنیدم برایم بی سابقه بود)).

در سال1911، روزنامهٔ یونانی زبان تلگرافوس، که درخارج از یونان منتشر می شد، چنین نوشت:

((خداوند چه زمانی بین یونانیان کومیتاسی را به وجود خواهد آورد که موسیقی کهن یونانی را از بوته فراموشی نجات بخشد)).

در1914، گنسین[17] که در اسلامبول اقامت داشت به ملاقات کومیتاس شتافت و سال ها بعد در خاطراتش نوشت:

((کومیتاس بسیار خوب زبان روسی را صحبت می کرد. او وقتی فهمید من شاگرد ریمسکی کورساکف بوده ام اشاره ای به کتاب ها و نت های روی میز کرد و گفت که احترام خاصی برای ریمسکی کورساکف قائل است. من در ضمن صحبت با کومیتاس به دقت تمرکز، تفکر علمی، نبوغ و جاذبهٔ شخصیت او پی بردم. متوجه شدم که او چه آهنگساز بزرگی است و در قرن نوزدهم چه نقش مهمی در زمینهٔ پیشرفت موسیقی ارمنی بازی کرده است. من افتخار می کنم که جزء افراد معدودی بوده ام که او را از نزدیک شناخته ام. او یکی از مهم ترین پایه گذاران موسیقی ارمنی بود)).

در1899، پروفسور اسکار فلایشر ((مجمع موسیقی بین المللی)) را، که اعضای مؤسس آن بیست نفر بودند و کومیتاس یکی از آنها بود، تأسیس کرد. به مرور زمان این مجمع تبدیل به کنگره ای بین المللی شد که یکی از این کنگره ها در 1914 در پاریس با شرکت چهارصد نفر برگزارشد. در همان سال، از خاورمیانه فقط از کومیتاس دعوت به عمل آمد که برای ایراد سخنرانی در آن کنگره شرکت کند، سخنرانی کومیتاس از دو بخش تشکیل شده بود:

1- موسیقی روستایی ارمنی.

2- نت نویسی قدیم [18] و جدید ارمنی در موسیقی مذهبی.

موضوع سخنرانی چنان مورد توجه اعضای کنگره واقع شد که آنها خواستار سخنرانی دیگری از وی شدند.

سخنرانی فوق آخرین سخنرانی کومیتاس بود زیرا یک سال بعد یعنی در 24 آوریل 1915 زمانی که از عمر او فقط 46 سال می گذشت همراه با دویست تن از روشنفکران ارمنی دستگیر و به کشتارگاه ترکان عثمانی فرستاده شد. هر چند کومیتاس به وساطت سفیران کشورهای اتریش، ایتالیا، سوییس، امریکا و بلغارستان، که او را از قبل می شناختند، از قتلگاه بازگردانده شد ولی روح حساس او پس از مشاهدهٔ صحنه های فجیع کشتار تعادل خود را برای همیشه از دست داد و او را تبدیل به کالبدی بی جان نمود.

کومیتاس بلافاصله به کمک ارمنیان خارج از ارمنستان در چند آسایشگاه روانی نخست در اسلامبول و بعد در پاریس تحت درمان قرار گرفت ولی متأسفانه سلامتی خود را هرگز باز نیافت و بیست سال پایانی عمر خود را در بیمارستان سپری نمود. طی این سال ها هرچند بسیاری از هنرمندان و دوستان سابق وی به دیدارش شتافتند، ولی دنیای اطراف برای او وجود خارجی نداشت و به ندرت ارتباطی بین او و دیگران برقرار می شد.

کومیتاس در سال 1935 در فرانسه، درگذشت و چون در زمان حیاتش متذکر شده بود که مایل است در ارمنستان به خاک سپرده شود جسد او پس از چندین ماه محافظت به ایروان منتقل شد و در پانتئون هنرمندان که بعدها کومیتاس نام گرفت به خاک سپرده شد.

فعالیت ها و دستاوردهای کومیتاس

– کومیتاس توانست انواع متفاوت آوازهای ارمنی را، که ریشه ای بس کهن داشتند، دوباره احیا، آنها را جمع آوری، اصلاح و از تأثیرات خارجی پاک کند و آنها را اعتلا بخشد.

– بر خلاف آهنگسازان هم عصر خود، که موسیقی سنتی را وسیله ای می دانستند برای تنظیم کار ارکستری، کومیتاس با امانت داری موسیقی آوازی را با آواز ارائه کرد.

– او از کنتر پوان هارمونی و میزان بندی غیرمتعارف استفاده کرد که با شعر آواز و حال و هوای ملودی هم خوانی داشت.

