فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۱
فرهنگ ارمنیان ایران و مشترکات فرهنگی ایران وارمنستان
نویسنده: آریاسپ دادبه
امشب به انگیزهٔ بزرگداشت و یاد هنرمند ارجمند معاصر، مارکو گریگوریان، می خواهم ادای دینی نسبت به فرهیختگان ارمنی کنم گرچه سخن گفتن دربارهٔ فرهنگ دیرپای ارمنستان و بزرگان و نام آوران این فرهنگ نه در توان من است و نه در این دقایق کوتاه شدنی.
می خواهم مراتب احترام خود را نسبت به فرهنگ ملتی ابراز کنم که در سرگذشت پر فراز ونشیب خود جز اندیشهٔ نیک و کردار نیک به جای نگذاشته اند. شاید ارمنیان تنها ملتی در جهان باشند که به هیچ سرزمینی تجاوز نظامی نکرده و مرتکب قتل و غارت نشده اند.
نیک کرداری ارمنیان نه تنها در ایران، که سرزمین تاریخی آنها محسوب می شود، مثال زدنی است بلکه در دیگر نقاط جهان نیز، که این مردم به خاطر رنج ها و مصائب پیش آمده مجبور به ترک سرزمین اجدادی خود و اقامت در آن بوده اند، قابل تحسین است آن چنان که نمی توان از تاریخ لهستان، روسیه، حکومت عثمانی و دیگر نقاط جهان نام برد بی آنکه به نقش ارزشمند دولت مردان و مدیران مبرز، نظامیان، صنعتگران و هنرمندان ارمنی اشاره کرد.نمی توان تأثیرات عمیق مخیتارِتسی های ارمن را بر فرهنگ ونیز و تری یست[۳]ایتالیا و کلیسای غرب نادیده گرفت.
ارمنیان در شادی و غم بسیاری از مردم جهان و در نهضت های آزادی خواهی بسیاری از آنان سهیم بوده اند. شاید، شرکت ارمنیان در جنگ جهانی اول هنوز در یادها باقی باشد و اینکه در این جنگ ناخواسته پنجاه هزار و به قولی هفتاد هزار ارمنی در میدان افتخار در کنار روسیه، فرانسه و صربستان به خاک افتادند و در قفقاز، در صف اول جنگ، در سپاه سوم قفقاز، قرار گرفتند. سرانجام هم دولت های پیروز همهٔ این جانفشانی ها را فراموش کردند و بازستانی سرزمین های تاریخی ارمنستان را در ازای یک معاملهٔ ننگین و تعهدات دیگر زیر پا نهادند.
آزاد اندیشی جزئ ذات این ملت بزرگ است و اصولا ً ارمنی در کشوری با نظامی استبدادی چیزی جز عنصری مخالف، آن هم در نهایت صراحت نمی تواند باشد. ارمنیان ملتی هستند که در یک دورهٔ تاریخی بیش از یک و نیم میلیون کشته دادند تا یک میلیون نفر دیگر در آزادی زندگی کنند!! در کجای تاریخ بشر چنین سرگذشتی را سراغ داریم؟
ما، ایرانیان معاصر، هنوز شرکت قابل توجه حزب داشناک در انقلا ب مشروطه را از یاد نبرده ایم و هنوز به یاد داریم که یپرم خان، سردار مشروطه، در رأس سپاهیان مشروطه خواه تهران را از خفقان استبداد صغیر رهایی بخشید.
باید به یاد بسپاریم که چگونه انقلابیون ارمنی عده ایی از سران خود مانند کِری[۴] و خچو[۵] را به همراه شماری از جان گذشتگان داوطلب به لشکر مشروطه خواهان فرستادند.
هنرمندی ارمنیان تنها در خلق اشیاء ظریف و صنایع بدیع آنان نیست بلکه به واقع هنرمندی آنان در خوی انسان دوستی و روان آزاد اندیش آنهاست.
در زبان اوستایی، که خویشاوند کهن زبان ارمن است، هنر یا هوونره و هنرمندی به معنای نیک مردی یا نیک توانی آمده است. حال که سخن از زبان کهن اوستایی به میان آمد بی جا نیست که سرگذشتی مشترک و روزگارانی را به یاد آوریم که خویشاوندی، هم خونی و هم نژادی ارمنیان و دیگر مردم ایران زمین چنان در هم تنیده بود که هیچ نشانه ای از جدایی دو ملت در میان نبود.
