نویسنده: دکتر عبدالحسین فرزاد


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47

 

کتاب نسل کشی ارمنیان

کتاب، نسل کشی ارمنیان

نویسنده: نیکلای هوهانیسیان

ترجمۀ گارون سارکیسیان

ناشر: نشر سیامک

سال نشر: 1387

این انسان چیست که انسانیت زدایی را ما تنها در درون او می یابیم؟
هوس های حکمرانی درها را به تمامی می گشاید برای فرمانروایی هوس ها.
به همان اندازه که پهنۀ سخن گفتن تنگ گردد پهنۀ وجود نیز تنگ می گردد.

 

قطعۀ بالا شعری از علی احمد سعید اسبر(آدونیس)، شاعر معاصر عرب، است. این شعر در کتابی با عنوان من از آینده می‌آیم آمده است که من آن را تألیف کرده‌ام و به زودی از سوی انشارات مروارید به بازار خواهد آمد:

(( این انسان چیست که ما انسانیت زدایی را تنها در وجود او می‌یابیم!

دکتر عبدالحسین فرزاد

هنگامی که هوس‌ها و خواست‌های انحرافی انسان در پی به دست گرفتن قدرت و فرمانروایی باشد تمامی درها برای فرمانروایی عقده ها و انحرافات اخلاقی گسترده می‌گردد. به همان اندازه که گسترۀ سخن گفتن تنگ گردد گسترۀ هستی و زندگی نیز تنگ می‌گردد)).

ژنوساید،[1] که به معنای کشتارجمعی و نسل کشی است، از دو کلمۀ ژنو[2] به معنای نژاد و ساید[3] به معنای کشتن تشکیل شده است.

شاید بتوان گفت که شیوۀ نسل کشی در قرون اخیر رواج یافته است. ما آن را در کشور امریکا دیدیم که چگونه سرخپوستان را از میان بردند. حملات کشورگشایانی چون چنگیز و اسکندر و امثال آن را نمی‌توان نسل کشی نامید زیرا آنان در پی حذف فیزیکی هیچ قوم و ملتی نبودند بلکه تنها برآن بودند تا قلمرو فرمانروایی خود را گسترش دهند. طبیعی است که مقاومت کنندگان در برابر این پندار نابود می‌شدند. این گونه کشورگشایان بیشتر در اندیشۀ از میان بردن فرهنگ ملل مغلوب بودند و کوشش می‌کردند همه را از جهت فرهنگی و زبانی یکسان سازی کنند.

اصولاً حذف فیزیکی طرف مقابل هنگامی صورت می‌گیرد که مسألۀ گفتمان انسانی راه به جایی نمی‌برد و از میانه حذف می‌شود. من بر این باورم که همۀ مشکلات انسان با گفت و گو حل می‌شود و نیازی به جنگ نیست اما نکته اینجاست که حد و مرز و شیوۀ این گفت و گو چگونه و به دست چه کسانی باید تعیین شود. متأسفانه حوادثی چون نسل کشی در کرواسی و بوسنی، رواندا، حادثۀ یازده سپتامبر و کشتارهای عقیدتی در عراق، پاکستان و هند نشان می‌دهد که انسان هنوز برای رسیدن به گفتمان راهگشا راه درازی در پیش دارد.

نسل کشی در فلسطین، که بخشی از آن را در غزه دیدیم، سال‌هاست که ادامه دارد. در 1948، در منطقۀ طیره و سایر مناطق فلسطین، سربازان اسرائیلی به همراه سربازان انگلیسی گروه زیادی از اهالی دهکده‌ها را سوزاندند یا به رگبار بستند. تصور نمی‌کنم حافظۀ انسانی کشتار صبرا و شتیلا در فلسطین و حلبچه را درکردستان عراق از یاد ببرد.

