نویسنده: روبن گالیچیان / ترجمه: آرمیک نیکوقوسیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45

مشخصات کتاب

جلد کتاب جنگ فرهنگی علیه آذربایجان

گردآورنده: کماله عمرانلی

قطع: خشتی بزرگ (25/27 سانتی متر)

تعداد صفحات: 280

انتشارات: بنیاد حیدر علی اُف با کمک وزارت امور خارجه  جمهوری آذربایجان

محل و سال نشر: باکو، 2007م

در سال 2007م کتاب جنگ فرهنگی علیه آذربایجان(2)چاپ و منتشر شد. در این کتاب، که از نظر چاپ و نوع کاغذ بسیار مرغوب است، بدون در نظر گرفتن دلایل و مستندات تاریخی و واقعی، سعی شده به طرق مختلف وانمود شود که جمهوری آذربایجان مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته و پیشینه تاریخی آن خدشه‌دار و به عبارتی تحریف شده است.

در مقدمه کتاب، نویسنده می‌کوشد ثابت کند جمهوری آذربایجان پیشینه ای چند هزار ساله دارد و در اصل فراموش می کند که آذربایجان واقعی منطقه‌ای است در قلمرو خاک ایران، در جنوب رودخانه ارس، که نام باستانیِ آن مارستان بوده و بیش از دو هزار سال سابقه تاریخی دارد.

با توجه به سوابق و مستندات تاریخی، نام آذربایجان، برگرفته از نام سردار ایرانی، آتروپاد، است که توانست با شجاعت و از خود گذشتگی در مقابل لشکر اسکندر مقدونی ایستادگی کند و منطقه را از تاخت و تاز بیگانگان مصون نگه دارد. از این رو، منطقه مزبور، برای قدردانی از این سردار، آتروپاد نام گرفت و به مرور زمان آذرباد، آذربیگان و در نهایت آذربایجان نامیده شد.

در به کارگیری نام آذربایجان باید دقت کرد که منطقه مورد بحث، در جنوب رودخانه ارس قرار گرفته و با جمهوری آذربایجان در شمال رودخانه ارس کاملاً متفاوت است.

جمهوری فعلی آذربایجان، در شمال رود ارس، هم زمان با استقلال کشورهای جنوب قفقاز، در سال 1918م زاده شد. ابتدا قرار بود که این کشور جمهوری جنوب شرقی قفقاز نامیده شود، ولیکن حُکام حزب حاکم، یعنی مساواتی ها، که قصد دیگری داشتند، با آذری جلوه دادن اقوام قفقاز، نام منطقه را آذربایجان گذاردند.

باید توجه داشت که تا آن تاریخ حکومت های محلی (خان‌ها) در مناطق شیروان، شماخی، گنجه، طالش، هم‌چنین خان‌های پنج‌گانه قره باغ، به صورت خودمختار، تحت تسلط روسیه تزاری و ایران حکومت می کردند. (نقشه شماره1)

بر مبنای گزارش شرق‌شناس روسی، کریل تومانف، در سال 1166م، پس از انقراض آلبانیای قفقاز (اران)، منطقه تحت تسلط امیران محلی قرار گرفت و آنها پس از قرن 19م سلطه خود را با امیران تازه مسلمان منطقه تقسیم کردند.

در نقشه تاریخی ابنِ خردادبِه، که به زبان عربی چاپ شده، چنین آمده است:

(( آذربایجان منطقه‌ای در جنوب رودخانه ارس در خاک ایران است، در شمال آن، آلبانیا (اران)، شکی، مغان، و طبرستان به چشم می‌خورند. سپس اراضی ارمنستان شروع می شود که تا سواحل دریاچه سِوان ادامه دارد))  .

شرق‌شناس معروف روسی، وِلادیمیر بارتولد، در سخنرانی خود در بخش ‌شرق شناسی دانشگاه دولتی باکو درجمهوری آذربایجان، در سال 1924م، گفته است:

(( منطقه‌ای که هم  اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می شود، اران یا آلبانیا نام داشته و دادنِ نام آذربایجان به آن، صرفاً به این هدف بوده است که با آذربایجان ایران به یک کشور مستقل تبدیل شوند))  .

چنین حیله‌ای، پس از جدا شدن مقدونیه از یوگوسلاوی سابق، به کار گرفته شد تا با استانی به نام مقدونیه در قلمرو یونان هم نام شود. این اقدام، بحرانی در منطقه به وجود آورد که تاکنون ادامه دارد.

