در آسمان درخشنده و پرستارۀ هنر و ادب ایران زمین چه فراوان درخشیدهاند ستارگانی که برگ برگِ تاریخ هنرِ دیار ما از فروغِ آثارِ تابناکشان نقش هستی گرفته، و در هر عهد و زمان از برکتِ ذوق و چرخش بیوقفۀ سرانگشتانِ خلاق و توانمندشان روزگار درخشش هنر پدید آمده است. در این وادی عشق و سرگشتگی چه بسیار ناآشنا مردان و زنان هنرآفرینی که گمنام و گوشهنشین از یاد و خاطر ایّام دور ماندند و به رغم سهمِ والایشان در عرصۀ هنر، چرخِ کجمدار هرگز بر مرادِ دلشان نگشت. صاحبدلانی که خواجۀ شیراز آن غزل همیشه مکرر را در وصفشان سروده است: هنر نمیخرد ایام و بیش از اینم نیست «حافظ» اما این رهروان ابدیت را در گلستان هنر مقام و منزلتی بسیار سزاوار تحسین و تمجید است، چرا که مایۀ اعتبار و رونق هنرهای ملّی و سنتی شدهاند و رواتر آنکه گفته شود، آنان عمر و جان در گرو هنرِ سرزمین خویش گذاشتند و سرانجام خموش و خسته جان دفتر زندگیشان به تاراج خزان رفت. به روزگاران نام و یادشان زنده باد. در این نوشتار سخن از بانوی هنرمندی است که بیش از شصت بهار از عمر هشتاد ساله را بی هیچ ادعائی، با خلوصی عارفانه نثار آستان پاک هنر دیار خویش کرد بدون آنکه ذرّهئی منّت در کارش باشد و برای هنرآفرینیهای استادانهاش بر کسی فخرفروشی کند. کلارا آبکار بیتوقع و بینیاز از هرگونه تشویق و ترغیب، از ژرفای روح و جان به شکوفائی احساس هنری خود رسید و عمیقاً پایبند مبانی هنرهای ملّی و اصیل ایران شد. او با ایثار همۀ هستی خود به جستجوی جوهر و ذات هنر رفت و سرانجام پس از طی مراحل حیرت و سرگشتگی به حقیقتِ هنر رسید. تو گویی مزد هنر را در خودِ هنر یافته بود[2]. آبکار هنرمندی تمام عیار است که به راستی تا ابدیت بر تخت سلطنت هنر جایگاهی جاودانه خواهد داشت. زنی ایستاده بر قلههای رفیع افتخار و سربلندی که یک تنه در عرصۀ هنرهای ایرانی (مینیاتور-تذهیب-گره چینی) به نقش آفرینی پرداخت و کاری کارستان را به سامان رساند، چندان که به حق، آبرو و اعتبار نسل زنان هنرمند معاصر ما را با آثارش رقم زده است. تاریخ هنر معاصر ایران وظیفه دارد به ارزیابی جدّی خلاقیتها و ابتکار و نوآوری او در طرح و نقش و رنگ بپردازد تا وجوه گوناگون هنرآفرینیهایش بر اهل ذوق و تحقیق روشن شود. زنی از تبار ارامنۀ ایران که میتوان از او به عنوان یک پدیدۀ هنری یاد کرد. هنرمندی که تمام هستی خود را فدای منزلت والای هنر کرد و خاکسترنشین این عشق و شیدائی شد. زهی عشق! زهی عشق! که استاد سالخورده را با آن همه شاهکارهای دیدنی و ارزندهئی که خلق کرده است به چنان مرتبتی از بندگی و عبودیت میرساند که در واپسین روزهای زندگی در بیمارستان رنجور و پریشان، بیآنکه کمترین مقام و مرتبهئی در هنر برای خود قایل باشد، به نگارندۀ این سطور چنین میگوید: «آقا مگر این کارها که کردهام خیلی مشکل است که مردم این همه خوششان میآید و تعریف میکنند؟! اینها که کاری نبوده… » آری او درس هنر را در مکتب عشق آموخته بود که اینچنین راحت و آسوده از کنار عمری نقشآفرینی و هنرنمائی میگذرد. تو گویی تمام آثارش از مینیاتور و تذهیب و تشعیر گرفته تا گرهچینی و … جملگی تنها به شبی بر دل بوم نقش