فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۸
پشت سر هست فضایی زنده…
نویسنده: کارین دِر ماردیروسیان
شما چه گردشگری باشید در پی موضوعی جالب برای عکستان، چه محققی نکته سنج تشنۀ تحقیق بکرتان! چه از خیل جوانان تریاروی اطراف وانک چه… محال است حتی چند ثانیه ای در مقابل مرد برنزی محبوب ما درنگ نکرده باشید که هر چند مخوف است به ظاهر (به ظاهر آدمیان اعتباری نیست) اما معروف است به همان چند خطی که بر پای عبایش حک شده:
«اسقف خاچاطور کساراتسی، پایه گذار نخستین چاپخانه در خاورمیانه در ۱۶۳۸م».
یک کلام: گوتنبرگ ارمنیان، ایران،خاورمیانه.
و چقدر هم گوتنبرگ وار قدرش را دانستند! وقتی پس از یک سال و پنج ماه تلاش بی وقفۀ اعضای حوزه علمیۀ جلفای اصفهان نخستین کتاب سربی به چاپ رسید مهلت ندادند حتی شمار کتاب ها به پنج رسد. اختلاف های داخلی آتش به جان چاپخانه انداخت و امروز با شرمندگی (و شاید هم افتخار) اعلام می کنیم که از آن نخستین کتاب تنها یک جلد باقی مانده که آ ن را هم سپردیم (یا سپردند!) به کتابخانۀ بودلین دانشگاه آکسفورد انگلستان!
روحت شاد اسقف. تو آرام خفته ای در زیرزمین قبلۀ با شکوه ترین وانک[۱] دنیا و ما همچنان در پی یافتن کلید دروازۀ تمدن بشری! بگذریم….
مراد نه پرداختن به تاریخچۀ اولین چاپخانۀ خاورمیانه است نه بالیدن به آن اولین ها، که از فرط تکرار عادتمان شده، بلکه تنها یافتن سر نخی است از نخستین نشریه های جلفایی.
خبرنامۀ جلفای نو
سرمایۀ خواجگان به اضافۀ درایت پیشوایان مذهبی مساوی با اسلوب کیمیایی شده که هر سنگی را تبدیل به طلا کرده و البته، در طول تاریخ، جلفاییان از این بابت کیمیاگرانی بس قابل اند.
زدودن خاک ۱۰۸ ساله از چهرۀ نخستین خبرنامۀ جلفای نو نام دو تن دیگر ازتاریخ سازان را بر ملا می کند:
ـ هوسپ تومائیان (و نه تومانیان)، بازرگانی که ماشین چاپ جدیدی در چاپخانۀ وانک از او به یادگار مانده، در۱۹۰۴م.
ـ باگرات وارتاپت وارتازاریان، نایب پیشوای ارمنیان جلفای اصفهان(۱۹۰۱ـ ۱۹۰۹م) که تنها به دیرنشینی و دعا برای تنویر افکار جماعت مطبوعش بسنده نکرده.
مقالات تند و آتشین این ماهنامه حکایت از دل نگرانی نویسندگانش دارد و اینکه چگونه خود را به آب و آتش زده اند تا مشتی خفته و سرگشته در خواب هفت پادشاه را دوباره با حقایق پیرامونشان رو به رو کنند. با مظفرالدین شاه و ظل السلطان!
و چه بی شیله پیله روان است قلم (جوهرش در دوران پر ادعای قرن بیست و یکمی ما دیری است خشکیده) آنجا که مثلاً متمولان جلفایی بی خبر از حال پیادگان را بی بروبرگرد «مشتی بی وجدان و حیوان صفت خوانده».[۲] یا در نقد نمایشی نوشته:
«خانم های بازیگر، سر صحنه باید سعی کنند از خنده های بیهوده بپرهیزند. این خنده سهم مخاطب است نه بازیگر».[۳]
شاید اخلاق حرفه ای خبرنگاری امروز ما را از بیان صریح این چنینی بر حذر می دارد و دست به دامانمان می کند به انواع کنایه و ایهام و….
