هنرمندانی وجود دارند که به رغم داشتن ذوق و نبوغی سرشار و هنری والا نمی توانند با لایه های درونی جامعه ای که درآن زندگی می کنند، ارتباط برقرار کنند و در مقابل برخی نیز که به واقع زندگی شان را وقف جامعه کرده اند، نمی توانند از چارچوبهای خاصی بگذرند و چیزهایی بیافرینند با مفاهیمی بزرگ همچون دریا… ![]() هاروطیون میناسیان هردو گروه فوق قابل احترام هستند ولی گروه سومی که نه در کنجی، به دور از اجتماع در لا یتناهی هنر خود غرق می شوند و نه در روزمرگی زندگی خود نابود می شوند، شایسته احترام بسیار بیشتری می باشند. یکی از اندک هنرمندانی که در زمره گروه سوم قرار می گیرد، هاروطیون میناسیان است که در تاریخ 7 مرداد 1381 ( 29جولای2002) در تهران دار فانی را وداع گفت. هاروطیون میناسیان در سال 1910 میلادی در شهر رشت دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان هوردانانیان رشت و متوسطه را در دبیرستان شورای مرکزی تبریز به پایان رساند. از دوران کودکی علاقه فراوانی به نقاشی داشت ولی به دلیل نامناسب بودن شرایط اقتصادی خانواده، برخلاف خواسته اش نتوانست برای ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه خود، نقاشی، به خارج سفر کند. لذا پس از آن با سعی و کوشش فراوان توانست به هدفهایش جامهٔ عمل بپوشاند. باید یادآوری کرد که در اوایل دههٔ 1930 میلادی، اگر شور و شوق یادگیری و سعی و کوشش او نبود، شرکت در کلاسهای هنرستان کمال الملک تأثیر چندانی در اعتلای هنر این هنرمند نداشت. آرتوش میناسیان(هاروطیون میناسیان) پس از بازگشت به شهر رشت به آفرینش آثارش پرداخت. در سال 1941 میلادی به دنبال برگزاری اولین نمایشگاه نقاشی اش، چند نمایشگاه دیگر نیز برگزار کرد. در سال 1947م او با اقامت دائمی در تهران، گالری شخصی خود را افتتاح نمود. گالری او تبدیل به محلی برای خلق آثار هنری بسیار و تعلیم هنرجویانش شد. همچنین آتلیه نقاشی هـ. میناسیان در طی دو دههٔ اخیر، محل اجتماع نویسندگان و هنرمندان ارمنی نیز بوده است. هنرمند جوان از سال1953ــــ1956م با سفر به خارج، چندین نمایشگاه نقاشی در شهرهای بیروت، قاهره، پاریس، استامبول، لندن، نیویورک، بوستون، فیلا دلفیا و واشنگتن دایر کرد و نتیجهٔ این چهار سال، کوله باری از خاطرات به یادماندنی و ارزنده برای این هنرمند عزیزبه جا گذاشت. از زبان او بارها دربارهٔ ملاقات وی با گوستان زاریان، نویسنده برجستهٔ ارمنی شنیده ایم. کارو گورگیان در سال 1945م در سالنامهٔ خود چنین می نویسد که: «بهار گذشته، نقّاش جوانی به نام هاروطیون میناسیان در بیروت بود. وی با سبک جدید نقاشی اش و با رنگهای روح افزایی که در آثارش به کار رفته، هر بیننده ای را وادار می کند که دربارهٔ احساسات درونی این نقّاش بزرگ تأمل کند.» بعد از سال1956م، هـ. میناسیان در سالهای 1958،1960،1962م در تهران و در سال 1958م در ونیز ایتالیا نمایشگاه هایی دایر نمود. در سال 1964میلادی، در تهران، در چهارصدمین سالگرد شکسپیر، او با نقاشیهایی که با الهام از آثار شکسپیر خلق شده بودند، در نمایشگاهی که به همین مناسبت برگزار شده بود، شرکت کرد. وی سه اثر از آثارش را به نامهای «شکسپیر»، «رومئو و ژولیت» و «یاگو» به مرکز شکسپیر شناسی ایروان، پایتخت ارمنستان اهداء کرد. هـ مینانسیان در زمینه هنر تئاتر نیز شایستگی بسزایی داشت. در سالهای دور با هنرمندانی مانند آرمنیان و تاشچیان و در سالهای بعد با گستانیان و مانوکیان همکاری نمود. او همچنین با هنرمندان بزرگی مانند مانوئل ماروتیان، آرامائیس آقامالیان و آربی هوانسیان در زمینهٔ تئاتر همکاری مستمر داشت. در سالهای 1960م افتخار شاگردی آنان را داشته و اغلب از عقاید و افکار زیبای آنها در زمینه های هنری استفاده های زیادی کرده