نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 53
طبق روال هر روز، پس از رسیدن به محل کارم، ابتدا ایمیل های رسیده را بررسی کردم. ایمیلی از یکی از دوستان مشترک، که همکار مرحوم دکتر لوکاس هم بود، نظرم را جلب کرد. ایشان نیز خبری را از یکی از شاگردان سابق دکتر، که در امریکا مشغول تحصیل است، برایم فرستاده بود. خبر کوتاه بود و تکان دهنده. استاد از دنیا رفت… و به دنبال آن شعری از سهراب سپهری: بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید. * * * صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند. * * * به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد و او به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار بود و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد. همیشه رشته صحبت را به چفت آب گره می زد. برای ما، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفۀ سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه یک سطل آب تازه شدیم. * * * و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه بشارت رفت. * * * ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصلۀ نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم. دکتر مدتی بود که با غول سرطان دست و پنجه نرم می کرد اما خبرها حاکی از بازگشت سلامتی ایشان بود. 17 تیر 1389، هزاران نفر در مقابل دانشگاه تهران، کانون دیرینۀ علم و معرفت، گرد آمدند تا پیکر استاد را تشییع کنند. همه بهت زده و غمگین بودند. همه چیز به پایان رسید. مراسم خاک سپاری، با شکوه فراوان، در آرامگاه ارمنیان برگزار شد و در پی آن، مراسم یادبود. همه چیز نشان از سپاس بی پایان دوستان، آشنایان و شاگردان بی شمار دکتر داشت. استاد رفت. دکتر کارو لوکاس تولد خود را چنین شرح می دهد: (( در 14شهریور 1328ش، هنگامی که خانواده ام طبق روال همه ساله برای گذراندن تعطیلات تابستان به موطن خود، جلفای اصفهان، رفته بودند به دنیا آمدم. درواقع، از طرف پدر و مادر اصفهانی هستم اما قسمت اعظم عمر و دوران تحصیلم را در تهران سپری کرده ام. در نتیجه، من نیمه اصفهانی و نیمه تهرانی هستم و سپس به شوخی می گوید که اگر شاهد بازی دو تیم تهران و اصفهان باشم، مسلماً تیم اصفهان را تشویق خواهم کرد)). دکتر کارو لوکاس کلیۀ مراحل تحصیلی خود را در دبستان و دبیرستان کوشش ارمنیان طی کرد و در 1347ش، دیپلم خود را در رشتۀ ریاضی دریافت داشت. در همان سال، با رتبۀ عالی، وارد دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران و در 1352ش، با مدرک کارشناسی ارشد، در رشتۀ برق و الکترونیک، از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. دکتر لوکاس در مورد علاقه مندی اش به دنیای مهندسی و دانشکدۀ فنی می گوید: (( برخی از رشته ها مانند رشته های مختلف پزشکی و مهندسی همواره مورد علاقۀ بچه ها بوده و هست و اکثر دانش آموزان سعی می کنند هنگام ورود به دانشگاه یکی از این رشته ها را انتخاب کنند. زمانی که در کنکور شرکت کردم کنکور سراسری هنوز وجود نداشت و هر دانشگاه خودش به صورت مستقل کنکور برگزار می کرد. من، که در کنکور دانشگاه تهران پذیرفته شده بودم، به دلیل رتبۀ بالای قبولی، رشته ای را که معمولاً مورد علاقۀ دانش آموزان بود انتخاب کردم و وارد رشتۀ مهندسی دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران شدم)). دکتر در بخش دیگری از خاطرات خود می گوید: (( من به دلیل خاصی این رشته را انتخاب نکردم بلکه انتخابم بیشتر به خاطر پرستیژ اجتماعی رشتۀ مهندسی بود تا علاقۀ شخصی. اصولاً دانش آموزان در بیست سی