نویسنده:مایرنی هواساپیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96

مجموعه تلفظ هماهنگ آواها واصوات، حرکات موزون، نقش کردن پدیده‌ها بر روی صخره‌ها و غارها، مراسم پرستش و شکرگزاری، افسانه‌ها، اساطیر، داستان‌ها و آیین‌های مذهبی هر ملتی فرهنگ معنوی آن را تشکیل می‌دهد که به صورت نمادها و نقوش در هنر کاربردی تجلی می‌یابد. هنر، صنعت و فرهنگ یک ملت در گذر سالیان تحت‌تأثیر وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، دستخوش تأثیرات متقابل می‌شود، تغییر و توسعه می‌یابد و به نسل‌های بعد منتقل می‌گردد.

ارمنیان ملتی با پیشینه چندین هزار ساله هستند که زادگاهشان بارهاتحت سلطه سیاسی و نظامی ملت‌های دیگر قرار گرفته. در چنین وضعیتی، تلاش برای حفظ دستاوردهای مادی و معنوی سبب شده تا روحیه سلحشوری در آنان شکل گیرد و  نسل به نسل انتفال یابد. شناخت ارمنیان و دستاوردهای مادی و معنوی آنان نیازمند شناخت مختصر با تاریخ این ملت است.

ارمنیان از کهن‌ترین ملت‌های جهان‌اند که اجداد باستانی‌شان نیز به همین نام موسوم بوده و به همین زبان سخن می‌گفتند. البته این زبان در طول تاریخ تغییراتی نیز داشته که در جهت تکامل و تقویت آن بوده است. در لوحه‌ای به جا مانده از قرن نهم قبل از میلاد، که نقشه بابل را نشان می‌دهد، به نام اورارتو یا ارمنستان اولیه بر می‌خوریم و این حقیقتی است که چنین ملتی تا به این زمان زنده مانده است. (تصویر 1)

 آنچه به یقین در باره اورارتو می‌دانیم آن است که حریفی سهمناک برای امپراتوری آشور و نخستین سازمان سیاسی بزرگ، حتی پیش از امپراتوری هخامنشی بوده. ارمنستان اولیه یا اورارتو، که سلسه‌ای از پادشاهان بر آن حکم راندند، حیات سیاسی مستقل و تمدنی به نسبت پیشرفته‌ داشت. اورارتوها به دانش احداث آ‌براهه‌ها، راه‌سازی، پل‌سازی، معماری، فلزکاری و کاشی‌سازی تسلط داشتند.

در دوران هخـامنشیان، در قـرون پنجـم و چهـارم قبل از میـلاد، ارمنستان تحـت سلطـه ایران به صورت ساتراپی(1) اداره می‌شد. ساتراپ‌ها از خود‌مختاری بسیاری برخوردار بودند و از میان پادشاهان و حاکمـان همان ملت انتخـاب می‌شدند. در ارمنستان، ساتراپ‌ها از اخـلاف سلسله یرواندونی‌ برگزیده می‌شدند. آنان اجازه ضرب مسکوکات مسی را داشتند و سکه‌هایی به نام یرواند اول، به یونانی اورونتوس (تصویر 2)، در این دوران ضرب شده است. ارمنیان تنها ملت تحت سلطه ایران بودند که برای سپاهیان خود فرماندهانی از بین خودشان انتخاب می‌کردند. آنان، مهارت بسیاری در پرورش اسب و ساخت قایق ‌(برای رفتن به بابل) داشتند. این قایق‌ها به شکل دایره با بدنه‌ای چوبی از جنس ترکه‌های بید بود که روی آن با چرم پوشانده می‌شد.

پس از پارس‌ها، ارمنیان بالاترین جایگاه را در دربار ایران داشتند. به این دلیل که آنان از قلمرو پارس‌ها در برابر دشمنان آنان حفاظت می‌کردند. یکی از این دشمنان مادها بودند که همواره سعی داشتند حکومت را از دست پارسیان درآورند و دیگری، قبایلی بودند که در شمال قلمرو پارس‌ها در جنوب دریای خزر و در قسمت سفلای رود ارس می‌زیستند.آنان اقوامی جنگجو بودند که هرازچندگاهی به سمت جنوب، یعنی قلمرو هخامنشیان، لشکر می‌کشیدند. بنابراین، به ارمنیان اختیاراتی  وسیع داده شد تا از قلمرو پارسیان محافظت کنند.

ارمنیان نخستین بار در دوران هخامنشیان در ایران استقرار یافتند. آنان در قالب هنگ‌های سپاهی در خدمت حکومت مرکزی، بازرگانان و پیشه‌وران در آترپاتاکان یا استان پارسکاهایک ـ شامـل تبریز، مرند، ارومیـه (کبودان)، خـوی، مراغـه، سلماس (زارواند)، ماکـو (آرتاز)، قره‌داغ (پایداکاران) ـ  ساکن شدند.

ارمنستان نخستین بار در 322 ـ 215 پیش از میلاد، به دنبال حمله اسکندر مقدونی به قلمرو هخامنشیان و شکست آنان، به استقلال رسید. این منطقه یکی از معدود مناطق امپراتوری ایران بود که به دلیل موقعیت جغرافیایی و دلاوری و جنگاوری ساکنان آن هرگز به تصرف اسکندر کبیر در نیامد.

موسـی خـورنی، مورخ ارمنـی، درباره این سلسله پادشاهـی؛ وضع دربار؛ سازمـان اداری ارمنستان؛ وظایفی که بین بزرگ‌ترین خانواده‌های نجبا تقسیم شده بود، مانند ریاست موروثی خانواده باگراتونی بر سواره‌نظام؛ ریاست تشریفات دربار؛ کارپردازی کل املاک؛ نظارت بر انبارهای گندم؛ ایجاد محاکم دادخواهی در شهرها؛ و … شرحی جامع داده است. در دوران پادشاهی آرتاشس اول تا تیگـران دوم ( 189ـ80 پ‌م) در مناطق آیرارات، واسپوراکان و سوفن دولتی یکپارچه بنیان نهاده شد. در زمان تیگران دوم، کاخ‌های با شکوه و استحکامات و حوض‌هایی برای پرورش ماهی ایجاد کردند. در پایتخت، یعنی شهر تیگراناکرت، تماشاخانه‌ای تأسیس شد. پسر تیگران دوم، آرداوازد، نمایشنامه‌هایی تراژیک به زبان یونانی می‌نوشت و بازیگران یونانی در تئاتر شهر بازی می‌کردند. این سلسله در سال اول میلادی برافتاد و در پی آن، روم و ایران اشکانی برای دست یافتن بر ارمنستان به رقابت پرداختند.

در  جنگ میـان ارمنستان و روم، نیروهای ارمنـی، که از کمـک‌های اشکانیان نیـز برخوردار بودند، رومیان را شکست دادند. پس از این رخدادها، ارمنستان توانست وضعیت آشفته اقتصادی را، که در اثر جنگ پدید آمده بود، با استفاده از موقعیت جغرافیایی و ایجاد یک خط ترانزیت بین شرق و غرب و برقراری روابط تجاری با بازارهای بزرگ کیلیکیه و کاپادوکیه و همچنین، تجارت با آسیای مرکزی و چین از طریق دریای خزر، بهبود بخشد. این کار به لطف بازرگانان ماجراجوی ارمنی صورت می‌گرفت. به این ترتیب، ارمنستان، که بین دو امپراتوری روم و اشکانی قرارداشت، توانست خودمختاری خود را حفظ کند.

اشکانیان چهار قرن بر ایران حـکومت کردند. ارمنستان پیـوندهای متعددی با آنان داشت از جمله اشتراک منافع سیاسی در مقابله با تهدید روم برای حمله به ارمنستان و الحاق آن به متصرفات خود و نیز، پیوند خویشاوندی پادشاهان ارمنی با اشکانیان. در قرن سوم میلادی، یکی از حاکمان اشکانی به نام اردشیر بابکان علیه اشکانیان قیام کرد و با انقراض آنان سلسله ساسانیان را بنیان نهاد. ساسانیان سیاستی عکس اشکانیان در پیش گرفتند. آنان به آداب و رسوم هخامنشی بازگشتند و دیـن زرتشتـی را احیـا و شروع به کشورگشایـی کردند. آنان برخلاف اشکانیان، کـه به مناطق تحت حکومتشان خودمختاری می‌دادند، سیاست تمرکزگرایی را  در پیش گرفتند که نتیجه آن تشکیل یک حکومت مرکزی نیرومند بود. اردشیر، که قصد توسعه قلمرو خود را داشت، به ارمنستان لشکر کشید اما با مقاومت ارمنیان مواجه شد. در نهایت، پس از خیانت یکی از نزدیکان خسرو اول و قتل وی، ارمنستان به تصرف ساسانیان درآمد. نجبای ارمنی جانشین وی، تیرداد سوم، را نجات دادند و به روم فرستادند.

پس از حمله پیروزمندانه روم به ایران، تیرداد سوم به مرزهای ارمنستان آمد، ارمنیان را علیه ایرانیان شوراند و آنان را از ارمنستان بیرون راند. در زمان سلطنت، وی به آیین مسیحیت روی آورد. ارمنیان باستان به پرستش خدایان گوناگون اعتقاد داشتند و برای آنان معابدی نیز می‌ساختند. مهم‌ترین آنها آناهید، الهه باروری و محصول؛ آستقیک، الهه عشق و زیبایی؛ واهاگن، خدای دلاوری، پیروزی و رعد و برق؛ و آرامازد؛ آفریننده آسمان و زمین بودند.

نخـستین پایه‌های کلیسای ارمنی به دست دو تـن از حواریـون عیسی مسیـح به نام‌های تادئوس و بارتوقیمئوس گذاشته شد اما ملت ارمنی، که از ویژگی‌های بارز آنان وابستگی به اعتقادات و آداب و سنن دیرینه‌‌شان بود، در برابر آیین جدید مقاومت کردند تا اینکه گریگور لوساووریچ (گریگور روشنگر‌)، که هنگام تهاجم ساسانیان به ارمنستان به تیرداد سوم کمک کرده بود تا به روم برود، پس از پیروزی وی بر ساسانیان، به همراه او به ارمنستان آمد. در ارمنستان، پادشاه از او خواست که به زیارت معبد آناهیتا در ارس برود. گریگور سرپیچی کرد و در نتیجه، سیزده سال به سیاه‌چال انداخته شد. هنگامی که گریگور روشنگر در سیاه‌چال بود، تیرداد سوم به بیماری سختی دچار شد و پزشکان از علاج او عاجز ماندند. در این میان، خواهر پادشاه خوابی دید که به دنبال تعبیر آن گریگور را از سیاه چال بیرون آوردند و نزد پادشاه بردند. او با دعایی تیرداد را معالجه کرد. در پی این واقعه، تیرداد سوم به دین مسیح گروید و در تاریخ 301 میلادی مسیحیت را دین رسمی ارمنستان اعلام کرد. ارمنیان نخستین ملتی هستند که به مسیحیت روی آوردند. سه سال بعد، یعنی در تاریخ 304 میلادی، کلیسای جامع اجمیادزین ساخته شد.

در زمینه معـماری، ملت ارمنـی نقش واسط و رابط بین شرق و غرب را در کمال قـدرت و اصالت بازی کرده است. به طوری که مورخ و هنرشناس نام‌دار اتریشی، استرزی گووسکی، در آثار خـود چنین بیان کرده است که اصل و مبداء معماری مسیحی مشرق زمین را باید در ارمنستان جست‌وجو  کرد.

بزرگ‌تریـن عاملی که ارمنسـتان را با ساسانیان درگیـر کرد، اخـتلاف مذهبـی بود. ایران ساسانی به آیین دیرین هخامنشی، یعنی دین زرتشتی بازگشته بود. آتشکده‌ها بار دیگر رونق گرفته بودند و مغ‌ها، یعنی روحانیان زرتشتی، اهمیت پیشین خود را بازیافته بودند. ساسانیان، که می‌خواستند آیین زرتشتی را به همه ملت‌های تحت سلطه خود تحمیل کنند، در همه جا به موفقیت دست یافتند به‌جز ارمنستان. آنان با مقاومت سرسختانه ارمنیان رو‌به‌رو شدند و از عهده درهم‌شکستن آنان بر نیامدند. در 451م، ارتش ایران به فرماندهی یزدگرد دوم در محلی به نام آوارایر در نزدیکی رور ارس به ارتش ارمنستان به فرماندهی وارتان مامیگونیان حمله کرد و نبرد سختی به وقوع پیوست. با وجود اینکه تعداد سپاهیان ایران بسیار بیشتر ازسپاهیان ارمنی بود، ارمنیان شجاعانه برای میهن و اعتقادات مذهبی خود جنگیدند. وارتان مامیگونیان در میدان جنگ با افتخار کشته شد ولیکن، اراده عظیم ملت ارمنی در هم نشکست. مسیحیت نخستین عامل حفظ ملت ارمنی و تحول آنان در طول تاریخ بوده و نبرد آوارایر در زمره درخشان‌ترین صفحات تاریخ ارمنیان به شمار می‌رود.

