با در نظر گرفتن اهمیت تاریخ شفاهی و به منظور بیان بخشی از وقایع و رخدادهای ادوار گوناگون مجلس شورای اسلامی اقدام به ثبت و ارائۀ گوشه هایی از سرگذشت نمایندگان ارمنی و بازگویی پاره ای از وقایع دوران نمایندگی آنها کرده ایم تا علاوه بر حفظ و نگهداری برخی وقایع، بخش هایی از تاریخ مجلس شورای اسلامی را که به چگونگی حضور ایرانیان ارمنی اختصاص می یابد در اختیار پژوهشگران و محققان قرار دهیم. بدین منظور کوشیده ایم تا با استفاده از حضور تنی چند از نمایندگان منتخب ارمنیان دردوره های مختلف مجلس شورای اسلامی و در قالب گفت و گوهایی صمیمانه، علاوه بر پرداختن به بخش هایی از سرگذشت آنان، برخی از زوایای چگونگی حضور و خدمات آنها را نیز در مجلس شورای اسلامی از زبان خود ایشان به ثبت رسانیم. با در نظر گرفتن این مهم که فن نگارش تابع اصول و روش های خاصی است کوشیده ایم تا مجموعۀ مورد نظر را که به صورت شفاهی بوده با حفظ ارزش های علمی و امانت داری تاریخی مورد بازخوانی، بازنویسی، ویرایش و بعضاً ترجمه قرار دهیم تا اطلاعات به صورتی آسان تر وجامع تر در اختیار خوانندگان و پژوهشگران قرار گیرد. لازم به ذکر است نمایندگان منتخب ارمنی حاضر در جریان این گفت و گو ها در بیان خاطرات خویش آزاد بوده اند و متن مکتوب مربوط به گفت و گوهای حاضر از سوی آنها مطالعه و بازبینی شده. در ضمن، اگر در بخش هایی از گفت و گوهای حاضر اشاره ای به نام برخی افراد شده صرفاً ارائۀ بخش هایی از خاطرات نمایندگان دربارۀ اشخاص مذکور و چگونگی ارتباطات و مساعدت های آنها در جهت حل و فصل مسائل و مشکلات مربوط به جامعۀ ایرانیان ارمنی مد نظر بوده است. پیمان |
تاریخ شفاهی و اهمیت آن مفهوم تاریخ شفاهی، در قالب مطالعات علمی و دانشگاهی، نخستین بار در 1948م و در دانشگاه کلمبیا مطرح شد. بانیان شیوۀ مذکور بر این باور بودند که این امر یکی از روش های لازم برای جمع آوری اطلاعات و ثبت آن است. چند سال بعد نیز تعدادی از پژوهشگران، در یکی از دانشگاه های معتبر پاریس، از شیوۀ یادشده برای تحقیقات خود استفاده کردند. به تدریج این شیوۀ جمع آوری و ثبت اطلاعات، به منزلۀ یکی از منابع تحقیقی، در اکثر رشته های علوم انسانی مطرح شد و از 1968م به بعد، با شکل گیری انجمن جهانی تاریخ شفاهی، بر اساس این اسناد ثبت شده، کتاب هایی به چاپ رسید. به این ترتیب، منابع تاریخ شفاهی صورت علمی تری به خود گرفت و به منزلۀ یکی از مهم ترین مآخذ تحقیق و پژوهش در دانشگاه ها به ثبت رسید. امروزه، بایگانی های بسیاری در زمینۀ منابع تاریخ شفاهی موجود است که ماهیت بین رشته ای یافته و به علم تاریخ محدود نمی شود بلکه در تمامی رشته ها کاربرد دارد. تاریخ شفاهی یکی از شیوه های تفسیر وقایع و رخدادهای تاریخی است و از منابع مهم در تاریخ نگاری محسوب می شود؛ به عبارت دیگر، تاریخ شفاهی را می توان ابزاری برای تفسیر حوادث به دست شاهدان عینی ای دانست که یا با واقعه ای تاریخی مرتبط بوده و یا در زمان وقوع آن حضور داشته اند. منشأ تاریخ شفاهی صداست که در نتیجۀ گفت و گوی آگاهانه و هدفمند میان مصاحبه کننده و مصاحبه شونده به شکلی باقی می ماند و به سندی برای بیان و تألیف حوادث تاریخی تبدیل می شود. مهارت مصاحبه کننده برای نفوذ در لایه های خاطرات مصاحبه شونده از مهم ترین مسائلی است که می تواند اطلاعات سند مذکور را تکمیل کند. در حقیقت، مصاحبه کننده و مصاحبه شونده ناقل اطلاعاتی هستند که در حین مصاحبه رد و بدل می شود و در نتیجۀ این فرایند تاریخ شفاهی شکل می گیرد. این امر نیازمند وجود پژوهشگری با تیزبینی و دقت بالاست تا با نفوذ به اعماق خاطرات مصاحبه شونده او را به بیان بخش های مهم حادثۀ مورد نظر و اطلاعات مربوط به آن وادار سازد. به این ترتیب، موضوع تاریخ شفاهی نه تنها هیچ گونه تفاوتی با تاریخ کتبی ندارد بلکه حتی بسیار وسیع تر از آن است. این مهم را را نیز باید در نظر داشت که اگرچه جمع آوری و ثبت اطلاعاتی از این دست مربوط به افراد معمولی جامعه نیست اما ماهیت سرگذشت ها و زندگی نامه ها به گونه ای است که با وجود دارا بودن اطلاعاتی زنده و به هم پیوسته منبعی ارزشمند برای درک شیوۀ زندگی به حساب می آیند. از سوی دیگر، اهمیت انسان شناختی زندگی نامه هایی را نیز که با ذکر جزئیات همراه اند و خاطرات بسیاری را شامل می شوند نمی توان نادیده گرفت. هدف اصلی پژوهشگر تاریخ شفاهی دستیابی به جزئیات زندگی یک شخص خاص نیست بلکه هدف دسترسی به مجموعه ای از الگوها و برداشت ها در خصوص روند رشد و تحول پدیده ای خاص در زمان مورد نظر است. با تکیه بر این اصول پژوهشگر می تواند به دیدگاهی درونی از حادثه یا واقعه ای تاریخی دست یابد. در این روش، داستان زندگی شخص عنصر اصلی در به وجود آمدن تصویری از فضای کلی یک مفهوم است.[2] با توجه به مسائل عنوان شده این مهم کاملاً بارز و قابل درک است که اساس کار و عملکرد تاریخ شفاهی ثبت بخش هایی از حوادث و رخدادها و انتقال آن به نسل های آتی است. [3] گفت و گو با دکتر هراچ خاچاطوریان من در 1327خ، در جلفای اصفهان، به دنیا آمدم. دو برادر دارم. پدرم در کار حمل و نقل فعالیت داشت و می توانم به جرئت بگویم که او بزرگ ترین مشوق من در کسب علم و تحصیل بوده است. در چهار سالگی الفبای فارسی را آموختم و خیلی زود توانستم به روانی نوشته هایی را به زبان فارسی روخوانی کنم. در همین دوران با مبانی ابتدایی ریاضیات نیز آشنا شدم به گونه ای که علاوه بر جمع و تفریق به راحتی می توانستم اعداد را درهم ضرب و یا حتی تقسیم کنم. بنابراین، والدینم تصمیم گرفتند، بدون آنکه دورۀ پیش دبستان و آمادگی را گذرانده باشم، مرا در کلاس اول دبستان ملی شاه عباس کبیر جلفا ثبت نام کنند اما به دلیل آنکه هنوز به سن لازم برای تحصیل در مقطع اول دبستان نرسیده بودم مسئولان وقت مدرسه از ثبت نام من خودداری کردند. در همین زمان، با کمک و همفکری یکی از همسایه ها، به مدرسۀ ارمنیان پروتستان معرفی و موفق به ورود به این مدرسه شدم. به این ترتیب، مقطع اول ابتدایی را در این مدرسه به پایان رساندم. سال بعد، برای ادامۀ تحصیل مجدداً به دبستان ملی شاه عباس مراجعه کردم و این بار پذیرفته شدم. طی دوران تحصیلات ابتدایی همواره دانش آموزی ممتاز بودم و این مقطع را با عنوان شاگرد اول استان اصفهان به پایان رساندم. سپس، تحصیلات دبیرستانی را در دبیرستان ملی شاه عباس ادامه دادم. در آن زمان چندین کتابفروشی در جلفا دایر بود که یکی از آنها به نام کانون سعید کتاب هایی به زبان ارمنی می فروخت. گاهی اتفاق می افتاد که من و تعدادی از کتاب دوستان جلفا چندین ساعت منتظر رسیدن این کتاب ها می ماندیم اما از آنجایی که تعداد این کتاب ها بسیار محدود بود گاهاًً در آخر شب دست خالی به منزل باز می گشتیم. مطالعۀ کتاب های ارمنی از همان دوران نوجوانی باعث پیدایش علاقه ای خاص به تاریخ و دیگر علوم انسانی در من شد، علاقه ای که هنوز هم ادامه دارد. در کنار مطالعه و تحصیل به ورزش نیز علاقه داشتم و عضو تیم بُکس استان اصفهان بودم. به یاد دارم که بازی های المپیک 1960م، رم را از طریق کیهان ورزشی دنبال می کردم و اگرچه امکان خرید روزنامه به سختی برایم ممکن بود با دقت تمام پول توجیبی هایم را برای خرید روزنامه جمع می کردم. در کنار مطالعۀ کتاب های ارمنی به مطالعۀ کتاب های فارسی نیز علاقۀ وافری داشتم و کتاب های بسیاری را با موضوعات تاریخی از برخی کتاب فروشی ها، به قیمت شبی دو ریال، اجاره و مطالعه می کردم. در کلاس سوم دبیرستان، به سفارش پدرم، که علاقه داشت در آینده در رشتۀ پزشکی ادامۀ تحصیل دهم، رشتۀ طبیعی را انتخاب کردم. در آن سال ها، معلم زبان ارمنی من آقای دکتر بالایان بود، کسی که بعدها رقیب جدی من در رقابت های انتخابات مجلس شورای اسلامی شد. نوع تدریس و شیوه ای که ایشان در بیان مباحث مربوط به زبان و ادبیات ارمنی به کار می گرفت بسیار جالب بود. ایشان معلمی اثرگذار و مورد علاقۀ دانش آموزان بودند. من هم از آن زمان به بعد روابط صمیمانه ای با ایشان داشتم. در سال پنجم دبیرستان، به دلیل نبود کلاس درسی در دبیرستان شاه عباس، اجباراً مدرسۀ خود را عوض کردم و در دبیرستان سعدی به ادامه تحصیل پرداختم. یک سال بعد هم در مدرسۀ حکیم سنایی، که به تازگی تأسیس شده بود و جزو بهترین مدارس اصفهان محسوب می شد و دانش آموزان ممتاز را می پذیرفت، ثبت نام کردم. در سال ششم دبیرستان با کسب رتبۀ اول استان اصفهان و رتبۀ ممتاز کشوری، در رشتۀ طبیعی، از دبیرستان فارغ التحصیل و در همان سال در شانزده رشتۀ تحصیلی مختلف در دانشگاه های معتبر کشور پذیرفته شدم که در نهایت، در 1345خ، تصمیم گرفتم در رشتۀ پزشکی دانشگاه تهران ادامۀ تحصیل دهم. در سال دوم تحصیل در دانشگاه، زمانی که برای گذراندن تعطیلات به اصفهان آمده بودم، با همسرم آشنا شدم. بعد از پنج سال با او ازدواج کردم که حاصل این ازدواج یک فرزند پسر و یک فرزند دختر است. پس از پایان دورۀ تحصیل وارد خدمت سربازی شدم. بخش اعظمی از دوران سربازی را در شهر زادگاهم، اصفهان، گذراندم. اواخر دورۀ سربازی من با وقایع مربوط به انقلاب اسلامی مصادف بود. در همین سال ها به اتفاق آرا به عضویت هیئت رئیسۀ انجمن فرهنگی آرارات اصفهان انتخاب شدم و در طی این سال ها، به صورت قراردادی، در سازمان تأمین اجتماعی و بیمارستان سپاهان به کار طبابت اشتغال داشتم. پس از مدتی نیز به عنوان عضو مجمع نمایندگان شورای خلیفه گری اصفهان و هیئت عالی اجرایی آن انتخاب شدم و به فعالیت پرداختم. در اینجا باید به این موضوع اشاره کنم که هرگز اعتقاد جهت داده شده ای نداشته و عضو هیچ حزب و گروهی نیز نبوده ام زیرا نمی خواستم اندیشه و تفکر مستقل خود را تابع فکر