در باره نویسندگان ـ سیدقاسم یاحسینی سیدقاسم یاحسینی در 1344ش در شیراز متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی را در لار و بوشهر سپری کرد. در زمینههای تاریخ معاصر ایران، جنگ تحمیلی، بوشهرپژوهی و مطالعات زنان تا امروز نود و پنج عنوان اثر را چاپ و منتشر کرده است. برخی از آثار او به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی نیز ترجمه شده است. یکی از کتابهای مهم در دست نگارش او کتاب دو جلدی تاریخ ارامنه بوشهر است. ایشان این روزها ساکن بوشهر بوده و اخیراً کتابی درباب آنفلوانزای 1918میلادی (تحت عنوان: سال آزارو) در بوشهر چاپ کرده است. ـ دکتر محسن نیکبین دکتر محسن نیکبین در 1366ش در تهران متولد شد. ایشان دانشآموخته دکتری حقوق بینالملل از دانشگاه تهران و مشاور حقوقی است و تا به حال چند اثر با موضوع حقوق اقتصادی، حقوق بینالملل سرمایهگذاری، تاریخ حقوق بینالملل و تاریخ ایران به فارسی و انگلیسی منتشر کرده است. از آن میان، دو کتاب اخیرش در سال 1400ش، تصحیح کتاب حقوق ملل به عنوان قدیمیترین ترجمه حقوق بینالملل مدرن به زبان فارسی با مقدمه دکتر محمدعلی موحد در انتشارات میراث مکتوب و نیز تصحیح رساله دام صیادان یا عبرت ایرانیان به عنوان یکی از نخستین نوشتههای فارسی در مورد اشغال هندوستان به همراه محمدحسن رجبی بوده که در نشر نی به چاپ رسیده. |
بر اساس تحقیقاتی که در چند دهه اخیر صورت گرفته، زنان در میان ترکمانان ساکن غرب ایران، از اقتدار، آزادی، منزلت و جایگاه ویژهای برخوردار بودهاند؛ امری که در تاریخ زنان ایران، نکتهای نسبتاً نادر و درعینحال قابلمطالعه است.(1) در تاریخ دو سلسله قراقویونلو و آققویونلو(2) تعداد قابلملاحظهای زن وجود داشت که شاید مشهورترینشان جانبیگم خاتون، همسر ابوالمظفر جهانشاه و دسپینا خاتون(3)، همسر اوزونحسن آققویونلو، بودهاند. در سالهای اخیر، شخصیت، اقدامات سیاسی و کارنامه فرهنگی جهانشاه و ملکه او، جانبیگم خاتون، مورد توجه پژوهشگران ایرانی قرار گرفته و چند مقاله در این باب منتشر شده است.(4) از این روی، مقصود ما در این نوشتار، پرداختن به ابعاد گوناگون حیات سیاسی و فرهنگی این دو نیست بلکه نگاهی کوتاه به یک فرمان فوقالعاده مهمِ صادر شده توسط ملکه جانبیگم خاتون و بحثی مختصر در باب ابعاد حقوقی چنین فرمانهایی خواهد بود. با این حال، ابتدا نیاز است مختصری از زندگی، احوال، کارنامه و سرانجام این زوج نامدار بدانیم. الف: در باب جهانشاه قراقویونلو و ملکه جانبیگم خاتون سلطان ابوالمظفر جهانشاه (808 ـ872 ق/ 1467ـ 1405؟م) فرزند قرایوسف، سومین پادشاه از سلسله قراقویونلو بود. هنوز کودکی حدود دهساله بود که پدرش پس از تصرف شهر سلطانیه، او را والی و حکمران این منطقه کرد. با حمله شاهرخ تیموری به سلطانیه، جهانشاه ناچار به فرار شد. مدتی نزد برادرانش به سر برد اما به دلایلی از آنان نومید و سرخورده شد و خود در پی کسب قدرت برآمد. با اینکه در این مرحله از زندگی شکست خورد و فرمان قتلش توسط یکی از برادرانش صادر شد، با پادرمیانی مادرش، از مرگ نجات یافت. پس از مدتی زد و خورد، جهانشاه به شاهرخ پیوست و به پشتیبانی از او، با