در دوران ساسانیان نیز، گروهی از ارمنیان به ایران مهاجرت کردند. آنان در دوران پادشاهی اردشیر ساسانی (سده سوم میلادی) و شاپور دوم (سده چهارم میلادی) در بخش‌های جنوب غربی ایران سکونت گزیدند.

در 405م، در دوران پادشاهی بهرام شاپور (به ارمنی ورامشاپوه)، مسروپ ماشتوتس الفبای ارمنی را ابداع کرد. با ابداع الفبا ارمنی تحول فرهنگی عظیمی در ارمنستان به وقوع پیوست.  از این رو، سده پنجم میلادی عصر زرین تاریخ ارمنیان نامیده می‌شود. از این دوران کتاب‌های دست‌نویس بی‌شماری از جمله نسخه‌هایی از کتاب مقدس در دست است. همچنین، کتاب‌های متعددی از زبان یونانی و عبری به ارمنی ترجمه شدند و ارمنیان به فراگیری زبان‌های یونانی، عبری و ارمنی پرداختند.

پس از شکست خسرو پرویز و فتح ایران به دست عرب‌ها دین رسمی ایران اسلام اعلام شد. عرب‌ها پس از آن اقدام به فتح ارمنستان کردند ولی با مقاومت شدید ارمنیان روبه‌رو شدند. طبری و یاقوت حموی و مورخان ارمنی مانند سبئوس در کتاب‌های خود به این موضوع اشاره کرده‌اند. پس از مذاکره تئودوروس رشتونی، سردار ارمنی، با عرب‌ها بر سر مسائل زیر توافق حاصل شد:

عرب‌ها خودمختاری امیرنشین‌های ارمنی را به رسمیت شناختند و در عوض، ارمنیان نیز فرمانروایی عرب‌ها را با همان شرایطی که در زمان سلطه ایرانیان برقرار بود معتبر دانستند.

در دوره سلطه عرب‌ها، ارمنیان نتوانستند حتی یک کلیسا، قلعه یا پل بنا کنند. زیرا مهاجران عرب اقوامـی غیر بومـی را، که به زبان‌های دیگـر سخن می‌گفتنـد، در مراکز نظامی و اقتصادی ارمنستان سکونت داده بودند. در تمام این دوران، ارمنیان همچنان مسیحی باقی ماندند. چنانچه ملـت ارمنی آییـن خود را حفظ نمی‌کـردند حاکمان جدیـد به آرامی در آنان ادغام می‌شدند. در این سال‌ها، ارمنستان همچنان واسطه تجارت ابریشم میان شرق و غرب باقی ماند. شهر دوین یکی از مراکز مهم تجارت بین آسیا و اروپا بود. عرب‌ها سالانه ده میلیون درهم از کشاورزان خراج می‌گرفتند. از این رو، ارمنیان مجبور بودند که محصولات کشاورزی و صنعتی بیشتری تولید کنند. برای این منظور، شهرهای قارص و بتلیس به عنوان بازار کار آنها احداث شد.

در اواسط قرن نهم میلادی، سلسله باگراتونی در ارمنستان برآن شد که خود را از بقایای سلطه عرب‌ها برهاند. آشوت باگراتونی و سپاهیانش در کرانه‌های ارس شکست سختی بر عرب‌ها وارد کرد. ارمنیان محل وقوع این جنگ را میدان چله نامیدند. زیرا در این میدان لشکری چهل هزار نفـری از پس لشکـری با نیروهای دو برابر بر آمده بود. در زمان سلسلـه باگراتونـی به ویژه در دوران پادشاهی آشوت دوم، که به یرکات یا پادشاه آهنین ملقب شد، ارمنستان بار دیگر مستقل شد و حکومتی نیرومند شکل گرفت. آنی، پایتخت باگراتونی‌ها، در کنار رودخانه آخوریان، دارای چهل دروازه و هزار و یک کلیسا بود. این شهر کانون با شکوه هنر و تمدن مسیحی و خواهرخوانده بیزانس محسوب می‌شد.

به سبـب کمیـت و کیفیـت فرآورده‌های صنعتی، ارمنستان تبـدیل به یکی از مراکز تولید در خاورزمین به خـصوص در شهرهای آنی، وان، قارص، دویـن، ارزروم، لوری، برکـری، ملازکرت، بتلیس شد. صنایع گوناگون رونق گرفت. در صنعت نساجی، تولیدات پشمی و ابریشمی و نخی از قبـیل شال، چادر و پارچـه‌های لباس زنانه؛ در صنعت زیرانداز قالی و گلیم دورو با نقش‌های ارمنی و در صنعت روانداز، جاجیم تولید شد. نخ‌ مورد نیاز را با رنگ‌های گیاهی رنگ می‌کردند از قبیل روناس و … رنگ قرمز تیره را از حشره‌ای به نام قرمزدانه (به ارمنی وُرتان کارمیر(2)) به دست می‌آوردند که در دشت آرارات به وفور یافت می‌شد. ابریشم آرتساخ معروف به ستا کانار (‌برگرفته از نام قلعه کانار که در وسط توتستان واقع شده بود) و ابریشم شاماخی شهرت فراوان داشتند و به اروپا صادر می‌شدند.

در صنعت فلزکاری، ذوب فلزات و ریخته‌گری، اشیای مسی و اسلحه‌های سرد مانند دشنه‌های شهرهای کارین و آنی مشهور بودند. ارمنیان همچنین، در صنعت زرگری، جواهرسازی و صنعت چرم شهرت فراوان داشتند.

ارمنیان با توجه به فرهنگ غنی‌، دید هنری بالا، معماری اصیل و قریحه و استعداد خاصشان  توانسته‌اند با استفاده از مصالح گوناگون بناهایی در ابعاد متوسط اما بسیار زیبا بسازند، بناهایی  که با شکوه وعظمتشان بیننده را تحت تأثیر قرار می‌دهند. ارمنستان دوران باگراتونی در آغاز قرن یازدهم میلادی تمدنی پیشرفته داشت و با توجه به موقعیت جغرافیایی‌اش واسطه تجارت بین امپراتوری بیزانس و دنیای عرب بود و رابط بین شرق و غرب محسوب می‌شد.

تورانیان اقوامی چادرنشین و سوارکارانی ماهر بودند. خاستگاه آنان منطقه‌ای بین مغولستان و ترکستان بود. قبیله‌ای از تورانیان که به سمت خاور نزدیک آمدند و در آنجا مستقر شدند ترک نامیده شده‌اند. قبیله‌ای که در روسیه مستقر شدند تاتار و قبیله‌ای که در مرزهای چین ماندند و فقط گاه‌گاه به سمت مغرب آمدند، مغول نامیده شده‌اند.

حکومت باگراتونی از سـده دهم میلادی رو به ضعف نهـاد. از این سـده، ترکان سلجـوقی به سمـت غرب هجـوم آوردند. در جنـوب قفقاز، باگراتونی‌ها سال‌ها در برابر حـملات پی در پی آنها ایستادند اما در نهایت آنان از طریق ایران به مناطق غربی‌تر و بین‌النهرین نفوذ کردند. در قرن یازدهم میلادی، امپراتوری بیزانس، که قصد تصرف ارمنستان را داشت، بارها به این سرزمین لشکر کشید. به دنبال این رخدادها ارمنستان باگراتونی به تدریج ضعیف شد. پس از خیانت وِست سرکیس، حکومت بیزانس گاگیک دوم، پادشاه ارمنستان، را به قسطنطنیه دعوت کرد و او را به زندان انداخت. سپس، لشکری عظیم به سمت ارمنستان روانه کرد. با همدستی ننگین جاثلیق پطروس با امپراتوری بیزانس، ارمنستان، که پادشاه خود را نیز از دست داده بود، به اشغال بیزانس درآمد. باگراتونـی‌ها تنها قـدرتی بودند که می‌توانستند در برابر هجـوم تورانیان بایستد. تسخـیر ارمنستان به دست امپراتوری بیزانس برای هر دو طرف بدبخـتی به بار آورد زیرا بیزانس از یک سو پیوند اصلی‌ای را که از آن طریق با شرق ارتباط داشت از دست داد و از سوی دیگر، با برداشتن سد ارمنستان راه را برای ترکان باز کرد. سلجوقیـان به رهبری آلب ارسلان به امپراتوری بیزانس حمله کردند و در قرن یازدهم میلادی، در ملازکرت، ارتش بیزانس را شکست دادند و توانستند بر تمام آسیای صغیر مسلط شوند. به دنبال این واقعه، مهاجرت دسته‌جمعی ارمنیان به سمت اروپا شدت بیشتری گرفت.

ارمنستان تا آغاز قـرن سیزدهم میـلادی زیر سلطـه ترکان سلجوقـی باقی مانـد. پادشاهان ارمنی سلسله باگراتونـی گرجستان توانستنـد قسمتی از ارمنستان، شامل آنی و قارص، را بازپس بگیرند و در دوران ملکه تامار، به قدرت نظامی و اقتصادی نیرومندی تبدیل شوند اما دیری نگذشت که مغولان به فرماندهی چنگیزخان، که به او لقب امپراتور جنس دو پا داده بودند، به ارمنستان حمله کردند. امپراتوری مغولان از پکن تا ارزروم گسترده بود و مغولستان، چین شمالی، ترکستان، روسیه جنوبی، قفقاز، ایران و ارمنستان را در بر می‌گرفت. ارمنستان تا قرن چهاردهم میلادی زیرسلطـه تورانیان، گاه ترکان سلجوقـی و گاه مغولان، باقی مانـد. در آغاز قرن پانزدهـم، مغولان به فرماندهـی تیمور لنگ به ارمنستان حمله کردنـد و به کشتار و غارت پرداخـتند. تصرف ارمنستان به دست تورانیان طی این سده‌ها سبب مهاجرت بزرگ ارمنیان شد. گروهی به رهبری نجبای ارمنی، اسلحه به دست جنگیدند و گام به گام پیش رفتند تا به کوه‌های کیلیکیه رسیدند و در آنجـا، یک دولت تازه به نام ارمنستان تشکیل دادنـد. گروهی دیگر به شبـه جزیره کریمـه و مولداوی رفتند. پس از تسخیر کریمه به دست تاتارها، تعداد زیادی از ارمنیان به لهستان مهاجرت کردند و در لمبرگ و لئوپول مستقر شدند.

نخـستین برخورد ارمنیان با ترکان عثمانی در قرن سیزدهـم میلادی هنـگام عبـور آنها از ارمنستان بود. عثمانی‌ها در این زمان چیزی جز یک قبیله کوچک تورانی نبودند که مدام در جنگ و ستیز با همسایگان مغـول و سلجوقـی خود به سر می‌بردند. آنها در قـرن چهاردهم میلادی در آسیای صغیر ساکن شدند و با مهاجرنشین‌های ارمنی در این منطقه ارتباط پیدا کردند. عثمانی‌ها در اوایل قـرن شانزدهم میلادی، یعنی پنجـاه سال پس از فتـح قسطنطنیه و پس از آنکه درنتیجه جنگ‌های خـود با ایران تمام آسیای صغیـر را اشغال کردند، با ارمنیان نیـز ارتباط پیـدا کردند و به قدرت سلحشوری ایشان پی بردند.

در طول نیمـه دوم قرن پانزدهـم و قرن شانزدهـم میلادی ترکان عثمانی به تدریـج سوریه، فلسطین، بین‌النهرین، مصر و مجارستان را تصرف کردند. پس از فتح قسطنطنیه سلطان محمد دوم به دولـت طرابوزان حمـله‌ور شد و آنجا را فتـح کرد. سپس، به تدریـج مستملکات کوچـک و مستقل ترکان سلجـوقی را در آسیای صغیر تصرف و ضمیمه عثمانی کرد. در آن زمان، ارمنستان و ایران تحت سلطه ترکمن‌ها بودند. سلطان محمد دوم آنها را نیز در ساحل رود فرات شکست داد. پس از روی کار آمدن صفویان، شاه اسماعیل اول (905 ـ 930ق) ترکمنان را نه تنها در ایران بلکه در ارمنستان نیز شکست داد و بیرون راند اما با یورش سلطان سلیم اول (1512ـ1520م) به ایران و شکست شاه اسماعیل بخش بزرگی از ارمنستان به تصرف عثمانی‌ها در آمد. سلیم اول قلمرو عثمانی را از شرق تا کوه آرارات و از جنوب تا آسوان گسترش داد و فاتح بزرگ خاورمیانه نامیده شد. به مرور، ترکان عثمانی بر تمام سرزمین ارمنستان، گرجستان و آذربایجان ایران استیلا یافتند.

