چه در میان اهل تحقیق و چه در میان فرش‌فروشان ارمنی‌باف اصطلاح معروفی است. در ایران فرش‌هایی که ارمنیان اطراف زاینده رود، فریدن تا اراک، مخصوصاً روستای لیلیان بافته‌اند معروفترند. فرش‌های بافت ارمنیان نواحی دیگر-از جمله اطراف بروجن و خرقان در غرب قزوین و شمال ساوه-شهرت کمتری دارند. بویژه بافته‌های ارمنی خرقان که در چند روستا، از جمله روستای حصار ارمنی بافته می‌شدند بسیار کمتر شناخته شده‌اند.

فرش ارمنی

ارمنیان رابطۀ بسیار کهنی با ایرانیان دارند، اگرچه این رابطه از دورۀ اشکانی به بعد بیشتر شناخته شده است. شواهد نشان می‌دهد که ارمنیان هم، پیش از آیین مسیح، در دوره‌ئی-مثل ایرانیان-به آیین مهر گرویده بودند و نشانه‌هایی از آیین مهرپرستی در تاریخ و فرهنگ آنان باقی است. در این دوره رابطۀ ایرانیان و ارمنیان بسیار نزدیک‌تر بود و این دو قوم داد و ستدهای فرهنگی فراوانی داشته‌اند. تقویم کهن ارمنیان نوعی تقویم ایرانی و اصطلاحات زمان‌شماری در زبان ارمنی به طور عمده ایرانی است. مثال معروف آن واژۀ «ژام» به معنی ساعت و زمان است که همان «جام» ایرانی به معنی ساعت آبی است.

نگارنده پس از سال‌ها تحقیق دربارۀ فرش این منطقه از جهان که ما در آن زندگی می‌کنیم، بر این باور است که رابطه‌ئی شگفت‌آور بین فرش ایرانی و ارمنی وجود دارد و این رابطه، بی هیچ تردید، مربوط به قرن‌های اخیر، مثلاً مربوط به دورۀ صفوی به بعد-چنان که بسیاری می‌پندارند-نیست، بلکه شواهد ارتباط فرش ارمنی و ایرانی حتی به پیش از اسلام می‌رسد. زیرا همان نشانه‌هایی که از آیین مهر بر فرش ایرانی باقی مانده است-کم و بیش-بر روی فرش ارمنی هم دیده می‌شود.[1]

ارتباط فرش ارمنی با فرش ایرانی مخصوصاً از دورۀ صفوی بیشتر می‌شود، زیرا چنان که می‌دانیم صفویان عدۀ زیادی از ارمنیان را به اصفهان و اطراف آن مهاجرت دادند. این عده توانستند با همت و پشتکار خود، چه در اصفهان و چه در بختیاری، چهارمحال، فریدن، کمره، خرقان و آذربایجان تعداد زیادی روستا را آباد کنند، خانه‌های بزرگ، روشن و زیبا بسازند و در کوشش و کار و رونق و آبادانی سرمشق همسایگان خود شوند. اکنون که تقریباً همۀ روستاییان ارمنی منطقۀ فریدن و اطراف زاینده رود به اصفهان، تهران، ارمنستان و نقاط دیگر جهان مهاجرت کرده‌اند، هنوز دیوارهای صاف بلند، درهای پهن، زیبا و استوار-که یک یا دو چلیپا بر روی خود دارند-خانه‌های بزرگ، اطاق‌های روشن و پاکیزه نشانۀ حضور ارمنیان در این مناطق است.

نگارنده آخرین بار در سال 1372 توانست از منطقه، مخصوصاً روستای زرنه ]بولوران[ در غرب فریدن دیدن کند. زرنه هنوز ارمنی‌نشین است و در آن سال کلیسای بزرگ آن را تعمیر می‌کردند. دو سال پیش از آن، در آن روستا، جوانی بسیار خوش‌برخورد و خوش اخلاق مرا به خانه خاله‌اش برد که آخرین قالی‌باف روستا بود. خانم آسلیخان اروجیان در خانۀ زیبا و پاکیزۀ خود، در حالی که لباس کار بر تن داشت، بر روی فرشی که خود بافته ود نشست و بافت قالی ارمنی، اصطلاحات، فنون، رنگ‌ها و طرح‌های آن را برای من تشریح کرد. او گفت که دیگر هیچ ارمنی در منطقۀ ما پس از سال 1357 قالی نبافته است، مخصوصاً به این دلیل که علاقه به مهاجرت به شهرهای بزرگ شدیدتر شده است.