اصولاً مرزهای ژئوپولیتیکی پدیده ای جدید است و تا پیش از این دوره ملت های گوناگون این خطهٔ جغرافیایی، که خویشاوندی تاریخی ـ فرهنگی دیرپایی با یکدیگر دارند، دارای مرزهای سیاسی ـ نظامی به گونهٔ امروزی نبوده اند. دیگر مردمان ایرانی و ارمنیان نمی فهمیدند چگونه و در کجا به مرزهای سرزمینی یکدیگر وارد شده اند چنان که ایرانیان و هندی ها هم نمی فهمیدند.
شاید اولین رخنهٔ بی مهری ها و گرایش به جدایی در تاریخ ما به زمانی باز می گردد که ساسانیان در اندیشهٔ تحمیل ناروای دیانت خود به مردم ارمنستان برآمدند و آن جنگ غم انگیز در زمان یزدگرد اول به خاطر این نابخردی پیش آمد که سزاوار مردم دو سوی ارس نبود.
اما این ناهنجاری تأثیری نهایی در اشتراکات فرهنگی و تاریخی این دو سرزمین به جای ننهاد چنان که دردها و رنج های بیشماری که شرافت انسانی را آلوده است در میان ارمنیان و دیگر اقوام ایرانی مشترک است. همهٔ این مردم از آتش کینه و آزمندی متجاوزان سلوکی، رومی، عرب، توارانیان، ترکان سلجوقی، تاتارها، ایلغار مغول، ازبکان تیموری، ترکان عثمانی و اسلاوها رنج کشیده و مصائب مشترک داشته اند.
شاهزاده پارویر[۶] در فتح نینوا و شکست آشور با مادها همراهی کرد و همین خاندان از شاهان ارمن از متحدان اولیهٔ کوروش بزرگ بودند.
از هشت سردار نام برده شده در کتیبهٔ بیستون یکی سرداری ارمنی است؛ سردارانی که علیه نامردمی ها و اندیشه های پلیدی چون اندیشه های گئومات و حکومت دینی وی هم پیمان شدند. به این ترتیب باز هم ارمنیان در زمان هخامنشیان بازوی راست ارتش ایران بوده اند. هرودوت، مورخ یونانی، در کتاب خود به سپاهیان ارمن در ارتش خشایار شاه اشاره می کند، در زمان گذشتن از بغازهای بسفور و داردانل و جنگ های مدیک.
بنا به نوشته های کوئینتوکورچه[۷]، مورخ رومی قرن اول میلادی، در زمان حملهٔ یونانیان، ارمنیان چهل هزار پیاده و هفت هزار سوار به کمک داریوش سوم فرستادند.
در جنگ گوگمل با اسکندر، سواران ارمنی جناح راست ارتش شاهنشاهی را تشکیل داده بودند(تارن، تاریخ کمیریج، ج۴). ارمنستان به وسیلهٔ یونانیان فتح نشد و همان سلسله ای در آن ادامهٔ حیات داد که به وسیلهٔ اورونتس[۸]، ساتراپ داریوش سوم تأسیس شده بود که به هرانت یا یرواند نیز معروف است. باید یادآوری کنیم که داریوش سوم نیز روزگاری ساتراپ ارمنستان بود.
در زمان سلوکی ها هنگامی که تیمارک[۹]، حاکم ماد (آذربایجان) علیه سلوکی ها سر به شورش برداشت آرتاشس سپاهی به یاری او فرستاد.
تیگران بزرگ، پادشاه ارمنستان، در کاپادوکیا و جنگ های بی شمار دیگری در برابر رومیان همراه مهرداد ششم معروف به مهرداد اوپاتور بود.آنان ۴۸ سال در برابر رومیان جنگیدند و در حقیقت آنها بودند که پاسدار فرهنگ یونانی و انتقال دهندهٔ آن به فرهنگ بیزانس شدند نه رومیان.
پس از نیرنگ مارک آنتوان رومی و ویرانی ارمنستان به تحریک کلوئوپاترا و کشته شدن آرتاواز فرمانروایی آرشاکانی ها از تبار اشکانی ها تا چهار قرن بعد تداوم تاریخ این ملت است، تا آنجا که تیرداد پادشاه ارمنستان علیه خودکامگی های رومیان جنگ های سختی کرد.