در حکومت استبدادی عثمانی، رعایای مسیحی اسیران جنگی غیر مسلمان تلقی می‌شدند و با آنان مانـند برده رفتار می‌کـردند. وظیفه بردگان این بود که هـم برای دولت و هم برای موارد اضطراری مانند جنـگ، در قالب مالیات‌های مخـصوص و انحصاری آذوقـه و خواربار تهیه کنند. همچنین، می‌بایست با دادن کودکان کم‌سن و سال برای تربیت در گروه‌های ینی‌چری و زنان برای حـرم‌سرای بزرگان عثمانـی، به دولت مالیات انسانی مـی‌دادند. از مسیحـیان مالیات ارضی مخصوصی به نام خراج گرفته می‌شد. علاوه بر آن، مالیاتی نیز به نام جزیه یا مالیات سرانـه بود که فقط از رعایای مسیحی می‌گرفتند و تنها، روحانیان و کودکان کمتر از ده سال از پرداخت آن معاف بودند. در پرداخت حقوق گمرکی، نیز تفاوت‌هایی وجود داشت. وارد‌کننده مسیحی5/3درصد و وارد‌کننده مسلمان 2 درصد مالیات پرداخت می‌کرد. از نظر صنعت و تجارت، به غیر از جنگ‌های مکرر، سقوط قسطنطنیه و فتح بغداد باعث شد که تولیدات ارمنستان بازارهای خود را از دست بدهد و بحران اقتصادی ایجاد شود. شهرهای ارزروم و طرابوزان ـ که ترانزیت کالاهایی مانند ابریشم، پنبه، ادویه و پارچه‌های رنگی بین هندوستان و ایران و مغرب زمین از طریق آنها صورت می‌گرفت ـ رونق تجاری خود را از دست دادند. صنعتگران و ریخته‌گران ارمنی تحت سلطه ترکان عثمانی، با ساختن شمشیر و اسلحه و درست کردن باروت، یکی از عوامل ترقی صنعت و افزایش قدرت دولت عثمانی بودند.

شاه عباس اول صفوی (996 ـ  1038ق) در آغاز قرن هفدهم میلادی (1602 ـ 1620م) با دولت عثمانـی جنگید. در آغاز، ایران قسمت شرقـی ارمنستان را باز پس گـرفت ولی سرانجام ناگزیر به عقب‌نشینی شد. در نتیجه پیمان صلحی که بین این دو کشور منعقد شد، بخش اعظم ارمنستان تحت حکومت دولت عثمانی باقی ماند اما مناطق مهم ایروان، نخجوان و آرتساخ (قراباغ) به ایران واگـذار شد. شاه عباس اول پس از تصـرف ارمنستان و نخجـوان برای مقابلـه با حملات عثمانی‌ها مناطقی را که متصرف شده بود با اجرای سیاست زمین سوخته تبدیل به بیابانی خالی از سکنه کرد. همچنین، در 1013ق/ 1604م با انگیزه نظامی، اقتصادی و سیاسی تعداد بی‌شماری از ارمنیان را، در حدود پانصد هزار نفر، بدون فراهم کردن امکانات و با گذراندن آنان از رود ارس به سمت مناطق مرکزی ایران کوچ داد. شاه صفوی امیدوار بود که با استفاده از ارمنیان، که بازرگانانی ماهر بودند، اوضاع اقتصادی و تجارت داخلی و خارجی کشور را بهبود بخشد. در بین راه بسیاری از ارمنیان تلف شدند.تنها تعدادی کرجی برای اهالی جلفا، شامل زرگران و بازرگانان، فراهم و به آنان گفته شد که اجازه حمل بار ندارند. حدود سیصد هزار نفر از ارمنیان جان سالم به‌در بردند و وارد خاک ایران شدند.

ساکنان منطقه کوهستانی آرتساخ، که ارمنیانی جنگجو بودند، توانسته بودند با استفاده از موقعیت طبیعی سرزمینشان، که با کوه‌های توروس و ساسون احاطه شده بود و به رهبری امیران جنگجوی خود از استقلالشان دفاع کنند. ایرانیان به این نکته پی بردند که در آنجا ملتی زندگی می‌کند سخت وابسته به آداب و سنن سلحشوری و صفات بارز و دیرینه نژاد ارمنی که انقیاد آسانی نیست. پس، به اداره مستقیـم آن منطقه با فرمانروایـی امیران ملی و حفـظ خودمختاری ایشان بسنده کردند. بدین ترتیب، پنج امیرنشین ارمنی آرتساخ توانستند خودمختاری خود را تا قرن هجدهم میلادی حفظ کنند. این پنج امیرنشین، که به دست ملیک‌ها اداره می‌شد، شامل امیرنشین گلستان، به رهبری خانواده ملیک بگلریان؛ امیرنشین جرابرد، به رهبری خانواده ملیک ایسرایلیان؛ امیرنشین خاچن، به رهبری خانواده جلالیان؛ امیرنشین واراندا، به رهبری خانواده ملیک شاه نظریان؛ و امیرنشین تیزک، به رهبری خانواده ملیک آوانیان بود.

در آغاز قـرن هجدهـم و در طول جنگ دراز مدتی که بین عثمانی و ایران روی داد، ارمنیان آرتساخ ( قراباغ ) طی یک دوره کوتاه هفت ساله (1723ـ1730م) توانستند استقلال کامل خود را به دست آورند. آنان به فرماندهی قهرمان ملی خود، داوید بیگ، در نبردهایی دلاورانه در کاپان و هالیدزور نیروهای ترک را به فرماندهی صاری مصطفی شکست دادند. در پایان قرن هجدهم میلادی، قـراباغ در اثر جنگ‌های متـوالی بیـن دو غاصب تورانی و دولت ایران ویران شـد. در آغـاز قرن نوزدهم میلادی، بر اساس عهدنامه ترکمانچای، قراباغ، ایروان، نخجوان جمهوری آذربایجان کنونی زیر سلطه روس‌ها قرار گرفت و قراباغ به یکی از ایالات روسیه تبدیل شد. مهاجرت بزرگ ارمنیان از ایران به ارمنستان شرقی پس از انعقاد معاهده ترکمانچای صورت گرفت و هزاران ارمنی به ایروان و نخجوان منتقل شدند.

ملت ارمنی ثبات و بقای ملی خویش را در طول قرن‌ها سلطه بیگانه مرهون کلیسای ارمنی است. کلیسا باجلوگیری از مرگ معنوی ملت ارمنی ادامه حیات او را تضمین کرد. همچنین، به کوشش کلیسا بود که فکر ملیت ارمنی با همه مصائب زنده مانده است. از نظر فرهنگی نیز برای روشنفکران و ارمنیان اهل علم این امکان فراهم آمد که با قبول راه و رسم روحانیت بتوانند اوقات خود را به مطالعه کتاب‌های دست‌نویس اختصاص دهند و دست به خلق آثار ادبی و تاریخی مهم بزنند.

شاه عباس صفوی ارمنیانی را که در 1604م مجبور به کوچ کرده بود، در شهرها و مناطق ذیل اسکان داد:

ـ اهالی غیربومی ایروان و اسیرانی که در جنگ‌های متمادی به اسارت گرفته و در ایروان جمع‌آوری شده بودند، در کاشان، قزوین، گیلان، انزلی و دربند اسکان یافتند.

ـ  اهالی بومی ایروان و دیگر شهرهای ارمنی‌نشین، به جز جلفا، درمحله‌های مختلف اصفهان، که در آن زمان پایتخت بود، اسکان داده شدند به این صورت که اهالی شهرهای دیاربکر، گازیک، باغش، موش، برکری، آرجیش، آرتزکه، بایبورد، کارین، باسن، کاغزوان، شیراکاوان و نیز مناطق آلاشکرت، ماکو، خوی، سلماس و ارومیه در محله تل واسکان و شیخ یوسف بنا؛ دشتی‌ها در محله شمس آباد؛ و ایروانی‌ها در محله‌های تخت قاراج و باغات ساکن شدند. تعداد دیگری هم در نارین قلعه (قلعه مرکزی) و نیز، در دو کاروان‌سرا موسوم به گچ‌کتان و پوتگا در وسط شهر اقامت گزیدند.(3) گروهی  نیز به شهرهای قزوین، همدان و شیراز انتقال یافتند.

ـ اهالی جلفای قدیم، که نزد شاه محبوب بودند، در ماربانان و جولاه اسکان داده شدند و شروع به ساخت خانه و کلیسا در این مناطق کردند. سپس، به موجب فرمان دیگری از شاه به بخش جنوبی زاینده رود منتقل شدند و به یاد موطن اصلی خود، شهر جلفای نو را بنا نهادند.

ـ ارمنیان ایروان و نخجوان و مردم گرجستان و شیروان نیز، که طی لشگرکشی شاه به گرجـستان در 1024ق / 1615م را به گیلان و مازنـدران کـوچ داده شدند، در فـرح آباد مازندران اسکان یافتند تا از صنعتگران ماهر ارمنی برای توسعه تولید کرم ابریشم استفاده کنند. کسانی که کشاورز بودند به کاشت درخت مو و پرورش کرم ابریشم پرداختند و کسانی که دریانورد بودند از راه دریای خزر با مسکو داد و ستد می‌کردند.

ارمنیـان درجلـفای نو ساخـتمان‌هایی زیبا با بادگیـرهای خنـک در کوچـه‌های طاق‌دار و کلیساهایی با محراب‌های زیبا و گنبدهای رفیع با نقاشی‌هایی از تصویر مسیح و قدیسان ساختند. نمای خارجی این کلیساها ساده است و سعی شده با معماری محلی مشابهت داشته باشد. هر کلیسا دارای بناهای جنبی مانند حجره های مخصوص، سالن‌ها، صحن، انبارهای آذوقه و آشپزخانه و در مواردی مدرسـه است. کلیسا با بنـاهای جـنبی خود دارای بیش از یک در ورودی و خـروجـی است که به کوچـه‌های محـله راه دارد و به منزله پناهگاه و جـایی امن، از آنها استفاده مـی‌شده.

تزیین بناها با کاشی‌های هفت‌رنگ، که از هنرهای ایرانی است، از قرن هفدهم و هجدهم میلادی متـداول شد. برای پوشش زیر گنـبد و دیوارهای داخلی کلیساها از کف زمین تا ارتفاع 120 ـ 140سانتی‌متری از کاشی هفت‌رنگ شامل رنگ‌های زرد، آبی فیروزه‌ای، لاجوردی، قهوه‌ای، سبز، ارغوانی و سفید با مضامینی برگرفته از مسیحیت، خط ارمنی، نقش‌های درختان، حیوانات، اژدها، ققنوس، فرشتگان و نقش‌های هندسی استفاده می‌کردند.

همچنین، ارمنیان به دلیل روابط تجاری‌ای که با کشورهای اروپایی به خصوص ونیز و آمستردام داشتند با فرهنگ و هنر اروپا آشنا بودند. این آشنایی و روابط سبب شد که نقاشانی از این دو شهر به ایران بیایند و به نقاشی کلیساها بپردازند. از نقاشان ارمنی معروف آن دوران، میناس است که نقاشی رنگ روغن را در حلب فراگرفته بود و وقتی به ایران آمد دست به خلق آثار بسیاری از مینیاتور گرفته تا نقاشی دیواری زد. وی با تکنیک آبرنگ و ذغال آشنا بود. نقاشی خانه شماری از بازرگانان ارمنی مانند خواجه سافراز، پترس ولیجانیان و بخشی از نقاشی‌های دیواری کاخ‌های شاه عباس و شاه صفی و تعدادی از تصاویر کلیسای وانک آمناپرکیچ مقدس اثر اوست.

بنا به روایتی، شاه عباس اول پس از اینکه ارمنیان را در اصفهان اسکان داد، برای آنکه توجه آنان را از کلیسای جامع اجمیادزین ارمنستان برگرداند تصمیم گرفت که سنگ‌های کلیسای اجمیادزین را بکند و به جلفای نو انتقال دهد و اجمیادزین جدیدی بنا کند. در آن زمان، خواجه نازار و خواجه سافراز شهردار جلفای اصفهان و مشاور شاه بودند. خواجه نازار با هوش و درایتی که داشت به شاه چنین پاسخ داد که: « اگر اشتیاق شما به بنا نهادن اجمیادزین در اینجاست، می‌توانید از نقره و طلا بسازید».(4)

ارمنیان یکی از نخستین ملت‌هایی بودند که از صنعت چاپ استفاده کردند. در نتیجه، در زمینه تعلیم و تربیت و گسترش فرهنگ خود بر بیشتر ملت‌های خاورزمین پیشی گرفتند. نخستین چاپخانه ارمنی در قرن شانزدهم میلادی در ونیز دایرشد و آثاری به زبان ارمنی چاپ کرد. سپس، چاپخـانه‌ای در قسطنطنیـه در حیاط یک کلیسای ارمنـی تأسیس شد و نخـستین دستورزبان مقدماتی ارمنی را برای آموزش در مدرسه چاپ کرد. پس از آن، در شهرهای مختلف مهاجرنشین چاپخانه‌هایی ساخته شد. جلفای نو در 1638م به لطف خاچاطور کساراتسی صاحب چاپخانه شد که نخستین چاپخانه در ایران بود. این چاپخانه نخست به چاپ کتاب مقدس و سپس، کتاب‌های ادبی به زبان ارمنی پرداخت. علاوه‌بر چاپخانه، مدارس کاتارینـیان و گئـورگ کانانیان، کتابخانه کتب قدیمـی و مـوزه‌ای نیز در محوطه کلیسای وانک آمناپرکیـچ مقدس ساخته شد.