در مقدمه کتاب آمده است:

((  در قدیم نام منطقه آلبانیا بود و ساکنان آن، که در قرن چهارم میلادی به مسیحیت گرویده بودند، پس از انهدام این کشور بین قرون 11 الی 12 میلادی در برابر حملات تاتارها و مغول‌ها تاب نیاورده و با قبول اسلام، زبان تُرکی را نیز پذیرفتند))  .

البته اقوام ارمنی، با زندگی در مناطق کوهستانی قره‌باغ، توانستند دین، زبان و فرهنگ خود را از سلطه اقوام مهاجر مصون نگه دارند. ساکنان آذربایجان واقعی، یا همان آذری‌ها که در استان آذربایجان در ایران زندگی می‌کنند، بین قرون 13 الی 15م، پس از سلطه سلجوقیان و مغول‌ها، زبان اصلی‌شان را که پهلوی بود، به زبان تُرکی تغییر دادند. قابل ذکر است که در آذربایجان ایران، در روستاهای مختلف، هنوز اقوامی وجود دارند که به لهجه تاتی و هرزنی، از شاخه‌های زبان پهلوی، سخن می‌گویند.

در ادامه، نویسنده نامعلوم کتاب اصرار می‌کند که اقوام قره‌قویونلو و آق‌قویونلو در آسیای مرکزی، آذربایجانی بوده و حتی شاهان صفوی نیز در اصل آذربایجانی بوده‌اند. بدین ترتیب چنین استنباط می شود که ساکنان جمهوری آذربایجان از آلبانیایی ها (ارانی ها) و اقوام آسیای میانه تشکیل شده‌اند.

اگرچه استرابون می‌گوید رودخانه ارس از خاک ارمنستان می‌گذرد و رودخانه کُر مرز میان ارمنستان و آلبانیا است، نویسنده نامعلوم کتاب اصرار دارد که اساساً در این منطقه (ارمنستان فعلی) و قره باغ اقوام ارمنی ساکن نبوده‌اند و در ادامه می افزاید که ارمنیان پس از قرارداد صلح میان ایران و روسیه، بین سال‌های 1813 تا 1828م، به این منطقه کوچ داده شدند. نویسنده فراموش می‌کند که ساکنان اصلیِ منطقه، به خصوص جمهوری آذربایجان فعلی، اقوام ارمنی، ایرانی، آلبانیایی (ارانی) و طالشی بوده‌اند.

یوهان شیلتِن ‌برگر (قرن 15م) و هوسپ ‌امین (قرن 18م)، در کتاب‌هایشان از وجود ارمنیان در منطقه قره‌باغ یاد کرده‌اند.

نویسنده نامعلوم کتاب باید بگوید اگر در منطقه هیچ ارمنی‌ای ساکن نبوده، پس شاه‌عباس صفوی، پادشاه ایران، در سال 1603م، چگونه ارمنیان را از منطقه جلفا و نخجوان به خاک ایران کوچ داد و در منطقه جلفای اصفهان ساکن کرد.

در کتاب حاضر فراموش شده که کلیسای تاریخی اجمیازین (مقر خلیفه‌گری ارمنیان) در ارمنستان، بین سال‌های 301 تا 303م بنا شده است.

آیا تحریف تاریخ چنین آسان است؟

میرزا جمال جوانشیر قره‌باغی، 1773 تا 1853م، در کتاب تاریخ قره‌باغ، که بین سال‌های 1840 تا 1844م نوشته شده، می‌نویسد:

(( منطقه ارمنی‌نشین بوده و اقوام مسیحی در آن ساکن بوده‌اند. […] در دوران سلسله صفویه پنج منطقه ارمنی‌نشین، شامل دیزاک،(3) واراندا،(4) خاچن،(5)جرابرت(6)و طالش تابع والیان حکومت بودند و به‌وسیله خان‌ها و امیران ارمنی اداره می‌شدند))  .

نقشه شماره 1

در نقشه شماره یک، ارمنستان و گرجستان کاملاً مشخص اند، ولیکن نشانی از آذربایجان به چشم نمی‌خورد و به جای آن، مناطق داغستان، دربند، شیروان و شماخی دیده می‌شوند.