برادرانش وارد جنگ شد. تکاپوهای نظامی جهانشاه تا مرگ شاهرخ ادامه داشت. پس از مرگ شاهرخ در 13 مارس 1447م (850 ق) جهانشاه بهصورت یک حکمران کاملاً مستقل درآمد و عنوان «سلطان» و «خاقان» گرفت. چنان که روایت شده، وی بزرگترین و مقتدرترین پادشاه سلسله قراقویونلو بوده است. نکته جالب و قابل تأمل، حمایت گوهرشادآغا، ملکه شاهرخ گورکانی از جهانشاه است. در اوان کار، گوهرشاد، جهانشاه را بهعنوان فرزندخوانده خود پذیرفته و از او حمایت کرده بود. به نوشته مؤلف تاریخ دیاربکریه، این به توصیه و حمایت گوهرشاد بود که جهانشاه به قدرت رسید. قریب به ده سال بعد، جهانشاه چنان قدرتی پیدا کرده بود که در 850 ق، بخش بزرگی از قلمرو شاهرخ را نیز جزو قلمرو پادشاهی خود کرد. قلمرو او عبارت بود از مناطقی چون آذربایجان، خراسان، فارس، عراقین(5)، گرجستان، بخشی از آسیای صغیر، شامات، دریای عمان و برخی از نواحی سند. جهانشاه سرانجام، در خلال نبردی سرنوشتساز با اوزون ـ حسن در سال 1467م (872ق) کشته شد. او پادشاهی شیعه مذهب بود و ذوق هنری و ادبی وافری داشت. به فارسی و ترکی شعر میگفت و اشعاری نیز از او باقی مانده است. جهانشاه، افزون بر این، به معماری نیز علاقه داشت.(6) جانبیگم خاتون(7)، فرزند تاجالدین رجببیگ بن افریدون است. در باب تاریخ تولد و ابتدای زندگی او اطلاعی در دست نیست.(8) همچنین نمیدانیم در چه تاریخی با سلطان جهانشاه قراقویونلو ازدواج کرده است. البته میدانیم که جهانشاه همسر/ همسران دیگری نیز داشته که یکی از آنها مسیحی بوده و در سال1420م با او ازدواج کرده است. این زن را دختر الکسیوس چهارم(9)، فرمانروای امپراتوری طرابوزان، دانستهاند .(10) جانبیـگم زنی دلیر، با تدبیـر و سیاستمـدار بود. در طول زندگـیاش نقشهای سیاسـی متعددی ایفا کرد. چندین بار میان فرزندان جهانشاه قراقویونلو و پدرشان جنگ و نزاع درگرفت. در برخی از این موارد، این جانبیگم بود که میان فرزندان شورشی شاه و پدرشان صلح و آشتی ایجاد میکرد. وی برای برقراری صلح، بارها به شهرهای مختلف ایران و آناطولی سفر کرد. نقش جانبیگم در فرونشاندن شورش فرزندش پیربوداق میرزا علیه پدرش بسیار برجسته بود. همچنین، میانجیگری او در ماجرای شورش حسنعلیمیرزا ـ که فرزند همسر دیگر شاه بودـ نیز در تاریخ ماندگار شده است. جهانشاه چنان از اقدامات فرزندش خشمگین بود که قصد جانش را داشت اما با پادرمیانی جانبیگم، پدر از ریختن خون فرزندش گذشت و او را عفو کرد.(11) جانبیگم خاتون از چنان رشد فکری و سیاسی برخوردار بود که بارها طرف مشورت شوهر تاجدار و فرزندش پیربوداق قرار گرفت. وی که زنی شیعهمذهب و بسیار اهل صلح و آشتی بود، به یک معنا آبی بود بر خشم شاه و فرزندان عصیانگر او. اگر جانبیگم نبود، شدت جنگها و خونریزیها در دربار جهانشاه بیش از آن بود که در تاریخ به ثبت رسیده است.(12) جانبیگم شیعهمذهب، همچون همسرش به هنر و معماری علاقهمند بود. وی احتمالاً در رقابت با گوهرشاد، همسر شاهرخ تیموری،که مسجدی در مشهد ساخت که سخت مشهور شد، در تبریز مسجدی بنا کرد که امروزه به مسجد کبود معروف است. در مسجد، ظاهراً برای نخستین بار در تبریز و ایران از شعائر شیعی و نام دوازده امام تشیع دوازده امامی نام برده شده که در تاریخ معماری شیعی در ایران، ارزشمند و قابل اعتناست.