در دوران شاه عباس هنر قالی‌بافی ایران به لطف طراحان و بافندگان ارمنی به اوج خود رسید. آنان با ارائه نقش‌هایی متفاوت با نقش‌های ایرانی، که نمادها و نقش‌مایه‌هایی برگرفته از طبیغت، افسانه‌ها و اساطیردر طی سده‌های متمادی بودند، در شکوفایی هنر قالی‌بافی ایران سهم بسزایی داشتند. همچـنین، به سفارش دولت لهستان قالی‌های پولونز طراحـی و بافتـه می‌شد (تصویر5). مانیا قازاریان در کـتاب قالی ارمنی، معـتقد است که این قالی‌ها را طراحان فرش ارمنی با سبک باروکو طراحی می‌کردند و بافندگان ارمنی روستایی با نخ‌های پشمی رنگرزی شده با گیاهان و مواد رنگزای طبیعی می‌بافتند.

اسکان ارمنیان کوچانده شده در مناطق روستایی

شاه عباس صفوی ارمنیان روستانشین کوچانده شده را در مناطق مختلف ایران به شرح زیر اسکان داد:

منطقه فریدن (پریا): ارمنیان مناطق گاندزاک، آرجش، آرتزکه و وان در منطقه فریدن اصفهان اسکان داده شدند. بر اساس روایتی، نام منطقه پریا از نام فارسی پری گرفته شده است. پری شاهزاده خانمی بوده که حتی قبل از اقامت ارمنیان در این منطقه برای گذراندن تعطیلات تابستانی به آنجا می‌رفته. به همین دلیل، منطقه به نام او پریدن (به ارمنی پریا) نامیده شده. پس از ورود  مهاجمان عرب به ایران، به جای حرف « پ»، که در زبان عربی وجود ندارد، حرف « ف» جایگزین شد و آن را فَریدَن یا آن گونه که امروزه تلفظ می‌شود فرِیدَن نامیدند. در منابع ارمنی، این منطقه پِریا خوانده می‌شود.(5)

این منطقه دارای دو بخش و شش دهستان است.

  1. بخش داران: دارای چهار دهستان شامل ورزاق، گرجی، چادگان و کرچامبو است که از روستاهای ارمنی‌نشین این بخش هستند.
  2. بخش آخورا: شامل دو دهستان موگوئی و چنارود است.

منطقـه پریا، از نظـر تقسیـمات ارمنـی، شامل دو قسمت پریای بالا و پریای پاییـن است. نام روستاهای ارمنـی‌نشین این منطقه آقاما، آقگل، آقـچا، آشکرد، برده شاه، بکـری، گوشخـاراد، قلعه گریگور، دارابورد، ده شریف، تل بولاق، اسکندریه، اسکندری نسا، میدانک، مورستان، موقان، روستای موکل، نانادگان، شاه بولاق، سنکرد، تاشکشان، پونستان، آدیگان، ازناوول، بژکرد، داجان، قلعه خواجو، سلبردی، بولوران ( ذرنه )، درختک، خوی‌گان پایین، خوی گان بالا، خونگ، هادان، هزارجریب، قلعه ملی، قرقون، میلاکِرد، نماکِرد، شوریشکان، چیگان وسنگباران است.

نخستین ساکنان روستای خوی‌گان پایین، که در زمان شاه عباس صفوی تشکیل شد، اهل روستای آرپا در وایوتس دزور ارمنستان بودند که به دلیل آزار و چپاول خان‌ها، آنجا را رها کردند و در نزدیکی چشمه‌ای موسوم به مزرا، در شمال شرقی خوی‌گان، سکنا گزیدند و آنجا را به نام چشمه، روستای مزرآباد نامیدند.

ساکنان اولیه روستای خوی‌گان بالا( از روستاهای زمان شاه عباس صفوی ) نیز بنا به روایتی از خوی جلفای قدیم به این مکان مهاجرت کرده‌اند. به همین دلیل نام روستا را خوی‌گان، یعنی ازخوی آمده، گذاشته‌اند. این روستا از سه محله پایین یا ده، وسط یا کهنه قلعه و جدید یا تازه قلعه تشکیل شده است. در صحن کلیسای مریم مقدس این منطقه، کنده‌کاری‌هایی بر روی سنگ وجود دارد که تصاویر آدم و حوا، گول خوردن آنها از مار، عیسی مسیح در بغل مریم مقدس و به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح نشان داده می‌شوند.

روستـای هزارجریب، که در تلفظ محلی جارجریب خوانده می‌شود، نیز در زمان شاه عباس اول ساخـته شد. از یکی از روحانیـان این روستا به نام استپـانوس یِرِتس کتـاب دسـت‌نویسی با عنوان تاریح استپانوس یِرِتس به جا مانده که در کتابخانه کتب دست‌نویس قدیمی کلیسای وانک آمناپرکیچ مقدس جلفای نو اصفهان نگهداری می‌شود. این کتاب از نظر تاریخی و شرح وقایع سیاسی و اجتماعی بسیار اهمیت دارد. یِرِتس وقایعی را که در طول حیات وی رخ داده، در کتابش تفسیـر کرده، شامـل رویدادهای دوران شاه عـباس دوم صفوی (در 1642م)؛ جنگ‌های ایران و عثمانی؛ وقایع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوران شاه سلطان حسین، آخرین شاه صفوی، که آنها را تلخ و تأسفبار خوانده؛ حمله افغـان‌ها و سرنگونی سلسله صفوی؛ در پی آن حـمله سلطان احمد سوم عثمانـی به ارمنستان، گرجستان و سپـس، به ایران و فتح قزوین (1723م)؛ وضعیت اجتماعی ارمنیان تحت سلطه افغان‌ها در ایران؛ و شرح دقیق وقایع سیاسی مربوط به حمله نادر شاه افشار به افغان‌ها و عثمانی‌ها و سرانجام، پیروزی. او نادر شاه را « تشنه خون مسیحیان» نامیده زیرا وی برای افـزودن بر اموال خود دستـور داده بود که تمام دارایـی‌های بازرگانان و اهالـی ارمنـی جلفـای نو را غصب و غارت کننـد. حتـی، فرمـان سوزاندن رهبـران دینی کاتولیـک ارمنی آنـجا را صادر کرده بود.کتاب همچنین به تشریح وقایع سیاسی و نظامی دوران کریم خان زند و به سلطنت رسیدن آقا محمد خان قاجار در ایران (1796م) و وضعیت اسف‌بار ارمنیان در آن دوران پرداخته است. با کشتار ارمنیان و غارت اموال آنان و تصاحب زنان، آقا محمد خان قاجار فرمان داد تا ارمنیان مناطق جنوبی ایران به سمت تهران مهاجرت کنند.

این کتاب دست‌نویس را انجمن تحصیل‌کردگان پریا، شعبه تهران، به چاپ رسانده. امروزه، نیز ارمنـیان در گورستان روستای هزار جریب بر سر مزار استپانوس یِرِتس، مراسم یادبود وی را به جـا می‌آورند. صفحـه‌ای از کتاب دست‌نویس استپـانوس یِرِتـس در تصویر شماره 3 نشان داده شده است.

تصویر 3 : صفحه‌ای از کتاب دست‌نویس تاریخ استپانوس یِرِتس

درکلیسای گریگور لوساووریچ مقدس در روستای هادان، از دو انجیل دست‌نویس به نام‌های نازارت مقدس (مربوط به قرن شانزدهم میلادی) و آمناپرکیچ مقدس برای آیین مذهبی استفاده می‌شد که هم اکنون درموزه کلیسای وانک جلفای نو اصفهان نگهداری می‌شوند.

در کلیسای بارسق مقـدس در روستای شوریشگان ( به فارسی سروش‌گان یا سروش‌جان) از دو انجیل دست نویس به نام‌های بارسق کساریاتسی مقدس، متعلق به قـرن پانزدهـم میلادی وتوخ مانوک مقدس، متعلق به قرن شانزدهم میلادی برای مراسم مذهبی استفاده می‌شد. انجیل دوم اکنون در ارمنستان نگهداری می‌شود.

منطقه چهارمحال و بختیاری: ارمنیان مناطق باسن، کارین و خنوس ـ که به نام‌های باسن، برسیم یا ترسیم خوانده می‌شدند ـ  هنگام کوچ اجباری به ایران از شاه عباس تقاضا کردند که در منطقه‌ای با کوه‌های مرتفع و برفی ساکن شوند و سرانجام، در منطقه گندمان سکنا گزیدند. اگرچه گندمان نام منطقه است ولی روستایی نیز به همین نام وجود داشته است.

پیش از تقسیمات جدید کشوری، چهارمحال دارای دو منطقه ده کرد و بروجن بود و به چهار ناحیـه گندمان، لار، میزده و کهار تقسیم می‌شد. در حال حاضـر، چهارمحال و بختیاری به چهار منطقه اردل، بروجن، لردگان و  شهرکرد تقسیم می‌شود. روستاهای ارمنی‌نشین چهارمحال و بختیاری عبارت‌اند از : واستیگان، بن، رستو، ده کرد، بالقلو، گیشنیگان، احمد آباد، سولوگان، دستگرد، فرندیگان، شالمزر، جغاخور، نغان، زیوریگان (زوردیگون)، بولداجی، قلعه کشیش، آقبولاق، قلعه کمر، مرزک بالا، چهاربازار، گندمان، کاتگ، بژکرد، ده ارمنی، ده خلیفه، شاه بولاق، موچیگان، ده شیخ، سیناگان، حاجی آباد، سیرک، ماموران، لیواسیان، کنارک بالا، کنارک پایین و ماموکا.

منطقه چهارمحال و بختیاری به دلیل نزدیک بودن به اصفهان و کلیسای آمناپرکیچ مقدس در جلفای نو از نظر فرهنگی و علمی شرایط مساعدی برای ترقی داشته است. به لطف پدر روحانی یزنیک وارتاپد یرکاراکتسیان، در اوایل قرن بیستم میلادی، کوشش بسیاری برای افزایش بازده تحصیلی منطقه با فرستادن معلمان مجرب از جلفای نو به روستاها صورت گرفت. بیشتر مردم به تحصیل زبان انگلیسی پرداختند و توانستند در شرکت نفت خوزستان مشغول به کار شوند. در 1930م، در آبادان جوانان ارمنی انجمن فرهنگی تحقیق‌دوستان چهارمحال و بختیاری را به نام « آرور» بنیان گذاشتند. هدف این انجمن رسیدگی به مسائل تحصیلی و فراهم ساختن داروهای مورد نیاز ساکنان منطقه بود ولی به تدریج رساندن کمک‌های پزشکی به روستاییان به امری ضروری تبدیل و در 1941م، درمانگاهی در روستای ماموران تأسیس شد.

 منطقه بربرود (بورواری): ارمنیـانی که در زمـان شاه عباس اول، از مناطـق منازکرت، آلاشکـرت، قـارص و گاقزوان (که دوروبران یا کاجبِـرونی نامیده می‌شدند) کـوچ داده شدند در منطقـه بربرود (بورواری) اسکان یافتند.

ارمنیان منطقه بربرود را به دلیل داشتن گلزارهای فراوان و رایحه خـوشی که از گل‌ها به مشام می‌رسید، بورواری به معنی سرشار از رایحه و بوی خوش نامیدند. این منطقه از شرق به فریدن، از غرب به جاپلـق، از جنوب به منطقـه لرستان، از شمال به کمـره و از شمال غربی به کزاز محدود است. بورواری به سه قسمت جنوبی، مرکزی و شمالی تقسیم می‌شود. بخش جنوبی، که کوهستانی است، با لرستان هم مرز است و بعضی از روستاها ساکنان ارمنی و لر داشتند.

پاهـرا، شاوراوا (شاپـور آباد)، پارشن، چـمن خـرس، گل بهار، ازنا، پارمیشان، خواجـو دهنو، جانخوش، خمستون، چارباغ، خسرو آباد، بورگ، آب باریک، جقا گورگ، موقاناک، آناوش، زازمارو، شاوورد، ایویز، دریچه و کانسرخ روستاهای ارمنی‌نشین قسمت جنوبی و گوران، سنگ سفید، گووز و گاییکان روستاهای ارمنی‌نشین قسمت مرکزی و قره‌کهریز، فرج آباد، دهنو، خورزند، نصرآباد، بارگیالا، بهمن آباد و هندا، روستاهای ارمنی‌نشین قسمت شمالی‌اند.

