نویسنده: زویا خاچاطور


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40

لباس همانند خوراک، مسکن، امنیت و مانند آن از نیازهای اولیه و اساسی بشر محسوب می شود اما در دنیای صنعتی امروز با رواج و رونق صنایع ماشینی بسیاری از هنرهای بومی از جمله انواع بافندگی و دوزندگی های سنتی و … به کلی از رونق افتاده اند و قادر به رقابت با تولیدات انبوه صنایع ماشینی نیستند.

آنچه امروزه توجه مردم شناسان و جامعه شناسان را به خود جلب کرده پیام ها و راز و رمزهای موجود در پوشاک ملل گوناگون در ادوار مختلف است؛ پیام هایی که از باورها، آداب، سنن و خاستگاه قومی ملت ها برخاسته اند. شاید تلاش همین اندیشمندان برای رمزگشایی این پیام های نمادین بوده که اصطلاح نوین زبان پوشاک را در میان پژوهشگران این رشته رایج ساخته است.

امروزه جامعه شناسان در بررسی های میدانی خود دربارهٔ اقوام، جوامع، ایلات و اقشار مختلف اهمیتی خاص برای پوشاک و زیورآلات آنان قائل اند و نقش پیام های موجود در نقوش زیورآلات و شیوه های آرایش و پیرایش بدن را در شناسایی اقوام کمتر از خود لباس نمی دانند. به همین دلیل نمی توان ارتباط پوشاک را با هنر، ادبیات، مذهب، اقتصاد، طبقه و حتی هویت اجتماعی نادیده گرفت. شناخت دقیق حوادث، انگیزه ها و باورداشت های افراد و پرداختن به حقایق امور و سرمنشاء جریانات سبب خواهد شد تا پژوهشگران درک درستی از زبان پوشاک داشته باشند.

عوامل تأثیر گذار بر نوع پوشاک عبارت اند از:

    1. جنسیت: هم چنان که در اکثر جوامع نگهداری و مراقبت از کودکان و دوشیدن دام ها بر عهدهٔ زنان بوده و مردها به دامداری، کشاورزی و انجام کارهای سنگین می پرداختند تن پوش آنان نیز متناسب با طبیعت و خصوصیات جسمانی آنها متفاوت بوده است.
    2. شرایط جغرافیایی و آب و هوا: از جمله کاربردهای لباس پوشاندن بدن از سرما و گرماست لذا آب و هوا عامل مهمی در تعیین جنس لباس محسوب می شود به طوری که در مناطق سرد پارچه های پشمی و ابریشمی با رنگ های تیره و در مناطق گرم پارچه های کتانی و پنبه ای با رنگ های روشن برای تهیهٔ لباس مورد استفاده قرار می گیرند.
    3. سن: انسان ها در مقاطع سنی مختلف از لباس های مناسب همان سن استفاده می کنند که رنگ و شکل لباس تأثیر بسیاری در این تناسب دارد.

  1. 4. شغل و موقعیت اجتماعی: شغل و حرفهٔ افراد نیز در انتخاب لباس مناسب برای آنان دخیل است. مشاغلی مانند چوپانی، پرستاری، خلبانی، آتش نشانی و … هریک لباس مخصوص به خود را می طلبند. در گذشته هنگامی که شخصی به شغل دولتی مهمی منصوب می شد به فرمان پادشاه خلعتی برای وی می فرستادند. این خلعت که از یک یا چند جامه تشکیل می شد گاهی با شمشیر یا انگشتری ای نیز همراه بود. نمونه ای از این فرمان ها در موزهٔ کلیسای وانک به شمارهٔ 167 موجود است. در این فرمان، به حکم شاه عباس دوم در 1052 ق/1642م خواجه سرفراز به منصب کلانتری جلفا انتخاب و به همین مناسبت عبا و بالاپوش زربفتی از طرف شاه به وی اهدا شده است.
  2. شرایط تاریخی: دوره های گوناگون و شرایط تاریخی و سیاسی نیز از عوامل تأثیر گذار بر پوشش اقوام مختلف اند. در طول تاریخ، گروهای غالب همواره شیوهٔ پوشش خود را بر اقوام مغلوب تحمیل کرده اند. سرزمین ارمنستان نیز به دلیل اینکه سال ها میدان تاخت و تاز امپراتوری های بزرگ بوده از این قاعده مستثنی نیست و به اجبار تأثیرات بسیاری را از آنان پذیرفته. گاه نیز نه به اجبار که به اختیار و انتخاب شیوه ای از پوشش همسایگانش را اقتباس کرده و با آمیزش آن با فرهنگ خودی نمونه ای جدید ارائه داده است.
  3. اعتقادات و آداب و رسوم: نقوش و تزیینات به کار رفته در لباس های اقوام مختلف مبین اعتقادات و آداب و رسوم آنان است. رنگ ها نیز برای هر قوم معنا و نشانه ای خاص دارند. با مطالعهٔ شکل و رنگ لباس هر قوم می توان به روحیات آنها پی برد.
  4. مذهب: ادیان و مذاهب با ایجاد پیوندهای دینی و اعتقادات مذهبی پیروان خود را ملزم به رعایت اصولی خاص می سازند که بر شکل و رنگ لباس آنان تأثیر می گذارد.

تکیهٔ این مقاله بر معرفی لباس های سنتی اهالی جلفا تا اوایل قرن بیستم است. معرفی لباس های جدیدتر با مدل های کمابیش اروپایی، که در دوره های بعدی تا اواخر دوران پهلوی باب شد، مبحثی جدا و خارج از حوصلهٔ این نوشتار است.