(13) جانبیگم پس از مرگ شوهرش جهانشاه در 872 ق نیز باز به مدت کوتاهی نقش پررنگی در فضای سیاست سلسله قراقویونلو ایفا کرد. در همین راستا، تلاشهای ناموفقی برای بر تخت نشاندن فرزندان خود انجام داد اما سرانجام، این حسنعلیمیرزا بود که موفق شد بر تختگاه تبریز جلوس کند و پادشاه قراقویونلو شود؛ همان حسنعلیمیرزایی که جانبیگم در نوبتی جانش را نجات داد و اجازه نداد جهانشاه، پدرش، او را به قتل رساند. اما این فرزند، به « زنِ پدر» خود نیز رحم نکرد و سرانجام او را در سال 1469م (874 ق)(14) کُشت و بدینسان زندگی پر فراز و نشیب جان بیگم خاتون را پایان داد. سن این ملکه شیعهمذهب را هنگام مرگ نمیدانیم. ب: فرمان جان بیگم در باب ارامنه یکی از موارد مهم در زندگی سیاسی و فرهنگی جانبیگم که تا امروز چندان مورد توجه پژوهشگران و مورخان قرار نگرفته است، فرمانی است که در سال 1462م ( ذیقعده 866 ق) با موضوع ارامنه صادر کرده است. اگر توجه داشته باشیم که جانبیگم شیعهمذهب و خود در میان مسلمانان اقلیت مذهبی به شمار میرفته است، صدور فرمان او برای یک اقلیت دینی، ارامنه مسیحی، جالب و سخت قابل اعتناست. اما پیش از سخن گفتن از این فرمان شایسته است تا اندکی در مورد مجموعه فرامین ماتناداران و مسئله پیوستگی تاریخی سخن گفته شود. ب ـ 1: فرامین و مسئله پیوستگی تاریخی شکی نیست که به کار بردن اصطلاحات جهان مدرن از قبیل حقوق بشر و حقوق اقلیتها در هنگام بررسی وقایع یا اسناد تاریخی دوران پیشامدرن، هر پژوهشگری را با اتهام زمانپریشی(15) مواجه خواهد کرد. اتهامی که البته، نمیتواند ـ و نباید ـ نادیده گرفته شود. خاصه آنکه، تعصب در بهکارگیری اصطلاحات جهان مدرن برای توصیف وقایع یا اسناد تاریخی، پژوهشگر منصف را به گرداب تناقضگویی خواهد انداخت. چرا که وقایع یا اسناد تاریخی حاکی از کنشهای ضد حقوق بشر یا مغایر حقوق بشردوستانه ـ از جمله عدم تفکیک نظامیان از غیرنظامیان در جنگها (اصل تفکیک)ـ ، بههیچوجه کمتر از شواهد حاکی از رعایت حقوق بشر یا حقوق بشردوستانه نیست. بنابراین، چه بسا پژوهشگر در مطالعه برههای تاریخی، با دو رویکرد کاملاً مغایر نسبت به حقوق بشر یا حقوق اقلیتها مواجه شود و با همین ملاحظات تاریخی، لازم باشد که در برابر این تعارض سکوت کند. از همین روی، این یادداشت، اصراری بر به کار گرفتن اصطلاح حقوق بشر یا حقوق اقلیتها نخواهد داشت. هدف از این نوشتار، بررسی کوتاه یکی از فرامین فارسی موجود در مؤسسه نسخ خطی کهن ماشتوتس ماتناداران(16) است که در جلد نخست فرامین فارسی ماتناداران(17) به چاپ رسیده. تداوم انتشار مجموعه این فرامین برای بیش از شش دهه، از سال 1956م (جلد نخست) تا 2021 (جلد پنجم)، مرهون همت بلند پژوهشگر فقید، هاکوب پاپازیان (1298 تبریز ـ 1376 پاریس)(18) و پس از او خانم دکتر کریستینه گوستیکیان است که در حفظ و معرفی این میراث تمدنی، نقشی کلیدی داشتهاند. با این حال، مجموعه فرامین فارسی ماتناداران، چنان که شایسته تلاش پژوهشگران نامبرده بوده، در ایران ـ و بهاحتمال در ارمنستان ـ موضوع کار محتوایی چندانی قرار نگرفته است.