– به ریتم های مختلط بومی وفادار ماند و تنوع و زیبایی های آنها را به نمایش گذاشت.

– ضمن امانت داری در موسیقی یک صدایی مذهبی گذشتگان با تصنیف پاتاراگ (موسیقی نیایش روز یکشنبه و مراسم خاص) برای گروه کُر و خوانندهٔ تک خوان به آن عمق و عظمت بخشید.

– با خلق آثار جدید در زمینهٔ موسیقی شهری حس استقلال طلبی و میهن پرستانهٔ ملتش را منعکس کرد.

– با در نظر گرفتن طنین سازهای محلی از قبیل بادی، سیم دار و ضربی قطعاتی برای پیانو تصنیف کرد (همراه با ذکر چگونگی اجرا با هدف شبیه سازی سازها و با یادآوری نکات مهم دیگر).

– در مقام محقق و رهبر کُر مقالات با ارزشی به رشتهٔ تحریر درآورد.

– در مقام مدرس قطعاتی با اجرای پیانو برای شاگردان نوشت و چهل آواز برای کودکان تصنیف کرد.

– فکر نوشتن اپرا به منزلهٔ تجلی گاه موسیقی آوازی و هماهنگی با موسیقی سازی او را بر آن داشت که اپراهای ((دلاوران ساسون))، ((وارطان)) و ((آنوش)) را آغاز کند.

– در مقام محقق کومیتاس نخستین کسی بود که پس از مطالعه نت های قدیم ملل دیگر در احیای نت نویسی قدیم ارمنی موسوم به خاز به نتایج چشم گیری برسد.

او نخستین کسی بود که به جمع آوری موسیقی کُردی پرداخت. پایان نامهٔ دانشگاهی او موسیقی کُردی بود. زیرا درنظر داشت این آوازها را مانند آوازهای ارمنی حک و اصلاح نموده و به این قوم تقدیم کند. او دعوت پادشاهان وقت بلغارستان و صربستان را، برای جمع آوری آوازهای بومی آن ممالک، پذیرفت و به آن کشورها سفر کرد و پس از جمع آوری این آوازها را به آنان تقدیم نمود.

ولی بسیاری از اقدامات او مانند مطالعه در موسیقی کشورهای همسایه، از جمله موسیقی ایرانی، نت نویسی خازها، اتمام اپراهای سه گانه، ادامه حک و اصلاح موسیقی ارمنی، تأسیس کنسرواتوار در شهر اسلامبول، که بخشی از مقدمات آن مهیا شده بود، و دیگر اقدامات او در 1915 ناتمام ماند و متأسفانه بخشی از دست خط های گران بهای او در شب دستگیری در مقابل چشمان خود او پاره و در طی سال های غارت و کشتار در ترکیه برای همیشه نابود شد.

نبوع و شخصیت کومیتاس

درموفقیت کومیتاس شخصیت و نبوغ او تأثیر به سزایی داشت. هنرمندانی که او را از نزدیک می شناختند از او در مقام انسانی پرکار، خلاق و شوخ طبع یاد می کنند. از نبوع او نیز بسیار گفته اند که در اینجا تنها به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم.

نظر به اینکه در ترکیه عثمانی در بعضی از نقاط دوردست از جمله محل تولد کومیتاس صحبت کردن به زبان ارمنی قدغن بود و اگر کسی سرپیچی می کرد زبان او بریده می شد کومیتاس تا یازده سالگی اطلاعی از زبان ارمنی نداشت ولی پس از ورود به مدرسهٔ روحانی گِوُرگیان، بنا به گفتهٔ شاهدان، در مدت کوتاهی به زبان مادری احاطه پیدا کرد.

در دورهٔ تحصیل در تفلیس نیز، استاد او یکمالیان به استعداد شگرف او در موسیقی اشاره کرده است.

او در زمان تحصیل در آلمان دورهٔ شش ساله کنسرواتوار را در مدت سه سال به اتمام رسانید و تمام سخنرانی ها را به زبان آلمانی ایراد می کرد. فراموش نکنیم که هم زمان با کنسرواتوار در دانشگاه سلطنتی فردریک ویلهم به تحصیل فلسفه موسیقی مشغول بود و برای شناخت بیشتر موسیقی در گروه کُر اپرای برلن آواز می خواند.

استعداد زبان آموزی او توجه گنسین را نیز جلب کرده بود زیرا او در خاطراتش می نویسد که کومیتاس زبان روسی را به نحو عالی صحبت می کرد.