البته اشاراتی گذرا به وضعیت طبقات اجتماعی ارمنیان در شکل دهی به انواع پوشاک شده اما بی تردید در تمامی جوامع اقتصاد نقشی تعیین کننده در این شکل دهی دارد.

در خانواده های ارمنی رسم آماده سازی و دوخت لباس های جهیزیه به وسیلهٔ دختران سبب حفظ انواع لباس ها و تداوم شیوه های پوشش زنان ارمنی شده اما این مسئله در مورد مردان صدق نمی کند زیرا آنان از طرفی در انتخاب لباس آزادتر از زنان بوده اند و از طرف دیگر به دلیل مسائل اجتماعی و سیاسی و زیر سلطه بودن سرزمینشان ناگزیر به انتخاب لباس های معمول حکومتی می شدند. از این رو ملاک تشخیص صحیح نوع لباس و شیوهٔ سنتی پوشش ارمنیان پوشاک زنان ارمنی است که ارزشی والا در ثبت هویت و فرهنگ ملی ارمنیان دارد.

در طی سده های گذشته، لباس ارمنیان از عناصر حفظ هویت ملی و فرهنگی آنان بوده است. لباس زن ارمن هنر، صنعت، فضایل اخلاقی و سلیقهٔ اجتماعی او را نمایان می ساخت و هر اندازه خلاقیت و ابتکار و هنر وی در به کار بردن سوزن دوزی و تزیین لباس بیشتر بود به همان اندازه وجههٔ او در اجتماع استوارتر می شد. اعمال این سلیقه های شخصی از یک سو و نکته سنجی های اجتماعی از دیگر سو لباس های سنتی زن ارمنی را قرن های متوالی پا برجا نگاه داشت.

با مهاجرت اجباری ارمنیان به ایران در زمان شاه عباس اول صفوی (سدهٔ هفدهم میلادی) بیم آن می رفت که فرهنگ ارمنیان به کلی از میان برود اما ارمنیان جلفای قدیم به چنان مرتبه ای از تمدن و رشد فرهنگی رسیده بودند که نه فقط نابود نشدند بلکه در زمان سلطنت شاه عباس اول و دوم صفوی دوران جدیدی از شکوفایی و سازندگی را آغاز و هنرها و دستاوردهای خود را نثار یکی از بزرگ ترین و پرجمعیت ترین شهرهای آن زمان خاورمیانه کردند.

در مهاجرت به ایران زنان ارمنی جلفا نوع پوشش خود را، که به شیوهٔ لباس های ملی و سنتی نواحی آرارات، نخجوان و جلفای قدیم بود، به همراه خود به ایران آوردند و سالیان متمادی در کمال آزادی آن را حفظ کردند.

از ویژگی های پوشاک دورهٔ صفوی استفاده از پارچه های مجلل و پرنقش و نگار با تزیینات و دوخت های بسیار ظریف است اما به دلیل کمبود منابع تحقیقاتی دربارهٔ پوشاک ارمنیان از اواخر حکومت صفویه تا استقرار حکومت قاجار اطلاعات چندانی از لباس آنان در این دوره در دست نیست و بر اساس اطلاعات فعلی تغییرات چندانی در پوشاک ارمنیان این دوره دیده نمی شود، مگر کاسته شدن از کیفیت پارچه ها و ظرافت دوخت لباس ها.

با مطالعهٔ بایگانی عکس های موجود از ارمنیان در اواخر دورهٔ قاجار و اوایل دورهٔ پهلوی می توان نفوذ مدل های غربی لباس را در پوشاک ایرانیان از جمله اهالی جلفا مشاهده کرد. در این دوران، به مرور لباس رسمی از لباس بومی و سنتی فاصله گرفت و الگوهای خارجی بیش از پیش آشکار شدند. این سیر تحول پوشاک همچنان ادامه داشت تا زمان حکومت پهلوی و وقوع اتفاقات قابل تأملی چون کشف حجاب و احیای مجدد آن در نظام جمهوری اسلامی.

ارمنیان ایران نیز از این تحولات اجتماعی و سیاسی بی بهره نماندند و با ورود لباس های خارجی، مدهای رنگارنگ و البسهٔ راحت اروپایی لباس های سنتی خود را اندک اندک کنار گذاشتند و همچون سایر ایرانیان از شیوه های اروپایی پیروی کردند.

لباس زنان جلفا

زنان جلفایی معمولاً دو نوع لباس داشتند: لباس هایی که در مجالس و مراسم خاص می پوشیدند و دیگر لباس هایی که به طور معمول و روزمره به تن می کردند. لباس مجلسی معمولاً از پارچه های زری و گران قیمت دوخته می شد اما انتخاب جنس پارچه و تزیینات آن به قدرت و توان مالی خانواده بستگی داشت. خانواده هایی که دارای توان مالی بیشتری بودند از پارچه های گران قیمت و اروپایی، که تاجران به ایران می آوردند، استفاده می کردند و برای تزیین و شکوه بخشیدن بیشتر به آن یراق آلات طلا و نقره و سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی به کار می بردند. در برخی مواقع این لباس های مجلسی به دلیل داشتن کیفیت عالی و نگهداری خوب از نسلی به نسل دیگر به ارث می رسید اما لباس های روزمرهٔ خانم ها از پارچه های ساده و ارزان قیمت دوخته می شد و کمترین تزیینات بر روی آنها صورت می گرفت. در ادامه به معرفی تن پوش، سربند، زیورآلات و … زنان ارمنی خواهیم پرداخت.

