نام کلارا آبکار در کنار نام نگارگران سرشناس مینیاتور ایرانی از جایگاه والائی برخوردار است. شیوۀ نگارگری او مینیاتور دورۀ صفوی است، امّا طی سالها کارهای وی چنان سبک ویژهئی به خود گرفته است که به نظر اعل فن کار قلم وی را میتوان در میان آثار مینیاتور هنرمندان مختلف به آسانی تشخیص داد. به کار بردن رنگهای ملایم و هماهنگ به ویژه رنگ زرد طلائی، استفاده از خطوط ظریف و به غایت ریز و تلفیق همۀ اینها با احساس لطیف هنرمندانه چنان ارزشی به کار کلارا آبکار بخشیده که مینیاتورهای وی زینتبخش بسیاری از موزهها شده و تعدادی نیز به میهمانان خارجی اهداء شده است[1]. «کلارا آبکار هوُانجانی» از خانوادۀ نامی آبکاریان جلفای اصفهان بود. وی در سال 1916 میلادی (1294 شمسی) در تهران به دنیا آمد. در مدرسۀ ارامنۀ «داوتیان» (که بعدها کوشش نامیده شد) به تحصیل پرداخت. از سال 1934 پس از اتمام دورۀ مدرسه یاد شده مدت سه سال در «هنرستان دختران» هنرآموزی کرد و از سال 1938 (1317 شمسی) در «هنرستان عالی هنرهای زیبا» به تحصیل ادامه داد و موفق به اخذ گواهینامه با رتبۀ ممتاز در رشتۀ مینیاتور شد، رتبهئی که تنها افراد معدودی بدان دست مییابند. کلارا آبکار در دوران مدرسه، نقاشی را نزد مارکار قرابگیان (دِو) و هاکوپ وارتانیان میآموزد و سپس در هنرستان از محضر استادان مینیاتور هادی تجویدی، علی کریمی و طاهرزادۀ بهزاد توشه برمیگیرد. وی علاوه بر مینیاتور در تذهیب و گرهچینی نیز مهارت بدست میآورد. او رموز گرهچینی را از استاد سالخورده حسین کاشیتراش آموخته بود. کلارا در این باره میگفت: «گرهچینی هنر پیچیده و دشواری است که امروزه افراد معدودی دربارۀ آن اطلاع دارند. در گذشته ارمنیان در این رشتۀ هنری سرآمد بودهاند. روزی یک نسخۀ دستنویس ارمنی را که دارای نقش مینیاتور محراب بود به حسین کاشیتراش نشان دادم. وی شیفتۀ این اثر شد و بلافاصله با مهارت فراوان به تجزیه و تحلیل آن پرداخت و طرح بسیار پیچیده و یکپارچۀ محراب را ترسیم کرد». کلارا آبکار هیچگاه آثار خود را به معرض فروش نگذاشت. او میگفت: «مینیاتور از روزی که روانۀ بازار شد ارزش خود را از دست داد و به این امر دلالان دامن زدند. آنان برای سودجویی و فروش تابلوهای مینیاتور در دیگر کشورها جوانان هنرمند را وادار میکردند که شتابزده مینیاتورهایی بکشند که فاقد هرگونه ارزش هنری بودند. حالا نقاشی کردن آسان است. میتوان رنگهای بسیاری مانند «گواش» به کار برد. ولی با ما همان روشهایی که از اعماق قرون به ما رسیده بود نقاشی میکردیم. رنگ را از ساییدن شنگرف به دست میآوردیم و یا مثلاً رنگ سفید را از سرب بدست میآوردیم. رنگ طلایی را از «اشرفی» تهیه میکردیم که به دلیل سختی، آن را لای پوست آهو میگذاشتند و 4000 ضربه بر آن مینواختند. کارگران دایرهوار مینشستند و هر یک از آنان 50 ضربه به اشرفی میزد و آن را به دیگری میسپرد. پس از 4000 ضربه طلا مانند کاغذ نازک میشد و مورد استفاده قرار میگرفت. امروزه این سنتها منسوخ شده است. زرورقهای آمادۀ درجه دوم جایگزین ورق اشرفی شده که آنها نیز نایاب هستند. امروزه حتی مادۀ مهمی چون موم که در آخر کار بر روی تابلوی نقاشی میزدیم نیز یافت نمیشود». کلارا آبکار در چند نمایشگاه گروهی، در گالریهای «مهر»، «مهرگان»، «سولیوان»، «باشگاه ارامنه» و «موزه هنرهای معاصر» شرکت کرده بود. او خود نیز مانند هنرش سرشتی خوددار و بدور از خودنمایی داشت. در سراسر زندگی با ایثار به نگارگری پرداخت و به گفتۀ خودش اوقات لذتبخش زندگی را فدای هنر کرد. وقتی که هنوز دختربچهئی بیش نبود ترجیح میداد با پول خود به جای خرید زیر و زیور برای مینیاتور اشرفی بخرد. و این ایثار دستمایۀ آفرینش نقاشیهایی شد که دربارۀ آنها میگفت: «روی کاغذی سفید یک تکه پارچۀ ابریشمی قدیمی نقاشی کرده بودم. یکی از مهمانان هنرشناس از من پرسید: این نقاشی است یا پارچۀ واقعی؟ من برای آزمایش او گفتم پارچه است. و او دست را دراز کرد تا پارچۀ ابریشمی را لمس کند. همین شبهه برای وزیر فرهنگ و هنر وقت پیش آمده بود. او تصور کرده بود نگینهای فیروزۀ روی تصویر چپق واقعی است و با سرانگشت امتحان کرده بود». دیگر نمایشگاهیی که کلارا آبکار در آن شرکت کرد مسابقهئی بود که «کارل کوپ» برای گردآوری مضامین ایرانی برگزار کرده بود. سیصد نفر از کشورهای مختلف در این مسابقه شرکت کرده بودند و طرحهایی را برای کندهکاری روی ظروف شیشهئی به نمایش گذاشته بودند. کلارا طرح سیمرغ را عرضه کرده بود و یکی از پنج جایزۀ مسابقه را از آن خود کرد. این طرح را کارخانۀ «استوبین» روی شیشه کندهکاری کرد و بعدها در آمریکا به نمایش گذاشت. کلارا آبکار در پاسخ به این سؤال نگارنده که آیا با مضامین ارمنی کار کرده است یا خیر، به نمایشگاه استان خراسان اشاره کرده بود. در آن نمایشگاه صحنههائی از منظومۀ شیخ صنعان را روی گونی به درازای هفت متر و پهنای یک متر و نیم به تصویر درآورده بود. با تماشای این اثر انسان در شگفت میشود که این بانوی هنرمند با چه مهارتی خطوط مینیاتور ایرانی را با حرکات دختران خوشخرامی که در سایۀ کوههای آرارات گردآمدهاند، درآمیخته و چگونه ویژگیهای جامههای سنتی آنان را به تصویر درآورده و حتی توانسته است حالات روحی آنان را نیز بیان کند. کلارا آبکار در زمان حیات خویش از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عنوان «استاد» را دریافت کرد. در سال 1992 میلادی (1372 ه ش.) به همت اداره کل موزههای تهران در مجموعۀ فرهنگی «سعدآباد» موزۀ آثار این هنرمند تأسیس شد، موزهئی که بر آن نام پرافتخار «آبکار» نقش بسته است. کلارا آبکار در تاریخ 20 مارس 1996-اول فروردین 1375-درگذشت. به نقل از روزنامۀ «آلیک»-شمارۀ 16872 8 فروردین 1375 پینوشت:
|
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 2سال اول | تابستان 1375 | 120 صفحه
|