و جهتی خاص قرار دهم. دغدغۀ اصلی من جامعۀ ایرانیان ارمنی و پرداختن به آن و حل مشکلات آنها بوده است. به خصوص، طبقۀ مستضعف ایرانیان ارمنی را، که نیاز بیشتری به کمک و همیاری داشته، بیشتر مورد توجه قرار داده ام. در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، من هنوز در هیئت رئیسۀ انجمن آرارات اصفهان، مجمع نمایندگان شورای خلیفه گری اصفهان و هیئت عالی اجرایی آن عضویت داشتم. در همین سال ها بود که با پاره ای از مشکلات ارمنیان اصفهان از نزدیک آشنا شدم و مستقیماً، با مردم و مسائل آنها ارتباط برقرار کردم. این مسئله با انتخابات نمایندگان نخستین دورۀ مجلس شورای اسلامی مصادف شده بود. در این زمان، شخصاً به انتخابات و حضور در مجلس، به منزلۀ نمایندۀ ارمنیان جنوب، حتی فکر هم نمی کردم اما مسائلی پیش آمد که تفکر مرا به سوی این امر سوق داد. یکی از آنها اصرار اهالی ارمنی اصفهان و برخی از دوستان و آشنایان بود که با توجه به سابقۀ فعالیت فرهنگی من در انجمن ها و ساختارهای اداری ارمنیان اصفهان و برخورداری از تحصیلات عالی و در نهایت به عنوان فردی معتمد، خواستار آن بودند که به منزلۀ داوطلب نمایندۀ ارمنیان جنوب در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کنم. بالاخره و در نتیجۀ رایزنی های دوستان و تصمیم شخص خودم، در آخرین روز مهلت ثبت نام داوطلبان انتخابات مجلس شورای اسلامی، برگ مربوط به ثبت نام را تحویل گرفتم. به خوبی به یاد دارم که یکی از گزینه های برگ ثبت نام معرفی بیست تن از افراد معتمد بود. نکتۀ جالب توجه این است که در طی مسیرم، در محلۀ ارمنی نشین جلفا، در حالی که برگ ثبت نام را مطالعه و گزینه های آن را پر می کردم با افراد و دوستان معتمد بسیاری رو به رو شدم. این امر باعث سهولت کار من شد زیر اسامی آنها را، که بیشترشان از معتمدان و چهره های فرهنگی ارمنیان اصفهان بودند، در گزینۀ مربوط به معرفی بیست نفر معتمد درج کردم. زمانی که برای تحویل برگ ثبت نام به ادارۀ مربوط رفتم متوجه شدم معلم زبان ارمنی دورۀ دبیرستانم؛ یعنی، آقای دکتر بالایان، نیز برای نمایندگی ارمنیان جنوب ثبت نام کرده اند. پس از مدتی، تبلیغات برای انتخابات آغاز و آپارتمان مسکونی من به ستاد انتخاباتی تبدیل شد. بنابراین، افراد مختلفی از اصناف، تخصص ها و حرفه های گوناگون به منزلم رفت و آمد می کردند که این مسئله سبب شد تا در لحظات آخر انتخابات بیشتر با مسائل و مشکلات قشرهای مختلف مردم آشنا شوم و بهتر بتوانم برنامه های آتی خود را برای خدمت هرچه بیشتر به آنها تهیه و تنظیم کنم. به یاد دارم در نخستین روز مجلس به این مسئله می اندیشیدم که آیا از عهدۀ این مسئولیت سنگین بر خواهم آمد؟ نمایندۀ ارمنیان شمال، آقای خالاتیان، را در همان روز اول مجلس ملاقات کردم و همواره روابط دوستانه ای با ایشان داشتم. در اوایل حضورم در مجلس، خالاتیان اغلب روزها با خودرو شخصی اش مرا به منزل می رساند و ما در طی مسیر دربارۀ بسیاری از مسائل با یکدیگر گفت و گو و تبادل نظر می کردیم. در آن زمان با دیدن آن چهره های تاریخی به وسعت مسئولیت و بار سنگینی که به من محول شده بود با تعمق بیشتری اندیشیدم. در آن دوره کمیسیونی تحت نام کمیسیون مربوط به نخست وزیری وجود داشت که من به منزلۀ یکی از اعضای یازده نفری آن انتخاب شدم. در آن دوره چهره های بسیار برجسته ای در مجلس حضور داشتند و عضویت در چنان مجلسی و همکاری با چنان چهره های تأثیرگذاری باعث می شد به وسعت مسئولیت و بار سنگینی که به من محول شده بود با تعمق بیشتری بیندیشم. از آنجایی که در آن دوره هنوز قوانین به شکل کامل تدوین و تنظیم نشده بود و نواقصی در ساختار سازمان ها و نهادها وجود داشت لذا ارتباطات اداری به شکل امروزی مقدور نبود و به گونه ای محدود می شد. بنابراین، حل بیشتر مسائل و مشکلات از طریق روابط و مناسبات شخصی امکان پذیر بود. در این زمینه به جرئت باید بگویم که تمامی مسئولان و چهره های سیاسی نسبت به مشکلات ارمنیان و حل آنها با دلسوزی و دیدی مثبت عمل می کردند و تمام سعی و توان خود را برای رفع مسائل و بهبود اوضاع ارمنیان، اعم از مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی، به کار می بردند؛ برای مثال، می توانم به مشکلات مربوط به تدریس درس دینی به زبان فارسی در مدارس اشاره کنم. از آنجایی که کتاب مقدس و تمامی مراسم مذهبی کلیسای ارمنی به زبان ارمنی است لذا پذیرش تدریس درس مذکور به زبان فارسی برای ارمنیان مقدور نبود. در مقام نمایندۀ ایرانیان ارمنی در مجلس مسلماً باید برای حل این مسئله اقداماتی صورت می دادم. به این ترتیب و در گام نخست، نطقی در مجلس داشتم. این نطق باعث شد که وزیر وقت آموزش و پرورش، آقای پرورش، شخصاً با من تماس بگیرند و بعد از بیان و تفهیم پاره ای مسائل ایشان طی نامه ای مرا به مسئولان وقت معرفی و دستورات لازم را برای حل مشکلات عنوان کردند. در ملاقاتی که با مسئولان آموزش و پرورش وقت تهران داشتم مباحث مربوط به این مسئله را با ایشان بازگو کردم و تقریباً دو یا سه روز بعد این مسئله با دستورات خاصی موقتاً حل شد و مبانی اصلی مسائل و مشکلات این امر در جریان مذاکرات آتی قرار گرفت. از چهره های سیاسی آن زمان خاطرات خوبی از آقای رجایی در ذهنم باقی مانده. ایشان فردی بسیار صبور و مهربان بودند. به یاد دارم وقتی مسائل را برای ایشان بازگو می کردم با تعمق و صبر فراوان به سخنان من گوش می دادند و با لحنی ملایم و نظری بسیار مثبت برای حل مشکلات دلگرمی می بخشیدند. آقای باهنر نیز فردی فروتن و بسیار دلسوز بودند. به یاد ندارم مسئله ای را مطرح کرده و با پاسخ یا عملکرد منفی ایشان رو به رو شده باشم. از دوران نمایندگی مجلس خاطره ای تلخ همیشه در ذهنم باقی مانده. به خاطر دارم که روزی برای پاره ای مسائل به اصفهان رفته بودم. در آنجا خبر حملۀ ارتش عراق به خاک ایران را شنیدم. خبر حمله و تجاوز یک کشور بیگانه به سرزمینم آنچنان روح و ذهنم را آزرد که تا مدت ها بعد همچنان تأثیراتش در افکارم باقی مانده بود. اما روزهای خوبی هم وجود داشت وآن زمانی بود که در مجلس نطق هایی ایراد می کردم و با استقبال و حمایت بسیاری از نمایندگان رو به رو می شد، از جمله نطقی دربارۀ نژادکشی ارمنیان و نطق هایی در مورد مسائل و مشکلات مربوط به مدارس ارمنیان بود که پس از مدتی مورد توجه مسئولان آموزش و پرورش وقت قرار گرفت و در جهت حل و فصل این مشکلات گام های مثبتی برداشته شد. در طی دورۀ حضورم در مجلس تمامی امکانات و مقدورات و تمام سعی و تلاش خود را برای حل مسائل و مشکلات ایرانیان ارمنی به کار بسته ام. این امر با در نظر گرفتن این موضوع که امکانات محدود و ناچیزی در اختیار داشتم کاری سخت و دشوار بود. علاوه بر این، خیل عظیم مشکلات و سختی ها، در آن دوره، افکارم را تحت تأثیر قرار داده بود. درطی آن دوران حل مسائل و مشکلات تمامی ذهن و اندیشه مرا فرا گرفته بود و از هیچ کوششی در جهت حل آنها خودداری نورزیدم. نمایندگان ارمنی در آن زمان دفتر خاصی برای ارتباط با مردم و رسیدگی به مشکلات آنها نداشتند به همین دلیل از خانۀ مسکونی ام به عنوان دفتر کار استفاده می کردم و تقریباً اکثر روزها را با حضور مردم و ملاقات با آنها و حل مسائلشان در منزلمان طی می کردم. در آخریــن روز حضورم در مجلس با نمایندگان ارمنــی دورۀ جدید، آقایان وارتانیان و باغومیان، مواجــه شدم و با آنها برخوردی صمیمی و گــرم داشتم. سپس به همراهی آقـای باغومیان به ملاقات نمایندگان دیگر رفتیم. در طی دورۀ نمــایندگی ام، همیشه خود را در برابر تمام ملت ایران مسئول می دانستم. همواره فکر می کردم یک سیاستمدار، به منزلۀ یک انسان، در درجه اول باید صداقت داشته باشد و این صداقت را در مورد خود و سپس با دیگران حفظ کند و در برابر ندای قلبی و ذهنی خود پاسخ گو باشد و می توانم بگویم در آخرین روزی که مجلس را ترک می کردم ذهن و اندیشه ام بسیار آرام بود و حتی به تدریج به آرامش بیشتری نیز رسیدم زیرا بر این باور بودم به آنچه که به وظایفم در مجلس مربوط می شد در حد امکان و به خوبی عمل کرده ام. البته، باید اظهار کنم که اگر از پشتوانۀ مادی و معنوی بیشتری برخوردار می بودم، مسلماً عملکردم به نتایج بهتری منتهی می شد. اکنون که گاهی به آن دوران می اندیشم خاطرم آسوده و قلبم آرام است زیرا می دانم تمامی توان خود را برای خدمت به آحاد ملت ایران و به خصوص، جامعۀ ایرانیان ارمنی به کار بسته ام. البته، این خدمت تمام نشدنی است و تا زمانی که در توانم باشد به این امر خطیر همت می گمارم. [5] دکتر هراچ خاچاطوریان که پزشکی حاذق هستند در حال حاضر، در درمانگاه خیریۀ آودیس آودیسیان، به کار طبابت اشتغال دارند. ایشان همچنین عضو شورای خلیفه گری ارمنیان تهران بوده و همچون گذشته مشغول خدمت به جامعۀ ایرانیان ارمنی اند. گفت و گو با مهندس وارطان وارتانیان در 3 بهمــن 1321خ، در جلفـــای اصفهان، به دنیا آمدم. پدرم ابراهیم وارتانیان اهل سلماس و از بازماندگان قتل عام ارمنیان، در 1918م، بود. در این تاریخ ارتش عثمانی وارد خاک ایران شد و در نواحی سلماس و خوی، دست به قتل عام ارمنیان ساکن این دو ناحیه زد. چندی بعد، برخی از بازماندگان این قتل عام توانستند به ارومیه بروند که خانوادۀ پدرم نیز جزو این افراد بودند. چند سال بعد، اکثر اعضای خانوادۀ پدری ام به ارمنستان کوچ کردند. پدرم نیز به ارمنستان رفت و پس از اتمام تحصیلاتش به ایران بازگشت و در جلفا ساکن شد. از آنجایی که او دارای تحصیلات دانشگاهی در رشتۀ مهندسی راه بود و به زبان روسی نیز تسلط داشت در وزارت طرق و شوارع (وزارت راه و ترابری امروز) استخدام شد. یکی از راه هایی که پدرم تأثیر فراوانی