(19) یکی از علل، میتواند تکنسخه بودن فرامین صادره از یک سو و چاپ محدود کتابهای پیشگفته از سوی دیگر باشد. در نظر ما، بازخوانی این مجموعه اسناد، میتواند به ترسیم یک سیاست پیوسته و کمابیش بدون گسست در ایران ـ دستکم نسبت به اقلیت ارمنی مسیحی ـ بینجامد.(20) این پیوستگی، با درونمایه رواداری، بیهرگونه اختصاص به یک سلسله پادشاهی و با وجود تلاش هر دودمان برای محو آثار پادشاهان پیشین، از نخستین فرمان موجود در جلد نخست فرامین در سال 1449م (ربیعالاول 853 ق) تا فرامین پایانی جلد پنجم در اوایل قرن نوزدهم میلادی و جدایی ارمنستان از ایران قابلمشاهده و شناسایی است.(21) گویی که در میان حاکمان این تمدن، سنتی مبنی بر مدارا با ارمنیان بهمثابه یک اقلیت دینی وجود داشته است. سنتی که، چنان که از زنجیره فرامین فرمانروایان ایرانی در مجموعه ماتناداران برمیآید، خود ارمنیان پاسدار اصلی آن بودهاند. این گزاره، متفاوت از آن چیزی است که برخی نویسندگان از آن با عنوان « فرامین مبتنی بر احکام پیشین» یادکردهاند و آن را نشان از نظم دفاتر صفوی دانستهاند.(22) توجه به فرامین پیش و پس از صفویه نمایانگر آن است که پیوستگی سیاست و یا صدور فرامین مبتنی بر احکام پیشین، اختصاص به دولت صفوی و یا هیچ دولت دیگر پیش یا پسازآن ندارد. برای نمونه، فرمان موضوع این نوشتار ـ فرمان ملکه جانبیگم، همسر سلطان جهانشاه قراقویونلو ـ در سال 1462م (ذیقعده 866 ق)، با احترام تمام، با استناد به «حکم حضرت سلطانِ سعید مغفور مبرور، شیخ اویس بهادر انار الله بُرهانه» از جلایریان که حدود یک سده پیش از آن تاریخ (757ـ776ق) حکومت میکرده، صادر شده است.(23) مثال دیگر، فرمان نادرشاه افشار در 1735م (صفر 1148ق) است که در آن آمده: «مقرر فرمودیم … رعایت جانب عارض و سیاهکلاهان را به دستور سابق و ایام قزلباش نموده، موافق ازمنه ماضیه با ایشان سلوک مسلوک … نمایند …»(24) و بر این اساس، با به کار بردن اصطلاح ایام قزلباش، به رویکرد پادشاهان صفوی استناد کرده است. این رویه به موارد پیشگفته خلاصه نمیشود. در یکی از فرامین فتحعلی شاه قاجار در 1814م (رجب 1229ق)، که در مورد تولیت و مالیات کلیسای روستای آماغو صادر شده است، میخوانیم: «… حکم همایون شد آن که چون نظر به فرامین و احکام سلاطین صفویه و فرمان رضوانمکان خلدآشیان آقامحمدشاه(25) مرحوم، کلیسای قزل وانک قریه آماغو احداثی اجداد عالیشأن … بیدروسبیک(26) …، که از سلسله اوربلیان(27) است بوده، که سالهای سال است که منافع قریه مزبور را … قبض و اخذ نموده، به مصارف وانک مسطور میرسانیده، لهذا مرحمت سرکار اقدس همایون، شامل حال عالیشأن مشارٌالیه گردیده … »(28) است. علاوه بر این سه نمونه، موارد زیادی نیز از ارجاع به سنت پیشین، بدون نامبردن از پادشاهان و دودمانها وجود دارد که عموماً تحت عناوینی از قبیل سنت قبل، دستور قدیم و قاعده مستمره، قاعده استمرار و قانون معهود، قاعده قدیم و دستور سابق(29) و دستور معهود و قاعده قدیم مشاهده میشود. فارغ از گستره زمانی فرامین ـ پیش و پس از صفویه ـ که اهمیت ادعای نظم دفاتر صفوی را کمرنگتر مینماید، بررسی متن