تن پوش

انواع تن پوش زنان جلفا شامل لباس های زیر می شد:

  1. تاگالا [1]

تاگالا عبارت بود از تن پوشی بلند و جلوباز با یقهٔ V یا U شکل و بدون برگردان. آستین های تاگالا بلند و ساده بود و معمولاً روی آستین بلندتر از حد معمول دوخته می شد به شکلی که امتداد آن روی دست ها به صورت نوک تیز قرار می گرفت.

قد تاگالا به طور معمول تا زیر زانو بود و پیراهن از زیر آن معلوم می شد. دامن لباس در پهلوها چاکی حدود سی تا چهل سانتی متری داشت و بر روی لباس کمربند بسته می شد.

در گذشته برای تهیهٔ تاگالا از پارچه های سوزن دوزی شده استفاده می کردند اما عکس های موجود از پوشاک ارمنیان نشان می دهد که پارچه ها روز به روز ساده تر و از تزیینات آنها کاسته شده و در نهایت هم به پارچه هایی مانند ترمه و اطلسی ختم شده است. رنگ پارچهٔ تاگالا را معمولاً مخالف پیراهن زیر انتخاب و دور گردن، پایین لباس و سرآستین ها را حاشیه دوزی و نواردوزی می کردند. در مواردی جلوی سینه دکمه های نقره ای دوخته می شد که هم کار دکمه را می کرد و هم تزیین لباس محسوب می شد.

  1. مندیل[2]

مندیل تور قرمزرنگی بود با حاشیه های طلایی که معمولاً آن را از هندوستان وارد می کردند. زنان این تور را که نقوش و حاشیهٔ طلایی رنگ داشت مانند پیش بند کودکان بر روی سینه و شانه ها می بستند و آن را در پشت گردن محکم می کردند. بلندی قد مندیل تا زیر سینه بود. مندیل بر روی تزیینات سینه مانند دوش پوق بسته می شد. به مرور زمان و با نبود پارچهٔ مندیل سنتی در جلفا پارچه های ساده تری برای مندیل به کار گرفته شد.

  1. شابیک[3]

شابیک

در اصطلاح محلی به پیراهن شابیک گفته می شود. شابیک لباس بلند کمرچینی بود که خانم ها آن را تنها یا زیر تاگالا می پوشیدند. این لباس آستین هایی ساده و بلند با یقهٔ ایستاده (آخوندی) داشت و در قسمت وسط سینه از یقه تا کمر دارای سجافی بود که معمولاً با چند دکمهٔ نقره، سوزن دوزی و نواردوزی تزیین می شد. دامن شابیک چند برابر بالاتنه عرض داشت و با چین های سوزنی و گاهی پیلی به بالا تنه وصل می شد. جنس این پیراهن از تافته، ترمه، قلمکار، اطلس یا چیت گلدار بود که هر کس با توجه به توانایی مالی خود از پارچهٔ مناسب استفاده می کرد. بلندی شابیک تا قوزک پا بود و معمولاً پایین دامن پانزده تا بیست سانتی متر بالاتر از لبه نواردوزی می شد.

  1. کولاجا[4]

در اصطلاح محلی به کت (پالتو) کولاجا می گفتند. کولاجا نیم تنه ای جلو باز بود از جنس ماهوت یا مخمل با آستین های ساده و اغلب دکمه های نقره ای بسیار زیبایی داشت و سر آستین ها و دور یقهٔ آن حاشیه دوزی و نواردوزی می شد. کسانی که توانایی مالی بیشتری داشتند در کنار تزیینات حاشیه پوست حیوانات را نیز به صورت نوار می دوختند. کولاجا را در فصل زمستان بر روی تاگالا می پوشیدند.

  1. شالوار[5]

شلوار یا در اصطلاح محلی شالوار یا تنبان زیرجامه ای لیفه دار بود که با بندی پشمی به دور کمر محکم می شد. شلوارهای زنان ارمنی معمولاً دو تکه بود: تکهٔ بالا تا سر زانو و از جنس چیت، متقال و کرباس (معمولاً سفید رنگ) و تکهٔ پایین حاشیه دار و دارای تزیینات.

کولاجا

سر پوشش

زنان ارمنی موهایشان را از وسط فرق باز می کردند و آن را در دو طرف می بافتند و سرشان را با انواع دستمال می پوشاندند. در کتاب زندگی قدیم ارمنیان در جلفای نو نوشتهٔ کشیش بغوس پطروسیان دربارهٔ پوشش سر زنان جلفا آمده است: ((برای خانم ها در جلفا کلاه خاصی وجود نداشت زیرا آنها سر خود را با شش نوع پوشش در اندازه و انواع مختلف می بستند. اولین آنها گولالاچیک است و بقیه به ترتیب پشُرتیک سپس باشماخ، شوشداک، گود و در آخر لاچیک یا لاچاک که از همه بزرگ تر است به طوری که تمام قسمت ها را می پوشاند)).[6]

در زیر انواع سرپوش زنان جلفایی را معرفی خواهیم کرد.[7]

1.شوشداک[8]

شوشداک پارچه یا نیم کلاهی کوچک شبیه حلال ماه بود که زنان جلفایی سر خود را با آن می بستند یا آن را بر روی سر قرار می دادند و احتمالاً با گذاشتن آن از سُر خوردن بقیهٔ سربندها جلوگیری می کردند. شاید هم از آنجا که شکل و ظاهر بهتری داشت برای زیبایی از آن استفاده می کردند و سپس گولالاچیگ را روی آن می بستند.

  1. گولالاچیک[9]

گولالاچیک روسری سه گوش و کوچکی بود که روی سر می بستند و دو سر آن را زیر گلو گره می زدند.

  1. پشُرتیک[10]

دربارهٔ این نوع سربند تا کنون اطلاعاتی به دست نیامده است.