در احداث آن داشته راه شهرکرد (گردنۀ رُخ) است. راه دیگری که پدرم در طراحی و احداث آن سهم بسزایی داشته جادۀ اصفهان به آتشگاه است، یک جادۀ مستقیم و بدون پیچ که او با اصرار تمام و پا فشاری زیاد توانست اجازۀ احداث آن را به صورت مستقیم دریافت کند. احداث این جاده در آن زمان مورد اعتراض شدید روستاییان واقع شد. آن گونه که پدرم تعریف می کرد اهالی روستا تا مدت ها برای پدرم مزاحمت ایجاد می کردند. علت اعتراض شدید روستاییان این بود که با احداث این جادۀ مستقیم بخشی از باغات و زمین های زراعی آنان قطع می شد و به قسمتی از جادۀ احداثی تعلق می گرفت. پس از گذشت دو سال روزی تعدادی از آن باغدارها و روستاییان معترض با سبدهای میوه، که آنها را برای پدرم هدیه آورده بودند، به دیدار ایشان آمدند. آنها اظهار می کردند با اینکه با ساخته شدن این راه قسمتی از باغات خود را از دست داده اند اما برای آنان مزایای بسیاری داشته زیرا با احداث این جادۀ مستقیم هم ارزش محصولات و هم ارزش زمین های آنها چند برابر شده است. این جاده درست از کنار منارجنبان می گذرد. پدرم می گفت که مخصوصاً خط جاده را طوری طراحی کردیم که از منارجنبان فاصلۀ معینی داشته باشد. مادرم اصالتاً جلفایی بود. امروزه تعداد جلفایی های اصیل در اصفهان بسیار کم است. او از معلمان کودکستان ارمنیان جلفای اصفهان بود. به خاطر دارم شکایت همیشگی اش این بود که در 1313خ، در زمان رضا شاه، در حین تدریس، کودکستان را به دستور دولت تعطیل کرده بودند و وقتی مدیر کودکستان با مسئول ژاندارمری صحبت کرده و خواسته بود لااقل صبر کنند که ساعات کاری آن روز تمام شود قبول نکرده بودند. [7] این امر باعث شد که مادرم، علی رغم داشتن 22 سال سابقه، برای همیشه تدریس را رها و مابقی زندگی خود را در خانه و با فعالیت های مربوط به خانه داری سپری کند. در آن زمان جلفا جو بسته ای داشت. اهالی جلفا غیر جلفایی ها را به راحتی در جمع خود نمی پذیرفتند. همان طور که گفتم پدرم از سلماس به جلفای اصفهان آمده بود. بنابراین، به منزلۀ یک سلماسی در جلفا خارجی و غریبه محسوب می شد. مادرم در مورد ازدواجش با پدرم می گفت: (( وقتی که در کلوپ ارمنیان جمع می شدیم همیشه می دیدم که پدرت تنهاست و دائم در کتابخانه کتاب می خواند و من هم با خودم فکر می کردم کسی که کتاب خوان است حتماً آدم خوبی باید باشد و درست به همین دلیل هم پیشنهاد ازدواج او را قبول کردم)) . من تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ پروتستان انوشیروان جلفای اصفهان گذراندم و پس از آن، تحصیلات دورۀ متوسطه را در مدرسۀ کوشش تهران ادامه دادم. در 1341خ، با رتبۀ ششم در رشتۀ مهندسی مکانیک دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم. البته، باید خاطر نشان کنم که علاوه بر مهندسی مکانیک دانشکدۀ فنی با کسب رتبه های ششم تا هفدهم، در رشته های فیزیک و ریاضیات دانشگاه علوم و مهندسی پلی تکنیک دانشکدۀ فنی، نیز قبول شده بودم. همان طور که گفتم در 1341خ، وارد دانشگاه تهران شدم. به خاطر دارم که در اوایل ورودم به دانشگاه از جو حاکم بر دانشکدۀ فنی بسیار متحیر بودم و اصولاً این جو و صحبت های دوستان، مخصوصاً، دانشجویان ترم های بالاتر برای من کاملاً غریب و جدید بود. جو به شدت سیاسی و کاملاً با جوی که در دبیرستان کوشش تجربه کرده بودم متفاوت، جدید و ناشناس بود؛ مثلاً، روی در ورودی سمت چپ دانشگاه جای سه گلوله وجود داشت که مربوط به حوادث 16 آذر 1331خ، بود. من قبل از ورود به دانشگاه هیچ مطلبی در ارتباط با حوادث 16 آذر نشنیده بودم. هنوز هم پس از گذشت این همه سال جای یکی از آن گلوله ها همچنان در سردر ورودی وجود دارد. در آن زمان جو دانشگاه به شدت علیه نظام و رژیم وقت بود. دائماً به مناسبت های مختلف راه پیمایی ها و اعتصاباتی ترتیب داده می شد. سال اول پس از ورودم به دانشکدۀ فنی نام آیت الله خمینی(راحل) را شنیدم. به جرئت می توانم تأکید کنم که در آن زمان دانشکدۀ فنی پیش گام همۀ حرکت های سیاسی بود و تمام اعتصابات و برخوردها از آنجا شروع می شد. در مهرماه همان سال دانشگاه به اعتصاب کشیده شد. در 15 خرداد 1342خ، دانشکدۀ فنی کاملاً در اعتصاب به سر می برد. پشت سر هم اخبار می آمد که آیت الله خمینی (راحل) چه پیغامی داده و اینکه می خواهند او را تبعید کنند. این اخبار برای من تازگی داشت و من در کمال شگفتی متوجه شدم که جوی که در دبیرستان با آن بزرگ شده و تاریخی که خوانده بودم کاملاً با مسائلی که در آن زمان مشاهده می کردم تضاد داشت. تقریباً تمامی اساتید نیز هم رأی و موافق با دانشجویان بودند. پس از فارغ التحصیلی، مدتی در کارخانۀ ایران گچ در سمت مدیر تولید و سپس، در سمت رئیس کارخانه مشغول به کار شدم. پس از آن چند سال هم به طراحی و راه اندازی دستگاه های تهویه و سرد خانه ای مشغول بودم. زمانی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست در شرکت مهندسان مشاور اُرگانیک کار می کردم. پس از انقلاب، تغییر و تحولات بسیاری در جامعه به وجود آمد. بنده، که عضو انجمن فارغ التحصیلان ارمنیان ایران بودم، مدتی عضو هیئت رئیسه و سپس دو دوره هم ریاست انجمن مذکور را عهده دار شدم. [8] در 1356خ، با خانم آناهید فرهادیان، کارشناس زبان ارمنی و از دست اندرکاران روزنامۀ آلیک، ازدواج کردم که حاصل این ازدواج دو فرزند دختر است. لازم به ذکر است که پدر همسرم نیز از بازماندگان قتل عام ارمنیان سلماس توسط ارتش ترکیه، در 1918م، بود. در 1363خ، به عنوان یکی از چهار نامزد نمایندگی مجلس انتخاب شدم. سه داوطلب دیگر عبارت بودند از: دکتر ویگن زرگریان، نورایر ِالسایان و سروژ سوکسیان. در این دوره آقای خالاتیان، نمایندۀ ارمنیان شمال در دورۀ اول، دیگر مایل به ادامۀ نمایندگی مجلس نبودند. در آن زمان، هیئتی به نام انجمن ادبی آلیک وجود داشت که جلسات آن در محل روزنامۀ آلیک برگزار می شد و رئیس آن آقای خالاتیان بود. در این دوران جنگ تحمیلی آغازشده بود و اغلب، جلسات به تفسیر مسائل مختلف روز، مانند اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه بعد از انقلاب و مسائل مربوط به جنگ، اختصاص می یافت. من نیز از اعضای این انجمن بودم و در جلسات آن شرکت می کردم و با اینکه بارها در طی این جلسات با مرحوم خالاتیان ملاقات کردم اما هرگز علت اصلی عدم تمایل او را به ادامۀ نمایندگی در مجلس را نفهمیدم. از بین چهار نفری که برای نمایندگی انتخاب شده بودیم آقای سوکسیان و اِلسایان سه روز مانده به شروع انتخابات رد صلاحیت شدند. بنابراین، من و دکتر زرگریان، به عنوان تنها نامزدهای منتخب تهران و شمال، باقی ماندیم که در نهایت بنده با کسب آرای بیشتر؛ یعنی، 62 درصد نسبت به 38 درصد به نمایندگی ارمنیان تهران و شمال کشور انتخاب شدم. رقیب انتخاباتی من، آقای دکتر زرگریان، به عنوان پزشکی حاذق در جامعۀ ارمنیان معروف بودند. ایشان علاوه بر مطبشان اتوبوسی داشتند با تجهیزات پزشکی که در آن بیماران را، بدون دریافت وجهی، مداوا می کردند. صادقانه باید بگویم که مسئلۀ ورود من به مجلس کاملاً غیر مترقبه بود. آقای نورایر ِالسایان نامزد اصلی گروه حامی ما و دکتر زرگریان هم نامزد اصلی گروه دیگر ارمنیان بودند. آقای ِالسایان سابقه ای طولانی و درخشان در مدیریت مدارس، مخصوصاً، در منطقۀ نارمک و مجیدیه داشتند. در واقع، اساس فکری انتخاب نامزدها این طور بود که نشان دهند اقشار مختلف جامعۀ ارمنیان نسبت به اوضاع کشور حساس اند و تمایل دارند در صحنۀ سیاسی کشور حضور داشته باشند، بنابراین، علاوه بر آقای ِالسایان، آقای مهندس سوکسیان، به منزلۀ معماری معروف که دارای آثار هنری بسیاری از جمله تابلوی نمادی و دینی دعای ربانی و همچنین رئیس انجمن فرهنگی ورزشی سیپان بود و بنده هم که رئیس انجمن فارغ التحصیلان جامعۀ ارمنیان بودم به عنوان نمایندۀ گروه دانشگاهیان ارمنی انتخاب شدیم. قرار بر آن بود که من و آقای مهندس سوکسیان ابتدا به منزلۀ نامزد انتخاباتی نام نویسی کنیم اما در نهایت به نفع آقای ِالسایان کنار رویم. حتی استعفانامه هایمان را هم نوشته و به روزنامۀ آلیک داده بودیم که دو روز مانده به انتخابات چاپ شود اما سه روز مانده به انتخابات، درست روزی که استعفانامۀ آقای مهندس سوکسیان در آلیک چاپ شد، ناگهان خبر آمد که آقایان اِلسایان و سوکسیان رد صلاحیت شده اند و در نهایت بنده به عنوان تنها نامزد انتخاباتی هوادارانمان باقی ماندم و در طی دو روز توانستم تنها در چند محلۀ تهران جلسات آشنایی با مردم برگزار کنم. مهم ترین و اساسی ترین مسئله ای که در دوران نمایندگی، من و جامعۀ ایرانیان ارمنی را به خود مشغول کرده بود جنگ و مشکلات مربوط به آن بود. تعداد زیادی از جوانان ارمنی در جبهه ها حضور داشتند. شمار بسیاری از صنعت کاران ارمنی در پشت جبهه ها مشغول خدمت بودند. خلیفه گری و هیئت های وابسته به آن تمام تلاش خود را صرف فرستادن کمک به جبهه ها می کردند، از حمام صحرایی گرفته تا قطعات اتومبیل، مواد غذایی و دارویی، که نیاز فراوانی برای آنها وجود داشت. انجمن های مختلف ارمنیان دائماً کالاهای مورد نیاز را جمع آوری می کردند و طی مراسمی خاص به جبهه ها می فرستادند. هر روز، روزنامۀ آلیک را با دلهره ای خاص نگاه می کردیم زیرا هر بار خبر شهادت جوان عزیزی همگان را داغدار می کرد. اولین شهیدی که ایرانیان ارمنی در این جنگ تقدیم کردند زوریک مرادیان بود که در همان روز های اول جنگ شهید شد. نگرانی بعدی ما از توسعۀ جنگ بود. خبر می آمد که کشورهای غربی و شوروی در حال ارسال کمک های بیشتر به عراق اند و احتمال گسترش جنگ وجود دارد. در واقع، در آن زمان دغدغۀ ارمنیان، به مانند تمام ملت ایران، جنگ بود. خوب