همین تیرداد بود که با شکوه فراوان وارد روم شد و در آیین های رومی و جشن هایی که نرون، امپراتور روم، به خاطر او برگزار کرده بود حاضر نشد رسم رومیان را به جا آورد و شمشیر از کمر خود باز کند و هم این پادشاه ارمنستان بود که نرون را مشرف به آیین میترا کرد.
ارمنیان و دیگر مردم ایران مصائب بیشمار قرن های ششم میلادی تا به امروز را مشترکاً از سر گذرانده اند؛ مصائبی چون هجوم تورانیان، اعراب، ترکان، ایلغار مغول، عثمانی ها، اسلاو ها و غیره.
ارمنیان حتی به خاطر حفظ تمامیت ارضی ایران در تنگناهای تاریخی مجبور به مهاجرت شده اند، مانند کوچ به اصفهان در زمان شاه عباس اول در برابر تهاجم مجدد ترکان عثمانی. پس از استقبال گرم آنها از شاه عباس و تهاجم مجدد ترکان عثمانی تخلیهٔ منطقه در حقیقت اجرای یک استراتژی نظامی علیه ترکان بود.
گزارش های تکان دهندهٔ کروسینسکی، راهب یسوعی لهستانی در زمان شاه سلطان حسین صفوی، دربارهٔ هجوم افغان ها و مقاومت ارمنیان جلفا تار و پود وجود آدمی را ویران می کند. کرونسینسکی می نویسد:(( وقتی افغانان به نزدیکی اصفهان رسیده بودند ارمنیان جلفا به رغم اینکه کمکی از دربار دریافت نکرده ونامهربانی هایی از شاه زادگان صفوی دیده بودند در برابر شورشیان افغانی پایداری کردند.
افغانان تاریکی شب را غنیمت شمردند، حصار جلفا را ویران کردند و به آنان شبیخون زدند و در آخر کار تاوان بی لیاقتی شاه سلطان حسین را ارمنیان هم پرداخت کردند و قرار شد به درخواست محمود افغان ارمنیان شصت یا هفتاد هزار تومان پول نقد پرداخت و پنجاه دختر جوان از خاندان های سرشناس ارمنی را به افغانان تسلیم کنند، کروسینسکی می نویسد دیدن دختران جوانی که به آغوش مادران خود پناه می بردند و فریاد ناامیدی سرمی دادند نمایش سخت رقت انگیزی بود. افغانان به این هم بسنده نکردند و به بهانهٔ سرکشی به خانه ها به جلفا ریختند. از هیچ خشونت و توحشی فروگذار نکردند. همهٔ اشیای قیمتی و جواهرات را ربودند و صاحب خانه ها را بیرون کشیدند و انواع رذالت ها کردند)).
در قرن هجدهم پس از فروکش کردن آشوب ها و تشکیل شورای بزرگان ایران در دشت مغان روحانی ای ارمنی از بزرگان اجمیادزین شمشیر به کمر نادر شاه افشار بست تا به همراه دیگر بزرگان ایران مقام پادشاهی را به او تفویض کنند.
از تأثیرات مهم ارمنیان در فرهنگ ایران که به استعداد قومی آنها باز می گردد کنجکاوی، ماجراجویی و شهامت در ایجاد تازه ها، تغییرات و از پس کار به خوبی برآمدن است. شاید، به خاطر همین ویژگی بوده که دستگاه چاپ سرب را در۱۶۳۹ م به اصفهان آوردند یا جرئت استفاده از صنعت و همهٔ پوشیدگی های مرعوب کنندهٔ آن را به دیگر مردم ایران آموزش دادند. ارمنیان موسیقی و هنرهای بیگانه را در کمال سهولت اجرا می کردند و در هرگونه طراحی جسور بوده اند. همین جسارت ها و شهامت ها بود که در اوج انزوای راه تجاری ابریشم و تبدیل ثروتمندترین نقاط جهان به ویرانه فقر به دست ترکان عثمانی به خاطر قطع ارتباط تجاری شرق و غرب (با فتح قسطنطنیه به دست ترکان و تغییر مسیر راه تجاری از سوی اروپائیان) تجار ارمنی دل به دریا زدند، از همهٔ خطرهای طبیعی و ناامنی ها با استقامت و دلیری بی مانندشان عبور می کردند و با نیتی پاک و ناشی از خیرخواهی و احسان کاروان ها را به مقصد رساندند.