فرامین، حاکی از واقعیت دیگری نیز هست؛ پارهای از فرامین مورد اشاره در مجلدات فرامین فارسی ماتناداران، دربرگیرنده اصل پرسش یا درخواست ارمنیان از پادشاه یا والی است. آنچه در قریب بهاتفاق این درخواستها وجود دارد، استناد درخواستکننده ارمنی به فرمان پادشاه یا دودمان پیشین است که به همراه خود آورده و به دستگاه سلطان جدید ابراز میکند. چنان که از رونوشت فارسی عهدنامه محمد پیغمبر با جماعت ارامنه،(30) که در تاریخ 1853م (991ق) استنساخ شده و به تأیید برخی علمای مسلمان شهر وسطان(31) نیز رسیده برمیآید، ارمنیان تا مدتها با نسخهبرداری و ارائه این سند، روابط خود را با حکمرانان مسلمان سامان میدادهاند(32)؛ رویهای که بعدها با دریافت فرمان از پادشاهان جایگزین شد. بر این اساس، آنچه که ضامن این پیوستگی در سیاستگذاری فرمانروایان ایران نسبت به ارمنیان مسیحی بوده، به نظر، بیش از نظم دفاتر دولت ایران(33)، انتظام گنجینههای کلیسای ارمنی و بهویژه آرشیو اوچکلیسا (اجمیادزین) است، که سلسله فرامین پادشاهان مسلمان، وقفنامههای کلیسا و سایر اسناد مهم را به بهترین نحو نگهداری کردهاند. بر اساس متن فرامین فارسی ماتناداران، برای حدود چهار قرن، ارمنیان توانستهاند با دریافت فرمانها و حفاظت از آنها در آرشیوهای کلیسا، نوعی وحدت رویه در موضوع حقوق خود در میان حکمرانان مسلمان ایران ایجاد کنند. به گونهای که گهگاه یک فرمانروا، که دودمان دیگری را برانداخته، پس از آگاهی از رویه پادشاه پیشین نسبت به ارمنیان، همان رویه را تأیید و تکرار کرده است. بر این اساس، گزاف نیست اگر گفته شود که یکی از عناصر اساسی تداوم رویکرد تمدن ایران نسبت به اقلیتها، خود اقلیتهای دینی و خاصه ارمنیاناند که از یک سوی، آرشیوی را نگهداری کردهاند که در گنجینههای دولتی، به دلیل تحولات دودمانهای پادشاهی ایران، تاخت و تازهای داخلی و حملات خارجی نمیتوانست حفظ شود. از سوی دیگر نیز، ارمنیان با حفظ این آرشیو و ایجاد وحدت رویه و پیوستگی در سیاست حاکمان مسلمان نسبت به اقلیت مسیحی، حافظ سنت رواداری در ایران بودهاند. افزون بر این، نباید از اهمیت این تلاش در ثبت فرامین برخی سلسلههای کمتر شناختهشده همچون قراقویونلوها و آققویونلوها غافل شد. ب ـ2: حواشی و متن فرمان: چنان که پیشتر اشاره شد، یکی از فرامین ماتناداران، فرمان ملکه جانبیگم، همسر سلطان جهانشاه قراقویونلو است که در قرن پانزدهم میلادی صادر شده است. این سند، برای نخستین بار به دست پاپازیان در جلد نخست فرامین فارسی ماتناداران(34) معرفی شد. قریب به دو دهه پس از آن، سیدحسین مدرسی طباطبائی، فرمان مزبور را به همراه چند فرمان دیگر به نقل از پاپازیان و البته با یک معرفی کوتاه در مورد صادرکننده آن، در کتاب فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو(35) منتشر کرد. انتشار این سند در ایران، اسباب آگاهی برخی پژوهشگران دیگر را نیز فراهم آورد؛(36) هرچند تا به امروز، محتوای این سند و اهمیت صادرکننده آن مورد توجه قرار نگرفته است. از حیث حقوقی و تاریخی، این فرمان نمایانگر سنت درازمدت تنفیذ و در مواردی تعیین حکم کدخدایان، کشیشان و گهگاه خلیفه ارامنه به دست پادشاه