  1. گود[11]

پیشانی بند یا در اصطلاح محلی گود را زنان بیشتر به منظور زیبایی کمی بالاتر از پیشانی روی سر می بستند و در پشت سر آن را محکم می کردند. گود نواری باریک از جنس مخمل یا ابریشم بود که روی آن را تزیین می کردند. به مرور زمان و با ساده تر شدن لباس ها پیشانی بند تبدیل به دستمال قلمکار شد که به صورت نواری باریک تا و به پیشانی بسته می شد.

  1. باشماخ[12]

باشماخ پارچهٔ سه گوش کوچک و سفیدی از جنس ململ بود که دختران بعد از ازدواج از آن استفاده می کردند. این پارچهٔ مثلثی طوری روی صورت بسته می شد که چانه و در مواقعی دهان را به طور کامل می پوشاند. باشماخ زیر لاچاک اصلی در پشت گردن محکم می شد. زنان این پارچه را همواره روی صورت خود نگاه می داشتند و فقط موقع غذا خوردن آن را پایین می کشیدند.

  1. لاچیک یا لاچاک[13]

لاچیک

لاچیک روسری بزرگی از جنس ابریشم و اغلب به رنگ قرمز (هم رنگ مندیل روی سینه) با نقوش طلایی بود. این روسری را به صورت سه گوش روی سر می انداختند ودنباله های آن را از جلو به صورت ضربدری به پشت می بردند و در بالای سر گره می زدند. بعدها پارچه های ابریشمی و قرمزرنگ لچک جای خود را به پارچه هایی به رنگ روشن داد که با سوزن دوزی تزیین می شدند. به مرور زمان از زیبایی پارچه های لچک کاسته شد تا جایی که در بعضی عکس ها به لچک های کاملاً سفید بر می خوریم.

  1. چارچاب[14]

چارچاب در اصطلاح محلی به معنی چادر است. از اوایل سدهٔ سیزدهم قمری؛ یعنی، دردوران حکومت قاجاریه زنان ارمنی شروع به استفاده از چادر کردند. چادر آنان تقریباً شبیه چادر زنان قاجاری بود. به این صورت که در قسمت کمر، بندی لیفه ای برای محکم کردن چادر وجود داشت و چادر در این قسمت ظاهراً به دو بخش تقسیم می شد. قد چادرها تا مچ پا بود و در قسمت جلو از کمر به پایین با نقش ها و دوخت های زیبا حاشیه دوزی می شد. زنان جوان از چادرهای مشکی و سالمندان از چادر سفید استفاده می کردند که لبهٔ آنها با پارچه های خط دار صورتی روشن تزیین می شد.

پا پوش

انواع پاپوش زنان جلفا عبارت بود از:

  1. گولبا[15]

در اصطلاح محلی به جوراب گولبا میگویند. زنان جلفا اغلب از جورابهای دستباف پشمی ضخیم و بلند با رنگ های روشن و نقش های گوناگون استفاده می کردند.این جوراب ها با الیاف پشمی رنگ شده با پنج میل و بدون درز بافته می شدند. معمولاً شروع بافت جوراب های ساق کوتاه از پنجه و جوراب های ساق بلند از بالا بود. کف پا با نقشی مجزا بافته می شد و در قسمت پاشنه بندینکی تبعیه می کردند تا هنگام پوشیدن جوراب با گرفتن آن پنجه به راحتی داخل جوراب قرار گیرد. قسمت رویهٔ پا از پنجه به بالا تماماً با نقش حاشیه بافته می شد و در انتهای هر لنگه یک بندینک نسبتاً بلند می بافتند. هنگامی که از جوراب استفاده نمی کردند با این بندینک دو جفت را به هم گره می زدند و آنها را می آویختند.

جوراب بافی در جلفا از عمده ترین منابع درآمد خانواده های ارمنی محسوب می شد به طوری که اغلب دختران و زنان ارمنی شبانه روز به این کار اشتغال داشتند. این جوراب ها را اغلب بازرگانان و دست فروشان خریداری می کردند و در دیگر نقاط ایران می فروختند.

  1. مُلک[16]

نعلین یا در اصطلاح محلی مُلک پا افزاری سبک، پشت باز و بدون پاشنه بود که انتهای پاشنهٔ آن گرد (حلالی) می شد یا به شکل دم ماهی بود. گاهی نوک آن را تیز و به طرف بالا می دوختند. این پاپوش ها به رنگ های قهوه ای روشن، قرمز و سبز دوخته می شدند که به آن ساغری یا سامری نیز می گویند.

  1. ماشیک[17]

اورسی یا در اصطلاح محلی ماشیک یا گُشیک[18] نوعی کفش چرمی زنانه است با کمی پاشنه که اولین بار از روسیه وارد ایران شد. این کفش ها به رنگ های قرمز، عنابی، مشکی و قهوه ای در جلفا دوخته می شد.

زیورآلات

زنان جلفا نیز مانند دیگر زنان دنیا به زیورآلات علاقه ای فراوان داشتند. به جز زنان کودکان نیز از زیورآلاتی مانند صلیب، انگشتر، پلاک و گردنبندهایی با شمایل حضرت مسیح و حضرت مریم استفاده می کردند. زیورآلات و اشیای تزیینی زنان جلفا عبارت بودند از: دستبند، گردنبند، سگک، انگشتر، کمربند، انواع دکمه، انگشتدانه و جعبهٔ سوزن خیاطی که مـعـمولاً دخـتـــران جلـفـایی ایـــن دو را در جـهـیزیـهٔ خـــود قـرار مـی دادنـد. نمـــونه هــای زیـر شاخص ترین نوع زیورآلات زنان جلفا بود:

  1. کرماک[19]

کرماک عبارت بود از نواری یک تکه از جنس طلا به عرض 1 تا 1/5 سانتی متر که از یک طرف صورت به طرف دیگر (از یک شقیقه به شقیقهٔ دیگر) وصل و با قلاب هایی از جنس طلا به لچک آویخته می شد.