گویا استعداد شنوایی و شناخت لهجه ها نیز در کومیتاس از حد متعارف فراتر بوده است. برای آگاهی از این موضوع به خاطرات یکی از شاگردان او به نام وارطان بتویان اشاره می کنیم. او می نویسد:

((کومیتاس ضربه ملایمی به دیاپازن خود وارد آورد و آن را به گوش نزدیک کرد و بعد نت فا را خواند و از اولین هنرجویی که در ردیف اول آمفی تئاتر نشسته بود امتحان به عمل آورد. من هرگز این فا را از یاد نخواهم برد. او از تک تک ما می خواست که نت فا را دوبار تکرار کنیم. ما سعی می کردیم شنوایی خود را با این فا تطبیق دهیم. او پس از اینکه از اولین هنرجو فا را دو بار شنید پرسید: “تو بچهٔ ترابوزان هستی؟” و واقعاً این هنرجو اهل ترابوزان بود. وقتی نوبت هنرجوی دوم رسید کومیتاس با خوشحالی پرسید: “جوان تو اهل وان هستی؟” ما همه از تعجب داشتیم گیج می شدیم. وقتی نوبت سومی و چهارمی رسید دیگر نمی پرسید و خود تعیین می کرد که آنها اهل کجا هستند. او با آن استعداد عجیب، که فقط با شنیدن یک نت، لهجه ومحل تولد فرد را تشخیص می داد، در نظر ما بزرگ تر و اسرارآمیزتر می شد. نوبت من که رسید هنوز اولین فا را تمام نکرده بودم که گفت: “آه تو از ساسون هستی، از دلاوران ساسون”)).

دربارهٔ شنوایی خارق العادهٔ کومیتاس خانم آغاونی مسروپیان، پیانیست و نقاش، در خاطرات خود می نویسد:

((ما بسیار تعجب می کردیم که کومیتاس بدون امتحان گرفتن نوع صدای آنها را تعیین می کرد. ما تعجب می کردیم که چگونه پس از تکرار یک نت به محل تولد آنها پی می برد و با لهجه همان محل با آنها صحبت می کرد. کومیتاس درعرض یک جلسه توانست چهل خواننده انتخاب کند که نوع صدای آنها در آینده هرگز تغییر نکرد)).

گارگین لئونیان، پسر ارشد عاشیق جیوانی، در خاطرات خود دربارهٔ کومیتاس می نویسد:

((کومیتاس قدی متوسط داشت. لاغر اندام و رنگ صورتش متمایل به زرد بود. چشمانی درخشان و تأثیرگذار داشت. سر او طاس بود. ریش غیرمذهبی داشت مانند ریش واگنر. پرتحرک و حساس و ریتم قدم های او تند بود و بسیار پرکار می نمود. در زندگی قانع، خویشتن دار و خوش بین بود. در کار تحقیق و خلاقیت مانند یک دانشمند آلمانی متفکر و در کار تدریس و تمرین کنسرت ها جدی، سخت گیر و نکته جو بود. در ساعات استراحت با دوستان و فامیل شوخی می کرد. بذله گو بود و گاهی آنها را ((سرناچی))[19]خطاب می کرد. مانند اهالی اسپارتا زندگی می کرد. ساده زیست و کم خوراک بود. سیگار نمی کشید و لب به مشروبات الکلی نمی زد، در بهار و زمستان پنجرهٔ اطاق خواب او باز بود و مستقیم روی زمین می خوابید بدون تشک و بالش. در نت نویسی بسیار دقیق بود. دست خط قشنگی داشت که می شد از آن کلیشه تهیه کرد. تخته را بسیار خوب بازی می کرد و کسی حریف او نمی شد غیر از یک دوست (ریاضیدان کاراپت دریان) کومیتاس همیشه برنده بود و در آخر به هم بازی اش می گفت: “برو به بابات سلام برسان” ولی اگر می باخت بازی را متوقف می کرد، از جا می پرید و با کودکان فامیل این طرف آن طرف می دوید)).

کومیتاس احاطهٔ کامل به هنر کوارتت زهی داشت و چند قطعه ای برای آن نوشته بود. ویولن و پیانو را خوب می نواخت و فلوتیست ماهری بود. دربارهٔ موسیقی حافظه عالی ای داشت. معروف است که روزی رییس کنسرواتوار و استاد او، ریچارد اشمیت، برای شناخت هنرجوی استثنایی خود پس از تدریس او را تا منزل تعقیب می کند. کومیتاس پس از ورود به منزل شروع به زدن قطعه ای می کند که استاد سر کلاس نت های آن را برای اولین بار برای (دشیفر) نت خوانی جلوی او گذاشته بود. ریچارد اشمیت بسیار متعجب می شود چون نت ها همراه کومیتاس نبود و او آنها را با حافظه می زد.