سال گذشته مانند امروز برنامه ریزی نداشتند و تنها پس از اتمام دورۀ دبیرستان به این فکر می افتادند که دانشگاهی هم هست و باید برنامه ای برای انتخاب رشته داشته باشند)). این اظهار نظر دکتر بدون شک از خلوص نیت و سادگی ایشان سرچشمه گرفته است. به نظر می رسید که نیرویی نامرئی، که نشان از نبوغ یک دانش آموز عادی فارغ التحصیل دبیرستان داشت، متولد شده بود. گواه این ادعا ادامۀ فعالیت های سریع و پی در پی علمی ایشان در عرصۀ علم و فناوری بود. دکتر لوکاس در 1353ش، برای ادامۀ تحصیل، به دانشگاه معتبر برکلی، در کالیفرنیا، رفت و در 1355ش، موفق به اخذ دکترای خود، در رشتۀ مهندسی الکترونیک و علوم کامپیوتر، از آن دانشگاه شد. دکتر لوکاس در مورد فضای دانشکدۀ فنی در زمان تحصیل خود می گوید: (( به جلسه ای دعوت شدم تا برای دانشجویان ورودی جدید سخنرانی کنم. کسانی که پیش از من سخنرانی کرده بودند همگی مضمون سخنانشان این بود که شما دانشجویانی که اینجا پذیرفته شده اید افرادی ممتاز و باهوش و جزو 1% از روشنفکران جامعه هستید. من از این سخنان وحشت کردم و با خود فکر کردم که اگر این دانشجویان تنها 50% از این سخنان را باور کنند چه تصور اشتباهی از خود خواهند داشت زیرا چنین تصور اشتباهی، هنگام ورود به دانشگاه، برای من نیز به وجود آمده بود)). او در ادامه از خاطرات زمان تحصیل خود می گوید: (( دانشکده در زمان ما از نظر اجتماعی محیط بازتری داشت. مدارس هم کلاسی هایی را با هم آشنا می کرد که همه به قشری خاص از اجتماع تعلق داشتند اما زمانی که وارد دانشگاه می شدیم با محیطی بسیار بازتر آشنا و با افرادی از قشرهای مختلف اجتماعی و تعلقات جغرافیایی گوناگون دوست می شدیم. به این ترتیب، با ورود به دانشگاه، فضای مناسبی برای طرح دوستی هایی پایدار برای من مهیا شد. به تدریج، با گروهی از دانشجویان دوستی نزدیک تری برقرار کردم و صمیمی شدم، با هم به مسافرت می رفتیم. این دوستی ها کاملاً طبیعی شکل گرفته بود. یکی از خاطرات جالبی که از این دوستی ها در ذهنم باقی مانده این است که یک روز یکی از هم کلاسی هایمان آمد و گفت: برای عضویت در گروه شما چه کاری باید بکنم؟ درست مثل اینکه ما گروهی رسمی بودیم که عضو می پذیرد و تازه در این زمان ما متوجه شدیم که صمیمیت ما جلوۀ خارجی بارزی دارد و مورد توجه و علاقۀ هم کلاسی هایمان است)). دکتر لوکاس در مورد تأثیر تحصیل در دانشکدۀ فنی بر موفقیت و شخصیت اجتماعی اش می گوید: (( نمی توانم بگویم تحصیل در دانشکدۀ فنی در موفقیت من تأثیر زیادی داشته اما این دانشکده فضای خاصی داشت که من بعدها این جو خاص را در دانشگاه برکلی کالیفرنیا نیز حس کردم )). دکتر کارو لوکاس، پس از اخذ مدرک دکترا در رشتۀ مهندسی برق و الکترونیک از دانشگاه برکلی و پس از یک سال تدریس در این دانشگاه، به ایران بازگشت و در دانشکدۀ فنی به تدریس مشغول شد. این در حالی بود که دانشگاه برکلی رسماً از ایشان تقاضای ادامۀ تدریس با درجۀ استادیاری کرده بود. استاد، پس از بازگشت به ایران، به سرعت به عضوی تأثیرگذار در دانشکدۀ فنی تبدیل شد به گونه ای که به سختی می توان نقش بسیار پر رنگ ایشان را در گذر دانشکدۀ فنی از یک مؤسسۀ آموزشی محدود به مؤسسه ای پژوهشی نادیده گرفت. این نقش به قدری عالی ایفا شد که در کل کشور نیز تأثیرگذار بود و درواقع، درخشش فعلی کشور در زمینۀ پژوهش های کاربردی و مقالات پژوهشی (به ویژه در زمینۀ هوش مصنوعی و رایانش نرم) دستاورد نورافشانی اساتیدی است که بدون شک دکتر لوکاس از پرفروغ ترین آنان بوده. شخصیت کاریزماتیک دکتر به گونه ای بود که وی را نه تنها به منزلۀ نظریه پردازی صاحب سبک مطرح