آنچه در ویتنام گذشت زخمی هولناک بر پیکر انسان متمدن قرن بیستم بود. من در آن هنگام دانش آموز بودم و با چشمانی باز به نسل کشی امریکایی ها در ویتنام می‌نگریستم و خون می‌گریستم. آنچه مرا در آن روزگار شگفت زده می‌کرد این بود که امریکا را کشوری متمدن می‌دیدم که تقریباً سینمای کشورم را فیلم‌های امریکایی در اختیار گرفته بود و من بیشتر آنها را دوست داشتم، فیلم‌هایی مانند چگونه غرب تسخیر شد، در بارانداز، هفت دلاور، بن هور، بر باد رفته و امثال اینها. با وجود این، من نمی‌توانستم دریابم که چرا چنین کشوری باید ویتنامی‌ها را این گونه قتل عام کند. اشعار هوشی مین را می‌خواندم و لذت می‌بردم. در عین حال، از هنر و ادبیات امریکا نیز سیراب می‌شدم. رمان‌های امریکایی را با ولع می‌خواندم اما مسئله برایم همچنان مبهم بود. اوریانا فالاچی با گزارش‌هایش از ویتنام اندوه مرا بیشتر می‌کرد. تا اینکه دبیرستان تمام شد و به دانشگاه راه یافتم در آنجا بود که تا حدی به آسیب شناسی قدرت در نظام سرمایه داری پی بردم و مسئله برایم روشن شد.

***

کتابی را که اکنون در پیش روی دارم کتاب نسل کشی ارمنیان است. آنچه این کتاب را منحصر به فرد می سازد این است که کتاب بر مبنای پژوهش‌های دانشمندان و پژوهشگران عرب نوشته شده است. نویسندۀ محترم بر آن است تا اثبات کند عرب‌ها و ارمنیان هیچگونه خصومتی با یکدیگر نداشتند و این دولت عثمانی و به دنبال آن ترک‌های جوان بودند که به حذف فیزیکی ارمنیان اقدام کردند. آنچه نویسندۀ محترم به عنوان دلیل برای این اقدام ترک ها آورده است مرا به یاد عصر معتصم، خلیفۀ عباسی، می‌اندازد.

هنگامی که معتصم، خلیفه عباسی در قرن سوم هجری، به خلافت رسید ایرانیان و عرب‌ها در دربار خلافت نفوذ داشتند. معتصم، که از این نفوذ بیمناک شده بود و مادرش نیز ظاهراً از نژاد ترک بود، برای براندازی ایرانیان و اعراب، دست ترک‌ها را در دربار باز کرد. پیش از معتصم بر اثر فتوحات اسلامی در ترکستان سیل غلامان و کنیزکان ترک به بغداد روان شده بود. در اواخر عصر معتصم، ترکان آنچنان قدرت گرفتند که خود معتصم را نیز فراری دادند. از همین زمان نفوذ ممالیک (غلامان ترک) رو به افزایش گذاشت تا آنجا که در اواخر عصر عباسی، با ایجاد منصب امیر الامرایی، که ویژۀ ترکان بود، خلیفۀ عباسی ازخود اختیاری نداشت و آلت دست امیرالامرا بود.

عرب‌ها عصر غلبۀ عنصر ترک را بر بغداد عصر انحطاط می‌دانند زیرا در این عصر، ترک‌ها به برکشیدن زبان ترکی و کم رنگ کردن زبان عربی اقدام کردند. آنان با ترکی کردن (تتریک) زبان و فرهنگ همۀ ملت‌های تحت سلطۀ عثمانی ها برآن بودند تا ملتی یکپارچه بسازند که در آن تنها زبان و فرهنگ ترکی مشاهده شود. این امر در روزگار عثمانی‌ها به اوج خود رسید.

پروفسور نیکلای هوهانیسیان، در کتاب نسل کشی ارمنیان، به نکته‌ای شبیه به آنچه من دربارۀ معتصم، خلیفۀ عباسی، آوردم اشاره می‌کند. او معتقد است که ارمنیان همچون عرب‌ها دارای فرهنگ و تمدنی پیشرفته بودند و چون ترکان عثمانی و ترک های جوان نمی‌توانستند به راحتی آنها را در درون دولت عثمانی و ملت ترک ادغام و از آنان فرهنگ زدایی کنند به حذف فیزیکی نسل ارمنیان اقدام کردند. نویسندۀ محترم همۀ مستندات خود را از منابع نویسندگان عرب آورده است. ایشان با توجه به دین مبین اسلام مسئلۀ عرب‌های مسلمان را از عثمانی‌های متعصب جدا می‌کند و همزیستی مسالمت آمیز ارمنیان را در ایران و سایر بلاد اسلامی یاد آورد می‌شود. نویسنده می گوید:

