تأثیرات متقابل زبانی ملت های هم جوار در ادوار مختلف تاریخی از لحاظ تنوع دارای تفاوت های زیادی است و به منزلۀ پیامد پدیده های کلی مختص یک برهۀ تاریخی خاص مجزا می شود و بیانگر تأثیرات مستقیم شیوه های بیان و تفکر یک ملت بر طرز تفکر ملتی دیگر است. در برخی موارد، در پدیده های مشابه، می توان تأثیرات مستقیم را مشاهده کرد و در بعضی موارد دیگر ما شاهد اشتراکات تیپیک هستیم که شالودۀ تأثیرگذاری یک جانبه و متقابل نیستند و این اشتراکات مختص ملت هایی است که در محیط جغرافیایی واحدی زندگی می کنند. [2] ارمنستان، که دارای ریشه های فرهنگی چهار هزار ساله است، در محل تقاطع جاده های مشرق و مغرب قرار داشته و این امر سبب شده است تا فرهنگ ارمنی، که در آن عناصر شرقی و غربی به صورت موازی با هم پیشرفت کرده اند، دارای ویژگی های خاصی باشد. پر واضح است حدود جغرافیایی ای که با اصطلاح مشرق زمین معروف است مقوله ای کاملاً نسبی است؛ برای مثال، وقتی دربارۀ خاورمیانه باب سخن می گشاییم، در وهلۀ نخست، منطقۀ جغرافیایی مشخصی را مجسم می کنیم اما بدیهی است که وجود چند فرهنگ در یک منطقۀ خاص جغرافیایی به مفهوم نبود تفاوت های عمدۀ بین این فرهنگ ها نیست. ایران در بین کشورهای مشرق زمین، که در طول قرن های متمادی با ارمنستان هم جوار بوده اند، جایگاهی خاص دارد چراکه بین ایران و ارمنستان تماس هایی همیشگی در زمینه های گوناگون وجود داشته است. با وجود گستردگی منطقۀ جغرافیایی خاورمیانه شاهد سلسله اشتراکاتی در پدیده های گوناگون هستیم و این امر، به ویژه، در مقایسۀ فرهنگ کشورهای هم جوار به خوبی مشاهده می شود؛ برای مثال، می توانیم به ادبیات و زبان دورۀ مشخصی از تاریخ آسیای میانۀ ایران و قفقاز جنوبی اشاره کنیم. تاریخ و فرهنگ ارمنستان از دیرباز با حیات تاریخی فرهنگی کشورهای خاورمیانه نزدیک و عجین بوده است. هنگامی که این جریانات را در نظر می گیریم شاهد از بین رفتن یا دگرگونی بعضی از عناصر و اصطلاحات خواهیم بود اما این به معنی فرسودگی کامل ویژگی های فرهنگ مردمی یک ملت نیست. سنت های ملی و معیشتی در نتیجۀ برخورداری از توانایی های درونی خود، صرف نظر از دگرگونی های بنیادی در حیات اجتماعی، سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی، هویت خود را حفظ کرده اند. موارد بسیاری که به نحوی شگفت آور بیانگر ثبات سنت ها و حافظۀ ملت هاست، در تاریخ بشری به ثبت رسیده است؛ یعنی، از زمانی که انسان در حالی که برای بقای خود مبارزه می کرد گام های نخست را برای مفهوم بخشیدن به طبیعتی که وی را احاطه کرده بود بر می داشت. در دوره های گوناگون تکوین شیوه های بیان بین ارمنیان و ملت های هم جوار و مخصوصاً، ایرانیان رابطه ای ناگسستنی وجود داشته. این رابطه را در فنون ادبی ـ گفتاری مختلف مانند اصطلاحات، کنایات، ضرب المثل ها، امثال و حکم و غیره به خوبی می توان مشاهده کرد. تا کنون برای نشان دادن اشتراکات زبان ارمنی و فارسی غالباً به اشتراکات لغوی دو زبان پرداخته شده و کمتر به اشتراکات ذهنی ـ زبانی یا به عبارتی دیگر، شیوه های بیان و تفکر ارمنیان و ایرانیان اشاره کرده اند. در حالی که هر دو زبان ارمنی و فارسی دارای امکانات مشابهی برای به کار گیری فنون و اصطلاحات ادبی ـ زبانی هستند. [3] این گونه اشتراکات را می توان در آثار ادبی هر دو زبان به وفور پیدا کرد. شعر