بستهاند. انگار که یک عمر عاشقی بوده است! شاید که آن همه ریاضت، مناجات شبانهاش پای سجادۀ هنر، رو به قبلۀ عشق بوده است. چرا که آبکار هرگز گله و شکایتی از کویر رنج و تنهایی خود نداشت و این اوج معرفت و صفای دلِ هنرمند است. به راستی که گویی آبکار تمامی اجر و مزد مادی و معنوی را به هنگام اجراء هر نقش و رنگ به ژرفای دل دریافت داشته است. چون بینیاز از هر آنچه نامش شهرت و آوازه است، آنچنان تنها با درون خود میزیست که اگر برحسب اتّفاق چند سال پیش اسمش را از تنها دوست دیرینهاش نشنیده بودیم و تلاش و کوشش به حق شایستۀ تقدیر سرکار خانم صدرنیا کارشناس ارزنده و دلسوز موزۀ هنرهای ملّی ایران نبود، هرگز امروز موزهئی به نام «موزۀ مینیاتور آبکار» با آن همه آثار زیبا و ارزشمند نداشتیم. تاریخ هنر ایران بداند، کلارا آبکار در روزگاری چلهنشین خانقاه هنر شد و به شیدائی هنری رسید که میتوانست چونان پرندهئی شاداب و جوان سر از بوستان زندگی معمول درآورد و مانند دیگر دختران هم سن و سال خود به سوی جریان عادی زندگی رهسپار شود و ه سهم خود از عمر بهره برگیرد. اما او چون پرندهئی سبکبال از نوجوانی اسیر وسوسههای باغ پرگل هنر ایران شد و دلِ سرشار از ذوق و احساسش شکار هنر گردید. او با هنر درآمیخت و به ابدیتِ والای هنر پیوست. روانش شاد و قرینِ آرامش باد. شرح حال استاد کلارا آبکار به سال 1294 هجری شمسی در تهران به دنیا آمد. خانوادهاش از ارامنۀ جلفای اصفهان بودند. از همان کودکی نشانههای علاقهمندی به هنر در چهرۀ نجیب و آرام او نمایان شد. همین علاقه سبب شد تا پس از پایان دورۀ سه ساله اول دبیرستان، در سال 1314 شمسی به هنرستان دختران راه یابد. آبکار در هنرستان محضر اساتیدی چون هادی تجویدی و علی درودی را درک کرد و شیفتۀ هنر شد. تجویدی استاد مینیاتور بود و درودی استاد رشتۀ تذهیب هنرستان. در سال 1317 آبکار دیپلم مینیاتور را از آن مرکز هنری دریافت کرد و بدنبال آن به «هنرستان عالی هنرهای زیبا» راه یافت و تا سال 1320 از خلاقیّت و مهارت هنرمندانی چون مقیمی تبریزی و استاد زاویه در مینیاتور و استاد یوسفی و استاد باقری در فراگیری تذهیب بهرههای فراوان گرفت. سرانجام موفق به اخذ گواهینامۀ درجۀ یک مینیاتور و تذهیب گردید. آبکار پس از نزدیک به چهل سال کار هنرمندانه در ادارۀ هنرهای زیبا-فرهنگ و هنر-مقارن سال 1356، از کار دولتی بازنشسته شد. و در خلوت تنهایی خویش به آفرینش هنری ادامه داد. استاد کلارا آبکار در مرز هشتاد سالگی، در پی یک بیماری چندماهه، در بامداد اول فروردین 1375 چهره در نقاب خاک کشید. بررسی آثار کلارا آبکار کلارا آبکار طی بیش از چهل سال هنرآفرینی (از 1317 تا 1358)، در عرصۀ هنرهای ملّی ایران: مینیاتور-تذهیب و تشعیر-گره چینی و نقاشی زیرلاکی، نزدیک به سیصد اثر قابل تحسین آفرید که تحت عنوان «موزۀ مینیاتور آبکار» از اردیبهشت سال 1373 در مجموعۀ باغ موزۀ سعدآباد به نمایش عمومی گذاشته شدند. موزهئی بسیار دیدنی و باارزش که حاصلِ یک عمر نثارِ ذوق و آفرینندگی هنری این بانوی هنرمند به حق شایستۀ تقدیر و احترام است. مجموعۀ موزۀ آبکار را میتوان به بخشهای زیر تقسیمبندی کرد.