به یاد دارم زمانی که بمباران های تهران شروع شد قرار شد اسقف ارمنیان تهران، مرحوم آرداک مانوکیان،[9] به یک جای امن منتقل شوند اما ایشان به اصرار گفتند که نمی خواهند هیچ انتقالی صورت گیرد و به هیچ عنوان حاضر به ترک محل خدمتشان(در محل خلیفه گری ارمنیان تهران واقع در محوطۀ کلیسای سورپ سارکیس) نشدند. نکتۀ جالب این است که با وجود این شرایط جنگی مراسم فرهنگی، بزرگداشت ها و مسابقات بین دانش آموزان و دانشجویان در انجمن های ارمنیان بر قرار بود و امور فرهنگی و اجتماعی به طور مرتب، شاید هم با نظم و قدرت بیشتری، بر گزار می شد. روز اول ورود من به مجلس برابر با 7 خرداد بود. در بدو ورود به مجلس آقای دکتر هراچ خاچاطوریان[10] را دیدم که با محبت فراوان و بسیار دوستانه با من برخورد کردند و به من قوت قلب دادند. ایشان گفتند: (( مطمئن باش که در کارت موفق خواهی شد. سابقۀ ارمنیان در مجلس بسیار درخشان است و همۀ مسئولان و نمایندگان با صمیمیت و دوستی با شما برخورد خواهند کرد)) . جلسۀ اول مجلس، با حضور نمایندگان قدیم و جدید، دو ساعت طول کشید. در ابتدا، سرود ملی خوانده شد و چند نفری نیز سخنرانی کردند و بعد مجلس جدید به طور رسمی کار خود را آغاز کرد. در شروع اولین جلسه، بلافاصله به شعب مختلف تقسیم شدیم. بعد از تأیید اعتبارنامه ام، به اتفاق آرا و بدون تأمل، بنده را برای کمیسیون صنایع و معادن انتخاب کردند. حتی سؤال نشد که من چه سابقۀ علمی ای دارم یا در چه رشته ای تحصیل کرده ام و تنها با در نظر گرفتن سابقۀ درخشان ارمنیان در فعالیت های صنعتی مرا به این کمیسیون فرستادند. البته، باید بگویم که کمیسیون صنایع ومعادن داوطلب های فراوانی داشت. اهم فعالیت نمایندگان منتخب ارمنی حل مسائل مربوط به مدارس ارمنیان، مسائل قضایی و مصوب نمودن اساسنامه های خلیفه گری ها و انجمن های ارمنیان، رسیدگی به مشکلات افراد مراجعه کننده که گاهاً شهروندان مسلمان نیز بودند و در نهایت تلاش برای شناسایی نژادکشی ارمنیان[11] بود. موضوع محوری مربوط به ایرانیان ارمنی، در آن زمان، تدریس تعلیمات دینی به زبان ارمنی و کلاً تدریس زبان ارمنی در مدارس ارمنیان بود که طبق اصل 15 قانون اساسی این حق مسلم ما بود. در اینجا باید از فعالیت های بی دریغ مرحوم خالاتیان قدردانی کرد چون اصول 13 و 15 قانون اساسی دستاوردهای بسیار پرارزشی هستند که خالاتیان نقشی محوری در تألیف و تصویب آن داشته است. برای تدریس زبان و تعلیمات دینی به زبان ارمنی مشکلات عمده ای بر سر راه بود از جمله گرفتن تأییدیه برای کتاب های مربوطه که برای کسب این مجوز کتاب های مذکور حتماً باید ترجمه می شد. البته ترجمۀ کتاب ها مسئله ای نبود. مشکل اصلی تدریس تعلیمات دینی بود زیرا از آنجایی که تمامی کتاب های مذهبی به زبان ارمنی است و کلیۀ مراسم دینی نیز به این زبان برگزار می شود ترجمۀ متون دینی از زبان ارمنی به زبان های دیگر، با توجه به اینکه تمام مراسم کلیسایی ارمنیان به زبان ارمنی برگزار می شود بی حاصل و غیر عملی بود. بنابراین، حل مشکل مذکور مدت ها به طول انجامید. من از همان ابتدای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی، به منظور حل مشکلات جامعۀ ارمنیان، همواره سعی می کردم تا با نهادها و شخصیت های مختلف سیاسی ارتباط صمیمانه و همکاری های متقابلی داشته باشم. ما برای برقراری این ارتباط اقداماتی صورت می دادیم؛ مثلاً، در جشن ها و مراسم از آقایان دعوت می کردیم و آنها هم با کمال میل قبول می کردند. گاهی برای سخنرانی از آنها دعوت به عمل می آمد. جلسات دیداری با اسقف مانوکیان ترتیب می دادیم. در مراسم افتتاح بازی های ورزشی ارمنیان، در محل باشگاه فرهنگی ورزشی آرارات، از آنها دعوت می کردیم که حضور داشته باشند و به این ترتیب، کم کم، این ارتباط و آشنایی را ایجاد کردیم. از مهم ترین خاطراتی که از مسئولان سیاسی آن دوران می توانم تعریف کنم ملاقاتم با حضرت آیت الله خامنه ای، مقام معظم رهبری، است که در آن زمان رئیس جمهور بودند. یک یا دو روز پیش از این ملاقات یکی از دوستانم از اراک انجیلی به من داد و از من خواست زمانی که نزد رئیس جمهور رفتم آن را به ایشان نشان دهم. این انجیل، که انجیلی کوچک و کم قطر با جلدی آبی رنگ بود و رزمنده ای ارمنی آن را در سمت چپ سینه اش (سمت قلب) در جیب قرار داده بود که ترکشی در آن فرو رفته و تا نصف انجیل را سوراخ کرده و صفحات آن را از شدت گرما به رنگ قرمز درآورده بود اما جان این سرباز در اثر برخورد ترکش به انجیل نجات یافته بود. وقتی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای رسیدم، پس از صحبت هایی که صورت گرفت، انجیل را به ایشان نشان دادم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. انجیل را بر داشتند و نگاه کردند. به خاطر دارم در اثر باز شدن انجیل ترکش از درون آن افتاد که دوباره آن را سر جایش گذاشتیم. خلاصه اینکه ایشان همواره با محبت با ما برخورد کرده اند. مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، همواره محبت خاصی به خانوادۀ شهدای ارمنی دارند؛ مثلاً، در اعیاد کریسمس به منازلشان تشریف فرما می شوند، پای صحبت هایشان می نشینند و دستورات مساعدی برای رفع مشکلاتشان صادر می فرمایند. همۀ اینها خاطراتی ماندگار است که نه تنها خانوادۀ شهدا بلکه عموم جامعۀ ایرانیان ارمنی همواره در حافظۀ تاریخی خود حفظ خواهند کرد. بنده هم چند بار این توفیق را داشته ام که در این جلسات حضور داشته باشم. دریکی از این جلسات جاثلیق ارمنیان، آرام کشیشیان، در یکی از سفرهایش به ایران با مقام معظم رهبری ملاقاتی داشتند. زمانی که صحبت از جانبازی و ایثارگری رزمندگان ارمنی در جبهه ها شد و حضرت جاثلیق در این خصوص صحبت کردند، حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند: (( من خود به شخصه شاهد این ایثارگری ها و ازجان گذشتگی ها در جبهه ها بوده ام و چیزی را که شما شنیده اید من به عینه دیده ام)) . افرادی از قبیل جناب آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس دوم، رفتاری بسیار محترمانه، وزین و حساس نسبت به ارمنیان داشتند. به خاطر دارم در مورد مسئلۀ مدارس به ایشان مراجعه کردم. توضیح مختصری خواستند و بعد از توضیحات من، در مورد نیاز به حفظ فرهنگ ارمنیان، کاملاً قانع شدند و گفتند این خواستی منطقی است و تنها مشکلی که داشتند این بود که آیا نمرات دروس ارمنی وارد جمع نمرات(معدل) در کارنامه خواهد شد یا نه؟ توضیح دادم که بحث بر سر اثر نمره بر معدل نیست بلکه هدف آشنایی بچه های ارمنی با زبان و فرهنگ ارمنی و تعلیمات دینی است تا بتوانند مراسم مذهبی را در کلیسا درک و پیگیری کنند. مسئلۀ دیگر در این ارتباط، اختصاص آخرین ساعت تدریس مدارس برای دروس زبان ارمنی توسط وزارت آموزش و پرورش بود که این درخواست از سوی ما قابل اجرا نبود چرا که برای عملی شدن این مهم باید به تعداد کلاس های مدارس، معلم زبان ارمنی در اختیار می داشتیم تا فقط در ساعت آخر در مدارس حاضر شوند و تدریس کنند. این در حالی بود که تعداد معلمان متخصص زبان ارمنی ما بسیار محدود و عملاً انجام این کار غیرممکن بود. با توجه به این مشکل ما پیشنهاد دادیم که دروس زبان ارمنی در ساعات رسمی مدارس تدریس شود. من شخصاً این مسائل را برای جناب آقای رفسنجانی توضیح دادم و ایشان این توضیحات را پذیرفتند و طی پینوشتی در زیر همان تقاضانامه نظر مثبت خود را به نخست وزیر منعکس فرمودند. بعد ها، زمانی که دکتر نجفی وزیر آموزش و پرورش بودند، طرح تدریس زبان ارمنی و تعلیمات دینی به زبان ارمنی، در ساعات درسی در مدارس ارمنی، در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید. رئیس بعدی مجلس، جناب آقای کروبی، نیز بارها در جشن های پیروزی انقلاب اسلامی، که توسط ارمنیان برگزار می شد و یا مراسم بزرگداشت مقام شهدای ارمنی، شرکت می کردند و در رفع مشکلات موجود به خانواده های شهدا و جانبازان ارمنی مساعدت های لازم را انجام می دادند. از رئیس بعدی مجلس نیز؛ یعنی، جناب آقای ناطق نوری، همیشه ذکر خیر ارمنیان را می شنیدم. ایشان یک بار گفتند که برای ما واقعاً تحسین برانگیز است که در طول مدت جنگ هیچ گاه در جبهه ها شاهد تمارض رزمندگان ارمنی نبودیم و ندیدیم که یکی از آنها بخواهد به نحوی خودش را از خطر دور نگه دارد و ما بسیار افتخار می کنیم که با وجود این همه تبلیغ منفی، که در رسانه های خارجی علیه جمهوری اسلامی صورت می گیرد، این عزیزان با وفاداری تمام در جبهه ها حماسه می آفرینند. ایشان همچنین در مورد صنعت کاران ارمنی دلسوزانه عنوان می کردند که تمام کارهای سنگین صنعتی کم درآمد بر عهدۀ ارمنیان است و آنها دنبال کارهای پر منفعت تجاری نیستند و همیشه کارهای پر مشقت و کم درآمد ولی تخصصی را انتخاب می کنند. به جرئت می توانم بگویم تمام ملاقات های من در دوران نمایندگی با سایر شخصیت های سیاسی انعکاس مثبتی داشت و همواره از سابقۀ درخشان ارمنیان در تمام زمینه ها از جمله فرهنگ، کشاورزی، پزشکی، دانشگاه و به ویژه، صنعت تجلیل می شد. مخصوصاً، باید اضافه کنم پس از فروپاشی شوروی و طی سفرهای مسئولان وقت به جمهوری ارمنستان، در برگشت، تلطیف احساسات نسبت به ارمنیان کاملاً دیده می شد. آقای دکتر ولایتی، در اولین سفرشان به ارمنستان، در مسیر برگشت، تعریف می کرد که وقتی ماشین حامل ایشان از خیابان ها می گذشته کسانی را دیده اند که به زبان فارسی به آنها سلام می کردند و می گفتند که اصالتاً از ایرانیان ارمنی اهل فریدن یا دیگرمناطق ایران هستند. دکتر ولایتی می گفت: (( به هیچ عنوان خودم را در ارمنستان غریب احساس نکردم)) . خاطرات بسیار خوبی هم از مرحوم دکتر وحید دستجردی