باباطاهر عریان، شاعر نامی ایرانی، در بیان بی عدالتی های دنیا که گفته است: اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چین است و آن چون یکی ر ا می دهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون بی شباهت به شعر فریک، از شاعران قرون میانی ارمنی، نیست که گفته است: یکی را می دهی اطلس و دیبه یکی را جامه از هم دریده یکی را صد هزار درهم و دینار یکی هم بی نصبیب از مال دنیا به طور کلی آثار شاعران قرون میانی ارمنی مملو از کلمات و حتی اصطلاحات فارسی است. نمونه ای از شعر گریگوریس آختاماری این خصوصیت را نشان می دهد. է մահի թամամ, դըհանի թանկթար این مصرع در ارمنی چنین خوانده می شود: e mahi tamam, dehani tanktar է քաման աբրու սարմաստի նիգար این مصرع در ارمنی چنین خوانده می شود: e kaman abru sarmasti nigar երբ ի կան ածես զաչերդ կամար این کلمه در ارمنی ((հազար (( hazar (هزار فارسی) خوانده می شود. Ծաղկունքն ամէն ասեն նորա միաբան این کلمات در ارمنی چنین خوانده می شود: tasalla hazar dastan Ազ մա նագահ ըռաւթ սըռի ու փինհան این مصرع در ارمنی چنین خوانده می شود: az ma nagah seri u pinhan եկյալ այգեգործին մըխիթարեաց զնա این مصرع در ارمنی چنین خوانده می شود: tu ra khabar amad salam u doua ناقاش هوناتان، یکی دیگر از شاعران ارمنی قرون میانی، نیز پیرو همین سبک مختلط بوده است. մատնումդ կայ զմրութ մատանի این کلمه در ارمنی (( shamdan)) (شمعدان) خوانده می شود. این مصرع در ارمنی چنین خوانده می شود: tu parsi zebun namitani եք բուսայ բըթէ զալում این مصرع در ارمنی چنین خوانده می شود:yek busa bete zalum խիստ լաւ վախտ է զալում این کلمه در ارمنی(( vakht)) (وقت) خوانده می شود. به جرئت می توان گفت که مخاطبان این نوع آثار ادبی هم ارمنیان و هم ایرانیان بوده اند. زبان های ارمنی و فارسی، مانند دیگر زبان های هند و اروپایی به دلیل دارا بودن تشابهات تفکر زبانی، مسیر مشابهی را پیموده اند و به همین دلیل شمار قابل توجهی از واژگان ارمنی و فارسی دارای معانی مضاعف و در عین حال مشترک اند. برای مثال واژۀ بارتس(Բարձ/Bardz) به معنی بالش و متکا از فعل باردزرانال (Բարձրանալ/Bardzranal) مشتق شده است. همین طور، واژۀ بالش فارسی برگرفته از فعل بالیدن یعنی رشد کردن و بلند شدن است. فعل دارنال (Դառնալ/Darnal) ارمنی، به غیر از معنی گردیدن و چرخیدن، به عنوان جزئی از افعال مرکب به کار می رود. درست مثل فعل گردیدن فارسی که غیر از اطلاق معنی چرخیدن در افعال مرکب به جای فعل شدن مورد استفاده قرار می گیرد. ترمین یا اصطلاح علمی را در ارمنی یزر (Եզր/Yezr) می نامند که به معنی لبه و کرانه است. در فرهنگ واژه های فارسی سره، تالیف فریده رازی، در مقابل واژۀ عربی اصطلاح لغت فارسی کرانه آمده است. [4] واژه های توقت (Թուղթ/ Tught) و کاغذ هم در فارسی و هم در ارمنی غیر از معنی اصلی آنها، که وسیله ای برای نگارش است، به نامه هم اطلاق می شود. [5] واژۀ ارمنی کْتُر (Կտոր/ Ktor)، که قبلاً به قسمتی از کل گفته می شد، بعدها به مفهوم پارچه و منسوجات به کار رفت. در زبان فارسی هم پارچه، پیش از آنکه معنی منسوجات بافته شده را داشته باشد، مفهوم تکه را داشت. در ضمن در زبان دَری تکه به معنی پارچه و منسوجات است. واژۀ هار (Հար/ Har) در زبان ارمنی دارای دو معنای