  1. بوژوژ[20]

بوژوژ نیز زیوری بود از جنس طلا به شکل گوی های ریز تو خالی (ملیله کاری شده) که با زنجیر به هم وصل می شدند. بوژوژ را بر روی کرماک می بستند و آن را با قلاب های موجود محکم می کردند. قسمتی از بوژوژها که از زیر چانه رد می شد فقط به شکل زنجیر بود تا ایجاد مزاحمت نکند.

  1. دوش پوق[21]

دوش پوق عبارت بود از گلو بندی رشته رشته، شامل سکه های طلا و نقره که به زنجیر اصلی متصل می شدند. بعد از به گردن آویختن دوش پوق تور مندیل روی سینه ریز قرار می گرفت.

  1. کامار[22]

کمربند یا در اصطلاح محلی کامار کمربندی از جنس نقره است که زنان و دختران جلفایی بر روی پیراهن یا تاگا لا می بستند. کامار از اجزای مهم لباس زنان جلفایی بود به طوری که تمام زنان جلفایی بدون در نظر گرقتن توان مالی کامار نقره ای می بستند و این کامار معمولاً ا ز نسلی به نسل دیگر منتقل می شد. کامارها ساختهٔ فلزکاران و طلاسازان ارمنی جلفا بودند و در آنها هنرهای خاصی از جمله مرصع کاری، ملیله کاری، قلم زنی و غیره به کار می رفت. این کمربندهای نقره ای ابتدا به صورت چند تکه ساخته و سپس بر روی پارچهٔ مناسب و ضخیمی نصب و با سگکی از جنس نقره بسته می شدند. برای دختر بچه ها از کمربندهای ظریف تر استفاده و تکه های کار شدهٔ نقره را روی پارچهٔ مخمل، که معمولاًبه رنگ مشکی بود، نصب و با سگکی ازجنس نقره به هم وصل می کردند.

زنان جلفایی هنگام استفاده از لباس رسمی روسری چهار گوش کوچکی را از کمربندشان می آویختند که به آن گُدو چاپا[23] می گفتند این دستمال ها از جنس ابریشم و با فن چاپ باتیک تهیه می شد.

  1. کساک[24]

کـسـاک یـا هـمیـان کـیسهٔ پـارچـه ای بـود کـه در جـلـفا از آن بـرای کـارهـای مـخـتلـف اسـتـفـاده مـی کـردند. ایـن کـیسه هـا کـه حـکم کـیف، کیـف پول و غیره را داشتـند از پـارچـه هـای مـخـتلف آستردار تهیه و با الیاف نخی و ابریشمی گل دوزی می شدند. کساک ها برای استفاده های مختلفی دوخته می شدند. کیسه هایی که مردان از آنها استفاده می کردند بلندتر و بزرگ تر بود. این کیسه ها را به کمر می بستند و در آن پول، چاقو و کلید قرار می دادند. کیسه های مورد استفادهٔ زنان کوچک تر و ظریف تر بود و آنها را در زیر لباس یا به گردن می آویختند. روی هر دو نوع این کیسه ها رودوزی می شد. برای رودوزی کساک های مردان از نقش های بزرگ تر و رنگ های تیره تر استفاده و معمولاً نام صاحب کساک را روی آن سوزن دوزی می کردند. برای دوخت کساک های زنانه نیز از نقش ها و پارچه های ظریف تر استفاده می شد. در جهاز عروس به تعداد مورد نیاز از این کساک ها قرار می دادند که برای نگهداری وسایل آرایش، وسایل خیاطی و سوزن دوزی استفاده می شد.

سرپوش کودکان

کودکان جلفایی نیز از سرپوش های زیر استفاده می کردند:

  1. کلاه یا عرقچین

ارمنیان سر نوزادان را تا سن چهار پنج سالگی با کلاه های توری و ظریف می پوشاندند و پس از آن بین سال های کودکی تا نوجوانی از کلاه دیگری که در اصطلاح محلی به آن گلخارک[25] یا گداگ[26] می گویند استفاده می کردند. کلاه دختران و پسران تقریباً شبیه هم و عبارت از سرپوشی گرد و ساده شبیه عرقچین از جنس چیت یا مخمل و به رنگ های مختلف بود که روی آن را ابریشم و زری دوزی می کردند.

این کلاه ها به دو صورت دوخته می شد. در روش اول، دایره ای به اندازهٔ کاسهٔ سر می بریدند و تکه ای مستطیل شکل به طول دور سر و به عرض هفت هشت سانتی متر به دور دایره می دوختند. در روش دوم، کلاه به صورت استوانه ای به طول دور سر و به بلندی دلخواه و با یک درز دوخته می شد. این سرپوش ها عموماً آستر داشتند و دارای بندی بودند که هنگام سر کردن در زیر چانه بسته می شد.

  1. لچک

گاهی دخترها بعد از سن ده دوازده سالگی مانند مادرانشان از لچک استفاده می کردند. دختربچه ها لچک هایی ساده روی کلاه خود می انداختند که دو سر آن به صورت ضربدری از زیر چانه رد و به پشت سر برده می شد. لچک دخترها عموماً از پارچه هایی با رنگ های روشن بود. دخترها موهایشان را زیر لچک در دو طرف سر می بافتند یا آنها را در پشت سر به صورت بافت های ریز میآویختند.