دارم. زمانی که زلزلۀ ارمنستان به وقوع پیوست، ایشان رئیس سازمان هلال احمر بود و در امر کمک رسانی به زلزله زدگان کمک های فراوانی به کشور ارمنستان کرد. در اینجا حتماً باید از دوست جوان و همکار چهار سال از دورۀ نمایندگی ام، آرطاواس باغومیان یاد کنم. ایشان دارای شخصیتی دوست داشتنی و متواضع اند و همکاری تنگاتنگ بنده با ایشان، در طی دوران نمایندگی در مجلس، همواره قرین موفقیت بوده است. ایشان، به خصوص، نقشی برجسته و تأثیرگذار در شروع و گسترش روابط ایران و ارمنستان پس از فروپاشی شوروی و استقلال ارمنستان و همچنین در کمک رسانی به زلزله زدگان ارمنستان داشته اند. در آخرین روز حضورم در مجلس پنجم، که در واقع آخرین روز حضورم در مجلس بود، آقای ناطق نوری، که در آن زمان رئیس مجلس بود، به همه پیشنهاد کرد که به بازدید ساختمان جدید مجلس برویم. در آنجا برایمان توضیح دادند که ساختمان کاملاً در برابر بمباران و زلزله مقاوم است. این ساختمان را طی سال های 1351ـ1353خ، شرکت مهندسین مشاور سردار افخمی طراحی کرده و تعداد زیادی از معماران ارمنی در طراحی قسمت های مختلف آن شرکت داشته اند، مخصوصاً، مرحوم هارپیک تامرازیان[12] که رئیس بخش مهندسی این شرکت بوده. می خواهم بر این اصل تأکید کنم که اصولاً یک فرد ارمنی در جامعۀ ایران، در هر سطحی که فعالیت می کند، حتی در دوران دانش آموزی و دانشجویی، این نکته را باید در نظر داشته باشد که هرگز سعی نکند شخصیتش را تغییر دهد و هیچ وقت این استدلال را در خودش نپذیرد که با هویت و شخصیتی که دارد به جایی نمی رسد و در نتیجۀ این تفکر به تقلید یا تغییر شخصیتی روی آورد و روش خود را تغییر دهد. من با اینکه به ندرت در مورد مسئله ای به یقین می رسم اما در این مورد به یقین می توانم بگویم که هر فردی با این روش با شکست مواجه خواهد شد. بنده شخصاً از روز اولی که وارد مجلس شدم همیشه سعی کردم روش و منش خود را داشته باشم که خودم آن را روش ارمنی مآبانه نامیده ام. فکر می کنم ساده ترین راه حل مسائل در صداقت است. هرچند در ابتدا به نظر می رسد که کلاً در جهان سیاست صداقت معنایی ندارد اما من به این نتیجه رسیده ام که شاید صداقت نتیجۀ فوری ندهد و حتی در کوتاه مدت نتیجۀ منفی هم داشته باشد اما در نهایت به پیروزی می رسد. کسانی که بر اساس جو و محیط سعی در تقلید یا تغییر روش دارند در نهایت با شکست مواجه می شوند. من فکر می کنم اصل کاری که شخصاً، به صورت ناخودآگاه، در طی دوران نمایندگی، انجام داده ام جلب حس اعتماد نسبت به نمایندگان ارمنی حاضر در مجلس و سپس تعمیم آن به کل جامعۀ ایرانیان ارمنی در کشور بوده. به خاطر دارم که یک بار نمایندۀ اراک به من گفت که پدرانشان همیشه می گفتند که روستا نشینان ارمنی، که مسیحی هستند، هیچ ارتباطی با خارجی ها، سفارت ها، انگلیسی ها یا فرانسوی ها و … ندارند؛ یعنی، این فکر که ارمنیان نیز طرفدار ایران اند و خودشان هم ایرانی اند اساس پایگاه احترامی است که نسبت به ارمنیان و حقوقشان در جامعه وجود دارد. این حس اعتماد در طول تاریخ حضور ارمنیان در ایران همین گونه بوده و حالا هم همین طور است. جامعۀ ایرانیان ارمنی، مانند سایر اقشار جامعه، سهیم در دستاوردهای کلی کشور و متضرر از تمام مشکلات آن است. حتی اگر منحنی های آماری نشان دهند که ارمنیان به علت اینکه جمعیت بسیاری از آنها شهرنشین اند و در زمینه های صنعتی مشغول به کارند پس لزوماً باید به نسبتی کمتر از بقیه از تحولات آسیب دیده باشند خیلی ساده باید گفت که این بحثی بسیار فرعی است و پیشرفت، سعادت و امنیت ایران خواستۀ اصلی برای بقا و پیشرفت جامعۀ ایرانیان ارمنی است و این دو عامل نمی توانند جدا و مستقل از هم باشند. نمی شود ملت ایران در فشار، ضرر و مشکلات باشد و سهمی از این ضرر و مشکل بر دوش ارمنیان سنگینی نکند. بنابراین، خواستۀ واقعی عموم ارمنیان، حتی ارمنیان خارج از ایران، علی الخصوص ارمنیان ارمنستان، این است که مشکلات هرچه سریع تر رفع شود، جامعۀ ایران به رفاه بالاتری دست یابد، شأن و منزلت ایران در جهان روز به روز افزایش یابد و اهمیت ایران در سطح جهانی بیشتر و بیشتر مطرح شود. حفظ تمامیت ارضی ایران از بدیهیات است و هر آنچه در این خصوص باید گفته می شد در زمان جنگ در عمل مشاهده شد. زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد هیچ ارمنی ای از ذهنش خطور نمی کرد که این جنگ به من ربطی ندارد. نوع تفکر بسیار ساده و شریف بود و همه به این می اندیشیدند که به کشور حمله شده و ما همه باید برای دفاع از کشور آماده و به نحوی در دفاع از آن سهیم باشیم. در بدو پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، روانشاد آرداک مانوکیان، رهبر دینی ارمنیان تهران، دیداری تاریخی با امام راحل داشتند که ایشان در این دیدار اسقف اعظم و هیئت همراهش را مورد تفقد قرار دادند و گفتند که ارمنیان نیز چون دیگر اقشار ملت ایران از برکات و دستاوردهای این انقلاب بهره مند خواهند شد. بنابراین، خواسته های جامعۀ ارمنی جدا از خواسته های سایر اقشار جامعه نبوده و نیست و ما هم خواستار آنیم که روز به روز شاهد پیشرفت، برقراری رفاه، آسایش و امنیت در کشورمان باشیم و در این راه از هیچ گونه سعی و تلاشی فروگذار نمی کنیم. [13] آقای مهندس وارطان وارتانیان در حال حاضر در وزارت صنایع و معادن، در سمت مشاور این وزارتخانه مشغول به کار است. ایشان همچنین عضو مجمع نمایندگان شورای خلیفه گری ارمنیان تهران بوده و همچنان به خدمات خود در جامعۀ ایرانیان ارمنی ادامه می دهد. گفت و گو با آرطاواس (آرداوازد) باغومیان من در 1332خ، در روستای سنگباران شهرستان فریدن اصفهان متولد شدم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ خرم، در روستای زادگاهم و دورۀ اول دبیرستان را در مدرسۀ شاه عباس جلفای اصفهان و دورۀ دوم را، در رشتۀ بازرگانی، در دبیرستان بازرگان اصفهان به پایان رساندم. در 1358خ، پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در رشتۀ حسابداری از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل شدم. پــدرم یک روستایی تحصیل کرده بــود که دوره هــایی از زندگی اش را در مدارس ارمنیــان فریـدن گذرانده بــود و به تدریس اشتغـال داشت. مـادرم خانه دار بود. خانواده ای گــرم و صمیمی و پرجمعیت بودیم و من سه برادر و دو خواهر دارم. اصلاحــات ارضی، علی رغم اینکــه در ظاهر عدالت طلبانه می نمود، نتایج منفی خود را در پی داشت و در میزان تولیدات کشاورزی تأثیری منفی گذاشت. در نتیجه، ما به اصفهان مهاجرت کردیم و پدرم، کشیش سدراک باغومیان، در کارهای اجتماعی و کلیسای اصفهان و نهایتاً، در یکی از کلیساهای ارمنیان اصفهان، به منزلۀ کشیش، به خدمت کلیسای ارمنیان اصفهان درآمد. ایشان، که به مدت یک سال در حوزۀ روحانیان سیلیسی ارمنیان لبنان، تحصیل کرده بود، بیش از 26 سال در خدمت جامعۀ ارمنیان اصفهان بود و در مقام کشیش ارشد، در کلیسای سورپ استپانوس اصفهان، خدمت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که دانشجو بودم، به دنبال تغییراتی در ساختار اجتماعی ارمنیان اصفهان، حوزۀ خلیفه گری اصفهان و جنوب ایران نیز دستخوش تحولاتی شد. در واقع، این تغییرات متأثر از تحولات عظیم سیاسی و اجتماعی ایران و انقلاب اسلامی بود. پیرو این تغییرات هیئت مستقلی، در خلیفه گری، از طرف مردم، انتخاب شد که بنده نیـز به منزلۀ جوان تریـن عضـو آن، که به هیئت یازده نفره معروف بـود، انتخاب شدم. از مسن ترین اعضای این هئیت می توانم به خانم مانوش باشیکیان، که بالای هفتاد سال سن داشت، اشاره کنم. این هئیت، در واقع، سازماندهی انتخابات جدید حوزه های مختلف را بر عهده داشت و مسئولیت اصلی ای که به آن واگذار شده بود ادارۀ امور مربوط به خلیفه گری و مسائل مدارس و انجمن های فرهنگی، ورزشی و مسائل اجتماعی و اقتصادی بود. این هیئت حدود یک سال به فعالیت های خود ادامه داد. پس از آن، اساسنامۀ جدیدی برای حوزۀ نمایندگان اصفهان تدوین شد و براساس آن، انتخابات جدیدی صورت پذیرفت که در این انتخابات من به منزلۀ عضوی از مجمع نمایندگان ارمنیان اصفهان انتخاب شدم و تا زمانی که در 1363خ به مجلس راه یافتم عضو این مجمع و نائب رئیس آن بودم. در 1363خ، به همراه دو نفر دیگر، برای نمایندگی در مجلس اعلام آمادگی کردم. ما سه نفر از یک جناح برای انتخابات مجلس داوطلب شده بودیم: جناب سرهنگ مالوس یا ماردیروس بغوسیان، که سرهنگ بازنشستۀ هوانیروز بود و نامزد اول ما محسوب می شد، ژرژیک آبرامیان(نمایندۀ دورۀ ششم ارمنیان جنوب در مجلس شورای اسلامی)، نامزد دوم جناح ما و بنده که نامزد سوم بودم. ما هم گروه بودیم و قرار بر این بود که اگر مسائلی پیش آمد، به صورت متقابل، از یکدیگر حمایت کنیم. در انتخابات 1363خ، ابتدا ماردیروس بغوسیان و چند روز قبل از انتخابات هم آقای ژرژیک آبرامیان، از طرف شورای نگهبان، رد صلاحیت شدند و بنده به منزلۀ کاندیدای سوم، در حالی که تنها سی سال داشتم، مجبور شدم وارد عرصۀ فعالیت های سیاسی شوم. با رد صلاحیت دو کاندیدای اول و دوم یک شَبه پوسترهای قبلی جمع آوری و پوستر من چاپ و روی دیوارها نصب شد.