مردم این منطقه علاوه‌بر کشاورزی، دامپروری، قالی‌بافی و صنایع دستی دیگر به تحصیل نیز می‌پرداختند و فرهنگ بالایی داشتند. کشیش گریگور تر پطروسیان، متولد روستای سنگ سفید و ساکن روستای نصر آباد، از طرف وزیر دادگستری مأمور ثبت ازدواج مسیحیان روستای نصر آباد شده بود. از دیگر تحصیل‌کردگان این منطقه می‌توان به هوانس تر پطروسیان، مؤسس تقویم سالانه گانتق؛ میناس هوسپیان، مؤلف کتاب گلچینی از ادبیات ارمنی؛ و آبراهام هواساپیان، مؤلف کتاب‌های روستاهای ارمنینشین در منطقه الیگودرز و تاریخ مقدس اشاره کرد.

 منطقه کمره: در گذشته کمـره جزئی از ناحیه پهناور بلاد جبال (عراق عجم) از اقلیـم چهارم بود که یونانیان به آن مدیا، یعنی سرزمین مادها، می‌گفتند و در طول تاریخ به نام‌های گوناگونی مانند تیمره، تیمرتین ( تیمره کبری و تیمره صغری )، دیمره، دیمرتین نامیده شده است.

ابراهیم دهگان درباره معنی‌ واژه کمره می‌نویسد :

« لغت کمره به طور تحقیقی روی ریشه کیمر قرار گرفته است و اینان یعنی کیمری‌ها از قدیمی‌ترین طوایف آریایی بوده‌اند که بنابر نقد سناخریب از طرف شمال به مملکت وان فشار می‌آوردندو آنها را کامبرا می‌نامیده‌اند.

در کتاب اشعیای نبی درباره مردمان کمره نوشته شده است که آنان را که کیمری می‌خواندند، مردمانی بسیار خطرناک بودند، تیرهای آنان تیز و سم آنها مانند سنگ خارا و چرخ‌های ایشان مانند گردباد بود. این مردم در دنیا متفرق شدند و دولت‌هایی تشکیل دادند که آن دولت‌ها از بین رفته‌اند و فقط، نام کمره بر ناحیه‌ای از عراق عجم تا به امروز باقی مانده است».(6)

پیش از مستقـل شدن خمین از محلات و قبل از آن از گلپایگان، بخش کمره شامل خمین و روستاهای آن بود. امروزه خمین یکی از شهرستان‌های استان مرکزی است.

منطقه کمره از شرق، 14 کیلومتر دورتر از خمین است. از غرب، به مناطق شمالی جاپلق و در همان راستا، منطقه کزاز و از جنوب، به منطقه بربرود (بورواری) محدود می‌شود. در قسمت شمالی، روستاهای ارمنـی‌نشین به پایان می‌رسنـد. از منطقـه کمـره هر چه به طرف شمال غربی برویم به سلطان آباد نزدیک‌تر می شویم.

روستاهای ارمنی‌نشین کمره، واقع در دهستان دالایی، شامل چهار طاق، حاجی آباد دالایی، حسیـن آباد دالایی، دانیـان، داوود آباد (دووت آباد)، قـورچی‌باشی، کنـدها (کندا)، لیلان (لیلیان، لیلیهان)، مزرا حسیـن سفلا، ساکی، ده سفید و قلعه بالاست.  دره شور (دره شوی) و مزراع (مزرا) نام روستاهای ارمنی‌نشین دهستان حمزه‌لو است. روستاهای ارمنی‌نشین دهستان جاپلق شرقی نیز شامل کجارستان ( ارته چمن ) و نصرآباد است.

تصویر 4: صفحۀ نخست اسناد دست‌نویس فرج الله خان دالایی

به گفته آندرانیک بگیجانیان، مؤلف کتاب بازیک، طبق تحقیق وی، که در 1970م در منطقه کمره صورت داده، ارمنیان در دوران حکومت کریم خان زند در این منطقه ساکن شده‌اند. در این زمان تعدادی از ساکنان بربرود نزد سرتیپ خان دالایی می‌روند و تقاضا می‌کنند که محلی برای سکونت آنان اختصاص داده شود. خان دالایی آنان را در روستای قلعه بالا اسکان داد اما ارمنیان به تدریج در روستاهای قورچی‌باشی، کندها، لیلیان و روستاهای دیگر نیز ساکن ‌شدند.

آندرانیک بگیجانیان اسناد دست‌نویسی مربوط به تشکیل روستاهای ارمنی‌نشین منطقه کمره و استقـرار ارمنیـان را در آنجا ازفرج الله خان دالایی به دست آورده که صفحـه اول آن را در کتاب خود چاپ کرده است.(7) (تصویر 4)

خانم آرمنوهی هواساپیان، از اهالی لیلان، اطلاعاتی درباره این روستا و فرهنگ مردم در اختیار ما قرار داده.

« در 1604م/ 1013ق، ارمنیان پس از کوچ اجباری به جلفای اصفهان به دستور شاه‌عباس در مناطق آرین جان، فریدن، بربرود و … پراکنده شدند. کشیشی به نام ملیک، که فرزندان بسیاری داشت، به همراه خویشاوندان پرجمعیت خود به طرف لیلان کوچ کرد. آنها با دیدن دشتی سرسبز، پر از گل‌های سفیدی به نام لیلی، آنجا را لیلستان و بعدها، لیلیان نام‌گذاری کردند. عده‌ای هم می‌گویند که نام روستا از چشمه‌ای به نام لیلی در آن منطقه گرفته شده. کل ده لیلیان ارمنی‌نشین بود. دور‌تا‌دور روستا، دیوار بلندی ساخته بودند که در بالای آن در هر چهار طرف جایگاه‌هایی برای تیراندازی وجود داشت. چهار قلعه نیز برای دیدبانی ساخته بودند و جوان‌ها شب و روز مشغول دیدبانی بودند تا روستا را از حملات غارتگران حفاظت کنند. حتی، به کمک دهات همسایه نیز می‌رفتند و با اشرار مقابله می‌کردند.

ارمنـیان در 1905م کلیسای گریگـوری روستا را ساخـتند و پس از ساخـت آن، به دلیل فرهنگ پیشرفته‌ای که داشتند به فکر تأسیس مدرسه افتادند. در این زمان، شخص خیری به نام حاجی عباس خان دالایی، از خان‌های ده، زمینی به مساحت 3000 متر مربع را در اختیار ارمنیان گذاشت. اسقف اعظم آن زمان، باگرات وارتازاریان، که رهبری مردم را بر عهده داشت، مدرسه را در 1908م تأسیس کرد. مدرسه را به نام شخص خیری به اسم هونانیان، که سالانه دویست تومان برای تأمین حقوق مدرسان مدرسه از روسیه به ایران می فرستاد، هونانیان نامیدند. البته، این مقرری بعد از استقرار رژیم بلشویکی در روسیه قطع شد و اعضای انجمن مدرسه تصمیم گرفتند برای تأمین مخارج مدرسه، از مراسم غسل تعمید هر بچه یک ریال و از مراسم ازدواج، پنج ریال دریافت کنند. ساختمان مدرسه در وسط حیاط بنا شده بود و اطراف آن، زمین ورزشی ساخته بودند. داخل ساختمان، کلاس‌های درس و سالن بزرگی برای اجتماعات و اجرای نمایش وجود داشت. جوانان روستا انجمنی تشکیل داده و کتابخانه‌ای تأسیس کرده بودند. در مدرسه، سه زبان ارمنی، فارسی و انگلیسی تدریس می‌شد. معلمان ارمنی بیشتر از اصفهان و تبریز می‌آمدند ولی بعدها، که جوانان با استعداد روستا در دانشگاه اصفهان، همدان و تهران ادامه تحصیل دادند، موظف شدند پس از فارغ‌التحصیلی به روستا برگردند و به مدت دو سال تدریس کنند. در 1953م، که ارمنیان به تدریج لیلان را ترک کردند، مدرسه دولتی شد».

منطقه کزاز: کزاز از شرق به کمره، از غرب به همدان، از جنوب غربی به ملایر، از جنوب به جپلاق (که گذر کوه بلند خاقانی این دو منطقه را جدا می‌سازد) و از شمال به سلطان آباد محدود می‌شود. تشکیل روستاهای ارمنی‌نشین در این منطقه هم‌زمان با تشکیل روستاهایی در کمره و جپلاق، در دوران حکومت کریم‌خان زند، صورت گرفت. کوچ ارمنیان از بربرود (بورواری) به این منطقه داوطلبانه و به دلیل رشد جمعیت در محل سکونت اولیه آنها بود. ارمنیان ابتدا از بربرود (بورواری) به جپلاق کوچ کردند و سپس، به دلیل داد و ستد و نزدیکی به سلطان آباد به کزاز رفتند.

روستاهای ارمنی‌نشین کزاز شامل کالاوا، ازنا، شازند، عباس آباد، دیلیساوا، مرند، اومریان، اکبرآباد، علی آباد، گودوزک، گولیزار، علی برج، قلعه کوکب، حسین آباد، سهدون، سوران و قلعه پل دوآب است.

طبق روایت اهالی روستای کالاوا، که اولین روستای ارمنی‌نشین منطقه بود و با توجه به سنگ قبرهای موجود در گورستان آن، روستا در ربع آخر قرن هجدهم میلادی بنیان گذاشته شده است. در گورستان روستا، سنگ قبری به زبان انگلیسی به تاریخ 1840م وجود دارد که متعلق به یک تاجر اروپایی ساکن سلطان‌آباد است. با در نظر گر فتن اینکه تا اواخر قرن نوزدهم میلادی اجتماع بزرگ ارمنی یا مسیحی در سلطان آباد وجود نداشته، درگذشتگان آنها در گورستان روستای کالاوا به خاک سپرده می‌شدند. همچنین، سنگ قبری متعلق به سرهنگ گورگن‌خان در این گورستان وجود دارد که نوشته‌های روی آن به زبان ارمنی و فارسی است.

در 1905م، به فرمان اسقف اعظم جلفای نو، روحانی‌ای به نام خورن وارتاپد دِر وارطانیان برای خـدمتگزاری به ارمنیان همـدان، جپلاق، کمره، کزاز و  بربرود (بورواری) تعیـین شد. این روحانی پس از مستقر شدن در روستای ازنا مدرسه‌ای برای ارمنیان تأسیس کرد و به تدریس در آن مشغول شد. پس از درگذشت او، قوم امیریان به ریاست واهان امیریان در پیشرفت تحصیلی، مذهبی و تجاری این منطفه سهم بسزایی داشتند به طوری که بازرگانان هم در سلطان آباد و هم در ازنا منزل داشتند.

روستای شازند در پیشرفت مادی و معنوی مردم این منطقه تأثیر بسیار داشته است. زیرا در زمان رضاشاه، خط راه‌آهن در این روستا کشیده و ایستگاه راه‌آهن در آن ساخته شد. همچنین، با ساخت کارخانه شکر و اشتغال روستاییان در آن امنیت و رفاه مادی ساکنان ارمنی و فارس این روستا تضمین شد.

سلطان آباد، که روستایی بیش نبود، به فرمان فتحعلی شاه قاجار تبدیل به شهر شد و پس از برقراری قوانین، تاجران و صنعتگران در آنجا سکنا گزیدند. در زمان ناصرالدین شاه، که در کشور آرامش برقرار شد، تاجران و صنعتگران ارمنی از کزاز، کمره و جپلاق در سلطان آباد سکونت گزیدند.

مدارس ابتدایی و دبیـرستان ساختند و در زمان رضاشاه به تحـصیل زبان‌های ارمنـی، فارسـی و انگلیـسی پرداخـتند. دانش‌آموخـتگان نیز به روستاهای ارمنـی‌نشین رفتـه به تدریس مشغول می‌شدند.

 منطقه خرقان: خرقان در شمال شرقی همدان و در جنوب غربی قزوین، در مثلث شهرهای ساوه، قزوین و همدان واقع است. فاصله تهران تا روستاهای ارمنی‌نشین این منطقه از راه جاده ساوه تقریباً200 کیلومتر است.

روستاهای ارمنـی‌نشین خرقان شامـل لار، چارحد، چاناخچـی بالا، چاناخچـی پایین، هنگه قلعه، آقبولاق، زمبار، ورزند، تیره، حصارچایی، یارآباد، امیرآباد و کشکاباد است.

لار، اولین روستای ارمنی‌نشین این منطقه، در 1750م تشکیل شد. کلب علی‌خان، مالک اراضی خرقان، در سفری به روستاهای ارمنی‌نشین پاهرا و پارشن در بربرود (بورواری)، به ساکنان این روستاها پیشنهاد کـرد که به خرقان نقل مکان کنـند و در املاک آنجـا به فعالیت خود ادامه دهند. به دنبال این پیشنهاد، شخصی به نام باباخان، از ارمنیان بربرود (بورواری) ، به همراه تعدادی از ساکنان برای آشنایی با وضعیت آب و هوا و زندگی مردم به آن منطقه رفتند. سپس، به همراه 25 خانواده به روستای لار نقل مکان کردند.