((ترک‌های جوان دولتی تشکیل دادند که ابزار اصلی اجرای اندیشه‌ها و برنامه‌های ایشان شد. آنان کارشان را آغاز کردند بدون آنکه به هیچ مقامی یا به هیچ شخصیتی خارج از جناحشان حساب پس دهند. یکی از نخستین گام‌های ترک‌های جوان این بود که نقاب لیبرالیسم و هواداری از برابری حقوق همه ملت‌های امپراتوری را کنار زدند و چهرۀ واقعی ملی‌گرایی افراطی، نژادپرستانه و استبدادی خود را به جهانیان نشان دادند. چنان که امیل توما می‌نویسد: ,ملی‌گرایان، عرب‌ها و ارمنیان را از اتحاد و ترقی دور راندند،. ترک‌های جوان در 1909 قانونی گذراندند که فعالیت انجمن‌ها، شرکت‌ها و سازمان‌های اعراب، ارمنیان، یونانی‌ها، آلبانیایی‌ها و دیگر ملت‌ها را منع می‌کرد. امیل توما به نطق وارتگس، نمایندۀ ارمنی مجلس، اشاره می‌کند و آن را برای درک ماهیت مسئلۀ مورد بحث بسیار مفید می‌داند. امیل توما می‌نویسد: ,هنگام بررسی آن قانون در مجلس مبعوثان، نمایندگان ملت‌های گوناگون سخت انتقاد کردند. وارتگس نظر مخالفان را بیان کرد و گفت: ,هدف به کارگیری ملیت تحمیلی برای ملت‌های عثمانی و انکار تعلق قومی و منع دلبستگی زبانی آن است که غیر ترک‌ها به اتحادیه‌ای کشانده شوند که دور از عدالت و آزادی است… هر ملتی که تعلق قومی خود را نگاه ندارد نمی‌تواند ماندگار شود و اجازه نمی‌دهد آن را از وی بگیرند)) .(ص127و128).

آنچه باعث شد تا ترک‌های جوان به وجود آیند این بود که ترک ها دریافتند ساختار پوسیدۀ دولت عثمانی نمی‌تواند در برابر اقوام مختلفی که تحت سیطرۀ خود دارد دوام بیاورد و باعث استحکام امپراتوری شود. از این روی، از عنصر زبان و ملی‌گرایی افراطی سود جستند. ملی‌گرایی عثمانی، که تقریباً بی‌معنا شده بود، جای خود را به ملی‌گرایی ترکی داد. ترک سازی در حقیقت از همین زمان به صورت اجباری درآمد.

باید بگویم اشتباه ترک‌های جوان این بود که نمی‌دانستند فرهنگ معمولاً در برابر سلطۀ بیرونی مقاومت می‌کند. این مقاومت به میزان توان فرهنگی شدت و ضعف دارد. ارمنیان هم مانند ایرانیان در برابر فرهنگ‌های بیگانه مقاومت کرده‌اند. بنابراین، می‌بینیم که ترک‌های جوان تنها ماندند.

نکتۀ قابل توجه این است که نویسندگان عرب با مطرح کردن نسل کشی ارمنیان، برآن اند تا نفرت خود را از این عمل غیرانسانی نشان دهند و به جهانیان ابلاغ کنند که هرچند دولت عثمانی و سپس ترک‌های جوان مسلمان بودن را با خود یدک می‌کشند، با این حال، اعمال آنان هیچ ربطی به عرب‌ها و مسلمانان سایر ملل تحت سیطرۀ عثمانی‌ها ندارد.

پروفسور هوهانیسیان از دیدگاه‌های اندیشمندان عرب به خوبی در کتابش استفاده کرده است که بیانگر تسلط او بر تاریخ خاورمیانه و عرب‌هاست.

می‌دانیم که ندای پان تُرکیسم اکنون هم از سوی برخی افراطیون ترکیه به گوش می‌رسد و همانطور که اسرائیلی‌ها حوزۀ سلطنت یهود را از نیل تا فرات می دانند پان ترکیست‌ها هم گسترۀ سرزمین تحت سیطرۀ خود را از خاورمیانه تا مغولستان می‌دانند. جای تأسف است که شنیده می‌شود برخی از این متعصبان چنگیزخان مغول را ترک می‌دانند بنابراین، به بزرگداشت او برخاسته اند و جنایات او را در ایران و چین نادیده می‌گیرند.