تاورنیه بازرگانان ارمنی را بسیار تحسین کرده است. او در سفرنامهٔ خود می گوید: ((ارمنیان مردمی هستند قوی و خستگی ناپذیر برای رفتن به سفرهای دور و دراز و خطرات بیشمار)).
سال ها بعد با مهاجرت تجار ارمنی از ایران تجارت بسیار از رونق افتاد. اشراف ارمنی مقیم در ترکیه و استانبول برای فرزندان خود معلم سرخانه می گرفتند، چون فرزندانشان را به مدارس عمومی عثمانی نمی فرستادند و به آنها الزاماً ادبیات فارسی درس می دادند و تنها اشاعه دهندگان زبان پارسی در عثمانی بودند در حالی که خود زبان ارمنی انعطاف پذیری بسیار دارد و قدرتی بی بدیل در ساخت واژه های نو و آفرینش ترکیبات تازه.
به مناسبت گردهمایی امشب باید یادی کنم از هنرمندان بزرگ ارمنی و نقش بسزا و تأثیرگذارشان در فرهنگ ایران. اصولا ً همه می دانستند که بدون وجود ارمنیان ادارهٔ صنعت و صنایع مستظرفه به آسانی شدنی نیست و خالی از لطف است، چنان که حتی فتح علی شاه قاجار، که در حقیقت اساس شهریاری قاجاریان را بنا کرد، با تأسیس پایتخت جدید عده ای از هنرمندان ارمنی را از اصفهان به تهران آورد و حتی در کنار شاه عبد العظیم کلیسایی با نام تادئوس مقدس برایشان ایجاد کرد. در حقیقت او می دانست که شگفتی هنر مکتب اصفهان نیز با مشارکت هنرمندان و صنعتگران ارمنی توأم بوده است چنان که شاردن، سیاح فرانسوی، هنگامی که با شگفتی از بازار رنگ سازهای اصفهان صحبت و آن را در جهان بی همتا معرفی می کند از دو برادر ارمنی در اصفهان نام می برد که از رنگ سازان مهم دورهٔ صفویه بودند و بعدها کارگاه خود را به فلامان می برند و از پایه گزاران ساخت رنگ های روغنی در هلند می شوند یا هنر شیشه گری که در خاندان های ارمنی به تعالی رسید و رونق تازه ای به این هنر در ایران بخشید.
بزرگ ترین شاعر، حماسه سرا و موسیقی دان تاریخ ارمنستان؛ یعنی، سایات نوا، که گویا اهل حلب بود، سال های سال در دربار کریم خان زند در شیراز به سر می برد و تحقیقات مویسقی شناسی نشان می دهد که ریشه هایی از موسیقی قفقاز در مکتب شیراز تداوم یافته و با انتقال استادان مکتب شیراز به تهران؛ یعنی، استاد زهره و استاد مینا به تهران منتقل شده. از تأثیر موسیقی ارمنی بر روند تحول موسیقی ایرانی در دورهٔ زندیه و قاجاریه و انتقال آن به تهران نمی توان به سادگی عبور کرد، چنان که از حضور موسیقی دانان ارمنی در اصفهان و آذربایجان. سازندگان بزرگ آلا ت موسیقی ایران از ارمنیان بوده اند مانند ملکم و یحیی که افتخار فرهنگ موسیقی ما هستند. نوازندگی سازهای اروپایی از طریق موسیقیدان های ارمنی چون سرژ هوختسیف و ده ها استاد دیگر در ایران پایه ریزی شد. همچنین باید از اجراهای موسیو هایک و نوازندگی بی مانند و به یاد ماندنی کمانچهٔ او در برنامهٔ ساز و سخن روح الله خالقی در رادیو ایران یاد کنم. اصلا ً پا گرفتن موسیقی کلا سیک اروپایی و تشکیل ارکسترهای بزرگ و ارکستر سمفونیک تهران بدون وجود استادان ارمنی ناشدنی بود.
کسی چون موسی خان معروفی در تاریخ موسیقی ایران؛ یعنی، اولین کسی که ردیف موسیقی ایرانی را جمع آوری کرد و به خط نت اروپایی نوشت و منتشر کرد هم اصلیت ارمنی دارد، مانند بسیار کسان دیگر چون میرزا ملکم خان در زمان ناصرالدین شاه که از پیشروان اصلا حات فکری در ایران بود.