زوال قالی ارمنی ایران برای آشنایان، دردآور است، چه یکی از زیباترین انواع قالی ایرانی زوال یافته است و این از مواردی است که دیگر امیدی به زنده کردن آن نیست. ارمنیانی که در اصفهان، تهران و نقاط دیگر اکنون صرفاً برای سرگرمی و تفریح قالی می‌بافند، نقشه‌های اصیل خود را که یک دنیا بار فرهنگی داشت فراموش می‌کنند و بیشتر نقشه‌های دیگری از جمله آرمان‌ها و علائق خود-مثل کوه آرارات-را بر فرش می‌بافند.

اگرچه بیشتر ارمنی‌باف‌های خوب از ایران خارج شده و به مجموعه‌های جهان انتقال یافته است، اما لازم است که در شناسایی این فرش کوشش کنیم زیرا هنوز اطلاعاتی در ایران-چه در بین مسلمانان و چه ارمنیان-وجود دارد که می‌تواند به کار دقیقی در مورد فرش ارمنی کمک کند. اطلاعات ما دربارۀ بافته‌های ارمنیان آذربایجان از همه کمتر است، شاید هم آنان کمتر از همه فرش‌بافی داشته‌اند. خوشبختانه عده‌ئی از ارمنی‌های جهان مجموعه‌داران بزرگ و معروفی بوده‌اند و هستند. شاید به کمک ارمنیان بتوان از آنان کمک گرفت و اطلاعات موجود دربارۀ فرش ارمنی ایران را افزایش داد. حتی تصویر نمونه‌هایی که آنان در گنجینه‌های خود دارند، بسیار باارزش است.

از قرن نوزدهم عده‌ئی فرش‌فروش معروف ارمنی در جهان پیدا شدند. اکثر این عده از خاک عثمانی (ترکیه) مجبور به مهاجرت شدند و در اروپا و آمریکا به تجارت فرش پرداختند. پیش از قرن نوزدهم نیز بازرگانان ارمنی فرش شناخته شده بودند. در قرن شانزدهم، هنگامی که پادشاه لهستان سیگیسموندا واسای سوم، بافت تعداد زیادی فرش را برای دربارش از شاه عباس تقاضا کرد، واسطۀ او که به ایران آمد و ترتیب کارها را داد و به اصفهان و کاشان و کارگاه‌های قالی‌بافی آن دو شهر رفت یک ارمنی بود. او با توانایی، فرش‌های لازم را با نقشه‌های دلخواه پادشاه لهستان تهیه کرد و به لهستان برد. شماری از این فرش‌ها به طور مشخص باقی مانده و نشان دولت لهستان را بر خود دارند.

به این ترتیب از زمانی که نمی‌دانیم کی و چگونه آغاز می‌شود، عده‌ئی از ارمنیان در کار فرش بوده‌اند و با فرش ایرانی ارتباط داشته‌اند. بعدها و در قرن نوزدهم، واسطۀ شرکت‌های خارجی، اغلب، ارمنیان بودند و برخی حتی بعد ار برچیده شدن بساط آن شرکت‌ها در کار فرش باقی ماندند و چند نام را شهرت بخشیدند. اکنون و بدون مراجعه به یادداشت‌ها نام طاوشنچیان که بر روی چند فرش هم کتیبه شده است، به یاد من می‌آید.

به دلایل یاد شده، مطالعۀ فرش ارمنی یکی از کارهای لازم در زمینۀ مطالعات ارمنی-ایرانی است. این کار از چند جنبه سودمند است:

  1. به روشن شدن تاریخ فرش ارمنی، فنون و نقشه‌های آن کمک می‌کند
  2. ارتباط فرش ارمنی را با دیگر فرش‌های منطقه، از جمله فرش ایرانی و مخصوصاً نوع قفقازی و ماوراء ارس آن روشن‌تر می‌کند
  3. تاریخ تأثیرپذیری و ارتباط فرهنگی اقوام منطقه را دقیق‌تر مشخص می‌کند و اطلاعات لازم در این زمینه را افزایش می‌دهد
  4. از آنجایی که فرش بار فرهنگی عظیمی از اصطلاحات پشم‌چینی، ریسندگی، رنگرزی، بافت، ابزارها و فنون و نقشه‌ها را در خود دارد، به شناخت تاریخ فنون و هنر تزیینی ارمنی و ایرانی کمک می‌کند.