چارحد، دومین روستای ارمنی‌نشین خرقان، در1770م، با نقل مکان خانواده‌هایی از فریدن به این منطقه تشکیل شد. در اثر زلـزله‌ای که در 1962م در خـرقان به وقوع پیوست، روستاهای ارمنی‌نشین این منطقه، به خصوص، چاناخچی پایین ویران و سبب مهاجرت ارمنیان منطقه به تهران شد.

سکونت ارمنیان در تهران

ارمنـیان از اواخر قرن هجدهـم میلادی در تهـران ساکـن شدند، هنـگامی که کـریم‌خان‌زند ده خانواده ارمنی را، که به حرفه سنگ‌تراشی و جواهرسازی اشتغال داشتند، از جلفای نو اصفهان به ده دولاب و حـومه شهر تهـران انتقال داد، جایی که اکنون گـورستان قدیمی ارمنیان در آن واقع است. این ارمنـیان در 1768م کلیسای تادئوس و بارتوقیمـئوس مقـدس را در کوچه ارامنه، بین گذرغریبان و بازارچه حضرت عبدالعظیم،  بنا کردند.

در 1796م، آقا محمد خان قاجار پس از کشتار ارمنیان و غارت اموال و تصاحب زنان آنان فرمان داد تا ایشان از مناطق جنوبی کشور به تهران مهاجرت کنند. همچنین، اسرایی از ارمنستان و چند خانوار ارمنی از قراباغ را درمحله دروازه قزوین اسکان داد. بعدها، در آنجا کلیسای کوچکی بنا شد.

در 1798م، فتحعلی‌شاه قاجار،  فرمان داد تا صنعتگران ارمنی از جلفای نو و تبریز به تهران مهاجرت کنند و در محله دروازه قزوین ساکن شوند. در 1884م، ارمنیان در محل کلیسای کوچک قدیمی کلیسای گئورگ مقدس را ساختند. آنها سپس، در ده ونک، خردون در شرق ونک، دروس در شمال شرق تهران و درحومه تهران در بومهن و تلو اسکان یافتند.

با توسعه و رونق تهران و همچنین، در اثر از بین رفتن تدریجی جوامع روستایی، ارمنیان بسیاری در جست‌وجوی کار به تهران آمدند. پس از جنگ دوم جهانی، به پیشنهاد دولت ارمنستان و با تصمیم مورخ 21 نوامبر 1945م دولت اتحاد جماهیر شوروی سابق، مهاجرت سی هزار ارمنی از ایران، یونان، بلغارستان، رومانی، لبنان و سوریه به ارمنستان مجاز شد اما تعداد مهاجران از پنجاه هزار تن گذشت. تعداد مهاجران ارمنی از ایران به ارمنستان حدود هجده هزار نفر بود. اولین کاروان مهاجران در 1946م راهی ارمنستان شد. در همان سال، در زمان اسقف واهان گستاندیان، رهبر حوزه اسقفی، کمیته‌ای برای کمک به مهاجران ارمنی در تهران تأسیس شد که محل آن در خیابان نادری سابق (جمهوری اسلامی کنونی ) بود. با وجود اینکه به روستاهای ارمنی‌نشین اطلاع داده شده بود که تا اطلاع ثانوی خانه و اموال خود را نفروشند اما شوق مهاجرت از یک سو و ظلم خان‌ها و ز‌مین‌داران محلی از سوی دیگر باعث شد تا روستاییان دار و ندار خود را بفروشند و به تهران مهاجرت کنند. این روستاییان از بربرود (بورواری)، جپلاق، کزاز، کمره، چهارمحال و سلطان آباد بودند که در نواحی بهجت آباد، یوسف‌آباد،  قزل قلعه، حشمتیه، مجیدیه، وحیدیه، زرکش و نارمک اسکان یافتند. یکی از مهم‌ترین مراکز این‌ مهاجران بهجت آباد بود که پانزده سال در آنجا ساکن بودند ولی پس از آنکه شهرداری این محله را تخریب کرد ارمنیان به محله‌های دیگر منتقل شدند.

جامعه ارمنی به دست شوراهای خلیفه‌گری اداره می‌شود. دولت در موضوعات خاص جامعه ارمنیان مانند مسائل مربوط به خانواده، ارث، تولد و … به آنان اختیار داده و احکام آنان دارای رسمیت قانونی است. تا 1956م، کلیسای ارمنی ایران وابسته به مقر کل جاثلیق ارمنیان جهان مستقر در اجمیادزین بود اما از این تاریخ به بعد، در اثر برخی تحولات سیاسی در ایران و نیز، بنا به تصمیماتی که در کلیسای ارمنی ایران گرفته شد این کلیسا به مقر دوم کلیسایی ارمنی واقع در آنتیلیاس لبنان وابسته شد. در ایران سه حوزه اسقفی ارمنی وجود دارد شامل: حوزه آذربایجان با مرکزیت تبریز، حوزه تهران و شمال با مرکزیت تهران و حوزه جنوب با مرکزیت جلفای نو اصفهان.

بررسی فرشهای ارمنی باف در ایران

به دنبال کوچ ارمنیان به ایران هنر و صنعت قالی‌بافی ارمنی با طرح‌ها، نقش‌ها و رنگ‌های خاص خود همانند دیگر هنرها و صنایع ارمنی به ایران راه یافت و باعث شکوفایی هنر و صنایع ایران شد. ارمنیان روستانشین پشم گوسفند را، که ماده اصلی قالی‌بافی است، به صورت سنتی می‌ریسیدند و با گیاهانی که در طبیعت اطراف یافت می‌شد رنگ می‌کردند و سپس، آنها را برای بافت فرش‌ به کار می‌بردند. این فرش‌های ارمنی‌باف بازار جهانی داشت. سیاحان و محققان انگلیسی، آلمانی و امریکایی، که در روستاهای ارمنی‌نشین ایران به تحقیق و جست‌وجو پرداخته‌اند، قالی‌های ارمنی‌باف را از نظر نقش، رنگ‌آمیزی و مرغوبیت الیاف و موادی که برای رنگ‌رزی آنها به کار رفته تحسین کرده‌اند. به گفته سسیل ادواردز، در کتاب خود به نام  قالی ایران، قالی‌های ارمنی‌باف را از نظر طرح و نقش نمی‌توان ایرانی خواند.

در زمـان شاه عباس اول صفوی، در اواخـر قرن شانزدهـم و اوایل قرن هفدهم میلادی، به سفارش دولت لهستان قالی‌هایی با نقوشی به سبک باروکو بافته می‌شد که به قالی پولونز معروف است. این قالـی‌ها را با نخ‌های پنـبه‌ای و ابریشمی و گـره‌هایی از طلا و نقره می‌بافتـند. رنگ‌های روشنی که در بافت این قالی‌ها به کار رفته‌ مانند صورتی، سبز، زرد، نارنجی و قهوه‌ای با نقش عقاب، علامت سلسله واسا در لهستان؛ گل‌هایی با ساقه‌های پر برگ؛ و نقش‌ درختان نخل این قالی‌ها را منحصر‌به‌فرد کرده است. مانیا قازاریان در کتاب خود، قالی ارمنی، عقیده دارد که در آن دوران طراحی قالی‌هایی با چنین نقوشی به سبک باروکو تنها از ارمنیان بر می‌آمده. تصویر شماره 5 نمونه‌ای از قالی پولونز را نشان می‌دهد.

فرش به معنی هر چیز گستردنی بر روی زمین مانند قالی، گلیم، گبه و زیلو  و همچنین به معنای زیرانداز است. قبل از اینکه فرش‌های ارمنی‌باف ایران را به تفصیل بررسی کنیم، لازم است برخی اصطلاحات را توضیح دهیم:

تخت باف: قالی‌ای که با یک نخ پود بافته می‌شود.

لول باف: قالی‌ای که با دو نخ پود ضخیم و نازک بافته می‌شود.

گره نامتقارن یا فارسی: گرهی که روی یک نخ تار( نخ چله) زده می‌شود.

گره متقارن یا ترکی: گـرهی که روی دو نـخ تار زده می‌شود ( این اصطلاح فقط در ایران متداول است).

رج شمار: تعـداد گـره‌ها در 7 سانتـی‌متر در یـک رج بـرای گـره ترکـی و تعـداد گـره‌ها در 5/6 سانتی‌متر در یک رج برای گره فارسی.

قالی فریدن (پریا): در فریدن قالی را روی دار افقی، به صورت تخت‌باف، اغلب با رج‌شمار 28 و با گره ترکی (برخلاف قالی‌های فارسی‌باف اصفهان که با گره فارسی بافته می‌شوند) با نخ چله و پود از جنس پنبه و نخ بافت از جنس پشم گوسفند می‌بافتند. برای تهیه نخ‌های پشمی، ابتدا زنان روستایـی پشم را حلاجی می‌کردنـد و سپس، با دوک و چرخ ریسندگی آن را به صورت نخ در می‌آوردند.

طی تحقیق به تصویر قالی‌ای برخوردیم که محل بافت و بافنده آن مشخص نیست ولی به دلیل آنکه قالی‌ای ارمنی‌باف است و نوشته ارمنی دارد آن را در مجموعه تصاویر قالی‌ها آورده‌ایم. این قالی آندرانیک، فرمانده قوای نظامی ارمنستان را بر روی اسب، رود ارس، کوه‌های آرارات، عقاب ارمنستان را در حین شکار و پرچم ارمنستان را با رنگ‌های قرمز، آبی و زردآلویی، که با نخ ابریشمی انعکاس ملایمی به آن داده شده، نشان می‌دهد. در قسمت بالای قالی این جمله نوشته شده است: « همه چیز برای وطن». این قالی به صورت لول‌باف، با گره ترکی، رج‌شمار 42 و با نخ بافت ابریشمی در اندازه  64 × 135‌سانتی‌متر مربع بافته شده است (تصویر 6).

نمونه دیگر قالی ارمنی‌باف روستای ذرنه (بولوران) با طرح لچک ترنج در ابعاد 83× 106 سانتی‌متر مربع، با رج‌شمار 28است. این قالی به‌رغم سادگی طرح آن نوشته‌ای دارد که حائز اهمیت است: « اهدا به کلیسای قوکاس مقدس روستای بولوران، از آرمناک میریجیان به یاد خاچیک داودیان، تاریخ2 جولای 1967م» (تصویر 7).

در قالی‌های ارمنی‌باف، ترنج به صورت مدالیونی است که داخل آن با گل‌های هشت‌پر یا دوازده‌پر، که ضریبی از چهار است، تزیین شده. ترنج به شکل مدالیون گرد نماد خورشید و حیات است. نقش‌مایه‌هایی که از چهار سوی مدالیون، طول و عرض قالی، با گل‌های مختلف کشیده می‌شود، نمادی از چهار سوی جهان و همچنین، چهار عناصر طبیعت یعنی آب، هوا، خاک و آتش است. از چهار سوی ترنج این قالی، چهار نقش‌مایه تجریدی گل سوسنی (شوشانازارد به ارمنی) خارج شده. نقوشی که در زمان بت‌پرستی نماد چیزهای دیگری بود، پس از مسیحیت مفهوم تازه‌ای پیدا کرد. یکی از آنها نقش گل سوسنی است که نماد بی‌عیبی مسیحیت است.

ژنیک خاچاطوریان، طراح و بافنده قالی‌ای به ابعاد 124× 154سانتی‌متر مربع با رج‌شمار 28 است که ترنج آن به صورت قابی کنگره‌دار است و گل‌های افشان داخلی را احاطه کرده. درقسمت لچک، نقش طاووس و در حاشیه، نقش گل نخل مانند (آرماوِنیاک به ارمنی) را مشاهده می‌کنیم. به طور کلی، قالی‌های ارمنی سه حاشیه دارند، دو حاشیه کوچک و یک حاشیه بزرگ. این قالی در 1975م بافته شده (تصاویر 8 و 9). طراح از طبیعت پیرامون خود الهام گرفته و با استفاده از گل رز مانند (وارتیاک به ارمنی) یا گل هشـت‌پر، گل تزیینی سوسنـی (شوشانازارد به ارمنـی)، گل پنبـه‌ای، گل شبیـه به درخت نخل و …، که به صورت تجریدی بر روی شاخه‌ای منحنی به صورت پراکنده در زمینه قالی پخش شده، قالی را طراحی کرده. شاه عباس صفوی علاقه بسیاری به گل نخل‌مانند داشت به همین دلیل، آن را گل شاه عباسی نامیده‌اند.

نقش کلیسای وانک به نام آمناپرکیچ مقدس جلفای نو اصفهان را لئون میناسیان در 1956م طراحی کرده و خواهر وی، نوارت میناسیان، آن را با رج‌شمار40 و ابعاد 56×79 سانتی‌متر مربع بافته است (تصویر 10).

طراح قالی مام وطن نیز لئون میناسیان است که آن را در ابعاد 56×62 سانتی‌متر مربع طراحی کرده و نوارت میناسیان آن را به صورت لول‌باف با رج شمار 35 بافته است (تصویر 11).

قالی چهارمحال و بختیاری: در این منطقه، قالی را روی دار افقی به صورت تخت‌باف هم با پود پشمی و هم با پود پنبه‌ای با گره ترکی و رج شمار 28 تا 35 می‌بافتند. نقوش قالی‌های این منطقه بیشتر به صورت هندسی است. طرح خشتی ازطرح‌های این منطقه است. در جلفای نو، به چند نمونه از این قالی‌ها برخوردیم که تصاویر آنها را مشاهده می‌کنید. خانم آستقیک بابومیان، اهل روستای ماموکا، در 1955م نمونه‌ای از این نوع قالی را با رج شمار 28 بافته است (تصویر12). قالی‌های طرح خشتی در روستاهای سیرک و حاجی‌آباد نیز بافته شده ( تصاویر13و14). در حاشیه تصویر 12 نقش کاملاً تجریدی مار اژدها مانندی مشاهده می‌شود که مختص این منطقه است.

در ارمنستان باستان، واهاگن، خدای رعد و برق، با دلاوری علیه اژدهایی که مانع بارش باران بود می‌جنگد و آن را با شمشیرش از بین می برد و در نتیجه، باران می بارد. اژدهای قلع و قمع شده به صورت مارهای کوچک اژدها مانند به زمین می‌ریزد که در نقش‌ها آن را با حرف Տارمنی نمایش داده‌اند. این نقش می‌تواند تزییناتی نیز داشته باشد.

در این منطقه، طرح لچک ترنج نیز بافته شده که بر روی آن تاریخ 1931م مشاهده می‌شود. این قالی سه حاشیه هم اندازه با نقش بلوجیک دارد که درسرتاسر حاشیه تکرار شده است (تصویر 15).

طرح مدالیون طرحی است که در آن نقش‌مایه مدالیونی گرد یا گل مانند یا لوزی‌شکل در زمینه قالی تکرار می‌شود. در یکی از قالی‌های بافته شده با این طرح، نقش صلیب کوچکی در زمینه دیده می‌شود (تصویر 16).

 قالی بربرود (بورواری): در این منطقـه، قالی را روی دار عمـودی، تخـت‌باف، با گره فارسـی و رج‌شمار 26تا 32 می‌بافتند. طرح‌هایی که در این منطقه از آن استفاده می‌کردند، اغلب از منطقه کمره و روستای لیلان آورده می‌شدند و با اندکی تغییر از آن استفاده می‌کردند.

طرح غنچـه مادگی یا بته، که تمام زمینـه قالی را می‌پوشاند، در 1981م به دست خانم سوفیک پطروسیان، اهل روستای نصرآباد بافته شده است (تصویر 17).  نقش غنچه مادگی (بته در فارسی) نماد زایش و حیات است. در هنرهای کاربردی ارمنی، بته به صورت تک نقش همراه با تزییناتی در اطراف آن دیده می‌شود. تفاوت آن با نقش بته در قالی‌های فارسی‌باف این است که در نوع فارسی‌باف، به صورت بته جغه یا آرایش دو بته، که در کنار یکدیگر و در جهات مخالف بیرون آمده‌اند، دیده می‌شوند.

در1961م، قالی‌ای با طرح مدالیون به دست خانم مارتا مارکاریان اهل روستای فرج آباد در ابعاد 156×340 سانتی‌متر مربع و با رج‌شمار 26 و گره فارسی بافته شده است. در مرکز قالی، مدالیون صلیبی‌شکل و در بالا و پایین آن مدالیون لوزی‌شکل قرار دارد. از اطراف مدالیون‌ها، شاخه‌های گل‌های افشان خارج شده. بر روی قالی، تاریخ بافت مشاهده می‌شود (تصویر 18).

طرح لچـک ترنج در قالی‌ای از منطقـه بربرود (بورواری) مشاهـده شده. ترنج آن به شکل قابی صلیبی‌شکل است که با نقش گل هشت‌پر در مرکز تزیین شده. قسمت‌های نوک صلیب با نقش‌مایه تجریدی گل سوسنی (نماد بی‌عیبی مسیحیت )،که پیش‌تر درباره آن توضیح دادیم، تزیین شده است (تصویر 19).

قالی کمره: در این منطقـه، از دار قالی عمودی استفاده می‌کردند. قالی به صورت تخت‌باف با گره فارسی و با رج شمار26 و 32 و 39 بافته می‌شد. مرغوبیت قالی‌های لیلان از نظر طرح، هماهنگی نقش با رنگ آمیزی، ثبات رنگ و تراکم بافت تحسین برانگیز است. سیاحان و محققان انگلیسی، آلمانـی و امریکایـی که به این منطقـه آمده‌اند، همـواره مرغوبـیت قالـی‌های لیلان را خـاطر نشان کرده‌اند.

گل پنبـه‌ای از طـرح‌های خاص این منطقـه است که طـراح آن هـواکم هواساپـیان است. قالی بافته شده به دست آقای آلفرد آبولیان نمونه‌ای از این نوع قالی است که در حاشیه آن حرف  Տ  ارمنی دیده می‌شود (تصویر20).

طرح ماهی از اصیل‌ترین طرح‌های این منطقه است، واگیره‌ای لوزی‌شکل که در داخل با گل هشت‌پر و برگ تزیین شده است. در خارج، به موازات هریک از اضلاع لوزی، نقش تجریدی ماهی دیده می‌شود. این واگیره در زمینه قالی تکرار شده (تصویر21).

از معجزه‌های عیسی مسیح این است که پنج هزار نفر را با پنج ماهی و چند تکه نان سیر کرد. از آن زمان، ماهی در مسیحیت تبدیل به نماد مسیح و معجزه او شد. در موزاییک‌هایی که در تزیین کلیساها به کار رفته نیز نقش ماهی، انگور و کبوتر به چشم می‌خورد. تبدیل انگور به شراب اولین معجزه مسیح است. معجزه دیگر چنین بوده که هنگام غسل تعمید عیسی مسیح به دست یحیی تعمید دهنده در رود اردن، در بالای سر او کبوتری ظاهر و صدایی با این مضمون شنیده شد:« این است فرزند من که از آن خشنودم». در هنر ارمنی، نقش انگور نماد برکت خداوند و اولین معجزه عیسی مسیح و کبوتر به عنوان نماد صلح در کنده‌کاری‌های کلیسایی و در سوزن‌دوزی استفاده شده اما نقش ماهی به صورت تجریدی در هنر قالی‌بافی تجلی یافته است.

طبـق سنت، در شب عیـد پاک، پس از مراسم روحـانی در کلیسا، کشمش پلـو و ماهـی می‌پزند. پلو نماد تمامی مردم و کشمش‌های آن نماد برگزیدگان خداوند و ماهی نماد معجزه مسیح است.

طـرح کلیسای جامـع اجمـیادزین ارمنستـان به دست هـراند میـرزاخانـیان در 1945م در روستای لیلان طراحی شده است. بر روی نقشه آن، دو نوشته وجود دارد. در بالا : « اجمیادزین مقدس بنا شده در 303 م» و کمی پایین‌تر: « این قالی در روستای لیلاهان منطقه کمره در ایران بافته شده است». در وسط طرح، نام مناطق نقشه ارمنستان و کوه‌های آرارات دیده می‌شوند. هنگام تحقیق موفق به یافتن اصل قالی نشدیم اما طرحی از آن را ،که در سندی بر جای مانده، در اختیار خوانندگان قرار می‌دهیم (تصویر22) .

تصویر دیگری از کلیسای جامع اجمیادزین مقدس به دست توماس داودیان اهل روستای لیلان در1956م/ 1335ش در ابعاد 66× 106 سانتی‌متـر مربع با رج‌شمار 32 طراحی شده است که در آن کوه‌های آرارات و کلیسای اجمیادزین دیده می‌شود و به عنوان قالی تصویری حائز اهمیت است (تصویر 23).

طرح گلدانی یکی دیگر از طرح‌های این منطقه است که هواکم هواساپیان آن را با رج‌شمار 32 در 1957م طراحی کرده. بر روی قالی تاریخ و نام بافنده آن، رپه‌کا، نوشته شده است (تصویر 24). در این طرح، شاخه‌ها به همراه برگ‌ها و گل‌های مختلف به صورت افشان از نقش‌مایه‌ای گلدانی بیرون آمده‌اند که نشانگـر خلاقیت طراح است. این گلدان می‌تواند نقش تجـریدی گل سوسنـی یا نقش‌مایه‌ای دیگر باشد. نوع دیگری از طرح گلدانی را رفائیل داودیان در 1947م در ابعاد 75× 125سانتی‌متر مربع با رج‌شمار 32 طراحی کرده است (تصویر25).

طرح لچـک ترنج در منطقه کمـره با نمونه‌ای نمایش داده می‌شود که طرحـی از هاکـوپ میرزاخانیان است. این طرح با رج‌شمار 39 و در ابعاد 54×57 سانتی‌متر مربع با نقش ترنج دایره‌ای در داخل نقش‌مایه صلیبی شکل دارد (تصویر26).

چنان که گفتیم، نقوشی که در زمان بت‌پرستی استفاده می‌شد پس از مسیحیت مفهومی تازه یافت، برای مثال، نقوش تزیینی‌ای که از ترنج به چهار سو کشیده و با قابی محصور می‌شوند و مدالیون ترنج به صورت صلیبی نماد مسیحیت است. حتی، در جای جای زمینه قالی یا گلیم به نقش صلیب برمی‌خوریم. برای ارمنیان، که در طول تاریخ همواره تحت‌تأثیر تاخت و تاز ملل دیگر بوده‌اند، حفظ هـویت ملی و مذهبـی، موضوعـی حیاتی است که آن را در هنر کاربردی خود متجلی ساخته‌اند.

در  تصویر 27، نمونه‌ای از طرح گل‌های افشان را مشاهده می‌کنید. در حاشیه بزرگ، نقش قرانی و در حاشیه کوچک، حرف Տ ارمنی دیده می‌شود. در وسط زمینه قالی، یک گل هشت‌پر گرد و در بالا و پایین آن، گل‌ نخل مانند نقش شده است که از آن شاخه‌های گل‌های افشان خارج شده‌اند. این طرح ترکیب‌بندی صلیبی شکلی‌ را نمایان می‌کند. درخت نخل (گل نخل مانند یا گل شاه عباسی در فارسی) نماد درخت زندگی است.

طرح مام وطـن از رفائیـل داودیان، قالی تصویری‌ای است که در 1944م با رج‌شمار 42 در ابعاد 58×90 سانتی‌متر مربع به صورت لول‌باف و با گره ترکی بافته شده ( تصویر 28).

قالی کزاز : در این منطقه، از دار عمودی استفاده می‌کردند و قالی هم به صورت تخت‌باف و هم، به صورت لول‌باف و در هر دو حالت با گره ترکی و رج‌شمار 28 و 35 بافته می‌شد.

هوسپ یرمیان، اهل روستای ازنا، در  1935م قالی‌ای با طرح لچک ترنج و با رج‌شمار 21 طراحی کرده. ترنج این قالی دارای قابی لوزی شکل است و سر ترنج ها با نقش گل سوسنی تزیین شده (تصویر 29).

طرح واگیره‌ای، که اصیل‌ترین طرح این منطقه است و در تمام زمینه قالی تکرار می‌شود، نیـز به دست هـوسپ یرمیـان در 1940م طراحـی شده و خانـم گلخانـم آبولیان آن را با رج‌شمـار 28بافته است. در این واگیره، طرح تجریدی درخت زندگی دیده می‌شود (تصویر30 ).

قالی خرقان: در این منطقه، از دار افقی استفاده می‌کردند و قالی به صورت تخت‌باف با رج شمار 28 بافته می‌شده. طرح‌ها به صورت هندسی و دارای نقوش انتزاعی است.

طرح مدالیون، که در این منطقه بافته شده، دارای نقوشی انتزاعی است که مختص همین منطقه است؛ مانند، نقوش پرندگان (طاووس)، درخت زندگی، نقش کاملاً تجریدی عقاب، شاخ‌های قوچ و نقش کاملاً تجریدی پرنده در حاشیه که صلیبی در داخل دارد. در تصاویر31 ـ  38 جزئیاتی از مدالیون‌ها را با نقوش مذکور مشاهده می‌کنید.

طرح درختی طرح اصیل منطقه خرقان است که غنچه‌های مادگی ( بته )، گل‌ها و برگ‌ها در شاخه‌های درخت دیده می‌شود (تصویر39).

طرح ماهی تجریدی با نقوش هندسی قالی خرقان نیز در همین منطقه بافته شده است (تصویر40).

گلیم ارمنی

طی تحـقیق در مناطق ارمنی‌نشین ایران، چند نمونه گلیم دو رو دیدیم که در فریدن (پریا) بافته شده بود. همچنین، یک کمربند گلیمی هم دیدیم که آن را در چهارمحال و بختیاری بافته بودند که تصاویر آنها را مشاهده می‌کنید. گلیم دو رو را روی دار افقی می‌بافتند. طرح گلیم‌ها نیز به صورت راه‌ راه و ساده یا نقش‌دار بوده.