به دلیل طولانی شدن عرایضم نمی توانم نام همهٔ موسیقی دان های ارمنی را متذکر شوم. نمی توانم به خوبی حق بزرگی را که استادانی چون استاد بی مانند، ملک اصلانیان، جناب استاد مناتساکانیان، برادران بابائیان و استاد عالی قدر، لوریس چکناوریان، به گردن موسیقی معاصر دارند بیان کنم.
مؤسس سینما در ایران نیز ارمنیان بوده اند و حتی پیشروان سینما چون آوانس اوهانیان و بادماگریان، که مؤسس مدرسهٔ سینمایی ایران است، نیز ارمنی بودند. اوهانیان در ۱۹۰۰ م در مشهد متولد شد و در روسیه تحصیل کرد. او مؤسس فاکولته فیلم مسکو، عضو انجمن متخصصان فیلم برداری مسکو و دبیرمدرسهٔ هنرپیشگی مسکو بود. در۱۳۰۴ شمسی به ایران بازگشت و سپس به دعوت دولت هندوستان برای تأسیس مدرسهٔ هنرپیشگی به کلکته رفت و اولین مدرسه سینمایی هند را افتتاح کرد. در۱۹۳۸ م به عشق آباد رفت (جمهوری ترکمنستان کنونی) و در آنجا اولین فیلم خود را با نام گل وانیالماز را ساخت و مدرسه ای در عشق آباد تأسیس کرد، پس از ورود به ایران نیز اقدام به تأسیس یک مدرسهٔ سینمایی کرد. در۱۳۰۹ شمسی اولین فیلم او با نام آبی و رابی با کمک مالی صاحب سینما مایاک ساخته شد. سپس اقدام به تأسیس استودیو پارس فیلم کرد و دومین فیلم خود را در ایران با نام حاجی آقا اکتور سینما در۱۳۱۱ شمسی ساخت که در سینما رویال تهران به نمایش در آمد. اولین حرکت دوربین و اولین تروکاژ در این فیلم به کار رفته است.
در زمینهٔ عکاسی نمی توان تأثیر ژرف عکاسان ارمنی را در پا گرفتن هنر عکاسی در ایران از یاد برد. هنوز که هنوز است آنتوان خان سوروگین افتخار تاریخ عکاسی ایران و یکی از نوادر عکاسی جهان محسوب می شود.
پسر همین هنرمند، معروف به درویش سوروگین، بانی تصویرسازی جدید در ایران بود و بیش از صدهزار تصویر برای شاهنامهٔ فردوسی، خیام و غیره خلق کرد. دوست او، صادق هدایت، تأکید زیادی داشت که درویش به جامعهٔ هنری معرفی شود.
از مارکار قرابگیان نیز باید یاد کنم، شاگرد برجستهٔ کمال الملک که بعدها شاگرد گرازیموف هم بود و آتلیهٔ مانی را تأسیس کرد و در گسترش نقاشی واقع گرا سهمی بسزا داشت.
آراپیک باغداساریان با آن همه صفا و صمیمیتش، که زبانزد همگان است، از پیش کسوتان طرح طنز سیاسی در ایران بود و همین طور از پیش کسوتان ساخت انیمیشن.
با دیدن هر اثر هنری جای پایی از ذوق ارمنیان ایران می جوییم. شاید، یکی از دیدنی ترین آثار معماری داخلی در ایران فضای داخلی هتل شاه عباس اصفهان باشد. یسایی شاهیجانیان خالق اکثر نقاشی های این مکان است که شاگرد یرواند ناهاپتیان بود. استاد ناهاپتیان و سمبات گیورقیان که بنیان گذاران شیوه ای بدیع در نقاشی آبرنگ در ایران بودند از افتخارات هنر ارمنیان محسوب می شوند.
تمام کارهای چوبی این هتل دسترنج شاگردان موسیو آقایان، صنعتگر نام آور و نجار هنرمند ارمنی، است؛ استادی که در زمان خود در اصفهان کارگاهی بسیار پیشرفته و مبتکرانه تأسیس کرد و استادان هنر چوب در ایران مانند استاد چایچی از شاگردان او بودند.