لباس مردان جلفا

مردان ارمنی در سال های اولیهٔ مهاجرت به ایران لباس های محلی و سنتی خود را به تن می کردند اما با گذشت زمان و در اثر هم نشینی با ایرانیان مجبور به تغییر سنت های خود و پوشیدن قبا و تمبان شدند تا زمان رضا شاه که به فرمان دولت تغییراتی در لباس ایرانیان پدید آمد و همهٔ مردان مجبور به پوشیدن کت و شلوار و استفاده از کلاه پهلوی شدند. پیش از دوران پهلوی لباس مردان ارمنی عبارت بود از:

تن پوش

تن پوش شامل البسهٔ زیر می شد:

  1. هابا یا عبا[27]

عبا یا هابا تن پوشی یقه هفت، جلوباز و گشاد بود که بیشتر در فصل سرما از آن استفاده می کردند. عبا آستین هایی بلند و افتاده داشت و بلندی آن تا زیر زانو بود و معمولاً از فاستونی یا ترمه و در رنگ های مشکی، قهوه ای سیر و روشن و شتری دوخته می شد و دورتا دور لبهٔ آن را خانم ها حاشیه و نواردوزی می کردند.

  1. ارخالق[28]

ارخالق تن پوشی کوتاه بود که در زیر عبا می پوشیدند. جنس ارخالق معمولاً از کرباس و دارای آستر و رویه بود و دو جیب در دو طرف و یک جیب در بغل داشت. جلوی ارخالق روی هم قرار می گرفت و بر روی آن شال یا کمربند چرمی می بستند. ارخالق در دو طرف ران ها چاک بلند داشت و گاهی هم آستین ها و یقهٔ آن را حاشیه دوزی می کردند.

  1. شال[29]

شال ها که از جنس پشم یا پارچه بودند معمولاً به شکلی ساده به دور کمر و بر روی ارخالق پیچیده می شدند و قسمت انتهایی آنها را از بالا در شال پیچیده شده فرو می بردند. مردان وسایل شخصی خود را از قبیل پول، قوطی سیگار، چپق و کیسهٔ توتون در شال قرار می دادند.

  1. سرداری[30]

مردان ارمنی در فصل سرما خصوصاً در شهرها تن پوشی به نام سرداری بر روی پیراهن می پوشیدند. این تن پوش در قسمت کمر دارای برشی بود که پایین تنه را به بالاتنه وصل می کرد و در قسمت برش پشت کمر تا پهلوها چین زیادی می خورد. سرداری دارای یقهٔ انگلیسی بود و در قسمت جلو روی هم قرار می گرفت و با دگمه بسته می شد.

  1. کولاجا یا لودیک[31]

کولاجا نوعی تن پوش بود که کار پالتو را می کرد. بلندی آن تا زیرِ زانو و در دو طرف ران ها دارای چاک بود. این لباس را معمولاً در فصل سرما می پوشیدند. بنابراین برای آستری آن از پارچهٔ ضخیم یا پوست حیوانات استفاده می کردند. چوخا شکل ساده تر این لباس است.

  1. وِرارگو[32]

مردان ارمنی هم زمان با استفاده از کت و شلوار در فصل سرما از پالتو استفاده می کردند که در اصطلاح محلی به آن وِرارگو می گفتند. این پالتو به شکل کتی بلند بود با پارچهٔ آستری ضخیم تر، که مناسب فصل سرماست و اغلب به رنگ های مشکی یا قهوه ای دوخته می شد.

  1. کت

با گذشت زمان کم کم استفاده از ارخالق و سرداری منسوخ شد و جای خود را به استفاده از کت هایی با شیوه و برش اروپایی داد. این کت ها جلو باز، یقه انگلیسی، دارای دو جیب در پهلو و دگمه های دوبل در جلو بودند. یقهٔ این کت ها یا از پارچهٔ خودِ کت دوخته می شد یا از پارچهٔ مخمل متناسب با پارچهٔ کت. بلندی آنها نیز تا پایین باسن بود.

  1. شابیک[33]

پیراهن های مردان ارمنی شبیه پیراهن های دیگر ایرانیان بود، این پیراهن ها دو نوع سجاف داشتند سجاف سینه که از زیر گلو تا روی سینه امتداد می یافت و با چند دگمه محکم می شد و سجاف روی شانه که در این نوع سجاف دگمه هم روی شانه دوخته می شد. یقهٔ این پیراهن ها اغلب آخوندی ایستاده یا گرد ساده، آستین ها بلند و گاه مچ دار و بلندی پیراهن تا پایین باسن بود. به مرور زمان با ورود کراوات و پاپیون پیراهن هایی با یقه های کوچک برگردان مورد استفاده قرار گرفت.

  1. ژیلت یا جلیزقا[34]

جلیقه یا در اصطلاح محلی جلیزقا (ژیلت) هم زمان با شروع استفاده از کت های مدل اروپایی مورد استفاده قرار گرفت. جلیقه عبارت بود از تن پوشی کوتاه تا کمر، جلو باز با یقهٔ هفت، بدون آستین و دارای دو جیب در دو طرف که برای گذاشتن وسایل، مخصوصاً ساعت، مورد استفاده قرار می گرفت.

  1. داباد[35]

داباد

در اصطلاح محلی به شلوار تنبان یا داباد می گفتند. شلوار جلفایی ها قبل از ورود کت و شلوار به جلفا تن پوشی بود لیفه ای یا کمری با دمپایی نسبتاً گشاد از جنس فاستونی، کرباس و متقال به رنگ های تیره اما بعد از ورود کت و شلوار الگوی شلوارها تغییر کرد و شکل بهتری پیدا کرد. هم زمان با این تغییر استفاده از کمر بند چرمی نیز متداول شد.