می ساخت بلکه تابش اندیشه های نوین او در مرزهای دانش و فن پژوهشگران بسیاری را پروانه وار گرد او جمع می کرد. به همین دلیل، دکتر لوکاس گروه های پژوهشی متعددی را پایه گذاری کرد که از جملۀ آنها می توان به پژوهشکدۀ سیستم های هوشمند، در مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات و قطب کنترل و پردازش هوشمند دانشگاه تهران اشاره کرد. دکتر لوکاس از اولین اساتیدی بود که پژوهش در زمینۀ هوش مصنوعی، رایانش نرم و حسابگری بیولوژیک و تکاملی را در ایران آغاز کرد و به حق می توان او را پدر هوش مصنوعی ایران دانست. او در تعریف درس های مباحث ویژه، که گاهی برای اولین بار در دنیا ارائه می شدند، پیشگامی به تمام معنی بود. درس هایی مانند حسابگری بیولوژیک، سیستم های شناختی اجتماعی، مباحث ویژه در سیستم های تصمیم یار و مباحث ویژۀ طراحی سیستم ها از جملۀ این درس ها هستند. دیگر ویژگی کم نظیر استاد تسلط تحسین برانگیزشان بر رشته های مختلف علمی بود. در میان اساتید دانشگاه، به دلیل ماهیت این حرفه؛ یعنی، مورد پرسش قرار گرفتن از سوی دانشجویان در زمینه های متفاوت، اساتیدی بودند که تنها علائق آموزشی و پژوهشی خاصی داشتند اما ویژگی دکتر این بود که در مقام پاسخ گو به مباحثی در رشته هایی دور از رشتۀ تخصصی خود نیز کاملاً تسلط داشت و با درکی عمیق از این مباحث صحبت می کرد؛ برای مثال، ایشان تسلطی کم نظیر در زمینۀ تاریخ و ادبیات ارمنستان و مشاهیر ارمنی، چه در زمینۀ سیاسی و چه در زمینه های علمی، داشتند. همین امر سبب شده بود که استاد دروسی را در رشته ها و دانشکده های مختلف مانند فناوری اطلاعات، مهندسی سیستم ها، مدیریت، هنرهای زیبا، روان شناسی، زبان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، کارآفرینی، تجارت الکترونیک و بانکداری ارائه کند یا راهنمایی، مشاوره و داوری پایان نامه های مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری را در این زمینه با موفقیت برعهده گیرد. پروفسور لوکاس، در 1385ش، به پاس یک عمر خدمت به جامعۀ علمی، به منزلۀ چهرۀ ماندگار کشور شناخته شد و مورد تقدیر قرار گرفت. خلق نیک و گشاده رویی دکتر زبانزد همه بود. یکی از شاگردان ایشان چنین تعریف می کند که؛ سؤالی داشتم و از دکتر خواهش کردم آن را برایم توضیح دهد. او گفت روز جمعه به دانشکده بروم تا با فراغت کامل در مورد این سؤال و مشکل بحث کنیم. ساعت ده صبح در دفتر دکتر بودم او پیش از من به دفتر بسیار شلوغ و انباشته از کتاب و مقالات متعددش رسیده و منتظر من بود. با گشاده رویی خاصی مرا پذیرفت و گفت که قبل از هرچیز بگذار چند لیوان آب جوش بیاورم تا با هم چای بنوشیم و سپس وارد مباحث علمی شویم. راستش خجالت کشیدم و از دکتر خواهش کردم که خودم دنبال آب جوش بروم ولی ایشان با لبخندی گفت که چه فرقی دارد من آب جوش می آورم. پس از صرف چای، سؤال خود را مطرح کردم و منتظر جواب استاد ماندم. ایشان ابعاد گوناگون سؤال مرا در کمال آرامش توضیح دادند طوری که اصلاً متوجۀ گذر زمان نشدم. دکتر بیش از دو ساعت وقت گران بهای خود را در اختیار من گذاشته بود! استاد همواره با نگاهی گرم پاسخ سؤالات همه را می دادند و با زیبایی یکسانی به همه لبخند می زدند. بارها پیش آمده بود دانشجویانی از دانشگاه های دیگر خواستار ملاقات با دکتر شده بودند و ایشان با گشاده رویی خاص خود آنها را پذیرفته و با چنان احترام و محبتی با آنان صحبت می کرد که گویی دانشمندانی هم سطح خودش هستند. این اخلاق استاد سبب شده بود که جوانان بسیاری اعتماد به نفس پیدا کرده و وارد مباحث پژوهشی شوند. دکتر چنان فروتن و مردمی بود که از مطلبی که در