در ردیف ستون های ادبی، اخبار داخلی از ایران و وضعیت اجتماعی ارمنیان ایران آنچه بیش از همه در این ماهنامۀ چهار صفحه ای به چشم می خورد بازتاب اخبار ارمنستان است. چاپ این ماهنامۀ داخلی پس از انتشار ۴۵ شماره، در ۱۹۰۷م، متوقف شد.
ای دوست، به کجا چنین شتابان…
«هدف ماهنامۀ دوست (انگر) ایجاد زمینه ای برای کودکان ارمنی است، مخصوصاً، اعضای باشگاه پیشاهنگان پسران جلفا[۴] تا با تازه های پیشاهنگان دنیا آشنا شوند، به خصوص در شرایط کنونی که راه های ارتباطی با ارمنستان قطع شده و ما در این سوی مرزها از نشریات وطنی بی نصیب مانده ایم».[۵]
با این مقدمه دوست ما در ژوئیۀ ۱۹۲۰م پا به خانۀ جلفاییان نهاد تا به قول خودش پایانی باشد بر تحجر افکار. به این پرسش که چرا تنها سه شماره از دوست متولد شد جواب قاطعی نمی توان داد ولی چنان که از درددل های نویسندگانش بر می آید رویارویی قلم و موج بی تفاوتی عده ای به نفع گروه دوم پایان پذیرفت، هر چند کاردار سفارت انگلستان برای تربیت «شهروندان نمونه (گود سیتیزنز)» در جامعه! خود رأساً حامی «رفقا»بود. [۶]
پشت سر خستگی تاریخ است؟
شرایط مساعد اجتماعی جلفاییان در نقاط اوج خود نام هایی را از نشریات داخلی گوناگون به یادگار گذاشته که هرکدام هنوز هم از پس سال ها و خفته در بایگانی ها حامل پیام هایی ارزشمندند. از آن جمله اند:
خبرنامۀ جلفای نو
این خبرنامه از ۱۹۷۷م با فراز و فرودها و تغییرات فراوان به چاپ رسیده. جنبۀ اطلاع رسانی آن تا به امروز هم حفظ شده لیکن از ۲۰۰۲م تغییر نام یافت و در حال حاضر سال دهم انتشار خود را با نام جدید جلفای نو ـ خبرنامۀ ارامنۀ حوزۀ اصفهان سپری می کند.
به سوی وطن (دِبی یرگیر)
نشریۀ به سوی وطن از ۱۹۸۱ ـ ۱۹۸۶ م، به منزلۀ ارگان رسمی هیئت جوانان حزب داشناکسوتیون، وارد عرصه شد. پس از توقف انتشار دوباره تجدید حیات یافت اما بسیار کوتاه.
زنگ مدرسه و کلیسا در خانه از دیگر نشریات داخلی ارمنی زبان در حال چاپ جلفا هستند که عنوانشان گویای مضمون و محتوایشان است.
و کوتاه سخن اینکه «ملت ارمنی با گذشتۀ خویش نشان داده که دارای صفتی ارزنده است. او همواره واقف بر نیروی قلم بوده و تنها با یافتن روزنی برای تنفس، در فضای عاری از جدل های سیاسی،تمام هم خویش را به کار گرفته تا با فکری منور در مسیر تمدن بشری گام بردارد».[۷]
پی نوشت ها:
۱ـ به معنای صومعه یا دیر.
۲ـ خبرنامۀ جلفای نو، س۱، ش۱۲ (دسامبر،۱۹۰۴): ۲.
۳ـ خبرنامۀ جلفای نو،،س ۱، ش۶ (ژوئن۱۹۰۴): ۴.
۴ـ باشگاه پیشاهنگی ای که از ۱۹۱۹م فعالیت خود را با هدف ترویج فعالیت های ورزشی در مدارس پسرانۀ جلفا آغاز کرد.
۵ـ دوست، س۱، ش ۱ (ژوئیۀ ۱۹۲۰): ۱.
۶ـ همان، ص ۱۰.
۷ـ خبرنامۀ جلفای نو،،س ۱، ش۶ (اول ژوئن ۱۹۰۴م): ۴.