در تاریخ موسیقی ارمنی، کومیتاس تنها کسی بود که توانست شروع به بازخوانی نت نویسی قدیم ارمنی نماید زیرا نه قبل از او و نه بعد از او، حتی در دورهٔ شکوفایی موسیقی در ارمنستان شوروی سابق، کسی به این موفقیت دست نیافت.

بنا به گفتهٔ شاهدان کومیتاس استعداد فوق العاده ای در تشکیل گروه کُر داشت. برای مثال زمانی که در سال 1911 به مصر سفر کرد در اندک زمانی موفق به تشکیل یک گروه کُر 190 نفری از ارامنهٔ مقیم اسکندریه شد. در کنسرتی که در قاهره برگزار کرد شاهزاده مراکش و سفرای کشورهای پرتغال، هلند، واتیکان و چهره های سرشناس دیگری حضور داشتند. در پایان کنسرت، رییس کنسرواتوار قاهره (وابسته به کنسرواتوار اروپا) از کومیتاس خواهش می کند تا اسامی سازهایی را که چنان اصوات آسمانی تولید می کردند به او بگوید. شاهدان می نویسند که هیچ نوع سازی در میان نبود بلکه کومیتاس به خواننده ها یاد داده بود اصواتی همچون امواج تولید کنند، و این امر سبب شده بود که برخی گمان کنند کومیتاس از ارگ استفاده کرده است. دربارهٔ این کنسرت مقاله های تحسین آمیز زیاد در روزنامه های قاهره از جمله المقدم، ایجیپت، پروگرس، ژرنال دوگِر، الا حرام، الوطن، المارسی و روزنامه های فرانسه و ارمنی زبان به چاپ رسید. هرچند کومیتاس خود در تنگنا می زیست درآمد کنسرت های او همیشه به مؤسسه های خیریه اختصاص می یافت، برای مثال درآمد کنسرت 21 ژانویه1912، را که معادل نهصد سکه طلا بود، به بیمارستان ارمنیان و درآمد کنسرت 22 آوریل همان سال را به مخارج تأسیس کنسرواتوار اسلامبول اختصاص داد.

درمصر، کومیتاس با قبطی های آن دیار در کلیسای آنها ملاقات و نکات تاریک موسیقی آنها را روشن کرد. او ثابت کرد که موسیقی قبطی ریشه یونانی دارد ولی موسیقی عربی نیز روی آن تأثیر گذاشته است و قبطی ها نیز دارای نت نویسی قدیم اند.

تاشچیان در مورد اجرای موسیقی مذهبی کومیتاس در اتابازار ترکیه می نویسد: ((پیرزن ها به زانو درآمدند و سنگ های کف کلیسا را بوسیدند. پیرمردها به دست هایشان را به آسمان بلند کردند و دخترها و پسرهای جوان نقش صلیب بر چهره بستند. کومیتاس انسان نبود بلکه همچون یک رویای نورانی آتشین به نظر می رسید و طاق های کلیسا نه با صدای بلند بلکه به آرامی گریستند)).

تأثیر کومیتاس بر موسیقی دانانِ پس از او

احیای موسیقی ارمنی و نمایاندن ارزش های آن تأثیر عمیقی بر فرهنگ ارمنی گذاشت. در زمینهٔ آوازی، هر چند موسیقی دان های پس از کومیتاس به پای او نرسیدند تنی چند از آنان آثار برجسته ای از خود به یادگار گذاشتند که از آن میان می توان از بارسِق کاناچیان (1885-1967) نام برد. در ایران نیز، روبیک گریگوریان، از خاندان موسیقی دان گریگوریان، راه کومیتاس را در زمینهٔ موسیقی ایرانی دنبال کرد. به این معنا که تعدادی از آوازهای بومی ایرانی را جمع آوری و پس از حک و اصلاحشان آنها را برای دسته کُر و خواننده سولو تنظیم کرد. در این مورد نام آلفرد ماردویان نیز قابل ذکر است.

بزرگداشت صدمین سال تولد کومیتاس در 1969 – در ردیف اول شخصیت های مملکتی علمی و هنری حضور دارند.

تأثیر کومیتاس بر موسیقی سازی نیز بسیار مشهود است برای مثال می توان از نوازندهٔ ویلن سل و آهنگساز نامی، سرگی (سرکیس) آسلامازیان، نام برد. او حدود هفده اثر برای کوارتت زهی خلق کرد که تمامی ملودی های آن برگرفته از کومیتاس بود. از خصوصیات با ارزش این آثار منحصربه فرد بودن و متفاوت بودن این قطعات از یکدیگر درزمینهٔ تنظیم سازها، پرورش ملودی ها، تنوع احساسات، ریتم های متفاوت و رنگ آمیزی اجرایی است. آسلامازیان با تأسیس کوارتت کومیتاس مسافرت هایی را به همراه گروهش به اطراف و اکناف جهان کرد و به شهرت چشم گیری رسید. این کوارتت در شناسایی موسیقی ارمنی به ملل دیگر نقش عمده ای داشت.