کلارا آبکار در زمینۀ مینیاتورسازی با قدرت و مهارت فوقالعاده چشمگیر همۀ توانمندی خود را در خلق زیباترین مجالس مینیاتور به کار گرفته است. تسلط قلم او در طراحی صحنهها و فضاسازی ضمن بکارگیری رنگهای لطیف و چشمنواز آثاری پدید آورده درخور اعتناء و تقدیر. در این گروه از تابلوها آبکار با حفظ تمامی عناصر و ارزشهای نگارگری اصیل ایران، همچون استادش هادی تجویدی، برای ارائۀ دورنما و ایجاد فضاهای دور و نزدیک، گاه از پِرسپِکتیو[3] سود جسته است. طرحهای بسیار قوی و استادانه در کنار رنگهای پر درخشش و گرم، با لطافت و ظرافت زنانه همراه شدهاند. مضامین این دسته از تابلوها عمدتاً ملهم از ادبیات ناب فارسی و عرفان ایرانی است. آبکار در اوج توانایی قلم شیوۀ پرداز را نیز در ساخت و ساز این گونه آثار تجربه میکند. رگههایی از فرهنگ عامۀ ارامنه (نوع پوششها و زینت آلات) در برخی از این مینیاتورها ظاهر شدهاند. حاشیههای این مینیاتورها غالباً با نقوش بسیار ظریف قلمگیری و با تک رنگ طلایی به شیوۀ تشعیر زینت یافتهاند. تابلوهای یوسف و زلیخا روی عاج با بیست و شش صورت (پرسوناژ) که در کمال ظرافت و زیبایی ساخته شده؛ تابلوی شیخ صنعان و دختر ترسا و … در این گروه از شاهکارهای او جای دارند.
آبکار به دلیل عنایت و ارادت خاصی که به هنرمندان مکتب «هرات» و «صفوی» داشت در تعدادی از مینیاتورهای خود با توان و مهارت تحسین برانگیزی به کپی کردن آثار بزرگانی چون سلطان محمّد، آقامیرک و … پرداخته است. تابلوهایی سرشار از توان و قدرت هنری که لبریز از شادابی و ریزهکاری هستند. شیوههای اجرای کار در این قبیل از آثار با رعایت تمامی اصول و موازین نگارگری ملّی ایران بکار گرفته شدهاند. مینیاتور پیرزن و سلطان سنجر با تذهیبی به شیوۀ مکتب تیموری (هرات)؛ مینیاتور انوشیروان و بزرگمهر با ایجاد فضاهای بسیار دلنشین معماری (با استفاده از نقوش هندسی برای کاشیسازیهای روی دیوارها) و مینیاتور شکارگاه بهرام گور و … از این دست ذوق آزماییها هستند که با حاشیۀ تذهیب و تشعیر آفریده شدهاند. بدون تردید آبکار در زمینۀ بازآفرینی با استواری و صلابت قلم، گامهای شایان توجهی برداشته که نظیر آن کمتر دیده شده است.
آبکار در کار تذهیب نیز چون ترسیم مینیاتورهایش با استادی تمام از عنصر طرح و رنگ سودجسته است. او در تذهیب پیرو سبک زنده یاد استاد درودی و استاد یوسفی است، البته با به نمایش گذاشتن ظرافتهی ویژۀ قلم خودش. برخی نوآوریهای آبکار در طرحهای تذهیب و رنگآمیزی جداً قابل بررسی و تأمل است. از آن جمله تذهیب هشت ضلعی با طرح بته جقه روی زمینۀ سفید که حرکتی کاملاً منحصر بفرد است و یا تذهیب ده ضلعی بسیار پُرکار که آبکار برای ترسیم آن از نقشهای گره بهره گرفته و انواع اسلیمی را میان نقوش گره به کار برده است. مهارت تحسین برانگیز آبکار در استفاده از رنگهای اصیل و دلنشین، زیبایی تذهیبهای او را دوچندان میکند. توان هنرمند در ارائه تذهیب تا به حدی است که میتوان از او به عنوان هنرمند تذهیبکار بسیار مسلّط و چیره دست یاد کرد. این سخن به گزاف نیست که آبکار در قلمرو هنر تذهیب نیز بر قلّۀ رفیع افتخار ایستاده و دستکم در میان هنرمندان همعصرش نظیر و مانندی ندارد.
