نویسنده: فریدون آورزمانی


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6

سرزمین اورارتو که در متون باستانی به نام خالدی[2] نیز آمده است، تقریباً همان حیطۀ جغرافیایی ارمنستان امروزی به اضافه ناحیۀ «وان» را در بر می‌گرفت. آنچه به یقین دربارۀ ارمنستان اولیه یا سرزمین اورارتو می‌دانیم این است که در این خطه مردمی هنرمند، مبارز و سختگوش می‌زیستند. آنها از نخستین اجتماعاتی بودند که در مقابل تهاجمات سهمگین آشوریان مردانه ایستادگی کردند و در بسیاری از مواقع موجبات شکست آنها را فراهم آوردند. اورارتوییان در روزگار خود به سبب مهارت در فن فلزکاری مورد تحسین همسایگان بودند، زیرا می‌توانستند مجسمه‌هائی در اندازه‌های طبیعی بسازند. آگاهی ما از هنر و فرهنگ اورارتویی بیشتر متکی بر کاوش‌هایی است که در سه محل توپراق قلعه (در ترکیه کنونی) و کارمیر بلور[3] و آرین بِرد[4] در ارمنستان صورت گرفته است. یکی از فنونی که اورارتوییان را از اقوام مجاور هم عصر خود ممتاز می‌کرد، مهارت آنها در ساختن شبکه‌های آبیاری و آب‌بندها برای توسعۀ کشاورزی بود. آثار بر جای مانده بیانگر قدرت حیرت‌انگیز آنها در ایجاد کانال‌های آبیاری و آبرسانی از فواصل بسیار دور بوده است. ساختن قوس‌های کاذب، استفاده از سنگ‌های تیره و روشن، مخصوصاً در ساختمان معابد و پنجره‌های کور که جلوه و زیبایی خاصی در بنا ایجاد می‌کرد از ابتکارات معماری آنها به شمار می‌رود.

در اواسط قرن نهم پیش از میلاد امیرنشین‌های ناحیۀ نائیری[5] کشوری تشکیل دادند که به نام اورارتو معروف است. نام این قوم در تورات به نام آرارات آمده است. در اواخر قرن نهم پیش از میلاد دولت اورارتو حدود کشور را گسترش داد. از سال 810 تا 789 پیش از میلاد در ایام حکومت پادشاه منوآ[6] کشور اورارتو در دو نقطه به دریای آزاد راه یافت. او در مغرب قسمتی از سوریه تا شهر حلب امروزی را تحت نفوذ خود درآورد و به مدیترانه دست یافت و در شمال سرزمین کولهایی (کلخید) را فتح کرد و به دریای سیاه رسید. بر اساس مدارک آشوری، در این زمان پارس‌ها در مغرب و جنوب غربی دریاچۀ ارومیه و مادها در جنوب شرقی آن استقرار یافته بودند. اما قسمت شمالی دریاچه تحت نفوذ اورارتوییان بود. آنها در فرهنگ و تمدن اقوام همجوار اثرات زیادی برجای گذاشتند. بنابر کتیبه‌های آشوری بنیانگذار حکومت اورارتو پادشاهی به نام آرامه[7] بود که حدوداً بین سال‌های 860-840 پ.م پادشاهی می‌کرد. او امیرنشین‌های مختلف نائیری و اورارتو را تحت یک حکومت و فرمان درآورد و دولت اورارتو را تشکیل داد. به همین علت در کتیبه‌های اورارتویی با عنوان و لقب «اریلی اریلااو» یعنی شاه شاهان نامیده شده است. پایتخت آرامه شهر آرزاشکو یا آرزاشکون[8] بود.

کهن‌ترین اطلاعی که تاکنون از اورارتو به دست آمده از سالنامه‌های آشوری بوده است. در نوشته‌های شلمانسر[9] اول پادشاه آشور از لشکرکشی به سرزمین اوروآتری[10] و تصرف هشت ناحیۀ آن سخن رفته است. در نیمۀ سدۀ نهم پیش از میلاد اورارتو اهمیت فراوان یافت و به مانع بزرگی در برابر لشکرکشی آشوریان به شمال بدل شد.