ملودی های کومیتاس همچنین الهام بخش آهنگسازانی شد که اقدام به خلق آثاری برای کوارتت های دیگر و ارکسترهای بزرگ کردند. حتی، آهنگساز بزرگی مانند آرام خاچاطوریان از این تأثیر مبری نماند و ملودی های کومیتاس را اساس کار خود قرار داد. برای نمونه می توان از قسمت دوم آواز کِله – کِله[20] نام برد که آن را در کنسرتوی ویولن خود گنجاند.

پیانیست و آهنگساز معاصر، امانوئل ملیک اصلانیان، تحصیل کردهٔ آلمان، که به عنوان یک آهنگساز مدرن شناخته شده است در اثر پیانویی خود موسوم به ((واریاسیون دی دانس))[21] از تم شُرُرا آنوش[22] کومیتاس استفاده کرد. ملیک اصلانیان در مورد این تم می گوید:

((من در سال 1940 زمانی ک-ه در آلمان بودم با آثار کومیتاس آشنا شدم. آنچه دراین قطعات توجه مرا جلب کرد سبک منزه کومیتاس بود. من متوجه شدم که او چقدر بی آلایش با موسیقی فولکلور برخورد کرده است. تصنیفات او بدون هیچ نوع اضافات است. او نخواسته است مردم را به تعجب وا دارد. من تم مزبور را به دلیل آنکه “دلچسب” نیست انتخاب کردم. خواستم ارتباط آن را با سده های گذشته تجدید کنم. روح دوران باستان را در آن گنجاندم. وسعت دشت ها را نشان دادم)).

تأثیر شخصیت کومیتاس بر هنر و ادبیات

زندگی پربار و نقش تعیین کنندهٔ کومیتاس در تاریخ موسیقی ارمنی و فرجام دردمندانه اش در بیست سال پایانی عمر انعکاس چشم گیری در آثار هنرمندان و ادبیات ارمنی یافت. از جمله زندگی نامه اش که در رمانی از لوسی تارگیول به رشتهٔ تحریر درآمد. بارویر سِواگ، شاعر نامدار ارمنی، نیز زندگی کومیتاس را در منظومه ای به نام زنگ برج خاموش نشدنی[23] جاودانه ساخت و گریگور خانجیان، از نقاشان بزرگ معاصر، این کتاب را با تصاویر خود مزین کرد. نقاش دیگری به نام یغیشه طادوسیان نیز کومیتاس را در حال یادداشت آوازهای بومی به تصویر کشید. همچنین می توانیم از دو تابلوی دیگر به نام های ((کومیتاس در سال1912 )) اثر پانوس تِر له مزیان، ((شب آخر)) اثر سرکیس مرادیان نام ببریم.

اِدگار هوانسیان باله ای به نام ((آندونی)) را به روی صحنه برد. دُن عسکریان، فیلم ساز معروف بر اساس زندگی کومیتاس فیلمی سینمایی ساخت که برندهٔ چندین جایزه در جشنواره های بین المللی شد.

کنسرواتوار دولتی ارمنستان در شهر ایروان به نام ((کومیتاس)) نام گذاری شد و تندیس نیم تنهٔ او در همان محل و مجسمه تمام قد او در مقابل کنسرواتوار قرار داده شدند که هر دو اثر آرا هاروطونیان بودند. مجسمه های با اندازه های مختلف و حکاکی روی چوب و فلز با موضوع ((کومیتاس)) بسیاراند که از مهم ترین آنها مجسمهٔ تمام قد شش متری کومیتاس در میدان کانادا در شهر پاریس اثر داوید ایروانتسی (بابایان) است، همچنین نیم تنهٔ دیگری در پاریس در حیاط آسایشگاه بیماران روانی ویل ژوئیف.

در پایتخت ارمنستان، خیابانی به نام کومیتاس نام گذاری شده است. همچنین سالن های ارکستر زهی، سالن های تئاتر و سینما و کوارتت های زهی بسیاری در اطراف و اکناف جهان به نام کومیتاس نام گذاری شده اند. در ایران نیز، انجمن فرهنگی آرارات یکی از سالن های کنسرت خود را، همراه با تصویر بزرگ رنگ روغن به این نام نهاده است.