در زمینهٔ بنیان گذاری تئاتر مدرن در ایران باید از شاهین سرکیسیان و گریکور یقیکیان نام ببرم. یقیکیان در ۱۸۸۰ میلادی به دنیا آمد و تحصیلات عالیه را در ونیز ایتالیا به پایان رساند. او پس از بازگشت به ایران به تدریس در مدرسهٔ ارمنیان رشت پرداخت و پس از مراجعت به تهران مدتی مدیر روزنامهٔ ایران کبیر بود. یقیکیان از پیشروان نمایش نامه نویسی ایران است و نمایش نامه های معروفی چون انوشیروان عادل و مزدک، برای وطن، در لباس زن و حق با کیست از آثار او هستند.
شاهین سرکیسیان در ۱۲۸۹ شمسی در ایران متولد شد. در نوجوانی به پاریس رفت و به تحصیل حقوق پرداخت و هم زمان شروع به مطالعات هنری کرد. در بازگشت به ایران مرغ دریایی چخوف را با همکاری خجسته کیا و علی نصیریان در تالار هنرهای زیبا (فارابی) اجرا کرد. دو اثر از صادق هدایت، محلل و مرده خورها و پوشاندن آنان که برهنه اند، اثر پیراند للو و کسب و کار میسیز وارن، اثر برنار شاو، را با بازیگری فروغ فرخزاد و گروه هنر ملی به روی صحنه برد. همچنین سرپرستی گروه آرمن را به عهده گرفت که برنامه هایشان در باشگاه آرارات به روی صحنه می رفت.
سرکیسیان از بنیان گذاران واقعی تئاتر ملی با دیدی واقع نگر در ایران است. او نخستین کسی است که بر مبنای سبک واقع گرای استانیسلاوسکی به کار پرداخت. او همچنین مترجمی توانا در زمینهٔ ادبیات دراماتیک بود. آربی آوانسیان که خود از تأثیرگذاران مهم بر تئاتر معاصر ایران است از شاگردان اوست.
در زمینهٔ معماری باید از گابریل گئورکیان، بنیان گذار معماری مدرن ایران یاد کنم که هنر و شخصیتی جهانی داشت. او با معماران بزرگ جهان چون لکوربوزیه همکار بود. گئورگیان در زمان رضاشاه به ایران بازگشت و آثار مهمی چون ساختمان های وزارت امور خارجه، تئاتر تهران، وزارت جنگ و بناهای بسیار دیگری را طراحی کرد. متأسفانه، عمر کاری او در ایران کوتاه بود. شاید اگر او طرح های معماری و شهرسازی دورهٔ اول پهلوی را همچنان ادامه می داد وضعیت معماری شهری تهران به گونه ای دیگر می بود.
وارطان معمار معروف دیگری بود که طرح و کارهای ناتمام گئورکیان را ادامه داد. آثار او هنوز نگین معماری تهران است.
در زمینهٔ هنر مجسمه سازی استاد لیلیت تریان نخستین زن مجسمه ساز در ایران است و یکی از بنیان گذاران مجسمه سازی معاصر که سال ها در مقام استاد و مدیرگروه مجسمه سازی دانشکدهٔ هنرهای تزیینی شاگردان بسیاری را تربیت کرده است.
فرهنگ و تاریخ ارمنستان بخش مهمی از حافظهٔ تاریخی ماست. ما با یکدیگر از طوفان های فراوان گذشته ایم. همان گونه که در رنج هایمان شریک بوده ایم جشن های مشترکی نیز داشته ایم حتی گاه شمار و تقویمی مشترک بر مبنای نام های سی روزهٔ ماه داریم که نشانی دیگر از خاستگاه مشترکمان است.
باشد که از پس روزهای سخت روزهای شادمانی بیایند و امید که باز هم ارمنیان در میان دیگر ایرانی ها پایدار بمانند که بدون وجود آنها فرهنگ و تمدن ایرانی توانایی های بسیاری را از دست خواهد داد.
از آرارات تا دماوند، از قفقاز تا خلیج پارس همهٔ دشت ها و آبهای پاک این دو سرزمین یادآور سرگذشت مشترک ماست.
پی نوشت ها:
۱- متن سخنرانی نویسنده به مناسبت بزرگداشت مارکو گریگوریان، هنرمند بزرگ معاصر، در خانهٔ هنرمندان ایران، ۲آبان۱۳۸۶.
۲- معلم تاریخ هنر و نقاشی.
3- Teriest
4- Keri
5- Khecho
6- Parouir
7-Quinte Curce
8-Orontes
9-Timarque