متفاوت همیشه و به هم چسبیده است. واژۀ پیوستۀ فارسی هم دو کار برد مشابه دارد. لغت واقِ (Վաղը/ Vaghə) در زبان ارمنی هم به فردا و هم به صبح زود اطلاق می شود. در زبان تاجیکی نیز به فردا و صبحگاهان پگاه گفته می شود. در زبان ارمنی و فارسی واژگانی که دارای معانی متفاوت و در عین حال مشابهی باشند فراوان است مانند: هاو (Հավ/ Hav) و مرغ به معنی پرنده و ماکیان. نستِل (Նստել/ nəsdel) و نشستن به معنی جلوس کردن و سکونت گزیدن. انْتِرْنول (Ընթեռնուլ/ Ənternul) و خواندن به معنی مطالعه کردن و صدا زدن. آمب (Ամպ/ Amb) و ابر به معنی توده های بخار جمع شده در هوا و اسفنج. گُقانال (Գողանալ/ Goghanal) و دزدیدن به معنی به سرقت بردن و پنهان کردن که در اینجا از ذکر فهرست کامل این واژگان چشم پوشی می کنیم. زبان ارمنی و فارسی تشابهات زیادی در کنایات و اصطلاحات دارند؛ برای مثال، اصطلاح (( زبان ریختن))، [6] که مشکل بتوان از لحاظ قالبی مشابه آن را در دیگر زبان ها پیدا کرد، هم در زبان ارمنی و هم در فارسی به معنی زیاد حرف زدن و وراجی است. اصطلاح ((خدا نکند)) را هم ارمنیان و هم ایرانیان در موارد مشابه استفاده می کنند. ارمنیان مانند ایرانیان برای هشدار دادن از اصطلاح (( آویزه گوش کردن)) استفاده می کنند. مطمئناً غیر از زبان ارمنی و فارسی در هیچ یک از زبان های ادبی برای زهر چشم از اصطلاح ((کشتن گربه)) (گربه را دم حجله می کشند) استفاده نمی کنند. فارسی زبانان مانند ارمنیان برای افادۀ معنی بی توجهی نسبت به امری اصطلاح (( پشت گوش انداختن)) [7] را به کار می برند. هم ارمنیان و هم ایرانیان در کاربرد ضرب المثل ها و امثال و حکم سلیقه ای مشابه دارند؛ مثلاً، هر دو عاقبت اندیشی را با ضرب المثل ((جوجه را آخر پاییز می شمارند)) بیان می کنند. هر دو آدم مکار و دروغگو را به روباه تشبیه می کنند که دمش را نقل قول می کند. برای توصیف اوضاع نابسامان نیز هم ارمنیان و هم ایرانیان از اصطلاح ((سگ صاحبش را نمی شناسد)) استفاده می کنند. [8] بی شک زبان ها نمایانگر تصویر محیط اجتماعی ای هستند که در آن شکل گرفته اند. بنابراین، محیط، مشغله، خصوصیات اقلیمی و جغرافیایی و شرایط اجتماعی ایجاب می کنند تا اصطلاحات ویژه ای در موارد خاص برای مراعات آداب معاشرت و اجتناب از سوء تفاهمات به کار گرفته شوند. محیط و شرایط اجتماعی مشابه باعث شده است تا کاربرد تعارفات و اصطلاحات افیمیستی در زبان های ارمنی و فارسی تشابهات قابل ملاحظه ای داشته باشند. ارمنیان در گذشته زمانی که می خواستند جویای احوال همسر دوست خود شوند می گفتند: (( مادر بچه چطور است؟)). همین اصطلاح در زبان فارسی هم رایج است. (والده خانم… چطور است؟) هم ارمنیان و هم ایرانیان به زنانی که اخلاقی نکوهیده ندارند گیس بریده می نامند زیرا در گذشته موهای زنان بدکاره را کوتاه می کردند. [9] ارمنیان و ایرانیان در طول همزیستی چندین هزار ساله درک و تصور مشترکی دربارۀ مسائل خرافی به دست آورده اند و برای توضیح مسائل ماوراء الطبیعه شگردهای شرطی یکسانی را به کار برده اند. ارمنیان برای برگشت هرچه سریع تر شخص مورد عنایت خود آب پشت سر وی می ریختند. همین سنت در ایران نیز متداول است. هم ارمنیان و هم ایرانیان برای خوشایند جن و پری ازاصطلاح (( از ما بهتران)) استفاده می کنند. در ارمنستان برای توصیف کسی که فوق العاده پر تحرک