و این همه تکریم و قدردانی برای چیست؟ برای اینکه کومیتاس در تاریخ موسیقی ارمنی نقشی حیاتی بازی کرد. او به موسیقی ارمنی به آن هویت ملی و اعتبار بخشید. زمانی که در آلمان تحصیل می کرد در حالی که این کشور، در اروپای اوایل قرن بیستم، پرچمدار موسیقی مدرن بود تحت تأثیر محیط قرار نگرفت و از طرفی تقلید از گذشتگان و باخ را نیز جایز ندانست بلکه مبتکر سبک جدیدی شد که اساتید مشکل پسند و دیرباور آلمانی را نیز در نهایت با خود هم صدا کرد. نوآوری او ناشی از ضرورت بود با دیدگاه فردی با نبوغ و برخاسته از مشرق زمین. تثبیت روش جدید و خودباوری دو نکتهٔ مهمی بود که کار او را جاودانه ساخت.

چکیده ای از افکار کومیتاس

– من باید به هدف اصلی خود برسم. باید گنج ملی را از زیر خرابه های وطنم بیرون آورم.

– آوازهای ارمنی دقیقاً آن خصوصیاتی را دارند که زبان ارمنی دارا است.

– صاحب این آوازهای تحسین آمیز ملت ارمنی است نه من.

– در تصنیف آوازهای ارمنی نخست باید شرایط تاریخی، طبیعی و ملی را شناخت، به ساختار آوازها، معنی کلمات، به سبک و روح آن پی برد. باید با مسایلی از قبیل ریتم شعر. نوع آواز و تلفظ لغات آشنا بود. واِلا همیشه بخشی از کار ناقص خواهد ماند.

– موسیقی اولیه ما ساده بوده، بدون آلایش و فقط از چند صوت تشکیل یافته است، ولی به مرور زمان ملودی های موسیقی لطیف تر گشته و عمق و وسعت بیشتری یافته اند.

– به نظر من ساز فلوت پایه موسیقی است و دارای خصوصیاتی است که سازهای ملل دیگر ندارند. اصوات آن از همه بیشتر به قلب انسان نزدیک تر است و قادر است صادقانه تمام احساسات او را منعکس کند.

– هنر رقص بیانگر خصوصیات اصلی یک ملت است. به خصوص اخلاق و درجه تمدن آن ملت را نشان می دهد.

– فقط آن دسته از آوازها را می توان ملی محسوب کرد که ملت آن را با غریزه خود و بدون تأخیر خلق می کند. خصوصیات این نوع آوازها به قدری مشهود است که هرگز نمی توان با آوازهای اقوام نزدیک اشتباه کرد.

– روستایی فرزند خلف طبیعت است و آن را با تمام وجود حس می کند به همین دلیل در آثار روستاییان این طبیعت است که سخن می گوید.

– تمام فکر و ذکر من این است که شاگردانی تربیت کنم که جذب مدارس شوند و موسیقی ملت خود را مطالعه کنند و روح آن را اشاعه دهند.

– موسیقی نیز همچو زبان قوانین، صرف و نحو و دستور زبان خودش را دارد که از موسیقی ملل دیگر متفاوت است.

– آقایان معلمان و خواهران به مسئله تعلیم و تربیت با احتیاط و خداشناسانه نزدیک شوید زیرا معلمی شغل پرمسئولیتی است. شما وظیفهٔ تربیت نسلی را دارید که در آینده افراد ملت را تشکیل می دهند چنانچه روش شما اشتباه باشد در نهایت ملت را نابود خواهید کرد.

منابع:

1- آتایان، روبرت. نت نویسی ارمنی موسوم به خاز. ایروان: آکادمی علوم،1959.

2- بارسامیان، آنا؛ هاروطونیان، مارگارت. تاریخ موسیقی ارمنی. ایروان: لویس،1963.

3- برودیان، مارگارت. آثار موسیقی محلی ارمنی. ایروان: لویس،1971.

4- بادماگریان، آشوت. آوازهای ارمنی در طی قرون. بیروت: گ.دونیکیان،1973.

5- بادیکیان، خاجیک. کومیتاس همان طوری که بوده. ایروان: زنگاگ،2002.

پی نوشت ها:

1- Conterpoint

کنترپوان، به معنای نقطه در مقابل نقطه، منظور نت درمقابل نت، یا ملودی در مقابل ملودی است – نوعی موسیقی چندصدایی (پلی فنی) ساده که تأکید ریتمی در میزان بندی ندارد. موسیقی براژاس کنترپوان در قدیم فاقد میزان بندی بود.

2-  Harmony

هارمونی، علم هم آهنگی موسیقی که از تسلسل آکوردها و آفرینش یک ملودی زیبا منطبق با قواعد خاص به وجود می آید.