با آن‌که مستندات فراوانی نظیر اظهارنظرهای تاریخی و نقشه‌های جغرافیایی وجود دارند، نویسنده نامعلوم کتاب اصرار دارد که در تمام منطقه قفقاز، حتی یک نفر ارمنی وجود نداشته و اقوام مسیحی ساکن آنجا نیز ارانی بوده‌اند نه ارمنی. ایشان فراموش کرده‌اند که خط ارمنی بر کلیه آثار و ابنیه مذهبی در منطقه نقش بسته که هم اکنون نیز دیده می شود. خط ارانی هیچ شباهتی به خط ارمنی ندارد و لازم است گفته شود که مسروپ مقدس، روحانی ارمنی قرن سوم میلادی، خط ارانی را تدوین کرده است. امروزه تعداد معدودی از نوشته‌های ارانی وجود دارند و همان‌ها هم هنوز مطالعه و بررسی نشده‌اند.

نویسنده سعی می‌کند ارمنیان را شروع‌کننده جنگ قره‌باغ معرفی کند و آنها را مسبب از بین بردن آثار مذهبی به اصطلاح اران‌ها یا پیشینیان خود جلوه دهد. در حالی که طبق شواهد موجود، آذربایجان نبرد قره‌باغ را به بهانه‌های واهی شروع کرد و مرکز آن استپاناکرت (خان کندی) را آماج گلوله‌های توپ و تانک قرار داد و افراد بی‌گناه را از بین برد. در کتاب، گفته شده ارمنیان با شروع جنگ، فرصت را مغتنم شمرده، آثار مذهبی اران‌ها (آبا و اجداد آذربایجانی‌های فعلی) را از بین برده‌اند و به عنوان نمونه به کلیسای آق‌اوغلان ارانی اشاره می‌کند. کلیسای مذکور، همان کلیسای زیزرناکاوانک(7) در منطقه لاچین است که در عصر آذری ها سقف آن کاملاً فرو ریخته بود. در حالی که هم اکنون به دست ارمنیان بازسازی شده و در آن مراسم مذهبی برگزار می‌شود. (تصویر شماره 1)

نویسنده سپس از کلیسای آماراس(8) (قرن چهارم م)، گانزاسار(9) (قرون 10 تا 13م)،  تاتِو،(10) گوشاوانک(11)و دادی وانک(12) (قرون 12 و 13م) نام برده و همگی را جزو آثار باقی‌مانده اران‌ها می‌داند، در صورتی‌که در کلیه بناهای یاد‌شده، کنده‌کاری‌های مربوط به خط و زبان ارمنی، به وضوح دیده می‌شوند.

قابل ذکر است که بناهای منطقه تا قبل از آزادسازی قره‌باغ (سال 1995م) به صورتی نظام‌مند و برنامه‌ریزی‌شده در حال تخریب بوده اند. نویسنده به کلیسای دادی وانک (تصویر شماره2) اشاره کرده و از سرنوشت آن اظهار بی‌اطلاعی می‌کند، حال آن که تصویر 3 گواه بازسازی بنای یادشده است.

در تصویر شماره 4، نویسنده پافشاری می‌کند که مجتمع کلیسای گانزاسار، که متعلق به مسیحیان آلبانیایی بوده، سرنوشت نامشخصی دارد، غافل از آن‌که تصویر شماره 5 نشان از بازسازی و تکمیل بنا دارد. مقایسه دو تصویر فوق گویای عظمت کارهای عمرانی‌ای است که پس از اتمام جنگ در این مناطق صورت گرفته است. مجتمع فوق، هم ‌اکنون کتابخانه و موزه نیز دارد.

در بخش آثار باقی‌مانده از مسیحیان آلبانیایی، تصاویر ماهواره‌ای 1891 بنا را نشان می‌دهند و ادعا شده ارمنیان تعداد 1421 بنا را خراب کرده‌اند، که شامل کلیساها، آثار مذهبی قبل از اسلام، مسجدها، کاروان‌سراها، قبرستان‌ها، پل‌ها، چشمه‌ها، موزه‌ها، اماکن مسکونی، مدارس، مکان‌های فرهنگی و کتابخانه‌ها می‌شود.

به هر حال پس از مطالعه کلیه بخش‌های کتاب، می‌توان موارد زیر را دسته‌بندی کرد:

  1. منطقه شوشی

در کتاب از نابودی 167 بنا شامل اماکن مسکونی، کتابخانه و اماکن فرهنگی، سخن به میان آمده و برای 67 بنا، اَشکالی دال بر تخریب چاپ شده است. به نظر می‌رسد نویسنده در این مورد دقت کافی نداشته، زیرا بناهای تصاویر شماره‌های 134، 187، 191، 231، و 256 کاملاً سالم اند و معلوم نیست چرا جزو بناهای مخروبه ذکر شده‌اند.