بخشی دیگر از آثار آبکار قلمگیریهای پرصلابت و قدرتنمایی قلم پرتوان او در زمینۀ ساخت تک چهرههایی است که گاه به شیوۀ رضا عباسی (مکتب اصفهان) و گاه به شیوۀ حسین بهزاد ساخته شدهاند. غالب این آثار از اشعار خیام متأثر هستند: آمد سحری ندا ز میخانۀ ما برخیز که پر کنیم پیمانه ز می برخی از این قلمگیریها فقط با یک رنگ (سفید) بر بوم سیاه کار شدهاند. تسلط آبکار در اینگونه طراحیها نیز کاملاً چشمگیر است و آثار او در این عرصه با کارهای حسین بهزاد قابل مقایسه هستند و با آنها رقابت میکنند.
آبکار در زمینۀ ترسیم نقوش هندسی و سنتی (گرهچینی و نقش گره) نیز که از هنرهای اصیل است ذوقآزمایی کرده و آثار قابل قبولی از خود به یادگار گذاشته است. در این عرصه از هنر، او یگانه شاگردِ به حق شایستۀ استاد حسین کاشیتراش است. آبکار متجاوز از پنجاه نقش گره آفریده که از حیث اجرایی همچون رسم فنیکاری بسیار دقیق، پیچیده و ظریف است. این دسته از آثار آبکار خود به تنهایی میتوانند پروندۀ هنری یک هنرمند را درخشان سازند.
جلد آلبومها، جعبه، نقاشی روغنی روی چینی و سفال از دیگر آثار آبکار است. وجود این آثار در مجموعۀ او انسان را به تأمل و شگفتی و تعمق وا میدارد. زیرا شیوههای گوناگون و متنوع اجرای کار در کارهای زیرلاکی نشان دهندۀ وسعت ذوق و تجربۀ هنری آبکار است. آبکار در ساخت و ساز اینگونه آثار که در آنها از مینیاتور و تذهیب فراوان بهره گرفته، پیرو سبک علی درودی است. آبکار چند بوم مَرغَش (نوعی بوم که از پودر سنگ مَرغَش ساخته میشود) نیز ساخته و پرداخته است.
در میان کارهای بجا مانده از استاد آبکار طراحی و بازسازی مجموعه زینتآلات و پارچهها از اهمیت ویژهئی برخوردار هستند. ظرافت در طراحی و رنگآمیزی و شبیهسازی در این بخش از آثار او به اوج رسیده است.
چند نقشۀ قالی و تابلوهائی به سبک «قاجار» مجموعۀ بینظیر و ارزشمند موزۀ آبکار را تکمیل میکند. *** آنچه گفته شد مروری شتابان بود و نه تحلیل دقیق و شایستۀ آثار هنری آبکار. کلارا آبکار و شاهکارهایش باید که در یک کتاب مفصّل مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. نگارندۀ این سطور بار دیگر بر این باور تأکید میورزد که کلارا آبکار بانوی هنرمند و سزاوار تحسین پهنۀ هنرهای ملّی ایران یک پدیده در هنر معاصر ایران است که نیاز به شناخت کاملتر و همهجانبهتر دارد. نویسندۀ این متن مفتخر است که کلارا آبکار را نخستین بار به مناسبت برپایی اولین نمایشگاه آثارش در موزۀ هنرهای ملی، در شمارۀ هجدهم فصلنامۀ هنر در مقالهئی تحت عنوان «گوشهنشین خلوتِ هنر» به مردم و جامعۀ هنری معرفی کرده است. پینوشتها:
3. Perspective |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 2سال اول | تابستان 1375 | 120 صفحه
|