ما تنها سه روز برای تبلیغ فرصت داشتیم. انتخابات برگزار شد و من موفق شدم بیشترین رأی را کسب کنم اما متعاقب مسائلی که در آن زمان رخ داد انتخابات اصفهان باطل اعلام شد. رقیب اصلی من، دکتر هراچ خاچاطوریان، نمایندۀ دورۀ اول مجلس بودند که درحوزۀ انتخابیه جنوب، در جناح مخالف، با من رقابت می کردند. این جناح به نتیجۀ آرا معترض بود و علی رغم اینکه ما می دانستیم هیچ خدشه ای به انتخابات وارد نیست و آرای مردم از صحت و سلامت کافی برخوردار است و هیچ گونه فشار و سوء استفاده ای درکار نبوده انتخابات حوزۀ ارمنیان جنوب باطل اعلام شد و در نهایت، کار به انتخابات میان دوره ای کشید. در انتخابات میان دوره ای، بنده مجدداً موفق به کسب اکثریت آرا شدم و مجموعاً از سال 1363خ (دورۀ دوم) به مدت چهار دوره (دوره های دوم، سوم، چهارم و پنجم) از حوزۀ انتخابیه ارمنیان جنوب در مجلس و درخدمت ملت خوب و فعال ایران و ارمنیان جنوب کشور بودم. من در 1364خ، با دوشیزه ماریتا وارطانیان، که معلم کودکستان بودند و با علاقۀ خاصی در کودکستان ارمنیان اصفهان فعالیت می کردند، ازدواج کردم. پس از ازدواج، همسرم به تهران منتقل شد و چند سال در کودکستان کوشش تهران انجام وظیفه کرد. با تولد فرزند اولمان، از آنجایی که دور از خانواده بودیم، او مجبور شد فعالیتش را در کودکستان قطع کند. ما دو فرزند داریم. پسرم، میرو، تحصیلات خود را در رشتۀ دندان پزشکی، در دانشگاه دولتی ارمنستان به پایان رسانده و دخترم، مِغری، نیز در رشته طراحی، در فرهنگستان هنر ارمنستان، در حال تحصیل است. من نیز، پس از پایان دورۀ نمایندگی ام، در دانشگاه شهید بهشتی، در رشتۀ علوم سیاسی ادامۀ تحصیل دادم. باید بگویم که در دوران نمایندگی ام جامعۀ ایرانیان ارمنی در وضعیت مطلوبی به سر می برد. ارمنیان، با عنایت به اینکه خود صنعتگر و مولد و فعال و هم در رشته های صنعتی و بخش تولید و هم در رشته های خدماتی موفق بوده اند همواره توانسته اند از لحاظ اقتصادی زندگی خود را تأمین کنند. آنان به لحاظ اقتصادی مسائل خاص و مشکلات جدی نداشتند. صنعت اهرمی جدی بود که ارمنیان توانستند با تکیه بر آن و نیز با تکیه بر شناختی که همواره از آنان و باوری که نسبت به آنان وجود داشت و همچنین انتظاری که مسئولان و جامعۀ مدیران کشور از صنعتگران ارمنی داشتند جهش، ترقی و توسعه ای چشمگیر در آن داشته باشند. یکی از بهترین خاطرات من در این دوران نمایشگاه های صنعتگران ارمنی بود که با همت جامعۀ صنعتگران ارمنی تشکیل شده و هدف آن توسعۀ دستاوردهای صنعتی و خدمت به کشور بود. این نمایشگاه ها در تهران مرکزیتی ایجاد کرده بودند که هنوز هم وجود دارد. تشکیل نمایشگاه های صنعتگران ارمنی، به خصوص در تهران و اصفهان، جنب و جوش خاصی داشت و مسئولان، مدیران، نمایندگان و رؤسای مجلس استقبال خوبی از آن به عمل می آوردند. صنعتگران ارمنی نیز تمام ذوق و شوق، هنر صنعتی و هنر طراحی خود را تا حد امکان به کار می بردند تا نمایشگاه با کیفیتی مطلوب و قابل قبول برپا شود. صنعتگران ارمنی با تشکیل این نمایشگاه ها حرکتی جدید را، برای برآوردن انتظار مدیران کشور از خود، آغاز کردند که همچنان ادامه دارد. نمایشگاه صنعتگران ارمنی چندین بار در محل باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات تهران برگزار شد که اکثر وزرا و مسئولان نظام آن زمان و رؤسای مجلس وقت، از آن بازدید به عمل آوردند. باید اضافه کنم این نمایشگاه ها هم در دوران جنگ و هم پس از آن برپا می شد. در دوران جنگ، با توجه به نیاز به صنعتگران ماهر برای بازسازی ماشین آلات جنگی و مهارت صنعتگران ارمنی در این زمینه، گروه های مختلفی از آنان طی چندین سال، با زمان بندی های مشخص، در جبهه های جنگ حضور یافتند. زمانی که من در حوزۀ انتخابیه ارمنیان جنوب بودم و به مناطق خوزستان و غیره سرکشی می کردیم بارها شاهد بودم که چگونه فرماندهان جبهه ها و مسئولان مملکتی از کار صنعتگران ارمنی تعریف می کردند. آنها بارها و بارها اعلام کردند که صنعتگران ارمنی کارها و تعمیراتی را انجام داده اند که بسیار سخت و دشوار بوده و شایان تقدیر است. در کنار این صنعتگران، رزمندگان ارمنی نیز در جبهه ها حضور داشتند و ما شهدایی را تقدیم دفاع از تمامیت ارضی کشور کرده ایم. آن روزها روزهای سختی بود که خاطرات بدی هم برایمان بر جای گذاشت. بدترین حوادث همان بمباران هایی بود که ناجوانمردانه در تهران، اصفهان، خوزستان، تبریز، اراک و جاهای مختلف کشور صورت می گرفت. خانواده هایی از ارمنیان بودند که به شهادت رسیدند و خانه هایشان ویران شد و ما باید در کنار خانوادۀ شهدا حضور پیدا می کردیم، آنان را دلداری می دادیم و از آنها حمایت می کردیم. البته، مسئولان کشور هم عنایت داشتند و توجه ویژه ای به خانوادۀ شهدای ارمنی نشان می دادند. دفاع از میهن باوری ملی بود و همه بر این باور بودندکه باید کشور را از آن وضعیت نجات داد. زمانی که من وارد مجلس شدم، در کنار مسائل مربوط به جنگ، مسائل دیگری هم در جامعۀ ایرانیان ارمنی وجود داشت. از جملۀ این مسائل مسئلۀ مدارس ارمنی و تدریس علوم دینی و زبان ارمنی در مدارس ارمنیان بود. باید به این موضوع اشاره کنم که ارمنیان ایران، با عنایت به وجود این مدارس، با حفظ ارزش های مذهبی و دینی خود، در طی قرن ها، به کشور عزیزمان، ایران، خدمت کرده اند. بنابراین، این درخواست جامعۀ ایرانیان ارمنی، مبنی بر تدریس علوم دینی به زبان ارمنی در مدارس ارمنیان، که هیچ گونه تضادی هم با قانون اساسی کشور نداشت، درخواستی بسیار عادی و صمیمانه بود. پس از مذاکرات و جلسات متعدد، در نهایت، مسئولان امر به این حقیقت پی بردند که ارمنیان با داشتن هویت ملی و فرهنگی خود بهتر به کشورشان خدمت خواهند کرد. اولین روز ورودم به مجلس شروع دوران جدیدی برای من بود. تا آن روز هنوز درک مسئولیت سنگین نمایندگی مجلس برایم دشوار بود. مجلس نه یک سازمان اداری بود و نه محلی برای کار و تولید. در واقع، اولین روزی که وارد مجلس شدم احساس کردم که کار بسیار سخت و سنگینی را به عهده گرفته ام و این وظیفه یک وظیفۀ ملی است. دوران نمایندگی در مجلس هم دوران سختی بود. کشور در وضعیت جنگی به سر می برد و احساس غریبی به من دست داده بود. من اعتقاد داشتم که به هر حال حمایتی جدی از سوی جامعۀ ارمنیان از من خواهد شد. آقای وارتانیان، نمایندۀ محترم ارمنیان شمال دوست و برادر بزرگوار بنده، که شانزده سال با هم در مجلس بودیم، چند ماه قبل از من به مجلس آمده و در طی این دوره تجربیاتی کسب کرده بودند، بنابراین، بنده در ابتدا سعی کردم مدتی با شاگردی در محضر ایشان از تجربیاتشان استفاده کنم تا اینکه بالاخره بر اوضاع مسلط شدم و ادامۀ تکلیف را به انجام رساندم. البته، باید به این موضوع نیز اشاره کنم که در روز افتتاح دورۀ دوم مجلس شورای اسلامی با آقای دکتر هراچ خاچاطوریان نیز ملاقات کردم و ایشان در همان زمان گفتند که از هیچ مساعدتی دریغ نخواهند ورزید. ایشان در امور فرهنگی و ورزش اصفهان بسیار فعال و مورد احترام بودند و علی رغم اینکه ایشان رقیب انتخاباتی من بودند همواره مورد احترام من بوده و هستند. از مسائلی که در آن زمان در جامعۀ ایرانیان ارمنی وجود داشت بیشتر می توانم به مسائل مربوط به تحصیلات دانش آموزان ارمنی اشاره کنم. مسائلی نیز در خصوص املاک خلیفه گری و حوزه های مختلف وجود داشت. قوانین جدیدی باید در خصوص این مسائل تدوین و تصویب می شد. در نهایت، این املاک، که جزو موقوفات خلیفه گری ارمنیان اصفهان قرار داشت و مشکلاتی که در این زمینه ایجاد شده بود حل و فصل گردید. مسئلۀ اصلی در آن زمان، همان طوری که پیش تر هم اشاره شد، جنگ و پیامدهای آن بود. گروهی از مردم از خوزستان، به خصوص آبادان، اهواز و خرمشهر به خاطر جنگ منازلشان را ترک کرده و به شهرهای مختلف مهاجرت کرده بودند. مسئلۀ اسکان این مهاجران و تأمین نیازهای روزانه شان از مسائلی بود که باید حل می شد. حمایت از جبهه ها از مسائل دیگری بود که نیاز به مشارکت عمومی داشت و کمک های ارمنیان به صورت مداوم از سوی انجمن های مختلف و قشرهای مختلف مردمی ادامه داشت. از مسائل دیگر باید به مسئلۀ استخدام و اشتغال ارمنیان اشاره کنم که همواره وجود داشته. ما به دنبال آن بودیم که حقوق مساوی برای کلیۀ شهروندان در ایران اجرا شود. مسئلۀ دیگر امر دادرسی احکام صادره بود که متأسفانه هنوز هم مسائلی در این خصوص وجود دارد و نمایندگان محترم فعلی هم رسیدگی و پیگیری آن را ادامه می دهند. به خصوص، موارد ارث و میراث و مادۀ 881 مکرر قانون مدنی که آن زمان هم وجود داشت و ما پیگیرش بودیم. در دورۀ دوم مجلس، من عضو کمیسیون دیوان محاسبات بودم که بازوی حسابرسی و حسابگری مجلس در خصوص بودجه های تصویبی و اجرا شدۀ دولت است. در دوره های سوم، چهارم و پنجم قانون گذاری مجلس شورای اسلامی، عضو کمیسیون نفت بودم که از کمیسیون های بسیار مهم مجلس است. در این کمیسیون، با توجه به گستردگی و اهمیت آن، کار و مشکلات زیادی وجود داشت. زمانی که من عضو این کمیسیون بودم قیمت نفت کاهش پیدا کرد. بازسازی کشور، مسئلۀ بودجه های مورد نیاز و مشکلاتی که وجود داشت اهمیت کمیسیون نفت را چند برابر کرده بود. این کمیسیون با همکاری وزارت نفت تمام تلاش خود را برای از بین بردن مشکلات به کار می برد که این امر باعث شد تا طرح ها با موفقیت و به شکل مطلوبی اجرا شوند. به خصوص، بعد از جنگ تأسیسات نفتی، پالایشگاه ها، سکوها و چاه های نفتی مراکز پتروشیمی، که در زمان جنگ مورد حملۀ دشمن قرار گرفته و خسارات سنگینی برداشته بودند، بازسازی شدند. بارها در جلسات سازمان اُپک شرکت و از سوی کمیسیون وزرای نفت را همراهی کردم و تجربیات خوبی را درسطح بین المللی به دست آوردم. در مورد حل مسائل و مشکلات ما همواره مسائل را به صورت مستقیم با وزرا و سایر مسئولان مطرح می کردیم. با توجه به اینکه مرکز حوزۀ اصلی من اصفهان بود در جلسات مختلف استان شرکت می کردم و مسائل را در استانداری، فرمانداری، نهاد های مختلف و سازمان های مربوط مطرح می ساختم. باید اشاره کنم که اعتماد، احترام و ارادت خاصی نسبت به نمایندگان ارمنی در مجلس، نهاد ها، سازمان ها و وزارتخانه ها وجود داشت و همواره در مورد مسائل ما تعمق و