طبیعت در سرزمین اورارتو بسیار متغیر بود. زمین‌های حاصلخیز و قابل کشت تنها در دره‌ها و جلگه‌ها وجود داشت. کوهستان‌ها از معادن آهن و مس و سنگ‌های ساختمانی سرشار و دامنه‌ها از جنگل و مراتع پوشیده بود. این شرایط طبیعی مخصوصاً موجبات پیشرفت پرورش دام و صنایع دستی را فراهم می‌کرد. صنایع دستی، مخصوصاً ساختن ابزارهای برنزی و آهنی به درجۀ کمال رسیده بود. کشاورزی که احتیاج به آبیاری مصنوعی داشت فقط وقتی توسعه یافت که اورارتوییان شبکۀ آبیاری پیچیده‌ئی را ترتیب دادند. پرورش دام بسیار تکامل یافته بود. پادشاهان و رؤسای قبایل و معابد دارای گله‌های عظیم گاو و گاومیش و گوسفند و رمه‌های اسب بودند.

آنها خدایان متعدد را می‌پرستیدند و بزرگ‌ترین خدای آنها خالدی بود. در کتیبه‌های اورارتویی بیشتر نام این خدا دیده می‌شود. گویا پادشاهان پیروزی‌های خود را از او می‌دانستند. از دیگر خدایان تیشبا[11] بود که مورد پرستش هوری‌ها و هیتی‌ها نیز بود، او خدای بهشت، رعد و برق و توفان به شمار می‌رفت. شیوی نی[12] نیز احتمالاً خدای قدیمی خورشید بوده است. علاوه بر این سه خدای بزرگ، معابد رسمی خدایان دارای قریب 20 خدای دیگر بودند که اهمیت کمتری داشتند.

بر بسیاری از قطعات شکستۀ ظرف‌هایی که ضمن کاوش در توپراق قلعه به دست آمده خطی وجود دارد که دارای علائم مختلف از جمله سه گوشه، نیمدایره و دایره است که نشان می‌دهد که اورارتوییان ابتداء دارای نوعی خط تصویری بوده‌اند (تصویر 1)، اما بعد خط میخی را از آشوریان اقتباس و آن را ساده‌تر و تا حدودی کامل‌تر کردند.

اشیاء برنزی در کارگاه‌های شاهی و طبق شیوۀ اصیل اورارتویی قالب‌ریزی می‌شد ولی گاهی تزیین آنها از روی نمونه‌های آشوری صورت می‌گرفت. بین بهترین نمونه‌های هنر اورارتویی می‌توان از قطعات یک تخت سلطنتی نام برد. پایۀ تخت با تصویر خدای بالدار و دسته‌های آن با نقش گاو بالدار مزین است (تصویر 2). ظرف‌های برنزی با تصویر الهه‌های بالدار مهارت سازندگان آنها را نشان می‌دهد.

آثار بر جای مانده نشان می‌دهد که هنر معماری اورارتو از سایر هنرها پیشرفته‌تر بود. اورارتوییان کاخ‌ها و قلعه‌ها را در نقاط مرتفع یا روی پشته‌های مصنوعی بنا می‌کردند. ساختن تالارهای ستوندار در این سرزمین مرسوم بوده است. ساختن قوس‌های کاذب را می‌توان یکی از ابداعات معماری اورارتو دانست. استفاده از سنگ‌های تیره و روشن در بناها، مخصوصاً در بنای معابد که جلوه و زیبایی خاصی ایجاد می‌کرد، از دیگر ابتکارات معماری اورارتو است. همچنین از پنجره‌های کور به عنوان یکی از ابداعات اورارتوییان می‌توان نام برد. مدارک موجود نشان می‌دهد که در سرزمین اورارتو شهرها و قلعه‌های محکمی با ساختمان‌های بزرگ وجود داشته است. معماری اورارتو مخصوصاً به سنگ پایه طاق اهمیت می‌داد، ولی آن را هرگز به صورت ستون دارای سرستون در نیاورد، بلکه ستون‌ها به یک زوج مارپیچ مزین می‌شدند، چنانکه گویی در تکامل ستون‌ها به سبک ایونی مقدم[13] مرحله‌ئی را تشکیل می‌داده است.