است. وی یکی از معدود هنرمندانی بود که شاهد هنرنمایی واهرام پاپازیان در نقش اتللو در تهران بود. استاد میناسیان بازی پاپازیان را به نحوی توصیف می نمود که گویی خود اتللو در پیش روی چشمان مخاطب ظاهر می گشت. هـ. میناسیان را در جملات بالا “استاد” نامیدم ولی او عقیده داشت که هنرمند هیچ گاه نباید استاد نامیده شود و خود را در مقام استادی ببیند، بلکه همیشه باید درپی نو آوری های هنری باشد. هرگاه حس کرد که به مقام استادی رسیده، آن وقت است که باید قلم مویش را زمین بگذارد، زیرا که این تلقی او را به ورطهٔ نابودی خواهد کشاند. وی عضو انجمن نویسندگان ارمنی ایران بود و همچنین با روزنامه آلیک همکاری مستمر داشت. میناسیان در مقالاتش از نام مستعار «هاروطیون وراتسین» استفاده می کرد. استاد به دو زبان ارمنی و روسی تسلط کامل داشت و همچنین با زبانهای فرانسه و انگلیسی آشنا بود. به موسیقی علاقه فراوانی داشت و با الهام از موسیقی کلاسیک، آثاری را خلق کرد. او رسالت خود را بیشتر به وسیله رنگها ابراز می کرد. از سال 1953م استاد با به نمایش گذاردن آثار هنری اش در خارج از کشور، از طرف هنرمندان و کارشناسان مورد توجه بسیار قرار گرفت. در سال 1954م، در طی برگزاری نمایشگاهی در پاریس، یکی از آثار گرانقدرش به نام «سپیده دم»، توسط وزیر فرهنگ فرانسه خریداری شد. یکی دیگر از آثار هنری وی به نام «بوسهٔ یهودا» در آلبومهای هنری روژه باس چتّی و ژاک باشله، با نام «آثار برجسته هنرمندان بزرگ» در سال 1954م به عنوان اثری مدرن توسط نقّاش ایرانی الاصل چاپ شده است. همچنین نقّاش معروف آلمانی، پروفسور کارل مای، در مورد میناسیان می نویسد: «میناسیان دارای سبک هنری مستقلی است و قادر به ایجاد سبک هنری جدیدی است. مهارت او بازی بی مهابا با رنگها است و علّت این امر آن است که او دنباله روی هیچ مکتبی نبوده و از نظریات هیچ استادی پیروی نکرده است.» استاد میناسیان نقاش طبیعت و دریا بود. او در ساحل زیبای دریای خزر چشم به جهان گشود و همواره در طول زندگی برای خلق آثارش از مناظر زادگاهش الهام گرفته است. وی، آثار نقاش و هنرمند بزرگ ارمنی هوانس آیوازوسکی را کامل ترین نمونه های تصویرگری از دریا می دانست. آلیس نواساردیان در کتاب ایران ــــ ارمنستان، پل طلایی، دربارهٔ استاد میناسیان می نویسد: «میناسیان در کرانه های دریای خزر زاده شد و باید تعجب می کردیم اگر تأثیری از دریا در روح و وجود او نمی دیدیم، دریای گاه خروشان و گاه آرام، دریای لا یتناهی…» هـ. میناسیان را می توان دنباله روی بزرگ هـ. آیوازوسکی دانست. در ورای آثار بزرگ وی مانند «آخرین موج» و در تصویرهای امواج پرمهیب، می توان نفس ترسناک امواج را حس کرد. استاد به طرز وصف ناپذیری، درآثارش، آسمانِ گرفته، غروبِ خورشید و امواج خروشان را که به سواحل سنگی حمله ور شده اند، به تصویر کشیده است. در سال1996م در موزه کانتین شهر مارسی، در نمایشگاهی از آثار نقاشان ارمنی که با عنوان «نغمه سرایی برای وطن» برگزار و مورد توجه همگان واقع شد، شرکت کرد. و با اثری به نام «آواز دریا» این نمایشگاه را پربارتر ساخت. بزرگان برای همیشه ازما دور می شوند و به هیچ وجه نمی توان باور داشت که جای آنها پرخواهد شد. هـ. میناسیان را باید به عنوان یکی از بزرگ ترین تصویرگران دریا، فردی مؤثر در عرصهٔ فرهنگ، هنرمند تئاتر و عضو انجمن نویسندگان ارمنی در ایران و همکاری قدیمی در روزنامه آلیک دانست. ای کاش که مراسم خاکسپاری شایسته ای برای چنین هنرمند بزرگی برگزار می شد، تا در جوانان و نوجوانان مشتاق، ایجاد دلگرمی می کرد و آنان را در راه رسیدن به اهداف خود مصمم تر می ساخت. سپاس و درود فراوان بر این مرد بزرگ، روحش شاد. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 21
|