هوهانیسیان از جمع بندی نظریات نویسندگان عرب به این نتیجه می‌رسد که:

((مؤلفان عرب در بررسی علت‌های نسل‌کشی ارمنیان، تقریباً بدون استثنا، به مبحث پان‌ترکیسم پرداخته‌اند. پان‌ترکیسم در زبان عربی ,التُّورانیهُ التُرکیه، گفته می‌شود که ترجمۀ آن , تورانیسم ترکی، است. معادل‌سازی عرب‌ها از پان‌ترکیسم مفهوم ژرفی دارد. نخست اینکه مؤلفان عرب می‌خواهند به این طریق بر ترکی بودن این پدیده تأکید کنند. دوم اینکه نظرها را به خاستگاه عثمانی آن جلب کنند. نباید از نظر دور داشت که توران معمولاً در آسیای مرکزی گنجانده می‌شود که اکثریت قاطع جمعیت آن ملت‌های ترک زبان هستند و ترک‌های اُغُز و عثمانی از سده‌های میانه از آن جا آمده و در آسیای صغیر مستقر شده‌اند. تاریخ‌شناسان عرب با به کار بردن , تورانیسم ترکی،، به جای پان‌ترکیسم، می‌خواهند بگویند پان‌ترکیسم خاستگاه اصیل تورانی ندارد و چنین نیست که میهن اصیل ترک‌ها در توران شکل گرفته و از آنجا بیرون آمده و در دیگر مناطق گسترش یافته است بلکه بر عکس در بیرون از میهن اصلی ترک‌ها، در آسیای صغیر، شکل گرفته و طراحان آن تلاش می‌کنند به وسیلۀ پان‌ترکیسم، سلطۀ ترک‌های عثمانی را بر سراسر دنیای ترک و در نهایت به توران گسترش دهند. به همین علت نیز مورخان عرب، سیاست آنان را ,السِّیاسَه الُتورانیه الُترکیه، یعنی ,سیاست تورانیسم ترکی، می‌نامند. جهاد صالح تعریف کامل‌تر تورانیسم را در کتاب تورانیسم ترکی میان بنیادگرایی و فاشیسم آورده است و چنان که گفتیم فصلی از آن به بررسی مسئلۀ ارمنی در تفکر پان‌ترکیسم اختصاص دارد. جهاد صالح نتیجه می‌گیرد که تورانیسم ترکی یا همان پان‌ترکیسم جنبشی نژادپرستانه، شوونیستی، ارتجاعی و فاشیستی است.)) (ص 138و139).

نکتۀ جالب این است که نه تنها ارمنیان بلکه عرب‌ها نیز به طور مستقیم در خطر نابودی به دست سیاست نژادپرستانۀ پان ترکیست‌ها قرارداشتند. در حقیقت، کشتار ارمنیان به علت بیم دولت عثمانی و ترک‌های جوان از تجزیه بود. به بیان دیگر، ترک‌ها پس از نومیدی از ترک سازی ارمنیان به نسل کشی آنان اقدام کردند.

هوهانیسیان می‌گوید که تاریخ نویسان عرب بسیار هوشمندانه به نکته‌ای ظریف اشاره کرده‌اند. این نکته در برابر این پرسش است که چرا جوانان ترک در 1915 تنها به کشتار ارمنیان اقدام کردند در حالی که بخش‌هایی از سرزمین‌های تحت سیطرۀ عثمانی‌ها مانند صربستان و بلغارستان و… از این کشور جدا شدند نکته این است که موقعیت ارمنستان از نظر استراژیک موقعیتی حیاتی برای ترک‌ها بود.

((ارمنستان غربی به این دلیل قلب امپراتوری عثمانی بود که موقعیت ژئوپُلیتیکی حساسی در منطقۀ شرق نزدیک داشت. چنانچه ارمنستان غربی از امپراتوری عثمانی تجزیه می‌شد، این جدایی از همان بخش مرکزی؛ یعنی، آسیای صغیر و نه از سرحدات آن انجام می‌شد. این یک سوی قضیه بود. سوی دیگر قضیه آن بود که جدایی ارمنستان غربی منجر به از دست رفتن کشورهای عربی می‌شد. به نظر ما فؤاد حسن حافظ و دیگر مؤلفان عرب، زمانی که از غروب امپراتوری عثمانی، در صورت برچیده شدن سلطۀ ترک‌ها بر ارمنستان غربی، سخن می‌گویند، همین نکات را در نظر دارند. بر این اساس، تنی چند از مؤلفان عرب معتقدند زمامداران ترک به فکر نابودی کامل ارمنیان افتادند تا از دست ارمنیان راحت شوند و ارمنستان غربی را همانند یونان، رومانی، صربستان، بلغارستان، تراکیا، مقدونیه، مصر و تونس از دست ندهند و جلوی تجزیۀ سراسر جهان عرب را بگیرند.)) (ص145).