  1. منطقه کلبجر(13)

در متن کتاب، از کلیسای جامع گانزاسار در قره‌باغ اظهار بی‌اطلاعی شده است، در حالی‌که امروزه این کلیسا کاملاً مرمت شده و با وجود قرارگرفتن در منطقه ای کوهستانی، راه ارتباطی بسیار امن و مطمئنی دارد و به صورت فعال در آن مراسم مذهبی برگزار می‌شود. به نظر می رسد تصویر این مجموعه فعال از نظر نویسنده پنهان مانده است.

در این منطقه از مجموع 44  اثر تاریخی، هفت بنا از بین رفته و از سرنوشت بقیه اظهار بی ‌اطلاعی شده است.

از بین 208 محل مسکونی، خانه فرهنگ و کتابخانه نام برده شده فقط برای پنج مکان عکس‌های ماهواره‌ای وجود دارد و جالب اینکه بنای شماره 207، که در کتاب مخروبه اعلام شده، در تصویر ماهواره‌ای کاملاً سالم به نظر می‌رسد.

  1. منطقه لاچین(14)

برای این منطقه، 137 بنای تاریخی فهرست شده و ادعا شده که از این تعداد 9 بنا کاملاً ویران شده و معلوم نیست 196 بنای دیگر به چه سرنوشتی دچار شده‌اند. برای چهار بنا، به شماره‌های 150، 151، 266 و 299، تصاویر هوایی وجود دارد.

نویسنده باز هم اشتباه کرده و از بنای شماره 299 به عنوان یک بنای تخریب ‌شده یاد می‌کند، در حالی‌که تصویر ارائه شده بنا را کاملاً سالم و پا برجا نشان می دهد.

با وجود چنین تناقضاتی، بدیهی است که به صحت مطالب درج شده در دَه منطقه دیگر، نمی‌توان اعتماد کرد.

از مجموع 615 بنای تاریخی ذکر شده فقط تصاویر 25 بنا در کتاب چاپ شده است و گردآورنده، به خود زحمت نداده که تصاویر 590 بنای باقی‌مانده را هم چاپ کند و بدون دلیل قانع‌کننده، آن‌ها را ویران و مخروبه اعلام کرده است.

در کتاب از پل‌های منهدم‌شده یاد می‌شود؛ پل‌هایی که، بخشی از آن‌ها را قوای شکست‌خورده جمهوری آذربایجان پس از عقب‌نشینی مطابق با اصل زمین سوخته، منهدم کرده و از بین برده‌اند. در مورد اماکن مذهبی تخریب‌ شده، لازم است گفته شود که در زمان حکومت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بسیاری از مساجد و کلیساها یا منفجر شدند یا به عنوان انبار و اصطبل مورد استفاده قرار گرفتند و بدون تردید در این امر ارمنیان ساکن منطقه مسؤل نیستند. آنها نه‌ تنها بنایی را تخریب نکرده‌اند بلکه در مرمت، بازسازی و نگه‌داری بناهای موجود از هیچ کوششی فروگزاری نکرده‌اند.

نقشه های ضمیمه

در بخش پایانی کتاب 5 نقشه به شرح زیر چاپ شده است:

1 . نقشه شماره یک مربوط به سال 1823م و به زبان روسی است. در این نقشه کشورهای ارمنستان و گرجستان بین روسیه تزاری و ایران ترسیم شده‌اند. در این نقشه در شمال رودخانه ارس اثری از آذربایجان به چشم نمی خورد و به جای آن، مناطق مغان، قره باغ، شکی و شیروان وجود دارند.

کلیه نقشه‌هایی که قبل از سال 1918م چاپ شده است، از آذربایجان به عنوان منطقه‌ای نام برده‌اند که در جنوب رودخانه ارس، در پهنه خاک ایران، قرار دارد.

2 . نقشه شماره 2 باز هم به زبان روسی و مربوط به سال 1834م است و در آن ارمنستان و قره‌باغ مشخص شده‌اند.

3 . در نقشه شماره 3، مهاجرت ارمنیان بین سال‌های 1921 تا 1958م مشخص شده است.

4 . نقشه شماره 4 مربوط به سال 1847م و به زبان روسی است و مرزهای فعلی ارمنستان را نشان می‌دهد.

5 . در نقشه شماره 5، ارمنستان فعلی کاملاًٌ ترسیم شده است.

نتیجه‌گیری

همان طور که قبلاً نیز اشاره شد در دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق، تعداد زیادی از اماکن مذهبی، در منطقه ویران شدند و این اعمال پشت دیوارهای آهنی حکومت کمونیستی و دور از چشم جهانیان صورت گرفت.