عملیات ساختمانی و عمرانی یکی از برنامه‌های مهم این قوم بوده است. از دوران منوآ فرزند ایشپوئین[14]بیش از صد سنگنوشته تاکنون بدست آمده که از آنها سی و یک سنگنوشته مربوط به ایجاد ساختمان و نوزده تای آنها مربوط به احداث کانال‌ها است. در احداث تأسیسات آبیاری و کانال‌ها نظیر نهر شمیرم[15] که طول آن به هفتاد کیلومتر می‌رسد نیروی کار بزرگی صرف شده است (تصویر 3). از طریق این کانال‌ها نه تنها آبیاری کشتزارهای واقع در زمین‌های هموار بلکه آبیاری مزارع کوهستانی نیز انجام می‌شده است. در نوشته‌های آشوری از اقدامات روسا[16] فرمانروای اورارتو که بیابان‌های پیرامون شهر اولهه[17] در شمال غرب دریاچۀ ارومیه را به سرزمین شکوفا بدل کرده، سخن رفته است. در آنجا نهر بزرگی نظیر رود پوارتتو[18] (فرات) ساخته شد که جویبارهای بسیار از آن روان می‌شد و دشت را آبیاری می‌کرد. در یکی از سنگنوشته‌ها به خط میخی که تاکنون محفوظ مانده چنین آمده که منوآ فرمانروای اورارتو برای همسرش تیراریا[19] تاکستان بزرگی پدید آورد و نام وی را بر آن نهاد. احداث دریاچه‌های مصنوعی از جمله دریاچۀ واقع در کوه واراگ[20] که برطبق سنگنوشتۀ آن در ساحل دریاچه به دستور روسا فرمانروای اورارتو ساخته شد که از جمله کارهای بسیار دشواری بود که با نیروی انسانی بزرگی بالاخره انجام گردید.

بقایای دژهای عظیم سنگی مهارت سازندگان آنها را بخوبی نشان می‌دهد. کهن‌ترین بنای تاریخی اورارتو که تاکنون بر ما معلوم گردیده متعلق به نیمۀ سدۀ نهم پیش از میلاد است. از دژهای شهر توشپا[21] پایتخت اورارتو که کنار صخره‌های وان قرار گرفته بقایای دیوارهایی از تخته سنگ‌های بزرگ بجا مانده است (تصویر 4). بر سنگ‌های دیوار سه نوشته به خط میخی آشوری موجود است که از احداث بنا که کاخ سردور[22] پادشاه اورارتو است حکایت می‌کند. ترجمۀ بخشی از یکی از سنگنوشته‌ها چنین است: سردور فرزند لوتیپر[23] شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه کشورها، شاه کشور نائیری، شاهی که سر سرکشان را فرود آورد… در بخش دیگری از این سنگنوشته‌ چنین آمده است: من این سنگ‌ها را از شهر آلنی‌ئونو[24] آوردم و این دیوار را برپا داشتم.

دژ عظیم دیگری بنام توپراق قلعه روی برآمدگی پر از صخره و سنگلاخ رشته کوه‌های زمزم داغ بنا شده که نشستگاه فرمانروایان اورارتو در نیمۀ دوم تاریخ دولت وان بوده است (تصویر 5).

بنای این دژ را به روسا فرزند سردور نسبت می‌دهند و عقیده بر آن است که او پس از آنکه لشکریان آشور توشپا را به محاصره درآوردند، دژ و پایتخت خود را در جای دیگری بنا نهاد. سراسر توپراق قلعه پوشیده از مصالح ساختمانی و خرابه‌های بناهایی است که از سنگ و خشت خام ساخته شده بودند. در شمال شرقی توپراق قلعه ویرانه‌های یک پرستشگاه وجود دارد. اشیاء برنزی به دست آمده از این نقطه، از بهترین آثار هنری اورارتو به شمار می‌رود. دیوارهای پرستشگاه از سنگ‌های خاکستری روشن و تیره‌ئی که بخوبی صیقل یافته بودند بنا شده بود. در پی‌ریزی بنا سکوهایی از تخته سنگ‌های بزرگ به بلندی نیم تا چهار و نیم متر استفاده شده، که فقط کناره‌های آنها که بر روی هم قرار گرفته تراش خورده است. طول لین پرستشگاه در حدود بیست متر و پهنای آن سیزده متر است. در نزدیک پرستشگاه ویرانه‌های بنایی به چشم می‌خورد که تصور می‌رود کاخ بوده است، در اینجا تکه‌هایی از سنگ‌های کف بنا که با سنگ‌های دیگر صدفکاری و مزین شده به دست آمده است. بر سنگ‌های سفید یا تیره کف بنا حلقه‌هایی از سنگ‌های سیاه، قرمز یا سفیدکار گذاشته شده است. در مرکز این حلقه‌ها تکه‌های مخروطی شکل قرار داده‌اند که قاعده آنها در بالا قرار دارد و با میخ‌های فلزی متصل و محکم شده‌اند.