در تصویر41، گلیم ساده با طرح راه‌راه با حاشیه‌ای با نقش تجریدی و هندسی گل سوسنی دیده می‌شود.

در تصویر42، نقش سواستیکا یا صلیب قلاب‌داردر زمینه مشاهده می‌شود که از نقش‌های دوران اورارتویی است. در حفاری‌های گورستان آرتیک در ارمنستان تکه پارچه‌ای از الیاف کتانی یافت شده که دارای نقش سواستیکا و متعلق به دوران پیش از اورارتویی ا‌ست.

در تصویر43، در حاشیه، نقش لوزی شکلی وجود دارد که درون آن صلیبی دیده می‌شود و از دو سر لوزی نقش کاملاً تجریدی عقاب خارج شده. در زمینه گلیم، طرح لوزی‌شکل دندانه‌داری نمایان است که در چهارسوی غنچه به صورت هندسی خارج شده است. شایان ذکر است که گلیم دورو به علت شیوه بافت آن و ضخامت نخ پشمی نمی‌تواند نقوشی با خطوط منعطف داشته باشد و همیشه دارای نقوش هندسی است.

در تصویر 44، در زمینه گلیم، نقش تجریدی بته دیده می‌شود.

در تصویر 45، در کمربند گلیمی منطقه چهارمحال و بختیاری، درداخل قاب شش ضلعی، نقش هندسی گلی چهارپر وجود دارد که از دو سوی آن شاخ‌های قوچ به صورت انتزاعی خارج شده.

رنگرزی الیاف پشمی

روستاییان پشم گوسفندان را با دوک ریسندگی(ایلیک به ارمنی) یا کارمان و یا چرخ ریسندگی ( جاخاراک یا جاهرا به ارمنی ) می‌ریسیدند و کلاف‌هایی از نخ‌ درست می‌کردند که به آن خامه می‌گویند. برای رنگرزی، ابتدا نخ‌ها را در زاج سفید یا شیب ،که به عنوان دندانه محسوب می‌شد، کمی می‌جوشاندند. سپس، با اضافه کردن گیاهانی که در طبیعت یافت می‌شد به همان محلول،  رنگرزی می‌کردند. سر انجام ، برای تثبیت رنگ ازقره‌قروت، دوغ و سرکه استفاده می‌کردند. در چهارمحال و بختیاری، کلاف‌ها را به مدت یک ساعت در ادرارگاو و شیب می‌خواباندند. سپس، آن را می‌شستند و شروع به رنگرزی می‌کردند.

گیاهان رنگ‌زا شامل روناس برای رنگ قرمز و نارنجی (بسته به میزان جوشیدن در محلول رنگ‌زا)، برگ مو و کاه برای رنگ زرد پررنگ و کم رنگ، پوست گردو و شیرین‌بیان برای رنگ قهوه‌ای و خردلی، پوست انار برای رنگ دوغی، پوست پیاز برای قرمز کم‌رنگ و صورتی، نیل و کمی سنبله سرمه کلاغ برای سرمه‌ای است. ارمنیان در ارمنستان برای رنگ قرمز از جانوری به نام قرمزدانه استفاده می‌کردند که در ارمنی به آن وُرتان کارمیر می‌گویند که در دشت آراراتیان به وفور یافت می‌شود. از آنجایی که این حشره درمناطق روستانشین ایران وجود ندارد به جای آن از روناس استفاده می‌کردند.

 پی‌نوشت‌ها:

  1. بخشی ازکشورکه یک ساتراپ(حاکم در دوران هخامنشی) برآن حکومت می‌کرد. تقسیم کشور به ساتراپی‌ها، نظامی مبتنی برعدم تمرکز و حاصل نبوغ کوروش و داریوش در حکومت و سازماندهی بود.
  2. برای اطلاعات بیشتر در این خصوص ر.ک: رافی آراکلیانس، «وُرتان کارمیر رنگ سلطنتی ارمنستان»، پیمان، ش 91 و92(بهار و تابستان 1399) : 88 ـ 115.
  3. شکوه السادات اعرابی هاشمی، « ارمنیان جلفای نو در عصر صفوی»، آپاگا ، ش1 و 2 (بهار و تابستان 1379): 21.
  4. هامازاسب آراکلیان، کتاب تصویری راهنما از کلیسای بیت‌اللحم جلفای نو (تهران: نائیری، 1980)، ص 8 .
  5. ل. گ. میناسیان، «تاریخ ارامنه پریا »، نشریه جایزه ادبی گئورگ ملیتینتسی، ش5 ( بیروت: جاثلیقیه ارامنه، 1971): 217 .
  6. مرتضی فرهادی، نامه کمره (تهران: امیرکبیر ، 1369)، ج1، ص40.
  7. آندرانیک بگیجانیان، بازیک (جلفای نو: چاپخانه کلیسای وانک آمناپرکیچ مقدس ، 1979)، ص 292.

منابع:

اتحادیه « های گرگ»، قالی‌های ارمنی. ایروان: هایاستان، 1986م.

آراکلیان، هامازاسپ. کتاب تصویری، راهنما از کلیسای بیت اللحم مقدس در جلفای نو. تهران:نائیری،1980.

آکنرتسی، گریگور. تاریخ تاتارها قوم تیرافکن(سده سیزدهم میلادی). ترجمه گارون سارکسیان.تهران: نائیری،  1397.

آگاتانگغوس. تاریخ ارمنیان. ترجمه گارون سارکسیان. تهران: نائیری، 1380.

اعرابی هاشمی، شکوه السادات. « ارمنیان جلفای نو در عصر صفوی». آپاگا، ش1و2. بهار و تابستان1379.

باغداساریان، ادیک. نگاهی به تاریخ ارمنیان تهران. تهران، 1380.

بگیجانیان، آندرانیک. بازیک. جلفای نو: چاپخانه کلیسای وانک به نام آمناپرکیچ مقدس، 1979.

پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان. ترجمه محمد قاضی. تهران: زرین، 1377.

پیمان. ش3و4. پاییز و زمستان1375.

ترپطروسیان، آرشام. ما و زادگاه ما بربرود. تهران: چاپ و صحافی چاپخانه فارابی، 1370.

دایره ‌المعارف ارمنی،  ایروان: انتشارات آکادمی علوم ارمنی. ج1 ـ 10. 1981.

داودیان، سریک. گلیم ارمنی. ایروان: انتشارات آکادمی علوم ارمنستان، 1975.

فرهادی، مرتضی. نامه کمره. تهران: امیرکبیر، 1369، ج1.

ـــــــ . نامه کمره. تهران: امیرکبیر، 1369، ج2.

قازاریان، مانیا. قالی ارمنی. ایروان: اربونی، 1988.

ساریان، آندرانیک. تاریخ ارامنه چهارمحال و بختیاری. تهران: انجمن فرهنگی تحقیق‌دوستان ارمنی چهارمحال، چاپخانه نائیری، 1980.

لویس. س1. ش 9و10. 1 مرداد 1379.

لویس. س1. ش 17.  10 آذر ماه 1379.

میناسیان، ل.گ. «تاریخ ارامنه پریا». انتشارات جایزه ادبی گئورگ ملیتینتسی. ش5.آنتیلیاس،لبنان: چاپخانه جاثلیقیه ارامنه، 1971.

هارطونی، آساطور. شمه‌ای از سرگذشت ارامنه مستقر در منطقه خرقان. تهران: مؤلف؛ چاپخانه نائیری،  1374.

ـــــــ . گفتنی‌های روستای چاناخچی بالای خرقان. تهران: مؤلف، چاپخانه نائیری، 1374.

هوسپیان، میناس. آداب و رسوم و سنت‌های مردم بورواری. تهران: نائیری، چاپخانه فارابی،  1374.

یرتس، استپانوس.  کتاب تاریخی اجتماعی. ایروان: انجمن تحصیل دوست پریا شعبه تهران، به ضمانت شورای علمی ماتناداران ارمنستان به نام مسروپ ماشتوتس،  2017.

Ford, P. R. J. Oriental Carpet Design: A Guide to Traditional Motifs, Patterns and Symbols. London: Thames and Hudson ltd, 1981and 1989

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96

سال بیست و پتجم | تابستان 1400 | 248 صفحه
در این شماره می خوانید:

پناهندگی ارامنه باکو به گیلان

نویسنده: رضا نوزاد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 پناهندگي ارامنة باکو به گيلان واکاوي يک کتاب رضا نوزاد متن سخنراني رضا نوزاد در شب رونمايي کتاب پناهندگي ارامنة باکو به...

ارامنه باکو در سایه سار آسمان رشت

نویسنده: مريم ساحلي فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 ارامنة باکو در سايه‌سار آسمان رشت(1) (نگاهي بر کتاب پناهندگي ارامنة باکو به گيلان) مريم ساحلي   14 سپتامبر 1918م...

میرزا کوچک خان در دوره پناهندگی ارامنه باکو در گیلان

نویسنده: سيد عباس صالحي فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 مشخصات کتاب‌شناسي نام کتاب: پناهندگي ارامنة باکو به گيلان روايتي مستند از يک بحران انساني شرح گزارش کميتة امداد...

نمـایشـگاه «ریشـه هـا» منتخبی از آثار نقاشان ایرانی ـ ارمنی

نویسنده: ساناز آرين‌فر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 نمـايشـگاه «ريشـه هـا» منتخبي از آثار نقاشان  ايراني ـ  ارمني ساناز آرين‌فر دربارة‌ اشتراکات تاريخـي، فرهنگي و...

رونمایی از کتاب پناهندگی ارامنه باکو به گیلان، در رشت

نویسنده: الهام کيانپور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 رونمايي از کتاب پناهندگي ارامنة باکو به گيلان، در رشت الهام کيانپور(1) نشسـت رونـمايـي  از کتـاب پناهندگي ارامنـة...

معرفی کتاب ارامنه ایران و صنعت نفت تاریخ شفاهی همزیستی مسالمت آمیز در شرکت ـ شهرهای نفتی ایران

نویسنده: يونس صادقي فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 معرفي کتاب ارامنة ايران و صنعت نفت تاريخ شفاهي هم‌زيستي مسالمت‌آميز در شرکت ـ شهرهاي نفتي ايران يونس صادقي(1)  نام...

معرفی کتاب سرگذشت یک خیابان سیر شکل گیری خیابان سی تیر

نویسنده: مريم ميرزايي فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 معرفي کتاب سرگذشت يک خيابان سير شکل گيري خيابان سي تير مريم ميرزايي   نام کتاب : سرگذشت يک خيابان سير شکل‌گيري...

مادرم،بخشی از رمان کوتاه ساختمانِ پایینِ باغ

نویسنده: آنوش سارگسيان / ترجمة اميک الکساندري فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 دربارة نويسنده آنـوش سارگسيـان، نويسنـده، روزنامه‌نگار و مترجـم ارمنـي، متـولد 1971م در...

غریبه ای در شهر داکس

نویسنده: دکتر قوام‌الدين رضوي زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 غريبه‌اي در شهر داکس(1) دکتر قوام‌الدين رضوي زاده آن روز صبـح، وقتي مه غليظ صبـحگاهي رفته رفته بر طـرف...

دیـر دادیوانـک

نویسنده: شاهن هوسپيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 مجتمع دير دادي‌وانک(1)، که به دليل قرار گرفتن بر روي تپه‌ خوتاوانک(2) نيز ناميده مي‌شود، در آرتساخ واقع شده. اين دير...

جُستاری در تاریخ، فرهنگ و هنر ارمنیان چهارمحال و بختیاری

نویسنده: دکتر عباس قنبري عُديوي فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 آشنايي با نويسنده عبـاس قنـبري عُديوي، پژوهشگـر فرهنگ مردم و مـدرس دانشگاه، زاده شـدة 1346ش استـان...

مـوزه فـرش ایــران و گفت و گو با پریسا بیضایی، مدیر موزه

نویسنده: گريگور قضاريان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 مـوزة فـرش ايــران و گفت و گو با پريسا بيضايي،مدير موزه گريگور قضاريان موزة فرش ايران...

صادق هدایت و آندره سوروگیان

نویسنده: دکتر احمد مدني فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 صادق هدايت و آندره سوروگيان دکتر احمد مدني در اواسط دي ماه 1309ش، صادق هدايت، که تازه از سفر فرنگ به ايران برگشته...

خاندان باگراتونی از فرش تا عرش

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 هم‌زمان با تحولات سياسي و اقتصادي سدة هشتم ميلادي خاندان‌هاي بزرگ ارمني،(1) که وارث اراضي و املاک فراواني بودند، از...

قالیهای تصویری موزۀ فرش ایران بـا موضـوع مسیـحیـت

نویسنده:نسرين آزادبخش(1) فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 96 از جمله هنرهايي که مي‌توان ذوق و ابتکار ايرانيان را با آن شناخت هنر زيباي قالي‌بافي است. موزة فرش امروزه يکي از...