نکتۀ دیگری که هوهانیسیان به آن توجه کرده و از مسائل اساسی این کتاب است این است که ارمنیان در اندیشۀ استقلال و جدا شدن از عثمانی نبودند پس چرا به چنین سرنوشتی دچار شدند؟

پاسخ پرسش بالا این است که بی‌اعتمادی ترک‌ها به همۀ ملل تحت سلطۀ عثمانی باعث شد تجزیه طلبی فرضی ارمنیان را که چیزی جز ساختۀ ذهن آنان نبود باور کنند و دست به چنان فاجعه ای زنند.

در بخش ((آرمنوساید یا ارمنی کشی))، نویسنده ضمن قدردانی از استقلال نظر پژوهندگان عرب دربارۀ نسل کشی ارمنیان از نویسنده ای لبنانی ذکری به میان می‌آورد که چون بسیار حساس است آن را می‌آورم:

((در اینجا می‌خواهیم از میان دیدگاه‌های نوآورانه به ابداع اصطلاح , آرمنوساید، بپردازیم که افتخار این کار تا آنجا که ما می‌دانیم ازآن موسی پرنس است که بارها از وی یاد کرده‌ایم. این پژوهشگر و تاریخ‌شناس شگفت‌انگیز لبنانی در دو اثر پژوهشی خود به زبان فرانسوی و یک اثرش به زبان عربی به این موضوع پرداخته است. روشن است که او این اصطلاح را با الهام از اصطلاح , ژنوساید، یا , نسل کشی، رافائل لمکین ساخته است. ,آرمنوساید، نه تنها اصطلاحی زبان‌شناسانه بلکه اصطلاحی سیاسی است که مفهوم ملی و سیاسی بسیار مشخصی دارد. با این اصطلاح مفهوم نابودی کامل ملت و نسل آرمن‌ها یا ارمنیان تداعی می‌شود. این اصطلاح به اندازه‌ای روشن و گویاست که برای تفسیری دیگر جایی باقی نمی‌گذارد. یکی از اسرار این است که اصطلاح ابداعی موسی پرنس چگونه حق حیات به دست آورد و به آسانی در محافل علمی گسترش یافت. اگر موسی پرنس هیچ کار دیگری هم نمی‌کرد، همین آفرینش این اصطلاح کافی بود تا نام او با یکی از غم‌انگیزترین دوره‌های تاریخ ارمنیان؛ یعنی، فاجعۀ بزرگ نسل کشی ارمنیان، در 1915، پیوند بخورد.)) (ص226).

باید بیفزایم که درآوریل 1915، در استانبول و دیگر شهرهای ترکیۀ عثمانی متفکران، شاعران و هنرمندان زیادی از ارمنیان به زندان افتادند. این عزیزان پس از شکنجه های فراوان در زندان ها ناجوانمردانه به قتل رسیدند. هنرمندانی مانند واروژان، سیامانتو، گریگور زُهراب و… که یادشان گرامی باد.

استاد هوهانیسیان در بخش پایانی کتاب خرسندی جهانیان را از به رسمیت شناختن نسل کشی ارمنیان از سوی کشورهای جهان ابراز می دارد. نکتۀ جالبی که نویسنده می افزاید این است که اکنون درجهان پژوهشگران به طور جدی به نسل کشی شناسی می پردازند.

کتاب نسل کشی ارمنیان را، که پژوهشی علمی است، با اندوه و درد خواندم. دلم می خواهد در چاپ دوم مترجم فرزانه در ویرایش جملات و عبارات اندکی مداقه فرمایند تا زحمات پرارج پروفسور هوهانیسیان بهتر به مخاطب القاء شود. مقصود بنده از ویرایش روان تر کردن عبارات و جملات است زیرا در برخی موارد حس کردم مترجم تحت تأثیر زبان مبدأ است.