3-  Fuga

فوگ، نوعی از موسیقی که از ترکیب چند ملودی جدا از هم به وجود می آید. این ملودی ها در زمان های متفاوت آغاز می شوند و غیر از ایجاد هماهنگی عمودی هر کدام از ملودی ها با حرکت افقی شنونده را به تعقیب خود وا می دارد یا به تعبیری دیگر ملودی ها در تعقیب یکدیگرند. در فوگ دانش کنترپوان به شکلی پیچیده به کار گرفته می شود. مبنای فوگ پلی فنی (چندصدایی) است

4- این تفکر ما را به یاد امانوئل ملیک اصلانیان پیانیست و آهنگساز می اندازد که می گفت: ((باید بسیار آموخت، بسیار دانست، ولی همهٔ آنها را فراموش کرد و ارزش های جدیدی خلق نمود (البته بر اساس کار گذشتگان)))

5-  Loru Gootanerg

6- صدای انسان به چهار گروه اصلی تقسیم می شود:

صدای زیر زنSoprano                   صدای زیر مردTenor

صدای بم زن        Alto                   صدای بم مردBass

غیر از چهار گروه فوق انواع فرعی نیز وجود دارد.

7-  Bourdon

بعضی از سازهای محلی طوری ساخته شده اند که در آن یک صدای مداوم باس (اکثراً درجه اول یا پنجم) به گوش می رسد (به اصطلاح عام دم نگه داشته می شود). کومیتاس این نوع اجرا را در آوازهای گروه کُر به کار گرفته است.

8- همین برخورد را با امانوئل ملیک اصلانیان نیز دیده ایم. در سال های1940- 1951زمانی که او در رسیتال های پیانوی خود سونات های بتهوون را در آلمان و اطریش از دیدگاه یک پیانیست شرقی تفسیرمی کرد، باعث مباحث فراوان بین موسیقی دان ها در روزنامه ها شد، آنها سؤال می کردند ((آیا تفسیر خودشان درست است یا تفسیری از دیدگاه یک شرقی؟)). البته، نمی گفتند که این نوع اجرا اشتباه است. بالأخره منتقدی در نشریهٔ هامبورگر وُخن Hamburger Wochen (مارس1948 ) مقالهٔ خود را چنین به اتمام رساند: ((بتهوون شرقی جالب تر ازآن اجراهای تکراری، محافظه کارانه و خسته کننده است که ما اکثراً شنیده ایم))

9-  Mode

مُد،به سیستم توالی نت هایی با ارتفاع های متفاوت اطلاق می شود. در ادوار مختلف ملل گوناگون دارای مدهای موسیقی گوناگون بوده اند که چند خصوصیات آن به شرح زیر است:

الف: تعداد نت های مد                  ب: ارتباط فواصل نت ها                 ج: وظایف نت ها در ارتباط متقابل

مدهای موسیقی ارمنی متشکل از سه، چهار و یا پنج نت است.

کومیتاس ثابت کرد که اکثر آوازهای ارمنی متشکل از مدها به صورت زنجیره ای به هم پیوسته وسعت زیادی پیدا می کنند.

فواصل نت های مدهای ارمنی بر حسب تن (پرده) از این قرار است

1-1-1                1-1-1                1-1-1

2                      2                      2

1- 1 -1 1                       1- 1 1 -1            1 1- 1 -1

2  2 2                2  2                  2 2

10- نت نویسی جدید ارمنی را در سدۀ هیجدهم هامبارسوم لیمونجیان (1768-1839) ابداع کرد. این نت نویسی بر اساس نت نویسی قدیم ((خاز))ها ایجاد شده و فاقد پنج خط حامل است. کومیتاس در به کارگیری این نت ها مهارت کامل داشت و در جمع آوری موسیقی محلی از همین نت ها کمک می گرفت.

11-  Le Mercun musical

12-  Le Monde musical

13-  Guide musical

14-  Le Currier

15-  Cazette de Laussanne

16-  Goosan

گوسان به معنی خنیاگر، آوازه خوان های دوران قبل از مسیحیت در ارمنستان. متن آواز این خنیاگران اکثراً اسطوره ای، حماسی و تاریخی بود.

17- Gnessin

گنسین میخائیل فابیانویچ، آهنگساز و استاد هارمونی و آهنگسازی کنسرواتوارهای لنینگراد و مسکو. آرام خاچاطوریان در دانشکده همین آهنگساز موسوم به گنسین به تحصیل موسیقی پرداخته است.

18- نت نویسی قدیم ارمنی موسوم به خاز (Nevma) در قرن هشتم میلادی شکل گرفت و تا سده های شانزدهم و هفدهم کاربرد داشت ولی به مرور زمان رمز خواندن و نوشتن آن به دست فراموشی سپرده شد. از نامه ها و بعضی دست خط های کومیتاس چنین استنباط می شود که او تا حد زیادی به خواندن رمز آنها پی برده بود.