ضمن کاوش در توپراق قلعه تکه‌هایی از مرمر سرخ، روی دیوارها به دست آمده که تصاویری بر آنها نقش گردیده است. قطعاتی با تصویر گاو نر و تصویر درخت در حاشیه آنها به دست آمده است. دیوارها گاهی با سرامیک‌هایی آراسته شده‌اند که نه تنها تصاویر بلکه منظره‌هایی نیز بر آنها نقش گردیده است. سرامیک‌ها نه فقط با سنگ، بلکه با فلز همراه بوده است. بیشتر کاخ‌ها چند طبقه و با رنگ‌های گوناگون و سنگ‌های رنگارنگ زینت یافته بودند. نقوش آشوری حاکی از وجود بناهای چند اشکوبه در توشپا پایتخت باستانی اورارتو است. بر صفحات برنزی متعلق به اورارتو نیز که در توپراق قلعه به دست آمده تصویر بنای سه طبقه نقش گردیده است (تصویر 6). بنایی که بر صخره‌ئی احداث گردیده همه بینندگان و جهانگردانی را که به شهر وان می‌روند به شگفتی وا می‌دارد. در حقیقت توشپا و توپراق قلعه نمونه‌هایی از هنر معماران و سنگتراشان اورارتو می‌باشند. جالب آنکه بر شیب قلعه‌ها چیزی همانند پلکان می‌ساختند که هر بخش آن دارای یک متر ارتفاع بود. این بخش‌ها از نظر معماری مهم تلقی می‌شدند و به مثابۀ پایه‌هایی بودند که دیوارهای پشتوانه زیرین بنا، بر آنها قرار می‌گرفتند.

اورارتو دولتی مقتدر بود که از قرن نهم قبل از میلاد در مقابل آشور قد برافراشت. این دولت دشمن و رقیب سرسخت آشور بود و در جنگ گاهی بر آن غلبه می‌کرد. دولت اورارتو در اوج قدرت توانست همۀ نواحی واقع در بالای دجله و زاب علیا را از آشور بستاند و حتی سرزمین‌های تحت نفوذ و تابعیت آشور مانند مانا[25] در جنوب دریاچه ارومیه را نیز تصرف کند. به دنبال این پیروزی‌ها که همیشه پایدار نبودند، پادشاهان اورارتو یک سلسله استحکامات و شهرهای جدید بنا می‌کردند و بر گرداگرد آنها دیوارهای عظیم برای مقابله با عکس‌العمل‌ احتمالی آشور و سایر اقوام، می‌ساختند.

از مطالعۀ آثار معماری برجای مانده از این قوم، مخصوصاً مطالعۀ مکان‌هایی مانند توشپا و توپراق قلعه و سایر نقاط می‌توان دربارۀ شهرسازی و استحکامات اورارتو قضاوت کرد و به طور کلی تقسیم‌بندی زیر را به دست داد:

  1. دژ-سهرها، مانند توشپا و توپراق قلعه که محل استقرار فرمانروایان و حکام بودند، این دژ-شهرها در حقیقت ساختمان‌های محکمی بودند که بر ارتفاعات و صخره‌های طبیعی و یا گاهی بر خاکریزها و تپه‌های مصنوعی ساخته می‌شدند. گرداگرد آنها لااقل یک حصار و یا گاهی چندین حصار متحدالمرکز که بر یکدیگر مسلط و محاط بودند کشیده می‌شد. در طول حصار برج‌هایی به فاصله‌های معین ساخته می‌شد و بر بالای برج‌ها و حصارها برای تیراندازی و دفاع کنگره‌های پله مانند قرار داشت. در بعضی موارد در شیب تندِ تپۀ طبیعی، دیوارهایی می‌ساختند که شیب تقریباً حالت تندِ مورب نزدیک به خط قائم پیدا می‌کرد و نفوذ به آن برای دشمن بسیار سخت بود. حصار اصلی و کنگره‌ها از سنگ ساخته می‌شد و غالباً این مکان‌ها را طوری می‌ساختند که خندق و یا مسیر طبیعی رودخانه دفاع آنها را تکمیل کند. در داخل اینگونه دژها مقر فرمانروا و بزرگان، کاخ‌ها، تالارهای ستوندار و معابد احداث می‌شد و شهر اصلی در پایین دژ قرار می‌گرفت.
  2. دژهای نظامی، که با همان سبک و مصالح و استحکامات و ویژگی‌های معماری ساخته می‌شدند. این دژها محل تجمع سپاه بودند و در نقاط دارای اهمیت سوق‌الجیشی برای محافظت از گذرگاه‌ها و گلوگاه‌های مهم ایجاد می‌شدند. به همین جهت در موقع کاوش‌های باستان‌شناسی در آنها حالت اصتقرار بندرت دیده می‌شود. این نوع دژها علاوه بر سرزمین اورارتو بیشتر در سرزمین‌های تحت تسلط آن مخصوصاً در سرزمین «مانا» (بخش بزرگی از آذربایجان کنونی) دیده شده است.