تفکر و نظرات ما مطرح می شد. در مجلس، قوۀ قضائیه، با هیئت دولت و مقام ریاست جمهور وقت ارتباطی صمیمی داشتیم و گاهی هم مستقیماً به حضور می رسیدیم و مسائل و مشکلاتمان را مطرح می کردیم. مجموعاً می توانم بگویم که در طول شانزده سال نمایندگی ام با توجه به اینکه نمایندگان مجلس، وزرا و سایر مقامات در سمت های مختلف همواره مسئولیت هایی به عهده داشتند، ما به شناخت متقابلی رسیدیم و دوستی و صمیمیتی حاصل شد که در نتیجۀ آن توانستیم بسیاری از مسائل را به سهولت و روشی قانونی حل و فصل کنیم. از مقاماتی که برای حل مشکلات ارتباط نزدیکی با ایشان داشتیم آقایان هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی بودند که در مقام رؤسای مجلس از همکاری ایشان بهره می گرفتیم. آقای ناطق نوری نیز، زمانی که وزیر کشور بودند، در خصوص مسائل مربوط به مدارس ارمنیان و مسائل اجتماعی آنان همکاری نزدیکی با ما داشتند و همواره از راهنمایی ها و مساعدت های ایشان بهره می گرفتیم. پس از اینکه ایشان به مجلس آمدند و در دورانی که ریاست مجلس را عهده دار بودند این همکاری ها همچنان ادامه داشت. درمورد آقای وارتانیان، نمایندۀ ارمنیان شمال، باید بگویم که ایشان در طی دوران نمایندگی ام همواره به منزلۀ یک انسان، یک برادر و یک دوست بزرگوار در کنار من بودند. جامعۀ ایرانیان ارمنی واقعاً باید شکرگزار باشد که چنین شخصیتی را در مجلس داشته اند. ایشان، در تصمیماتی که باید اتخاذ می کردند، همواره با بزرگان جامعه، مسئولان، دست اندرکاران، مسئولان خلیفه گری و دیگر مسئولان به مشورت می پرداختند و از نظرات آنان بهره می گرفتند. جناب وارتانیان از شخصیت هایی هستند که من احترام ویژه ای برایشان قائلم و دلبستگی خاصی به ایشان دارم و در هر فرصتی به دیدار ایشان می روم. آقای وارتانیان در دوران خدمتشان در مجلس نقشی بسیار اساسی، خصوصاً، برای جامعۀ ایرانیان ارمنی داشتند و خدماتشان قابل قدردانی و ستایش است. از دیدگاه بنده یک سیاست مدار باید وسعت دید و تفکری عمیق داشته باشد. افکارش فراگیر باشد. منافع فردی و گروهی و گرایشات خود را در مرحلۀ دوم قرار دهد و منافع ملی را بر منافع فردی وگروهی مرجح بداند. بر اساس این تفکر من از همان ابتدای دورۀ نمایندگی ام اهدافی را برای خود مشخص کرده بودم. اول اینکه باید در خدمت کل جامعه باشم و در مقام یک ایرانی ارمنی و فرزند این آب و خاک باید به سرزمینم خدمت کنم و ارزش های ملی را گرامی بدارم و به دیگران حق انتقاد بدهم. من همواره از شنیدن نظرات و انتقادات خوشحال می شدم چون انتقاد صحیح و سالم در واقع آئینه ای است در پیش روی شما که مشکلات و خطاهایتان را منعکس می کند. من همیشه کوشیده ام که ضمن قبول افکار متقابل، از انتقادات و پیشنهادهای افراد و گروه های مختلف بهره گیرم. من به منزلۀ کسی که در جامعۀ ایرانیان ارمنی دارای افکار خاص خود است با مخالفان سیاسی ام مشکلی جدی نداشتم و به راحتی با آنها بحث می کردم و نظراتشان را در مورد مسائل مختلف جویا می شدم. ساختن جامعه و تربیت نسل جدید اهمیت خاصی برایم داشته و دارد. بنده همواره به منزلۀ فردی ایرانی بر این باور بوده ام که ارمنیان عضو لاینفک این آب و خاک هستند و باید جایگاه خاص خود را در جامعه داشته باشند و رشد و توسعۀ کشور را در حقوق متساوی و امکانات فراگیر برای همگان لازم می دانم. در آخرین روز حضورم در مجلس خیلی خوشحال بودم از اینکه ژرژیک آبرامیان، فردی از نسل جوان، که از دوستان من نیز بود و همواره در تشکلات اجتماعی و حل مسائل گوناگون با هم همکاری می کردیم به نمایندگی از ارمنیان جنوب انتخاب شده است و از اینکه چنین شخصیت محترمی باید به ادامۀ راه ما در مجلس می پرداخت بسیار راضی و خشنود بودم. نمی توانم بگویم که از عملکرد چندین سالۀ خود در مجلس صد در صد راضی بوده ام. چه از نظر فردی و چه از نظر تکلیف ملی و وظایف نمایندگی حتماً نقصان هایی داشته ام. اما مجموعاً فکر می کنم درحد توانم و امکانات موجود و با توجه به وضعیت آن زمان کشور عملکردی موفق داشته ام. من قلباً سعی کردم در خدمت کل ملت ایران باشم و تا حد توانم و امکانات موجود در این راه تلاش کردم. بنده معتقدم ایران به دوران جدیدی قدم نهاده و ما ایرانیان ارمنی نیز باید در این دوران جدید به نحو مطلوب از موقعیت به وجود آمده بهره بریم و با همت بیشتری به وظایف ملی خود عمل و از تمامی امکانات داخلی و خارجی در راه توسعه و پیشرفت هرچه بیشتر کشورمان استفاده کنیم. [15] گفت و گو با روبرت بگلریان در 1340خ، در تهران، متولد شدم. خانواده ام ریشه ای از خوزستان و اصفهـان دارند. پـدرم اهل خوزستان و مادرم اصفهانی است. تحصیلات دورۀ ابتـدایی را به طور کامـل در تهـران گذراندم. به دلیل شرایط خانوادگی و مسائل دیگر، برخلاف اینکـــه در محلات ارمنی نشیـن سکونت داشتیم، هیچ وقت نتوانستم به مدرسۀ ویژۀ ارمنیان بروم. تا کلاس پنجم ابتدایی در تهران ساکن بودیم اما هر سال سه ماه تابستان و نوروز را در اصفهان می گذراندیم. از اواخر 1354خ، زمانی که در سال اول دبیرستان تحصیل می کردم، به خاطر مسائل کاری پدرم به اصفهان نقل مکان کردیم. من در اصفهان، در رشتۀ ریاضی فیزیک، از دبیرستان فارغ التحصیل شدم. در همان سال ها بود که کم و بیش با مسائل فرهنگی، اجتماعی و ورزشی جامعۀ ایرانیان ارمنی آشنا شدم. آموختن زبان ارمنی را عملاً از نوزده سالگی با تلاش خودم و کمک برخی از دوستان شروع کردم. در آن دوران، دغدغۀ اصلی مسائل فرهنگی جامعۀ ارمنی بود. وقوع انقلاب بر روی زندگی ارمنیان، مانند سایر اقشار جامعه، تأثیر فراوانی گذاشت. علاقۀ اصلی من علوم انسانی بود اما به دلیل مسائلی که در زندگی ام پیش آمد، در نهایت، در 28 سالگی، با قبولی در رشتۀ اقتصاد نظری وارد دانشگاه اصفهان شدم. سپس، در مقطع فوق لیسانس ادامۀ تحصیل دادم و به موازات آن، در ادارۀ کل دارایی استان اصفهان، در سمت ممیز مالیاتی، استخدام شدم. در تمام این سال ها در حوزه های ورزشی و فرهنگی، تئاتر، سینما، عکاسی و موسیقی باشگاه آرارات اصفهان فعالیت داشتم و عضو گروه های مختلف ادبی و فرهنگی این باشگاه بودم. از آنجایی که حوزۀ اصلی علاقۀ من مسائل اجتماعی بود همیشه با مسائل فرهنگی، تاریخی و سیاسی مألوف بوده ام. وقوع انقلاب اسلامی نیز این شرایط را تشدید کرد و باعث شد نسبت به مسائل سیاسی حساسیت و علاقۀ بیشتری پیدا کنم. می توانم بگویم علاقۀ من به سیاست با تحصیلاتم در رشتۀ اقتصاد عجین شد زیرا این امر واقعیتی واضح است که مسائل سیاسی از مسائل اقتصادی جدا نیست و باید اعتراف کنم که علاقۀ من به سیاست و جنبه های دیگر آن از زمانی شروع شد که روزنامۀ سلام به اوج انتشار خود رسیده بود. به نظر من این روزنامه با نگاهی خاص به مسائل سیاسی و فرهنگی و ارتقای دانش نقطۀ عطفی در تاریخ رسانه های مکتوب ایران بود. آن دوره مصادف بود با مسائل دوم خرداد و انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب شدن آقای خاتمی به ریاست جمهوری وقت کشور. با توجه به اینکه درطی دورۀ مجلس ششم بنده هنوز در اصفهان سکونت داشتم از طرف برخی از دوستان پیشنهاد شد که من هم برای انتخابات نمایندگی مجلس نامزد شوم اما بعدها با رایزنی هایی که صورت گرفت و مسائلی که در روند ثبت نام به وجود آمد تصمیم گرفته شد که آقای آبرامیان در جایگاه نامزد اول قرار گیرد. بنابراین، من انصراف دادم. در 1379خ، چند ماه بعد از شروع به کار مجلس ششم، به تهران منتقل و در سمت معاونت اقتصادی وزارت اقتصاد مشغول به کار شدم. در این دوران، با اینکه همچنان مسائل سیاسی را دنبال می کردم، دیگر دغدغه و شوق درگیری مستقیم و فعالیت مجدد در عرصۀ سیاست را نداشتم. از همان سال ها بود که ارتباط من با فصلنامۀ پیمان و مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور شروع شد. در آغاز انتخابات مجلس هفتم، بنده شخصاً هیچ برنامه ای برای نمایندگی و نامزدی در انتخابات نداشتم تا اینکه از اصفهان تماس گرفتند و گفتندکه آقای آبرامیان دیگر مایل به ادامۀ حضور در مجلس نیستند و تصمیم بر آن است که شما به جای ایشان وارد این عرصه شوید و بعد از انجام مذاکرات لازم، در نهایت، بنده به عنوان نامزد انتخاباتی دورۀ هفتم مجلس انتخاب و با لطف و رأی مردم به منزلۀ نمایندۀ ارمنیان اصفهان و جنوب کشور وارد مجلس شدم و همچنان در این حوزه مشغول خدمت هستم. در خصوص وضعیت جامعۀ ایرانیان ارمنی، در ابتدای دورۀ نمایندگی ام، باید بگویم که مهم ترین و اولین مسئله ای که با آن مواجه شدیم پدیدۀ مهاجرت بود. ما به دو صورت با این پدیده رو به رو بودیم: از یک سو مهاجرت ارمنیان از سایر استان ها به تهران و از سوی دیگر افزایش مهاجرت ارمنیان به خارج از کشور. این روند، در طی زمان، باعث تضعیف ساختارهای جمعیتی و نیروی بالقوۀ جمعیتی ارمنیان در جنوب کشور و به خصوص، در اصفهان شد. در پی این تضعیف و کم شدن جمعیت ارمنیان اصفهان بیشتر در حوزۀ صنعت فعال ماندند و من فکر می کنم تا کنون نیز این ساختار حفظ شده است. به نظر من برجسته ترین ویژگی اجتماعی ارمنیان اصفهان، که طبیعتاً از شرایط کشور نیز متأثر بوده، علاقه مندی جوانان برای ورود به دانشگاه و کسب تحصیلات عالی در زمینه های گوناگون است. این امر، به طبع، نگاهی تازه و انتظارات جدیدی به وجود آورده که باعث شکل گیری تغییراتی در شرایط اجتماعی آنها شده است. به نظر می رسد که نگاه جوانان به حقوق اجتماعی و چشم انداز زندگی دستخوش تغییراتی شده که بسیار عمیق است و درنتیجه، تحلیل های بیشتر و عمیق تری نیز می طلبد. باید اعتراف کنم که اگرچه تا زمان ورودم به مجلس دارای تجربۀ عملی در سیاست نبودم با توجه به اشرافی که بر فضای سیاسی کشور داشتم حوزۀ سیاست فضای غریبی هم برایم نبود. البته، باید خاطر نشان کنم که شرایطی را که در آن زمان در کشور پیش آمده بود و تغییراتی را که، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی منجر به اختتام مجلس ششم و آغاز مجلس هفتم شد، باید نقطۀ عطفی در حوزۀ سیاسی کشور تلقی کنیم. تمام این مسائل طبیعتاً دل نگرانی هایی را نیز در پی داشت. مجلس هفتم ساختار سیاسی جدیدی داشت و اصول گرایان با تجدید قوا و با تمام قدرت وارد عرصه شده بودند. مسلماً، جامعۀ اقلیت دینی ارمنی نیز با مسائل و تغییراتی رو به رو بود. سیاست ها و نگاه های جدیدی به وجود آمده بود که باید مورد توجه قرار می گرفت. همۀ این مسائل، در روزهای نخست ورودم به مجلس، ذهنم را به خود مشغول کرده بود. اصولاً، درخواست های جامعۀ ایرانیان ارمنی از ما به چند دسته تقسیم می شود: 1. تقاضاهایی که از سوی نخبگان جامعۀ ارمنی مطرح می شود، 2. تقاضاهایی که نهادهای مدیریتی مطرح می کنند، 3. تقاضاهای مطرح شده از سوی نهادهای عمومی مانند آموزش و پرورش، انجمن ها و باشگاه ها،4. درخواست های آحاد مردم. زمانی که بحث تقاضاها مطرح می شود باید دقت نظر داشته باشیم که سطوح و لایه های عملی سیاسی اقلیت ها در جامعۀ ایران چگونه است. معمولاً، اکثر تقاضاهای ارمنیان برحسب امکانات عملی و در محدودۀ قوانین و مقررات، گذشته از مسائل دیگر، مطرح می شود؛ مثلاً، تقاضاها و عریضه های مطرح شده از طرف آحاد مردم بسیار متنوع و بیشتر حول مسائل سربازی و نقل و انتقال دانشجویان ارمنی در دانشگاه و همچنین در مورد ادارات دولتی مختلف، نهاد قوۀ قضائیه، بیمه و مسائلی نظیر این هستند. اصولاً، شکل گیری و صورت بندی این تقاضاها، که از سوی جامعۀ اقلیت ارمنی مطرح می شود، بیشتر به عرصۀ حقوق و مبانی و زیرساخت های آن بازمی گردد. در اینجا باید اشاره کنم که بحث اصلی حضور ما در مجلس جدا از چارچوب کلیت جامعۀ ایران نیست و همان گونه که در قانون اساسی آمده هر نماینده در برابر همۀ ملت مسئول است. بنابراین، ما به منزلۀ عضوی از نهاد قانون گذاری کشور، با رأی هایی که می دهیم، در همۀ لوایح به نحوی درگیر هستیم اما در مورد ارمنیان بیشتر مباحث حقوقی مطرح بوده است؛ مثلاً، یکی از موارد مهم در این خصوص، مسئلۀ برابری دیۀ مسلمانان و اقلیت ها بود که حل شد. در حال حاضر نیز، از حیث حقوقی، مسائل مادۀ 881 مکرر قانون مدنی به منزلۀ یک معضل و یک مشکل خیلی جدی همچنان مطرح است که هنوز حل نشده. همچنین، مسئله قصاص و مسائل دیگری که متکی بر تأکید فقه شیعی و مبنای حقوق مدنی و مسائل قانونی ماست راه حل هایی را می طلبد که انشاءالله به گونه ای حل خواهد شد. در مورد چگونگی برقراری ارتباط با نهادها و سازمان های دولتی لازم می بینم که در ابتدا مقدمه ای را مختصراً عرض کنم. تقریباً می توانم بگویم که قریب به اتفاق نهادهای کشور یک نماینده، در هر عنوان یا سمتی، در مجلس دارند و در روزهایی که مجلس فعال است معمولاً این نماینده ها نیز حضور دارند. حتی بعضی از سازمان ها دو تا سه نفر نماینده دارند که ممکن است برخی روزها هر سه نماینده نیز در مجلس حضور داشته باشند. البته، گاهی در فرآیند وضع قوانین در مجلس همین نمایندگان در کمیسیون ها حاضر می شوند. در این موارد هم لزوماً تنها نمایندگان خاص مجلس، معاون امور مجلس و وزیر حضور ندارند بلکه وقتی لایحه ها در کمیسیون مطرح می شوند ممکن است خود وزیر، کارشناسان و معاون وی هم حضور پیدا کنند. به این ترتیب، این فرآیند ارتباطی، در طی شش ماه تا یک سال، می تواند شبکه ارتباطی کاملی را به وجود آورد. من هم در دورۀ هفتم و هم در دورۀ هشتم عضو کمیسیون اقتصاد بودم. هر نماینده در بدو ورود به مجلس، با توجه به سوابق تحصیلی و تجربیاتش، پس از انتخاب شعبه ها و تأیید اعتبار نامه ها به عضویت یک کمیسیون درمی آید. من هم به دلیل تجربیات شغلی و تحصیلی ام به عضویت کمیسیون اقتصادی پذیرفته شدم. در دورۀ هفتم، بنده عضو کمیسیون ویژۀ مبارزه با پول شویی، کمیسیون ویژۀ لایحۀ تجارت و کمیسیون ویژۀ بررسی لایحۀ مالیات بر ارزش افزوده بودم. در حال حاضر نیز، عضو ناظر مجلس در اجرای حکم مادۀ 3 مالیات بر ارزش افزوده هستم. در مورد شخصیت ها و چهره های سیاسی دوران نمایندگی ام به جرئت می توانم بگویم که تا آنجا که به جامعۀ ارمنیان بازمی گردد تقریباً تمامی مدیران، دست اندرکاران و مسئولان در خصوص مسائل اقلیت ها و ارمنیان نگرش و برخوردی مثبت داشته اند. این نوع نگرش و برخورد هم جای خوشحالی و هم جای تشکر دارد و این مجال فرصت مناسبی است تا مراتب تشکرمان را از این عزیزان اعلام کنیم. به عنوان مثال در مورد رئیس پیشین مجلس، آقای حداد عادل باید بگویم که من جنبه های فرهنگی و نوع دیدگاه ایشان به مسائل فرهنگی را بسیار می پسندم. به خصوص، با توجه به نگاه بسیار سازنده و دلسوزانه ای که ایشان، دورادور، از اول انقلاب، نسبت به مسائل مدارس ارمنیان داشته اند. خاطرۀ تلخی که از دوران نمایندگی در ذهن دارم و تأثیر بسیار بدی در روحیه ام داشت واقعۀ سقوط هواپیمای تهران ـ ایروان بود که در طی آن علاوه بر تعداد زیادی از هم وطنان عزیزمان جمعی از شهروندان ارمنستان را نیز از دست دادیم. اما بهترین خاطرۀ من تجربه های سیاسی و اجتماعی بی همتایی است که در طی این دوران کسب کرده ام، تجربه های ارزشمندی که همواره به منزلۀ خاطراتی برجسته در ذهن و یادم خواهند ماند. یکی از اصلی ترین دغدغه های من در طول دوران نمایندگی این بوده که بتوانم هم در مقام نمایندۀ مجلس در مقیاس کلان مؤثر باشم و هم در مورد نهادهای درون جامعه ای خودمان رهگشا باشم. به هر حال من سمت و شغلی متمایز دارم و این تمایز شامل وظایفی خاص است. در حوزۀ مجلس و قانون گذاری خود را موفق تر از حوزۀ درون جامعه ای می دانم. در مورد مسائل و مشکلات مردم، که به طور خاص و موردی مراجعه می کنند، همیشه تلاش کرده ام که آنها را راضی نگه دارم و حتی الامکان کوتاهی نکنم. در این مورد، در یک جمع بندی کلی، خود را نسبتاً موفق می دانم و از بیست نمره نمرۀ پانزده را برای خودم در نظر می گیرم. سیاست عرصۀ امکانات و مقدورات است نه عرصۀ خواسته ها و امیال، بنابراین، اگر با این دید به قضیه نگاه کنیم، از آنجایی که خواسته ها و دغدغه های اصلی ما به مباحث حقوقی یا سیاسی ای باز می گردد که ممکن است در برخی موارد از حیث سیاست گذاری عمومی جزو دغدغه ها و اولویت های حاکمان نباشد نمی توانیم خود را در تقسیم بندهای سیاسی معمول بگنجانیم. چون بخشی از این دغدغه ها مربوط به بحث حقوق و حقوق اساسی و مسائل حقوقی پایین دست تر است و بخشی هم مربوط به سیاست گذاری عمومی لذا نمی تواند جزو دغدغه های اصلی دولت وحکومت باشد؛ مثلاً، زمانی که مسئلۀ استخدام دبیران را مطرح می کنیم نگاه دولت یک نگاه ملی است در حالی که نگاه ما حتی نگاه بخشی هم نیست بلکه تنها نگاهی خرده فرهنگی است اما دولت این امر را در مقیاس ملی در نظر می گیرد. از دیدگاه ایرانیان ارمنی سطح دیگری از نیاز مطرح است و وظیفۀ ما متقاعد کردن دولت برای نگاه به این نیازها از دید جامعۀ ارمنی است؛ مثلاً، در مورد نیاز به معلم در مدارس، به علت پراکندگی جغرافیایی، نیاز ما به معلم در استان های تهران و اصفهان بیشتر است و ما باید دولت را متقاعد کنیم که هنگام تقسیم دبیران این امر را نیز در نظر بگیرد. فعالیت ما بیشتر در حوزۀ علمی، اجرایی و حقوقی است تا حوزۀ سیاسی به مفهوم توزیع، تخصیص و مدیریت قدرت. بنابراین، در حوزۀ اقلیت ها ما برای کسب قدرت تلاش نمی کنیم بلکه بیشتر، با حداکثر توانایی خود، برای کسب نفوذ تلاش می کنیم که آن هم باید در جهت منافع ملی و اجتماعی و اولویت های ملی و همچنین اولویت هایی که در هر مقطعی نهاد سیاست گذار جامعه می تواند تأمین کند تعریف شده باشد. بنابراین، نگاه و مسائل ما نیز معطوف به سیاست های کلان کشور است. البته، نه اینکه ما در سیاست های کلان تأثیرگذار باشیم بلکه بیشتر متوسل به نتایج و میوه های آن هستیم که وقتی می خواهد در جامعه توزیع شود به چه نحوی است و در جوامع اقلیت ها چگونه بروز پیدا می کند. البته باید تأکید کنم که نگاه دولت ها به مسئلۀ اقلیت ها همواره نگاهی پایدار بوده و با تغییر دولت ها دچار تغییر نشده است. من در اینجا از این ابتکار و پیگیری شما تشکر می کنم و برایتان آرزوی موفقیت دارم. همچنین صمیمانه از همۀ دست اندرکارانی که ارتباط نمایندگان و مردم را برای حل مسائل به ارتباطی سازنده مبدل ساخته اند تشکر می کنم. از خود مردم هم که کوشیده اند تا ارتباط مداومی با ما داشته باشند و نتایج فعالیت هایمان را به ما نشان دهند تشکر می کنم. ان شاءالله که تلاش های ما مقبول درگاه خداوند و مردم واقع شود. در پایان آرزو می کنم که جامعۀ اکثریت همچنان بتواند ارتباط خاص و ویژۀ خود را با جامعۀ اقلیت ارمنی حفظ کند. به هرحال، هر خرده فرهنگی شایان توجه و ارزش گذاری است و توجه به آحاد مردم باعث می شود که چشم انداز وسیعی از آینده داشته باشیم و در راه پیشرفت و توسعۀ سرزمینمان تمام توان خود را به کار گیریم. [17] پی نوشت ها:
منابع: ادارۀ تبلیغات و انتشارات. معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان دورۀ پنجم قانون گذاری. تهران: چاپخانۀ مجلس، 1378. ـــــــ . معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی دورۀ هفتم و هشتم قانون گذاری، تهران: چاپخانۀ مجلس، 1383 و1387. باغومیان، آرطاواس. پیمان، تهران. مصاحبه، آذر 1389. بگلریان، روبرت. پیمان، تهران. مصاحبه، دی 1389. خاچاطوریان، هراچ. پیمان، تهران. مصاحبه، بهمن1389. وارتانیان، وارطان. پیمان، تهران. مصاحبه،آذر 1389. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 54
|