ایران است. رویهای که تا اوایل قرن نوزدهم میلادی در اسناد قابل ردگیری است. سنتی که با اهدای خلعت و هدایای ارزشمند از سوی دولت به فرد موضوع فرمان همراه بوده است. برای مثال در یکی از فرامین شاه طهماسب صفوی به سال 1570م (977ق) آمده است: «کتیاکـوس گیـرگـور …، برادرزاده سارکیس، به درگاه جـهانپناه آمد و استدعای جای مشارٌالیه(37) نموده بود و در تاریـخ شهر شعـبانالمعظم 962 ق پیشوایی و تقـدم مواضع و محال مزبـوره را بدو مفـوّض فرمـوده بودیم و بعـد از آن، مـغاکیاء … به درگاه گیـتیپناه آمد و پیشوایـی و تقـدم مواضـع و محال مذکـوره را حکم به اسـم خود گذرانید و در این وقـت گیرگـور مزبور به درگاه معلّی آمد و معروض داشت که از قدیمالایام الی الآن، پیشوایـی و تقـدّم آن مواضـع و محـال، به آبـاء و اجداد او متعلـق بوده و احـکام سلاطیـن سابـق، که در این باب صادر شده بود، ابراز نمـود. بنابراین به دستـور سابق، پیشوایـی و تقدم محـال و مواضع مـذکور را به کتیاکوس گیرگور تفویض نمودیم. [بنابراین]، مغاکیاء مـزبور … مقـرر دانسته اصلاً و مطلقاً در پیشوایـی و تقـدم آن محـل و مواضـع مدخـل نسازد و خود را از کتیاکوسی معـزول داند و آن چـه به خـلاف حـساب از آن محـال گـرفتـه بعـد از خاطرنشان بازگرداند» .(38) دو سده بعد، در فرمان فتحعلیشاه به تاریخ 1802م (رجب 1217ق) در موضوع تعیین خلیفه توسط دولت عثمانی برای اوچکلیسا میخوانیم: « … اوچکلیسا متعلق به ایران است و عزل و نصب خلیفه آن موقوف برای عالمآرای پادشاهی است و دخلی به مملکت روم(39) ندارد و با وجود تعیین داود مهراسیا به خلافت اوچکلیسا از جانب نُوّاب(40) همایون ما، تعیین خلیفه دیگر و دخل و تصرف در معبد مزبور و اخلال در کار خلیفه داود از جانب امناء آن دولت علّیه(41) صورتی ندارد …» .(42) بنابراین، فرمان خاتون، نشانگر فرایند تعیین/ تنفیذ حکم سران ارمنی توسط پادشاهان ایران است که برای چند سده بهمثابه یک سنت، با پاسبانی خود ارمنیان ادامه داشته است. بخش دیگر فرمان، که عمدتاً بیانگر حکم خاتون در باب معافیت ارمنیان، رواداری و یاریرساندن به آنان است، در قریب به اتفاق فرامین ماتناداران وجود دارد. این سند منحصربهفرد، علاوه بر ارزش حقوقی و تاریخی برای ارامنه ساکن ایران و آناطولی، از منظر جایگاه و تاریخ زنان در عصر قراقویونلو نیز حائز اهمیت است. خاصه آنکه این فرمان در ایران قرن پانزدهم میلادی توسط یک ملکه/ زن صادر شده است. موضوعی که اگر نگوییم غیرعادی، باید گفت بسیار نادر است و این نشان میدهد که جان بیگم علاوه بر کنش سیاسی و دیپلماتیک، در زمینه توجه بهحقوق اقلیتها نیز اهتمام داشته است. چنان که اشاره شد، او خود شیعهمذهب و اقلیت بود و با توجه به تجربه زیستی و کنش مذهبی شخصی، توجهاش به اقلیت ـ در اینجا ارامنه مسیحی ـ قابل توجه است. نکته دیگر آنکه، چنان که گذشت، جهانشاه، همسری دیگر نیز داشت که مسیحی و دختر امپراتور آناطولی بود. پرسشی که در این جا باقی میماند این است که آیا جانبیگم، در صدور این فرمان، تحت تأثیر این زن مسیحی اهل آناطولی نبوده است؟ شوربختانه چون سندی در این باب وجود ندارد، نمیتوان در مورد آن بیش از این داوری کرد. هُوالغَنیّ الشَّریفه العُلیا سیوزم امراء و حُکام و داروغگان و اصول و اعیان و اشراف و اهالی و ملکان و کدخدایان و ارباب و عُمّال و متصرفان و بیتکچیان ممالک محروسه بدانند که در این وقت مَفخَر آل مسیح، اُهانیس کتیاکوس(43) از ولایت اغوان حکم جهانمطاع واجبالاتّباع … حضرت اعلی خلافت پناهی خاقانیه خلدالله ملکه و سلطانه که به امضاء حکم حضرت سلطان سعید مغفور مبرور شیخ اویس بهادر انارالله برهانه عرض کرد ـ مضمون آنکه(44) ماتیوس کتیاکوس(45) از قدیمالایّام و به موجب مکتوب تکفور(46) سیس پیشوایی(47) و مقدمی تمامت مواضع اغوان بدو تعلق دارد و بدان سبب این حکم یرلیغ(48) نفاذ یافت تا بر قرار سابق او را پیشوا و مقدم ارامنه آن ولایت دانسته [و] دست او را در این باب قوی و مطلق دارند و در مواضع او نزول نکنند و چهارپایان ایشان [را] الاغ نگیرند و از او و جماعت کشیشان که بدو تعلق دارند به علت جزیه و بیتالمال مطالبتی ننمایند. جماعت ارامنه ولایت اغوان از گنجه سر او را مقدم و پیشوا و مقدم ارامنه آن ولایت دانسته از سخن و صوابدید او که در باب مذهب ایشان گوید تجاوز ننمایند و مطاوعت او واجب دانند و به هیچ نوع از او انفراد نجویند. هیچ آفریده در میان کار و راه او نیایند و مدخل نسازند و با کشیشان و متعلقان او خطایی نکنند و از ایشان مطالبتی ننمایند و طمع و توقع نکنند و به هر چه رجوع کند به موجب راستی مدد و مساعدت واجب دانند و نوعی سازند که او و کشیشان و متعلّقان او از سر فراغت به مهمّات و مصالح خود مشغول توانند بود و امداد شکر متواصل دارند ـ عرض کرد و به نام خود التماس امضاء نمود. ملتمس او را مبذول فرموده این حکم همایون نفذه الله تعالی فیالأقطار سِمَت اصدار یافت تا بر موجبی که سابقاً به موجب احکام سلاطین ماضیه مقرر بوده و استمرار یافته باشد، بر آن موجب مسلّم دارند و تغییر به قواعد مستمره و قانون معهوده راه ندهند و دست او را در این امر قوی و مطلق دارند و او را مقدم و پیشوای خود دانند و از صوابدید او که در باب مذهب ایشان گوید تجاوز نکنند. و التماس امضاء خاصه شریفه نمود. ایجاباً لمسئوله، این حکم همایون در قلم آمد. میباید که به موجب احکام مطاعه مقرّر و معیّن دانسته تغییر و تبدیل به قواعد آن راه ندهند که او به خاصه شریفه ما تعلق دارد. در این ابواب تخلف نکنند و تقصیر ننمایند و از جوانب بر این جمله بروند و چون به مهر شریف مُوشّح و مُحلّی گردد اعتماد نمایند. [مُهر بگمخاتون] چو داد، دولتِ دارَین(49)حضرت منّان مباش غرّه به تعظیم چرخ، خاتونجان تحریراً فی عاشر ذیقعده الحرام سنه ستّ و ستّین و ثمانمائه (866) پروانچه عبد اخص مخادم خواجه شمس الدین محرّم. پینوشتها:
برای اطلاع اجمالی و پراکنده اما مهم درباب زندگی و کنش مذهبی دسپینا خاتون نک: سفرنامههای ونیزیان در ایران (شش سفرنامه) [سفرنامههای ونیزیانی که در زمان اوزون حسن آق قویونلو و اوایل عهد صفوی به ایران آمدهاند]، ترجمه منوچهر امیری، چاپ دوم (تهران: خوارزمی، 1364). چنین به نظر میرسد که در سفرنامههای مختلف ونیزیان، به دو زن به نام دسپینا اشاره رفته است، یکی زنی اشرافی اهل مسکو و دیگری همان همسر مسیحی اوزون حسن. در نمایه کتاب، فرقی بین این دو زن گذاشته نشده که موجب سوءبرداشت تاریخی شده است.