اطلاعاتی که نگارنده طی یازده سال گذشته فراهم کرده است و در این زمینه دوستان ارمنی نگارنده در ایران و ارمنستان به او یاری رسانده‌اند، اکنون به اندازه‌ئی‌ست که از آن کتابی به دست آید، اما بشخصه متأسف خواهم شد از این که با وجود امکان بررسی بیشتر کار ناقصی ارائه شود. متأسفانه دوستان مقین ارمنستان به علل اقتصادی از دادن هر گونه کمکی معذورند. پروفسور ترمارتیروسف (Ter-Martirosov) نامه‌هایی از سر اشتیاق و دلبستگی برای نگارنده فرستاده و او را برای همکاری به ارمنستان دعوت کرده است، اما هم او و هم نگارنده به دلایل روشنی از این همکاری محروم مانده‌اند.

اکنون دشواری مهم این است که اطلاعات موجود روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود. آخرین ارمنیانی که از لیلیان، حصار ارمنی و ده‌ها روستای دیگر ارمنی‌نشین مهاجرت کرده‌اند، اکنون سن زیادی دارند. هم حافظۀ خود را از دست می‌دهند و هم روز به روز کمتر می‌شوند. باید آنچه را که در حافظۀ آنان است یادداشت کرد و به سامان رساند. نمونۀ فرش‌ها هم به همین منوال روز به روز کمتر می‌شود. برخی زیر دست و پا از بین می‌رود، برخی از ایران خارج می‌شود و به مجموعه‌های خصوصی راه می‌یابد که به دست آوردن اطلاعات را دشوار می‌کند. ظاهراً عده‌ئی از هم‌میهنان ارمنی در این مورد بی‌علاقه‌اند، چه در یک مورد که نگارنده دربارۀ یک قالی ارمنی‌باف در موزۀ فرش ایران سخنرانی می‌کرد، حتی یک نفر ارمنی حضور نداشت. البته ممکن است که اصلاً کسی آگاه نشده باشد، اما شخصاً بی‌علاقگی ارمنیان را نسبت به فرش دیده‌ام. ارمنیان ارمنستان به دلیل آشنایی بیشتر و نیز به دلیل کار منظم و سازمان‌یافتۀ فرهنگی علاقۀ بیشتری نشان داده‌اند و علاوه بر حفظ فرش‌های خوبی در موزه‌های خود، چند کتاب هم تألیف کرده‌اند.

اینک برای تکمیل اطلاعات و انجام دادن کار به بهترین وجه، نگارنده دست کمک به سوی هموطنان ارمنی دراز می‌کند و از ایشان خواهشمند است که اطلاعات خود را در این زمینه بوسیلۀ فصلنامۀ پیمان در اختیار او قرار دهند، مخصوصاً اطلاعات ما در مورد روستاهای اطراف بروجن، خرقان و فرش‌بافی ارمنیان آذربایجان کمتر است. در اطراف بروجن حتی یک ارمنی وجود ندارد و نگارنده یکی-دو روستای ارمنی‌نشین را صرفاً از روی سنگ‌های گورها شناخت. چه غربت غریبی در این سنگ‌های پرهیبت دیدم. رئیس دانشمند کتابخانۀ کلیسای وانک جلفا کتاب با ارزشی در مورد ارمنیان فریدن نوشته است که مطلب بسیار کوچکی دربارۀ قالی دارد و آن را برای من ترجمه کرد. اما اطلاعاتی که دربارۀ تعداد روستاها، جمعیت آنها و … داده است بسیار باارزش است و برای کار فرش ارمنی باید مورد استفاده قرار گیرد. اطلاعات جالبی در خاطرات نوشته شدۀ ارمنیان، تاریخ‌ها و دیگر تألیفات ارمنیان ایران موجود است که باید گردآوری و تنظیم شوند. بالاخره باید از بهترین نمونه‌های موجود عکس‌های دقیق و فنی گرفته شود تا کار تجزیه و تحلیل فرش‌ها را از نظر فنی میسر سازد.