19- به عقیده کومیتاس سرنا سازی است که درسال های حمله تیمور لنگ وارد ارمنستان شد.

20-  Kele-kele

21-  Variazion di danze

22-  Shorora Anoosh

23- در معماری کلیساهای ارمنی در کنار گنبد اصلی، برج های کوچکی همراه با ناقوس وجود دارد که در مراسم خاصی نواخته می شود این منظومه، سِواگ، کومیتاس و موسیقی او را به این زنگ ها، به منزلهٔ مظهر پایندگی تشبیه کرده است

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35
سال دهم | بهار 1385 | 144 صفحه
در این شماره می خوانید:

زنگ برج خاموش نشدنی

نویسنده: بارویر سواک / ترجمه: گئورگ نوباریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 اشاره گئورگ نوباریان در کرمانشاه متولد شد. او از هنرمندان تئاتر ارمنی است که فعالیت هنری خود...

پسرک، آدام

نویسنده: آرمین وگنر / ترجمه: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 شب تولد آدام، مادرش به بی هوشیِ عمیقی فرو رفت. بچه نمی خواست متولد شود. قابلهٔ پیر برای تحریک بچه...

به یک مادر ارمنی

نویسنده: آرمین وگنر / ترجمه: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 تو مرا نمی دیدی. من در کناری ایستاده بودم و به تو نگاه می کردم که چگونه زیر مهتاب درخشان بچه هایت...

راه شاعر جوان، آرمین ت. وگنر

نویسنده: اشتفان تسوایگ / ترجمه: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 برای یک جوان پویا و سرمست از شعر و شاعری که با دیدی خلاق به دنیای قبل از جنگ، حین جنگ و پس از...

آرمین و گنر

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 در سال 1886 میلادی در نزدیکی شهر ووپرتال آلمان به دنیا آمد. مادرش جزو مبارزان سرسخت حقوق زن در آلمان بود و روحیهٔ مبارزه در راه حقوق بشر...

مراسم یادبود آوریل ۱۹۱۵ نود و یکمین سالگرد نژاد کشی ارمنیان

نویسنده: کارینه داویدیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 به منظور گرامیداشت یاد و خاطرهٔ یک ونیم میلیون شهید ارمنی، که در سال1915م. به دست عوامل دولت ترکان جوان عثمانی از...

مشکلات فراروی گفت و گوی بین ادیان و راهکارهای عبور

نویسنده: گئورگ وارطان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 16اسفند 1384/ کرواسی - زاگرب اگر چه ممکن است ادیان از حیث بنیان های کلامی، جهان بینی و شاید نگاه به غایت انسان...

نیروی نظامی امپراتوری عثمانی

نویسنده: آرمن ملکی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 در اوایل قرن سیزدهم میلادی، در حالی که در اروپا در نواحی ایتالیا و جنوب فرانسه مردم سرگرم منازعات دینی بودند و فرانسه و...

ملت سربلند

نویسنده: هری گوند اگچیان / ترجمه: روبیک آقاجانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 زنگ تلفن در سکوت و تاریکی اتاق خوابم به صدا در آمد. لحاف را کنار زدم، پایین پریدم و گوشی...

گزیده ای از نظرات محققان و نویسندگان ترک در خصوص نسل کشی ارامنه

نویسنده: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 فاطمه موگه گوچک - به مناسبت 24 آوریل ((... می خواهم این را بدانید که در مقام یک ترک گرچه در این خصوص تقصیری متوجه...

بازتاب قتل عام ارمنیان در مطبوعات ایران

نویسنده: اما بگیجانیان/ ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 اشاره قتل عام ارمنیان به دستور حاکمان وقت عثمانی اقدامی برنامه ریزی شده و سازمان یافته با...

بی خانمان

نویسنده: رافائل آرامیان/ ترجمه: سوریک آبنوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 مهاجران[1] شب ها را در زیر دیوارهای دِیر سپری می کردند. یتیمان کوله ها بر شانه، دربه در و...

مصاحبه با فاطمه موگه گوچک پیرامون شالوده تاریخ ترکیه

نویسنده: خاچیک مرادیان/ ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 اشاره به نظر موگه گوچک: ((مهم ترین وظیفهٔ مورّخان ترک حمایت از مصلحت دولت مطبوعشان است....

کلیسای سورپ گئورگ روستای گرد آباد ارومیه

نویسنده: بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 35 شهرستان ارومیه در مقام مرکز استان آذربایجان غربی دارای سابقه تاریخی و فرهنگی کهنی است و از گذشته های دور آژار...