منابع : الهیاری تبریزی، مهدی. «نقد، بررسی و تکملهای بر مدخل جهانشاه قراقویونلو در: دایرهالمعارف بزرگ اسلامی(ج19)». آیینه پژوهش، س25. ش5 و 6. آذر تا اسفند 1393. امیری، منوچهر. سفرنامههای ونیزیان در ایران (شش سفرنامه)، سفرنامههای ونیزیانی که در زمان اوزون حسن آق قویونلو و اوایل عهد صفوی به ایران آمدهاند. تهران: خوارزمی، 1364. امیری باوندپور، سجاد. شهادتنامههای سریانی مسیحیان ایران.تهران: آبی پارسی، 1398. امینی، حانیه ؛ فیاض انوش، ابوالحسن. «نقش جانبیگم خاتون شیعیمذهب در دستگاه فرمانروایی جهانشاه قراقویونلو». پژوهشنامه تاریخ. س12. ش46 . بهار 1396. پورمحمدی املشی، نصرالله. «کاربرد تاریخی فرامین شاهان صفوی در باب ارامنه». مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ . س4. ش16. تابستان 1392. ترابی طباطبایی، سیدجمال. مسجد کبود: فیروزه اسلام.تبریز: مهد آزادی، 1380. حسین پورمیزاب، منصور. معماری و تزئین مسجد کبود.تبریز: ارک، 1391. ترکمنی آذر، پروین. «حاکمان زن شیعهمذهب در تاریخ ایران (سیده خاتون، ترکان خاتون، جانبیگم خاتون)». مجله بانوان شیعه. ش 6 و 7. زمستان 1384 و بهار 1385. حجازی، بنفشه. به زیر مقنعه؛ بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول هجری تا عصر صفوی.تهران: علم: 1376. حسنزاده، اسماعیل. حکومت ترکمنان قراقویونلو و آققویونلو در ایران. تهران: سمت، 1398. خُنجی اصفهانی، فضلالله روزبهان. تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آققویونلو و ظهور صفویان، تصحیح محمداکبر عشیق.تهران: میراث مکتوب، 1382. رجبی (دوانی)، محمدحسن. فرهنگنامه زنان ایرانی و پارسیگوی: از آغاز تا مشروطه.تهران: سروش، 1394. طهرانی، ابوبکر. کتاب دیاربکریه. با مقدمه و حواشی، تصحیح و اهتمام نجاتی لوغان و فاروق سومر. تهران: طهوری، 1356. فرهمند، ماندانا. وضعیت سیاسی ـ اجتماعی زنان در عصر صفوی 907 ـ 1135 ه ـ ق. ایلام: جوهر حیات، 1392. لازاریان، ژانت. دانشنامه ایرانیان ارمنی. تهران: هیرمند، 1388. مدرسی طباطبائی، سیدحسین. فرمانهای ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو.قم: حکمت، 1352. نیکبین، محسن. «فروغی در کسوت مترجم: توجهی در باب رساله طغیان ارامنه با ترجمه محمدعلی فروغی». سیاستنامه. س6. ش17. خرداد 1400. ینانچ، مکرمین خلیل. «جهانشاه قراقویونلو». ترجمه وهاب ولی. فرهنگ. ش 19. پائیز 1375. Anooshahr, Ali. Turkestan and the Rise of Eurasian Empires: A Study of Politics and Invented Traditions. New York: Oxford, 2018. Kostikyan, Kristine. Persian Documents of the Matenadaran: Decrees, Vol. IV (1734 -1797).Yerevan: Nairi, 2008. ــــــــ . Persian Documents of the Matenadaran: Decrees, Vol. V (1798-1829).Yerevan: Matenadaran, 2021. Papazian, Hacob, Persian Documents of the Matenadaran: Decrees, Vol. I. Yerevan: Armenian Academy of Sciences, , 1956). |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 97سال بیست و پنجم | پاییز 1400 | 247 صفحه
|