اما اکنون جای بسی تأسف است که ده ‌هزار چلیپا سنگ با نوشتارهای ارمنی، با سوابقی بیش از ده قرن، به صورت برنامه‌ریزی‌شده، بین سال‌های 1999 تا 2005م در منطقه خودمختار نخجوان، پیش چشمان بشر متمدن قرن بیست ‌و ‌یکم، منهدم و با خاک یکسان شده و بقایای آن‌ها به رودخانه ارس ریخته شدند. (تصاویر 7 و 8 و 9)

اگر متفکران و تاریخ‌سازان آذری مدعی‌اند که اجدادشان آلبانیایی (ارانی) و مسیحی بوده‌اند، پس چرا به جای نگه‌داری و بازسازی آثار پدران خود، آن‌ها را منهدم می‌کنند و از بین می‌برند؟

در این مقاله سعی شده با دلایل مستند تاریخی و تصاویر واقعی، ادعای تاریخ‌سازان آذری و هویت‌سازی جعلی آنان رد شود و با تکیه بر اسناد و مدارک انکارناپذیر، حقانیت ملت باستانی ارمنی و واقعیت سکونت تاریخی آنان در منطقه، ثابت شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- مؤلف کتاب Historic Maps of Armenia (لندن: IB. Tauris & Co. Ltd، 2004).

2-.War against Azerbaijan targetting cultural hertiage

3-Dizak

4-Varanda

5-Khachen

6- Jerabert

7-Zizernakavank

8-Amaras

9-  Ghanzasar

10-Tato

11-Ghoshavank

12-dadivank

13-Kalbajar

14-Lachin

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45
سال دوازدهم | پاییز 1387 | 160 صفحه
در این شماره می خوانید:

زاهراد

نویسنده: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45         (( شاعرشدن سرنوشتي است كه از آن گريزي نيست)) . زاهراد يك آن به آسمان پر ستاره نگاه كن. مي بيني؟ آنجا، دروسط...

بارویر سواک

نویسنده: آزاد ماتیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 دهة شصت قرن گذشته دوران استالين زدايي در اتحاد جماهير شوروي سابق بود. مرگ ديکتاتور در 1954م، همانند سي سال حکومت...

فصلنامه پیمان در پانزدهمین جشنواره و نمایشگاه بین المللی مطبوعات

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 پانزدهمين دورة نمايشگاه بين المللي مطبوعات و خبرگزاري ها در تاريخ 26 آبان 1387 آغاز شد و در 3 آذر 1387 با موفقيت به کار خود پايان داد....

آراوُد در گذر زمان

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 در نوشتار زير کوشيده ايم، تاريخ شکل گيري و حيات نشرية مهم و تأثيرگذار ارمني  زباني را که در تبريز به چاپ مي رسيد؛...

درباره نام های خانوادگی ارمنی

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 در شمارة 44 فصلنامة پيمان مطلبي با عنوان (( نام هاي خانوادگي ارمني)) به چاپ رسيده است. از آنجايي که فصلنامة...

نگاهی مختصر به تاریخ منطقه نخجوان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 منطقة نخجوان، که امروزه بخشي از جمهوري آذربايجان را تشکيل  مي دهد، در منتهي اليه جنوبي منطقة قفقاز و در ساحل شمالي...

هنر،مذهب و ادبیات شقاهی ارمنیان باستان

نویسنده: رافائل ایشخانیان / ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 بر اساس تحقيقات باستان شناختي صورت گرفته در کوهستان هاي ارمنستان مشخص شده که اين...

گاه شماری اصلی ارمنی

نویسنده: آنوشیک ملکی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 تعيين مبدأ سال نو در کشورهاي گوناگون اساس و بنياني خاص و متمايز دارد. گاه واقعه اي تاريخي يا اسطوره اي، گاه واقعه اي...

یحیی خان نابغه هنر تارسازی جلفای اصفهان

نویسنده: زویا خاچاطور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 در ايامي نه چندان دور نسلي از استادان سازندة آلات موسيقي سنتي در ايران پا به عرصه گذاشتند كه اين هنر را در ايران...

به یاد واروژان،گزارش مراسم بزرگداشت واروژان

نویسنده: آرلین وارطانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 45 فصلنامة پيمان در راستاي رسالت خود همواره سعي در معرفي چهره هاي ماندگار آن دسته از ايرانيان ارمني داشته است كه به...