پاپوش

انواع پاپوش مردان جلفا عبارت بود از:

  1. ماشیک[36]

مردان جلفایی نیز مانند زن های جلفا از کفش های پشت بستهٔ مدل روسی به نام اورسی یا ماشیک استفاده می کردند که از جنس چرم بود ومعمولاً افراد با بضاعت توان استفاده از آن را داشتند.

  1. چاروق[37]

چاروق یا در اصطلاح محلی دریخ[38] تختی از جنس چرم گاو داشت تقریباً به اندازهٔ پا با سوراخ هایی در اطراف که بندهای چرمی از میان این سوراخ ها می گذشت و دور مچ محکم می شد. این پا پوش ها حتماً با جوراب های پشمی و ضخیم مورد استفاده قرار می گرفتند. چپ و راست نداشتند و بسیار سبک و راحت بودند و برای پیاده روی در مسافت های طولانی از آنها استفاده می شد.

  1. گیوه

متداول ترین پاپوش مردان گیوه بود که معمولاًبه رنگ سفید دوخته می شد و در تابستان عموم مردم از آن استفاده می کردند. گیوه کفشی راحت، سبک و بادوام با تخت کرباسی بود.

سرپوش

در گذشته افراد از بدو تولد تا پیری از انواع مختلف کلاه استفاده و آنها را متناسب با سن، شغل، درآمد و فصل سال انتخاب می کردند و نوع پوشش سر که در زنان شامل انواع روسری و در مردان کلاه بود از تفاوت های مهم لباس زنان و مردان محسوب می شد.

انواع مختلف سرپوش که مردان جلفا از آنها استفاده می کردند عبارت بودند از:

  1. کلاه نمدی

کلاه نمدی کلاهی بود از جنس نمد، به شکل بیضی، بدون لبه، با سطحی منحنی و به رنگ های مشکی و قهوه ای.

  1. گیشِرایین[39]

گیشِرایین یا شب کلاه کلاهی بود سبک و پارچه ای که شب ها در خانه یا هنگام خواب مورد استفاده قرار می گرفت.

  1. پاپاخ[40]

پاپاخ یا بخارایی به کلاه هایی گفته می شد به شکل استوانه، بدون لبه و معمولاً به رنگ مشکی یا قهوه ای. پاپاخ را از پوست بره می دوختند و در دوخت آن سعی می کردند از درزهای کمتری استفاده کنند. مرغوبیت این کلاه به چند تکه بودن آن بستگی داشت به این معنا که از مرغوب ترین قسمت های چند پوست برای دوختن آن استفاده می شد.

کلاه از مهم ترین اجزائ لباس مردان بود و ارج و منزلت آنان بستگی بسیاری به جنس، شکل و نوع کلاه داشت. به دلیل گران بودن کلاه در نگهداری و مراقبت از آن دقت بسیار می شد و حتی پس از فرسوده شدن آن را تعمیر می کردند.[41]

اگر نسل جدید امروز با پیدایش و روند پیش رفت فرهنگ بومی جلفا، باورهای مردمی و سنت های گذشتگان خود آشنایی نداشته باشد به مرور و اندک اندک با فرهنگ و آثار فرهنگی اجداد خود بیگانه و نسبت به آن بی تفاوت خواهد شد؛ بیگانگی و بی تفاوتی ای که در نهایت منجر به از بین رفتن هویت ملی و قومی آنان و انزوای هرچه بیشتر فرهنگ و هنر ارزشمند ارمنی و مهجور ماندن آیندگان از تاریخ و فرهنگ غنی جلفا خواهد شد.

دلایل بسیاری را می توان برای بیگانگی نسل قدیم و جدید برشمرد که از آن میان گذشت زمان عاملی مهم است. با از بین رفتن سالمندان و بومیان منطقهٔ جلفا و خالی از سکنه شدن روستاهای اطراف اصفهان فرهنگ بومی و سنت های قدیمی هم اندک اندک رو به فراموشی می روند.بکوشیم با تحقیق و بررسی ناشناخته های فرهنگ ارمنیان ایران، به خصوص جلفا، این فرهنگ غنی و ارزشمند را زنده و پویا نگاه داریم تا زمانی فرا نرسد که تمامی داشته های آن را در موزه ها، نمایشگاه ها و صفحات کتاب های تاریخ جست وجو کنیم.

تابستان 1386

منابع:

امیدی، ناهید. دیده دست و دل. مشهد: شرکت نشر،1382.

پطروسیان، کشیش بغوس. زندگی قدیم ارمنیان در جلفای نو. اصفهان: چاپخانهٔ کلیسای وانک،1974.

زن ارمن. تهران: های گین،1974 .

قاسمی، مهناز. پوشاک ارامنه، طرح مردم نگاری شهرهای بزرگ، اصفهان. اصفهان: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی،1385.

متین، پیمان. پوشاک ایرانیان. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی،1383.

هولتسر، ارنست. ایران در یکصد و سیزده سال پیش.[بی جا]: انتشارات مرکز مردم شناسی ایران،1355.

آرشیو عکس های مرکز اسناد کلیسای وانک. اصفهان: جلفا.

پی نوشت ها:

1- Tagala

2-  Mandil

3-  Shabik

4- Kvlaja

5- Shalvar

6- ص75.