آشوریان برای درهم شکستن قدرت اورارتو تمام هم خود را صرف تصرف این دژها و نابودی شبکه‌های آبیاری می‌کردند. در کتیبه‌ها و نقش برجسته‌های برجای مانده از آنها شرح و تصویر این پیروزی‌ها به طور مفصل ذکر شده است. در کتیبه‌های آشورنازیرپال[26] سوم و همچنین شلمانسر سوم که در سال‌های (860-825 پ.م) بر سرزمین آشور فرمان می‌رانده است از لشکرکشی به شمال و نواحی دریاچۀ وان بر ضد اورارتو از همان نخستین سال پادشاهیش سخن رفته است. تصاویر مربوط به لشکرکشی آشوریان در نخستین سال‌های فرمانروایی شلمانسر سوم بر نقوش برنزی دروازه‌ئی که در تپۀ بالاوات[27] (به زبان آشوری ایمگور-بل[28]) در نزدیکی نینوا پیدا شده مشهور است.

به هنگام پادشاهی منوآ فرزند ایشپوئین لشکریان اورارتو از رود ارس گذشته و به جلگه ایروان تاختند. منوآ  برای حفظ نواحی مسخر شده در ساحل شمالی رود ارس نزدیک قصبه‌ئی که اکنون به نام داش بورون معروف است مرکز اداری تأسیس کرد و آن را منوآ هینیلی[29] نامید. سنگنوشته‌هایی که از داش بورون به دست آمده نه تنها از کامیابی‌های جنگی لشکریان اورارتو بلکه از ساختمان دژها و پرستشگاه‌ها نیز حکایت می‌کند.

مرکز و پایگاه بعدی در شمال ارس در زمان فرمانروایی آرگیشتی[30] اول فرزند منوآ بر تپۀ آرماویر[31] در بخش کوردوکلین به نام آرگیشتی هینیلی[32] ساخته شد. بسیاری از سنگنوشته‌های اورارتو که در آنها از بنای دژها، پرستشگاه‌ها و احداث کانال‌های آبیاری سخن رفته از این ناحیه به دست آمده‌اند. اما توشپا همچنان پایتخت دولت پادشاهیِ وان و مرکز فرمانروایان اورارتو بود و در زمان آرگیشتی نیز کار ساختمانی بخصوص ساختمان اقامتگاه عظیم او بر فراز صخرۀ وان متوقف نماند و ادامه یافت.

در ساحل دریاچۀ سوان[33] در ارمنستان دو دژ موجود است که سنگنوشته‌های آنها نشان می‌دهند که به دست اورارتوییان بنا شده‌اند. یکی از این دو دژ بر صخرۀ بلندی بر فراز شهر نور بایازت[34] جای دارد. بر قطعه سنگی از سنگچین دیوار آن نوشته‌ئی به خط میخی بجا مانده که در نوشتۀ مذکور چنین آمده است: «… به نام خدای بزرگ خالدی، روسا فرزند سردور چنین می‌گوید: شاه سرزمین اویلیکوهی[35] را به فرمان آوردم و بر آن فرمانروا گماردم، دوازده پرستشگاه خدای خالدی و دژ استواری بنا نهادم و به نام او شهر خدای خالدی و کشور بیاینا[36]ی بزرگش نامیدم…»