پی نوشت ها:

Genocide 1-

geno 2-

Cide 3-

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47
سال سیزدهم | بهار 1388 | 164 صفحه
در این شماره می خوانید:

گل های اندوه

نویسنده: سورن مورادیان / ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 به یاد كودكان ارمنی كه قربانی قتل عام شدند بر لب آنان هنوز آوازهای ناتمام، در دل آنان...

آرام هایکاز

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 آرام هایكاز، با نام اصلی آرام چِكِمیان، در مارس 1900 در شابین كاراحصار،[1] از توابع دولت عثمانی، به دنیا آمد و...

گزارش مراسم نود و چهارمین سالگرد نژادکشی ارمنیان

نویسنده: آنوشیک ملکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 (( استانداری حلب، قبلاً به اطلاع شما رسیده که دولت تصمیم گرفته است نسل ارمنیان ساکن ترکیه را براندازد. کسانی که با...

آنان که پس از 1915 به زندگی در ترکیه ادامه دادند

نویسنده: روبینا پیرومیان / ترجمه: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 پس از وقایع 1915، طی سالیانی طولانی، دولت ترکیه در محیطی آکنده از ترس و در فضای مبهم...

یادداشتی از استانبول؛حدود یک میلیون قربانی نسل کشی،پنهان در لفافه فراموشی

نویسنده: سابرینا تاورنیز / ترجمه: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 بر اساس سندی واقعی متعلق به دفتر شخص وزیر كشور امپراتوری عثمانی، كه مدت مدیدی پنهان نگه...

حراج جان ها یا یادبود حقیقت

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 کتاب ارمنستان، سرزمین تسخیر شده[2] از نخستین زندگی نامه های مستند شاهدان عینی نژادکشی ارمنیان است که در 1918 در...

من عذر می خواهم

ترجمه و تنظیم: نارک هارطونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 در 15 دسامبر 2008، گروهی از استادان دانشگاه‏ ها، روزنامه ‏نگاران و روشنفکران ترکیه با ایجاد پایگاهی...

پیشینه دوستی اقوام ایرانی و ارمنی در گذر تاریخ

نویسنده: دکتر کامران احمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 سابقۀ دوستی دو قوم ایرانی و ارمنی به چند هزار سال پیش؛ یعنی، به زمان حیات اقوام هند و اروپایی باز می گردد. از...

آنی،اسطوره ای خاموش

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 در دورانی که پادشاهان سلجوقی در حال نبرد با اعراب بودند و سرزمین های تحت سلطۀ خود را یکی پس از دیگری از دست می...

گزارش بازدید از مسجد جامع شوشی

نویسنده: حامد کاظم زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 قره باغ یا آرتساخ،[2] با مرکزیت استپاناکرت (خانکندی)، منطقه ‌ای کوهستانی است که از زمان شوروی به صورت جمهوری ای...

نخستین سکه ضرب شده با حروف ارمنی

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 قدیمی ترین سکۀ به دست آمده از ارمنیان با حروف یونانی، در قرن دوم پیش از میلاد و در دورۀ حکومت خاندان آرداشسیان[1]...

چرا آرارات

نویسنده: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 چرا ارمنيان نام آرارات را بر پیشانی باشگاه و محل كسب و كار خویش درج می کنند؟ چرا ارمنيان نام آرارات را براي...

قلعه پرستوها؛حافظ آثار نقاش قتل عام ارمنیان

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 زیزِرناکابِرد[1] از 1920م ارمنیان ساکن در تمامی نقاط جهان روز 24 آوریل را روز یادبود و بزرگداشت شهدای ارمنیان...

بازماندگان ارمنی در آناتولی

نویسنده: دکتر کارن خانلری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 جمهوری ترکیه کشوری چند ملیتی است که در حال حاضر حدود پنجاه گروه ملی، قومی و مذهبی در آن وجود دارند.[1] حکومت های...

نسل کشی و آگاهی ملی

نویسنده: آریاسب دادبه فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 47 نزدیک به یک قرن از جنایتی هولناک می گذرد که هیچ گاه وجدان بشری آن را فراموش نخواهد کرد. نقل قول هایی متفاوت دربارۀ...