صفحۀ ویکی پدیا نوشته شده بود مبنی بر اینکه او در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده ناراحت شده بود، او همیشه خود را از قشر متوسط جامعه می دانست و معتقد بود که در خانواده ای متوسط به دنیا آمده است. دانشجویان دکتر لوکاس همیشه می دانستند که می توانند با نظرات ایشان مخالفت کنند اما در مقابل باید منتظر نقدهای استوار، تند و بنیادین ایشان باشند. اگر مقاله ای از زیر دست استاد جان سالم به در می برد، به معنی موفقیت کامل و عیب و نقص نداشتن آن بود. دانشجویان تنها در این صورت با آرامش و اطمینان می گفتند که دیگر مشکلی نیست. استاد در عین سخت گیری بسیار رئوف و مهربان بود. مرحوم دکتر لوکاس علاوه بر تدریس و تحقیق در ایران به فعالیت های علمی و پژوهشی بسیاری نیز در دانشگاه های خارج از کشور پرداخته اند. برخی از سمت های ایشان در خارج از کشور عبارت اند از: ـ دانشیار مدعو، دانشگاه تورنتو کانادا، تابستان سال تحصیلی 1989ـ1990م ـ دانشیار مدعو، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، 1988 ـ 1989م ـ دانشیار مدعو، دانشگاه گاریویس، 1984 ـ 1985م ـ دانشیار مدعو، دانشگاه کالیفرنیای لوس آنجلس، 1975 ـ 1976م ـ محقق مرکز بین المللی فیزیک نظری ـ محقق مؤسسۀ ریاضی کاربردی ـ محقق آکادمی علوم چین ـ محقق انستیتیوی تکنولوژی الکتریکی هاربین ـ دستیار تحقیق در شرکت پژوهشی تولیدی اونتاریو کانادا ـ دستیار تحقیق در آزمایشگاه پژوهش های الکترونیکی، دانشگاه برکلی کالیفرنیا. پژوهش های دکتر لوکاس بیشتر در زمینه های زیر بوده است: محاسبه های زیستی،[1] هوش محاسبه ای،[2] سیستم های نامشخص،[3] کنترل هوشمند،[4] شبکه های عصبی،[5] سیستم های چند عاملی،[6] داده کاوی،[7] مدلسازی مالی[8] و مدیریت دانش[9]. پروفسور لوکاس همچنین در تأسیس چندین سازمان و نهاد پژوهشی در ایران همکاری داشت و دارندۀ حق امتیاز مؤسسۀ Speaker Persian Isolated World Neuro Recognizer بود. ایشان متجاوز از 150مقاله در مجله ها و 300 مقاله در گردهمایی های مختلف، در ایران و جهان، ارائه کرده و سمت دبیری چندین گردهمایی بین المللی را نیز عهده دار بوده است. در کنار فعالیت های علمی و شرکت در سمینارها و گردهمایی ها مرحوم دکتر لوکاس در سمت مشاور عالی در سازمان ها و مؤسسات زیر نیز فعالیت داشته است: بانک ملت، مهندسین مشاور توسعۀ راه آهن جمهوری اسلامی ایران، وزارت نیرو، شرکت سهامی بانک داران ایرانی، انجمن مهندسین مشاور مگردومیان، شرکت تحقیقاتی اُنتاریو(اِم. آر. سی. اُ). [10] دکتر لوکاس، در 1379ش، هنگامی که ریاست پژوهشگاه سیستم های هوشمند را برعهده داشت، با دکتر آشوت چلنگیریان، چهرۀ سرشناس مؤسسۀ فیزیک ارمنستان، آشنا شد. از آن سال به بعدنشست های دو نهاد دانشگاهی ایران و جمهوری ارمنستان، تحت عنوان کارگاه های شبکه های عصبی، تا 1386ش، همه ساله و به صورت متناوب و یک سال در میان در ایران و ارمنستان برگزار می شد. در کنار این نشست ها، گردهمایی های دیگری نیز، تحت عناوین مختلف و با مؤسسات دیگر مانند مؤسسۀ زلزله شناسی و فرهنگستان علوم ارمنستان، به صورت سالیانه برگزار می شد. چکیدۀ این فعالیت ها، که تا زمان مرگ استاد ادامه داشت، به شرح زیر است:
مرحوم دکتر لوکاس با جدیت و پشتکار تابع نظریۀ برتری تعلیم و تربیت پژوهش محور نسبت به تربیت آموزش محور بود. او اعتقاد داشت که علاوه بر تأثیرات تعلیم و تربیت پژوهش محور، از نظر فلسفه و روان شناسی یادگیری، چند تحول بنیادی دیگر این گذر را صدچندان با اهمیت تر می سازد. ایشان این تحولات راچنین تفسیر می کرد:
مرحوم دکتر لوکاس پس از انتخاب شدن به منزلۀ چهرۀ ماندگار در رشتۀ مهندسی برق و الکترونیک، در 1385ش، طی مصاحبه ای گفتند: (( دنیای امروز دنیایی چندمنظوره است و انسان نباید طوری تربیت شود که در تمام عمر خود فقط یک کار انجام دهد؛ مثلاً، اگر در قرون وسطا می خواستند یک مسگر تربیت کنند این کار به سادگی قابل انجام بود ولیکن امروز ما باید افراد را طوری تربیت کنیم که فردا به جای مسگری وارد هر شغل دیگری هم که شدند با آموزشی کوتاه مدت بتوانند آن حرفه را هم به خوبی به انجام برسانند. در شرایط فعلی تنها دانسته های علمی نیستند که نیمۀ عمرشان کوتاه است فنون هم دارای نیمۀ عمر کوتاهی هستند و به سرعت تغییر می کنند؛ یعنی، فنونی که امروز حاکمیت دارند سه سال بعد کاملاً زیر و رو می شوند و تغییر می کنند. بنابراین، دانش آموختۀ دانشگاه، که امروز وارد عرصۀ کار شده است، باید قادر باشد که تا سه سال بعد هم درکی صحیح از فنون جدید داشته باشد. پس، مجبوریم افراد را چند منظوره تربیت کنیم تا با یک آموزش کوتاه مدت بتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. اما در مورد تعامل حرفه ای دانش آموختگان باید گفت که ما در گرایش های مهندسی هیچ واحد جامعه شناسی به دانشجویان ارائه نمی دهیم حتی در دانشگاه های مادر مثل دانشگاه تهران نیز گرایش ها و رشته های مختلفی دیده نمی شوند)). دکتر کارو لوکاس، پس از چند سال مبارزه با سرطان، در 17 تیر 1389، در 61 سالگی، در تهران، چشم از جهان فروبست. در خاتمه و از آن جایی که هیچ مرد موفقی بدون داشتن همسر و شریک زندگی نمی تواند موفق باشد اشاره ای می کنیم به خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس، همسر مرحوم دکتر کارو لوکاس. دکتر امیلیا نرسیسیانس در مصاحبه ای مطبوعاتی پیش از فوت همسرشان می گویند: (( من هم از سوی خانوادۀ مادری اهل جلفای اصفهان هستم و جالب این است که خانوادۀ ما و دکتر لوکاس سال ها به واسطۀ وصلت های خانوادگی با هم در ارتباط بوده اند و در واقع عروس به خانوادۀ آنان فرستاده اند)). این سنت کماکان حفظ شده به طوری که دکتر امیلیا نرسیسیانس، در 1355ش، در امریکا، با دکتر لوکاس پیوند زناشویی می بندد و از آنجایی که هیچ مرد موفقی بدون داشتن زوج و شریکی همسو نمی تواند موفق باشد این قانون باردیگر اتفاق افتاد. از خانم دکتر نرسیسیانس، که خود در خانواده ای فرهیخته و فرهنگی متولد و تربیت شده بود، چنین انتظاری دور از ذهن نبود. دکتر نرسیسیانس در بخشی دیگر از مصاحبۀ خود می گوید: (( من در 1355ش به امریکا رفتم و در آنجا، با دکتر لوکاس ازدواج کردم و به ایران برگشتم و از دانشگاه دماوند، در رشتۀ تاریخ و فرهنگ تطبیقی، فارغ التحصیل شدم. سپس، در دانشگاه سالفورد انگلستان، ادامۀ تحصیل دادم. دارای مدرک فوق لیسانس، در رشته های جامعه شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی تربیتی از دانشگاه های سالفورد انگلستان و سنچری امریکا هستم. مدرک دکترای خود را هم از دانشگاه سنچری امریکا اخذ کرده ام و هم اکنون، در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به عنوان استاد مشغول به کار هستم)). حاصل ازدواج استاد کارو لوکاس با دکتر نرسیسیانس یک فرزند پسر به نام آرمان است که برخلاف پدر نمرات ممتاز خود را در رشتۀ معماری کسب کرده است. پی نوشت ها: Biological Computing 1ـ Computational Intelligence 2ـ Uncertain Systems 3ـ Intelligent Control 4ـ Neural Networks 5ـ Multiagent Systems 6ـ Data Mining 7ـ Financial Modeling 8ـ Knowledge Management 9ـ Manufacturing Research Corporatin of Ontario (M.R.C.O) 10ـ |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 53
|