و فعال است از اصطلاح (( باد شیطان در وجودش دمیده)) استفاده می کنند[10] و ایرانیان نیز بچه زیرک و پر تحرک را شیطان می نامند. ارمنیان برای در امان نگاه داشتن زائو از گزند دیو ابزارهای فولادین در کنارش قرار می دادند. چنین سنتی در بین ایرانیان نیز متداول بوده است. [11] زبان بدنی نیز، که یکی از رایج ترین شیوه های بیان محسوب می شود، اشتراکات بسیاری در بین ارمنیان و ایرانیان دارد؛[12] مثلاً، ارمنیان و ایرانیان برای بیان شگفتی خود، هم زمان با به کارگیری شیوه های بیانی رایج در هردو زبان، به زبان تن نیز متوسل می شوند و ابروان خود را بالا می کشند و یا چشمان خود را از حد معمول گشادتر می کنند. هنگام خشم و غضب نیز هم ارمنیان و هم ایرانیان لب های خود را می جوند و به هم می فشارند. کج نگاه داشتن سر در مورد ارمنیان و ایرانیان نشانی از مظلوم نمایی است. هم ارمنیان و هم ایرانیان هنگام شمارش انگشتان باز خود را به نوبت می بندند. البته، تأثیرات یک جانبۀ زبان های ایرانی بر گویش های ارمنی رایج در ایران نیز، که ابعاد گسترده ای دارد، می تواند مکمل این مقاله باشد اما به دلیل اطالۀ مطلب از بیان آن در این فرصت صرف نظر می کنیم. منابع: آراکلیان، واهه. (( تأثیرات متقابل زبان های ارمنی و فارسی)). در مجموعه مقالات علمی اساتید جوان دانشکدۀ شرق شناسی دانشگاه دولتی ایروان. ایروان: [بی نا]، 2009. آساطوریان، گارنیک. ایرا ن نامه. ژوئیه ـ اکتبر1995. ثروت، منصور. فرهنگ کنایات با باز نگری و افزایش. تهران: بی جا، 1379. دهخدا، علی اکبر. لغت نامۀ دهخدا، ذیل (( زبان)). دهگان، بهمن. فرهنگ جامع ضرب المثل های فارسی. تهران: بی جا، 1383. رازی، فریده. فرهنگ واژه های فارسی سره برای واژه های عربی در فارسی سره در فارسی معاصر. تهران: [بی نا]، 1380. Bedirian, Petros. Bareri Khorherdavor Ashkharhum, Yerevan: [s.n. 2003 [. Adcharian, Hrachia. Liakatar kerakanutiun hayots lezvi, Yerevan: [s.n.1995[. Gevorkian, Y.H. Sharjumneri Lezun, Yerevan: [s.n.1998[. پی نوشت ها: 1ـ محقق و دانشجوی دکترای کرسی ایران شناسی، دانشکدۀ شرق شناسی، دانشگاه دولتی ایروان. 2ـ واهه آراکلیان، ((پیرامون قانون مندی های کلی گسترش معنایی واژه ها و ریشه های ارمنی و فارسی)). در مجموعه مقالات علمی اساتید جوان دانشکدۀ شرق شناسی دانشگاه دولتی ایروان(ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 2009) ص19. 3ـ همان، ص20. 4ـ فریده رازی، فرهنگ واژه های فارسی سره، برای واژه های عربی در فارسی سره در فارسی معاصر(تهران: بی نا،1380)،ص80. Petros Bedirian. Bareri Khorherdavor Ashkharhum. (Yerevan: [s.n.], 2003), p.166.5ـ 6ـ علی اکبر دهخدا، لغتنامۀ دهخدا، ذیل(( زبان)). 7ـ دکتر منصور ثروت، فرهنگ کنایات با باز نگری و افزایش، ذیل (( پشت گوش انداختن)). 8ـ بهمن دهگان، فرهنگ جامع ضرب المثل های فارسی، ذیل (( سگ صاحبش را نمی شناسد)). Bedirian.ibid., p.55; Hrachia, Adcharian. Liakatar kerakanutiun hayots lezvi. (Yerevan: [s.n.],1955), p.132.9ـ 10ـ گارنیک آساطوریان، ایران نامه (مجلۀ پژوهشی خاورشناسان جمهوری ارمنستان)(ژوئیه ـ اکتبر 1995)، ص 22. 11ـ همان جا. Y.H., Gevorkian. Sharjumneri Lezun. (Yerevan: [s.n.],1998),p.188. 12ـ |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52
|