در این راه نگارنده از کوشش باز نخواهد ایستاد و امیدوار است که روزی بتواند معلومات دقیق و منسجمی در این زمینه ارائه دهد. اما این کار بدون کمک هموطنان ارمنی بی‌شک به کمال لازم نمی‌رسد. امیدوارم در شماره‌های آینده برخی از مباحث فرش ارمنی را در همین نشریه مطرح کنم.

پی‌نوشت:

1- نگارنده کتابی دربارۀ تأثیر آیین مهر بر فرش ایرانی دارد که با نام هراتی توسط انتشارات فرهنگان و احتمالاً تا پایان سال 1376 چاپ خواهد شد.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6

سال دوم | بهار و تابستان 1376 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

رویدادها

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 دیدار آیت الله تسخیری و پیشوای دینی ارامنه در لبنان در نهم خرداد ماه سال جاری به دعوت جاثلیق آرام کشیشیان پیشوای ارامنه مرکز عالی دینی...

ایران نامه

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 «ایران‌نامه» مجلۀ پژوهشی خاورشناسان جمهوری ارمنستان است که به زبان ارمنی در ایروان منتشر می‌شود. شماره‌های مشترک 22-23 ایران‌نامه...

سنگ

نویسنده: روبن ماروخیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 زنم شکوه کنان گفت: -تصورش را هم نمی‌توانم بکنم که چطور باید در طبقۀ دهم زندگی کنیم؟ گفتم:...

واراند

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 واراند شاعر ارمنی‌تبار ایرانی که به زبان ارمنی شعر می‌سراید در اسفند ماه 1332 در تهران زاده شده است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در...

موسی خورنی

نویسنده: گاگیک سارگیسیان/ ترجمه: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 دربارۀ نویسنده گاگیک سارگیسیان[2] تاریخدان و خاورشناس ارمنی در سال 1926 (1305) در...

درویش به روایت اسناد

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 آندره سوروگیان-درویش-به عنوان یک نقاش حرفه‌ای، در طول بیش از هشت دهه، در حدود سه هزار اثر هنری آفریده و آثار او در نمایشگاه‌های متعدد...

یادنامه درویش

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 آنچه در پی خواهد آمد برگردان سخنان دکتر دیتریش بالس[1]، از شخصیت‌های مشهور شهر هایدلبرگ آلمان است که در مراسم به خاک سپاری آندره...

آندره سوروگیان، درویش

نویسنده: لیدا بربریان، آرمینه زیتونچیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 آندره سوروگیان «درویش»، نقاش ارمنی‌تبار ایرانی، در 27 آذر 1375 (17 دسامبر 1996) پس از یک قرن...

ایران شناسی در منابع ارمنی

نویسنده: واهان بایبوردیان/ ترجمه: گریگور آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 درباره نویسنده واهان بایبوردیان در سال 1933 در شهر «آخالت سخا»ی گرجستان چشم به جهان...

ایدئولوژی امپراتوری هخامنشی

نویسنده: م.آ. داندامایف/ ترجمه: محمود حقیقت کاشانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 طی چند دهه، از سال 550 تا 512 قبل از میلاد، کشور پارس، که ابتدا بر سازمان قبیله‌ئی...

بازسازی واژه های فارسی

نویسنده: گارنیک آساتوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 بازسازی واژه‌های فارسی و نام‌های ویژۀ ایرانی عنوان مجموعه‌ئی است در دو بخش که بخش اول آن به بازسازی واژه‌های...

آوتیک ایساهاکیان و قرآن

ترجمه: آرمن بیگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 در عرصۀ ادبیات ارمنی استاد بزرگ آوتیک ایساهاکیان، بیش از همه مجذوب فلسفه، فرهنگ و ادیان شرق بوده است. شرق کهن برای...

نگرشی بر فرهنگ و تمدن اورارتو

نویسنده: فریدون آورزمانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6 سرزمین اورارتو که در متون باستانی به نام خالدی[2] نیز آمده است، تقریباً همان حیطۀ جغرافیایی ارمنستان امروزی به...

مطبوعات ارمنی زبان در ایران

نویسنده: آرمن بیگلریان تاریخچه در سال 1512 میلادی، شش دهه پس از اختراع صنعت چاپ، نخستین کتاب چاپی ارمنی در شهر ونیز منتشر شد. 126 سال بعد، در سال 1638 (حدود 1017ه.ش)...