7- با در نظر گرفتن اینکه مطالب کشیش بغوس پطروسیان تنها منبع دربارهٔ پوشش سر زنان جلفایی است سایر توضیحات با تحقیقیات میدانی به دست آمده است.

8- Shoshdak

9- Golalachik

10-  Pshortik

11-  God

12-  Bashmakh

13-  Lachik/lachak

14- Charchab

15-  Golba

16- Molek

17-  Mashik

18- Goshik

19- Krmak

20-  Bozhozh

21- Doshpogh

22-  Kamar

23-  Godo chapa

24- Ksak

25-  Glkhark

26-  Gdag

27-  Haba/aba

28-  Arkhalogh

29-  Shal

30-  Sardari

31- Kolaja/Lodik

32-  Verargo

33-  Shabik

34- Zhilet/Jelizgha

35- Dabad

36- Mashik

37- Charogh

38-  Drikh

39- Gisherain

40- Papakh

41- حدود پنجاه سال پیش قیمت یک کلا ه پوستی تقریباً ده تومان بود (کشیش بغوس پطروسیان، زندگی قدیم ارمنیان در جلفای نو [اصفهان: چاپخانهٔ کلیسای وانک،1974]، ص73 ).

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40
سال یازدهم | تابستان 1386 | 236 صفحه
در این شماره می خوانید:

معماری کلیساهای اصفهان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 اصفهان، پایتخت حکومت صفویه، تا اوایل قرن هفدهم میلادی از جنوب به رودخانهٔ زاینده رود محدود می شد اما پس از کوچ بزرگ...

موزه کلیسای وانک

نویسنده: زویا خاچاطور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 تعریف موزه واژهٔ موزه ریشه در لغت یونانی موزین[2] دارد که به معنای مقر زندگی موز،[3] الههٔ هنر و صنایع، در اساطیر...

واقعه کوچاندن ارمنیان

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 وضیعت ارمنستان بین سال های1514ـ1590م امپراتوری عثمانی در اوایل قرن شانزدهم دولتی قدرتمند بود که با تکیه بر نیروی...

زوال و ظهور جلفا

نویسنده: دکتر شکوه اعرابی هاشمی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 به گفتهٔ هرُودِت، پدر تاریخ، ((شهرهایی که زمانی بزرگ و نیرومند بودند حقیر و ناچیز شده اند و شهرهایی که...

صفویه و جشن تقدیس آب ارمنیان

نویسنده: دکتر شکوه اعرابی هاشمی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 پس از آنکه شاه عباس به سلطنت رسید (996ق/1587م) با ادامهٔ تاخت و تازهای عثمانی به ایران و نا توانایی نظامی...

نقش بازرگانان ارمنی در فرهنگ و هنر جلفای نو

نویسنده: طاتول اوهانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 شروع روابط نظامی ـ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان و ارمنیان به هزارهٔ اول قبل از میلاد باز می گردد. نخستین منابع...

مدارس ارمنیان جلفای اصفهان

نویسندگان: سدا دیلانچیان،ریما سیمونیان،میگانوش تر مارتیروسیان،کارین تر مارتیروسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 دوران رنسانس یا تجدید حیات در اروپا مبداء ظهور مدارس...

زبان و ادبیات ارمنی در دانشگاه اصفهان

نویسنده: هرایر شانظریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 وجود مراکز آموزشی، تحقیقی و علمی، در دانشگاه ها و مقاطع عالی تحصیلی یک کشور، خصوصاً در شاخه های علوم انسانی نظیر...

سیر تحول معماری در جلفای اصفهان

نویسنده: نادره شجاع دل فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 مقدمه در طول تاریخ بشریت مهاجرت همواره از تأثیر گذارترین عوامل بر فرهنگ و تمدن ملت ها بوده است. مهاجرت ها به دلایلی...

بازرگانان جلفا و شکل گیری هنر نقاشی دیواری

نویسنده: آنی بابایان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 به دنبال کوچ اجباری ارمنیان از دشت آرارات به اصفهان در قرن هفدهم میلادی/ یازدهم هجری قمری به فرمان شاه عباس اول صفوی...

خانه خواجه پطرس

نویسنده: سید روح الله سید العسگری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 مقدمه مهاجرت ارمنیان به ایران در عصر صفوی از مهم ترین رخدادهای تاریخ آنان محسوب می شود که در سیر تاریخی...

هنرهای جلفای نو

نویسنده: آنی بابایان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 در اواخر قرن پانزدهم میلادی/ دهم هجری قمری موقعیت جغرافیایی جلفای قدیم، که در مسیر بازارهای شرق و غرب قرار داشت، این...

زرگری در جلفا

نویسنده: کارینه داویدیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 با ساکن شدن ارمنیان در جلفای اصفهان گروهی از آنان به کار زرگری روی آوردند. ظرافت کار زرگران ارمنی چنان بود که نه...

جلفای اصفهان محور توسعه گردشگری فرهنگی

نویسنده: شهرام امیری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 مقدمه امروزه گردشگری، صنعتی پیشرفته و صلح آمیز است که در اولین دهه از هزارهٔ سوم به انسانِ خسته از زندگی ماشینی،...

دیانا آبگار

نویسنده: دکتر کارن خانلری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 تاریخ چهارصد سالهٔ جامعهٔ ارمنی جلفای اصفهان گواه بسیاری از دستاوردهای فرهنگی، اجتماعی، علمی و حتی سیاسی ای است...

ادبیات عاشق های ارمنی اصفهان

نویسنده: آزاد ماتیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 40 ادبیات عاشق ها را می توان یکی از محبوب ترین شاخه های فرهنگ مردمی به شمار آورد. عاشق ها ترانه سرایان دوره گردی هستند...