دژ دیگر اورارتو بر کوهستانی که جلگه ساحل جنوبی دریاچه سوان را قطع می‌کند نزدیک دهکده کولاگران[37] جای دارد. در این دهکده، بر فراز دریاچه، سنگنوشته‌ئی به خط میخی باقی مانده است که از بنای دژی به نام خدای تیشبا در این ناحیه سخن می‌گوید. دیوارهای قطوری از سنگ‌های درشت که در تراش آنها ظرافت به کار نرفته هنوز برجای است، سنگچین‌ها که از برآمدگی راست گوشه دیوار به کلی متمایز است با وجود ریزش فراوان از لحاظ طرح و برج‌های گوشه‌ئی دارای اهمیت است. از دژهای دیگر آرین برد و کارمیر بلور در اطراف ایروان کنونی می‌باشند. کارمیر بلور را روسا در سده هفتم پیش از میلاد به عنوان مرکز اداری و نظامی خویش برگزید و به افتخار خدای تئی‌شاب[38] آن را تئی‌شابانی[39] نامید. از آن به بعد این شهر به سرعت گسترش یافت و خانه‌ها و تأسیسات بسیاری در پای دژ اصلی ساخته شدند. متأسفانه بحش اعظم این شهر توسط سکاها غارت و به آتش کشیده شد. آثار هنری متعددی توسط باستان‌شناسان در این ناحیه کشف شده که در شناختن ویژگی‌های هنر اورارتو بسیار مؤثر بوده است. از دژهای دیگر دژ باش قلعه، چاوش تپه و آن زوف را می‌توان نام برد.

رابطه قفقاز با اورارتو از لحاظ تاریخی و فرهنگی دارای اهمیتی بسزا بوده است. اورارتوییان در جنوب قفقاز به کارهای ساختمانی وسیعی دست زدند و تأسیسات آبیاری و در پی آن باغ‌ها و تاکستان‌هایی پدید آوردند. همۀ اینها از کتیبه‌هایی که در اراضی کشور ارمنستان به دست آمده پیداست. اورارتوییان به امر پیشرفت صنایع فلزسازی، بویژه تهیۀ آهن کمک مؤثری کردند. نه تنها مردم سرزمین کنونی ارمنستان، بلکه مردم سایر نواحی جنوب قفقاز نیز که با یکدیگر مربوط بودند از میراث فرهنگی اورارتو فایده‌های بسزایی برده‌اند و بدین جهت بسیاری از ملل سرزمین قفقاز را می‌توان وارث فرهنگ، هنر و تمدن کهن اورارتو دانست.

پی‌نوشت‌ها:

1- Urartu

2- Khaldi

3- Karmir blur

4- Arin Berd

5- Nairi

6- Menua, Menue

7- Arame

8- Arzashku, Arzashkun

9- Salmanasar

10- Uruatri

11- Teisheba, Teishab

12- Shivini

13- Proto-Ionienne

14- Ishpuin

15- Shamiram

16- Rusa

17- Ulha

18- Purattu

19- Tiraria

20- Varag

21- Tushpa

22- Sardur

23- Lutipr

24- Alniunu

25- Mana, Manna

26- Ashur Nazirpal

27- Balavat

28- Imgur-bel

29- Menua-hinili

30- Argishti

31- Armavir

32- Argishti-hinili

33- Sevan

34- Nor Bayazet

35- Uylikuhi

36- Biaina

37- Kolagran

38- Teishab

39- Teishabani

منابع:

  1. پاسدرماجیان، هراند: تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمد قاضی، انتشارات زرین، چاپ اول، 1366.
  2. درنرسسیان، سیرآرپی: ارمنیان، ترجمۀ مسعود رجب نیا، انتشارات فرهنگ آسیا، چاپ اول، 1357.
  3. مشکور، محمدجواد: تاریخ مردم اورارتو، انتشارات فرهنگ و هنر ایران.
  4. تالبوت رایس، تامارا: هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دورۀ اسلامی، ترجمۀ دکتر رقیه بهزادی، انتشارات تهران، چاپ اول، 1372.
  5. دیاکونف، ا.م.: تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، انتشارات پیام، چاپ دوم، 1357.
  6. کاژدان، آ.: تاریخ جهان باستان، ترجمۀ صادق انصاری، انتشارات اندیشه، چاپ چهارم، 1353.
  7. هیئت باستان‌شناسان آلمانی: باستان‌شناسی در ایران، ترجمۀ سروش حبیبی، بنگا ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، 1354.
  8. ایوانف، م.س.: تاریخ ایران باستان، انتشارات دنیا، چاپ اول، 1359.
  9. پیوتروفسکی، ب.: اورارتو، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول، 1348.
  10. کلایس، ولفرام: دژ اورارتویی بسطام، مجلۀ باستان‌شناسی و هنر ایران، شمارۀ 3، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1348.
  11. گیرشمن، رومان: هنر ایران، ترجمۀ دکتر عیسی بهنام، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، 1356.
  12. گیرشمن، رومان: ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ دکتر محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ چهارم، 1355.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6

سال دوم | بهار و تابستان 1376 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

رویدادها

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 دیدار آیت الله تسخیری و پیشوای دینی ارامنه در لبنان در نهم خرداد ماه سال جاری به دعوت جاثلیق آرام کشیشیان پیشوای ارامنه مرکز عالی دینی...

ایران نامه

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 «ایران‌نامه» مجلۀ پژوهشی خاورشناسان جمهوری ارمنستان است که به زبان ارمنی در ایروان منتشر می‌شود. شماره‌های مشترک 22-23 ایران‌نامه...

سنگ

نویسنده: روبن ماروخیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 زنم شکوه کنان گفت: -تصورش را هم نمی‌توانم بکنم که چطور باید در طبقۀ دهم زندگی کنیم؟ گفتم:...

واراند

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 واراند شاعر ارمنی‌تبار ایرانی که به زبان ارمنی شعر می‌سراید در اسفند ماه 1332 در تهران زاده شده است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در...

موسی خورنی

نویسنده: گاگیک سارگیسیان/ ترجمه: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 دربارۀ نویسنده گاگیک سارگیسیان[2] تاریخدان و خاورشناس ارمنی در سال 1926 (1305) در...

درویش به روایت اسناد

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 آندره سوروگیان-درویش-به عنوان یک نقاش حرفه‌ای، در طول بیش از هشت دهه، در حدود سه هزار اثر هنری آفریده و آثار او در نمایشگاه‌های متعدد...

یادنامه درویش

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 آنچه در پی خواهد آمد برگردان سخنان دکتر دیتریش بالس[1]، از شخصیت‌های مشهور شهر هایدلبرگ آلمان است که در مراسم به خاک سپاری آندره...

آندره سوروگیان، درویش

نویسنده: لیدا بربریان، آرمینه زیتونچیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 آندره سوروگیان «درویش»، نقاش ارمنی‌تبار ایرانی، در 27 آذر 1375 (17 دسامبر 1996) پس از یک قرن...

ایران شناسی در منابع ارمنی

نویسنده: واهان بایبوردیان/ ترجمه: گریگور آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 درباره نویسنده واهان بایبوردیان در سال 1933 در شهر «آخالت سخا»ی گرجستان چشم به جهان...

ایدئولوژی امپراتوری هخامنشی

نویسنده: م.آ. داندامایف/ ترجمه: محمود حقیقت کاشانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 طی چند دهه، از سال 550 تا 512 قبل از میلاد، کشور پارس، که ابتدا بر سازمان قبیله‌ئی...

نگاهی بر فرش ارمنی

نویسنده: علی حصوری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 چه در میان اهل تحقیق و چه در میان فرش‌فروشان ارمنی‌باف اصطلاح معروفی است. در ایران فرش‌هایی که ارمنیان اطراف زاینده...

بازسازی واژه های فارسی

نویسنده: گارنیک آساتوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 بازسازی واژه‌های فارسی و نام‌های ویژۀ ایرانی عنوان مجموعه‌ئی است در دو بخش که بخش اول آن به بازسازی واژه‌های...

آوتیک ایساهاکیان و قرآن

ترجمه: آرمن بیگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 در عرصۀ ادبیات ارمنی استاد بزرگ آوتیک ایساهاکیان، بیش از همه مجذوب فلسفه، فرهنگ و ادیان شرق بوده است. شرق کهن برای...

مطبوعات ارمنی زبان در ایران

نویسنده: آرمن بیگلریان تاریخچه در سال 1512 میلادی، شش دهه پس از اختراع صنعت چاپ، نخستین کتاب چاپی ارمنی در شهر ونیز منتشر شد. 126 سال بعد، در سال 1638 (حدود 1017ه.ش)...